Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

( تحلیلی از اوضاع روز با نگاهی‌ به اقتصاد ایران و منطقه )، روسیه و ترکیه به زودی ( توافقنامه تجارت آزاد ) را امضا خواهند کرد، گویا اولیگارش روسی نیز فهمیده است که ( دنیای سنی به درد اقتصاد می‌خورد و دنیای شیعه روستای فارسی‌ به درد پیشبرد اهداف ژئوپلتیک روسی در منطقه ) ، روسیه آگاه است که بعد از جنگ جهانی‌ دوم، طرح مارشال که مبلغ ( ۱۳ بیلیون دلار ) توسط ( هری ترومن ) و با اصرار جنرال مارشال به اروپا داده شد اروپا را از غلتیدن به دامن کمونیزم نجات داد، بدون شک اولیگارش روسی خاطر جمع است که طرح مارشالی برای روستای فارسی‌ وجود نخواهد داشت، رژیم فارس ایران، برای باز سازی زیر ساخت‌های نفتی‌ و گازی، به ۱۲۰ بیلیون دلار نیاز دارد، با بی‌ ثباتی که نتیجهٔ سیاست‌های رژیم فارس ایران است چین چنین کاپیتالی را به ایران نخواهد داد، روسیه نیز با حفظ ایران در حالت موت، گاز و نفت ایران را

از بازار‌های جهانی‌ به دور نگاه خواهد داشت، امپراطوری مالی‌ ۴.۵ تریلیون دلاری کشور‌های حوزهٔ خلیج نیز، بعد از یمن، با همراه کردن مصر، پاکستان، ترکیه به صف خود، نگاهش به گربه ئی خواهد بود که در حال کما به سر میبرد، از آنجائیکه موش‌ها را، گربه‌ها بیشتر از سگ‌ها رنجانده اند، آیا امکان فراهم کردن تکه پاره کردن گربه، توسط موش‌ها وجود دارد؟ وجدان آگاه
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویا لطف کنید به این سایت خبرگزاری فارس نگاه کنید « به گزارش خبرگزاری فارس، علی معلم دامغانی، رییس فرهنگستان هنر ، شعری را به پاس رشادت و حمیت سرلشکر قاسم سلیمانی منتشر کرد. » « http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931225001034 و در ضمن من نوشته ام که آنان که در دایره فرهنگستان هنر و ادب ایران قرار گرفته اند دشمنی آشکار با غیر فارس ها بلاخص عرب ها و ترکهادارند و این هم از

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد : محمدعلی معلم دامغانی (زاده ۱۳۳۰ دامغان)، فرزند علی اصغر، شاعر معاصر ایرانی است.

وی درسال ۱۳۸۰ در نخسین همایش چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار درعرصه شعر و ادب فارسی برگزیده شد. همچنین در دیماه سال۱۳۸۸ از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان رئیس فرهنگستان هنر به جای میرحسین موسوی انتخاب گردید.و اینکه آقای کاوه جویا جنابعالی نوشته اید که « و من از آنجا که این

این نوشته را پژوهشی علمی و پرمایه یافتم » ولی من با آوردن فاکت ثابت کردم که اولا کسروی زبانشناس نبوده و این کشف زبان آذری از سوی او حدسی بوده و تا بحال هیچ زبانشناسی بجز آنهایی که در دایره فرهنگستان ادب و هنر فارس هستند به این نوشته کسروی ارزشی قائل نشده اند و این آقای محمد امین ریاحی خویی با حدس و گمان به مسئله نگاه میکند مثلا مینویسد « از دگر سو حدس مي زنيم كه «بيات» در اصطلاح موسيقي، و «بياتي» نوعي دو بيتي هاي تركي در آذربايجان با همين «بيت» و «دو بيتي» مربوط است.13» .و این سوال که جوابی تا بحال داده نشده اینست که چرا کسروی از قبر ناشناخته دنبال زبان مرده بوده .اگر این زبان ارزش و توانائی زیستن داشت پس چرا در مقابل زبان ترکی نتوانست بایستد آخر که حاکمان ترک خود زبان فارسی را مورد مرحمت قرا داده اند و حتی فش نامه « به ترک و عرب » شاهنامه در سایه در بار حاکمان ترک سروده شده . یعنی این تضاد آشکارا نه قابل توجیه است و نه جواب و خیلی واضح است که فقط و فقط کسروی و دنباله روهایش نبال اهداف سیاسی هستند و به عبارت دیگر اینها در منجلاب دیکتاتوری و شونیزیم حاکم گیر افتاده اند .
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-وقتی میگویندفلانی ویاپیروان فلان تفکرمتوهم هست ویاهستند،بیراهه نرفته اند.این آقاکه به عمدوبرای ردگم کردن تعدادی، نام خود راتبریزی گذاشته واقعامتوهم است.درعالم رویاوباتخیل بافی وسرهم کردن موضوعات مختلف انحرافی وغیرعقلی تمام صفحات این سایت راپر میکند.ازاینکه درمواقعی به واقعیت هااشاره کرده وازشیوه واصول سوسیال انترناسیونال صحبت کرده ویاازعملکردتوده ایی وفداییان اکثریت که هرننه قمری به اشتباهات وعملکردآنهاایرادمیگیرندومیگیرد،یک پیراهن عثمان درست کرده وفکرمیکندهرچه افاضات فرموده آیه قران است.این آقاهنوزمعنی نزادپرستی نداسته وبه شیوه های عملکردنژادپرستان واقف نیست ونژادپرستی راتنهادربین سیاه وسفیدودرتفکیک آنهادراتوبوس.خیابان ومدرسه می بیند.ازاین همه صغراوکبرچیدن هانمیدانم چه چیزی عایدشمیشود.ازطرفی جنگ چرکی راتبلیغ میکندازطرفی به ریختن مردم به خیابانهاحرف زده ازطرفی کمونیسم روسیه

وجهان راردمیکندوازطرف ازکمونیسم انترناسیونالیسم حرف میزند.خداروزی شماراجای دیگربدهد.فکرنکنم شمابتوانیدحتی چندنفررادورخودجمع کنید.فکرمیکنم معنی آپارتایدهنوزبه گوش مبارکش نخورده است.هنوزاقصادجهانی وشکسته شدن مرزهای فرهنگی وحقوق بشررانمیداند.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، چون بخش هائی از یادداشت های من در این صفحه از تارنمای ایران گلوبال پاک شده اند اگر می خواهید همه این یادداشت ها را به همراه بخش های پاک شده بخوانید به این لینک نگاه کنید، با سپاس - تبریزی http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=66067

نوشته شده توسط: کاوه جویا

آقای آ.ائلیار گرامی، از آنجا که در کامنت خود به نقش من در انتشار نوشتار بالا اشاره کرده اید پاسخ می گویم: ا ـ نوشتار بالا یک کار پژوهشی مستند از دانشمندی برجسته است که دیدگاهی را درباره ی تاریخ زبان بخشی از ایرانیان بیان می دارد. دیدگاه های مخالف نیز امکان نشر دارند. بنابر این جای پرسش است که انتشار یک دیدگاه علمی چرا موجب آزردگی شما شده است و مرا بی دلیل متهم کرده اید که " از اصل حفظ «آبروی علم و تحقیق» اطلاعی ندارد و یا آنرا قربانی دید سیاسی خود و دیگری میکند". لازمه ی برخورد آزاد اندیشه ها این است که طاقت شنیدن دیدگاه مخالف را داشته باشیم و بجای حمله به شخص نویسنده یا انتشار دهنده، درصدد نقد دیدگاه آنها برآییم. 2 ـ در کامنت شما اثری از نقد محتوای نوشتار دیده نمی شود و شوربختانه بحث تاریخی و ادبی را به به بحث قومی و نژادی تنزل داده اید. 3 ـ بخش عمده ی کامنت شما به حمله و خرده گیری

از شخصیت و دیدگاه های احمد کسروی اختصاص یافته، حال آنکه نویسنده ی نوشتار بالا احمد کسروی نیست، بلکه محمد امین ریاحی خویی می باشد. 4 ـ آنچه در سنجش آرای احمد کسروی بیان داشته اید، نادرست است. زیرا در نقل گفته هایی که به کسروی نسبت داده اید، تقدم و تأخر گفته ها را وارونه کرده اید. سال 1922 میلادی برابر 1302 خورشیدی است، حال آنکه روزنامه ی پرچم میان سالهای 1320 تا 1323 منتشر شده است. پس اینکه نوشته اید: " و بعد ها در اللغه الترکیه فی ایران، به قلم احمد کسروی و در مجله العرفان سوریه، جلد ۸، شماره ۲، نوامبر ۱۹۲۲و به زبان عربی چاپ گردیده ..."
نادرست است. تاریخ نقل قول از مجله العرفان پیش از نقل قول از روزنامه ی پرچم است که شما وارونه جلوه داده اید. 5 ـ نوشتار بالا درباره ی نژاد و ریشه ی قومی سخنی ندارد و تنها به تاریخ یک زبان پرداخته است و بنابر این توضیحات شما در این باره با نوشتار بالا پیوندی ندارد. 6 ـ شرح تاریخ یک زبان اثری بر حقوق زبانی و فرهنگی مردم ندارد. حق کاربرد یک زبان، نیازی به اثبات پیشینه ی تاریخی ندارد، بلکه حقی است آشکار که هرزمان از سوی مردم قابل مطالبه است. از این رو طرح فرضیه ی "دید سیاسی" از سوی شما، اگر به این گمان باشد که نشر چنین نوشتار هایی قصد انکار حق از مردمی را پی می گیرد، بجا نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حکمت خواه! ادعای پان ایرانیستی و پانفارسیستی شما، هیچ مسئله ای را در جغرافیای موسوم به ایران که ملل آن بدون نیاز بزبان فارسی از هم اکنون در پی چاره جوئی برای خود هستند، حاصلی به بار نخواهد آورد. گفتنی ها تا کنون گفته شده، و دیگر جای هیچ ادعائی از جانب جامعه فارس وجود نخواهد داشت. زبان فارسی دیگر در میان مردم ترک زبان آذربایجان، مردم عرب زبان الاحواز، مردم ترکمن خراسان، مردم ترکمن صحرا، مردم ترک قشقائی، مردم کرد زبان، مردم بلوچ زبان و امثالهم خریداری ندارد. شما حالا این موضوع را قبول بکنی یا نکنی چیزی از اهمیت موضوع کم نمیکند. سیاست پانفارسیسم همیشه این بوده است، زبان تحمیلی یک قوم اقلیتی را بر بیش از سه چهارم مردم جغرافیای ایران تحمیل بکند. و تا امروز نیز این کار از طریق سر نیزه و چماق به پیش میبرد. اما از این به بعد ممکن نخواهد شد. تنها راه چاره! و حل مشکل! رسمی شدن تمام زبانها و

جایگزینی زبان جهانی انگلیسی!، به جای زبان اقلیت فارس است. و تنها با قرار دادن زبان انگلیسی به عنوان زبان مشترک بین ملل ایران، این مشکل حل میشود. زیرا زبان فارسی یک زبان بسته، و محدود، و مختص به قوم منطقه فارس است و در حقیقت زبان علمی نیست. و نباید به دیگر ملل ایران به زور سرنیزه تحمیل شود. چون زبانهائی مثل عربی و ترکی، هم از زبان فارسی غنی تراند، و هم در دنیا متکلمان بیشتری دارند. در ضمن یک اشتباه گویش نیز داشتید، که بجای واژه "زبان ترکی آذربایجانی"، واژه " زبان آذری" بکار برده اید، که بکاری گیری چنین اصطلاحی غلط است. و امید که در نوشه های بعدی بدان دقت نظر فرمائید. زیرا ما مردم آذری نداریم. که زبانش نیز آذری باشد. ما درآذربایجان، مردم ترک زبان آذربایجانی داریم. و زبان مردم آذربایجان نیز "ترکی آذربایجانی" است. نه آذری! لطفا از خودتان اصطلاح درست نکنید! و روی ما اسم نگذارید.

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... سوسیالیست های ایرانی مانند سوسیالیست های روسستان و چین و ویتنام یکپارچه نیستند نمی توانند کاری از پیش ببرند! گروه پرستی (سکتاریسم) در سازمان های سوسیالیست ایرانی به فراوانی دیده می شود و با این روال رسیدن به پیروزی سوسیالیست های ایرانی با شعار: (باهمی، پیکار، پیروزی) ناشدنی است! ********** چه باید کرد؟ نخستین کاری که سوسیالیست های ایرانی باید انجام دهند دست کشیدن از دنباله روی از دیگران و ارزیابی سوسیالیسم با ویژگی های سرزمینی به نام ایران است، ایران، ایران است و روسستان هم روسستان است و چین هم چین است اما ایران روسستان یا چین نیست! کار دیگری که سوسیالیست های ایرانی باید انجام دهند درمان بیماری دنباله روی از مردم کوچه و خیابان یا پوپولیسم است! در زمان کنون همگان آشکارا می بینند که بسیاری از سوسیالیست ها برای خوشایند ناسیونالیست ها سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته .....

..... آنها را از زبان مادری گرفته تا دیوارکشی های هیتلری میان مردم ایران با دستاویز کردن فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت طوطی وار بازگو کرده و بازتاب می دهند! به جای چنین کاری سوسیالیست ها باید صف خودشان را از ناسیونالیسم و ناسیونالیست ها جدا کرده و به آگاه کردن جوانان کم سن و سال و ساده دلی که از پان های رنگارنگ پیروی می کنند بپردازند، اکنون زمان آن رسیده است که به جای چاپلوسی های مردم فریبانه و گفتن و نوشتن سخنان مردم پسند حقایق دردناکی که بسیار کسان را خوش نخواهد آمد گفته و نوشته شوند تا راهی برای درمان دردها پیدا شود و سرانجام سازماندهی نوین با یکپارچه شدن سوسیالیست های ایرانی و دست کشیدن از گروه پرستی (سکتاریسم) و سپس آغاز جنبش های گوناگون در ایران از سوی سوسیالیست ها می تواند سوسیالیست های ایرانی را از زمینگیر شدن برهاند و گر نه با روال کنونی تا صد سال دیگر نیز سوسیالیست های ایرانی به جائی نخواهند رسید!
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... و زبان سران جمهوری اسلامی آریائی و فارسی است و این رژیم ساخته فارس هاست! اما با آن که هم آذربایجانی ها و هم ترکمن ها ترک هستند اما آذربایجانی ها برای شیعه بودن کلیدی ترین و بالاترین پست ها را در رژیم ولایت فقیه دارند اما ترکمن ها چنین پست هائی را ندارند چون سنی هستند! دوست گرامی، سیروس مددی، همچنان که دیده می شود سخنان ناسیونالیست هائی که پیرو پان های رنگارنگ ناسیونالیستی هستند هیچ ارزشی از دیدگاه اندیشه خردمندانه نداشته و جز شعر و شعار هیچ نیستند! ********** دوست گرامی، بهنام چنگائی، از هنگام پیدایش سوسیالیسم در چهره ای نوین و راه یافتن چنین پندارهائی به ایران زمین سوسیالیست های ایران زمینگیر بودند! این که چرا سوسیالیست های ایرانی کم توان و زمینگیر بودند و هستند وندهای فراوانی دارد، یک وند دنباله روی سوسیالیست های ایرانی از دیگران بوده است! برخی از سوسیالیست های .....

..... ایرانی دنباله رو سوسیالیست های روسستان بودند، مانند حزب توده ایران که به سختی دچار بیماری روس پرستی بود و برای بیماری روس پرستی در زمان رژیم پادشاهی زمینگیر شده بود و در زمان رژیم آخوندی نیز برای دچار شدن به بیماری دنباله روی از مردم کوچه و خیابان (پوپولیسم) به همراه سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت هم خودش را به باد داد و هم سوسیالیسم و کمونیسم ایرانی کوبنده ترین آسیب ها را دیدند! برخی از سوسیالیست های ایرانی دنباله رو سوسیالیست های چین بودند، مانند اتحادیه کمونیست های ایران یا سربداران که در بهمن ماه سال ۱۳۶۰ نبردی را در آمل با رژیم ولایت فقیه آغاز کرد که فرجامی نداشت! برخی دیگر از سوسیالیست های ایرانی دنباله رو سوسیالیست های کوبا بودند، مانند سازمان چریک های فدائی خلق ایران در زمان رژیم پادشاهی که از جنبش سوسیالیست های کوبا الگوبرداری کرده و به پاسگاهی در شهر سیاهکل در استان گیلان تاخت و به جائی نیز نرسید! سخن کوتاه، بیشتر سوسیالیست های ایرانی به جای ارزیابی سرزمین ایران و هماهنگ کردن سوسیالیسم با ایران دنباله رو سوسیالیست های سرزمین های دیگر بودند بی آن که بفهمند ایران، روسستان و چین و کوبا و ویتنام نیست! وند دیگر زمینگیر شدن سوسیالیست های ایرانی گرفتار شدن به بیماری دنباله روی از مردم کوچه و خیابان یا (پوپولیسم) است! سخن یک پوپولیست این است که اگر انبوهی از مردم مانند صدهزار تن یا چند میلیون تن سخنی را گفتند و یا به باورداشتی باورمند بودند باید با دنباله روی از مردم کوچه و خیابان همان سخن و همان باورداشت را چه درست و چه نادرست پذیرفت! پوپولیست ها (مردم باور) و (مردم گرا) هستند و به چیزی به نام (مردم گمراه) باورمند نیستند و از این روی راهنمائی مردم برای رفتن در راه درست نیز در کردارهای پوپولیستی جائی ندارد! کسی که می خواهد مردم را رهبری کند مردم را به دنبال خود می کشاند اما پوپولیست ها به دنبال مردم کوچه و خیابان کشیده می شوند! سوسیالیست های ایرانی از آغاز راه یافتن پندارهائی مانند سوسیالیسم و کمونیسم به ایران همواره به دنبال مردم کوچه و خیابان کشیده می شدند و هم اکنون نیز کمابیش همه سوسیالیست های ایرانی دچار پوپولیسم هستند! وند دیگر زمینگیر شدن سوسیالیست های ایرانی خشک اندیشی (دگماتیسم) است! سوسیالیست های ایرانی نوشتارهای کسانی مانند: کارل هاینریش مارکس، فردریک انگلس، ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین) ، مائو، چوئن لای، چه گوارا، هوشی مین و ..... را مانند آیه های قرآن قرائت و تلاوت می کنند! و نوآوری و فرهنگ سازی با ارزیابی سرزمینی به نام ایران در میان سوسیالیست های ایرانی جائی ندارند! سوسیالیست های ایرانی برای ترس از برچسب هائی مانند ریویزیونیسم از ویرایش و بازبینی اندیشه های کارل هاینریش مارکس خودداری می کنند اما اگر کسی در کشوری دیگر درباره نوشته های مارکس سخن تازه ای بگوید بی چون و چرا آن را می پذیرند! با این روال روشن است که سوسیالیست های ایرانی جز دنباله روی کردن از دیگران کار دیگری انجام نخواهند داد و دنباله روی از دیگرانی که در کشورهای دیگری زندگی می کنند و با ارزیابی چند و چون آن کشورها سخنانی را می گویند و می نویسند برای ایران و ایرانی و پیاده شدن سوسیالیسم در ایران سودمند نخواهد بود! و با این روال هرگز کارل مارکس ایرانی، لنین ایرانی، انگلس ایرانی، مائوی ایرانی و ..... در ایران پیدا نخواهد شد! وند دیگر زمینگیر شدن سوسیالیست های ایرانی (دست کم در زمان کنونی) پیشگام نبودن و دست به کار نشدن برای دگرگون کردن ساختار ایران است! سوسیالیست های کنونی که ایرانی هستند جز گفتن زنده باد و مرده باد کاری نمی کنند و تنها کاری که چنین کسانی انجام می دهند پرچانگی است! وند دیگر زمینگیر شدن سوسیالیست های ایرانی چند دستگی است و چون .....
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... دیده خواهد شد نابرابری ناسیونالیستی در آن سرزمین است اما هنگامی که یک رژیم ناسیونالیست در یک سرزمین بر سر کار نباشد سخن گفتن از نابرابری ناسیونالیستی و نژادی نیز بی جاست! در آمریکا نژادهای گوناگون زندگی می کنند اما چیزی به نام نابرابری نژادی و ناسیونالیستی در آمریکا دیده نمی شود چون در آمریکا یک رژیم ناسیونالیست بر سر کار نیست! در چین نیز نژادهای گوناگون زندگی می کنند و زبان های گوناگون در چین گویشور دارند که گاه شماره گویشوران به این زبان ها به ده ها میلیون تن می رسد اما چیزی به نام نابرابری نژادی و ناسیونالیستی در چین نیز یافت نمی شود چون در چین نیز یک رژیم ناسیونالیست و نژادپرست بر سر کار نیست! گاهی دیده می شود که در یک سرزمین رژیم هائی ستمگر و مردم ستیز بر سر کار هستند اما ناسیونالیست نیستند، مانند رژیم پینوشه در شیلی، رژیم فرانکو در اسپانیا، رژیم تروخیلو در .....

..... دومینیکن، رژیم فردیناند مارکوس در فیلیپین، رژیم طالبان در افغانستان و ..... در این کشورها نیز با آن که مردم گرفتار ستم ها و رنج های فراوانی هستند اما چیزی به نام نابرابری ناسیونالیستی و نژادی در این سرزمین ها یافت نمی شود چون آن چنان که گفته شد برای پیدایش نابرابری نژادی و ناسیونالیستی در یک سرزمین باید یک رژیم ناسیونالیست و نژادپرست در آن سرزمین بر سر کار باشد، برای نمونه اگر به افغانستان در زمان فرمانروائی رژیم طالبان نگاه کنیم خواهیم دید که مردم افغانستان در سایه فرمانروائی این رژیم دچار رنج ها و تیره روزی های فراوانی بودند اما چیزی به نام ستم ملی و ناسیونالیستی و نابرابری نژادی در آن زمان دیده نمی شد چون رژیم طالبان یک رژیم ناسیونالیست و نژادپرست نبود و یک رژیم باورداشتی (ایدئولوژیک) بود و ایدئولوژیش نیز اسلام بود! ********** دوست گرامی، سیروس مددی، اکنون اگر به ایران نگاه کنیم خواهیم دید که در ایران چون یک رژیم ناسیونالیست بر سر کار نیست سخن گفتن از ستم ملی و ستم ناسیونالیستی و نابرابری نژادی نیز بیجاست! رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه در ایران که ددمنشی ها و گندکاری های آن روی تاریخ را سیاه کرده اند رژیم دزدها و مفت خورهاست، ددمنش است، زن ستیز است، کهنه پرست است، سرکوبگر است، ایران ویران کن است و در اینها گمانی نیست اما چون یک رژیم ناسیونالیست نیست پس چیزی هم به نام نابرابری نژادی و ستم ناسیونالیستی در کارکردهایش یافت نمی شود، دوست گرامی، سیروس مددی، شاید شما و یا کسان دیگری بپرسید که اگر رژیم جمهوری اسلامی ایران یک رژیم ناسیونالیست و یا نژادپرست نیست پس نابرابری برای کردها و ترکمن ها و بلوچ ها در کجا ریشه دارد؟ پاسخ، باورداشت (ایدئولوژی) رژیم ولایت فقیه یا تشیع است، در ده ها سال فرمانروائی رژیم ولایت فقیه کردها و ترکمن ها و بلوچ ها در سنجش با بسیاری از ایرانی ها دچار نابرابری بودند اما این نابرابری پیوندی با ناسیونالیسم و نژادپرستی ندارد چرا که رژیم جمهوری اسلامی ایران رژیمی باورداشتی (ایدئولوژیک) است نه یک رژیم ناسیونالیست یا نژادپرست و کردها و ترکمن ها و بلوچ ها چون سنی هستند دچار نابرابری هستند و این نابرابری ها هیچ پیوندی با نابرابری هائی که در کشورهائی مانند آفریقای جنوبی پیشین و رودزیای پیشین دیده شده اند ندارند و همچنان که رژیم سرنگون شده طالبان در افغانستان را نمی توان رژیم فاشیست فارس افغانستان و یا رژیم شوونیست ترک افغانستان نامید رژیم آخوندی در ایران نیز یک رژیم ناسیونالیست نیست و سخن گفت از ستم ملی و ستم ناسیونالیستی و نابرابری نژادی در سایه رژیم ولایت فقیه بیجاست! ********** دوست گرامی، سیروس مددی، از سوی دیگر این ناسیونالیست ها و پیروان پان های رنگارنگ هستند که با فلسفه بافی ها و دلیل تراشی های گوناگون رژیم جمهوری اسلامی را یک رژیم ناسیونالیست می نامند! برای نمونه پان آریاها هنگام یاد کردن از رژیم آخوندی این رژیم را رژیم عرب ها می نامند اما روشن نمی کنند بسیاری از سران رژیم ولایت فقیه که فارس یا ترک هستند چگونه می توانند سردمدار رژیم عرب ها باشند؟! پان آریاها روشن نمی کنند که اگر رژیم آخوندی یک رژیم پان عرب است چرا عرب های اهواز و آبادان و خرمشهر و ماهشهر و سوسنگرد و دزفول و شوش و اندیمشک و ..... در آتش نداری و بی پولی و بیکاری و گرانی می سوزند؟! و یا کسانی مانند ناسیونالیست های ترک می گویند زبان فارسی زبان رژیم ولایت فقیه است و این رژیم همه ایرانی ها را ناچار از به کارگیری زبان فارسی کرده است چون رژیم ولایت فقیه رژیم فارس هاست! اما زبان دری یا زبانی که به نادرست فارسی نامیده می شود هزار سال است که زبان کاربردی همه ایرانیان است و پیوندی با رژیم ولایت فقیه ندارد و یا ناسیونالیست های ترک می گویند نژاد و تبار .....
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... دیدگاه های پوپولیستی از گونه ناسیونالیستی آن که سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت گرفتار آن است من چندین بار سخنانی را نوشته ام و از نو می گویم که سوسیالیسم هرگز با ناسیونالیسم سازگار نیست و نمی تواند باشد و اگر سوسیالیست ها چپ گرا باشند راست گراترین راست گراهای جهان ناسیونالیست ها هستند اما این سازمان همان سخنانی را که ناسیونالیست ها می گویند طوطی وار بازگو کرده و بازتاب می دهد! آیا کسی که درباره چگونگی سوسیالیزه شدن جهان و رفتن جهان به سوی تک میهنی (اینترناسیونالیسم) بپژوهد و خود را باورمند به سوسیالیسم و کمونیسم بداند رونوشت برابر اصل همان سخنانی را که ناسیونالیست ها می گویند و می نویسند به نام سوسیالیسم و کمونیسم به خورد مردم خواهد داد؟ دوست گرامی، اژدر بهنام، خواهشمندم برای آدم بیسوادی مانند من روشن کنید تا من هم بفهمم هنگامی که سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت .....

..... به جای آن که بگوید: ( ..... فدرالیسم پیشنهادی ما فدرالیسم دموکراتیک به دور از مرزبندی های ناسیونالیستی است ..... ) مانند ناسیونالیست های نژادپرست می نویسد: ( ..... فدرالیسم پیشنهادی ما جغرافیائی - ملی است! ..... ) چگونه می توان کارکرد این سازمان را همسو با اینترناسیونالیسم و سوسیالیسم دانست؟ آیا دیوارکشی های هیتلری میان کرد و فارس و ترک و عرب و نام این دیوارکشی های جغرافیائی – ملی را فدرالیسم گذاشتن یک کار سوسیالیستی و کمونیستی است؟ البته من نمی خواهم همه کاسه کوزه ها را بر سر اکثریتی ها بشکنم چون سازمان های سیاسی دیگری نیز هستند که همان سخنانی را که ناسیونالیست ها می گویند و می نویسند طوطی وار بازگو کرده و بازتاب می دهند و نام خودشان را هم سوسیالیست می گذارند! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... متأسفانه باید بگویم که از نظر من سوسیالیسمی را که شما با لجن فاشیسم پان ایرانیستی درهم آمیخته اید باید دور ریخت، سوسیالیسم ایده ای انسانی است و کاری با ناسیونال سوسیالیسم نوع ایرانی شما ندارد! ..... ) دوست گرامی، اژدر بهنام، من چندین بار نوشته ام که آریاپرستی پلیدترین و زهرآگین ترین چهره ناسیونالیسم در همه جهان و همه تاریخ بوده است! جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام پان ژرمنیسم داشت و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام نازیسم داشت! شوونیسم که سردمدار آن ناپلئون بناپارت فرانسوی بود نیز شاخه ای از آریاپرستی است، فاشیسم که سردمدار آن بنیتو موسولینی ایتالیائی بود نیز شاخه ای از آریاپرستی است و با دیوانه بازی های محمدرضا پهلوی آریاپرست بود که دوزخی بی همتا در جهان به نام جمهوری اسلامی ایران ساخته شد شد! پس با استناد به کدام گفتار و نوشتار شما مرا آریاپرست و سوسیالیسم مرا سوسیالیسم آریائی می دانید و می گوئید سوسیالیسمی را که شما با لجن پان ایرانیستی درهم آمیخته اید باید دور ریخت؟! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... به نظر من دفاع از حقوق اقوام و ملیت ها نه با سوسیالیسم تناقضی دارد و نه با انترناسیونالیسم ..... ) دوست گرامی، شما درست می گوئید، دفاع از برابری حقوقی اقوام، ملیت ها، نژادها و گویشوران به زبان های گوناگون نه با سوسیالیسم در تناقض است و نه با اینترناسیونالیسم اما دیوارکشی های ناسیونالیستی و نژادپرستانه میان ترک و فارس و کرد و عرب با دستاویزهائی مانند فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت و به راه انداختن جنگ های خانمانسوز ناسیونالیستی در هیچ کجای جهان نه با اینترناسیونالیسم سازگار است و نه با سوسیالیسم! و کمرنگ کردن ددمنشی ها و بیدادگری های بی مانند رژیم ولایت فقیه در زندان ها و شکنجه گاه ها و هزاران رنج و دردی که مردم گرسنه و بی نان مانده در ایران گرفتار آنها هستند با زبان، زبان کردن ناسیونالیست های میلیاردرزاده مفت خوری که وابسته به زرسالاری (بورژوازی) هستند و در فرامرز نشسته اند و از بس خورده و نوشیده اند که از سیری دارند می ترکند نه با اینترناسیونالیسم سازگار است و نه با سوسیالیسم! ********** دوست گرامی، سیروس مددی، هنگامی در یک سرزمین از نابرابری ناسیونالیستی و ستم ناسیونالیستی و نابرابری نژادی و ستم بر نژادهای گوناگون می توان سخن گفت که در آن سرزمین یک رژیم ناسیونالیست بر سر کار باشد، مانند رژیم آفریقای جنوبی پیشین و یا رژیم رودزیای پیشین که در آن سرزمین ها و هنگام فرمانروائی آن رژیم ها سیاهپوستان دچار نابرابری نژادی بودند و رژیم هائی ناسیونالیست و نژادپرست که فرمانروائی سفیدپوستان نژادپرست را سازماندهی می کرد بر سر کار بودند و هنگام فرمانروائی یک رژیم ناسیونالیست و در دست گرفتن رژیم از سوی وابستگان به یک نژاد آن چه که ....
نوشته شده توسط: تبریزی

پاسخ به دوستان گرامی، اژدر بهنام، سیروس مددی، بهنام چنگائی ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، برای آن که کار به بدفهمی نکشد نخست باید بدانیم که مرده سیاسی چیست؟ پاسخ کوتاه و گویای این پرسش این است که اگر یک سازمان سیاسی و کارکرد آن زمانی در ترازهای سیاسی یک کشور دیده می شد و اکنون دیده نمی شود چنین سازمان سیاسی مرده سیاسی است! به حزب توده ایران نگاه کنید، آیا حزب توده در زمان دکتر مصدق را می توان یک مرده سیاسی دانست؟ حزب توده در زمان دکتر مصدق یک مرده سیاسی نبود چرا که کارکرد این حزب در ترازها و کشمکش های سیاسی ایران به خوبی دیده می شد و این کارکرد چه کارکرد خوب و چه کارکرد بدی بوده باشد در میدان کشمکش های سیاسی چشمگیر بود اما در زمان کنونی چه؟ در زمان کنونی و در ترازهای سیاسی و کشمکش های سیاسی ایران کنونی جایگاه حزب توده کجاست؟ آیا حزب توده سازمان دهنده یک جنبش کارگری در ایران .....

..... کنونی است؟ آیا حزب توده سازمان دهنده یک تظاهرات خیابانی در ایران کنونی است؟ آیا حزب توده فرماندهی یک جنگ مسلحانه در ایران را در دست دارد؟ آیا هم اکنون چیزی به نام سازمان افسران حزب توده در ایران کنونی که رژیم ولایت فقیه در آن فرمانروائی دارد دیده می شود؟ آیا از حزب توده در ایران کسی حتی نام می برد؟ حزب توده ایران نمونه ای از یک مرده سیاسی است، گروه های ریز و درشتی که نام فدائی بر روی خود دارند، راه کارگر، پیکار، سربداران و ..... همگی مرده های سیاسی هستند چون جائی در ترازها و کشمکش ها و رویدادهای سیاسی ایران ندارند! ******** دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... آن چه را که شما نادیده می گیرید این است که جمهوری اسلامی این سازمان ها را آن چنان سرکوب و کشتار کرد که تنها عده کمی از آنها توانستند جان سالم به در ببرند و راهی خارج از کشور شوند ..... ) دوست گرامی، اژدر بهنام، سرکوب، شکنجه، کشتار، زندان هرگز از یک سازمان سیاسی مرده سیاسی نمی سازند و آن چه که یک سازمان سیاسی را مرده سیاسی می کند از دست دادن پایگاه مردمی است، باز هم نمونه از حزب توده می آورم، آیا اگر وابستگان به حزب توده ایران را رژیم آخوندی کشتار نمی کرد این حزب در میان ایرانیان پایگاه مردمی داشت؟ آن چه که حزب توده ایران را مرده سیاسی کرد ددمنشی های رژیم آخوندی نبود بلکه از دست دادن پایگاه مردمی برای کردارهای نادرست و ناهنجار حزب توده از روس پرستی گرفته تا هواداری از رژیم آخوندی بود و گر نه اگر حزب توده میلیون ها هوادار در میان ایرانیان و در میان کارگران و دهقانان و ارتشیان داشت سرکوب این حزب ناشدنی بود، آن گروه کم جان به در برده از سوسیالیست ها که شما از آنها سخن می گوئید اگر در میان ایرانیان پایگاه مردمی و هوادار داشتند نیازی نبود که به فرامرز بروند و در درون ایران می توانستند بمانند و جنبش های سیاسی سوسیالیستی را رهبری کنند. ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، مرده سیاسی را می توان از نو زنده کرد و سازمان سیاسی شکست خورده و سرکوب شده از نو می تواند پرتوان شود، اما چگونه؟ هنگامی که سازمان سیاسی شکست خورده و سرکوب شده و از میدان به در شده گذشته خود را ارزیابی کند و پندارها و کردارهای نادرست را کنار بگذارد و خود را بهسازی کند می تواند امیدوار باشد که از نو در ترازهای سیاسی یک سرزمین به کار گرفته شود و از مرده سیاسی بودن درآید اما بدبختانه و با اندوه فراوان باید گفت که در میان سازمان های سیاسی ایرانی کار وارونه است! و به جای آن که سازمان های سیاسی سوسیالیست سرکوب شده خود و دیدگاه ها و کردارها و گفتارهایشان را بهسازی و بازسازی کنند کارهائی می کنند و سخنانی می گویند که مردم از آنها بیزارتر می شوند! برای نمونه به این سخنان که سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت به تازگی گفته است نگاه کنید: ( ..... در انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی باید شرکت کرد، آن هم شرکت فعال! از حسن روحانی رئیس جمهور رژیم آخوندی در گفتگوهای هسته ای پشتیبانی می کنیم! از کارهای حسن روحانی که به سود مصالح جامعه و روند دموکراتیک باشند پشتیبانی می کنیم! از جنبش سبز پشتیبانی می کنیم! ما خود را بخشی از جنبش سبز می دانیم! از میرحسین موسوی و مهدی کروبی پشتیبانی می کنیم! و ..... ) آیا این است سوسیالیسم؟ آیا این است کمونیسم؟ آیا این است بخشی از اپوزیسیون بودن؟ و آیا با این هذیان ها و پرت و پلاها میلیون ها تن از مردم ایران از سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت هواداری خواهند کرد و برای این سازمان کف خواهند زد؟ پشتیبانی از میرحسین موسوی؟! آن هم همان میرحسین موسوی که هنگامی که هشت سال نخست وزیر بود در بسیاری از کشتارها و سرکوب ها و ددمنشی های رژیم ولایت فقیه دست داشت؟! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، درباره .....
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی عزیز, شما در روی داد ها و سیاستهای منطقه مسائل را بهم قاطی میکنید و نتیجتا تحلیل روشنی بدست نمیدهید.مثلا تحلیل شما در مورد مصر درست نیست.شما اسلام زدگی منظقه را که با روی کار آمدن اخوان المسلمین درمصر میرفت تکمیل تر شود, بی ضرر میدانید. اگر هم با رای مردم روی کار آمده بودند ولی ایده اولوژی شان مخرب بود و است. مگر خمینی هم با آرا، مردم انتخاب نشد؟در مورد بشار اسد هم اشتباه میکنید.مگر بمبهای اسد که بر سر مردم بی گناه ربخته میشود , از نوع بمبهای تحصیل کرده است و مردم را طور دیگر میکشد؟ در مورد عربستان هم تحلیل شما درست نیست , ولی بماند.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

وجدان آگاه گرامی / شما درست می گوئید که دولت های سنی مذهب اکثرا روابط خوبی با کشورهای غربی وبطور مشخص با امریکا دارند و همین سیاست درست موجب پیشرفت های چشمگیر این کشور ها شده است بطور مشخص قطر 250 هزار نفری در عرصه بین الملی و منطقه ای از ایران 75 میلیونی ثایر گذار تر می باشد. همین طوردولت های عربستان ، ترکیه ، مصرو ...از سوی دیگر بر کسی پوشیده نیست القاعده ، بوکی حرام ، طالبان ، داعش و...تماما سنی مذهب و تابعیت دولت هایی را دارند که دولت هایشان متحدان دیرینه و نزدیک غربند در حالی که عموم مردم در ایران از ترک ، کرد ،فارس ، گیلک ، مازندرانی و... خواهان دوستی با غرب و بطور مشخص امریکا هستند و شب و روز دارند دعا می کنند که مذاکرات هسته ای به نتیجه برسد تا انان بتوانند همچو ن دیگر مردمان جهان گلوبال از پیشرفت و توسعه سهم گیرند

اگر بر فرض همین امروز انتخابات آزادی در عربستان و ایران صورت گیرد ؛ داعش برنده انتخابات ازاد در عربستان و سکولار ها برنده انتخابات در ایران خواهند بود برای اینکه مذهبی و اسلامی ها در ایران بسیار گند زده اند .بنابراین منظور من دولت های سنی نبود، بلکه شهروندان عرب (که در فضای اسلام وهابی و سلفی تربیت شده اند) مد نظر بود. یک نکته بسیار مهم در اینجا باید توضیح بدهم که جمهوری اسلامی پس از سالها شعار مسخره « مرگ بر امریکا» متوجه شده است این شعار در واقع «مرگ جمهوری اسلامی» را فراهم کرده است و اکنون بدنبال رابطه حسنه با امریکا ست و برنامه دولت روحانی دقیقا همان سیاست دولت های ترکیه ؛ عربستان و قطر می باشد. به همین دلیل کشورهای سنی مذهب بسیار نگران عادی شدن رابطه ایران با دنیای غرب است . آنان بخوبی می دانند که ایران شیعه مذهب نباید در روند گلوبال توسعه و پیشرفت سهم گیرد. امریکا .و غرب بدون سر وصدا دارند، به سمتی می روند که این آرزوی ایرانیان را متحقق نمایند. عصبانیت ترکیه و سعودی ها دقیقا همین است وگرنه دخالت ایران در عراق با موافقت امریکا بوده است و اتئلاف ضد داعش امریکایی شامل حال کشورهای سنی مذهب نیست و سعودی ها با این توان نظامی که در یمن از خود نشان داده اند براحتی توانایی آن را دارند که ترتیب داعش را طی یک هفته بدهند ولی عملا سعودی ها برای داعش پیغام فرستاده که بسمت ایران، شیعه و کردها اقدام نمایند و....
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی عزیز و گرامی‌ در کامنت آخرشان می‌‌فرمایند اکثر کسانی‌ که با آمریکا سر جنگ دارند سنی‌ها هستند، این طرز تفکر مشکل کلان دیگری را از دیدها پنها نگاه میدارد و آن این است که ( هیچ دولت سنی نه تنها خواهان خروج غرب از منطقه نیست بلکه پایگاه‌های آمریکا در کشور‌های سنی قرار دارند. همچنین اکثر سربازان امریکائی در عراق، توسط تروریست‌های المهدی، بدر و سایرین کشته شدند که سلاح‌هایشان توسط دولت ایران تهیه شده بود، نزدیکی‌ چپ‌ها و کمونیست‌ها به دولت‌های شیعه از همین واقعیت نشأت می‌گیرد، درست به همین دلیل نیز، کشور‌ها با اکثریت شیعه، در پیشرفت اقتصادی، از کشور‌های سنی عقب میمانند. این واقعیت را نیز تا حالا هیچ جامعه شناس روستای فارسی‌ به شما‌ها نگفته بود. ( البته جمهوری آزربایجان به دلیل ساختار سکولار از این قاعده استثنأ است.)وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

در تاریخ هفت هزار ساله آذربایجان و تاریخ دوهزار و پانصد ساله فارسها در ایران هیج صحبتی از زبان مغفور آذری نرفته است. و صدها شاعر نامدار همچون فردوسی، سعدی، نظامی، حافظ، فضولی و ... و صدها تاریخ نویس ایرانی ، عربی و اروپایی و ... در کتابهای خود سخنی از آذری نبردند. یه هو حدود صد سال پیش احمد کسروی به فکرش رسیده که مردم آذربایجان آذری هستند. و کلمه آذری را اختراع کرده است. حالا میلیونها شاعر؛ تاریخ نویس دنیا را باور کنیم یا کسروی را؟؟؟؟؟ لطفا اینقدر با تاریخ واقعی ایران و ایرانی بازی نکیند بگذارید تاریخ واقعی خودمان را دریابیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

چپ و تجربه ان در ایران با شگست تاریخی روبرو شده و کوشش پیروان این ایئن استبدادی راه به جائی نخواهد برد.
15 اصل این برنامه فرق چندانی با برنامه حز ب توده ندارد بویژه اصل 8 و مسئله مصنوعی خلقهای تحت ستم همان شعار حزب کومونیست شوروی و حزب توده در ایران است. در این اصل مسئله خلقها ناروشن است که اگراین خلقها بخواهند از ایران جدا شوند و کشور مستقل خود را تشکیل دهند سوسیالیسم در کجا بر قرا رخواهد شد؟
مسئله مهم دیگر سکوت در برابر نقش حزب توده و گذشته این حزب و اینده ان است.این حزب در کجای فراخوان چپ قرار دارد؟ اما
جهان نیازی به سوسیالیسم نوع روسی و کنونی این رفقا ندارد انچه ایران در حال حاضر بدان نیاز دارد نه انقلاب بلکه انتخابات ازاد همه پرسی و ازادی و تمامیت ارضی ایران است.بیش از 70 سال حزب توده ملت ایران را فریب داد و عاقبت حزب و سازمان فدائی در همکار ی

با ارتجاع سیاه ملت اایران را تنها گذاشتند.مسئله دیکر نادیده گرفتن جریانات دینی در ایران و برون مرز است .با تمام نفرتی که دین اسلام وجود دارد سازمانهای دینی مدعی هستندو نمیتوان به ساده گی از کنار انها گذشت.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب تبریزی گرامی سلام؛
من در این پانویس کوتاه، هرگز قصد دیالوگ و یا قبول و رد نگاه انتقادی شما به این پلاتفرم را ندارم و همچنین رد موجودیت چپ رنگین را که شما هویت و عملکرد کم و بیش تاکنونی آنرا به کلی ندید می گیرید. چرا؟ زیرا شما دید، برداشت و نقاط اختلاف نظری سیاسی خاص خود را با دیگران دارید و آن را با صراحت بازگفته اید و راه حل اصولی هم در ارائه همین شیوه ها و ابراز مواضع روشن و سرراست است که می تواند مفید به حال همگرائی ها و همکاری های میان جریان های چپ پراکنده شود. من شخصا با وجود اختلاف جدی با آن نگرش که شما داده اید، به دیدگاه تان احترام می گذارم. شاید که نه بلکه قطعا این نقد شما و آن پلاتفرم بالا و همچنین تنگناها و ناهمخوانائی های چپ با وظایف اش، همگی دست آویزهای فکری مان باشند و یا به گفته ی دیگر: فقدان گسترده ی آنها باشند که وجود پلورالیزم نظری در میان چپ رنگین را فریاد می زند

همان مهره ی گمشده ای باشد که می تواند ما را با بردباری در برابر هم به داشتن گرایش های ناهمخوان و ای بسا کاملا متضاد، برای هدف همگانی مان همسو کند و به گرد هم بکشاند و یا به راه ناچار همکاری های گزیرناپذیر وادارمان سازد. و چرا نه؟ به راستی وجود این فضای باز گفتمان در میان ما چپ ها و اصولا همه ی اپوزیسیون و به ویژه سرنگونی خواهان آشکارا خالی ست و چشم انداز مهیای آن در ساختار حزبی سیاسی نگاه چپ برای رشد و تشویق همنوائی ها و امکان موفق تاثیرگذاری های مفید برهم، پیرامون مبارزه ی طبقاتی می بایست پیشتر از اینها پذیرفته می شد که چندان نشده است. و همانا که نبود آزادی عقیده و بیان، پذیرفته نشدن فراکسیون حزبی اقلیت و خلاء گفت و شنود آن و دادن انگ ها و...، بی گمان یکی از کانونی ترین گره هائی ست که دریغا در میان نیروهای تار و مار شده ی چپ به دست پاسداران حماقت، به فرجام کثرتگرائی سیاسی نرسیده است و می باید هرچه زودتر راهکارهای تنوع نظری و سودمندی پراکندگی نگاه های کلان چپِ خویش را روزی نچندان دور به میان چپ رنگین با اظمینان خاظر راه برد؛ وگرنه، همین اندک تلاش شرافتمندانه چپ با چنگ و دندان نیز به یغمای مدیای رژیم ولائی، راست دنبه کلفت کرده ی داخلی و امپریالیسم خارجی چپ ستیز به سادگی ساده خواهد رفت. و ما نمی باید به آن موج ضدبشری دامن زنیم. تندرست باشید
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

کامنت گذاری که نخواست نامش را بنویسد از اینجانب سئوال کرد:1- «ایاشما طرفدار بشار اسد در سوریه هستید ؟»2_«آیا شما طرفدار مرسی در مصر هستیید که کپی جمهوری اسلامی در مصر بود..چگونه نوع حکومت مرسی دینی را به حکومت سکولار السیسی ترجیه میدهید؟ .؟» صفحات ایران گلوبال و همچنین کامنت ها و نوشته هایم درارشیو سایت موجودند که اینجانب از بهار عربی که از تونس آغاز شد، مصر و سوریه را در نوردید، قاطعانه از مخالفین بشار اسد دفاع کرده بودم تا جایی که یک روز ویدئویی بدستم رسید که نشان می داد که مخالفین سوری جلوی چند تریلی راگرفته بودند و سپس از آنان خواستند که نماز بخوانند تا متوجه شوند که راننده ها، کدامشان شیعه ویا سنی هستند و سپس راننده های زحمت کش سوری را که شیعه مذهب بودند را به رگبار بستند ویدئودوم نشان می داد که یکی از جنگجویان مخالف بشار اسد

، قلب سرباز را شکافت وان را جلوی دوربین خورد؛از ان تاریخ ،حالم از هر چه مخالف بشار اسد است ،بهم خورد. آری اسد سکولار و تحصیل کرده می توانست پس از پدر دست به اصلاحات سیاسی بزند ولی با این وجود، جو سوریه و منطقه بشدت تحت تاثیر اسلام سلفی و اخوانی قرار داشت و هر زمان که اسد کنار می کشید، هیج امیدی نبود که سکولار دمکرات ها در سوریه به قدرت می رسیدند. حالا که نگاه می کنم که پس از برکناری شاه ایران، صدام حسین و قذافی سکولار و سوریه چه بر سر منطقه امده است ؟ ایا بهتر نبود که غربی ها و امریکایی ها بجای حمله نظامی بشکل تحریم و فشار های سیاسی ، سکولار های مستبد را بر سرغقل می اوردند و انان را به پیش گرفتن رویه ای اصلاح طلبانه تشویق می کردند؟ . مگر سیاست غربی ها نسبت به عربستان سعودی ؛کشوری که نیمی از جمعیت ان یعنی زنان فاقد هویت اند و بطور مثال آنان از حق رانندگی محرومند ولی غربی ها سالهاست که دندان روی جیگر گذاشته اند که اتوموبیل های بدون راننده مشکل رانندگی زنان را حل نمایند ولی چرا به اسد ، صدام ، قذافی فرصت اصلاحات نداند ؟ صدام را به دلیل وجود سلاح های کشتار جمعی سرنگون کردند ، قذافی و اسد را به دلیل دیکتاتوری مورد حمله قرار دادند .نتیجه ویرانی لیبی ؛ عراق و سوریه ..میلیونها نفر کشته ، معلول و آواره شده اند و زیرساختار های این سه کشور نابود شده اند ودر منطقه کشورهای بدون دولت در حال گسترش است . واقعیت این است که این سه کشور در مدار کشورهای گوش به فرمان غرب نبودند و نسبت به اشغال اراضی فلسطینی و عربی توسط اسرائیل موضع سختی داشتند و هیمن موضوع دلیل دشمنی غربی ها با انان بود وگرنه چه چیزی می توانست سیاست یک بام و دو هوای غربی را در خاورمیانه را توجیه نماید.. اما در مورد پرسش دوم :««شما طرفدار مرسی در مصر هستیید که کپی جمهوری اسلامی در مصر بود..چگونه نوع حکومت مرسی دینی را به حکومت سکولار السیسی ترجیه میدهید؟ .؟» متاسفانه اکثر سکولار _ دمکراتهای ایرانی چشم بسته از جنرال جنایتکار مصر بعنوان یک سکولار حمایت کرده اند .امریکا و برخی از کشور های غربی در همان زمان کودتای السیسی را محکوم کرد، امریکا کمک نظامی خود به مصر را کاهش داد. ترکیه و قطر از سعودی ها بخاطر سرنگونی اخوانی ها رنجیدند و اختلافات ما بین انان شدت گرفت و تا قطع رابطه سیاسی پیش رفت تا اینکه سر دشمنی با شیعه های خوثی و اقدامات ایران مجدا بهم رسیدند. اینجانب در همان زمان نوشتم که دولت مرسی ، دولتی متخب مردم مصر بود در این انتخابات زیر نظارت مجامع بین الملی و بطور کاملا ازاد برگزار شد و نیمی از رای دهندگان به مرسی رای دادند . اما السیسی با تقلب و بدون رقیب در انتخابات فرمایشی پیروز انتخاب شد. درست یک روز پس از کودتا ، چک 12 میلیاردی سعودی ها را دریافت کرد .اقدام تا کنونی او نشان می دهد که او دیکتاتورجنایتکاری بیش نیست . دیدگاه پرسش کنند، همچون دیدگاه شناخته شده ای است که فکر می کند که اسلام سیاسی اردوغان ، اخوانی ها ، قطری ها ، سعودی ها ، خمینی ، بارزگان ، رجوی ، خاتمی ، موسوی ، کروبی و ..با داعش فرقی ندارند واستراژی انان نا بودی هر گونه اسلام سیاسی است و هر سکولار جنایتکاری بهتر ازاسلام سیاسی این اقایان است .در حالی اخوانی های مصر به ترکیه و قطر نزدیک بودند ، با امریکایی ها و غرب مناسبات حسنه ای داشتند و قرار داد های صلح ما بین حسنی مبارک با اسرائیل مورد پذیرش دولت محمد مرسی بود. میزان دمکراسی زمان دولت مرسی بسیار فراگیر بود در حالی که در دولت جنرال السیسی ، حتی از ازادی های زمان حسنی مبارک هم خبری نیست ، جامعه مصر دو شقه شده است و جنرال سیسی مشروعیت خود را بطورکامل از دست می دهد. بنابراین شما و دیگر سکولار _ دمکراتهای ایران در بی خبری از او.ضاع مصر قرار دارید
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دوستان گرامی / لطفا بیایئم در این مسئله مشخص (یمن) به صحرای کربلا نزنیم ، به اقدام مشخص عربستان و متحدان اش در اقدام تجاوز کارانه در بمباران یمن و پی امد های ان تمرکز کنیم و حرف در دهان کسی نگذاریم. و بگذاریم هر کدامان آزادنه نظر خود را بدون کم و کاست و بدون ترس از هم اشکارا بیان کنیم .شخصا سر رشته و تخصصی در مورد یمن ندارم و به تحلیل گران ایرانی و عرب هم اعتمادی نیست. اما در چند هفته اخیر، نظر کار شناسان غربی در مورد یمن را مطالعه کرده ام . حاصل جمع بند این نظرات چنین است : 1- اختلافات و جنگ داخلی در یمن عمدتا ریشه های داخلی دارد2_ هر دو کشور عربستان و ایران سعی کرده اند که بسود منافع خود اقدام نمایند.3_ اقدام عربستان و متحدانش ؛ آشکار ترین شکل دخالت در امور داخلی کشور دیگر است و هدف این اقدامات روی کار آوردن گروه کوچکی بر سرقدرت در یمن است که منافع عربستان را

را تامین نماید در حالی که چهل درصد یمنی ها شیعه مذهب اند4_ کشورهای خلیج حامی بخشی از سنی های یمنی هستند در حالی که شیعان خوثی حامی بجز ایران در منطقه ندارند و این خوثی ها بودند که ایران را تحریک کردند که از انان حمایت نمایند .بهر حال هر دو کشور عربستان و ایران در امور داخلی یمن دخالت کرده اند ولی این کجا و ان کجا؟ اما سئوالاتی می ماند که : ایا ایران در ست در حساس ترین زمان مذاکرات هسته ای به دام توطئه مشترک عربستان و اسرائیل نیفتاد؟ ویا اینکه شدت و حدت جنگ داخلی موجب اقدام تجاوز کارانه عربستان و متحدانش در امور داخلی یمن شد؟(مناطق بمباران شده نشان می دهد که نقشه حمله نظامی به یمن از قبل گرفته شده بود) بعبارت دیگر اسرائیل وعربستان جهت بر هم زدن مذاکرات هسته ای ابتدا دست خوثی ها را باز گذاشتند که بسوی عدن حرکت نمایند و سپس یمن را مورد بمباران هوایی قرار دهند و بگونه تحریک آمیز پای ایران را از مذاکرات هسته ای بریده وبه جنگ یمن کشیده شوند و سرانجام اسرائیل به کمک عربستان تاسیسات اتمی ایران را نابود نماید و یا که نه ؛ سیر حوادث یمن به اینجا کشیده شده است و سئوال دوم این است که نقش و سیاست نظامی سعودی ها پس از یمن چیست؟ (بودجه نظامی عربستان 500 میلیارد است در حالی که بودجه نظامی ایران یک میلیارد دلار محاسبه شده است) ایا امریکا منطقه را برای یک تازی عربستان باز گذاشته است ؟ ویا این کشور در جهت توازان قوا بین سنی ها و شیعیان منطقه است؟ واقعیت این است که ملیت 90 در صدد از تروریست هایی که علیه غرب و امریکا در ده سال گذشته اقدام کرده است، کشور های عرب سنی بود . حتی یک شیعه ویا ایرانی در بین آنان نبوده است و بنظر می رسد که غربی ها متوجه شده اند اسلام سلفی پایه فکری تروریستهای تند رو اسلامی است و سعودی ها پشتیبان چنین اسلام سلفی می باشند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

میخواهی آبروی علم و تحقیق را ببری، آنرا به عقاید سیاسی آلوده کن!

1-کسروی در ص 81 نشريه پرچم( تجديد چاپ انتشارات خاوران در سال 1383) مي‌گويد:

« اين آرزوي ايرانيان است. آرزوي همگي ماست. ما اين را به ياري خدا از پيش خواهيم برد و همه‌ي زبان‌ها را جز فارسي از ميان خواهيم برداشت. من كه در اين جا ايستاده‌ام زبان مادرزادي من تركي بوده ولي همه مي‌دانند كه چه كوشش‌هايي به كار مي‌برم كه آن زبان از ايران برافتد. تركي برافتد، عربي برافتد، آسوري برافتد، ارمني برافتد، كردي برافتد و ...»

2- و بعد ها در اللغه الترکیه فی ایران، به قلم احمد کسروی و در مجله العرفان سوریه، جلد ۸، شماره ۲، نوامبر ۱۹۲۲و به زبان عربی چاپ گردیده . و توسط پروفسور اوان زگال، کسروی شناس معاصر آمریکایی به انگلیسی ترجمه شده است: می نویسد:

«آیا مردم آذربایجان، خمسه و دیگر ترک زبانان ایران از نسل ترک هستند که از ترکستان مهاجرت کرده اند یا آنها فارس بودند که بعد از غلبه چنگیزخان ناگزیر شده اند جهت حفظ زمینهایشان زبان اصلی خود فارسی را فراموش کنند و زبان ترکی را انتخاب کنند؟
سخن کوتاه، ترکی زبانان ایران که در سرتاسر ایران پخش شده اند فارس زبان نبودند که به زور مجبور شده باشند از زبان اصلی خود صرفنظر کرده و زبان ترکی را یاد بگیرند، ترک زبانان ایران فرزندان ترکهایی هستند که در زمانهای باستانی از ترکستان جهت پیداکردن پناهگاه و چراگاه مهاجرت کرده اند و فاتحین ایران گشته اند و در سرتاسر آن پخش شده اند...»
http://www.oocities.org/evan_j_siegel/IranTurk/IranTurk.html

3- این فاکتها نشان میدهد که کسروی تز « تبدیل شدن زبان فارسی به زبان ترکی-در آذربایجان، و همینطور فارس بودن مردم آذربایجان را رد میکند . تز "زبان آذری زبان باستان آذربایجان" را با عقاید سیاسی ناسیونالیسم فارسی، بیان کرده چون معتقد به نابود کردن زبانها بود.
میدانیم که سیاست یک زبانی را رضاشاه پیاده کرد که آرزوی کسروی هم بود.

4- استنتاج از عمل کسروی این است که او «علم و تحقیق» را به نظریات سیاسی خود آغشته کرده و براساس تز سیاسی خود-نابودی زبانها- چیز نوشته و دچار تناقض گویی شده است. در حقیقت آبروی علم و تحقیق را برده است.

5- این غلط کاری کسروی بود. اما بعد از کسروی «معمولاً ناسیونالیستهای دانشگاهی فارسی زبان» غلط کاری کسروی را ادامه دادند و دهها کتاب و مقاله در ادامه ی راه او نوشتند و بیش از پیش آبروی علم و تحقیق را بردند. چرا که همه اینان به پیروی از «تمایلات ناسیونالیستی خود» قلم زده اند.
نوشته ی محمد امين رياحی خویی، یکی از این کهنه نوشته های ناسیونالیستی ست جهت اثبات تز کسروی که خود صاحب تز آنرا رها کرده است. و توسط منتشر کننده به عنوان مطلب «پژوهشی علمی و پرمایه » به خواننده عرضه شده است.

6- سخن منتشر کننده :«نوشته ی پژوهشی علمی و پرمایه »، نشان میدهد که ایشان هم از اصل حفظ «آبروی علم و تحقیق» اطلاعی ندارد و یا آنرا قربانی دید سیاسی خود و دیگری میکند.

این نکات را به عنوان «برخورد با واقعیت از دید سیاسی» و در حقیقت قلب واقعیت، رها میکنم و به خود موضوع «آذربایجان» می پردازم:

7- سرزمین آذربایجان -جنوب و شمال- از دوره ی پیش از تاریخ محل سکونت انسان و رفت و آمده بوده است. چگونه؟
اگر تحقیقات پیدایش انسان در آفریقا و مسیر مهاجر او را از آفریقا به سوی مصر و دجله و فرات و روسیه و چین و آلاسکا و آمریکا و آمریکای جنوبی نزدیک به واقعیت بدانیم روشن است که چرا تمدن مصر و سومر که قدیمترین تمدنهاست در این مسیر پدید آمده اند.آذریایجان هم در این مسیر واقع شده است.و محل سکونت و رفت و آمده بوده است.

8- تا جایی که اطلاع داریم اولین دولت معتبر در آذربایجان جنوبی دولت مانناست.در اطراف دریاچه ی اورمیه. و اولین بار در سال 843 ق.م.در برابر شلم نصر سوم پادشاه آشور جنگیده است و در کتیبه های آشور ذکر شده. ماننا در کشمکش اورارتو و آشور ظاهر شد وسرزمین تحت تسلط اش تقریبا با آذربایجان امروزی در ایران قابل تطبیق است.زبان طوایف ماننا آریایی نبوده و به گفته ی دیاکونوف صاحب خط بودند.شبیه خط اورارتویی .
به تایید آثار سومری-اکدی-هوریانی، پیش از آشوریان و مادی ها اقوام بومی:لولوبی-کوتی در منطقه ساکن بودند. و همینطور اقوام تئورلیان-مسیان-دالیان-سونبیان-کوموردیان- درهمسایگی هم زندگی میکردند که خویشاوندی با همدیگر داشتند.
بعد ها ترکیب هوری-اوراتویی نیز درمنطقه تفوق داشت.
زبان ساکنان آذربایجان و کردستان ایران تا سده7 ق.م.اساسا لولوبی-کوتی بوده است(زبان آسیانی که اتصالی ست).
منبع نکته ی8- آذربایجان در سیر تاریخ.رئیس نیا.

نوشته شده توسط: Anonymous

منابع معتبری مانند رساله انارجانی-سفینه تبریز-سیاحتنامه اولیا چلبی- نزهه المجالس- روضات الجنان و بسیاری از اسناد و منابع دیگر که در متن مقاله آمده( و بسیاری که در مقاله به آنها اشاره نشده) گویای همه چیز است.با کلفت کردن رگ گردن و هارای هارای گفتن حرفتون پیش نمیره.........مهم این نیست که زبان مردم آذربایجان کی تغییر کرده دیروز یا هزار سال پیش.حق و حقوق فرهنگی اقوام مورد قبول همه است. مهم مبارزه با جعل و تحریف تاریخ و ملت سازی دروغین برای اهداف شوم بعدیه.

نوشته شده توسط: Anonymous

جانا سخن از زبان ما میگویی.....فرموده اید"زبان کشف شده آذری توسط کسروی که زبانشناس نبود" بسیار خوب با این حساب باید تمام گفته ها و نوشته های افرادی چون پورپیرار-قیاس آبادی-دکتر هیات-زهتابی-صدیق و... را به دور ریخت چون هیچکدام تحصیلات آکادمیک در مورد مباحث گفته شده خود نداشتند.

نوشته شده توسط: کاوه جویا

آقای یوسف آذربایجان گرامی، با سپاس از شما برای ابراز نظرتان، 1 ـ خطاب به من نوشته اید: " حتما جنابعالی زحمت کشیده و از آرشیو این نوشته را در آورده ای و دنبال هدفی هستی". در پاسخ می گویم که این نوشتار از سوی یکی از دوستان خواننده ی ایران گلوبال فرستاده شد و من از آنجا که این نوشته را پژوهشی علمی و پرمایه یافتم که می تواند راهگشای گفتگویی حقیقت جویانه و منطقی درباره ی برخی ناروشنی های تاریخی و فرهنگی باشد، اقدام به نشر آن کردم. ویژگی های تاریخی، هرچه که باشند، بیگمان نه موجد و نه زایل کننده ی حقی از مردم هستند. 2 ـ آنچه که درباره ی "فرهنگستان ادب و هنر" نوشته اید نادرست است. "فرهنگستان ادب و هنر" در سال 1360 منحل شده و دیگر وجود خارجی ندارد. عضویت دکتر ریاحی خویی در این فرهنگستان مربوط به پیش از انقلاب 1357 است. 3 ـ علی معلم دامغانی، که از سرایندگان وابسته به رژیم جمهوری اسلامی است، هیچ

مقامی در "فرهنگستان ادب و هنر" ندارد، چرا که چنان که گفته شد این نهاد از سال 1360 دیگر وجود خارجی ندارد. بنا بر این پیوند دادن علی معلم دامغانی با دکتر ریاحی خویی، که شما به آن کوشیده اید، هیج پایه ای ندارد. 4 ـ نهادی به نام " پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی" از سال 1360 امکانات فرهنگستان منحل شده ی ادب و هنر را در دست خود گرفت و به انجام وظایف فرهنگی در خدمت رژیم پرداخت. اما رئیس این نهاد نو بنیاد نیز علی معلم دامغانی نیست، بلکه یکی دیگر از وابستگان رژیم به نام صادق آیینه وند می باشد. امیدوارم در گردآوری اطلاعات و نتیجه گیری از آنها دقت بیشتری بفرمایید.
نوشته شده توسط: Anonymous

متاسفانه چپ ها در تاریخ ایران و جهان خوش نبوده اند . اگر ایران به دست سوسیالیست ها و چپ ها بیفتد وای به حال ایران. حکومت آینده ایران باید یک حکومت لیبرال باشد و بس. چپ ها دیگر نباید با شعارهای پوپولیستی مردم را بفریبند . ما حکومت سوسیالیستها ( کمونیست ها) را در شوروی سابق و اروپای شرقی دیده ایم .آنها که خود منادی برابری اجتماعی بوده اند برابری در فقر را به ارمغان گذاشته اند و حکومتهای سرکوبگر و دیکتاتوری نتیجه زمامداری چپ ها بوده است . تنها راه آزادی لیبرال دموکراسی است که در تمام جهات فرهنگی اقتصادی اجتماعی باید در ایران نهادینه شود. البته که چپ ها باید حق تشکیل حزب و فعایت سیاسی را داشته باشند تا تعادل اجتماعی و سیاسی برقرار شود ولی نباید تنها حرف خود را بر کرسی نشانده و کشور را آستانه سقوط قرار دهند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب، من که یک آذربایجانی هستم، تا به حال اسمی از ابرقو در آذربایجان که تبعیدگاه ارتش شاهنشاهی هم بوده باشد به گوشم نخورده. جستجوهایم در گوگل و نیز در گوگل ارث هم فقط من را به همان شهر در استان یزد رساند. وجود نام این شهر در زبان فارسی به عنوان یک مکان ناشناس و پرت و نیز نبود چنین ضرب المثلی در ترکی هم باید دال بر این نکته باشد که مردم آذربایجان چنین شهری را نمی شناسند. باز، این نام به گونه ای نیست که ترکی باشد. ولی به هر حال، اگر شما به صورت مستند می دانید که چنین شهری در آذربایجان وجود دارد، خواهشا مختصات جغرافیایی آن را بنویسید تا من هم از بی خبری بیرون بیایم. یا به منبع قابل اتکا ارجاع دهید. وگرنه چوپان دروغگو هم کارش این بود که حرفهای باد هوا می زد.
اول تکلیف این شهر را مشخص کنیم، بعد با هم می رویم و ژوهانسبورگ را هم به مام میهن بر می گردانیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی , اگر این کامنت شمارا نمودار تفکرات شما بدانیم, الزاما نتیجه میگیریم: شما طرفدار بشار اسد در سوریه هستید که واقعا باعث نابودی سوریه شده, زیرا: اگر از همان اوایل گردن به نیمه دموکراتی کردن سوریه رضایت میداد, کار به اینجا نمیکشید که به حرف ملتش نه ولی به حرف آخوندهای ایران بلی گفت. مضافا شما طرفدار مرسی در مصر هستیید که کپی جمهوری اسلامی در مصر بود. من نمیدانم شخصی چون شما چگونه نوع حکومت مرسی دینی را به حکومت سکولار السیسی ترجیه میدهید؟ به نظر شما حکومتی که حوثیها در یمن میخواهند تشکیل دهند و صد درصد NC مشابه حکومت ملا ها در ایران خواهد شد, از حکومت قبلی یمن بهتر خواهد شد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

به شما تجزیه طلبان ترک ضدایرانی از دعوای مسلمین هیچ چیزی نصیب نخواهد شد . بروید جای دیگری دلتان را خوش کنید و در دنبال مسائل قره باغ جداشده باشید !

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای تبریزی گرامی،
شما بارها نوشته‌اید که "سازمان های سیاسی سوسیالیست ایرانی یا مرده سیاسی هستند و یا زمینگیر و ناتوان هستند و در هیچ یک از رویدادها و کشمکش های سیاسی ایران نشانه ای از سوسیالست های ایرانی دیده نمی شود!"
می‌توانم تا حدی با شما موافق باشم ولی آنچه را که شما نادیده می‌گیرید این است که جمهوری اسلامی این سازمان‌ها را آنچنان سرکوب و کشتار کرد که تنها عده کمی از انها توانستند جان سالم به در ببرند و راهی خارج از کشور شوند. از خارج کشور هم نمی‌توان به این راحتی نام و نشان و مهر خود را بر رویدادها و کشمکش‌های سیاسی داخل زد.
آیا شما انتظار دارید که سازمان‌های سیاسی سرکوب شده از خارج کشور، "تظاهرات خیابانی کوبنده" در داخل کشور را رهبری کنند؟ کمی از خیالات خود بیرون بیایید و پا بر روی زمین سخت بگذارید!
****

شما نوشته‌اید: "هنگامی که چپ های پوپولیست ناسیونالیزه شده سوسیالیسم را با لجنی به نام ناسیونالیسم درمی آمیزند چنین سوسیالیسمی را باید مانند آش لجن آلود دور ریخت و آسوده شد! "
این واقعیتی انکار ناپذیر است که ایران از نظر ترکیب جمعیتی یک‌دست نیست و از اقوام و ملیتهای مختلفی تشکیل شده است. آیا شما انکار می‌کنید که به این اقوام و ملیتها، از نظر سیاسی و فرهنگی و... تبعیض روا داشته شده است؟ ظاهرا شما بر این عقیده هستید که چنین تبعیضی وجود نداشته و وجود ندارد وگرنه حتی نه به عنوان یک سوسیالیست!!! بلکه به عنوان یک انسان معمولی هم که شده، با آنها و با مبارزات آنها برای رفع تبعیضات، همدردی می‌کردید.
متاسفانه شما درست برعکس عمل می‌کنید. شما هم‌صدا با جمهوری اسلامی و هم‌صدا با فاشیستی‌ترین محافل ناسیونالیست ایرانی، علیه آنها قد برافراشته‌اید. اگر بخواهم از لحن شما استفاده کنم، متاسفانه باید بگویم که از نظر من سوسیالیسمی را که شما با لجن فاشیسم پان‌ایرانیستی در هم آمیخته‌اید، باید دور ریخت. سوسیالیسم، ایده‌ای انسانی است و کاری با ناسیونال سوسیالیسم نوع ایرانی شما ندارد.
شما با تعجب می‌نویسید: "هم سوسیالیسم و هم سازماندهی مبارزات ملی و قومی!!! در کجای کره زمین از آغاز پیدایش سوسیالیسم و کمونیسم که باورداشت هائی بر پایه تک میهنی (اینترناسیونالیسم) هستند سوسیالیست ها سازمان دهنده نبردهای ملی و قومی بوده اند؟! و اگر این چنین است و سوسیالیست ها باید سازماندهی نبردهای ناسیونالیستی و کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها تن را در برنامه داشته باشند پس ناهمسانی یک سوسیالیست با ناپلئون بناپارت شوونیست، کایزر ویلهلم پان ژرمن، بنیتو موسولینی فاشیست، صدام حسین پان عرب، اسلوبودان میلوشوویچ پان سرب در چیست؟!"
اولا بجز شما چه کسی این حکم را می‌دهد که مبارزات ملی- قومی باید خشونت‌آمیز باشد و میلیونها انسان کشته و زخمی و آواره شوند؟ هیچ سوسیالیست واقعی خواستار چنین چیزی نیست. اینها توهمات شما و حزبی است که شما از آن پشتیبانی می‌کنید. اینها تبلیغات ناسیونال سوسیالیستهایی هستند که گویا از تمامیت ارضی ایران دفاع می‌کنند و خود، با سرکوب این اقوام و ملیتها و یا با پشتیبانی از این سرکوبها و تبعیضها، ایران را تکه پاره کرده‌اند و به این کار خود ادامه می‌دهند! متاسفانه این کاری است که شما هم در آن سهم دارید.
به نظر من دفاع از حقوق اقوام و ملیتها نه با سوسیالیسم تناقضی دارد و نه با انترناسیونالیسم!
شما احتمالا نوشته خودتان را دقیق نخوانده‌اید!!!
شما در ابتدای نوشته‌تان خواهان "نبرد مسلحانه با بمب و تفنگ و تیربار در ایران که فرماندهی آن را یک سازمان سیاسی سوسیالیست ایرانی در دست داشته باشد" هستید و از سوی دیگر از "کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها تن" خیالی خودتان می‌نالید!
***
آقای تبریزی در پایان می‌خواهم یک نکته تاریخی را که ظاهرا شما از آن بی‌اطلاع هستید ولی با این وجود، نوشته‌اید، تصحیح کنم. شما نوشته‌اید: "پشتیبانی فدائیان اکثریتی در خردادماه سال ۱۳۵۹ از رژیم ولایت فقیه و پیوستن حزب توده ایران به اکثریتی ها در هواداری از رژیم گدایان مفت خور آخوندی..."
جریان درست برعکس بود. حزب توده ایران از همان اول انقلاب، از جمهوری اسلامی پشتیبانی می‌کرد و سپس سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت در این حمایت به حزب توده ایران پیوست.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی عزیز و گرامی‌، میفرمایید حمایت ترکیه از سنی‌های منطقه از چشمان ترک‌های شیعه ایران دور نخواهد ماند، ترک‌های شیعه روزی که رژیم فارس ایران، از ارمنستان در جنگ با همان آزربایجان شیعه حمایت کرد، حساب دستشان آامد، رژیم فارس ایران، در جنگ ارمنستان با آزربایجان، دست کم می‌توانست بی‌ طرف بماند ولی‌ از ارمنستان حمایت کرد. در جریان زلزله نیز، رژیم فارس ایران، گروه‌های امدادی از ترکیه و همان آزربایجان شیعه را به ایران راه نداد ولی‌ آب سرطان زای ارمنستان را در آزربایجان جنوبی پخش کرد. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی عزیز! توجه نویسندگان این پلاتفرم به مسئله ملیت ها در ایران و راهکارهای پیشنهادی آنان در برخورد با این موضوع را نشانی از پوپولیسم، ناسیونالیسم و امتداد خطاهای پیشین دانسته اید. دوست داشتم نظر شنا را درباره همین موضوع بدانم. کجای این نظر نادرست است؟ به رسمیت شناختن تنوع ملی انتیک در ایران؟ اعتراف به ستم ملی بر ملت های غیر فارس و یا .... ؟ لطف کنید و نظرتان را بنویسید. با احترام

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دخالت در أمور داخلي كشور هاي ديگر ،مبدل به جوك بي مزه اي شد ،يادش بخير بوش پسر از ان سر دنيا أمده بود، عراق رابا خاك يكسان كرده بودو صدام را بر داشت و دولتي متحد خود را در عراق بر سر كار أورد ، همين كه جمهوري أسلامي خواست در مسايل عراق دخالت كند، مورد اعتراض أمريكا قرار گرفت كه ايران در أمور داخلي عراق دخالت مي كند!!!!!!، عربستان با يك چك ١٢ ميلياردي به جنرال السيسي ، دولت منتخب مصررا سر نگون ساخت، تركيه بشدت به عربستان اعتراض كرد، حالا ،عربستان سه شب و روز است مردم يمن را بمباران مي كند، اردوغان ايران را به دخالت در أمور ديگران متهم مي كند، خودش يادش رفته بود كه در مسايل سوريه دخالت كرده بود ،،،،،،پس دخالت در أمور داخلي ديگر كشور ها به يك امر عادي در جهان گلوبال مبدل شده است، مهم نتيجه و چگونگی دخالت است و گرنه امروز همه در مسایل همدیگر دخالت می کنند

روسيه كريمه را پس گرفت و به جداي خواهان روس كمك كرده است،غرب ، با تحريم روسيه را به خاك سياه كشانده است ولي عربستان روز روشن اين چنين بي شرمانه در يمن دخالت نظامی مي كندولي اردوغان تنها ايران را محكوم مي كند، اين دو مين اشتباه اردوغان است أولي ً: كوباني جلوي چشمان جهانيان عليه داعش در مبارزه مرگ و زندگي بود ولي تركيه عملا در كنار داعش قرار گرفت و حاضر نمي شد كه كمك به كرد هاي كوباني برسد ،،تركيه مدرن و سكولار - دمكرات در كنار ارتجاعي ترين حكومت هاي جهان كه سني مذهب است ،قرار گرفته است و اين از چشمان مليون ها ترك اذربايجاني شيعه مذهب دور نمي ماند...
نوشته شده توسط: Anonymous

در فیلمهای قدیمی ایرانی ( به سخن دیگر آبگوشتی، که تازگیها نیز ترکیه ساخت اینگونه فیلمها را بخشی از صادرات کارآفرین خود میداند) همیشه یک بازیکن در نقش مثبت و بازیکنی دیگر در نقش منفی هنرنمائی میکردند. مثلا فردین نقش مثبت را داشت و بیک ایمانوردی نقش منفی را. نقشهای منفی، همیشه دعوا راه میانداختند، سرمیشکاندند و میزومبل را پرت میکردند. دیگران را ریشخند میکردند وبا پلیس نیز درگیر میشدند. حالا در سایت Anonymusj این نقش را بازی میکند.
از خدا چه پنهان زبان شناسی اش دست همه را از پشت بسته است. میگوید: زمین را، سرما را، وقسم را نمیشود خورد.
البته اگر اینها را با سواد شما ریشه یابی کنیم، حق را بشما خواهم داد اما این واژه ها ریشه های دیگری دارند. زمین خوردن، قسم خوردن و سرما خوردن از فعل برخوردن میآید. برخوردن: عمل، فرایند خوردن دو یا چند چیز به یکدیگر است. چون گفتن

سرما برخوردن، زمین برخوردن و قسم برخوردن خشگ و قلمبه است، پس در فارسی روان این locutions کوتاه شده اند.
جناب بیهویت( Anonymous )، شما بهتر است غم زبان ترکی را بخورید و اینها را بخودمان واگذارید.
نوشته شده توسط: Anonymous

پاکستان: هر تهدیدی علیه عربستان با واکنش قوی ما روبرو خواهد شد
Şənbə, 27.03.2015 08:31
گونازتی وی: نخست وزیر پاکستان طی بیانیه ای اعلام کرد که هر تهدیدی علیه پادشاهی عربستان سعودی، با واکنش قوی کشورش مواجه خواهد شد.


به گزارش گونازتی وی به نقل از خبرگزاری العربیه، دولت پاکستان که پیشتر با تاکید بر حمایت خود از عملیات "توفان قاطعیت" آمادگی جنگنده ها و ناوهای این کشور برای مشارکت در این عملیات را اعلام کرده بود بار دیگر اعلام داشته که آماده است برای مقابله با کودتاچیان شیعه حوثی نیروی زمینی به یمن ارسال کند.

دولت پاکستان در بیانیه ای که شب گذشته در پی نشست امنیتی فوق العاده به ریاست نواز شریف صادر شد، تاکید کرد که "هرگونه تهدیدی که تمامیت ارضی و ثبات کشور سعودی را به خطر اندازد، واکنش شدید و قوی پاکستان را به دنبال خواهد داشت".

این بیانیه به نقل از نواز شریف بر اهمیت روابط پاکستان و سعودی و نیز دیگر کشورهای خلیج عربی تاکید کرد.

در نشست دولت پاکستان که علاوه بر اعضای کابینه، فرماندهان نظامی نیز حضور داشتند، قرار شد که هیئتی بلند پایه با مشارکت خواجه آصف وزیر دفاع و سرتاج عزیز مشاور نخست وزیر و شماری از فرماندهان نظامی، امروز جمعه، وارد ریاض پایتخت سعودی شود.

گفتنی است عربستان سعودی بامداد روز (پنج‌ شنبه ۶ فروردین) حملات هوایی خود را به مواضع تروریستهای شیعیان حوثی که تحت حمایت شدید مالی و نظامی جمهوری اسلامی قرار دارند بطوریکه زخمی شدگان را برای مداوا به ایران انتقال داده اند را آغاز کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

نظام سلطنتی واستبدادی تمامیت خواه پارسی پهلوی, زمانی خود را ژاندارم منطقه خلیج پارس می دانست. رژیم استبداد شیعی خمینیسم خود را عملا مجری عملیات نظامی.... آن ژاندارم می داند! آقای توکلی ظاهرا کامنت من باب میلتان نشد! برای همین هم سانسورشد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آسیبی که گوناز تلویزیون در تخریب شخصیتهای حرکت ملی آزربایجان کرده هیچ نیروی خارجی توان آنرا نداشت و در این مقاله سخنی در آن مورد رانده نمیشود. مسئول تاویزیون همانند تیغ دولبه هم دشمنان و هم همرزمان را میبرد

نوشته شده توسط: Anonymous

نظام سلطنتی استبدادی و پارس تمامیت خواه پهلوی , به برکت حمایت آمریکاییها در دوران حیاتش خود را ژاندارم منطقه در خلیج پارس میدانست ( عمان )و نظام تمامیت خواه خمینیسم شیعی , امروزه ادامه دهنده کاملا علنی عملیات نظامی آن ژاندارم و.... در منطقه می باشد! (مثل عراق, سوریه , لبنان ,فلسطین, بحرین و یمن و..)

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-دوست عزیزجناب نگرش.اگرنوشته اول من راخوانده باشیدفکرکنم جواب شماوامثال آقای خویی راداده ام.فرض کنیم که زبان فارسی زبان اول وآخروعلمی جهان است.من باشماوهیچ کس کاری ندارم.تنهابعنوان یک ترک میگویم چه باک واصرار داریدکه ماچی بودیم وچی شدیم .اصلابشماهاوفارس هاچه ربطی داردبرای ماشناسنامه وشجره نامه نوشته ویاافرادی راپیداکرده که مجیزگوی فارس هابوده است.هم اکنون عقل منطق وقوانین انسانی میگویدماجمعیتی ازمردم ایران راتشکیل میدهیم مگرشمانمیگوییدقانون حقوق بشرازروی منشورکورش نوشته شده چرابودجه ملی وفرهنگی همه مردم ومارابه فارس هاداده وماراباجمعیتی حدود30میلیون ازداشتن مدرسه بزبان خود100سال است محروم کرده اند؟آیاوبنظرشمااین قدرت زیان ترکی وترس فارس هاازکبراوصغراچیدن واجیرکردن کاسه لیسان وخودفروشان دلیل آن نمیشود؟

نوشته شده توسط: تبریزی

من چندین بار گفته ام و باز هم می گویم که سازمان های سیاسی سوسیالیست ایرانی یا مرده سیاسی هستند و یا زمینگیر و ناتوان هستند و در هیچ یک از رویدادها و کشمکش های سیاسی ایران نشانه ای از سوسیالست های ایرانی دیده نمی شود! کو آن اعتصاب گسترده کارگران ایرانی که رهبری کننده آن یک سازمان سیاسی سوسیالیست ایرانی باشد؟ کو آن تظاهرات خیابانی کوبنده در ایران که با رهبری یک سازمان سیاسی سوسیالیست ایرانی انجام شود؟ کجاست آن نبرد مسلحانه با بمب و تفنگ و تیربار در ایران که فرماندهی آن را یک سازمان سیاسی سوسیالیست ایرانی در دست داشته باشد؟ حتی کار فرهنگی گسترده و کارآمد برای زدودن خرافه های دینی و نابودی دین خردسوز اسلام جائی در میان سازمان های سیاسی ایرانی که خود را سوسیالیست می نامند ندارد! ********** سوسیالیسم مانند یک دیگ پر از آش خوشمزه است اما هنگامی که یک مشت لجن به این دیگ ریخته شود ما دیگر .....

..... یک دیگ پر از آش خوشمزه و پاکیزه نخواهیم داشت بلکه یک دیگ پر از لجن خواهیم داشت! هنگامی که چپ های پوپولیست ناسیونالیزه شده سوسیالیسم را با لجنی به نام ناسیونالیسم درمی آمیزند چنین سوسیالیسمی را باید مانند آش لجن آلود دور ریخت و آسوده شد! حتی اگر کسانی که سوسیالیست هستند زمینگیر و ناتوان باشند باز با یکپارچگی و سازماندهی دوباره شاید بتوان جنبشی سوسیالیستی را به راه انداخت اما هنگامی که کسانی که خود را سوسیالیست می نامند همان سخنانی را که راست گراترین راست گراهای جهان یا همان ناسیونالیست ها می گویند و می نویسند طوطی وار بازگو کرده و بازتاب می دهند آن گاه چاره چیست؟ اگر به تاریخ سوسیالیسم در ایران نگاه کنیم خواهیم دید که کوبنده ترین آسیب ها را گرفتار شدن چپ گراهای ایرانی در گرداب دنباله روی از مردم کوچه و خیابان (پوپولیسم) و نان به نرخ روز خوردن (اپورتونیسم) به بار آورده اند اما هنوز که هنوز است دریغ از پندآموزی! برای نمونه پشتیبانی فدائیان اکثریتی در خردادماه سال ۱۳۵۹ از رژیم ولایت فقیه و پیوستن حزب توده ایران به اکثریتی ها در هواداری از رژیم گدایان مفت خور آخوندی یکی از آشکارترین نمونه های گرفتار شدن در گرداب پوپولیسم است که با این کار اکثریتی ها بزرگترین سازمان مارکسیستی خاورمیانه با پیشینه درخشان سیاسی تکه پاره شد و از میان رفت اما به جای پندآموزی از آن رویدادها باز هم می توان دید که نه تنها سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت بلکه بسیاری از سازمان های سیاسی که خود را سوسیالیست می نامند در گرداب پوپولیسم و این بار در چهره ناسیونالیستی آن گرفتار آمده اند! به بخشی از این نوشته نگاه کنید: ( ..... متأسفانه امروز نیروهای چپ و حتی سازمان ما به موضوع ملیت ها و اقوام ایرانی کم بها می دهند! ..... ما بر این باوریم که سازمان ما و تمامی نیروهای چپ برای این موضوع بایستی نیروی بیشتری صرف کنند! برای عملیاتی کردن این ایده خواهان احیای کمیته های ایالتی در آذربایجان، کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا، بلوچستان و لرستان با محوریت سازماندهی مبارزات ملی و قومی هستیم! ..... ) هم سوسیالیسم و هم سازماندهی مبارزات ملی و قومی!!! در کجای کره زمین از آغاز پیدایش سوسیالیسم و کمونیسم که باورداشت هائی بر پایه تک میهنی (اینترناسیونالیسم) هستند سوسیالیست ها سازمان دهنده نبردهای ملی و قومی بوده اند؟! و اگر این چنین است و سوسیالیست ها باید سازماندهی نبردهای ناسیونالیستی و کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها تن را در برنامه داشته باشند پس ناهمسانی یک سوسیالیست با ناپلئون بناپارت شوونیست، کایزر ویلهلم پان ژرمن، بنیتو موسولینی فاشیست، صدام حسین پان عرب، اسلوبودان میلوشوویچ پان سرب در چیست؟! و ناهمسانی این هذیان های پوپولیستی با سخنان ناسیونالیست هائی که آنها هم در پان نامه هایشان از سازماندهی نبردهای ناسیونالیستی و ملی و قومی پیاپی می گویند و می نویسند در چیست؟ سازماندهی مبارزات ملی و قومی به جای سازماندهی مبارزات کارگران و دهقانان و رنجبران!!! آیا این است سوسیالیسم؟! آیا این است اینترناسیونالیسم؟! آیا این است چپ گرا بودن؟! در بخش دیگر این نوشته چنین نوشته شده است: ( ..... سوسیالیسم نظامی است انسانی و دموکراتیک که انسان در مرکز توجه آن قرار دارد ..... ) اما در هیچ کجای این نوشته درباره این که پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم چیست چیزی نوشته نشده است! شاید برای آن که نویسندگان این نوشتار پوپولیست های ناسیونالیزه شده هستند!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای نگرش , زبان فارسی 7000 سال قدمت دارد؟ وآنهم با این نارسائی. سرما خوردم( سرما را میشود خورد؟ زمین خوردم, زمین را چطور میشود خورد؟ قسم خوردم, قسم را می خورند؟......)

نوشته شده توسط: Anonymous

نگرش گرامی، کامنتهای 24 ساعت گذشته را نگاه کنید که چه باسوادهایی خود را زبانشناس، تاریخشناس،اقتصادشناس، دینشناس میدانند اما نوشتن درست واژه هایی که نوشتن برای عبور از آزمایش دیپلم لازم هستند را همیشه و همواره نادرست مینویسند. نمونه:
حمام را همام
اعتلا را ائتلا
حجر را هجر
حتی را هتی
روی داد را روداد
فلسطین را فلستین
وقوع را وقع
لهجه را لحجه و
زوال را ذوال مینویسند.

نوشته شده توسط: Anonymous

بايد دانست كه اين نظر غلط ابن مقفع را نه تنها همچنانكه معروف است ابن نديم در «الفهرست» بلكه حمزه اصفهاني هم بنقل از "موبد متوكلي" نامي در «التنبيه علي حدوث التصحيف» تكرار و ديگران نيز بعدا از آنها تكرار كرده اند. باين ترتيب عادت غلط اشكاني در تعميم نادرست نام سرزمين خاستگاه خود به سرزمينهاي بيگانه تحت تصرفشان از طريق تكرار نويسندگان مذكور كه اهل دقت نبودند و نيز تكرار اين مكررات در نوشته هاي نويسندگان متعصب و وطنپرست معاصر ظاهر «حقيقت» بخود گرفته است.

و يعني همه منابع و «دلايل» «محققين» ايراني در نهايت از اين نوع ظاهري هستند و ليست منابع و «دلايل» كذائي در ايراني بودن زبان قديم آذربايجان در واقع چيزي به جز تكرار منابع و دلايل غلط نيست. بديهي است كه بر نويسندگان قديم با امكانات ناچيزشان خرده نميتوان گرفت كه بدون دقت كافي نظرات غلط را تكرار كرده اند ولي در كوتاهي منطقشان البته جاي حرف باقيست. لكن ايرادها البته بر «محققين» قرن معاصر رواست كه با وجود امكان تحقيق و ادعاي تحقيق، در مورد آنچه كه تكرار ميكنند حداقل به عقل خود رجوع نكرده اند.
(پروفسور فرهاد قابوسی)http://davarardabil.blogfa.com/post/162


و باين ترتيب اگر كه علت عادت غلط ديوان عصر اشكاني را در تعميم نام پارت به سرزمينهاي متصرف شده را در سياست تحكم اشكاني بجوئيم و در تكرار ابن مقفع از اين مغالطه سياسي نيز تعصب اتحاد وطن و زبان در برابر تسلط اعراب را به بينيم، در خواهيم يافت كه داستان ايراني بودن زبان قديم آذربايجان كه بر اساس اينگونه روايات بنا شده است از ابتدا داستان مغالطه اي سياسي است.
از جانب ديگر صرف تسميه يك ناحيه به اسمي استمرار زبان معيني در آن ناحيه را اثبات نميكند و تكرار تاكيد ايراني بودن نام آذربايجان و اشتقاق آن از "آتر پاتاكان" دليلي بر وجود زبان آذري و نيز نوعيت ايراني آن زبان نيست، چراكه اين گونه تسميه هاي باقيمانده از قديم همچنانكه نطر يادشده هنينگ نشان ميدهد هميشه مرجوع به واقع نيستند. لكن تكرار اين نوع «اطلاعات عمومي» در نوشته هاي «محققين» ايراني نشان ميدهد كه چون دليل منطقي در اختيار اينان نيست لذا بايد به اينگونه شبه دلايل رجوع بكنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

ابرقو در زمان پهلوی یکی از تبعیدگاههای ارتش شاهنشاهی بود و در شمال آذربایجان در نوار مرزی قرار دارد . در ایران شباهت نامی فراوان است . جلفا همان جلفا نیست . شما ترکها مثل چوپان در.غگو چنان نامهای ایرانی فارسی را تغییر داده اید که خلیج فارس را هم آذری می خواهید . اقیانوش هند تا مرز چین و آفریقای جنوبی ادامه دارد و شما خواهان تغییر نام کره زمین هستید . فره باغ همان کاراباخ بیزانس است که کلیساهای 2000 ساله در آنجا وجود دارد .

نوشته شده توسط: Anonymous

جالب است که حتی یکی از این کامنت های ترک پرستانه در باره متن این مقاله ارزشمند چیزی نمی گویند و تنها به توهین و پرخاش می پردازند. زنده یاد دکتر ریاحی خویی شخصیت علمی ارزنده ای است که از آذربایجان برخاست و به دانش و فرهنگ خدمات شایانی کرد. دیدگاهی که وی در این مقاله طرح می کند حاصل یک پژوهش علمی دقیق و مستند است. آنوقت چند متعصب بیسواد که سواد نوشتاری آنها در حدی است که "لهجه" را با "ح " می نویسند و مدعی می شوند که: "در سازمان ملل زبان فارسی سی وسومین لحجه عربی ثبت شده است" به این نوشتار علمی و نویسنده ارجمند آن چرخاش و توهین می کنند. به این متعصبان می گویم: اگر حرفی برای گفتن دارید محتوای مقاله را نقد کنید وگرنه این پرخاش های بیمایه دلیل حقانیت مقاله و بی منطقی شماست.

نوشته شده توسط: Anonymous

یمن بدون شک نقطه‌ عطفی در سرآغاز دوره جدید در منطقه خواهد بود، پاکستان و مصر حمایت خود را از عربستان اعلام کرده اند، ترکیه نیز بدلیل نیاز شدید به ثبات منطقه ای، از عربستان حمایت می‌کند، اینک مردم ایران باید از خود بپرسند اگر بدلیل سیاست‌های رژیم فارس ایران، کشور ایران وارد قحطی، خشکسالی شد به کجا پناه خواهند برد، بدون شک ائتلاف ضدّ رژیم ایران، به تضعیف ارتش اسد، هوتسی‌ها خواهند پرداخت تا رژیم فارس ایران، از ارتش اسد و هوتسی‌ها بر علیه مردم ایران استفاده نکند، بزودی فشار اقتصادی در ایران فقر زده، نکبت زده ده برابر خواهد شد و مردم به جان رسیده از مظالم این رژیم، قیام خواهند کرد. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

ابرقو (ابرکوه) در استان یزد قرار دارد و ساکنینش هم همگی فارس زبانند و چیزی از ترکی نمی فهمند. کوره دهاتش هم بعید است ترک و پان ترک باشند. موقع راه و انداختن های و هوی و جیغ و ویغ غیرتمندانه، اندکی هم دقت بد نیست تا افاضاتتان حکم تف سر بالا را به خود نگیرد. در پایان پیشنهاد می کنم هر وقت فرصت کردید، سری به ابرقو بزنید تا حداقل بدانید راجع به چه چیزی صحبت می کنید. چون شهری کوچک ولی دیدنی است که تا بیست سال پیش، یک درخت سرو چند هزار ساله عظیم و بسیار زیبا هم داشت. البته، اگر به برکت جمهوری اسلامی امروز خشک نشده باشد.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

جناب سمرقند و بخارا
مطرح نکرده اند درست است.
این ادعا را که "در سازمان ملل زبان فارسی سی وسومین لحجه عربی ثبت شده است" محمدامین ریاحی و کسروی مطرح نکرده اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

نفهمیدم, زبان فارسی هفت هزار سال قدمت دارد یا زبان ایرانی؟ زبان ایرانی کدام زبانی است آثار ماثاری از این زبانها دارید . آخر لوپ باسماخ هم حدی دارد.؟ یک روز یک فارس تعریف میکرده" پدرم یک اصطبل داشته سرش تا چین بوده و انتهایش تا یونان". یک ترک هم میگوید ,اینکه چیزی نیست" پدر من یک اسب داشته این قدر بزرگ بوده که از مرز چین با مرز یونان می پریده است". فارس میگوید" این اسب را در کجا نگاه میداشته است". ترک میگوید "در طویله پدرت".. حالا شماهم هفت هزار پیش دانشگا ه داشته اید. حالا آقای توکلی هم حتما یواشکی میخندد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بهنام، محمد امین ریاحی و کسروی مطرح کرده اند ویا مطرح نکرده اند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جای تعجب است که از چند سال پیش مد شده است، که علل سقوط هواپیما ها را به یکی از خلبانان نسبت میدهند، تا از ورشکستگی شرکتهای هواپیمائی و عدم اعتماد مسافران جلوگیری بعمل آید. خرید و فروش چنین هواپیما ها و مبادلات تجاری آن که سر به ارقام میلیارد دلاری میکشد، در صورت اعلام نقص فنی آن به بی اعتباری کارخانه های تولید کننده آن منجر میشود، و خطر ورشکستگی آنها را تهدید میکند. برای مثال حدود ده سال پیش هواپیمای سریع السیر بو ئینگ ساخت شرکت مشترک فرانسوی ـ انگلیسی، که در اثر سقوط یک فروند آن در نزدیکیهای پاریس منجر به ورشکست و منحل شدن شرکت تولید کننده آن انجامید، از این رو و بنا بر تجربه سالهای پیشین، شرکتهای هواپیائی برای هر سانحه هوائی، داستانهائی از پیش تعییین شده، و آماده در دست دارند. چندی پیش گم شدن ناگهانی هواپیمای مالزی را که اغلب مسافران آن چینی بودند، و گویا در اقیانوس آرام سرنگون شد، علل

سانحه را بخود کشی خلبان نسبت دادند. همچنین پیشتر سقوط یک هواپیمای مسافری آلمان را در اقیانوس اطلس به برخورد راکت آمریکائی نسبت دادند. در این میان نیز سرنگونی یک هواپیمای بوینگ آمریکائی را به خود کشی خلبان مزیکی الاصل آمریکائی نسبت دادند. بنظر میرسد برای جلوگیری از اضمحلال و ورشکسته شدن شرکتهای هواپیما سازی، و بخطر انداختن در آمد های سرشار میلیار دلاری آنها، گردانندگان پشت پرده، بهتر میدانند که خلبان و یا کمک خلبان آنرا که در همان سانحه هوائی جان باخته اند، و قادر به دفاع از خود نیستند، با اعلام خود کشی آنان، خلبان و یا کمک خلبان را قربانی بکنند، تا قضیه خیلی راحت فیصله یابد.

نوشته شده توسط: Anonymous

من قبلا هم نوشته ام و برای این که در ذهن سلطنت طلبان باقی بماند دوباره مینویسم ، در سال ١٣٩١ با پدرم قرار گذاشتیم که من از اورپا و پدرم از تبریز بیاید به باکو تا هم دیگر را ببینیم وقتی با پدرم در باکو در حال قدم زدن بودیم پدر آهی کشید و گفت لعنت خدا به شاه ، اگر آن پدر ..... اجازه میداد و این جوانان میآمدند و وضع خراب شوروی را میدیدند نه خمینی و آخوندها روی کار میآمدند و نه این همه اعدام و در به دری و خرابی . تمامی این مصیبتی که امروز بر ما روا میشود نتیجه دیکتاتوری خاندان جنایتکار پهلوی است که ملت چشم بسته به دام آخوندها افتاده شدند . تا قبل از انقلاب آیا میتوانید دو سطر نوشته بر علیه آخوند ها پیدا کنید . نه ، فقط در دی ماه سال 56 روزنامه اطلاعات بر علیه خمینی نوشت .یعنی آخوندها دست در دست رژیم جنایتکار بودند « به جز عده معدودی از جمله طالقانی » و رژیم شاه از مسجد و منبر آخوندها حداکثر

حداکثر استفاده را برای بقای رژیمش استفاده میکرد.