Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... ویژگی هائی که دارند با شیوه فدرال در فدرال گردانده می شوند اما این شیوه فدرال در فدرال نیز هیچ پیوندی با نژاد و زبان و ملیت و قومیت ندارد! اما راهکار شما برپائی رژیمی فدرال در فدرال آن هم بر پایه زبان و ملیت است! برای نمونه با روشی که شما درباره آن نوشته اید استان آذربایجان باختری فدرال خواهد بود و فدرالیسم در آذربایجان باختری نیز بر پایه ترک بودن آذربایجان باختری خواهد بود! اما چون کردها نیز در درون آذربایجان باختری می زیند پس گرداگرد آنها نیز در درون آذربایجان باختری باید دیوارکشی شود و ساختاری فدرال در فدرال برپا شود! سپس چون در بخشی که در آذربایجان باختری کردها در آن می زیند و گرداگرد آنها برای کرد بودنشان دیوارکشی شده است ترک ها نیز زندگی می کنند پس باید گرداگرد ترک ها نیز برای ترک بودنشان دیوارکشی شود و این بار ساختار فدرال در فدرال در فدرال بر پایه دیوارکشی های .....

..... زبانی و ملیتی برپا شود! دوست گرامی، آیا کشورداری با این روش آن هم در سده بیست و یکم شدنی است؟ ********** دوست گرامی، آموزش به زبان مادری در شهرها و استان های چند زبانه با کدام بودجه باید انجام شود؟ برای نمونه با کدام بودجه در اورمیه هم دبستان به زبان ترکی، هم دبستان به زبان کردی، هم دبستان به زبان آشوری، هم دبستان به زبان ارمنی و هم دبستان به زبان پارسی باید کار کنند؟ چاپ نسک های دبستانی به زبان های گوناگون و پرورش آموزگاران به زبان های گوناگون با کدام پول باید انجام شوند؟ از اینها گذشته اگر زبان کاربردی در استان آذربایجان باختری یا خاوری ترکی باشد میلیاردها بودجه و به کارگیری زمان و نیرو برای چم کردن صدها میلیون پرونده در دادگستری ها و شهرداری ها و اداره های ثبت کل و ثبت احوال و ..... به زبان های ترکی و کردی و ارمنی و آشوری چه سودی برای مردم گرسنه آذربایجان خواهد داشت؟ ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، از هر سو که نگاه کنیم ناسیونالیسم و راهکارهای ناسیونالیستی جز بن بست فرجامی ندارند اما شما از یک سو می گوئید: ( ..... مبارزه حقوقی را لازم است از ایدئولوژی ناسیونالیسم جدا کرد و تکلیف خود را با آن مشخص نمود، مبارزه حقوقی آری، ناسیونالیسم نه! ..... ) از سوی دیگر فدرالیسمی که از آن سخن می گوئید جز ناسیونالیسم بر شالوده دیگری استوار نیست! دوست گرامی، هرگز فدرالیسمی که شالوده آن ناسیونالیستی باشد نمی تواند دموکراتیک باشد و جز برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی که فرجام آن نیز افتادن به پرتگاهی مانند یوگوسلاوی است نخواهد بود! درباره ویژگی های رژیم خودگردانی مردمی (فدرال – دموکرات) نگاه کردن به نوشتاری که در لینک زیر نوشته شده است سودمند است http://iranglobal.info/node/16877
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... کار نیکی انجام دهد گفته می شود (مردانگی) کرد و گفته نمی شود که (زنانگی) کرد! با این روال چگونه می توان در ایران برابری حقوقی زن و مرد را بدون شسته شدن پندارهای گندیده مردسالارانه از میان برد؟ دوست گرامی، آ.ائلیار، دموکراسی و ابزارهای آن مانند فدرالیسم نیز هنگامی در یک سرزمین می تواند پیاده شود که مردم آن سرزمین به جای زورپرستی باورمند به حق پرستی باشند و اندیشه های روشن داشته باشند و گر نه در سرزمینی که مغز مردم آن انباشته از خرافه های دینی به جای مانده از زمان برده داری و شترچرانی باشد برپائی یک رژیم دموکرات ناشدنی است! دوست گرامی، آ.ائلیار، کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی گفته است: "دین تریاک مردم است!" چرا کارل هاینریش مارکس چنین سخنی را گفته است؟ چون مارکس در اروپا می زیست و دین دینداران اروپائی دین مسیحی است اما اگر مارکس در یک کشور اسلامی می زیست هیچ دور .....

..... نیست که می گفت: "دین آرسنیک مردم است!" و به راستی نیز هنگام سنجش دو دین مسیحی و اسلام اگر ما دین مسیحی را آن چنان که کارل هاینریش مارکس گفته است تریاک بدانیم دین اسلام را باید آرسنیکی بدانیم که در درازنای تاریخ جز ویران کردن گام به گام شهریگری هائی که گام در راه بالندگی گذاشته بودند کار دیگری نکرده است! با این روال چگونه می توان بدون نابود کردن و ریشه کن کردن دین خردسوز اسلام، در یک سرزمین رژیمی فدرال - دموکرات و باورمند به برابری حقوقی زن و مرد را پیاده کرد؟ پیامد باورمندی مردم یک سرزمین به دین خردسوز اسلام برپائی رژیم طالبان در افغانستان، رژیم سعودی در عربستان و انتحار اسلامی و روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه در ایران را در پی خواهد داشت! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، همچنان که در سایه دین اسلام و باورمندی مردم یک سرزمین به این دین خردسوز برپائی رژیمی فدرال – دموکرات در یک کشور ناشدنی است در سایه ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی برپائی یک رژیم فدرال – دموکرات در یک سرزمین ناشدنی است! دوست گرامی، آ.ائلیار، از دموکراسی می آغازم، دموکراسی و ناسیونالیسم در هیچ کجای جهان و هیچ کجای تاریخ باهم سازگار نبوده اند و همه رژیم های ناسیونالیست در همه جهان و همه تاریخ سیاهترین رژیم های دیکتاتوری بوده اند! رژیم ناپلئون بناپارت ناسیونالیست در فرانسه، رژیم آدولف هیتلر ناسیونالیست در آلمان، رژیم بنیتو موسولینی ناسیونالیست در ایتالیا، رژیم میلیتاریست و ناسیونالیست ژاپن در زمان جنگ جهانی دوم، رژیم چیان کای چک ناسیونالیست در چین، رژیم اسلوبودان میلوشوویچ ناسیونالیست در یوگوسلاوی، رژیم صدام حسین ناسیونالیست در عراق و ..... همگی رژیم هائی ناسیونالیست و بر پایه دیکتاتوری بوده اند نه دموکراسی! پس نمی توان از یک سو باورمند به ناسیونالیسم بود و از سوی دیگر از دموکراسی سخن گفت و یکی از این دو تا را باید برگزید: دموکراسی یا ناسیونالیسم و گزینه سومی در کار نیست! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، فدرالیسم نیز اگر در یک سرزمین از ابزارهای دموکراسی باشد مردم از یک ساختار کارآمد برای کشورداری بهره مند خواهند بود اما اگر فدرالیسم ابزاری برای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین باشد پیامد آن برپائی رژیمی مانند رژیم های بومشاهی (ملوک الطوایفی) در روزگاران کهن خواهد بود و برای برپائی رژیم خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) در یک سرزمین نیز باید ویژگی های یک سرزمین و ویژگی های مردم همان سرزمین آمادگی برای پذیرش چنین ساختاری را داشته باشند و گر نه بدون زمینه از پیش آماده شده برپائی رژیم فدرال – دموکرات در یک سرزمین ناشدنی است! ******* دوست گرامی، آ.ائلیار، در نوشتاری که شما نوشته اید بر دو چیز پافشاری شده است که یکی از آنها زبان مادری است و دیگری ملیت است! و شالوده فدرالیسمی که شما از آن سخن می گوئید بر ناسیونالیسم استوار است! اما آیا شالوده کار رژیم هائی که در جهان کنونی فدرالیسم در آنها ابزاری برای دموکراسی است زبان و ملیت است؟ آیا پنجاه استان فدرال آمریکا از دیوارکشی بر گرداگرد پنجاه ملیت و قومیت و اتنیک و نژاد و زبان برپا شده اند؟ دوست گرامی، در چین ده ها زبان گویشور دارند که گاه شماره گویشوران هر کدام از این زبان ها به ده ها میلیون تن می رسد اما زبان کاربردی یک میلیارد تن از مردم چین زبان (ماندارین) است و زبان و نژاد در ساختار فدرالی چین جائی ندارند! در فیلیپین بیش از صد زبان مادری گویشور دارند اما استان های فیلیپین از دیوارکشی به گرداگرد گویشوران به زبان های گوناگون برپا نشده اند! دوست گرامی، آ.ائلیار، گاهی در رژیم های فدرال – دموکرات شهرها و استان هائی برای .....
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... رژیمی در هر سرزمینی فرآورده ویژگی های آن سرزمین و ویژگی های مردم همان سرزمین است! برای نمونه رژیم ناپلئون بناپارت در فرانسه را ما چه رژیم خوبی بدانیم و چه رژیمی بد، فرآورده ویژگی های سرزمین فرانسه و ویژگی های مردم فرانسه بود! هرگز رژیم ناپلئون بناپارت در یک شبانه روز از آسمان به زمین نیفتاد و در فرانسه بر سر کار نیامد و این فرانسوی ها بودند که گوهرشان را در پایان سده هجدهم و آغاز سده نوزدهم بیرون دادند و رژیم ناپلئون بناپارت در فرانسه بر سر کار آمد! از اندیشه های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی به این هوده می رسیم که رژیم های دیگری نیز مانند رژیم کایزر ویلهلم دوم در آلمان، فرانتس یوزف در اتریش، فرانکو در اسپانیا، نازی در آلمان، فاشیست در ایتالیا، بعث در عراق، پینوشه در شیلی، ولایت فقیه در ایران، طالبان در افغانستان و ..... هیچکدام در ۲٤ ساعت از آسمان به .....

..... زمین نیفتادند و در آن سرزمین ها بر سر کار نیامدند و ویژگی های آن سرزمین ها و ویژگی های مردم آن سرزمین ها آن رژیم ها را بر سر کار آوردند و مانند درختی که سر از خاک درمی آورد از درون ویژگی های آن سرزمین و ویژگی های مردم آن سرزمین رژیم های گوناگون نمایان شده و بر سر کار می آیند! دوست گرامی، آ.ائلیار، سخنان کارل هاینریش مارکس شاید پیچیده باشند و فهم چنین سخنانی که با زبان فلسفی هم گفته شده اند شاید دشوار باشد، برای فهم آسان سخنان کارل هاینریش مارکس نمونه ساده ای می آورم: اگر روح الله خمینی به انگلستان می رفت و می گفت ای مردم انگلستان به خیابان ها بریزید و بگوئید مرگ بر شاه! و رژیم پادشاهی انگلستان را سرنگون کنید تا رژیم دیگری به نام جمهوری اسلامی انگلستان بر سر کار بیاید و من نیز رهبر این رژیم باشم پیروز می شد یا نه؟ و یا اگر روح الله خمینی به ژاپن می رفت و می گفت ای مردم ژاپن به خیابان ها بریزید و بگوئید مرگ بر شاه! و رژیم پادشاهی ژاپن را سرنگون کنید تا رژیم دیگری به نام جمهوری اسلامی ژاپن بر سر کار بیاید و من نیز رهبر این رژیم باشم پیروز می شد یا نه؟ روشن است که هرگز روح الله خمینی نه در انگلستان می توانست رژیمی به نام جمهوری اسلامی انگلستان را برپا کند و نه در ژاپن می توانست رژیمی به نام جمهوری اسلامی ژاپن را برپا کند اما در ایران توانست! چون از درون ویژگی های سرزمین و ویژگی های مردم کشورهای انگلستان و ژاپن رژیمی به نام جمهوری اسلامی انگلستان و یا رژیمی به نام جمهوری اسلامی ژاپن نمی توانست سر برآورد اما از درون ویژگی های سرزمین ایران و ویژگی های مردم ایران رژیمی به نام جمهوری اسلامی ایران توانست سر برآورد! و یا رژیم طالبان در فرانسه نمی توانست به فرمانروائی برسد اما در افغانستان توانست! چون ویژگی های رژیم طالبان با ویژگی های سرزمین و مردم افغانستان اگر نگوئیم صد در صد اما به فراوانی هماهنگ بود اما با ویژگی های سرزمین و مردم فرانسه هماهنگ نبود! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، آئین ها نیز مانند رژیم ها هنگامی می توانند در یک کشور به کار گرفته شده و پیاده شوند که با ویژگی های سرزمین و مردم آن کشور هماهنگ باشند! برای نمونه آئین حجاب سیاهی و تباهی پس از انتحار اسلامی در ایران برای آن به کار گرفته و پیاده شد که در ایران پیشاپیش زمینه برای با حجاب شدن زن ها آماده بود اما آیا آئین حجاب سیاهی و تباهی در کشورهائی مانند آلمان و آمریکا و انگلستان نیز می تواند به کار گرفته شود؟ روشن است که هرگز! رضاشاه خواست حجاب سیاهی و تباهی را که زن های ایرانی با آن به زنجیر کشیده شده بودند را از میان بردارد، رضاشاه حجاب را از سرها برداشت اما نتوانست از مغزها بردارد! از این روی پس از انتحار اسلامی دوباره زن های ایرانی با حجاب سیاهی و تباهی به زنجیر کشیده شدند! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، حجاب یک نمونه ساده بود، پدیده هائی مانند دموکراسی و فدرالیسم و برابری حقوقی زن و مرد نیز هنگامی می توانند در یک سرزمین پیاده شوند که ویژگی های آن سرزمین و ویژگی های مردم آن سرزمین پذیرای چنین چیزهائی باشند و گر نه با زنده باد و مرده باد گفتن و درود و سرود در هیچ سرزمینی مردم سالاری و خودگردانی و برابری حقوقی زن و مرد پیاده نخواهند شد! در کشوری که فرهنگ خوار شمردن زن و زنانگی از آغاز پرورده شدن کودکان در مغز چنین کودکانی چه دختر و چه پسر جای می گیرد چگونه می توان رژیمی که برنامه های آن بر پایه برابری حقوقی زن و مرد باشند را برپا کرد؟ از همان هنگام که پرورش کودکان ایرانی آغاز می شود اگر کسی کار نیکو یا درخشانی را انجام دهد به مردها پیوند داده می شود نه زن ها ! برای نمونه اگر کسی نیکوکاری کند گفته می شود (جوانمردی) کرد و هرگز گفته نمی شود که (جوانزنی) کرد! و یا اگر کسی .....
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... در این نوشته "خلق ها" برابر ملت های بدون دولت، مردمان گوناگون ایران، ملل ایران، ایران کثیرالمله و مانند اینها به کاربرده شده است و برابر خالق لار در ترکی آذربایجان است ..... ) دوست گرامی، به کار گرفتن واژه (خلق) به جای (مردم) پارسی و (ناس) و (ملت) عربی نادرست است و هیچ عرب زبانی در هیچ کجای جهان واژه (خلق) را برای (مردم) پارسی به کار نمی برد! دوست گرامی، پس از تاختن عرب های مسلمان به ایران و درآمیختن واژگان فراوانی از زبان عربی با زبان پارسی، بسیاری از واژگان زبان عربی در چمی دیگر به کار گرفته شدند و این ناهنجاری تا کنون دنباله دارد! و حتی در واژه نامه هائی مانند: واژه نامه دهخدا و واژه نامه دکتر معین و واژه نامه عمید و ..... واژگانی که از زبان عربی به زبان پارسی آمده اند و در چمی نادرست به کار می روند با همان چم نادرست گنجانده شده اند! .....

..... جا افتادن یک چم نادرست درباره یک واژه نیز وندی استوار برای پذیرفتن نادرستی نیست! سخن در این باره فراوان است و من تنها به چند نمونه بسنده می کنم: واژه (فعل) واژه ای عربی است و چم آن در زبان پارسی (کار) است و واژه (فعلا) در زبان عربی برابر با واژه (کارانه) در زبان پارسی است اما واژه (فعلا) عربی به جای واژه (هنوز) پارسی به کار می رود! و یا واژه (تماشا) در زبان عربی که از واژه (مشی) عربی برگرفته شده است و چم آن در زبان پارسی (باهم راه رفتن) است به جای (دیدن) پارسی به کار می رود! واژه (اصلا) عربی که چم آن در زبان پارسی (ریشه ای) است به جای (هرگز) پارسی به کار می رود! واژه (ابدا) عربی که چم آن در زبان پارسی (همیشگی) است به جای (هرگز) پارسی به کار می رود! واژه (موفق) عربی که چم آن در زبان پارسی (هماهنگ شده) است به جای (پیروز) و یا (کامیاب) پارسی به کار می رود! واژه (تحصیل) عربی که چم آن در زبان پارسی (به دست آوردن) است به جای (آموزش) پارسی به کار می رود و ..... در این میان به کار بردن واژه (خلق) یا (آفرینش) به جای واژه (مردم) نیز نادرست است و نمی توان واژه (خلق) را به جای واژه (مردم) به کار برد! چم وچک های: جمهوری خلق چین – جمهوری خلق ویتنام – خلق کرد – خلق ترک – خلق ایران برابر است با جمهوری آفرینش چین! جمهوری آفرینش ویتنام! آفرینش کرد! آفرینش ترک! آفرینش ایران! پس باید به جای این نادرست نویسی ها این چنین نوشت: جمهوری مردم چین، جمهوری مردم ویتنام، مردم کرد، مردم ترک، مردم ایران، آیا چم (خلق کارهای هنری) چیست؟ آیا این وچک چم (مردم کارهای هنری) را دارد که نادرست است و یا چم (آفرینش کارهای هنری) را دارد که درست است؟ از سوی دیگر از زمان راه یافتن اندیشه های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی به ایران، مارکسیست ها و سوسیالیست ها و کمونیست ها و چپ گراها بر پایه روالی نادرست واژه های (خلق) و (خلق ها) را به فراوانی در نوشتارها و گفتارهایشان به کار می برند که امید است این دوستان در گفته ها و نوشته هایشان به جای واژه (خلق) واژه (مردم) را به کار ببرند! دوست گرامی، آ.ائلیار، به جای (خلق های تحت ستم) درست آن بود که شما در این نوشتارتان وچک (مردم ستمدیده) را می نوشتید! همچنین (خلق) واژه ای ترکی نیست و (خلق لر) نیز ترکی نیست! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، با آن که در هیچ کجای جهان هیچ عرب زبانی واژه (خلق) را به جای (مردم) به کار نمی برد پرسش من از شما این است که آیا در ایران یک (مردم) یا آن چنان که شما نوشته اید یک (خلق) بوش دارد و یا (مردم ها) و (خلق ها) ؟ اگر کسی بنویسد مردم ایران، ملت ایران، خلق ایران و ..... درست است اما به کارگیری پسوند (ها) برای خلق و مردم و ملت و یا به کارگیری واژه (ملل) که رمن واژه (ملت) عربی است درباره (مردم ایران) نادرست است! همچنین شما واژه های ملت، ملل، ملیت، ملی را در این نوشتارتان در چم هائی نادرست به کار برده اید که درباره این واژگان نگاه کردن به این لینک سودمند است http://iranglobal.info/node/17981 ******* دوست گرامی، آ.ائلیار، نوشتار شما گذشته از واژه های (خلق) و (ملیت) و (ملل) پر از کاستی های نوشتاری و دستور زبانی است اما شما گناهی ندارید چون زبان پارسی در زمان کنونی که هفتاد تا نود در صد واژگان آن عربی هست را با روال نادرست یاد گرفته اید و به کار می برید و چاره بنیادین برای از میان بردن این آک ها و کاستی ها در گفتارها و نوشتارهای پارسی ویرایش زبان پارسی و نوشتن به زبان پارسی سره است که سخن در آن باره فراوان است و در چند رج نمی گنجد! ******** دوست گرامی، آ.ائلیار، آن چنان که از اندیشه های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی فهمیده می شود هیچ رژیمی خود به خود از آسمان به زمین نمی افتد و پیدایش هر .....
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نیمای عزیز کامنت شما بررسی نشده. بعد از بررسی توسط مسئول کامنت نتیجه را خواهید دید. اما 6-7 ساعت باید صبر داشته باشید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مسئله «استقلال» به معنای «جدایی» در جامعه سیاسی ایران مطرح است. این مسئله را نمی توان ندیده گرفت، و به آن نپرداخت.صاحبان این فکر و راه حل پا به دیالوگ گذاشته اند و سخن خود را مطرح میکنند. ضروریست که پاسخ «اقناعی» دریافت کنند.نمیشود گفت «این حرف را نزنید». تنها پاسخی که من یافته ام « داشتن استقلال طبق قانون» در نظام غیر متمرکز از جمله فدرالیسم است.همه واحدها در فدرالیسم استقلال در انجام وظایف قانونی خود دارند. نمونه اش آلمان و یا جاهای دیگر در اروپاست.براین اساس نیز نوشته ام :« من استقلال را در فدرالیسم می جویم». اینجا استقلال با جدایی تفاوت اساسی می یابد. و جدایی خواه میتواند «استقلال انجام امور محلی» را در سیستم کشور بجوید و به دنبال جدایی نباشد. در چنگ ایده ی ناسیونالیسم جدایی خواه گیر نکند.مردمان ایران دچار پراکندگی و نزاع های داخلی نشوند. اگر کسی راه حل بهتری دارد لطفاً ارائه بدهد.

من هیچ تعصبی در اندیشه خود ندارم و راه بهتر و انسانی و مشکل گشا را می پذیرم. دیالوگ برای همین است که راه حلهای بهتری پیداکنیم و خود را اصلاح و تکمیل نماییم. در فلسفه من «تنها جمعی می توانیم راه حلهای نسبی درست را پیدا کنیم و با آزمایش اصلاح و تکمیل کنیم. هیچ دگم و آیه و نسخه ای از سوی هیچ کسی وجود ندارد و نمی تواند هم وجود داشته باشد. چون همه چیز روان است. ایستی در کارنیست و گردابی نیز. رود خانه ای هست.همیشه روان. و در یک رودخانه تنها یک بارمیتوان شنا کرد. »
اکنون این گروه کرد حین درگیری« دو نفر» را کشته و یکی هم «سرباز وظیفه » بوده. خودش هم دردرگیریهای مختلف دهها کشته داده. چشمان خانواده ها در هر دو سو گریان است و کودکان و مادران داغدار. و همسران. اکثراً هم جوانند. گلهای زندگی و سازندگان جامعه. دریغا که نابود شدند. با هیچ و پوچ. گروهی ست جدایی خواه . استقلال را در جدایی میخواهد. راه حل مشکل چیست؟ به من نپرید، به مشکلات پاسخ اقناعی بدهید. احساس وظیفه کنید در برابر زندگیها. و کودکان و همسران. راه حل چیست؟ من پاسخ خود را داده ام. بدنبال پاسخ و راه حل بهتر باشید. 5 حزب و گروه کردی از جمله کومله و حزب دموکرات کردستان ایران بر اساس مصاحبه ی کادر این گروه، نشستی برگزار کرده اند . معلوم نیست با حرکت نظامی گروه موافق بوده اند یا نه. «حرکت نظامی» در این اوضاع و احوال را آیا درست می دانستند یا نه؟ و «خط اختلاف آفرینی» آنرا تأیید میکردند یا نه؟ بهر صورت « کل حرکت این گروه و مانندهای آن غلط است» و دلایل آنرا هم در مقاله نوشته ام. اگر میتوانند از خود دفاع کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی؛
ضمن سلام، برداشتی را که شما از نوشته های جناب ائلیار دارید، من ندارم. مبارزه در راه عدالت اجتماعی را نمیشود به بهانه اینکه «کشور ما سوئد و یا کانادا نیست،» تعطیل کرد. اتفاقا برای آنکه جلو خون و خونریزی در آینده گرفته شود، از همین حالا باید گفتگو کرد و وارد دیالوگ شد. اگر گروهها و جریانات ضد حقوق بشری مانند سومکا و غیره در کشور ما وجود دارند و یا در گذشته وجود داشته اند، باید که مورد نقد قرار بگیرند تا جلو سوء استفاده احتمالی آنها و امثالشان در حال و آینده گرفته شود. و این همان

و این همان کاری است که ائلیار گرامی انجام میدهند. انسان روشن اندیش و متفکری مثل شما که نباید واهمه ای از دیالوگ داشته باشد. جناب ائلیار در نوشته جدیدشان در رابطه با ناسیونالیسم کورد مینویسند: < ناسیونالیسم و ناسیونالیسم افراطی مادر فاشیسم است. بین ناسیونالیسم و فاشیسم تنها یک وجب فاصله هست. تبعیض دیدگی هیچ تقدسی ایجاد نمیکند تنها حرکات مترقی و انسانی آنها ست که ارزشمندند.> کجای این سخنان نادرست است؟ و راه حل شما چیست؟ مگر یک روشنفکر راه حل دیگری هم دارد بجز نقد دمکراتیک، شفاف سازی و دعوت به دیالوگ؟
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت من را چرا سانسور کردید ؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آیا این نقل قول از احمد کسروی صحیح می باشد: «من آشکارا میگویم بسیاری از کتابهائیکه نزد دیگران ارجمند است ما بآتش میاندازیم!اینک کتابها روی میز چیده شده درمیان آنها گلستان و سعدی بوستان سعدی، دیوان حافظ، و مفاتیح الجنان و مانند اینهاست و همه آنها درخور آتش است».

نوشته شده توسط: Anonymous

اذربایجان و کوردستان دو استان ایرانی هستند و بخشی از ایران .حاتم بخشی و نقشه کشی مانند سالهای 24 ر اباید فراموش کرد.بزودی سالروز 21 اذر روز نجات اذربایجان است و پیشا پیش روز تاریخی21 اذر را به همه مردم ایران شاد باش میگویم. استقلال ایران در گرو تمامیت ارضی کشور است .جای تاسف است در حالیکه دو المان پس از 50 سال جدائی دو باره متحد شدند در کشور ما ایران پس از جنگ دوم چپها ی توده ای و اکنون سیاست غرب خواهان انقراض ایران است.غرب دوست هیچ کشوری نیست بلکه هدف غرب تامین منافع است و نه بیشتر .نباید اجازه داد که منافع ملی مردم ایران از طریق با سواد های کشور قربانی اهداف و سیاستهای غربی شود.جنایات و دخالتهای غرب امروز در عراق سوریه و فلستین
دلیل فرومایگی روشنفکران عرب مسلمان است.بکوشیم در برابر غر ب از منافع ملی مردم ایران دفاع کنیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

تصور اینکه ایران در یمن پیروز و برنده است تنها در مخیلهٔ خوش خیالان میتواند عملی‌ شود، ابتدا نگاهتان را از یمن، به سوریه متمرکز کنید، ترکیه به زودی دوشادوش آمریکا و غرب نه تنها بر علیه داعش بلکه اسد وارد میدان خواهد شد، بعد از خلع مالکی از قدرت در عراق، نوبت سوریه و اسد ، پایگاه دیگر ایران در منطقه است که از قدرت به زیر کشیده شود، به نظر من، عربستان و ترکیه سیاست‌های همگامی را نه تنها در عراق به پیش بردند، بلکه در سوریه نیز شاهد روند این سیاست هستیم، یک جامعه شناس خنگ و خرفتی قادر نبود ( رابطهٔ استراتژی توسعه با استراتژی امنیت ) را دریابد، یکی‌ بهش گفت به درامد سالیانه عربستان و ترکیه نگاهی‌ بیندازید و آنها را با ایران مقایسه کنید، جامعه شناس خرفت روز بعد آن شخص را در حیات دانشگاه دید و بهش گفت، دوزاریم افتاد عربستان و ترکیه توسعه و امنیت را مثل ایران فدای کلّه شقی، ایدئولوژی،

شعار‌های توخالی و سیاست‌های کوتاه مدت نمیکنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

خب معلومه می خواسته دلیل این کار رو از کد خدا بپرسه.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم/آقای آنتی زاسیست، با سلام. من هرگز نگفته ام که استقلال طلبی جرم است. اگر کامنتهای قبلی مرا خوانده باشید، می دانید که من حتی معتقدم اگر سعادت و رفاه مردم ایران در گرو تجزیه این کشور باشد، باید در این کار درنگ نکرد. در باره فدرالیسم هم بارها گفته ام من حتی به این مقدار تمرکز زدائی هم راضی نیستم و معتقدم دولتهای فدرال (یا ایالتی، یا استانی) باید با برگزاری رفراندومهای مداوم (مثل سوئیس) بیشترین نقش را به مردم برای تصمیم گیری بدهند. ولی این آقای ائلیار است که صریحا می گوید آرزوی استقلال آذربایجان را دارد (از خوود ایشان می توانید بپرسید) و رسیدن به استقلال در جامعه در هم تنیده ای مثل ایران، جز با انشقاق و ایجاد دشمنی ممکن نیست. ما نه بریتانیا هستیم و نه کانادا. ما از کشوری هستیم که در آن تغییرات و تقسیمبندیهای استانی هم موجب خونریزی می شود. با اینهمه باز هم بر عهده شما است که از آقای ائلیار

بپرسید اینهمه کوبیدن بر طبل دشمنی ترک و فارس و نبش قبر مرده های سیاسی مانند "سومکا" و حزب "پان ایرانیست" برای چیست؟ افسانه پردازی در مورد "قتل عام" در آذربایجان به چه هدفی صورت می گیرد؟ آیا همه اینها در راستای ایجاد نفرت قومی برای رسیدن به استقلال نیست؟ شاید شما از ایشان جواب مناسبی بگیرید!
نوشته شده توسط: Anonymous

و این گنده گوییهای فعلی شما چه قدر متناسب هست با ادعاهای قبلیتان راجع به پرهیز از متلک و توهین و پرخاش! به این ترتیب اثبات می کنید که تنها هنرتان انداختن پارازیت و به هم زدن دیالوگ سالم از سر بیکاری است. ضمنا اگه چخوانهاتون راجع به شیرهای ایران مثل ادعاهاتون راجع به ضدیت با متلک و توهین و پرخاش باشه، اون وقت احتمالا باید جای شیر و موش رو عوض کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا صادق : اولا "شارجه" درسته نه "شارچه". دوم اینکه مریم منصوری در ابوظبی متولد شده و کاری با شارجه و خاندان ربیح که شما از خودت ساختی نداره. سوم اینکه آقای صادق شما اصل و نسب این خانم رو از کجا میدونی که این چیز هارو سر هم کردی؟ چهارم اینکه این 58 درصد که نوشتی رو از کجا آوردی و اصلا این مساله زبان فارسی و عربی چه ربطی با اصل و نسب خانم مریم منصوری داره؟!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آنتی راسیست گرامی ممنون از توجه و لطف شما. پیروز باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اسناد معتبر تاریخی حکایت از آن دارد که آذربایجان غربی از دیرباز عضو لاینفک ایالت آذربایجان بوده، هست و خواهد ماند و این مهم موضوعی نیست که بتوان آن را به چالش کشید.

ـ اوژن اوبن، نویسنده و جهانگرد فرانسوی در سال 1907 با نام بردن از منطقه آذربایجان می نویسد « ساوجبلاغ شهر کوچکی است و 15000 نفر جمعیت دارد این شهر در قسمت راست رودخانه در دره عریضی واقع شده و سمت چپ رودخانه نیز سراسر پر از باغ و تاکستان است، این نقطه تنها منطقه ای از آذربایجان است که در آن کردان تا جلگه و زمینهای هموار پایین آمده اند» " ایران امروز: اوژن اوبن، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول 1362 ص 112"
ـ جرج ن کرزن، انگلیسی تاریخ نویس برجسته دانشگاه آکسفورد و خبرنگار روزنامه تایمز به سال 1889 در ایران در کتابش می نویسد: «ساوجبلاغ با جمعیتی در حدود 15000 نفر کرسی کردهای آذربایجان است. بین ایالت های آذربایجان و کرمانشاه ولایت محدود اردلان واقع شده که همان کردستان خاص ایران ایران است و بیشتر سکنه آن افرادی هستند که اقامتگاه ثابت دارند، حاکم نشین آن سنندج است» "ایران و قضیه ایران: جرج. ن . کرزن، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ سوم 1367 ص 704 "
ـ شریف ادریسی، جغرافی دان و نقشه نگار شهیر مراکشی در حدود سال 549 ق ایالات ایران قدیم را به تصویر کشیده است که در آن آذربایجان را به سه قسمت آدری آذربایجان، آردی آذربایجان و آذربایجان کنونی ایران را بلاد آذربایجان نامیده است، شریف ادریسی منطقه ترغی ساوجبلاغ "مهاباد امروزی" را در اراضی بلاد آذربایجان در کنار افشار آذربایجان نشان داده است " 1915 8 قرن تاریخ پرتنش اسلام ارامنه و نسل کشی مسلمانان، ر. طالبی، تهران، انتشارات تکدرخت، چاپ اول 1388 ص 42 "
ـ صنیع الدوله محمدحسن خان در کتاب مرات البلدان ناصری می نویسد: «شهرهای معروف آذربایجان که بعضی قدیمی بوده و برخی الان هست، تبریز، اردبیل، مراغه، اورمیه، خوی، سلماس، ساوجبلاغ، قره داغ، خلخال، اشنویه، اهر، دهخوارقان، مرند، اوجان، میانج، گرمرود و غیره می باشد» "مرات البلدان ناصری، محمدحسن خان ابن اعتماد السلطنه، چاپ سنگی ربیع الاول 1294 قمری، سیچان ایلی طهران ص 19 "
ـ احمد بن ابی یعقوب، در اثر خود البلدان می نویسد: «از اردبیل تا برزند از استانهای آذربایجان سه روز راه است و از برزند تا شهر ورثان از استانهای آذربایجان و از ورثان و از بیلقان تا شهر مراغه که مرکز آذربایجان بالاست. و از استانهای آذربایجان عبارت است از: اردبیل، برزند، بردعه، شیز "تکاب" سراب، مرند، تبریز، میانه، ارومیه، خوی، سلماس» " البلدان، احمدبن ابی یعقوب، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، نشر کتاب ص 46 »
نوشته شده توسط: Anonymous

همانطور که غربی ها قبلا گفته اند ، ناسیونالیسم موجب شونیسم و قبیله گرایی و جنگ و خونریزی خواهد . دیری نخواهد گذشت که ما شاهد برادر کشی میان ترک و کرد خواهیم بود . وظیفه تاریخی ایرانیان مخصوصا فارسها است که به عنوان نیروی سوم وارد شوند و امنیت و صلح را برقرار کنند . سرنوشت ایران همچون 7 هزار سال گذشته باید در دست ایران و اقوام ایرانی و فارس باشد چون اینها نشان دادند که یاغیان و فریب خوردگان و رمانتیک های .....را سر جایشان خواهند نشاند و پرچم دوستی و خویشاوندی را برقرار خواهند نمود . شیرهای ایران ...... ... کیش کنند تا وحدت و تمرکز و صلح و آرامش برقرار شود .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آ ائلیار گرامی،
دستتان درد نکند. شما تیر را به هدف زده اید. عدالت اجتماعی همیشه دشمنان و دوستان خود را داشته است و خواهد داشت. به نظر من نباید از ناسیونالیستها انتظار داشت تا از ایده های مترقی عدالت اجتماعی استقبال کنند. ولی مطمئن باشید که طرحهای شما مخاطبان دلسوزی در میان جنبش زنان، سوسیالیستها و آزادیخواهان خلقهای ستمدیده خواهند داشت. به نوبه خودم به عنوان یک خواننده بابت زحمتهایی که میکشید از شما تشکر میکنم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نقشه ی« ناسیونالیسم افراطی کرد» جدایی خواه ، برای ارومیه دومین شهر بزرگ آذربایجان ، در این مصاحبه و اطلاعیه ی این گروه به روشنی پیداست. گروه «کردستان بزرگ» سازنده، و جدایی خواه،بنام "حزب دموکرات کردستان" با حزب دموکرات کردستان ایران " متفاوت است معتقد است ارومیه جزو کردستان شرقی ست.و نامش "استان اورمیه" است. یعنی «ارومیه استانی از کردستان شرقی ست ». یعنی ارومیه متعلق به کردستان است. این تز اول گروه است. تز دوم اینکه «مردم انتخاب میکنند میخواهند با کجا باشند»؟ پز دموکراتیک است که ناقض تز اول است. و مخفی کاری :این که نمی گوید و آگاهانه پنهان میکند که « مردم کجا انتخاب میکنند»؟ آیا مردم جایی که شما از پیش خود آنجا را «کردستان شرقی» نامیده اید ؟ یا جایی که با اسم «استان ارومیه » مینامید؟ یا « مردم شهرارومیه»؟ بدیهی که« آذربایجان»هم برایشان مطرح نیست. این سیاست برپایه ی

«وضعیت اخیر کردها» در منطقه بنا شده است. که :
1- در خدمت ایجاد نفرت و دشمنی و درگیری بین ترک و کرد (تبعیض دیدگان) است. 2- اقدام به حل مسئله ملی از راه سلاح. که در ایران و ترکیه تاکنون جواب نداده است. 3- انجام عمل ضد دموکراتیک و ادعا و پز دموکراتیک . 4- نا آگاهانه مردم آذربایجان را به سوی سیاست مقابله به مثل میراند. که در نهایت به زیان همه ی تبعیض دیدگان است. 5- تناقض گویی در یک صحبت کوتاه: هم در باره ی ارومیه و هم در مورد درگیری نظامی با حکومت. از یک سومیگوید دوری میکنیم و از دیگر سو میگویند برنامه می چینیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم رودابه گرامی،
باور کنید این «مافیا چی ها» هیچ عددی در حرکت آذربایجان نیستند. اصلا هیچ اعتقادی هم به عدالت اجتماعی و آزادی انسانی ندارند، چونکه اعتقاد به عدالت اجتماعی داشتن شعور انسانی میخواهد، که متاسفانه نژادپرستان فاقد آنند. اگر شعور داشتند که نژادپرست نمیشدند! برای همین هم وقتی یک روشنفکر متعهدی مثل جناب ائلیار پا پیش میگذارند و مسئله آذربایجان را از نگاهی عدالت جویانه مطرح میکنند، این جماعت به گفته خودشان شکم درد میگیرند! دنیای کاذبی برای

دنیای کاذبی برای خودشان ساخته اند بر محور نژاد ترک. کشور ترکیه را مرکز این باصطلاح «دنیای توووورک» قرار داده اند و افتاده اند به پرستش آن! برای مثال نگاه کنید به نوشته یکی از اینها در همین صفحه، در مورد علم و دانشگاه. مینویسد: < امروزه مدارج دانشگاهی بیشتر برای پول درآوردن و تامین معیشت شخصی است، و نسبت بمردم عادی ارجحیت سیاسی ندارد.>
مشابه همین سخنان را چهل سال پیش آغا روح الله خمینی زدند و فرمودند که <دانشگاه مرکز فساد است.> بوکو حارام و داعش و القاعده و طالبان هم نظرات مشابهی در رابطه با علم و دانش و دانشگاه دارند! این جماعت چون خودشان تهی از علم و دانش هستند، میخواهند هرآنکه را که نشانی از علم و دانش دارد بردار کنند! من سالهاست که مزخرفات اینها را میخوانم و به حال مردم آذربایجان میگریم. برای همین هم وقتی نوشته های روشنفکران ژرف بینی مثل جناب آ ائلیار را میبینم، ذوق زده میشوم؛ چونکه حس میکنم روشنفکران این ملت هنوز نمرده اند و یک مشت نژادپرست بی دانش سخنگوی خلقی نیستند که ستارخانها و پیشه وریها و بهرنگی ها را در دامن خود پرورانده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تهرانی، بنظر میرسد ترجمه شما بیشترنزدیک به سبک ترجمهداستان است. واژه ها را در مقالات علمی وتاریخی، باید دقیقتر جایگزینی کرد. دوست عزیز، قرار نبود که شما مرا در باره تاریخ ایران روشن کنید. بهرحال متشکرم . ضمناً، عربستان دلارهایش را بیشتر در راه گسترش اسلام وخرید روزنامه نگاران بکار برده. شما فقط کافی است سری به لندن ویا نیویورک بزنید وببینید چه اندازه عرب سروتمند در آنجا ساکنند وچه سرمایهگذاری هائی در این کشورها از این طریق انجام شده. در مورد استوانه داریوش، از شما خواهش میکنم سندش را در ایرانگلوبال درج کنید. با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

خدا عاقبت ای کارتان را خیر کند. بطور واضح با ساز کشورهای غربی و به منافع آنها می رقصید.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله زیر از Andre Vltchek , روزنامه نگار پژوهشی و فیلم ساز مستند روسی ست که سالها در امریکا زندگی کرده و بیشتر وقت او در سفر به مناطق پر التهاب دنیا میگذرد . این مقاله چنان حقایق را عریان بیان میکند که حتی ذکر خلاصه آن به فارسی شخص را به مامور جمهوری اسلامی متهم مینماید. اذهان روشن میتوانند آنرا به انگلیسی بخوانند. اگر تمایلی بود رئوس تلگرافی آنرا ذکر خواهم کرد. http://www.counterpunch.org/2014/09/26/syria-the-latest-crusade/

نوشته شده توسط: مسؤل فنی ایران گلوبال

آقای یاسین اهوازی گرامی، نویسنده این مطلب کیست؟ آیا خود شما نویسنده آن هستید؟ لطفا یا نام نویسنده را وارد کنید و یا به ما اطلاع دهید تا این کار را بکنیم. با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای عباس شریفی می گویند که اینکه اورمیه متعلق به کردستان باشد یا به آذربایجان را مردم در آینده با رای گیری تعیین خواهند کرد. این موضعی کاملا دمکراتیک است ولی به آنچه که خود ایشان می گوید متناقض است. ایشان اورمیه را جزو کردستان شرقی می نامد و اسم آذربایجانغربی را هم که الان هردم مناطق آنجا قبول دارند و به کار می برند، به کار نمی برد و نام ساختگی استان اورمیه را بکار می برد. حالا کدام را باور کنیم؟ این حکم ایشان را که اورمیه مال کردستان است و یا این پز دمکراتیک را که مردم در آینده و را رای گیری تعیین خواهند کرد؟
به نظر من انتشار و تبلیغ و ترویج چنین مسائلی به درگیری های ملی و فومی و مرزی از همین حالا دامن می زند و اگر هوشیارانه با این مسئله برخورد نشود، آینده شومی را برای مردم آن منطقه به بار خواهد آورد. به نظر من بهتر است هیچگونه ادعای ارضی از طرف کرد یا ترکها را دامن نزنیم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آنتی راسیست گرامی، بسیار تعجب میکنم از کار برخی دوستان، که این همه منابع، جهت تحقیق و مطالعه در انترنت و کتابخانه ها هست ولی این دوستان «حرفهای کودکان سیاسی» را مدام اینجا و آنجا تکرار میکنند. نمیدانم درک این موضوع خیلی سخت است که انسانها در جامعه حقوق برابر فرهنگی،سیاسی،اقتصادی ، مذهبی،جنسی و غیره داشته باشند. و آدم «آنچه بخود نمی پسندد به دیگری هم نپسندد»؟ و با «فرهنگ و زبان دیگران محترمانه و برابر برخورد کند»؟ فکر میکنم نه راحت است همه اینها را می فهمند ولی مدام میخواهند «سیاست خود» را پیش ببرند که «یک جانبه، تبعیض آمیز، غیر محترمانه» است. و میاندیشند که فقط با سیاست آنهاست که ، همه چیز «گل و بلبل » میشود و مردم به بهشت میرسند. توجه به «دیگری» را ندارند. اول خط سیاست خود را می بینند ولی آخر آنرا که «سقوط» از پرتگاه است مورد توجه قرار نمی دهند.

مهران بهاریها هم مثل دیگران اشکال شان از همینجاست. بعضی ها نمی خواهند برابری ببینند چون نفع شان در نابرابری ست.دنیای ما دنیای بدی ست. بر اساس نابرابری ، کشتار و خونریزی، زور و قدرت، عدم امنیت به دیگری نهاده شده است. و «انسان گرگ انسان است» را طبیعی می بیند. و همیشه در حیله ی «تسلط» به دیگری ست. در این میان جستن برخورد انسانی و روش و زندگی انسانی بسیار سخت است. مهران بهاری میگوید «من ترکم».آن یکی هم میگوید «من فارسم. چو ایران نباشد تن من مباد». و همینطور دیگران.علت این فکر و کارهای شاخ رویاننده آن است که بین آدمها نابرابری هست. بجای اینکه بیایند راه حل جمعی برای مشکل پیداکنند افتاده اند به خط من فلانم توبهمان. خوب چکار کنیم که یکی تصادفاً از مریخ است و دیگری از ونوس؟وافتاده ایم روی زمین «گلِ و بول».بالاخره چکار کنیم؟ همه انسانند یانه. مشکلات مشترک اند یا نه. مشترک باید حل کنیم یانه؟ نه- منافع سیاسی مانع حل مسایل بین انسانهاست.درگیری سر منافع است. منافع گروهی و حزبی. و اجتماعی و در نهایت اقتصادی.و در نهایت «قدرت و استثمار و امنیت برای خود». برای قشر ثروتمند جامعه. نژادگرایی،برتری جویی،باد افتخارات ، قدرت طلبی همه برای «بهره کشی از دیگری و تسلط بر او » روی میز پرت شده اند. امیدوارم نسلهای جوان آگاه به بنیاد این چیزها حرکت کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم واقای آنتی راسیست، من هم از کامنت Anounymous شگفتزده شدم. مخصوصاَ آنجائی که میگویند برایشان عاقبت خوشی ندارد! بنظر میرسد قبل از اینکه آذربایجان به استقلال فرهنگی- زبانی رسیده باشد، مافیایش پیش پیشدستی کرده.

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

کامنت در بالا خطاب به آقای آ. ..ائلیار.. هست که فراموش شد نام ایشان را در آغاز کامنت بنویسم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی...درست درد جامعه دیکتاتور زده مثل جامعه ایران در این جاست. موقعی که تاریخ تحریف شده ایرانیان واقعآ زیر ذرهّ بین قرار میگیرد, و حقایق یواش یواش به رو آورده میشود , ناسیونالیست های افراطی تحمل شنیدن این حقایق را ندارند. چون ناسیونالیست ایرانی ضد عرب قدرت تفکر را هم از دست داده است به آن حدی که مینویسند (( روشن به شما بگم، من به تاریخ نگاران ایرانی اصلأ اعتمادی ندارم))... این حس کم بینی یکی دیگر از بیماریهای اجتماعی ایرانیان است.. این ناسیو نالیست های افراطی فکر میکنند که اگر مقاله بسیار مهمی به وسیله ایرانیان نوشته شود ارزش علمی آن کمتر از همان مقاله ای است که توسط آلمانی ها.. انگلیسها و...وو نوشته می شوند. پیشرفت انسان در انعطاف پذیری صورت میگیرد. اگر انسان در عقاید خود تجدید نظر نکند و همه چیز را سیاه و سفید ببیند در منجلاب عقیدتی خواهد ماند.. بهترین نمونه همین چند روز

پیش بود که ( استون هاکینگ) , این دانشمند فیزیک نجومی , صراحتآ اعلام کرد که (( خدائی وجود ندارد )). البته ایشان نه تنها به خدا باور داشت, بلکه سفری هم به واتیکان کرده بود که کلیسا از سفر او, به بهترین وجه به آگهی دادن به وجود خدا استفاده کرده بود..از ایران گلوبال این تشکر را بایستی کرد که لااقل با پخش هم چون بحث های بنیادی راه دگر اندیشی را باز میکند تا هر ایرانی نسبت به اندازه تحمل عقیدتی خودش , وقایع تاریخی را از دید دیگر نگاه بکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جوینده, لازم است اینجا یک کمی بیشتر توضیح دهم. اولاا آقای کرمی آنطوریکه باید به زبان آلمانی تسلط نداردو زبان آلمانی هم مثل زبان‌های دیگر اگر فقط تحت اللفظی شود در خیلی جاها مفهوم واقعی‌اش را ا ز دست میدهدو میبایستی آخر جمله آلمانی را این‌طور ترجمه کند:


بعلت پوسیدگی اوضاع داخلی سرانجام مسلمانها اورا فرسایش داده و متلاشی میکنند.
و اما واقعیت این است : بعد از ظهور اسلام در شرق و بعد از ظهور امپراطوری عثمانی در ترکیه پنهان و آشکار یک فوبی و ترس از اسلام و از دنیای ترک در غرب حکم فرما است و اسلام و دنیای ترک را رقیب وحشتناکی برای خود میدانند. اکثر نظریه و تئوری پردازان غربی مخصوصاً در آلمان و فرانسه و انگلیس , البته نه همه‌شان , سعی میکنند چهره زشتی از اسلام و دنیای ترک چه از نظر تاریخی و چه از نظر ساختار فرهنگی و تمدن به نمایانند. از طرف دیگر دلارهای حکومت فارسی ایران در صد سال اخیر را هم نباید بی تأثیر دانست. مقاله و کتاب بنویس و محققین سفارشی در مقابل دریافت مزدکلان در غرب کم نداریم .

تمدن و تاریخ سازی ساختگی از نوع هخامنشی و ساسانی و در مقابل بی تاریخ و بی تمدن جلوه دادن ترکان و اعراب مسلمان نیز در همین مقوله جا میگیرد. بی جهت نیست که الواح حقیقی و غیر حقیقی یافته شده از تخت جمشید را در دانشگاه شیکاگو قائم کرده اند. بی جهت نیست که فقط باستان شناسان سفارشی و مزد بگیر غربی و یهودی حق حفر و کاوش در ایران را داشتند و دارند و بی جهت نیست فقط چند نفر اگلیسی و یا چند نفر دیگر میتوانند خط میخی را بخوانند. استوانه کورش که در جعلی بودنش حالا هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد, چرا در انگلستان قائم کرده اند؟
آقای کرمی هنوز هم نمیداند دوران عوض شده است و هنوز هم نمیداند چیزهائی که می نویسد, سالها است بی‌اعتبار شده است.
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

ترجمهء من از دو جملهء فوق از آلمانی به فارسی: [..ارابه های جنگی و تیر و کمان داران ساسانی حتّی رُم را هم به وحشت انداخت. قرنها سلسلهء ساسانی پا بر جا و پایدار ماند، تا اینکه قبیله های عشایر ( اصطلاح اسب سواران وابستگی و بافت فرهنگی و جامعه شناسی را میدهد) و بیزانسی ها ( رُم شرقی) و درگیریهای درونی بین خود ساسانیان و دست آخر بوسیلهء مسلمانان سقوط کردند، شکست خوردند..] این ترجمهء ساده ای و روشنی هست که از این متن آورده ام.

. اینکه شما نوشته اید که تنها" اختلافات داخلی و عاقبت حملهء مسلمانان" باعث شکست ساسانیان بود درست نیست، عامل اصلی شکست ساسانیان قبیله های عشیره ای آسیای میانه (هم تباران نزدیک و دور شما) و بیزانسی رُم شرقی بوده است. جنگهای فرسایشی با رُم شرقی ایران را از پای درآورد. مسلمانان نه فقط به ایران چشم طمع داشتند به رُم شرقی هم داشتند. اعراب ایرانیان را شکست دادند و تُرک تباران رُم شرقی را. دو قوم عرب و تُرک باعث عقب ماندگی در شرق بودند و امروز هم هستند. نگاه کنید کدام قوم و نژاد در قرن 21 هنوز هم دو دستی اسلام بنیادگرایی را نگهداشته است.. ●اغلب واژه های آلمانی در حوزه های مختلف از جمله در حقوق، در جامعه شناسی، درآناتومی، در فیزیک، در شیمی در سیاست، در علو اجتماعی در باستان شناسی و آرشیتکت و در حوزه های دیگر معانی متفاوتی دارند به عبارتی دیگر معانی مشتق گرفته و هم مفاهیم مختلفی را دارند من خارج از ترجمه معانی و مفاهیم همسو و یا هم معنی از فعل . Zermürbt // zermürben. آورده ام که هیچگونه اشکالی در آن نیست. این معانی که آورده ام در واقع Synonyme واژه و فعل Zermürbt // zermürben میباشند که در زبان آلمانی وجود دارند. من به مطلب و موضوعی که بر آن مسلط نباشم نمی پردازم و میدان داری نمی کنم ضرورتی و احتیاجی به ان ندارم که خودم را با این مسائل مشغول کنم. خواهش من این هست بجای سخن پراکنی و آشوب فکری بپا کردن، کمی با خود کنار بیایید و کمی مطالعه کنید. حال نکند که این اقای رضاخانی هم تُرک تبار باشد !!!
نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر سرکار خانم رویا طلوعی عزیز.

نوشته شده توسط: Anonymous

من در کامنتر قبلی ام دو انتقاد کوچولو از نوشته جناب رازی کرده بودم ولی نمیدانم چرا عوض جناب رازی، داد و فریاد بازماندگان مرحوم مهران بهاری بلند شده است! شخصن تخصصی در حوزه های علوم انسانی ندارم و به همین جهت نیز فقط بعنوان یک خواننده از نوشته های منطقی و مستدل دوستان باسوادی مثل جناب ائلیار استفاده میکنم. من نیز مثل جناب ائلیار طرفدار سیستم فدرال برای ایران هستم و به همین جهت تا آنجا که میتوانم نوشته های مربوط به قومیت و فدرالیسم و غیره را به دقت میخوانم. چیزی که طی چند سال گذشته

. چیزی که طی چند سال گذشته دستگیرم شده این است: همانگونه که جن از بسم الله میترسد، نژادپرستان ایرانی و نژادپرستان ترک از اصغرزاده میترسند، چونکه سواد و دانش رویارویی با او را ندارند. نمونه اش عکس العمل این جماعت در همین صفحه. به عوض آنکه نوشته جناب ائلیار را بررسی کنند، دارند اصغرزاده را تهدید میکنند! طفلکها نمیدانند که اگر تهدید و تخریب کارساز میبود مرحوم بهاری که فرار نمیکرد دیگر! او و دم و دستگاهش که استاد تهدید و تخریب بودند!
به نظر من جناب ائلیار این مسئله را به خوبی یادآوری نموده اند که «رگه های غیر دمکراتیک» در حرکت آذربایجانیها و در دیگر جنبشها باید نقد و افشا شوند. «رگه های غیر دمکراتیک» حرکت آذربایجان همین نژادپرستان تهدیدگر هستند که از قضا تعدادشان به یک دوجین هم نمیرسد ولی با سوء استفاده از مدیای اجتماعی سعی میکنند تمام حرکت را به گند نژادپرستی، بوزقوردپرستی، تورکپرستی، ترکیه پرستی، توران پرستی و اراجیف دیگر آلوده سازند. امید است روشنفکران متعهدی مثل جناب ائلیار ایده اولوژی متعفن این جماعت را بیشتر نقد بکنند و اجازه ندهند تا جوانان معصوم آذربایجان در چنگ یک مشت نژادپرست بی دانش گرفتار آیند.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی آقای نعمت پور، شما سنگ تمام گذاشتید. اگر به این پیشآمد جدی نگاه کنیم، از شما خواهش میکنم زیر جمله « فاشیست نامیدن دیگران ویا مسخره کردن دیگران»، خطی قرمز بکشید و آنرا روی میز همه کارکنان ایرانگلوبال قرار دهید تا شاید از روزمرگی شدن واژه هایی چون "پان ت وپان فا و فاشیسم خواندن دیگران" ...... جلو گیری شود. با درود فراوان

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

.zermürben= wear offسائیدن.فرسوده شدن zermürbend= کهنه شده Zermürbung=ساییدگی. Zermürbungskrieg جنگ فرسایشی. zermürben= در انگلیسی برابر wear down (از پا در آوردن )معنی میدهد. zermürben = Widerstandskraft brechen =شکستن مقاومت . Innerer Zwist und Schließlich die Muslime sie zermürbt hatten
«نزاع و دشمنی داخلی » و عاقبت مسلمانها «مقاومت آنها را[درهم] شکسته بود».(از پا در آورده بود).منظور این است که «آنها را فرسوده کرده و از پا در آورده بود».نویسنده میخواهد این را برساند که «اختلافات داخلی و عاقبت (حمله )ی مسلمانان آنها (ساسانیان)را شکست داد. ترجمه ی آقای کرمی باز از آن ترجمه های «ایلغاری و چپاولی و شبیخونی» ست.بیچاره نویسنده ی آلمانی!آقای کرمی نمیتواند بدون دخالت دادن عقاید خود حتی یک جمله را ترجمه کند. اصلاً کاری به حفظ امانت و نظر نویسنده ندارد.

مثل بعضی کامنت نویسان که بدون پریدن به شخص نویسنده یا اشخاص دیگر، نمی توانند چیز بنویسند.
نوشته شده توسط: منصور نعمت پور

جناب جمال، روال سایت این است که اگر کسی راجع به نظرات کسی نقدی داشته باشد، آن را مؤدبانه می نویسد. حتی اگر کسی نظرات کسی را فاشیستی بداند، آن را با نقد نشان می دهد. ولی فاشیست نامیدن دیگران و یا مسخره کردن دیگران توهین به آن اشخاص است.
مسلما کامنت توهین آمیز شما منتشر نمی شود. لطفا کامنتهای خود را بدون توهین و تمسخر و... بنویسید تا منتشر شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

"جوجه را آخر پائیز میشمارن"... اما میشود شمارش از اول شروع کرد....1: "اسامی و مشخصات کامل زندانیان سیاسی کرد محکوم به اعدام"... 2: "فهرستی تازه از دراویش مجروح شده در حادثه ۳۰ شهریور".... 3: "آلن ایر: در جستجوی راه حل های خلاقانه هستیم"... و اما حوشخیالی را میشه تا نهایت عمامه امام راحل رفت دنیا را چه دیدی.... " می توان پيش بينی ها را برای ايجاد تحول در «کشور سوم» هدايت کرد.بعد از عراق و يمن شايد اکنون نوبت سوريه است."

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب نعمت پور کامنت من کە از پخش آن جلوگیری کردید خطاب بە جناب آئلیار بود همانطور کە دیروز کامنتی از جناب کیانوش توکلی مسئول سایت خطاب بە ناصر کرمی نوشتە بود همانطور کە کیانوش توکلی بر نوشتە و کامنت ناصر کرمی نقد داشت و ازایشان اسم بردند من هم از آ ائلیار نقد داشتم بدون اسم بردن از ایشان مگر امکان دارد کە دیگران بدانند کامنت در مورد چە هست ؟؟؟

اما جناب در مورد توهین من بارها در این سایت گفتم نظراتم را بیان میکنم و شفاف هم بیان میکنم و هیچ کسی را هم در این سایت نمیشناسم و پدر کشتگیم با کسی ندارم و در عمر هم هم بە کسی توهین نکردم خوب این گوی این میدان کامنت من را پخش کنید کە اگر شما راست میگوئید اگر توهینی کردە باشم ظاهر خشن و فاشیستی من برای همە بر ملا شودە در غیر این صورت اجازە دهید من بە شما بگویم دروغ مگوئید در مورد کامنت من

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم ویا آقای Anouymous شما از آقای اصغززاده نام بردید. من بعنوان یک خواننده نمیدانم که آقای اصغرزاده کیست و چه رابطه ای با نوشتار آقای ائلیار دارد و یا چه نوشته است. خواهش میکنم یک لینک بمن بدهید تا بتوانم بیشتر در باریشان بدانم. دوم اینکه، شما نوشته اید: ممکن است برایشان عاقبت خوشی نداشته باشد. منظور شما از این جمله چیست؟ با تشکر فراوان

نوشته شده توسط: Anonymous

توضیحات این خبر تماما درست و موثق است

نوشته شده توسط: منصور نعمت پور

جوینده گرامی، در کامنت قبلی شما نام آقای تهرانی نبود. کامنت شما همانطور که نوشته بودید منتشر شده است.

نوشته شده توسط: منصور نعمت پور

جمال گرامی اگر کامنتتان را بدون نام بردان از اشخاص و توهین به آنها بنویسید، مسلما منتشر می شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

از دوستان عزیزایرانگلوبال تقاضا میکنم این کامنت را به درستی وبدون حذف نام اقای تهرانی بیرون بدهند. باتشکر. آقای تهرانی عزیز، شما گفتید که ترجمه آلمانی که آقای کرمی انجام داده نا درست است . چون من آلمانی نمدانم، از شما خواهش میکنم ترجمه درست ویا مناسب را زیر کمنتار بعدی خودتان بنوسید. ساق وسلامت

نوشته شده توسط: Anonymous

در هر صورت من امروز قبل از این کامنت کوتاه خطاب بە شما یک کامت دیگر نیز گذاشتم کە بیشتر در رابطە با موضوعات شما بود کامنت اول من کە چند ساعت پیش گذاشتم پخش نشدە ولی کامنتی کە چند دقیقە پیش گذاشتم پخش شد و هر 2 تای کامنت را نیز بە یک شیوە در سایت گذاشتم مسئلە این است کە چگونە است کامنتی کە چند دقیقە پیش گذاشتم پخش شدە ولی کامنتی کە چند ساعت پیش گذاشتم پخش نشدە ؟؟ خوب این سوأل برانگیز است

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جمال گرامی کامنت شما زیر مطلب من نیست. و پخش آن هم به من مربوط نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اصغرزاده، واصغرزاده ها، و امثالهم باید مواظب باشند، که عامل دست شونیسم و راسیسم فارس قرار نگیرند. در تاریخ و تحولات سیاسی آذربایجان پروسه کج روی ها، و بیراهه رفتن ها اغلب ازطرف دانشگاه دیده ها بوده است. امروزه مدارج دانشگاهی بیشتر برای پول درآوردن و تامین معیشت شخصی است، و نسبت بمردم عادی ارجحیت سیاسی ندارد. آقایان اصغرزاده ها، باید مواظب باشند مثل بعضی ها که ملیجک مطبوعات جریانات ضد آذربایجانی شده اند، و از آنان در برنامه های تبلیغاتی خود مثل یک مانقورد سو استفاده میکنند، حساب خود را جدا کند. فردا چنین افرادی باید درمقابل مردم آذربایجان پاسخ گو باشند. افرادی که هم به میخ میکوبند وهم به نعل، و آب به آسیاب پان ایرانیستهای مرکز نشین میریزند، ممکن است برایشان عاقبت خوشی نداشته باشد. مردم آذربایجان بدون اینان نیز راه خود را خواهد رفت. سنگینی پشه برای یک درخت تنومند تاثیری ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای الئیار باز بە چە دلیل میخواهید کامنت آخر من را پخش نکنید میبینم کامنتهای دیگر را پخش میکنید و انگار از کامنت من میخواهید جلو گیری کنید

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی شما با انتشار چنین مباحثی عملا انگشت به لانه مار ميکنيد و این کار شما اصلا قابل بخشش نيست و منتظر تهاجم افرادی مثل آقا کرمی و.... بايد بود .و در ضمن تا آنجاکه من برداشت کردم اين آقای رضا خانی قصد توهين و کوچک شمردن کسی را ندارد و آقای کرمی که خيلی هم با ادعا است ميتواند در مقابل فاکت های آقای رضا خانی با آوردن فاکت و اسناد ديگر حرفهای اشان را ردکند ولی مثل هميشه با بد گفتن به عربها و ترکها هيچوقت فارسها بهتر نخواهند بود و همه انسانها دارای عقل و شعور هستند و بد و خوب را خود تشخیص ميدهند.

نوشته شده توسط: Anonymous

این گزارش اشپیگل اونلاین با خبرنگار سوئیسی از شهر کوبانی است :گزارش اشپیگل اونلاین از اوضاع کوبانی : حمله داعش به عین العرب(کوبانی)-مصاحبه تلفنی با خبرنگار سوئیسی کورت پلدا از کوبانی ، بیست وهفتم سپتامبر

https://www.facebook.com/FrakhwanBrayAntqalFwrySaknynLybrtyAzraq/photos…