Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

سوال از آنهايی که فکر ميکنند در ايران دموکراسی و آزادی بر قرار خواهد شد. !!!‌ در کشوری که سنت دموکراسی وجود ندارد و در کشوری که تشکيلات دموکرات موجود نيست « در جامعه فارس زبان حتی وجود افراد دموکرات نيز قابل شمارش ميباشد در حد کمياب». خوب اين دموکراسی و آزادی حتما توسط امام غايب دوازدهم ناذل خواهد شد و سوال چطوری؟؟ چرا که برای هر حرکت اجتماعی و سياسی بايد زمينه مادی موجود باشد خيلی پوست کنده و واضح بگويم دموکراسی که توسط آقای اقبال اقبالی و ورجاوند و زعيم و محسن رضائی و فرخ نگهدار و حزب کمونيست کارگری - مجاهدين خلق - جبهه ملی وامثالم طرفداری ميشود مشخص است چه سرنوشت درد آوری برای ملل غير فارس در بر خواهد داشت .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای قنبری من نميخواهم وارد اين بحث بشوم ولی خيلی از نوشته شما با استناد به گفته ميشود همراه است و در ضمن برخی از فاکت های بارز شما از اساس اشتباه است مثل استناد شما به اينکه صاحب امتياز روزنامه جمهوريت دغو پرينجک است حال آنکه روزنامه جمهوريت يکی از قديمی ترين روزنامه های ترکيه و خط سوسيال دموکرات را دارد و صاحب امتيازش «
İmtiyaz Sahibi
:
Cumhuriyet Vakfı Adına Orhan Erinç » موقوفه جمهريت است. و با دغو پرينجک اختلاف بارز سياسی دارد و در ضمن ولی بيگ هيچ وقت به رياست داک انتخاب نشده و من شخصا در کلن بودم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب احمدزاده درست نوشته ايد،در حالى كه ما از هيچ گونه ازادى برخوردارى نيستيم،حرف زدن از فدراليسم يا استقلال شايد بيهوده باشد،ولى شما بايد اين را در نظر بگيريد كه هر مبارزه اى بايد برنامه و چهارچوب داشته باشد،بدون برنامه ،هدف و چهارچوب اين مبارزه نمى شود ،شورش مى شود كه اغلب ويرانگر است،برنامه اى كه اين ازادى ها را به رسميت بشناسد و تعريف و بكند،برنامه كه براى خلقهاى غير فارس مشخص بشود، كه از اين برنامه و ازادى سهمشان چيست،نه اينكه دم از ازادى و حقوق بشر و دموكراسى زده شود،وقتى حتى در جمهورى اسلامى وقتى زمزمه هاى خيلى ضعيف در حد تدريس چند واحد زبان مادرى و ده استانى كردن براى كاهش تمركز(نه خودمختارى)در زمان خاتمى شنيده شد(بطور غير رسمى،حتى خود دولت بطور رسمى هيچ وقت اين را اعلام نكرد)جبهه ملى كمپين امضايى راه انداخت كه خيلى از مخالفين و به اصطلاح مبارزين حقوق بشر امضايش كردند(حالا تا

اي7ن حد جمهورى اسلامى قبولش نداشتند)يا در قضيه بيانيه مشترك حزب دموكرات كوردستان و حزب كومله محكوم كردن اين بيانه به فشنى براى مخالفين همراه با تحقير و توهين تبديل شده بود تا معجون وطن پرستى و ادعاى حقوق بشرى شان را به نمايش بگذارند،باور كنيد كه تقصيرها گردن خلقهاى غير فارس نيست،اصلا انها چرا مطالباتشان را هر روز بالا مى برند؟چون كه براى مطالبات حداقلى شان هم از طرف حاكميت و حتى مخالفين مدعى ازادى و دموكراسى و حقوق بشر نه درك مى شود و نه مورد قبول است،مسله اين است كه مخالفين مركزگرا (اكثرمخالفين تمايلات مركزگرايانه افراطى دارند)اين مبارزات را به رسميت نمى شناسد و اهدافش را تا حد تمسخر ارتجاعى مى داند،مسله خيلى ساده است و اگر شما(مثلا)يا هر كسى در هر مقام يا فكر يا تشكيلاتى،از حق من كورد،تورك،عرب ،بلوج دفاع كنيد،ديگر فلسفه وجود اين مشكل دليلى ندارد،اين مشكل برخاسته از عدم درك مشكلات مضاعف خلقهاى غير فارس از طرف شما(مثلا) يا از طرف هر كسى است كه دغدغه ازادى و حقوق انسانى و البته ميهنى دارند،اين را كسى از سر سيرى يا دلخوشى ايجاد نكرده كه بخواهد از سر گرسنگى يا ناراحتى جلويش را بگيرد،اين مشكلى است كه فقط با درك و راه حلى نه دستورى بلكه مبتنى بر حس انسانيت حل مى شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

صحبتهای شما انسان را به یاد هیتلر میاندازد متاسفم اذربایجان که روزی پایگاه گسترش مساوات طلبی و ازادیخواهی در ایران بوده و چهرههای مثل حیدر خان نمونه یک دلیر مرد ازادیخواه و مساوات طلب ایرانی بوده با سیاستهای کثیف پهلوی و جمهوری اسلامی محل برای جولان فاشیسم شده

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

اشاره به جند مورد:
*یکی از خوانندگان نوشته است که اقبالی نظر مرا سانسور کرده است. این فرمایش ایشان نادرست است؛ چرا که من هرگز در کنترل کامنت ها دخالت نکرده و نمی کنم. تنها برای نخستین بار با اجازه همکاران خواستم که هیچ نظری در مورد سخن روز این هفته حدف نگردد. اگر در تائید کامنت ها تاخیر صورت گرفت، دلیلش اینست که از صبح تا دیرهنگام کار می کنم و موقعیت تائید فوری کامنت ها را نداشتم.
**من علیرغم این که بصراحت نوشتم که با سانسور مخالف هستم و پیام این مقاله نفی سانسور است، بار دیگر تاکید می کنم که براساس توافقاتمان: سایت "مخالف سیاست حذف نظرات سایر دگراندیشان حقیقی و حقوقی است و در این خصوص سانسور را کار نادرستی می داند!" و این نه تنها مورد تائید من می باشد بلکه خود متعلق به طیف نظری هستم که لااقل در تئوری همواره در سه دهه گذشته از آزادی های بی قید و شرط سیاسی دفاع کرده است.

بنابراین بحث در این مورد ما را از موضوع اصلی دور می کند؛ چراکه باورها و پراتیک من همواره علیه سانسور و سرکوب بوده است.
*** یکی از علل طرح اصول سیاسی ایرانگلوبال، ناظر بر تعیین جایگاه آن در قطب بندی های سیاسی بود. اتفاقن درست اینست که احزاب ارگانیک بومی و سراسری در جامعه شگل بگیرند. قطب بندی ها تکوین یابند و شهروندان کشور بتوانند بازتاب مطالبات خود را در سیمای احزاب مشاهده کنند و بستر انتخاب آگاهانه فراهم گردد.
از نظر من اصولی که در ایرانگلوبال حول آن توافق شده است، جنبه تشریفاتی ندارد و سمتگیری سایت را تعیین کرده است.
شاه بیت سند اینست که:
"سایت، همگامی و اتحاد عمل کلیه نیروهای سکولار ایرانی برای حقوق بشر و دمکراسی در کشور را پی می گیرد."
"سایت، مدافع یک جمهوری سکولار و دمکرات در ایران فرداست".
در سند مشترک، مبارزه برای "یک جمهوری سکولار و دمکرات در ایران فردا" به تعیین شکل حکومت آتی مشروط نشده است در واقع مطالبات دمکراتیک و جمهوری سکولار کل شهروندان ایران حلقه های پیوند ماست. ما 35 سال است که با حکومتی درگیر هستیم که الویتش اسلام و ایران و منافع ملی کشور ابزاری در خدمت اسلامیزاسیون است. اسلامگرایان و قومپرستان الویت های خود را بصراحت اعلام کرده اند. ایلیار عزیزپاسخ دهد که الویت نخست او ایران است یا آذربایجان؟ مگر نه این که همه مردمان این کشور سرنشینان یک کشتی هستند و همسرنوشت اند؟ چندی پیش پرسشی در برابر قومپرستان گذاشتم و آن پرسش هنوز بی پاسخ مانده است که:
هدف احیاء اقتدار ایلی یا دمکراسی و جامعه شهروندی است؟
در همانچا گفته شد:
هدف آزادی، عزت، احترام و برابرحقوقی شهروندان ایران ورای نژاد، تبار، قوم، رنگ، جنسیت، مذهب و آئین است. تحقق این اهداف با قدرت همه اقشار، طبقات و گروههای اجتماعی، فرهنگی و تامین آزادی، دادگری و دمکراسی فزاینده ممکن است. دوران اقتدار حکومت های ایلی، دینی و نژادی سپری گشته و اداره کشور بشکل آمرانه و بورکراتیک ناممکن گردیده است. عصر تعیین سرنوشت ملت ایران توسط خود و آزادی و خودگردانی مردم در اداره امور خویش، از سطح محلی تا شهری و استانی به یک ضرورت عاجل ارتقاء یافته است.
توافقات ما چنین بود که: "سایت، مدافع یک جمهوری سکولار و دمکرات در ایران فرداست"، الویت آن ایران است و می خواهد بیشترین انرژی خود را صرف همبستگی نیروهای دمکرات و سکولار کند. در واقع نیروی مخاطب آن مدافعان کشور واحد جمهوری سکولار دمکرات ایران است! طبیعی است که کسانی که از حکومت های دینی، قومی ویا نژادی دفاع می کنند، در طیف های اعتقادی و خونی قبیله ای خود، زبان مشترک دارند و می توانند مفیدتر واقع شوند. تصور کنید که حزب اللهی ها یا قوم الهی ها بخواهند ایرانگلوبال را به تریبون خود تبدیل کنند.
بایستی ضوابطی وجود داشته باشد که این سایت بتواند در ارتباط با اهداف خود حرکت کند و حق دمکراتیک عموم در استفاده از سایت توسط یک اقلیت پایمال نگردد. ایرانگلوبال از یکسو بدرستی می خواهد آینه پلورالیسم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در جامعه باشد طیف های گسترده ای را در برگیرد (با توجه به اصول سایت: "مخالف هرگونه نژادپرستی و راسیسم ...) ، از سوی دیگر ناجار است از غلطیدن در آنارشی اجتناب کند.
آنارشی از آنجا آغاز می گردد که "یلمیکهای" سیاسی میان استراتژی های متضاد در می گیرد! ما با آگاهی به اینکه بحران ما، بحران رشد و گسست از فرهنگ استبدادی است.در این دوران گذار باید هرچه بیشتر میله را بسمت علنیت، آزادی بیان سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی همگانی خم کنیم!
نوشته شده توسط: Anonymous

نظر خوانندگان را به مطلب سلام پان تورک طلبکار من جلب می کنم:
https://www.balatarin.com/permlink/2014/4/6/3538145

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی شما نوشته اید که: "این که کسی هم حساب کاربری تارنمای ایران گلوبال را داشته باشد و هم با ده ها نام و ده ها آیپی به ایران گلوبال یادداشت بفرستد و هم با نامی دیگر نوشته هایش را در چهره نوشتاری نوین با ایمیل به تارنمای ایران گلوبال بفرستد و نوشته های خودش با نامی دیگر در تارنمای ایران گلوبال گنجانده شوند" *** اگر در این مورد نمونه ای دارید (علاوه بر نمونه ای که در کامنتها وجود داشت و ما اعلام کردیم) لطفا همراه با دلایل و اسناد، توسط ایمیل برایمان بفرستید تا بررسی کنیم. با تشکر از شما.

نوشته شده توسط: Anonymous

دست نويسنده‌ درد نکند. حقا زحمت زياد کشيده‌اند. اما به‌ اصل معضل ـ آنطور که‌ شايد و بايد است ـ نپرداخته‌اند.
1. اينکه‌ به‌ علت گسترش بيشتر شهرنشينی و ازدهام جمعيت در شهرهای مرکزی ايران نياز به‌ انتقال اطلاعات بيشتر از مناطق ديگر بوده‌ و اين مناطق غالبا فارس‌زبان بوده‌اند و لذا انتشار مطبوعات به‌ اين زبان به‌ ناگزير بوقوع پيوسته‌ است، شکی نيست. اما بعلت روستانشينی و بی‌سوادی گسترده‌، روزنامه‌خوانی حتی در آن مناطق نيز امر مردم عادی نبوده‌ است، بلکه‌ محدود به‌ قشری محدود و نخبه‌ بوده‌ است. به‌ همين دليل هم در مرکز ايران روزنامه‌ به‌ عربی و يا به‌ عربی ـ فارسی منتشر شده‌ است.

2. نگاهی به‌ روزنامه‌های فارسی‌زبان آن مقطع نشان می‌دهد که‌ بخش بسيار بسيار عظيم واژه‌ها عربی بوده‌ است. يک شهروند فارسی‌زبان اکنون کشورمان بدون فرهنگ لغت عربی ـ فارسی قادر به‌ درک بيشتر مطالب روزنامه‌های فارسی‌زبان آن
3. زبان فارسی حقا زبان شيرين و زيبايی است؛ لذا گيريم حکومتگران ـ حتی ترک‌زبان ـ آن موقع از اين زبان داوطلبانه‌ بهره‌ گرفته‌اند و خود در رشد و اعتلای آن مشارکت کرده‌اند. خوب که‌ چی؟ آيا اين امر تحميلی‌بودن زبان فارسی را که‌ بعد از مشروطيت و از زمان رضا شاه‌ آغاز گرديده‌، زير سوال می‌برد؟! آيا اگر من بعنوان يک غيرفارس راهی جز يادگيری زبان فارسی نداشته‌ باشم و در همان حال زبان خودم بعنوان زبان آموزشی ممنوع باشد، اين چيزی جز تحميل است؟
4. زمانی در اروپا فقط لاتين زبان کتابت رسمی بود. اما تکوين ملتهاي اروپا و خودآگاهی ملی بعدها آنها را بر آن داشت که‌ هر کدام زبان خود را بياموزند و به‌ زبان آموزشی و ... تبديل کنند. گيريم زبان فارسی هم آن هنگام آن قابليتهايی را داشته‌ که‌ لاتين از آن برخوردار بوده‌. همانطور که‌ ملتهای اروپايی از لاتين صرف‌نظر کردند، ما نيز بايد با يک زبان واحد (هر چند شيرين و زيبا و قابل و غيره‌ و غيره‌) دوری کنيم.
5. من نمی‌دانم اگر افرادی واقعا معتقدند که‌ زبان فارسی آنقدر کشش دارد، آنقدر شيرين است که‌ تاريخا حتی غيرفارسها نيز آن را به‌ زيان زبان مادری خود بکار برده‌اند، چه‌ اجباری به‌ رسمی و اجباری کردن آن بعنوان تنها زبان رسمی وجود داشت؟! مگر هر کشوری زبان رسمی دارد؟
6. به‌ باور من درست‌ترين حرف را در اين ارتباط "فرهنگستان زبان فارسی" گفته‌ است که‌ تدريس زبانهای غيرفارسی به‌ زيان زبان فارسی است؛ يعنی زبان فارسی جايگاه‌ خود را مديون زبانهای غيرفارسی است. اصل مطلب اين است که‌ نمی‌خواهند اين جايگاه‌ بخطر بيافتد و نه‌ قابليت بيشتر زبان فارسی در مقابل زبانهای ديگر رايج در ايران.
نوشته شده توسط: Anonymous

حرفهای این جناب ژنرال هیچ اساس و ارزش ندارد که هیچ بلکه آنهائی که در پی موکشی از ماست هسنتد خود را علاف کرده اند. بر همگان آشکار هست که سالیان درازیست که لابیهای یهودی در راستای برقراری یک موازنه با اعراب منطقه طرفدار یک دولت بزرگ و ثابت در ایران هستند و بدان جهت اکثر تحلیل گر و صاحب نظر در سیاست خارجه امریکا مخالف برقراری دولت آزربایجان جنوبی هستند. این جناب با کدام مقام امریکائی صحبت کرده و موضوع صحبت چه بوده واقعا سوال برانگیز هست. ثانیا مگر اهل آزربایحان جنوبی با عقل سلیم در خارج کم بود که غرب به این آقا رجوع کند.
جای تاسف هست افرادی مثل این جناب و همقطران آن با یاوسرائی خو د موضوعات اساسی حرکت ملی آزربایجان را به حاشیه میکشند و کسی هم از یاران دیرینه ایشان در داک نیست که این حرفهای مزخزف او را تکذیب کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

بدبختی ایرانیانی که در جغرافیای نفرت زده ایران زندگی میکنند، این است، که دچار تبلیغات عده ای خاک پرست و زبان پرست به بهانه حفظ " تمامیت ارضی" که خاک پرستی را بالاتر از حقوق بشر و حقوق ملیتها بشمارمیآورند، شده اند. اینان خواست و حقوق اولیه ملیتهای ستم دیده ایران را چه در حرف و چه در عمل بکلی نفی میکنند. اینان زمین و آسمان را ریسمان میکنند، و تلاش میکنند، به زور هم که شده، بمردم بقبولانند، که جغرافیای نفرت زده ایران، نژاد واحد و زبان واحد دارد. در صورتیکه خودشان نیز میدانند که این ادعا از بیخ و بن از طرف خلقهای ایران رد شده است. و عجیب تر ازهمه، چنین بنظر میرسد که اینان حتا مایلند صد سال نیز رژیم اسلامی در ایران به قتل و جنایت ادامه دهد، اما جغرافیای نفرت زده ایران بقول خودشان به همین منوال بماند، تا اینان همچنان در باتلاق آرزوهای باستان گرائی

فرو رفته، چند صباحی به بهانه "تمامیت ارضی" دلخوش باشند. با ابرازتاسف اینان هنوز به این آگاهی فکری نرسیده اند، که این موضوع را درک بکنند، که ایران فارس نیست. و زبان فارسی تنها زبان ایرانی نیست. ای کاش به این نکته توجه میفرمودند، که جغرافیای نفرت زده ایران، خیلی وقت است که در اذهان عموم، ازهم پاشیده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

تنها گفتن اینکه "سایت مخالف هرگونه نژادپرستی و راسیزم" است بی مایه، فطیر است! بارزترین مشخصه نژاد پرست تهی کردن مقوله «ملت»از مضمون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی آنست.و«چپ» در «جامعه سیاسی» ایران به جای درگیرشدن در مبارزه ی طبقاتی،با پشت سرسیاست هویت سازی قومی جریانات تجزیه طلب که خط کشیهای نژاد پرستانه پیش شرط اصلی‌ و بنیادین هویتشان است بنام«جنبش‌های ملی‌ »راه افتاده بیشترین تاثیررا در واگرایی قومی داشته است.نمونه ای برای درس آموزی«چپ» میآورم! Billström وزیر مهاجرت سوئد در سال 2012 در مورد پناهندگانی که اجازه اقامت نداشتند گفته بود (اینان) در پناه «هموطنان خود که بور و چشم آبی نیستند» قرار دارند. بدلیل اینکه جناب وزیر در این تعریف مهمترین سازمایه هاى در ساختار«هموطن» ملت برشمردند،سازمایه هاى نژاد ی (رنگ بور مو و چشم آبی) بود ،نظرش از طرف روزنامه بزرگ Aftonbladetنژادپرستی

.... نامیده شد و مورد انتقادات گسترده احزاب سوئدی قرار گرفت .رهبر حزب لیبرال و حتی رهبر حزب چپ خواستار استعفای او شد.و حتی بعد از عذرخواهی وزیر مهاجرت از گفته خود مورد انتقاد نخست وزیر فردریک Reinfeldt قرار گرفت.امروز در اروپا بعد از تجربه تاریخى فاشیسم هیتلری«هویت ملى» در رابطه با شهروندى یک دولت تعریف مى شود،یعنى برخوردارى از حقوق و حمایت هاى قانونى و نه هیچ عامل فرهنگى، تاریخى و نژادى. یعنی از نظر رسمى، فرانسوى و آلمانى و سوئدى و ایتالیایى امروزه کسى است که شناسنامه و گذرنامه این کشورها را دارد، صرف نظر از این که اصل زبانى و فرهنگى و نژادى او از کجا است. در ضمن دو کامنت یکی از دیروز درج نشده .پیشاپیش از مسئول کامنتها ساسگزاری می کنم .
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آ.ائلیار چه میگوید؟
1- مسئله «استقلال» را در مقالات زیاد و گوناگون مورد بحث قرار داده ام. چکیده آنها را جهت آگاهی اینجا میاورم که زحمت مطالعه کنندکان کمتر شود: استقلال = اداره ی امور خود. و دو حالت دارد :الف-در داخل ایران. مثلاً از طریق واحد فدرال بودن. ب- در خارج از ایران بودن= از طریق جدا شدن. من جدا شدن را عملی و سودمند نمیدانم. راه درست را داشتن استقلال در واحد مثلاً فدرال میدانم. و در حقیقت در یک جمهوری فدرال: با خصلت سکولار-دموکراتیک. و تأمین عدالت اجتماعی. واحد فدرال اداره امور خود را از طریق پارلمان محلی و دولت محلی دموکراتیک و سکولار میتواند انجام دهد. دولت و پارلمان های واحد ها میتوانند پارلمان و دولت مرکزی را با هم تشکیل بدهند. استقلال واحد با اداره ی امور محل خود تأمین میشود. که شکلهای: واحد فدرا ل ، شهر خودمختار ، منطقۀ خود مختار، را میتوانند داشته باشند.

این اسامی را میتوان استان-شهرستان-شهر-ده و مانند اینها انتخاب کرد.مهم نیست. مهم «اختیارات» است. محتوا.
2- این استقلال اگر از طرف دولت مرکزی نفی یا اصول اساسی آن نقض شود.
میتوان به صورت مسالمت آمیز و دموکراتیک طرح استقلال کامل یا جدایی را در جامعه مطرح کرد. و در صورت رأی و تصمیم اکثریت قاطع مردم خود جدا شد. استقلال واحدی یا کامل از راه مسالمت آمیز و دموکراتیک مطرح و تحقق مییابد. 3- سیاست عملی کنونی: شکستن سد حکومت حاکم. ایجاد دموکراسی- از طریق حکومت مرکزی غیر متمرکز است. تا تکلیف واحد ها ی جامعه در اداره امور خود از این طریق مشخص شود. این راه تنها با صلح و دوستی و همبستگی عمومی مردمان گوناگون ایران ممکن است. و فلسفه این راه ، دگردوستی در کنار خود دوستی؛ سعادت مشترکت. صلح و دوستی ست.4- تا شکست حکومت حاکم ، همبستگی عمومی ضرورت دارد. بعد مردمان ایران توسط احزاب و سازمانهای مدنی خود میتوانند راه استقلال واحدی یا کامل یا یک شکل دیگر زندگی جمعی را خودشان تعیین کنند. و از نظر من آزاد اند هر چه به صلاحشان باشد انتخاب کنند. من اگر هم چیزی را نپذیرم در این میان به تصمیم آنها ضمن حفظ حق نقد خود احترام میگذارم. از نظر من حق انتخاب راه زندگی فردی و جمعی لازم است محترم شمرده شود.و انتخاب داوطلبانه است و زوری نیست.همبستگی تنها با قبول «حق انتخاب - و اداره امور خود» میتواند ایجاد شود. نفی این مسایل 80 سال است به زیان جامعه تمام شده. دیگر بس است.5- من آرزو دارم همه مردمان جهان با استقلال و بدون استثمار و با رفاه و آزاد زندگی کنند. و از حقوق برابر بر خوردار شوند. و مسایل خود را مسالمت آمیز، در صلح و دوستی و سعادت مشترک حل کنند. آدمی از جهان حیوانی هر چه بیشتر فاصله بگیرد و روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و حقوقی خود را انسانی تر کند، امکان رسیدن به آرزوهای زیبا بیشتر فراهم میشود.مسیر جامعه بشری در این جهت سیر میکند. با تمام رنجها و دردها و شکستها و حیوانیت ها. و با تمام تلاشهای فداکارانه و زیبا و ستایش انگیز.شاید من در این جهان روحی به خطا میروم . با علاقه به یاری کسی میشتابم که خطاهای مرا پاکدلانه مستدل و اصلاح نماید.من چیزی از جهان نمیدانم. تنها یک شناخت نسبی دارم که هر لحظه مننظر خطا و تصحیح آنم. و بدون دیگران نیز اینکار ممکن نیست. من بدون دیگری معنا ندارم.چیزی را که بخود میخواهم عاشقانه آنرا حق دیگری هم میدانم. خوشی من بدون خوشی و سعادت دیگری بی معناست.آزادی من جدا از آزادی دیگری نیست. ما انسانها همدیگر را تکمیل میکنیم. و جهان را. من به دستاوردهای بشری برای زندگی بهتر همگانی ارج مینهم.و خود را متعهد به آنها میدانم. سیاست جدا از اخلاق انسانی را درست نمیدانم.اگر چه سیاست میل به حیوانیت دارد.درد خود را تحمل میکنم اما درد دیگری برایم تحمل ناپذیر است. با اینکه خود آسیب می بینم.میکوشم برابری بین خود و دیگری را رعایت کنم و حق دیگری را ضایع نکنم. و ... اینها بخشی از فلسفه خصوصی من اند که در نوشته هایم نیز کم و بیش منعکس اند.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

رازی گرامی باز هم از اظهار نظر شما تشکر می‎کنم. من هم مانند شما و اقبال عزیز موافق آن هستم که در آینده جامعه‎ای با حداکثر آزادی بیان نظرات سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی داشته باشیم و امروز هم آن را در سایت ایران‎گلوبال متجلی کنیم. من هم مانند شما به شدت مخالف انتشار ادبیات نفرت هستم که توهین و تحقیر هم شامل این ادبیات می‎دانم. متاسفانه اقبالی عزیزم نظر روشنی در این باره نداده‎اند و گاهی موافق آنند و گاهی مخالف آن! ما در سایت ایران‎گلوبال این مساله را از لحاظ تئورک برای خودمان حل کرده‎ایم و نوشته‎ایم: "سایت مخالف هزگونه نژادپرستی و راسیزم و اختلافات و جنگهای قومی-ملی است. مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند." ولی متاسفانه در عمل، آن را

نادیده گرفته‎ایم. یکی از مشکلات کار ما از آنجا ناشی می‎شود که ما در مقالات به انتشار ادبیات کینه و نفرت امکان می‎دهیم و سپس نمی‎توانیم در کامنتها به این ادبیات امکان انتشار ندهیم! ما به نویسندگان این امکان را می‎دهیم که انسانها را بر اساس "نژاد" خوب و بد تقسیم کنند، "فارسها" را قوم وحشی بنامند و زبان فارسی را ام الفساد معرفی کنند و یا اینکه هر جنابتی را به "تبار ترک" نسبت دهند و بنویسند که خامنه‎ای جنایتکار است چون "ترک تبار" است. ما به کسانی امکان می دهیم که "فارسها" را به بیابانهای لوت و نمک برانند و به کسانی دیگر اجازه می‎دهیم که "ترکها" را در استان اردبیل جمع کند و دور آنها دیوار بکشد و سپس برای آنها "جهنم" درست کند. و اینجاست که مرز مقالات تئوریک و نظری با "ایجاد کینه و نفرت" مخدوش می‎شود. متاسفانه شما و اقبالی گرامی تنها به یک جنبه از این تفرت پراکنی‎ها تاکید می‎کنید در صورتی که این تفرت پراکنی‎ها دو طرفه و چند طرفه است. توجه کنید که وقتی من نوعی می‎نویسم مردم آذربایجان حق دارند که به زبان مادری خود سخن بگویند و تحصیل کنند و امورات خود را به آن زبان سامان دهند، صرفنظر از اینکه این نظر درست یا غلط باشد، بلافاصله به من نوعی می‎گویند: حرف نزن نژادپرست فاشیست! حال من یا باید ساکت بمانم یا اینکه عکس العمل نشان دهم! عکس این هم صادق است. من بر این باورم که ما در این مورد از لحاظ تئوریک ناروشنی نداریم و آن را خوب فرموله کرده‎ایم و باز هم آماده‎ایم آن را با پیشنهادات سازنده خوانندگان گرامی دقیقتر و بهتر کنیم. ولی چه فایده وقتی این فرمول خوب به بهانه‎های مختلف تنها در صفحه "درباره ما" بایگانی شود؟ از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که تشخیص مرز "نظر سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی" با "ایجاد کینه و دشمنی" و نفرت پراکنی و توهین و تحقیر بسیار مشکل است. *** رازی گرامی! در پایان می‎خواهم اشاره کوتاهی به مساله هولوکاست بکنم. سؤال من این است که گرچه کسانی می‎خواهند آن را انکار کنند، چرا باید تحقیق در آن مورد را ممنوع کرد؟ چرا باید به محققین اجازه نداد که با ارائه اسناد و مدارک نشان دهند که قربانیان هولوکاست 6 مییلون نبوده بلکه 3 ملیون یا 10 میلیون بوده؟ البته در بخشی از اروپا اگر کسی ادعا کند که قربانیان هولوکاست 10 میلیون بوده، از آن استقبال می‎کنند ولی اگر کسی کمتر از 6 میلیون را مطرح کند، ممنوع است و جایش در زندان! از نظر من این عالانه نیست. من به این نظر نرسیده‎ام که محققین منتقد هولوکاست را باید خقه کرد!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب جمال، دیگر عکسها گویای هیچ چیز نیستند، اخیرا عدّه‌ای تلاش کردند با استفاده از یک فیلم ترسناک به نام """ Inner Depravity"" قتل عام ارامنه سوریه را به دنیا نشان بدهند، پ ک ک شما نباید وارد دره بقأ لبنان می‌‌شد، این به معنی‌ همکاری "" پ ک ک "" با حزب‌ا‌لله و رژیم فارس ایران بود، شما حتئ نمی‌دانید که "" دولت اسلامی عراق و شما "" زیر نظر "" ال زواهیری "" فعالیت می‌کند که تا چند ماه پیش در ایران آزادانه زندگی‌ میکرد و زیر نظر رژیم فارس ایران، در حال نیرو گیری بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب قهرمان قنبرى،منتهی الیه چپ تمام این ترهات پوچ قومی گری با پوش شعارهای مدرن امثال تو،تعین«انسان بودن خلقها وملیتها» با خط کشیهای نژاد پرستانه «انسان فارس،انسان ترک»هست!در راستای بر پایی حاکمیت«پرولتری»خان لروامیر عرب وخاقان ترک.این دمکراسی خواهی نیست دماگوژی,عوامفریبی,است،به گفتهء مولوی،از برون بر ظاھرش نقش و نگار / از درون انديشه ھای زار زار. ما ایرانیان بر خلاف «پرولتر»های گرفتارمانده درتنگنای چمبره نظری استالین، در صد سال پیش در بستر جنبش انقلابی مشروطه با گذار از مرزهای ارزش گذاری اجتماعی براساس تعلقات طایفه ای و نژادی که گمان میکردیم هویتمان بر آن اساس تشکیل شده است عبور کردیم و حصارهای تنگ "مذهبی و نژادی " را بهم ریختیم و طرح یگانگی و احساس همبستگی را با آگاهی ملی در انداختیم ومعتقد نیستیم که تثبیت دمکراسی در ایران در سطح عشیره ای است که میتواند به پیروزی برسد!

... چون تاریخ را چیزی جز بازتاب روند مبارزه طبقاتی نمی دانیم.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، چکیده سخن آقای اقبال اقبالی این است که اگر همه اندیشه ها را همگان بدون سانسور ببینند و بشنوند و بخوانند و درباره آنها داوری کنند سخن خردمندانه را برمی گزینند و سخن دور از خرد را برنمی گزینند و نمونه هائی از سخنان چرند روح الله خمینی را آورده و گفته اند که اگر نوشته های روح الله خمینی در زمان رژیم پادشاهی سانسور نمی شدند و مردم با خواندن آنها درباره آنها داوری می کردند هرگز کار به انتحار اسلامی نمی کشید! دوستان گرامی گرداننده تارنمای ایران گلوبال، پرسش من از شما این است: اگر نوشته های یک نویسنده پس از آن که برای پوچ بودن و یاوه سرائی و تکراری بودن و ..... خواننده ای پیدا نکردند و چنین نویسنده ای با فرستادن صدها یادداشت با ده ها نام و ده ها آیپی خواست وانمود کند که "ما بیشمارانیم!" شما کردار چنین کسی را چه می نامید؟ آیا کار چنین نویسنده بی هوادار مانده ای که هرزنامه نویسی .....

..... می کند آزادی بیان است؟ آزادی عقیده است؟ آزادی قلم است؟ یا چیست؟ با نگاه کردن به لینک زیر روشن کنید که در کجای کره زمین فریبکاری ها و شارلاتان بازی های این چنینی آزادی بیان و آزادی عقیده و آزادی قلم نام دارند؟ http://www.iranglobal.info/node/17195 چون روال کار دوست بزرگوار ما که مسئول کامنت های تارنمای ایران گلوبال است بر آن است که از کسی نام برده نشود من هم از کسی نام نمی برم اما این که کسی هم حساب کاربری تارنمای ایران گلوبال را داشته باشد و هم با ده ها نام و ده ها آیپی به ایران گلوبال یادداشت بفرستد و هم با نامی دیگر نوشته هایش را در چهره نوشتاری نوین با ایمیل به تارنمای ایران گلوبال بفرستد و نوشته های خودش با نامی دیگر در تارنمای ایران گلوبال گنجانده شوند تا وانمود کند که "ما بیشمارانیم!" سزاوار چه رفتاری است؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آتوسای گرامی، کامنت شما زیر مطلب آقای اقبالی ست. فرصت کنند کارش را انجام میدهند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مجلس بزرگان است؟ چرا كامنت من پخش نشد؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اقبالی عزیز، 1-پس میگویید مقالات جدایی خواهان را درج نکنیم.2- فقط مقالات تئوریک ، از بینش های سیاسی مختلف ، جهت آشنایی و نقد ، هر از گاه درج کنیم. حتی از جدایی خواهان . 3- مقالات «ایران سکولار دموکراتیک- جمهوری » پذیران را درج کنیم.4- مقالات سلطنت طلبان را درج نکنیم. - فقط گاهی نظر نئوریک شان را جهت آشنایی با بینش آنها- درج کنیم. 5- و دیگر بینش ها هم همینطور. آیا اینها منظور شماست؟ دیگر چه درج بشود یا نشود؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ملل غیر ایرانی دیگر گول (مشکل شاه بود و یا ملای اسلامی است) را نمی خورند. هدف باید از قبل کاملا مشخص و معین باشد. « حق تعیین سرنوشت » باید بدست و رای مردم هر یک از ملل تحت اشغال باشد. بلوچ دیگر نمی خواهد بیش از این آلوده (ایران) باشد. سایر ملل خود دانند و من در سیاست و حقوق آنها دخالت نمیکنم. لطفا شما فارسها یا (ایرانیها) هم در رای دیگران دخالت نکنید. خوب و بد را ما نه تنها میدانستیم بلکه هر روزه در سه قرن اخیر با انگلیسها، فارسها و پنجابی ها (نیز سیاستهای کلیه احزابشان) با پوست، استخوان و روان خود تجربه کرده ایم. یک گفته عامیانه را از من بپزیرید: شما را بخیر، ما را بسلامت. هر کدام با رای ملل شان بهتر است راه خودشان را بروند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ر نکته آخر اینکه آ. ائلیار عزیز در زیر یکی از مطالب نوشته است که آرزوی استقلال آذربایجان را دارد. پیش شرط اولیه تحقق این آرزو، انشقاق میان آذربایجانیها و بقیه مردم ایران است. ولی از آنجایی که آرزو بر خلاف هدف تأثیر بیشتری بر ناخودآگاه انسان می گذارد، سوال من اینست: آیا آ. ائلیار می تواند این آرزو را از ناخودآگاه خودش پاک کند و به مسائل کاملا برون ذهنی objective نگاه کند؟ آیا او بطور ناخودآگاه هر آنچه را که در راستای این انشقاق باشد ترویج نخواهد کرد؟ آیا در این چارچوب او به ادبیات نفرت (که روند انشقاق را تسریع می کند) میدان نخواهد داد و در برابر منتقدان دست به توجیه آن نخواهد زد؟ و سؤال آخر اینکه اگر اختلاف و دشمنی شرط اول گرایش به جدایی و استقلال است، آیا آ. الیار می تواند بر خلاف ناخودآگاه دشمنی جو و جدایی خواهش قدمی در راه دوستی انسانها بردارد، یا اینکه خواسته و ناخواسته از ادبیاتی تمجید

می کند، که به دشمنیها دامن می زنند، تا روند جدایی را تسریع کنند، حتی اگر این ادبیات قاطعانه و بی شک و تردید نژادپرستانه باشند؟ کدام فرض به حقیقت نزدیکتر و محتملتر است؟
نوشته شده توسط: Anonymous

با اجازه دوستان و بزرگان من خودم را باز هم قاطی بحث می کنم. آقای اقبالی نکته درستی را می گوید، که می شود بر اساس آن بحث را متمرکز کرد. ما باید در درون رسانه‌هایمان همان آزادی بیانی را بخواهیم که در فردای ایران، در درون جامعه خواهان آن هستیم. با این تعریف من بشدت طرفدار درج نظرات تجزیه طلبان هستم ( زیرا می خواهم در ایرانی زندگی کنم که آنها هم حق ابراز نظر را داشته باشند) و به همان شدت مدافع سانسور ادبیات نفرت هستم (زیرا می خواهم در ایرانی زندگی کنم که صدای نفرت پراکنان در آن خفه شود، از نفرت بر علیه همجنسگرایان گرفته تا زنان و پیروان ادیان و اقوام ایرانی و غیر ایرانی). بهنام عزیز به اروپائیان انتقاد می کند که چرا اجازه نمی دهند کسی هولوکاست را بزیر سؤال ببرد. دوست عزیز! من هم قبلا مثل شما فکر می کردم، تا اینکه یکبار یکی از سینه‌چاکان ولایت فقیه چشم درچشم مادر یکی از قربانیان اعدامهای سال 67

دوخت و گفت «در سال 67 هیچکس اعدام نشده، چه رسد به اینکه کشتار جمعی انجام شده باشد» تازه در آنجا بود که من دلیل برخورد اروپائیها را فهمیدم، تا وقتی که حتی یک قربانی هولوکاست زنده است، بزیر سوال بردن این فاجعه بشری تف کردن در صورت آن قربانی است. معنی اینکار تحدید آزادی بیان نیست، معنی آن صیانت از کرامت انسانی است. و درست در همینجا است که ما می توانیم با درک درست از اروپائیها یاد بگیریم. نفی هولوکاست "توهین" به کرامت انسانی بازماندگان آن است. این همان "توهین"ی است که باید سانسورش کرد. زیرا این "توهین" مقدمه ای برای ایجاد تنفر قومی و نژادی است. این آن چیزی است که من با آن مخالفم و از اولین روز ورودم به جمع کامنت گذاران برای آن به سایت شما ایراد گرفته ام. من معتقدم سعادت، رفاه، پیشرفت و آزادی ایرانیان در گرو حفظ همبستگی ملی است. اگر تجزیه طلبان بتوانند مرا متعاقد کنند که با تجزی ایران حال و روز مردم آن بهتر می شود و همه به نان، مسکن، کار و آزادی می رسند، من همین امروز تجزیه طلب می شوم. ولی اشکال کار در جای دیگری است. اکثریت قریب به اتفاق این حضرات اهمیتی به سرنوشت مردم مناطق تجزیه شده در آینده نمی دهند، تجزیه طلبی آنها نه از سر انسان دوستی (گیرم که این انسان، فقط انسان همخون و همنژاد خود آنان باشد) بلکه از سر نفرت کور آنها به فارسها است. آنها در هما این سالها سعی کرده اند گناه همه فلاکتهای بشری را بگردن فارسها و زبان فارسی بیندازند. برای همین هم هست که می بینیم این حظرالت وقتی کنترل خودشان را از دست می دهند فارسها را بیشعور، وحشی و دچار نقص کروموزومی می دانند. علیرضا اردبیلی در این کار تنها نیست، فرق او با دیگران در این است که او نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد، ولی آن دیگران هنوز از تسلط بر خود یا contenance برخوردارند، واگرنه اگر آنها هم سفره دلشان را بگشایند، در درون هرکدامشان صدها علیرضا اردبیلی خانه کرده است. به این تفکر، و به این ادبیات نباید میدان داد، واگرنه منی که طرفدار تمامیت ارضی ایران هستم، عقایدم را آنقدر منطقی و درست می دانم، که بیدم از باد منطق تجزیه طلبان نلرزد. بگذارید همه حرفشان را بزنند، ولی فقط "حرف"شان را و نه عقده های سرکوب شده و پنهانشان را. ولی در عوض از آنها بخواهید در مقابل ادعایشان پاسخگو هم باشند، خیابان "آزادی بیان" یکطرفه نیست. "حق" همیشه "وظیفه" به همراه می آورد. آن نژادپرست دو آتشه‌ای که حتی به اندوه انسانها را هم رنگ نژادی می زند، وظیفه دارد پاسخگو باشد، وقتی که در نشئه تنفر نژادی خود ادعا می کند «رستم فارس به تهمینه ترک تجاوز کرده» تا از آن نتیجه بگیرد که فارسها به ترکها تجاوز کرده اند و به این برسد که تجاوزگری خصیصه ذاتی (اسطوره ای) فارسها است. این ادبیات نفرت است، زیرا نگاهش به سعادت انسان، حتی فقط سعادت انسان آذربایجانی نیست، نگاه آن معطوف به "اهریمن‌انگاری" Deminisation فارسها است. این ادبیات نفرت است و نباید به آن میدان داد.
نوشته شده توسط: Anonymous

پاسکال فیلسوف فرانسوی گفته بود: اگر ”چند گونگی که به یگانگی نیانجامد آشفتگی است و یگانگی که حاصل چندگونگی نباشد ستمگری است.در اروپا احزابی که برای تبیین مسئله چیستی هویت مجموعه های انسانی«ملت » تکیه بر عامل نژاد و زبان میکنند و با همین نوع نگاه«خارجیان» را غیر ملت اروپایی میدانند، احزاب نژاد پرست میگویند.اما دربازار مکاره ای که«چپ» و تجزیه طلب دکان نظرات سیاسی باز کرده اند میشود کالای نژاد پرستی را بنام پرولتر،«حقوق بشر» و«حق تعیین سرنوشت »به بهای«ارزان»جنگهای قومی- ارضی خرید.جلوگیری کردن از«کُردیزاسیون»،«ترکیزاسیون»و«فارسیزاسیون» ترنم باران «آرزوهای انسان چپ وترک و کرد و بلوچ» است. لطفا برای پیدا کردن اجناس درجه چندم نژاد پرستی دربازار مکاره سیاست به دکان دونبش محافل پرتقال فروش!«چپ» و تجزیه طلب رجوع کنید!به گفته بسیاری از کنگرسمن های آمریکا و اروپا کیفیت «تولیدات داخلی »...

از لحاظ کیفیت دست کمی از «محصولات خارجی»ندارند!

نوشته شده توسط: Anonymous

صورت مساله ایران است؟ کدام ایران؟ ایرانی‌ که تو مرزهای پاکستان و افغانستان و تا حدودی عراقش طرف صبح قتل انجام میده بعد از ظهرش آن طرف رفت که بره. گروگانگیری باجگیری ‌ها قاچاق مواد مخدر(البته بیشتر شبیه تبادل کالاست تا قاچاق)روزانه،و بر طبق ادعای خودتان برادران خونی و تاریخی‌ شما هستند.اگر به برادران افغان و پاکستانی‌ پارس شما توهینی بشود چون چارچوب شما مثلا ایران است واکنشی نشان نمی‌دهی؟

نوشته شده توسط: مسؤل فنی ایران گلوبال

آراز فنی گرامی نام شما تا به حال به صورت آراز فانی نوشته شده بود. لطفا به ما اطلاع دهید که کدام یک درست است تا تصحیح کنیم. آراز فنی یا فانی؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سعيد،شايد با تمسخر تسكين پيدا مى كنيد،ولى چناچه عرض كردم اين همزاد تركيه اى شماست و اتفاقا خيلى همفكر هستيد،ولى او كمى از شما دلسوزتر است،او مى داند كه خودمختارى يا استقلال يا رسيدن به حقوق انسانى خلقهاى تحت ستم در ايران،دروازه اى خواهد بود براى خلق كورد تركيه،چناچه حالا همان مبارزه كوردهاى تركيه الگويى است براى ما،اگر نوشته و صحبتهايتان اسمها را عوض كنيم ،هر دو از همديگر قابل تشخيص نيستيد،اين از افكار انسانى جنبش ما نشات مى گيرد كه هر فاشيسمى را محكوم كنيم و برايش تورك و فارس و كورد فرقى نمى كند،شايد در اول راه باشيم،ولى همين قدر جرات و استقلال داريم كه اگر ولو كسى از خودمان خواست ما را به انحراف بكشاند،خودمان افشا و محكومش كنيم،و در اين راه پيش قدم شويم، پس لطفا از فرق فاشيسم و مبارزات خلقهاى اذربايجان ،كورد و عرب كمى درس بگيريد ،باور كنيد راسسيم راه حل نيست

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشكر از لطف تان جناب اىليار،البته يكى از رهبران فكرى ولى کوچوك ،دوغو پرينچك صاحب امتياز روزنامه جمهوريت،رهبر حزب كارگر(ايشچى پارتى)كه همراه با ولى كوچوك از زندان ازاد شد(متهم در پرونده أرگنه گون)كسى كه وقتى بازداشت شد،ألكساندر دوگين ،ادعا كرد كه اين دسيسه اى از طرف غرب بر عليه دوستان روسيه بود!
او بعد از ازادى در ميتينگ خود در ٢٢ مارس ٢٠١٤ كه در ازمير برگزار كرد،باز همان ادعا هاى ژنرال ولى كوچوك را تكرار كرده اينبار در مقياسى بزرگتر،او همان طرح (bop) را خواسته و دسيسه امپرياليست ها معرفى كرده كه مى خواهند نقشه همه خاورميانه را به هم بريزد،و جالب است كه گفته جوانان پرشين در مقابل امريكا قهرمانانه مقاومت مى كند،لازم به توجه است كه او مخصوصا از لفظ پرشين استفاده كرده، (حتما در مقابل عوامل امپرياليست كه توركهاى اذربايجان،كوردهاو عربها باشند.چون كه محور سخنانش فروپاشى و تجزيه تركيه

و ديگر كشورهاى خاورميانه بود)از ايران استفاده نكرده در اين قسمت،تا نشان دهد كه با فاشيسم پرشين افتخار مى كند مثل فاشيسم توركى اش،و ادامه داده كه طرح هاى امريكا و امپرياليستها توهينى به ملتهاى تورك،فارس و عرب است و ابراز اميدوارى كرده كه اين نقشه ها را نقش بر اب خواهد كرد،و در اخر اميد داده كه با همه كشورهاى منطقه اعم از سوريه،عراق،تركيه،ايران و اذربايجان طرح امريكا را براى تجزيه اين كشورها به شكست خواهيم كشاند و اتحاد مان را با هم قوي تر و محكم تر مى كنيم.
باز هم تكرار مى كنم كه اين طرز تفكر در چرايى مبارزات خلقها به دنبال عوامل اصلى كه شايد احتياج به سواد يا دانش انچنانى نمى خواهد،فقط كمى وجدان مى خواهد در ديدن نابرابرى ها ،نيست! انها با كور شدن چشمانشان اميخته با فاشيسم،مبارزات خلقها فقط دسيسه خارجى مى دانند،بخاطر همين هم است كه ولى کوچوك دچار توهم شده و ادعا مى كند كه امريكا از او خواسته كه ايران را تجزيه كند و اذربايجان جنوبى را ايجاد كند!يعنى امريكا اينقدر نادان است كه فكر مى كند ولى کوچوک مى تواند كشور اذربايجان ايجاد كند،اصولا اگر قرار بر پيشنهاد باشد،او در رده ده هزار هم نمى گنجد،بخاطر ان قويا اعتقاد دارم كه واقعيت ندارد و اين ادعا زاده توهم و ترسش از مبارزات خلق كورد در داخل تركيه است كه عوض قبول صورت مسله، و درمان ان،ان را به دسيسه غرب متهم مى كند.همانند فاشيسم فارس در ايران كه عوض قبول مسله و درمان ان،ان را به غرب و كشورهاى خارجى حواله مى دهد،يا حتى مثل تمام فاشيستها،و در اين بين ولى و امثال ان نمى پرسند كه چرا امپرياليست توركها در تركيه و فارسها در ايران را گول نمى زند تا انها هم از تبعيض و ستم كه به انها مى رود رهايى بيابند،ولى کوچوک تجسمى از فاشيسم و توهم ترس از تجزيه كشور است كه حتى اذربايجان هم برايش اهميتى ندارد،او ادعا مى كند كه دوست اذربايجان است بر عليه ارمنستان،ولى او اشتباه مى كند او دشمن خونى ارمنستان است،و مى خواهد فقط شهوت خون و نفرتش را از ارامنه ارضا كند،وگرنه اذربايجان براى او اندازه سكه اى ارزش ندارد،اذربايجان گوشت قربانى است كه او وجدانش و نفرتش را تسكين بدهد.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

کشور ما ایران همانند فرش زیبای رنگارنگی است و زیبایی آن هم به همین رنگهای فراوان زیبای آن است. اگر این رنگها را از آن بزداییم، ایرانی سیاه خواهیم داشت. انسانهایی که در این کشور زندگی می‎کنند، طبیعتا نظرات مشابهی ندارند. از راست راست تا چپ چپ، کسانی که تمامیت ارضی ایران را مقدس می‎دانند تا کسانی که تمامیت ارضی برایشان پشیزی ارزش ندارد، کسانی که خاک را محور قرار می‎دهند تا انسان محوران، از تمامیت‎گرا تا تجزیه طلب و استقلال طلب، انسانهای معتقد به ادیان گوناگون، انسانهایی با زبانها گوناگون و... ساکنان این سرزمینند. و ایران‎گلوبال سایتی است که می‎خواهد همه اینها را پوشش دهد. این آن ایده‎ای است که از تعریف ایران‎گلوبال از خود در صفحه "درباره ما"ی آن می‎توان فهمید. ما می‎توانیم خود را بازتعریف کنیم. خود را مشخص‎تر بیان کنیم، حشو و زواید را بزنیم و با استفاده از تجربه چند ساله پشت سر، طرحی نو

دراندازیم. من شخصا از این ایده استقبال می‎کنم. *** اقبالی گرامی تعریف خود را از سایت ارائه داده‎اند. تعریفی که در نگاه اول مو بر تن من سیخ می‎کند. من اقبالی را درک نمی کنم. امیدوارم که مقصود خود را روشنتر بیان کند. اقبالی عزیز و گرامی من! شما از یک طرف به درستی فریاد برمی‎آورید که: "آزادی بی قید و شرط گفتار و نوشتار سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی" و می‎نویسید: "لطفن رساله های قومپرستان فاشیست را ممنوع نکنید! بگذارید سخن بگویند و ملت ایران با ماهیت انسان ستیزانه و مردمفروشانه آن‌ها آشنا شوند." و از سوی دیگر بر سانسور شدید تاکید می‎کنید و می‎نویسید: "اگر حضور عده ای در راستای اهداف ذکر شده نبوده و قصد ایجاد تشنج، تفرقه و سمپاشی دارند، باید اصول و مبانی ایرانگلوبال و آدرس سایت های همفکرانشان را پیشاروی شان نهاد! ما باید بیش از گذشته به این امر صراحت دهیم و آنکس که جدائی طلب است مقالات و نظرات خود برای سایت های جدائی طلبان ارسال کند." *** اگر خلاصه کنم سخن اول شما به این مفهوم است که باید حتی نظرات "قومپرستان فاشیست" را منتشر کنیم و سخن آخر شما می‎گوید که جدایی طلبان مقالات و نظراتشان ببرند و در سایتهای چدایی طلبان منتشر کنند و ما آنها را منتشر نمی‎کنیم. امیدوارم توضیح دهید که آنچه که می‎خواهید دقیقا چیست؟ آزادی بی‎قید وشرط گفتار و نوشتار سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی و یا حذف آنهایی که ما نمی‎پسندیم و تجزیه طلبانه و تشنج زا و تفرقه افکنانه ارزیابی می‎کنیم؟ از نظر من تجزیه طلبی هم یک نظر سیاسی است. من بر حذف هیچ نظر سیاسی صحه نمی‎گذارم. از نگاه من، هر کسی حق دارد، برعکس آنچه که در بخشی از اروپا به قانون تبدیل شده، صحت و سقم و اندازه هولوکاست را زیر سؤال ببرد، همانطور هم هر کسی حق دارد تمامیت ارضی کشور را زیر سؤال ببرد. با این نظرات باید برخوردی منطقی و مستدل پیش گرفت و سانسور آنها چاره کار نیست. ما نمی‎توانیم به مخالفین خودمان بگوییم که بفرمایید از سایت ما بروید بیرون. **** موضوع از بحث اصلی ما که انتشار یا عدم انتشار توهین و تحقیر در کامنتها بود، منحرف شده و مسیر دیگری می‎گیرد. امیدوارم که دوستان عزیز نظرات صریح و روشنشان را در این مورد بیان کنند و هم این و هم آن را کنار بگذارند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

قنبری گرامی، ممنون از توضیحات مبسوط شما. وضعیت این جناب روشن شد. اما آنچه من در مورد دوری مبارزه رفع تبعیض در آذربایجان، از این گونه جریانات و نظیر آنها میتوانم بگویم این است که: بله قدرتهای بزرگ، عواملشان، دولتهای همسایه و منطقه، تنها به خاطر «منافع مختلف خود» - سیاسی- اقتصادی - فرهنگی- قدرت طلبی وو، یعنی پروژه های خود-با جنبشها ارتباط برقرار میکنند، و میکوشند این مبارزات را توسط عناصر خود در دایره اهداف خودشان کنترول و هدایت کنند. هر وقت هم جنبش از خواسته های آنها نافرمانی کرد افشاگری راه بیندازند و به آنها ضربه بزنند. من با توجه به تجاربی که جنبشهادرسطح جهان در طول این یک قرن در این موارد داشته اند در مقالاتم چنین نوشته:

«در رابطه با پیوند و جایگاه جنبش رفع تبعیض آذربایجان (ایران) با تشکلهای دموکراتیک و مردمی زحمتکشان ترکیه، ایده ی درستی ست و ضرورت دارد که کوشندگان راه، سیاست بیرونی خود را در این سو گسترش دهند. بجای تکیه بر ناسیونالیستهای دولتی و غیر دولتی و دیگر جریانها. این گزاره در مورد جمهوری آذربایجان هم صادق است. » یعنی جنبش رفع تبعیض ما در همه جهان و در جوامع همسایه میتواند روابط همبستگی و حقوق بشری و دموکراتیک خود را بامبارزه دموکراتیک «تشکلهای مدنی مترقی » این جوامع پیوند زند- نه با دولتها-عوامل آنها- احزاب حکومتی- یعنی تنها با مبارزات دموکرلتیک جاری در آنها- همبستگی متقابل ایجاد کند. از این طریق میتواند استقلال و عدم وابستگی و سلامتی خود را از ضربات احتمالی بازیگران حفظ کند. مبارزه رفع تبعیض آذربایجان استقلال خود را در مقابل مداخله عوامل مخرب جهانی و منطقه ای چون مردمک چشم خود ضرورت دارد حفظ کند. و گرنه آن را بازی میدهند و به شکست میکشانند. این خلاصه تجارب قرن اخیر مبارزات دموکراتیک و رفع تبعیض در جهان است. متأسفانه این مسئله از آغاز در بین فعالان جدی گرفته نشده است. مخصوصاً در خارج. فعالان داخل بهتر است بر اساس استقلال فکری و تشکلی خود بکوشند. و این تجارب را همیشه مد نظر داشته باشند. مبارزات دمواتیک و رفع تبعیض در جوامع همسایه: حرکت زنان-کارگران-روشنفکران و نویسندگان-دانشجویان-هنرمندان- ملیتها- تشکلهای سیاسی دموکراتیک خواهان برابری و رفع تبعیض- تشکلهای زحمتکشان مثل سندیکاها و اتحادیه های کارگری و غیره. اینها نمود مبارزه جاری سالم در جوامع یاد شده است. این مبارزات میتوانند پشتیبان ما باشند. گور پدر احزاب حکومتی.و عواملشان. که همه عامل بدبختی مردم ستم کشیده آن اجتماعات اند. و آماده ضربه زدن به حرکات ستمکشان. آنها را لازم است بایکوت نمود. بجای حمایت نئوکانهای آمریکا، بگذار وال استریت از ما حمایت کند. ما تبعیض دیدگان با وال استریت همبستگی داریم نه با نئوکانها. آنها بخاطر پیاده کردن پروژه های خود بدنبال ما هستند.
نوشته شده توسط: Anonymous

«گل بودی و به سبزه »نیز آراسته شدی!!

نوشته شده توسط: Anonymous

از آقای اقبالی باید پرسید" آیا ایران ملک پدری شماست؟ که وکیل گونه از طرف دیگران صحبت میکنی؟ آقای عزیز! شاه هم میگفت که اگر من بروم ایران ایرانستان میشود. شما چرا بجای دیگران حکم صادر میکنی؟ از یک طرف شعار آزادی میدهی، از طرف دیگر حکم سانسور! آقای عزیز! حرفهای شما با هم نمی خوانند. در فرهنگ دموکراسی بحث و مبارزه افکار هست. فرهنگ دموکراسی فرهنگ بحث و گفتگوست! آن تجزیه طلب هم که داد سخن میدهد، ایرانی است و حرف دارد برای گفتن. آن هم مثل هر کس دیگر حقوق زبانی، مدنی، سیاسی، اجتماعی، منطقه ای، استانی، دارد. آیا تا بحال از خودت پرسیده ای چرا ملیتهای ایران در صدد جدائی و تشکیل اقلیم خود هستند؟ آیا تابحال از خودت پرسیدی چرا پان ایرانیستها به دیگر ملل ایرانی تحقیر وتوهین میکنند؟ آیا تابحال از خودت پرسیدی ، چرا زبان ملیتهای ایرانی از طریق دیکتاتورهای شیخ و شاه سرکوب و قدغن شده است؟ آیا این است

دموکراسی که شما از آن دفاع میکنید؟ آیا تابحال از خودت پرسده ای، چرا مردم و ملیتها میخواهند از پان ایرانیسم حق وحقوقشان را جدا بکنند؟ شما فکر میکنی که اگر فردا اوضاع تغییر کند، میتوانی در مقابل میلیونها انسان عاصی به ایستی؟ دوستانه به شما توصیه میکنم کمی به خود بیا و عاقلانه فکر بکن! و به حقوق انسانی دیگران احترام بگذار. و به جای منطق، به این و آن رگ گردن نشان نده!

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

ائلیار گرامی؛
ایجاد دیالوگ یک چارچوب دارد. چارچوب آن طبق مصوبه "در باره ما:
" سایت، مدافع یک جمهوری سکولار و دمکرات در ایران فرداست ". کسانی که به ایران فردا اعتقادی ندارند، راهشان را جدا کرده اند. صورت مسئله ایران است! نیروئی که برای "ساختن ایران فرداست" مخاطب سایت است! البته رقص باباکرم را هم در جریان سمفونی می پذیریم و بدرستی نوشتیم که:
"ایران گلوبال به معرفی مطالب و دیدگاههای ایرانیان حول مهمترین مسایل جنبش دمکراسی خواهی می پردازد!"
و بروال تا کنونی:
سایت "مخالف سیاست حذف نظرات سایر دگراندیشان حقیقی و حقوقی است و در این خصوص سانسور را کار نادرستی می داند!"

نوشته شده توسط: Anonymous

ایرانی که در ان بر 70 در صد مردمان غیر فارسش ظلم می شود باید تجزیه شود. از طرف یک تجزیه طلب

نوشته شده توسط: Anonymous

اسرائیل در زمان اولمرت فرصت داشت که یک کشور و دو دولت را کسب کند، اما به سبب جاه طلبی، آن فرصت را از دست داد و پس از این که کشور فلسطین در سازمان ملل به پایتختی قدس شرقی توصیب شد، آن طرح کنار رفت و حالا همگان حتی بخش بزرگی از اسرائیلی ها از دو کشور در کنار هم سخن می گویند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اقبالی گرامی، 1- بالاخره من نفهمیدم مقالات به قول شما «قوم پرستان» را منتشر کنیم یا نه؟ اگر موافق هستید منتشر کنیم، که میکنیم. مشکل کجاست؟ اگر بگوییم به سایت های خودشان ارسال کنند یعنی که آقا منتشر نمیکنیم. فقط استثنایی منتشر میکنیم جهت بحث و نقد. آیا منظورتان همین است؟ 2- چطور امکان دیالوگ را بین همه ایجاد کنیم؟ چطورآنها را جهت اتحاد و همبستگی بهم نزدیک کنیم؟ با توجه به فرار از همی که دارند؟ 3- لطفاً نظرتان را عملی ، روشن کنید نه تئوریک. 4- چطور عمل کنیم؟ روش عمل خود را نشان دهید ممنون میشوم.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

ائلیار گرامی؛
بهتر است نظر مرا آنطور که هست مورد نقد قرار دهید. من از آزادی اندیشه بطور بی قید و شرط دفاع می کنم. عزیز من کجا من از سانسور سخن گفته ام. بار دیگر سیاه روی سفید می نویسم که: "اما اگر حضور عده ای در راستای اهداف ذکر شده نبوده و قصد ایجاد تشنج، تفرقه و سمپاشی دارند، باید اصول و مبانی ایرانگلوبال و آدرس سایت های همفکرانشان را پیشاروی شان نهاد! ما باید بیش از گذشته به این امر صراحت دهیم و آنکس که جدائی طلب است مقالات و نظرات خود برای سایت های جدائی طلبان ارسال کند.
موضوع کار ما ایران و ساختن فردائی بهتر برای شهروندان این کشور است. مرکز ثقل گفتمان ما همگرائی ایرانیان و نه شقه شقه کردن مردم با بهانه دین، قوم و نژاد است. در جریان تدوین "هویت ما" بحث هائی صورت گرفت که پس از این تجربه طولانی می توان نسبت به عوارض عدم تدقیق مبانی سخن گفت"

باز تاکید می کنم که: "باید اصول و مبانی ایرانگلوبال و آدرس سایت های همفکرانشان را پیشاروی شان نهاد" و نه نظراتشان را سانسور کرد.عزیز من وقتی در یک سالن سمنونی بتهوون اجراء می شود و کسی بلند می شود باباکرم میرقصد، پر واضح است که آنارشی ایجاد شده مطلوب مخاطبین نیست. با وجود این رقص باباکرم در جریان اجراء کنسرت را پذیرفته ایم و تاوان آنرا هم می دهیم ولی بالاخره باید درباره چرائی حضور کسانی که هیچ پیوندی با بتهوون ندارند روشنگری کرد و سایت اصول خود را درشتتر بنوسد که خود بسخن درآیند که در کنسرت بتهوون چه می کنند؟!!! و این نه بمعنای حذف که دقیقن امر روشنگری سیاسی است.
مگر این که در فرمولی که بر سر آن توافق شد:
"همگامی و اتحاد عمل کلیه نیروهای سکولار ایرانی برای حقوق بشر و دمکراسی در کشور را پی می گیرد"
تجدید نظر شود و بنویسم منظور کشوری در مریخ است.
من عمیقن به آنچه در بالا نوشته ام باور دارم که:
"شاه رساله خمینی را ممنوع کرد و ملت ناآشنا با افکار پیشاقرون وسطائی او، در دام پان اسلامیسم و شعارهای پوپولیستی گرفتار شدند؛ لطفن رساله های قومپرستان فاشیست را ممنوع نکنید! بگذارید سخن بگویند و ملت ایران با ماهیت انسان ستیزانه و مردمفروشانه آن‌ها آشنا شوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

یک عکس برای یلینیک عکس رهبر تروریستی النصر با یکی از رهبران حزب حاکم تورکیە

http://www.xendan.org/dreja.aspx?=hewal&jmara=87498&Jor=3

نوشته شده توسط: Anonymous

http://news.gooya.com/politics/archives/2014/04/177803.php
جامعه شناسی رفتار سیاسی ما: دکترین انتخاب بین بدو بدتر٬ علی طایفی/......نظام اسلامی که خود محصول انتخاب بد و بدتر در سطح روابط بین مللی اروپای غربی و امریکا بود، توانست با همین حربه و سیاست عملی در داخل کشور به تثبیت موقعیت خود اهتمام ورزد. دولتهای غربی زمینه خروج شاه ایران و ورود خمینی برای فتح کشور و رهبری سیاسی یک انقلاب به رهبری یک آیت الله را فراهم ساختند، سناریویی که مبتنی بر این دوگانه "بد و بدتر" بود که انتخاب یک "عمامه بهتر از چپهای تندرو بود"......

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام جناب اىليار،ولى کوچوک متولد ١٩٤٤ در شهرستان بيله جيك،بعضا خود را از اذربايجانى هاى تركيه خوانده،فرمانده هى ژاندرمرى در استانهاى،وان،اغرى،گيره سون،اسكى شهير،حاتاى و اخرين وظيفه اش فرمانده ژاندرمرى در بيله جيك (محل تولد)كه در سال ٢٠٠٠ بازنشته مى شود،مورد اتهام در حادثه سوسورلوك كه منجر به قتل رئيس پليس و زخمى شدن نماينده مجلس شانلى اورفا از حزب رفاه كه اين حادثه را بخاطر تضعيف حكومت اىتلافى رفاه،يول حدس مى زدند،او بعدا متهم به تشكيل jitem نهاد اطلاتى مستقر در ژاندارمرى بدون اطلاع دولت و ستاد كل نيروهاى مسلح مى شود كه امر قتلهايى در تركيه است كه به فاعل مجهول معروف است، بعد از بازنشستگى در سال ٢٠٠٢ درخواست كانديداتورى در مجالس و عضويت در AKP مى كند كه درخواست عضويت و كانديداتوريش در حزب از طرف كميته تفتيش رد مى شود،و بعدها حتى نفرت و ناراحتى خود را از اين مسله

ىى كتمان نمى كند و مى گويد كه در سال ٢٠٠٤ وقتى به طور اتفاقى با اردوغان در هتلى در امريكا روبرو مى شود از دست دادن با او خوددارى مى كند و بنوعى به او بى احترامى مى كند،چند شركت تأمين امنيت در تركيه تأسيس مى كند و به نوعى وارد بازاد تجارت مى شود،بنا به ادعاى خودش در اجلاس ٢٠٠٥ داك در المان بعنوان مهمان شركت مى كند و در همين زمان بعنوان صدر داك انتخاب مى شود و ادعا مى كند تا زمان دستگيرى در ٢٠٠٨ صدر اين تشكيلات بوده(بنده اطلاع دقيق ندارم،اين ادعاى فرد است)ولى اژدر تقى زاده در جلسه داك در تاريخ ٢٠٠٩/٢/١١ در سيدنى كه به ميزبانى خانه ترك سيدنى تشكيل شده،در اخر سخنرانى با عصبانيت كه توام با حمله به دولت رجب طيب اردوغان است خواستار ازاد شدن ژنرال ولى کوچوك مى شود و از او نه به عنوان عضو داك، يا صدر داك،بلكه به عنوان دوست نزديك خود كه دغدغه ازادى قره باغ دارد ياد مى كند.
در رابطه با چگونگى رابطه او و اذربايجان ،بى شك او روابطى با بعضى از اشخاص و مقامات در جمهورى اذربايجان داشت، و نقطه مشترك اين روابط جنگ اذربايجان و ارمنستان است،حتى او متهم به تهديد تلفنى وكيل هراند دينك شده است،و در اين شكى نيست كه در اجلاس ٢٠٠٥ كلن داك شركت كرده،ولى اين سوال پيش مى ايد كه او رابطه اى مبارزات مدنى در اذربايجان داشته يا نه،يا حتى داك چه تاثيرى بر مبارزات يا رهبرى اين مبارزات داشته.
ولى کوچوك در همان مصاحبه اعلام مى كند كه بخاطر اينكه با درخواست امريكا مبنى بر تشكيل كشور اذربايجان جنوبى مخالفت كرده به زندان افتاده،اين نقطه كليد طلايى اين مصاحبه است كه او اصولا به مسله ملى يا حقوق انسانى در اذربايجان ايران اعتقاد ندارد و اصولا اين مسله را توطئه امپرياليست و امريكا مى داند!اين مسله البته در قشر فاناتيسم تركيه مسله اى همه گير است و نشات گرفته از مبارزه خلق كورد در داخل تركيه مى باشد كه اين مبارزات را نه مبارزات خلق كورد،براى حقوق انسانى يا در نتيجه تبعيض بلكه مبارزه اى مى دانند كه توسط كشورهاى خارجى و دشمنان تركيه براى تجزيه و ضعيف كردن تركيه استفاده مى شود،و اصولا مخالف و الرژى دارند با مبارزات كه بقول خودشان بوى تجزيه طلبى مى دهد،و مبارزه خلق اذربايجان هم از اين امر استثنا نيست و انها اين مبارزات را با پيش ذهنيت مبارزات كوردهاى تركيه،ساخته و پرداخته غرب و امپرياليست مى دانند، و خوب مى دانند كه اگر مبارزات خلق ها،الخصوص خلق تورك در ايران به نتيجه برسد(هر نتيجه اى كه الگو باشد)اين يعنى كوردها در ايران هم به نتيجه مطلوب مى رسند و اين يعنى يك قدم به خيل خودشان به فروپاشى تركيه نزديك تر مى شوند، و بخاط اين اولترا ناسيوناليسم و فاشيسم كه ولى کوچوك نمونه اى از ان است نه حامى خلق اذربايجان در مسله ملى،بلكه دشمن طرح اين مسله است با پيش ذهنيت كوردهاى تركيه، و بخاطر ان سعى مى كند با امپراطورى سيصد ميليونى كه وعده مى دهد (توهم)هم فاشيسم خود را ارضا كند و هم سعى كند كه سدى جلوى مبارزات انسانى خلق اذربايجان بگيرد، و هم اين جنبش نور بد نام كند
نوشته شده توسط: Anonymous

""" جناب اقبالی از یک درک اشتباه به یک نتیجه گیری اشتباه میرسند """ ایشون میگویند کسانی‌ که موجودیت ایران را به رسمیت نمی‌‌شناسند، واقعیت این است که ایران موجودیت من ترک آزربایجانی را قبول ندارد، برایم تاریخ سازی می‌کند، فقط موجودیت فارس و زبان فارسی‌ را به رسمیت می‌‌شناسد، من برای کسی‌ تاریخ سازی نمیکنم، هر کسی‌ را آنطوری که است قبول دارم، من منکر وجود فارس در ایران نیستم، اول مشخص کنید کی‌ ، کی‌ را انکار می‌کند. کی‌ ، کی‌ را تحقیر می‌کند، باز هم میگم شما بدون حل تضاد ها، به جائی نخواهید رسید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اقبالی گرامی، نوشته اید :«... آنکس که جدائی طلب است مقالات و نظرات خود برای سایت های جدائی طلبان ارسال کند.»ما در ضوابط داریم:« بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند.---سایت مخالف سیاست حذف نظرات سایر دگراندیشان حقیقی و حقوقی است و در این خصوص سانسور را کار نادرستی می داند!» پس با این اصول چکار کنیم؟ اگر نظرات را منتشر نکنیم پس «آزادی بیحد و حصر بیان محترمانه عقاید» چه میشود؟ دموکراسی کجا میرود؟ آخه شما آن بالا که نوشتید آزادی مهمتر از غذاست ؛ پس آن را چکار کنیم؟ والله نمیدانم از یک طرف با سرعت فوتون شعار میدهیم و نان مقدس را هم کنار میزنیم -از سوی دیگر میخواهیم مقالات را سلاخی کنیم. من نمی فهمم موضوع واقعاً چیست؟ قبلاً گفته ام ایرانگلوبال سایت نیست. یک شبکه کوچک و کوچک و کوچک اجتماعی ست. همه چیز دارد. هم روشنگری و هم تاریک گری. هم تبلیغات. و هم بحث .

هم اتحاد گری و هم ویرانگری - هم شعار خوب خوب -که آن بالا هست و هم کامنتهای جالب انگیز اندر جالب انگیزاین پایین . و خیلی مزایای دیگر و دیگر. که سلامت اندیشه را باورکنید و صد بار باور کنید که شیرمرغ است. سایت جالبی نیست؟ عزیز من از هر کشور 10 ترانه داریم شادی آفرین نیست؟ والله همه میخواهند مطبوعات ایران آینده مثل ایران گلوبال با کیفیت و وزین باشد. ایران فردا را میخواهید چکار، اگر هم بیاد میشه مثل ایران گلوبال. حالا که اینو داریم ؛نمیخواهید قدر و مقام و منزلتش را بدانید؟ شاید بهتر است اسم اش را عوض کنیم -« فقط ایران سکولار» - که بدل بنشیند. یا محتوایش را بکنیم « فقط سیاسی-اجتماعی-ایرانی» . والله بیش از این چیزی ندارم که بگویم. شاید کیا مشکل را بگشاید. امیدوارم کلیدش یک سطل آب نباشد.آهان! یادم افتاد عزیز من پس آن 100 ادیب کددار را چکار کنیم؟ شاید راهش بهتره آن باشد که همه را چشم بسته از دم -سانسور ایرانی بکنیم؛ جالب انگیز نیست؟ چرا رهگشاست. پیش بسوی « ایران دموکراتیک و سکولار» با خاصیت فقط ایرانی و ایرانی. ایکاش میتوانستیم از همان آغاز یک سایت خط دار سیاسی ایرانی اصیل داشته باشیم. دیگر دچار این خوشبختیها نبودیم. همه اش « تقصیر مبارک کیا ست». که این آش شله قلمکار را برهمه ما پخته - با یک وجب نه- با چند متر مربع روغن شاه پسند رویش!«بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند.-سانسور را کار نادرستی می داند.» . ول کن بابا! تو هم دلت خوشه. «آنکس که جدائی طلب است مقالات و نظرات خود را برای سایت های جدائی طلبان ارسال کند». اینجا فقط و فقط «اتحاد و اتحاد است و باز هم اتحاد و اتحاد و ایران است». نشد. قافیه را خراب کردم. لطفا کامنت گذاران ادیب شعر را تصحیح کنند. اقبال جان، ازشما حرکت از خدا برکت. روزمان خوش.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

قنبری گرامی، در صورت امکان این ژنرال را کمی معرفی کنید: اهل کجاست؟ چه رابطه ای با مسایل آذربایجان و داک دارد. علت طرح این مسایل توسط او چه میتواند باشد؟ فکر میکنید او دروغ میگوید؟با تشکر از شما.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

تاکید بر هویت سیاسی سایت به استناد مصوبه شورای همکاران ایرانگلوبال:
"سایت، مدافع یک جمهوری سکولار و دمکرات در ایران فرداست". کسانی که موجودیت ایران را برسمیت نمی شناسند، ایرانگلوبال آدرس اشتباهی برای آنهاست. و اتفاقن همین عناصر عامل تنش ها در سایت هستند.
قاعدتا کسانی که خود را با اهداف سایت همسو می دانند یعنی "همگامی و اتحاد عمل کلیه نیروهای سکولار ایرانی برای حقوق بشر و دمکراسی در کشور را پی می گیرد." می توان به انها خوشآمد گفت!
اما اگر حضور عده ای در راستای اهداف ذکر شده نبوده و قصد ایجاد تشنج، تفرقه و سمپاشی دارند، باید اصول و مبانی ایرانگلوبال و آدرس سایت های همفکرانشان را پیشاروی شان نهاد!
ما باید بیش از گذشته به این امر صراحت دهیم و آنکس که جدائی طلب است مقالات و نظرات خود برای سایت های جدائی طلبان ارسال کند.

موضوع کار ما ایران و ساختن فردائی بهتر برای شهروندان این کشور است. مرکز ثقل گفتمان ما همگرائی ایرانیان و نه شقه شقه کردن مردم با بهانه دین، قوم و نژاد است.
در جریان تدوین "هویت ما" بحث هائی صورت گرفت که پس از این تجربه طولانی می توان نسبت به عوارض عدم تدقیق مبانی سخن گفت. آنروزها موضوع محوریت ایران و تاکید بر برکناری جمهوری اسلامی بعنوان صورت مسئله با این استدلال که ما "حزب سیاسی نیستیم" مورد توافق اکثریت قرار نگرفت. اکنون می بینیم که افراد خروار خروار مطلب می نویسند، آسمان و ریسمان را بهم می بافند، ولی هرگز کلامی علیه رژیم اسلامی نمی گویند.
اقای رازی بدرستی نوشتند که:
"چیزی مثل Bulletin board هستیم، که هر کسی می تواند مطلبش را روی آن بچسباند، یا اینکه فقط یک "جمع" یا بقول فرنگیها (community) پراکنده و درهم بدون هرگونه حدو مرز هستیم؟".
برای غلبه بر آنارشی و تدقیق ضوابط اجرائی، بازنگری"در باره ما" ضروری است.
نوشته شده توسط: Anonymous

میگویی«من یک تجزیه طلبم» میگویم مبارکت باشد شما از دریچه تنگ قوم گرایی سر منشاء اصلی سرکوب آزادی علیه مردم ایران را«فارس»میدانید و مسئله تان تجزیه است و اینقدر توی سر فارسها نزنید. می گویی سیستم عدم تمرکز تنها ضامن دمکراسی در ایران است؛ می گوییم،اگر بحث بر سر تمرکز قدرت است و اشخاص حقیقی و حقوقی که ارکان نظام جمهوری اسلامی-عربی را تشکیل میدهند وشامل ولی فقیه ،رئیس مجلس،رئیس جمهور،رئیس قوه قضائیه و مقامهای بالای امنیتی-نظامی وغیره میشود آیا دراختیار«ملت حاکم فارس»است وترک وعرب درمدیریت کلان ودربوروکراسی سیاسی وارتش حضوری ندارند؟آیا ترک‌ها پیرامون ساختار قدرت مالی و اقتصادی قرار دارند؟چه تعداد از اشخاص حقیقی که نقش تعیین کننده در ارکان نظام جمهوری اسلامی-عربی دارند ، فارس هستند؟ و بدلیل تعداد بسیار ترک زبانان در پست های مهم سیاسی، در امور اقتصادی و مالی اگر قرار باشد بجرم نقض....

...حقوق بشر، بعد از سرنگونی رژیم اسلامی تورک گیرند در شهرهرآنکه هست گیرند.از ستم مظاعف فرهنگی می گویی ،میگویم آنچه که در معرض زوال و نابودى بواسطه حكومت مركزگرا است فرهنگ ایرانی است و فرهنگ عرب (اسلام) ماهیت و زیربنای سیاستهای راهبردی و نظام برنامه ریزی فرهنگی رژم حاکم است و زبان عربی یک زبان خارجی است اما با این تفسیرچون زبان قرآن وعلوم و معارف اسلامی است آموزش آن در نظام آموزش و پرورش از دوره ابتدائی تا پایان دوره متوسطه به اجبار تدریس میشود. از زبان مادری دفاع می کنی،میگویم میخواهی بر تن حقوق زبانی- فرهنگی اقوام درون ایران لباسی از تجزیه طلبی بپوشانی. نمودهای ظاهری به هیچ وجه نمی تواند الزاما گواهی باشد بر همان ماهیت.مگر از نقش و جایگاه هژمونیک زبان رسمی در نهادهای دولتی ، سیستم ‏آموزش و پرورش و مؤسسات دانشگاهی دولت های پیشرفته اروپایی بی خبر هستید. مگرسیستم آموزشی کشوری مدرن و پیشرفته مثل سوئد بر پایه رسمیت یادگیری انحصاری-اجباری زبان سوئدی شکل نگرفته است؟ و مـنـشـور زبـانـهـای كشورهای عضو شورای اروپا بهره‌مندی از آموزش زبان مادری را در کنار زبان ملی و رسمی، مجاز دانسته‌ است و با تأكيد به اينكه حفظ و حمايت از زبانهای منطقه‌ای يا اقليتها در چهارچوب استقلال و حاكميت ملی و اینکه نبايد تأثير منفی بر زبانهای اداری و ضرورت يادگيری آنها بگذارد.یک جا میگویی خواستار حق تعیین سرنوشت مردمان ایران «بدون در نظر گرفتن، زبان، نژاد، دین و مذهب» و درجای دیگر خواستار تشکیل سیستم فدرال و «حق تعیین سرنوشت» برای گروه های قومی یا مذهبی هستی!میگویم نظام فدراليسم «گروه های قومی» و یا کنفدرالیسم قبیله ای را در دوران قاجار ما داشته ایم و به آن ملوک الطوایفی گویند و طرح فدراليسم مورد نظر پانهای جدائی طلب براساس قوميت و نژاد «گروه های قومی» ناشی از درک غلط شان از فدراليسم است، اصولا فدراليسم حکومت گروه های قومی یا مذهبی نيست ، بحث بر سر کنترل و توازن قدرت بر مبنای حاکمیت مشترک است و اين ربطی به نژاد ، زبان و غيره ندارد و دولت بايد بر مبنای حقوق دمکراتيک شهروندی شکل بگيرد و نه قوميت و مذهب.هر چند که دموکراسی پیش نیاز فدرالیسم است اما بین دموکراسی و فدرالیسم رابطه معناداری وجود ندارد.و نظام فدرالیسم بهترین راه حل برای مسائل اجتماعی و مدیریتی نیست ، یعنی که تمام سیستم های دموکراتیک ساختار فدرالی ندارند ، نمونه فرانسه و انگلیس، و تمام سیستم های فدرال هم دموکراتیک نیستند نمونه بارز آن جمهوری های شوروی سابق است. میگویم در زمانه ای که بحث قوم وعشیره و طایفه درعرصه مردم شناسی جا دارد و درتعریف مدرن از حقوق اساسی یک ملت فاقد مبنا وموضوعیت است و حتی در یک قرن پیش هم وقتی قانون انجمن ایالتی و ولایتی پذیرفته شد اشاره ای به قوم و قبیله و عشیره و طایفه نکردند و شرط تحقق اين اصل قبل از هر چيز وجود شرايط دمکراتيک می باشد و نه پیش از آن تا امکان بروز اراده توده ها و تمایل ذهنی مردم از راه های دموکراتیک امکان پذير گردد و جوهره و نقطه آغاز تفسیر تئوری «حق تعیین سرنوشت» ربطی به حق حاکمیت ملت بر اساس «حقوق حق جمعی» و مشخصه های خونی - نژادی و طایفه و عشیره ندار و میگویم مردم میتوانند با وجود اصول حقوق بشر و با تثبیت مناسبات سیاسی دمکراتیک سرنوشت خودشان را تعیین کنند. میگویی، پروسه دمکراتیزه شدن ایران میبایست در مبارزه با «فاشیسم فارس» از ايستگاه تجزیه ایران بگذرد.میگویم توضیحی روشن از رابطه متناقض پایه ای, تاریخی -ماهوی یک نظام اسلامی با ماهیت ساختار قدرتی که در چهارچوب منافع قومی و نژادی متکی به «شوونیسم فارس» خودش را تعریف می کند ارائه بده ،میگویی ناتوانم و یک تجزیه طلبم و تجزیه طلب خواهم ماند!


نوشته شده توسط: Anonymous

جناب يوسف گرامي, بر خلاف تصور شما, پان تركها نه تنها باعث دردسر رژيم نيستند بلكه ابزار مناسبي در دست آخوندهاي جنايتكار واقع شده اند تا به بهانه مبارزه با تجزيه طلبي و حفظ يكپارچگي كشور شيعي, به سركوب گسترده هر نوع صداي آزادي خواهي بپردازند. اگر آخوندها تشخيص دهند به كارگيري زبان تركي در گسترش امپراطوري شيعه بهتر از زبان فارسي كاربرد دارد, همان را انتخاب ميكنند. آخوندها دشمنان قسم خورده هر فرهنگي هستند كه در تناقض با دين اسلام, مخصوصا" مذهب شيعه قرار گيرد. كافي هست شما دو كتاب تاريخ پنجم ابتدائي رژيم سابق را با حكومت ملايان مقايسه كنيد. اولي در بزرگ نمائي تمدن آريائي در حد مبالغه آميز كوشيده و دومي اساسا" منكر وجود آن هست و مبناي تاريخ را شروع تمدن اسلامي تلقين ميكند.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" چرا اندوه انسان فارس را تمامی نیست؟ """ امپراطوری انگلیس روزی به یک چهارم دنیا حکمرانی میکرد، اگر دریا‌ها و اقیانوس هار نیز در نظر بگیریم، دور از واقعیت نخواهد بود که قلمرو این امپراتوری را نصف جهان حساب کنیم، این امپراطوری در جنگ جهانی‌ دوم، جایگاه خود را به آمریکا باخت، """ انسان انگلستانی قادر به تجسم آن قدرت از دست رفته امپراطوری """ در کالبد امپراتوری جدید، آمریکا بود و به این دلیل زیاد "" حسرت آن دوران "" را نمی‌خورد، انسان فارس فاقد این امتیاز است، از طرفی‌ آن دوران باستان در حاله‌ای از ابهامات بسان "" امپراطوری ناقصل الخلقه ""قادر به لبریز کردن روان انسان فارس امروزی نیست، بدین جهت انسان فارس امروزی، مدام سعی‌ می‌کند به آن "" امپراتوری شیر خوار "" نفسی مصنوعی بدهد و روحی‌ بر کالبد بیجانش بدمد. یونانی چنین مشکلی‌ را ندارد، بقایای امارات و کاخ‌ها و فیلسوفان و ریاضیدانان اثر

خود را بر روح زمانه میگذارد، همچنین است امپراتوری روم باستان، یا امپراطوری عثمانی که هنوز گرد و خاک بر روی آن ننشسته
نوشته شده توسط: Anonymous

شهامت هم چیزی خوبی است. از آقای رازی باید پرسید، آیا میخواهید کم کم فردوسی را هم، با طفره رفتن از نوشته هایش به نابودی بکشید؟ چندی پیش آقائی به اسم تبریزی منکر قوم فارس در ایران شد، هفته پیش یک استاد دانشگاه فارس تبار در جمع دانشجویان در مشهد، هر چه که به ذهنش میرسید، نثار کوروش و قوم به اصطلاح آریا کرد، و حالا شما دارید، اشعار فردوسی را بدیگران نسبت میدهید. آقای رازی!! به جای انکار فردوسی اشعار راسیستی وی را به تنقید بکشید، و از مردمانیکه به آنان توهین شده است عذر خواهی بکنید. در چنین صورتی است که قدم کوچکی در جهت دوستی خلقهای جغرافبای ایران بر میدارید. و الا با شیوه انکار وضع را خرابتر میکنید. آن تاثیر منفی را که شخص فردوسی و مبلغین پان ایرانیست در ذهن مردمان غیر فارس گذاشته اند، قرنها طول میکشد که ازحافظه آنها پاک شود. شما بروید به سایتهای آذربایجان و ببینید چقدراز گفتار و افکار

فردوسی تنقید شده است. تابحال، بجز زنده یاد "شاملو" که خود ترک زبان بود، حتا برای یک نمونه هیچگونه نقدی از جانب فارسها نسبت به اشعار توهین آمیز فردوسی بعمل نیامده است. البته جای بحث نیست، که سالهاست مردم آذربایجان این موضوع را حس میکنند و حدس میزنند، ومیتوانیم تصور کنیم که بسیاری ازاشعارتوهین آمیزفردوسی از طریق پان ایرانیستهای ضد ترک، درهمین پنجاه سال اخیرنوشته و به وی نسبت داده شده است. اما از طرف هر کسی که باشد بنام فارس! به خلقهای ترک و عرب توهین شده است. اگر خواهان دوستی خلقها هستید، از مردمان عذر خواهی بکنید. لطفا بجای انکارآثار فردوسی، و برای ایجاد دریچه دوستی، قدم اول را از نقد اشعار فردوسی آغاز کنید. واگر نمی دانید آن اشعار توهین آمیز از طریق چه کسی نوشته شده است ، اشعار را گرد آوری کرده، محتوای آنرا به نقد بکشید که درسی باشد برای پان ایرانیستها. اگر چه زمان خیلی دیر است.
نوشته شده توسط: Anonymous

اما«آرزوی آزربایجان بزرگ»!!هرچند درایران بدلیل اینکه شالوده‌ی اصالت ماهوی ازبین رفته ووجود گروه‌های قومی با ويژگی‌های مشخص وثابت نژادی يا فرهنگی پیش ازهرچیزحاصل ذهنيت پردازی محافل نژادپرست است وازدرک این واقعيت تاريخی عاجزهستند.ولی منهم«آرزو»دارم برای رفع این«اندوه دلخراش انسان ترک»تجزیه ایران با خط کشیهای متاثرازاندیشه‌ شوئینیسم قومی ونژاد پرستانه همانطورکه چپ ومحافل تجزیه طلب پیشنهاد میکنند«بخوبی»صورت گیرد وهر«قوم»وایل وطایفه ای به سرزمین«نیاکانی»خودش بازگردد.منهم«آرزو»دارم درمطابقت باهمان اصول موجهی که محافل نژادپرست وجدائی طلب به آنها استناد میکنند مردمان شهرهای اورومیه، نقده ،میاندوآب،سقّزوبانه برسرترک بودن ویا کرد بودن ومالکیت مطلق براین شهرها برای‌ حفظ مناطق مورد ادعاى طرفین درگیر جنگهای قومی- ارضی بشوند! واز«تمامیت ارضی آزربایجان بزرگ» اسقلال یابند و اقليت‌های ارمنی‌...

... وآسوری‌ در آذربايجان به «حق تعیین سرنوشتشان»برسند و«سرزمین دولت خودمختار ارامنه» را تشکیل دهند.منهم «آرزو» دارم ایل ترک قشقایی که از بیرون از استان فارس به این سرزمین کوچ داد ه شدند به قفقاز یا آسیای میانه و یا هرسرزمینی که به ترک زبانان «تعلّق» دارد بازگردند. منهم «آرزو» دارم ترک زبان های بوکان خواهان پیوستن به ایالت آذربایجان شوند و از«کُردیزاسیون» آن منطقه جلوگیری کنند.منهم «آرزو» دارم خراسانی ها خواهان بازگرداندن ده ها ایل و طایفه کرد، ،عرب ،ترک و هزاره ای، از بجنورد، شیروان و اسفراین به سرزمین های پیشین شان باشند زیرا این خاک «متعلّق» به «قوم» خراسانی است. منهم «آرزو» دارم اعراب دیروز که با ضرب کشتار سرزمینهای خوزستان را غصب کردند به بیابانهای عربستان بازگردند که سرزمین نیاکانی شان است.منهم «آرزو دارم»افرادی که پیشینه ای دو رگه دارند بلا تکلیف در بین جنگهای قومی- ارضی باقی بمانند و گوش به راهکارهای«پرولتری و حقوق بشری»محافل تجزیه طلب و چپ ندهند و همانطور که قرن ها در کنار هم زندگی مسالمت آمیز داشته اند بدنبال استخوانهای چنگیز خان مغول و یا استخوانهای شیخ خزعل ، برای تطبیق هویت اتنیکی شان با ژن مردم آن خطه نباشند.«آمین»
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سعید شما که از انسان، وانسان بودن و از فلاسفه مثال می آورید، و انسان بودن را مهم میدانید، انسانیکه زبان نداشته باشد، یک انسان بی مفهوم و تقریبا بی معناست. پس لطف کنید اجازه بدهید، تا 35 میلیون انسان ترک نیز در کنار زبان فارسی، که به زور بما تحمیل شده است، انسان آذربایجانی نیز به زبان مادری خود بخواند و بنویسد و تحصبل بکند. شما لطفا گفتارتان را در عمل ثابت بکنید، که به انسان و انسانها احترام قائلید. اکنون دیگر "شعار همه باهم" خمینی! بر هیچکس تاثیری ندارد. و تاریخ مصرف آن تمام شده است. هر خلقی خواست مدنی، فرهنگی و حقوق سیاسی دارد، که باید بدان گردن نهاد. و بدون عمل به خواست ملیتها وضع ایران از این نیز بدتر خواهد شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

پر نمی کند آن یک وجب را خدا
پر نمی شود مگر با
سرهای از گریبان برخاسته
و خون های لخته شده