Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای احمد زاه, قشر چهارم را هم اضافه کنم تا خوابتان را هم بزنم. قشر هویت طلب آذربایجانیها. یاشاسین آذربایجان

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا جامعه فارس که اینهمه به فرهنگ موهوم آریائی اش غره است، و از افتخارات کاذب در پوست خود نمی گنجد، در مورد افتضاحات فاحش آقای فردوسی سکوت میکند؟ آیا فرهنگ و تمدن در جامعه فارس، توهین به ملل غیر فارس و توهین به زنان معنا میدهد؟ آیا این است معنای تمدن آنان؟

نوشته شده توسط: Anonymous

به محض مشاهده عنوان این نوشتار، به عنوان یک آذربایجانی که سر و کارش با موسیقی و ادبیات می باشد خیلی خوشحال شدم. اما پس از خواندن مطالب آن، مشاهده نمودم متاسفانه بر خلاف عنوانش نه از موسیقی خبری است نه از رابطه آن با زبان مادری.
در رابطه با نقد این نوشته، سوالی که به ذهنم می رسد:
چه چیزی مهم است؟ اولویت بندی ها کدامند؟
جدای از قشر کمی از جامعه آذربایجان که از وضعیت اسف بار هویت مردمشان آگاهی یافته اند و هر گونه فرصت را جهت بیان خواسته های هویت طلبی و زبان مادری شان مغتنم می شمارند، اکثریت قریب به اتفاق مردم، در حال حاظر چیزی که برایشان اصلا هم اهمیت چندانی ندارد، هویت شان می باشد.
مردم عادی و عوام را از لحظ دغدغه فکری شان می توانیم به سه قشر تقسیم کنیم
1) آنهایی که در فجیع ترین درجه فقر و نیستی به سر می برند. دغدغه شان کسب لقمه نان روزمره شان می باشد.

2) قشر متوسط که مسئله اصلی برای اینها به عنوان مثال سرعت اینترنت می باشد و به محض بالا رفتن سرعت آن، هر کدام تاب لت و گوشه های تلفن مدل بالا به دست میگیرند و از آزادی های یواشکی که دولت در اختیارشان می گذارد، لذت می برند
3) آنهایی که به میمنت بی عدالتی ها، صاحب ثروت های آنچنانی شده اند. دغدغه فکری اینها، خرید اتومبیل های امریکایی ارس پلاک گران قیمت ، خرید خانه دوم به صورت مخفیانه و به دور از چشم شریک زندگی شان برای معشوقه های دوم و سوم و... هست.

دوست عزیز! حال شما برای مردم ما از همایش بین المللی زبان ترکی در ایران صحبت می کنید؟
در حالت عادی اش هم، مخاطب سمینارها و گردهمایی های علمی و مقاله هایی که در آنها ارائه می شود، قشر متخصص و اهل فن می باشد، تا چه برسد به وضعیت فعلی که همایش زبان ترکی برای مردم ترک زبان کشور مان به همان اندازه اهمیت دارد که همایش کنه شناسی و امثالهم دارد.
به نظر من شب شعر ها، کنسرت های موسیقی، حرکت ها و کمپین هایی نظیر گرامیداشت روز زبان مادری بیشتر از سمینار های فوق روی مردم عادی تاثیر می گذارد.
این رسم همه حکومت هاست که سعی دارند از هر گونه حرکت مردمی سوء استفاده نماید و بهره های لازم را از آن بردارند. در چنین شرایطی چاره کار کناره گیری و پشت پا زدن به آن حرکت نیست
نوشته شده توسط: Anonymous

مرسي أزين مطلب تحقيقي، كمدي شما، من كه كلي قاه قاه خنديدم. گوگل را حسابي بي آبرو كرديد و اسنتدآپ كمدي جالبي تهيه فرموديد، لطفا باز هم بنويسيد كه موجب مسرت خاطر است قلم شما

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عبادی گرامی لطفاً متن کامل نوشته را ارسال کنید. در ضمن از نام بردن اشخاص حقیقی و حقوقی، اگر اتهامی متوجه آنهاست، خود داری کنید. با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

بي شك طراحان و كارگردانان وقتي اين طرح بزرگ يعني (تضعيف ارزشهاي اسلامي و هويت هاي تركي و عربي ، رقيبان قدر انها) در صد يا صدوپنجاه سال اخير برنامه ريزي فرهنگي و يواش يواش بخورد ملت منطقه مي دادند هنوز بحث زن و حقوق زن حتي در بين خودشان هم شكل نگرفته و الا حتما اين ابيات زن ستيز فردوسي را محو مي كردند. چنانكه ابيات سخيف و نامتعارفي را كه توهين بيشرمانه به عرب و ترك را بدان اضافه كردند كه هيچ سنخيتي با ابيات داستانسرايي ان ندارد . هيچ عقل سليمي حكم نمي كند كه يك شاعر دربار يك ترك مسلمان بتواند اشعاري توهين آميز به عرب و ترك بسرايد

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

یکی از این «خود قاضی و دادگاه شدگان» نوشته :
-«قوانین موجودی که شما مدافع آن هستید؛ هیچکدام در جهت دفاع از آزادی و «انسان» نیست. از اینرو لطف کنید و قانون را به رخ نکشید»
و در جمله دیگر میگوید:«می خواهم این نکته برای شما روشن باشد که نزد من؛ هیچ قانونی معتبر نیست! »

قانونی که به رخ ایشان کشیده شده ماده 11 قانون حقوق بشر جهانی ست که میگوید:
«"هر شخصی که به بزه کاری متهم شده باشد، بی گناه محسوب می شود تا هنگامی که در جريان محاکمه ای علنی که در آن تمام تضمين های لازم برای دفاع او تأمين شده باشد، مجرم بودن وی به طور قانونی محرز گردد."»

ادعا میکند این قوانین حقوق بشر یا این ماده در دفاع از انسان نیست. آیا این ماده از انسان دفاع نمی کند؟ پس نقض کردن و دور انداختن آن از انسان دفاع میکند؟

روشن است که این قانون«خود قاضی شدن» ایشان را غلط میداند و چون مخالف عمل افشاگری ایشان است پس آن را دور میاندازد.
یعنی اینکه «خودش همه چیز» است .
«قاضی ست و دادستان و همه چیز».
این فرهنگ از بیخ و بن اشکال دارد. فرهنگ استبدادی جامعه ماست که زندگی خیلی ها را هدایت میکند. چه در خارج و چه در داخل. نقد این فرهنگ عقب مانده و منحط وظیفه ی هر انسان آزاد اندیش است.

و اینکه برای این جناب «هیچ قانونی معتبر نیست» از عمل اش پیداست. کسی که پای بند به «اصول و قانونی انسانی و حقوق بشری» باشد «افشاگر» نمی شود و به «افشاگری اشتغال نمی ورزد.»
چون افشاگر خود «دادگاه وقاضی و مجازات کننده و شکنجه گر» است. کسی که پای بند قانون باشد این کار را پیشه نمیکند.
اگر مشکلی دارد به دادگاه که صلاحیت رسیدگی قانونی دارد میرود.

کسی که قانون سرش نمیشود. حقوق بشر نمی شناسد آمده برای ما چه میخواهد بگوید و چه پیامی برای بهزیستی دارد؟ «بی قانونی»؟ بی قانونی را 36 سال است امتحان میکنیم و به داعش رسیده ایم. جناب محترم میخواهی این داعش حاکم را دوم و سوم و چهارم و تا الی آخر بکنی برای این ملت نگونبخت؟

از سوی دیگر سخن نادرست بخورد خواننده میدهد که میگوید:«برای من هیچ قانونی معتبر نیست». در کشوری که این جناب زندگی میکند «به قانون آنجا گردن گذاشته که هیچ به قانون خانواده و محیط هم گردن خم کرده و اطاعت میکند». انسان در یک خانواده و کشور بدون رعایت قانون نمی تواند زندگی کند. سخن بیخوده ای را به خورد خواننده میدهد و خیال میکند کسی چیزی نمیداند.بدون رعایت قانون باید بروی در بالای کوه جان به جان آفرین تسلیم کنی. اگر زنده ای از قانون اطاعت میکنی. باد هوا هم بخورد خواننده نده.

بیش از 100 نفر از مخالفان حکومت در خارج کشته شده اند و آخری هم مرگ همکار هرانا در ترکیه بود. «شماها» که پیشه ی افشاگری دارید چرا دنبال روشن کردن این کارها نمی روید؟! و اسناد آنها را به دادگاههای صلاحیت دار فراهم نمیکنید؟
که دیگران هم آفرین بگویند.
تا جایی که من به عنوان یکی از گردانندگان سایت ایران گلوبال اینجا از کارهای «افشاگرانه»ی شما ها مشاهده کرده ام :
1- به قربانیان رژیم چسبیده اید
2-به جداشدگان از فلان و بهمان سازمان و خط سیاسی.
این کارها چه معنی دارد؟ «شماها» به قانون هم پای بند نیستید. خوب، خیال میکنید مردم نان را با گوششان خورده اند که چنین
حرکات را نمی توانند بسنجند و دست چپ و راستشان را از هم تشخیص بدهند؟ والله خیلی خردمند تشریف دارید. شماها از مریخ آمده اید. و با مردم زمین بیگانه اید.

این را هم اشاره کنم که «کد سایت» یا اجازه ی انتشار مطلب با تصمیم «فردی» به آقای ابراهیمی داده شده . این اجازه توسط «جمع» داده نشده است. جمع با این غلط کاریها فاصله دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-آقاحسن، آن آزربایجانی که شمامهمان آنهابوده ایدحتماطرفدارجمهوری اسلامی ایران بوده است.شمامگردراکراین. روسیه.گرجستان. ارمنستان عزیزتان کمترازآزربایجان فاحشه می شناسید؟فقط یک بیت شعرفردوسی رامینویسم تاکمی بااوآشناشوید.باعرض پوزش اززنان ودختران ومادران جهان =زنان راستایی سگان راستای-که یک سگ به ازصدزن پارسا وو..ادامه دارد

نوشته شده توسط: Anonymous

اینجانب که هفتاد سال از عمرم می گذرد وبجز از 18 سال اول زندگی ام ،سرم تو ی سیاست ایران گرم است ولی تا کنون با اسامی مینو همیلی و یا گیتی شیرزاد به گوشم نخورده بود ولی انبوه نوشته جات در دو هفته گذشته پیرامون خانم گیتی شیرزاد مرا بر آن داشت که تحقیقات مستقلی انجام دهم. از سوی دیگر در مورد امرالله ابراهیمی، گیتی ، مینو ، ابوالفضل محققی، اضغر جیلو حس کنجکاوری ام را برانگیخته و توسط موتور جستجو گر گوگل بسراغ این موضوع و اشخاص حقیقی رفتم . نتایج حاصله نشان داد که گوگول بیچاره سرگیجه گرفت و اطلاعاتی جمع آوری کرد که هیج کدام با پرنیسب های سیاست در گذشته نمی خواند, می پرسید چرا؟! پس در ادامه بخوانید:
گیتی شیرزاد که همسر جاویدی شهید است و کل خانواده جاویدی ها که رنجانی باشند ، به سازمان پیکار تعلق داشتند.امرالله ابراهیمی که در عراق با سازمان مجاهدین فعالیت داشته است و اکنون در هلند

و اکنون در هلند سازمانی تاسیس کرده است و ظاهرا با سازمان امنیت کشور هلند کار می کند و بشدت در جستجوی اعضای جدا شده مجاهدین می گردد . مینو همیلی را در صفحه فیس بوکی اش پیدا کردم که دستش را انداخته روی پاهای مجسمه مارکس و انگلس و از لحاظ فکری بیشتر با اسرف دهقانی و مارکسیست های یخ زده در قبل از انقلاب کثیف 57 مطابقت دارد.اضغر جیلو و ابوالفضل محققی هر دو روزگاری به سازمان فدائیان خلق اکثریت تعلق داشته اند وسالهاست که ارتباطی با اکثریت و اقلیت ندارند. اضغر جیلو با اتحاد برای دمکراسی فعالیت دارد و ابوالفضل محققی نویسنده و روزنامه نگار مستقلی است و تنها نقطه اشتراک آنان با گیتی شیرزاد ، ترک وزنجانی بودن آنان است . برخی منابع می گوید که ارتباط مینو و ابراهیمی به واسطه هم سازمانی بودنشان در تشکیلات مهدی سامع است .
جمع بندی گوگل چنین نشان می دهد که مینو و امرالله ابراهیمی بشکلی با شورای مقاومت مجاهدین قرار دارند و از انجا که سازمان پیکار که همان سازمان مجاهدین خلق اصلی بودند که تغییر ایدئو لوژیک داد ه و مارکسیست شدند وکینه مسعود رجوی و رزیم خمینی از پیکاری ها قابل درک است ، یپکاری ها، همواره هدف مجاهدین خلق قرار داشته اند و مسعود رجوی حتی از مرده پیکاری هم می ترسد. رزیم در سال 59 و 60 بشکل بسیار بی رحمانه ای سازمان پیکار را نابود کرد و کسانی که در زندانهای رژیم بوده اند حکایت های وحشتناکی از شکنجه پیکاری ها می گویند و به دلیل سرکوب شدید ، سازمان پیکار تنها سازمان سیاسی بود به وسیله رزیم منحل شد و کلیه رهبران و اعضا و هواداران پیکار اعدام شدند و انانی که مثل گیتی شیرزاد تواستند از مرگ رهایی یابند ، چاره ای جز اینکه ازاینکه از عقاید خود ظاهرا توبه نمایند ؛ نمانده بود و منهم اگر جای گیتی بودم ؛ همین کار را می کردم و افتخار می کردم که توانستم سر رزیم را کلاه بگذارم و جان عزیز خودم را نجات دهم. اما اینکه چرا مینو پس از 30 سال که از زندان ازاد شد ، به تقلید و یا بدستور امرالله ابراهیمی سازمان ضد جاسسوی تند را تشکیل داد که وظیفه اش شناسایی عوامل رزیم است و تقسیم کاری کردند اعضای جدا شده مجاهدین بعهده ابراهیمی قرار گرفت و اعضای قدیمی سازمان پیکار بعهده مینو همیلی مارکسیست قرار گرفت. تا درسی باشد برای جدا شدگان مجاهدین آتی که یکهو هوس جدایی از سازمان نکنند. اری چنین بود که مینو خانم فیل اش یاد هندوستون کرد و به سی سال و اندی سال قبل بازگشت که گیتی شیرزاد او را به درمانگاه زندان برد.
نوشته شده توسط: Anonymous

به پان فارس, عین نوشته تان را با تعویض کلمات ترک به فارس پس میگیرید
پان فارسها برای اهداف پلید خود مجبور هستند که هر گونه ابتذال که در خدمت اهدافشان است سوء استفتده کنند, حال فرق نمیکند نظرات ارتجائی و راسیستی ضد ترک و ضد بشری باشد. ای اخلاق ماکیاولیستی عمق نقطه سقوط این انسان ستیزان است. ولی حقیقت و عدالت و انسانیت همیشه............ خواهد مالید.

نوشته شده توسط: Anonymous

شخصیّت زن ستیزی فردوسی را تنها در عمل رستم می توان بطور آشکارا دید به آن خاطر که فقط تنها با یک شب در کنار تهمینه ماندن , سهراب بدنیا می آید.. در غرب به این عمل می گویند (( One - night stand)) . این عمل پائین , ترین ارزش انسانی را نشان میدهد. آقای رستم نه در دوران حاملگی تهمینه در کنارش بود , نه در دوره زایمان و نه در دوره پرورش سهراب.. ازدواجی هم در میان نبود .. پس سهراب فرزند ناخلف تهمینه و یا بقول معروف « Bastard» ببار کمی آید و آخر سر هم بدست پدرش کشته میشود . ... بنازم به قهرمانان این حماسه ....

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر یک گروه مسلحانه مترقی با اهداف آزادیخواهانه و سکولار در ایران بوجود بیاد و شروع به اجرای عملیات هر چند کوچک و محدود بکنه امید در دل مردم زنده میشه و اونوقت باید دید مردم چقدر استقبال میکنن و مبارزه با رژیم چقدر گسترش پیدا میکنه.
ولی الان که چنین گروه پیشتازی نیست چطور میشه فهمید مردم با مبارزه مسلحانه موافقند یا نه؟
نگاه کنید هر بار که یک فرمانده سپاه یا دادستان و قاضی انقلاب کشته میشه اکثرا تو شبکه های اجتماعی تبریک میگن و خوشحال میشن.

نوشته شده توسط: رضا حسین بر

‫وارد کردن اتهامات نژاد پرستانه به ترک ها و ملیت های دیگر مشکل ایران را حل نمیکند. جمهوری اسلامی بسیاری از مردم را از خود، از ایران و مردم ایران بیگانه کرده است. کسانی که برای ایران دلسوزی میکنند اول باید ایران را از دست آخوند ها نجات دهند.

نوشته شده توسط: Anonymous

برخی اگر معنی واژه ای را ندانند بجای رجوع به واژه نامه فریاد می زنند که این واژه ساختگی است! رواداری به معنی تولرانس و تسامح واژه جاافتاده ای در فارسی امروز است. کامنت نویس بالا زحمت به خود نداده دستکم در واژه نامه دهخدا دنبال معنی آن بگردد یا در ویکی پدیا. همینطوری ادعا میکند که چنین واژه ای وجود ندارد چون او معنا یش را نمیداند. ضمنا معنی رواداری با تحمل یکی نیست که این کامنت نویس پیشنهاد کرده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

تجزیه طلبان ترک برای اهداف پلید خود مجبور هستند که از هر گونه ابتذال که در خدمت اهدافشان باشد سوء استفاده کنند حال فرق نمیکند نظرات ارتجاعی راسیستی ضد فارس یا ضد ایرانی یا ضد شیعه یا ضد بشر باشند . این اخلاق ماکیاولیستی عمق نقطه سقوط این انسان ستیزان است ولی حقیقت و عدالت و انسانیت مثل همیشه ......... خواهد مالید .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسن من نه کومونیست هستم و نه مجاهد( آن بیجاره ها خودشان را تا حال این جا قاطی نکردهاند) من یک تجزیه طلب از فردوسی پرستها هستم. در ایران یا فردوسی میماند یا من تجزیه طلب.

نوشته شده توسط: Anonymous

در تایید سخنان آقای حسین بر:




دبى – العربيه.نت فارسى

غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه ایران، از صدور حکم اعدام برای مجید جعفری تبار یکی از روحانیون سرشناس در شهر قم و همسرش خبر داد.

اژه‌ای سه شنبه ۱۷ فوریه در گفت‌وگو با خبرگزاری آنا تایید کرد که حکم اعدام برای مجید جعفری تبار و همسرش مینا مناقب توسط دادگاه ویژه روحانیت صادر شده است.

به گفته سخنگوی قوه قضائیه ایران، این حکم «بدوی و قابل تجدید نظر» است.

جعفری‌تبار به خاطر استخاره‌هایی که می‌گرفت، از شهرت شایان برخوردار شد. پیشتر سایت سحام نیوز نیز در گزارشی در این ارتباط نوشته بود که گستره شهرت این روحانی تا جایی رسیده بوده که در سال‌های گذشته دفتر وی با راه‌اندازی ۱۳۲ خط تلفن به صورت ۲۴ ساعته به سئوالات و درخواست‌های مراجعه‌کنندگان چه ساکن در ایران و چه ایرانیان خارج از کشور پاسخ می‌داده است.

بنا بر این گزارش که این روحانی به اتهام «مالی، مرید و مرادبازی، ارتباط با اجنه و ادعای رابطه با امام زمان» بازداشت و بیش از ۶ ماه است که در سلول انفرادی زندان لنگرود در شهر کاشان در حبس به سر می‌برد. همسر وی نیز به اتهام «مشارکت در جرم» به اعدام محکوم شده است.

مجید جعفری‌تبار و همسرش نوه‌های آیت‌الله صدوقی، روحانی سرشناسی هستند که در سال‌های نخست پس از انقلاب ایران ترور شد. آیت‌الله صدوقی در ایران به عنوان «چهارمین شهید محراب» شهرت دارد.

جعفری تبار مدتی پیش از بازداشت در حصر خانگی به سر می‌برد.
نوشته شده توسط: Anonymous

فردوسی بهانه ای برای عقده های چرگین عده ای چپ و تجزیه طلب شده است .اینکه چرا تجزیه طلبان به گذشته دور میروند و از کار های شرم اور زن ستیز همین دوران سخنی نمیزنند خود مایه شک است.ایا زن در دستگاه چپ و جریانات اسلامی مانند سازمان مجاهد دارای حقوق انسانی است ؟ شما چند زن را در دستگاه رهبری سازمان فدائیان و یا حزب توده و کوردان و جریانات تجزیه طلب میشناسید ؟ دردستگاه رهبر ی حزب کومونیست شوروی و اروپای شرقی چند زن متصدی وزارتخانه ها بودند که شما از فردوسی انتظار دارید ؟ در همین اروپا مترقی و در خود کردستان و افریقا زنان را ختنه میکنند . در همین کشور شوراها هزاران زن قربانی دستگاه تروریستی حزب کومونیست شوروی شدند و هنوز یاد واره ای برای این نگونبختان نیست. در کشور اذربایجان که مهمان یک باکوئی بودم در باره نقش زنان انجا پرسیدم و مهمان دار بدون لحظه ای

تامل گفت اذربایجان در حقیقت فاحشه خانه ارتش سرخ بود و نه بیشتر .
اکنون این پرسش طرح است از فردوسی باید انتظار داشت ویا رفقای کومونیست؟
نوشته شده توسط: احد قربانی دهناری

دوست عزیز بهبهانی، زبان موجوی زنده است و همیشه واژه‌های جدید وارد زبان می شود. برای روشن شدن معنی رواداری، لطفن به مقدمه کتاب مراجعه کنید. آنجا به فرق تحمل، مدارا، تسامح، تساهل با رواداری پرداخته شده است. شما می توانید به مقاله‌های روشنگر داریوش آشوری مراجعه کنید. او در دو مقاله‌ «چرا رواداری؟ کند‌-‌و-‌کاو در معنای یک ترم و برابرنهاده‌ی آن» و «یک نکته‌ی تِرم‌شناختی: دنباله‌ی چرا رواداری» به ریشه شناسی روادری می پردازد. من بخشی از نظرات داریوش آشوری را در صفحه ۳۵۸ این کتاب آورده‌ام.

نوشته شده توسط: Anonymous

زمانیکه چیزی مد میشود معمولا همه گیر میگردد. مثلا وقتی مینی ژوپ مد میشود بزحمت میتوان چیز دیگری در فروشگاه ها پیدا کرد و پیر و جوان مجبور به پوشیدن آن میگردند. اکنون سکولاریسم مد شده و سفیه و برنا این نسخه " حب دکتر رس " را میپیچند. این مقاله میگوید " غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا میراث توانمندی از اندیشه و پراتیک سکولار را با خود دارد که نشان داده برای بیش از 200 سال با موفقیت برای مردم آمریکا رونق و شکوفایی به ارمغان آورده ....". اگر امریکا تا روز حشر بدود در سکولاریسم به گرد پای روسیه و شوروی نخواهد رسید. اگر سکولاریسم به تنهایی " دوای جمله علت های ما بود " شوروی اکنون باید بر دنیا آقایی میکرد. خلق را تقلیدشان بر باد داد. خنده دارد, نیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

فردوسی زن نداشته است و از این نظر راست میگویند که به جنس زن نفرت داشته است ,. و این شعر از خود شخص فردوسی است و هیچ جا هم تذکر نداده است که این شعر نظر شخص او نیست. زن و اژدها هر ده بر خاک به

نوشته شده توسط: Anonymous

۱. رواداری که گویا همان تلرانس فرنگیست معنی‌ ‌اش با کلمه عربی‌ تحمل فرق می‌کند. ۲. جالب اینجاست که این مفهوم آنقدر تو فرهنگ ایران غیر مرسوم است که حتا واژه برای آن نداشته ایم، یا اگر هم داشته ایم کمتر کسی‌ از آن خبر داشته.

نوشته شده توسط: رضا حسین بر

‫ضریب هوشی تا حدودی ارتباط به محیط دارد. بهمین دلیل است که به محض آن که ایرانی ها از ایران خارج میشوند ، بالقوه فرصت آن را دارند که استعداد های خود را شکوفا کنند. این واقعیت در مورد مردمان مختلف ایران صادق است.
‫در ضمن احساسات نژاد پرستانه و مذهب پرستانه باعث پدید امدن جمهوری اسلامی شده است که، گر چه مملکت و منطقه را ویران کرده، فقط عده ای از ماموران رژیم از آن پشتیبانی میکنند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«آيا هنوز اين فرهنگ تهمت زنى وخوار انگارى بعد از دهها سال زندگى در غرب، از جامعه سياسى ايران رخت برنبسته؟»
خانم معصومه ی گرامی، متأسفانه خودتان شاهد هستید که این «فرهنگ بی فرهنگی» نه تنها رخت بر نبسته بل قوی تر هم شده است. زندگی در جوامع متمدن به آدمی که قدرت آموختن ندارد بعد از 100 سال هم چیزی نمیدهد. ولی کسی که توانایی یادگیری دارد در یک ماه هم چیزهای لازم را میاموزد. زندگی بعضی ها در جوامع پیشرفته حکم مو سفید کردن در آسیاب را دارد. نه در تجربه و آموختن و عمل کردن. فرهنگ داعشی در تار و پود ما زهرش را پخش کرده و تمیز شدنی هم نیست. دست اندرکاران به مقوله ی «افشاگری» چسبیده اند. اصلا نمی دانند معنی آن چیست؟ چه قواعدی دارد تاریخچه اش چیست، چگونه استعمال شده ،چرا وقتش گذشته و چرا نباید به ماقبل تاریخ رفت. کسانی که به این مقوله چسبیده اند صاحب فرهنگ عقب مانده ای هستند که به تاریخ تعلق دارد.

در این فرهنگ «افشاگر» کسی ست که خودش «هم محکمه است و هم قاضی-دادستان-زندانبان- زندان- شکنجه گر- و دار زن». این معنای افشارگر است که عمل اش را نیز افشاگری گویند. روشن است کسی که همه ی این چیزها را در وجود خود جمع کرده است فقط یک داعشی با فرهنگ داعشی می تواند باشد. یعنی خلخالی و گیلانی ست. شگفت آور آن است که چنین کسانی خود را «پیشرو و خدمت گذار جامعه و آزادی» به محیط قالب میکنند. خیال میکنند مردم از کوه قاف تازه تشریف آورده اند.
کسی که خود را «دادگاه» بداند معلوم است که دیگر «محکمه» را نمی شناسد و چنین مقوله ای هم به گله اش فرو نرود.
در این فرهنگ اصلاً واژه ی «دادگاه» وجود ندارد. شخص تنها خود را می بیند و همه کاره.
و مدام حکم محکومیت بیرون میدهد.
ایران گلوبال هم با نقض اصول خود میخواهد این «بی فرهنگی» را به بحث بگذارد و حداقل خواننده خود را بهتر بشناسد.
در حقیقت این، فرهنگ بخشی از آدمهاست.اینان هنوز در فرهنگ حزب الله -افشا کن-افشاکن - 57 درجا میزنند. و غیر از این فرهنگ هم چیزی نمی سناسند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی کامنتی را زیر این مطلب نوشته اند مبنی بر اینکه برخلاف آمریکا و ترکیه، اورپا خواهان ابقای اسد است، اگر اسد بر سر قدرت بماند و داعش نابود شود نه تنها قلمرو نفوذ ایران گسترش خواهد یافت بلکه رژیم ایران کّل کشور‌های حوزهٔ خلیج را به یمنی دیگر تبدیل خواهد کرد، رژیم ایران به نوئی پدر خواندهٔ داعش است، در افق گسترش قلمرو رژیم ایران، سیاست تولید بمب اتمی‌ نیز، به شکلی‌ جسورانه دنبال خواهد شد، اورپا را یونان و روسیه هم اکنون وارد بحران کرده اند، نفوذ ایران و روسیه در سوریه، کّل مدیترانه را دستخوش بی‌ ثباتی خواهد کرد، بدین جهت، استراتژی نوینی تهیه شده و ژئوپلتیک دریای مدیترانه و دریای سیاه را به شکلی‌ واحد نگاه می‌کند، یعنی‌ اروپا بخشی از خاورمیانه و اوروسیا است.

نوشته شده توسط: Anonymous

به امیدروزی که درایران زبان مادری برای همه تدریس شده وبخصوص برای راسیست هاکه بشکل های اسلامی،پان ایرانیست، تمامیت خواه.درخدمت شئونست های فارس هستند وازطرف ارباب بزرگ استعماری انگلیس ماموریت یافته تاهمه زبان رادرزندان نگه دارندوعلت اصلی دیکتاتوری درایران است نیزمحترم شمرده شود.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دوست عزیز ، موضوع بسیار مهمی را طرح کرده اید که امیدوارم بتونم در این باره نظرم را بنویسم . امروز خبر رسید که امریکا و ترکیه بر سر اپوزیسیون میانه رو اسد به توافق رسیدند در حالی که اروپائیان و سازمان ملل اسد را بخشی از راه حل نامیده است که نشان می دهد که غرب بر سرمبارزه با داعش یکسان عمل نمی کند . تجربه لیبی نشان می دهد که اپوزیسیون میانه رو اسلامی ، جای خود را به افراطیون می دهد. در این شکی وجود ندارد که راه حل ترکیه و امریکا به شکست خواهد کشید . "ابتکار گلوبال برای سکولارسم" و برای به چالش کشیدن داعش در خاورمیانه یگانه راه حل است

نوشته شده توسط: Anonymous

سر کار معصومه خانم, این مشابه کامنتی ست که در همین سایت آورده ام و شاید جوابی باشد به مقاله شما:
" من هنوز معتقدم که این مطالب نباید قبل از دادگاه, در رسانه ها علنی میشد ولی اصرار در ادامه انتشار آنها توسط طرفداران سرکار خانم همینی , به ویژه پرداختن به جزئیات, بالقوه به ضررایشان تمام خواهد شد ( اگر واقعا دادگاهی در کار باشد ) و این ضرب المثل را تداعی مینماید که "Give 'em enough rope, and they'll hang themselves." یعنی انتشار آن در دادگاه افکارعمومی, طناب لازم را برای آویختن مهیا میکند و همچنین ایران گلوبال را از اتهام سانسور تبریه مینماید.".

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

احمدی زاده ی عزیز، عزیز جان ممنون از توجه شما. در مورد ترجمه باید بگویم نوشتن و ترجمه ی یک داستان بلند کار بسیار شاقی ست.
ترجمه باید خوب باشد . هم در امانت و هم در زبان ادبی. راستش هر دو کار -نوشتن و برگردان- را یک جا نمی توانم انجام دهم. این است که میکوشم ترجمه کمی مختصر باشد. در زبان ادبی ترجمه هم به خودم زیاد سخت گیری نکنم. این است که توصیه میکنم دوستانی که ترکی میدانند حتما زبان اصلی را مطالعه کنند. در ضمن خیلی چیزها در ترجمه مزه ی اصلی را از دست میدهد. احساس خوب منتقل نمی شود. در هر صورت ترجمه هیچ وقت نمی تواند جای متن اصلی را پر کند. ترجمه در حقیقت برای کسی ست که زبان اصلی را بلد نیست و مجبور است از برگردان استفاده کند.
خود داستان هم حدس میزنم تا بیست قسمت ادامه یابد و شاید هم بیشتر. قسمتهای تا کنونی نیز مختصر تهیه شده است.

امکان دارد بعد از پایان که متن کامل منتشر خواهد شد بعضی قسمتها مقداری تکمیل شوند. و حتما با بازبینی و کمی تصحیحات منتشر خواهد شد. امیدوارم نوشته ی بدرد بخوری از آب در بیاید. در هر حال کم یا زیاد شتابزدگی در کار هست و امید که زیانمند نباشد. از وجود غلط های تایپی هم که کم نیست عذر میخواهم. همه نشانه ی کار زیاد و خستگی ست.

انتقال احساس در جملات به خواننده برایم خیلی مهم است.لازم شد حتی از زبان ترکی هم مایه میگذارم. برای مثال
چاتدادیم مینویسم نه چاتلادیم. با کلمه اول تمام احساس منتقل میشود با کلمه ی دوم که کتابی ست نصف احساس. چون ما با کلمات گفت و گو بیشتر الفت داریم تا با کلمات کتابی. برخلاف باکو. یا هاوا قره لدی می نویسم نه قارالدی. بستگی به جمله دارد که ببینم چه چیزی میخواهم منتقل کنم و تا چه مقدار. لازم شد دستور زبان را هم به هم میزنم. فعل را در جایی که احساس را خوب منتقل میکند میاورم.یا مردم به شکلی که عادت کرده اند میاورم. از واژه های نامأنوس دوری میجویم. دالسی وار را با آردی وار عوض نمیکنم. در این بخش اصطلاح «دالیسی گل هایدی» را نوشتم که ضبط شود. به فارسی میشود « ادامه اش در جریان است تمام شدنی نیست.» یا دنباله اش مدام ادامه دارد. مثل «پایان ندارد» فارسی ست.
اینها را به این خاطر اشاره میکنم که خواننده آشنا با ترکی بداند که چه چیزهایی در متن اصلی هست که در ترجمه نمی تواند وجود داشته باشد...
ایران گلوبال بجای اینکه پیشرفت کند عقب رفت دارد. ما با مشکل زبان هنوز خیلی کار داریم. من نظرم را منتشر کردم و راه را هم نشان دادم. ذهنها تا این حد اند.
بهر صورت باید به زبان خودمان بپردازیم. و تا می توانیم تولیدات خود را عمیق و نیرومند و زیاد کنیم. ما خیلی فقیریم. اینه که باید بیشتر بجنبیم. ساغ اولون.
نوشته شده توسط: Anonymous

اینکه " لطف کنید از درج ریز مسائل در نوشتارها؛ خودداری کنید؛ زیرا که مسلم وزارت اطلاعات رژیم به همه­ی آنچه مطرح می­شود دسترسی دارد" بعد ظاهرا سی سال ادعای جالبی ست. " وزارت اطلاعات " بیش از همه از جزئیات مطلع است و بفرض بعد از سی سال - کی مرده کی زنده - چه فرقی بحال آن میکند؛ ولی ریز این مسائل در دادگاه رسمی بسیار مهم است. من هنوز معتقدم که این مطالب نباید قبل از دادگاه, در رسانه ها علنی میشد ولی اصرار در انتشار آنها, بالقوه به ضرر سرکار خانم همیلی تمام خواهد شد ( اگر واقعا دادگاهی در کار باشد ) و این ضرب المثل را تداعی مینماید که "Give 'em enough rope, and they'll hang themselves." یعنی انتشار آن در دادگاه افکارعمومی, طناب لازم را برای آویختن مهیا میکند و همچنین ایران گلوبال را از اتهام سانسور تبریه مینماید.

نوشته شده توسط: Anonymous

می خواهم این نکته برای شما روشن باشد که نزد من؛ هیچ قانونی معتبر نیست! اینرا از سوی من در هر کجا که خواستید آزاد هستید اعلام بفرمایید_ قوانین موجودی که شما دافع آن هستید؛ هیچکدام در جهت دفاع از آزادی و «انسان» نیست. از اینرو لطف کنید و قانون را به رخ نکشید_ تازه اینکه شما با همین قانون مداری هایتان؛ جامعه ی فعلی بشری را به نمود و تصویر در آورده اید. مختصر نگاهی به تصویر جامعه ی فعلی؛ نشاندهنده ی چگونگی کارکرد«قوانین» و فهم امثال شما از «قانون» و« انسان» و «اجتماع» است. به نظرم امثال شما هرگز نخواهید توانست خود را بازنگری کنید واز همین لحاظ اگر در فردای ایران آزاد؛ شما قدرت سیاسی گداننده باشید؛ معلوم و آشکار است که کمتر از جمهوری ننگین اسلام و قرآن و حدیث؛ نخواهید کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز جناب پیروز. لطفا توجه کنید که هر نوشته یانظری از لحاظ مسئولیت در این جامعه ی از دست رفته ای که هر ساعت و دمی جمهوری خون و جنایت سناریویی به راه می اندازد، روی دوش نویسنده ی همآن مطلب است_ به نظر من کسانی چون گیتی شیرزاد اگر امروز ناشدنی باشد، در فردایی و به طورمسلم؛ بایستی پاسخگوی عملکرد خود در قبال کارهایی که انجام داده اند باشند. در چنان دادگاهی، همه ی آن ریز و درشت ها؛ روخواهند شد و آنجا میماند_ داوری خود مردم_ همین مردمی که هنوز هم زیر شکنجه و آزار و اعدام هستند. حالا اگر با طرح اینموضوع شما مشکلی دارید؛ این مشکل از اساس به خود شما بر می گردد چونکه گذار زمان وتاریخ هرچادر و پوشش و نهان کاری را؛ آشکار خواهد کرد. نکته ای که من هنز هم بر آن مصرهستم ودرمتن اصلی آوردم؛ حاکی از این است که «درج ریز بعضی مسائل که می تواند مورد استفاده ی رژیم قرار بگیرد؛ ضروری نیست».

اما اگر شما ضروری می دانید؛ این میدان و این هم گوی_ آزاد هستید_ اما هیچگاه نمی توانید از حاصل کار خود، و مسئولیت آن شانه خالی کنید. پیروز باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی عالی بود، هم از این جهت که کاملا حرف های درست و منطقی میباشند و هم از این جهت که شاید یه خورده ازغرور کذایی ایرانی ها کاسته بشه تا مسیر حرکت به جلو باز بشه!

نوشته شده توسط: Anonymous

قبل از هر چیز از آقای ائلیار بخاطر درج اطلاعیه تشکر میکنم .منتها در رابطه با اطلاعیه باید بگویم که این اطلاعیه هم در داخل در بین مردم و هم در اکثر سایتهای خارج پخش شده .و فکر کنم هر کدام از ما ممکن است با یک کلمه و یا جمله اش موافق نباشیم منتها در کل بخاطر روز جهانی زبان مادری پخش شدنش مهم است و شروع اش با نام خدا با توجه بشرایط ایران قابل درک است چون رژیم و بالخص روز نامه تابناک و سایت آذری ها همیشه سعی میکنند فعالین ملی را ضد خدا و دین معرفی کنند و در ضمن امروز روز ٢٩ بهمن سال روز قیام ملت آذربایجان « تبریز» در سال ١٣٥٦ بر علیه رژیم شاه است یا تمامی مبارزان بخیر .غلام حوهماوار - احد عصری و ممی بخشایشی و دیگران که با تمام وجود هم در آماده سازی این روز و هم از دقایق اول صبح تا ساعت حدود ٢ بعد از ظهر آتش در زدن حزب رستاخیز با هم بودیم .یاد صفر خان قهرمانی و موسی خیابانی بخیر که به

که به گفته موسی وقتی خبر قیام به زندان رسید صفر خان فریاد بلندی آنهم به دفعات سر میکشد و میگوید باز هم تبریز بزرگ « گینه ده بویوک تبریز ».
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

همکار گرامی، آقای کاوه جویا،
مقاله‌ای نوشته می‌شود و کامنت نویسانی می‌آیند و مقاله را نقد می‌کنند. برای مسؤل کامنتها تفاوتی نمی‌کند که با نظرات مطرح شده در این کامنتها موافق است یا مخالف، همه این نقدها را منتشر می‌کند. (نقد توهین و اتهام و... ندارد).
کامنت نویسانی هم وجود دارند که کارشان بر هم زدن بحثهاست. می‌آیند و با طرح یک مسئله انحرافی، با یک کلمه نامربوط، با طعنه، مسیر بحث را عوض می‌کنند و آن را به بیراهه می‌برند و آنجا را به میدان جنگ "پان ترک" و "پان فارس" و... تبدیل می‌کنند. یا اصل مطلب را ول می‌کنند و می‌چسبند به غلط نوشتن یک لغت و آن را عمده می‌کنند. یا... از این شگردها فراوان است و کسی که با کامنتها سر و کار دارد، هر روز با آنها دست به گریبان است.
در مورد کامنت آقای میهن ماجرا از این قرار است: تشخیص من این بوده و هنوز هم این است که کامنت آقای میهن از این دست است. به همین دلی

به همین دلیل آن را منتشر نکردم.
آقای میهن نه در کامنتها اعتراضی به عدم انتشار کامنتشان کردند و نه برای ایمیل سایت چیزی نوشتند. بنابراین، نوشته من که ایشان اعتراضی نکرده بودند، درست است.
گویا ایشان به شما اعتراض کرده‌اند(متاسفانه من علم غیب نداشتم که بدانم). به شما که نه مسؤلیتی در این مورد دارید و نه مسؤل سایت هستید! و گویا شما این اعتراض را به آقای کیانوش توکلی منتقل کرده‌اید. آقای توکلی هم با من تماس گرفتند و بدون نامبردن از شما از من خواستند که کامنت را منتشر کنم و کامنت با توافق من و ایشان در "صفحه شما" منتشر شد.
نوشته اید: "...پس می بینید که آقای میهن اعتراض خود را به آگاهی رسانده و شما اعتراض ایشان را هم سانسور کرده اید. " این هم اتهامی است دیگر که به من می‌زنید. کمی فکر کنید، وقتی اعتراضی از کانال صحیح صورت نگرفته و به آگاهی من نرسیده، من چگونه این اعتراض را سانسور کرده‌ام؟ احتمالا آقای میهن به شما نگفته‌اند که ایشان، همزمان با اطلاع دهی به شما (و نه به مسؤلین این کار) یک کامنت اعتراضی هم نوشتند که آن هم در "صفحه شما" منتشر شده بود.
بنابراین، تنها اعتراض رسمی و مستقیم ایشان، برخلاف ادعای شما و ایشان، منتشر شده بود.
از شما انتظار می‌رفت به ایشان می‌گفتید که درست این است که مستقیما از طریق ایمیل یا در کامنتها به آن اعتراض کنند و در ضمن، این اعتراض را به آقای توکلی یا من اطلاع می‌دادید و این حق شما هم بود که در این مورد توضیح می‌خواستید. شما به جای این کار، مستقیما وارد عمل شدید و "کامنت"ی نوشتید و کامنت منتشر نشده را نقل کردید (یعنی در حقیقت آن را در اینجا و برخلاف تصمیم مسؤل این بخش به نحوی منتشر کردید) و به من توپیدید و متهم کردید که اصل آزادی بیان و نقد را نقض کرده‌ام و سانسور یکسویه را برقرار کرده‌ام.
آقای جویای گرامی، انتقاد از شیوه کار، به هیچوجه دخالت در کار نیست ولی این کار شما دخالت آشکار و بیمورد شما در کار من بود. اگر شما بدون نقل کامنت آقای میهن به من اعتراض می کردید، من نه تنها کامنت شما را دخالت در کارم نمی‌دانستم بلکه از آن استقبال می‌کردم و به شما توضیح می‌دادم.
با توضیحاتی که داده شد، امیدوارم روشن شده باشد که شما در رابطه با من، هیچ اقدام مستقیمی برای مذاکره و "رفع مشکل" انجام نداده‌اید و اقداماتی کرده اید که روح من هم نمی توانست از آن خبردار باشد.
آقای کاوه جویای گرامی، همانطور که نوشتم، برخی از کامنت نویسان کارشان این است که بحثهای جاری را بر هم بزنند. تشخیص من این است که کامنت آقای میهن هم از این دست بود و بحث را از برداشتن مجسمه فردوسی به فحاشی های "پانی" می‌کشاند. ممکن است تشخیص من نادرست باشد، وحی منزل نیست.
حالا دخالت بی مورد شما و ادامه این بحث در اینجا این وظیفه را بعهده گرفته است در صورتی که زیر این مقاله، صرفنظر از اینکه من با آن موافق باشم یا مخالف، جای بحث در مورد برداشتن مجسمه فردوسی در سلماس است.
از شما دعوت می‌کنم، اگر قانع نشدید، برای اینکه به انحراف بیشتر بحث اصلی در اینجا کمک نکنیم، بحث خودمان را یا به ایمیل منتقل کنیم و یا اینکه در این مورد مطلبی مستقل در سایت بنویسید و منتشر کنید تا در آنجا به بحث ادامه بدهیم.
در صورتی که تصمیم به نوشتن ایمیل گرفتید، لطفا از ایمیل info@iranglobal.info استفاده کنید تا گردانندگان سایت هم بطور اتوماتیک در جریان قرار بگیرند.
با تشکر
نوشته شده توسط: Anonymous

jenab iranmanesh az un 100 nafar kame kam 50 nafaresh Turke Azerbaijan hastesh

نوشته شده توسط: Anonymous

اینجانب که هفتاد سال از عمرم می گذرد وبجز از 18 سال اول زندگی ام ،سرم تو ی سیاست ایران گرم است ولی تا کنون با اسامی مینو همیلی و یا گیتی شیرزاد به گوشم نخورده بود ولی انبوه نوشته جات در دو هفته گذشته پیرامون خانم گیتی شیرزاد مرا بر آن داشت که تحقیقات مستقلی انجام دهم. از سوی دیگر در مورد امرالله ابراهیمی، گیتی ، مینو ، ابوالفضل محققی، اضغر جیلو حس کنجکاوری ام را برانگیخته و توسط موتور جستجو گر گوگل بسراغ این موضوع و اشخاص حقیقی رفتم . نتایج حاصله نشان داد که گوگول بیچاره سرگیجه گرفت و اطلاعاتی جمع آوری کرد که هیج کدام با پرنیسب های سیاست در گذشته نمی خواند, می پرسید چرا؟! پس در ادامه بخوانید:

گیتی شیرزاد که همسر جاویدی شهید است و کل خانواده جاویدی ها که رنجانی باشند ، به سازمان پیکار تعلق داشتند.امرالله ابراهیمی که در عراق با سازمان مجاهدین فعالیت داشته است و اکنون در هلند سازمانی تاسیس کرده است و ظاهرا با سازمان امنیت کشور هلند کار می کند و بشدت در جستجوی اعضای جدا شده مجاهدین می گردد . مینو همیلی را در صفحه فیس بوکی اش پیدا کردم که دستش را انداخته روی پاهای مجسمه مارکس و انگلس و از لحاظ فکری بیشتر با اسرف دهقانی و مارکسیست های یخ زده در قبل از انقلاب کثیف 57 مطابقت دارد.اضغر جیلو و ابوالفضل محققی هر دو روزگاری به سازمان فدائیان خلق اکثریت تعلق داشته اند وسالهاست که ارتباطی با اکثریت و اقلیت ندارند. اضغر جیلو با اتحاد برای دمکراسی فعالیت دارد و ابوالفضل محققی نویسنده و روزنامه نگار مستقلی است و تنها نقطه اشتراک آنان با گیتی شیرزاد ، ترک وزنجانی بودن آنان است . برخی منابع می گوید که ارتباط مینو و ابراهیمی به واسطه هم سازمانی بودنشان در تشکیلات مهدی سامع است .
جمع بندی گوگل چنین نشان می دهد که مینو و امرالله ابراهیمی بشکلی با شورای مقاومت مجاهدین قرار دارند و از انجا که سازمان پیکار که همان سازمان مجاهدین خلق اصلی بودند که تغییر ایدئو لوژیک داد ه و مارکسیست شدند وکینه مسعود رجوی و رزیم خمینی از پیکاری ها قابل درک است ، یپکاری ها، همواره هدف مجاهدین خلق قرار داشته اند و مسعود رجوی حتی از مرده پیکاری هم می ترسد. رزیم در سال 59 و 60 بشکل بسیار بی رحمانه ای سازمان پیکار را نابود کرد و کسانی که در زندانهای رژیم بوده اند حکایت های وحشتناکی از شکنجه پیکاری ها می گویند و به دلیل سرکوب شدید ، سازمان پیکار تنها سازمان سیاسی بود به وسیله رزیم منحل شد و کلیه رهبران و اعضا و هواداران پیکار اعدام شدند و انانی که مثل گیتی شیرزاد تواستند از مرگ رهایی یابند ، چاره ای جز اینکه ازاینکه از عقاید خود ظاهرا توبه نمایند ؛ نمانده بود و منهم اگر جای گیتی بودم ؛ همین کار را می کردم و افتخار می کردم که توانستم سر رزیم را کلاه بگذارم و جان عزیز خودم را نجات دهم. اما اینکه چرا مینو پس از 30 سال که از زندان ازاد شد ، به تقلید و یا بدستور امرالله ابراهیمی سازمان ضد جاسسوی تند را تشکیل داد که وظیفه اش شناسایی عوامل رزیم است و تقسیم کاری کردند اعضای جدا شده مجاهدین بعهده ابراهیمی قرار گرفت و اعضای قدیمی سازمان پیکار بعهده مینو همیلی مارکسیست قرار گرفت. تا درسی باشد برای جدا شدگان مجاهدین آتی که یکهو هوس جدایی از سازمان نکنند. اری چنین بود که مینو خانم فیل اش یاد هندوستون کرد و به سی سال و اندی سال قبل بازگشت که گیتی شیرزاد او را به درمانگاه زندان برد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حسین بر بنظر من انتخاب تیتر « ‫چرا ضریب هوشی ترک ها از ایرانی ها بالاتر است » تحریک کننده است مثلا اگر مینوشتید که چرا ضریب هوشی ایرانیان نسبت پائین دارد خوب بود چرا که کلمه ترک در بین فارسها مثل جریان جن و بسم الله است . اگر دقت کنید به کامنت ها خود بحث کنار گذاشته شده و برخی ها بجان ترکها افتادند

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

پس چرا منصور اسانلو برایم نوشت که ایران گلوبال ساسنور می کند؟ حرف خنده داری بود ولی خوب ، یک خورده خنده لازمه سیاسته ! .... در پاسخ برایش نوشتم که چنین نیست و همه ی نوشته ها در این باره در ایران گلوبال درج شد.... اسانلو در پاسخ گفت که این حرف من نیست و ادعای طرفداران مینو همیلی بود ...

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

مگر سابقا کسی از مریخ آمده روی کره زمین و برای بشر« لغت سازی» کرده است؟ چرا کس دیگری نمی تواند دهسال مطالعه و تحقیق کند و اجازه نداشته باشد حتی یک «کلمه» بسازد؟ مشکل شما چیز دیگری است . فقط می توانید بدون مطالعه مخالفت کنی . فرق نمی کند که طرف چه گفته باشد. به این طرز رفتار می گویند، «روان پریشی سیاسی». حتم دارم نه این کتاب را خوانده ای و نه فایل صوتی را گوش کرده ای و تنها آن یک کلمه رواداری را دیدی یک پاراگراف کلمات منفی را کنار هم چیدی

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب «نادر جلیلی» هم در نوشته ی خود قاضی شده و چکش محکومیت بلند کرده است. متهم را پیش از رأی دادگاه مجرم میداند و اصرار دارد پرونده ی اتهامات در رسانه ها پخش شود و «کرامت و حیثیت انسانی و حقوقی او» نقض شود.
ایشان هم از حفظ حقوق بشری و قضایی سر سوزنی آگاهی ندارد. و بر نقض حقوق کوشیده است.
نشان میدهد از زندگی چیزی یاد نگرفته . بااین مایه ها که افراد توسط این «تبلیغات پیش خودی » متعلق به ماقبل تاریخ ، نشان داده اند روشن است که حکومت و چنین مخالفانی دریک چیز مشترک اند:«نقض حقوق قضایی و بشری فرد».
اگر فردا چنین کسانی در ایران کاره ای بشوند به یقین ما با داعش دیگری سروکار خواهیم داشت. کسی که اکنون نتواند -درک نکند- حقوق دیگری را رعایت کند فردا درقدرت ابدا رعایت نخواهد کرد. «چنین گرایشاتی ضد انسانی،و ضد حقوق و دمکراسی»ست و از بقایای « تفکر حکومت داعشی ایران» است.

نیاز جامعه زدودن این «گرایشات ضد دموکراتیک و ضد قانون» است. اینها نشانه و پس مانده های تفکرات عقب مانده ی فرهنگ دیکتاتوری و مذهبی مسلط بر جامعه است. فرهنگی که باید دور انداخته شود.
پاسخ فرهنگ مترقی این است:
« آقاجان! برو دادگاه! عوضی آمده ای. قانون را نقض کرده ای. ضد قانون عمل کرده ای».
بروید کمی تمدن یاد بگیرید. و دست از این بی تمدنیها بردارید.
ایران گلوبال هم شریک جرم است. شریک جرمهایی که «شماها» مرتکب شده اید. و نقض اصول خود که انتشار اتهام به افرد حقی و حقوقی را ممنوع کرده است.
ایران گلوبال به دنبال حفظ حقوق بشری فرد نیست بدنبال «کسب کلیک» بیشتر است. از طرح ماجراها استقبال میکند. چون کلیک میاورد. بنابرین ماهیت انتشار این قبیل چیزها در ایران گلوبال روشن است و هیچ حقانیتی بر اتهام زندگان ایجاد نمی کند.

ایران گوبال با نقض اصول خود توانسته این «فرهنگ عقب مانده و متعفن افشا گری پیش خود» را علنی کند و نشان دهد که چگونه این «فرهنگ خود قاضی خوانده» بوی گند میدهد. این نقطه ی مثبت «سیاست کلیک بیشتر» است. به بهای نقض اصول خود.
نوشته شده توسط: Anonymous

بسی‌ رنج بردم در این سال سی‌،،،، عجم زنده کردم بدین پارسی‌

نامیرم از این پس که من زنده ام،،،،، که تخم سخن را پراکنده ام

مجسمه‌های ما رو کی‌ بر میدارن.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب خلیلی, بعد از شرح کشافی از نیکی های آزادی بیان و و بدی های سانسور میفرمایند " تنها چیزی که می­توان ازنظر دهندگان و صاحبان نوشته­ها داشت این است که لطف کنید از درج ریز مسائل در نوشتارها؛ خودداری کنید؛ زیرا که مسلم وزارت اطلاعات رژیم به همه­ی آنچه مطرح می­شود دسترسی دارد" . آن غربالی که باید ریز را از درشت جدا کند البته ریزی و درشتیش بدست ایشان است که قبل از برگزاری جلسات دادگاه مبادا مطالبی ناگوار در دادگاه رو شود. آیا میشود ساده تر از این به قضییه نگاه کرد که اگر پرونده ای در دادگاه رسمی و قانونی مطرح است نباید در دادگاه افکار عمومی مورد بحث قرار گیرد؟ مگر ما غیر از این چه گفتیم؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

خانم رؤیا غیاثی ، با احترام به خاطره ی جانگذار خواهر شما،کبری غیاثی، که او را خواهر خود هم میدانم، و با تأیید بر پی گیری عاملان این جنایتها در ایران آینده- با دادگاههای صلاحت دار و حتی جهانی، باید خدمت شما عرض کنم که کسی مخالف طرح اتهام در محکمه نیست. اگر شاکی مایل است میتواند در دادگاه طرح اتهام کند. از جریان پیداست که شاکی این کار را کرده، پس بهتر است منتظر جواب باشد. یا از دادگاه سند بیاورید که «حق افشای مسایل پرونده را دارید.» شما
1-با رأی دادگاه
2- یا دستور افشای پرونده
حق طرح ادعاهای خود را دارید. در غیر این صورت کار شما-ابراهیمی-همیلی و کسانی که « طرح مطلب» در رسانه ها میکنند و یکی را «متهم» و «مجرم» نشان میدهند غلط است. ایران گلوبال هم جای این کار نیست. و محکمه نیست.
اما جرم «شماها» :

1- افشای پرونده
2- اتهام زنی
3-مجرم نشان دادن دیگری
4-آسیب روحی روانی به فرد
5- اعمال شکنجه ی روحی فرد
6- نقض حقوق «بشری و قضایی متهم»
اینها را شماها در جلو چشم خوانندگان مرتکب شده اید و خلاف حقوق بشر است. شما ها تنها با حفظ اصول حقوق قانونی و بشری میتوانید «حقوق خود» را پی گیری کنید. با ارتکاب جرم نمی توان حقوق خود را دنبال کرد.
-------
اما حکم دادگاههای کشورهای متمدن:
- صدر این حکمها ، هیچ دلیل بر درستی آنها نیست. برای نمونه در موارد زیادی از دادگاههای اروپایی حکم صادر کرده اند که «فلانی فرد سیاسی» نیست.
اما از این افراد بعضی ها به محض برگردانده شدن به کشورشان به زندان فرستاده شده و بعد اعدام شده اند. تاریخ پناهندگی در اروپا از این نمونه ها زیاد دارد.
- موارد غیر سیاسی هم کم نیست که بعدها نادرستی حکم دادگاه روشن شده و متهم یا مجرم شناخته شده «بیگناه» بوده است.
بنابرین این احکام هم خیلی حرف تویشان هست و صدور یک حکم «همیشه دلیل درستی حتمی جرم و اتهام» نیست.
پس مسایل علاوه از بعد قانونی «بعد اخلاق انسانی» هم دارد.

توابان:
مسئله توابان از قدیم در تاریخ سیاسی بود و هست. اینان در کل «قربانی هستند». چه آنان که
- تنها از عقاید خود توبه کرده اند و آزاد شده اند
- و چه آنان که توبه کرده و به شکنجه گر تبدیل شده اند.
هر دوی این دو دسته قربانی هستند . اگر آزادی بود نه آن توبه میکرد و نه این با توبه به شکنجه گر تبدیل میشد.

آگاهی دادن به جامعه :
- در مورد توابانی که در شکنجه دادن دوستان خود و دیگر افراد شرکت داشتند لازم است «حقوق انسانی و قضایی» اینان رعایت شود.
همانطور که قرار است «حقوق انسانی و قضایی خامنه ای » هم رعایت شود. پس:
-سایت محکمه نیست.
-جواب دادگاه را منتشر کنید.
-قبل از جواب دادگاه هر اقدامی بکنید ناقض حقوق بشر و ناقض حقوق قضایی ست.
-بهتر است «شماها» بیش از این مرتکب جرم نشوید که به اندازه ی کافی مرتکب شده اید.

خلایق «مست و منگ»:
خلایقی «مست و منگ» اند که «اسیر احساسات و کینه جویی و انتقام گیری» اند. و «حقوق قضایی و بشری» را بر این آستانه سر می برند. و «حقوق متهم و مجرم» را نقض میکنند. این کار تنها با مستی و منگی توسط احساسات«انتقام گیری» -مثل «احساسات خلخالی و گیلانی» قابل توضیح است.
قرار است پیشرو جامعه کارش با خلخالی و گیلانی یکی نباشد. اگر چنین قراری نیست لطفاً آنرا هم آگاهی دهید.

داغدار:
تنها من و شما نیستیم که داغداریم. در ایران «همه داغدار و متلاشی اند» -هرکس به نوعی. اگر قرار باشد با «احساسات»
«قانون قضایی و بشری» نقض بشود آنوقت ما آدمهای ایرانی باید آماده بشویم فردا « همدیگر را در خیابان تکه پاره کرده بخوریم ». کاری که شما ها میکنید عاقبت اش «آدمخواری در کوچه و خیابان» است!
هدف و پیام جانباختگان راه آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی این نبود و نیست. جانباختگان «خواهران و برادران واقعی» کسانی هستند که به این پیام آنها پایبند اند؛ نه اینکه « برادر و خواهر تنی اند» و میکوشند از حالا زمینه های
«آدمخواری» را در کوچه و خیابان مهیا کنند.
راه آزادی آدمخواری نیست. رعایت حقوق متهم و مجرم است. که آزادی ست. و حفظ حیثیت و کرامت هر انسانی،گیرم دشمن، گیرم مجرم.
آدمخواریهای 57 آخوند ها تحت هیچ عنوانی نیاید تکرار شوند. حتی بنام دموکراسی-بنام شکنجه شدگان-اعدام شدگان، به نام سوسیالیسم... ، و حتی به نام خود قانون و آزادی.

بیگناهی:
طبق قوانین قضایی و حقوق بشری کسی که توسط شماها «متهم و مجرم» قلمداد شده، و دادگاه رأیی هم صادر نکرده ، هنوز «بیگناه» است. پس نکوشید بیگناهی را در انظار «گناهکار» جلوه دهید. این کار شایسته پیشروان جامعه نیست. و شایسته ی حرمت «جانباختگان» هم نمیباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

تکرار میکنند که مبارزه مسلحانه ( سیاه کلیسم ) انقلاب اصلی بود و لابد خمینی و آخوندها و بختیار وسلطنت طلبان و نهضت آزادی و جبهه ملی ضد انقلا ب بودند و آنرا دزدیدند و لابد برای امریکا و اسرائیل دزدیدند و ...
به یک سوال ساده جواب نمیدهد
که این انقلا ب چپی را اگر ٣٥ سال پیش دزدیدند چرا همان چریک ها و مجاهدین و کرد ها و ترکمن ها و ... نمی توانند از چها ر تا ملا و دو تا پاسدار پس بگیرند ؟ با همان روش سیاه کل ؟
او نمیداند اگر خمینی نیامده بود همه اینها تا روز ١٩ بهمن ٥٧ در زندان بودند و همان جا می ماندند و میپوسیدند . رهبران فدایی و مجاهد در شکل گیری قیام های خیابا نی توده ای کجا بودند ؟ چه گونه میخواستند رژیم شاه را از داخل زندان سرنگون کنند ؟ اصلا اعتقاد نداشتند به اینکه انقلابی در جریان است ! دانشگاه ها هم خبری نبود .

جز چند تا تظاهرات شکسته بسته و شیشه شکستن که هیچ کدام نمی توانست رژیم شاه را سرنگون کند . شب شعر در انجمن آلمانی گوته میتوانست شاه را سرنگون کند ؟
خیابان , توده متوهم مذهبی , مسا جد , جوانانی که با دنباله روی از شریعتی به مذهب ارتجاعی خمینی متوهما نه باورمند شده بودند , .... اینها نیروی عمده تظاهرات بودند .
مردم زندانها را شکستند و اینها را ( رجوی و رهبران فدایی ) را آزاد کردند . حتا طالقانی و منتظری در زندان بودند . کیانوری خارج از کشور بود بعد از پیروزی با هواپیما آمد و دنباله رو خمینی شد .
بله در کاروانسرا سنگی و مسجد هدایت دو تا ملی و ملی مذهبی یکی دو بار نشستند ساواک حمله کرد و دست بختیار را شکست . اینها نمی توانست شاه را سرنگون کند
از شما چه پنهان اگر شاه ترسو نبود ان تظاهرات خیابانی هم نمی توآنست او را سرنگون کند
اما چه فایده که او در رفتن را به عنوان تنها راه حل همیشه انتخاب میکرد .
وگرنه الان اسد ٢٥٠ هزار نفر را کشته , هفت میلیون را آواره کرده , کشوری را با خاک یکسان کرده , با زمیگوید من دارم حکومت میکنم !!!!!
حالا ممکن است بگویید امریکا مثل روسیه از دیکتاتور دست نشانده حمایت نمی کند
یا بگویید شاه مرد محترمی بود نمی خواست کشتار کند
اما هیچ کدام اینها دلیل بر این نیست که رجوی و فرخ نگه دار و فتاه پور میتوانستند شاه را سرنگون کنند از داخل زندان .
مگر اینکه بگویید رجوی و فرخ آمریکایی هستند ولی پنهان میکنند . تازه در آنصورت هم علی امینی چرا نیامد ؟
به این دلیل ساده که شوروی هم آنها را فروخته بود به رژیم شاه ( د ر ٢٨ مرداد ) و به رژیم خمینی ( پس از اشغال سفارت امریکا و در خرداد ٦٠ ) به همین دلیل آنهایی که فرار کردند به شوروی را میگرفت و بعضی از آنها را میفرستد سیبری ! برخی را شکنجه کرد ! پوتین هم با احمدی نژاد ساخت و اولین کسی بود که او را تایید کرد .
به این دلیل ساده که پدر بزرگ سیاه کل ( کاسترو ) زانو زد پس از ٥٣ سال .
نوشته شده توسط: Anonymous

ایران گلوبال هم به سرنوشت بقیه رسانه های فارسی زبان دچار شد
آقای توکلی !
بنی صدر چرا اینجا سانسور است ولی فردی ناشناس که کاملا ساختگی بودن او زار می زند با این داستان کاملا توده ای آمده اینجا یک جانبه هر چی دلش خواست میگه ؟ تا حالا تودهایها با نقاب سلطنتی , ملی بختیاری , ملی مذهبی , نئو سکولار به بنی صدر حمله می بردند به سبزه نیز آراسته شد
یعنی توده ای مجاهد !
جالب است که مجاهدیدن تنها دشمنان حزب توده و فدایی هستند چون توده ایها و فداییان کشتار آنها و د یگر مخالفین ج ا را مباح کردند و تشویق نمودند . هنوز هم دشمن اصلی مجاهدین توده ایها و فداییها هستند . پس چه گونه است که این آقا از گروه خود جدا افتاده ؟ هیچ در مورد حزب توده و فدایی و حمایت آنها از جلال الدین افغانی و حسن حبیبی و خلخالی چیز ی نمی گوید ؟
همه حرف های او همان ادعاهای حزب توده و فداییان در مورد بنی صدر است .

سایت ملی مذهبی از زبان رفسنجانی به بنی صدر می تازد شما از زبان این فرد گمنام ؟ انهم اولین بار در گویا نیوز این بابا را آوردند تا بنی صدر را به چوب و فلک ببندند
و چون ادعای آنها در مورد اشعه ایکس کاملا بی پایه بود و مصطفوی خواست که فیلم ان از آرشیو ج ا بیاید بیرون اما نیامد . بنده میدانم چرا . چون همه اینها دروغ میگو یند .
بنده در سالن آمفی تاتر دانشگاه آریامهر بودم بنی صدر را آوردند سخنرانی . پسر جوانی ( نه دختر جوانی ) از میان جمعیت برخاست و این سوال را از او پرسید . کاملا واضح بود که توده ایها او را فرستاده بودند تا بنی صدر را گیر بیندازند . بنی صدر با نظر او مخالفت کرد . وقتی زن و دختر بنی صدر حجاب نداشتند و حتا شجونی مینالد از اینکه زن او د ربرابر رفسنجانی و شجونی و دیگر آخوندها بی حجاب آمد و من نآراحت شدم و بنی صدر را مواخذه کردم ولی او گفت که به زن و فرزندش نمیگوید چه بپوشند و یا چه بکنند . کل این ماجرا ساختگی است .
اما بنده فرض بر این میگذارم که که اصلا ساختگی نیست و بنی صد ر در این مورد مقصر است
اما چرا وب سایت شما هیچ کدام از گاف های فداییان خلق , توده ایها , پوتین , لنین , طبری , کیانوری , فتاه پور , گلسرخی , خسرو روزبه , بختیار , موسوی , بهزاد نبوی , موسوی خویینی ها , محتشمی پور , اسد , قذافی , صدام , یاکونوویچ , .... را منتشر نمی کند ؟ تحلیل نمی کند ؟
هیچ وب سایتی فارسی زبان وجود ندارد که به روزنامه مردم , کار , توده ایها , فداییها , حمایت های آنها از این رژیم به صورت پیوسته که الان هم ادامه دارد بپردازد ؟
شما د رهمین وب سایت علیرغم ادعای شرکت سهامی بودن ٩٠ درصد مطالبتان در خط حزب توده و فداییان و مارکسیست های روسی دیگر است .
همین فتاه پور می اید اینجا مقاله مینویسد که سر تا پا چرندیات است . در روز مینویسد , در عصر نو مینویسد , در گویا نیوز مینویسد , در ملی مذهبی مینویسد , در رادیو فردا مینویسد , در اخبار روز مینویسد , در زمانه مینویسد , ........ هیچ کس هم زیر ان نقد نمی کند تا چه رسد به فحاشی !
درویش پور و میرفطروس و عباس میلانی و آرامش دوستدار و رئیس دانا به هم چنین !

کامنت نویسان شما با اسم رمز مشابه رسانه های چپ روسی دیگر دائم فرمان سانسور دیگران را میدهند به اتهام اهانت ! اما همین جا به قطب زاده که اعدام شده است و صادق طباطبایی و مدنی اهانت میشود . بنی صدر که جای خود دارد .
ممکن است بگویید صادق قطب زاده فلان و بهما ن بود . منهم با شما موافقم . اما همین فتاه پور و رجوی مگر فلان و بهما ن نبودند ؟ مگر کیانوری فلان و بهما ن نبود ؟
این چه امتیاز ویژه ای است که شما و دیگر رسانه ها برای چپ قائل هستید ؟
چه کسی گفته چپ تافته جدا بافته ا ست ؟ نباید نقد شود ؟
شما حتا به اسماعیل نوری الا هم با زاویه برخورد میکنید اما چپ های روسی استثنا هستند ؟
خودنویس نوری علا را پس از آنکه در گویا نیوز مطلبی در مورد مشارکت توده ایها در رژیم شاه و معاملات شوروی با رژیم شاه در کودتا علیه مصدق نوشت مورد سانسور قرار داد .
این خط قرمز توده ای - روسی را چه کسی به همه شما ها تحمیل میکند ؟
رفسنجانی ؟ حزب توده ؟ یا روسیه ؟
لطفا برای اینکه شما هم مثل اخبار روز , خو دنویس , زمانه , روز , ملی مذهبی , عصر نو , و حتا بی بی سی و دوچه ولله و فردا تبدیل به ارگان پوتین و حزب توده نشوید
این مطلب را چاپ نموده و جواب مقتضی مرقوم فرمایید
این آقا یا خانم به نام ائلیار که از جانب رسانه شما کامنت گذار مجاز است و میگوید کمونیست نیست ولی کمونیست ها را دوست دارد و بعد مدعی میشود که انقلاب از سال ٤٩ شروع شده بود و همان ادعای توده ا ی - فدایی , مجاهد را هم میچسبانند بغلش بدون ذکر جنایات و کودتای تقی شهرام و تکرار میکنند که مبارزه مسلحانه
نوشته شده توسط: Anonymous

بهبهانی ها میگویند ما هنوز گرفتار معنی خواهش میکنم هستیم که بفرمایید مد شد . در این جهان بی در و پیکر هر کسی دست به لغت سازی میزند بدون اینکه یک مرکز رسمی لغات شناسی آنرا تایید کرده باشد . این رواداری یعنی چه ؟ مترادفش چیست ؟ در لاتین و فارسی و انکلیسی و آلمانی و عربی ؟ چرا از کلمه تحمل استفاده نمیشود ؟

نوشته شده توسط: کاوه جویا

مسؤول محترم کامنت ها، 1ـ نوشته اید: " دو روز پیش شما کامنت ننوشته بودید بلکه کامنتی را که در زیر این نوشته منتشر نشده بود، نقل کرده بودید.". این سخن شما نادرست است. من در روز یکشنبه زیر این نوشتار کامنتی گذاشتم و در آن کامنت ضمن ابراز دیدگاه خود در باره ی لزوم رعایت آزادی بیان و رعایت بیطرفی در نشر کامنت ها، به عنوان نمونه یکی از کامنت های سانسور شده را که به من ایمیل شده بود، نقل کردم. پس می بینید که کامنت من تنها نقل یک کامنت دیگر نبود، بلکه آن کامنت نقل شده تنها بخشی از کامنت مرا تشکیل میداد. 2ـ نوشته اید : " آقای میهن نه در کامنت و نه توسط ایمیل، هیچگونه اعتراضی نکرده بود". این سخن شما نیز نادرست است. آقای "میهن" هم با ایمیل به من اعتراض خود را بیان داشت و هم کامنت دیگری در اعتراض به سانسور کامنت نخست خود فرستاد، که این کامنت هم سانسور شد و تنها پس از صحبت من با آقای توکلی منتشر

گردید. پس می بینید که آقای میهن اعتراض خود را به آگاهی رسانده و شما اعتراض ایشان را هم سانسور کرده اید. 3ـ نوشته اید که کامنت آقای "میهن" ربطی به برداشتن مجسمه فردوسی نداشت و فقط نقشی اخلال انگیز داشت". این کامنت زیر نوشتار " در باب برچيدن مجسمه فردوسى در سلماس" گذاشته شده بود و کاملاً با این نوشتار مربوط بود. حتی نقل قول هایی از نوشتار در کامنت آمده و پاسخ داده شده بود. نظر شما که می گویید این کامنت با نوشتار مربوط نبود نطری نادرست است. آیا اصلاً نوشتار و کامنت را خوانده اید؟ برای داوری بهتر، کامنت مورد گفتگو را دوباره در پایان این نوشته می آورم تا وضعیت داوری شخصی شما آشکارتر گردد. ضمناً واژه ی "اخلال انگیز" که در توصیف این کامنت به کار برده اید، ناروشن است و باید توضیح داده شود که چرا یک کامنت انتقادی را "اخلال انگیز" می نامید؟ آیا شما نقد و انتقاد را گونه ای "اخلال" می دانید؟ 5 ـ ادعا کرده اید که من در کارتان "دخالت بیمورد" کرده ام. آیا انتقاد از شیوه ی عمل شما "دخالت بیمورد" است؟ مگریکی از کارکرد های اصلی یک رسانه ی گروهی انتقاد نیست؟ پس چگونه مسؤول یک رسانه ی گروهی چون ایران گلوبال اینچنین نسبت به یک انتقاد محترمانه از خود بر می آشوبد و آن را "دخالت بیمورد" می نامد؟ لابد باید تنها از کار شما ستایش کرد تا آن دخالت "با مورد" قلمداد شود! 6 ـ با توضیحاتی که داده شد امیدوارم برایتان روشن شده باشد که همه ی آن اقداماتی که برای مذاکره و"رفع مشکل" توصیه کرده اید انجام شده و احتمالاً شما از آنها بیخبر بوده اید. 7 ـ توصیه به "احساس مسؤولیت" کرده و نوشته اید: " در مواردی که انسان اطلاعی از آن ندارد، یا باید ساکت بماند و یا اینکه بکوشد اطلاع کافی از آن بدست آورده و سپس اظهار نظر بکند.". این درس های اخلاقی شما در مشکل جاری پایه ای ندارد. دقیقاً احساس مسؤولیت نسبت به رعایت آزادی بیان و بیطرفی در ایران گلوبال بود که مرا به ورود در این مسأله برانگیخت. از سویی دقیقاً پس از آگاهی به اعمال خودکامگی در نشر کامنت ها بود که به ابراز دیدگاه خود پرداختم. در پایان کامنت سانسور شده ی آقای "میهن" را در زیر می آورم تا ادعای شما دایر بر بی ارتباط بودن آن با نوشتار "در باب برچيدن مجسمه فردوسى در سلماس" به گونه ای روشن تر به داوری گذارده شود:

کامنت برای نوشتار " در باب برچيدن مجسمه فردوسى در سلماس" :
نام: میهن
پان ترک برای حکومت جمهوری اسلامی دلسوزی میکند: " مخالفين در اين امر از اتفاق پيش افتاده استفاده يا سواستفاده كردند براى كوبيدن حاكميت" . خیلی خوب شد که برداشتن تندیس فردوسی در سلماس موجب شد پان ترک ها مشت خود را باز کنند و معلوم شود که اینها در واقع بخشی از رژیم هستند. در این نوشته شورای اسلامی شهر ساخته رژیم " شوراى شهر منتخب مردم سلماس " نامیده شده! این مقاله نویس حزب الهی های فرمایشی را که در "انتخابات" دروغین رژیم گزینش شده اند منتخب مردم میداند! پس رژیم آخوند ها اینقدر دمکراتیک بوده و ما نمیدانستیم ولی فقط پان ترک ها این را میدانند. ضمنا خوب است این مقاله نویس کمی خواندن و نوشتن هم تمرین کند تا دیگر "قاضی" را با "ز" ننویسد!
نوشته شده توسط: Anonymous

و مال آنها اردوغان است آنهم در آزادی و چسبیده به اروپا و با دیدن انقلاب ایران . ضریب هوش بالا !!؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

این کلمه (حقایق علمی‌ ثابت کرده )یاد یون دکتر روازاده در ایران می‌اندازد هرچی‌ هجویات میگفت باد میگفت علم ثابت کرده

این کلمه (حقایق علمی‌ ثابت کرده )یاد یون دکتر روازاده در ایران می‌اندازد هرچی‌ هجویات میگفت باد میگفت علم ثابت کرده