Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

پا پک خرم دین آذری ایرانی
امیدوارم پا ینده و جا وید باشیی سا نسورچی عز یز. جای شما همیشه سبز است به امید آن روزی که ساماندهی جا معه در دست خود مردم باشه و روزنامه ها و دیگر ر سا نه های عمومی به رسا لت خود که همانا آگاهی رسانی است عمل کنند .طوله عمر شما و لبها یی خندان و جدی آرزومندم هم چو ن سرو سبز و سر بلند باشی.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي ائليار نسبت دادن كامنتها به عوامل رژيم شانه خالي كردن از پاسخگويي و قبول وجود ديدگاههاي متفاوت و مخالف است.حتي اگر به فرض عوامل رژيم هم باشند در اصل موضوع فرقي نمي كند چون چنين افراد با اين ديدگاه ها را به وفور در دنيايي اطراف خود مي بينيم اعم از مجالس و محافل و اجتماعات مختلف ورزشي فرهنگي...من ترك در جامعه ايران از بابت توهين و تحقير و تبعيض به كف اعتبار و حيثيت رسيدم و درست در وضعيتي هستيم كه ماركس به كارگران گفت كه شما چيزي براي باختن نداريد،اين جامعه پارس است كه از آزادي بيان چه منطقي چه توهين آميز و چه با آدادب و اصول وحشت دارد

نوشته شده توسط: Anonymous

""" آیا خط لوله گازی کوریدور جنوبی جایگزین خط لوله جریان جنوبی روسی خواهد شد؟ """ تحریم‌ها بر علیه روسیه نیاز کشور‌های آسیای مرکزی و قفقاز برای افزودن همکاریهای تجاری / اقتصادی را تشدید خواهد کرد، کشور‌های ترکمنستان، قزاقستان به آزربایجان نزدیک خواهند شد تا در تحریم گاز و نفت روسی، این کشور‌ها جای آنان را پر کنند، بدون شک ایران، عراق و اقلیم کردستان نیز در تحریم صادرات روسی، فرصت تصاحب گاز مصرفی اروپا را خواهند یافت، نزدیک به ۲۰۰ دویست بیلیون دلار درامد روسیه از صادرات نفت و گاز به اروپاست، چیزی حدود ۶۷ بیلیون دلار از طریق صادرات به چین عاید روسیه می‌‌شود، نیاز به ترکیه قوی که بالانس قدرت را در ارتباط با روسیه تضمین کند بیشتر از همیشه احساس خواهد شد، بدون شک این تحریم‌ها برای کشور هائیکه که مهاجران آنان از روسیه پول به این کشور‌ها می‌فرستند گران تمام خواهد شد، کشوری مثل تاجیکستان

نزدیک به ۳.۵ بیلیون دلار از طریق نیروی کار خود در روسیه دریافت می‌کند، همچنین قرقیزستان نیز روی پول فرستاده شده از نیروی کار خود در روسیه حساب می‌کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

استاد دانشگاه انگلیسی: مسئله‌ی «آزربایجان جنوبی» و دلالت آن بر "هویت ملی ایران"

استاد دانشگاه انگلیسی: مسئله‌ی «آزربایجان جنوبی» و دلالت آن بر "هویت ملی ایران"
“آلبرتو پِرییِگو” استاد دانشگاه “کومپلوتِنس” و مسئول مرکز تحقیقات استراتژیک “SAOS” در لندن در مقاله ای تحت عنوان “مسئله ی آزربایجان جنوبی و دلالت آن بر هویت ملی ایران” که در سایت اینترنتی “امنیت جهانی” منتشر شده است به واکاوی رشد فزاینده‌ی هویت خواهی آزربایجانیان در ایران و تاثیر آن بر چگونگی شکل‌بندی هویت ملی در ایران پرداخته است.


وی نوشتار خود را با بیان این نکته آغاز نموده است که پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی با تشکیل دولت جمهوری آزربایجان، جمهوری اسلامی ایران سیاست‌های نوینی در منطقه ی قفقاز در پیش گرفت که مهم‌ترین نمود آن حمایت از دولت ارمنستان در جنگ قره باغ در مقابل دولت جمهوری آزربایجان بود
سپس وی به بیان این نکته می‌پردازد که “آزربایجان واحد” در مابین سالهای ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ با حمله‌ی روسیه به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد و پس از این تاریخ، مردمان این منطقه دو روند متفاومت تاریخی را تجربه نمودند. دولت روسیه به دلیل وجود منابع نفتی و گازی در “باکو” به ایجاد مراکز صنعتی در این منطقه پرداخت و آزربایجان جنوبی با سیاست‌‌های دولت ایران زندگی سنتی با محوریت اقتصاد کشاورزی را تجربه نمود. آزربایجان شمالی در سیر این روند زودتر از آزربایجان جنوبی پذیرای تفکرات آزادی خواهانه‌ی غربی گشت و روشنفکران تجددخواه در باکو به منصه‌ی ظهور رسیدند. همزمان با این شروع، “ژون تورک”ها در ترکیه حرکت تجددخواهانه‌ی مشروطیت طلبانه را آغاز نمودند. از نگاه آقای “پِرییِگو” تحت تاثیر این جنبش‌ها و به خصوص تعالیم دو روشنفکر برجسته ی تُرک “علی حسین زاده” و “احمد آغااوغلو” بود که برای نخستین بار اندیشه‌ی “آزربایجان واحد” مطرح گشت و در اوایل قرن بیستم برای نخستین بار در یک نشریه مقاله‌ای با عنوان “آزربایجان واحد” در “تبریز” منتشر شد. آزربایجانیان در شمال در سال ۱۹۱۸ توانستند که جمهوری مستقل آزربایجان را تاسیس نمایند و روابط گسترده‌ای با مردم آزربایجان جنوبی آغاز گشت اما این دولت توسط “ارتش سرخ” در سال ۱۹۲۰ میلادی سرنگون شد و دولت روسیه در قسمت شمالی آزربایجان و شاه ایران در قسمت جنوبی نخستین تلاشها در راه “آزربایجان واحد” را سرکوب نمودند. پس از این سرنگونی بود که منطقه‌ی “آزربایجان جنوبی” به یکی از مهم‌ترین مناطق تهدیدخیز از منظر امنیتی برای دولت ایران تبدیل شد و شاهد سه انقلاب پی در پی گشت. نخستین حرکت انقلابی توسط “شیخ محمدخیابانی” رقم خورد که از دستورات تهران سرباز زد و اقدام به تشکیل حکومت خودمختار نمود، اما این حکومت توسط ارتش مرکزی سرکوب و فی الفور ۵۰ تن از سران این حکومت در “تبریز” اعدام شدند. پس از “خیابانی”، “پیشه وری” حکومت نیمه مستقل که در راه استقلال گام برمی داشت را تشکیل داد. وی در ابتدا خواهان پشت گرمی به “روسیه” بود اما به دلیل عدم اطمینانی که تفکر جمعی و توده‌ای در میان مردم “آزربایجان جنوبی” نسبت به “مسکو” بود ترجیح داد که آزادیخواهان دیگر مناطق “ایران” را با خود همراه نماید که این حکومت نیز توسط ارتش “ایران” به صورت خونین سرنگون شد. سومین حرکت انقلابی مردم “آزربایجان جنوبی” مربوط روزهای پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ می‌‌شود که آزربایجانیان در تبریز تحت رهبری معنوی “آیت الله شریعتمداری” در مقابل “آیت الله خمینی” صف آرایی کرده و خواستار حقوق ملی و اقتصادی خویش بودند.
پس از بیان این تاریخچه‌ی کوتاه نگارنده به
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اقبالی عزیز، تجربه چند ساله اخیر کامنتها چنین است: 1- حکومت با 3 شیوه توسط عوامل خود وارد کامنت نویسی میشود. و هدف اش ایجاد تفرقه-دشمنی-ترس-درگیری-خرابی تلاش و شخصیت آزادیخواهان ا ست. مسئله براساس امکانات فنی سایت و فنون قلمفرسایی برای ما مسجل است. این شیوه ها عبارتند از:الف- نفی همه چیز دیگری. « نفرت نامه» ب- تأیید همه چیز دیگری. «تبلیغ نامه» ج- هم نفی و هم تأیید. یعنی بازی با دو روش اول. « دو دوزه نامه» اینجا هدف آموختن و آموزاندن و یا روشنگری نیست. هدف همان است که اول ذکر شد.2- جریانها توسط طرفداران خود وارد کامنت نویسی میشوند ازجند طرف. هدف «تبلیغ» جریان خود است. « تبلیغ نامه» 3- و خیلی کم افرادی هستند که واقعاً بدون تبلیغ وارد میشوند و تنها «فکر» خود را در میان میگذارند. جهت روشنگری و آموختن و آموزاندن. یعنی تبادل افکار. «دیالوگی» ها. نقد نامه.

4- افراد دسته سوم مشکلی برای دیالوگ نداشته اند. ولی دسته های اول و دوم از طریق مقابله به مثل- توهین- نفی همه چیز -اتهام-پرداختن به خود نویسنده بجای اندیشه او و غیره- جو و محتوای کامنتها را غیرقابل استفاده و ابزار دشمنی کرده اند. و همه اینها با سوء استفاده از « آزادی بیان در سایت» صورت میگیرد. 5- علل مشکل دو چیز است : الف- سوء استفاده از آزادی. ب- نیاز سایت به کلیک. یعنی مشکل ما « نفرت نامه-تبلیغ نامه» نویسی ست، با سوء استفاده از آزادی. چرا که کامنت نویسی را « عرصه مبارزه و نابود کردن و جذب » می بینند و نه «عرصه دیالوگ» . تعداد افراد «دیالوگی» انگشت شمار است. این وضعیت نشان دهنده ی سنتی بودن گروهی از کامنت نویسان و درندگی حکومت است. 6-برخیها هم از روی سرگرمی سخن بیهوده ای را می پرانند و میروند. با توجه به نکات بالا کامنت ها را میتوان چنین دسته بندی کرد: 1- نفرت نامه- 2-تبلیغ نامه- 3-دودوزه نامه- 4-نقد نامه.5- بیهوده نامه.
از میان اینها تنها نقد نامه متعلق به افراد دیالوگی قابل توجه است. باقی از نظر من شایسته سطل آشغال.راه حل: 1- آزادی بیان درسایت مرز دارد. 2- کلیک کیفیت نمی آورد. اما کیفیت کلیک میاورد.برای نمونه به چند نوشته خود اشاره میکنم: نکاتی پیرامون ادبیات نوین آذربایجان - بیش از 4 هزار- داستان جان در 17 بخش بیش از 13 هزار- ملاحظات ارضی قسمت دوم- 10 هزار -انتشار نوار زشت بیش از 18 هزار کلیک داشته. کیفیت کامنت را میتوان در نقد نامه دید.برای نمونه من یک کامنت دیالوگی یا «نقدنامه» را اینجا میاورم- در این کامنت مشخصات عمومی کامنت رعایت شده است. *** کامنت ار احمدی زاده گرامی ست: « سعید گرامی ! نمی دانم شما از من بزرگترید، یا کوچک. در هر صورت محض احتیاط از اینکه به بزرگتر از خودم پیشنهادی ارائه میکنم معذرت میخواهم. دوست من انسان برای چه می نویسد؟ نوشتن بسان پنجره ای است که از دل باز میشود وبرای انسان فرح و آسودگی خاطر به ارمغان می آورد و از طرف دیگر دریچه ایست از فکر آدمی که امکانی فراهم میکند برای دیگران که وارد افکار و اندیشه های آدمی شوند. دوست عزیز! مسلم است شما هم همانند هر کسی در نوشته هایتان پیامی دارید برای خواننده و همانند هر نویسنده ای دوست دارید افکارتان مقبول دلها واقع شود. نوشته اگر مخاطبش خواننده ای باشد که خط فکری اش همسوی با نویسنده است از نظر تبادل افکار مشکل چندانی نخواهد داشت، اما اگر خوانندگان او افرادی هستند که تماما با اندیشه های نویسنده در جبهه مخالف واقع هستند ، بایستی خیلی دقیق و ظریف و با ادبیاتی که بر دل خواننده می نشیند نوشته شود،نویسنده اگر به تفکرات خویش و آنچه بر قلم می راند ایمان داشته باشد به طبع همه تلاتشش و هدفش از نوشتن رعایت ادبیاتی خواهد بود که به هر نحو ممکن بتواند از یک طرف بر دل بنشیند واز طرف دیگر جوانه های تغییر افکار قبلی خواننده و تامل در اندیشه های جدید نویسنده را در وی شکوفا نماید و بدین سان آن نوشتار می تواند همه گان را از زیبایی ها و نتایج پر بار اندیشه های نویسنده اش، بر آینده تمامی انسانها آشنا سازد.»*** در آن همه نکات لازم برای کامنت رعایت شده: احترام-نقد روش- بیان نظر خود- روش تبادل نظر- کلاً در مقوله دیالوگ روشنگری صورت گرفته است.با حفظ حرمت.اقبالی عزیز، شما این کامنت را با کامنتهای خود مخاطب مقایسه کنید و نظر خود را برایم بنویسید. ممنون میشوم.
نوشته شده توسط: Anonymous

نويسنده و اهداف كه از تاسيس اين نهاد قابل تقدير و ستايش است،حقوق بشر در كشورهاى كه ستم ملى است ، خصوصا ايران، حقوق بشر نيست،خود نمونه اى از فاشيسم است انها ادعا دارند كه از حقوق بشر دفاع مى كنند ولى فورا نظر مى دهند كه تجزيه طلب ها مشمول حقوق بشر نمى شوند،نمى دانم چطورى در عرض دو دقيقه حكم مى كنند يا پيش گويى مى كنند كه تجزيه طلب هستى ،بدون اينكه بشناسند تو را ،يا پرونده ات را بخوانند،اصلا حقوق بشر مگر دفاع از جرم است،گيرم من تجزيه طلب،مجرم ،ايا محاكمه عادلانه و رفتار انسانى با من در طول بازجويى جز حقوق من است يا نه ،و فعال حقوق بشر نبايد بدون پيش داورى از حق محاكمه عادلانه من دفاع كند يا نه ؟من خود تجربه اى وحشتناك از اين امر دارم،در اسفند ١٣٥٨ وقتى به مناسبت روز جهانى زبان مادرى بازداشت بودم،از زندان به خانم نرگس محمدى تلفن كردم،وقتى شنيد كه به مناسبت روز جهانى زبان مادرى دستگير

شدم با عصبانيت پرسيد كه تجزيه طلب هستم يا نه؟ و وقتى كه با جواب من روبرو شد كه چه ربطى دارد،شما نه از جرم من بلكه از محاكمه عادلانه،و رفتار انسانى در طول بازداشت دفاع مى كنيد،كه در اين هنگام گوشى را به همسرش اقاى رحمان داد، و بعد از چند دقيقه بگو مگو ايشان عصبانيت گفتند كه ما از حقوق تجزيه طلب ها دفاع نمى كنيم،
اينها هنوز يا نمى دانند وقتى كه از حقوق بشر دفاع مى كنند،از جرم دفاع نمى كنند،حداقل از محاكمه عادلانه و رفتار انسانى در طول بازداشت دفاع مى كنند،يا شايد ما را در زمره بشر نمى دانند شايد!بيدادگاه جمهورى اسلامى لااقل بعد از پروسه شبكه خبرچين و بازجويى و شنود انسان را متهم مى كند،ولى اين مدعيان حقوق بشر اين تجربه را بدون اينكه حتى من را بشناسند،فقط بخاطر اينكه در روز جهانى زبان مادرى بازداشت شدم،من محروم از حقوق بشر شدم،چون به نظرشان تجزيه طلب بودم،چطورى حكم صادر كرده بودند خود بهتر مى دانند،شايد هم هنوز ما را بشر نمى دانند
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

وقتی "کمنتاری" نوشته می شود و در آن شخصی را "ریزه خوار سفره..." خطاب می‎کنند، وقتی از اصطلاحاتی مانند "ترکتازی" استفاده می‎کنند که اگر در 1000 سال پیش می‎توانسته است کاربرد صحیحی داشته باشد (و جالب است کسانی که از این اصطلاحات استفاده می‎کنند، به کتابهای تاریخ و ادبیات هم استناد می‎کنند بدون اینکه در نظر کیرند که گذشته امروز نیست) و امروز باید آن اصطلاحات را به زباله‎دان فرستاد چون کاری به جز ایجاد نفرت از "قوم" خاصی نمی‎کند و جز تخم نفرت از آن "قوم" را در مغز و اندیشه فرزندانمان نمی‎کارد، زمانی که "کمنتار"نویسی فارسها را دو رو و ترسو می‎خواند، زمانی که یک نفر دیگر خامنه‎ای را جنایتکار می‎داند نه به این دلیل که جنایتکار است بلکه به این دلیل که "ترک تبار" است و زمانی که "کامنتار"نویسی، ترکان و عربان را بی فرهنگ و وحشی می‎نامد و زمانیکه به جای گفتگو در مورد مسائل و مشکلات واقعیمان به فحاشی

به زبان و فرهنگ همدیگر پرداخته می‎شود و... موضوع شخصی و قومی و راسیستی و فاشیستی می‎شود و "کمنتار"های دیگری را به دنبال خود می‎اورد که همه، سخصی و قومی و راسیستی و فاشیستی هستند. و این توهین ها و نفرت‎پراکنی‎های دوطرفه همچنان ادامه پیدا می‎کند.
من بارها تاکید کرده‎ام که جای چنین "کامنتار"هایی در ایران‎گلوبال نیست و به اعتقاد به سانسور متهم شده‎ام. من تاکید کرده‎ام و باز هم تاکید می‎کنم که حتی با نقطه چین کردن کامنتها مخالفم. کامنت نویس باید کلامش عاری از توهین باشد. اظهار نظر و نقد و انتقاد هیچ پیوندی با توهین ندارند.
من با این سخن کاملا موافقم که: " کسانی که در گفته هایشان تردید و تزلزل دارند؛ به سرکوب، تهمت، تحریف، فضاسازی و ترور شخصیتی رو می آورند و این فضای بحث را آلوده می کند". سؤال این است که آیا این وظیفه ما نیست که از آلوده شدن این فضا جلوگیری کنیم؟ آیا ما نباید به این اصل خودمان پایبند بمانیم که: "سایت مخالف هزگونه نژادپرستی و راسیزم و اختلافات و جنگهای قومی-ملی است. مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند." آیا پایبندی به این اصل سانسور نظرات مخالف است یا تلاش برای ایجاد فرهنگی مدنی برای تبادل نظر و گفتگو و رسیدن به "یک جمهوری سکولار و دمکرات در ایران فردا"؟ به نظر من می‎توان این اصل را عملی کرد به شرط اینکه سیستمی دیگر ان را کنترل کند تا اجحافی صورت نگیرد و دهنی برای نقد و انتقاد و اظهار نظر بسته نشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سعيد قضيه همان ميخ اهنين در مورد شما هم صدق مى كند،شما مى خواهيد با سو استفاده از قضيه جيش العدل،مبارزه خلقهاى غير فارس براى كسب حقوق انسانى خود را زير سوال ببريد،هر چند من در مقامى نيستم كه از جيش العدل دفاع كنم و مى دانم سرباز يا درجه دار محكوم به تقاص ظالمين اصلى نيست و خوشحال شدم كه ازاد شدند،ولى شما لطف كنيد از حقوق شهروندى كه ادعايش را مى كنيد به اين خلق تحت ستم اعطا كنيد يا از اعطايش حمايت كنيد،جيش العدل بيشتر معلول شرايط فاشيستى و دفاع مدعيان ازادى از تبعيض است كه ادعاى دموكراسى و حقوق بشري اش گوش فلك را كر،كرده است،

نوشته شده توسط: Anonymous

يوسف آذربايجان؛صفحات کتاب تاریخ پر است از ظلم و جنایت وهرگونه دشمنی با انسانیت و آنچه شریف و زیباست که علیه بشریت اتفاق افتاده باشد باز تاب ابعاد آن نه در ادبیات ایران که در کشورهایی با ادبیات غنی امری بدیهی است.حافظه تاریخی مردم یک کشور تنها در بازگویی آن نمود پیدا نمی کند. بلکه رمان نویسی و شعر دیگرعرصه های باز تاب دهنده عواطف و احساسات یک ملت است. بازتاب گسترده‌ جنایات نازیسم(هیتلر) که اروپا را در کام مرگ و خون کشاند در ادبیات آلمانی،در قالب نمایشنامه‌ و شعر برتولت برشت خودش را نشان میدهد.برای بازگویی کشتار و بردگی ایرانیان و زندگی و وجدان بشری که بی رحمانه به نابودی توسط سپاهیان ترک و مغول و عرب گرایید،انتظار چگونه باز تابی را میتوان داشت؟ برای نمونه نظامی گنجوی که خود زاده آذربایجان است ،بازگویی روانشناختی احساسات یک ملت را نسبت به ظلمی که از جانب متجاوزین میشود را در...

.... آثار خویش به روشنی انعکاس میدهد.ترکی صفت وفای ما نیست/ ترکانه سخن سزای ما نیست/آن کز نسب بلند زاید ،او را سخن بلند باید.// ز بس کاورده ‏ام در چشم‏ها نور /ز ترکان، تنگ‏ چشمی کرده ‏ام دور. و یا خاقانی شروانی که او هم در«جمهوری آذربایجان امروزین» بدنیا آمده از ترکان به بدی یاد می کند:شنای دل بيگانه مشو / خون مخور ، ترکی مکن ، تازان مشو.. بنابراین حافظه تاریخی خوبی ایرانیان از تجاوزات ترکمغول و عرب ندارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

در خصوص تحولات آخیر ترکیه چهار نکته را نباید از نظر دور داشت. 1.نقش حزب عدالت و توسعه "آق پارتای" به رهبری شخص اردوغان. 2.نقش ایالت متحده آمریکا 3. نقش فتح الله گولن (خمینی آینده ترکیه.) 4. نقش بانکهای غربی. 1.اولین هدف "حزب عدالت و توسعه" به رهبری شخص "اردوغان" نخست وزیر ترکیه، محو تمام بنیادهای سیاسی "کمال آتاتورک" پایه گذار ترکیه نوین،" که بر اساس " جدائی دین از دولت" مدون شده بود، میباشد. که محو این سیاست در نهان و آشکار از طریق ایالت متحده آمریکا حمایت میشود. 2. ایالت متحده آمریکا اردوغان را برای اجرای این سیاست، از دوجنبه پشتیبانی میکند. اول از طریق بانکهای غربی، دوم از طریق جماعت "فتح الله گولن" دولت آینده صد در صد مذهبی ویا بهتر بگوئیم، " طالبان آینده ترکیه" کارتی که آمریکا با آن در تمام کشورهای خاور میانه، مثل ایران، افغانستان، مصر، عربستان... و امثالهم بازی کرده و میکند. هدف:

تعیین استراتژی خاورمیانه، بی ثباتی منطقه، ادامه جنگ در خاور میانه. فروش کلان اسلحه، و چپاول ثروت گاز و نفت منطقه .. و امثالهم. 3.فتح الله گولن، و یا دولت موازی، که اکنون ظاهرا با اردوعان مشکل دارد، شاخه ای از ایده لوژی طالبانیست، که با حمایت های میلیارد دلاری آمریکا، برای پیشبرد سیاست آمریکا تحت پوشش "جمعیت گولن"، صدها موسسات، و سازمانهای خیریه را ، برای سرباز گیری طالبانهای جوان ترک، خود را بسیج کرده و میکند. تا در آینده ای نه چندان دور "خمینی جدیدی" به اسم "فتح الله گولن" را در ترکیه بر سر کار بنشاند.
4.برای پیشبرد سیاست دولت "اردوغان"، آمریکا به بانکهای جهانی چراغ سبز داده، تا بصورت موقتی و صوری، اعتبار بانکی با بهره چهارده درصدی، و حتا بیشتر، اقتصاد بیمار ترکیه را بدوشند، و چون این اعتبارات پشتوانه صنعتی ندارد، هر لحظه که این بانکها اراده کنند، کل اقتصاد مالی ترکیه را بر زمین میکوبند. نتیجه چنین چپاول اقتصادی به حدی رسیده است، که کشور ترکیه در طول حکومت " رجب طایب اردوغان"، 700میلیارد دلار به بانکهای خارجی بدهکاراست. در ادامه چنین وضعی، این رقم نجومی صعود خواهد کرد. یکی از اقتصاد دانان ترکیه اخیرا در بیاناتی گفته، که دولت اردوغان اقتصاد، بنیان مالی و کل سرمایه های ملت ترکیه را، به بانکهای جهانی فروخته است. در واقع کشورترکیه به رهبری "اردوغان" یکی از بدهکارترین کشورهای جهان است. 5.کارت اروپا. مضحکترین سیاستی که آمریکا در خاورمیانه مخصوصا در ترکیه بازی میکند، بکار گیری کارت اروپاست. آمریکا از یک طرف گروهای مسلح، و همچنین مافیای مذهبی مثل"جماعت گولن " را به جان دولت اردوغان و ملت ترکیه انداخته، از طرف دیگر به اروپا فشار میآورد؛ که حقوق بشر، آزادیهای سیاسی و دموکراسی اروپائی را به اردوغان دیکته بکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

مردم ایران را با هر زبان و تعلق قومی به گشتن ندهید.
روی سخن من بیشتر با چپهای ایران است که سنگ بنای جریانی موهم بنام جنگ طبقاتی و ستم ملی را در قالب شعارهای خانه خراب کن در این کشور نهادینه کردد.
جریان چپ موفق شد مبارزه برای ازادی و سر بلندی ایران را به شکست خفت بار تاریخی تبدیل کند.
در همه کشور ها ی جهان چپ نیز وجود دارد ولی انها برای افتخار کشور خود قدم بر میدارند. چپهای المان از اتحاد دو المان دفاع کردند چپهای روس از روسیه و کره از وحدت دو کره سخن میگویند.چپهای هیچ کشور ی همانند چپهای ایران خواهان جدائی بخش هائی از کشور نیستند. .مسئول هر گونه خون و خونریزی و ایجاد تنفر قومی در ایران و کشتار های دسته جمعی فقط چپ ایران و نظام پلید اسلامی است .چپهای ایران نمیتوانند و حق ندارد چشم خود را بر اماده سازی و گشتار پارس زبانان در ایران ببندند.


توهین و تحقیر مردم پار س زبان و هتاکی به بزرگان علم و ادب اکنون به هویتی کاذب برای تربیت شده گان مکتب چپ شده است.توهین و تحقیر به دنبال خود خشونت میافریند و بدون پاسخ نخواهد ماند.اگر هویت طلبان ترک حرفی اساسی دارند ان را باید با نظام اسلامی در میان بگزارند.هیچ ایرانی نمیتواند سند جدائی بخشی از کشور را امضا کند.هنوز مردم ایران از از دست رفتن هفده شهرقفقاز سخن می گویند.اگر توانائی دارید بفرمائید مانند کوردان ترکیه مسلح شوید و یا مانند مجاهدان رجوی برای نابودی نظام اسلامی کوشش کننید.
پس از صد سال سلطه چپ میتوان محصول و تراوشات فکری انها را در نظریه زیر مشاهد کرد. من نویسنده زیر را بی گناه میدانم.او انسانی است که میبیند ارزوها ی او هرگز عملی نشد و راهی جز پرخاشگری ندارد.
_______________________________________________________


نام:
آتوسا
نظر:
خدايي شما فردوسي و شعر است و اين در اساس با ما ترك ها كه قهرمانان مبارز و جسور سمبل تقدس هستند تفاوت بنيادي دارد و من به شخصه به عنوان يك ترك اصلاً شعر و شعر خواني را مايه مباهات و افتخار نمي دانم و تركتازي و چالاكي را بر شعر و خواني كه آب و نان نمي شود ترجيح مي دهم.افتخار من نه تنها وسعت حكومت سلاطين تركهاست بلكه مدت زمان دروه تاريخي اين حكومت ها است كه بي نظير است .كسي براي شعر و شعرخواني تره خورد نمي كند بلكه فقط بدرد محافل عيش و نوش و خنده مي خورد
نوشته شده توسط: Anonymous

باز آقای اقبالی مثل همیشه با ذوق و شوق این بار کلّهٔ سحر سوژهٔ مورد علاقش(هر خبری بر علیه ترک) را پیدا کرده و انتشار نموده تا نشان دهد دغدغه ایشان سکولار و دموکراسی در ایران فرداست و مبارزه با شیخ و شاه است

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسین پناهی؛ یاداشت پراز مغلطه های«دلاآویز»شما،شعر حافظ را در ذهن تداعی میکند که می گوید؛سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم!جناب؛عدم رعایت حقوق و آزادی‌های فردی وجمعی توسط ساختار حاکم صورت می گیرد و نه بلعکس.اما باز بقول حافظ؛ رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم. درمورد باور شما و دیگر«فعالان حقوق بشری غیر فارس»به حقوق برابر و حفظ کرامت انسان‌ها،برداشت نژادگرایانه ای که از حقوق بشر دارید در گفتمان و پراتیک سیاسی دامنه‌ی عمل این ”اعتقاد “را که تا به کجاست و برای انطباق آن در ایران از چه نوع روابط و قید و بندهای پیروی می کند،را مشخص کرده است،جناب؛شما ازصدها زندانی سیاسی كُرد و یا بلوچ و یا عرب و آذری که در سیاه‌چال‌های حكومت با مرگ دست و پنجه نرم می‌كنند، حرف و مینویسید بدون آنکه در رابطه‌ با زندانیان و فعالین سیاسی «فارس» که آدمکشهای ترک تبار مثل موسوی تبریزی و موسوی اردبیلی....

...و ملا حسنی و خلخالی و خامنه ا ی هزاران نفرشان را به جوخه تیر باران سپردند اشاره ای بکنید,با تقسیم آنها «به‌ خودی و غیر خودی» عملا نقض حقوق بشر شان را مثل ساختار حاکم نادیده گرفتید! یعنی که از نظرموضوعیت سرکوب در ایران تفاوت هست با فارس و ترک‌ه، کرد و بلوچ‌ و عرب‌ ،و در این میان هم طلبکارنه که «فعالان حقوق بشری مرکز» باورمند به حقوق برابر نیستند! برای روشن شدن «چشم» شما حداقل در این سایت بخشی هست بنام «قومی-ملی»هر چند هنوز خودش را از بلاتکلیفی در نیاورده که مسئله «قومی» است و یا«ملی» مثل شتر مرغ . ولی بهر حال، حمایت از تجزیه ایران جزء اصول «نظری و وظیفه عاجل مردمی اش»است و دفاع از تمامیت ارضی ایران ضد دمکراسی ! در مورد «حکومت مرکزی و سیستم غالب »که پایمال کننده حقوق فعالین سیاسی از جمله کرد و ترک وعرب است تنها به واژه پردازی اکتفا نکن.بدنه اصلی و هسته مرکزی بوروکراسی سیاسی این «حکومت مرکزی »یعنی ارکان نظام جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند،عمدتا غیر «فارس»هستند. بیش از (۹۰درصد).اگر غیر از این هست من را روشن بفرمایید.دکتر قاسملو. در سال ۱۳۶۰ گفت: اگر دموکراسی به ایران باز آید خودمختاری در زیر سایه اش از اعتبار خواهد افتاد ما قرنهاست در این سرزمین زیسته ایم و تمام ایران مال ماست( نقل به مضمون).اما سخنی تکرای و سودمند برای شما،هر چند ساحران خود از حقيقت كار خويش آگاه هستند.جناب بکار گیری عبارت گنگ «دیگر ملیت‌های ایرانی»فول است و نمیشود بزورجعل و معجزه در دستور زبان، آنرا وارد«ادبیات سیاسی» کرد. واژهً ملیت خودش اسم جمع هست و مشتق شده ازواژهً ملت .بنابراین ایرانیان(فارس و کرد و ترک وعرب ) یک ملت واحد هستند و ملیت‌شان مشتق شده از همان است.همانطور که در سوئیس که کشوری چندزبانه است و در آن چهار زبان آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش به رسمیت شناخته شده است ، مردمانش را به چهار ملیّت آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش تقسیم نمی کنند.و یا .همانطور که کرد و ترک وعرب زبان ها در سوئد ،فنلاند،نروژ،انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی برای گرفتن تابعیت آن کشورها به برهردری میزنند تا واژه ملیّت آن کشورها در پاسپورتشان درج شود و احیانا ،‌خدای نکرده چشم شیطان کور و چشم حسود بترکد کسی در فرودگاها به آن به چشم کرد و ترک وعرب نگاه نکند.والكلمة الأخيرة ( واژه ملیّت در حقوق بین الملل به معنای تابعیت است)یعنی کردهای ایران نمی توانند تابعیت کردی داشته باشند.وبقیه اقوام هم گروهای قومی(اتنیک)هستند و نه ملت ،که ملیتی جدای از ایران داشته باشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

این صفحه یا از منش بازی آقای اقبالی و یا از راسیونال بازی اقای سعید پر است.هر دو نه کلاس دارند و نه سواد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی من به عمد کامنت قبلی را نوشتم ببينم نظر موافقين نظر آقا سعيد چطوری برخورد ميکنند حتما نظر هم شهری ات را خواننده ای« باز هم جنون در برابر اندیشه! يوسف آذربايجان؛ریزه خوار سفره......» و « ضرب المثل ترکتازی ریشه درعواطف و احساسات مردم ایران نسبت به ستمگری و توسعه طلبی و غارتگری چنگيز خان و ترکان در ایران دارد و بیانگر غصب کردن و بعد ادعای مالکیت داشتن است .» و امثالهم خوب آقای اقبالی کجا تشريف داشتی وقتی فارس زبان همشهری اين کثافتها را در باره ملت ترک نثار ميکرد . در بين ترکها نيز مشهور است وقتی کسی قرتی باشد و با ناز وعشوه صحبت کند ميگويند « اغول بالا فارسلار کمی قرجانما » و يا به آدم ترسو و دو رو ميگويند عين فارسها حيله گر و ترسو است منتها ما ترکها اينها را روی کاغذ نمیآوريم .و دوست نداريم علارغم رايج بودن دامنه اش دهيم

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

نقد نظر ویا نقد افراد؟
ایرانگلوبال امکانی برای طرح و نقد نظرات است ولی شوربختانه مباحت توسط عده ای از عزیمتگاه قومپرستانه بسمت برخوردهای شخصی، راسیستی و ... منحرف می شوند. کسانی که در گفته هایشان تردید و تزلزل دارند؛ به سرکوب، تهمت، تحریف، فضاسازی و ترور شخصیتی رو می آورند و این فضای بحث را آلوده می کند.
معمولن افرادی که به افشای قومپرستی می پردازند، قربانیان چنین برخوردهائی هستند. در نگاهی اجمالی به کمنتارهای مندرج در ایرانگلوبال در چند سال گذشته، می توان نقش، اسلوب و منش مخرب قبیله گرایانه در پلمیک های سیاسی را نشان داد.
مسئله من تنها آقایان سعید، کرمی، احمد شاملو، و ... نیست؛ بلکه نجات منش نقد آزاد و دمکراتیک سیاسی است. راه دور نمیروم و صدها "کمنتار" را ورق نمیزنم. نظر خوانندگان را به کمنتار فوق از فردی بنام یوسف آذربایجان جلب می کنم که مکررا برای ایرانگلوبال "کمنتار" می فرستد.

نمونه ای از یک برخورد قومپرستانه فاشیستی را در زیر ملاحظه می کنیم:
"قومی که اسطوره و سمبل ملی ندارد قومی که تاريخ واقعی ندارد و از شاعر مذدور دربار ترکها «فرودسی» برای خود تاريخ درست ميکند فرزندش آقا سعيد ميشود دلاوری و رشادت ترکها را در مقابل چشم تاريخ روشن است و ترسو بودن دو روی بودن قوم فارس نيز زبان زد همه است . فتواهای جناب یوسف:
ا- ایران اسطوره و سمبل ملی ندارد.
2- فردوسی شاعر مزدور بوده است.
3- قوم فارس ترسو است
4- قوم فارس دو رو است.
5- و توهین به آقای سعید
چنین موجودی در ایرانگلوبال چه می کند، جز به لجن کشیدن اصولی که این رسانه بخاطر آن ایجاد شده است؟
راستی تا کنون کسی از ایشان کلامی علیه جمهوری اسلامی شنیده است؟
نوشته شده توسط: Anonymous

قومی که اسطوره و سمبل ملی ندارد قومی که تاريخ واقعی ندارد و از شاعر مذدور دربار ترکها «فرودسی» برای خود تاريخ درست ميکند فرزندش آقا سعيد ميشود دلاوری و رشادت ترکها را در مقابل چشم تاريخ روشن است و ترسو بودن دو روی بودن قوم فارس نيز زبان زد همه است .

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی گرداننده تارنمای ایران گلوبال، پیش از این من ایمیلی را فرستاده ام که دوست گرامی، اژدر بهنام نیز پاسخی به آن ایمیل داده اند، دوستان گرامی، انتخابات آزاد در هیچ کجای جهان برابر با تقلب در انتخابات نیست و برنده شدن و قهرمان شدن در یک مسابقه ورزشی در هیچ کجای جهان برابر با مدال آوردن از راه دوپینگ نیست! این که نویسندگانی که باید آنها را ورشکستگان سیاسی بنامیم پس از آن که می بینند نوشته های آنها خواننده ندارند با ده ها نام و ده ها آی پی انبوهی از کامنت های رنگارنگ را با نام های زنانه و مردانه و خط فارسی و لاتین به ایران گلوبال می فرستند تا وانمود کنند که "ما بیشمارانیم!" در هیچ کجای جهان نه آزادی بیان نام دارد و نه آزادی قلم! و در هیچ کجای جهان چنین کردار ناهنجاری نه آزادی عقیده نام دارد و نه آزاداندیشی! چنین کسانی که درباره زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای پیاپی

.......... پان نامه های صد من یک غاز بی سر و تهی را می نویسند هنگامی که می بینند مردم گرسنه ایران به جای زبان مادری در جستجوی نان بربری هستند و نوشته های تکراری و بی خواننده مانده آنها را نمی خوانند با این نیرنگ چندش آور می خواهند وانمود کنند که هواداران ما فراوانند! نیرنگ های دیگر این ورشکستگان سیاسی نیز پیش از این همه را خندانده اند! مانند برپائی کمپین آموزش به زبان مادری با انبوهی از هواداران و کاربران به تعداد یک نفر پشت کامپیوترنشین! و یا رزمندگان آزربایجان جنوبی با انبوهی از جنگجویان و تکاوران مسلح به تعداد یک نفر وبلاگنویس! و ........ دوستان گرامی گرداننده تارنمای ایران گلوبال، تارنماهائی هستند که کامنت نویسی را حذف کرده و خود را آسوده کرده اند! تارنماهائی نیز هستند که کامنت نویسی در آنها بدون نام نویسی ناشدنی است! برای نمونه در تارنمای ( خودنویس ) کسی می تواند کامنت بنویسد که نام نویسی کرده باشد و گمان بر این است که این روش در ایران گلوبال سودمند خواهد بود، نام نویسی در ایران گلوبال نه رفتن به اورست است و نه دویست میلیون دلار هزینه دارد و نه برابر با از میان رفتن آزادی بیان و عقیده است و تنها چند دقیقه وقت می برد! با این روش حتی اگر کسی پان نامه نویس باشد می تواند پس از نام نویسی، درباره فارس پرستی و ترک پرستی و ........ نیز یادداشت نویسی کند و آن هنگام است که روشن خواهد شد ناسیونالیست های فارس پرست و ترک پرست چه اندازه در میان مردم دردمند و درمانده و بی نان مانده ایران هوادار دارند http://www.iranglobal.info/node/27006
نوشته شده توسط: Anonymous

""" اردوغان و آینده """ در اکثر مواقع، کسانی‌ که مبادی توسعه و پیشرفت اقتصادی هستند "" نیروی اجتمائی "" را با تولید طبقه متوسط وارد جامعه میکنند که خود این افراد نیز قادر به مهار این طبقه جدید نیستند، من با تحلیل‌های آبکی‌ چپی و کمونیستی کاری ندارم ولی‌ وقایع "" پارک گزی "" چیزی از نوع تظاهرات مردم طبقه متوسط کشور‌های تایلند، برزیل بود. به نظر من اردوغان از تنش اروپا و روسیه استفاده کرده، به لجن پراکنی بر علیه اروپا خواهد پرداخت تا کاپیتال روسیه را جذب ترکیه کند، لطفا توجه کنید که اردوغان مانند رژیم فارس ایران، عمل گرائی را قربانی ایدئولوژی و بغض و کینه از این ملت یا آن ملت نمیکند. در ضمن زمانی‌ که اروپا را بحران فرا گرفته بود و کشور‌های عربی‌ در " بهار عربی‌ " دست و پا می‌زدند، این ترکیه بود که بیشترین رشد اقتصادی جهان را داشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای سعید شما که ماشاالله کار و باری ندارید و 24 ساعته در حال کامنت نویسی برای رد و افشای قوم پرستی هستید و دم از دمکراسی و ازادی میزنیدولی متاسفانه قوم پرستی و کینه قومی خود را نمی توانید پنهان کنید و چهره واقعی خودتان را با کلمات و حرفهای کینه توزانه نشان می دهید .اشکالی ندارد ما به این حرفهای متاسفانه توهین امیز شماو هم کیشانتان عادت کرده ایم .انگار سالیان درازلب جوی نشستن و می خوردن و در مذمت ترکتازی شعر و قصیده سرودن دلتان را خنک نکرده! و اما ترکان همچنان به ترکتازی خود ادامه می دهند.امروز ترکان دارای هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیا هستند،دارای جایزه نوبل ادبیات اند و بازارهای کشور گل و بلبل و شاعرانه شمااز البسه ومبلمان گرفته تامصالح ساختمانی و صنعتی در تسخیر ترکهاست و هم زبانانتان برای اجناس ترک له له میزنند و سالها میلیونها دلار برای سفر به ترکیه و خرید اجناس ترک خرج می کنند.کاش در

ایران و تبریز بودید و میدیدید در تعطیلات نوروز چگونه مردم تهران و اصفحان و شیراز و... برای خریداجناس ترک به لاله پارک تبریز هجوم اورده بودند.شما به شعر سرایی خود ادامه دهید!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز آقای یوسف آزربایجان.... همان طور که نوشته های آقای سعید به خوبی نشان میدهد جامعه فارس جریانات و مشکل های اجتماعی را در زیر و بم شعرهای حافظ و در بطن شعر های شاعران قرن هشتم می گردد.. قرن بیست و یک قرن علم , اکتشافات و ارتباطات است.. جامعه فارس همچنان در محور شمع, گل و پروانه منجمد شده باقی مانده است.. جامعه ای که نمی تواند یک فیلسوف به بار آورد از آقایانی همچون ( سعید ها) نبایستی زیاد انتطار داشت.. سعید ها دست پروده های اندیشه ( فردوسی ) هستند که شکست ساسانیان در مقابل اعراب را بخاطر قرار گرفتن سیّارگان زحل و عطارد در خارج از خطّ طولی می داند...ایشان در نوشته هایش پادشاهان قاجار را انتقاد میکند که باعث توسیع شیعه گری در ایران شد. البته این انتقاد کاملآ حق است و کسی بی لیاقتی اکثر پادشاهان قاجار را کتمان نمی کند ولی ایشان فراموش می کنند که بنویسند که درست در آن

زمان بود سمبل آن انقلاب با شکوه مشروطیّت یعنی ستّارخان که بیش از صد سال پیش صدای آزادی خواهی و دموکراسی را در شرق برای اولین بار به صدا در آورد به وسیله فارسها در باغ اتابک ترور شد. مجاهدین تبریز در این انقلاب حماسه آفرین در جیب هایشان کتابجه آثار منتسکیو که بوسیله ( علی مسیو) از فرانسه ترجمه شده بود حمل میکردند. نه قران و نه جزو عمه.... تا به حال هیچ روشنفکر فارس از ترور ستارخان معذرت خواهی نکرده است و آن انقلاب با شکوه به وسیله رضا میر پنج در روز سوم اسفند 1299 بر چیده شد.
دوست عزیز.....
آقا سعید فراموش میکند که موقعی که شاهنشاه آریامهر, شاه شاهان و بزرگ ارتش داران صدای انقلاب را شنید, در ایران 45 هزار مسجد بود و تعدات گنجایش دانشگاها, انیستیتو تکنولوژی ها و دانشسراها به 32 هزار می رسید و هر دانشگاه هم یک مسجد داشت. لااقل در انقلاب مشروطیّت شعور و آگاهی سیاسی ملت به آن حدی رسیده بود ک یک آخوند ارتجاع به دار آویخته شد ولی از برکت فرهنگ رستاخیزی در انقلاب 57, ملت عکس یک آخوند دیگر را در ماه جستجو میکردند...
من نمی دانم که اگر آقای سعید در انقلاب 57 در تبریز تشریف داشتند و یا نه, ولی تا آنجا که من شواهد این حرکت بودم شعار اصلی در تبریز بدین قرار بودند... سو ایستروخ... برق ایستروخ.... دورد ایللیخ شاه ایستروخ... آب میخواهیم... برق میخواهیم.... شاه چهار ساله میخواهیم....
نوشته شده توسط: Anonymous

""" با این تحلیل‌ها شما بدون شک در مریخ زندگی‌ می‌کنید """ تنش‌ها تازه در حال تبدیل شدن به ابعاد منطقه‌ای هستند، روسیه بدون فوت وقت "" توافقنامه کالا در برابر سوخت‌های فسیلی "" با رژیم فارس ایران را به مرحلهٔ اجرا خواهد گذاشت، پوتین در این مورد پیش دستی‌ خواهد کرد تا غرب را کیش کند، پوتین این کار را در جنوب اوکراین نیز خواهد کرد، بدین معنی که جنوب اوکراین را که دارای منابع زیر زمینی‌، کارخانجات هلی‌کوپتر سازی، کشتی‌ سازی و الخ است پیش از ورود غرب و ناتو تصاحب کند، ایران چه راهی‌ پیش روو دارد؟ ۱- به مدار "" جمهوری آزربایجان، ترکیه و غرب "" وارد شود تا ایران وارد دوران قحطی و انزوای کامل نشود. ۲- به مدار " روسیه، ارمنستان " وارد شود تا غرب در مقابل عربستان به زانو بیفتند و خلیج به طور کامل از اختیار رژیم فارس ایران خارج شود. رژیم فارس ایران میتواند از سرنوشت اریتره، کرهٔ شمالی‌، ارمنستان

و الخ درسهای لازم را بگیرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

با تمامی احترامی که به آقای رحمانی قائلم، آمما این نوشته ایشان را در جهات زیادی بسیار سطحی، غیردقیق، جانبدارانه، احساسی یافتم. نوشته بجای بررسی شرایط عینی و ذهنی تکوین پارلمان در آذربایجان جنوبی، تشکیل دهندگان آن را آماج ادبیاتی قرار داده است که گرایش سیاسی راست ایران به آن تاکید می ورزند. مهمترین اتهام ایشان به گروههای و شخصیتها "پان ترک" !!! بودن آنهاست. این اتهام اساسا جزو ادبیات شاهنشاهی و راستگراترین گرایشات فکری در ایران است. آیا این اتهام به گروهها و یا فعالین سیاسی ملت های محکوم تا چه حد میتواند دقیق و درست باشد؟؟ برخورد نادرست با گروههای سیاسی آذربایجانی که همه به راست متهم شده اند، نقش خود بهرام رحمانی چپ و کمونیست ترک به کناری گذاشته شده و قلم در فضای سیاسی و مسموم ملت حاکم به جولان درآمده است. نگاه

گذرا به این مقاله چهرهء تخریبی این نوشته را علیه جنبش خلق ترک که برای حق تعیین سرنوشت اش مبارزه میکند به عیان نشان میدهد. همه اتهام وابستگی به قدرتهای خارجی را دارند و دولتهای ترکیه و آذربایجان به نادرست در حال توطئه علیه ایران نشان داده میشوند!! و بهرام رحمانی در صدد دفاع از آن بر می آید... اما اسم این رفتار "دفاع از جمهوری اسلامی" تلقی نمیشود!!! در طول نوشته حتی یک سطر هم در مورد "پان ترکیسم" نوشته نشده است، اما همه به آنها متهم هستند. برخورد احساسی آقای رحمانی نیز سوی بسیار ضعیف این نوشته است، چرا که استفاده از صفت "جنوبی" برای آذربایجان و نوشتن آذربایجان با حرف "ز" هم برای ایشان مسئله ساز شده است، بدون اینکه تعمیقی در این خصوص شده باشد.

خلاصه اینکه نفرت نشسته در متن نوشته آقای رحمانی، بر ذهنیتی غافل و ضدیتی احساسی تکیه دارد. علت این ذهنیت و غفلت آقای رحمانی را چگونه میتوان توضیح داد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی نمیدانم چند کلاس سواد دارید ولی‌ من خودم زیر دیپلم هستم همش حرف آزادی می‌زنید آیا این را هم درک می‌کنید که برای این آزادی جامعه باید آمادگی داشته باشند هنوز هم مردم ایران این آمادگی کامل را برای آزادی و دمکراسی ندارند با دروغ و فریب نمیشود که آزادی و دمکراسی به دست آورد در زمان مصدق ۷۰ در صد ایران بی‌سواد بودند در سال ۵۷ هم مردم داشتند رشد میکردند اگر کمی‌ صبر کرده بودید به آن آزادی هم میرسیدیم به مردم دروغ نگویید مردم آگاه هستند من متولد ۱۳۴۷ هستم در انقلاب ۱۰ سال داشتم به خوبی‌ آن زمان را به خاطر می‌آورم

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای داریوش رستمی؛
در اینکه بخش قابل توجهی از سیاست زده گان دنبال خمینی افتادند تردیدی نیست و باز هم شرایط استبدادی ماقبل انقلاب بهمن بستر این خطا و بخشا خیانت را فراهم کرده بود. من که ادعا کردم و می کنم که اگر در ایران آزادی می بود؛ اسلامگرایان شانسی برای کسب قدرت سیاسی نداشتند؛ همانطور که اگر اکنون فعالیت همه احزاب آزاد گردد؛ ملت ایران پهن گاو هم بار مدافعان حکومت اسلامی نخواهند کرد. فراموش نکنیم که نیروی قابل توجهی از همان ابتدا به حکومت اسلامی نه گفتند و من یکی از آنها هستم که حتی در تظاهرات های آستانه انقلاب، با شعارهای اسلامی مخالفت کردم.
در ضمن مردم هم اشتباه می کنند ، همانطور که در المان فریب هیتلر، در ایران خمینی، و ... را خوردند. پیشرفت بشریت مدیون شنای خلاف جریان (نقد و نفی کهنه و به پیشواز نو رفتن) پیشروان جامعه بوده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

خدايي شما فردوسي و شعر است و اين در اساس با ما ترك ها كه قهرمانان مبارز و جسور سمبل تقدس هستند تفاوت بنيادي دارد و من به شخصه به عنوان يك ترك اصلاً شعر و شعر خواني را مايه مباهات و افتخار نمي دانم و تركتازي و چالاكي را بر شعر و خواني كه آب و نان نمي شود ترجيح مي دهم.افتخار من نه تنها وسعت حكومت سلاطين تركهاست بلكه مدت زمان دروه تاريخي اين حكومت ها است كه بي نظير است .كسي براي شعر و شعرخواني تره خورد نمي كند بلكه فقط بدرد محافل عيش و نوش و خنده مي خورد

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی‌ یک سری افراد سیاسی میگویند اگر شاه اجازه میداد مردم رساله خمینی را بخوانند انقلاب نمی شد یا مردم فریب این آخوند دجال را نمی خوردند باید به این افراد نادان که فکر میکنند مردم نادان هستند بفهمانم شما که سیاسی بودید و هر کتابی‌ را از هر سوراخی پیدا میکردید و می‌‌خواندید چرا دنبال این آخوند دجال راه افتادید ,,

نوشته شده توسط: Anonymous

باز هم جنون در برابر اندیشه! يوسف آذربايجان؛ریزه خوار سفره ....، ضرب المثل ترکتازی ریشه درعواطف و احساسات مردم ایران نسبت به ستمگری و توسعه طلبی و غارتگری چنگيز خان و ترکان در ایران دارد و بیانگر غصب کردن و بعد ادعای مالکیت داشتن است که خوشختانه در ادب و شعر فارسی، بازتاب گسترده یافته است. حا فظ میگوید:فغان کین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب/چنان بردند صبر ازدل که ترکان، خون یغما راشبیخون زدن ترکی، در بیتی از اقبال لاهوری:بر عقل فلک پیما، ترکانه شبیخون به/یک ذرهء درد دل، از علم فلا طون به و یا نظامی میگوید:چند غبار ستم انگیختن/آب خود و خون کسان ریختن/روز قیامت ز من این ترکتاز/باز بپرسند و بپرسند باز/شرم زدم چون ننشینم خجل. ...............

............!تو را چه به اظهار فضل. .......... بر مناره رذالت آخوندی، اذان تكفير را سر ميدهی، چیستید ای مردگان گور زاد گور زی ، تا فرق سر در لجنزار نژادپرستی فرو رفته که هیچ گوری وجود تان را نمی‌پذیرد،چون خاك بيجان را هم ..........يوسف آذربايجان؛ گلوی فحاش بيمارت مرا بیاد مرحوم بازرگان انداخت كه در مجلس ارتجاع، خطاب به زن رجايی معدوم كه به جنون گاوی دچار شده بود و وی را زير دشنام گرفته بود، گفت: «اونی كه به ما نريده بود، كلاغ .... دريده بود».
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سعيد شما خيلى ادعاى دموكراسى و حقوق بشر و انسانيت مى كنيد،لطف بكنيد در اين انسانيت و دموكراسى كه مدعى اش هستيد،فاشيسم فارس و جنايتهايش را محكوم كنيد (احزاب پان ايرانيست،سومكا،جنايت هاى شاه سابق بر عليه خلق كوردستان و اذربايجان و جنايت مضاعف اخوندها البته بر عليه خلقهاى تحت ستم )تا معلوم شود كه شما لااقل مثل ما عشيرت گرا نيستيد و مترقى هستيد

نوشته شده توسط: Anonymous

اینجانب نیز خود را در غم جانکاه و همچنین در شادی و جشن و رقص و پای کوبیتان شریک میدانم، و امید وارم که خداوند تبارک وجود نازنینش را از کنز کنازان، و طنز طنازان، و کرشمه های سیه چشمان محفظ بدارد. و اوقات خود را زیاد صرف عیش و نوش با پریچهره گان بهشتی نفرماید. و هر از گاهی اگر فرصت داشته باشد، با رخصت از بارگاه خداوند جلیل، جهت بررسی اوضاع و تنظیم سایت دوزخی ایران گلوبال سفر کوتاهی به این دنیا بکند و نظر گرانبهایش را بمحضر دوستان مبذول بفرماید، تا دل عاشقانش از فرط دوری وی دچارملالت و آرزرده گی خاطر نگردد. اجازه بفرمائید، کمی احساساتم را به محضر ایشان بروز بدهم: " که جامعه ایران، مثل معتادی که به مواد مخدردچارشده باشد، و بدون آن قادر به ادامه حیات نیست، :" دروغ، تهمت زنی، خود بزرگ بینی، نژادپرستی، خود خواهی، گستاخی، تمامیت خواهی، خوار داشتن دیگران، سانسور، دیکتاتوری،

زبان پرستی، خاک پرستی، عشیره پرستی، توهین، دوروئی، پر روئی، ادعاهای گستاخانه، امر و نهی، وکیل مداری، قیم مآبی، تمسخر دیگران، جوک گوئی، تاریخ سازی، شعار گوئی، حق بجانب نگری، تهدید، سرکوب روانی، و.. و...، زینت بخش زبان، تاریخ، ادبیات، و سیاست،.. و از افتخارات مهم جامعه جهنم ایران، و مطبوعات آن است. از این رو، فقدان این نکات، بدون شک از جلا و عظمت سایت ایران گلوبال نیز خواهد کاست. انتظار میرود که این تخدیر بزودی با تلاش و همت شبانه روزی تمامیت خواهان بزودی جبران شود. تا ایشان بدوراز هیاهوی دنیوی، بتواند با خیال آسوده درکنار سیه چشمان طوبا، با صرف شرابهای مخصوص و گرانبهای کوثر مدل فرانسوی، به عالم هپروت مشرف شوند. باشد که وجود نازنینشان قرین تقیه لایزال رحمت الهی گردد. انشاالله!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سعيد در بحث سياسی کم آوردی حالا ........ ، ترکتازی یعنی چه؟ مخاطب تو ملت ترک آذربایجان است. اين لجن زار شونيزم عجب روی شما تاثير گذاشته که هيچ مرز اخلاقی برایتان باقی نماند و خاک پرستی آنقدر به رگ هايتان تزريق شده که چشم دين اين همه ظلم و ستم به ملل غير فارس را براحتی انکار ميکنيد و اسم اين را وطن پرستی ميناميد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اقبالی عزیز، برای درک ایده یکدیگر لازم است در مفهوم کلمات معنای «مشترکی» داشته باشیم. قومگرایی یعنی چه؟ اولاً این واژه از نظر جامعه شناسی صحیح نیست. چون در جامعه سرمایه داری وابسته ایران، نظام و روابط «اقتصادی-اجتماعی» سرمایه حاکم است-اجتماع فاقد قوم میباشد. قوم مربوط است به دوره و نظام ارب-رعیتی. بگذریم از این موضوع . ما قومگرایی نداریم. ملت گرایی داریم. همان ناسیونالیسم است. بله منهم موافقم با ناسیونالیسم فارسی و غیرفارسی نمیتوان عمارتی ساخت. هر دوی اینها با رفع تبعض همه جانبه - یعنی ایجاد «برابری حقوقی» در اقتصاد-سیاست-فرهنگ -جنسیت و مذهب و غیره رفع میشوند. من موافق رفع تبعیضم و ناسیونالیسم را ارتجاعی میدانم.از اهداف من یکی دفاع از رفع تبعیض-و نقد ناسیونالیسم موجود است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب احمدی زاده ؛ نمی دانم «چپ» هستی و یا تجزیه طلب، که انسان را با نژاد و قومیت میشناسد.اما بهتر میبود پیش از آنکه نقش«معلم اخلاق» را بازی کنید،«خلق های تحت ستم»آذربایجان و کوردستان را بدلیل عدم حمایتشان از دو گماشته روس،تحت لوای«حفظ حق مسلم و قانونیشان»نفهم وبیشعورخطاب نمیکردید.! و در هیبت یک«ویروس شناس»، افشای ژست های «نماینگان خلق های تحت ستم» را که با تُرکـتازی قلمی وظیفه عاجل«انترناسیونالیستی و حقوق بشریشان»بالکانیزه کردن ایران و ایجاد مترسکهای تک ملیتی با هژمونی قومی -نژادی است «بیماری کثییف» نمیخواندید.جناب احمدی زاده پیش از آنکه در قالب یک«روشنفکر»به دیگران دقت در نوشتن را یاد آوری کنید، با بی اعتنایی به منابع معتبر تاریخی و بدیهی‌ترین پرنسیپ‌های سیاسی,در جهت نفی مالکیت حقوقی ملت ایران دست به جعل نام تاریخی آذربایجان تحت عنوان«آذربایجان جنوبی» نمیزدی.اینچنین اسم.....

.... گذاری هایی یک گفت و گوی روشنفکرانه درباره ریشه و تاریخ نام فلان روستا و بهمان شهر نیست. بخشی از بازی کلان سیاسی است که پایان دادن به تمامیّت ارضی ایران را دنبال می کند.هر چند مشکل کنونی شما تجزیه کشور و یا حفظ تمامیت ارضی کشور نیست و چاره دیگری نداری جز اینکه با امثال «بلوچی» که خواهان دولت قومی و عشیره سالاری هست کنار بیایید.ولی آیا احزاب لیبرال دمکرات اروپایی آشکارا و بی اعتنا به منابع معتبر تاریخی در جهت نفی مالکیت حقوقی ملتشان دست به جعل نامهای تاریخی بخشی از کشور میزنند، برای مثال بجای اسپانیا از نامهای ایبری، باسکی و سلتی استفاده میکنند.بی اعتنایی به حقایق روشن و مسلّم تاریخی دزدی و تقلب است و البته این دزدی و تقلب مسبوق به سابقه است که دامنه جعل و تحریف را حتی به جعل واژه ها هم کشیده شده است. برای مثال درکجا دیده شده است که احزاب لیبرال دمکرات اروپایی و چپ دست به ملت سازی های مصنوعی بزنند و سوئدی زبان‌های فنلاند را «ملت سوئد» یا فرانسوی زبان‌های سوئیس را «ملت فرانسه» بخوانند.جناب احمدی زاده ؛پیش از آنکه با «قلم ظریفت»دیگران را به «شب شعر» دعوت کنید لازم دیدم که برای آموزش شما و احیاناً دیگران ،بحث طنز و انتقاد را مقداری باز کنم. طنز از نظر چشم‌انداز بافت کلامی و ساختمان با تمسخر، تحقیر و یا طعنه‌ یکی نیست ،فکاهیات تندی است که طبع انتقادی دارد و با دادن تصویر هجوآمیزی انواع مسائل روزمره فرهنگی، سیاسی، اجتماعی را به‌ صورتی اغراق‌آمیز، یعنی زشت ‌تر و بدترکیب‌ تر از آنچه هست مورد انتقاد قرار میدهد. نمونه طنزهای عرفانی عطار نیشابوری و مولوی و طنزهای سیاسی عبید زاکانی . و یا نوع (طنز جوونال)در این نوع طنز، طنزپرداز مسائل سیاسی، اجتماعی را که به نظر او کاملا جدی هستند بدون گذشت مطرح می‌کند .و یا(طنز تلخ یا سیاه) که از نظر محتوا و مضمون،شیوه‌ و ارائه طنز شخصی را مورد انتقاد را از هر لحاظ کوچک می‌کند.مثل فلانی سگش بهتر از خودش است.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

ائلیار گرامی؛
من در یک نوشته مستقل در باره اهداف و سیاست ها خواهم نوشت و تلاش خواهم کرد تا نقش مخرب قومگرائی، اسلام محوری و نژادپرستی را در جنبش دمکراسی خواهی روشن کنم و نشان دهم که با مصالح کهنه و فرسوده، نمی توان آسمانخراش (جامعه سالم) بنا کرد.
زنده باشی

نوشته شده توسط: Anonymous

عجب فیلم سازی همش در باره سیاسیت سخن گفت. بیچاره هنر که گرفتار سیاست شود

نوشته شده توسط: Anonymous

این مصاحبه خنده دار را از دست ندهید لیلا قبادی می گوید در دانشگاه های کانادا رساله خمینی را تدریس می کنند ومصاحبه کننده اقای فروزنده در مقابل می گوید «خانم شوخی می فرمائید؟» اگر اینها روشنفکر های ما باشند...خدا به داد ما برسد. همین اقای فروزنده چندی پیش فریاد بر آورد که اگر گروههای اتنیکی بخواهند به خواسته های خود برسند ؛ او در کنار همین جمهوری اسلامی با انان مبارزه !می کند !!

نوشته شده توسط: Anonymous

این خانم لیلا ممکن است هنرمند و نویسنده خوبی باشد ولی در عرصه سیاسی واقعا پرت است او می گوید که غرب ، بی بی سی صدای امریکا مطبوعات غربی ، خانم عبادی، سازگارا و گنجی مبلغ و مدافع نظام جمهوری اسلامی است!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

سعید گرامی !
نمی دانم شما از من بزرگترید، یا کوچک. در هر صورت محض احتیاط از اینکه به بزرگتر از خودم پیشنهادی ارائه میکنم معذرت میخواهم.
دوست من انسان برای چه می نویسد؟ نوشتن بسان پنجره ای است که از دل باز میشود وبرای انسان فرح و آسودگی خاطر به ارمغان می آورد و از طرف دیگر دریچه ایست از فکر آدمی که امکانی فراهم میکند برای دیگران که وارد افکار و اندیشه های آدمی شوند. دوست عزیز! مسلم است شما هم همانند هر کسی در نوشته هایتان پیامی دارید برای خواننده و همانند هر نویسنده ای دوست دارید افکارتان مقبول دلها واقع شود. نوشته اگر مخاطبش خواننده ای باشد که خط فکری اش همسوی با نویسنده است از نظر تبادل افکار مشکل چندانی نخواهد داشت، اما اگر خوانندگان او افرادی هستند که تماما با اندیشه های نویسنده در جبهه مخالف واقع هستند ، بایستی خیلی دقیق و ظریف و با ادبیاتی که بر دل خواننده می نشیند نوشته شود،

نویسنده اگر به تفکرات خویش و آنچه بر قلم می راند ایمان داشته باشد به طبع همه تلاتشش و هدفش از نوشتن رعایت ادبیاتی خواهد بود که به هر نحو ممکن بتواند از یک طرف بر دل بنشیند واز طرف دیگر جوانه های تغییر افکار قبلی خواننده و تامل در اندیشه های جدید نویسنده را در وی شکوفا نماید و بدین سان آن نوشتار می تواند همه گان را از زیبایی ها و نتایج پر بار اندیشه های نویسنده اش، بر آینده تمامی انسانها آشنا سازد.
نوشته شده توسط: Anonymous

مردم ایران تحمل دخالت ورفتار متکبرانه وامرونهی غرب روندارند کارهایی مثل قطعنامه اروپا مردم رومتحدتر پشت حکومت نگه میداره چون اولین سوال اینه پس عربستان بحرین و...چی بااونا مشکل ندارند از اونگذشته دیکته کردن قوانین خودشون وحشی خوندن قصاص که حکم صریح قران ودرایران به شدت مذهبی قابل تحمل نیست وموضع تندروها رودرایران قوی تر میکنه مردم داخل رو با خارج نشین ها مقایسه نکنید زمین تااسمون تفاوت نحوه تفکروزندگی شون

نوشته شده توسط: Anonymous

زمان ما قبل از نماز یک رزمنده که هر روز تغییر میکرد یک خاطره از جبهه ونحوه شهادت یکی از سربازان ایران رو میگفت بعد نماز توسط روحانی منتخب مدرسه اقامه میشد جمعا بین 40 تا 60 دقیقه در حیاط مدرسه روی اسفالت زیر افتاب تو یک شهر نیمه کویری کل جمعیت 600 نفری راهنمایی همه موظف به خوندن بودند فقط چون دختر بودیم هرکس 7 روز مجاز بود نخونه اونم به محض شروع نماز دوسه نفر می اومدند اسامی رو یادداشت میکردند اگر بیش از7 روز اسم کسی تولیست بود باید به مدیر معاون ودبیر پرورشی پاسخ میداد دراون مدت دورتر از بقیه زیر سایه محدود درختان باید جمع میشدند وبه سخنرانی رزمنده جانباز یا ازاده گوش میدادند الان میگه اجباری نیست پس هنوز خیلی فاصله دارند ماباید روی اسفالت نماز میخوندیم نه حتی روزنامه چون ممکن بود تومتن اسامی مقدس باشه والبته تمام طول سخنرانی هم روی اسفالت نشسته بودیم درسکوت کامل ولی خدایی اش

امام جماعت ومعلمین هم مثل ما روی اسفالت می نشستند اون رزمنده هم مثل ما روی اسفالت نماز می خوند بدون اب خوردن زیر افتاب مستقیم ظهر یا سوز سرمای خشک کویر توزمستان فرقی نداشت درهرصورت
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه کامنت اول:شعار پروژه خاورمیانه بزرگ صدور «دموکراسی» ست. ببین چگونه شعارت را پروژه کرده اند که برایت «رهبر» و «دولت» تعیین کنند- و خیال کنی «خودت انتخاب»کرده ای. چلبی سازیها قدمت تاریخی دارند.پروژه داران بخاطر منافع خود حاضر اند فاشیسم را هم برایمان قالب کنند.همانطور که «طالبانها» را وقتی نیازشان بود ساختند. همانطور که خمینی را در برابر قدرت گیری چپ و دموکراتها و غیره در رقابت با «شوروی سابق» در پروژه ی خودشان گنجانده و به قدرت رساندند.هیچ نیروی سیاسی مستقل و مردمی که از بطن جامعه برخاسته - و عصاره ی ستمدیدگیها و امید هاست- بدون محاسبه « شرایط عینی و امکانات خود» شعارهای « تخیلی» و خارج از امکانات حقیقی خویش جار نمیزند. این تجربه تاریخی فعالیتهای انقلابی ست ؛ اگر جریانی چنین کرد میتواند به دلیل آن باشد که این نیرو با مغز خود نمی اندیشد؛ فکر او را دیگران-پروژه داران- تعیین میکنند.

از تجارب فعالیتهای انقلابی در تاریخ به این نکته نیز برمیخوریم که: رهبران یا تشکیلاتی که از جامعه و از دید اعضاء و طرفداران خود دور شده و درخارج ساکن میشوند یا تشکیلاتی که درخارج پاگرفته و همانجا حرفش را میزند، چون «دور از محیط» اند؛ و دچار دید ذهنی ، چون
سلامت «روابط » خارجی و داخلی شان برای اعضاء و طرفداران که سرگرم « فعالیت» در داخل اند - نمی تواند مشخص و قابل تأیید باشد - ضرورتاً، فعالان درمحیط خود «مستقل و به خود متکی» میشوند. و همه چیز را خود تصمیم میگیرند. و خود را به دور دور ها دلخوش نمیکنند. و چیزی را که خود از نزدیک تست نمیکنند نمی پذیرند. در حقیقت مانع بازیچه شدن خود میشوند.

. چشم بستن بر این تجارب یعنی نا آگاهانه-احتمالاً- بازیچه شدن. و در خدمت پروژه ها قرارگرفتن. نسل گذشته وظیفه خود میداند که تجاربش را به نسل جوان منتقل کند. که بعدها نگویند چیزی نگفتیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

الناز خانم بهتر بود میفرمودید رهائی از شوونیسم و افتادن در چاه کثیف فاشیسم

نوشته شده توسط: Anonymous

همان عربی که‌ به‌ آن ميتازيد برايتان اسلام آورد......غلظت آن را بيشتر نيز کرديد و تشيعش ناميديد و به‌ مردم ايران تحميل کردید........آنچه اما‌ امروز در حوزه‌ی زبانی در ايران شاهد آن هستيم را چيزی جز شووينيسم و جينوسايد فرهنگی نمی‌توان ناميد.پایان نقل قول.؛ جناب ایرانپور، اولا با استناد به داده ها و حافظهٔ تاریخی،عرب برای ایرانیان اسلام نیآورد بلکه با ضرب نسل کشی وارد ایران شد و توسط شاه اسماعیل صفوی ترک تبار به ضرب شمشیر و کشتار عمومی، ایرانی سنی مذهب تبدیل به شیعه شد.دوما اگر مشکل با«آسيميله»شدن و«جينوسايد»داری که زیربنای سیاستهای راهبردی و نظام برنامه ریزی فرهنگی در نظام آموزش و پرورش رژیم اسلامی با ولی فقیه ترک تبارغیرفارس حاکم، نه تقویت و پیشبرد فرهنگ ایرانی که توجه به مبانی ایدئولوژی عربی(اسلامی) است و همه چیز، فرهنگ،معماری،موسیقی باید رنگ و بوی اسلامی داشته باشد. جناب....

ایرانپور به این پرسش در تاریکی جواب بده : این چه حاکمیت «شوینیستی فارس » است که سیاست آسیمیله کردن و «جينوسايد» ملت ایران را در دین و زبان و فرهنگ عرب دنبال میکند ؟ اگر بجز این است که فرهنگ صیغه و دست و پا بریدن ریشه در فرهنگ عرب دارد مستندات خود را ارائه نمایید تا باشد که من هم فیضی برده باشم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سانسورچی به رحمت ایزدی پیوست. اما روح مبارک اش در کالبد 6 تن حلول کرده است که در لابلای سطور نوشته ها به گشت و گذار پردازد. و...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز محمد احمدی زاده، ممنون از نظر شما. زحمت کشیده اید. خوشحالم که عزیزانی مثل شما پیام این نوشته را درمییابند و با خود و زندگی و جانشان به گفت و گو می نشینند. آنجا ، نوشته، خواسته آینه ای باشد برای جانهای دلباخته ، که خود را بهتر ببینند و بهتر بشناسند. و بدانند که ذوب و آمیخته با هستی و نیستی مردم و سرزمین خویش اند.و جدایی ناپذیر. هرچند که به ظاهر گم و ناپیدایند؛ اما حقیقتاً عشق اند و نامدار. چون سرزمین و مردممان. اگر کوه و چشمه، کوچه و خیابان، بزرگ وکوچک به سخن درآیند "جان" زبان آنهاست. در هر جا یی که انسانها زندگی میکنند .همانطور که نوشته اید جان ، جان همه چیز و جان همه ی عاشقان است.شاید خود عشق است.نمیدانم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سوء استفاده کردن از فضای دموکراتیک و تُرکـتازی قلمی برای تکه پاره کردن ایران در جهت ایجاد«دولت ُترک در تبریز»،«دولت عرب در اهواز»و«دولت کُرد در سنندج» که عاجل‌ترین وظیفهٔ سیاسی جماعت نژاد پرست تجزیه طلب شده است،بی‌اعتنایی به بدیهی‌ترین پرنسیپ‌های ژورنالیستی است و با آزادی بیان و اندیشه نباید یکی گرفت . آیا احزاب چپ اروپا مثل احزاب«چپ»ایرانی فرو مانده در میراث تفکر استالین، با قرار دادن امکانات همصدا و وحدت نظر و عمل با عناصر تجزیه طلب امثال (گروه نژادی باسک )که هیچ گونه قرابت تاریخی -فرهنگی وزبانی با اسپانیها ندارند ،وظیفه عاجل انترناسیونالیستی شان را خُسران و مصیبت، برای مردمانشان قرار میدهند و در هیئت یک روشنفکر به بهانهٔ بافت چند قومی یا وجود اقلیت قومی ـ مذهبی درب ِ پارلمانهای اروپا و آمریکا را برای«بالکانیزه» کردن کشورشان وملت سازی های مصنوعی ازین دست از پاشنه بکَننَد...

....درکجا دیده شده است که احزاب چپ اروپا و احزاب لیبرال دمکرات اروپایی هم مثل مثل احزاب«چپ»ایرانی، با عده ای که تعبیر نژادی بغایت مادون تاریخی از«انسان » دارند که خواهان دولتهای دولتهای قومی و یا عشیره سالاری" هستند همصدا و وحدت نظر و عمل برابرحقوقی ملتشان را از طریق تجزیه کشور دنبال کنند.آیا احزاب لیبرال دمکرات اروپایی آشکارا و بی اعتنا به منابع معتبر تاریخی در جهت نفی مالکیت حقوقی ملتشان دست به جعل نامهای تاریخی بخشی از کشور میزنند، برای مثال بجای اسپانیا از نامهای ایبری، باسکی و سلتی استفاده کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یردانی من فکر نمیکنم آقای ائلیار دلیلی برای عذرخواهی حداقل از من نوعی، فردی بقول تو ازطبقه فعال سیاسی – ملی آزربایجانیها، داشته باشند. اگر فراموش نکرده باشید جنابعالی خودتان چطور بازیچه دست همین بازی کودکانه آقای چهرگانی هنگام تاسیس گاموح شدید. و با اینکه دیگران در مورد فعالیتهای نسنحیده آقای چهرگانی رهبر گاموح به شما هشدار داده بودند اما باز هم به حمایت خود از چهرگانی ادامه دادید و حتی یک پست انتسابی را هم کسب کردید تا اینکه بعد از سالها متوجه همان حقایقی شدید که دیگران قبل از شما شده بودند گاموح بادکنکی بیش نیست. پس لطفا کمی با احتیاط در مورد انتقاد آقای ائلیار برخورد کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

خدا و خلق میدانند که دست شما به چه جنایتهایی در این صفحه خون آلود است . شما لااقل از این طریق به یک تخصص رسیدید که در آینده در جایی میتوانید از آن استفاده کنید .

نوشته شده توسط: Anonymous

tara عزیز .. همان طور که اشاره کردید تمام زبان ها کامل هسنتد و زبان ناقصی وجود ندارد.. حتی زبان اشاره ای و علامتی که اشخاصی که توانائی حرف زدند را ندارد استفاده میکنند آن هم در حد خودش کامل هست...- زبان وسیله ارتباط موجودات زنده است. این ارتباط میتواند تکلمی باشد , موجی باشد , نوری باشد و یا شیمیائی....وحشت این آقایان در این جاست که نمی توانند قبول بکنند که بیداری ملت های منطقه شروع شده است و دیگر ان دروغ ها و تحریف تاریخ به سر آمده است. در عصری که دانش و کسب اطلاعات دقیق و علمی با یک کلیک کامپیوتری بدست می آید, دیگر جای برای دروغ بافتن ها نمی ماند. این اقایان که یک نوع حس برتری دارند , وقایع حالی را نمی توانند ببینند و یا درک بکنند.. همیشه در گذشته زندگی میکنند آن هم گذشته ای که از واقعیّات دور بود. جلاد تاریخ را به عنوان بنیان گذار حقوق بشر قبول میکنند به این خاطر که به

احساسات خوش باوری ها دست بیابند.
نوشته شده توسط: Anonymous

تشکر فراوان از نویسنده محترم

خیلی عالی بود/
نمی دانم باز چرا برخی عزیزان چشم بسته و با تعصب افراطی در برابر چنین نوشته تلخ اما سراسر مطابق با حقیقت و واقعیت موضوع گیری کورکورانه می کنند .

احترام به حقوق ملت ها و مبارزه با هرگونه ظلم و تبعیض خصوصا تبعیض نژادی و مذهبی خواست تمام انسان های ازاده می باشد .
درود بر نویسنده محترم