Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

باعرض سلام وصبح بخیر،خوش آمدید به این کارپرزحمت.آنطوریکه ازقلمتان پیداست،اگرعضوی ازاعضای مدیریت باشید غیرازخانم لاله موذن یا آقای داریوش حاجبی کس دیگری باقی نمانده ،چون انشاء این نوشته بانوشتجات آقایان اقبالی وخودآقای یکی نیست مگر شخصی غیرازاعضای مدیریت باشید.دونکته درابطه بانوشته شما:1- خودخواندن پیامها کلی وقتگیراست چه برسد بمقالات! ازآنجائیکه تمام مقالات ازطرف مسئول خوانده نمیشود(نمیتوانندخوانده شوند)،مقاله نویسان خوش دهن سوء استفاده کرده وانواع فحش های لایق خودرا نثارمنتقدین خودمیکنند،طبیعی است که کاربرموردنظرنیز عکس العمل نشان دهداینجاست که متاسفانه پیام کاربربدون کوچکترین توضیحی درج نمیشودو توضیحات بعدی شما مسئولین دررابطه باعدم درج پیام شامل حال مقاله نویس خوش دهن نمیشود! 2-برای رفع تمام مشکلات "صفحه شما" بهترین وتنهاترین راه ممکن یک زمانه بودن پیامهاست

،بااین شرط که: به کسیکه ادب ونزاکت"صفحه شما" رارعایت نکنداخطارداده شودوبلافاصله
درصورت تکرارآی پی طرف بسته شود.دراینصورت کارشما هم
ساده ترشده واحتیاج به دوباره خوانی وتوضیات اضافی ندارید. اینکه پیا مها مقل سابق یک زمانه شوندشاید برای شما مسئولین شنیدش هم سخت باشد ولی راه دیگری موجودنیست زیرادوزمانه بودن برای شما وقتگیراست .دوران مسئولیت جنابان ائلیارواژدربسیارخوب بوده ،نه اینکه مشکلات نبوده باشدولی درکلیت بسیارخوب اداره کردند.برای شما هم دراین کاربسیارمشکل موفقیت آرزومیکنم.
نوشته شده توسط: Anonymous

در سایت رسمی تمرد مصر همچنین خبری یافت نشد . شاید از سایت جنبش تمرد ایران که هنوز تشکیل نشده است . و احتمالا در آینده ای دور تشکیل خواهد شد منبع این خبر خواهد بود. شاید هم یک کشوری دیگر غیر از مصر .http://www.youm7.com

نوشته شده توسط: Anonymous

فرجاد فر گرامی ، من از شما خواستم که برای ایراداتی که وارد کردید از جمله عدم صداقت ، نداشتن شفافیت و نداشتن دانش و بینش سیاسی ،دلایل مستند بیاورید .اینکه هر کسی نظر خود را درست و بر حق بداند که نشد واقعیت!
در ضمن من هیچ آشنایی با شما و سطح دانش شما ندارم تا تصمیم بگیرم که می توانم مناظره مفید با شما داشته باشم یا خیر! ولیکن تا به امروز دلایل کافی برای رد اتهامات شما موجود بوده و کسی که نخواهد این دلایل را بپذیرد ،مطمئنا در هر گفتمانی ، تنها برای تاکید و اصرار بر نظرات خود خواهد آمد و نه قانع شدن حتی بصورت حداقلی ! شما را دعوت میکنم به سخنان شاهزاده رضا پهلوی سخنگوی شورای ملی ایران در ماههای اخیر گوش دهید و امیدوارم با تجزیه و تحلیل درست که حتما در توانتان هست ، پاسخ ادعاهای واهی خود را بیابید .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ادمین گمان می کنم کامنتی که من در دنباله مباحث بالا گذاشته بودم و محترمانه از آقای شاملی خواسته بودم که به برخی موارد صراحتا پاسخ بدن حذف شده. خداوند به همه ما صداقت بده :)

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی، اطلاق عنوان فارس به نواحی زیادی از ایران چیزی جدید و مربوط به 100 سال گذشتس و البته تناقضات زیادی هم در این دسته بندی قومی جدید وجود داره. شما مطلبتون رو با مستنداتتون ارائه کنید تا جواب شما رو اونجا بدم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تصحیح اشتباه مسئول کامنتها: 1- آ.ائلیار به تنهایی مسئول کامنتها نبود. بل دیگر اعضای مدیریت هم آنها را رسیدگی میکردند. پاسخ ها را بیشتر آ.ائلیار می نوشت. که بعد ها با کمبود وقت دیگر نرسید. 2- جانم، هندوانه را آقای توکلی زیر بغل شما نگذاشت، بل پیش از ایشان « دیگر اعضای مدیریت» این کار را کردند. تا حسابی حالت جابیاد!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در ِ تبادل افکار در ایران گلوبال همیشه به روی همگان باز بوده است. ما نه تنها شیوه ی خود را در سایت به خوبی پیاده کرده ایم بل خواسته ایم الگویی برای دیگر سایتها نیز باشیم. قلمزنان آذربایجانی کد سایت را در اختیار دارند و خودشان مطالب دلخواه را در سایت منتشر میکنند. و متمدنانه نقد و بررسی میکنند. همینطور دیگران. این نتایج راحت کسب نشده است. نوشته های سهند و امثال او نشان میدهند که ما چه مسیری را طی کرده ایم. هدف این مسیر شکستن اختناق در همه و هرجاست. مدیریت سایت- همه ی اعضای آن- در این راه به جان کوشیده و همه تهدید ها و تهمتها و توهینها را تحمل کرده اند. اینان بید نیستند که با این بادها بلرزند. اعضای مدیریت تجارب غنی کافی در راهی که پیش گرفته اند پشت سر دارند. یخهای استبداد باید آب شوند. فرق نمیکند آنها کجا باشند. و ما در این مسیر کوشیده و خواهیم کوشید. نقد استبداد خودی و غیر خودی نمی شناسد.

قابل ذکر است که این جناب سهند اکنون نیز مطالبی نظیر آنچه در پیام پیشین آورده ام برای سایت میفرستد و کوچکترین تغییری پیدا نکرده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

[با پوزش از خوانندگان گرامی آخرین کامنت جناب سهند را (البته باز هم با کمی سانسور) منتشر می کنم تا اندکی دیگر درد دل کرده باشم! - مسؤل کامنتهای سایت]
سانسور چی قرمساق: به چه دلیلی این بخش از پیام مرا حذف کرده اید.؟ مردکیه پفیوز وعنتر دم دراز: مگر در این بخش توهین به کسی شده.؟

..................

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب سهند، بهتر است چهره خود را در آینه ببینید و بعد درایران گلوبال کامنت بنویسید.من ایمیلهای شما را که در گذشته منتشر کرده ام اینجا میاورم تا خوانندگان کمی با شما آشنا شوند. این بخشی از شاهکارهای شماست.همه جا پر است ازاین خردمندیهایتان: قسمتی از توهینهای رکیک شما و نام آقای توکلی را نقطه چین کرده ام. علاقمندان میتوانند متن کامل نوشته من را در لینک زیر مطالعه کنند:« پیام نخستین حضرت عالی به آ. ائلیار . دقیق ببین چه نوشته ای:«اقای ایلیار: من خیلی وقت بود که به توالت عمومی ایران گلوبال سر نزده بودم. همین چند روز پیش که برای خنده بر قیافه مضحک مدیران و نویسنده گاه خل و احمق و بی شعور این توالت عمومی سرزدم متوجه شدم که روباه پیر و پشم و دندان ریخته و بد هیکل و احمق یعنی... اتگار که حق تان را کف دست تان گذاشته و ازنظافتچی توالت احزاجت کرده است.البته حق ات بود که تو احمق و بی شعور

می خواستی در زیر سایه شوینست گندیده ای مانند ... دلقک افکار مریض و مسموم ضد تورکی ات را تبلیغ کنید. البته از آنجائیکه نه از دوست شناسایی دارید و نه از دشمن از هر دو جبهه تیپا خورده و همچون اشغالی بیرون ریخته شدید. هر که با آل تورک در افتاد بر افتاد.اما شانس آوردی که با اسم مستعار می نوشتی وگرنه بعد از استقلال ازربایجان افرادی مانند تو و مزدک بامدادان و برادران موحدی ها و پیمان پاک گه را در قفس هایی گذاشته و در کوی و بازار خواهیم گردانید که کودکان به هیکل شان بشاشند و بزرگتر ها به صورت کریه شان تف به اندازند. از اینکه کار نظافتچی توالت عمومی را از دست دادید خوشحال شدم..هله لیک سهند» پیام دوم شما:«آقای ائلیار: من تمامی پیام هائیکه بین اقای مئهران بهارلی و خانم لیلا مجتهدی رد و بدل شده اند را هم در پائین این ایمیل درج می کنم و هم بصورت فایل ورد ضمیمه می کنم که بتوانید برای مطالعه چاپش کنید. چنان چه از این پیام ها معلوم است اقای بهارلی در هیچ جا از خانم مجتهدی نخواسته اند که آن نوشته دکتر صدیق را حذف کنند. اگر بعد از خواندن تمامی پیام ها باز هم ادعا کنید که اقای بهارلی در حدف آن نوشته از فیس بوک خانم مجتهدی اصرار کرده اند معلوم خواهد شده که یه جنده و قحبه و زنا زاده و دیوثی بیشتر نیستید. یادت باشد که قبل از تو یه بوزینه دیگری به نام[ حفاظت نام از آ.ائلیار ...]هم برای چند صباحی زیر پاهای گراز پیر و پاتال و پشم و دندان ریخته یعنی استادت [حفاظت نام از آ.ائلیار...]خوابیده و مشغول مکیدن بودند که این پیر بعد ازاستفاده به مانند کاغذ توالت مچاله اش کرده و به سطل اشغال روانه اش کرد. هله لیگ .سهند» بخشی از پاسخ آ.ائلیار: «...دشمن نامیدن یکی در فرهنگ گروهی شماها به معنای«حذف روحی و جسمی» شخص است. با این کاراکتری که شما در پیامهایتان نشان میدهید نه تنها ماهیت نظریات مستبدانه خود راروشن میسازید بل ماهیت افکار همکارتان بهاری را نیز نشان میدهید. ماهیت ضد آزادی و انسان ستیز شما هرروز بیشتر روشن میشود. رفتار شما زیر ذره بین روانشناسی نشان میدهد که دارای یک شخصیت جباری هستید.ابزار فکری تفکر شما مقولاتی مثل دشمن وخائن و خیانت و این جورچیزهاست و اینها همه نشانه ی عدم شجاعت فکری شما و مرشدتان است.» و دشمن انگاشتن کسی که همراه آدم نیست نشانه ترس ژرفی ست که آدمهای شخصیتاً مستبد ودیکتاتور گرا در وجود خود احساس میکنند. این جباریت خصوصیتی تربیتی - اجتماعی ست که درفقدان شجاعت بروز میکند. چنین ترسی در مسیر زمان به نفرت تبدیل میگردد. گروههایی از مردم برای ارضای حس نفرتشان،علیه دیگران و حتی تبعیض گران دست به دامن دیکتاتورها میشوند تا رهایشان کنند. بعد ها آنان همین مستبدان خود ساخته را به زیرمیکشند تا بر دیکتاتوردیگری تکیه کنند.آدمهای شخصیتاً مستبد با قدرت یابی به دگر آزاری و سرانجام به خود آزاری روی میاورند. وجود دیکتاتورها ی سیاسی و نظری بازتاب خصوصیات استبدادی شخصییتهای جباریست که سرتاپای جامعه را فرا گرفته اند ؛وقلم به دستانیکه با شعار «هرکه با ما نیست دشمن ماست» اینجا وآنجا عرض اندام میکنند. . رمز و راز دشمن تراشیها و خیانت جویی ها و کینه و نفرت ورزیهای مهران بهاری ها وامثال آنان در میان حرکات رفع تبعیض بر این اساس است. شخصیت های مستبد به خود حق میدهند که از طرف یک ملت حرف بزنند و برای مردم نفع و ضرر تعیین کنند. مثل دیکتاتورها سخن و نظرفردیشان را حرف ملت جا بزنند. بخشی از مردم را مانقورت و ستون پنجم دشمن وغیره بنامند. آزاد اندیشان را در قفس کنند و در کوی و بازار بگردانند. اینست خوابی که شما و امثالتان برای آذربایجان دیده اید. آج تویوق یاتار یوخودا داری گؤره ر! تشنگان استبداد خواب دیکتاتوریشان را میبینند.http://www.iranglobal.info/node/5993
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی: اکر می خواهید بدانید که ایا هوای قرن 21 در میان فرهنگ تورک ها راه پیدا کرده است یا فرهنگ شوینییسم فارس ؟ بد نیست که نیم نگاهی به وضعیت دولت های تورکیک مخصوصا به ترکیه و ازربایجان شمالی بیفکنید و حذف اعدام حتی در مغولستان را با سنگسار و دست و پای بریدن مورب و چشم در آوردن و داخل گونی از کوه پرت کردن و تجاوز مکرر در زندان هایتان در ایالت فارسستان را مقایسه کنید. البته می دانم که از قبل نسخه حاضر و از قبل پیچیده شده را در قفسه گرد و خاکی

و پوسیده عطاری تان آماده دارید که این اعمال قرون وسطایی از آن اخوند هاست و ربطی به فرهنگ والای اریایی اصیل شما ندارد. البته حق با شما است و ما هم می دانیم که 2500 سال پیش کوروش کبیر تان منشور حقوق بشر را صادر کرده بودند که اروپایی های عقب مانده فقط بعد از 2400 سال آنرا دوباره آنهم بصورت ناقص کشف و به اسم خود مصادره کردند. اما چه کنیم که ما پان تورک ها آدمهای خیلی دگم و لجوج و حسودی هستیم که هر سه درد هایی است بی درمان و نمی خواهیم اینهمه رشد فرهنگ و علم و هنر و صنعت—مخصوصا نانو تکنولو ژ ی شان ---- خاخامنشیان را قبول کنیم باز هم توصیه می شود که کمی عجول نباشید و چند سالی صبر کنید که خواهید دید حتی در بین ترکان ساکن در ایران هم هوای قرن 21 لااقل پنجاه سال زودتر از جامعه جنابعالی راه پیدا خواهد کرد. .....................................
راستی تا بحال چیزی در باره فرهنگ های گرم و سرد و باز و بسته شنیده اید.؟.
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب ناسری گرامی، چون مشغول نوشتن درد دلم بودم، فراموش کردم که پاسخ شما را بنویسم و از این بابت پوزش می خواهم.
کامنت شما اگر چه کوتاه بود ولی حتی با نقطه چین هم نمی شد منتشرش کرد چون بی معنی می شد. متاسفانه ادبیاتی که بکار برده اید، بسیار دور از ادبیات مورد انتظار ما از شما بود. شما نه تنها آقای برادری، بلکه حتی آقایان نادرپور و دولت آبادی را هم مورد لطف قرار داده اید. انتظار ما از شما این بود که به سالم سازی محیط کامنتها یاری رسانید و نه اینکه آن را خرابتر کنید. امیدواریم که در راه ایجاد محیطی سالم و سازنده برای تبادل افکار، ما را یاری کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ناثر ناسری: مگر نمی دانید که در این سایت همه با هم برابرند اما بعضی ها برابر تر هستند.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی، چرا مکررا از مفاهیم تلخ و توهین آمیز پپ (لطائف الحیل، ادعاهای خنده دار، ادعای مضحک) در نوشته تان استفاده میکنید؟ آیا نمیتوانید از مفاهیم مدنی و مدرنی که تنها مقصودتان را توضیح میدهد استفاده کنید؟ در عین حال در بیشتر دیده میشود که بجای تلاش برای فهم همدیگر در این مباحثات همیشه بدنبال مچگیری و یا کشف شهود (از زیر بار مسئولیت اخلاق در رفتن، چرا فکر میکنید کسی نمی فهمد، به خوانندگان ثابت شد که نگاه شما به سند و منبع چیست، تبحرتان در فرار از بحث) هم کاری صحیحی به نظر نمیرسد. بهترین شیوه نگاه دوستانه به نوشته ها و تلاش برای فهم همدیگر و گستردن عرصه پرسشها و تعمیق تفکرمان باشد. اما نوشته اید که ناصر پورپیرار

میگوید که، "اجداد ما ... اصلا وجود نداشتند و تاریخشان جعلی است". اما این برداشت از نوشته های ناصر پورپیرار ابدا درست نیست. اگر شما هخامنشیان را اجداد ملت فارس میدانید، پورپیرار ابدا نگفته است که هخامنشیان و حتی اشکانیان و یا ساسانیان وجود نداشته است. آنچه که پورپیرار مطرح میکند اینست که هخامنشیان در کالیبری که دروه پهلوی های آن را مطرح شد، وجود نداشته اند. وی هخامنشیان را قدرت سیاسی میداند که هرگز به سطح یک قدرت امپراتوری نرسیده است. کالیبر دولت هخامنشی در کالیبری نبوده است که برای نمونه سکه ایی داشته باشد و یا این حکومت نتوانسته بناهای تاریخی را از خود برجای بگذارد و در "تختگاه هیچکس" نشان میدهد که تخت جمشید که تنها بنای باقیمانده از آن دور استکه بنایی کاملا نیمه تمامی است. ناصر پورپیرار از اغراق ها و تحریف ها سخن میگوید و هرگز جایی عنوان نکرده است که ملت فارس تاریخی ندارد. اگر چینن چیزی بیان میکرد من هم مخالف ایشان میبودم.
نوشته شده توسط: Anonymous

من پیامی باادبیات خود آقای برادری درمورد دانائی وطرزبرخردش بامخالفین وهیاهوی عقب گرائی قومی ومدرنیسمش نوشتم.چرادرج نشد؟چراباهمان معیارها نوشته های سطح بسیارپائین ولی مدرن !آقای برادری رانمی سنجید؟لطفآ این سئوال را بهمین شکل درج کنید وبعدجواب خودرابنویسید.ممنون

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملی عزیز، خوشحالم از اینکه شما را خندان می بینم. در واقع اجداد ما که بقول مورخ مورد اعتماد شما اصلا وجود نداشتند و تاریخشان جعلی است، به ما آموخته اند: «تا توانی دلی بدست آور، دل شکستن هنر نمی باشد» اینکه شما به لطلئف الحیل سعی می کنید از زیز بار مسئولیت اخلاقی خودتان فرار کنید، برای من عجیب نیست، تعجب من از این است که چرا واقعا فکر می کنید کسی نمی فهمد! من فکر می کنم در این بحث بقول شما ماراتونی به خوانندگان ثابت شد که نگاه شما به سند و منبع چیست و برای حرف مستند چقدر ارزش قائل هستید. همچنین معلوم شد که منبع فقط وقتی معتبر است که حرف شما را دأیید کند واگر نه جعلی است (نمونه "اتنولوگیا") . پس دنباله بحث را می گذاریم برای وقتی که شما برای ادعاهای خنده دارتان اسناد معتبر ارائه کردید. تا آنموقع بدانید که دست کم در ایران گلوبال چشمانی مراقب شما هستند و برای هر ادعای مضحکی که بکنید،

درخواست سند خواهند کرد. پس از آنجایی که شما به پدیده ای به نام "سند" و "منبع" اعتقادی ندارید، بهتر است تبحرتان در فرار از بحث را کاملتر کنید. را ه بهتر ولی سختتر این است که پنجره را باز کنید و بگذارید هوای قرن بیست و یکم بدرون خانه شما هم راه پیدا کند، واگر نه هنوز صد، صدوپنجا سالی راه در پیش روی شما است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب نادری فر
دقیقاً به مشکلات شما اشاره کردم.
1- نداشتن صداقت. 2_ نداشتن شفافیت. 3_ نداشتن دانش و بینش سیاسی مبارزاتی.
میگوئید ، نه ، چنین نیست . پس بپذیرید که به مناظره بنشینیم.
اما اگرنپذیرید، پس درواقع پذیرفته اید که این مشکلات اساسی وجود دارد و بیجهت نیز بهانه اینکه "شما اهل گفتگو نیستید و با شما حرفی ندارم" را نزنید. اتفاقاٌ اگرشما خودتان را محق و مسئول میشناختید، میبایست خودتان این مناظره راپیشنهادمیدادید.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای ناثر ناسری، که خیلی هم در این زمینه با مثما می نویسید. اختلاف فکری در خودش یک نعمت تلقی میشه، اگر از این اختلاف فکری برای دریافتهای جدید استفاده بشود. اما اگر این اختلافات فکری ظاهر قضیه هست اش و تمامی رفتارها برای تخریب طرف، منحرف کردن مسئله و تهمت زدن و توهین کردن باشد، طبیعی است که به نتیجه منفی هم میرسد. بخش زیادی از پرسشها بالا بیشتر جنبه لجبازی و کینه نشان دادن و تمسخر کردن و تحقیر نمودن و بالاخره تخریب بوده است. مرسی که تحمل ام را دیده اید. این هم مطمئنا به خاطر احترامی ایست که به آقایان قائلم. یعنی اگر از توهین و تحقیر دست بردارند، من تا آخر تحملشان میکنم تا قضایا کمی روشنتر شود. همین. و من هم بایستی یک تشکر از شما داشته باشم که چنین تحملی داشتیند که این بحث ماراتونی را دنبال کنید. مطلب دیگری در راه دارم که ممکن است این بحث باز آنجا هم دربگیرد. حالا ببینیم.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی، در این گفتگو ها نه شما معلم سر امتخان هستید و نه من جواب دهند به پرس و چوهای اجباری. از شما ازلابلای نوشته های من پاسخ پرسشهای فوق را درنیافته اید واقعا تعجب میکنم. آری یا نه شما تعین تکیف کردن اگر نباشد من مختارم آنگونه که مناسب تشخیص میدهم به پرسش ها بپردازم. بعضی وقتها بخشی از نوشته های شما مرا به خنده میکشاند. در کامئنت آخریتان هم تخصص جدید من در فرار از پرسشها (به قول شما) مرا خنداند. کمی هم شوخی بار این نوشته ها بکنیم شاید از خسته کنندگی آن حداقل برای دیگران میکاهیم. مگر نه؟ برای اینکه به شما نشان دهم که به شما احترام میگذارم به یکی از پرسشهایتان، مثل یک بچه مدرسه که با ضربدر پاسخ های آری یا نه را تعیین میکنند، پاسخ میگویم. آری من ناصر پورپیرار را یک تاریخ شناس میشناسم و و حوزه تخصص ایشان را هخامنشایان، ساسانیان و اشکانیان میدانم. امیدوارم راضی بشوید. اما بهتان گفتم

پرسش در مورد آقای پورپیرار را به خودشان بفرستید خیلی بهتر است.
نوشته شده توسط: Anonymous

شب است و شراب و شمع و شاهد و شيريني..... غنيمت است اگر روي دوستان بيني ،گل روي خانوم رضانيا پيدا و رخ بلبلين مهندس همايون كم بود كه آنهم رسيد.به افتخار همه شوونيستها و.... ايراني هورا هورا ...

نوشته شده توسط: Anonymous

میبینم برخی از دوستان آذری دلیلشان از حمایت از افکار تجزیه طلبانه را اینگونه بیان می کنند : مثلا , فاشیسم فارسی , اما به این نکته توجه کنید که آیا واقعا این حکومت ایرانیست , آیا حاکمان فعلی ایران واقعا ایرانی هستند .... پاسخ مشخص است : خیر . کی حکومت یک جشن ملی را ارج نهاده و آن را خرافات نپنداشته است .من فکر می کنم مشکل ایران فقط و فقط حکومت جمهوری اسلامی می باشد و نه چیز دیگری که با کنار رفتن آن بسیاری از مشکلات نیز کنار خواهند رفت ....ضمنا این تفکرات تجزیه طلبانه با حمایت مستقیم امریکا انجام میشود . که با تغییر حکومت اسلامی و روی کار امدن حکومتی که با امریکا و اسراییل مشکلی نداشته باشد دیگر از این تفکر حمایت نخواهد شد . ضمنا تجزیه ایران بزرگترین خطر امنیتی برای ترکیه خواهد بود زیرا ممکن است باعث ایجاد روح جدیدی در مبارزان کرد در ترکیه شود که سالهاست برای جدایی از ترکیه مبارزه می کنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملی عزیز، تخصص شما در پیچیدیه کردن موضوعات ساده و تبحر شما در فرار از پاسخگویی حداقل برای من یک نفر اعجاب آور است. من دو سؤال خیلی خیلی خیلی ساده از شما کردم. 1. اگر واقعا معتقد هستید که «این موضوع بحث ما در اینجا نیست )نقل قول مستقیم از نوشته شما)» پس چرا مطرحش می کنید. جوب اسن سوال البته به خیلی از پرشهای دیگر هم جواب خواهد داد، برای همین شما به آن نمی پردازید. 2. شما ناصر پورپیرار را به عنوان یک مورخ معتبر برسمیت می شناسید، یا نه؟ جواب این سؤال یک "آری" یا "نه" ساده است و احتیاجی به اینهمه آسمان و ریسمان بافتن ندارد. من در یک کامنت دیگر برای فرهاد ایرانی نوشتم، شما نمونه بارز انسان جهان سومی هستید، یعنی دوست دارید هرچه می خواهید بگویید و ادعا کنید، ولی حاظر به پذیرش مسئولیت اخلاقی آن نیستید. این روش همه ادعاهای حقوق بشری شما را هم زیر سؤال می برد.

نوشته شده توسط: Anonymous

تصمیم نداشتم در این "گفتگو" شرکت کنم، تنها اینکه باورم نمی شود یک "روانشناس" چطور می تواند از اهمیت زبان مادری و نقش آن در تکوین شخصیت کودک بی خبر باشد. در پرانتز: در آلمان کودکان خارجی از همان دوران دبستان می توانند زبان مادری شان را هم به طور سیستماتیک یاد بگیرند. طرفه اینکه بعد از چاپ کتاب "آلمان خود را نابود می کند" از سیاستمدار آلمانی زاراسین و توصیه ی او به اینکه مادران خارجی با کودکان حتا پیش از به دنیا آمدن به آلمانی حرف بزنند، روانشناسان آلمانی صدای خود را بلند کردند و سیاست مدارها و غیرمتخصصین را به سکوت دعوت کردند. همان طور که نوشتم، از سال 2005 هم کلاس های مجانی برای کودکان خارجی تبار وجود دارد تا بتوانند زبان مادری را آن گونه که باید فرا گیرند.

و اما اینکه چرا کامنت من در سایت آذر-آنلاین چنین موجب خشم داریوش برادری شده است، بس جای تأمل دارد. آن بخش از کامنت من که خطاب به داریوش برادری ست:
ممنون، آقای محمودی! از مقاله ی زیبایتان بسیار لذت بردم. یکی از کارهای خطرناک دیگری که داریوش برادری می کند، روانکاوی از راه دور است، آن هم با کمک چند کامنت یا پست. یعنی از ابزار روانشناسی که یک علم کاملن تجربی ست، به ریختن “پته ی” شخصیت یک فرد مجازی اقدام می کند که نه فقط علمی نیست، بلکه مغایر با علم روانشناسی به طور کلی ست.
خود من به نوشته ی براهنی انتقادهای جدی دارم، انتقادهایی که البته بر اغلب اهل قلم ما وارد هستند، اما شیوه ی برادری نه علمی ست و نه با معرفت هم سو است.
و حال ببینید عکس العمل خروشان "روانشناس" ما را بر این کامنت ساده:
.... زیرا اسیر فاجعه و خطایند و به اینخاطر رفتارشان حزب اللهی و تخریبی است و ناتوان از نقد مدرن. حال افاضات باورصاد ...
... بهرحال آقای سهند و آقای باورصاد و بقیه ی پان ترکها و پان عربهای افراطی! می بینید که وقتی پاتو گذاشتی در صحنه ی مدرن و نقد مدرن با هر حرف خطایت خودت را لو می دهی و مشکلت را. امیدوارم کمی درس گرفته باشید و سعی کنید با عبور از خطاهایتان و خودبزرگ بینهای از نوع قصاب محل وکیل شده، به نقش مدرن و اصیل خودتون تن بدهید و به عبور کشور ایران از بحران کنونی و به یک وحدت در کثرت نو دست یابید. زیرا تنها با این تحول شما نیز می توانید به عبور از تبعیضات قومی و خواستتان دست یابید و هم به عبور از معضلات و ساختارهای سنتی تان و در جستجوی مقصر. وگرنه با هر بار که زبان باز می کنید مثل روشنگریهای بزرگ و خنده دار سهند و یا این کامنتهای او و باورصاد و یا سخنان ناسری نشان می دهید که چقدر سنتی و محافظه کار و خودشیفته اید و گرفتار سنت. حال بیینیم چقدر سهند و باورصاد وجدان علمی دارند و آیا معذرت می خواهند؟
... این کامنتهای این سهند و باورصاد هستند و مطلبی که دوستی عزیز و آذری برایم فرستاده است و می گوید که این کم سوادان این مطلب را برای هم مرتب ایمیل می کنند تا بخاطر نقد من بر براهنی، مرا بقول خودشان خراب بکنند. خوب حالا میگی چرا بهت می گم عقایدت پان ترکی است و ساختار فکری و احساسیست در این مسائل سنتی. انسان مدرن بحث می کند، نقد متقابل می کند و نه این بازیهای خنده دار و ترسویانه و سنتی. و تا وجدان علمی نشان ندهی و چه شما و چه آن باورصاد... معذرت خواهی نکنید جوابی طبیعتا نمی گیری.
والله چه عرض کنم! بی شک برای نشان دادن مغشوش‌نوشت‌های برادری احتیاج به پاسخ من نیست! مشاهده کافی ست.
نوشته شده توسط: Anonymous

زنگ دیکته وکمی هم تفریح ،تا شما ها بحث خسته کننده راتمام کنید وبدانیدکه تاریخ معاصرمعتبراست وبقیه افسانه ودروغ وجعل!آیا سندمهمتری ازقانون اساسی جمهوری اسلامی داریم که زبانهای غیرفارسی رادرکنارزبان فارسی برسمیت میشناسد ودربند 15 و19 به آموزش آنها( البته نه آموزش باین زبانها)تاکیدمیکندولی بعداز34 سال درعمل پیاده نشده؟ حالا بعدازدوسه نسل وازبین رفتن این رژیم فارسی/اسلامی(انشااله) کسانی پیداشوند وبعنوان سند ازاین قانون نام به برندکه زبانها ی غیرفارسی هم تدریس میشده؟عجب سندی نه؟ دوستان دنبال این نوع اسنادهستند؟من جناب شاملی باتمام اختلاف نظری که باشما دارم ولی حوصله ی شماراتحسین میکنم.کسانیکه نوشتن اسمشانرا بزبان فارصی /فارثی بلدنیستندودنبال صند/ثندهستند!جناب راذی-راضی-راظی ویا فرحاد وایرانخاح -ایرانخاه -ایرانخواح-لطفآ ازبحث فرارنکنیدوعلل غلط نوشتن اسمتانرابفرمائیدتا ماهم یادبگیریم .باتشکرقبلی

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی کاملا ..

صحیح میفرمایید.اصرار من هم برای ملت دانستن یا ندانستن تات‌ها و تالشی‌ها و لزگی‌ها توسط آقای شاملی دقیقا برای یادآوری و ذکر تناقضات آنها در استعمال کردن بدون پشتوانه ملت و ملیت برای هر گروه از مردم ایران که مایل بودند (تنها برای ستیز با ایران)بود غافل از آنکه با همین منطق اصل هدف خود آنها هم که همان برپأیی حکومت‌های منطقه ای بر پایه نژاد (توجه که این سخنان در قرن ۲۱ گفته میشود و نه ۱۸)زیر سوال میرود زیرا ما منطقه ای خالص التبار در ایران نداریم. حقوق بشر برای حفظ حقوق و صلح و برابری وضع شده و تبدیل کردن آن به چماق و اسلحه زشت‌ترین و نا پسند‌ترین اقدامی ‌ست که جهت ابتذال و انحراف آن میشود انجام داد. عملی‌ که متاسفانه اشخاصی‌ مثل آقای شاملی و شادی صدر و ... مشغول انجام آن هستند.اگر در چار چوب ایران و حکومت سراسری آن حقوق اتنیکی همه برابر نمیشود!!!در دولتچه‌های محلی آتی شما نیز این مشکل همچنان وجود خواهد داشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آبار گرامی حتما جلساتی را که برای بررسی پیشنهادات شما در مورد منشور و پیوستن سازمان شما به کمیته موقت و شورای ملی را بخاطر دارید . اگر اشتباه نکنم ،یکی از درخواستهای شما مورد قبول واقع شد و اعمال شد و درخواست دیگر شما ،با انتقاد و مخالفت شدید دوستان و بخصوص شخص بنده قرار گرفت و آن پیشنهاد شما ، چیزی نبود جز حذف بند مربوط به مخالفت با حمله نظامی .جناب آبار شما و دوست دیگر شما جناب نجم ،تنها به خاطر همین موضوع به حرکت نپیوستید و در حقیقت حمله نظامی را ،بعنوان راه حل گذر از نظام می دانستید و بر نبود مخالفت با آن در منشور اصرار داشتید
در ضمن نافرمانی مدنی و گذر دمکراتیک از جمهوری اسلامی ،یک منش کاملا سیاسی و دیپلماتیک و مورد قبول جامعه بین الملل است که برای هر جرکت اینچنینی ،باید مد نظر گرفته شود تا همراهی جامعه بین الملل را با خود داشته باشد . شما که درجایگاه استادی من قرار دارید ...

بهتر می دانید که هیچ کشوری نمی تواند از هیچ سازمان و گروهی که بخواهد بصورت خشونت آمیز بر علیه یک کشور دارای نماینده در سازمان ملل،اقدام کند ؛ حمایت کند! همانطور که دیدید با مجاهدین خلق چه کردند.
ما نیز خوب می دانیم که گذر از جمهوری اسلامی به این راحتی نخواهد بود و اتفاقا تمام تلاشمان برای پایین آوردن هزینه هایی است که میهن پرستان می دانند ،در صورت یک جنگ خانمانسوز ،چقدر هولناک خواهد بود .
نمی دانم چرا بحث نافرمانی مدنی و استراتژی مبارزه غیر خشون آمیز را شما با واژه اصلاحات ،در هم می آمیزید؟! بار دیگر شما را دعوت میکنم تا منشور پیشنهادی را بخوانید و بخصوص پارگراف اول آن را مورد توجه قرار دهید که چگونه سخن از سرنگونی نظام فاسد جمهوری اسلامی می کند .
پیشنهاد داده اید که پشتیبانان شورای ملی ایران ،این بیانیه شما را نیز امضا کنند. البته شخصا ایرادی بر این کار برای رسیدن به یک اتحاد حداکثری نمی بینم ،ولیکن احساس میشود که یکی از مقاصد همین حرکت که از ماهها قبل مطرح بود ،تحت شعاع قرار دادن حرکتهای دیگر و یا در اصل موزی سازی باشد . در عین حال متاسفانه در بیانیه شما ،موضوع فدرالیسم برای آینده سیاسی ایران ،مطرح میشود که متاسفانه شخصا می دنم که چه کسانی و با چه نیتی به دنبال این موضوع هستند تا در آینده از آن برای جدایی کامل قسمتهایی از ایران استفاده کنند ! موضوعی که با وجود یک حکومت غیرمتمرکز و دمکرات در کشور ،نیازی بر مطرح کردن آن نیست و مطمئن باشید ،با توجه به زادگاهم و شناختی که از اقوام مختلف دارم ،برای تعیین مرزهای این فدرال مورد نظر شما ،به جنگ داخلی خواهد انجامید !
و موضوع مهمتر از این نیز ،عدم مخالفت شما با جنگ است که یکی از خطوط قرمز ما می باشد و این راه را بر گفتمان و تعامل در افق سیاسی این حرکت ،خواهد بست .
پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یا خانم فرجاد فر ، اشاره ای به مشکلات اساسی شورای ملی ایران نکردید و ما ها را بدون دلیل مستند با واژه هایی محکوم کردید که هفته هاست از طرف مخالفین این حرکت و بهانه گیران ...... ،شنیده میشود . مشخص است که اهل گفتمان نیستید ؛ بنابراین با شما سخنی ندارم .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فرهاد ایرانی عزیز، هملنطور که می بینید مرغ آقای شاملی یک پا دارد و این مختص تفکر جزم، بسته و عشیره ای است. شما دقت کنید که ایشان حتی منابع مورد ارجاع خودش را هم قبول ندارد. یک روز سایت بقول خودش "اتنولوگیا" را به عنوان "سند معتبر جهانی" به رخ من می کشد، و فردا همان سند را فاقد اعتبار می داند و معتقد است "داور پول گرفته!". همانطور که گفتم اینها از مختصات تفکر عشیره ای و قرن نوزدهمی است، که ما جهان سومی ها گرفتار آن هستیم. در واقع بزرگترین معضل ما این است که به مقوله ای بنام "مسئولیت اخلاقی" اساسا اعتقادی نداریم، هر چند که صبح تا شب آنرا در بوق و کرنا کنیم. این تفکر عشیره ای که پشت "حقوق بشر" و "رفع تبعیض" سنگر می گیرد، هیچ درک مشخصی از آین مقولات ندارد و هنوز درک نکرده است که اولین گام برای احیای حقوق شهروندی، برسمیت شناختن "فرد" است و تبدیل شدن به یک Individuum یا "فرد"ی که مسئولیت

همه گفتار و کردار و پندار خودش را بپذیرد. چنین فردی دیگر نمی تواند اول ادعا کند رضا شاه به پادشاه افغانستان نامه نوشته، و بعد در اثر اصرار خوانندگان شش ماه بدنبال سند برای حرفش بگردد و به خوانندگان (به امید اینکه بالاخره روزی فراموش کنند) وعده سرخرمن بدهد. شهروند مدرن پیش از ابراز عمومی یک مدعا، اسناد دقیق و غیر قابل انکار آنرا فراهم می کند، زیرا او برای خودش، حرفش و تأثیر بیرونی ادعاهایش ارزش قائل است و با این مقولات سبکسرانه برخورد نمی کند. فرهنگ عشیره ای ولی در مقابل به این ارزشهای مدرن پایبند نیست، و فکر می کند می شود هر ادعایی را کرد و در مقابل کسانی که درخواست سند می کنند پاسخ داد: «بگردید خودتان پیدا کنید» با چنین رویکردی به مقوله مسئولیت کل ادعاهای حقوق بشری و عدالتخواهانه این افراد هم بی ارزش می شوند. کسی که برا خودش و سخنش ارزشی قائل نیت، مسلما نمی تواند برای دیگر آحاد بشر و حقوقشان پشیزی ارزش قائل باشد.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

مطلب بسیار خوبی بود و در واقع رفرم در دیدگاه دینی و در تعارض با حق و جایگاه ویژه روحانیت و هر کسی دیگری نوشته شده است

نوشته شده توسط: Anonymous

همانطوریکه تیترخبر بدرستی نشان میدهدخوش رقصی آقای محموددولت آبادی به همفکرش حسن روحانی اصلآ غیرمنتظره نیست.هذیان گوئی حسن روحانی درآخرین سخن رانی اش درمورد«خرده فرهنگها» وتکرارتفکرات 90 ساله شونیستها ی
پان فارسیسم،باپریشان فکری های آقای محموددولت آبادی که زبانهای غیرفارسی را«نیمه زبان»مینامدفرقی ندارد.این لاس زدنها ومعاشقه جناح حاکم پان فارسیسم (حسن روحانی رئیس جمهورمنتصب بیت رهبری)ویکی ازنمایندگانجناح مغلوب وباصطلاح اپوزیسیون پان فارسیم،آقای محموددولت آبادی نویسنده ورمان نویس متوسط فارس زبان،به روشنی این نظردرست رامیرساندکه رژیم حاکم فارسی/اسلامی وتاریک اندیشان قومگرای پان فارسیسم درشبه اپوزیسیون درموردمسائل ملی صددرصدهم نظرند ودقیقآ اینکه اپوزیسیون واقعی رژیم حاکم فارسی/اسلامی فقط جنبش های مترقی ملیت های مختلف است.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی، بحث و گفتگوی ما در این مقوله حقوق و سیاست بود. موضوع جدید شما تاریخ است. البته فکر میکنم این موضوع را بایستی به صاحبانش وگذار کنیم. من هم تا آنجا که دانشم قد میدهد به این مسئله میپردازم نه بیشتر. پرسشهایتان در مورد ناصر پورپیرار را چرا از من میکنید. ایشان هنوز در قید حیات هستند و مطمئنم که به پرسش های شما پاسخ خواهند داد. اما میدانم که ناصر پورپیرار در خصوص بنیاد تاریخ ایران کاری کرده است کارستان و میدانم که آب در لانه مورچگان ریخته است. این ها را میدانم. و عموما فیلمهای مستندی که در خصوص تاریخ ساخته شده را فیلم های جدی و قابل تامل و در خیلی موارد درست میدانم. فیلم تختگاه هیچکس وی در خصوص تخت جمشید تمامی چیده ها هشتاد سال اخیر را پنبه کرد. یک دوستی دارم کتابفروش در تهران که میگفت اگر فیلم تختگاه هیچکس از تلویزیون ایران به نمایش دربیاید بایستی کتابخانه ها و کتابفروشی ها 40 درصد

کتابهایشان را بیاندازند بیرون. من در مورد 40 درصد نمیدانم، اما میدانم که تقلب و دستکاری و تاریخ ساختگی در این زمینه سری دراز دارد. البته در پایان بگویم که این تاریخ به من ترک ربطی ندارد. اما تا آنجا که این تاریخ ساختگی به استمرار ستم و استعمار علیه خلقهای غیرفارس در ایران کمک کرده با آن مخالفم. در غیرآن صورت کاری با آن ندارم و مطمئنا منتقدین تاریخ شناس از میان ملت فارس، مثل آقای ناصر پورپیرار، پیدا خواهند شد که به نقد روایات تاریخ ملت فارس بپردازند. بنابراین پرسشهاتان در برای آقای پورپیرار را برای من نفرستید چون ایشان منتظر پرسش های شما هستند.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای فرهاد لطفا کامئنتی که برای آقای نسل سوخته نوشته ام با دقت بخوانید. در آنجا جواب پرسشتان موجود است.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" روانکاو عزیز، این شما هستید که در جایگاه دانای کل، چنین میپندارید که من واقف به معانی‌ مختلف ماتریکس نیستم"""، شاید شما جام جمی نیز دارید. لطفا مقاله خودتان را دوباره بخوانید، همان سطر اول با اشاره به "" نئو "" شروع می‌‌شود، به نظر من یکی‌ از مشکلات مزمن شما جدا از سایر مسائل "" عدم توانائی تان در ایجاد ارتباط "" است. با وجودیکه دیگر از آن اصطلاح نامفهوم "" وحدت در کثرت "" که یک اصطلاح هستی‌ شناسی‌ است و شما آن را وارد علوم انسانی‌ کرده بودید استفاده نمی‌کنید ولی‌ انشاهای طولانی شما نه تنها فاقد عمق و اندیشه هستند بکه تراوشات ذهنی‌ پریشان و آشفته هستند. فقط خواستم این واقعیت را با شما در میان بگذارم که """ آشتی ملی‌ """ با قلم شما به درهٔ‌ای با "" گسست‌های عمیق "" سقوط خواهد کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کیانوش توکلی: همانطوریکه اقای شاملی هم اشاره کرده اند متاسفانه حس اعتماد و احترام متقابل بین مدیریت ایرانلگوبال و اکثریت مطلق هویت طلبان مخصوصا هویت طلبان تورک از بین رفته است و همین باعث سو برداشت و قضاوت زودهنگام می شود. من چطوری به بیطرفی مدیریت ایرانگلوبال اعتماد کنم وقتی که می بینم تا همین چند ماه پیش لااقل دو نفر از تائید کننده گان پیام ها یعنی اقایان کیومرث نویدی و آ. ائلیار برای هر مقاله هویت طلبان مقدمه ای با انواع و اقسام تفسیر و تاویل اضافه می کردند

حتی با این هم راضی نبودند و اکثرا از خودشان یک لوگوی جنجال بر انگیز مثلا بوز قورت- گرگ خاکستری--- هم اضافه می کردند که خواننده از اول بداند که نویسنده مقاله یک پان تورک اصلاح نشدنی است . برای اینکه احیانا کاربر محترم از خطکشی که این دو نفر کشیده بودند پایشان را بیرون نگذارند نقاط مهم را هم رنگی و های لایت می کردند که کاربر قبل از وقت داشتن برای مطالعه خود مقاله افکار و اذهانش " مهندسی"- البته به شیوه خنده دار نویدی و ائلیار---- شده باشد.
جناب توکلی: ما به قسم حضرت عباس باور کنیم یا به دم دو متری خروسی که از زیر عبا بیرون زده است.؟
همانطوریکه حسن روحانی به مسئولین صدا و سیما توصیه کردند شما هم باید قطره قطره اعتماد کاربران را کسب کنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

دردناک بود یا وحشتناک یا...همه اش؟ چطور میشود اینهمه را ندیده گرفت یا فراموش کرد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای... داریوش برادری: قبلا هم همین ننه من غریبم بازی ها را در رادیو زمانه در اورده بودید و مرتب از مدیریت سایت می خواستید که پیام های مخالفان تان را سانسور کند اما مسئولین رادیو زمانه بجای سانسور پیام های منتقد تان شما را بیرون کردند. البته در آن زمان هم گاهی سینه به جلو داده و هل من مبارز می طلبدید و...

. این شما هستید که بدون توجه به جایگاه شخصیت های علمی و فرهنگی و هنری مان به همه آنها توهین می کنید. یادتان که است که خانم شیما کلباسی و عده ای دیگر از فمینیست ها می خواستند شما را بخاطر تهمت و افترا هایتان به دادگاه بکشانند.؟ من در هیج یک در پیام هایم به شما توهین نکرده ام و فقط شما را بیسواد و متهوم و خود بزرگ بین افراطی نامیده ام.
اینکه بار ها خودتان را به دکتر موللی می چسبانید مرا بیاد لطیفه ای انداخت که
روزی از سربازی می پرسند که حقوق ماهیانه ات چقدر است که جواب میده حقوق من و جناب سروان 1505 تومان است دکتر موللی کجا و شما کجا.؟ اقای برادری: بقول آمریکایی ها
You are butt of a joke
عصبانی نشو که فحش نیست. یعنی شما مانند ملا نصرالدین هستید.
نوشته شده توسط: Anonymous

من تصمیم نداشتم که...

دیگر مطلبی درباره نوشته‌های شما بنویسم اما این پاسخ اخیرتان به کامنت نسل سوخته من رو بر آن داشت که شاید برای آخرین بار جوابی‌ به شما بدهم . آقای شاملی باز هم با زیرکی از زیربار پاسخگوی شانه‌ خالی‌ می‌کنید و درباره دیگر گروه‌های اتنیکی در مناطقی که ذکر کردید از واژه اکثریت اقلیت استفاده می‌کنید.حال کاری به این الفاظ که در دنیای آزاد و قوانین مترقّی امروزه در باب حق شهروندی (نه سیاسی) چه محلی از اعراب دارد ندارم اما ذکر این مفاهیم و تاکید شما در دایره سکونت آنها ناخوداگاه حس نوعی همزیستی‌ و تحمل اجباری آن اقلیت‌ها در چار چوب حکومت اکثریت اتنیکی صد البته با حفظ حقوق رو در ذهن متبادر می‌سازه و این دقیقا نقطه ایه که شما رو به تناقض گویی میندازه.درباره ایران که میشه قلم شما تبدیل به کلنگی میشه که با ذکر مستمر کشور فارسی‌ (یا حکومت فارسی‌) حق تعیین سرنوشت (بخوانید تجزیه)به چیزی کمتر از ویرانی این سرا رضایت نمیده (البته در سرانجام و نتیجه گیری نهایی نوشته‌های شما) اما درباره آن گروه‌ها که من از تات‌ها و لزگی‌ها و تالشیها نام بردم شما رو فاقد جسارت کافی‌ برای بیان قاطع ملت بودن آنها که طبق منطق خود شما باید باشند نمایان می‌سازه.دلیل روشنه شما بار حقوقی ملت دانستن یک گروه از مردم رو به خوبی‌ می‌دانید و درعین حالی‌ که این نسخه رو برای گروه‌های مردمی در ایران می‌پیچید اما این مرگ رو تنها برای همسایه طلب می‌کنید و نه برای کاشانه آتی خود.جواب سوال من آره یا نه خیلی‌ ساده است آیا تات‌ها و تالشیها و لزگی‌ها رو ملت (که قطعاً در آن صورت دارای حق تعیین سرنوشت و تجزیه از آذربایجان میشوند)می‌دانید یا نه.خواهشاً از تکرار پاسخی انحرافی که حقوق همه باید حفظ بشه و حق گروه‌های ملی‌ طبق قوانین جهانی‌ باید محترم شمرده بشه و تو ایران ظلمه و به علی‌ اصغر آب ندادن و .... بپرهیزید. اری یآ نه؟
نوشته شده توسط: داریوش برادری

آقای ینی لیک گر امی باور کنید اصلا بد نیست وقتی مفهومی تازه، چیزی تازه به چشمتان می خورد، یک جستجو یا سرچ سریع در همین اینترنت، در ویکی پدیا بکنید تا ببینید که مثلا ماتریکس دارای معانی مختلف و همزمان همپیوند در علوم مختلف از ریاضی تا علوم انسانی یا مدیریت است. یا کافی است فقط بزنید ماتریکس و روان انسانی، روانکاوی به زبان انگلیسی یا غیره تا پی ببرید که منظور چیست. هیچ کس دانای کل نیست. دانای کل بودن یک وهم است. بهرحال برای اطلاعتان باید بگویم که «ماتریکس» در این متن دو معنا دارد. اول به معنای اصلیش در علوم انسانی یعنی به عنوان «ساختار، چهارچوب» مثل ماتریکس فرهنگی یا ماتریکس روانی و دوم برای اشاره به متن همپیوندش فیلم ماتریکس و استفاده از این زیرمتن برای توضیحات ملموستر. یعنی حتی سخن شما نیز دارای ماتریکسی است. یک طرف نظریاتی که مطرح می کنید درباره ی فیلم ماتریکس که خوب می شود با آن موافق

یا مخالف بود و یا بحث کرد و نظر من درباره ی این فیلم در این متن مشخص است و خوب است هم نظر من هست و هم نظر شما. بیشتر هم بخواهید که چطور به شیوه ی روانکاوی می توان از فیلم و غیره برای نقد تحولات استفاده کرد، می توانید به مطلب دیگر من در سایت و در بخش مطالب من به نام «چگونه نئو شویم» مراجعه بکنید و یا برای اشنایی با این نوع نقدها به اثار استاد بزرگ این شیوه یعنی ژیژک مراجعه بکنید و از جمله نقدش بر فیلم ماتریکس و غیره. دوم اما در هر ماتریکسی و هر نوشته ایی همزمان یک « نقش گرفتن و در جایگاهی ایستادن است» که مهمتر از خود نوشته است. چون این جاگیری نشان می دهد که متن شما دارای چه ماتریکس و ساختاری است. چه نقشی به خودتان و چه نقشی به دیگری یا به متن من می دهید و خوب این نقش همان است که در جمله ی اولتان می گویید. اینکه می روید در نقش دانای کل و انگار از همه چیز خبر دارید و اعتراض می کنید « ماتریکس چالش شهروندی دیگر چه صیغه ایی ایست». زیرا نوشتن فقط نوشتن نیست بلکه اجرای یک نقش است. زیرا در نوشتن حتی اساس این نیست که چه می نویسی بلکه چگونه می نویسی، از کجا می نویسی، با چه نقشی می نویسی. بهرحال امیدوارم در کامنتهای دیگرتان به این مباحث مهم توجه بکنید تا انموقع من و دیگری هم بتوانیم از نقدتان و اگر سخنی قوی در آن باشد، یا چشم اندازی دیگر به مبحث، استفاده بکنیم و یاد بگیریم. حال باید برایتان مشخص باشد که. ماتریکس چالش شهروندی یعنی ساختار و حالت این چالش و اینکه آیا این چالش به حالت سیاه/سفیدی و ادامه ی جنگ و دور باطل قهرمان/دیکتاتور، قوم مظلوم ترک/قوم متجاوز فارس است یا اینکه وارد چالش و گفتگوی مدرن و با مسئولیت متقابل میان فرد/دیگری شده است. یا حتی در یک متن، اینکه هم نویسنده و هم خواننده مسئولیت بدست بگیرد و متوجه کمبودهایش نیز باشد و نیازش به دیگری و نقد دیگری. نیازش به اینکه بداند نه خودش و نه کامنت یا متن اش دانای کل و حقیقت نهایی نیست و نه یکی طالم و دیگری مظلوم است. موفق باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

با درود بجناب نادری فر؛ پاسخ پرسش اول شما می‌تواند این باشد؛ گرچه تعریف دمکراسی و سکولاریسم در منشور «شورای ملی ایران» و «پیمان نامه عصر نو» برابرند اما شورای ملی برای برگزاری انتخابات آزاد به گذار دمکراتیک از رژیم جمهوری اسلامی باورمند است. اما پیمان نامه عصر نوانحلال جمهوری اسلامی (براندازی جمهوری اسلامی) را لارم میداند. شما بدرستی میدانید گذارازنظام مستبد وتمامیت خواه اسلامی که خود را برگزیده الهی میداند هرگز مقدور نخواهد بود.شعارهای پوچ اصلاح طلبی با اتفاقات اخیردرایران کاملا رنگ باخته است. جمهوری اسلامی ثابت کرد که زرنگ تروحیله گر تر از اصلاح طلبان است. متاسفانه رخنه شدید عوامل اصلاح طلب در شورای ملی واعمال نفوذ درنوشتن منشورآن به پراکنده شدن نیروهای سکولار دمکرات انجامید وپیوند ها را گسست. قضاوت شما درموردافراد یکه درابتدا یا در میان کار اعلام همکاری کردند وادامه ندادند درست نیست.

اکثر آنها نظر دادند که انتخابات آزاد با گذار دمکراتیک از رژیم جمهوری اسلامی امکان پذیرنیست، زیرا نظام اسلامی نه اصلاح پذیر است ونه قابل تغیر. لذا باید پس از برکناری آن نظام سرکوبگر، انتخابات آزاد انجام شود. اما نظرات شان درمنشور پیشنهادی شورا اعمال نشد و در نهایت از ادامه همکاری سر باز زدند ورفتند. خودخواهی، خود محوری وخود بزرگ بینی برخی ازاعضاء شورا سبب شد که شورای ملی نتواند نیروهای سکولار دمکرات را جذب کند وزمین گیر شد. اکنون اگر شما ودوستان شما به لزوم برکناری جمهوری اسلامی قبل از انتخابات باور مندید، پیمانامه عصر نو را امضاء کرده پیوندی میان هردونیروبرقرار کنید و به عناصر اصلاح طلب در شورای ملی بقبولانید که نظام اسلامی آخوندی نه اصلاح پذیر است، نه قابل تغیروبایدبرکنار شود.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اطلاعيه بازهم انتشار خواهد يافت

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای همایون فر، شماها اگرلالایی بلدید، چرای برای خودتان نخواندید؟!!!!
شورای باصطلاح ملی شما (بخوانید سازمان رضاپهلوی) نه صادق است و نه شفاف و نه میدانند که سیاست را با چی مینویسند.
شما بفرمائید ، به چه دلیل باید به مجموعه ایی پیوست که این مشکلات اساسی را دارد؟
شماها اول بروید مشکلات اساسی خودتان را برطرف کنید، بعد به دیگران ایراد بگیرید که چرا به شماها نپیوستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا و يا خانوممه يك ايراني! اوغور بخير! من حدود ٢٥ سال قبل دانشگاه ... و دانشگاه ... را در تهران در دو مقطع عالي تمام كرده ام و فارغ التحصيل شده ام.شما ....... كه معتقديد با تصديق و رسميت بخشيدن به نام و هويت ملل ايراني ايران تجزيه ميشود و كساني كه خواستار رسميت زبان مادري شان هستند تجزيه طلب هستند! اساسا از منظر شما هر ترك ايراني اگر فرياد بزند كه هاراي من تركم و حق دارم به عنوان يك انسان و كمترين حقوق بشري به زبان مادري ام درس بخوانم پانتركيست است!به شهادت تاريخ ايراني كه اكنون شما از آن به ظاهر دم ميزنيد با دستان تركان نظم و حد و مرز و وجود يافته است.نياكان من ايران را ساخته اند و پرداخته اند و تا كنون نيز مثل جنگ ايران و عراق تركان مرزهاي ايران را با خون خود حافظ بوده اند.در مورد زبان فارسي هم اگر سواد فارسي داريد بايد متوجه ميشديد كه

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملی برای من یک معمای بزرگ است که چرا شما در لابلای نوشته هایتان ادعاهای بی سند و من درآوردی را مطرح می کنید که معتقدید موضوع بحث در اینجا نیستند!؟ خوب اگر موضوع بحث نیست، مطرحش نکنید، ولی اگر مطرح می کنید، مسئولیت حرفتان را هم بپذیرید و برای فرار ارائه سندی که همه ما می دانیم ندارید، موضوعات انحرافی را مطرح نکنید. راستی اگر واقعا معتقد هستید که «این موضوع بحث ما در اینجا نیست»، اینهمه تبلیغ برای ناصر پورپیرار و ترهاتش برای چیست؟ بالاخره موضوع بحث هست یا نیست!؟ :) در ضمن یک سؤال کاملا جانبی: آیا شما ناصر پورپیرار را به عنوان یک مورخ قبول دارید و نظریاتش را می پذیرید؟ اگر جواب آری است، چند سوال در آثار ایشان از شما دارم، شای بتوانید کمکی بکنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

استانداردهاي چند گانه سايت ايرانگلوبال نه تنها در مورد قوميتها بلكه در موارد سياسي و اجتماعي ديگر عيان است و تنها موردي كه باعث ايجاد حساسيت و تشدد اعتراضها را فراهم ميكند،دفاع منسوبان اين قوميتها و برخوردن اين توهينها و ناسزاها به عرق ملي آنان است.بعضي وقتها احساس ميكنم كه اقاي توكلي فردي راسيست و نژادپرست تشريف دارند و از زبان و قلم ..... كرمي و رضانيا خواست درونيشان را اعلام و از طريق انان به مردم فحش و ناسزا ميگويند!من نميدانم در كشور دانمارك ميتوان مردمان را ناسزا گفت و وحشي و ددشان خواند؟بهتر نيست ترجمه اين توهينها و فحاشيها را ترجمه و به دادگاههاي اروپا و دانمارك داد تا صاحبان چنين قلمهايي همچو هيتلر محاكمه و به سزاي اعمال خود برسند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

این شکایت توسط آقای پهلوی ارائه شده نه اینجانب. و من در خصوص ارائه این شکایت هیچ اطلاعی نداشته ام بنابراین ایشان خودشان می بایست در این خصوص پاسخ دهند.» ا
اعتراف محمد مصطفائی به وجود چنین پرونده ای در دادگاه لاهه .
در ثانی مگر دادگاه لاهه دکان سبزی فروشی استکه چنین اطلاعاتی را در اختیار هر فردی قرار دهد . ایشان باید مدرک قانع کننده ای را در اختیار رسانه ها قرار بدهند . تا این ادعای خود را ثابت بکنه و باعث رفع شک و شبهه از کارنامه قضائی خود بشوند

نوشته شده توسط: Anonymous

روانکاو عزیز، """ آیا روان شناسی‌ مرده است؟ """ در دنیائی که انواع و اقسام قرص‌ها مثل نقل و نبات در بقالی‌ها فروخته می‌‌شود، فکر نمی‌کنید که دوران """ روان شناسی‌ توده‌‌ای و آنالیز شخصیت """ فروید سپری شده؟ روانکاو عزیز، شما که در مقاله جدیدتان به "" ماتریکس و چالش شهروندی """ اشاره می‌کنید، آیا در "" دنیای ماتریسکی "" شما با انتخاب "" قرص قرمز یا آبی‌ """ خلایق سرنوشت خود را چون خدائی انتخاب نمیکنند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

در ان نقاشی جای برادران شام اسبی خالی است !

نوشته شده توسط: داریوش برادری

ناسری

نوشته شده توسط: داریوش برادری

از مسئولین سایت نیز تقاضا می کنم که اگر دوباره سهند و یا باورصاد این توهینها و تهمتها را ادامه بدهند، واکنش نشان بدهند. یا نمی فهمم که چرا وقتی جناب ناثری مرا بشخصه فاشیست و ناسیونال سوسیالیست وطنی و طرفدار رژیم می خواند، واکنش نشان نمی دهند اما تا جناب ناسری می نویسد برادری نوشته ادم شوید و صادق، آن را پاک می کنند. دفاع از حرمت نویسندگان و تخصص وحرفه شان و متن شان، وظیفه ی سایت است. میدانم کار ساده ای نیست و شما تمامی تلاشتان را می کنید. اما بایستی متوجه این نکات ظریف و این مظلوم بازیها نیز باشید. یک نویسنده یا کامنت گذار می تواند یک متن و ساختارش را از نگاه خودش حتی فاشیستی بپندارد و نقدش بکند اما نمی تواند نویسنده یا غیره را فاشیست بخواند. توجه به این تفاوتها بسیار مهم است. زیرا این تفاوت ظریف و اساسی آن چیزی است که این دوستان افراطی نگر متوجه اش نیستند.

و به اینخاطر مرتب همین بازیهای مظلوم گرایی از یک سو و از سوی دیگر پارانویید و سوء ظن مداوم به شما و به من و به دیگری را مطرح می کنند. چون تفکیک حوزههای مدرن را بلد نیستند. چون بدتر از همه نمی خواهند ببینید که آنچه بشدت خشمگینشان می کند، آن کابوس و تروامایی و تجاوزی که مرتب مطرح می کنند و به قوم متجاوز فارس و روشنفکر متجاوزگر ایرانی فراافکنی می کنند، چیزی جز کابوسهای فردی نیست که ابتدا دقیقا در همان محیط خانوادگی و قومی بوجود می اید. وگرنه این مباحث و این تفکیک حوزههای ساده که بایستی برای هر فرد مدرنی و کسانی که همه شان بیش از بیست سی سال است در جهان غرب زندگی می کند، بایستی معلوم باشد و جا افتاده باشد. پس لطفا توجه به این نکات ظریف بکنید تا این دوستان نیز مجبور شوند هر چه بیشتر وارد این صحنه ی مدرن شوند و آن شوند که باید باشند، یعنی نیروهای روشنفکر و مدرن اقوام مختلف ایران و با نظراتی متفاوت بر بستر رواداری مشترک و مدرن. یا حتی می خواهند تجزیه طلب هم باشند، باز بایستی این قواعد را رعایت بکنند. در آخر اگر ممکن است یک خطای مرا برطرف بکنید. یکی از کامنتهای بالا به اشتباه دوبار منتشر شده است. این کامنت با « بقیه افاضات سهند بزرگ و به همان شیوه ی اینجا» شروع می شود. اگر اشتباه نکنم دوبار منتشر شده است. ممنون و پایان کامنتها.
نوشته شده توسط: داریوش برادری

راستی یک نکته ی خنده دار دیگر یادم رفت: سهندی که در کامنتش بدون هیچ مدرک و تخصصی در این زمینه روی منبر رفته است، در جایی با اطمینان بنفس کامل به آقای محمودی می گوید حتما مستحضر هستید که چه فروید و چه لکان مخالف استفاده از روانکاوی در مباحث کلان و اجتماعی بوده اند. خوب دکتر محمودی سوادش نمی کشد جواب بدهد اما هر فردی که حتی متخصص مباحث روانکاوی یا روانشناسی بالینی و غیره نباشد، اما کمی فروید و لکان و بقیه را خوانده باشد، به شما می گوید ممنون سهند جان از این لودادن بیسوادیتان. پس کتاب «روانشناسی توده ای و انالیز شخصیت» فروید برای چی نوشته شده است، یا برخی از مهمترین اثار دیگر فروید پس از 1920 درباره کولتور، مذهب، تمدن و غیره. پس تئوری «چهار گفتار یا چهار دیسکورس» لکانی برای چیست؟ پس برخوردهای مداوم لکان به مباحث اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی دورانش چیه؟ خوب چون نخوندی، نمی دونی. پس چرا روانکاوی

از زمان فروید تا کنون همیشه یک بخش مربوط به روانکاوی اجتماع داشته و بزرگانی چون الکساندر میچرلیش و غیره بوجود اورده است و از طرف دیگر مرتب به نقد مباحث هنری و فرهنگی و مباحث کلان دیگر پرداخته است. پس «ژیژک» و غیره و نقد لکانی و با خوانش چپ آنها بر این مسائل چی هست. لااقل اینها را نمی شناسی، از دکتر موللی یاد بگیر و بخشی از نقدش بر هویت ایرانی و معضلاتش در همان کتاب اولش و غیره. خنده دار این است که تازه می ایی و اینجا می گویی که دوتا مقاله نیز درباره هویت و مسائل ملی در سایت هویت خواهان از منظر لکانی نوشته ای. تو که اینها را نمی شناسی چطور اومدی نقد بر مسئله ی کلان فرهنگی چون هویت و مسائل ملی و غیره نوشته ای. آنهم بقول خودت در سایت «هویت خواهان» و حتی نمی فهمی چرا این کلمه ضد نگاه لکان و روانکاوی است. زیرا هویت را تبدیل به یک اصل ثابت می کند که گویی می شود به آن دست یافت و یا می شود به هویت قومی و مام آذری بازگشت و نمی دانی که این همان دروغ پان ترکها و پان کردها و غیره است، چون این هویت یک بازگشت به خویشتن نوین و هولناک و دروغ هولناک است. مثل بازگشت به خویشتن مذهبی. چون تو با نفی زبان فارسی که برای دکتر موللی و من و هر فرد دیگری به سان زبان مشترک و بخشی از هویت مشترک مدرن، به عنوان همان «دیسکورس غیر» مهم است و نمی توان با خشونت کنارش زد و حال فقط ترکی حرف زد. زیرا این خشونت به زبان در هر نوعش، چه نفی زبان فارسی و یا تلاش برای پارسی کردن زبان فارسی از کلمات عربی و غیره، بقول دکتر موللی یک خشونت نارسیستی و پارانویید است ( در مقدمه کتاب دومش بر روانکاوی لکان). هویت مدرن اقوام ایرانی تنها با به شکل نوین و جلورفتن و با قبول دیگری و غیر و پیوندش با زبان فارسی و تاریخ مشترک قابل دست یابی است. به سان تبدیل شدن به یک ملت واحد و رنگارنگ که در کنار زبان اصلی و مشترک فارسی که تمامی تحولات دیسکورس مدرن ایرانی در آن انجام شده است و به اینخاطر چه براهنی عزیز و چه شمای... هنوز فارسی می نویسید وگرنه از دور به بیرون پرت می شوید، می تواند به زبانهای مختلف نیز حرف بزند و درس بخواند، در کنار یاد گرفتن زبانهای مدرن. موضوع این ساختار نوین مدرن است و نه بازگشت به خویشتن قومی. دقیقا چون این مباحث را چه از لحاظ علمی نمی شناسید یا کم می شناسید و چه به اینخاطر که علت این نادانی بیشتر یک علت احساسی و خشم کور نارسیستی است. یک جاگیری هیستریک در دیسکورس است، از آنرو متوجه نمی شوید که وقتی مثل متن بالا یا مثل نقد بر براهنی یا نقد سخنان شما، نظری و چیزی نقد می شود، این نقد نظر و ساختار نظر و حالات روانی درون آن است و نه دربارهی براهنی یا حتی شما در بیرون از متن. چون برای من اصلا مهم نیست که شما بیرون چکاره اید و مطمئنم در بسیاری از مباحث زندگیتان آدم خوبی هستید و پدر خوبی. یا دارای تخصص خودتان در رشته ای هستید. اما چرا شما قادر به این ـ«تفکیک حوزهها» نیستید؟ چون گرفتار برخورد دوگانه سیاه/سفیدی و نارسیستی در برخورد به دیگران هستید. ازینرو هر نقدی را بر متنی یا نویسنده ای را شخصی می گیرید و سریع یقه جر می دهید که مثل دوست دیگرتان جناب ناسری یقه جر می دهید که وای به بزرگ زن ما توهین کردید یا به براهنی کبیر ما. مثل حزب اللهی ها که هر انتقادی به رهبر را به معنای انتقاد به اسلام و شخص رهبر می گیرند. کاشکی لااقل از این صحنه های غلط بیرون می امدید. اونموقع لازم نبود هر چه بیشتر معضل نظرتان را لو بدهید و هم می شد این بحثها را به درجه ی بالاتری برد و به بحثهای جدی بپردازید و نه به خودتان و دیگران ین وعده دروغین را بدهید، ملت اذربایجان و مستقل شدیم همه چی درست میشه. موفق باشید و با یک معذرت خواهی از من و از خودتان شروع کنید راه جدید و درست را. راه نقد پارادوکس و همراه با احترام
نوشته شده توسط: یونس شاملی

نسل سوخته، شما آخر کار وارد شدید و میخواهید من مشکلات ارضی که در نقشه های منتشر شده را برایتان حل کنم. فکر میکنید این سوآل چقدر جدی ایست و من چکاره هستم که به مشکلاتی از این نوع جواب دهم؟ اینگونه مسائل راه حل های سیاسی و حقوق طلب میکند که وقتش رسید راه حل اش هم پیدا میشود. اما یک چیز را بدانید بد نیست. در منطقه ملی هر ملیتی مثلا در آذربایجان، کردستان، فارسستان، بلوچستان و یا منطقه عربی الاهواز با وجود اینکه اکثریت درا ین مناطق به ترتیب با ترکها، کردها، فارسها، بلوچها و یا عربهاست. اما در همین مناطق گروههای ملی یا اقلیتهای ملی زندگی میکنند که باید از حقوق برابر مستتر در منشورجهانی و کنوانسیونهای الحاقی آن برخوردار باشد. دوم حقوق لزگیها و تالشها و تات ها (که احساس میشه واقعا دلتون به آنها سوخته و از سر لجبازی و سربه سرگذاشتن این پرسشها را مطرح نمیکنید) و هر گروه اتنیک در هر کشوری

چه آذربایجان، چه ایران و چه هر کشور دیگر جهان بایستی بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر، کنوانسیونهای الحاقی آن و منشور ملل متحد حل و فصل گردد. امیدوارم راضی شدید. در مورد آمار هفتاد درصدی من از دو وزیر در همین چند سال گذشته نقل قول کردم و آن را فعلا بسنده میدونم و اگر واقعا بحثها را دنبال کرده باشید نوشته ام که مسئله اصلی در اینجا آمار نیست، بحث کنونی ما مربوط به حقوق است. وقتی حقوق پذیرفته شد، مطمئنا آمار مردم را میتوان بسیار دقیق روشن کرد. و یک پرسش دیگری را هم مطرح کرده بودم اگر واقعا جمعیت فارس در ایران اکثریت دارد، چرا رژیم های شاه و شیخ ردیف زبانی را از سرشماریها حذف میکند و هرگز آمار اتنیکی و زبانی ایران را ملحوظ نمیکند؟ شما جوابی به این پرسش دارید؟ و بعدش مثل اینکه شما هم به پادشاه افغانسان علاقمند شده اید. اگر خیلی عجله دارید کافی است با یک تاریخشناس افغانی تماس بگیرید. اگر از من جواب میخواهید باید منتظر باشید که وقت بکنم و برایتان دربیاورم. خوبه؟