Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب به peerooz, میدانم که تعریف من, من درآوردیست و دنبال فتوای علما میباشم. متاسفانه جدم انقلاب فرانسه را ندیده بود و از دست راست و چپ نشستن نمایندگان خبر نداشت. " چپ مارکس و لنین " هم که سالها پیش در روسیه و چین و ماچین مرحوم شده اند. مخلص دنبال تعریف " و غیره " در حال حاضرم که بدانم کسی که از بازماندگان مارکسیست و لنینیست نیست و میگوید " چپ " است, واقعا " چپ " است ؟ بر اساس چه مقیاس ومعیاری؟ یعنی مثلا یهودی و مسیحی و مسلمان غیر مارکسیستی و لنینیستی میتوانند " چپ " باشند؟ و یا به چنین حریم مقدسی راه ندارند و کافر محسوب میشوند؟ مساله خیلی ساده و بنده جویای فتوای شما میباشم.

نوشته شده توسط: Anonymous

با وجود همه ننه من غریبم های آمده در کمنت های فوق ، تا زمانیکه فقر وجود درد و اختلاف طبقاتی حاکم است و عده ای پول پارو میکنند و عده ای نان شب ندارند و سرمایه داری قمارخانه ای برای کسب سود از بازار کالا و تولید به خرید و بازی با اوراق بهادار و کسب رباه و سود از طریق شگردهای بانکی مردم کشورهای خود و کشورهای جهان سوم را استثمار میکند و از راه تسلیحات و راه انداختن جنگهای حیدری نعمتی دنبال سود و منابع طبیعی کشورهای غیرصنعتی است و تا زمانیکه بیگانگی انسان با خود و با نتیجه زحمت کار و تولیدش ادامه دارد ، مارکسیسم در لباس سوسیالیسم یا سوسیال دمکراسی خواب را بر سرمایه داران و عوامل ریز و درشتش تلخ خواهد کرد چون زحمتکشان برای مبارزه مرگ و زندگی چیزی برای از دست دادن ندارند غیر از زنجیرهایشان یا جانشان .زنده باد آزادی ، برابری ، برادری ، خواهری !درود بر کمانداردهای انقلابی وجانباخته ایران و جهان !

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من کارمندیک شرکت خصوصی بودم ازسال 57تاسال 72بعلت داشتن افکارچپ هرچقدرتلاش کردم به شهروزادگاه خودانتقالی بگیرم بخاطرمرزبودن ندادندتااین که بساط کمونیزم شوروی برچیده شد.چندموضوع راکه ازکمونیستهاازهنگام شروع به متلاشی شدن شوروی دیدم وخود برخوردکردم خدمت دوستان تعریف کرده تافکرنکنندمن دشمنی باکمونیسم ویاباافکارچپ درایران دارم.واین رانیزدرکتاب کاپیتال مارکس خوانده ام که چگونه انباشت ثروت براثرارزش افزوده وبهره کشی ازدست رنج زحمتکشان باعث ایجادطبقات درجامعه میگردد.ومیدانم که تازندگی است مبارزه نیزاست.وتعدادزیادی انسانهادردنیاوایران جان خودرابرای رهایی دیگرانسانهاودرراه مبارزه برای عدالت ازدست داده اند.خیلی افرادوسازمانهاواحزاب سیاسی باافکارمارکسیسم زجرهاوزندانهاو کشته شده اند.هرچندکه اشتباهات وخیانت وسهوهانیزدراین مبارزات بوده واین یک کارطبیعی درمبارزات میباشد.درحرکت همیشه خطااست

کس یاجریان اگرساکن باشدخطانداردودرآنصورت نیزگندیده میشود.حال اصل مطلب 1-درسال های 69ویا70بودروزی بایک کارمندسفارت درمحل کارصحبتی داشتم وایشان فارسی راخوب بلد بودومیدتوانست صحبتکند. گفتم هیچ میدانیدکه مردم دنیادرسال چه تاوانی برای افکارکمونیستی داده وزندگی خودوخانواده شان نابودمیشودوشمابراحتی شاهدتماشای نابودی این امیدانسانهادرجهان هستید.گفت آقامااین رانخواستیم وحتی سرزمین های اضافی راهم نمیخواهیم اگردوست داریدبرویدبرداریدمال شماباشدواسم برده گفت آزربایجان. ترکمنستان. ارمنستان هرکدام رامیخواهیدبردارید.2-پس ازهمپاشی سفری به باکوداشتم وباتعدادی که میگفتندعضوحزب بودیم صحبت هایی داشتم واین سئوال رابطریقی دیگر ازآنهاپرسیدم که چطورشداین قدرت که ماهم طرفدارایجاداین نوع سیستم بودیم راشمااز دست دادید.جواب این بودمیگفتندوقتی مشکلی برای ردیف های پایین شغلی پیش میامدبالایی میگفتند من بهترمیدانم یاشما.من بابالایی هاارتباط دارم یاشما.من صلاح حزب وکشوررامیخواهم یاشما.وووو..اگرمیخواستیم مقاومت کنیم مارااززندگی محروم کرده ویاتبعیدمیکردند.3-اگربه شهرهای شوروی سابق سفرکرده باشیدبه عینه ودرتمام شهرهای شوروی سابق دیده ایدکه پیرزنهای 80ویابالاوپایین درکنارخیابانهادرحال فروش تخمه آفتابگردان ویاآدامس فروشی مشغول وتعدادی نیزگالری های الماس.برلیان.زمردداشتندکه اجناس داخل گالری هامیلیاردهادلارارزش داشت.البته این حرف یکی دوسال پس فروپاشی بود.حال دوستان حرف ونوشته وکتاب باعمل واجرایی شدن زمین تاآسمان فرق دارد.وهیچ کس نیزمخالف آسایش عموم واجرای عدالت نیست .فکرنکنم کسی ازسیاسیون منکراکثرنظرات مارکس وانگلس درتئوری باشد.آیااین تئوری های قابل اجرادرکشوری سنتی ومذهبی وعقب مانده همچون ایران است؟اگرهست پس چرادرکشوری مثل روسیه نشدآنهاکه چندبرابرماهم صعنتی وهم غرمذهبی هستند.اصلامامیتوانیم برای رسیدن این خواست کشورهای صعنتی آمریکا واروپاوروسیه ومنافع آنهاراندیده بگیریم.من فکرمیکنم مردم روشنفکرماازمرحله پرت است وباینکه زیربنای خیلی ضعیفی برای ایجادسوسیالیسم درایران است ودرمقایسه بااروپاقابل مقایسه نیست صحبت دراین موردآب درهاون کوبیدن ومردم راسرکارگذاشتن است.بعضی ازدوستان مثل اول سال57یک مهربرداشته وهرکی ازحقوق مدنی واساسی جامعه میزنداورابرای اینکه منکوب کرده وبه افکارپوسیده خودمشروعیت ببخشد به علی اف واردوغان بسته وبه چنگیزوتیمورناسزاگفته خودراراضی میکنید.من فکرمیکنم همگی بایدسعی کنیم به حقوق اساسی خودآشناوبه حقوق دیگران نیزاحترام گذاشته واززیاده خواهی دوری کنیم.مسئله ملی رانمیتوان برای خودخواست ودیگران راازآن محروم کرد.این نوع تفکراصل دیکتاتوری وخودمحوری است.درمبارزات نیزهمه نبایدمثل هم فکرکنند.هرترکی.کردی.عربی.ترکمنی ازلحاظ حقوق اساسی حقی دارندوماقیم ووصی وکیل آنهانیستیم.آزادگی بالاترازخاک.زبان.ائدولوژی است.مابه این محق نیستیم که دیگراتینیک هارابه خاکپرستی دعوت کنیم.آنهاراازهمه چیزمحروم کرده همانطورکه 100سال است میشوندبعدهم بخواهیم باماهم سنگرشوندواگرنشدندخاین وپان وغیرکه صفت خودمان است نثارآنهابکنیم
نوشته شده توسط: Anonymous

تنها مرده ها هستند که اشتباه نمیکنند چون حرکتی ندارند. در نوشته فوق اگر بجای اعلیحضرت اریامهر , رهبر معظم ولایت فقیه درج میشد ایا چیزی تغییر میکرد ؟ مردم اگر بپا خواستند نه بخاطر تعویض تاج با عمامه بود بلکه خواستشان حق تصمیم گیری در سرنوشتشان بود. اگر انقلاب به بیراهه افتاده به خاطر حکومت اسلامی " انچه الان دارند " بود , چه احتیاجی به ایجاد صدها نهاد سرکوبگر همچون پاسداران و بسیج و وزارت اطلاعات و ارشاد و . . . . و کشتار های تاریخی فرزندان این ملت لزومی داشت؟

نوشته شده توسط: Anonymous

چه خوب بود آقای اسماعیل خوئی مثل نویسنده معروف آقای دولت آبادی بجای ترک وطن ,آوارگی و مشکلاتش دنبال روحانی برای حقوق خودش بود. وظیفه شاعر چیست ؟ ایشان در شعر اشاره کرده از روی خشم `تازی‌های نازی ` ! نه‌ همه عرب‌ها ! در ضمن گلسرخی خودش بالغ بود و به دست ساواک شاه اعدام شد. چرا بعضیها اینقدر به سرنگونی حکومت اسلامی حساسیت دارند. ایشان فقط حرفش راا زده ! نترسید نترسید ما همه از هم متنفریم !

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-این موضوع رابنایدتنهابه شبکه های اجتماعی برون مرزی وبقول شماضدانقلاب ربط داد.اگرشبکه های خارجی قدرت وشهامت رهبری دراین گونه مسایل راداشتندو یامیخواستند خیلی کارهاتابحال کرده بودند.من برعکس شمافکرمیکنم.مسایلی واتفاقاتی درایران رخ میدهد که خیلی بزرگ وپررنگ ترازاین مرحوم پاشایی هستند.من تنهابه مسایلی کوچک اشاره میکنم.واگرکشورهای خارجی کوچکترین نظرمنفی به دولت فخیمه شما داشتند.درعرض یک سال فاتحه شمارامیخواندند.1-آماری متفاوت ازسرشماری ترکان ایران داده میشودبین 35الی 40 میلیون که ازتمام حقوق مدنی محروم هستندوبالنده ترین نیروراهم اکنون دارندومیتواننددرزمان اندک به بزرگترین نیروبرای خواست حقوق مدنی تبدیل گشته وحکومت رامجبوربه رعایت قوانین حقوق بشروتمکین ازخواسته های انسانی درایران کنند.آیااین کشورهاوشبکه های اجتماعی آنهارانمی بینند؟واگرمی بینند چراازاین نیروهاحمایت نمیکنند؟وچرااصلاحتی زندانی

ومحکومین وخواسته های آنهارادررسانه های خودمطرح نمیکنند؟2-پیروان اهل سنت درایران 30درصدجمعیت راتشکیل میدهدپس چراازحقوق دینی این هاحمایت جهانی نمیشود؟3-حقوق ملتهای داخل ایران کرد.عرب.بلوچ.ترکمن.قشقایی درحال آسیملاسیون شدن است واین حرکت درایران بالاترین نقض حقوق بشراست چرادرمجامع مختلف به این موضوع لاقل به اندازه بهایی هابهاداده نمیشود؟4-هرنوع اندیشه همچون احزاب کمونیزم وسوسیالیسم وحتی اسلامی دموکراتیک سرکوب میشودپس چرااین کشورهای دشمن شماازآنهاحمایت نمیکنند؟دوستان مردم مامشکلات عدیده ایی دارند.ازجمله بیکاری.اسیدپاشی.نقض حقوق بشر.زیرپاگذاشته شدن حقوق مدنی زنان.ملتهای درون ایران.اعدام های سیاسیون عرب.بلوچ.ودستگیرهای ترکان هویت طلب آزربایجان. کرد.ترکمن وموضوع باج دهی به روس.انگلیس.وغرب بحران اقتصادی که همه رابه چالش کشانده است بایددولت (حکومت)راهکاریافته تاذهن جوانان ومردم رابدان مشغول نماید. خودازاحساسات ونوع دوستی سوء استفاده می نمایدتاناراحتی جامعه راازاین بحران بصورت مدیریت شده تخلیه وبرای مدتی خودرانجات دهد.ازاین کارنیروهای مختلفی سوء استفاده میکنند.1-اداره محترم اطلاعات.2-پان ایرانیستها.3-پان فارسیسم شئونیست 4- تمامیت خواه همراه وهمکاردولت ازتمام اتینیک ها.ترک.کرد. عرب. وو...5 -درراس همه اینهااستعمارگران همکاروشریک درپول های دلارهای نفتی درسایه.البته روشنفکرنماهای داخلی وخارجی نیزباهمکاری درشبکه هابه این نیروهاکمک شایانی میکنند.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب ناظر در انتشار کامنتها ضوابط سایت در نظر گرفته می شود. شما در کامنتتان که چندین بار هم پشت سر هم فرستاده بودید به جای بحث و گفتگو یکی را به به زمین و زمان و جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات و مانقورت و... می بندید. این دیگر کامنت نیست که منتشر شود. لطفا به بحث درباره موضوع بپردازید و به اشخاص کاری نداشته باشید تا کامنتهایتان منتشر شوند.
درضمن لطفا کامنتهایتان را فقط یک بار بفرستید.
کامنتهایی که ضوابط سایت را رعایت نکنند، بدون هیچ توضیحی منتشر نخواهند شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ترا به جدت به مخدوش نمودن مفاهیم شناخته شده در فرهنگ ایرانی و فارسی و جهانی نپرداز . چپ و راست از زمان انقلاب فرانسه و بعد از طرف مارکس و لنین و غیره تعریف شده است . شما نیازی نیست که در این حوزه دستکاری نمایید . و از خودت تعاریف قلابی بنمایی . بس است . بس است . تمام !

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب ناظر گرامی، مدتی ست من اعلام کرده ام از جریان کامنتها به کل بی اطلاع هستم و در این مورد به دوست ما کیانوش توکلی مراجعه بکنید. اکنون ایشان در این مورد
پاسخ میگویند. حتی به کامنت نوشته های من. سلامت باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی! ایکاش ما نیز میدانستیم چرا کامنت ما در پاسخ به کامنت جناب آقای مصطفا نمایش داده نمیشود. با تشکر.

پاسخ دادن

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ثانی, با تشکر از پاسخ و توضیح. در پایان بحث ها در باره تعریف " چپ " در اخبار روز, درک من این بود که " چپ " مانند " شعر " در تعریف جامع و کاملی نمیگنجد و بطور کلی بستگی به فرد دارد؛ آنکه در طرف راست باور های ماست, راست و آنکه در طرف چپ ماست, چپ است. شاید هم بشود گفت " چپ " واقعی کسی ست که مدافع مظلوم و مخالف ظالم است و این شخص میتواند کمونیست, سوسیالیست, کاپیتالیست و هر" ایست " دیگر, و مذهبی و غیر مذهبی باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مارکس جنابعالی نوشته فرمود ه اید که « حالا تا یک نفر پیدا شد و عقایدتان را به چالش کشید، زود میخواهید در گفتگو را ببندید؟ باشد ایرادی ندارد،» ولی سه جمله قبل نوشته اید « حالا شما بفرمایید که چرا یک چپ آذربایجانی باید ارزشهای انسانی سوسیالیستی را ول کند و بیاید بچسبد به مثلا پرستش استخوانهای پوسیده تیمور لنگ و یا چنگیز مغول، و یا مجیزه گویی به دربار رجب طیب اردوغان؟ » خوب حالا من از شما سوال میکنم این است معنای چالش کشیدن شما ؟ حقیقت اش اینست که در بحث کم آورده ای و در اطراف بحث میگردی .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بسوی جهانی بهتر

جامعه بشری از آغاز پیدایش مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. چون موجودی زنده بوده -با همه ی تفاوتهایی که با موجودات زنده ی دیگر داشت. در گذر از مرحله ای به مرحله ی دیگر هیچکس راه آن را نمی شناخت. نه متفکری و نه قهرمان و مردم معمولی. اما همه در این راه کوشیده اند. چه کسی یا کسانی راه گذر به کاپیتالیسم را نشان دادند؟ هیچکس.
پیشرفت، آرزوی زندگی بهتر به قدمت بشر کهن است. تا بشر هست این آرزو نیز وجود دارد. مراحل زندگی جامعه بشری را ایستی نیست و همواره ادامه خواهد داشت.
کسانی که کاپیتالیسم را پایان تاریخ میخوانند میخواهند بردگی نوین جهانی را جاودانه کنند.
اما حقیقت آن است که انسان طبق معمول در آرزوی زیست بهتر است و جامعه بشری هم
توقف ناپذیر است. با تمام افت و خیزهایی که دارد. بشر رو به سوی جهانی دیگر دارد. جهانی بهتر.

و راه ساختن آنرا هم در سیر حرکت طبیعی خود خواهد یافت.
تاریخ جهان تا کنون تاریخ برده داران و بردگان بوده است. در اشکال مختلف. امید است در آینده چنین نباشد.
در کجا ایستاده ای-ضف برده داران یا بردگان؟ مسئله این است. تا وقتی که بهره کشی انسان از انسان هست این پرسش به قوت خود باقی ست.
مارکس مارکسیست نبود. و نظریه اش نیز ایده لوژی نبود. حرکت و تغییر و تحول عنصر اساسی اندیشه ی او بود. اینکه کسانی آنرا به اصول دگم و مذهبی تبدیل نمودند خطای خودشان بود و به مارکس ربطی نداشت.
راه جامعه ی دیگر را نه مارکس بل 70 مارکس هم نمیدانند. اساساً راه را کسی از پیش نمیداند. راه درست در جریان سازندگی مشخص میشود. با تمام اشکالاتش. ولی میتوان از همه کس و همه جا بهره گرفت.

شکلهای گوناگون ایده لوژی برده داران از نئو لیبرالیسم تا ناسیونالیسم و ترکیسم و پان ایسمها و غیره سنگلاخی ست که ضرورتاً باید از آنها عبورکرد.
پیشرفت تکنولوژی انسان هر اندازه باشد-حتی وقتی که بشر با سرعت مافوق نور نیز حرکت کند- اگر حاصل انرژیش و زندگی او با خودش بیگانه باشد و به خود تعلق نداشته باشد- مورد سوء استفاده قرار بگیرد، روشن است که برده داری تنها شکل عوض کرده است. و چنین زندگانی نمی تواند انسانی باشد.
امید است زمانی بشر بتواند محیطی را فراهم کند که در آن شرط سعادت فرد سعادت جامعه باشد و بعکس.
مارکس بزرگترین نقاد کاپیتالیسم بود و هست. و از این رو نیز آموزگار بزرگ زحمتکشان جهان است.

خلاصه نظربخشی از چپ دموکرات ایران را جهت آشنایی اینجا میاورم که توسط شیدان وثیق جمعبندی شده است:

« ۱. گسست از سیستم فکری و عمل کردی ”سوسیالیسم واقعا موجود” که طی چند دهه در شوروی و تعدادی از کشورها حاکم بود و اساس فکری مسلط در جنبش کمونیستی را تشکیل می ‏داد.
۲. ما به آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم باورمندیم و برای تحقق آن ها در ایران مبارزه می کنیم. از نظر ما آزادی با عدالت اجتماعی و سوسیالیسم با دمکراسی پیوندی عمیق دارند. ما مدافع‌ حقوق‌ بشر هستیم‌ و علیه هر گونه‌ ستم‌ و تبعیض ملی‌، طبقاتی‌، جنسی‌، نژادی‌، مذهبی‌ و عقیدتی‌ مبارزه‌ می‌کنیم.
۳. ما اعتقاد بر این داریم که جمهوری اسلامی مانع اصلی آزادی، دموکراسی، پیشرفت و عدالت اجتماعی است. از این‏ رو هدف برنامه‏ ای ما رفع این مانع از طریق مبارزه مسالمت ‏آمیز به دست مردم و از طریق گسترش جنبش همگانی و استقرار یک جمهوری دمکراتیک مبتنی بر جدایی دولت و دین در ایران است.»

ذهن نقادان نظریات مارکس هنوز بروز نشده است. اینان همچنان در دوره ی جنگ سرد به سر می برند. و همه حرفهایشان «تکرار سخنان نویسندگان این دوره در مورد ایده لوژی مارکسیسم-پولپوتیسم-استالینسم و غیره» است.
چوب به «کهنه» میزنند که «نو» فراموش شود.

ازمهمترین دلایل شکست ”سوسیالیسم واقعا موجود» می توان به این موارد اشاره کرد:
1- تبدیل کردن اندیشه های مارکس به دگمهای جامد
2-جدا نمودن سوسیالیسم از دموکراسی - و آزادی از عدالت اجتماعی. و اعمال دیکتاتوری حزبی.
3- عدم توجه به جهانی بودن روند تحقق سوسیالیسم و باور به اینکه میتوان در یک کشور سوسیالیسم را بنا نمود.
4- محاصره ی اقتصادی از سوی کشورهای سرمایه داری
5- پذیرش سرمایه داری دولتی به نام نظام سوسیالیستی.
6- عدم توجه به سطح لازم رشد همه جانبه ی جامعه برای سوسیالیسم.
7- اعمال دیکتاتوری حزبی به نام کارگران بر ضد کارگران. و به نام خلق بر ضد خود خلق.
8- بکارگیری کشتار و خشونت علیه خود زحمتکشان و مردم. توسط حزب و دولت.
9- و ...

تضاد آزادی و دیکتاتوری- فقر و غنا - تبعیض در مورد ملیتها بود که جوامع را متلا شی کرد.و همه با سوسیالیسم بیگانه بودند.



نوشته شده توسط: Anonymous

جهت اطلاع اقای جواد لاریجانی زمین خوار بزرگ و مسول حقوق بشر قوه قضاییه

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جداری گرامی، شما بیشترسرنگونی طلب چپ هستید تا فعال ملی. مسئله ستم ملی در اولویت برنامه و کار شما نیست. شما نه طرفدار خودمختاری هستند نه طرفدار فدرالیسم و نه طرفدار استقلال ملی. با وجود این ایشان ستم ملی را محکوم میکنند و راه چاره را در سرنگونی رژیم می بینند. فکر می کنید و اصرار می کنید که اگر رژیم جنایتکار اسلامی برود، اگر رژیم جنایتکار اسلامی به دست توانای توده های محروم و زحمتکش سرنگون شود و اگر آزادیهای دموکراتیک در ایران برقرارشود. اگر کارگران و کمونیستها در ایران حاکم شوند همه ستمها و از جمله ستم ملی حل خواهند شد و ملتها برای ماندن یا نماندن در ایران رفراندوم برگزار خواهند کرد. شما جهت رفع ستم ملی در ایران صد تا اگر، اگر و شرط و شروط دارید. شما به ملتها توصیه میکنید که مبادا مبادا با کمک امپریالیستها و کشورهای همسایه از ایران جدا شوید ها.

شما از ملتها میخواهید در ایران بمانند و دست دست هم رژیم جنایتکار را سرنگون کنند و بعدا اگر خواستند می توانند جدا شوند یا با فارسها در ایران بمانند.

آقای جداری گرامی ملل ستمدیده ایران از تجربیاتشان درس میگیرند و درس گرفتند. ملتها میدانند که در ایران دولتها و رژیمهای دیکتاتوری یک به یک بدنبال هم می آیند و می روند ولی حاضر به رعایت و قبول حقوق ملی و انسانی ملل تحت ستم نمی شوند.
آقای جداری آلترناتیو شما برای ملتهای تحت ستم اصلا خوب نیست. ملل ستمدیده این آلترناتیوها و قولهای سر خرمن را زیاد تجربه کرده اند. شما مسئله ملی را کار بورژوازی میدانید و اعتقاد دارید که این مسئله ربطی به کارگر و زحمتکش ندارد. از اینرو برای از خود سلب مسئولیت کرده اید و از آلترناتیوهای فدرالیسم و آلترناتیو استقلال را حمایت نمی کنید و فقط به این بسنده میکنید که بهد از سرنگونی رژیم جنایتکار رفراندوم بگذارید. دوره شاه رفراندوم اجرا نشد. شاه رفت خمینی آمد باز رفراندوم نشد و بجایش باز سرکوب شدیم. بعد ار این رژیم جنایتکار رژیم جنایتکارتر دیگری خواهد آمد و رفراندوم برگزار نخواهد شد. آقای جداری تا کی ما ملتهای تحت ستم این دایره بسته را دور بزنیم؟
ملتهای تحت ستم دیگر طاقتشان به پایان رسیده است. آنها برای رفع ستم به هر کاری دست می زنند. آنها بر خلاف شما برای پایان دادن به ستم ملی و تشکیل دولت و کشور مستقل نه تنها به آذربایجان، ترکیه، امپریالیسم پناه میبرند بلکه حاضرند به جن، یزید و شیطان هم پناه ببرند.
ادامه دارد در کامنت بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

می بخسید، چند بارمشکلاتی در ارسال داشتم. بار دیگر ارسال میکنم

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر عزیزان ایرانی‌ مارکسیست کمونیست که در حد و قوارهٔ ( اپرا وینفری ) یکی‌ از پیامبران نهضت ( خود یاری ) موعظه و دعای خیر و برکت میخوانند من میخوام دوستان فرای بینش چپ ایرانی‌، به دیدی جدید پیرامون تاثیر ( انقلاب اطلاعاتی ) بر انسان و جامعه بیندازند، به طور یقین، انقلاب اطلاعاتی نه تنها نیاز به ( مارکسیسم ) را بی‌ تاثیر و بی‌ ثمر کرده است بلکه آخرین میخ را به تابوت کومونیزم زده است، شما ببینید ما کار می‌کنیم تا با استفاده از درامدمان، نیاز‌های مادی خود را بر آورده کنیم، وقتیکه جامعه اطلاعاتی به دلیل ورود روبات‌های کارگر، با انباشت کالا روبرو است دیگر چه نیازی به کار کردن به شکل امروزی است؟ آیا غیر از این است که کار می‌کنیم تا پولی داشته باشیم که برای نیاز‌های خود مصرف کنیم؟ اگر زمینهٔ کنترل بازار کار، توسط روبات‌ها فراهم آید تنها کار دولت، مالیات بستن به کار تولیدی رباط‌ها خواهد بود، شاید

شاید به کّل جمعیت یک کشور مواجب ( حداقل دستمزد ) را در نظر خواهند گرفت، عزیزان می‌بینید انقلاب اطلاعاتی با به کار گماشتن روبات بر سر کار، نیاز به کار یدی را برطرف می‌‌کند و کومونیست ما، اینبار برای آزادی روبات‌ها از یوغ بردگی، قیام خواهد کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جداری مقاله شما از روی دلسوزی نوشته است و همه میدانند که شما همیشه از حقوق ملل تحت ستم دفاع کرده اید اما متاسفانه آلترناتیو شما و استراتژی شما درست نیست و ملتها را به بیراه، بردگی و اسارت بیشتر می برد. چون اگر دولت و حاکمیت جدیدی بعد از رژیم اسلامی سر کار آید با سرعت ارتش و ارگانهای سرکوب را بازسازی و تقویت خواهد کرد تا هر جنبش رهایی بخش و دمکراتیکی را سرکوب کند. همانطوریکه جمهوری اسلامی در مدت یکماه ارتش را بازسازی کرد و در نوروز 1358 شهر سنندج را با خاک یکسان کرد و هزاران نفر را کشتار کرد.ما اجازه نخواهیم داد بار دیگر تاریخ تکرار شود.

آقای جداری ملتهای ظلم دیده همین الان آزادی و استقلال میخواهند. اگر ممکن باشد مثل کردهای عراق و کاتولانهای اسپانیا همین الانرفراندوم برگزار کرده و اعلام استقلال میکردند. اگر امریکا و غرب کمک بکنند باید از حمایت آنها در استقلال ملی ملل تحت ستم ممنون باشیم. مهم نیست چه کسی زمینه استقلال و عملی شدن آنرا آماده میکند مهم رفع ستم ملی است که همه انسانها دررفع ستم ملی نفع دارند. مشکل شما این است که رفع ستم ملی توسط کشورهای غربی و بورژوایی را نمی خواهید و یا دوست ندارید. در صورتیکه این عملی است و در 30 سال گذشته حداقل 30 ملت توسط بورژوازی ملی و امریکا از ستم ملی نجاتی یافتند و الان هم اصلا پشیمان نیستند. رفیق گرامی در دیپلماسی رابطه با کشورهای بورژوایی جرم و حرام نیست. در دیپلماسی کمک گرفتن از بورژوازی و اتحاد عمل با بورژوازی نه عیب است نه اشتباه است و نه به ضرر پرولتاریا. کسی که کار سیاسی میکند باید در دیپلماسی هم مهارت داشته باشد در غیر اینصورت در سیاست هم خواهد باخت .
آقای جداری گرامی ما اصلا و ابدا نباید منتظر تثبیت و تحکیم دولت و حکومت بعد از جمهوری اسلامی باشیم. چون ملتها ایچ امید و اعتمادی به رژیم آینده ندارند. از اینرو ملتها در صورت امکان باید در شرایط زیر اعلام فدارالیسم یا استقلال کنند.
1 - قبل از سقوط جمهوری اسلامی (مانند کردهای عراق، سوریه و ترکیه و مانند کاتالونها، کوبکها)
2- در شرایط ضعف دولت مرکزی ایران
3 - در جریان انقلاب سراسری و توده ای در ایران و خلاء سیاسی در ایران
4 – ضعف ایران در جریان جنگ با دولت خارجی

با تشکر
اسماعیل
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار! ایکاش ما نیز میدانستیم چرا کامنت ما در پاسخ به کامنت جناب آقای مصطفا نمایش داده نمیشود. با تشکر.

نوشته شده توسط: Anonymous

جای خوشبختی و مسرت است که شما فردی ضد کمونیست و سایت گزارشگران یکی از رسانه های اولترا چپ این چنین رابطه ای دیپلماتیک با هم دارید . شاید هم این جناب سورن که سردبیر آنجاست گاهی به نعل میزند و گاهی به میخ . تصور من از این سایت چیزی است مثل سایت فدائیان اقلیت و یا اشرف دهقانی . البته شاید اکنون دیگر چنان نباشد و این چنین . ما هم خواستار شعار همه با هم هستیم البته بدون شاه و شیخ .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب peerooz گرامی، از لطف شما تشکر می کنم ولی من خودم را جزو بزرگان نمی دانم. شاید جزو سالخوردگان هستم.
من یک توضیح و تصحیح به شما و دیگرانی که کامنتهای مرا خوانده اند، بدهکارم و آن اینکه در گفتو شنود من و جناب رازی، از آنجایی که صحبت ما بر سر کمونیستها و مارکسیستها بود و در این زمینه آنها را با عنوان کلی <چپ> استفاده کردیم، می تواند موجب سوءتفاهماتی بشود. امروزه <چپ> مفهومی بسیار گسترده تر دارد و تنها کمونیستها و مارکسیستها را شامل نمی شود.
به این اعتبار وقتی نوشتم که <.....جواب من این است که این چپ می داند که این رفقایشان به بهشت نرفته اند و دنیای دیگری هم وجود ندارد ....> منظورم کمونیستها و مارکسیستها و اگر دقیقتر بگویم، آته ایستها ست. آته ایستها به آن دنیا و بهشت و جهنم معتقد نیستند و بر اسا همین اعتقاد، <می دانند> که رفقایشان به بهشت نرفته اند.
در این مورد استفاده از لفظ چپ

نوشته شده توسط: Anonymous

رازی گرامی با سلامی دوباره و تشکر از پاسختان.
1- نوشته اید که <انتقاد فقط متوجه حزب توده و اکثریت نیست.> من هم انتقاد را فقط به عملکرد این دو جریان محدود نمی کنم و فکر می کنم که باید برای نقد و بررسی گذشته، باید همه جریانات سیاسی را در دایره نقد قرار داد ولی می بینیم که عملا اینطور نیست. تا به حال چند جا شاهد بوده اید که در رابطه با نقد گذشته عملکرد سازمانهایی مانند فدائیان اقلیت و راه کارگر و پیکار و... را مورد انتقاد قرار دهند؟ منتقدین ما طوری عمل می کنند که انگار چنین جریاناتی اصلا وجود خارجی نداشتند و یا اینکه تمام عملکرد آنها 100% درست بوده است و این فقط حزب توده و اکثریت بوده است که مقصر بوده اند.
در این میان نقش جریانات سلطنت طلب مانند <آرا (ارتش آزادیبخش ایران)> هم در ایجاد خشونت در جامعه اصلا دیده نمی شود.
امیدوارم روزی برسد که این انتقادات دامن همه نیروهایی را که در

این مدت فعال بودند، بگیرد. البته منظور من از انتقاد، کوبیدن این جریانات و به صلابه کشیدن آنها نیست بلکه منظور من نقد و بررسی است.
2- در مورد انحلال یک حزب و تغییر نام آن، به نظر من باید باز هم وضعیت جامعه مان را در نظر گرفت.
در آلمان حزب اس.ا.د. نامش را به پ.د.اس تغییر داد و الان در عرصه سیاسی با نام چپها شناخته می شود. کسی هم کاری ندارد که گذشته اش چه بوده است و فقط به ایدئولوژی و برنامه آن حزب برخورد می شود. ولی در ایران ما چه برخوردی با این تغییر نام خواهد شد؟
شما حزب دمکراتیک مردم ایران را مثال آورده اید. آقای بابک امیر خسروی از رهبران درجه اول این جریان بوده است. نگاهی بکنید به برخوردهایی که حتی امروز در انتقاد از آقای امیرخسروی می شود. حتی امروز هم با او به عنوان یک <توده ای> برخورد می شود. هنوز او را به دلیل توده ای بودن می کوبند. اگر چه ایشان حزب توده را از بیخ و بن زیر سوال برده است! این واقعیت جامعه ماست. آنهم نه فقط بخش عوام آن بلکه وضعیت <روشنفکران> و <سیاسیونش>. آیا در این جامعه تغییر نام و بریدن از گذشته می تواند کارساز باشد؟
همین چند روز پیش کنفرانس وحدت میان 3 سازمان (سازمان اکثریت، اتحاد فدائیان، برگزار شد و گویا سال آینده می خواهند کنگره وحدتشان را برگزار کنند و حزب واحدی با نامی جدید بوجود آورند. من از خودم می پرسم که برخورد با این <حزب جدید> چطور خواهد بود؟ آیا به دنبال این اسم جدید نخواهند نوشت <اکثریتی های سابق> یا <اکثریتی های جلد عوض کرده> و یا...؟
حزب اس.ا.د. به هنگام تغییر نام، گذشته اش را به صلابه نکشید ولی آیا از روشنفکران ما از سازمان اکثریت نخواهد خواست که برای چندمین بار خودش را به صلابه بکشد و دار بزند؟ در همینجا متذکر شوم که تصور می کنم برای جامعه ایرانی بطور عام اصلا این مسائل مطرح نیست ولی روشنفکران ما در این عرصه فرسنگها از <عوام> عقبترند!
من هم مانند شما معتقدم که <نه تنها چپ، بلکه کلیت جامعه روشنفکری ایران احتیاج به یک خانه تکانی اساسی دارد>.
پاینده باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

اتحاد و یا تفرقه نیروها در نظام های دیکتاتوری و یا دموکراسی مقوله های کاملا" متضاد هم هستند. در جامعه ای که حقوق مردم برای تعیین سرنوشت خود از طریق قانون حمایت میشود افکار و عقاید مختلف و در تضاد با هم در واقع و در دراز مدت به نفع جامعه هست واتحاد نیروها میتواند زنگ خطری باشد برای گذر در راه دیکتاتوری , در صورتیکه در جوامع سربسته با حکومتهای سرکوبگر, اتحاد نیروهای ازادی خواه و مترقی جزو ضروریات اولیه تغییر رژیم های خود کامه شمرده میشود. لذا تک نسخه ای که نویسنده گرامی برای هر دو سیستم ارائه میدهند نمیتواند در یک حکومت سرکوبگر کار امد باشد. در ضمن سایت ایرانگلوبال با عدم سانسور نوشته های جریانات قومگرا و پان های گوناگون خدمت بزرگی در شناخت افکار بغایت ارتجاعی این گروه ها در جامعه ایرانی خارج کشور بعمل اورده است که قابل تقدیر میباشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام . لطفاً توجٌه فرمایید که قیزیل در ترکی دو معنی دارد اولی به معنی طلاست و دوٌمی به معنی رنگ سرخ . در اینجا معنی حصار سرخ رنگ را دارد و نه حصار طلایی.

نوشته شده توسط: Anonymous

دم خروس جان که متاسفانه یک خروس کامل هم نیستی لطفا زیاد ذوق زده نشوید این بیست ویا سی نفر دانشجویان فارس دانشگاههای تبریز هستند دقت کنید که اینطور به هیجان آمدنها برای سلامتی انسان مضر است در ثانی آنکه خود را انکار کند به چه درد جامعه ی فارس میخورد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

شبکه های اجتماعی مانند لینکد این، فیس بوک، فوروم های صنفی و تخصصُی، پانل های موضوعی (مثلا دارندگان خودرو از یک مدل خاص)، تلفون های هوشمند، بانکداری الکترونیکی و بسیاری اَپلیکِشن های گلوبال دیگرهمه و همه گواهی بر این موضوع هستند که شبحی در گشت و گذار هست. در 20 سال اول تولّد اینترنت، بالغ بر 2 میلیارد انسان به شبکه جهانی اینترنت پیوستند. در حال حاضر تخمین ها بالغ بر پیوستن 4 میلیارد انسان و 15 میلیارد "اشیا" به شبکه جهانی است. تعداد "اشیا" در شبکه اینترنت از انسان ها پیشی گرفته است. تا سال 2020 تعداد "اشیا" و تجهیزات متصل به اینترنت به 40 میلیارد تخمین می شود. تعداد آی پی آدرس های اینترنت کم آمده و پُرشده. پروتکل آی پی آدرس جدید اینترنت در دست توسعه است. روش های طراحی صنعتی و صنایع نسبت به ده سال قبل کاملا عوض شده است.

در حال حاضر دفاتر فنی شرکت های بزرگ چند ملیتی، طراحی پروژه ها، خرید کالا و مناقصات را تماما در فضای اینترنت انجام می دهند. در بسیاری از شرکت انجام کارها بین دفاتر چین، دفتر مانیل، دفتر دهلی نو و دفتر کوالالامپور مربوط به خود تقسیم کرده اند. (متاسفانه جای تهران ما در این تقسیم گلوبال خالی است). اینترنت بُعد مکان را کم کرده. اتوماسیون در صنایع و تولید روباتیک محصولات فقط لایه زیرین مدل گلوبال را معرفی می کند. کنترل سینکرون و همزمان جوامع ما انسان ها در کارآفرینی، انجام کار، تولید محصول و توزیع کالا، افق های جدید را نمایش می دهند. شبحی در گشت و گذار است.
نوشته شده توسط: Anonymous

از انجائیکه جناب ( بهنام چنگائی ) به عنوان یک مارکسیست کمونیست وارد بحث شده اند خواستم به عرض ایشان برسانم که در قرن گذشته، لیبرالیسم را دو جریان جدی تهدید کردند که یکی‌ ( فاشیزم ایتالیا بود و دیگری کومونیزم ) فاشیزم را لیبرالیزم غربی از پا انداخت و در مدت کمی‌ به دلیل بی‌ کفایتی، به زباله دان تاریخ فرستاده شد، مورد کمونیزم بدون شک باید ما را به تعمّق وا‌ دارد، چرا کمونیزم در جوامع استبداد زده آسیائی و شرقی‌ و اروپای شرقی‌ تا این حد دوام آورد؟ و چرا ( جذابیت و کشش ) کمونیزم در جوامع امروزی غربی چنان نزول کرده است که در تاریخ این جوامع نظیر نداشته؟ با نگاهی‌ به کرهٔ جنوبی، جمعیتی تحصیل کرده، طبقه متوسط استخواندار را شاهدیم، در مقابل ثمره کومونیزم در جوامع استبداد زده شرقی‌ چه بوده؟ آیا هر کسی‌ که کمی‌ تاریخ استبداد را در جوامع استبداد زده شرقی‌ مطالعه کرده نباید زود به این واقعیت ملموس

نباید زود به این واقعیت ملموس واقف شود کومونیزم در جوامع استبداد زده شرقی‌، استبداد را تشدید می‌کند؟ از فوکویاما نقل کرده اید، اشتباه بزرگ فوکویاما این بود که فکر کرد همه جوامع مساعد لیبرال دموکراسی هستند، نگاهی‌ به جوامع شرقی‌ که هیچ همون ( روسیه و ونزوئلا ) بکنید، فکر می‌کنید در چند قرن آینده دموکراسی را تجربه خواهند کرد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

بنده جهت تایپ فارسی از فارسی نویس گوگل استفاده میکنم. روبات فارسی نویس گوگل نوشته مرا همزمان به انگلیسی ترجمه میکند. این متن ترجمه کامنت من در پاسخ به کامنت جناب چنگایی ست. این را فقط جهت انبساط خاطر دوستان آوردم و هیچ منظور در رابطه آن با فیوچریسم ندارم.

Mr. Chngayy, I still like you did not read the article comments, but I must say that I think the width of his original introduction to the theory of the Arabic "Almstqblyat" who wants the world to know we use today predict the future and predict. More results
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب چنگایی, بنده هنوز کامنت های مقاله مانند شما را نخوانده ام ولی باید عرض کنم که به گمان من منظور اصلی جناب آزاد معرفی نظریه به عربی " المستقبليات " بود که میخواهد آینده جهان را با معلومات امروزی ما پیشگویی و یا پیش بینی کند. اما در بین راه حمل چنین هندوانه ای, ایشان به فکر افتاد که خرده حسابی هم با کمونیست ها پاک کند و هندوانه دوم را با همان دست و در همان مقاله برداشت. نتیجه شتر مرغی شد که نه شتر است و نه مرغ. سعی جناب کیانوش هم طبق معمول بجایی نرسیده است. مسئله کمونیسم هم بماند به فرصتی دیگر.

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیزان دقت کنند چگونه کاربری به نام ( مارکس ) از مارکسیسم برای ترک ستیزی، ترکیه ستیزی استفاده می‌کند، این نیز بخشی از تحول مارکسیست / کومونیست در ایران بود که چپ‌ها و کومونیست‌ها دست به نفرت پراکنی بر علیه ترک و ترکیه زدند، مارکس در هیچ کجای کتابش هتی اسمی از ترک و ترکیه نبرده، ولی‌ کومونیست و چپ ایرانی‌ سرشار از نفرت از ترک و ترکیه است. در هر حال هتی همان ( الوین تافلر ) نیز به نوعی یک ( مارکسیست سابق ) بود، تافلر اعتقاد دارد که ( انقلاب اطلاعاتی ) تضاد طبقاتی را از بین خواهد برد چونکه ثمر ه انقلاب اطلاعاتی ( دانش ) بین تمام اقشار از تمام سطوح و طبقات تقسیم خواهد شد. بدون شک این دانش به تولید انبوه ( کالا ) نیز خواهد انجامید و تمام قشرها از ( وفور کالا ) بهره‌مند خواهند شد.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

با پوزش ادامه از درازای فاکت و ادامه واکاوی فوکویاما:

نویسنده کتاب می‌افزاید بانک‌های بزرگ می‌دانستند که اگر به مشکل برخورند، کمک دولتی را در پشت سر دارند. در سپتامبر ۲۰۰۸ بانک «برادران لمان» ورشکست شد و به دنبال آن، سیستم پرداختی جهانی فروپاشید و بزرگترین رکود اقتصادی آمریکا صورت گرفت.

فوکویاما در اینجا نقد خود را به سیستم بانکی و دولت آمریکا وارد می‌کند: به رغم خطری که از طرف بانک‌های عمده محسوس بود، بانک‌ها متمرکزتر از سال ۲۰۰۸ شدند.

او دو دلیل برای این مقطع بیان می‌کند: ۱) بانک‌ها مدعی بودند که مقررات جدید بر قدرت وام‌دهی جدید تاثیر منفی می‌گذارد و رشد اقتصادی را ضعیف می‌کند. به نظر نویسنده چنین دلایلی برای نهادهای غیرمالی قابل کاربرد است. ۲) بانک‌ها خیلی ثروتمند و با نفوذ هستند و می‌توانند گروهی از لابی‌گری‌ها را استخدام کنند تا در جهت منافعشان کار کنند. این لابی‌گری‌ها، مقرراتی که درست به قلب نهادهای مالی بزرگ می‌زنند، را محدود و مسدود می‌کنند.
چند کتاب‌ از فرانسیس فوکویاما به فارسی

پایان نظم، سرمایه اجتماعی و حفظ آن؛: ترجمه غلامعباس توسلی، جامعه ایرانیان، ۱۳۷۹
آینده فراانسانی ما، پیامدهای انقلاب بیوتکنولوژی: ترجمه ترانه قطب، طرح نو، ۱۳۹۰
پایان تاریخ و انسان واپسین: ترجمه عباس عربی و زهره عربی، سخنکده، ۱۳۹۲
آینده پساانسانی ما: ترجمه حبیب‌لله فقیهی‌نژاد، مقدمه حسین سلیمی، روزنامه ایران، ۱۳۸۴
آمریکا بر سرتقاطع، دموکراسی، قدرت و میراث جریان نومحافظه‌کاری در آمریکا: ترجمه مجتبی امیری وحیدی، نشر نی، ۱۳۸۶

به این ترتیب، فوکویاما ناکارمدی دولتی نهادینه شده را بر اساس عدم تطابق با نهادها یا شکل‌گیری نهادهای جدید توصیف می‌کند. به طور مثال می پرسد چرا کشوری مثل ایالات متحده که نهادهایی قوی و قدیمی دارد، می تواند دچار زوال سیاسی شود؟ فوکویاما در پاسخ می‌گوید: «نهادهای دولتی که قرار است در خدمت اهداف عمومی باشند به تسخیر منافع خصوصی قدرتمند درآمده‌اند و آرام آرام عرف و قوانین را هم متصلب می کنند.»

سه مولفه نظم سیاسی

فوکویاما معتقد است «رشد سیاسی از برخی وجوه شبیه تکامل بیولوژیکی است». به نظر او همانطور که در تکامل بیولوژیکی دو اصل وجود دارد، یعنی تنوع و گزینش، در نظم سیاسی هم به همین ترتیب وجود دارد.

نهادها، در نتیجه رقابت و تعامل با محیط پیرامونی، یا بقا پیدا می کنند و یا از ادامه حرکت باز می‌مانند. مانند آنچه در طبیعت رخ می‌دهد، نهادها وقتی ناکارآمد و ناتوان از انطباق‌پذیری با محیط می‌شوند، زوال زده می شوند.

همانطور که گفته شد فوکویاما معتقد است که سه جز سازنده نظم سیاسی، دولت، حاکمیت قانون و پاسخگو بودن است. این سه جز در عین حال که مکمل هستند، در تناقض با هم نیز قرار دارند.

دولت‌ها برای اینکه کارآمد باشند باید از طریق قانون عمل کنند. دولت‌ها قدرت را انباشت و از آن استفاده می‌کنند اما همین دولت‌ها زمانی موثر و کارآمد هستند که قدرت را به طور مشروع و مقبول اعمال کنند. وقتی دولتی به مسئولیت‌پذیری یا پاسخگویی تن نمی‌دهد، زمینه خشونت، اعتراض و در نهایت انقلاب مهیا می‌شود.

به این ترتیب، فوکویاما تلاش دارد شان دهد که این سه جز باید همسو باشند و در نهایت نتیجه می‌گیرد «یک دموکراسی خوب آن است که بین این مولفه‌ها توازن برقرار کند.»
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام بر همگی؛
پیش از همه شخصا به عنوان یک مارکسیست و کمونیست عمیقا خوشحال هستم که آقای بابک آزاد، همچون بسیاری دیگر در سطح منتقدان مارکس بنا بر سلیقه، ادله ها و فاکت های خود، تلاش کرده و امید داشته اند، علل شکست مارکسیسم را برشمارند. چه اشکال دارد! مگر ما چپ ها هم به سهم خود طرح های ضدبشری ساختارهای سرمایه داری داخلی و جهانی، مناسبات ظالمانه ی بهره کشی انسان از انسان، گرهگاهی های بحران همه جانبه سیاسی و اوج جهانی رقابت های کور قلل قدرت به قیمت نوع کشی پائینی ها از هم، بی اعتمادی بین خود غربی و تشدید جنگ ها، ناامنی ها، تقویت میلتاریسم، پشتیبانان راست جهانی از رشد بنیادگرائی های هولناک، فقروفاقه و مرگ 2 کودک در ثانیه، صور متنوع فساد سیستماتیک مدیا و بورکراتیسم، ویرانی همه سویه زیست میحطی و محیط زیستی، بیکاری های هراسناک، افت و رکود چشمگیر تولید و پائین آمدن سطح رفاه دولت های کینزی و...یا

همچنین رد هرگونه دخالت و دنائت و سیاست های غارتگرانه ی امپریالیست ها و خصوصا در راس آنها آمریکا، و نئولیبرالیسم و...را مسئولانه و به سود فردائی دیگر و بهتر نقد نمی کنیم؟ البته چنین بوده است.

به باور من سهم روشنفکر مترقی و یا همه ی ما بیرون از دوایر نظری و وابستگی های سیاسی ـ طبقاتی، تنها در این است که به میزان توان و تعهد مردی مان، در همین بررسی های روزمره، ساده، خُرد و یا کلان تا می توانیم از نارسائی ها، محرومیت ها و مشکلات بی شمار انسان ها با ادبیاتی درخور پذیرش و مقبول عام بگوئیم و بنویسم؛ تا با نقد و بررسی و ارائه ایده های درست و یا غلط، مضر و یا مفید به فایده ی حال و روز انسان های عملا زمیگیر شده ی موجود و بی پناه و مسلما نیازمند به روشنگری ها و افشاگری ها و آگاهسازی ها به همراه نیروهای کار، فرودستان و لایه های میانی خانه خراب، در صف مبارزه آنان بایستیم و بر علیه دشمنانشان با هم و آنان کاری اندک ولی مثبت به سود "آزادی و نان" انجام دهیم. آیا غیر از این باید باشد!؟

لازم می دانم بگویم که: کارل مارکس در طی مبارزهٔ عملی، علمی، سیاسی، فلسفی خود که به‌ همراه فردریک انگلس آغاز شد و با او بود که در سال 1847 اولین «بیانیهٔ کمونیست» را نوشت. از آن زمان تاکنون دیدگاه های شگرف انسانی ـ انقلابی او تحت عنوان "مارکسیسم" و سمبول چپ در دنیای واقعی و برای کارگران جهان و همچنین برای خودِ نبرد اجتناب ناپذیر طبقاتی، اهرمی نیرومند در برابر دیدگاه های راست ایجاد ساخت، و مستقلا مارکسیسم در صحنه ی سیاسی، هویت فراملی، اما اجتماعی و طبقاتی گسترده یافت و ناگزیر در طول تمام این 167 سال نیز پیوسته و شدیدا مورد حمله ی راست و تئوریسین های لیبرال بورژوائی قرار داشته و هنوز دارد و خواهد داشت؛ همچنانکه موافقان، پشتیبانان و رهروان فراوانی هم در سراسر گیتی داشته، دارد و خواهد داشت.

نکته ای که مرا ناچار به این پانویس کرد، تنها و تنها گشودن اصل دریچه ی مفهوم بحثِ مارکسیسم از رابطه ی آنتاگونیستی کار با سرمایه، تلنبار ارزش اضافی و انباشت سود سرمایه در دست عده ای قلیل است که آوار این سیستم کهنه و کپک زده را دیریست بر سر زندگی مصیبت بار قریب به اتفاق نسلِ انسان های نگون بخت بارها فروریخته است.
روزگاری نظام بورژوازی مترقی و آینده ساز بود؛ ولی حالا چطور؟ هرگز! خلائی که نگاه آقای آزاد و دیگران موافق او می باید برای نجات نوع بشر، برایش پاسخی بیابند و هر چه منطقی و مردمی تر آن را به سادگی جایگزین مارکسیسم کنند.

مارکسیسم که ایدئولوژی و یا آیه ی منزل نیست که به رد و نقدش نتوان نشست! او پویا و در حال بودن و شدن است. دو دهه پیش پس از فروریزی بلوک به اصطلاح چپ، روزی آقای "فرانسیس فوکویاما" آمد و با تئوری پایان تاریخ اش ملغمه ای مشابه از آقای "الوین تافلر" را در نقد مبارزه ی طبقاتی فرموله کرد و خوشبختانه در حیات او نظرات یکسویه اش به توسط خود او به نوعی تغییر و تحول یافت! عین نوشته را از بی بی سی می آورم:
فوکویاما، بحران مالی ایالات متحده را بررسی می‌کند که دارای نهاد و دولتی قوی است، دولتی که «بسیار نهادینه شده و با ثبات» است. «آمریکا دولتی است که بیش از ۲۰۰ سال سابقه دارد و مقبولیت دموکراسی آن ریشه‌دار شده است. اما این دولت خوب کار نمی‌کند و مشکلاتش شاید به این واقعیت برمی‌گردد که خیلی نهادینه شده است.»

فوکویاما درصدد توضیح زوال در نظم سیاسی است: «قبل از بحران اقتصادی ۲۰۰۸، مقررات چند جانبه بر نهادهای مالی حاکم بودند. اما با وجود این مقررات دولت آمریکا از بحران وام مسکن آگاه نبود و به بانک‌ها اجازه داد تا از اهرم‌های اضافی استفاده کنند و به یک سیستم بانکی سایه مجال ظهور داد.»

نویسنده کتاب می‌افزاید بانک‌های بزرگ می‌دانستند که اگر به مشکل برخورند، کمک دولتی را
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابک آزاد؛
منظورتان را از «مغرضانه» بودن نفهمیدم. ما به عنوان دو نفر آدم بالغ در پیش چشمان دهها خواننده فرهیخته ایران گلوبال داریم مباحثه میکنیم. حالا چطور شد شما ناگهان به این نتیجه رسیدید که من «آدم مغرضی» هستم و شما مایل به دیالوگ با من نیستید! مگر شما خودتان باب این گفتگوها را باز نکردید؟ مگر از «خون و خونریزی» حرف نزدید؟ مگر مارکس و مارکسیسم را زیر سؤال نبردید؟ حالا تا یک نفر پیدا شد و عقایدتان را به چالش کشید، زود میخواهید در گفتگو را ببندید؟ باشد ایرادی ندارد، من به تصمیم شما احترام میگذارم و این بحث را دنبال نخواهم گرفت. شاد باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ثانی, از اینکه خود را قاطی گفتگوی بزرگان کرده ام عذر میخواهم. من آدم سیاسی حزبی نبوده و اطلاعات دست اولی از آن جریانات ندارم. از گفتگوی شما و جناب رازی بهره بردم و از اینکه ترک و فارس و کرد و عرب خود را تاکنون قاطی نکرده اند خوشوقتم. دلیل شرکت دراین گفتگو اینست که فرمودید " .....جواب من این است که این چپ می داند که این رفقایشان به بهشت نرفته اند و دنیای دیگری هم وجود ندارد ....". سوال من اینست که از کجا میدانید که " چپ " میداند که .. رفقایشان به بهشت نرفته اند و دنیای دیگری هم وجود ندارد؟ منظورم از این فضولی اینست که " چپ " را چگونه تعریف میفرمائید؟ این موضوع چند باری در اخبار روز مطرح و مورد گفتگو قرار گرفت و من نتیجه قاطعی از آن گفتگو ها بدست نیاوردم. با تشکر.

نوشته شده توسط: Anonymous

aghaian chepi chra harvaght sokheni az shanshah mishvad reg ghiretatan bar ali an marhom bland mishe veli ba akhondhaieh mortege hamkari kardid ve hata. ketab marks! ra ham ke dar mored akhondhaie iran gofte ke akhond as agar beghodrat bresad! moteje az artjaiter az asteamargran khahad bood agar yadetan bashad mrhom glesorkhi dar dadgahh nezami migoft ali yeksosialiest ast ve man az ali be sosyalist residam ve shah ham chpiha ve koministha ra marksisthaie aslam migoft ve ma halimon neshod ke chemigoyd

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب قندچی
مشکل امروزایران و ایرانی در درون مرز ، جدا نگه داشتن اصلاح طلبان و اصولگرایان اسلامی و پادشاهی خواهان و مجاهدین و جمهوریخواهان سکولاردموکرات ، بویژه برای خارج نشینان نسخه پیچ نیست.
مشکل امروز ، آیا نامبردگان شما، اگر ایران برایشان مطرح است و بآورمند به آزادی و دموکراسی و مردمسالاری هستند اینست که چگونه میتوانند با وحدت ملی ، دشمن ملی " خلافت آخوندی" را منحل نمایند تا بتوانند بمرحله ایکه شما خواهانش هستید برسند. قیاس موقعیت ایران امروزو کنشگرانش ، با کشورهائی که به دموکرات بودن اشتهار دارند یک قیاس مع الفارق است.

نوشته شده توسط: Anonymous

بابک عزیز
نقد و انتقاد خوب است اما نقد شما بسیار بسیار ضعیف است. اندیشه مارکس و دیگر سوسیالیستها شامل شاخه های فلسفی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حقوقی میباشند که اعتبار جهانی آنها بر کسی پوشیده نیست. در کشورهای صعنتی و مدرن جهان هیچ رشته تحصیلی نیست که بخشی از اندیشه های سوسیالیستی تدریس نشود. آموزش تئوریهای مارکس عموما در جهت نفی و نقد آن نیست.و هیچ استادی از شکست مارکس سخن نمی گوید.
کسی که در خود قدرت و توان نقد اندیشه های سوسیالیستها را می بیند باید آگاهی عمیقی به این اندیشه ها داشته باشد و حداقل دو کتاب اقتصادی و فلسفی یا سوسیالیستی مارکس را خوانده باشد. شما سابقا نه سوسیالیست بودید و نه


انصافا آثار مارکس را مطالعه کردید. شهامت و قاطعیت شما در وارد شدن به این مبحث آن هم با با اندک اطلاعات در مورد مارکسیسم قابل ستایش است چون حتی مغزها و پروفسورهای بزرگی که به مارکس و اندیشه های او تسلط کامل دارند وقتی به نقد مارکسییسم اقدام میکنند هیچ وقت کارشان را "نقد علمی مارکسیسم" یا دلایل علمی شکست مارکسیسم" نمی گذارند.
در جهان سرمایه داری هزاران نفر مارکس و تنوریهای سوسیالیستی را نقد کرده اند و به مارکس لعنت فرستاده اند. از ایدئولوکهای بورژوازی اروپا و امریکا هم بگذریم مگر کم کس در ایران اسلامی مارکس را نقد کردند بطوریکه همیشه بخشی از کتابفروشیهای ایران پر از کتابهای ضد مارکسیستی بوده است. من کتابهای زیادی در نقد مارکس خواندم اما نقد شما در برابر آنها آنقدر ضعیف است که مرا بسیار ناراحت کرد. ناراحت نه از اینکه شما برای شکست اندیشه های مارکس دلایل به اصطلاح علمی آوردید بلکه از این ناراحت شدم که روشنفکران آذربایجان چرا اینقدر کم سواد هستند و از سطح دانش و علم کمتری برخوردار هستند؟ دوست داشتم شما با اتکا به علم بیشتر و آگاهی بیشتر در صفحه تلویزیون ظاهر می شدید و بطور همه جانبه به نقد و شکست مارکسیسم می پرداختید.
بحث شما از زاویه دیگری مرا ناراحت کرد. شما درد و رنج آذربایجانیها و ایرانیها را در سیستم سرمایه داری ایران دیده اید. شما گرانی، بیکاری صدها میلیون انسان در جهان کاپیتالیستی، صد میلیون کودک کار و گرسنه، بردگی زنان، فحشا، اعتیاد، جنگهای سرمایه داری و هزاران بدبختی را شاهد هستید و بلاخره در چنین وضعیتی شما بعنوان مهاجر وارد اروپای کاپیتالیستی شدید و در کشوری زندگی میکنید که رفاه و دمکراسی بورژوایی بیش از دیگر کشورهای سرمایه داری است. ولی در این کشورمدرن کاپیتالیستی یک عمر بعنوان کارگر مهاجر و ارزان کارگری کردید، استثمار شدید و روز خوش ندیده اید. شما رنج، ستم و استثمار کاپیتالیستی را بیش از ما کمونیستها با گوشت و پوست خودتان احساس کردید. اکنون .برای من ناراحت کننده است که کارگری ستمدیده و از خود بیگانه شده (بقول خودتان مانقورت شده) به دفاع از دشمن طبقاتی خودش، استثمارگران و کاپیتالیستها می پردازد.
مارکس در زمینه های مختلف کار کرد و کاپیتالیسم را نقد کرد و تمام عظمت او در این است ولی شما هم مارکس را نقد میکنید و آلترناتیو شما سیستم کاپیتالیستی است که در آن بخش خصوصی با بخش دولتی توازون و تعادل داشته باشد تا عدالت اجتماعی بهتر شود.این چیزی است که جمهوری اسلامی هم کرده است.
در پایان شما خط بطلان به مبحث خودتان می کشید و میگوئید جریانات راست اوضاع را خراب کردند و اخیرا در سوئد به چپها رای دادم. اگر چپها، سوسیالیستها و سوسیال دمکراتها که همگی از مارکسیسم سرچشمه گرفتند و بقول تان شکست خوردند چرا شما به شکست خوردگان رای دادید. بلاخره در بحث تلویزیونی شما معلوم نشد که کمونیسم مرده است یا هنوز هم شبح کمونیسم درآسمان اروپا و جهان سرمایه داری در گشت و گذار است.
موفق باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

برای اینکه فضای بحث را کمی‌ باز کنم میخوام روی نقاط کلیدی پافشاری کنم، ( کّل تفکر پیشرفت انسان بر روین این ایده و اعتقاد بنا شده که ما چگونه میتوانیم به شکل مداوم (((( نیرو و کار کمتری را ) برای رسیدن به یک هدف یا تولید یک کالا به کار گیریم ) شما تصورش را بکنید امروز در آمریکا فقط ( ۲ درصد ) مردم بر روی زمین ( مزارع ) کار میکنند و آمریکا نه تنها کّل مایحتاج گندم و سایر نیاز‌های خود را با این ۲ درصد بر طرف می‌کند بلکه به کشور‌های دیگر نیز صادر می‌کند. روزی روزگاری در همین آمریکا، کّل اقتصاد وابسته به کار یدی بود، امروز نزدیک به ۹۸ درصد کّل اقتصاد با صنعتی‌ شدن به ماشین آلات وابسته شده، در سال ۱۷۰۰ در انگلستان یک کارگر نوعی می‌توانست شکم ۱.۷ نفر را پر کند. تا سال ۱۸۰۰ یک کارگر نوعی ( کشاورزی ) می‌توانست شکم ۲.۳ نفر را پر کند، همانطور که انقلاب صنعتی‌، کار یدی را کم و کار ماشین را زیاد

را زیاد کرد، روبات‌ها نیز با ورود انبوه به کارخانجات، فرصت پرداختن به امور دیگری را برای بشر فراهم خواهند آورد، همانطور که با ورود ماشین، مردم صاحب مشاغل دیگری شدند، با ورود روبات‌ها نیز، مردم به مشاغل دیگری خواهند پرداخت.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سروش عزیز، من از شما فقط یک سوال ساده کردم و آن نیز این بود که ( آیا تا حالا با روبات کار کرده اید؟ ) عزیز شما که با روبات کار نکرده اید چرا برای یک ( روبات کارگر ) کلی‌ شرایط تعیین می‌کنید؟ نه عزیز شما احتیاج به اینهمه صغرا و کبری برای ( کار کردن یک روبات ) ندارید، زحمت بکشید و به یک کارخانه که روباتیزه شده سری بزنید تا ببینید کّل سیستم فقط با نظارت یکی‌ دو نفر کار می‌کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

این مردم درون ایران هستند نه تجزیه طلبان خارج نشین و خیالاتی پان آنکارا .

نوشته شده توسط: Anonymous

ثانی گرامی با تشکر دوباره. به نظرم نکات مشترک ما کم کم متبلور می شوند. فقط چند نکته را لازم می دانم یادآوری کنم. 1. انتقاد فقط متوجه حزب توده و اکثریت نیست و مثلا با نگاه به مجاهدین خلق باید کلاهمان را بالا بیندازیم که جمهوری اسلامی برقرار شد و آنها حکومت را در دست نگرفتند. این حرف شما که «به نظر من هر حزب و سازمانی در یک جامعه، از بطن همان جامعه بیرون می آید و از آن جدا نیست» 100% درست است و شامل شاه و رژیم پهلوی هم می شود. 2. در مورد انحلال از قضا من معتقدم که بخش بزرگی از مشکلات را حل می کند. نمونه اش در آلمان حزب پ.د.اس است که از انحلال اس.اِ.دِ بوجود آمد و با اینکه 90 درصد اعضایش از حزب قبلی آمده اند، یک حزب کاملا متفاوت است. نمونه ایرانی آنهم حزب دموکراتیک مردم ایران است که نزدیک به صددرصدش از حزب توده آمده بودند. سازمانی که هنوز خود را فدائی می نامد و سیاهکل و تأسیس سازمان را جشن

می گیرد، بناچار کماکان (همانطور که خود می گوید) به "سنت فدائی" نیز پایبند است. یعنی به همان سنتی که ریشه همه فجایع بوده است. بحث انحلال دقیقا بحث روبنا و زیربنا است، انحلال نقطه پایان یک گذشته تاریک و نقطه شروع یک آینده روشن است. از نظر من نه تنها چپ، بلکه کلیت جامعه روشنفکری ایران احتیاج به یک خانه تکانی اساسی دارد و باید پس از وداع کامل با گذشته رو به سوی آینده داشته باشد. لازمه اینکار ولی یک برش رادیکال با گذشته است. و بالا خره اینکه همه ما باید در انتقاد از دیگران و بخصوص از رژیم شاهنشاهی بسیار محتاط و دست به عصا باشیم، نه برای اینکه شاه خوب بود، بلکه برای اینکه ما هم حداقل به اندازه او دیکتاتور و مرتجع بودیم، در مواردی شاید هم بیشتر. با تشکر از وقتی که گذاشتید و به امید همگانی شدن بحث، شاد باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

نمیدانم مای " چپ " ز جیب خرقه جناب آزاد " چپ ", چه طرف بتوانیم بست, که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد. گمانم این بود که دغدغه " چپ ", رفاه حال ضعفا و دفاع از آنها در برابر تجاوز اغنیا میباشد. یعنی نگران حال میلیون ها انسانی بودن که از حد اقل لوازم زندگی برای ادامه حیات محرومند. از کامنت ایشان چنین بر میاید که دغدغه ایشان ادامه حیات انسان پس از زمانی ست که خورشید میمیرد و جهنم یخ میزند, که این البته حق ایشان است و ایرادی نمیتوان گرفت که کسی بخواهد نسل بشر را به فضای لایتناهی صادر نماید. تنها علت سرگیجی و بهت من اینست که چگونه کمونیست ها میتوانند مانع اجرای برنامه های" فیوچریست ها " گردند در حالی که آنها اولین " ایدولوگی " بودند که اولین انسان را به فضا فرستاده و زنده برگرداندند.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب «متاسفم »... ایران گلوبال ضد هیج کس نیست و«با سواد سیاسی» بودن ؛ به این معنی نیست که نظر کسی و یا جریانی را سانسورکنیم . در این سایت هم کرد ، هم ارمنی ، هم چپ وهم راست ، جمهوریخواه و مشروطه خواه پادشاهی ، فارس ، عرب و ترک و... کاملا ازادند که نظر سیاسی خود را بیان کنند و یا انتظار داشته باشند که شنیده بشوند. بنظر می رسد که تمایل داري که ترک های هویت طلب ویا به قول شما تجزیه طلب را سانسور کنیم؟ فکرنكنم با حذف آنان در اينجا؛تمامیت ارضی ایران صدمه ای نبيند؟ ..بنظر ما ؛این تنها ،خذف صورت مسئله است و کمکی به یکپارچگی ایران نمی کند.

نوشته شده توسط: بابک آزاد

جناب مارکس!
شما اصراردارید که داد و ستد فکری را پیرامون مارکسیسم به جدل شخصی تبدیل نمائید و مسائلی را مطرح می کنید که ربطی به گفتار من ندارد چون شما آدم مغرضی هستید من از طرف گفتگو بودن با شما امتناع می کنم

نوشته شده توسط: Anonymous

خبرتان را درست کنید! به گزارش دویچه وله پیکر پاشایی با چند ساعت تأخیر غروب یکشنبه به خاک سپرده شد.
http://www.dw.de/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%A…

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای وجدان آگاه، شما متأسفانه کامنت مرا دقیقاً نخوانده اید. در کامنت، من چندین پیش فرض و درپایان چندین پرسش وجود دارد. ولی متأسفانه شما داستان چهل دزد بغداد را تعریف میکنید.
موفق باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان عزیز؛
واضح است که جناب آزاد میخواستند با ربط دادن افکار آقای توفلر به مارکس و مارکسیسم، به زعم خودشان به چپها یک گوشمالی بدهند و مارکسیستهای آذربایجانی را به راه راست ناسیونالیسم که در نوع آذربایجانی اش ملغمه ای از پان ترکیسم/ترکیه پرستی/ترکپرستی/نژادپرستی ست، هدایت فرمایند. و گرنه بحثهای آقای توفلر هیچ ربطی به مارکس نداشتند و چسباندن آن بحثها به مارکس ابتکار شخصی دوستمان آقای بابک آزاد بوده است. درستش آن می بود که مباحث مربوط به تکنولوژی بدون ربط دادن آن به چپ و مارکسیسم مستقلانه دنبال میشدند. ولی حالا که این دو مقوله به همدیگر ربط داده شده اند، اجازه بدهید یک کمی منصفانه به مسائل نگاه کنیم. چپ، علیرغم کمبودها و مشکلات عدیده ای که دارد، باز هم

باز هم در مقایسه با دو آلترناتیو دیگر خاورمیانه ای، یعنی ناسیونالیسم/پانیسم و داعشیسم، انسانی ترین و عادلانه ترین آلترناتیو موجود است. آرمانها و ایده آلهای دو آلترناتیو دیگر کدامند؟
داعشیسم-در نوع سنی و شیعه اش= ضد انسان، ضد آزادی، ضد زن، ضد برابری و الخ...
ناسیونالیسم/پانیسم= نژادپرستی، عدم تحمل دیگری، نفرت قومی، عدم تحمل پلورالیسم و متفاوت بودن و الخ...
و اما سوسیالیسم= باورمندی به حق تعیین سرنوشت، به برابری اجتماعی، لغو استثمار، باورمندی به پلورالیسم و متفاوت بودن والخ...
حالا شما بفرمایید که چرا یک چپ آذربایجانی باید ارزشهای انسانی سوسیالیستی را ول کند و بیاید بچسبد به مثلا پرستش استخوانهای پوسیده تیمور لنگ و یا چنگیز مغول، و یا مجیزه گویی به دربار رجب طیب اردوغان؟
نوشته شده توسط: بابک آزاد

جناب سروش گرامی
وقتی انقلاب صنعتی در کشورهای غربی شکل می گرفت باعث شد مزارع کشاورزی تعطیل شوند خانواده های چند نسلی از هم بپاشند ومردم دسته دسته از روستاها به شهرها کوچ کنند در آنزمان عده ای تصور می کردند همه چیز بپایان رسیده است اما بر عکس تصور آنان نظم جدیدی بنام تمدن صنعتی در حال شروع بود در حال حاضر بیش از هفت میلیارد نفر روی کره زمین زندگی می کنند اگر بطور ناگهانی و به فرض همه دستآوردهای علمی انقلاب صنعتی حذف شود میلیونها انسان بر اثر گرسنگی و بیماری خواهند مرد در حال حاضر هم به قول آقای تافلر جوامع پیشرفته صنعتی در حال گذار به جامعه فراصنعتی هستند واین امر باعث زمین لرزه های سیاسی و اقتصادی شده است اما این بحران، بحران فروپاشی نیست بلکه این بحران از جایگزینی تمدن فراصنعتی بجای تمدن صنعتی ناشی می شود من فکر می کنم که ما باید مطالب علمی- خیالی را از فاکت علمی جا کنیم

امروزه ابراز هوشمند مثل ماشینهای خودکار ویا روبوتها توسط انسان ساخته می شوند و برای کار در بخش تولید و یا خدمات نیازمند نظارت و برنامه ریزی انسانها دارند در جامعه فراصنعتی برخلاف تصور شما انسان به پارازیت هایی بی مصرف تبدل نمی شوند بلکه کارهای جدیدی بوجود می آیند که ماهیت فکری دارند مثل طراحی آزمایشگاههای فضایی، اکتشاف معادن در اعماق اقیانوسها، تعلیم فنون وارائه خدمات و حتی درمان از راه دور توسط تکنولوژی جدید ارتباطات و غیره شما باید در نظر بگیرد که در روی کره زمین هر چیزی مثل آب و هوای تنفسی بطور محدود وجود دارد در حالیکه تعدا انسانها به روی کره زمین مرتبا در حال افزایش هست کره زمین ما در منظومه شمسی قرار دارد و بدون کره خورشید نمی تواند به حیات خو ادامه دهد و ما اینرا می دانیم که در آینده دور کره خورشید مانند دیگر ستارگان متلاشی شده و سیاهچاله تبدیل خواهد شد و تبع آن کره زمین هم نابود خواهد شد بنابراین بقای بشریت در گرو تکنولوژی پیشرفته می باشد بطوری که انسان قادر شود در جستجوی مسکن جدید منظومه شمسی را ترک نماید
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سروش، در ادامه پرسش‌های شما مبنی بر اینکه ( پس چرا کشاورزان و رستائیان وارد شهرها می‌‌شوند؟ ) ابتدا باید دید تهدید‌های محیطی‌، جوی چگونه زندگی‌ انسانها را تحت تاثیر قرار خواهد داد. بدون شک ( آب مصرفی و خشکسالی ) از فاکتورهای اساسی‌ در تشدید ورود روستائیان به شهر‌ها خواهد بود، وقتیکه آب کشاورزی به دلیل خشکسالی و کمبود باران وجود ندارد روستائی به چه دلیلی‌ در روستا بماند؟ از طرفی‌ امنیت شهرها بهتر از روستاها قابل تضمین است و کمک به افراد نیز در داخل شهرها آسانتر است تا روستاها، اینرا اضافه کنید به نقش کلان شهرها در اقتصاد‌های رقابتی‌ جهانی‌، بدون شک کلان شهر‌ها قادر به تولید مشاغل در سطح کلان نیز خواهند بود. یکی‌ از شهرهائی که در اسکان تازه واردین بخوبی عمل کرده کشور همسایه ما همین ترکیه است که ( استانبول با برنامه حساب شده، پیشگام اسکان موفقیت آمیز تازه واردین به این

به این شهر شده. کتاب (Doug Saunders) به اسم (Arrival City) را در این مورد بخوانید.
نوشته شده توسط: Anonymous

راستش وقتی من این شعر را میخوانم احساس میکنم که خود شاعر اهل " براندازی " نیست . حالا یا نفتش تمام شده یا هر چیز دیگر .. گویا به زور میخواهد برانداز باشد یا شاید فکر میکند اگر ادعای براندازی کند ولی جوهرش را نداشته باشد ، قهرمان تر است . آخر کدام "برانداز" وا قعی این رژیم میتواند شوونیست ضد عرب از مغز و زبانش بیرون بیاید ، ولو ان فرد غیر مذهبی باشد. وزن کلمات ، به زور چسباندن آنها به یکدیگر و اسم ان را شعر گذاشتن ، انهم مفاهیمی غیر منطقی ، فقط همان عقده های عقب مانده گی و نفت تمام کردن را میتواند سیراب کند.