Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

با سلام به دوستان. 1- آذربایجان گرامی، مسئله تعداد نیست، ایجاد آگاهی در طرف مقابل برای پذیرش آن حقوق است.2-بحث عزیر، فاعل کار: تشکلهای مدنی-فرهنگی- صنفی-سیاسی و جنسی؛ و غیره نه تنها در آذربایجان بل در تمام ایران است. و ایجاد «فرهنگ دموکراتیک» جهت پیاده کردن «دموکراسی» هم در آذربایجان و هم در ایران. تشکلها اکنون ضعیف و غیر علنی هستند-با کمترین فضای باز بازهم بیشتر خواهند شد.از این طریق محیط برای فعالیت علنی آنها و پدید آمدن احزاب و سازمانها ی جدید فراهم میشود.بین: زنان-دانشجویان-دانش آموزان-زحمتکشان یدی و فکری و روشنفکران و هنر مندان و دیگر اقشار اجتماعی. همه چیز از نو زاده میشود. احزاب کلاسیک که امید انگیز نیستند باید به دنبال تشکلهای جدید حرکت کنند و نه برعکس. ما نیاز به «ایجاد فرهنگ دموکراتیک» در خود و در جامعه داریم.در این راه لازم است تلاش شود.

وقتی شما در نوشتن یک کامنت این فرهنگ دموکراتیک خود را نشان میدهید و
دریافت میکنید وظیفه اجتماعی خود را انجام داده اید.نیاز هست همه چنین کنند. آنوقت در «تسلط فرهنگ دموکراتیک» مسئله فرهنگی-سیاسی-و اقتصادی ماهم شرایط لازم مییابد که حل شود.* رفع تبعیض یا تبعیض همه جانبه: یعنی استقلال در اداره امورخود-یعنی رفع مشکلات و برابری حقوقی سیاسی- اقتصادی-فرهنگی.جنسی(برابری زن و مرد) و غیره. را شامل است.و حق تعیین سرنوشت. یا به قول خودم« انتخاب با هم زیستن یا نزیستن.»به صورت آگاهانه و در فضای دموکراتیک و با وجود احزاب و سازمانهای سیاسی و فرهنگی و مدنی و غیره.دموکراسی یعنی : من فرد اجتماعی در همه چیز زندگی خود دخالت و نظر داشته باشم و تصمیم گیرنده. و جامعه با خواست و نظر ما مردم اداره بشود. حق کنار زدن و جایگزنی داشته باشیم. امنیت و استقلال و آزادی و رفاه فرد و جمع قانونی اجرا شود. همه سازمانها و احزاب سیاسی آزاد باشند. دموکراسی نسبی همان است که در کشورهای پیشرفته ی اروپایی اجرا میشود. گرچه کافی و کامل نیست.ومن خود بیشر به «دموکراسی مستقیم» معتقدم. از نظر من همه زبانها برابر-آزاد- و ارزشمند هستند. و باید مورد حمایت برابر قرار گیرند. هیچ قانونی نباید فرهنگی را ممنوع کند.قدغن کردن فرهنگ جنایت است.*جلوگیری از جنگ:با همان نیروهایی که دموکراسی را میسازیم. یعنی با تشکلهای مختلف مدنی-سیاسی جامعه. در همکاری با همه آنان که موافق صلح و حل اختلاف از راه مسالمت اند. * 3- ما سه خواست و مشکل داریم: الف رفع دیکتاتوری برقراری دموکراسی از راه حکومت غیر متمرکزب- اجرای عدالت اجتماعی در جامعه 3- رفع تبعیض همه جانبه در جامعه(فرهنگی-سیاسی-اقتصادی-جنسی- کاری-و..)و ایجاد برابری قانونی.این سه مشکل از راه ا«ایجاد فرهنگ دموکراتیک» - متشکل شدن اقشار اجتماعی در سازمانهای خود-اجرای قدرت غیرمتمرکز- جدایی دین و دولت- و حفظ استقلال قوای اداره جامعه طبق قانون و مانند اینها میتواند عملی شود. با تشکلهای یادشده میتوان صلح و دموکراسی را عملی نمود. پیش از هر چیز به «فرهنگ دموکراتیک» و « انقلابی در فرهنگ کهنه و استبدای خود» نیاز داریم. هضم فرهنگ دموکراتیک - انقلاب در فرهنگ استبدادی. و بازیچه پروژه ها نشدن. یعنی: هیچ نیروی سیاسی مستقل و مردمی که از بطن جامعه برخاسته - و عصاره ی ستمدیدگیها و امید هاست- بدون محاسبه « شرایط عینی و امکانات خود» شعارهای « تخیلی» و خارج از امکانات حقیقی خویش جار نمیزند. این تجربه تاریخی فعالیتهای انقلابی ست ؛ اگر جریانی چنین کرد میتواند به دلیل آن باشد که این نیرو با مغز خود نمی اندیشد؛ فکر او را دیگران-پروژه داران- تعیین میکنند.چشم بستن بر این تجارب یعنی نا آگاهانه بازیچه شدن. در خدمت پروژه ها قرارگرفتن.

. *** آذر عزیز ، جلو گیزی از جنگ قبل از وقوع آن است. وقتی شروع شد بله میشویم سوریه. استقلال طلبان خودشان نمی توانند جلو دخالتها را بگیرند -از چرایش بگذریم ... اما نیروهای جنگ افروز دارای آن قدرتی نیستند که دست از پا خطا کنند. در جامعه ایران به و یژه آذربایجان نیروهای مسالمت و صلح جو و دموکراتیک آن اندازه هستند که جلو دیوانه گیهارا بگیرند. من به آینده با این شرایط خوش بینم .
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

خدا نكند .....بنظر نمي رسد كه مرحوم شده باشي، سايه شما إز سر ما كم نشه

نوشته شده توسط: Anonymous

در ارتباط با ویروس نژاد پرستی در ایران که هر روز بدخیم ترمیشود,نمی‌دانم چه حکمت بالغه‌ای درکار است که افشای «حکام جمهوری اسلامی ایران» از طرف «اهل قلم ملیتهای تحت ستم» بَغتتآ، لا سیبیلی درمیرود!! و اینکه چرا«رفقای چپ» در یک نوآوری اومانیستی ِ فردِ اعلا! واژهٔ «خلق» را با واژهٔ «ملت اشتباهآ عوضی»گرفته اند وبجای«خلق عرب»،«خلق ترکمن»و«خلق ترک» که اسم اعظم ِ دیروزشان برای تحقق رویاهای جهان وطنانه یشان بود و امروزه پس از فروپاشی«میهن سوسیالیستی»و«تغییر قبله» به خانه تکانی ذهنی افتاده اند و روزی صد بار میگویند و مینویسند«ملت عرب»،«ملت ترک» و«ملت کرد» تا ملکهٔ ذهنشان شود و از این بابت هم، خود را با «وجدان بیدار روشنفکری» که در مقابل «خلقهای»تحت ستم دارند پاسخگوی هیچ دیّار البشری ندانند! در ربط با خواب تازه‌ای است که برخی رفقای سابق برای مردم مصیبت زدهٔ ایران دیده‌اند.ظاهرا تحلیل طبقاتی

....«رفقای چپ» به محاق رفته و«مبارزه طبقاتی» با حکومت اسلامی-عربی تمام شده و بنابراین پیش بسوی جنگهای قومی و احیای ملوک الطوایفی.به قول حکیم طوس حکایت ایران «یکی داستان است پر آب چشم».
نوشته شده توسط: Anonymous

تبعیض جنسیتی یا جنسیت‌گرایی را که به معنی تبعیض منفی نسبت به زن بر اساس«سکسیزم» آنرا را جنس درجه دوم می‌داند،ترجمان عملی اين نگاه‌ هژمونيستی جنسی در نظام سياسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و قضايی تمرکز اهرمهای قدرت در دست«جنس برتر»مرد است و تحميل طیف وسیعی از «بی حقوق ها» وعقب‌ماندگی دربحث توسعه ،نقش‌ها و موقعیت زنان در یک شیوهٔ پایدار است. و رهیافت فمینیستی به نقش زنان درچگونه مجدد در روابط قدرت«جنسیت و توسعه»تعریف می‌شود و مردسالاری و سرمایه داری را با هم نقد می‌کند و عامل اصلی تبعیض جنسیتی میداند.اما استدلال اصلی و رویه ای که نگارنده مطلب بسان دیگر قوم گرایان، در پرداختن به چالشهای زنان«آذربایجان» در پیش گرفته با چشم بستن بر واقعیت‌های ساختار سیاسی-ایدئولوژیک قدرت در جمهوری اسلامی، با نگاهی تقلیل گرایانه و با ربط دادن مساله زنان به «اتنيک» با ساختن«دشمنی به نام فارس» ،نهایتا..

این توهم را به خواننده القا می کند که در پراتيک اجتماعی-سیاسی، تبعیض جنسیتی که بر علیه زنان در ایران اعمال میشود که مثلا سیاست تبعیض جنسی خشنی که جمهوری اسلامی علیه زنان اعمال می کند این سیاست شامل زنان«فارس»نمی شود! چون که زنان«کرد،آذری،عرب و..» در نظام شغلی،نظام آموزشی،دسترسی به سطوح مختلف تصمیم گیری در امور سیاسی،امور قضایی، صیغه و تعدد زوجات،برابری در امر تکفل و سرپرستی فرزندان پس از جدایی،قانون ازدواج و دیگر زمینه های زندگی اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی و فرهنگی ،عملا در رابطه ای سلسله مراتبی در روابط «نژادی»قرار دارند،آنها از هر نظر در پایین ترین نقطه منزلت اجتماعی قرار می گیرند و زنان «فارس» نمی توانند مشکلات ناشی از ستم نژادی را درک و یا آن را بازنمایی کنند. و در نهايت درجه امكان ، عمده ترین «تضاد»زنان در استانهای کردستان،آذربایجان و غیره با «رژیم مرکزی» است و هر حرکت سیاسی از کانال تضاد «ملی» میبایستی عمل بکند.و مطالبات زنان را نه در پیوند با امر دمکراسی و در خدمت مبارزه طبقاتی بلکه با مطلق کردن مبارزه صرف ناسیونالیستی ،در باتلاق قبیله گرایی و قوم پرستی فرو می برد!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب پاپک! که در خصوص زبان و ادبیات ترکی نظر میدهد، و زبان ترکی را بزعم خود زبان "عمله" مینامد، این کاربدلیل عدم آگاهی ایشان، از زیبائیهای زبان ترکی، ساختار منطقی، و ژرفای آن است. برای اینکه قضاوت را به عهده زبانشناسان و متخصصان اینکار بگذاریم، و یکطرفه قضاوت نکنیم، حال ببینیم زبان شناسان جهان درخصوص قابلیتهای زبان ترکی، و ساختار آوای هماهنگی کلمات و زایش لغات، و ژرفای مسحور کننده آن، چه میگویند: (یوهان وان دئواله میگوید : " کاش چامسکی در جوانی ترکی یاد میگرفت. " یوهان وان دئواله (JOHAN VANDEWALLE) مسلط به 35 زبان زنده دنیاست. او یکی از بزرگترین پولیگلوت (متکلم به چندین زبان) و زبانشناس حال حاضر بلژیک است. یوهان وان دئواله می‌گوید: بر این عقیده ام فردی که زبان مادریش ترکی است در غالب جملات کوتاه می اندیشد و به هنگام سخن گفتن، این جملات کوتاه را به طرق مختلف به یکدیگر پیوند

داده و ساختارها پیچیده ای را می آفریند. این “تمایل به پیوند جمله ها”می تواند در برخی سخنوران ضعیف و در برخی دیگر به گونه ای دیوانه وار قدرتمند باشد. ساختارهای زبانی که به این ترتیب خلق می شوند به زیباترین شکل ممکن منعکس کننده قابلیتهای فوق العاده ذهن آدمی است. زبانهای بسیاری که متعلق به خانواده های زبانی متفاوت است را بررسی کرده ام، لیکن تا به امروز هیچ ساختار مسحور کننده ای را در زبانهای دیگر به اندازه ساختار جمله های پیچیده زبان ترکی مشاهده نکرده ام . اگر اجازه فرمائید می خواهم کمی احساساتم را بیان کنم، گاهی اوقات به خودم می گویم: “کاش چامسکی در جوانی ترکی یاد می گرفت. مطمئنم که در این صورت زبانشناسی معاصر نه بر اساس زبان انگلیسی بلکه بر پایه زبان ترکی شکل میگرفت…)” پایان نقل قول. (نوام چامسکی، استاد دانشگاه و زبان شناش مشهور یهودی الاصل آمریکائیست.). "منبع : وطن دیلی نیوز"
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز پروفسور احمد امید یزدانی، با سلام خدمت شما، لازم به توضیح است که ، من در کامنت خود واژه «دوستان» را به کاربرده ام که اشاره است به همان «چند نفر» که «پارلمان موقت» تشکیل داده اند. این اشاراتی که شما در کامنت خود آورده اید: «فعالیتهای سیاسی آزربایجانیها ی خارج از کشور-طبقه فعال سیاسی – ملی ما آزربایجانیها-حرکتهای وحشی » ، مال آ.ائلیار نیست ، بل از آن خود شماست.من نه ازکلمات «طبقه و نه از فعالیتهای خارج از کشور و نه از وحشی» استفاده کرده ام. چون استعمال آنها را در موضوع مورد بحثم نادرست میدانم. دلیلش هم این است که من نمیتوانم این بی دقتی را به کاربرم و « کارچند نفر» را کار طبقه، فعالیتهای خارج ازکشور-که شامل "همه" یا بخش عظیمی از افراد میشود، گسترش دهم. که در عبارات شما گسترده شده است. معنای « حسرت به دل ماندن برای کار متمدنانه» این نیست که «کارهای مشاهده شده» "وحشییانه" بوده است.

بل بدین معناست که این کارها بر اساس «تجربه سیاسی-مبارزاتی» تاریخی در عرصه تشکیل« پارلمان» و غیره نیست.دلیلش را هم ذکرکرده ام- وقتی اقدام میشود-به یک کارسیاسی که «شرایط ضرور » خود را ندارد - اقدامی از روی «دانش» نیست. و کاری که بر اساس دانش انجام نگیرد البته که غیرمتمدنانه است. من از «نفس کار» سخن گفته ام -و میگویم ، و فرق گذاشته ام بین «کار و آدم » که یکی نیستند. آدم مدرن وقتی دانش را بکار نمیگیرد کارش را «دئمی» انجام میدهد. و غیر علمی. در کجا کار غیر علمی را متمدنانه نامیده اند؟ کی گفته کسی که کار را بر اساس «تجارب سیاسی-مبارزاتی» یعنی دانش سیاسی انجام نمیدهد «وحشی» ست. این آدم کارش علمی نیست. دئمی ست. و غیر متمدنانه. خودش میتواند متمدن باشد ولی کارش نادرست است. « کار کودکانه» در بحث و کامنت من اشاره به «کودکی سیاسی»ست. فرد سیاسی کاری، که از «دانش سیاسی» در اقدام خود بهره نمیگیرد، و این دانش را دور زده کنار میگذارد،حذف میکند، در اصطلاح سیاسی میگویند« کارش کودکانه» است. چرا که بچه میگوید:« بابا! برام یه ماشین گنده بخر! منهم میخوام ماشین برونم.» - کودک نه گواهینامه دارد-نه سنش رسیده-نه از جیب بابا خبر دارد- تنها بر «اسب خیال» سوار است و میتازد. این را میگویند آرزوی کودکانه» اگر کودک اقدام کند و به فروشگاه ماشین برود « کار، کودکانه» است. چون «شرایط» را نمیتواند در نظرگیرد.مقوله «آوانتوریسم یا ماجراجویی» را در نظرگیریم: در تاریخ اندیشه و فعالت سیاسی انقلابیون نام آنرا «بیماری کودکی» گذاشته اند. کسی هم نگفته که این توهین به فلان و بهمان است. و مثالهای دیگر. در کامنت من «به کسی یا جمعی» توهینی صورت نگرفته که پوزش خواسته شود. پوزش را کسانی باید بخواهند که کار را با «عدم شرایط» و «حذف دانش» انجام میدهند. اما از این بابت که ممکن است شما طرح نظرم را «تند» احساس کنید و در احساس انسانی تان خوشی زدوده شود ، با کمال میل میتوانم از شما بخاطر زدوده شدن احساس خوشی تان پوزش بخواهم ، و اگر چنین احساس کرده اید معذرت میخواهم. آرزوی من همیشه خوشی شما و همگان است.و بخودم اجازه نمیدهم که احساس خوشی کسی را زایل کنم. اما بیان نظر، نقد، جایش محفوظ است و گفته ام که «نقد تابو نمیشناشد».

با احترام به شما. و با آرزوی توجه بیشر به دانش سیاسی- شرایط کار- استقلال اندیشه و عمل. آ.ائلیار
نوشته شده توسط: Anonymous

گفته شد: .... آیا شما که خواهان جلوگیری از جنگ هستید، منهم با شما موافقم! فکر بسیار شریف و انسان دوستانه است!! 7. اما سئوال این است:" آیا جنابعالی این هدف خیرخواهانه و بشر دوستانه را، با کدام نیروی واقع بین و دلسوز، و با کدام طیف و دسته جات، و احزاب و سازمانهای بشر دوست میخواهید عملی بکنید؟ با احترام./
و سوال من این است که اگر تلاشهای همزیستی در ایران ممکن نباشد ، و کار به جنگ استقلال بکشد نیروهای استقلال طلب با کدام نیرو و کدام متحد میخواهند از دخالتهای فدرتهای بزرگ برای تعیین سرنوشت و آلترناتیو سازی در ایران و منطقه جلوگیری نمایند؟
آیا در این صورت ایران هم مانند یوگسلاوی نخواهد شد؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

يوسف آذربايجان گرامی، از من پرسیده اید که: "ميخواهی جامعه فارس زبان و روشنفکرش را از آزمايش دموکراسی و آزادی خواهی بگذرانی و نتيجه کار بعنوان آمار به اطلاع عموم برسانی ؟" در پاسخ به شما باید بگویم که نه! من چنین قصدی ندارم و جایی هم اعلام نکرده ام که می خواهم چنین کاری انجام دهم. من تلاش می کنم، همدوش با همه نیروهای آزادیخواه و دمکرات، به جامعه ای که دمکراسی در آن حاکم باشد، برسم. آرزوی من نهادینه شدن دمکراسی و احترام به شان انسانی در جامعه مان است. طبیعتا این راه پر پیچ و خم و پر از سنگ و کلوخ است. حق تحصیل به زبان مادری، حق همه انسانهاست که باید برای آن تلاش کرد و من در این راه با همه آنهایی که خواهان عملی شدن آن هستند، همراهم. اگر روشنفکران "فارس" آن را به رسمیت نمی شناسند، باید برای آنها روشنگری کرد تا لزوم آن و حق بودن آن را دریابند.

نوشته شده توسط: Anonymous

لاچین عزیز این بی ادبی به زبان میلیون ها انیسان تقصیر اقای پاپاک نیست ،بلکه از انجا ناشی می شود که زبان فارسی ایشان برای کلمه ادب معادل ندارد (ادب و ادبیات عربی هستند) و طبق نظریه ایشان وقتی زبان ملتی برای مفهومی کلمه ندارد پس ان مفهوم در بین ان ملت وجود خارجی ندارد(ایشان بارها اعلام کرده اند که چون تورکی برای کلمات فرهنگ و نبردبان کلمه ندارد پس تورکها فاقد فرهنگ و پشت بام! هستند).البته ایشان هنوز مشخص نکرده اند کهبا اینکه زبان ایشان برای کتاب و کتیبه و حق و حقوق و منشور کلمه ای ندارد چگونه نیاکانشان 2500 سال پیش به مفهوم حقوق بشر پی برده اند و "کتیبه منشور حقوق بشر"!! نوشته اند! لازم به ذکر است که در نظر من تمام زبانه بعنوان وسیله ارتباطی بشری کامل هستند و زبان ناقص وجود ندارد و زبان مادری هر کس که اولین وسیله ارتباطی او با دنیای خارج است برای خودش ارزشمند و شیرین است

نوشته شده توسط: Anonymous

نویسندگان اطلاعیه نوشته اند "انتخابات افغانستان با نظارت ۳۲۵ هزار ناظر داخلی و بین‌المللی برگزار شد" و در همان جمله گفته اند که "دولت بدون کمک خارجی قادر شد انتخابات را برگزار کند". آیا نظارت ناظرین خارجی بر انتخابات، کمک خارجی محسوب نمی شود؟ اگر نه، لطفا تعریف خود از "کمک خارجی" را بازگو کنید.
با سپاس

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اژدر من اين سوالم را قبلا نيز از اشخاص مختلف کرده ام و تا بحال نتيجه ای حاصل نشده منتها با شما نيز در ميان ميگذارم.
ميخواهی جامعه فارس زبان و روشنفکرش را از آزمايش دموکراسی و آزادی خواهی بگذرانی و نتيجه کار بعنوان آمار به اطلاع عموم برسانی ؟ خيلی راحت است طوماری بنويسيد با عنوان « حمايت از حق تحصيل بزبان مادری ». تا ببينيم از حداقل خواسته ملل غير فارس چند نفر روشنفکر شناخته شده فارس جرئت حمايت را دارند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، با سلام میفرمائید : "از نظر من میتوان با رفع تبعیض در ایران هم جلو جنگ را گرفت و هم در کنار هم آزادانه زندگی کرد و دموکراسی را ساخت." نظر بسیار خوبی است. منهم بعنوان یک ایرانی دراین مفهوم با شما هم صدا هستم. اما ساختمان و ساختار جمله تان از نظر فاعلی مجهول است. 1. با کی میخواهید برای رفع تبعیض بعنوان پیشگام اقدام بکنید؟ لطفا اگر ممکن است این نیروها و یا احزاب، و تشکیلاتها را مشخص بکنید، تا خلقهای جغرافیای ایران نیز بتوانند در فراسوی آیند با ماهیت سیاسی و کار تشکیلاتی و اهداف و برنامه ها، و عمکرد آنان برای رفع تبعیض آشنا شوند. 2. آیا منظورتان از بکار بردن کلمه تبعیض چیست؟ آیا این کلمه شامل بخش فرهنگی، زبانی، سیاسی، مدنی، اجتماعی، و "حق تعیین سرنوشت" را نیز شامل میشود؟ یا فقط در یک حوزه محدود عمل میکند؟ 3. آیا از نظر شما ساختن دموکراسی چه مفهومی دارد؟ آیا مثلا در حوزه

فرهنگی، زبان فارسی بعنوان زبان اداری، و زبانهای ترکی، کردی، عربی ، بلوچی و امثالهم مثل دوره دیکتاتورهای شاه الهی و شیخ الهی قدغن میمانند؟ 5. از نظر تجربه سیاسی، شناختی که اینجانب در طول بیش از سه دهه، از ادعا های تمرکز گرائی، و تمامیت خواهی، محافل پان ایرانیست دارم، اینان که بزور سرنیزه و زندان، و کشتار! سالهاست فرهنگ ظالمانه خود را با یک استبداد صد ساله به ملیتهای ستمدیده ایران تحمیل کرده اند، هنوز احزاب و محافل پان ایرانیست، وتشکیلاتهای مشابه آن درتفکر خود بزرگ بینی و گستاخی، وائده ئولوژی ضد انسانی خود، کوچکترین تغییری نداده اند. اینان هنوز که هنوز است، با ایده لوژی های مختلف، با ادعای خاک پرستی، زبان پرستی، و نژاد پرستی که در رویای باستان گرائی و عصر پارینه سنگی فرو رفته اند، هیچ حق و حقوقی به انسان ایرانی، به ویژه، بدیگر ملیتهای غیر فارس ایران قائل نیستند، و هرگز حاضر نیستند، حتا به قوانین مصرح در کنوانسیون حقوق بشراحترام بگذارند، و ملل جغرافیای غیر فارس را از نظر نژادی پائین تر از خود میدانند!، و اصلا کسی بحساب نمی آورند، و حتا حاضر نیستند، در خصوص حقوق اولیه انسان با آنان سر یک میز بنشینند و گفتگو بکنند!! با توجه به مثال فوق، آیا چگونه میتوان بقول شما دموکراسی را در ایران ساخت؟ 6. آیا شما که خواهان جلوگیری از جنگ هستید، منهم با شما موافقم! فکر بسیار شریف و انسان دوستانه است!! 7. اما سئوال این است:" آیا جنابعالی این هدف خیرخواهانه و بشر دوستانه را، با کدام نیروی واقع بین و دلسوز، و با کدام طیف و دسته جات، و احزاب و سازمانهای بشر دوست میخواهید عملی بکنید؟ با احترام.
نوشته شده توسط: Anonymous

آنهايی که در مباحث دموکراسی و آزادی شرکت کرده اند هنوز جواب سوال مرا نداده اند که با چه نيروی و چطوری اين معجزه دموکراسی و آزادی را ميخواهند در کشوری که ايران ناميده ميشود برقرار کنند ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائليار ميخواهی جامعه فارس زبان و روشنفکرش را از آزمايش دموکراسی و آزادی خواهی بگذرانی و نتيجه کار بعنوان آمار به اطلاع عموم برسانی ؟ خيلی راحت است طوماری بنويسيد با عنوان « حمايت از حق تحصيل بزبان مادری ». تا ببينيم از حداقل خواسته ملل غير فارس چند نفر روشنفکر شناخته شده فارس جرئت حمايت را دارند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای ائلیار،
شما با کودکانه نامیدن فعالیتهای سیاسی آزربایجانیها ی خارج از کشور و اینکه هنوز " حسرت به دل مانده ام که یک حرکت متمدنانه شاهد باشم"، (یعنی اینها بچه اند و حرکتهایشان وحشی و غیر متمدن) به طبقه فعال سیاسی – ملی ما آزربایجانیها توهین بزرگی میکنید. این توهین حکایت از فقدان فرهنگ بحث و پائین بودن سواد سیاسی شماست. شان سیاسی بنده بمن اجازه نمیدهد با کسیکه دارای این چنین سطح پائین سیاسی باشد وارد بحث و گفتگو باشم. بنده تنها در زمانی با شما به بحث و گفتگو میپردازم که در صفحه ایران گلوبال از تمامی فعالین سیاسی آزربایحان به خاطر توهین و بی احترامیتان معذرت بخواهید و نورمهای یک دیالوق متمدن را رعایت بکنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دیرلی ایشیزده ن تشکورلرله. آردی اولماسی بو ایشلری گوزل بیر قایدایا چئویرر. ساغ اولون

نوشته شده توسط: Anonymous

جان، عشق است. جان دلباختگی است. جان می تواند آذربایجان هم باشد. جان میتواند خوزستان شود. جان. جان همه است . جان در هر کس که به خود جان تازه ای می گیرد یکی است و در عین حال متعدد. راه نجات همه است. حتی گزمه هم باید جان بگیرد. وای به روزی که تخمی که در مغز پولاد کاشته کاشده جان او را از دستش برباید. پولادها دوباره کتابهای عمو را باید بخوانند. جان که رفت، نورا ها را حس دینبلو دینبو شدن فرا خواهد گرفت. پرنده مردنیست، جان باید در خاطره ها جاودانه بماند .

نوشته شده توسط: Anonymous

ناصر جان : قبل از ھر چيزى کاش فاميلتان کوردستان پور ميبود بجاى ايران پور.
تا اين'' سعيدھا ''ميفھميدند کہ ايران آنھا بغير از کوردستان و بلوچستان و الاحواز و آزربايجان جنوبى و..... يک کوير بى حاصلى بيش نيست آقاى سعيدھا کہ گستاخانہ ديگران يا غير فارسھا را بہ سخرہ ميگيريد و تازہ ادعاى فيلسوفانہ ھم ميگيريد براى رد گم کردن !!!!!! آقاى محترم ديگر اين دوران سپرى شدہ است و خوشبختانہ شما تنھاييد.
من بہ دوستان توسعہ ميکنم کہ اين نوشتہ پر محتوا ى ناصر عزيز را بہ دقت بخوانند و درک کنند کہ اين نويسندہ تواناى کورد در واقع بہ شما خصوصٲ پان فارسھاى عزيز راھنمايى کردہ است کہ لا اقل قدرى مؤدب تر باشيد در ارتباط با زبانھاى تواناى ديگر در ايران کہ حتى اجازہ نشر ھم نداشتہ اند . لطفٲ قسمتھاى زيررا دوبارہ و با دقت بخوانيد اگر نميخواھيد کہ ايران شما فقط و فقط فارسستان بماند:::



اين ناسيوناليسم متأخر هيچ قرابتي با دمکراسي و مدرنيته‌ و هيچ سنخيتی با ملزومات همزيستي مسالمت‌آميز ندارد؛ دفع‌کننده‌ است تا جذب‌کننده‌، آنتي‌پاتي ايجاد مي‌کند، تا سمپاتي.



در هيچ جای دنيا هيچ زبانی بدون دولت شکل فراگير و استاندارد به‌ خود نمی‌گيرد. اگر زبان کُردی جايگاه‌ زبان فارسی (و ديگر زبانهای همجوار را ندارد) در درجه‌ی نخست به‌ اين برمی‌گردد که‌ تاکنون زبان حاکميت سياسی نبوده‌ و متکلمين آن از دولت خود برخوردار نبوده‌اند و بدتر از آن دولتهای از جمله‌ حاکم بر ايران نيز از هيچ کوششی برای از بين‌بردن آن و آسيميلاسيون فرهنگی و زبانی سخنوران آن دريغ نکرده‌اند. خيلی جالب است، زبان مادری را از من می‌گيرند، از رشد و شکوفايی آن جلوگيری می‌‌کنند، از جمله‌ با‌ منابع مالی و انسانی من به‌ شکوفايی زبان ديگری می‌پردازند، بعد می‌گويند که‌ زبان ندارم، آنچه‌ دارم "نيم‌زبان" است!! آيا گستاخی بزرگتری هم از اين وجود دارد؟


زبان فارسی هم آن هنگام که‌ رسميت‌يافتن آن با ممنوعيت‌ زبانهای ديگر ايران چون زبان کتابت و تدريس همراه‌ شد و با کاربرد منوپوليستی آن در حوزه‌های يک) آموزشی، دو) اداری، سه‌) خدمت نظام، چهار) رسانه‌ای، پنج) قضايی، ... حکم تحميلی و اجباری به‌ خود گرفت، در طول يک پروسه‌ جايگاه کنونی خود را پيدا کرد. به‌ عبارتی ديگر زبان فارسی موقعيت خود را مديون تبعيض بر زبانهای ديگر است. با زبانی باز هم صريح‌تر:
(1) اگر به‌ قول شووينيستها "نيم‌زبانهای" رايج در ايران (چون زبان کُردی) به‌ مانند زبان فارسی از امکانات و تسهيلات دولتی برخوردار می‌بودند و باز به‌ مانند زبان فارسی در بخشهای مختلف اداری، قضايی، ... امکان کاربرد می‌يافتند،
(2) اگر برای اين "نيم‌زبانها" به‌ مانند زبان فارسی هزاران کادر آموزشی ترتبيت می‌شد،
(3) اگر به‌ آنها در حوزه‌های متفاوت به‌ مانند زبان فارسی کتاب و نشريه‌ چاپ می‌شد،
(4) اگر اين زبانها به‌ مانند زبان فارسی به‌ رشته‌ی دانشگاهی تبديل می‌شدند و در مورد آنها تحقيق و تفحص آکادميک می‌شد،
(5) اگر برای آنها به‌ جهت استاندارديزه‌کردنشان به‌ مانند زبان فارسی فرهنگستان ايجاد می‌شد،
(6) اگر اين زبانها به‌ مانند زبان فارسی و همتراز با آن بطور رسمی در مدارس تدريس می‌شدند،
(7) اگر به‌ اين زبانها به‌ مانند زبان فارسی تحصيل صورت می‌گرفت،
(8) اگر در زيستگاه‌ متکلمين هر يک از اين زبانها راديو و تلويزيون بطور کامل به‌ اين زبانها برنامه‌ پخش می‌کرد،
(9) اگر رشته‌های مختلف هنری مربوط به‌ زبانهای غيررسمی ايران (مانند شعر، موسيقی، فيلم، سينما، تئاتر، ...) که‌ پيوند لاينفک و تنگاتنگی با زبان دارند، به‌ مانند زبان فارسی با حمايت وسيع دولتی روبرو می‌شدند،
(10) اگر اشراف به‌ زبان فارسی برای مردم غيرفارس به‌ امتياز تبديل نمی‌گشت و به‌ عبارتی ديگر عدم
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کامنت اول- دوستان مسایل مهمی مطرح کرده اند:1-با این ویروس -دیکتاتوری حاکم -که هر روز بدخیم تر و بدخیم تر میشود چه باید کرد؟ 2-کشور ما ایران همانند فرش زیبای رنگارنگی است 3-از ستم پارس و دولت پارس و بر تری پارسها مینویسند. آدم یاد دشمنی آلمانها با یهودیان در دوران جنگ دوم میافتد. 4-تمرگز گرائی، تمامیت خواهی! و همین ادعا، جغرافیای ایران را بر باد خواهد .5-از افكار انسانى جنبش ما نشات مى گيرد كه هر فاشيسمى را محكوم كنيم.6-انچه در سوریه کنونی میگذرد باید هشداری باشد برای همه مردم ایران.7-در ايران دموکراسی و آزادی بر قرار خواهد شد؟ 8-پس قرنها دوستی باد هوا بوده؟ امیدوارم خوانندگان عزیز برای این نگرانیهای به حق از دید خود راه حل مناسبی پیشنهاد کنند. راستی چه میتوان کرد؟ از نظر من میتوان با رفع تبعیض در ایران هم جلو جنگ را گرفت و هم در کنار هم آزادانه زندگی کرد و دموکراسی را ساخت.

و با همبستگی عمومی دیکتاتوری را از سر ایران رفع نمود. در سیاست نباید چیزهایی طرح کرد که برای مبارزه مشترک عمومی صدمه بزند. ولی ضعف افراد، پروژه های کشورهای بزرگ- ضعف جنبشها باعث میشود به این مسئله توجه نشود. پروژه دارها بر فرار سر انقلابها آلترناتیوسازی میکنند. وقتی ما سرمان در جنبش گرم است آنها بدون اینکه خبر داشته باشیم سرنوشت جنبش و انقلاب مارا تعیین میکنند. میخواهم بگویم نویسندگان و اجرا کنندگان پروژه خاورمیانه بیکار ننشسته اند. و تا سر نوشت جنبش و انقلاب ما را از دور تعیین نکرده اند راحت نیستند.نباید تنها سرگرم کار خود شد و از دور-دورها غافل ماند. خمینی را طوری قالب کردند که ملت روحش نیز خبردار نشد. اینان برای آنقلاب آینده و مناطق مختلف حسابی نقشه دارند. و دهه هاست آلترناتیوسازی میکنند. بهار عربی را خزان نکردند؟ سیاست فقط خواستن حق نیست. تنها مبارزه نیست. آن سوی اینها را هم باید حساب کرد.حق ات را شعار میکنند دستت میدهند پشت سرت نقشه خود را پیاده میکنند. روحت هم خبردار نمیشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پوپک خرم دین... اگر شما یک زبان دارید و آن هم پارسی است این به شما مربوط می شود نه به بیش از 30 میلیون ترک در ایران... تنها تعجب من این جاست که با این زبان پارسی و زبان شعر و( ادب ) , شما زبان ترکی را به عنوان ( زبان کارگری) اسم بردید که متاسفانه این بی ( ادبی) شما را با زبان ادبی می رساند... چون زبان های دنیا با طبقه اجتماعی تقسیم نمی شوند....

نوشته شده توسط: Anonymous

دیوار کوتاه ملت ایران.
امروزه گویا فریضه ای سازمانی است که هر گروه و سازمانی و یا افرادی برای مصوم نشان دادن خود از ستم پارس و دولت پارس و بر تری پارسها مینویسند. ادم یاد دشمنی المانها با یهودیان در دوران جنگ دوم میافتد. در انزمان مردم یهود عامل بدبختی و عقب ماندگی مردم المان تبیلیغ میشدند و عاقبت ملیونها یهودی در کوره های ادم سوزی المانها جزغاله شدند. امیدوارم این سرنوشت یهودان در مورد پارسها از سوی برگزیده گان ملیتهای تحت ستم روی ندهد .
پارس ها ساده دلانه باور دارند که همه مایک ملت هستیم. تجزیه طلبان بما میگویند نه اقا ما ملیت جدا هستیم و باید مستقل شویم. یعنی دوستی چند قرن گذشته باد هوا بوده و ما اساسن دشمن بودیم ولی خبر نداشتیم.شما دوست دارید یک ملت به چند دشمن تبدیل شود ؟
خوب ما هم به چشم دشمن خانگی بشما نگاه میکنیم.

ی .
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اقبالی عزیز، شاید این قسمت از مقاله ی من که در حقیقت از یک کتاب است تحت عنوان«ایران در آستانه انقلاب دموکراتیک» به برخی از پرسشها ی شما در مورد اقدامات مهم یا به قول شما اولویتها پاسخ دهد:لینک مقاله http://www.iranglobal.info/node/19428 از نظر من مبارزه و روشنگری مخصوصاً در این عرصه ها در اولویت قرار دارند: 1-دموکراسی خواهی2- جدایی دین از دولت 3-عدالت اجتماعی4-برابری حقوقی زنان و ملیتها در تمام عرصه ها. 5-تولید فرهنگ مدرن . این مبارزات درجامعه عملا یکپارجه در برابر حکومت قرار گرفته اند. دفاع و روشنگری در این زمینه ازاقدامات مهم است.با توجه به مسایل زیز:

انقلاب دموکراتیک ایران:

نیروهای انقلاب:

عبارتند از:

نیروی

- جنبش دموکراسی خواهی- نیروی برابری طلبانه زنان.

- جنبش عدالتخواهانه زحمتکشان یدی و فکری. و همگام آنان چپ و به ویژه چپ دموکرات و سوسیالیست.

- جنبشهای ملی- دموکراتیک ملیت ها( جنبش رفع تبعیض)، منهای جناح ناسیونالیسم ارتجاعی و افراطی و کور آنها.

اهداف انقلاب:

اهداف انقلاب را خواسته های مردم و نیروها تعیین میکند. و ضروت دارد بعنوان اهداف مشترک پذیرفته شوند.آنها از این قرار اند:
از جمله: 1-رفع استبداد در حال و آینده با انحلال حاکمیت دیکتاتوری موجود
2-رفع تبعیض و نقض حقوق بشر از همه. به ویژه زنان و ملیتها یعنی برابری در همه عرصه ها.
4-جمهوری
5-جدایی دین از دولت
6-انتخابات آزاد منطبق با معیارهای جهانی
7- عدم تمرکز قدرت یا اجرای قدرت غیر متمرکز
8- عدالت اجتماعی برای همه به ویژه کارگران و همه زحمتکشان یدی و فکری
9- قانون اساسی جدید برپایه قوانین حقوق بشری با حفظ حقوق سوسیالیستها در«عدم پذیرش مالکیت خصوصی بزرگ»

تحقق:

- دموکراسی، و جدایی دین از دولت

- عدالت اجتماعی

- برابری حقوقی ملیتها در تمام عرصه ها. در کل رفع تبعیض از همه گروههای اجتماعی و جنسی و فکری.
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت سوم "" تحلیلی از اوضاع روز "" جریان جنوبی خط لوله‌ای است که قرار است گاز روسیه را از شبه جزیره یامال در شمال به دریای سیاه و از آنجا با دوری از اوکراین به اروپای شرقی‌ و کّل اروپا انتقال کند، هزینهٔ این خط لوله ۲۲ بیلیون دلار برآورد شده که قرار است تا سال ۲۰۱۸ عملی‌ شود، تحریم‌های سنگین مانع شروع این خط لوله خواهند شد، بهترین جایگزین گاز آزربایجان، تورکمنستان و کشور‌های همجوار خواهد بود، این خط لوله‌ها میتواند در ترکیه با اتصال به خط لوله گاز "" ترانس آدریاتیک "" احیای نوباکو را فراهم بیاورند، کشور‌های ایران، عراق و اقلیم کردستان عراق نیز با این خط لوله میتواند بهترین جایگزین را برای خط لوله " جریان جنوبی " فراهم سازند.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

اقبال عزیز درود بر شما. بالاخره داریم به یک نقطه می رسیم! من کاملا با آنچه که امروز نوشتید موافقم. این همان چیزی است که من تلاش کردم بیان کنم و شما خیلی خوب آن را فرموله کردید. بیایید همینها را در سایت جاری کنیم. بیایید با این فرهنگ ناهنجار برخورد کنیم و "1- اصل، پیشگیری از بی حرمتی به نویسنده و از سوی دیگر، 2- آزادی نقد و انتقاد سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی را تضمین کنیم". بیایید توهین را هم باز تعریف کنیم. من کاملا موافقم. گفتگو بر سر ارزش ها و ضد ارزش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را هم می توانیم ادامه دهیم و مطمئن هستم که به نتیجه مطلوب خواهیم رسید.* با اجازه از بهنام عزیز اینجا اضافه میکنم من ائلیار هم با این نظر موافقم. بهنام جان اذیت میکنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

ما ایرانیان از منه آذری در فر هنگ ترکان مهاجم مهمان " فا رس" تا دیگر هموطنان که آنها هم فارس هستند در حیرت و تعجب نیستیم از کار شما ترکان. امداد های غیبی انگلیس برای ایجاد توازن قدرت بین روسیه همیشه به شما عنایت خا ص دارد و دایم به شما میرسه از جمله کتاب جعلی و بی‌ریشه‌ی‌ «دده قورقود» را که نه نام نویسنده دارند، نه کاتب، نه تاریخ کتابت و نه محل کتابت! مخصو صا تعدادی که با ور شان شده وبا دادههای غلط میخواهید نتیجه درست بگیرید.در پخش ضد اطلاعات دانسته و یا ندانسته کمک شایانی به جمهوری اسلامی میکنید مشکل ما را که همان آزادی است را نمی بینید و برای انحراف رهای را که خواست ما آذربایجانیان نیست را به میان میکشید ما آذربایجانیان ملت واحد ایران هستیم و از ملک و کشور خود مفتخریم. پا ینده و جاوید باش ای ایران این روزها خواهد گذشت.
پا پک خرم دین آذری ایرانی

نوشته شده توسط: Anonymous

زبان پارسی زبان دیوانی و شعر و ادب و فرهنگ است بسیاری لغات ازپارسی به زبان عربی رفته ودر ظا هر عربی به ایران برگشته آما مصدر لغات و شناسنامه و اصا لت ایرانی دارنند آن لغات کم نیستند . مشکل ما جمهوری اسلامی است فردای ایران در صندوق ها ی رائی مشخص میشود اما نکته قابل توجه اینست که با بودن پادشاهان نا لایق ترک و عرب حتی پا ده شاهان نا لایق دوران زرتشتی این زبان دیوان سالاری پارسی است که ایران را نگه داشته و ما آذری ها بنوبه خومان افتخار میکنیم و در کنار ان زبان مادری خود را که همانا آذری است را ارج میگذاریم و فریب آنانی را که خمینی را در ماه میبینند نمی خوریم .

چرا یک شهروند ایرانی از هر تبار ی عرب مهاجر و یا ترک مهاجر مهمان که دارای استعدداد و نبوغ است را در جاده خاکی ساخته نشده زبانی قرار دهیم و اتوبان پارسی را از آن دریغ بداریم وقتی که سیصد اندی ملیون فا ر سی زبان است وبا یک دنیا ادبیات موجو د است .فرض بگیرید نو جوانی با استعدداد و نبوغ علاقه مند به موزیک ,طب , ریاضیا ت , شیمیی ,ستاره شناسی ,شعر و و و بخواهد مطاله در این موارد بکند آیا این امکان در ترکی هست لابد با کاسه گدایی به ترکیه خواهند رفت که خودشان آز ما آذریها و کردها و دیگر همسایگان لغت میگیرند. در هندوستان به شعاع پنجاه کیلو متر زبان تغیر میکند و به شعاع هفتاد کیلو مت مذ هب معلم حرف شاگرد را نمی فهمد و شاگرد حرف معلم را در ثا نی هفتصد ملیون آدم هندی دسترسی به توالت ندارند در خیا با ن کارشان را میکنند چه احتیاج کو چک و چه بزرگ . ما آذری ها بنوبه خود هرگز این اجازه را نخواهیم داد .پا ینده و جاوید باش ای ایران این روزها خواهد گذشت . پا پک خرم دین آذری ایرانی
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اقبالی عزیز، شما «پرسش قبلی » خود را با واژه ها و عبارات دیگر در سئوالات جدید تکرار کرده اید. به شکل هندوانه و خربزه- دو سنگر- الویتها ؛ و پاسخ من هم بر اساس M=I=K روشن است. جانم در آغاز مستدل آمده این گزاره ها که با هم میاورید متضادند0=M# I . بر شماست که نشان دهید چرا متضاد میاندیشید ، که ایده باطل میشود؟ ایده با همین تضاد خطاست. باقی پرسشها و مطالب هم باز بر اساس همین خطای اولیه تکرار میشود. شما سه راه دارید:
1- نشان دهید تضاد ندارید. که دارید2- تضاد دارید و بر خطا ایستاده اید.3- گزاره ی درست انتخاب میکنید. *
نوشته ام :اما در حل مشکل ما میتوانیم انتخاب کنیم از کدام گره ، اقدام ، صحیح است. از نظرمن نخست دیکتاتوری باید بشکند- توسط مبارزه ی جاری عمومی. باید تلاش کنیم فضا را دموکراتیک سازیم.و خودمان را. و تشکل ها را. *

فرق من و شما اینه که: شما ناسیونالیسم ایرانی را نمی بینید تنها ناسیونالیسم آذربایجان را می بینید. من هر دو را می بینم و نقد میکنم. شما در ناسیونالیسم آذربایجان نمی توانید مبارزه حقوقی را ببینید و سوا کنید. ولی من هر دو ناسیونالیسم را از مبارزه حقوقی و دموکراسی خواهی و ضد دیکتاتوری جدا میکنم.شما مبارزه ی جاری در جامعه را عمومی و سراسری نمیدانید و شقه شقه اش میکنید ولی من آنرا عمومی و یکپارچه می بینم. و سراسری. الویت اقدام علیه دیکتاتوری ست. از همه زاویه ها و از همه جا- و با عنوان کردن همه درخواستها.که بخواهیم نخواهیم عملا جاری ست. و کار روشنگری دفاع از همه آنهاست. در کامنت بعدی به اقدامات مهم پرداخته ام.

قربانت.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

اژدر عزیز نوشتی:
"متاسفانه بحثها در مسیر اصلی جریان نیافت. موضوع اصلی ما در این بحثها، انتشار یا عدم انتشار کامنتهای توهین آمیز و مشخص کردن مرز توهین و تحقیر بود که به بحثی درباره "آزادی گفتار و نوشتار سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی" تبدیل شد.
بحث انتشار یا عدم انتشار کامنت های توهین آمیز را نمی توان مجزا از بستر سیاسی ایرانگلوبال و آشفته بازار "اپوزیسیون" خارج از کشور مورد بررسی قرار داد. مجموعه ای بهم پیوسته است که باید آنرا شناخت و برای آن چاره اندیشید.
شوربختانه عناصری که از فرهنگ سیاسی پائین برخوردار هستند؛ مباحثات نظری را به حوزه شخصی (فردی) تنزل می دهند. ما نباید اجازه دهیم فردی در مقام "قاضی" در مورد شخصیت افراد قضاوت کند و مبارزه نظری را به عرصه های شخصی بکشاند. این یکی از مشکلات جدی در سایت ایرانگلوبال است.

برای مثال مطلبی از نویسنده ای در سایت درج می شود؛ بیدرنگ بجای نقد نظر، نقد شخصیت او و هفت پشت او روی سایت بازتاب می یابد.
ما باید با این بی فرهنگی برخورد کنیم و 1- اصل، پیشگیری از بی حرمتی به نویسنده و از سوی دیگر، 2- آزادی نقد و انتقاد سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی را تضمین کنیم.
در ارتباط با توهین (بخش 2- ) بایستی بازتعریف شود. اگر توهین بمعنای خوار کردن ارزش ها فهمیده می شود، بایستی بر سر ارزش ها و ضد ارزش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گفتگو کرد.
اینکه ما (ایرانگلوبال) چگونه خود را تعریف کنیم، امکان ترسیم مرزهای توهین و غیر توهین را آسانتر می کند.
اما در باره پاسخ ایلیار عزیز؛
پرسش این بود که ایلیار عزیز الویت نخست اش ایران است یا آذربایجان؟
پاسخ این است که هردوانه! نمیشود خربزه و هندوانه را با هم خورد. الزامات مبارزه برای آزادی، دمکراسی و دادگری، انتخاب الویت ها را بشما تحمیل خواهد کرد!. این حکم کلی ست که مبارزات همه بهم مربوط اند. خصلت غالب کدامست؟ شما خود را با جنش سراسری تعریف می کنید یا مطالبات بومی - قومی؟
چگونه می توان همزمان از دو سنگر به استبداد شلیک کرد؟
در هر صورت ممنون از پاسخی که نوشتید.
نوشته شده توسط: Anonymous

قسم حضرت عباس را قبول کنیم یا دم خروس را !! ما یک زبان داریم وآن هم پارسی است ٠سیصد ملیون انسان با آن صحبت و به عناوین مختلف با این زبان شعر و ادب و فرهنگ .... سر و دارنند بعنوان یک آذربایجانی البته نه ترک به آن افتخار میکنم . کلیه زبان ها و لهجه را پاس میدارم مخصو صا زبان کارگری ترکی را . امیدوارم بعد از پیداکردن هو یت و اصا لت ترکی آن را غنی کرد و لغات آن را سرسامان داد. پا ینده و جاوید باش ای ایران این روزها خواهد گذشت .
پا پک خرم دین آذری ایرانی .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

امیر گرامی خوشحالم که با برخی نظراتم موافق نیستید. چون بنا نیست یکجور فکر کنیم. متفاوت فکر کردن بهتر از یک جور فکر کردن است. چرایش روشن است. یک جور فکر کردن خطرناک است. و دید را می بندد اما متفاوت اندیشیدن موجب همه جانبه نگری میشود. و نشانه استقلال نظر است ووو. منظور من ناسیونالیسم موجود در آذربایجان است. که مقولاتش را مخصوصاً در دو مقاله توضیح داده ام. در کل از سوسیال دموکراسی کسانی قهر کرده اند و یا چیزهایی از آن برداشته احزاب ناسیونالیستی ساخته اند. و ردش در برخی حرکات هم دیده میشود اما مکتب سوسیال دموکراسی و سوسیالیسم با ناسیونالیسم دوچیز جداگانه هستند. هویت هم مفهوم اش متفاوت است. در این باره هم در نوشته هایم بحث کرده ام.با رشد افکار معنای هویت هم تغییر میکند. چپ کلاسیک و چپ بعد از جنگ سرد دو چیز جداگانه هستند. با تغییر شرایط و زمان و افزایش دانش مکتبها هم دگرگون میشوند. مثل آدمها.

چپ نو یا دموکرات دیگر متفکران قدیم را قبول ندارد. و در همه چیز جور دیگری میاندیشد. حتی در اقتصاد. گرچه اشتراکات هست.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای ائلیار، متاسفانه با نظریات جنابعالی در مورد روابط سوسیال دموکراسی و نایسونالیسم در آزربایجان موافق نیستم. تلاش برای کسب حقوق اولیه انسانی و حفظ هویت میتواند به موازات هم رشد کند ویکی انکار دیگری نیست. در کشورهای اسکاندیناوی افکار ناسیونالیستی کاملا در بطن سوسیال دموکراسی شکل گرفته است بعنوان مثال میتوان مقاومت سندیکاههای کارگری در حفظ بازار کار در مقابل مهاجران کارگری از کشورهای بلوک شرق سابق. البته این موضوع به این سادگی نیست که با یک مثال ثبوت شود. ثانیا به نظر بنده چیزی به نام چپ دموکرات و چپ غیر دموکرات وجود خارجی ندارد. چیزی که در تئوری بعنوان چپ بیان میشود در کل محدود به ساختار اقتصادی جامعه میباشد نه اینکه به سیاست کلان و پایه ای دموکراسی.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، ایمیلی در این باره ها فرستاده شد. با سپاس تبریزی

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تاریخ اندیشه فعالیت سیاسی درآذربایجان، این قله ها را داشته: «سوسیال دموکراسی» درانقلاب مشروطیت؛ سیوسیال دموکراسی در جنبش خیابانی- سوسیال دموکراسی در جنبش پیشه وری- سوسیالیسم در جنبش فدایی؛و حالا ناسیونالیسم ماجراجویانه. آنهم با مشخصاتی که ابداً قابل دفاع نیست.دوستان ما دانش و تجربه ی سیاسی ندارند. با مغز خود فکر نمیکنند یعنی مستقل اندیش نیستند. ایده یشان که ناسیونالیسم است کهنه ومتعلق به پیش از انقلاب مشروطیت است. کاری ندارم باورمندان زیادند یا کم.افکار خمینی هم کهنه بود ولی خیلی طرفدار پیداکرد.که فاجعه بود.مسئله این است که «حرکات خیلی کودکانه» است!و «فکر» عقب مانده و غیرمستقل. فکر میکنم در طی زمان این فازناسیونالیستی ماجراجویانه و تخیلی بسوی دموکراتیسم و چپ دموکرات تجزیه خواهد شد و بسیار ضعیف به حیات اش ادامه خواهد داد.

تبلیغات سازمانیافته ایکه که حکومت در جامعه علیه چپ براه اندخته نشانه وحشت عظیم او از این زاویه است.کم شدن تجمع ها و اعضای تشکلها به دلیل رشد فکر و به دلیل حرکات عقب مانده و افکار کهنه است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب قنبری!
پاسخ دادن به کامنتی که حاوی مطالب ارزنده بوده و حتی مخالف نظر نویسنده هم باشد مایه مباهات است.
راستی چه باید کرد؟ با این ویروسی که هر روز بدخیم تر و بدخیم تر میشود چه باید کرد؟ ویروسی که همه جای کشور را فراگرفته و بیماری کثیفش را بر همه خلق های ساکن کشورمستولی کرده؟ سخن اینست که آیا بلوچ و یا کرد و ترک به تنهایی قدرت مقابله با آن را دارد؟ گیریم که داشته باشد و به استقلال برسد آیا توان نگهداری آن را دارد یا نه؟ مگر در چهارچوب قانون اساسی کشوری فرقه دموکرات آذربایجان و یا کوردستان به صورت ایالتی اداره نشد و موقعی که به خاک و خون کشیده شد مگر از درون، خود مردم آن فهم و شعور را داشتند که بطور یکجانبه با چنگ و دندان آنچه را که حق مسلم و قانونی شان بود را حفظ کنند و مگر سرمایه داران و خرافه پرستان مذهبی که درکی از موضوع نداشتند در نابودی آن سهم بسازایی بازی نکردند.

. من علت آن را نمی بینم مگر دراینکه، قبل از هر حرکتی بایستی بستر آن را در بین مردم آماده کرد. هر حرکتی نیازمند فضایی هست که مردم را با آنچه که مستحق شان است آشنا سازد. من نیز به نوعی با شما موافق هستم، هر حرکتی برای خود برنامه و چهارچوبی باید داشته باشد. به عنوان مثال، به نظر شما آیا از همین فردا آموزش زبان مادری در مدارس جزء واحدهای اختیاری گردد چند درصد از مردم حاضرند بچه هایشان را به تحصیل آن وادارند؟ مردمی که بر این باورند که زبان مادری شان در آینده شغلی فرزندش به چه دردی خواهد خورد. در این صورت ابتدای امر نیاز به فضایی جهت آگاه کردن مردم با لزوم یادگیری زبان مادری شان و حتی در صورت لزوم آموزش اجباری زبان مادری می باشد. نمی توان تنها با برگزاری کلاس های آموزش زبان مادری که اینجا و آنجا و یا در منازل برگزار میشود مردم را با لزوم آموزش زبان مادری آشنا کرد. برای اینکار نیاز به یک سیستم وسیع آموزشی و پرورشی است. برای رسیدن به این فضای مناسب چه کسی می تواند به یاری کورد و یا ترک وعرب برسد؟ سوای از اینکه در حال حاضر هر کس را که سخن از زبان مادری، حقوق اقوام ودیگر خلق های غیر فارس زبان میزنند را بنام جاسوس و جیره خوار اجنبی معرفی میکنند، میدانیم به عنوان مثال فعال آذربایجانی نه میتواند از الهام علی اف دیکتاتور کمک بگیرد که ذره ای هم تمایل به آذربایجان جنوبی ندارد، به قول معروف سری که درد نمی کند را نمی خواهد دستمال ببندد. و این فعال نه میتواند به کمک ترکیه دل ببندد، ترکیه ای که (آ.ک.پ) اش به فکر امپراطوری مسلمان سنّی در خاورمیانه است و( ج.ح.پ) اش حتی در سیاست هایش شرق ترکیه را نگنجانیده است تا چه برسد به ترک های ایران. و (م.ح.پ) اش که هر از گاهی شعار، هدف توران رهبر قرآن سر میدهد و با آن اندیشه هایش که دختر و پسرهایی را که پوشش اسلامی مناسب به قول خودشان را ندارند در دانشگاهها ضرب وشتم میکنند. هیچ نیروی خارجی نیست که به یاری این فعالین و یا جاسوسان اجنبی برسد. خلق های به پا خاسته ایران همه بصورت منفک از هم فعال هستند و رژیم از این مسئله آگاه بوده و از این امر به نحو احسن سود می جوید. به نظرمن سیاست مدارانمان باید در شریط کنونی به رفع اختلافات و ایجاد اتحاد به پردازد. من تنها هستم و باید با بلوچی که فقط به فکر خودش است و میگوید شما را به خیر ما را به سلامت کنار بیایم. چاره دیگری ندارم.
نوشته شده توسط: Anonymous

فارسی بازی دولت ایران در آلمان و به خطر انداختن حیات دختر جوان مراغه ای

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار، تقریبا با کل نظر جنابعالی موافق هستم. بدبختی ما آزربایجانبهای خارج نشین این است که این آقایان که تعدادشان هم بیش از بیست و سی نقرنیست، نه تنها با این کارهای نسنجیده و بی ارزش خود جنبش ملی آزربایجان را در معرض تمسخر قرار داده اند بلکه کاری کرده اند که اکثر فعالان ملی خارج نشین بخاطر حفظ آبروی خود،سکوت سیاسی را بر فعالیت ملی ترجبج بدهند. در اوایل و اواسط دهه 90 میلادی برای یک تظاهرات، کنسرت و گردهمائی ملی صدها آزربایجانی با افکار ملی جمع میشد. حالا چه؟ بغیر از گردهمائی آمستردام باخصوصیت خودش (بغیر از احمد اوبالی اکثر برگزارکنندگان جلسه آمستردام عضو مسئله برانگیز نبودند) کدام نشست و اجلاس ملی در خارج با بیش از 50 نفر برگزار میشود؟ این بیست و سی نفر صاحب تقریبا ده و پانزده تشکل و احزاب، هر جا که نطفه فعالیت ملی نهاده میشود هجوم میاورند و آخر سر هم خودشان و تشکلشان تنها میمانند.

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت دوم """ تحلیلی از اوضاع روز """ پشت سفر اولاند از فرانسه به آزربایجان چه واقعیت هائی خوابیده بود؟ """ دولت سرکیسیان ارمنستان در سوم آوریل استعفا داد، نزدیک به ۹۰ نود درصد اقتصاد ارمنستان به روسیه وابسته است، ۱۰ ده درصد اقتصاد ارمنستان از طریق "" تراش و صیقل دادن "" الماس به دست می‌‌آید که روسیه به این کشور می‌‌فرستند، با تنش روسیه با غرب، صادرات الماس روسیه قطعه خواهد شد، و هزاران نفر در ارمنستان بیکار خواهند شد، فقط کافی‌ است بدانید که میزان سرمایگذاری مستقیم خارجی‌ در ارمنستان پارسال فقط "" ۲۷۰ میلیون دلار "" بود، غرب قصد دارد ۳ سه‌ کشور آزربایجان، گرجستان و ارمنستان وارد یک اتحادیه کند، آزربایجان و گرجستان هم اکنون با غرب در سطحی استراتژیکی همکاری میکنند، هدف نجات ارمنستان از طور روسیه بود، پیش شرط آن نیز، عقب نشینی نیروهای اشغال وگر ارمنستان از اراضی‌ آزربایجان بود، ولی‌

ارمنستان بدجوری به روسیه وابسته است، اگر این وابستگی‌ ادامه پیدا کند، با تحریم‌های شدید علیه روسیه، ارمنستان فرو خواهد پاشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

نگارنده بهتر میبود پیش از تحریف مفاهیم (اصل حق ملت‌ها برای تعیین سرنوشت) و نه " حق تعیین سرنوشت سیاسی وجمعی خلقها " و بازی گنگ و نا مفهوم با واژه ها در مورد«ستم ملی» رابطه قومیت با قدرت سیاسی را درایران توضیح میداد،که درایران اساسا«ملل غیر فارس»با وضعيت مستعمره‌ و رابطه "ملّت سلطه‌گر"و "ملل زيرسلطه"روبرو هستند و مسأله‏ در سطح«ملی و مستعمراتی» است و یا نه در جهت مبارزه «ملت‌ها» عليه بورژوازی «ملت‌»حاکم. یا اینکه محورمبارزه سياسی ملت‌ درايران مسئله آزادی و دموکراسی و سرنگونی استبداد دينی است ومسئله زبانی - قومی تابع آن قرار میگیر، تا که به اینصورت به ادعاهایش جامه عقلانیت میپوشاند. در ثانی سازمان ملل،که شما به منشورهای آن «استناد» میکنید،به عنوان مرجع تفسیرهنجارهای منشور و میثاق های بین المللی، تفاوتهای فرهنگی و قومی مردمان در ایران را مبنایی برای ملت(nation)خواندن آنها قرار....

...نداده است تا که «حق تجزیه» و تشکیل دولت مستقّل را به آنها اعطا کرده باشد، بلکه در قد و قواره گروه های قومی(اتنیک) برسمیت میشناسد.این «راهكارحقوقی» که شما بعنوان «ماده 1 منشور حقوق بشر سازمان ملل» به آن اشاره کرده اید تحریف محض است تا تجزیه طلبی را توجیح کنید. درهیچ کجای متن ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی چنین چیزی نیامده است. ثالثا یکی از شاخص های مهم ساختار دولت های جهان، بافت چند قومی یا وجود اقلیت قومی ـ مذهبی است ،اگر قرار میبود همه مثل شما چنین «راهكارحقوقی» از منشور و میثاق های بین المللی بیرون می کشیدند که کشورهای اروپایی پیش از هر جای دیگری به دولت شهرهای دوران فئودالی تقسیم میشدند.در ضمن این اکثر «جامعه شناسان» خودشان را از بلاتکلیفی درآورند ،کشور ایران مجموعه ای از«ملّتها»است و یا اقلیتهای ترک ، فارس ، کرد ،عرب، بلوچ ، لرها،ترکمن،بختیاری ، مازندرانی ، تالش و.....!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیزیم ، احمد امید یزدانی، والله دوستان کارهایی میکنند که آدم مجبور است همه جا سرش را پایین بیندازد و سرشکسته شود! حسرت به دل مانده ام که یک حرکت متمدنانه شاهد باشم. آخه جانم چند نفر آدم که «پارلمان» درست نمی کنند. حتی چند گروه هم نمیکنند. حتی «موقت» هم درست نمیکنند. آدم یا آدمها یا گروهها، فراخوان صادر میکنند. وقتی در خارج «مردم اکثریتی» را راضی به کاری کردند ، بعد با پشتیبانی « اکثریتی» از داخل کار را انجام میدهند. قبل از پارلمان « جبهه» درست میکنند. بعد از جبهه که صاحب اکثریت در خارج و داخل است موجودیت «جبهه» را اعلام میکنند. بعد از یک « پروسه مبارزه مشترک،» جبهه فراخوان برای مثلاً پارلمان یا چیز دیگر میدهد. نخست شرایط ضروری آن را بررسی میکنند، وقتی جمع در داخل و خارج نظر مثبت داشت شروع میکنند. و مانند اینکار ها را انجام میدهند

. بنام « ملت »که آدم ، فردی و چند نفری و یا حتی چند گروهی کار انجام نمیدهد. آدم یا گروه کار خودش را به نام خودش انجام میدهد. این «کار چند نفری » به نام «آذربایجان» و ملت آذربایجان، متضاد اند. یعنی گروه و ملت برابر نیستند.چند نفر گروه تشکیل میدهند. دیگر پارلمان که تشکیل نمیدهند جانم. برای پارلمان «فضای دموکراتیک» لازم است. «اکثریت داخل خارج» لازم است. « پروسه مبارزه جمعی طولانی» لازم است ، « پشتیبانی آگاهانه اکثریت مردم» لازم است. و احزاب . وقتی هیچکدام از اینها نیست ، شما «پارلمان موقت» تشکیل میدهید؟ مگر در ناف تمدن که معمولاً دوستان هستند هم از این کار ها میکنند؟ این کارها کجایشان متمدنانه و بر اساس تجربه سیاسی-مبارزاتی ست؟
والله در هیچ دوره از تاریخ فکری آذربایجان از این رفتارها و کارهای کودکانه انجام نداده اند. بجای پیشرفت فکری دوستان ما قرنها عقب رفته اند.بگذار راحت بگویم « سو آپارا بیلمیر سیز کی هئچ، گیلیفین ده آغزین یاشالدا بیلمیرسیز!( آب جویبار را ، که نمیتوانید هدایت کنید ، هیچ، حتی دهانه آبرو را هم نمیتوانید خیس کنید!)
Su apara bilmirsi[ni]z ki heç gilifin də ağzın yaşarda bilmirsi[ni]z
دوستان «کارسیاسی» انجام نمیدهند، شعر میگویند که با «خیال» سرو کار دارد. سیاست خیال نیست. با عینیت کار دارد. مثل فیزیک . توصیه میکنم دوستان ما بهتر است اول بروند کمی فیزیک و ریاضی یاد بگیرند بعد بیایند کار سیاسی کنند. در سیاست آدم به اندازه ی گلیم اش پایش را دراز میکند. عزیزیم، یورقانییان گؤره قئچیین اوزات.

,
نوشته شده توسط: Anonymous

ملا و پاسدار دروغگوی مطلق هستند. یادتان هست همین احمدی نژاد پاسدار (رییس جمهور سابق ) در آمریکا میگفت؛ ایران دموکراتیک ترین کشور دنیاست...

نوشته شده توسط: Anonymous

""" تحلیلی از اوضاع روز """ در حالیکه تنش در کریمه و اوکراین، رشد اقتصادی کشور‌های "" بریک "" و اقتصاد‌های نو ظهور "" را کند کرده است، آمریکا و اروپای غربی در حال بیرون آمدن از بحران‌های مالی‌ چند سال گذشته هستند که از سال ۲۰۰۶ رشد این کشور‌ها را دچار رکود کرد، این یعنی‌ امسال نزدیک به ۶۰ شصت بیلیون دلار از روسیه خارج خواهد شد و این کپیتال بسوی اروپای غربی و آمریکا جهت بازاریابی راهی‌ خواهد شد، همچنین تنش غرب با روسیه کشور هائی مثل قزاقستان با بیشترین ذخایر نفتی‌ در آسیای مرکزی را وادار خواهد کرد برای جلوگیری از قطع صادرات نفت و گاز به دلیل تحریم روسیه، خطوط جدید از جمل خط لولهٔ آزربایجان، گرجستان و ترکیه را انتخاب کنند، اولاند فرانسه قرار بود در ۵ پنجم می از آزربایجان دیدار کند، جان کری در آینده از آزربایجان دیدن خواهد کرد، این تحولات در حالی شکل میگیرند که

""" پوتین مانند استالین """ از بعد ژئوپلتیکی خوش شانس نیست، غرب در دوران استالین از استالین حمایت کرد چونکه نازیسم و فاشیسم در آن زمان دنیا را تهدید میکرد، امروز غرب را فاشیزم موسولینی و نازیسم هیتلری تهدید نمیکند، و تا اندازه‌ای پوتین جای موسولینی و هیتلر را گرفته است، برای مقابل با این تهدید، ترکیه و آزربایجان جایگاهی‌ خاص را دارند، ایران نیز میتواند خود را وارد این مدار کند به شرطی که از ‌خرس قطبی فاصله بگیرد، درک زمان و شرایط اقتصادی روز، کلید موفقیت در دنیایی امروز است.
نوشته شده توسط: Anonymous

وزیر جدید فرهنگ و ارشاد: ایران، سرزمین پارسه است و زبانش فارسی است؛ برنامه ی من هم گردهم آوردن فارس زبانهاست!!+ ویدیو
http://www.youtube.com/watch?v=YG01Ty8z7Ag&feature=youtu.be

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای منوچهر اين همه خوش باوری واقعا که از کيسه خليفه بخشش ميفرمائيد عين نوشته شما اينست « اگر آخوندها تشخيص دهند به كارگيري زبان تركي در گسترش امپراطوري شيعه بهتر از زبان فارسي كاربرد دارد, همان را انتخاب ميكنند. » . يعنی اينکه اين همه زندان و شکنجه فعالين ملی آذربايجان و ملل ديگر و امثالهم را بگذاريم کنار ، خوب اين که واقعيت دارد هر آنچه که بوی و تعم ترکی بدهد در کشور ايران امنيتی محسوب ميشودبرای مثال نامگذاری فرزندان ،اماکن و غيره حال چه برسد تحصيل بزبان ترکی. خلاصه بگويم آنچه که شما ميرمائيد مغاير فلسفه دولت مداری ايران است که توسط انگليسها با روی کار آورده شدن رضا قزاق به پيش برده شده. و حاکميت ديکتاتوری اسلامی ايرانی دنباله همان حاکميت ديکتاتوری سلطنتی ايرانی است که بر محور مرگزيت فارسی استوار است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اقبالی عزیز، پرسیده: ایلیار عزیزپاسخ دهد که الویت نخست او ایران است یا آذربایجان؟ مگر نه این که همه مردمان این کشور سرنشینان یک کشتی هستند و همسرنوشت اند؟ » پاسخ این پرسش در نوشته های من بارها تکرار شده است. ولی اینجا مشخصاً جواب میدهم: و از آخر شروع میکنم: از دید من- نه از دید دیگر قلمزنان آذربایجانی- بله ما ساکنان یک کشتی هستیم. غرق شدن یا نجات آن از آن همه ی ماست. از اینرو هر حرکتی در این کشتی ، جزیی از حرکت کل کشتی ست. و هرحرکت کلی آن به همه ما مربوط است. اینجا حرکات جزئئ و کلی از هم تفکیک ناپذیراند. در "عمل" چنین است. بنابراین باید بگویم دو گزاره ی دوست من نسبت به هم متناقض اند و همدیگر را نفی میکنند.و فکری ست متضاد.و به این دلیل صحیح نیست. سئوال اولویت میگوید :« ایران آذربایجان نیست».در سئوال دوم میگوید:«ایران و آذربایجان یکی هستند»! علت این تناقض گسستن جزء از کل ست.

بعد رها کردنشان. گزاره ی دوم با منطق «جزء - کل» گفته شده که درست است. و گزاره دوم بر اساس منطق سخن و منطق ریاضی صحیح نیست. اثبات آن هم چنین است که : در گزاره اول کشتی غیب شده. و اجزا یک کل را تشکیل نمیدهند. و در برابر یا مخالف هم اند. با بکارگیری فرمولهای منطق سخن و ریاضی این نادرستی حتی قابل مشاهده نیز هست. که من از توضیح آن در کامنت در میگذرم.با M نشانه کل مبارزه اشاره کوتاهش چنین است: M=I=K و در طرف دیگر : A نیست I ; I نیست A . یعنی0=M# I و0 =I#M است. اینجا کشتی صفر شده.و کل و جزء مخالف هم.
درستش آن است که گفتم:« یک حرکت، جزئئ از کل حرکات است.و حرکت کلی از آن همه ماست». یعنی مبارزه ی برابر حقوقی در ایران و آذربایجان از هم تفکیک ناپذیراند. همنطور مبارزه با دیکتاتوری. همینطور "همبستگی".و همینطور چیزهای دیگر. که در فرمول اول مساوی می بینیم. وقتی «اولویت» پیش میاید، من و تو مطرح میشود،و جدایی و تفکیک ذهنی صورت میگیرد؛ درحالیکه عمل «مایی» جریان دارد و تحقق می پذیرد.ساده تر بگویم :« اولویت ائلیار هر دو است». آذربایجان و ایران هر دو در اولویت قرار دارند. چون یک کشتی هستند. سوراخ در هر گوشه موجب شکست همه است و بعکس پیروزی در هر گوشه پیروزی همه. اما بیاییم به حرکاتی که در جهت نجات همه ماست یا حرکاتی که موجب غرق شدن همه ما. بدیهی ست هر کس تلاش میکند با آرزوی نجات. و طبق دانش و تجربه خود حرکات را نقد میکند. و چاره ای بجز این نیست. اما اینجا واضح باید بگویم دیدی که من و تو راه میاندازد- دیدی که یکی را اول دیگری را دوم و در عمل اصلاً به حساب نمی آورد، یعنی همین دید «اولویت گرایی» و «نابرابری» بنا بدلایل بالا صحیح نیست. و خود انزواگرایی ست. در عینیت مبارزه ، «کل و جزء» با هم در مقابل سد دیکتاتوری ، قرار دارند. جدا کردن آنها ازهم در سیاست و عمل، نگرشی ست برای سوراخ کردن کشتی. نمی توانم با این دید موافق باشم. راحت بگویم -دید صحیحی نیست. نمی تواند در جهت نجات همه باشد. و نیست. این دید اولویت گرایی در میان فعالان آذربایجانی هم هست. که در نوشته هایم نقد شده. وحالا دوست گرامی اقبالی این اولویت گرایی را در طرف دیگر مطرح میکند. اولویت گرایی اینجا یعنی من گرایی. یعنی سوراخ کردن کشتی. در حالی که عینیت مبارزه در جامعه و خارج از ذهن، حکومت را هدف قرار داده- و دیکتاتوری با «کل» مبارزه طرف است. مبارزه در تمام ایران یک کل را تشکیل میدهد.
همینطور که مبارزه روی زمین یک مبارزه ی کل بشری را تشکیل میدهد. همه جا شکست و پیروزی- حرکت درست و نادرست به همه ما مربوط است و مسئله همه ماست. اما در حل مشکل ما میتوانیم انتخاب کنیم از کدام گره اقدام صحیح است. از نظرمن نخست دیکتاتوری باید بشکند- توسط مبارزه ی جاری کلی یا عمومی، باید تلاش کنیم فضا را دموکراتیک سازیم.و خودمان را. و تشکل ها را. نه در آینده، بل از همین حالی که در آن بسر میبریم. قلمزن کارش رساندن ایده به مخاطب است و از این طریق روشنگری در خدمت مبارزه عمومی.این روشنگری هر چیز را طبق سلیقه خود انتخاب میکند و به توضیح آن می پردازد. من میکوشم در این راه باشم.متأسفانه همان طور که مبارزه در جای دیگر به ناسیونالیسم پارسی آلوده شده اینجا هم به ناسیونالیسم ملیتی آغشته شده است . راه درست تفکیک مبارزه ی برابر حقوقی از ناسیونالیسم است. و نقد ایده ها و حرکات این عرصه.نه دامن زدن به ناسیونالیسم پارسی یا ملیتی.
نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.cumhuriyet.com.tr/haber/siyaset/53527/_Abdullah_Ocalan_AKP_l…
روزنامه جمهوريت سخنرانى دوغو پرينچك در ازمير

http://etatist.com/xeber/13083-generaldan-azrbaycanla-bal-sensasion-aql…
مصاحبه مشروح ولى كوجوك
http://www.d-a-k.org/index.php?option=com_content&view=article&id=983:a…
سخنرانى اژدر تقى زاده يك سال بعد از دستگيرى ولى کوچوک كه اتفاقا بنده عرض كردم كه در سخنرانى از او نه بعنوان عضو داك بلكه دوست صميمى خود ياد كرد،ولى اينكه شما بوديد يا نبوديد قضيه را عوض نمى كند،اگر عضو نبوده كه اميدوارم اينطورى بوده باشد،داك بايد رسما جواب بدهد و اگر بوده دليل عضويت يا هر چيزى كه به ولى كوچوك اجازه مى دهد در اين حركت دخالت بكند روشن كند،هر چند خود داك دخالتى در حركت ملى اذربايجان ندارد

و حتى فعاليت و ادعايى هم در اين مورد ندارند و نمى توانند داشته باشند،ولى هر چه باشد باز هم داك بايد جواب بدهد كه ولى کوچوك صدر بوده يا نه و چرا تا حالا تكذيب نكرده؟
در مورد روزنامه جمهوريت حق با شماست من اشتباه كردم ،معذرت مى خواهم.
نوشته شده توسط: Anonymous

هشداری به دوستان گرامی ایران گلوبال .
از اینکه شما دست به ساختن این سایت برای مبارزه با نظام اسلامی شده اید باید سپاس گزار شما بود.هدف شما افشای جنایت های نظام اسلامی و رسیدن مردم به ازادی و به تجربه و دمکراسی است.
اما در طول زمان و به تجربه متوجه میشویم که سنگ بنای سیاست ایران گلوبال برای مبارزه برای حقوق مردم به پرتاب سنگ و کلوخ و تهمت و توهین به مردم پارسی زبان شده است.با اطمینان صد در صد میتوان گفت هیچ سایت اینرنتی همانند ایران گلوبال به مردم پارسی زبان وبه زبان پارسی توهین نگرده و متاسفانه نا اگاهانه در خدمت نظام اسلامی قدم بر نمیدارد.
در اینکه در کشورایران عده ای میتوانند تجزیه طلب شوند ایرادی نیست اما این مهم چگونه باید به افکار عمومی مردم ایران برسد.با توهین وتحقیر ویا با استدلال های تاریخی ؟

ما بخاطر می اوریم که در همین سالهای اخیر بود که جنگ در یوگسلاوی چه بیدادی کرد و در افریقا چگونه نزدیک به یک ملیون سیاه پوست از دو قبیله گشته شدند و حوادث اوکراین .در ایران نیز میتواند چنین کشتاری در ابعاد بزرگتری بوجود اید و برای جلوگیری از ان جنگ دیگر ایران گلوبالی وجود نخواهد داشت.مطمن باشید که در صورت چنین وضعی سنگ روی سنگ نخواهد ماند و دود ان نه به چشم من وشما بلکه به چشم همه مردم ایران خواهد رفت و راه را برای ورود نیروهای بیگانه فراهم ساخت.
انچه در سوریه کنونی میگذرد باید هشداری باشد برای همه مردم ایران و رهبران و گروهای در گیر و استقلال طلب که اگر جنگی خانکی در ایران شروع شود پایان ان نا پیداست و مردم ایران برای فرار از جنگ به کشور های همجوار با اینده ای تاریک روبرو خواهند شد.بدون شک نه فقط مردم پارسی زبان زیان نخواهند دید بلکه ترک و بلوچ و اذری و کردو عرب سرگردان در کشور های خارجی بدون داشتن سرپناهی دست گدائی به سوی این وان دراز خواهند کرد.مطمن باشند هیچ اسب زین شده ای را به کسی نخواهند داد .انچه در انتظار ماست فقط یک هرج ومرج ونامنی خواهد بود و نه بیشتر .
نظام اسلامی یک نظام دینی است و ربطی به مردم پارس زبان ندارد و این یکی کردن نظام و مردم پارسی زبان حقه خود نظام است برای بهره برداری های سیاسی .
ایا کسی جریانی حزبی میتواند تضمین بدهد در ایران هرج ومرجی بوجود نیاید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

راه‌ چاره‌ چيست؟ تشکيل حکومتهای منطقه‌ای در هر يک از مناطق اتنيکی ايران!پایان نقل قول.معنای تشکيل چنین حکومتهای قومی میشود«فدرالیسم قبیله ای»و یا«دولت تک بافت نژادی».نمونه عینی برداشت قومی ازموضوع توزیع قدرت که بیشترقبیله گرایی و عقب افتادگی را به گونه ای مشمئز کننده نشان می دهد,نظام سیاسی و سازماندهی دولتی عراق است که بر پایه تفاوتهای قومی-مذهبی شکل گرفته. پارلمان عراق نه یک شورای ملی قانون گذاری که شورای سران قبایل میباشد و رئیس جمهور کرد،نخست وزیر عرب-شیعه و رئیس مجلس عرب سنی.دولت - ملت هاى مدرن بر پایه ایده هاى انسان باورى و فردباورى پدید مى آیند که پایه گذار دموکراسى و آزادى هاى فردى است و ربطی به اتنيک و زبان و غيره هم ندارد.مگرهرکدام از23 کانتون سوئیس به یک قومیت و زبان خاصی تعلق دارد؟ مگر نظام سیاسی و سازماندهی دولتی و بوروکراسی شانزده ایالت آلمان فدرال بر پایهٔ شانزده

...قومیت و زبان متفاوت اداره میشود؟«هویت ملى»در اروپا به ویژه در مورد کشورهایى که پیشینه ساختار امپراتورى داشته اند مثلا در فرانسه ناپلئونى و آلمان بیسمارکی،بدون داشتن گذشته (زبان ،فرهنگ، تاریخ، نژاد) مشترک که مایه اصلی یکپارچگى «ملت» از یک سرآغاز دوردست تاریخى است ،مى بایست در زیر فشار ماشین پروژه ملت سازى چنین نقشى را بازى کنند. در ضمن بین دموکراسی و فدرالیسم رابطه معناداری وجود ندارد نمونه سوئد،نروژ،فنلاند،فرانسه و انگلیس.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

3 نکته:1- در چند روز اخیر بحث‎های جالبی در کامنتهای زیر مقاله دوست گرامیم آقای اقبالی درگرفت که بسیار از آنها آموختم. متاسفانه بحثها در مسیر اصلی جریان نیافت. موضوع اصلی ما در این بحثها، انتشار یا عدم انتشار کامنتهای توهین آمیز و مشخص کردن مرز توهین و تحقیر بود که به بحثی درباره "آزادی گفتار و نوشتار سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی" تبدیل شد. موضوعی که در جمع گردانندگان ایران‎گلوبال اختلاف نظری در آن وجود ندارد. همه ما موافق و مدافع آزادی بیان نظر بوده‎ایم و هستیم. متاسفانه نظرات درباره کامنتهای توهین آمیز و تحقیرآمیز به روشنی بیان نشدند. البته من نظر خودم را کاملا مشخص و روشن بیان کردم. چکیده نظر من این است که: "توهین و تحقیر نباید در سایت ایران‎گلوبال جایی داشته باشد. آزادی بیان به معنی آزادی توهین نیست." اقبالی گرامی هم گاها بر این نظر تاکید کردند و گاها آن را به اشکال مختلف زیر سؤال بردند.

آنچه که در این میان نامشخص ماند و به این راحتی قابل حل نیست، مرز توهین و تحقیر و درک ما از آن است. این انتظار که بتوان بر سر این مقوله به درکی واحد دست یافت، غیرواقعی است. به این ترتیب ما در نقطه آغازین خود ماندیم.
ظاهرا توافق قبلی ما مبنی بر اینکه کامنتها "بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد" به قوت خود باقی ماند.
2- اکنون بر اساس پیشنهاد دوستان شروع به اجرای طرحی می‎کنیم که عبارت است از کنترل کامنتهای هر مطلبی توسط نویسنده و یا منتشر کننده آن. این طرح فعلا به شورای گردانندگان سایت محدود شده است. البته این طرح فراتر از این است و می‎خواهد که به تمامی کاربران کددار تعمیم داده شود. به این ترتیب سایت دیگر "مسؤل کامنتها" نخواهد داشت و هر کس مسؤل کامنتهای مطلب خود خواهد بود. به نظر من اجرای چنین طرحی در عمل غیرممکن خواهد بود و اشکالات زیادی به بار خواهد آورد. سابق بر این، یک نفر "مسؤل کامنتها" بود و با تفسیر خودش از متن مورد توافق عمل می‎کرد و دیگران هم بر آن نظارت داشتند. با شیوه پیشنهادی، ما با 6 تفسیر روبرو خواهیم بود (و اگر گسترش داده شود، با بیش از 160 تفسیر) و هیچ نظارتی هم بر آنها وجود نخواهد داشت. اولین اشکال این طرح، خود را در بررسی نامرتب کامنتها نشان می‎دهد. به این ترتیب، بررسی کامنتها نه به ترتیب زمانی، بلکه بر اساس وقت نویسنده و یا منتشر کننده خواهد بود و چه بسا کامنتی ساعتها منتظر بماند و کامنت دیگری بلافاصله بررسی شود. آزمایشی است که تجربه می‎کنیم.
3- مورد دیگری که باز بر آن تاکید شد و امید است که بتوانیم آن را در عمل پیش ببریم این است که: "سایت مخالف هزگونه نژادپرستی و راسیزم و اختلافات و جنگهای قومی-ملی است. مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند." و اینکه "سایت، همگامی و اتحاد عمل کلیه نیروهای سکولار ایرانی برای حقوق بشر و دمکراسی در کشور را پی می گیرد." و "سایت، مدافع یک جمهوری سکولار و دمکرات در ایران فرداست و بنا بر خصلت گفتگو و دیالوگ خود،مخالف سیاست حذف نظرات سایر دگراندیشان حقیقی و حقوقی است و در این خصوص سانسور را کار نادرستی می داند!"
***
من همانچنان امیدوارم که با یاری خوانندگان گرامی این راه را ادامه دهیم و از تبدیل سایت به رسانه‎ای تک صدایی جلوگیری کنیم و صدای رسای همه نظرات ایرانیان باشیم با نظرات گوناگون و سلیقه‎های رنگارنگ. بازتاب دهنده رنگین کمان فرهنگهای زیبای ایران.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر به نوشته های آقای سعید دقت شود، در اغلب گفته هایش برای جلب توجه خواننده، اول با گفتار فلاسفه شروع میکند، تا شاید با ملغمه کردن تمامیت خواهی، یک چیزی بلغور کرده به خورد خواننده کامنت بدهد. باید ازمحضر ایشان پرسید: عزیزجان!! اگرمردمان غیر فارس ایرانی، از حقوق انسانی، مدنی، سیاسی، و فرهنگی خود صحبت بکنند، تجزیه طلب هستند؟ گیرم که باشند! مگر چه اشکالی دارد که خلقها از این طریق به حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و حق تعیین سرنوشت خود برسند. شما که از فلاسفه و انسان بودن صحبت میکنی، آیا بهتر نیست از اینان برای رسیدن به مطالبات انسانی و حقوق برایرحمایت بکنی! نه اینکه با تمسخر و گستاخی نسبت به خلقهای ستم دیده زخم زبان بزنی! در ثانی اغلب نوشته هایتان تکراری است و همیشه یک چیز ملکه ذهنتان است. تمرگز گرائی، تمامیت خواهی! و همین ادعا، جغرافیای ایران را بر باد خواهد داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ملت آزربایجان ملت سیاسی است و خواهان تشکیل پارلمان و دولت ملی خویش میباشد. تحقق بخشیدن به این خواست دموکراتیک در شرایط فعلی ایران غیر ممکن میباشد. بدینخاطر ما آزربایجانیهای مسکون در خارج از کشور به آنچنان ارگان سیاسی (بخوان پارلامنت) احتیاج داریم که از طریق آن بتوانیم طبقه سیاسی سکولار- دموکرات (هم چپ دموکرات، هم راست دموکرات، هم لیبرال، هم طرفداران استقلال آزربایحان و هم طرفداران سیستم فدرالیستی در ایران و....) خویش را به دور یکدیگر جمع بکنیم و ثانیا در مورد موضوعات گوناکون سیاسی – اجتماعی بطور سیستماتیک مباحثه و مذاکره کرده و قطعنامه های خویش را به گوش محافل سیاسی بین المللی و به گوش ملتمان در داخل کشوربرسانیم.
در ضمن پارلامنت آرزبایجانیها در تبعید فعلا بطور موقت تشکیل شده است و بعد از تصمیم در گردهم آئی آینده با تائید اکثریت فعالان سیاسی آزربایجانی در تبعید رسمیت پیدا

کرده و شروع به کار خواهد کرد.
ما ترکهای آزربایجان انسانهای عاقل و بالغ هستیم و احتیاجی به پندو نصیحت طرفداران آشکار و پنهانی ایدئولوژی پان فارسیزم را نداریم. اگر صلاح دیدیم هم پارلامنت خویش در تبعید را تشکیل میدهیم و هم تشکیلات ملی دیگر را. اگردر صفوف تشکیلاتهای اپوزیسیون رنگارنگ عناصری از انسانهای دمکرات و هومانیست پیدا بشود، آنان در کنار ما قرار میگیرند و از فعالیتهای دموکراتیک ما پشتیبانی میکنند و الا: مرا بخیر تو امید نیست، شر مرسان! ال چک یاخامدان، ال چک!