Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

تولد ترکیه از خاکستر عثمانی
۱۳۹۳/۰۸/۲۵
رجب طيب اردوغان، رئيس‌جمهوری ترکيه، مدعی شده که اين مسلمانان بودند که ابتدا قاره آمريکا را کشف کردند، نه کريستف کلمب. آقای اردوغان همچنين عهد کرده در صورت موافقت مقام‌های کوبايی يک مسجد بر فراز تپه‌ای‌ در اين کشور بنا خواهد کرد.
به نوشته روزنامه ترکی «حريت»، رئيس جمهوری ترکيه که روز ۲۴ آبان در مراسم اختتاميه نخستين همايش رهبران مسلمان آمريکای لاتين در استانبول سخنرانی می‌کرد، گفت که مسلمانان نخستين بار به آمريکا قدم گذاشتند: «دريانوردان مسلمان در سال ۱۱۷۸ ميلادی به سواحل آمريکا رسيدند. کريستف کلمب هم در خاطراتش از مسجدی نوشته که بر فراز تپه‌ای در کوبا قرار داشت.»

دکتر يوسف مروه از بنياد «السُنه» آمريکا کسی است که اولين بار ادعا کرد پيش از ورود کريستف کلمب به قاره‌ جديد، مسجدی در کوبا وجود داشت.
وی در ۱۹۹۶ نوشته بود: «کلمب خود در يادداشت‌هايش اعتراف کرد که روز دوشنبه، ۲۱ اکتبر ۱۴۹۲، وقتی کشتی او در نزديکی گيبارا در ساحل شمال شرقی کوبا، حرکت می‌کرد، مسجدی را بالای يک کوه زيبا ديده ‌است.»
به ظاهر منظور آقای اردوغان از «تپه» همان کوهی است که کلمب به آن اشاره کرده است.
به استثنای پژوهشگران مسلمان، بسياری يادداشت فوق را اشاره‌ای استعاری به برجستگی نوک قله می‌دانند که شبيه گنبد يا مناره مسجد به نظر می‌رسد. افزون بر اين، اگرچه بشر نخستين بار زمانی حدود ۱۳۰۰۰ الی ۱۶۵۰۰ سال پيش در قاره آمريکا سکونت گزيد، تاکنون ويرانه هيچ بنای اسلامی از دوره پيش از کلمب کشف نشده است.
با اين حال به رغم ادامه بحث‌ها بر سر يادداشت کلمب، اردوغان روز ۲۴ آبان اعلام کرد که آنکارا علاقمند به ساخت يک مسجد در کوبا است: «اينک سر سخنم با برادر کوبايی خودم است [نماينده کوبا در همايش]، امروز هم وجود يک مسجد بر بلندای آن تپه برازنده خواهد بود. اجازه آنها کافی خواهد بود [که ترکيه مسجدی در اين محل بنا کند.]»
آقای اردوغان در ادامه صحبت‌های خود گفت: «اجبار مردم به تغيير دين به وسيله شمشير هرگز در اسلام وجود نداشته، دين ما هيچ گاه ابزار استثمار نبوده است. اما کسانی که آمريکا را برای طلای آن و آفريقا را برای الماسش استعمار کردند، امروز نيز همان طرح کثيف را برای نفت خاورميانه دنبال می‌کنند.»
ارديبهشت ماه امسال هيئتی از سوی مرکز مديريت کل بنياد امور دينی ترکيه (ديانت) به کوبا سفر کرد تا درباره پروژه ساخت يک مسجد برای مرکز تاريخی هاوانا مذاکره کند. مقام‌های کوبايی هيچ بيانيه رسمی درباره اين طرح منتشر نکرده‌اند.
روزنامه ترکی «زمان» نيز ضمن انتشار سخنان اخير آقای اردوغان نوشت کوبا که يکی از اندک کشور‌های کمونيستی در جهان است دارای اقليت مسلمانی است که مدت‌های مديد است شکايت می‌کنند که برای انجام جمعی فرايض دينی خود مکانی ندارند. اين روزنامه به نقل از رسانه‌های ترکيه نوشته که مقام‌های کوبايی درخواست بنياد امور دينی ترکيه را رد کرده‌اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سروش، اصلا اینطور نیست، ابتدا به این پرسش من پاسخ دهید که آیا با یک روبات کار کرده اید؟ امتیاز‌های یک روبات در مقایسه با انسان عبارتند از ۱- روبات ۲۴ ساعته کار میکند، خسته نمی‌‌شود، شکایت نمیکند. اشتباه نمیکند. اگر قرار باشد با وجود یک روبات، یک کارگر حرفه‌ای نیز کار روبات را نظارت کند دیگر چه لزومی دارد که ۳۰۰ هزار دلاری بابت یک رباط کارگر هزینه کرد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اجلاس گروه ۲۰ با تحویل ریاست این گروه به کشور ترکیه در استرالیا با تاکید بر ( رشد اقتصادی ) به کار خود پایان داد، دو رویداد مهم منطقه ما را در هفته‌های آتی دستخوش تحول خواهند کرد، یکی‌ دیدار گروه ۵ پیرامون برنامه اتمی‌ ایران که فکر کنم در ۲۴ این ماه برگزار خواهد شد، دیگری دیدار اعضا اوپک که در ۲۷ این ماه برگزار خواهد شد، رژیم ایران بازیچهٔ و مترسک کشور روسیه است و با پیشنهاد روسیه به رژیم ایران مبنی بر ساخت دو نیروگاه دیگر، پیش بینی‌ نتایج مذاکرات اتمی‌ رژیم ایران با غرب سخت نیست، اوپک نیز پیرامون کاهش نفت تولیدی بدون نتیجه به کار خود پایان خواهد داد، بدون شک کاهش قیمت نفت در کوتاه مدت،اقتصاد روسیه، ایران و ونزوئلا را بر سرشان خراب نخواهد کرد، ولی‌ آنان را وارد وضعیت هولناکتری خواهد کرد، ونزوئلا هم اینک بدون وام‌های چینی‌، قادر به اداره اقتصاد خود نیست، روسیه نیز جز چین، خریدار

خریدار سوخت دیگری ندارد، آمریکا در دوران اقتدار خود، از تهیه کنندگان نفت و گاز خود حمایت میکرد، در حالیکه چین پا به کفش آمریکا میگذارد، از این سیاست پیروی نمیکند، اگر یک کومونیست نباشید باید قادر به دیدن تحولات پشت صحنه باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

به ناظربئی و آقای ش

آقای ش، تعجب میکنم که شما چرا تاکنون متوجه فعالیت صدها وبساید آذربایجانی به زبانهای تورکی، فارسی و انگلیسی نشده اید؟ دوست عزیز، اکنون بسیاری از آذربایجانیها وقتی وارد انترنت میشوند قبل از اینکه به سایت های فارسی نگاه کنند ابتدا به سایتها، وبلاکها و فیس بوکهای آذربایجانی شان سر میزنند. من شخصا بیش از سایتهای فارسی به سایتهای ترکی و انگلیسی مراجعه میکنم که مطالب غنی تر و اخبار موثق تری دارند

شما بهتر است کمی به اوضاع ملتهای تحت ستم در ایران دقت بفرمائید. مبارزات ملی در ایران اکنون قابل انکار نیستند و بجای این برخوردهای تحقیر آمیز به روشهای درست و عاقلانه در حل این معضل فکر کنید.
ناظربئی عزیز
شما جوابتان را از من گرفتید و حتی متوجه شدید که من بعنوان سوسیالیست آذربایجانی نه تنهااز استقلال ملی آذربایحان دفاع میکنم بلکه بیش از بسیاری از ناسیونالیستها برای تحقق دولت و کشور مستقل آذربایجان جنوبی تلاش میکنم.
مشکل شما این است که شما خودتان را جنبش ملی آذربایجان می نامید. شما پانترکیسم را مساوی با جنبش ملی آذربایحان می دانید و غیر از خودتان هیچ جریان دیگری را به رسمیت نمی شناسید. از اینرو هر کس به شما یا پانترکیسم انتقاد کند تصور می کنید که آقای منتقد، جنبش ملی آذربایجان را هدف قرار داده است و شما هم کورکورانه منتقدین را به دم فاشیسم فارس می بندید.
مطمئن باش که پانترکیسم در جنبش ملی و استقلال طلبانه آذربایجان بسیار ضعیف تر از کمونیستها و بسیار ضعیفتر از دیگر جریانات دمکرات، ناسیونالیست و سوسیال دمکرات آذربایجان است.
دوست عزیز، پانترکیسم بعنوان یک جریان فاشیستی در جنبش ملی آذربایجان که از فاشیستهای م ه پ ترکیه الگو برداری میکند هر روز که میگذرد ماهیت اش بیشتر به مردم آذربایجان روشن میشود. با پرچم فاشیستی و شکست خورده پانترکیسم نمی شود جنبش ملی و دمکرانیک آذربایجان را رهبری کرد.
پانترکیستها همه جریانات دمکراتیک و سوسیالیست را دشمن مسلکی و ابدی خود میدانند بخاطر همین پانترکیستها و ترکیه به دشمنی با فرقه دمکرات آذربایجان، حکومت ملی - دمکراتیک آذربایجان و پیشه وری کمونیست برخاستند. شما هرگز باور نخواهید کرد که ما کمونیستها مدافعین واقعی مردم آذربایجان و استقلال ملی آذربایجان هستیم.
فکر نکنید با وابسته دانستن سوسیالیستها به دولت ایران و فاشیسم فارس حقانیت پیدا می کنید. مردم چشم و گوش و عقل دارند و خدمات عظیم کمونیستها به آذربایجان را میدانند و زحمات و فداکاریهای بی نطیر تاریخی سوسیالیستهای آذربایجان را هرگز فراموش نخواهند کرد

نوشته شده توسط: Anonymous

«آقای بابک آزاد، آقای وجدان آگاه» هیچکس نمیتواند قطعاً آینده را پیشبینی کند! اگر آینده قابل پیشبینی میبود که کارها آسانتر وبهتر از این پیش میرفت. تنها شمه هایی تنگ وتاریک را میشود بر پایه دانستیهای علمی و ماشینی-الکترونیکی رسم کرد.
تولید ثروت بطور عادلانه و نه رانتخوارانه، توسط کارگران، کارمندان وبا برنامه کارفرما انجام میگیرد. در نبود یکی از این عوامل، راندمان کار پائین آمده ویا حتا تولید میتواند متوقف شود. تولید انرژی کلان برای ربتها، تنها بوسیله کارگران کارآزموده انجام میگیرد، اگرکارگران کارخانه تولید برق مدرنیزه شده با کارگران کارآزموده که تعداد آنها شاید صد نفر باشد، از کار دست بکشند، نه تنها تمام کارهای تولیدی متوقف میشود بلکه تمام کارهای خدماتی که شامل کاربران کامپیوتر و روبوتها نیز میشود از کار خواهد افتاد.

در اینکه پروسه تولید، شکل آن ومصرف آن وخدمات دگرگون میشود شکی ندارم. شاید روزی همه قطارها، متروها، اتوبوسها و اتومبیلها خودکار شوند ومسافران میبایست تنها کارت بانکی و یا بلیط خود را از برابر یک دستگاه رد کنند وسر جایشن بنشینند.
و همه پمپ بنزینها به مراکز دریافت انرژی الکتریک تبدیل شوند وبدون هیچ واسطه ایی وتنها باکارت بانکی ویا خواندن نمره اتوموبیل کار انجام بگیرد.
شاید نانواها، فروشگاهای کوچک و حتا فروشگاهای بزرگ وزنجیره ایی بسته شوند وهمه مواد خوردنی، پوشیدنی و همه تولیدات مصرفی، داروها، کتابها online بوسیله زنبورهای الکترونیکی « Drohne » بدست مصرفکننده برسد. همانطور که شرکت آمازون آن را تجربه میکند.
وشاید مردم روستاها همگی به شهرها سرازیر شوند؟ در اینکه پروسه تولید، شکل آن ومصرف آن وخدمات دگرگون میشود شکی نیست.
شاید دیگر دبستانی، دبیرستانی و دانشگاهی وجود نخواهد داشت و همه وهمه از راه online برآورده شوند!
روبتها روی مزارع کار خواهند کرد ومحصول را کنترل کرده وپس از آن برداشت را با کامیونها ویا قطارهای برقی وخودکار به شهرها میبرند. من طبق گفته آقای وجدان آگاه نتیجه میگیرم که روستائیان دیگر در ده کاری ندارند و ناچار همه به شهرها سرازیر میشوند.
روبتها در کارخانه ها، اتوموبیلها را تولید کرده وبهمان روش گفته شده بشهرها فرستاده و به روش رایانه ایی نیز بفروش خواهند رسید.
تا اینجا نظرات آقای « بابک آزاد» و« وجدان آگاه » بیشتر شکافته شد. اگر ایشان موافق باشند؟
اکنون چند پرسش دارم.
* اگر روستائیان کار خود را در روستا از دست داده اند ورو بهشهرها نهاده اند، پس آنها باید بتوانند در شهرها کار کنند؟ اگر آری، پس در مجموع باز در شهر کار وجود دارد. واگر نه، پس چرا روستائیان وارد شهرها میشوند؟ در شهر هم کرایه آپارتمان گران است وهم مخارج بالا.
* اگر روبتها حرف اول را میزنند وانسانها تنها پارازیت هایی بیشتر نیستند، پس تولید اتوموبیل چه هدفی دارد؟ انسانهای غیر فعال چندان محتاج اتوموبیل نیستند.
* در این میان انسانها چه وظایفی خواهند داشت؟ آیا آنها تنها مواد خوراکی را در خانه پخته ویا شاید خوراک را نیز از طریق رایانه سفارش داده وپس از خوردن غذا استراحت، تماشای تلویزیون و خواب تنها دقدقه آنها خواهد بود؟ واگر این انسانها از چرخه تولید بیرون رانده شوند، به چه ترتیبی میتوانند مخارج زندگی و مخارج بیمه های درمانی و بازنشستگی وهزاران مخارج دیگر را بپردازند؟
* آیا در این حالت یک شورش همگانی حتا بزرگتر از جنبش کارگری رخ نخواهد داد؟


نوشته شده توسط: Anonymous

در کامنت قبلی یک ویرگول و یا کما جا افتاده است که ممکن است به بی اطلاعی از تاریخ حمل شود که جای خود دارد ولی علت اصلی, بی دقتی ست و جمله باید چنین نوشته میشد " پیشرفت های حیرت آور تسلیحاتی آلمان پیش از جنگ جهانی, اول این امید را پیش آورده بود که موجب رهایی از یوغ انگلیس خواهد شد.". بهر حال چنین انتظاری بیجا و ناشی از بی اطلاعی و نارسایی پیش بینی بود. پیروزی آلمان فاشیست به احتمال قوی مصیبت های زیادی به بار میآورد. و این نارسایی پیش بینی تازگی ندارد. گفت انوری که از اثر بادهای سخت - ویران شود سراچه و کاخ سکندری. در روز حکم او نوزیدست هیچ باد - یا مرسل الریاح تو دانی و انوری

نوشته شده توسط: Anonymous

زمانی قشر چپ، و یا به اصطلاح خودشان کمونیستها، ازاقشارآگاه، و روشنفکر جامعه عقب مانده و فئودالی ایران بودند. این برهه بر میگردد به سی تا چهل سال پیش! اکنون قشر به اصطلاح چپ، و یا بقول خودشان کمونیستها از نظر اطلاعات جامعه شناسانه و رشد فکری از عقب مانده ترین قشر جامعه نیمه فئودالی و مذهب زده جهنم ایران هستتد. و آنان بر خلاف سایر اقشار، خصوصا قشر تحصیل کرده، و حتا در پاره ای موارد، از مردم عادی نیز از نظرکسب دانش، و اطلاعات اجتماعی عقب هستند. و علت این عقب ماندگی، انجماد فکری درپنجاه سال پیش است! با اظهار تاسف آقایان کومونیستها نزدیک نیم قرن است که در شکل سازمانهای سرتاسری! در منجلاب تئوری من در آوری آقای لنین!، به اصطلاح سوسیالیسم واقعا موجود خدا بیامرز ناسیونالیسم روسی، گیر کرده اند! سوسیالیسم و یا بهتر بگوئیم ناسیونالیسم روسی، که اکنون نمایندگان جامعه سرمایه، و یا اولگارشی مثل

" آقای پوتین" میراث دار آن است و آن را نمایندگی میکند! در صورتیکه این موضوع اصلا با مارکسیسم و آموزشهای مدرن کارل مارکس فیلسوف آلمانی هیچ ارتباطی ندارد. و نداشت! خیلی از فلاسفه و جامعه شناسان آلمان سئوال میکنند، آیا آقای لنین چه اندازه سواد آلمانی داشت که نوشته ها و آثار فلسفی کارل مارکس فیلسوف آلمانی را تحلیل میکرد؟ در صورتیکه هنوز که هنوز است دانشمندان و فلاسفه آلمان در فهم دقیق آثارمارکس! فحص و بحث، کنگاش واختلاف نظر دارند. عده ای او را هومانیست، افرادی او را اکونومیست، بخشی او را تئوریسین کارگران اشرافی درجامعه صنعتی مدرن، و بخش دیگر او را منتقد بیرحم انباشت پول و سرمایه، و کسان دیگری او را فیلسوف فرا ملیتی با ایده های عدالت اجتماعی مینامند! که باصطلاح کمونیسها به آن " انترناسیونالیسم جهانی، ویا بقول خودشان پیوند کارگران" میگویند! با اظهار تاسف عامل کم سوادی و نبود یک زمینه فلسفه علمی در جامعه جهل زده، مذهب زده و دیکتاتور زده ایران، سبب شد، که روشنفکران و پیشروان قشرچپ نتوانستند خود را با حرکت زمان هماهنگ بکنند، و براثرفقرعلمی و نبود دانش مدرن امروزی که با قوانین دمکراسی اروپائی همگون است، روشنفکران ایرانی از قافله تمدن بشری حدود صد و پنجاه سال عقب افتادند. و جامعه ای که روشنفکرانش نتوانند، خود را با معیار و موازین دمکراسی مدرن اروپائی امروزی وفق دهند، و همراه و همزمان با پیشرفت و تکامل عصر تکنولژی قرن بیست و یکم حرکت بکنند، هیچ ارزشی به حقوق طبیعی، حقوق مدنی، زبانی، فرهنگی و حق زندگی بر دیگرملل ایران را قائل نخواهند شد. و تازه اگر هم بر حسب اتفاق به قدرت برسند، یک چائوشسکوی جدید! و یا استالین گرجی! در انتظار ملل ایران خواهد بود! که این نیز جهنم ایران را صد سال دیگر به قهقرا خواهد کشید! معنای آن این است؛ کسی که نمی داند حقوق طبیعی، و یا حقوق بشر چیست؟ و دراعماق وجودش به آن باور ندارد! و فقط در فکر کسب قدرت سیاسی، و پر کردن جیب خود است، و درصورت اعتراض! مردم را بخاک و خون میکشد!، کسیکه نمی داند دمکراسی و احترام به حقوق تک تک انسان چیست؟ چگونه میتواند دمکراسی مدرن اروپائی و آزادی را برای مردم کشورش به ارمغان بیاورد؟ این شبیه آنست، که گوئی به جای خلبان هواپیما که تجربه پرواز دارد و فوت و فن آنرا بلد است، اگر یک آدم مبتدی بنشیند، هواپیما سقوط میکند، و مسافرانش کشته میشوند. پس تنها آرمان آرزو کافی نیست. روشنفکرلازم است به علم و دانش و خصوصا به وجدان بشر دوستی، و علم دمکراسی مدرن امروزی، واحترام بحقوق ملی ـ مدنی ملل آگاه باشد و بدان باور وجدانی و درونی داشته باشد. این را نیز از قبل بداند، که در صورت ظلم بر مردم! دیر یا زود از طریق همان مردم به زباله دان تاریخ سپرده خواهد شد. و درهمین راستا لازم به یاد آوریست که ابرهای درگیری های خونین فردا، ازهم اکنون برگرداب هولناک جهنم ایران نیز، سایه افکن است!
نوشته شده توسط: Anonymous

رازی عزیز من هم از شما تشکر می کنم و مایلم دو نکته را بیان کنم:
1- به نظر من وقتی یک نفر یا یک جریان یا سازمان و حزبی خطایی مهلک مرتکب شد، باید علتهای آن را ریشه یابی کرد و به از بین بردن علتها پرداخت وگرنه هر کاری که بکنیم، باز هم آن خطاها به صورتهایی دیگر و جاهای دیگر خود را نشان خواهند داد و به شکلی دیگر تکرار خواهند شد.
برخلاف شما من معتقد نیستم که اگر فردی، سازمانی و حزبی خطای عظیمی مرتکب شد، باید از سیاست کنار بکشد.این جریان اگر به ریشه ها بپردازد، خطاهای خود را نقد بکند و از این خطاها درس بگیرد، می تواند کار خود را ادامه دهد و در جامعه خود مفید واقع شود. اگر قرار باشد خاطیان را بکلی کنار بگذاریم و در کارها شرکت ندهیم، دیگر کسی و جریانی باقی نخواهد ماند بجز حاکمیت خطاکار که هرگز حاضر نخواهد شد خطاهای خود را کنار بگذارد و اعمال خودش را نقد و بررسی کند.
در مورد یک سازمان سیاسی هم

به نظر من انحلال آن سازمان و تغییر نام راه حل اصلی نیست چون زمینه های خطا همچنان باقی است و خطاها این بار با نامی دیگر و به صورتی دیگر تکرار خواهند شد.
در ضمن نمی دانم که چرا تصور می رود که این فقط حزب توده و سازمان اکثریت بوده اند که خطاکار بوده اند؟ خطای حمایت از جمهوری اسلامی بدون شک خطایی فاجعه بار بوده است ولی آیا سازمانهای سیاسی دیگر که راه مقابله با جمهوری اسلامی و راه دست بردن به اسلحه و خشونت را پیشه کردند، راه خطا نرفتند؟
2- به نظر من هر حزب و سازمانی در یک جامعه، از بطن همان جامعه بیرون می آید و از آن جدا نیست. واقعیت این است که جامعه ما یک جامعه مذهبی بوده و همچنان هم یک جامعه مذهبی باقی مانده است.
دیدن خمینی در ماه از آسمان که نیامد. از فرهنگ جامعه ما نشأت می گرفت. این فرهنگ در قرنها تاریخ این کشور ریشه دارد و رژیم پهلوی هم در اشاعه این فرهنگ، بخشا مقصر بوده است.
سازمانهای سیاسی ما از همین جامعه مذهبی و خرافی بیرون آمدند و طبیعتا نمی توانستند تافته جدابافته ای از آن باشند. اگر بطور کلی در نظر گرفته شود، تصور من این است که چپهای ما و سازمانهای سیاسی چپ ما، در مقایسه با آن عوامی که می گویید، فرسنگها جلو بودند ولی کاملا از آن جدا نبودند. اگر بخواهیم به آن چپی که شما در نظر دارید برسیم، تصور می کنم که این چپ باید هزاران فرسخ جلو بیفتند و نه فقط <فرسنگها>.
یادم می آید در سالهای دهه پنجاه بحثی در میان چپها درگرفته بود مبنی بر اینکه آیا پیشاهنگ باید همراه با توده ها حرکت کند و یا جلوتر از آن و تا چه اندازه جلوتر از آن.
به تصور من اگر این پیشاهنگ می خواست پیشاپیش توده ها هم حرکت کند، نمی توانست زیاد هم <جلوتر> حرکت کند به این دلیل ساده که خودش خیلی هم جلوتر از توده ها نبود.
شما به درستی به این امر اشاره می کنید که چرا همین چپها رفقای کشته شده خود را شهید می خوانند؟ جواب من این است که این چپ می داند که این رفقایشان به بهشت نرفته اند و دنیای دیگری هم وجود ندارد ولی به تصور من دلیل شهید نامیدن آنها همانست که با وجود اینکه معتقدند خدایی وجود ندارد، به هنگام جدایی از هم می گویند: خدا حافظ!!!
مارکس و لنین و استالین و تروتسکی و... فکر می کردند که اصل زیربناست و با تغییر زیربنا، روبنا به سرعت و خود به خود بغییر می یابد. در آن زمان پلخانف (به نظر من) درست ترین درک را از موضوع داشت و می گفت که روبنا به همان اندازه روبنا اهمیت دارد و اگر زیربنا را می توان با یک انقلاب تغییر داد، روبنا را با هیچ انقلابی نمی توان تغییر داد. روبنا بسیار مقاوم است و تا سالها و قرنها به حیات خود ادامه خواهد داد و چه بسا به عنوان عامل بازدارنده بسیار قوی عمل کند. (نقل به معنی و نقل از یادمانده های بحثهای دوران زندان شاه. الان دسترسی به کتابهای پلخانف را ندارم و اساسا به دنبال آن هم نیستم).
رازی عزیز، امیدوارم این بحث به شکلی ادامه یابد و البته نه تنها میان من و شما بلکه امیدوارم عمومی شود و به جایی برسد.
سلامت باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب متاسفم, اجازه بفرمایئد که جمله اول شما را به این ترتیب تکمیل کنم که "متاسفانه این سایت اغلب پاتوق افراد افراطی ضد ایرانی و ضد فارس و ضد کرد و ضد ترک و ضد عرب وضد ارمنی و ضد وووو شده است و دائما تکرار میگردد ". یکبار که آنها را خواندی برای همیشه آنها را خوانده ای.

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از جناب کیانوش که بحث را به مجرای درست انداختند. ناگفته نماند که در دبستان یکی از آموزگاران بما کودکان شهرستانی میگفت در نیو یورک ساختمانهایی وجود دارد که دیدن نوک آنها کلاه را از سر میاندازد. امروزه پیشرفت علم و به ویژه تکنولوژی چنان است که نظاره این پیشرفت نه تنها کلاه از سر بلکه سر را از تن میاندازد و این گاهی شامل خود خبرگان نیز میگردد. بنابر این عقل بنده قاصر از آنست که در باره آینده اظهار نظری بنمایم و بهتر است که بگویم " پیشبینی و یا پیشگویی کاری مشکل است به ویژه اگر در باره آینده باشد! ". ولی یک موضوع برای من مسلم است و آن اینکه اگر این دانش و پیشرفت در خدمت بشر ( منظور ٩٩ در صد است ) قرار گیرد جای تحسین و تهنیت دارد و گرنه باید بخود تسلیت بگوئیم. پیشرفت های حیرت آور تسلیحاتی آلمان پیش از جنگ جهانی اول این امید را پیش آورده بود که موجب رهایی از یوغ انگلیس خواهد شد.

حقیقت آن بود که این غول را شوروی با ٢٠ میلیون تلفات از بین برد.
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله زیر نوشته اخیر Andre Vltchek در کونتر پانچ است که اوضاع اسفبار " چپ " در اروپا را بررسی میکند. آیا " چپ " های غرب از کشورهای سوسیالیست متنفرند؟ مقاله را نمیتوان خلاصه کرد و علاقمندان باید اصل آنرا به انگلیسی بخوانند و یا مترجم حرفه ای آنرا به فارسی برگرداند.

http://www.counterpunch.org/2014/11/14/do-western-leftists-hate-sociali…

نوشته شده توسط: Anonymous

بنابراین و باتوجه به نقش جنتی در گزینش نامزدان انتخابات مجالس خبرگان و شورا و ریاست جمهوری ، نام "حکومت اسلامی خلیفه سید علی خامنه ای" برای حکومت ایران پیشنهاد میگردد .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی؛
این مطلب دو دهه پیش نوشته شده است، یعنی بلافاصله بعد از پایان جنگ سرد. خیلی ها در آن موقع هایپر شدند و آقای فوکویاما نیز پایان تاریخ را اعلام نمودند! برخلاف تصورات آقای دانیل بیل، نه زمان سقوط کرده، نه مکان و نه دولت. هر سه قرص و محکم سرجاشان هستند. کافی ست نگاهی به اوکراین، روسیه، چین و منطقه بلازده آفریقا و خاورمیانه بیافکنید و خنده دار بودن حرفهای آقای بیل را دریابید. چیزی که عوض شده چپاول سرسام آور طبیعت و منابعش، و افزایش سرسام آورتر فاصله طبقاتی در جهان و بین مناطق مختلف جهان میباشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ثانی عزیز، با تشکر از جواب شما. من اصولا با دار زدن هر کسی مخالفم. از طرف دیگر انتقادات چنین جریاناتی را هم زیاد صادقانه نمی دانم. به نظر من فقط وقتی می شود حرف این دوستان را باور کرد، که سازمان اکثریت را منحل کنند و سازمانی نو با پلاتفرم و برنامه ای نو ایجاد کنند، کاری که مثلا حزب وحدت سوسیالیستی آلمان بعد از سقوط آلمان شرقی کرد. ولی همه این بحثها به نظر من نباید نگاه ما را از "چرا" منحرف کند. "چرا" کمونیستها در یک کشور مسلمان شهادت امام شیعه را تسلیت می گویند و همان شعار ملاها را در روزنامه شان می نویسند؟ اصلا "چرا" کمونیستها به رفقای کشته شده خودشان "شهید" می گویند که یک کلمه 100% دینی است؟ شما می گویید اینها از سر فرصت طلبی است، و من می گویم مشکل در اشتراکات ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی است. کمونیست ما در واقع شیعه ای بود که حوصله نماز خواندن و روزه گرفتن نداشت. ما می توانیم چشممان

را بر واقعیت ببندیم وبا گفتن "بگذار و بگذر" یا "ما که گفتیم غلط کردیم، دیگر چه می خواهی؟" سروته قضیه را هم بیاوریم، ولی تا وقتی که مشکل خودمان را بطور بنیادی ریشه یابی نکرده ایم، مطمئن باشید که از خطر تکرار آن فجایع در امان نیستیم. و آخر اینکه چند نفر از کسانی که در رابطه با شراکتشان در جنایات جمهوری اسلامی بخود انتقاد کردند سیاست را بوسیدند و کنار گذاشتند؟ و آیا اینها به صرف انتقاد از خود حتی اگر صادقانه بوده باشد، حق دارند دیگران را از موضع بالا سرزنش کنند؟ آیا در هیچ کجای جهان کسی را که سابقه سرقت از بانک دارد، به ریاست بانک می گمارند؟ بیایید ریشه ها را دریابیم، واگرنه دهها سال در همین جا درجا خواهیم زد. شاد باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی، در ادامه فرمایشات شما، به موردی اشاره خواهم کرد که شخصاً دیده ام، ۸ سال پیش از کارخانه دوستی‌ بازدید کردم، ایشون در آن زمان، پروگرامرprogrammer نداشتند، دیزاینی یا طرحی را تهیه کرده، عکسی‌ از آن طرح می‌گرفت و آن را در فایلی به یکی‌ از شهر‌های هند email می‌‌فرستاد، در هند ( برنامه نویس ) برای این طرح برنامه می‌‌نوشت، طرح یا دیزایین مربوط به تولیدات انبوه قطعات ماشین آلات بود، ۴ سال پیش این دوست من، یک سافت ویر خرید که آن سافت ویر برای آن طرح یا دیزاین، برنامه می‌‌نوشت، امروز این دوست من با استفاده از ( پرینتر دیجیتالی ) دیزاین را به خورد ماشین میدهد و ماشین آن قطعه را می‌‌سازد، شما تصورش را بکنید در ۲۰ سال آینده، هر کسی‌ در گارازش یک ( پرینتر دیجیتالی ) داشته باشد تا هر چه دل تنکش می‌خواد در گارازش تولید کنه،

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

آدامه :_دانشمندان برای یافتن ماده ای با مشخصات ویژه دیگر احتیاجی ندارند که در بین " مواد موجود" بگردند. بجای اینکار تکینیک "پیوند DNA " در بیولوژی این امکان را فراهم آورده که تا با ترکیب و باز سازی "ژن" ها خصوصیتات ویژه ای در عرصه های کشاورزی ، تکثیر و پرورش گیاهان و تولید مواد دارویی نیاز دارند " سفارش " دهند.

_ در جامعه فراصنعتی تولیدات انبوه جای خود را به نیاز مشتری می دهد . بکار گیری ماشین هایی که می توانند محصولات بسیار متنوع و منطبق با نیاز مشتری بسازند .

_ برای اینکه بدانیم که چگونه تکنولوزی جد ید ، موجب تغییر ساختار جامعه می شود, لازم است از چهار عامل اساسی و تعیین کننده تکنیک که زمان ما را از گذشته متمایز می کند ؛ آگاه باشیم:

_ در جامعه فراصنعتی تولیدات انبوه جای خود را به نیاز مشتری می دهد . بکار گیری ماشین هایی که می توانند محصولات بسیار متنوع و منطبق با نیاز مشتری بسازند .

_ برای اینکه بدانیم که چگونه تکنولوزی جد ید ، موجب تغییر ساختار جامعه می شود, لازم است از چهار عامل اساسی و تعیین کننده تکنیک که زمان ما را از گذشته متمایز می کند ؛ آگاه باشیم:

1_ کلیه عملیاتی که ابتدا تنها مکانیکی بود بصورت الکترونیک در امده اند2_ عامل خرد سازی و میناتوری کردن است(لامپی ؛ ترانزیستور و سیستم مدار مجتمعIC ) 3 _سومین ویژگی تکنیک مدرن ؛سرعت آن است 4_ پدیده "دیجتالی کردن" است که قادر است تصاویر ، مطالب و اصوات را یعنی پدیده های آنالوگی را بصورت یک و صفر در زبان کامپیوتر در آوریم و سپس در مغز های الکترونیک طبقه بندی کنیم
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

چند سال پيش كتاب Daniel Bell بنام" سقوط زمان ؛ مکان و دولت" را در يك صفحه خلاصه كردم كه به همين بحثي كه اقاي بابك ازاد طرح كرده ارتباط دارد:_ جامعه صنعتی بخاطر وجود یک عامل سرنوشت ساز یعنی انرژی توانست پا بگیرد و مهم اینکه که موفق شد آن را ذخیره کرد و دوباره بکارگیرد. مهارو بکار گیری دوباره انرژی در واقع اساس تمامی پیشرفتهای 200 سال گذشته بود و توانایی مارا _ مستقل از زمان و مکان درجایگیزیی نیروی کارانسانی و حیوانی با نیروی بخار؛ نفت و برق است .

_ اما نیروی محرکه و عامل اساسی در جامعه فراصنعتی وجود یک پدیده تعیین کننده است: اطلاعات قابل طبقه بندی و بکارگیری دوباره آن.

_ سیستم های کهنه سیاسی و اقتصادی در حال فروپاشی و سیستم های جدیدی در حال شکل گیری اند. توسعه اجتماعی بر دو محور که جهت شان کاملا مقابل یکدیگر است ،حرکت می کند و جلو می رود و این دو محورعبارتند از:ادغام اقتصادی و تلاشی سیاسی.

_ در جامعه ماقبل صنعتی کار روزانه عبارت بود از: استخراج از معادن ، فراهم کردن چوب از جنگل و تهیه غذا از زمین.

_ در جامعه صنعتی بخش بزرگی از وقت روزانه بر سر " تولید" های گوناگون گذاشته می شود.

_ جامعه فراصنعتی ، جامعه اطلاعات است. در واقع" گلوگاههای توسعه "تغییر ماهیت می یابند. بدون شک در جامعه فراصنعتی ،کانی ها را از معادن استخراج خواهد کرد و عذا را از زمین بدست خواهند آورد و به تولید انبوه کالا ها دست خواهد زد.

_ کارگر صنعتی در کشورهای پیشرفته به 15% کاهش یافته است وبا کمتر از 5% نیروی کار؛ فرا تر از جمعیت این کشورها مواد غذایی تولید می شود.

_ مشاغل خدماتی در جامعه فراصنعتی در حال افزایش است و برخلاف درک کهنه ؛ خدمات در جامعه فراصنعتی، توانایی تولید انسانی را افزایش می دهد. خدمات بهداشتی ؛ اجتماعی ، آموزشی و برنامه نویسی برای مغز های ا لکترونیک نمونه ای اند که مهارتهای انسانی را ارتقا می دهد. توسعه تکنولوژی در جامعه فراصنعتی از" شیئی" به "اندیشه" است. در چنین جامعه ای امر آموزش باید بیشتر متوجه گسترش مهارتهای ذهنی افرادباشد تا مهارتهای مکانیکی آنان.
نوشته شده توسط: Anonymous

اینهم اضافه کنم که الوین تافلر پیامبر من نیست، الوین تافلر بدون شک در ( استنباطش پیرامون کم تاثیر شدن شهرها ) به خطا رفته است، به نظر من، دوران جدیدی در ( تاثیر کلان شهر‌ها ) بر یکدیگر و بر جوامع شروع خواهد شد، استنباط تافلر از بعضی‌ ( فاندامنتالهای اقتصادی ) برداشتی اشتباه بود، یا اینکه اقتصاد، حدود و ثغور فرهنگ را تعیین می‌کند و خیلی‌ چیزیهای دیگر ،

نوشته شده توسط: Anonymous

پس وقتیکه دولت کومونیستی و سوسیالیستی، ثروت تولید شده توسط کاپیتالیزم را پایمال می‌کند و ( جایگزینی برای آن ثرت پایمال شده ) فراهم نمیاورد اولین قربانی آن ( طبقه متوسط ) است که یک جامعه برای نهاد‌های مدرن، به آن نیاز دارد، در حالیکه در کاپیتالیزم، دست کم با ( مازاد بودجه ) امکان کمک به سالمندان، فقرا، بی‌ خانه مانان وجود دارد، دولت سوسیالیستی جامعه را به سوی پرتگاه سقوط هول میدهد و جامعه بیمار، فقیر در نبود طبقه متوسط و نهاد‌های مدرن، فقیرانه مرگ خویش را تدارک می‌بیند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی با سلام به شما. در مقاله حاضر و در کامنتهای آن در مورد مسائل زیادی بحث شده است. من هیچ کدام از این بحثها را در نظر نداشتم و در مورد آنها هم اظهار نظری نکرده ام. صحبت من فقط در مورد آن قسمت از کامنت شما بود که مربوط می شد به <ولی آن مبارز کمونیستی را که علی را مولای خودش می دانست و حسین را شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه می نامید کجای دلمان بگذاریم؟ > من پرسیدم چند مارکسیت را سراغ دارید که علی را مولا و حسین را شهیدش بداند (نقل به معنی) و شما سازمان اکثریت و حزب توده را مثال آوردید.
من هم کمی (نه کاملا) مانند شما معتقدم که <ملت بپا خاستند تا همان چیزی را بدست بیاورند، که همین الان از آن برخوردارند، یعنی حاکمیت اسلام.>
من هم مانند شما معتقدم که وضع نخبگان این ملت هم دست کمی از عوام نداشت. البته می توان در مورد علل این وضعیت جامعه ما در آن زمان به بحث نشست و دید که این نخبگان تا چه حد

مقصر بوده اند و تقصیرکار اصلی، این نخبگان بودند یا حاکمان آن زمان و قبلتر از آن.
حالا شما قتلهای درون سازمانی را مطرح کرده اید. از نظر من هیچ کدام از این قتلها توجیه پذیر نیستند و جنایت هستند ولی اینکه می گویید <هواداران چپ در برابر قتلهای درون سازمانی...... مصرانه خود را به کری و کوری می زنند و معتقدند این فقط شاه بود که دگراندیشان را می کشت!> با شما کمی موافقم و بطور کامل موافق نیستم.
این درست است که در مورد این جنایات کم نوشته شده و در اکثر مواقع سکوت شده است ولی تا آنجایی که می دانم، سازمان اکثریت در این مورد سکوت نکرده است.
سالها پیش بعضی از فدائیان به طور انفرادی در مورد این قتلها نوشتند و در خرداد 1389، سازمان اکثریت در کنگره خودش مشخصا به این قتلها پرداخت و آنها را محکوم کرد و عذرخواهی کرد. البته این محکوم کردن و عذرخواهی ممکن است دردی را دوا نکند ولی حداقل این حسن را دارد که این قتلها را از طرف یک سازمان سیاسی روشن کرد و موضع آنها را بیان کرد.
من خودم زمانی عضوی از خانواده فدائیان بودم و در سازمان اکثریت هم عضو بودم و خودم را به نوبه خودم و در حد خودم در مقابل همه اعمال خوب و بد آنها مسول می دانم. ولی فکر می کنم و تا آنجایی که اطلاع دارم، همین سازمان اکثریت که این همه در مورد آن حساسیت به حق و یا به ناحق وجود دارد، بارها از گذشته خودش انتقاد کرده و در مورد قتلهای درون سازمانی هم با کمال شجاعت در کنگره خودش قرار صادر کرده است. ممکن است بگوییم که این کافی نبوده است و باید این انتقادات شدیدتر می بود و یا تمام زوایا را ندارد و یا.... ولی اینکه بگوییم آنها خود را به کری و کوری زنده اند، انصاف نیست.
البته چون گذشته سازمان اکثریت زیاد مطرح می شود باید پرسید که هدف این این مطرح کردنهای مکرر چیست و منتقدین دقیقا چه می خواهند؟ انتقاد؟ که این سازمان انتقاد کرده است. کنار گذاشتن رهبران خود؟ که این کار را در کنگره اول انجام داد. دار زدن رهبران؟ و یا چه چیز دیگر؟
با تشکر از شما
آدرس قرار کنگره سازمان اکثریت در باره قتلهای درون سازمانی:
http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/fadaiian_aksariiat-gharae_kongereye_11_ghatlha.pdf

آدرس در اخبار روز:
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=30448
نوشته شده توسط: Anonymous

الوین تافلر جایگاهی‌ به مراتب والا نسبت به جامعه شناسان دارد، جامعه شناسی‌ چیزی جز ( توضیح و تفسیر نظم‌های متغیر ) نیست، الوین تافلر ۴۰ سال پیش در کتاب شوک آینده دنیایی اطلاعاتی و دیجیتالی امروز ما را به خوبی‌ و روشنی‌ ترسیم کرد، الوین تافلر به نوعی مرگ جامعه شناسی کلاسیک است آنجا که جامعه شناس ..... ما دیگر قادر به درک جامعه‌ای با ( انباشت اطّلاعات ) نیست، این مخصوصا شامل حال جامعه شناس ایرانی‌ می‌‌شود که هیچ درکی از دنیایی معاصر ندارد در حالیکه جامعه شناسی‌ ( مبتنی‌ بر زمان حال است )و زمان حال را انقلاب اطلاعاتی فرم میدهد، در اینجاست به رمز و راز چهار دست پا چسبیدن جامعه شناس .... ما به ( مارکس و مارکسیسم ) پی‌ خواهید برد، کسی‌ که هیچ توشه ئی در چنته ندارد به عبای مارکس دخیل شده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

بدبختی باصطلاح کمونیستهای ایرانی این است که فلسفه مارکسیسم را نخوانده، کمونیست شده اند! انگار کسی علم طب نخوانده میخواهد مریض مداوا بکند. کسی میتواند از طبقه کارگر صحبت بکند، که مملکت اش کاملا صنعتی باشد. آیا ایران یک کشور صنعتی است؟ آیا چند درصد اقشارایرانی در کارخانه ها مشغولند، که این قشر میخواهد رهبری جامعه نیمه فئودالی ایران را بدست بگیرد؟ مگرآقای لنین چقدر سواد آلمانی داشت، که ادعا میکرد، آثارکارل مارکس فیلسوف نامی آلمان را دقیقا میفهمد؟ آیا با چند روزنامه فارسی خواندن میشود ادعای مارکسیست بودن کرد؟ آیا جامعه علمی اروپا به آدم نمی خندد؟ آیا در بین ایرانیان چه کسی آنقدر فهم فلسفی و سواد آلمانی دارد، که محتوای پیچیده کاپیتال مارکس را، از اعماق تفکر فلسفی وی،عینا در یابد، و بدون اندک تغییر و مشکلات فهم! آنرا ترجمه بکند؟، که مورد تائید، جامعه فلسفی ـ علمی آلمان قرار بگیرد؟

آیا هرکس که هرورق پاره ای در جائی خوانده است، میتواند ادعای مارکسیست بودن بکند؟ روشنفکر ایرانی عجب در یک جو!، از نظرعلمی سطحی!، پوچ ! و تو خالی سرگردان است!
نوشته شده توسط: Anonymous

متاسفانه شما هنوز متوجه نشده اید که این سایت پاتق کم سوادترین افراد سیاسی و نیروهای تجزیه طلب ضد ایرانی و ضد فارس و ضد ارمنی و ضد کرد و ضد چپ است . کافیست نگاهی به صفحات گذشته این ورق بیندازد تا ببینید برای پان ترک بی منطق فقط انکار دیگران مهم است . این چند نفر فعال در این سایت خوشبختانه نمی توانند آسیب مهمی به مبارزه مردم ایران علیه نظام شاه و شیخ بنمایند و مجبورند بقیه عمرشان را در اروپا و امریکا بسر برند و نوستالژی آنکارا و باکو را اینجا تکرار نمایند . ما نیروهای سوسیال دمکرات ایرانی یا بقوله زمان انقلاب مشروطه ، ما اجتماعیون عامیون ،موفقیت نیروهای آزادیخواه سکولار فدرال جمهوری خواه را خواهانیم و از آنان پشتیبانی می کنیم . با آتشین درودهای رفیقانه به مبارزان واقعی غیر وابسته !

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت هایی نظر کامنت جناب یا سرکار وجدان آگاه, فقط میتواند در ایران گلوبال ظاهر شود که هر گفتگویی به عرصه تفرقه افکنی و اظهار نظرهای افراطیان ترک و کرد و فارس و عرب و غیره ختم میگردد. ظریفی که نام او را فراموش کرده ام چیزی گفته است شبیه اینکه زمانی که تایتانیک غرق میشود فرقی نمیکند که ما در طبقه پایین آن باشیم یا طبقه بالا که بر سر آن زد و خورد کنیم. در دنیا مسائل مهمتری از ترک و فارس و کرد و عرب وجود دارد. اگر " جامعه آذربایجانی و ترکیه ) دارای سطح بالائی از روحیه ( کار آفرینی ) هستند و باید این جوامع را در برابر خطر‌های کومونیزم حفظ کرد " چرا نباید در عوض جامعه " اسرائیلی " را حفظ کرد که از این هردو پیشرفته تر است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابک آزاد؛
عناوینی مثل جامعه شناس، زبانشناس، فیزیکدان و غیره القابی هستند علمی و معانی مخصوص خودشان را دارند. برای همین هم آقای توفلر هیچوقت خودشان را جامعه شناس معرفی نکرده اند. از آنجایی که عنوان صحبت شما «دلایل علمی» نام دارد، من فکر کردم التزام به روش علمی و رعایت اخلاق علمی شاید برایتان مهم باشد! در هر حال من شما را بعنوان یک ژورنالیست روشنفکر میشناسم و بر آن اساس نیز امیدوارم حداقل در رابطه با نگرش مارکس به تکنولوژی یک کمی از آثار خود مارکس را مطالعه بکنید تا این اشتباهات تکرار نشوند. برای آنکه فرق یک جامعه شناس واقعی را با یک بیزینس من بدانید، استدعا میکنم به ویدیو/داکیومنتری زیر که در مورد مارکس و مارکسیسم توسط پرفسور استوارت هال و برای بی بی سی تهیه شده است نگاهی باندازید. جامعه شناس شهیر جاماییکایی/انگلیسی، زنده یاد پرفسور استوارت هال

جامعه شناس شهیر جاماییکایی/انگلیسی، زنده یاد پرفسور استوارت هال در این فیلم اتفاقا به سوال شما در مورد انقلابات کارگری نیز جواب داده است. و نیز تفاوت بین اندیشه های مارکس و عملکردهای لنین و کمونیسم اروپای شرقی را به درستی و به شیوه ای علمی تشریح نموده است. اگر مسئولین محترم سایت وزین ایران گلوبال این ویدیوی بینظیر را در قسمت ویدیوهای سایت قرار دهند، حداقل من یکی تا ابد ممنونشان خواهم بود. اینهم لینک ویدیوی پروفسور هال:

Stuart Hall: The Spectre of Marxism
http://www.youtube.com/watch?v=95CBvCLGx94

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آزاد, بنده غیر از تکرار فرمایشات پایانی شما که انشاالله دو مرتبه به آن گوش خواهید کرد چیزی اضافه نکرده ام و شما مختارید آنرا به هر نوع به پسندید تفسیر بفرمائید. همینقدر " چپی " وجود دارد که شما به آن معتقدید - و کسی هنوز تعریف جامع و کاملی از چپ نداده است - جای خوشوقتی ست, خواه آنرا کمونیسم و یا سوسیالیسم و یا هر ایسم دیگری بنامیم. آنچه مهم است اینست که کاپیتالیسم بنحوی که امروز در امریکا انجام میگیرد به رفاه بشریت منجر نخواهد شد و بدین منظور اگر از کمونیسم بدتر نباشد بهتر نیست. آنچه امروز در سوئد و بسیاری از کشورهای دیگر اروپا میگذرد چیزی بین کاپیتالیسم و " چپ " است خواه ایدولوژیک باشد و یا نباشد. روزی که این نعمت از دست رفت - که احتمال آن زیادست - فرقی نمیکند که آنرا ایدولوژی از دست داده است یا غیرایدولوژی.

نوشته شده توسط: بابک آزاد

جناب مارکس!
من بطور مشخص نگفته ام که آقای الوین تافلر دارای مدرک تحصیلی دکترا در رشته جامعه شناسی است من از ایشان در شروع گفتارم به درستی بعنوان جامعه شناس یاد کرده ام من اکثر کتابهای ایشان را مطالعه کرده ام ایشان در نوشته های خود جوامع مختلف را از قبیل جامعه کشاورزی، صنعتی و فرا صنعتی مورد نقد و بررسی قرار می دهد موضوع اصلی تحقیقات وی شناخت جوامع مختلف می باشد و در این راه سالیان دراز تلاش نموده است بنابراین من با کمال میل آقای تافلر را جامعه شناس و دانشمند آینده نگر می دانم اگر شما آدم منصفی باشید باید این توضیحات من شما قانع بکند به ادعای شما از منظر جامعه شناختی، «فیوچریست» یعنی چیزی شبیه فال بینان خودمان! بر اساس این استدلال شما می توان نتیجه گرفت که کارل مارکس هم فال بین بود چون در رابطه با انقلابات کارگری و جامعه بی طبقه کمونیستی پیشگویی کرده است

به نظر من شما بجای اظهار نظر بهتر است تلاش کنی خودت را از این تناقضات نجات دهی
نوشته شده توسط: Anonymous

شما قدری دیر تشریف اوره اید و پیش کسوتان شما چهل سال پیش به طرق علمی ( !؟ ) کوشش در این راه نموده اند. در این رابطه به نوشته ( ادبیات و فرهنگ اریامهری ) در بخش دیده گاه ها مراجعه نمایید.

نوشته شده توسط: Anonymous

مصطفای عزیز! لحن گفتار شما و زیر سئوال بردن کل حرکت ملی آذربایجان، با انگ پان ترکیست!، نشان میدهد، که انتخاب روشهای مبارزه شما برای سرافرازی و پیروزی آذربایجان نیست! این شما هستید که با حرفها، سیاستها، تاکتیکها و عملکلردهایتان، با انگ پانترکیسم زدن بحرک ملی، مبارزه برحق مردم ستمدیده آذربایجان، آنرا لکه دار و بدنام میکنید. از لحن گفتار شما بنظر میرسد مشتی افراد سالخورده، که گرد پیری و فرسودگی بر چهره شان نشسته است، و فاقد انرژی لازم و نیروی جوانی هستند، در اثر عدم اطلاع از دنیای دمکراسی مدرن امروزی، که ادعای رهبری نیزمیکنند، شاید بحق دلشان برای آذربایجان میسوزد، اما با افتادن به دام پان ایرانیسم و پانفارسیسم، و پان کردیسم، و حمایت آشکار از دشمنان آذربایجان با کارهای افراطی و دشمن شاد کن! به مبارزه ملی و دموکراتیک آذربایجان لطمه میزنند. اینان هنوز یاد نگرفته اند که برای رفع اشکالات خود،

بسلاح انتقاد واقع بینانه، متوسل شوند تا اشتباهات خود را نسبت به حرکت ملی آذربایجان اصلاح بکنند. اینان باید از جوانان حرکت ملی آذربایجان سپاسگزار باشند، که در برابر رژیم جنایتکاراسلامی سینه سپر کرده اند، و برای حقوق ملی ـ مدنی خود در زندانها شکنجه میشوند و به جوخه های اعدام سپرده میشوند، اما در برابر رژیم اسلامی سر تسلیم فرود نمی آورند، و خواستارحقوق انسانی خویشند! آیا این درست است، که مشتی پیرسالخورده و منفعل، بجای حمایت از آنان، با انگ زدن برحرکت ملی، مبارزه آنانرا، مثل رژیم اسلامی پانترک بنامند، و آنانرا همدست رژیم اسلامی بداند! مصطفای عزیز! دراین رابطه به تبلیغات منفی!، وغلط شما جای انتقاد است. و متاسفانه رژیم اسلامی از این شیوه ها استفاده میکند، تا حرکت ملی آذربایجان را بلجن بکشد. شما نباید به شیوه های دروغ و اتهام متوسل شوید و حرکت ملی ملت آذربایجان را پانترک بنامید! چون بضرر خودتان تمام خواهد شد. دوست عزیز! پانفارسیسم و پان ایرانیسم تفکریست که حرکت مردمی ملت آذربایجان جنوبی را به زیرسوال میکشد. پان فارسیسم و پان ایرانیسم ایدئولوژی راسیستی امپراطوری هخامنشی است که با پرچم نژاد گرائی آریائی، که جمهوری اسلامی آن را تمثیل میکند، و اسلام (داعش) و آریا گرائی و مذهب شیعه عثناالعشری را تبلیغ میکند، نه تنها مناطق ایران، بلکه میخواهد تمام خاورمیانه و جهان را زیر سلطه و سیطره خود بگیرد ویکصد سال است که آذربایجان را مستعمره کرده است. دوست عزیز! آذربایجان گرائی با پان ایرانیسم، پانفارسیسم، پانترکیسم، و آریا گری، در تضاد است. ما بر محوریت آذربایجان جنوبی برای حقوق ملی ـ مدنی، آزادیهای سیاسی، فرهنگی ـ زبانی، و اختیارات حق تعیین سرنوشت، تاکید میکنیم! و پان ایرانیستها و پانفارسیسم برباستان گرائی و نژاد موهوم آریائی، و ایران بزرگ و تسلط زبان عشیره فارسی، و نژاد موهوم آریائی برجهان تاکید میکند. از اینها بگذریم پان ایرانیسم و پان فارسیسم نه تنها درایران بلکه در سایر مناطق جهان نیز شکست خورده است. ما نمیخواهیم با ایدئولوژی ورشکسته فاشیستی پانفارسیسم، و پان ایرانیسم، ملت آذربایجان را مدام العمر، مستعمره رژیم جنایتکاراسلامی بکنیم. موضوع پان ایرانیسم و پان فارسیسم عمیقتر از آن است که بعضی از دوستان ما آنرا "اتحاد نژاد پرستان آریائی" تصور میکنند. تاکنون پان ایرانیستها و خصوصا مانقورد ها، و عاملان رژیم، بزرگترین ضربات را به جنبش ملی آذربایجان زده اند. و بجای مبارزه با فاشیسم، و نژاد پرستان پان ایرانیسم، با علم کردن "پانترکیسم، در مقابل آن ایستاده اند! در صورتیکه حرکت ملی آذربایجان، ارتباطی با پانترکیسم ندارد. شاید کسی میتواند ادعای پانترکیسم بکند، که صاحب دولت مقتدرو اخیارات سیاسی باشد، ملت سرکوب شده آذربایجان که هیچگونه اختیارات سیاسی ندارد، و تمام هستی اش زیرچکمه های فاشیسم اسلامی، پان ایرانیسم، و پان فارسیسم به نمایندگی رژیم تهران لگدمال میشود، و از تمام آزادیهای سیاسی، حقوق مدنی، فرهنگی زبانی، و حق تعیین سرنوشت خود محروم است!، و بطرز وحشیانه ای از طریق عوامل مانقورد و اطلاعاتی مورد هجوم وحشیانه قرارمیگیرد، دستگیر، و سرکوب میشود، چگونه میتواند، ادعای پانترکیسم و سلطه بر کشورهای دیگربکند؟ آیا چسباندن چنین بر چسبی بر حرکت ملی آذربایجان دشمنی آشکار با ملت آذربایجان نیست؟ کسی که در این برهه از زمان بجای مبارزه با شونیسم فارس، و سردمداران رژیم اسلامی، مبارزه بحق مردم آذربایجان را، با چسباندن وصله ناجور" پانترک" مینامد! آیا در خدمت رژیم اسلامی نیست؟ رژیم نیز حرکت ملی مردم آذربایجان را پانترک مینامد!! شما نیز آن را پانترک مینامید! آیا چه فرقی بین شما و رژیم اسلامی وجود دارد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

" در ناسیونالیسم ایرانی ذره ای احساس برتری جویی، سلطه طلبی، نژادپرستی یا گسترش مرزی وجود ندارد. ناسیونالیسم ایرانی با فرهنگ خود و خرد و دانش خود و با دوستی و همکاری و احترام به ارزشهای فرهنگی و آیینی و باورهاي دیگران، خود را در دل مردم و ملت های دیگر جا می کند. فردوسی سرشت ناسیونالیسم ایرانی را به خوبی ترسیم کرده است:
همه یک به یک مهربانی کنید به ایران زمین پاسبانی کنید." این جمیه ها به بهترین وجه ویژگش های ناسیونالیسم ایرانی را توصیف می کنند که جز میهن دوستی و ملت دوستی معنایی ندارد. پاینده باد ایران

نوشته شده توسط: بابک آزاد

آقای پیروز من به مارکسیسم حمله نکرده ام بلکه کوشیده ام آنرا مورد نقد و بررسی قرار دهم در حوزه اندیشه نباید مناطق ممنوعه بوجود آورد فقط با نقد و بررسی هر اندیشه ای می توان نقاط ضعف و قوت آن اندیشه را مشخص کرد در ایران تشکلات سیاسی مارکسیستی وجود دارد مارکسیست ها در رسانه های فارسی زبان از جمله در ایرانگلوبال در مورد مسائل مختلف اظهار نظر می کنند من به این دلیل لازم دیدم مارکسیسم را مورد نقد و بررسی قرار دهم در ضمن من باید خاطرنشان کنم سیستم سیاسی کشور سوئد ایدلوژیک نیست و یا به تعبیر شما با ایجاد تعادل بین کاپیتالیسم و مارکسیسم کمونیستی بوجود نیآمده است سیستم سیاسی کشور سوئد فقط پایه حقوقی رابطه سیاسی را معین می کند و به این ترتیب همزیستی مسالمت آمیز ممکن می شود و در عمل هر جریان سیاسی در صورت پشتیبانی افکار عمومی می تواند به حاکمیت سیاسی برسد اگر وضعیت عدالت اجتماعی در سوئد بهتر است

ما آنرا مدیون تشکلات غیر حکومتی و جریانات سیاسی چپ هستیم و این تشکلات نه تنها به مارکسیسم اعتقاد ندارند بلکه بسیاری از آنها حتی با مارکسیسم مخالف هستند
نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه, نمیدانم چرا کامنت من دوبار منتشر گردید و ادامه آن انتشار نیافته است. احتمالا اشتباه از منست. بهر حال میخواستم بگویم در تائید فرمایش یوگی بره, مارکس پیش بینی کرده بود که انقلاب صنعتی در انگلستان براه خواهد افتاد. در عوض, انقلاب نه تنها در روسیه کشاورزی براه افتاد بلکه داس مقدم بر چکش شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابک آزاد؛
شما از ابتدا تا انتهای سخنانتان به مخاطب اطلاعات نادرست میدهید، و مثل اینکه حالا طلبکار هم هستید!
یک- شما در ابتدای صحبتتان از آقای الوین توفلر با عنوان پرطمطراق «جامعه شناس بزرگ آمریکایی» نام میبرید و بقیه حرفهایتان را ظاهرا بر اساس مشاهدات این «جامعه شناس بزرگ آمریکایی» به پیش میبرید. برخلاف ادعای شما، آقای الوین توفلر هیچوقت جامعه شناس نبوده اند. خودشان هم چنین ادعایی ندارند. حتا در ویکی پدیای انگلیسی هم کسی او را جامعه شناس خطاب نکرده است، چرا که تخصص ایشان در جامعه شناسی نیست و کلا ایشان تخصص علمی ندارند. برای همین هم از القاب غیرعلمی فانتزی گونه مانند «فیوچریست» و غیره در مورد خودشان استفاده میکنند. از منظر جامعه شناختی

از منظر جامعه شناختی، «فیوچریست» یعنی چیزی شبیه فال بینان خودمان! همانطوری که قبلا گفتم، ایشان یک بیزینس من هستند و مدرک تحصیلی بالای لیسانس هم ندارند، آن هم لیسانس ادبیات از دانشگاه نیویورک. حالا چرا شما...... میگویید و و طلبکار هم هستید؟ دستکم سعی کنید در حد ویکپدیای بی در و پیکر اخلاق علمی داشته باشید، و بجای یکدندگی، بخاطر اطلاعات غلطی که داده اید، از مخاطبانتان عذرخواهی نمایید.
دو- شما مارکس را به نداشتن آگاهی در مورد نقش تکنولوژی متهم کرده اید. هرکسی که با الفبای آثار مارکس کوچکترین آشنایی نیز داشته باشد، میداند که این ادعای شما کذب محض است و همچنانکه قبلا یادآور شدم، بر خلاف ادعای شما مارکس و انگلس درک فوق العاده بالایی از نقش ماشین و تکنولوژی در جوامع بشری داشتند، تا آنجایی که بعضیها آنان را به «دترمینیسم تکنولوژیکی» متهم نموده اند. کافی ست شما به معنا و مفهوم مقوله هایی مثل «شیوه تولید،» نقش دینامیک نیروهای مولد، تعریف «ابزار، ماشین آلات و تکنولوژی» در نوشته های مارکس دقت نمایید تا به عمق بی پایه بودن حرفهایتان پی ببرید. حالا بجای روشنگری در رابطه با انتقادات کنکرت من، آمده اید و یک سؤال بیمورد دیگر مطرح کرده اید. اینکه انقلاب طبقاتی به آن شکلی که مارکس پیشبینی کرده بود شکل نگرفته، دلایل متعددی دارد که خارج از حیطه صحبتها و قصه های مادربزرگانه شما در آن ویدیو میباشند. اول لطف کنید و حرفهایتان را اصلاح بفرمایید تا بعد به مباحث دیگر برسیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

من به فاکتور دیگری نیز اشاره خواهم کرد و آن ( روحیه کارافرینی ) است، تا ۲۰ سال آینده نزدیک به ۲۵ تا ۳۰ درصد مشاغل امروزی، توسط روبات‌ها جایگزین خواهند شد، تا آخر این قرن، دیگر دهه و روستائی در روی زمین نخواهد ماند و همه سوی شهر‌ها روانه خواهند شد، این یعنی‌ دولت‌ها برای برای ایجاد کار، به بخش خصوصی‌ بیشتر از هر زمانی‌ در تاریخ بشر نیاز خواهند داشت، این یعنی‌ ( پشتیبانی از روحیه کارافرینی و نوآوری ) به فاکتوری اساسی‌ در زنده ماندن و خود کفائی جوامع تبدیل خواهد شد و این امر از دست کومونیست‌ها بر نمیاد، ( لطفا دقت کنید جامعه آذربایجانی و ترکیه ) دارای سطح بالائی از روحیه ( کار آفرینی ) هستند و باید این جوامع را در برابر خطر‌های کومونیزم حفظ کرد مخصوصا که منطقه خاورمیانه در آتش بحران می‌سازد و آینده خاورمیانه را تنها با اتکا به جوامع آذربایجانی و ترک می‌‌شود ساخت.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابک آزاد، ضمن تشکر از این بحثی‌ که شروع کرده اید باید اضافه کنم که امروز اقتصاد کلان کشور‌ها مدیون ( سرمایگذاری داخلی‌ و خارجی‌ ) است، در عصر گلوبلایزیشن ( نو آوری و سرمایگذاری ) فاکتور هائی هستند که هر دولتی و کشوری که به صلاح مردم گام بر میدارد باید در اولویت قرار دهد، ( کومونیزم و سوشیالیزم ) نه تنها مفاهیم مبهمی هستند بلکه تنها هنر آنان، ( توزیع ثروتی است که توسط کاپیتالیسم ) حاصل شده است، یعنی‌ کومونیزم و سوشیالیسم نه تنها به رشد اقتصادی نمی‌‌انجامد بلکه اصلا کاری به رشد اقتصادی ندارد، یعنی‌ کومونیستی که می‌‌خواد ( ثروت تولید شده توسط کاپیتالسیم را پایمال کند ) در قدم نخست فکری به تولید همین کاپیتال نکرده، با پر رنگ شدن فاکتور ( سرمایگذاری خارجی‌ و نوآوری ) در اقتصاد کشور ها، کومونیست‌ها و سوشیالیست‌ها فقط با تکیه بر اقتصاد تک محصولی مثل ( نفت و گاز ) اگر قیمت آن

اگر قیمت آن بالا بماند میتوانند قدرت را قبضه کرده اقتصاد یک کشور را اداره کنند و کدام ابله جامعه شناس خرفت و خنگی نمیداند که اقتصاد تک محصولی به دیکتاتوری می‌‌انجامد و به دلیل دیکتاتوری ، نو آوران و سرمایگذاران ، هر دو از کشور فرار میکنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

تا زمانیکه شما ترکهای تجزیه طلب قادر نباشید یک سایت ترکی برای خود راه بیندازید و از سایتهای فارسی زبان ایرانیان استفاده و سوء استفاده میکنید ، به جایی نخواهید رسید چون هر لحظه ممکن است این شیر آبی را برویتان ببندند و باید سراغ باکو و آنکارا یا آستانه در مغولستان بروید . تنها تشکری که اینجا میتوانید بکنید این است کخ اینقدر از زمین و آسمان طلبکار نباشید .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ثانی با سلام دوباره، واکنش شما برای من چندان غیر منتظره نبود. ولی سؤال اصلی این است: بحث ما بر سر چیست؟ یکی آمده و می‌گوید: «انتظار پوزش طلبي از ملتي دارند كه عليه چنين لاطائلاتي به پا خاستند» واقعیت این است که ملت اساسا برعلیه چنین لاطائلاتی به پا نخاستند. ملت بپا خاستند تا همان چیزی را بدست بیاورند، که همین الان از آن برخوردارند، یعنی حاکمیت اسلام. نخبگان این ملت هم دست کمی از عوام نداشتند، واگرنه به فضاحتی عمیق مثل سازمان اکثریت و حزب توده که اکثریت مطلق چپ ایرانی و مارکسیستها را در خود جا داده بودند، در نمی غلطیدند. ولی بحث من حتی این هم نیست. من می گویم شاه را از زاویه اعتقاد به یا سوء استفاده از خرافات مذهبی باید محکوم کرد، ولی چپ ایرانی با این کارنامه درخشانش حق ندارد در این دعوا طلبکار باشد. همانطور که گفتم، شاه دیکتاتور بود، شکنجه می کرد و تفکر عقبمانده داشت، ولی اکثریت قریب

به اتفاق مخالفینش دهها بار از او بدتر بودند. اینکه آنها خود را فدای خلق می کردند و برای آرمانهایشان می مردند، دلیل بر حقانیت آنها نیست. هواداران چپ در برابر قتلهای درون سازمانی - مثلا عبدالله پنجه شاهی در فدائیان و مجید شریف واقفی در مجاهدین - مصرانه خود را به کری و کوری می زنند و معتقدند این فقط شاه بود که دگراندیشان را می کشت! بحث من بر سر این شماره یا آن شماره این یا آن نشریه نیست، بحث من این است که تا کسی یک سوزن به خود نزند، حق ندارد جوالدوز را تا ته در بدن مخالفینش فرو کند، همین!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آزاد, قبل از شروع باید بگویم که با نتیجه گیری شما در آخر برنامه کاملا موافقم. منظوراز تصدیع اینست که بپرسم چرا این بحث را با حمله به مارکسیسم شروع فرموده اید؟ مارکسیسم با همه خوبی ها و بدی های آن مرحله ای از تحول ( نمیگویم تکامل ) تاریخ بشری بود که دوران کمونیسم آن سالهاست که طی شده و جز کاریکاتوری از آن در چین و ماچین باقی نمانده است. مسئله مورد گفتگو, جریان Futurism, به عربی المستقبليات است که فارسی آنرا نمیدانم و موضوعی جالب و تازه میباشد. شما میتوانستید در این مقاله بجای مارکسیسم, کاپیتالیسم را مثال بیاورید. شکی نیست که کاپیتالیسم پس از تسلط خود بر قسمت بزرگی از جهان بحران های بزرگی را از سر گذرانده و بحران اخیر آن با توسعه جناح Military- Industrial - financial Complex آینده بشر را به خطر انداخته و موج بیکاری و توسعه فقر خطر دیگریست که روز به روزاوضاع آن بدتر میشود.

نزدیک ترین مثال عملی در تعادل بین کاپیتالیسم و مارکسیسم کمونیستی, سوسیالسمی ست که اکنون شما از نعمت وجود آن در سوئد برخوردارید که از دست آورد های مهم مارکسیسم میباشد. اما در مورد المستقبليات, Yogi Berra میگوید "It is difficult to make predictions, especially about the future".
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای بابک داد دارید به راه درست میروید ولی بدایند که جریان فرقه در اذربایجان و کوردستان رابطه مستیقم با اموزشهای مارکس و لنین و کارگزار ان انها د رایران یعنی حزب توده دارد. این حزب کومونیستی کاری جز فاجعه درایران بوجود نیاورد. پیروی ازاستالین تا زیر عبای اخوند خزیدن و از نظام اسلامی دفاع کردن کارنامه این حزب و جریانات چپ در ایران را تشکیل میدهد. مارکس مخالف دفاع از ارتجاع سیاه بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

ناظر عزیز
هدف ما در اینجا انتخاب روشهای مبارزه برای سرافرازی و پیروزی آذربایجان است. ما نباید با حرفها، سیاستها، تاکتیکها و عمکلردهایمان مبارزه برحق مردم ستمدیده آذربایجان را لکه دار و بدنام بکنیم. تعدادی جوان بی تجربه و غیر سیاسی که به حق دلشان برای آذربایجان می تپد با انجام بعضی کارهای افراطی و غیر سیاسی به مبارزه ملی و دموکراتیک آذربایجان لطمه میزنند. ما باید برای رفع اشکلالات به سلاح انتقاد متوسل شویم تا اشتباهات خود را در مبارزه اصلاح کنیم. ما باید از منتقدین ممنون باشیم نه اینکه آنها را همدست و عامل فاشیسم حاکم بر ایران بدانیم. دراین رابطه من به تبلیغات منفی و غلط شما انتقاد کردم و گفتم که سر و گوش بریدن سربازان و پاسداران اسلامی توسط پیشمرگه ها درست نیست.

رژیم اسلامی از این شیوه ها استفاده میکند ما نباید به شیوه های دروغ و اتهام متوسل شویم چون آخرش به ضرر خودمان و آذربایجان تمام میشود.من اشاره به پانترکیسم کرده بودم. دوست عزیز، پانترکیسم تفکری است که آذربایجان جنوبی را به زیرسوال کشیده است. پانترکیسم ایدئولوژی امپراطوری عثمانی بوده که با پرچم اسلام (داعش) و ترک گرایی خواسته اند نه تنها مناطق ترک بلکه جهان را زیر سیطره خود بگیرد و آذربایجان هم در آن مستعمره و حل شود.
آذربایجانی گری با پانترکیسم در تضاد است. ما بر محوریت آذربایجان جنوبی تاکید میکنیم و پانترکیستها بر توران زمین خیالی و تسلط اسلام ترکها بر جهان تاکید میکنند.
از اینها بگذریم پانترکیسم نه تنها در کشورهای تورک بلکه در ترکیه هم شکست خورده و افتخار فاشیستی را در جهان بدوش میکشد. ما نمی خواهیم با ایدئولوژی ورشکسته فاشیستی آذربایجان را رهبری کنیم. اگر هم بخواهیم به سرنوشت دیگر پانترکیستها دچار خواهیم شد و در دنیا هیچ دولتی حاضر نیست به چنین جریانی کمک کند. موضوع پانترکیسم عمیقتر از آن است که بعضی از دوستان ما آنرا "اتحاد ترکهای جهان" تصور میکنند. تاکنون پانترکیستها بزرگترین ضربات را به جنبش ملی آذربایجان زده اند. بخشی از ضعف،انفعال و رخوت فعلی جنبش آذربایجان ناشی از عملکردهای جریانات پانترکیستی است.
دوست گرامی، مردم آذربایجان (مذهبی، کمونیست، ناسیونالیست، سوسیال دمکرات، فذرالیست، استقلال طلب و خودمختاری طلب) باید بر آذربایجانی گری پای بفشارند نه برمحور "دنیای ترک" یا "توران گرایی" . چون پانترکیسم با اهداف تورانگرایی ریشه به تیشه آذربایجان میزند. اکنون روشنفکران مردم ما آگاهتر شدند و روز به روز ایدئولوژی، استراتژی و روشهای پانترکیستی ضعیفتر میشوند.
ناظر عزیز، به سوال اول شما اشاره کنم. در مورد فعالیت کمونیستی و نظامی من در کردستان به فکر فرو نروید. در سالهای اول انقلاب جوانان یا پاسدار و بسیج شدند یا مجاهد و کمونیست. کمونیست شدن در برابر فاشیسم اسلامی و کاپیتالیسم افتخار بوده و هست. کشته شدن بخاطر منافع ستمدیدگان در زندان یا کردستان را به کشته شدن در جبهه های جنگ ایران و عراق بخاطر منافع سرمایه داران اشغالگر و فاشیست اسلامی ترجیح میدادم.
من نه تنها به استقلال کردها بلکه به استقلال ملی همه ملتها احترام قائل هستم. من برای استقلال همه ملتها از ایران تلاش میکنم و از کمونیستهای استقلال طلب آذربایجان هستم،
درست است که اختلاف ارضی کرد و ترک شدت گرفته است و کردها روز به روز قدرتمندتر شده و طمع شان بیشتر و بیشتر میشود. ضعف جنبش ملی در آذربایجان و قدرتمندی جنبش کردها به هیچ وجه نباید ما را به دامن رژیم فاشیستی و اشغالگر ایران بیاندازد. همکاری با رژیم فاشیستی ایران خودکشی سیاسی است. این سیاست بزرگترین ضربات را بر پیکر آذربایجان فرود می آورد.
جمهوری اسلامی ایران، دولت ترکیه، سوریه و عراق بدون اوجلان ساوالانها هم به سرکوب کردها و جنبش حق طلبانه آنها پرداخته ولی بعد از دهها سال نتیجه این است که می بینیم.
باید راه چاره دیگری در کاهش تنشها و خنثی کردن سیاستهای توسعه طلبانه پیدا کرد. مردم آذربایجان باید آگاهتر شوند، خطرات را بفهمند، متشکل شوند و برای مقابله و دفاع از خود در برابر هر تعرضی آماده شوند. موضع دفاعی در هر شرایطی درست نیست و راههای پیشگیری زیادی وجود دارد. راههای سیاسی و صلح آمیز جهت رفع اختلاف دو ملت ستمدیده کرد و ترک اهمیت زیادی دارد.ملتهای ترک و کرد باید بدانند که ما مرزهای طولانی با هم داریم و جنگ و دشمنی به نفع هیچ کدام نیست. آنها برای ساختن کشور و دولت مستقل و مسحکم احتیاج به ثبات و صلح و امنیت در منطقه دارند. کردها در عراق اینرا تجربه کردند، حمله داعش و درگیر شدن در جبهه های دیگر "استقلال" آنها را به عقب انداخت.
نوشته شده توسط: Anonymous

senedi vaze ter. az in ke in regim arab ast ve zed irani in hkomat feght doshman! iran ve irani ast

نوشته شده توسط: بابک آزاد

جناب مارکس آقای الوین تافلر تحقیقات زیادی درباره جوامع کشاورزی، صنعتی و فراصنعتی نموده است و در این باره چندین کتاب نوشته است به این دلیل او در این زمینه دارای صلاحیت علمی و نظری است و نداشتن مدرک تحصیلی خاص نمی تواند صلاحیت علمی او را زیر سئوال ببرد شما که ظاهرا با نظرات کارل مارکس آشنایی بهتر دارید آیا کارل مارکس در جایی خاطرنشان شده است که در جوامع سرمایه داری پیشرفت علم و تکنولوژی می تواند می تواند ماهیت کار و به تبع آن وضعیت کارگران را بطوری تغییر دهد که انقلاب کارگری ناممکن شود؟ من فکر می کنم شما مثل افراد دیندار برای ارضا خودتان دنبال تفسیر دلبخواهی از مارکسیسم هستید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی، با تشکر از اسنادی که ارائه داده اید، به عرضتان برسانم که تصور می کنم شما کمی با بغض به مساله نگاه می کنید.
تصور من بر این است که این سازمان اکثریت و حزب توده معتقد نبودند که علی مولای آنهاست و حسین هم شهید آنها هستند بلکه می خواستند با توده ها <همراه> بشوند و با زبان آنها صحبت کنند.
من شخصا با چنین شیوه هایی موافق نیستم وآن را بیراهه می دانم. ولی نمی توانم به آنها این انگ را بزنم که آنها به چنین حرفهایی باور داشته اند و یا دارند بلکه آن را تنها و تنها یک شیوه و سیاست غلط می دانم و معتقدم که چه سازمانهای سیاسی و چه روشنفکران از هر رقمی که باشند، فرقی هم نمی کند مارکسیست یا کمونیست باشند یا نباشند، باید حقایق را به مردم بگویند و روشنگری کنند.
من مقاله کار اکثریت شماره 134 را خواندم. نویسنده مقاله خود را با این جمله شروع می کند:

<روز چمعه... حسین بن علی امام سوم شیعیان...> یعنی اینکه در مورد امام سوم شیعیان صحبت می کند و نه در مورد مثلا مولای خودشان. بنابراین این اکثریتی ها با تمام اشکالاتی که داشته اند، نه علی و نه حسین را مولای خود نمی دانند.
در ادامه مقاله، نویسنده مساله امام حسین را به مسائل طبقاتی می کشاند و چنگ او را به تضاد بن اشراف و فقرا نسبت می دهد. یعنی می خواهد با زبان روضه خوانی آخوندی، ایده مارکسیتی خودشان را به توده های مردم عامی الغا کند.
همانطوری که نوشتم من این شیوه را قبول ندارم و معتقدم که روشنفکر و حزب و سازمان سیاسی باید صریح باشد و روشن حرف بزند و نه در لفافه، آنهم از نوع آخوندی آن.
می توان در این مورد انواع و اقسام مارک های سیاسی از قبیل اپورتونیست و فرصت طلب و... را به آنها زد ولی نمی توان مانند شما به آنها این انگ را زد که <علی را مولای خودش می دان>د و حسین را شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه می نام>د!
من نشریه "راه مردم" را پیدا نکردم ولی اگر منظورتان <نامه مردم> شماره 198 بوده است، من به آن مراجعه کردم و چنین چیزی که شما نوشته اید پیدا نکردم تا آن را بخوانم.
اگر لطف کنید و آدرس دقیق بدهید، ممنون خواهم شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابک آزاد؛
سخنان شما در این ویدیو خیلی بی اساس هستند و هیچ ربطی به مارکس و نوشته های او ندارند.
یک- آقای الوین توفلر هیچوقت جامعه شناس نبوده اند. ایشان یک بیزینس من هستند و مدرک تحصیلی بالای لیسانس هم ندارند، آن هم لیسانس ادبیات از دانشگاه نیویورک.
دو- بر خلاف ادعای شما مارکس و انگلس درک فوق العاده بالایی از نقش ماشین و تکنولوژی در جوامع بشری داشتند، تا آنجایی که بعضیها- البته بنظر من بناحق- آنان را به «دترمینیسم تکنولوژیکی» متهم نموده اند.
سه- کافی ست شما به معنا و مفهوم مقوله هایی مثل «شیوه تولید،» نقش دینامیک نیروهای مولد، تعریف «ابزار، ماشین آلات و تکنولوژی» در نوشته های مارکس دقت نمایید تا به عمق بی پایه بودن حرفهایتان پی ببرید.
باتشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

تحلیل پیدایش حرکت بنیاد گرایانه در منطقه در این مقاله ، کانون تضاد اولیه را ، تضاد بین هژمونی طلبی شیعه و عکس العمل سنی ها در قبال ایران معرفی میکند. این تحلیل چه از منظر انطباق با واقعیت سیاسی و چه از منظر واقعیت اجتمایی - اقتصادی نادرست است . ایران پدر خوانده داعش است زیرا فراگیرترین جریان کهنه - تاریخی dر دوران بحران سرمایه داری جهانی است - که علیرغم ناتوانی تاریخی - فرصت ظهور فعال سیاسی پیدا میکند. خصلت های ارتجاعی " داعشی " فصل مشترک همه انواع نیروهای ارتجاعی - ماقبل تاریخی است که ایران و داعش را در یک محور در مقابل نیروی اقتصادی - اجتماعی سرمایه داری جهانی قرار میدهد. ایران هیچ گاه نمیتواند در یک حرکت استرتژیک ضد داعش شرکت کند. چاقو هیچ گاه دسته خود را نمیبرد . " وجود " داعش را از کانون تضاد شیعه و سنی دیدن خود مبین یک اندیشه ارتجاعی در نگاه به تاریخ است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اولين كساني كه در سطح بين المللي رابطه شركت هاي آلماني با تسليحات شيميايي عراق را فاش كردند آمريكايي ها بودند. بنا به گزارش بي.بي.سي. در سپتامبر 1980 دولت ريگان يك خبرگزاري اطلاعاتي ملي را مامور بررسي گسترش سلاح هاي شيميايي در جهان سوم كرد.اين خبر گزاري در گزارش خود در مورد عراق هشدار داده بود كه فرايند مداوم خريد مستقيم مواد شيميايي و مهماتي كه به منزله بمب يا خمپاره از ماده شيميايي مسموم كننده پر مي شود و ساير امكانات توليد اين جنگ افزار از اروپاي غربي و مصر ادامه دارد. در اين گزارش بخصوص از دولت "بن " به خاطر جلوگيري نكردن از كار شركت هاي آلماني طرف قرار داد انتقاد شده بود.جزئيات گزارش نشان دهنده آن بود كه آلمان غربي كمك هاي فني را در تهيه گاز فلج كننده اعصاب فراهم آورده است.

به طور غيره رسمي اين اطلاعات به دولت آلمان غربي گوش زد شد اما كسي توجهي نكرد تا آنكه در مارس 1984 نيويورك تايمز با استناد به منابع اطلاعاتي آمريكا(يسا) گزارش مفصلي از عملكرد شركت هاي آلماني در ساخت و ساز كارخانه سامرا ارائه كرد و در آن از شركت "كارل كولب" نيز نام برد.
اين مقاله موجب شد تا مقامات آلماني به آن واكنش نشان دهند. از جمله "هلموت كوهل" صدر اعظم آلمان غربي در يك بيانيه وعده داد كه به موضوع رسيدگي كند.همچنين يكي از مقامات برجسته پنتاگون در اين رابطه اظهار داشت: ما مي دانيم كه دو كارخانه آلمان غربي، عراق را در توليد جنگ افزارهاي شيميايي ياري مي كنند. يكي از آنها نقش برجسته اي در اين امر دارد و هنوز هم به كار خود ادامه مي دهد اين مقام افزود اين كارخانه علاوه بر ماده "پتسي زيدن pesticides "احتمالاً گاز خردل و اعصاب هم توليد مي كند.
از اين به بعد كه به آرامي سرو صداي دخالت شركت هاي آلماني دركارخانه جات تسليحات شيميايي عراق پخش شد. و از طرفي عراق نيز در اين زمان به نحو گسترده اي از گاز شيميايي عليه نظاميان ايران استفاده مي كرد كه منجر به اعزام هيئت بازرسي سازمان ملل به ايران مي شد. اين عوامل باعث شد كه در شانزدهم اوت 1984 قوانين كنترلي سخت تري بر صادرات مواد شيميايي علي الخصوص به عراق وضع گرديد .

نوشته شده توسط: بابک آزاد

آقای استخانلو این نحوه برخورد شما با نقد من از مارکسیسم کمکی به امر روشنگری نمی کند من به موردهای کاملا مشخص اشاره کردم اگر شما مخالف نقد من از مارکسیسم هستید بهتر است نظر خودتان را در باره این موارد مشخص بنویسد برای مثال آیا شما باور ندارید که پیشرفت علم و تکنولوژی باعث شده است که ابزار هوشمند مثل روبوتها در امر تولید بکار گرفته بشوند؟ بهر حال این این نحوه برخورد شما در واقع درستی نقد مرا از مارکسیسم ثابت می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کاظم ثانی، با سلام! آیا سازمان فدائیان اکثریت را به عنوان یک سازمان مارکسیستی برسمیت می‌شناسید؟ اگر جواب شما مثبت است، لطف کنید به نشریه «کار اکثریت شماره ۱۳۴ آبان ۱۳۶۰» نگاهی بیندازید تا ببینید بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه را چگونه شور حسینی درگرفته بود: «یک نمونه عالی ایثار، همه روزها عاشورا و همه سرزمین ها کربلاست» این نشریه در کنار "راه مردم" که می نوشت: «عاشورای حسینی را به همه شیعیان جهان تسلیت می‌گوئیم» (شماره 198، 9 فروردین 1359) صدای صدهاهزار مارکسیست ایرانی بود. کافیست؟ یا نمونه‌های بیشتری می‌خواهید؟ البته جزئیات بیشتر را می توانید از کیانوش توکلی بپرسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

عمر بشر و عمر استثمار و عمرکاپیتالیسم طولانی تر از عمر شما و تئوریسین های بورژوازی است که بتوانند این حکم و قضاوت را در باره پیروزی یا شکست مارکسیسم و سوسیالیسم بدهند . بعد از سقوط استالینیسم در اروپای شرقی ، مارکسیسم یکی از معتبر ترین علوم اجتماعی در دانشگاههای غرب و امریکا شده است .غیر از بی عدالتی و دیکتاتوری ،وظایفی جدید مانند محیط زیست و اقتصاد و استثمار گلوبال و حقوق زنان و حقوق اقلیت ها ، از جمله زمینه های فعالیت مارکسیسم و مارکسیتها برای آینده شده اند . بریدههای سیاسی و نا امیدها باقیمانده فرهنگ شکست و مبتذل و نیهلیستی ارتجاعی نظامهای فئودالی سرمایه داری لیبرالی فردگرایانه هستند . زحمتکشان و کارگران، همرا ه روشنفکران مردمی و انقلابی شان ، تا پیروزی بشریت بر پلیدیها از پا نخواهند نشست .جوجه ها را در پایان پائیز میشمارند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی، کاملا درست است که زنده یاد گلسرخی از مولا علی و حسین شهید صحبت کرد. ولی چند نمونه مارکسیت ایرانی دیگر می شناسید که از مولا علی و حسین شهید صحبت کند؟