Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

رییس جمهور ایران که به استان محروم سیستان و بلوچستان سفر کرده است در سخنرانی خود با قصد فریب مردم مسائلی را در مورد اقلیتهای قومی و مذهبی و ملیتها به زبان رانده است که از این طریق بیش از پیش صفت دروغگویی و حیله گر خود را آشکار ساخته است.

روحانی در این سخنرانی که امروز 26 فروردین در زاهدان انجام شد با بیان اینکه قانون اساسی تفاوتی پیروان مذاهب و اقوام در نظر نگرفته است،‌ گفت:‌ "ما در کشور شهروند درجه دو نداریم و همه افراد از حقوق شهروندی برابری برخوردار هستند."

وی با بیان اینکه تمام اقوام و مذاهب اعم از شیعه و سنی باید برای امنیت این سرزمین دست به دست یکدیگر دهند اظهار کرد: "ما همه تابع قانون اساسی هستیم. در این قانون بین اقوام و پیروان مذاهب تفاوتی وجود ندارد و همه مردم این سرزمین تحت لوای قانون اساسی از حقوق شهروندی برابر برخودار هستند."

این سخنان کاملا فریبکارانه در حالی صورت

حالی صورت می گیرد که هم در قانون اساسی و هم در مرحله عمل شاهد نقض حقوق غیر فارسها و غیر شیعه ها هستیم. در قانون اساسی ایران صرفا زبان قوم فارس زبان رسمی ایران اعلام شده است در حالی که بیشتر ساکنین در جغرافیای موسوم به ایران فارس نیستند. از طرف دیگر افراد غیر شیعه در قانون اساسی با شیعیان حقوق مساوی ندارند به عنوان مثال طبق قانون اساسی غیر شیعیان حق انتخاب شدن به سمت ریاست جمهوری را ندارند. از طرف دیگر در عمل نیز شاهد هزاران مورد از نقض حقوق غیر فارسها هستیم. ممنوعیت آموزش به زبان مادری، تخریب محیط زیست مناطق غیر فارس از جمله دریاچه اورمیه، تبعیض اقتصادی نسبت به مناطق غیر فارس، دستگیری و شکنجه و حبس و اعدام فعالان مدنی غیر فارس و ... از جمله مواردی است که به خوبی نشان میدهد ملل غیر فارس در ایران شهروند درجه دو محسوب میشوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

ادبیات آقای ائلیار را ملاحظه نمایید: " جبهه ملی کیست؟ چهارتا «پیرو پاتال» که به اندازه « نخود فروشان دوره گرد» هم نیرو ندارد". ایشان به عنوان عضو مدیریت ایران گلوبال همواره برای کاربران و بینندگان سایت کلاس اخلاق می گذارد و درس چگونه گفتگو کردن می دهد! اگر یک کاربر عادی سایت هم گروهی از فعالان سیاسی را با چنین ادبیاتی خطاب می کرد کامنت او بی کم و کاست چاپ می شد؟! آیا ادبیات آقای ائلیار نمایندۀ ادبیات مورد پذیرش سایت ایران گلوبال است؟ با چنین شیوۀ بیانی می خواهید همۀ ایرانیان را برای رفع نابرابری همراه سازید؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

افراط گرانه صحیح نیست و اما به همان اندازه هم نرمش و سازش گرانه صحیح نیست. پارول های نژاد گرایانه آقای ... نتیجه همین سازش گرانه آقای آ.ائلیار ها در قبال آن است. نگاه کنید به کامنتها ئیکه گاها در میان آنها رد وبدل میشود.dU

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اصلاح شد عزیز.

نوشته شده توسط: Anonymous

با معذرت من در کامنت قبلی بجای حاتمی اشتباها روحانی نوشته ام

نوشته شده توسط: Anonymous

بازگشت به تعاریف غیرجعلی و غرض ورزانه ! کشور ایران محل زندگی اقوام ایرانیست که زبان سراسری و غالب شان فارسی است ولی هرکدام با لحجه و گویش خاص خود حرف میزنند .90 درصد کودکان در مدارس زبان سراسری فارسی را یاد میگیرند غیر از گودکتن تهرانی .در ایران کسی خود را فارس نمی داند بلکه میگوید رشتی کرمانی مشهدی آذزی بلوچ کرد ترکمن و غیره است . بیسوادان تازه سیاسی شده تجزیه طلب به تعاریف و آمار غلط دادن مشغول هستند مثلا اینکه فارسها 20 درصد و ترکها 60 دزصد و کردها 40 درصد و غیره هستند .برای مذاکره بین اقوام اول باید تعازیف جعلی و دروغی تجزیه طلبان را افشا کرد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بله، آذربایجان گرامی، سخن شما در مورد ترکیه درست است. بخوبی میدانم «رادیکالیسم نسنجیده ما» واکنش نسنجیده به نیروهای « نابرابری طلب» است. مسئله اینه که این کار ما درست نیست. جبهه ملی کیست؟ گروه «کهنسال» یست که به اندازه « سندیکای یک گروه کوچک اجتماعی» هم نیرو ندارد. قدرت اینان را در 57 شاهد بودیم که چیزی نبود. مسئله این است که مجموعه نیروهای شناخته شده «نابرابری» طلب چیزی نیستند که «سیاست رادیکالی»ما را تعیین کنند. هر چه میخواهند بگویند. حرف اینان در معادلات سیاسی ایران تعیین کننده که نیست، اصلاً به حساب نمی آید. اینها تنها امکانات «مادی و تبلیغی و لابیگری» دارند. وگرنه چیزی نیستند. اما درسته « وضع بخشی از روشنفران ایران» وخیم است . با اینان باید دیالوگ متین را ادامه داد. سیاست برابری طلبی میتواند آنها را تجزیه کرده جذب نماید. رادیکالیسم ما ضامن شکست ماست

.سیاست چپ ستیزی باید به کنار گذاشته شود. چپی که افتاده و بلند شده دیگر آن چپ قدیمی نیست. اینان تا مرز جدایی تعیین سرنوشت را قبول دارند. همین برای پیروزی اولیه کافی ست. مسایل دیگر را در شرایط دیگر باید دنبال کرد.بگذریم از گروهی از آنان که حتی جدایی را هم قبول دارند. ولی چپ متحد طبیعی برابری طلبان است و نیروی وسیعی ست با تجربه که میتوان رویشان حساب کرد. مبارزه ی ملی-دموکراتیک بدون چپ عقیم و شکست خورده است. وظیفه برابری خواهان دفاع از چپ آذربایجان و ایران است. ما بدون چپ نمیتوانیم حقوق خود را کسب و پیاده کنیم.نیروی باز دارنده برای جامعه چه دارد که نیرو جذب کند؟ شعار «نابرابری»؟ با این که نمیشود نیرو جذب کرد. آنهم در دنیای انترنت و گلوبالی. که هر «کودکی» از حق انتخاب خود دفاع میکند. یا با « جفظ چهار چوبه ایران»؟ این شعار را هم از دستش میگیریم. « برابری و اداره ی امور در چهار چوبه ایران»! این نیرو ها دیگر خلع سلاح شده اند. در عین حال « سیاست قدرت غیر متمرکز» مثلاً فدرالیسم را ادامه میدهیم. اینها برای جامعه ایران نه عدالت اجتماعی دارند و نه چیز دیگر. «نابرابری خواهان» فاقد پیام برای جامعه هستند. اینان در سطح جهان هم نمیتوانند سرشان را بلند کنند. کسی از نابرابری نمیتواند دفاع کند.برای همبستگی و پیروزی، نیروهای باز دارنده باید خلع سلاح شعاری و سیاسی شوند. و با نیروهای دارای وجه مشترک باید اتحاد شعاری و سیاستی در جهت همبستگی ایجاد کرد.اگر خواهان پیروزی هستیم ، «سیاست موجود در مبارزه رفع تبعیض»را باید به کلی دگرگون کنیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

الیار عزیز انگار باز نوشتن نامم را فراموش کردم!با معذرت فراوان ،تارا

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائليار در ترکيه مسئله حقوق ملی کرد ها وقتی وارد فاز جديد و ديالوگ شد که بيش از هزار نويسنده هنرمند بازيگر و خواننده مشهور ترک « از جمله خانم سزن اک سو خواننده - اورهان پاموک نويسنده - حسن جمال روزنامه نگار و......» طی طوماری خواهان حقوق برابر مليتهای ساکن ترکيه از جمله کردها با ترکها شدند و بعد از اين نامه مشهور جو و فضای ترکيه کاملا عوض شد و حتی دولت ترکيه « اردوغان» نيز نتوانست عکس العمل منفی نشان دهد حال آنکه در ايران کار تماما وارونه است برای نمونه ورجاوند رهبر جبهه ملی وقتی دولت روحانی حرف تحصيل بزبان مادری را بدهان آورد آن نامه مشهور و شرم آور را به خاتمی نوشت که ياد گيری زبان مادری مساوی است با فاتحه ايران و ...... و در ضمن ما با خيلی از شناخته شده های فارس زبان آشنايی ديرينه و نزديک داريم و خيلی راحت بگويم وضع روشنفکر فارس در رابطه با حقوق ملل غير فارس وخيم است

است حتی از جانيان شاه- خمينی نيز بدتر است. و امتحانش راحت است طوماری بنويسيد تا وضع روشنفکر فارس را بسنجيد. و اتفاقا يکی از دلايل استقلال طلبان ملل غير فارس همين ضديت و بی اعتنائی روشنفکر فارس نسبت به حقوق ملل تحت ستم ميباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

با این لحن انتخابی حمله وحشیانه شهروندان ترکیه بی طرفی شما کاملا معلوم هست و در صورت حقیقت موضوع یه گوشه کوچکی از وحشیگری ایرانی جمعت نسبت به عرب افغانی ترک بلوچ هست نمشه تخم کینه کاشت انتظار گل محبت داشت

نوشته شده توسط: Anonymous

مساله خیلی‌ روشن است نویسنده معروف یا مدّعی جایزه نوبل یا روشنفکر ... از نظر کی‌؟ معلومه که اون نویسنده که خوش رقصی صاحبان قدرت پارس را بکنه می‌شه معروف و محبوب پارس که به معروف ایران قالب می‌شه و از طرفی‌ غرب جایزه نوبل را فقط به کسی‌ میده که با منافع آنها سازگار باشه برا همین هیچ وقت غرب به نویسنده مدافع دنیای مسلمانان ترک‌ها اعراب و روس‌ها به نوعی که در تقابل دنیایی مسیحیت غرب بودند و هستند جایزه نوبل نمیدهد. و سیاست غرب در تضعیف این قدرتها هست.در این میان آذربایجان ترک هیچ شانسی برای حمایت از طرف غرب را ندارد(مگر برای منافع و مقاصد کوتاه مدت) در عوض کرد‌ها بیشترین حمایت را دارند.و روشنفکران خوش رقص فقط ناراحت این هستند که چرا حکومت دست اونا نیست و بس،انتظار ما از آنان توهمی بیش نیست .حق گرفتنی است. حق دادنی نیست

نوشته شده توسط: Anonymous

من با گفت‌های شما پیمان عزیز در خصوص اتحاد کارگران که بخش وسیعی از جامعهٔ ایرانی‌ هستن موافقم زیرا قدرتی که در خدمت بخش تولید و در واقع موتور محرکه ایران وجود داره میتواند اهرم قوی در تغییر شرایط موجود باشد تغییر که منجر به سر نگونی حکومت فاشیستی خواهد شد ،و این امر با اتحاد کلیه کارگران در داخل و خارج ایران محقق،میشود.که به درستی‌ منعکس شد ،و معتقد هستم که قوی‌ترین ،انسانی‌‌ترین حزبی که میتواند پرچم انسانیت و برابری ،رفع تبعیض را برافراشته کند فقط حزب کمونیست کارگری ایران است و رشد و همه گیر شدن افکار چپ و اتحاد مردم در حوزه‌های مختلف فرهنگی‌ ،هنری ،دانشگاهی،سیاسی و ،، در سطوح گسترده در ایران و خارج ایران مبّین صحت و حقانیت آن است.زنده با د حزب کمونیست کارگری

نوشته شده توسط: Anonymous

اءلیار عزیز با تشکر از شما،مقاله بسیار زیبایتان را قبلا خوانده بودم وجا دارد همینجا شخصا از شما تشکر کنم.مسلما همه ما خاطرات زیادی ازشوق و شور رسیدن به سن مدرسه و سپس وحشت ناشی از مواجهه با محیطی غریبه و وحشت انگیز (برای کودک 6 ساله)داریم.حرف های شما در رابطه بالروم همبستگی نیروهای رفع تبعیض و مبارزه مشترک بقدری منطقی است که هیچ کسی نمی تواند منکر ان باشد .وگفته هایتان را در مورد اینکه نیروهای خواهان رفع تبعیض فرهنگی و سیاسی و مذهبی نیز بیشتر از نیروهای مخالف هستند قبول دارم،ولی مساله اینجاست که این نیروهای مخالف تبعیض متاسفانه وجود تبعیض های موجود در مورد ملیتهای غیر فارس و حتی موجودیت ملیتهای دیگر و خواسته های انان را انکار می کنند.انچه که بسیار تاسف بر انگیز است موضع گیری های طبقه روشنفکر ملیت حاکم فارس است. مگر نه اینکه روشنفکران هر جامعه ای همواره باید یک قدم جلوتر از توده مردم باشند

وقتی نویسنده ای مانند اقای معروفی بخاطر دفاع از زبان مادری می خواهدلگد بر دهن دکتر براهنی بزند،وقتی نویسنده مطرح ومدعی جایزه صلح نوبل ایران ،آقای دولت ابادی زبان های دیگر موجوددر ایران را نیم زبان مینامد ،وقتی خانم شیرین عبادی حقوق بشر را شایسته مبارزین راه حقوق ملیتها نمی داند ویا موضوعی که در همین صفحه در مورد وکیل مشهوری توسط یکی از کامنت نویسانگفته شد که حاضر به دفاع از وی صرفا بخاطر اینکه در روز زبان مادری دستگیر شده بودنشده،ومثالهای فراوان دیگر چگونه میتوان به این همبستگی و مبارزه مشترک برای رفع دیکتاتوری امیدوار بود؟اقای الیار بنظر شماچرا روشنفکران فارس حاضر به قبول موجودیت دیگر ملتها و به رسمیت شناختن حقوق انها نیستند.چرا تمامیت ارضی برای آنها مهمتر از حقوق انسانها و رفع دیکتاتوری و دموکراسی است تا جاییکه وقتی مساله حقوق زبانی و اتنیکی دیگران مطرح میشود همان موضع گیری حکومت وحتی بدتر از ان رابه نمایش می گذارند!به هر حال من هم مانند شما ارزو می کنم هرچه زودتر و قبل از اینکه دیر بشود تمام نیروها ضمن احترام به حقوق همدیگر با همبستگی برای رفع دیکتاتوری قدم بر دارند .هر چند که با شواهد موجود و آنچه که در جامعه از نزدیک شاهدم این آرزو را بسیار ایده الیستی می دانم.با تشکر از شما و همه دست اندر کاران ایران گلوبال. شب خوش!
نوشته شده توسط: Anonymous

در این نوشته که همان اعلامیه های کلیشه ای ضد سرمایه داری و چند شعار تو خالی چیزی برای مطالعه ندارد. خوب رفیق پیمان کاووسی اگر سرمایه داری و غرب اینقدر نجس و بد هست چرا جنابعالی جای دیگری بجز سرمایه داری غرب را برای زندگی انتخاب نکردی ....دوست گرامی عمرت را پای این شعار های خیالی و توخالی حرام نکن ...من و هزاران نفر دیگر از این شعار ها دادیم و به هیج نتیجه ای بدست نیاوردیم برو بجای تکرار این شعار ها که امروز خریداری ندارد برو درس بخوان و علم بیاموز و در یک رشته ای تخصص پیدا کن ؛ باور کن یک روز این حرف ها ی مرا بیاد خواهی آورد

نوشته شده توسط: Anonymous

من خواننده مطالب سایت هستم.بحث خوبی است در مورد «نوع زبان کامنت نویس».هر کس که دوست داشت پاسخ بدهد.شما ازغلطیدن«زبان کامنت نویسی» سایت به زبان ........به ورطه«لات بازی و قمه کشی»ابراز انزجار می کنید و بسیار درست است.اما من«خواننده»این را نمی فهم که چرا خودتان با همان حربه و ادبیات و«زبان سیاسی» و با درافتادن به ورطه چنین «ادبیات متین»به چالش«جو دیالوگ لمپنی» میروید و این تناقض بسیار خطرناک به........رمیشود سیاه نمایی و نيرنگ!به قول لقمان حکیم ما ادب را با دلی روشن و فکری بازاز بی ادبی دیگران یاد میگیریم و نه اینکه به ورطه بی ادبی دیگران بیافیم!

نوشته شده توسط: Anonymous

هم وطن گرامی در یک کلام اشتباه میکنی .سوسیالیسم مورد نظر شما جز بدبختی و فاجعه برای جامعه بشری از جمله انقلاب منحوس اسلامی چیزی ببار نیاورد.
جهان را اساسن ازادی و اراده ادمی ساخته است و چپ ها و کمونیستها و اساسن جریانی بنام سوسیالیسم نقشی در تمدن و پیشرفت کنونی بشر نداشته اند.
تجربه بشری و بویژه تجربه مردم روس و مردمان اروپای شرقی نشان داد که سوسیالیسم چه هیولائی فریبنده و خشونت اوری است.
کشور ما متاسفانه صد سال است که اسیر همین اندیشه های موهوم و خیال پردازانه سوسیالیستی شد و روشن فکران چپ در حقیقت چپ ایرانی مبلغان واقعی روسی لنینی در ایران بودند.

هیچ کسی مانند خود فرد نمیتواند خود را متقاعد کند که راه خود را انتخاب کند و یااینکه چه چیزی درست و یا غلط است

ایا در روسیه شوروی سابق بوده ای؟ در اروپای شرقی چگونه ؟ با مردمان ان سرزمین ها گفتگو کرده ای ؟

سوسیالیسم زنده در کوبا را میشناسی ؟

شاید تعجب کنی اگر من بگویم در کوبا در هاوانا من دست کودکی سیبی و یا موزی ندیدم.

اجازه بدهید به شما پیشنهاد کنم سفری به کوبا بروید.

از شما خواهش میکنم این کتاب را بخوانید . این کتاب رومان نیست بلکه تاریخ و رویدادهای سوسیالیسم است و نوشته خود یکی از سران حزب کومونیست شوروی .
پیروز باشید.

Alexander Jakowlew

A Century of Violence in Soviet Russia
by Yale University Press. New Haven -London
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

برای tara-ی گرامی،«چون کودکم "فارسی" فراموشم میشود» لینک
http://www.iranglobal.info/node/14869
نوشته شده :به مناسبت روز جهانی زبان مادری:
به راستی «دانستن و درک و احساس» زبانهای گوناگون خودش دنیایی ست. من با چندین زبان تا حدودی آشنایی دارم و برایم خیلی زیباست که هر کدام از آنها جهان واشیاء و پدیده ها را مثل آینه های مختلف به شیوه خاص خود-با زیبایی ویژه خود-منعکس میکنند.
احساس میکنم همه زبانها زیبا هستند و بینهایت لذت بخش. آنها به من یاد دادند که اشیاء و پدیده ها و روابط چشم انذارهای بسیار گوناگونی دارند. هر زبانی از چشم انداز ویژه ای به جهان مینگرد؛ و به روح انسان ابعاد دیگری میدهد. لذتی که شخصاً از این زاویه احساس میکنم عیرقابل وصف است.من خیلی به زحمت توانستم زبان فارسی را تا حدودی بیاموزم. تا کلاس سوم ابتدایی همیشه هفته ای جند بار به خاطر نفهمیدن این زبان کتک میخوردم.

در کلاس اول ابتدایی معلم - آقای رومیچی-که یک آذربایجانی بود -هر دفعه با کمر کتکم میزد. کاهاً میخ حلقه ی کمر به دستم فرو میرفت و زخمی میشدم.

یک بار پدرم دید دستم زخمی شده- با این تصور که باز با بچه ها دعوا کرده ام - نوازشم داد.
گفتم: «منو چرا میزنی، با کسی دعوا نکرده ام ، معلم با کمرش زده .»
«خوب کرده باید درس بخوانی.»
کلمات فارسی را نمی توانستم به خاطر بسپارم. همینکه از مدرسه بیرون میامدم همه را فراموش میکردم. چاره ایکه اندیشیدم این بود :
با خود گفتم :
«چون اوشاغام فارسی یادیمنان چیخیر. یاخجیدی کی ائوه جن یادیمدا ساخلیییم- آناما اؤرگدیم -لازیم اولاندا اوننان سوروشوم.

Çün uşağam "farsi" yadımnan çıxır, yaxcıdı ki,
evəcən yadımda saxlıyım-anama örgədım -lazım olada onnan soruşum
«چون کودکم "فارسی" فراموشم میشود- بهتر است تا خانه به یاد داشته باشم و به مادرم یاد بدهم . هروقت لازم شد ازاو بپرسم».

همین کار را کردم. وقتی عصر بعد از توپ بازی به خانه برگشتم پدر گفت:
« پسرم بخوان ببینم امروز چه یاد گرفتی ؟»
نتوانستم . همه چیز فراموشم شده بود. از مادر کمک خواستم. بلد نبود. با او دعوا کردم.
«پسرم چرا دعوا میکنی، من که بلد نیستم!»
« آخه من به شما یاد دادم.»
«جانم من سواد ندارم...»
پدر گفت :« با مادر دعوا نکن.سعی کن خودت همه چیز را به خاطر بسپاری».

تا کلاس چهارم ابتدایی نمیدانستم «دارا» یعنی چه؟ « عروسک» یعنی چه؟
درکلاس اول ابتدایی درس ما این بود - که دستم را بارها زخمی کرد:
« دارا-آذر
کتاب دارا- عروسک آذر
دارا توپ بازی میکند- آذر توپ بازی میکند
توپ دارا- عروسک آذر»

اما دراین ایام قصه ها و ترانه ها و اشعار زیادی را از فرهنگ فلکلوریک و شفاهی خودمان بلد و حفظ بودم .
بهرصورت خوشحالم که سرانجام تا حدودی توانستم زبان فارسی را بیاموزم و نظرم را با دیگران درمیان بگذارم.
اما حیف و صد حیف و هزاران بار حیف که امکانش نبود- من و ما از همان ابتدا-به زبان مادریمان تحصیل کنیم. بسیاری از استعدادها به این خاطر هم از بین رفت و نابود شد.
خیلی از بچه ها در همان دوره ابتدایی ترک تحصیل نمودند...

از همان کودکی علاقه زیادی به زبان مادریم داشتم - وقتی به دوره نوجوانی پا گذاشتم با هزار مصیبت شروع کردم به خود آموزی زبان مادری. این کارم استثنایی بود. مثل برخی کارهایم .
الان از این زاویه هم بسیار خوشحالم که میتوانم فکر و احساسم را به زبان مادریم بیان کنم. نمونه آن هم نوشته هایم به زبان مادریست که در آرشیو نویسندگان جهت مطالعه دیگران موجود است.
من هیچ زبانی را -برتر- از زبان دیگر نمیدانم. و به قدرت و زیبایی هر زبانی باور دارم .

بزرگترین آرزویم اینست، امکانی دموکراتیک فراهم شود که بیافتم به شهرها و روستاهای سرزمینم- به کوه و دشتش- و این واژه های طلایی زبان مادریم را جمع کنم. و نگذارم در لابلای لایه های زمان به فراموشی سپرده شوند. با اینکه لغت نامه های زیادی در این مورد تألیف شده اند.

کتک-جریمه پولی(انداختن پول درقلک)- رونویسی درس- پرنده از جلوی پنجره گذشت-که من آنرا در یکی از نوشته هایم با همین عنوان توضیح داده ام- مثل گذاشتن مداد لای انگشتان و فشار دست توسط معلم است ، با این تفاوت که تا پرنده ای از جلوی پنجره کلاس رد نشده آموزگار دست بردار نیست- همه آزارو اذیتهایی بودند که ما کودکان برای یاد گرفتن اجباری زبان فارسی و فراموشی زبان مادری متحمل شده ایم.
امیدوارم روزی برسد که کودکان با میل و علاقه خود به آموختن زبان مادری و غیر مادری بپردازند.

------
نوشته شده توسط: Anonymous

..... این آمار را از کجا دارید؟ که مخالفین تبعیض ملی از سایرین کمتر هستند.
بقول ما آت دا اوزیزین میدان دا اوزیزین.عرض و طول این سایت در اختیارتان است,
هر چه دوست دارید می نویسید. جرعت دارید این حرف هار ا در فیس بوکتان بنویسید

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

tara-ی عزیز، نظر شما را خواندم. کلیت نظرتان درست است. واقعاً عدم تحصیل به زبان مادری روح و استعداد کودک را ویران میکند. اثرات بسیار بدی و چه بسا جبران ناپذیر دارد. اعمال این محرومیت خود یک جنایت است. چرا که روح و استعداد کودک را میکشد. آنرا تجربه کرده ام . و در این مقاله بخشی از این عذاب را توضیح داده ام که بیش از 5 هزار بیننده داشته:«چون کودکم "فارسی" فراموشم میشود» لینک http://www.iranglobal.info/node/14869 این هم مقاله ایست درباره "مادر و فرزند یاغی اش " نوشته سهیلا وحدتی تحت عنوان « آواز مادر سوگوار گل محمد » یاغی خراسان. و گویا قهرمان رمان کلیدر. لینک: http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=59357 او مینویسد:« داستان همیشه اینگونه است: مادر به فرزندش می گوید "... نکن!" و او را از مخالفت سیاسی و جنگ با دولت برحذر می دارد. مادر می داند که مصیبت در انتظار فرزندش است.

همه تلاش خود را در نصیحت بکار می گیرد تا او را از این کار باز دارد. اما پند و اندرزهای دلسوزانه مادر سودی ندارد. فرزند جوان است و شجاع و سرشار از امید و آرزو، خیال های بزرگ در سر می پروراند و با اعتماد به نفس پا به راه می گذارد، و به بیان قدیمی ترها "یاغی" می شود....»

در مورد برخی نکات کامنت تان نظرم را باشما در میان میگذارم.
از نظر من مجموعه نیروهای « رفع تبعیض فرهنگی-سیاسی-اقتصادی و مذهبی و خواهان برابری زن و مرد و غیره) و دموکراسی خواه و عدالت طلب در جامعه ایران - در خارج و داخل- نسبت به بخش کوچکی از مخالفان رفع تبعیض خیلی قوی هستند.
اگر اکنون فضای باز سیاسی پیش آید و رأی گیری سر رفع این تبعیض ها صورت گیرد با اطمینان میگویم که برنده همین نیروی رفع تبعیض است. دیگران بیش از 10 در صد نمیتوانند رأی بیاورند. روشن است که این آمار نیست بل یک شناخت و برآورد از شرایط جامعه و وضعیت اندیشه نیروهای سیاسی ست. فضا را باز کنند آمار را هم برایشان نشان میدهیم .
پس از نظر من این مسئله امید انگیز است. اما برای اجرای رفع تبعیض، لازم است آذربایجان همه نیروهایش را متحد کند و با همبستگی با دیگر نیروهای رفع تبعیض -دیکتاتوری-بی عدالتی اجتماعی- در کل ایران، سیاست مبارزه مشترک را پیش گیرد.

یعنی نیاز هست « نیروهای ملی و رفع تبعیض- چپ- دموکرات- و غیره» متحداً سد دیکتاتوری را بشکنند.
در فضای باز میتوان توسط احزاب و سازمانهای زنان- کارگران-نویسندگان و هنرمندان و دهها تشکل دیگر برای اجرای خواسته ها مبارزه کرد. با وجود سد دیکتاتوری هیچکس صاحب حق و حقوق نیست. مبارزه با دیکتاتوری و شکستن سد دیکتاتوری داوطلبانه است و به دلخواه- و البته که هزینه دارد. آرزویم آن است که حتی دانه اشک غمی بر گونه ی هیچ مادر و کودکی ننشیند، و چهره ی هیچ پدری غبار غم نبیند. و همه چیز باسخن و مسالمت و مهر و دوستی حل و فصل شود. اما میدانیم که دیکتاتوری همیشه این آرزوی انسانی را که به کهنسالی تاریخ بشریت است در دلهای ستمدگان مدفون کرده و راه شکنجه و زندان و کشتار را در پیش گرفته است. این است که مردم و مبارزان به ناچار از حیات خود دفاع کرده و تراژدیها پدید آمده است. افسوس که دیکتاتورها هیچ وقت به سخن مردم توجه نکرده وموجب اشک و خون و تیره روزیها شده اند. و... هرکس خودش تصمیم میگیرد در چه مورد دوست دارد هزینه بدهد. و چقدر توان دارد. نمیشود به کسی چیزی تکلیف کرد.اما این تجربه را میتوانم از تاریخ بگویم که « آزادی و پیشرفت با تلاش فداکاران - که از همه چیز خود هزینه کرده اند- به دست میاید. و نگهداشتن و اجرای آزادی هم باز به فداکاری اینان بستگی دارد».متأسفانه مبارزه در دیکتاتوری چنین است و هزینه دارد. برعکس در دموکراسی مبارزه سیاسی یک شغل است مثل دیگر شغل ها. و اینان را سیاستمدار مینامند. ولی همانطور که می بینیم در دیکتاتوری آنان را سرکوب و نابود میکنند. و به همین علت ساده هم جامعه عقب مانده-کهنه- و پر از مشکلات اجتماعی و بحران میشود. باز این است که جامعه و حکومت فاقد آینده است و روزی دیر یا زود ویران شده «سنگ روی سنگ» نمی ماند. آینده از آن نیروهایی ست که «آگاه و سازمان یافته و فداکار» اند. نیروهای پراکنده- غیر متحد- ناآگاه همیشه دستشان خالی خواهد ماند. این تجربه دگرگونیهای اجتماعی ست. هیچ وقت کسی حق و حقوق ما را قبول نخواهد کرد مگر اینکه خودمان توسط مبارزه یمان حقوق مان را به دیگران بقبولانیم. سلامت باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستانی که آذربایجانیها را ترک نمیدانند چطور می توانند ثابت کنند فارسها بخصوص فارس زبانهای شهر ری (تهران ) ، اصفهان و سمنان در اصل ترک نبوده اند؟ چرا که طغرل بیگ اولین پادشاه سلجوقی با انبوه جمعیت ترکان به ایران آمد و در سال 429 هجری قمری سمنان، در سال 434 شهر ری و بقیه پادشاهان سلجوقی هم در طول 160 سال حکومت در ایران اصفهان را به پایتختی انتخاب کردند ، در اصل می توان ادعا کرد فارس زبانهای این شهرها اصل و نصب ترکی دارند . حالا می توان گفت اهالی این شهرها ترک هستند ؟ اگر می شود گفت ، در آنصورت هم شاید توان گفت عده ای از آذربایجانیها هم فارس نه بلکه تات بوده اند که از بین رفته اند در غیر اینصورت هر کس به هر زبانی صحبت می کند هویت همان زبان و فرهنگ را دارد و ترکان آذربایجان تاریخی هم ترک هستند و تشکیل مجلس در تبعید هم برای احقاق حقوق ترکها در ایران بهترین راه است .

نوشته شده توسط: Anonymous

معاون وزیر بهداشت: زایمان طبیعی در ایران رایگان می‌شود
معاون درمان وزیر بهداشت می‌گوید که در راستای اجرای سیاست‌های افزایش جمعیت زایمان طبیعی در ایران رایگان می‌شود
----------------------

اگر مردم ایران بزودی حرکتی برای بدست گرفتن سرنوشت خویش و جلوگیری از ویرانی بیشتر ایران توسط آخوندهای تاریک اندیش و ضد بشریت انجام ندهند یک سرزمین کاملاً ویران و عمیقاً غارت شده را به نسل های آینده تحویل خواهند داد.یک ایرانی با بیش از صد میلیون جمعیت که بسیاری از آنها در خیابانها و بیغوله ها سکنی خواهند کرد و بسیاری در سطل زباله ها به جستجوی غدا خواهند پرداخت و بسیار دیگر بعلت فقر مادی و معنوی جذب دستگاه سرکوب اسلامگرایان علیه مردم خود خواهند ش

اگر مردم ایران بزودی حرکتی برای بدست گرفتن سرنوشت خویش و جلوگیری از ویرانی بیشتر ایران توسط آخوندهای تاریک اندیش و ضد بشریت انجام ندهند یک سرزمین کاملاً ویران و عمیقاً غارت شده را به نسل های آینده تحویل خواهند داد.یک ایرانی با بیش از صد میلیون جمعیت که بسیاری از آنها در خیابانها و بیغوله ها سکنی خواهند کرد و بسیاری در سطل زباله ها به جستجوی غدا خواهند پرداخت و بسیار دیگر بعلت فقر مادی و معنوی جذب دستگاه سرکوب اسلامگرایان علیه مردم خود خواهند شد. آیا متوجه هستید که با انقلاب ۳۵ سال قبل و بعلت نا آگاهی مردم همان وقایع ۱۴۰۰ سال قبل را یعنی حمله تازیان برای غارت ایران را اما ایندفعه توسط نمایندگان آنها با تمام ابعادش مانند کشتار و شکنجه ی انسانها،غارت کشور و مردم ،کتاب سوزیها و ویرانی کشور آنهم بعد از ۱۴۰۰ سال دوباره و تمام و کمال تجربه میکنیم. مردمی که بعلتی از تاریخ سرزمین خود چیزی نمیدانند یا نمیگذارند که بدانند آنرا تکرار خواهند کرد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عادل محمدی عزیز ، بله ، ستم ملی یا تبعیض همه جانبه (نا برابری اقتصادی -سیاسی-فرهنگی) ، گرچه اعمال آن از سوی حکومت است ولی مانع رفع آن تنها حکومت نیست از نفی کنندگان برابری بخشی هم در میان مخالفان حکومت وجود دارد. راه چاره «دیالوگ مدرن- و نه سنتی» در میان این بخش است. لازم است در سیاست «خواسته ها را گام به گام » مطرح کرد. اگر همه را یکباره مطرح کنیم دیگران رم میکنند و همبستگی و مبارزه مشترکی هم صورت نمیگیرد. و شکست هم اینجا روشن است. خواسته ها طبق شرایط تعیین میشود. آدم مجبور است بخاطر موفقیت بخشی از خواسته ها را در شرایط دیگر که مهیا میشود مطرح کند.اگر این سیاست- از آغاز جنبش بیداری عملی میشد ما در « مبارزه مشترک» هم اتحاد داشتیم و هم همبستگی. در خود آذربایجان هم حد اقل «جبهه متحد نیرو های آذربایجان» تشکیل شده بود.

متأسفانه شعار های غیر عملی و فراری دهنده ، ماجرا جویانه، که « استقلال» را از حالا پیش گرفته باعث « تنهایی» آذربایجان، و پراکندگی نیروهای آذربایجانی شده است. من معتقدم همه چیز به وقت خودش صحیح است و با توجه به نیرو وتوان و اوضاع داخلی و جهانی تعیین میشود. نمی توان به همسایه ها- نیروهای جهانی امیدوار بود که برای ما کاری بکنند. باید خودمان مستقلاً روی پای خود بیایستیم و کار خودمان را انجام دهیم. حفظ استقلال عمل خود و صف خود بسیار مهم است. بدون اینها جریان بازیچه میشود.این استقلال و صف وقتی تأمین میشود که « جبهه مشترک» تشکیل شود. و گروه ها سرخود سیاست های انحرافی پیش نگرند. جبهه استراتژی-تاکتیک مشخصی در رابطه با شرایط موجود تنظیم کرده حرکت نماید. جبهه لازم است با تبعیض دیدگان- دموکراسی خواهان-عدالت طلبان - همبستگی ایجاد کند. و در مبارزه ی مشترک کل ایران نقش تعیین کننده ایفا کند - مثل زمان مشروطیت. آنوقت میتوان دیگران را وادار به قبول «حق و حقوق» خود نمود. حق « انجمنهای ایالتی- ولایتی» در مشروطیت توسط همین نقش بزرگ روی کاغذ آمد و با شکست انقلاب هم عملی نشد. با تنها ماندن- با چند گروه کوچک- نمی توان جنبشی را هدایت کرد و به موفقیت رساند. ما نمی توانیم نیروهای خود را جهت صحبت یکجا جمع کنیم آنوقت پارلمان درست میکنیم؟. این چیزها روییده از خود جنبش نیست. خارج از حرکت و شرایط عینی ست و شکست خورده. با این کارها نمی توان قدم مثبتی برداشت.آذربایجان نیاز دارد: نیروهایش را در خارج و داخل گرد آورده- کار تهیه ی استراتژی تاکتیک- برنامه- تشکیل جبهه - را انجام دهد. چگونه میتوان اکثریت نیروهای آذربایجانی فعال در خارج و داخل را گرد یک برنامه و تشکیلات جبهه ای جمع کرد؟ این آن کاری ست که دوستان قبل از قدمهای خیالی لازم است انجام دهند. وقتی این کار میسر است که سیاست متناسب با شرایط حاضر و موافق با خواست همه نیروها تنظیم شود و با موافقت آنها هم تشکیلات عمومی پدید آید. با سیاست تخیلی نه استقلال پدید میاید و نه فدرال و نه دیکتاتوری میشکند. اگر تصادفاً هم بشکند برنده دیگران هستند و نه ما. چون بدون تشکیلات-مبارزه مشترک- بدون نقش تعیین کننده- کسی ما را به بازی نمیگیرد. اینجا تعیین کننده«درستی ماهیت سیاست» است. و عمل به آن و کنترول این عمل. رهبری دوره ای تشکیلات را در یک جمع عمومی با رأی اکثریت فعالان داخل و شرکت اکثریت علاقمندان خارج میتوان تشکیل داد. نخست یک سیاست درست عینی لازم است. سیاسی که بتواند: فدرالیست-استقلاچی-چپ- دموکرات- و حتی غیره را تحت یک برنامه و تشکیلات به حرکت دربیاورد. اتحاد با تبعیض دیدگان و دیکتاتور زدگان را ایجاد کند. این آن کاری ست که دوستان لازم است انجام دهند. وسیاست و اهداف خود را در جهت رفع دیکتاتوری-تبعیض- بی عدالتی اجتماعی پیش برند. بدون دخالت سیاست واشنگتن-آنکارا باکو. مستقلاً سیاست جبهه را عملی کنند. آنوقت منهم میتوانم توسط قلمم از این نیرو دفاع کنم . ساغ اولون.
نوشته شده توسط: Anonymous

الیار عزیز من هم کاملا با حرف شما موافقم ارزوی برابری حقوقی و دمکراسی و وارامش در جامعه هستم بیشتر از هر چیزی به این دلیل که مادر دو فرزند هستم و بهترین شرایط را برای انها ارزو می کنم .شما هم می دانید که بر خلاف هیاهویی که شووینستهای حاکم راه انداخته اندتورکها با وجود تحمل انواع تحقیر ها ظلم ها هرگز دنبال پان و نژاد پرستی نبوده اند و حتما حق می دهید اینهمه بی اعتنایی به حقوق اولیه انسانها و تحقیر و توهین مداوم رادیکالیسم را بدنبال خواهد داشت .مگر ما چه می خواهیم ؟ زبان مادی مان ،نه بخاطر زبان پرستی و پانیسم و ... اینکه زبان اجداد و نیاکان ما چه بوده اهمیتی ندارد انچه مهم است زبانی است که کودک برای اولین بار توسط ان با محیط اطراف و جهان خارج ارتباط بر قرار کرده و مفاهیم بوسیله ان در ذهنش ساخته می شود ،متاسفانه دوستان فارس زبان قادر به درک این نکته نیستند که وقتی ما می گوییم اموزش به زبان

مادری منظورمان برتری زبانمان نیست ،ما از خفه شدن استعدادهای کودکانمان می گوییم ، میگوییم عدم استفاده از زبان مادی و ممنوعیت ان در مدرسه باعث عدم رشد خلاقیت و استعداد فرزندانمان که فرزندان ایران هم هستندمی شود می گوییم وقتی مثلا در کلاس سوم دبستان از کودکان ما میخواهند انشا بنویسند کلمات محدودی که از زبان بیگانه یاد گرفته اند برای بیان افکار و تخیلاتشان کافی نیست فرض کنید که یک کودک روستایی چه انشای زیبایی در مورد گوسفند به زبان مادری اش که زبان تخیلات و افکارش است می تواند بنویسد!ولی اجبارا به کلمات و جمله های کلیشه ای محدودی که از زبان اجباری مدرسه اموخته روی می اورد و شاید مهمترین علت عقب ماندگی ایران در عرصه ادبیات مدرن همین محرومیت بیش از هفتاد در صد کودکان از زبان تخیلاتشان و در نطفه خفه شدن خلاقیت و استعداد این همه انسان در کودکی است.ایا درک این مطلب برای روشنفکران جامعه فارس تا این حد مشکل است که تمامی سعی و تلاششان را تنها برای اثبات اینکه زبان ازربایجانیان چندین قرن پیش فارسی بوده و ال وبله شده و الان باید زبان مادی شان را فراموش کنند !اقای الیار همانطور که می دانید یکی از بزرگترین نیروهای مبارزه برای حقوق اقلیتها و مخصوصا کردهای ترکیه نویسندگان و هنرمندان و روشنفکران ترک هستند.متاسفانه ما حرکتی هر چند کوچک در به رسمیت شناختن حقوق دیگران در بین روشنفکران و مبارزین و اپوزیسیون و پوزیسیون نمی بینیم وبه همین دلیل هم چشم انداز اینده ایران بسیار تیره و تار است . وقتی ابتدایی ترین حقوق همدیگر را به رسمیت نشناسیم چگونه وبا کدام تضمینی میتوانیم مبارزه مشترک برای دمکراسی داشته باشیم ؟ من بعنوان یک مادر هرگز راضی نیستم فرزندانم برای اینده ای که هیچ تضمینی برای بهتر شدن اوضاع دیده نمیشود خراشی ببینند وهمانطور که در جریانات 88 دیدید تمام ازربایجانیان ودیگر ملیتها هم چنین وضعیتی دارند
نوشته شده توسط: Anonymous

آ.ائلیار بزرگوار سپاس از توجه شما
تمامی مواردی که عنوان فرمودید را بنده نیز معتقدم، اما ستم ملی تنها در میان گروه های حاکم محدود نشده و اکثریت جامعه "فارس" زبان را در برگرفته و حتی آن دسته از کسانی که در ساختار قدرت سهمی دارند و غیر فارس هستند نیز حاضر به پذیرش و قبول هویت ملی دیگر ملیتها نیستند. تنها زمانی که پذیرش کثیرالمله بودن ایران برای تمامی ایرانیان ممکن باشد میتوان به تمامی موارد مورد اشاره شما که بنده نیز با شما هم عقیده ام، امیدوار بود.
سپاس مجدد

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

محمدی عزیز، بیداری تنها مختص مقوله «ملی» نیست..بله باید تبعیض را چاره کرد.مردمان ایران- نه گروهها- مشکل تبعیض و دیکتا توری و عدالت اجتماعی دارند. لازم است همه گرد این سه خواست و راههای رفع آنها متحد شوند. نمی توان حقوق ضایع شده را ندیده گرفت. حقوق را لازم است از ناسیونالیسم تفکیک کرد. راه چاره ی تبعیض : برابری حقوقی؛ دیکتاتوری : دموکراسی :با قدرت غیر متمرکز؛ عدالت اجتماعی : تأمین امکان حد اقل رفاه و بهداشت و مسکن برای همه در همه شرایط زندگی. و ایجاد روابط مناسب و عادلانه و برابری نسبی بین کار و سرمایه. حذف استثمار در شرایط ایران عملی نیست.

راه ایجاد برابری حقوقی در همه عرصه هاست. اما توجه کنید که « ناسیونالیسم و پان گرایی» ربطی به « مبارزه ی حق طلبانه» ندارد. آنها را لازم است کنار گذاشت. چیزهایی هستند که مانع مبارزه مشترک اند. شعار استقلال هم غیر عملی ست. این چیزها تنها در یک حکومت دموکراتیک با قدرت غیر متمرکز-مثلاً فدرالی- در صورت لزوم میتواند با خواست عمومی مردم عملی شود. شعار استقلال اکنون مانع اتحاد و مبارزه و همبستگی عمومی ست. و انحرافی.بدون اتحاد عملی هیچ نیرویی در ایران به «حق و حقوق خود»نمی رسد. به قول غلامحسین ساعدی نویسنده بزرک : با وجود دیکتاتوری نمیشود گفت چه کسی چه حق و حقوقی دارد. تنها این در فضا و جامعه ی دموکراتیک است که میتوان برای احقاق حقوق خود تلاش کرد.نقل به مضمون. مشکل نخست دیکتاتوری ست. با رفع آن راه برای مباره و رسیدن به خواسته ها باز میشود.هدف نخست رفع دیکتاتوری ست. نظر کنفرانس آمستردام آذزبایجانیها هم همین بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

همواره شوونیسم ایرانی عامل اصلی تبعیض و ستم ملیتی به نسبت ملیتهای غیر فارس در ایران بوده است و اکنون در این دوره به نظر بنده عصر بیداری ملی برای ملیتهای تحت ستم در ایران فرا رسیده است.
با سپاس از شما دوست عزیز "یوسف آذربایجان" برای لینکی از شور ملی جوانان آذری...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

tara -ی عزیز، سخن شما درست است باید تبعیض را چاره کرد. راه آن هم ایجاد برابری حقوقی در همه عرصه هاست. اما توجه کنید که « ناسیونالیسم و پان گرایی» ربطی به « مبارزه ی حق طلبانه» ندارد. آنها را لازم است کنار گذاشت. چیزهایی هستند که مانع مبارزه مشترک اند. شعار استقلال هم غیر عملی ست. این چیزها تنها در یک حکومت دموکراتیک با قدرت غیر متمرکز-مثلاً فدرالی- در صورت لزوم میتواند با خواست عمومی مردم عملی شود. شعار استقلال اکنون مانع اتحاد و مبارزه و همبستگی عمومی ست.و انحرافی.بدون اتحاد عملی هیچ نیرویی در ایران به «حق و حقوق خود»نمی رسد. به قول غلامحسین ساعدی نویسنده بزرک : با وجود دیکتاتوری نمیشود گفت چه کسی چه حق و حقوقی دارد. تنها این در فضا و جامعه ی دموکراتیک است که میتوان برای احقاق حقوق خود تلاش کرد.نقل به مضمون. مشکل نخست دیکتاتوری ست. با رفع آن راه برای مبارزه و رسیدن به خواسته ها باز میشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت قبلی که با نام annonymus خطاب به اقای تبریزی منتشر شده متعلق به من میباشد که متاسفانه نوشتن اسمم فراموش شده بود

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تبریزی گرامی،1- مردمان ایران- نه گروهها- مشکل تبعیض و دیکتا توری و عدالت اجتماعی دارند. لازم است همه گرد این سه خواست و راههای رفع آنها متحد شوند. نمی توان با « بدی پان و ناسیونالیسم» حقوق ضایع شده را ندیده گرفت. حقوق را لازم است از آنها تفکیک کرد. راه چاره ی تبعیض : برابری حقوقی؛ دیکتاتوری : دموکراسی :با قدرت غیر متمرکز؛ عدالت اجتماعی : تأمین امکان حد اقل رفاه و بهداشت و مسکن برای همه در همه شرایط زندگی. و ایجاد روابط مناسب و عادلانه و برابری نسبی بین کار و سرمایه. حذف استثمار در شرایط ایران عملی نیست.2- چطور جلو آپی های گوناگون یک نفر را بگیریم؟3- کامنتهای نقدنامه کم اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی عزیز هم من و هم شما و دیگرانی که که اینجا مینویسند درک می کنیم که که اینجا فضایی مجازی است و ما هیچکدام نماینده مردم نیستیم و تنها اینجا نظراتمان را مینویسیم و مطمینم که خوانندگان نظرات مان بسیار محدود و انگشت شمار است و متاسفانه ایران گلوبال که به نظر من سایتی بسیار ارزشمند است حداقل اینجا در داخل ایران زیاد شناخته شده نیست و این را می توان از تعداد لایک هایی که د facebook خورده فهمی.بنابراین نیازیبه بقول شما نیرو کشی و دوپینگ و این حرفهانیست من متاسفانه یا خوشبختانه مانند شما شانس مهاجرت و زندگی دراروپا را ندارم و لی علیرغم فیلتر بودن اینترنت با هزار مشقت و استفاده از انواع فیلتر شکن وی پی ان و غیره تقریبا تمام مقاله های ایران گلوبال را می خوانم ولی به همان دلایل که ذکر کردم زیاد کامنت نمی نویسم چون ضمن اینکه اعتقاد دارم کامنتهای ما دردی را دوا نمی کند بعلت قطع و وصل شدن د

مداوم اینترنت در میانه نوشتنم چندین بار نوشته ام را از نو بنویسم. آقای تبریزی شما که در خارج از ایران زندگی می کنید به گمانم وسیله ارتباطتان با مردم تنها اینترنت و فضای مجازی است و فکر می کنید و یا می خواهید باور کنید که تنها اازربایجانیانی که اینجا می نویسند هویت خواه هستند وبرای بیشمار نشان دادن خود با اسمهای جعلی کامنت می نویسند!متسفانه اشتباه می کنید! اقای تبریزی هفتاد هشتاد هزار جوان آزربایجانی حاضر در استادیوم های ورزشی که هر کدام نماینده چند خوانواده ازری هستند برای زبان مادی فریاد می کشند وشعار می دهند نه برای نان بربری،همینطور هزاران آزربایجانی در خرداد 85 زیر ضربات باطوم های برقی و با دادن چندین کشته هویتشان را فریاد می زدندو جالب است که اکثریت قریب به اتفاق انها از طبقات پایین و متوسط آزربایجان هستند!نیرویی که اموزش و پرورش را وادار کرد شعر مسخره حداد عادل را بعد یکسال از کتاب ششم ابتدایی حذف کنند معلمین و دانش اموزان آزربایجانی بودند نه من و لاچین و...دیگرانی که اینجا کامنت می نویسند.آقای محترم با بستن چشم به روی واقعیتها ، واقعیات محو نمی شوند و با پاک کردن صورت مسءله حل نمی شود مسلما هیچکس خواهان خونریزی و جنگ و خشونت نیست.مردمان ایران تا ابتدای حکومت پهلوی با صلح و همبستگی با هم زندگی کرده اند.بیایید بجای کتمان و بستن چشم ها بر روی حقایق واقعیتها را ببینیم و تا فرصتی است برای جبران خطاها چاره ای بیانیشیم همانطور که اقای بنام الوندی در کامنتی نوشته اند توهین و تحقیر خشونت می افریند. البته مورد خطاب ایشان تورکها هستند! انگار که از صد سال پیش این تورکها نبوده اند که در معرض بدترین توهین و تحقیر ها بوده اند عجیب است که کسی که این مطلب را درک می کند چگونه نمی تواند لحظه ای خود را بجای دیگران بگذارد و به اصطلاحsympathy برقرار کند! بخاطر طویل نویسی ام معذرت می خواهم!
نوشته شده توسط: Anonymous

قدردان اینهمه خدمت صادقانه شما به تاریخ معاصرمآن هستم .
پاینده باش همیشه سرسبز ای درخت مهربان .

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، شما در یادداشت شماره 28871 یادداشت ها (کامنت ها) را در پنج گروه بخشبندی کرده اید: ۱- نفرت نامه ۲- تبلیغ نامه ۳- دودوزه نامه ۴- نقدنامه ۵- بیهوده نامه، دوست گرامی، با اندوه فراوان باید گفت که هم اکنون بیش از نود در صد یادداشت هائی که به تارنمای ایران گلوبال فرستاده می شوند در گروه پنجم جای دارند! و بیش از نود در صد یادداشت ها آن چنان که شما می گوئید بیهوده نامه یا هرزنامه هستند! دوست گرامی، آ.ائلیار، شما اگر در سرتاسر شبکه اینترنت بگردید حتی یک تارنمای سیاسی را نمی توانید پیدا کنید که مانند ایران گلوبال هرزنامه نویسان بارانی از هرزنامه را به آن ببارانند! دوست گرامی، آ.ائلیار، از سوی دیگر شما اگر آمار این هرزنامه ها را درآورید خواهید دید که همه این هرزنامه ها را ناسیونالیست ها و پیروان پان های رنگارنگ نوشته اند! چرا این چنین است و چرا پیروان پان های رنگارنگ جز هرزنامه

..... نویسی هنری ندارند؟ برای آن که پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مغز را از کار می اندازند و کسی که مغز او در زمان برده داری و در شش هزار سال پیش که زمان پیدایش ناسیونالیسم است یخ زده است نمی تواند پیرو اندیشه خردمندانه باشد و سخنی بنویسد و یا بگوید که از روی خرد و خردورزی باشد! دوست گرامی، آ.ائلیار، من و شما آذربایجانی هستیم و اگر من و شما و هر کس دیگری پیرو پندار خردمندانه باشیم مردم آذربایجان را به دو گروه ستمگر و ستمدیده بخشبندی خواهیم کرد و یاور ستمدیدگان و دشمن ستمگران خواهیم بود اما کسی که ناسیونالیست است و مردم را با نژاد و تبار بخشبندی می کند از فهم پدیده هائی مانند ستم و ستمگر و ستمدیده ناتوان است! برای نمونه آریاپرستی زهرآگین ترین و پلیدترین چهره ناسیونالیسم در همه جهان و همه تاریخ است، جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام پان ژرمنیسم داشت و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام نازیسم داشت! کسی که در سده بیست و یکم می گوید مردم آذربایجان آذری های آریائی هستند و ترک های وحشی و چادرنشین با زور آنها را ترک زبان کرده اند روشن است که نوشته هائی خواهد نوشت که جز هرزنامه نامی ندارند! از سوی دیگر کسی که می گوید ترک ها برای نخستین بار در همه جهان و همه تاریخ در سومر پیدا شدند و سپس گروهی از آنها به آذربایجان کوچ کردند و آذربایجانی ها از روز نخست ترک بودند و ..... روشن است که جز بیهوده نامه نویسی کاری نخواهد کرد! دوست گرامی، آ.ائلیار، من از کسی نام نمی برم چون اگر از کسی نام ببرم کار به دردسر خواهد کشید! میلیاردرزاده ای که چندین بار در تارنمای ایران گلوبال نوشته است که بیش از چهل سال و از زمان رژیم پادشاهی و حتی پیش از انتحار اسلامی در فرامرز به سر می برد روشن است که ناتوان از فهم ده برابر شدن بهای نان در بیست و چهار ساعت برای مردم بی نان مانده ایران خواهد بود! روشن است که چنین کسی جز بوقلمون سرخ کرده و فیله ماهی خوراکی را نمی پسندد و گفتگو با چنین فسیلی که درباره زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای بیهوده نامه می نویسد بیهوده است! (نرود میخ آهنین بر سنگ!) و یا سخن گفتن با فسیل دیگری که هزاران ددمنشی و بیدادگری رژیم آخوندی را فراموش کرده است اما می گوید بدرفتاری فلان آموزگار برای سخن گفتن به فلان زبان را در پنجاه سال پیش نه می بخشد و نه فراموش می کند روشن است که بیهوده است! تا اینجای کار شاید کسانی پیدا شوند و درباره آزادی عقیده و آزادی گفتار و نوشتار چنین کسانی سخنانی را بگویند یا بنویسند اما گرفتاری از آنجا آغاز می شود که این ورشکستگان سیاسی پس از آن که می بینند بیهوده نامه های تکراری و بی خواننده مانده آنها را کسی نمی خواند با ده ها نام و ده ها آی پی انبوهی از کامنت های رنگارنگ را با نام های زنانه و مردانه و خط فارسی و لاتین به ایران گلوبال می فرستند تا وانمود کنند که "ما بیشمارانیم!" دوست گرامی، آ.ائلیار، نقدنامه ای که شما از آن سخن می گوئید نیکوست اما حتی نفرت نامه و تبلیغ نامه و دودوزه نامه نیز بهتر از بیهوده نامه هائی این چنینی هستند که با ده ها نام ده ها آیپی به ایران گلوبال فرستاده می شوند و راه کار شما برای از میان بردن این دردسر که ایران گلوبال هم اکنون گرفتار آن است چیست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آراز, آقای یحیایی مسول گوناز تی وی نیست.و محل کامنت شما هم اینجا نیست. شکایت تان در مورد گوناز تی وی را به ای میل آنجا بفرستید. در ضمن, خوشتان بیاید و یا نیاید, گوناز تنها تلویزیون مردم آذربایجان جنوبی هست.

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکراز شما آ.ائلیار عزیز ومخصوصآ آقای اقبالی همچون رنگین کمان برآسمان کامنت ایران گلوبال تابید ید.برای آغاز سخن بطور مثا ل: شخصی است قاتل و آز طرف دادگاه قاتل شناخته شده خودش هم در مدیا اعتراف کرده که کشته و در صورت امکان خواهد کشت بازهم ! حال اگر من او را قاتل بنامم توهین کرده ام؟ آیا سلب آزادی کرده ام ! آیا با قا نونی کردن احزا ب نا زیست و نئونا زیست جو بهتری برای دمکراسی غرب که دارای فرهنگ جودو کریستین است و بوجود آو رنده کشتار یهودیان در آلمان است وسکوت کلیسای خود بیا نگراین حقیقت تلخ است آیا درلا بلای صفحا ت تاریخ چه آز طرف کلیسا ی انگلیس وچه روم حتی تا ریخ سا زا ن جدید نشا نی از این اعترا ض دیده ا ید؟ آیا این دمکراسی همانند دمکراسی کره شمالی است,دمکراسی قدافی است,دمکراسی جمهوریی اسلامی است که در سازمان ملل ودر پروپاگندای برون مرزی دارد ,یا دمکراسی سو ئیس و اسکاندیناویی است؟

امکانات خود ما چیست اروپاییان الگوی انقلاب فرانسه خونین و انگلیس پارلمانی را دارنند ما چه داریم چگونه همسایگانی داریم ازکجا الگو برداری کنیم آنچنان که اروپاییان مو به مو از هم میکنند و آنچه خود نمی کنند میگویند آن کنید ما مرزهارا بر میداریم شما مرز بگذارید ما آرتش را بر میداریم شما حتمآ در ارتش کوشا باشید....اما تاریخ سینه به سینه نسل به تبت و ضبط میشود و تلخی ان همانند حمله اعراب سپس تلخی حمله ترکان وآنی که به سلطان سلیم عثما نی که عنوان خلیفه مسلمین را دا شت در تبریز نشان داد یم ما آذربایجانیان به ترکان و خاطرهای تلخی که ما از این ما مها جمین داریم امیدوارم توهین تلقی نشود. متا سفا نه این نگرش سیاه و سفید برمسا یل که بنیاد آ ن به زرتشت بر میگردد آ موزهایی که بنیاد آ دیان آمپر یالیستی یهودیت ,مسیحیت ,اسلام هستند از جنگ خیر بر شر ,خوبی و بدی درست و غلط را تبلیغ میکنند و با خصلت امپر یالیستی تمام فرهنگ را بنام خود میکنند. حال تعر یف غلط و یا صحیح چیست چه کسی میگوید که من یا دیگری درست می گو ید ! حقیقت سیالی است که شکل ظر ف خود را میگیرد ما یک حقیقت واحد یعنی توحید که پایه گزار آن زرتشت بوده نداریم آگر جویایی تمدن وفرهنگ ساز هستیم باید سیاه و سفید یا با ایدولوژیی به همنو ع خود و اوضا ع محیط خود نگا ه نکنیم از میان بد و بدتر هیچکدام را انتخاب نکنیم.وقتی سعی در ترکیزه کردن وعربیزه کردن میهنما ن دارنند معترض شویم و کمکی کنیم به مر دم بد بخت خود که از هر طرف شمال ,جنوب شرق ,غرب سر ما یه میهنی ما را به تا راج میبرند.دوست محترمی عنوان کرده بود سی ملیو ن ترک در ایران است. ما آذری داریم همچونا نکه فارس یا عجم را درمقابل عرب داریم و مایه مباهات وسر فرازی ما ایرانیان است ترک و آذری را داریم و این زیر ساخت فرهنگ آذربایجان است. زبان ترکی در آلمان زبان دوم است بعلت ازدیاد و انبوه ترکان در آلمان در صورت گیر کردن تکلم با زبان ترکی کار گشا است.کارگرا ن درایران خودمان هم چون قشر زحمت کش و شر یف جا معه را تشکیل میدهند اکثریت آذری تکلم میکنند حتی کسانی که آذری تکلم نمی کرده و نمی کنند برای بر قرای ارتباط کم و بیش آذری حر ف میزنند.امیدوارم که این ترکان همانند عربا ن که با اسلام هویت برای خودشان دست وپا کردن اینان هم که ازمجمع الجزا یرمختلف تشکیل شده اند دراینجا آنجا وچادر نشین بوده اند نه یک جا نشین ویا بعبارتی شهر نشین هرچه زودتربه هو یت برسند اما خود را به ما آذربایجا نی ها نچسبانند.در پا یان خاطرهی ازمادر بزرگم وقتی با او صحبت میکردم آذری وفارسی حرف میزدم یعنی قاطی او میگفت با من حرف میزنی یا فارسی بگو یا آذری میگفتم ننه .... شما که فارسی بلد نیستی با خشم تو ام با مهربا نی میگفت من هر جور بتونم جواب ترا میدهم نبا ید قا طی حرف بزنی ان شد که من هردو زبان آذری و فارسی بدون لهجه حرف میزنم طوری که وقتی با پنا هندگان آذربایجان شرقی هما ن آذربایجان تقلبی ویا با دیگر آذریان حرف میزنم دیگر نا آشنایان تعجب میکنند! ازهردو سو میگویند تو آذری? هستی تو فارس هستی? پس چرا لهجه نداری.همین هم مورد را با کودکانم داشتم از مهد کودک میگفتند با فرزند خود در خانه به زبان مادری حر ف بزنید که کودک بار احسا سی لغات را دریابد و احساس خود را ابراز کند .نمی گفتند زبان دولتی و دیوانی را در خانه گو یش کنید.همین مادر بزرگ در مورد خواهرم که میخواست درنو نهالی همانند دیگرنوجوانان بزک دوزک کند یعنی آرایش کند میگفت فارس بازی نکنید مادرم هم تابو شکنی میکرد و جلوی او با تمام قدرت می ایستاد .فارس بودن برابر بود با آزادی قرتی بازی یعنی آنی که میخواستی میشدی آزاد بودیی. حالا هم که دارای فرزند نو جوان هستم آنان آزاد هستند . پا پک خرمدین ایرانی آذری
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام محضر جناب دکتر یحیائی، در مورد تشکیل پارلمان آذربایجان، لازم است به یک نکته مهم اشاره شود، که با چند نفر نمیشود پارلمان تشکیل داد. اولین وظیفه چنین پارلمانی این است که از شعور، تحصیلات علمی، آگاهی سیاسی، هنر، ذکاوت ، و دانش دیگران وحشت نداشته باشد. چون در بین جوانان آذربایجان چه در داخل و چه در خارج افراد تحصیل کرده، نخبه سیاسی، هنرمند، شاعر، نویسنده، و افراد متخصص فراوان است. و اغلب اینان کار سیاسی کرده اند، اگر افراد تشکیل دهنده پارلمان از مدارج تحصیلی، تجربه سیاسی، بار علمی، استعداد و هنر دیگران وحشت داشته باشند، با دست خودشان به پوچی و بی اهمیت بودن خود رای خواهند داد. نمونه بسیار خوب آن "گوناز تی وی" میباشد، که در پنج سال اول خوب کار کرد، در مرحله پنج سال دوم متاسفانه دچار خود سری شده، به پاتوق نور چشمان تبدیل شد. که از نظر فرهنگی و سیاسی لطمه ای بود بر بالنده گی حرکت

مردمی آذربایجان. گردانندگان آن متاسفانه هر جا که مسافرت کردند، و در فلان یا بهمان هتل پذیرائی دیدند، مدتی بعد مسئول و یا گرداننده آن را در تلویزیون بنام هنرمند، و یا سیاستمدار، و یا شاعر و نویسنده معرفی کردند، در صورتیکه کسی که در عالم هنر، سیاست و یا فلان رشته تخصصی، بدون داشتن مایه علمی، هنری، و از طریق رابطه مطرح شود، تاریخ مصرف خود را قبلا بر پیشانی خود حک میکند. "گوناذ تی وی"، از معرفی چهره های با استعداد، هنری، سیاسی، تخصصی، و سایر افراد هنرمند، با لجاجت تمام خود داری کرده، و از این طریق خود را در بین بخش یزرگی از روشنفکران، سیاستمداران، افراد نخبه، چه در داخل و جه در خارج منزوی کرده است. و این روند را هنوز هم با لجاجت تمام ادامه میدهد. و این خود بنوعی مایه کندی، ایستائی و انزوای "گوناز تی وی" در بین بخش بزرگی از روشنفکران ملی و صدیق شده است. "گوناز تی وی" بی آنکه واکنشهای مردم نسبت به رفتار خود را بسنجد که در خیابانهای تبریز به جای "گوناز" به وی " گوداز" گفته میشود، و اگر دلسوز زبان و فرهنگ مردم آذربایجان است، بخش بزرگی از کارهای فرهنگی شعرا و نویسندگان را، سانسور کرده و در پستو خانه آرشیوش نپوساند،که مسئولیت آن را باید فردا جوابگو باشد. چنین سیاستی دیگر از مد افتاده است، این چه معنا دارد، که "گونار تی وی" از طرفی از فرهنگ و زبان مردم آذربایجان داد سخن سر میدهد، از طرف دیگر بخش بزرگی از کارها و فعالیتهای فرهنگی را سانسور میکند. البته این نکات نه در جهت تضعیف "گونازتی وی" بلکه در جهت، بیدار شدن او از خواب خوش خرگوشی است. که فردا ادعا نکند، که از چنین چیزی خبر نداشته است. هر جریانی که بخودس اجازه میدهد، خود را پیشرو، حرکت ملی آذربایحان خطاب کند، باید بدون سانسور فرهنگ مردم آذربایجان، و بدون خود بزرگ بینی خدمتگزار مردم باشد! نه آقای مردم!! و تشکیل پارلمانی بدون توجه به مسائل و پتانسل، علمی، هنری، فرهنگی و حقوق مدنی و احتماعی، از اعتبار واقعی مردم آذربایجان برخوردار نخواهد بود. امید است که این مختصر به مغز منجمد و بتن آرمه شده بعضی ها فرو برود. از ما گفتن بود!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یحیایی, با احترام... از میان فعالین آذربایجانی من تا بحال شخصی غیر سکولار ندیده ام. من و شما میدانیم که اشخاصی که برای پایه ریزی پارلمان آذربایجان در دانمارک گرد آمدند, همه سکولار هستند. در شرایطی که فقط بحث تشکیل پارلمان دارد شروع میشود, تاختن به ان بی انصافی هست. در این شرایط بهترین کار برای من و شما و سایر فعالین این هست که پشتیبان تشکیل این پارلمان باشیم. و حوصله به خارج بدهیم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آذربایجان گرامی، کامنت شما زیر مقاله اقبالی عزیز است. ایشان سر فرصت رسیدگی میکنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

نمیدانم چرا اين کامنت من درج نشده چون توهينی به شخصی و يا ملتی نشده و من باز ميفرستم . آقا سعيد مثلی است که ميگويند قابلامه به قابلامه ميگويد ته ات سياه است يعنی نوادگان ساسانيان و هاخو ها« هخامنشی» هابه ماترکها ايراد ميگيرند که اجداد شما جنايت کار بوده خوب پادشاه ساسانی شما انوشيروان عادل وقتی حبش را تسخير ميکند فرمان ميدهد که تمامی دختران و زنان را بکشند تا ديگر فرزندی از اينها بدنيا نيايد « نسل کشی اشکار». و شما به انوشيروان لقب عادل داده ايد مثل همانند اسم گچل را ميگذارند زلف علی و اسم کور را ميگذارند نور علی .و يا هجوم وحشيانه هاخو ها « هخا ها که هخامنشی ناميده ميشود» که در اصل همان سلاو ها هستند که وقتی وارد منطقه شدند تمامی تمدن و انکشاف آن روز که توسط سومر ها بدست آمده بود از بين بردند مراجعه شود به کتاب تمدن ايران باستان نوشته ايرج اسکندری.و در ضمن از قتل عام ملت آذربايجان

و در ضمن از قتل عام ملت آذربايجان در ٢١ آذر توسط ارتش فاشيست ايران ٦٧ سال گذشته و بزرگترين لکه ننگی که به ارتش فاشيست ايران وارد است ترتيب مراسم کتابسوزی« کتاب بزبان ترکی» است.که تا ابد دهر اين لکه ننک دامنگير ارتش فاشيست ايران است.ما نه ميبخشيم و نه از ياد ميبريم
نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از جناب یحیایی به خاطر این نوشته.
1- آیا مدارک و منابع مشخصی مبنی بر اینکه فرقه دموکرات آزربایجان بعد از مهاجرت به آزربایجان شمالی تحت عنوان حکومت در تبعید تا زمان وحدت دوباره با حزب توده فعالیت می کرده، وجود دارد؟ این موضوع برای جالب توجه بود.
- به صورت زیبایی خلاصه ای از تاریخ معاصر مبارزه ملی در آزربایجان ارائه کرده اید ولی قسمت خیلی کمی از مطلبتان را به موضوع تاسیس پارلمان اختصاص داده اید.
البته بعد از کنفرانس اصلی امکان تاسیس پارلمان وجود دارد و با توجه به اینکه هنوز اساسنامه ای منتشر نشده است نمی توان در مورد نحوه عملکرد این پارلمان( سکولاریسم و ..) نظری داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای .................چند تا کلمه ازبر کردید شب و روز مثل ژاژ می جوید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ما با « موجودیت دیدگاههای متفاوت »، با « حضورعقیده طرفداران حکومت» در سایت هیچ مشکلی نداریم. از آنها جهت بحث استقبال هم میکنیم. این را سایت همیشه نشان داده است. این که کسی «چه دارد یا ندارد» مشکل خودش ا ست . نه مشکل سایت. مشکل سایت در «چگونگی کامنت نویسی»ست. یعنی « حضور لمپنیسم در کامنت نویسی»ست. کامنتهای لمپنی کارش سیاه نمایی ست. پيام و متن شخص را غير واقعي نقل کرده و هر چه خود دوست دارد به او نسبت میدهد . و از سوی دیگر به رد آنها پرداخته های و هوی راه میاندازد. یکی را که نژاد پرست نیست ، راسیست مینامد. تجزیه طلب نیست تجزیه طلب میکند ، پان گرا نیست پا ن ایست مینامد. و ... دست به توهین و اتهام و دروغ پراکني و نيرنگ و جعل، بجای بيان واقعيت‌ها میزند. جو سالم دیالوگ را آشفته کرده «امکان تبادل افکار» را از خوانندگان سلب میکند

به ایجاد کینه و نفرت؛ تفرقه و دشمنی؛ ترس و درگیری؛ خرابی تلاش و شخصیت نویسنده و خواننده می پردازد. تبلیغ نژاد پرستی راه میاندازد. و آرامش و امنیت را در « دیالوگ» از طرفین سلب میکند. خواننده و نویسنده دیگر «علاقه و تمایلی به دیالوگ و حضور در سایت» نمی یابد. یعنی با « لمپنیسم ایجاد اختناق» میکند. این خلاف مقررات سایت است. راحت بگویم در « کامنت نویسی و دیالوگ» فالانژ بازی کرده و ادای «حزب اللهی ها» را در میاورد. در دیالوگ « لات بازی و قمه کشی» راه میاندازد. با استفاده از «زبان سیاسی» . این شیوه و فرهنگ جایی در دیالوگ سایت ندارد. این مشکل لازم است از دیالوگ جراحی شود. برای من فرق نمی کند چه کسی با فرهنگ لمپنی و احمدی نژادی وارد سایت و دیالوگ میشود.میخواهد فارسی زبان باشد یا ترکی زبان یا غیره. این فرهنگ چرکین در کامنت نویسی ضرورت دارد زدوده شود. تا علاقمندان به دیالوگ با نظریات مختلف و متضاد دو کلمه با هم صحبت کنند. « لاتی و لمپنی نویسی » هیچ ربطی به دفاع از تمامیت ارضی ندارد. جبهه ملی از تمامیت ارصی دفاع میکند دیگر لات بازی و فالانژ بازی در نوشته های خود راه نمی اندازد. همانطور رضا پهلوی و داریوش همایون مرحوم این کاررا نکرده اند. روشنفکران طرفدار تمامیت ارضی در مقابل کومله و دموکرات نوشته بیرون دادند ، دیگر لمپنی نویسی نکردند. به دیالوگ سالم برخاستند. همینطور بیان عقیده در مورد تجزیه طلبی، استقلال گرایی، فدرالیسم و چیز های دیگر نیازی به در افتادن به ورطه ادبیات لمپنی در کامنت و مقاله نویسی ندارد. یا حتی در دفاع از حکومت ایران نیز لازم به دست یازی به ادبیات لمپنی نیست. ادبیات لمپنی خواننده را از صاحبان آن منزجر میکند. میخواهیم علاقمندان دو کلمه متین و محترمانه با هم دیالوگ داشته باشند. دیدگاههای متضاد دلیلی برای دشمنی نیست. دیدگاههای مختلف حسن است نه عیب. آنکه فکر میکند نژادگرایی خوب و بد داریم، نژادگرایی مفید و مضر داریم بیاید دلایل خود را ارائه بدهد و دیگران را قانع کند که سخن درستی دارد. این اینکه من از این نژادگرایی دفاع کنم چون به خیر ایران است و آن یکی را محو کنم چون به زیان ایران است؛ باید دلیل خردمندانه داشته باشم. با یارگیری ادبیات لمپنی نمیشود کاری کرد. بویژه که هر دوی این گرایشها ضد انسانی و نابخرادنه و ویرانگر اند. در یک جو سالم و با ادبیات متین میتوان به این دلایل و استدلالها گوش داد با « جو دیالوگ لمپنی» نمیشود . ادبیات لمپنی هدفش نه صحبت بل «حذف دیالوگ» از سایت است.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم سولماز، با سلام با تغییر دوران، اکنون ترس به دل پان ایرانیستها افتاده است، که نقشه هایشان قابل اجرا نیست. دیگر تاریخ مصرف مانقورسازی در ایران تمام شده است که یک نفر مانقورد آذربایجان را بگذارند بر مسند کار، و به نام ایران، مردم آذربایجان را قتل عام بکنند و تمام هستی ایران را غارت کرده ملل را به برده گی بکشند، و اگر کسی اعتراض کرد بگویند: "رهبر خودش ترک است!" اینبار پان ایرانیستها حتا بکمک غرب نیز نتوانستند، شخصی مثل موسوی را به عنوان رهبر جنبش سبز بمردم آذربایجان تحمیل بکنند. شعار " میر حسین یا حسین" ارتجاعی ترین شعار قرن حاضر در ایران بود. ملیتهای ایران اکنون به این تجربه رسیده اند، که بین "وبا و سرطان" هیچکدام را انتخاب نکنند، و برای از بین بردن رژیم خونخوار اسلامی خون بدهند، و به دیکتاتورهای رنگارنک "نه!" بگویند! موسوی

شخصی است که از دل رژیم مافیای خمینی بیرون آمده است. و دستانش مثل، آخوند خمینی، رفسنجانی، خامنه ای، و سایر سر دمداران جمهوری اسلامی بخون مردم جغرافیای ایران آلوده است. دعوای جناح های رژیم دعوای پست و مقام، دعوای خودی است. یک سیاسی کار واقع بین نباید از دیکتاتور ها انتظار دمو کراسی داشته باشد. چون حیات و دوام بقای یک سیستم دیکتاتور در سر کوب است. و با سرکوب کردن مردم میتواند ادامه حیات بدهد. دهها نفر آدم ریز و درشت مثل خاتمی "سید خندانشان"، حجت الاسلام احمدی نژاد، و یا ملا حسن روحانی، بر سر کار آمدند، آیا چه دموکراسی بمردم هدیه کرده اند؟ آیا اگر شخص موسوی که اینهمه بزرگش کرده بودند، سر کار می آمد، چه تغییر اساسی در ایران بعمل می آمد و چه تحفه ای بمردم هدیه میکرد؟ کسی که بصراحت میگوید، به تمام تار و پود و به قوانین قرون وسطائی رژیم اسلامی اعتقاد دارد، و نمی خواهد از چهارچوبه آن بیرون برود، مگر چه دموکراسی میتواند بمردم ارئه دهد. کسی که اصلا نمیداند دموکراسی چیست؟ چه هدیه ای جز سرکوب و خفقان با خود همراه میاورد؟ کسانی که فکر میکنند، اگر موسوی رای را میبرد، و یا تقلب نمیشد، وضع بهتر میشد، مگر در زمان نخست وزیری آقای موسوی نبود که دهها هزار فرزندان آزادیخواه ایران، و بسیاری از اعضا و هواداران تشکیلاتهای سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شدند؟ از نظر اینجانب تا زمانی که تشکیلات مافیائی به نام "شورای نگهبان" و سیستم " اداره مذهبی " شیعه اثناالعشری" که خود را نایب خدا تلقی میکند، اداره امور مملکت را در دست داشته باشد، هزار سال نیز وضع ایران تغییر نخواهد کرد. چون اسلام با دموکراسی رابطه ای ندارد. از نظر آخوندها اسلام قانون خداست و نمی توان قانون خدا را تغییر داد. یعنی اسلام قابل تغییر و قابل اصلاح نیست. از نظر آخوندها نمیشود در کلام و قانون خدا تغییر ایجاد کرد. و دیکتاتوری اسلامی از نظر آنان هدیه خداست. و کسی اجازه ندارد در آن تغییری ایجاد بکند. پس قانون اسلام، قانونی دگم و قابل اصلاح نیست. و همانطور که هست میماند. در صورتیکه دموکراسی تراوشات فکر بشر است. قانون دموکراسی، قانون ساخت بشر است. و بشر در صورت لزوم آنرا در جهت خدمت بمردم تغییر میدهد، بازسازی، و تکمیل میکند. در دموکراسی، قانون بالای سیستم حکومتی و اداری قرار دارد. و بالاتر از قانون چیزی نیست. این قانون است که حکم میکند. و جامعه تحت نظارت قانون است. و قانون است که عدالت را بر قرار میکند. نه خدا! و یا نماینده او. و این مثل روز روشن است، که بدون دموکراسی ، و قانون دموکراسی کشوری مثل ایران با ملیتهای مختلف، هرگز روی صلح و آرامش و ثبات را نخواهد دید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی ترور شخصیتی‌ در برهه زمانی‌ کوتاه توسط صاحبان قدرت با استفاده از هجمه رسانه‌ها و تبلیغات بر علیه شخص مخالف صورت می‌گیرد.در این سایت نسبتا آزاد هر کسی‌ فرصت ابراز عقیده و دفاع از آن را دارد و زمان کافی‌ هم برای بیرون ریختن افکار خود در گود زور آزمای مجازی و به چالش کشیدن دیگران را دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

مراسم ازدواج يک جوان در تبريز گويای چگونگی آينده ايران از افوق ملل غير فارس را ترسيم ميکند فيلم خيلی جديد است و قابل ديدن و فکر کردن است http://www.youtube.com/watch?v=ONOSzDv3DMs

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

خواننده گرامی ایرانگلوبال؛
قبل از شما تلاش های فراوانی برای سانسور اخبار "عاری از ترک ستائی" انجام گرفته است تا با شیوه های گوناگون و ناسالم تهمت و ترور شخصیتی، از درج اخبار انتقادی پیشگیری کنند. خدمتتان عرض کنم که نگرش قومی، دینی و نژادی به انسان را توهین به بشریت می دانم و نباید مبارزه علیه فاشیسم دینی را بحساب مبارزه با اعتقادات شخصی عوام مترادف دانست، نباید مبارزه نظری - سیاسی علیه پان ترکیسم را مبارزه علیه ترک ها تلقی کرد و نباید نفی سلطه فرهنگ، سنن و دین عربی را در تناقض با همبستگی ملی با ایرانیان عرب تبار دانست. شهروندان کشور؛ فرای تعلقات نژادی، قومی و دینی، اعضاء یک خانواده بزرگ ایران اند و زندگی شخصی من در پیوند تنگانگ با کرد، آذربایجانی، خوزستانی، بختیاریها و لرها می باشد.
در کار روزانه ام با مردمانی از 40 ملیت سروکار دارم. من اعتقادی به ترک ستیزی و ...ندارم و خواهان همزیستی

مسالمت آمیز با کشور همسایه ترکیه هستم!!! موضوعی که نباید نادیده گرفت اینست که ایران سرزمین تاریخی کرد، بلوچ، آذربایجانی ، لر، مازی و ....است و تلاش برای اسلامیزاسیون، ترکیزاسیون و ... احیاء اقتدار ایلی و نژادی، مغایرت کامل با آزادی و امر دمکراتیزاسیون جامعه شهروندی دارد.
بامید وداع شما با کمنتارهای کلیشه ای
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پوپک خرمدین....شما به عنوان یک انسان حق دارید در باره خود و عقیده خودتان بنویسید. شما هیچ وقت نماینده برگزیده بیش از 30 میلیون ترک در ایران نبوده و نیستید. ملت ترک ایران به مناقع ملی خودشان خیلی آگاه هستند و به قیمی مثل شما ها احتیاج ندارند. فعلآ شما به کوروش کویرتان و شاهنشاه فقیدتان خوش باشید..آینده نزدیک تمام این مسائل را حل خواهد کرد...به امید هر چه زودتر ن روز....

نوشته شده توسط: Anonymous

اي بابا, تازه داشتيم خود سانسوري را ياد ميگرفتيم تا گير ساطور سانسورچي گرامي نيفتيم و به ناگهان ايشان به رحمت ايزدي پيوستند. معلوم نيست سانسورحي بعدي حه ضوابطي خواهد داشت كه ميبايستي روش خود سانسوري را مطابق سليقه ايشان آپ ديت كنيم. اميد هست عملكرد سانسورچي بعدي نظير انقلاب 57 نباشد كه از چاله در آمده و در چاه بيفتيم و به ياد روزهاي خوش سانسورچي مغفور غبطه خوريم !

نوشته شده توسط: Anonymous

از پا پک خرم دین آذری ایرانی:
عجب حکایتی شد این آزادی حقیقتا استدلا ل و دانش ترکان را بخوانید و ببینید در مقا بل ما آذربایجانیان را ! نتا یج حکومت سی چهار ساله خمینی به همه ما ثا بت کرد که ما ایرانی هستیم و عرب نیستیم حتی محمد رضا شاه فقید با بر گزاری جشن های دوهزار پانصد ساله به دنیا ی آن زمان فهماند که ایرانیان عرب یا ترک نیستند که دولت ایران حق و حش کلان به مستشاران پرداخت کنند. در ثانی ما ذوباله دان تاریخ نداریم که از داخل آن هر چه بخواهند در بیاورنند . همه چی یافت و باز یافت است در این کره خا کی چیزیی از بین نمی رود .لغت ترکتازی بد نیست ترک و تازی وجه مشترک اساسی و بنیادی دارنند با هم . ترک تازی یعنی ترک عرب شده است که برا بر است با بمب اتمی و قد رت تخریب آن را در منطقه میبینیم .

با اندکی دقت به اشرافیت ترکان به به چه اشرافیتی چه غلا م و غلا م بارگی ها ئی داستان ایاز و و و خواهیم فهمید حققیت را . ما آذر بایجانی ها این ترکان مهاجم را خوب خوب میشناسیم همانند خوز ی ها و عربان .امیدوارم که در پای صندوق رائی مشخص شد شود البته اگر از مغلطه و فریبب کاری کار گذاران انگلو فیل ها "عربان " و رسو فیلها "ترکان" ختم بخیر شود و هر کسی به اندازه رأی خود جولان دهد .ملت ایران به معنای اخص کلمه اولین دولت مدون جهان که بنیاد گزار آن کو رو ش کبیر است تا به امروز که هنوز ادامه دارد و خواهد داشت. بسیار دیده است. هنوز که هنوز است ترکان نمی دانند که با زبان نمی شود دولت و ملت ساخت قو میت متعلق به دوران فئو دال است جامعه ایران عبور کرده از جامعه فئو دال و فئودالیسم و دارد به فردیت دموکراسی هر روز نز دیکتر میشود. دمکرا تر و لیبرال تر میشود ایران و ایرانیان یکجا نشین و شهر نشین بوده و هستند چادر نشین ,صحر ا گرد نبوده اند . ما آذر با یجانیا ن شاهد و حاضر هستیم که چه کرده اند و چه میخواهند بکنند.
با تشکراز هموطنا ن ایرانی
نوشته شده توسط: Anonymous

چند نفر اینها دارای اسامی عربی و فارسی هستند ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام، هر نوع تجاوز محکوم است ولی باید یادمان باشد که جوخه‌های اعدام از ارمنیان سوریه تشکیل شده است و ارامنه سوریه بعد از اینکه اسد در مقابل نیروهی مخالف کمی شکست خورد ارامنه سوریه به چندین کشور برای پناهنده شدن مراجعه کردند ولی هیچ کشوری آنها را نپذیرفت حتی خود جمهوری ارمنستان. چون که امنیان ارمنستان به کلیسای گریگوری ولی ارمنیان سوریه به کلیسای کلیکیه وابسته هستند و طرف اپوزیسیون ارامنه (ترپتوروسیان) هستند... حال ارامنه با توسل به این حادثه به مظلوم‌نمایی می پردازند تا بر خیانت‌هایشان سرپوش بگزارند.