Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

یکی از دلایل اقبال دوباره مردم به اصلاح طلبان فعالیتهای رضا پهلوی و هواداران ریز و درشت و عمدتاً فحاش و بی منطق ایشان است. چهره ای که از اپوزیسیون نزد مردم به مدد فعالیتهای آنها تصویر شد یک چهره دروغگو ، شیاد و فرصت طلب بوده است. متاسفانه برخی نیروهای صادق اپوزیسیون هم به دام رضا پهلوی و شورای ملیش افتادند و عملاً جایگاه خود را نزد مردم از دست دادند. رضا پهلوی حق دارد و باید در سطح سیاسی ایران فعالیت کند ولی او باید جایگاه خود را بداند. او باید بداند که تا وقتی که خود را شاهزاده میداند اکثر مردم به خاطر نسبتی که او با خانواده پهلوی دارد او را شریک در اعمال این خانواده میدانند که هر چند بهتر از این رژیم است ولی به هر حال در اکثر موارد قابل دفاع نیست.

نوشته شده توسط: داریوش برادری

بهرحال آقای سهند و آقای باورصاد و بقیه ی پان ترکها و پان عربهای افراطی! می بینید که وقتی پاتو گذاشتی در صحنه ی مدرن و نقد مدرن با هر حرف خطایت خودت را لو می دهی و مشکلت را. امیدوارم کمی درس گرفته باشید و سعی کنید با عبور از خطاهایتان و خودبزرگ بینهای از نوع قصاب محل وکیل شده، به نقش مدرن و اصیل خودتون تن بدهید و به عبور کشور ایران از بحران کنونی و به یک وحدت در کثرت نو دست یابید. زیرا تنها با این تحول شما نیز می توانید به عبور از تبعیضات قومی و خواستتان دست یابید و هم به عبور از معضلات و ساختارهای سنتی تان و در جستجوی مقصر. وگرنه با هر بار که زبان باز می کنید مثل روشنگریهای بزرگ و خنده دار سهند و یا این کامنتهای او و باورصاد و یا سخنان ناسری نشان می دهید که چقدر سنتی و محافظه کار و خودشیفته اید و گرفتار سنت. حال بیینیم چقدر سهند و باورصاد وجدان علمی دارند و آیا معذرت می خواهند؟

نوشته شده توسط: داریوش برادری

و در ادامه این بازی خنده دار لورل/هاردی ایرانی حال باور صاد می اید و او هم صاحب مغازه می شود و باج می خواهد و ایندو مثل گربه نره و روباه مکار ایرانی تاز به همدیگر نیز استناد می دهند و اینکه یادت هست من یادش دادم؟ خوب واقعا این دوستان یکم خجالت نمی کشند و نمی فهمند که چرا دقیقا این حرکات افراطیشان و ناتوانیشان از نقد مدرن و پرداختن به متن، به چالش مدرن هر چه بیشتر معضلات سنتی و دقیقا معضلاتی را رو می کند که از جمله من مطرح می کنم. اینکه پان ترک و پان عرب ایرانی روی دیگر شوونیسم ایرانی و بنیادگرایی حزب اللهی است و به اینخاطر رفتارشان شبیه انهاست و فاجعه می افرینند. به اینخاطر متون آن ارزش علمی نه تنها ندارد، نه تنها به مباحث عبور از تبعیض قومی کمک نمی کند بلکه فاجعه م افریند. زیرا اسیر فاجعه و خطایند و به اینخاطر رفتارشان حزب اللهی و تخریبی است و ناتوان از نقد مدرن. حال افاضات باورصاد:

توسط باورصاد در فروردین ۱۳, ۱۳۹۲ | پاسخ
ممنون، آقای محمودی! از مقاله ی زیبایتان بسیار لذت بردم. یکی از کارهای خطرناک دیگری که داریوش برادری می کند، روانکاوی از راه دور است، آن هم با کمک چند کامنت یا پست. یعنی از ابزار روانشناسی که یک علم کاملن تجربی ست، به ریختن “پته ی” شخصیت یک فرد مجازی اقدام می کند که نه فقط علمی نیست، بلکه مغایر با علم روانشناسی به طور کلی ست.
خود من به نوشته ی براهنی انتقادهای جدی دارم، انتقادهایی که البته بر اغلب اهل قلم ما وارد هستند، اما شیوه ی برادری نه علمی ست و نه با معرفت هم سو است.
به سهند: اگر خاطرتان باشد به واسطه ی لکان من و شما با هم آشنا شدیم و برادری هم با خواندن بحث های وبلاگ بین من و شما اسم لکان به گوشش خورد. اما یک چیز را در مورد شما برای من بسیار ناخوشایند است و آن هم این است که خیلی وقت ها دشمن ِ دشمن شما، دوست شما می شود. اگر یادتان باشد برادری به همین شیوه ای که به تخریب رضا براهنی پرداخت، به تخریب اشخاص دیگر ، از جمله من هم پرداخت، اما چون آن زمان با او همسو بودید، به رفتار و اشکالات بررسی او اشاره ای نکردید که هیچ، هم صدا هم شدید.
محض گله اینها را نمی نویسم، تنها اینکه گذشته چراغ راه آینده است. یاد بگیریم به موقع از رفتار دیگری رمزگشایی کنیم، و نه هنگام عدم هم سویی آن با اعتقاداتمان.
نوشته شده توسط: داریوش برادری

بقیه افاضات سهند بزرگ و به همان شیوه ی اینجا در کامنت مربوطه. امیدوارم سهند و خواننده حالا معنای عمیق و لکانی «دیدار با دیگری»، مواجهه شدن با دیگری خویش و تصویر خویش را بفهمد و تکانی بخورد، با انکه امید اندک است:. اینکه نمی بیند تمام وقت داره به تصویر خودش در اینه فحش می دهد، زیرا کسی که بدون تخصص و یا تجربه ی کاری داره در مورد روان درمانی یا روانکاوی به متخصص درس میده، ایشان است. یعنی خنده دار این است که سهند چون حتی چیزی از روانکاوی یاد نگرفته و روانکاوی انجام نداده تا با خودش روبرو بشه، به اینخاطر نمی بینه وقتی داره مثال می اره و از شاگرد مسگر صحبت می کند، داره از خودش سخن میگ. بقیه افاضاتش: «
ایا این فرد فیدبکی درپشت نغاعش تعبیه نشده است که بهش اخطار دهد که علامه دهر: جراغ قرمیز را رد کرده ای و بیش از اندازه کلمات تکراری را بکار برده ای.؟
در زادگاه من که انگار در زمانهای گذشته فقط ص

ا
در زادگاه من که انگار در زمانهای گذشته فقط صنعت مسگری رواج داشته است نقل است که وقتی مادری پسر بدنیا می آورد آنرا به هوا پرت و بعدا می گرفت و می گفت که ” اوغلوم مسگر شایید اولاجاخ”– پسرم بالاخره شاگرد مسسگر خواهد شد. معمولا والدین پسر هایشان را در سنین خیل پائین ۹-۱۰ سالگی در ازای دریافت مبلغ ناچیزی از استاد مسگر پسرشان را پیش ان می فرستادند که سالها مسگری یاد بگیرند. روزی استاد متوجه می شوند که شاگرد دیگر سرکار نمی ایند. به خانه والدین اش رفته و مسئله را جویا می شوند. مادرس جواب می دهد که دیگر لازم نیست پسرم پیش تان بیاید برای اینکه ایشان مسگری را یاد گرفته اند. استاد انگشت به دهان با تعجب به مادر می گوید که مادر اخه این صنعت ده ها سال وقت می گیرد تا یکی استاد شود. مادر می گوید که نه اینطور هم نیست. پسرم می گوید که صفحات مسطح مسی را به شکل وسایل گوناگون می برند و بعدا کوره را روشن کرده و ذغال را داغ می کنند و صفحه مس را روی آن نرم می کنند و اگر در طولش بکوبند سیخ می شود و اگر لبه هایش را تا کند طشت می شود
استاد زیر لب زمزمه می کند که ” این مادر….. ق….. نه تنها مسگری را یاد گرفته است بلکه به مادرش هم یاد داده است.
حالا داستان اقای داریوش برادری است که نخوانده ملا و علامه دهر روانکاوی لکانی شده اند و با زور چماق هر پدیده ایکه قد و قواره اش با کلیشه های ازبر شده تئوری روانکاوی لاکان نخوانند بر سرش می کوبند.
بطوریکه خودتان هم می دانید کلا روانکاوان بر جسته دنیا از جمله خود فروید و لکان با کاربرد تئوری و نطریه های روانکاوی در پدیده های کلان مخالف بودند. علت مخالفت فروید با فلسفه هم در این بود که به عقیده یشان فلسفه به سئوالات کلان و جهانشمول توجه دارد در حالیکه روانکاوی طی طریق فردی است. اما گوش اقای برادری تازیانه بدست به این حرف های استادان بسته است — البته خود استاد شده اند—و باید همه پدیده های جهان را در تخت خواب آن قلدر سرگردنه یونانی Procrustean بخوابانند و اگر قدش دراز تر از تخت باشد آنرا بریده و اگر کوتاهتر باشد باید آنقد کشش دهند که به اندازه شود.
ایشان تا بحال چندین کتاب کت و کلفت نوشته اند که تصور نمی کنم حتی ده جلدش به فروش رفته باشد. ایشان برای مطرح شدن و سیرابی خود شیفتگی اش مجبور شدند که اینها را مجانا دز انترنت قرار دهند که باز هم تصور نمی کنم که حتی تک نفری هم توانسته باشد بیش از چند صفحه از آنها را بخواند. من که خودم شیفته روانکاوی لاکان هستم و می توانم ادعا کنم که هیچ کتاب و نوشته ای به زبان فارسی در انترنت وجود ندارد که من مطالعه نکرده و چاپش نکرده باشم اما با همه این اشتیاقم به یادگیری این علم پیچیده تا بحال نتوانسته ام بیش از چند سطری از نوشتهای سرگیچه آور و مهمل ایشان را بخوانم. ایشان با توهین و تحقیر و با زور چماق می خواسته اند که یک نویسنده ایرانی کتابشان را تائید کنند که ایشان هم زیر زور نرفتند.
ولی باید اعتراف کنم که اقای داریوش برادری از نوعی استعداد مهمل گویی مانند آن واعظان دینی در کلیسا و مساجد بر خوردارند که می توان بدون شرم برای هزارمین بار حرف های تهی از معنی را تکرار کنند. من تا بحال در هیچ یک از ادبیات روانکاوی یا روانشناسی ناهنجاری ها به اسم این ناهنجاری برنخورده ام.
خلاصه: جناب دکتر محمودی: تن تان را درست و حسابی برای تازیانهای سوزناک اقای داریوش برادری آماده کنید که با ۲۰ صفحه کلمات و کلیشه های تکراری شان خود را برای مصاف اینده آماده می کنند. مطمین هستم که مانند همیشه با شلاق و تخت
Procrustean شان تشریف خواند آورد.
نوشته شده توسط: داریوش برادری

این کامنتهای این سهند و باورصاد هستند و مطلبی که دوستی عزیز و آذری برایم فرستاده است و می گوید که این کم سوادان این مطلب را برای هم مرتب ایمیل می کنند تا بخاطر نقد من بر براهنی، مرا بقول خودشان خراب بکنند. خوب حالا میگی چرا بهت می گم عقایدت پان ترکی است و ساختار فکری و احساسیست در این مسائل سنتی. انسان مدرن بحث می کند، نقد متقابل می کند و نه این بازیهای خنده دار و ترسویانه و سنتی. و تا وجدان علمی نشان ندهی و چه شما و چه آن باورصاد... معذرت خواهی نکنید جوابی طبیعتا نمی گیری.
لینک مطلب:
http://www.azer-online.com/azer/?p=18512#more-18512

نوشته
۲ نظر برای “آسیب شناسی یک کالبد شکافی روانی”
توسط سهند در بهمن ۲, ۱۳۹۱ | پاسخ
جناب دکتر محمودی عزیز: این بهترین نقدی بود که تا بحال در باره نوشته های بی ارزش و رفتار بغایت نارسیستی اقای داربوش برادری خوانده بودم. حتما که با نظریه کنش متقابل نمادین–Symbolic Interaction جامعه شناس و انسان شناس آمریکایی اروینگ گافمن اشنا هستید که بر طبق این نطریه در صحنه جامعه— که ایشان از استعاره تئاتر استفاده می کنند— دیگران چه توسط زبان رمز و اشارات چه توسط زبان شفاف و برهنه ک چه با عکس العمل های چهره شان به مانند یک اینه رفتار و تصویر ” خود” آدمی را بر خودمان بر می گردانند. این یکی از مشخصات انسانی است که می تواند عکس العمل دیگران را رمز گشایی کرده و رفتار خویش را کنترل و تعدیل و تلطیف کند که حیوانات از این استعداد بی بهره اند. تورک ها ضرب المثلی دارند که می گوید” اگر یک نفر تو را خر خطاب کرد اهمیتی نده. اگر دو نفر خرت خطاب کردند باز هم فراموش کن اما اگر سه نفر گفنتد که تو خری بهتر این است که برای خودت پالانی بخری.” یعنی اینکه برداشت اکثریت مردم نمی تواند اشتباه باشد.
اقای داریوش برادری زمانی در سایت رادیو زمانه مقاله منتشر می کردند بدون اغراق باید بگویم که اکثریت– نزدیک به ۹۹ در صد– کاربران و پیامگذاران به این رفتار زمخت و نتراشیده و تکبر و خود شیفتگی و زبا زور و توهین و تحقیر آمیز ایشان انتقاد می کردند ولی این شخصی به عوض اینکه از این بازتاب های رفتاری اش درسی یاد بگیرند دفعه بعد با شلاق محکم تری به جان مردم می افتادند و می خواستند با زور و تحقیر دیگران نوشته هایش را بخوانند و تائید کنند. این رفتار کریه و زشت و متکبرانه ایشان بالاخره کارش را به اخراج از رادیو زمانه کشانید. ایشان به طرز وحشتناکی egotist هستند که با egoism فرق دارد. در اولی فرد بخاطر تکبر بیش از اندازه خود محور لافزن و بی توجه به احساس و خواسته های دیگران است که با این رفتار و منش اش دیگران را از خود دور و خود را ایزوله می کند و فرصت ها را می سوازند که در تهایت به ضررش می انجامد. در دومی بر عکس فرد بخاطر منافع خودش رفتار و گفتار های خودش را تعدیل می کند که در جامعه مورد پسند قرارگرفته واز طرف دیگران مورد قبول باشد که با گسترش شبکه روابط با دیگران نهایتا به نفغ اش تمام می شود بدون اینکه حقوق دیگران را زیر ضایع کند. فرق احترام بخود با تکبر در همین است.
د مورد تحصیلات آکادمیک ایشان هماغراق شده است. ایشان چند کورس رواندرمانگری گششتالتی در آلمان را تمام کرده اند– حتی اگر لیسانس هم گرفته باشند امروزها این مدرک ارزش چندانی ندارد. ایشان با التقاط نطریه های مختلف و بغایت متصاد مانند روانکاوی لکان با روانشناسی و متد گشتالت و اندیشه های دولوز و گاتاری– که کاملا در تضاد با اندیشه لکانی است— ملغمه ای درست کرده اند که به جز خودش هیچ کسی نمی فهمد ایشان تا همین چند سال پیش فقط اسم لکان به گوشش خورده بود. ایشان با روانکاوی لکان توسط من اشنا شدند که من ادرس سایت متفکر برجسته و روانکاوی با تجریه مقیم پاریس دکتر کرامت موللی را در اختیارش قرار دادم. ایشان بعد از ازبر کردن چند کلیشه از لکان تصور می کنند که بزرگترین روانکاو دنیا شده اند و به همین جهت هم د رمورد همه پدیده های جهان با این چند کلمه و کلیشه لکانی پدیده ها را از راه روانکاوی روانکاوی می کنند. معمولا رسم بر این است که برای ارزش گذاری بک نوشته به تعداد کلمات تکرراری در ان توجه می شود و هرچقدر کلمات کمتر تکرار شده باشد به همان اندازه ارزش نوشته بالا می رود. شما نوشته ای از اقای داریوش برادی نمی توانید پیدا کنید که در ان کلمه مدرن و مدرنیه و دو انگاری های تراژیک/کومیک و فانتزی و غیره بیش از ۳۰-۴۰ بار تکرار نشده باشد. بقیه نوشته در کامنت بعد
نوشته شده توسط: داریوش برادری

آقای سهند واقعا نمی خواستم جواب سخنی از شما را بدهم اما این هنرنماییهای بزرگتان و بعدش انتقاد به سایت که چرا روشنگریهای کوبنده ی شما را با برداشتن مطلب ار بخش دیدگاهها بی اثر می خواهد بکند و قسم خوردنتان به جان خودتان و بچهایتان، خشم و ترکیدن کمدی واری که در این سخنان و نوشته جاری بود، باعث شد که این تیکه را بنویسم و هم شما را با یک مطلب روبرو بکنم تا ببینیم که چقدر وجدان علمی دارید یا اخلاق تمنا. زیرا کسی که مثل این گفته های شما در مطلب و لینکش تهمت می زند ، بدروغ حرفه و شغل دیگری را نفی می کند و خیلی چیزهای دیگر را،بایستی جرات معذرت خواهی هم داشته باشد. پس این گوی و این میدان. با آنکه امیدی اندک به توانایی شما به صداقت دارم. زیرا مشکل نظرات شما اساسی و جای دیگری است، مالامال از کینه و خشم نارسیستی از یکسو و از سوی دیگر نادانی علمی قصاب محلی است که با خواندن دو مقاله می خواهد

به متخصصان درس وکالت بدهد. یعنی یک مشکل تراژیک/کمدی وار است. اما دقیقا چون مباحث روانکاوی را نمی شناسید و نمی دانید که تا کمی پیش روانکاو یا روان درمانگر نرفته باشی و روی تخت دراز نکشیده باشی، خیلی چیزها را درباره ی خودت نمی فهمی، پس مجبوری مرتب با هر کلامی مشکلت را بیشتر لو بدهی. چه خطای شناختی و اینکه ندانی که «روان درمانی یا پسیکوتراپی» مجموعه ی بزرگی است که در درون آن از روانکاوی تا رفتاردرمانی، خانواده درمانی سیستماتیک، گشتالت و خیلی چیزهای دیگر را دربر می گیرد و هر روان درمانگر خوب معمولا برای خودش استیلی ایجاد می کند بر پایه رشته ای که خوانده و قدرتهای مکاتب دیگر و مرتب یاد می گیرد. همانطور که نمی دانی که هر رشته ی روان درمانی مثل خانواده درمانی سیستماتیک، گشتالت، رفتار درمانی و غیره حدااقل سه تا چهار سال و مثل روانکاوی حتی بیشتر و تا شش سال است. نمی دانی که با گفتن این مطالب خنده دار که کار روانکاوی روان درمانی نیست، خوب داری اینهممه متخصص روانکاو و روان درمانگر را بیکار می کنی. البته اگر کسی گوش می داد و غش نمی کرد از این گنده گوییهای نارسیستی قصاب محل. نمیدانی که دقیقا چون لکان از انجمن جهانی روانکاوان اخراج شده بود، اصولا لکان در موسسات بزرگ روانکاوی المان و غیره تا ده پانزده سال پیش درس داده نمی شد و تازه پرداختن به مباحث او رواج پیدا کرده است. ازینرو نیز حتی نود درصد روانکاوان فعلی و در حال کار المانی شاید از لکان چیزی نخوانده باشند و از او استفاده نکنند و با اینحال روانکاوان خوبی هستند. چون هر علمی مرتب پیش رفت می کند و بعد از لکان هم می اید. مثل هر علم دیگر مرتب نگاههای جدید و پروگرامهای جدید می اید. ولی خوب اگر شما این چیزها را می دانستید و خودباور نبودید، اگر مرز دانشتان را می فهمیدید که این حرفها را نمی زدید. ازینرو نوشته ی شما مثل یک «نفی ایجابی» فرویدی» است. یعنی هر چه بیشتر می خواهی بگی نه و من نیستم، بیشتر نشان میدی که هستی. ازینرو متنتان شما را لو میدهد به شکل خنده داری. اینکه بقول خودتان مرا و مطالب مرا نمی خوانید و بعد پنج صحفه درباره ی من می نویسید و در جاهای دیگر مرتب درباره ی من می نویسید. اینکه مجبور می شوید برای نجات قیافه ی دروغیینی که اینجا برای خودتان درست کرده اید و حال رو می شود، مرتب دروغهای جدیدی ببافید و اینکه شما با من قطع رابطه کردید یا فراموش کنید در مطلبتان بیان بکنید که این ایمیل صنم دولتشاهی را من در نقدی بر زمانه و علل درگیریم با جامی منتشر کردم و یک ایمیل خصوصی است و آن را به نقد کشیدم. چون حقیقت بدردتان نمی خورد. چون می بینید که چطور با دو کلام راست، با روبرو شدن با حقیقت و تصویر خویش از طریق دیدار با دیگری، یکدفعه دچار هراس و پارانوییا می شوید، پنج صحفه نقد درباره ی کسی که مطالبش را نمی خوانید می نویسید و به سایت هم می گی شما موذیانه برخورد می کنید. یعنی یکم هم از نوشته های دکتر موللی یاد گرفته باشی، باید بدانی که اینها علائم چیه. همانطور که این موضوع ساده و مدرن را نمی فهمی که دکتر موللی و من به عنوان دو همکار به یکدیگر احترام می گذاریم و من خیلی چیزها نیز از او یاد گرفته ام اما حتی انتقادی بهم داشته باشیم، احترام به دیگری و قدرتش را فراموش نمی کنیم. چون با اینکار به خودمان توهین کرده ایم. این را هر متخصص مبتدی هم می داند اما شما نمی دانید. دلیلش مشخص است که. بهرحال حال این گوی و این میدان. این نوشته ی شما و باورصاد در سایت آذربایجان و زیر مقاله دکتر محمودی است که حتی شما با باصطلاح دانشتان متوجه نشدید که چقدر ضعیفه. امیدوارم حال کمی صداقت نشان بدهید،معذرت بخواهید و یک چیز را یاد بگیرید، کسی که بیشتر مدرن یا بالغ شده باشه، نقد متن می کند و نه حمله به فرد و تهمت زنی و تلاش برای خراب کردنش
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای داريوش برادری به لحاظ شغلی در اين کشوری که زندگی ميکنم با خيلی از آکادمين ها و افرادی که دارای مدارک تحصيلات عالی است برخورد دارم و براحتی ميتوانم بگويم که تنها افتخار مشترک اينها داشتن کتابخانه شخصی و اينکه کتاب فلان نويسنده و يا محقق علمی را در فلان سال خواندن ميباشد ، ولی من نميدانم تو چرا اينهمه خودت را آقا بالاسر و خود بزرگ بين و بافته- تاخته عالم ميدانی .وقتی کسی با تفکر تو برخورد ميکند و مورد انتقاد قرار ميدهد اين ديگر مربوط نميشود به مدرک تحصيلی تو . مدرک تحصيلی تو مربوط ميشود به آن رشته علمی که گذرانده ای ولی تو در مقالات سياسی و اجتماعی که مينويسی دارای تفکرات مافوق شونيستی و ارتجاعی هستی و دشمنی آشکار با آنهايی داری که از حقوق پايمال شده خود دفاع ميکنند . سوالی از جنابعالی دارم ؟ پان ترکيزيم از چه زمانی در ايران شروع شده ؟؟؟

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی، این موضوع بحث ما در اینجا نیست. و من در پاسخ به آقایی چند سطر نوشتم. در مورد مطالبی که نوشته اید من خوانندگانتان را به دیدن این فیلم مستند دعوت میکنم. این موضوع را بگذاریم برای تاریخ نگاران. ناصر پورپیرار آب در لانه زنبوران ریخته است، میدانم در هر صورت بگذریم برای بعد: اما فیلم مستند تختگاه هیچکس که از انسان بی طرفی را برای دیندش دعوت میکنم

https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=v00sS_5vzMw

نوشته شده توسط: Anonymous

حسن آقا اين کلمه اران را از چه زمانی ياد گرفته ايد مگر نه اينست که بعد از اوجگيری حرکت ملی آذربايجان توسط رونامه تابناک برهبری پاسدار شونيست محسن رضائی مطرح و در دهان شما گذاشته شده تا شمال آذربايجان اران بناميد و مدافعين حرکت ملی آذربايجان پان ترک و زبان ملت آذربايجان را بجای ترکی ، آذری بناميد و از همه خنده دار تر زبان ما را آذری ولی خودمان را پان ترک ميناميد لطف کنيد اين تضاد را حل کنيد تا دنيا و آخرتتان نيز بدون تضاد باشد وگرنه اين تضاد هم در اين دنيا و هم در آخرت « اگرايمان داشته باشيد » گريبان گيرتان خواهد بود يعنی اينکه يک طوری موجب ناراحتیيتان خواهد شد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای شاملی من تمام مباحث بالا رو دنبال کردم شما از پاسخ دادن به دو سوال فرار کردید. 1-سوال آقای فرهاد ایرانی‌::]: که پرسیده بودن ((جناب شاملی تکلیف لزگیها, تالشیها و تات‌ها به چه گونه است آنها نیز ملت هستند و یا خیر.اگر نیستند به چه علت و اگر هستند حق تعیین سرنوشت ( تجزیه از سرزمین موعود شما )دارند یا نه)) و 2- سوال آقای رازی ((همچنان در انتظار سند "هفتاددرصد" و "نامه رضاشاه به پادشاه افغانستان" هستم.)) منهم مثل ایشون منتظرم مستندات شما رو ببینم. و یک سوال هم من از شمایی که ادعای آزادی خواهی و بشر دوستی داره می پرسم. در نقشه های چاپ شده از آذربایجان جنوبی روی تعداد زیادی از شهرهایی که همزبانان من توشون اکثریتند از اسدآباد، همدان، تویسرکان، ملایر، خنداب، اراک ، نهاوند و ... ادعای ارضی شده و ما با نگرانی از آینده این مسئله رو دنبال می کنیم. سپسگزار می شم اگر نظرتون رو صریح اعلام کنید.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

به نظرم رضا پهلوی باید واقعا افشا شود. اساسا کسانیکه در سمت سوی بازتولید نظام سلطنتی در ایران هستند، یکی از دنده هایشان کار نمیکند. نظام سلطنتی یا پادشاهی نظام تحقیر اکثریت مردم در یک کشور است بویژه در ایران عقب مانده. یکی شاه است و بقیه مردم رعیت و نوکر وی. در زمان محمدرضا پهلوی ویزیران در واقع نوکران شاه تلقی میشدند. در عین حال خرج ملیونها دولار از بودجه کشور برای یک خانواده ویژه برای چه؟ مگر مردم عقلشان را از دست داده اند که نظام پادشاهی را بپذیرند و برای یک خانواده موقعیت همیشه برتر بدهند و با تمامی مخارج کلان این خانواده از بودجه کشور، موقعیت برتری این خانواده را برای همیشه قانونی بکنند. این به نظرم بدتر از ولایت فقیه است. در ولایت فقیه، فقط ولایت فقیه تا مرگش حاکم است. اما در نظام پادشاهی بعد مرگ پادشاه باید پسرش و یا دخترش پادشاه باشد. این حماقت نیست؟

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی بالاخره می مانم با این بالا پایین شدن شما در اظهار نظرهایتان و نتیجه گیریهایتان و کلی گوییهایتان. فکر میکنم به اندازه لازم سخن گفتیم. و شما هنوز نیش زدنتان را به من تمام نکردید. فکر میکردم جایی انسان از این نوع برخورد خسته شود و یا از این روش دست شوید. اما چنین نشد. نمونه ها را نگاه کنید: شما از زبان من میگویید که "منبع" برای من پشیزی ارزش ندارد، که ابدا نتیجه گیری درستی نیست. مینویسید اگر کسی حرفی موافق خیالات شما بگوید حرفش را وحی منزل میدانید که ابدا نتیجه نادرستی است. مینویسید تقریبا همه کسانیکه به شما انتقاد میکنند انسانهایی عصبی، توهین کنند و ناآگاه هستند که ابدا نتیجه گیری درستی نیست. این نوع سخن گفتن سرپوش گذاشتن به ضعف های درونی خویش است. اساسا قلمی که

صد در صد مشکل را در عامل خارجی جستجو میکند مشکل دارد. من مطلقا طرفدار رفتار انسانگرایانه، صمیمانه و دور از تخریب دیگران هستم. حالا این کار مرا به معلم اخلاق بودن تفسیر میکنید هیچ اشکالی ندارد. ما انسانیم و میتوانیم نسبت به همدیگر توصیح داشته باشیم. و در نهایت مینویسید که پذیرش اشتباه برای شما محلی ازاعراب ندارد. این برداشتی بکلی نادرست است. چون شما ازاین بخش رفتار من باخبر نیستید و من لزومی نمی بینم بیش از این توضیح دهم. ولی این نتیجه گیری خطاآمیز قابل توجهی از سوی شماست. در مورد هفتاد درصد سندم را عنوان کردم و در مورد رضا شاه هم خودتان جستجو کنید و هم من خدمت خواهم رسید. خیر پیش
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام وصبح بخیر،تشکرازجوابتان .درمورد «نقطه و ویرگول و دیگرعلائم» متاسفانه این نقص بیشترازکمپیوترهاست که این علائم راندارندویا برای نوشتن فارسی تنظیم نشده اندمثلآ گذاشتن نقطه درآخرجمله بعدازتمام شدن باول جمله برمیگردد واشکالات دیگر هم هست.موفق باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

تشکر ویژه از سایت ایران گلوبال و خانم لاله موذن عزیز بدلیل پوشش مناسب اخبار حقوق بشری مربوط به آذربایجان

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناسری عزیز، 1- نخست از شما سپاسگزارم که به متن این اطلاعیه دقیق شده اید. دیگر اینکه حق با شماست ما در سخن خود کلی گویی کرده ایم و مثالهای لازم ذکر نشده است. برداشته شدن مطلب را دوستان دیگر میتوانند توضیح دهند. 2- «اشتباهات» غلط نیست. واژه ی عربی ست و با «ات» جمع بسته شده است. اما چرا «اشتباه ها» قید نشده، سلیقه ی نویسنده ی متن است. ایرادی برآن وارد نیست. در ضمن به کار گیری برخی جمع های عربی «عادت» شده و روانند.3- پاسخ موضوع چگونگی خرده گیریها به عهده ی دوستانی ست که این مسئله را بررسی کرده اند. امیدوارم در این خصوص نیز پاسخ دهند. ولی منهم واقفم که خیلی ها دلشان از دست انشای مقالات سایت پرخون است و زیاد گلایه کرده اند. از نظر من این ایراد درست بشو نیست، ولی میتواند کم و بیش کاهش یابد. این هم قدم مثبتی ست.4- در کامنت و مقاله حداقل میتوان این نکات را رعایت کرد:

الف - املاء کلمات بر اساس لغتنامه های معتبر باشد. ب- از نقطه و ویرگول و دیگر علائم استفاده شود. ج- جملات معنی دارباشند . د- دستور زبان مورد توجه قرار بگیرد. و... به این پاراگراف کوچک از یک نوشته - که درهمین سایت انتشار یافته- توجه کنید:« ...در این مقاله و یا به [نوعی] ترجمه قسمتی از کتاب علی و نینو را که حقیر در حال ترجمه آن میباشم [را ]تقدیم دوستداران[ چه ؟] مینمایم تا با [مقایسه متن و همچنین چگونگی نگرش واقعی نویسنده و حس زیبای کتاب] آشنا شوند.باهم قسمتی از متن ترجمه شده کتاب را بخوانیم:...» باید بگویم این پاراگراف، چه بسا کل مقاله که از چنین چیزهایی پراست ، قابل انتشار نیست. اما چه میتوان کرد؟ نویسنده نخواسته مطلب را بارها راست و ریست کند. و ریخته به صفحه ی سایت. 5- برای کار خود باید زحمت کشید، بارها و بارها ادیت کرد، و تا حدی، زیبا نویسی را در نظر گرفت. نوشتن کار راحتی نیست، شاید از دشوارترین کارهاست. لینک نوشته را میاورم خودتان به آن دقیق شوید به اندازه ی دهها گلایه اشکال دارد. « حس زیبای کتاب» ؟! منظور چیست؟ نگرش واقعی؟! یعنی چه؟ http://www.iranglobal.info/node/7657
شاد و خرم باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

ببینید جناب شاملی! من هر چقدر می خواهم ساکت بنشینم و ماستم را بخورم شما نمی گذارید! آقای عزیز! این تاریخ دانانی که شما از آنها نقل می کنید «کوروش براساس منابع حدود 2400 سال پیش یک قتل عام منطقه ایی که به قتل عام پوریم معروف است را در منطقه شرق میانه به راه انداخته است» اسم و رسم هم دارند؟ یا اینکه باز هم می خواهید ما را به"یک" مقاله از "یک" پروفسور ناشناس حواله بدهید؟ کدام سند تاریخی می گوید جریان پوریم راست است و اختراع خاخامها نیست؟ (توجه داشته باشید که تورات تنها منبعی است که در آن داستان پوریم ذکر شده، ولی تورات ارزش تاریخی ندارد) و تازه همان تورات هم می نویسد که پوریم بروزگار "اخشوروش" (یا اردشیر است، یا خشایارشا) اتفاق افتاده است. اگر هم منظورتان از ""تاریخ دانان" ناصر پورپیرار است، باید بدانید که اولآ او تاریخدان نیست و شامورتی باز است، دوما یک نفر است و نمی تواند "تاریخ دانان" باشد

شما انگار به نوشتن حرفهای بی سند و من درآوردی عادت کرده اید، دوست عزیز! حالا کار شما درآمد! لطفا به "نامه رضاشاه به پادشاه افغانستان" و "آمار جمعیت هفتاد درصدی فارسی زبانها"، سند تاریخی ( نه توراتی و نه پورپیراری) پوریم و اتفاق افتادنش در زمان کوروش را هم اضافه کنید، شاید بد نباشد بدانید که اولا "حدود 2400" سال پیش کوروش هفت تا کفن پوسانده بود و دوما خود تورات بین "خشورش" یا کورش و "احشوروش" یا خشایارشا (و شاید هم اردشیر) هم از نظر نامگذاری و هم از نظر زمانی تفاوت می گذارد و سوما تورات از کشتار 77 هزار نفر سخن می گوید، و نه از قتل عام منطقه ای در شرق میانه! (منبع: تورات، کتاب استر بخش هشتم تا آخر). حالا شما از کجا و بر اساس کدام سند تاریخی به این نتایج درخشان رسیده اید، فقط خدا می می داند و پیغمبر نوظهورش ناصرخان پورپیرار، که چند سالی است به مرجع تقلید قومگرایان تبدیل شده است!
حالا این گوی و این میدان، بفرمایید سند بیاورید، شش ماه که سهل است، شصت سال هم اگر بخواهید، وقت در اختیار شما!
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای حسن، لطفا به ادبیاتی که استفاده میکنید دقت کنید. آران تنها یک منطقه خوش آب و هوا میان رودهای ارس و کور است. آنجا که شما از آن سخن میگویید قسمت شمالی جغرافیای آذربایجان است که امروز جمهوری مستقلی دارد. بخش جنوبی آذربایجان در ایران قرار دارد. آذربایجان اتنیک، منطقه زیستی ترکان از جمهوری آذربایجان، بخشی از گرجستان، بخشی در ترکیه و عمدتا در جغرافیای سیاسی ایران قرار دارد. همانگونه که عنوان کردم اسم آنجا آران نیست، بخش شمالی آذربایجان است. بخش شمالی آذربایجان برای اولین بار در سال 1918 استقلال خود را باز یافت و دو سال این استقلال را حفظ نمود و سپس توسط ارتش سرخ روسیه اشغال شد. با تمامی جنایاتی که روسیه تحت نام اتحاد شوروی در آنجا انجام داد، اما آذربایجان به عنوان یک جمهوری وارد ترکیب اتحاد شوروی آن زمان شد. زبان ترکی آذربایجانی زبان رسمی آذربایجان بود و اغلب مدارس تا سطح دانشگاه

به این زبان تحصیل میشد. آذربایجان در هر صورت یک دولت نیم بند ملی داشت. هرچند که این دولت از سوی روسیه، مثل تمامی جمهوریهای دیگر، کنترل میشد. به عبارت دیگر در زمان اتحاد شوروی هویت ملی خلق ترک در آذربایجان به رسمیت شناخته شده بود، زبان ملی آن به رسمیت شناخته شده بود، هرچند که استالین نام زبانشان را بجای ترکی آذربایجانی میخواند. دولت نیم بند ملی داشتند و آذربایجان در بین 15 اتحاد شوروی بالاترین درصد باسوادان را داشت و 92 درصد مردم آذربایجان باسواد بودند. در آن دوره هنر آذربایجان (سینما، تائتر، ادبیات، موسیقی، رقص، اپرا، باله و ...) شکوفایی قابل توجهی داشت. اما همزمان در ایران، ترکها نه هویت ملی شان به رسمیت شناخته شد، نه زبان ترکی به رسمیت شناخته شد و نه به این زبان حتی یک کلاس آموزشی وجود داشت. در ایران برای ترکها سینما، تائتر، موسیقی و ادبیات و غیره ممنوع بود. دولت ایران قصدش نابودی تمام عیار هویت ملی و فرهنگی خلق ترک بود. در ایران یکبار در سال 1324 آذربایجان موفق شد یک دولت موفق یکساله را برپا کند. دولتی که توسط دولت ایران به خاک و خون کشیده شد و در عرض یک هفته بنا به سخنان ژنرالهای ارتش شاه 25 هزار نفر در ایران قتل عام شدند و دهها هزار نفر مجبور به ترک دیار و مهاجرت به آذربایجان در اتحاد شوروی گردیدند. بنابرای جنایت علیه ترکها در ایران بمراتب بیشتر و سیاست محو و نابود بمراتب وسیعتر بوده است. امروز آذربایجان در شما به استقلال رسیده و یکی از اعضای سازمان ملل متحد است. آما ترکها در ایران هنوز ابتدایی ترین حقوق خود را که همانا تحصیل به زبان مادریست به دست نیاورده اند. در جمهوری آذربایجان زنها مجبور نیستند با حجاب در محل کار و یا خیابانها ظاهر شوند، اما در ایران زنها اساس انسان نیمه محسوب میشوند و مردها حق دارند همزمان چهار زن داشته باشند.جمهوری آذربایجان یک جمهوری سکولار، اما دولت ایران یک دولت عقب مانده دینی است. وقتی به این آقایان میرسی از عظمت کوروش و داریوش میگویند و کسی نیست از آنها بپرسد که اگر کوروش و داریوشی وجود داشت چرا دولت ایران 2500 سال بعد از آنها هنوز ماهیت قهقرایی و دینی دارد! این مقایسه را کردم تا حداقل روشن شده باشید تفاوتهای فاحشی میان این دولت جوان 20 ساله آذربایجان با ایران به قول آریا پرستان 2500 ساله وجود دارد و شاید بتوان گفت که دولت بیست ساله آذربایجان از دولت 2500 ساله!! ایران حداقل صد سال جلوتر است. وضعیت ایران اسفبار است. اما آقایان نشسته اند و بجای اندیشه در سمت و سوی اصلاح کشور به فکر تحقیر و تبعیض علیه ملیتهای غیرفارس در ایران هستند و می خواهند ایران آریایی نژاد بسازند. در قعر عقب ماندگی به بدیلشان نژادپرستی و برتری بینی نسبت به دیگران است. این بسیار تاسف بار است.
نوشته شده توسط: Anonymous

کاملا مشخص است که هدف از نوشتن این قبیل مقالات از سوی شخصی‌ نامعلوم فقط برای تفرقه انداختن میان مبارزین با رژیم جهل و جور و فساد می‌باشد. مهم نیست هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو...........

نوشته شده توسط: Anonymous

باتشکرازجوابتان،امیدوارم بتوانیدباین پیام هم جواب دهید.چرااطلاعیه ازصفحه اول برداشته شد؟شما دربند1-نوشته ایدکه گویا املاء، نوشتن،نگارش مترادف نیستند،اینکه هرهدام ازاین کلمات درروابط مختلف معانی دیگری دارند،حرفی نیست ولی ما ازخطاطی ونقاشی وزیبا نویسی بحث نمیکنیم بلکه طرزنوشتن در*صفحه سما*موردنظراست.لطف کنیدمترادف این کلمات ( بامثال مربوطه برای رهنمودبشیوه نوشتن در*صفحه شما*)رابنویسید.دربند2-میفرمائیدگزارشات غلط مصطلح است وبرخی ها بکارمیبرندولی بهتراست خودداری کرد!پس چراخودتان *اشتباهات *غلط رانوشته ایدونه نوشته اید استباه ها؟آیا بهترنبودمیفرمودید که بنده حقیردراین نکته حق بجانب هستم؟دربند3-درست فرمودیدهردوروش رامیتوان بکاربرد ولی یااین ویا آن دیگری ولی هردوباهم وهمزمان نادرست است.بند4- درست فرمودید.بند5-اگرکاربرد نون بجای تنوین آ غلط است چرابکسانیکه مثلآ را بغلط مثلن مینویسندتوضیح نمیدهید؟

بند6- تشکرکه جواب دادید وبند7- درست وقابل قبول نوشتید .ولی دراول اطلاعیه ازگلایه مندی کاربران بوسیله ایمیل وتلفن نوشتیدآیا بهترنیست مطالب مربوطه وانتقادات مربوط بشیوه نوشتاری رادرهمین جا درج کنیدتا اشتباهات تکرارنشود.من جواب کوتاهی به بعضی نکات اطلاعیه سایت رانوشتم( ومشتاقانه منتظرم که این انتقاد ها وگلایه مندی ها را بخوانم ویادبگیرم) که عامگوئی های مطلق بود بدون حتی کوچکترین اشاره مشخص ورهنمود لازم.
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقای ناسری گرامی، با تذکر شما نکاتی که در آن کامنت توهین آمیز بودند، نقطه چین شدند زیرا حذف کامنت، به دلیل اینکه تعدادی آن را خوانده بودند و روی آن بحث شده بود، ممکن نبود.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی درهمان مقاله!!!روان شناس ارشدبا فرهنگ لمپنی دراخرین پیامش خطاب به سهندنوشت«کمی آدم شود»ومن ازمشا سئوال کردم که این پیام توهین آمیزچراحذف نشده؟متاسفانه جواب ندادیدو,,,,,,,,,,,,,

نوشته شده توسط: Anonymous

5. و چکیده مطلب اینکه شما نشان دادید سند و منبع برای شما پشیزی ارزش ندارد، اگر کسی حرفی موافق خیالات شما بگوید، حتی اگر وزیر جمهوری اسلامی باشد، حرفش را وحی منزل می دانید و می پذیرید (تحقیق معطوف به نتیجه) و اصلا برای شما مهم نیست که آمار ادعایی این فرد از کجا بیرون آمده، شما اول ادعا می کنید و بعد برای ادعایتان دنبال سند می گردید، تقریبا همه کسانی که به شما انتقاد می کنند انسانهایی عصبی، توهین کننده و ناآگاه هستند و و شما در مقام معلم اخلاق خود را موظف می بینید به آنها درس ادب و متانت بدهید و دست آخر اینکه پذیرش اشتباه برای شما محلی از اعراب ندارد، تا حدی که از یک عذرخواهی معمولی من تا این اندازه خوشحال و ذوق زده می شوید. همچنان در انتظار سند "هفتاددرصد" و "نامه رضاشاه به پادشاه افغانستان" هستم. اوقت به کام!

نوشته شده توسط: Anonymous

نگاهی به لیست مقالات درج شده در بخش نویسندگان ایرانگلوبا متوجه شدم که رضا رحیمی بدون هیج عکسی ؛ 12 مقاله دارد که همگی بر علیه رضا پهلوی است (حتی یک مقاله علیه جمهوری اسلامی ندارد).از مسئولین ایران گلوبال تقاضا می کنم در مورد این شخص که احتمالا تنها یک نام مستعار است؛ تحقیق نمایند. ایشان از دیروز تا به حال 3 بار نام نویسنده را عوض کرده است . اول نام خود را بعنوان نویسنده و منتشر کننده درج کرده بود و بلافصله پس از یک ساعت نام دیگری بعنوان نویسنده را نوشت و اکنون چند ساعتی است که مجدا نویسنده مقاله را بنام خود تغییر داده است !!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

هموطنان ما چه هويت طلب و چه مرکزگرا، نه تعلق خاطرى به دموکراسى، رعايت حقوق بشر، رعايت حق و حقوق شهروندى دارند، و نه تعلق خاطرى به انصاف و عدالت دارند و نه همتى در شناخت اين مقوله و مفاهيم دارند. بدون خواندن سياست و يا اساسنامه ايران گلوبال (که البته بنده اساسنامه اين سايت را نديده و نخوانده ام) حداقل در قسمت "درباره ما " http://iranglobal.info/node/95 ، گلايه ها و اتهاماتى بى اساسى را به اين سايت ميزنند،

اين جماعت، حيوانشان از کرگى دم نداشته است، براى اينها چون اسب علف ميخورد، پس گوسفند است، نوع استدلال اين جماعت اين است، توجهى به پر شدن قسمتهاى مقالات، صفحه اصلى و غيره ندارند، چون مقاله انها از يک قسمت به قسمت ديگر براى ايجاد فضاى بيشتر براى انتشار مطالب بيشتر، سرعت و کارآيى سايت، منتقل ميشود، پس اين سايت توجه خاصى يا به هويت طلبان دارد و يا مرکزگرايان، به احتمال زياد هدفشان تخريب سايت ايران گلوبال و هم تخريب يکديگراست، تلاش ميکنند که اين مجراى بيان را به بندند، که گفتگوى در باره مرکزگرايى و هويت طلبى انجام نگيرد و هر کدام بر طبل خود بکوبد. امان از دست کوته نظاران.
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت دوم پیرامون """ ماتریکس چالش شهروندی دیگر چه صیغه ایست؟ """ نکتهٔ جالبی‌ که در سری فیلمهای ماتریکس جلب توجه می‌کند این است که """ تکنولوژی لزومان نباید هوشمندتر از ما باشد تا ما را به بردگی بکشاند """ تا زمانیکه ما انسانها برای حل مشکلاتمان به تکنولوژی مراجعه می‌کنیم. جامعه فارسی‌ نیز هیچ لزومی ندارد که پیشرفته‌تر از جوامع پیرامونی باشد تا ما را به بردگی بکشاند تا زمانیکه ما غیر فارس‌ها چهار دست و پا خودمان را به گود "" گفتمان حاکم "" سیستم فارسی‌ می‌‌اندازیم.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی مرا در خصوص مسئله عذرخواهی خندادید، دستتان درد نکند. من چه خوشحال میخواهم از عذرخواهی کسی داشته باشم. این کارتان پون مثبت شخصیت شماست. اگر هم خوشحال بشوم از این بابت است که هنوز انسانیت نمرده است و هنوز شجاع انتقاد از خود وجود دارد ولذا میتوان به انسانها امیدوار بود. در خصوص مسائل دیگری که مطرح کرده ای هر کسی که کامئنت هایمان را خوانده باشد همه چیز گیرش می آید. شعاری هم که شده خودتان را صدسال جلوتر نشان دادید، ایکاش چنین باشد. من خوشحال میشوم. شما حق ملیتهای غیرفارس را بر اساس منشور جهانی حقوق بشر به رسمیت بشناسید، و فکر مرا هم عقب مانده بخوانید. هیچ اشکالی نیست. اما اگر حقوق بشر را عملی نکردید معلو خواهد شد که خودتان مرتجع و در عین حال تزویرکار بوده اید. توافق نهایمان این باشد. خیر پیش

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای یک ایرانی، تاریخ کهنه و ماقبل سرمایه داری تاریخ وحشیت سلاطین است. هر چقدر قدرتشان بیشتر همانقدر جلادیشان بیشتر بود. از تاریخ دانان نقل میشود که کوروش براساس منابع حدود 2400 سال پیش یک قتل عام منطقه ایی که به قتل عام پوریم معروف است را در منطقه شرق میانه به راه انداخته است و معروف استکه داریوش یکی از بزرگترین جنایتکاران تاریخ این منطقه است. اما با این وجود امروز نخبگان سیاسی فارس برای این دو فرد سینه چاک میکنند و تازه از آنها پیغمبر هم میسازند. اما شما میخواهید ما سلاطین و پادشاهان گذشته خودمان را نفرین کنیم و اما سلاطین و پادشاهان ملت فارس را تاج سرمان نماییم؟ و یا اینکه ما میتوانیم به خاطر جنایت کوروش و یا داریوش هر گونه تحقیر و توهین و تبعیض را علیه ملت فارس روا بداریم؟ کاری که شما با تکیه بر یک نژادپرستی عریان انجام میدهید. خانم رضانیا بی هیچ شرمی ترکان را ددان و عربها را وحشیان

می نام، اگر ما این صفت ها را به فارس ها بدهیم خیلی خوش مزه خواهد بود؟ کمی شرم و اندکی اندیشه و بهتر از هر چیز احترام به منشور جهانی حقوق بشر میتواند زندگی و مناسبات خلقها را در ایران و منطقه بهبودی چشمگیری ببخشد. من میدانم که حقوق بشر برای یک نژادپرست معنی ندارد. نژادپرست آریا پرست میگوید من بهترم، من برترم، من پاکترم و اما انیرانی (که خانم رضانیا میگوید) یعنی غیرفارس ها، بدترند، پست ترند و نجس ترند! آیا این گون اندیشیدن ایران را به ویرانه خانه تبدیل نخواهد کرد؟ شما که ظاهرا طرفدار ایران و باطن در هوای تبدیل این سرزمین به زمین سوخته هستید و جنگ و خونریزی و جنایت از قلم ها و تهدید هایتان چگه میکند.
مهم دیگری نیز در ارتباط با پدرانمان در تاریخ که موفق شده اند دولتهای بزرگی را برپا دارند بگویم که این مردان با اقدامات شجاعانه خود برا تاسیس دولت جوامعه عقب مانده و بدوی را صدها سال به جلو رانده اند و نظام دولتی که در واقع تمرکز قدرت، شهرنشینی، تولید متمرکز و خلاصه نظام اجتماعی مبتنی بر نظم دولتی را در مناطق خود شکل داده اند. برخورد نادرست با تاریخ میتواند خصومت میان مردم در زندگی روزمره را سبب گردد و برخورد درست با تاریخ، شرایط را برای همزیستی مردمان و همدلی آنان و برپایی یک نظامی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مطمئن و دمکراتیک فراهم تر کند. آقای یک ایرانی، فکر میکنم یکی از کسانیکه واقعا شستشوی مغزی شده خود شما و دوستانتان هستید که در شیشه کوچک عمرتان فکر میکنید میتوانید برای دیگران تعیین تکلیف کنید. اما شرایط برای چنین کارهای در ایران دیگر دیر است. لذا اگر واقعا به ایران فکر میکنی باید کلاهت را قاضی کنی و واقعیتهای انیکی و چندملیتی ایران را بپذیرید. وگرنه ایران را بسوی یک یوگسلاوی بسیار وحشتناکتر هدایت خواهید کرد. یوگسلاوی که در آن صربها، یعنی ملت حاکم بازنده اصلی صحنه سیاست شدند. حالا برای فکر کردن نوبت شماست.
نوشته شده توسط: Anonymous

4. برخورد شما با سایت اتنولاگ اوج فاجعه تفکر قرن نوزدهمی است. شما اول با اطمینان به پیروزی خودتان و برای بستن دهان من این سایت را (بدون اینکه نگاهی به محتوای آن بیندازید) به عنوان منبع آمار هفتاد درصدی خودتان معرفی می کنید، و بعد که می بینید آمار آن دلخواه شما نیست، ناگهان به این نتیجه می رسید که «دست لوبی ها و پولهایی که خرج میکنند اخیرا در آن سایت کارگر بوده» است! جناب شاملی عزیز! برخوردتان با مقوله "سند" را می بینید؟ اول خودتان یک سند را ارائه می کنید و بعد که می بینید نتیجه کار خراب از کار درآمد، دست بدامان "تئوری توطئه" می شوید و فکر می کنید "فارسها"ی جهان قلکهایشان را شکسته اند و پولهایشان را روی هم گذاشته اند و موسسسه عظیمی مثل انتولاگ را که بودجه سالانه اش سر به میلیاردها دلار می زند، "خریده اند"! یا به مسئولین آن "رشوه داده اند!؟ راستی شما خودتان از این حرفها خنده تان نمی گیرد؟

یا اینکه ما را سرکار گذاشته اید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

3. در این بحثها بر من و خوانندگان نحوه برخورد شما به مقوله "سند" و "منبع" کاملا روشن شد و در اینباره هیچ جای شک و شبهه ای نیست. شما نشان دادید که اول ادعایی را مطرح می کنید، و بعد برای آن بدنبال مدرک و سند می گردید. یعنی شما در ژانویه 2013 ادعا می کنید رضا شاه به پادشاه افغانستان نامه نوشته، بعد 6 ماه تمام برای این ادعایتان دنبال مدرک می گردید (و تازه پیدا نمی کنید!!!). شما اول ادعا می کنید جمعیت "غیر فارسها" هفتاد درصد است، و بعد می گردید و برای این حرفتان سند پیدا می کنید. البته اینکه ما در ایران آمار اتنیکی نداریم، برای شما مهم نیست. این تناقض هم که چطور وزیر یک حکومت بقول شما "فارسیست" و دشمن "ملیتهای غیر فارس" چنین گاف بزرگی می دهد، بازهم برای شما مهم نیست. تنها به این دلیل که این به اصطلاح آمار با خیالات شما جور درمی آید کافی است، که سخنان وزیر دولت "فارسیستی" برای شما وحی منزل بشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

2. شما هرچقدر هم سعی کنید بحث را به بیراهه بکشید، موفق نخواهید شد. بحث من با شما نه مسائل قومی است، نه آمار اتنیکی و نه ترکیب زبانی ایران. بحث من با شما بر سر "ضرورت ادعای مستند" و "مسئولیت اخلاقی" است، در باره باقی موضوعها من با شما بحثی ندارم، زیرا شما را فاقد یک بینش انسانگرایانه و مدرن می دانم (توهین نیست، نظر است) و معتقدم که شما به لحاظ فکری هنوز در قرن نوزدهم یا حداکثر در نیمه اول قرن بیستم گیر کرده اید، پس من که سعی می کنم شتابان خودم را به قافله تمدن قرن بیست و یکم برسانم، بستر مشترکی برای بحث با شما ندارم. شما هنوز در بند بحث ترک و فارس هستید و از یک راسیست شناسنامه دار دفاع می کنید، من انسان را تنها در انسانیتش می بینم و در تفکرش، و با راسیسم در هر لباسی مخالفم. برای من راسیسم خوب و بد وجود ندارد.بحث من این است که شما در قبال نوشته هایتان حاظر به پذیرش مسئولیت اخلاقی نیستید.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

جناب توکلی و آقای سهند، متاسفانه مناسبات صمیمانه و احترام متقابلا سرجایش نیست و همین باعث بالا رفتن سوءظن میشود. من حالا یاد گرفته ام که اگر دو مطلب برای یک ستون داشتم یکی را بردارم و دیگری را بگذارم. این ضابطه خوبی است. و البته قسمتهای دیگر هم هست که گاه میتواند مقاله را در آنها جا داد. در هر صورت فضا در ایران گلوبال باز است. من از سایتهای دیگر خبر دارم که ابدا چنین نیست. اخبار روز را بارها دیده ام که خودش چیدمان بر اساس باورهای ایدئولؤژیک خود دارد و خطی است و نه همه سایتها بلکه اغلب سایت ها خطی هستند. ایران گلوبال در این زمینه انصافا خوب کار کرده است و البته که نتیجه خوبی هم گرفته است چون این سایت فوروم بحث و بررسیهای مختلف است. البته گاهی هم بعضی قلم ها از خط قرمز عبور میکنند. ولی میشود در آن سطح آنها را تحمل هم کرد. امیدارم رفتار دمکراتیک و قلم های مدنی بتوانند حیات ایران گلوبال

را پردوام کنند و آزادی اندیشه معنی خاص خود را پیدا کند و این ابتکار و یا مسئولیت در انتخاب این فکر یا آن فکر به خود خواننده واگذار شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شاملی عزیز، از اینکه یک عذرخواهی ساده من اینهمه باعث خوشحالی شما شده خوشوقتم، اگر می دانستم زودتر اینکار را می کردم. نظر شما را نمی دانم، ولی انسان مدرن نباید از پذیرش اشتباهش هراسی داشته باشد و احساس شکست کند. از قضا همه این گفتگوها برای این است که انسان به اشتباهاتش پی ببرد و بعد از آن عذرخواهی هم بکند، باور کنید نه درد دارد و نه باعث می شود انسان احساس حقارت کند. با اینهمه چند نکته را مجبورم به عنوان نتیجه گیری بحث در اینجا متذکر بشوم. 1. من اصلا مشکلی ندارم که رضا شاه به پادشاه افغانستان نامه ای نوشته باشد یا نه، چیزی که من با اطمینان صددرصد ادعا می کنم، این است که شما آقای شاملی حداقل تا امروز 30.06.2013 این سند را ندارید (واگرنه تابحال ارائه اش می کردید) و حرف بی سند می زنید. پس حتی اگر شما سند را "انشاءالله رحمان" یک وقتی ارانه کنید، باز هم ضرورتی برای عذرخواهی من نیست، زیرا

همه بحث من بر سر این است که "شما" یعنی "آقای یونس شاملی" این سند را ندارید، بود نبود سند مسئله ثانویه است.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب سهند گرامی / برخلاف ادعای شما ؛ ایرانگلوبال « سیاست های موذیانه و استاندارد های چند گانه » ندارد بلکه بر عکس در صفحه بندی از یک سیاست هوشمندانه استفاده می کند . مقاله « دوستان یک دقیقه سکوت هاله نور سخن می گوید» از بخش دیدگاهها برداشته شد ؛ نه بخاطر کامنت جنابعالی ؛ بلکه بخاطر اینکه داریوش مقاله دیگری با نام «ماتریکس چالش شهروندی و علل ساختاری «نابینایی» کارشناسان سیاسی ما» دیروز در بخش دیدگاهها گذاشت .طبق ظوابط سایت وقتی نویسنده ای در یک کاتاگوری دو مقاله می گذارد ؛ بدون توجه به اینکه تاریخ انتشار آن چه روزی است مقاله قبلی برداشته می شود و منهم همین کار را کردم ابتدا به بخش گوناگون و سپس به بخش ملی _ قومی منتقل کردم . اتفاقا در این مورد جناب یونس شاملی می تواند شاهدت بدهند که چنین است .برخی موارد ائینامه نویسندگان به قرار زیر است:

1_نویسنده می تواند در یک روز چند مقاله در سایت بگذارد . بطور مثال نویسندگان سایت حق دارند ، در یک روز یک مقاله از نوشته های خود را در بخش فرهنگ و هنر و مقاله دیگر را در بخش زنان و مقاله سوم را در بخش ملی _قومی بگذارد اما اگر دریک بخش بطور مثال دیدگاهها و یا زنان دو مقاله پشت هم باشد ؛ مقاله ای که قدیمی است (حتی یکساعت ) برداشته می شود. 2_ مقالاتی که بیش از 30 کامنت را با خود داشته باشد به بخش ویزه ایران گلوبال منتقل می شود3_ مقالاتی که اختصاصا برای ایران گلوبال نوشته می شود و یا در نقد مسئول سایت نوشته باشد به بخش ویژه ایران گلوبال منتقل می شود4_ صاحبان اکاننت سایت حق دارند ، هفته ای 2 مقاله از دیگران و به نقل از سایت های دیگر در یکی از بخش سایت بگذارد . این گونه مقالات تنها 24 ساعت می تواند در ان بخش قرار گیرد و سپس به بخش ارشیو می ورد . استثنا هم وجود دارد؛ اگر چنین مقالاتی ، کامنت های زیادی بگیرد به مانند بقیه می تواند در حدود یک هفته در صفحه اول بماند .5_ مقالات در بخش ویزه ایران گلوبال مدت زمان بیشتر در سایت قرار می گیرد.
6-درج مقالات قدیمی ممنوع است مگر با ویرایش جدید و یا با توافق قبلی.7_مقالات شما باید همزمان با سایت های دیگر در ایران گلوبال منتشر شود و یا اینکه منحصر به ایران گلوبال باشد. بنابراین ایران گلوبال نه تنها «سیاست های موذیانه و استاندارد های چند گانه » ندارد بلکه سایت از استانداردهای دمکراتیک و هوشمندانه پیروی می کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" ماتریکس چالش شهروندی دیگه چه صیغه ایست؟ """ اصلا آیا در ماتریکس شهروند داریم که چالش نیز داشته باشیم؟ """ آن دسته از شما که سری فیلمهای ماتریکس را دیده‌اید میدانید که "" ماتریکس "" یک دنیای شبیه سازی شده است، جنگ انسانها با ماشینها با تسلط کامل ماشین بر همه ابعاد زندگی‌ انسان خاتمه یافته، """ آیا روانکاو ما فکر میکنند ما غیر فارس‌های ایرانی‌ در ماتریکس فارسستانیها زندگی‌ می‌کنیم؟ """" کسانی‌ که به نحوی از سرنوشت شوم زندگی‌ در " ماتریکس "" آگاه می‌‌شوند به """ زایون """ فرار میکنند، ولی‌ زایون نیز توسط ماشین‌ها مهندسی‌ شده تا به عنوان "" سوپاپ اطمینان "" از انفجار انقلابی‌ انسان بر علیه ماشین جلوگیری کند. کلّ فیلم هول "" اختیار و جبر "" شکل گرفته و ماشینها مخصوصا "" آرشیتکت "" به شناخت مراحل "" انتخاب "" توسط انسان علاقه عجیبی‌ دارد، ولی‌

او نیز در آخر در می‌یابد که انسان‌ها "" غیر قابل پیش بینی‌ "" هستند. آیا روانکاو ما نه در عالم مجازی و شبیه سازی شده ولی‌ در دنیای واقعی‌ به وقوع """ ماتریکس ترمینیترmatrix terminator""" اطمینان حاصل کرده اند که دنیای ماتریکسی فارسستانیان را بر باد خواهد داد؟
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای راضی، همین که کامنئت اخیرتان محترمانه است جای تشکر دارد. بخاطر سخاوتتان در عذرخواهی نیز خودم را یک تشکر دیگر برایتان مقروض میدانم. دیدگاه من در مورد حقوق برابر ملیتها در ایران و هر کجای جهان بر اساس منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای الحاقی آنست. اگر منشور جهانی حقوق بشر از نظر شما ارتجاعی است، پس فکر من در این خصوص هم بایستی ارتجاعی باشد واگر نیست آنوقت عکس قضیه صادق خواهد بود. در مورد آمار و ارقام برای من سخنان وزیر آموزش و پرورش و وزیر امورخارجه دولت وقت که موضعی کاملا خصمانه نیز نسبت ملیتهای غیرفارس دارند بسیار معتبرتر از سایتهایست که در خارج وجود دارد. سایت اتنولوگیا چند سال پیش ارقام نزدیک واقعیت را منتشر میکرد. اما ارقام این سایت نشان میدهد که دست لوبی ها و پولهایی که خرج میکنند اخیرا در آن سایت کارگر بوده

است. امار ارائه شده از سوی وزرای دولت را در نوشته آورده ام. در ملت فارس که مرامتهم کرده اید که من به زور و ضرب میخواهم ملت فارس را درست کنم در خطا هستید. کسی نه به ضرب و نه به زور ملتی نمیتواند درست کند. ملت بایستی موجود باشد که بتوانی آن را توضیح دهید. با استانداردهای موجود در منشور جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد هر گروه انسانی که مختصات و مشترکان زبانی، تاریخی، سرزمینی، فرهنگی و ... باشد یک ملت یا یک گروه اتنیکی است که جمعیت فارس در ایران درست مثل جمعیت ترک و یا کرد از این مشخصات و متخصات برخوردار است. من در نوشته بعدی در این خصوص بیشتر توضیح خواهم داد. در عین حال اگر فارس ملت نیست بایستی دولت فارسی هم برچیده شود. چون اگر ملتی بنام فارس در ایران وجود ندارد، چگونه دولت فارسی بوجود آمده است؟ خلاصه این مسئله سری دراز دارد و صرفا با گفتن هست یا نیست، مسئله پایان نمیپذیرد. چون یک مسئله ذهنی نیست. یک دولت با تیپولوژی فارسی در ایران وجود دارد که فریادگر وجود ملت فارس در آن کشور است. این واقعیت با حرف نمیتواند انکار گردد. نامه رضا شاه هم اگر عجله نکنید به خدمتتان خواهد رسید. ولی چه اصراری دارید که برای این موضوع هم یک عذرخواهی بکنید (شوخی).
نوشته شده توسط: Anonymous

Simin Sabri صبری همچنین خاطر نشان ساخت که سیاست دولت ایران در قبال ملتهای غیرفارس در این کشور بر اساس بند سی و بند ای ماده دوم کنوانسیون مصوب سازمان ملل تحت عنوان "پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی" نسل کشی تعریف شده است...http://www.hrweb.org/legal/genocide.html

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای شانه چی .... من فکر میکردم بعد از تجربه دو رژیم شاه و شیخ کمتر کسی پیدا شود که به ادبیات عاری از تمدن رضا شاهی متوسل شود. و هنوز در فضای شاهنامه خوان های تریاکی از بیشه وشیر و دیگر حیوانا ت سخن رانی کند، و جامعه را جنگل و خود و دیگران را حیوانات این جنگل فرض کند. این تهدید بزدلانه شما در مقابل دلایل پولادین آقای شاملی نشان از فقر فکری شما و پان ایرانیستهای ورشکسته است. شما تنها با شاملی طرف نیستید امروز در آزربایجان هزاران شاملی وجود دارند و داندانهای شیر جنگل ایران سالهاست که ریخته است و از تهدید شما کسی نمی هراسد. با این همه اگر در ظاهر هم که شده تمرین مدنیت کنید به نفع خودتان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئولین محترم سایت ایرانگلوبال: با شناختی که من از سیاست های موذیانه و استاندارد های چند گانه ایرانگلوبال در قبال هویت طلبان دارم می دانستم که به محض اینکه پیام های بلند بالا و کوبنده و روشنگر من بر علیه اقای داریوش برادری بدستان رسید بلافاصله مقاله از صفحه اول به بایگانی ارسال خواهد شد. به خدا و به جان بچه هایم قسم که بار ها تصمیم گرفتم که به نوشتن جوابیه ادامه نداده و انرا برایتان ارسال نکنم اما بعدا بنا بر اصل " همه بیگناه هستند مگر اینگه گناهشان ثابت شود"

تصمیم گرفتم که وقت خود را صرف پاسخ گویی به اقای برادری کرده باشم. امروز که متوجه شدم که مقاله اقای برادری از صفحه اصلی برداشته شده و به ارشیو حواله شده است به آن حس شهودی خود و شناخت عمیقم از دودوزه باری ها و شعبده بازی های مدیریت ایرانگلوبال افرین گفتم. من فقط با آوردن دو مثال به شما نشان خواهم داد که شما عمیقا مخالف هویت طلبان هستید و از روی ناچاری برای دموکرات نشان دادنتان گاها به بعضی از هویت طلبان اجازه انتشار مقاله می دهید اما هر وقت متوجه شدید که سمبه هویت طلبان شوینیست های فارس را به عقب می راند آن مقاله را از صفحه اول به ارشیو روانه می کنید. مثلا مقاله " دوستان یک دقیقه سکوت هاله نور سخن می گوید" از داریوش برادری در ژ وئن 26 منتشر شده بود فقط بعد از چهار روز از صفحه اول برداشته شده اما مقالات " اتحاد تحریم کننده گان" از علا الدین فتح راضی و " عمر اسلام و آخوند های شیعه..." از دکتر گلمرادی که هر دو در ژ وئن 23 منتشر شده بودند بعد از گدشت یک هفته باز هم دز صفحه اصلی باقی مانده اند. این فقط نمونه مشتی از خروار است . البته من انتظار ندارم که مدیریت ایرانگلوبال دست از این شعبده بازی هایش بر دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

با سپاس از سرکار خانم رضانیا .من بران نیستم که در مقام پاسخگویی به نوشته ی پانترکان و شبه پانترکان ( که بسیار تلاش میکنند در نوشته هایشان این حس نیرومند درونیشان را نشان ندهند) که در بالا نوشته اند برایم .تنها نیاز میدانم اینرا بازگو کنم که به نگرم آنچه که خانم رضانیا گفتند و سخن و دیدگاه بسیاری از ما دوستداران این سرزمین هم هست این است که کسی یا کسانی که کمر به تکه تکه کردن این سرزمین بسته اند و شب و روز دست در دست دشمنان این آب و خاک به خیال واهی خود برانند که سرزمین دیرزی ودیرپای ایران را فروپاشند حق و پروانه ی آن ندارند که برای هدفهای پلید و پنهانی خود دم از ایران وپیشرفت آن بزنند و برای آن نسکه بپیچند ! این خنده دار است !!. و دوم اینکه آنچه را که بانوی نویسنده به آن اشاره کردند : اگر از ددمنشی و ویرانگری ترکان گفتند روی سخنشان با آنچه بود که ما


که ما ایرانیان و مردمان دیگر سرزمینان در گستره ی تاریخ خود از چنگیز و تیمور و هلاکو و ... دیده ایم .من از کسانی که در نوشته های بالا رگ گردن کلفت کرده و کلفتگویی کرده اند میپرسم مگر نیاکان شما به این آدمخوران میرسد که اینگونه گریبان میدرانید و خشمگین شده اید اگر چنین است که ما را با شما کاری نیست!! درباره پانعربها هم روی سخن با گروهی تروریست و آدمکش است که دم از م ل ت عرب خوزستان میزند ولی کاری جز بمبگذاری و ترور همانند آنچه که پس از انقلاب در خوزستان کردند ندارند ودل مردم خوزستان را خون کردند اینان و شما پانترکها نیاز نیست سنگ اینها را به سینه بزنید !! و در پایان برای هزارمین بار به این آقایان پان پند میدهم که با قرار گرفتن در اتاقک شیشه ای بنام " جهان خیالی وب" و یا به به و چه چه گردهم آمدنهای پانترکی و گروهی در بیرون کشور و یا درون کشور (گروهی دانشجوی شستشوی مغزی داده که راه یافتن دمکراسی و آزادی را در این سراب و توهم و بیراه بن بست میبینند ) به یک برداشت کلی نرسند . چه آنچه که سرنوشت یک مردم و سرزمین را میسازد توده ی مردم آن سرزمین هستند هم آنانکه تاکنون جدا از هر قوم و زبانی که داشته اند این " ایرانشهر " را پاسداشته و نگهداشته اند . برای شما دردناک است ولی چه باید کرد ؟!!
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای شاملی گرامی من هدفم تهمت به شما نبود که عضو حزب منحله بوده اید و یا نه.جامعه ایرانی قربانی اندیشه حزب توده شد و از همه مهمتر شادروان اقای بیشه وری قربانی این دستگاه مخوف سوسیالیستی در ایران و اذربایجان شد. .متاسفم که این گونه بر داشت شد.من از شما خواهش میکنم با این توانائی قلمی که در خود دارید و این عشق و علاقه به مردم ترکزبان که در شما وجود دارد کتابی مقاله ای در مورد رفتار شوروی ها در اران به نگارش دراورید.پس از جنگ های ایران و روس مردم ایران و بویژه مردم اذربایجان از سرنوشت مردم اران زبان انها و سنتهای انها و رفتار حقارت امیز روسیان و سپس بلشویکها اطلاعی ندارند.. تاریخ اران و یا انگونه که شما میفرمائید اذربایجان شمالی از سال 1822 تا فروپاشی شوروی در تاریک و ابهام فرو رفته است. هنوز تحقیقی گزارشی و یا کتابی از عملکرد روسها در قفقاز
وجود ندارد.

مردم ایران نمیدانند با چه روشهائی زبان روسی به مردم اذری تحمیل شد و چگونه الفبای انها به خط سیرلیک تبیدل شد.
مردم ایران نمیدانند نفت قفقاز چگونه توسط روسها مصادره شد .مردم ایران نمیدانند که اران از نظر پیشرفت در زمان شوروی ها از ارمنستان عقبتر بود. تعداد مدارس در ارمنستان با جمعیت کمتر از هسایه اذری با جمعیت بیشتر کمتر بودو این با خاست روسیان خوانائی داشت .این ها تاریخ این مردم و این سرزمین هاست . متاسفانه ماسک دروغین سوسیالیسم برادر ی و مساوات پرده ضخیمی به روی این همه جنایت فرهنگی کشید.ما مردم ایران از باسواد و بی سواد قربانی همین دروغهای تاریخی حزب توده و وعده های سرخرمن کشور شوراها شدیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

جدن شما پانترکا چقدر موجودات شیرینی هستید ....

یا تلاش میکنید که باشید(البته از نگر عقلی) آقایی که در مدرسه یا دانشگاه " آریایی !" درس خوانده اید ( با همین کلمه آریایی و علامت " ! " آدرس و کدپستیت معلوم شد !) اگه همون تحصیلاتت را به پایان رسانده بودید میدونستید که در زبان فارسی بجای " قوم " میتوان " تیره" را بکاربرد و از هزاران سال پیش هم بوده و نیازی هم به تصویب فرهنگستان نداره ! هیچکی هم تاکنون بمانند شما فکرش بسمت جک و جانور نرفته ! و شماهم نمیخواد وکیل مدافعه (البته از نوع شیطانش) برای اقوام و " تیره های" گوناگون این سرزمین دیر زی بشید ! این یک . دوم من چند بار این نوشته ی شما رو خوندم آخرش نفهمیدم شما داری از ایران دفاع میکنی یا از تاریخ و تمدن ترکها ؟!! چون از یکسو بمانند کسانی که میشناسیمشان از کلمه " م ل ل ایران" نام میبرید و یقه خودتان را جر میدهید که نوسنده گرامی سرکار خانم رضانیا به تاریخ فرهنگ و تمدن ترکان توهین کرده و ایشان را با کلماتی سبک مورد لطف قرار میدهید ! ولی ناگهان نیاکانتان ایرانی میشود ,و خودتان را ایرانی میدانید , و زبان فارسی هم میشود : زبان شیرین فارسی !!! چون کسی که کمر به تکه تکه کردن این سرزمین بسته (شما پانترکها و پان های دیگررا میگویم) و برآن است که هر تکه اش را به خیال خام واهی و خامش یه یکی از این م ل تها بدهد دیگر نیاکان ایرانی برای او معنی ندارد و دم زدن از فرهنگ و شرف وعزت ایران عزیز مانند جک می ماند . در ضمن ! شما ها لازم نیست منت حفظ کردن زبان ایرانی فارسی بدست شاهان ترکی که بر ایران حکومت کردند را بر ما ایرانیان بگذارید که اگر زبانهای ایرانی مانندد بخاطر قدرت ماندگاریش بود که از هند تا عثمانی به آن مینگاشتند میگفتند و اسناد را دفتر میکردند و همین قدرت آن بود که آن شاه ترکان عثمانی ( قبله گاه شما پانترکها )هنگامی که شهر قسطنتنیه را فتح کرد آن شعر بلند بالای فارسی را سرود !!
نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی تلویزیون ایران رو نگاه می کنم و میبینیم که یه عده ادم همش به سر صورت هم میزنن و حسین حسین می کنن و گریه می کنن و به این و اون فحش م دن , دلمون میگریه یکی از ترانه های همین خانوم گوگوش کمی از خستگی روحیمون کم می کنه .... اینم کاری که گوگوش برای ملت ایران کرده ... بازم بگو برای مردم ایران کاری نکرده ..

نوشته شده توسط: Anonymous

"شاهزاده عمری درگیر فعالیتهای آزادیخواهانه است"
دوران شازده و شازده بازی مدتهاست تمام شده این اقا واطرافیانش وقتی نسبت به مردم برای خود جایگاه ویژه ا ی قایل هستند چطور دم ازادی وازادی خواهی می زنند لطف کنید یک مقدار از این فعالیتهای ازاد یخواهانه شازده برای ما بگوببد ماهم مطلع بشیم

نوشته شده توسط: Anonymous

دقیقا به من بگین گوگوش برا ایران چی کار کرده اون داره جیب خودشو پسرش رو پر پول میکنه و هر ایرانی برا این خانم درست مثل یه عابر بانک میمونه و نه بیشتر نوش جونش من که نه تو کنسرتاش شرکت میکنم نه بهش رای میدم دم هواداراش گرم!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رضا پهلوی در حکومت پدرش کودک و نوجوان بود و فرصت کار سیاسی نیافت بنا براین از این نظر سابقه سیاسی بد یا خوب ندارد . مادر ایشان هم بیشتر فعالیت فرهنگی داشت . اما شاه به غیر از چند سال اول حکومتش که هنوز جایگاه قدرتیش تثبیت نشده بود یک دیکتاتور به تمام معنا بود . ایشان هم دیکتاتور بود هم در سرکوب مخالفان بیرحم .هم خود بزرگ بین . البته اصلاحات ایشان در ششم بهمن مثل حق رای زنان -سپاه دانش و بهداشت و ...اقدامات مفید ایشان است . شاه سابق به پشتیبانی توده مردم مستهظر نبود و بیشتر به ارتش و ساواک خود متکی بود و زمانیکه حس کرد دولت کارتردیگر مایل به پشتیبانی ایشان نیست گذاشت و رفت . بازهم روحش شاد مثل اسد نماند و کشور را به جنگ داخلی و ویرانی سوق نداد گرچه سرنوشت ایرانیان بهتر نشد و از چاله به چاه افتادند . متاسفانه حداقل اطرافیان آقای رضا پهلوی هیچ درس ناموخته اند از گذشت روزگار و هنوز

دنبال نظام شاهنشاهی هستند . در نظامهای مادام العمری و موروثی مافیاهای فساد پشت شاه جمع شده با تصرف نهادهای امنیتی و قدرتی و با تفسیر و تغییر قانون اساسی و ارعاب و سرکوب منتقدین طی چند سال بخش مشروطه قانون اساسی را مثله کرده شاه مشروطه را حتی اگر خودش هم نخواهد به شاهنشاه خدایگان آریامهر و ...تبدیل میکنند .لذا اگر آقای رضا پهلوی رسما و کتبا حکومت پدر را نقد کند به عنوان یک رییس جمهوردموکرات و قول حمایت از آزادی بیان رسانه ها و با حداکثر دودوره 4 ساله پیاپی میتواند کاندیدای مناسب ریاست جمهوری ایران در آینده باشد . در غیر اینصورت امکان برگشت نظام شاهنشاهی در ایران از طریق رفراندم آزاد وجود ندارد و مردم دیگر به وعده های اینگونه اعتماد ندارند مگر اینکه ایشان و اطرافیانشان به دخالت نظامی خارجی و ویرانی و اشغال نظامی کشور برای به قدرت رسیدن چشم داشته باشند .
نوشته شده توسط: Anonymous

معمولاً هیچ کس با اشخاص مخالف نیستند بلکه باعملکرد آنها مخالف هستند آقایی که نوشته رضا راه پدرش را میرود ! درست است رضا با پدرش که حزب خود ساخته ایران نوین و حزب مردم را تحمل نکرد و آنهارا منحل وحزب رستاخیز راتاسیس کرد و گفت هر کس نمی خواهد از کشور برود هنوز برخورد و نقد نکرده است معلوم میشود که رضا تمام آن کشتارها و زندان هارا و تک گویی ها را و تک حزبی را تایید میکند پس چرا منتقد این رژیم است ؟؟تازه این رژیم هنوز نگفته هرکس نمی خواهد از کشور برود!!؟؟همه این موارد درتاریخ موجود است و تاریخ دروغ نمیگوید . به تاریخ توجه کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

بخش چهارم و آخرین :که استاد در عین خاریدن سرش زیر لب زمزمه می کند که این مادر........ ق.. نه تنها مسگری را یاد گرفته بلکه با مادرش هم یاد داده است.
جناب دکتر برادری عزیز: حکایت تخصص و خبره گی شما در روانکاوی لکان- فروید هم حکایت این شاگرد مسگر است.

راستی من تا بحال دو مقابه بلند بالا در رابطه با هویت طلبی و کاربرد روانکاوی در تحلیل های اجتماعی نوشته ام که در بعضی از سایت های هویت طلبان منتشر شده بود. اگر خواستید می توانم یا در اینجا درج یا به ایمیل تان می فرستم.
اینهم جوابیه خانم صنم دولتشاهی

سلام آقای برادری،
مقاله شما رو منتشر کردم. اما با توجه به اینکه انتشار بی چون چرای مطالب
شما موجب یک جور نارسیسم در شما شده که در نوشته این هفته شما هم کاملا
آشکار هست، لازم دیدم به عنوان یکی از سردبیران سایت نکاتی را به اطلاع
شما برسانم:
1- من شخصا مطالب آقای کلانتری رو نمی خونم چون ایشون مطلب هاشون رو
خودشون منتشر می کنن. اما در مورد مطلب های شما که متاسفانه من و دبیرهام
با زجر فراوانی مجبوریم بخونیمشون و ادیت کنیم و منتشر کنیم باید بگم که
اصلا مطلب های جالب و جذابی برای رسانه آن لاین نیستند. خیلی موقع ها هم
از جاهای مختلف از ما می پرسند چرا این مطلب ها رو منتشر می کنیم و من هم
نمی دونم واقعا و تنها دلیل اینکه بی چون و چرا مطالب شما رو منتشر کردیم
این هست که آقای جامی گفته باید منتشر کنیم. در نتیجه فکر می کنم اینکه
در مقاله تون نوشتین مسئولان زمانه محدودیت برای شما ایجاد می کنند بی
انصافی هست. اگر به خاطر آقای جامی نبود هیچ کدام از مطلب های شما را
حداقل من که منتشر نمی کردم!
2- در مورد اینکه مردم به مطالب شما علاقه دارند، می خواستم بدونم از که
حرف می زنید و بر چه اساس؟ آیا منظورتون کامنت های تعریفی هست که به
اسامی مستعار خودتون برای خودتون می گذارید و حتی زحمت این رو نمی کشید
که مشخصات فنی اش رو تغییر بدید که ما نفهمیم خودتون هستین؟!
3- یک جا در متن اشاره کردین که معصومه ناصری مسئول سایت هست. خانوم
ناصری مسئول رادیو هست و سایت سه مسئول داره که در روزهای مختلف کار می
کنن، برای همین در اون قسمت من اسم خانوم ناصری رو حذف کردم و به جاش
نوشتم مسئولان سایت. اما من نمی دونم این مسئولان سایت که با وجود عدم
علاقه به مطالب ثقیل و غیر قابل فهم شما زحمت می کشن و مطالب رو به دقت
ویرایش می کنن و منتشر می کنن چه محدودیتی برای شما ایجاد کردن.
4- یک سری ادعاها در مورد معصومه ناصری کردید که امروز چون دیگه نبود
موقع انتشار من باهاش چک نکردم صحت گفته های شما رو. اما می خواستم از
قبل بگم اگر نوشته های شما دقیق نباشه و ادعای کذبی توی اتهاماتتون به
خانوم ناصری باشه من نوشته شما را حذف خواهم کرد و دیگر از شما مطلبی در
سایت منتشر نخواهم کرد در روزهای کاری خودم.
5- از همه این حرف ها گذشته، باید بگم که اشکال اساسی نوشته شما این هست
که بسیار طولانی هستن که اصلا مناسب وب نیست. بسیار پیچیده هستن و گاهی
آدم احساس می کنه یک سری کلمه قلمبه سلمبه پشت سر هم گذاشتین که خواننده
رو گیج کنید. من نمی دونم واقعا اصلا برای چی زمانه این مطلب ها رو منتشر
می کنه و اصلا کی حوصله می کنه نوشته های های شما رو بخونه. به هر حال من
سایر مسئولین زمانه رو تحسین می کنم که همچین تحمل و تسامحی دارن که
نوشته های شما رو منتشر می کنن. اما به شما هم توصیه می کنم به جای اینکه
از زمین و زمان انتقاد کنید کمی هم کار خودتون رو بازبینی کنید و اشکالات
نوشتاری اتون رو برطرف کنید.
با احترام،
صنم دولتشاهی
نوشته شده توسط: Anonymous

بخش سوم: شما مرا به نوشتن نقد نوشته هایتان دعوت کرده اید اما من تا بحال حتی یک نوشته شما را تا آخر نخوانده ام برای اینکه آنها را بی اندازه مصنوعی و پوچ و بی ارزش می دانم که وقتم را صرف پاسخگوی به آنها بهدر دهم. من توصیه شوپنهاور را دنبال می کنم که معتقد بودند که مطالعه کتاب های خوب بهتر از نوشتن کتابهای بد است که شما دکتر برادری عزیز استاد نوشتن کتابهای بد هستید. من ترجیح می دهم که کتابهایی را بخوانم که اگر ورق هایش را قیچی کنم خون از آنها بیرون بریزد و جان و روح در همه صفحاتش خود را نشانبدهند و من بتوانم با مولف اش همگرایی داشته باشم و بتوانم با نویسنده احساس نزدیکی و ارامش بکنم و از نوشته اش لذت ببرم نه کتابهای شما را که اگر قیچی کنم فقط گرد و خاک بیرون می ریزد و با اندازه اتمی هم نه جان دارند و نه روح. اقای برادری : نوشته هایتان دپرسیو هستند .

. بقولی" هر که به جهنم می رود به دنبال همسفر است" و من ترجیح می دهم که جنابعالی این سفر را به تنهایی انجام دهید. شما مانند ملانصر الدین که میخ طویله اش را بر زمین می کو.بید و ادعا می کرد که اینجا مرکز زمین است از دیگران انتطار دارید که وقت شان را بهدر داده و به نوشته های مرده و بی ارزش و تکراری و بی روح و جان و خون تان پاسخ دهند.
جناب برادری عزیر: در دستکاه عصبی موش ها سیستمی تعبیه شده است که وفتی به اطرافشان نگاه می کنند و متوجه می شوند که تعداد بچه هایشان زیاد شده است این سیسنم فیدبک منفی موقتا اعضای تولید مثل شان را از کار می اندازد که بیش از اندازه توان مادر بچه به دنیا نیاورد. خدا را شکر که ما موش نیستیم ولی همچو سیستمی هم در بین انسانها تعبیه شده است و آنهم دادگاه افکار عمومی است. وقتی اکثریت مطلق کاربران انترنتی که اکثرا هم تصادفا تحصیل کرده و دارای چندین مدرک در حوزه های مختلف علوم هستند به شما انتقاد می کنند و به زبان توهین و تحقیر آمیزتان به همراه رفتار های قلدر معابانه اعتراض دارند شما باید کلاه خود را قاضی کرده و در خلوت رو به اینه بخود بنگرید که چه نوع آدمی هستید که اینهمه مخالف دارید و تا بحال کسی به نوشته هایتان اهمیتی نداده است. اقای برادری: من به جرات می توانم بگویم که در این رسانه های فارسی زبان انترنتی حتی تک مقاله ای نیست که ذر باره روانکاوی لکان نوشته شده باشد و من آنرا مطالعه نکرده و ازش پرنت نگرفته باشم اما همین آدمی که اینهمه به روانکاوی لکان علاقه دارد تا بحال نتوانسته است که حتی یک نوشته بی جان شما را تا به آخر بخواند. من سالها پیش بعد از مطالعه یک مقاله از دکتر موللی به دنبال پیدا کردن ایشان به بیش از 20 جا در انگلستان و آلمان و فرانسه تلفن زدم و ایشان را پیدا کردم اما همین آدم هیج اشتیاق و علاقه ای به خواندن نوشته های مجانی شما ندارد.
اقای برادران: شما جدا که نابعه هستید در همین هفت- هشت سال پیش که فقط اسم لکان بگوشتان خورده بود خبره در روانکاوی فروید- لکان شده اید اما من خود را تنها یک شاگرد ابتدایی این مکتب بیکران می دانم که بعد از اینهمه مطالعه فقط بلدم که در کناره ساحلی این اقیانوس پر خروش شنا کنم اما شما ماشاالله به عمیق ترین نقطه اش شیرجه رفته اید. در آخر می خواهم یک داستان حقیقی را برایتان تعریف کنم که مصداق خالی بندی های شما است.
نقل است که در گذشته در شهر ما فقط صنعت مسگری رونق داشته است که والدین فرزندان مذکر شان را در 10-12 سالگی پیش یک از این استادان مسگری می فرستاده اند که بعد از سالها شاگردی می توانستند ادعای خبره گی در کار کنند. طبق معمول مادری پسرش را پیش یکی از این استادان می فرستند بعد از یکی دو هفته پسرش به مادرش می گویند که دیگر احتیاجی نیست که به سرکار برگردند برای اینکه مسگری را یاد گرفته اند. مادرش با تعجب می پرسند که پسر عزیرم: مسگری چندی سال طول می کشد تو چطوری در یکی دو هفته یاد گرفتی.؟ پسر جواب می دهد که کار مشکلی نبود اول صفحات مس را می بری و روی ذغال کوره می گذاری تا اینکه داغ شود بعد از اینکه داغ شد اگر با چکش بر طولش بکوبی سیخ می شود و اگر در طول و عرضش بکوبی طشت می شود و اگر لبه هایش را بالا دهی دیگ می شود. بعد از یکی دو روز استاد به در منزل مادر می روند و علت غیبت پسرشان را می پرسند. مادره می گویند که پسرم دیگر احتیاجی نمی بینند که پیش تان باشند برای اینکه مسگری را یاد گرفته اند. استاد که از تعجب داشت چشم هایش از حدقه بیرون می زد از مادره می پرسدند که آخه چطوری این کودک در یکی دو هفته مسگری را یاد گرفتند.؟ مادره هم همان داستان سیخ و دیگ و طشت را تعریف می کنند
نوشته شده توسط: Anonymous

بخش دوم:
من نه در سایت خودتان و نه در هیچ کجا با شما در باره مباحث و موضوعات هویت طلبی و پان تورکسیم حتی یک کلمه هم رد و بدل نکرده ام. خوشبختانه از آنجائیکه ادعا کرده اید که این بحث ها در سایت خودتان اتفاق افتاده است و سایت تان هم فعال است لطف کرده و ادرس آن بحث ها را درج کنید که من از همه ادعاهایم دست بر دارم و از شما عذر خواهی کنم. در باره بحث های روانکاوی هم من در هیج کجا به جز یکی دو فقره آنهم در سایت رادیو زمانه که بر داشت و تفسیر هایتان را کامل کرده بودم و تصادفا در هر دو مورد آنها را قبول کرده بودید با شما راجع به موضوعات روانکاوی وارد بحث نشده بودم.
دلیی اصلی قطع رابطه با شما همان نارسیسیم افراطی جنابعالی است که دردی است بی درمان و پشت غولهایی بزرگتر از شما را بر خاک مالیده است.

توهین و تحقیر های مکرر شما جدا چندش آورند و این فقط من یا اقای ناثر ناسری نیستند که که با نارسیسیم شما مخالفت می کنند. ایا دعوا های شدیدتان با خانم مهرنوش پارسی پور ---- و اینکه با زور چماق از ایشان می خواستید که کتاب تان را تائید کنند که اگر خواستید منبع اش را درج می کنم---- و عبدی گبلانتری و مهدی جامی و گریه و زاری تان از اینکه دیگر اجازه درح مقاله در رادیو زمانه را نداشته اید یادتان رفته.؟ ایا می خواهید که من یک به یک دنبال این توهین های متعد شما به خانم مهرنوش پارسی پور و دیگران گشته و آنها را از ارشیو رادیو زمانه بیرون بکشم.
فقط محض اطلاع شما من یکی از جوابیه خانم صنم دولتشاهی که یکی از مسئولین رادیو زمانه بود را درآخر این پیام درج می کنم که بقولی مشت نمونه خروار است.
جناب دکتر برادری عزیز و گرامی: شما تصور می کنید که اگر در مقاله ای 34 باز از کلمه" مدرن" استفاده کنید خودتان مدرنتر از دیگران هستید ؟ در حالیکه با الفبای فرهنگ و خصوصیات مدرنیته و پسا مدرنیه هم اشنایی ندارید. اولا که باید تا بحال می فهمیدد که به عقیده خیل عظیمی از روشنفکران و متفکرین مدرنیته یه پرو ژ ه ناقص بوده که توسط متفکران پسا مدرنیسم به نوعی تکمیل شده است. این روشنفکران و متفکرین پسا مدرنیسم اکثرا فرانسوی بیش از سه دهه عرق ریختند که حقانیت پسا مدرنیسم را به ثبوت برسانند یکی از این دست اورد ها رد هر نوع لوگوسنتریسم و باور های دگماتیک و استاتیک و بی روح و جان و دوری از خشونت های فرهنگی و زبانی و عدم تحمیل هویت به دیگران و قبول تکثر در همه عرصه ها و حوزه های زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاست و فرهنگی و جنسیتی بود و قبول اینکه من هتروسکشوال حق و اجازه ندارم که به یک همموسکشوال هویت و شیوه زندگی شان را تعیین کنم برای اینکه بر طبق این اندیشه های پسا مدرنیسم نه تنها سکشوالیتی انسانها بلکه خود واقعیتی که ما ازش تعریف داریم نه محصول ابدیت و مطلق بلکه ساخت و ساز اجتماعی است—سوشیال کونستراکشن---
شما به عنوان یک " روشنفکر" فارس در روز روشن برای میلیون ها ایرانی غیر فارس هویت تعیین می کنید و وجود و هویتی که ما میلیونها غیر فارس برای خودمان قائل هستیم را نفی می کنید و آنوقت با شلاق" مدرنیت" به جان مان می افتید که ما از روستا رسیده ها را متمدن کنید. با افکار فئودالی در پشت مرسدس بنز آخرین مدل نشتتن نشانه مدرن بودن نیست. تصادفا در این اواخر عده زیادی از " تاره به دوران" رسیده های بیسواد و مرتجع همه شان به راحتی نه یک بلکه صاحب چندین دستگاه مرسدس بنز و پورشه شده اند اما از سنگسار و کنترل بدن زنان و دیگر افکار بغایت ارتجاعی و عقب مانده نتوانسته اند دست بکشند.شما همیشه و در همه جا دیگران را بیسواد و خودتان را خیلی باسواد نشان می دهید در حالیکه حتی مدرک دکترا هم ندارید که اگر هم ده هایش را صاحب بودید باز هم چیزی را عوض نمی کرد. من موریانه کتابم و با زندگی شخصی صد ها دانشمند و هنرمند متفکر و روشنفکر و شاعر و نویسنده جهان اشنایی هایی دارم با اینکه عده زیادی از اینها به جد نابغه بوده اند و با همدیگر اختلافاتی داشته و منتقد سفت و سخت همدیگر بوده اند اما هیچکدام--- تاکید می کتنم هیچکدام—مانند جنابعالی در برج عاج ننشسته و با دیگران از آن بالا نگاه تحقیر آمیزی نداشته اند. بقول خودمان" نهد شاخ پر میوه سر بر زمین"
نوشته شده توسط: Anonymous

بخش اول:خدمت جنابان ناثر ناسری و دکتر داریوش برادری عزیز: جناب ناثر ناسری: من دقیقا علت نوشتن اسم خوتان به این شکل را میدانستم و دوستان هویت طلب در سایت قیرمیز از این شیوه استفاده می کنند و حتی آخرین جمله پیام قبلی من هم راجع به این موضوع بود که از آنجائیکه نخواست سر نخ به دست اقای دکتر برادری داده باشم آنرا حذف کرده بودم. آخرین جمله سئوالی من دقیقا این بود " که دکتر برادری : شمایی که نشانه شناس هستید می دانید که چرا اقای ناثر ناسری اسمشان را اینطوری می نویسند.؟"
جناب دکتر برادری عزیز: قبل از هر چیز به خدمت جنابعالی توصیه می شود که این تابلویی که بر سر دکان عطاری تان نصب

کرده اید و خود را " کارشناس ارشد/ رواندرمانگر" می نامید را از سر این دکانتان بر دارید که اگر با الفبای روانکاوی آشنایی داشتید می دانستید که در روانکاوی چیزی به نام " درمان" و " انسان نرمال " و " سلامتی استاندارد" وجود ندارد که شما بخواهید دیگران را بر طبق این استاندارد " درمان" کنید. در روانکاوی نه تنها آدمی " درمان" نمی شود بلکه ممکن است که وصخ روحی و روانی اش از قبل هم بد تر و کلا ساختار روانی اش از هم بپاشد . این ریسکی است که آنالیسند باید از قبل قبول کرده باشد.. پس معلوم است که شما معنی آن تابلوی که بر سر در دکانتان اویزان کرده اید را نیر نمی دانید. البته در زیر این کلاه بزرگ شعبده بازی تان از روانکاوی لکان- فروید گرفته تا سایکوتراپی به شیوه گشتالت و گوستاو یونگ و اندیشه های دولوز و گاتاری—که هر دو شدیدا ضد لکانی بودند و کتاب های کت و کلفتی هم در رد اندیشه های روانکاوی نوشته اند و کلا روانکاوی را ائدولو ژ ی سرکوبگز سرمایه داری می دانند – و انواع و اقسام اسطوره و خرافات و دین و مذهب و اشعاار پورنو و سادیستی علیرضایی و انواع و اقسام پرنده گان و خزنده گان و دو زیستن ها پیدا می شود که نسبت به خواست مشتری هایتان می توانید یکی بعد از دیگری از زیر این کلاه معرکه گیری تان بیرون بیاورید که " همیشه حق با مشتری است و مشتری نباید دست خالی بر گردد."
شما مرا به صداقت دعوت کرده اید که خودتان به اندازه هسته انجیر هم ازش بهره نبرده اید. معلوم است که از پیام های من و ناثر ناسری خیلی عصبانی شده اید برای اینکه اسم ایشان را سه بار—آنهم بعد از گوشزد ایشان—اشتباهی نوشته اید و در باره پیام من نیر دچار نتاقض های خنده داری شده اید. درست است که ما کاربران انترنت مرتکب اشتباهات تایپی می شویم – مخصوصا آنجائیکه کلید های کیبورد بهم نردیکترند- اما شما بجز این اشتباه های قابل قبول در محتوی هم دچار اشتباه شده اید و همانطوریکه می دانید در روانکاوی چیزی به نام اشتباه وجود ندارد و این اشتباهات ریشه در خواست و ارزومندی ضمیر نا خود آگاه دارند و هر عملی—هر چند که در ظاهر اشتباهی به نظر اید—واقعیت دارد. شما در جائی مرا متهم کرده اید که " گویا من روانکاوی را به شما یاد داده ام " و در جای دیگر ادعا کرده اید که " من روانکاوی لکانی را از طریق معرفی شما با سایت دکتر موللی به شما معرفی کرده ام " و در جایی هم اظهار کرده اید که " گویا من با روانکاوی از طریق سایت شما یا دیگر روانکاوان اشنا شده ام." من هیچوقت ادعا نکرده ام که روانکاوی لکانی را به شما یاد داده ام و هیچ وقت هم ادعا نکرده ام که بنده روانکاوی را کشف کرده ام . برای فهم این موضوغ احتیاجی برای نابفه بودن نیست که منهم روانکاوی را از دیگران یاد گرفته ام و از طریق دیگران اشنا شده ام. اما شما جزو این" دیگران" نبودید. حتما که بیاد دارید که چند سال پیش وقتی تلفنی با هم صحبت می کردیم من از شما پرسیدم که ایا با روانکاوی لکان اشنایی داشته اید یا نه ؟ که شما هم در پاسخ گفتنید که اسمش بگوشتان خورده است و منهم سایت دکتر موللی و مقالاتش را که هنوز بصورت کتابی منتشر نشده بود را به شما معرفی کردم و در باره ارزش و اهمیت اندیشه های لکان گفتم که که نسبت لکان به علوم انسانی مانند نسبت فیزیک کوانتم به دیگر علوم است.
کی دیگر از اشتباه هایتان این است که من نوشته بودم که شما تابحال قادر به فروش حتی پنج جلد از کتابهایتان نبوده اید که شما در نقل پنجاه نوشته اید که از اینگونه تحریف و اشباه هایتان می گذرم.
این از این
: بعد شما مرا متهم به این کرده اید که انگار علت قطع ارتباط مان بحث هایمان در رابطه با پان تورکیسم و اینها بوده است. شما یا واقعا عوام فریبید یا کم حافظه.