Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

هومن گرامی، 1- وقتی شما کامنتهایتان را برای سایت می فرستید، حساب نمی کنید که در آنجا روز است و یا شب تازه آغاز شده است و من و همکارانم در اروپا در خواب ناز هستیم و کاری به کامنتها نداریم. آن بخش از کامنتهای شما که دارای توهین نباشند و یا با اغماض بتوان آنها را منتشر کرد، منتشر می شوند و آنهایی که توهین آمیز باشند، منتشر نمی شوند. نیازی به جوسازی نیست و ما را تحت تاثیر و فشار شما قرار نمی دهد. 2- اصولا ما کامنتها را بر اساس ترتیب زمانی بررسی می کنیم ولی به آنهایی که کوتاه هستند و یا به کامنتهای کسانی که مطمئن هستیم به کسی توهینی نمی کنند، حق تقدم می دهیم. کامنتهای شما معمولا بسیار طولانی هستند و جزو کامنتهایی هستند که باید به دقت خوانده شوند. برای همین هم کامنتهای طولانی شما در رده آخر بررسی قرار می گیرند تا در فرصت مناسب و با دقت خواند شوند. 3- در میان کامنت نویسان بیشمار ایران گلوبال،

آدرس آی پی کامپیوتر شما (نه نشانی آی پی فیلتر شکن و یا برنامه های دیگر) با اسامی متفاوت نمایان می شود و کلی وقت ما را برای مقایسه می گیرد و این هم دلیل دیگریست که گاهی کامنتهای شما دیر منتشر می شوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

به امید روزی که مردم در همه جای آذربایجان عزیز به گذشته پر شکوه خود برگردند و در کوچه و بازار فقط به زبان شیرین پارسی سخن بگویند و خودشان را از زبان تحمیلی ترکی خلاص کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایشچی لینک زیر را برای اطلاع بیشتر درباره موضوع مورد بحث بخوانید:

كدام احزاب سراسري؟ احزاب ملي فارس كجايند؟
https://www.facebook.com/notes/mehran-baharli/%D9%83%D8%AF%D8%A7%D9%85-…

نوشته شده توسط: Anonymous

از ادبیات آقا معلوم هاست. که چقدر حریم خصوصی براش ارزش داره. از تهدید کردنش پیداست ، که سرش به کجا بنده. انهم یک مزدور بیشتر نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : محترمانه خواستارم پاسخ مرا به اقای چنگایی منتشر کنید چرا از حقیقت ترس دارید.

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن :سلام اقای چنگایی پاسخ شما را نوشتم سایت سانسور کرد مثل همیشه.خودتان انرا از تیم سانسور بگیرید بخوانید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دنیز ایشچی، اگر از اتهام شما در اینکه من که هستم و چه هستم بگذریم، چند نکته را برای یادآوری لازم میدانم.
یک: تناقض گویی آشکار و پریشان حالی در نگاه به مسائل سیاسی در ایران را به قدریست که دیگر قابل کتمان نیست. از سویی میگویید، " بر کسی پوشیده نیست که سازمانهای سیاسی و افکار سیاسی صد ساله اخیر در ایران به میزان زیادی تحت تاثیر افکار تزریق شده شوینیستی فارس قرار گرفته است" و بعد بصورت حیرت انگیز ادامه

میدهید که؛ " همگی سازمان های سیاسی که شما از آنها اسم برده اید، به غیر از حزب دموکرات کردستان ایران، احزاب سرتاسری می باشند.". عجب ذکاوتی برای ترکیب این دو به خرج داده اید. با این نوشته تان معلوم میشود که قصد دارید به زور و تحمیق هم شده نیروهای سیاسی متعلق به ملت های تحت ستم در ایران را به مهمیز به اصطلاح احزاب سرتاسری (حزب توده، سازمان اکثریت، شاخه های فدایی، مجاهدین خلق، جبهه ملی، انواع جمهوریخواهان...) در آورید و هژمونی احزاب ملی فارس را بر ملت های تحت ستم هموار کنید. ر این ماموریت به شما تبریک میگویم!

دو: تعلق ملی یک حزب و یا یک شخصیت سیاسی به شونیست بودن و دمکرات بودن آن حزب و یا شخصیت ارتباطی ندارد. بلکه به برنامه سیاسی آن حزب و شخصیت و تاریخ رفتاری آنها ربط دارد. احزابی که برای یک دولت فارسی (رسمیت انحصاری و ارتباطی آن در تمامی عرصه های سیاسی اجتماعی، اقتصادی و قضایی و فرهنگی) تلاش میکنند و زبان فارسی را زبان رسمی حزبی خود میدانند احزاب و شخصیتهای سیاسی ملت فارس محسوب میشوند. احزابی که شما آنها را احزاب سرتاسری مینامید، احزاب ملی ملت فارس هستند، چون تمامی ویژگیهای که فوقا برشمردم را دارند. بنابراین شونیست بودن، کم شونیست بودن و یا شونیست نبودن حزب و یا شخصیتی را به حزب و یا شخصیتی سرتاسری بدل نمیکند. برای نمونه شخصی چون شادی صدر و رفتار دمکراتیک شان در خصوص حقوق ملتهای ساکن ایران، ایشان را به یک شخصیت سرتاسری بدل نمیکند. بلکه ایشان را به مثابه یک شخصیت دمکرات فارس در ایران برجسته میکند. بنابراین چپ و راست بودن دلیل منطقه ایی بودن و یا سراسری بودن نیست. در این صورت حزب کومله نیز بایستی به دلیل دیدگاههای چپ یک حزب سرتاسری باشد.

سه: میگویید که " سرتاسری بودن یک حزب را از دیگاه من بصورت بالقوه درجه تعلق آن به حقوق شهروندی برابر حقوق کشوری تعیین می کند". کدامین حزب و یا شخصیت سیاسی را در میان احزاب متعلق به ملتهای ساکن ایران میتوانید پیدا کنید که به "حقوق شهروندی" باور نداشته باشند؟ اگر تعلق به حقوق شهروند حزب و یا شخصیتی را سرتاسری میکند، حزب دمکرات و یا کومله و یا تشکل های آذربایجانی به حقوق شهروندی تعلق خاطر ندارند، که از نظر شما احزاب و تشکلهای سرتاسری محسوب نمیشوند؟ شما میتوانید حزب و گروه سیاسی در دنیا پیدا کنید که به "حقوق شهروندی" در برنامه حزبی شان وجود نداشته باشد. آیا همه این احزاب را در هر کجای جهان و با هر هدفمندی سیاسی که در یک کشور دارند، میتوان احزاب سرتاسری نامید؟ ای معیار شما برای سرتاسری خواند یک حزب سیاسی واقعا حیرانگیز است!
چهار: من اساسا در مورد مسئله سرنگونی رژیم و همکاری نیروهای سیاسی سخنی نگفته ام. اما شما باز با خیال خام تصور کرده اید که این احزاب متعلق به ملتهای غیرفارس هستند که قصد همکاری برای سرنگونی جمهوری اسلامی را ندارند. احتمالا یادتان رفته است که بعد از امضاء بیانیه مشترک حزب دمکرات با کومله چه واکنش هیستریکی از سوی همان احزاب سرتاسری مورد خطاب شما بوجود آمد و چگونه این احزاب به تجزیه طلب بودن متهم شدند. حالا شما با نوشتن یک سطر میخواهید نیروهای سیاسی متعلق به ملتهای تحت ستم را به روی صندلی متهم بگذارید؟ عجب
نوشته شده توسط: Anonymous

ببین تورو خدا چه کسانی(بیسوادانی)برای ملت ایران و از طرفشان سخن سرائی میکنند دو غلط"فهوی(فحوی)رضالت(رذالت)"در یک متن نشان از چیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

شما همون رفتاري رو كرده ايد كه نظام با مردم طي اين همه سال كرده ورود به حريم شخصي آدم ها برادر آقاي اسماعيلي مقدم چه ربطي به او دارد ؟
مي دانيد ياد اعدام نيلوفر تشيد افتادم دختر پانزده ساله اي كه اعدام شد و هيج ربطي به برادرش كه جزو اعضاي رده بالاي مجاهدين بود نداشت بچه اي دبيرستاني كه راه كارگري بود.

اين به معني تهديدهاي اين افراد نيست كه انتظاري جز اين از آنها نمي رود ولي شما چرا؟
نوشته شده توسط: Anonymous

طبق آمار رسمی‌ سایت شورای آقای پهلوی ؛ شمار رای دهنده گان به ایشان ۳۸۹ نفر بوده و آمار قبلی‌ ۵۰۰ نفر بی‌ اعتبار می‌‌باشد ؛

نوشته شده توسط: Anonymous

شاید دوتا برادر شبیه هم نیستن. برادر بزرگ وقتی قاتله اون یکی برادر هم که نباید شبیه اون باشه

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : با سلام به دوست گرامی اقای چنگایی ایا شما که حتما بهتر از من دنیا دیده اید و امریکا را از نزدیک مشاهده کرده اید ولایات متحده آمریکا را کشوری متمدن وبا ضریب نفوذ فرهنگ شهری بالا میدانید کشوری که بیشتر از 500 سال تاریخ شهری ندارد کشوری که از مهاجرت اقشاررانده شده و بی فرهنگ اروپا تشکیل شد وبرده هایکه انها به زور به امرکا کشاندند کشوری که با برده ها ساخته شد و نظام برده داری تا همین 150 سال پیش هم دران رایج بود کشوری که پایین ترین نرخ مطالعه را درکشورهای شمال دارد مردمش تنها 15 درصد روزنا مه خوان هستند وتنها وقت شان پای سریالهای تلویزیونی بچه گانه تلف میشود وکشوری که دارادی ضعیف ترین جریان روشنفکری درکشورهای شمالی است اروپا را با امریکا مقایسه کنید از نظر عمق و قدمت فرهنگ شهری ورجوع کنید به امارامریکا متاسفانه یک کشور با فرهنگ غالب روستایی صلیبی است و

مردمی 100 درصد کوچرو که همگی تازه یکجا نشین شده اند امریکا کشورهای ادم های کوچرو بی هویت است ما چیزی به نام تمدن امریکایی نداریم هنوز شکل نگرفته ولی اقتصاد کشاورزی و دامی امریکا و تکیه نظام حاکم بر امریکا به این اقتصاد به عنوان زیرساخت تمدنی قابل دفاع است درکنار پیشرفت های صنعتی و تکنو لوژیک با چشم پوشی و اغماض ازینکه امریکا الاینده ترین کشور جهان بخاطر مسائل صنعتی اش است واین یک رفتار ماقبل تمدن است .ولی کلیت فرهنگی تمدنی امریکا بخاطر جوان بودن وکلا بافت فرهنگی ان که مهاجرپذیر است قابل دفاع نیست امریکا یک کشور با بافت فرهنگی روستایی- کابویی است وفرهنگ قتل و غارت و کوچرویی کابویی -صلیبی برسیاست واقتصاد خارجی ان حاکم است امریکا فرهنگی که در جهان تبلیغ میکند فرهنگ روستایی ابراهیمی ودین پروری است فرهنگ صادره درفیلم ها سریال هایش را بنگرید فرهنگ کاملا روستایی وغیر شهری است خرافات ریشه ای قتل و غارت تکیه بر زرنگی نر سالاری روی سینمای امریکا مطلعه کنید ببنید فرهنگ صادراتی امریکا شهری است یا روستایی و کوچرویی در امریکا احزاب شهری چقدر درجامعه وساختار حکومت اصلا دیده میشوند اصلا کسی نمیداند درامریکا احزاب شهری هست یا نه همین چند سال پیش جناح جمهوری خواه که نماینده فرهنگ روستایی امریکا بود وبه شدت مذهبی بود درامریکا قدرت داشت درباره فرهنگ روستایی نئوکان ها انقدر مقاله ومطلب منتشر شده وخوانده اید اتفاقا نشریه لوموند مقاله ای انزمان نوشته بود وجمهوری خواه ها و بوش را نماینده قشر روستایی امریکا خوانده بود.من به فرهنگ بسیاراهمیت میدهم فرهنگ بالا شرافت بالا میاورد شرافت بالا ارزش فرد را بالا میبرد وخودرا ارزان نمیفروشد فرهنگ پایین افراد را ارزان میکند و نتیجه اش این میشود که مردم غیر شهری درروستاها و حاشیه شهرهای ایران بخاطر چند کیلو سیب زمینی از احمدی نزاد حمایت کردند ودر روزهای خرداد 88 به حمایت از و در خیابان های شهرها به طبقات دیگر شهری که مخالف او بودند با قمه حمله کردند وان کشتارها صورت گرفت هرچند طرف مقابل یعنی مردمی که به بهانه موسوی به خیابان ها ریخته بودند صد درصد فرهنگ شهری نداشتند ولی در مقایسه از اقشار کهنه شهری بودند که حقوقشان توسط کوچرو های دارای فرهنگ روستایی شیعه ومهاجم به شهرها پس از اصلاحات امپریالیستی ارضی پایمال شده بود دراینده این برخورد طبقاتی بین ده اندیشان وشهریگران باز ادامه دارد ودوفرهنگ شهری و روستایی باز به مصاف خواهند امد وتنازع بقای بین این دو طبقه خواهد بود هر طبقه طبقه دیگری را از شهرها به عقب براند میتواند زنده بماند وگرنه طبقه شهری زیرپای طبقه کوچرو ماقبل شهری شیعه له میشود.این یک نبرد طبقاتی فرهنگی سهمگین بین دوگروه مردمان است وتا پیروزی نهایی ادامه دارد طبعا هیچ اتحاد ووفاقی بین این دو فرهنگ نخواهد بود واحزابی که بخواهند بین دوفرهنگ شهری و ماقبل شهری پل بزنند منزوی خواهند شد.متاسفانه فرهنگ ماقبل شهری در ایران به پشتیبانی کشورهای وحشی شمالی چون امریکا و روسیه واروپا پشت گرم است ولی فرهنگ شهری هیچ حمایت خارجی جز حمایت معنوی احاد شهریگران دیگر کشورها ندارد.ببخشید بخاطر سانسور نمیتوانم راحت بنویسم .
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام و درود فراوان. سوالات شما بسیار پر ارزش و گرانبها هستند. برای من مشخص است که به تنهایی به پاسخ آنها نخواهم رسید. این کوششی است مشترک. برای یافتن کامل ترین پاسخ ازمیان کوچه پس کوچه های تاریک تاریخ کشورمان. پس با هم بجوییم وبا هم بیاموزیم. و از دوستان هم طلب میکنم. و هر چه دوستان بیشتری به نقد آنچه من می جویم و می گویم بپردازند، پر بار ترخواهد شد. با خود می اندیشم، اگر پدرم و امثال او به درستی علت مخالفت خمینی با رفرم های سال 1342 کندی- محمد رضا شاه را میشناختند، آیا باز در انقلاب 57 او را یاری میدادند. آیا اینگونه از دادگاه های خلخالی در ارتباط با اعدام عوامل رژیم شاه حمایت می کردند. چرا نباید همان موقع، درست در ابتدا، خواهان شفافیت، عدالت، و حقوق اولیه انسانی این افراد می شدند. من قصد قضاوت ندارم. شاید آنها در یک دادگاه عادلانه نیز محکوم می شدند. ولی حداقل حق داشتن وکیل و دفاع

قانونی از آنان گرفته نمی شد. همین خلخالی که بعدن اصلاح طلب هم شد، در کردستان و تهران و سایر مناطق با انقلابیون هم همانگونه رفتار نمود. و بعد صدایمان بلند شد، و حق داشتیم، و این حق را برای دشمنان خود معتبر ندانستیم. در ایران رسم بر این بوده، که تا زمانی که به یک جریان مشخص حمله نمی شده، کسی از آنان، از عدم دمکراسی و استبداد، گله ایی نداشته است. تمامی این اصلاح صلبان در سرکوب آزادی و آزادی خواهان شریکند. بیایید پیمان ببندیم در روز پیروزی که از راه خواهد رسید، حقوق انسانی سرکوبگرانمان را پایمال نکنیم. بیاییم اصول انسانی را فدای بازی های سیاسی و قدرت طلبانه نکنیم. بیایم انسانیت عمیق خود را در آرزوی نفی ستم طبقاتی، جنسیتی، و ملی، از دست ندهیم. بیاییم آگاه شویم. به خود و به مردم خود باورداشته باشیم ، پیروزی از آن ماست. چه در زندان چه در تبعید، و آنروز از راه خواهد رسید. پس بیاییم از نو بیاموزیم...
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام آقای هومن، اگر اشتباه نکرده باشم، شما دلیل بهره کشی انسان از انسان را ناشی از فرهنگ ماقبل ساختار مدرن و فرهنک بورژوانی می دانید؟ اگر چنین باشد، پس بر اساس نظریه ی شما می بایست که استثمار در بلوک متمدن غرب و دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی تاکنون برچیده شده باشند. در حالیکه اصولا چنین نیست و ای بسا در بسیاری از کشورها و از جمله در امریکا، قریب به یکسوم شهروندان آن کشور دچار نابرابری فاحش و فقر مزمن بوده و حتی 50 میلیون آمریکائی پوشش درمانی ساده و ضروری را هم ندارند و ...! تندرست باشید

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اینکه در ایران «جنبشها و انقلابات» شکست خورده اند به این معنی ست که « خود جنبشها تداوم» پیدا نکرده اند- و« تجربه آنها» در «انقلابات» به کار گرفته نشده است. چرا ؟ چرا تجربه ها از نسلی به نسل دیگر منتقل و تداوم پیدانکرده؟ جامعه ی ایران- افشار و طبقات اجتماعی- چه ویژگی هایی - در مقایسه با اقشار و طبقات اجتماعی در اروپا- داشتند که اروپا توانست تجربه های خود را تداوم دهد و به دموکراسی برسد- ولی جامعه ایران نتوانست؟ در جامعه ایران حاکمیتها از یک سو - و مردم از سوی دیگر چه تفاوتی با اروپا داشتند؟ چرا در جامعه ایران اقشار و طبقاتی که همیشه با «سیاست ویژه خود» در برابر هم در جنشها و انقلابات قرار بگیرند- مثل اروپا- نداریم؟ منظورم برآمد آنها در طول صد سال با تشکل طبقاتی منظم و با سیاست مستقل و متضاد است. دولت یا کلاً حاکمیت در ایران چه تفاوت و ویژگیهایی با همتایان خود در اروپا داشت؟

آیا نمیتوان گفت در ایران طبقات کلاسیک - با خاصه های اروپا- نداشتیم. طبقات بالای ما در کل فرمان بران یک یا چند نفر مثل شاه و وزیر و امثالشان بودند- به علت استبداد شاهان؟
آیا فرهنگ موجود عمومی در این میان چه نقش منفی و مثبت به عهده داشت؟ چرا نتوانسته ایم راز این سخن را پیدا کنیم که« این برود هر چه میخواد بشه بشه»! آیا در صد سال اخیر عدم تدوام «تجربه ها » موجب ضعف شدید «شعور سیاسی» در سطح جامعه نشده است که زمینه ذهنی نرسیدن به دموکراسی ست ؟ چگونه میتوان در استبداد و دیکتاتوری این تجارب را تداوم بخشید؟ چرا جنبشهای ما بیشتر اسیر هرج مرج اند- توده وار- مثل جنبش سبز- تا نظم و ترتیب؟ آیا با چنین خاصه هایی میتوان به دموکراسی رسید؟ چرا در جامعه ما سیاست- جنبش- موجی ست- و خودمان هم موج گرا؟ با کار آهسته و منظم و متداوم کاری نداریم؟ آیا علت پراکندگی در جنبش سیاسی ایران عدم وجود «سیاست» طبقات و اقشار اجتماعی - به صورت مستقل و متداوم نیست- که هر کس طبق تاریچه خود متحدانش را بیابد؟ چگونه میتوان به شعور سیاسی لازم جهت برقراری دموکراسی رسید؟
دوست دارم در نوشته ادامه دار سولماز گرامی به این پرسشهای خود پاسخی بیابم. شاید هم مطالبی بود و من متوجه نشده ام.
نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : این حکومت تجسم وتجلی مادی افکارخرافی وماقبل شهری زحمتکشان شهرها وروستای ماست این غولی است که ازسیاهی های ذهن همه طبقات جامعه ما بیرون امد وجسمیت یافت تاز مانی که احاد مردم از کارگر وکشاورز تا کارمند و مدیر وتکنوکرات سرمایه دارذهنشان الوده به خرافه های دوران کوچرویی وماقبل تمدن باشد این حکومت های غارتگر وجانی بازتولید میشوند

هیچ کس مقصر نیست جز جهل تمامی مردمان از تمام طبقات .راهی نیست جز تزریق فرهنگ شهری به ذهن تمامی طبقات چه طبقات بی سرمایه چه طبقات باسرمایه وقتی ذهنی فرهنگ شهری داشت دیگر به غارت وچپاول دیگران نمی اندیشد منافع ملی و اجتماعی را بر خودخواهی غریزی خویش ترجیح میدهد.تخت کش این حکومت ها کارگران کشاورزان وکارمندان وسرمایه داران خرافی ودینباور هستند سرمایه داران تهی مغزنیز غلام وتخت کش این حکومت ها هستند .این رزیم هم زحمتکشان را به خاک مذلت نشاند هم سرمایه دارن مولد را خاکستر نشین کرد.این حکومتی بود که در دشمن سازی هم حمتکشان هم سرمایه داران مولد را رو دروی خویش نهاد طرفه تاریخ همین جاست.
نوشته شده توسط: Anonymous

نام او مهناز بود
شعر او آواز بود

نغمه های شعر او
بی نیاز از ساز بود

آسمان شعر را
معنی پرواز بود

شعر او پر مایه بود
مملو از ایجاز بود

درک آن دشوار بود
پر ز رمز و راز بود

در مصاف شاعران
او یکی جانباز بود

او همای شعر نو
شاملو چون غاز بود

مبدع شعر کهن
از همان آغاز بود

سکس در اشعار او
بس غلط انداز بود

شعر سکسش معجزه
بکر و جریان ساز بود

گوئی دیگر او نبود
حافظ شیراز بود

او بکارت را درید
این دگر اعجاز بود

غرق شهوت بود او
مثل یک سرباز بود

قهرمان شعر او
.....................

میشد عالی گر در آن
..........................

شاد بود اشعار او
شاعری طناز بود

فارغ از اندیشه اش
صورتش هم ناز بود

نوشته شده توسط: Anonymous

هشدار به تجزیه طلبان؟!!!!!! چقدر شما بیچاره شده اید . حتی از اسم ازربایجان هم وحشت دارید. کشور ازربایجان را آران می نامید و ازربایجان به اصطلاح ایران را شمال غربی کشور. می شود کمی بیشتر توضیح بدهید که ااجرای این سرود توسط گروه موسیقی که تحت حمایت و در عین حال تحت فشار جمهوری اسلامی است در کمال ازادی در باکو جگونه به بقول شما تجزیه طلب ها هشدار می دهد؟ این سرود و هزاران سرود دیگر هم در وصف ایرانتان در باکو و در هر کجا بخوانید جیزی از کشور ازربایجان و جنبش استقلال خواهی ازربایجان کم نمی شود. این کارها و این حرفهای شما نهایت ترس و وحشت شما ها و هم کیشانتان در حکومت را نشان می دهد که از اجرای هنرمندان ازربایجانی در تبریز وحشت دارند و هر وقت هنرمندی از ازربایجان به ایران امده فقط اجازه کنسرت در تهران را به وی داده اند چون بخوبی می دانند و در چند مورد هم دیده اند که در صورت اجرای هنرمندان کشور

نوشته شده توسط: Anonymous

پيام اعتراضی مفتی بزرگ عراق به دبيرکل ملل متحد
پيام علامه عبدالملک السعدی مفتی بزرگ عراق به دبيرکل ملل متحد در اعتراض به مواضع غيرعادلانه و غيرشفاف سازمان ملل ونمايندگی آن در عراق در توجيه اقدامات ظالمانه مالکي

به گزارش تلويزيون التغيير علامه دکتر عبدالملک السعدی، مفتی بزرگ عراق، در کنفرانسی که کوبلر نيز شرکت داشت، در پيامی به بان کی مون دبيرکل ملل متحد، مواضع سازمان ملل در قبال موارد نقض حقوق بشر در عراق را مواضعی غيرعادلانه و غيرشفاف به شمار آورد. عبدالملک السعدی گفت: نماينده شما در عراق در موضع گيريهای سياسی اش، اقدامات ظالمانه يی را که دولت مالکی در پيش گرفته، توجيه می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

کميته های مردمی عراق خواستار تعويض مارتين کوبلر شدند
کميته های مردمی عراق طی بيانيه يی از بان کی مون دبيرکل سازمان ملل متحد خواستار تعويض مارتين کوبلر شدند. آنها اعلام کردند علت اين درخواست اين است که کوبلر بی طرف نمی باشد.

اين کميته ها همچنين از دبيرکل خواستار فرستادن يک نيروی حافظ صلح بين المللی شدند که هدف از آن حفاظت از ميدانهای تحصن عراق است. چرا که اين ميدانها اکنون با خطر کشتار جمعی از جانب نيروهای مالکی مواجه هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

فلاح حسن زيدان - اعدام عده ای از تحصن کنندگان حويجه توسط نيروهای مالکی. اسامه النجيفی رئيس پارلمان عراق خواستار استعفای دولت مالکی شد
فلاح حسن الزيدان نماينده پارلمان عراق از العراقيه طی يک کنفرانس مطبوعاتی فاش ساخت عده يی از تحصن کنندگان حويجه در داخل ميدان توسط نيروهای مالکی اعدام شده اند. وی گفت: اين عکسی که می بينيد نشان می دهد که جمعی از تحصن کنندگان در داخل ميدان اعدام شده اند. يکی از آنها ”دکتر عامر محمد جبور الدوری“ استاد دانشگاه تکريت می باشد که زنده است، ولی جسدش به بيمارستان کرکوک تحويل داده می شود.

خبرگزاری فرانسه گفت: در حالی که بر اثر موج خشونت هفت روزه بيش از 230نفر در عراق به قتل رسيدند، اسامه النجيفی رئيس پارلمان عراق روز دوشنبه به استعفای دولت مالکی و برگزاری انتخابات زودرس فراخوان داد.
دفتر النجيفی در يک بيانيه يی اعلام کرد: هدف اين ابتکار ”اصلاح ملی و حفظ دستاوردهای دموکراسی“ و همچنين ”حفظ اين کشور از شبح جنگ داخلی و نزاعهای فرقه يی“ می باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

حمله موشکی مجدد به ليبرتی
فراخوان به دبيرکل ملل متحد و کميسر عالی پناهندگان و وزير خارجه آمريکا برای جابه جايی فوری به اشرف

حمله موشکی مجدد به ليبرتی
فراخوان به دبيرکل ملل متحد و کميسر عالی پناهندگان و وزير خارجه آمريکا برای جابه جايی فوری به اشرف

در ساعت 1750دقيقه بعدازظهر امروز بوقت محلی ليبرتی بار ديگر مورد حمله قرار گرفت. دست کم 20 انفجار ناشی از شليک موشکها در روشنايی روز ليبرتی و بنگالهای فرسوده را لرزاند. تا اين ساعت خسارت انسانی گزارش نشده است. شمار قابل توجهی از موشکها در کانال آب در جنوب کمپ فرود آمده اند. از حمله قبلی در 21بهمن تا امروز دولت عراق و مارتين کوبلر به هيچ يک از خواستهای مبرم امنيتی برای حفاظت ساکنان از قبيل برگرداندن 17500 تی وال، انتقال جليقه و کلاهخود حفاظتی از اشرف، انتقال تجهيزات اوليه پزشکی، افزايش مساحت نيم کيلومتری و حق سازندگی جواب مثبت نداده اند. ساکنان ليبرتی در يک رويکرد عمدی و جنايتکارانه از جانب مالکی و کوبلر بدون حفاظت و دفاع نگه داشته شده اند. آنان خواهان بازگشت بلادرنگ به اشرف هستند که به خاطر وسعت و تأسيساتش از امنيت بيشتر برخوردار است.
خانم رجوی رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران از دبيرکل و کميسر عالی پناهندگان ملل متحد و وزير خارجه آمريکا خواست بلادرنگ برای انتقال ساکنان ليبرتی به اشرف اقدام کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن:جمهوری پشمی سلطانی ولایی نمایشی 34 ساله تهران دارد بند بدنش از هم جدا می شود نمایش کمدی که دارد به پایان تراژیک خود نزدیک می شود سیاهی لشکر 24 میلیونی عامی و بیتمدن ان هم که از درامدهای نفتی مزدوری دارد بی نصیب میشود روز بروز پراکنده تر میشود مردم متمدن سرزمین ها دربرابر این عامیان کشور سوز روز بروز صف هایشان مستحکم تر میشوند تا این بازیگران تعزیه کمدی را به پایان تراژیک تعزیه 34 ساله شان نزدیک کنند تمدن فردای سرزمین های ازاد بر استخوان های پوسیده این سیاهی لشکر های بی تمدن بنا میشود وانها همچون مولا ها کوفی شان به قصه های مذهبی خواهند پیوست و قصه فرزندان گم شده ابراهیم در ایران پایان خواهد یافت.

نوشته شده توسط: Anonymous

منبع مورد نظر نشریه کار شماره 121، خرداد 1391 است که تو در سخنرانیت نقل کرده ای. این چند نوبتی که به قول خودتان در این باره از سالهای نود جز همان سخنرانی و کوتاه تر و عین همین را به شکلی دیگر در دویچه وله، بیشتر از دو خط نوشته و گفته اید بیاورید. هر جا هم به منبعی رجوع کرده ای ذکر هم کرده ای در چه جایی یافت می شود؟ حتی یک مورد اشاره به منابع اگر هست بیاورید. در سخنرانی و نظر علمی باید منابع را در حین بیان قید کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ببین نکنه توهم ازان کارشناسان ونخبه گان صادراتی اصلاح طلبان حکومتی هستی؟؟؟؟بالاخره حرکتی شده بازهم ازبی عملی بهتره اگه جنابغالی بطورمنطقی نقدکنی شایدحرفت سازنده باشدنه مایوس کننده-هرکسی حق داره برای ریس جمهورشدن یاحتی شاه شدن تلاش کنه مگه جرمه اگه مردم بخوان چراماحسودباشیم درکل درشروع این حرکت نبایدمردم را....

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : دنیز گرامی من نظریات شمارا میخوانم به شرطی که ناشی از ترواشات مغزی ومشاهدات شخصی خودشما درباره مسائل سرزمین های ایران امروز باشد ومطمئن باشید هرانچه درانها ببینیم و از نظرم در ساختمان نظریاتم مفید باشد بهره میبرم شما ودیگر دوستان چپ وملی را و نیز خودم را به مشاهده شخصی ونظریه پردازی مستقل در باره مسائل سرزمین های ایرانی

دعوت میکنم امیدوارم هیچ کدام مان دنبال تحمیل تزهای وارداتی به سرزمین ها نبایشم وبا نگاه به مسائل سرزمین ها تحلیل زمانی ومکانی شخصی همین مقطع را درباره سرزمین ها بدهیم وشرایط سرزمین ها را نخواهیم بزور با یافته های کتب لیبرالی یا کمونیستی خارجی تطبیق دهیم سرزمین های ایرانی(منظورم در قلمرو که امروز ایران خوانده میشود) تاریخ مخصوص به خودرا دارند ومراحل رشد مخصوص به خود ومراحل تحول یابی انها با سرزمین های دگر متفاوت بوده امیدوارم همه دوستان با مشاهدات شخصی خویش به اجتهاد نظری درباره مسائل سرزمین ها برسند وبتوانند تز های بومی ومفید ساخته ذهن مستقل شده خودشان را بدهند به امید رشد و تحول و تمدن واستقلال سرزمین ها.پیروز باشید .به هرحال واقف هستید که چپ تخیلی ودوراز واقع وکتابی دینی مرکز گرای اکثریتی توده ای که همیشه دور از وقایع ایران وغرق در کتب لنینی در باره اوضاع اروپا بود نتوانست تحلیل بومی از مسائل سرزمین ها ارائه دهد ودردام کتابخوانی های خود افتاد وخمینی را با چگوارا اشتباه گرفت وبابت این اشتباه حدود 200 هزار نفراز شهریگران مارا به کشتن داد و کشوررا لانه امپریالیست ها وغارتگران کرد.از کتاب های جامعه شناسی متدهای تحقیق را یاد بگیرید ولی با حضور میدانی دراجتماع وبررسی های شخصی نظریه پردازی رئال و بروز وبومی بکنید.مشکل چپ ما حضورش در اسمانها ودر جغرافیاها وزمان های دگر است و در دنیای کتابخوانی خویش سرگردان شده ومردم هم حرف های فضاییش را نمیفهنمد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در ضمن لازم به تذکر میدانم که ادعای نام آران به مثال استفادۀ روشنفکران آذری از عناوین " آذربایجان جنوبی" و " آذربایجان شمالی" میماند. محترمان همکیش و قوم من فراموش میکنند که ما کشوری بنام " آذربایجان شمالی" ثبت شده نداریم. من این ادعای محترمان همکیش و قوم خودم را یک توهین به موجودییت کشور آذربایجان میدانم. اگر قرار باشد که آن کشور نام عوض کند صاحب مجلس و حاکمییت مستقل است که میتواند تصمیم بگیرد و نیازی به یک گروه فارغ از صلاحییت حقوقی ندارد.
استفاده از نام " آذربایجان جنوبی" را من یک شگرد ناشیانه سیاسی میپندارم و این حرکتها را نه یک کمک بلکه یک ضربۀ بزرگ به حرکات روشنفکرانۀ ملّی آذربایجانیها میدانم.

نوشته شده توسط: Anonymous

درشهرباکو پایتخت "آران". چرا بظاهر روشنفکران از بیان نام آذربایجان در بیم هستند؟ هر کاری میتوانید بکنید، نام آن کشور در سازمان ملل متحد ثبت شده است. مگردرک این حقیقت چقدرمشکل و برای ایرانیان دردآور است؟ آذربایجان کشوری است که در آن فرهنگی را که ایرانیان بظاهر وطنپرست لیاقت حفظ آن را نداشتند را احیا میکند. یک بار .... انصاف داشته باشید و جهت درک این حقیقت در دورۀ تغییر سال نو شرقی (نوروز) به آن کشور مسافرت کنید یا تلوزیون آن کشور را تماشا کنید. آنها چه میکنند و اسلام چه بلایی بر سر نوروز ایرانیان جه آورده. شمایی که ادعا میکنید که آذربایجان جزعی از ایران بوده، شما در مقابل یک عدۀ استقلال طلب چه آسان و ارزان هوطنان دیرین خود را میفروشید؟ کجای فکر شما رشدیافته تر از آنان است؟ در ضمن نام آن منطقه آران در زبان عامیانه بود.ما در زبان ترکی آذری به مناطق مسطح که قابل کشت است را آران مینامیم.

این اصطلاح در مورد مناطقی در داخل ایران نیز استفاده میشد و میشود. ما در شهر خوی زمانی که باد از طرف ارومیه (باد گرم) میوزد میگوییم که این باد آران است (آران کولّایی).

نام آران در نوشتارها از این سابقه زبانی نشاُت کرفته است ولی روشنفکران وطنپرست متاُسفانه این نکته را انداخته اند یا بدلیل عدم آگاهی و یا مغروضانه کشور آذربایجان را به اصرار آران مینامند. این برای بعضی از آذربایجانیها یک آزار محسوب میشود که روشنفکران وطنپرست هدفدار آنرا استفاده میکنند ولی برای مطلعان، این حرکت خنده آور است و مصداق غرض یا نا آگاهی.

به زبانی ساده: محترمان موافق و مخالف کشور آذربایجان شما فعلأ مجبور هستید که این واقعییت را (که برای گروهی بسیار تلخ و غیر قابل هضم) با درد و رنج و گریه و زاری بخود بقبولانید. من درد شما را درک میکنم ولی انکار واقعییت نشان عدم توازن فکر است که میتواند در نهایت به بهمخوردن توازن روحی منجر شود. این برآورد یک شخص آشنا به این انعکاسات روحی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

لطفا یکی بگه بلاخره این جمع بستن طرف مقابل به چه منظور بوده است؟دادین و ندادین،بگذارین و نگذارین را عرض میکنم.

نوشته شده توسط: دنیز ایشچی

نظر قبلی من به جناب "حسن زاده" بود. اجازه بدهید جواب کوتاهی هم به نظرات جناب هومن داده باشم. هومن گرامی، اجازه بدهید تعدادی از جملات شما را خلاصه وار در زیر بنویسم.
من سررزمین ها را با تمدن های انها تعریف میکنم نه نام قومی.ادبیات بومی وشخصی خودم است.نمیشود با تفکر وارداتی مسائل سرزمین هارا حل کرد .من تمدن گرا وسرزمین گرا هستم وخواستار ساماندهی مردم در سرزمین ها و تراکم سرمایه و حفظ ان در سرزمین ها.با هرنوع حکومت مرکزی در تهران تبریز شیراز مشهد یا اصفهان هم با هرایده وزبانی مخالفم .من سررزمین ها را با تمدن های انها تعریف میکنم نه نام قومی .هرنوع حکومت مرکزی در تهران تبریز شیراز مشهد یا اصفهان هم با هرایده وزبانی مخالفم وتا پایان جهان با ان می رزمم من خواهان سامان شورایی و خودگردان ومردمی درسرزمین ها هستم.مخاطب من نیروهای تمدن گرا در سرزمین ها هستند.

باید با احترام به نگرش فلسفی سیاسی شما . با ارزوی موفقیت برایتان باید بگویم که با بافت عمومی نگرش سیاسی فلسفی شما هم فکر نیستم. در مورد تک تک جملات شما میشود بحث کرد. در مورد مجموعه کلی بافت اندیشه های شما هم می شود بحث کرد. به نظر من بافت کلی اندیشه های شما جهت پاسخگوئی به نیازها و ضرورت های اجتماعی کفایت نمی کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

هم‌ميهن ارجمند كامران، سخن شما واقعي و درست و منطبق با واقعيت جامعه ايران است. كسي كه با ايراني آشنايي داشته باشد، مي‌داند سخن از خلق و مليت و ملت‌ها و هويت‌هاي غير ايراني در ايران نه تنها غير واقعي بلكه بسيار دور از واقعيت جامعه ايران امروز است. آشكار نيست مدعيان اين ادعاها مطابق كدام آمار باور خود را به عنوان باور مردم ايران معرفي مي‌كنند، كافي است شما در ايران زندگي كنيد، براي نمونه كسي را پيدا نمي‌كنيد كه از واژه خلق يا خلق‌ها و يا ملت‌ها و يا كثير‌المله و مانند اينها در ادبيات اجتماعي و شفاهي سود جويد. اگر هم هست آنقدر ناچيز است كه حتي به كسر درصدي نيز نمي‌رسد. آقايان نمي‌داند عمر اينگونه باور‌ها به سرآمده، حتي به ديگر سخن مردم ايران امثال آقايان فعال در اين سايت را مقصر وضعيت كنوني ايران مي‌دانند.

نوشته شده توسط: Anonymous

من هیچ کاری با این شعر و ایرادای وزنی و کلامی و مفهومیش ندارم. فقط از دوستانی که به نظرشون این شعر خوبه، خواهش می کنم یه بیت شعر رو که به نظرشون بده، به ما معرفی کنند. شاید اینجوری همه مسائل پیرامون این شعر جنجالی حل بشه...

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام
اتفاقی در فیسبوک شعرهای شما را دیدم و به وبلاگتان رسیدم و اتفاقی این صفحه متناقض با نوشته های قبلیتان را دیدم! دوستان نظرهای مختلفی دادند و از دیدهای مختلفی نظرشان را در مورد نوشته شما دادند. نظر من از زاویه دیگریست! روس ها خیلی وقت پیش تمامی منابع علمی خارجی را به زبان مادریشان ترجمه نموده اند و آلمانها هم به همین شکل و چندین کشور دیگر هم به همین ترتیب... به همین دلیل درون این کشورها اصلن نه نیازی به زبان انگلیسی است و نه اکثرشان به این زبان آشنایی دارند!؟
به دودلیل! اول کشوری که صاحب صنایع مادر باشد به مرور (دلیل دوم) زبان مادریشون هم آمیخته با اصطلاحات، مفاهیم و معادلهای بومی شده علمی و مرتبط با ان صنایع و علوم می شود. از دید من یکی از مهمترین دلایلی که زبان فارسی امروزی مناسب برای استفاده یا برگردان منابع علمی نیست همین مورد فوق است که ناشی از عقب افتادگی علمی و صنعتی ما میباشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم محترم، چرا نوشتەهای من را تحریف میکنید؟ اولا، مفهوم واضح کامنت قبلی من این است کە من در طول عمرم، بانی، ناظر و یا مطلع از خودکشی هیچ زن مشخصی در شهر سنندج نبودەام و نە در میان نزدیکان من. دوما، شما چرا سعی در یک کاسەکردن تمام جوامع کردزبان را دارید؟ آیا صحیح است کسی برای اثبات وضعیت جامعەی فارس زبان ایران، از افغانستان و تاجیکستان فاکت بیاورد. سوما، بر اساس کامنت اخیر خودتان( براساس آمار ارائە شدە از سوی مقامات منظقەی کردستان) این همان فریاد رسای انسانهای حق طلب است کە گویا شما تنها بە دلیل مقاصد دیگری پی میگیرید. چهارما، من وضعیت فرهنگی، اجتماعی کردستان و حتی کشورهای بە ظاهر پیشرفتەی جهان، از جملە کشور الترامدرن آلمان را کە در آن زندگی میکنم را نە تنها ایدەآل نمیدانم، بلکە بە عنوان حوضەهای متعفن نظام سلطەی جهانی میبینم و خوشحالم از اینکە انسانهای برابری طلب، بە هر روش ممکن

جهت زدودن این ستمها تلاش میکنند و بسی در شگفتم، جنابعالی بە عنوان یک زن، در این وضعیت گل آلود چەها میجویید.
نوشته شده توسط: Anonymous

مردم آذربایجان جنوبی در جریانات مسابقات پر طرفدار فوتبال، پیام استقلال طلبی شان را به دنیا میرسانند. اجرای سرود ای ایران در ارتباط با فعالییت های استقلال طلبی آذربایجانیها در ایران میباشد و گروه موسیقی شهریاری، ...دستور ان را گرفته و اجرایش کرده است. این کار آنها ممکن است عده ای از ایران پرستان را ذوق زده بکند، ولی هیچ تاثیری بر روی مردم آذربایجان شمالی و یا جنوبی ندارد. مردم آذربایجان شمالی بعد از شنیدن این سرود عاشق ایران نخواهند شد و ۱۷ شهر قفقاز را به جمهوری جنایت اسلامی تسلیم نخواهند کرد. این کار درست مثل آب در هاون کوبیدن هست. کشور آذربایجان شمالی روز به روز قویتر و قویتر میشود، و جنبش استقلال طلبی در جنوب روز به روز همه گیرتر میشود. روزی خواهد آمد که مردم آذربایجان بر...... که چرا به جای ای آذربایجان سرود ای ایران را مینوازد.

نوشته شده توسط: Anonymous

بگذارید قبل از نوشتن جواب شما، حیرت خودم را از این بابت که چقدر نوشته اول و دوم شما شبیه به سیستم فکری و نوشتار آقای یونس شاملی می باشد بیان کنم. حالا،آن یک مساله حاشیه ای بود، بپردازیم به اصل مساله.
بر کسی پوشیده نیست که سازمانهای سیاسی و افکار سیاسی صد ساله اخیر در ایران به میزان زیادی تحت تاثیر افکار تزریق شده شوینیستی فارس قرار گرفته است. بر این هم شکی نیست که در بر خورد به مساله ملی در ایران ، اندیشه حاکم بر اندیشورزان سیاسی در کشور هنوز به میزان زیادی آلوده به بیماری راسیستی هژمونی فارس می باشند.همگی سازمان های سیاسی که شما از آنها اسم برده اید، به غیر از حزب دموکرات کردستان ایران، احزاب سرتاسری می باشند. در میان آنها از احزاب سنتی مذهبی ارتجاعی گرفته، تا محافظه کاران لیبرال سنتی، جمهوریخواهان لیبرال دموکراسی و بالاخره طیف های مختلف سوسیال دموکراسی و چپ سیاسی.

اگر شما بخواهید احزابی را غالبا متعلق به ملیت فارس آریائی با ارمان نژاد پرستانه نسبت بدهید، نزدیک ترین کاندیدا های شما سلطنت طلبان و مشروطه خواهان خواهند بود، با بخش هایی از جبهه ملی. سرتاسری بودن یک حزب را از دیگاه من بصورت بالقوه درجه تعلق آن به حقوق شهروندی برابر حقوق کشوری تعیین می کند.
شما میخواهید نسخه پیچیده شده شما، تنها درمان ترکیب آینده و راهکار سیاسی کشور ایران برای سناریوی آلترناتیو به خورد جامعه داده شود. هر راهکار دیگری نژاد پرستانه و خدمت به هژمونی خواهی یک ملت علیه دیگران می باشد. اگر شما به همکاری و حتی وحدت سوسیال دموکرات ها در آینده بعد از عبور از جمهوری اسلامی ایران معتقد هستید، چرا این همکاری را از حالا جهت براندازی جمهوری اسلامی ایران آغاز نمی کنید؟ آیا موکول کردن این همکاریها به مرحله بعد از رفتن جمهوری اسلامی ایران، خود اصرار در حفظ تفرقه در میان صف نیروهای سوسیال دموکراتی که خواهان عبور از جمهوری اسلامی ایران میباشند، نیست.
در ضمن بهتر است از ادبیات تحکمی و عصبی استفاده نکنید، کسی به شما توهین نکرده، این شما هستید که باید ظرفیت تحمل اندیشه ای متفاوت با اندیشه خودتان را داشته باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شاملی تا جایی که من فهمیده ام تز شما اینست که خلق های یا ملت های پیرامونی باید اول دولت خودشان را برپا کنند ، بعد انرا دموکرات کنند . برخلاف فارس ها که همین حالا هم دولت دارند و در تلاش دموکرات کردن ان هستند. حالا امدیم و یکی ادعای پادشاهی اذربایجان را کرد و تا حدودی هم در پیشبرد کار خود موفق بود. ایا شما به او کمک میکنید سلطنت خود را برقرار کند ، بعد در راه دموکرات کردن این حکومت میکوشید؟ برزویه طبیب

نوشته شده توسط: Anonymous

شما چه قدر عقده دارید! تا قیامت هست آزربایجان هست و نامش آزربایجان بوده و خواهد بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر این خواننده . صدایش عالی است . لهجه آذری اصلا ندارد .شاید بهترین صدایی که تاکنون سرود ملی ایران را خوانده است . بیچاره چند تجزیه طلب که در مخالفت با همه چیز ایرانی و فارسی ، حتی حاضرند گربه های ایرانی را اعدام کنند . تاسف برای اینهمه تنگ نظری و کینه خویی کسانی که خود را سیاسی میدانند و فقط تخم نفاق و جهالت پخش میکنند . پاینده باد ایران ! زنده باد آزادی !

نوشته شده توسط: Anonymous

""" کشوری تازه بنیاد، بر اریکهٔ اعتماد به نفس، گربهٔ ترسو را، درس جسارت میدهد """ بزودی خط آهن "" باکو، تبلیس و قارص "" تکمیل خواهد شد، این خط آهن با تکمیل "" تونل زیر دریای مرمره ترکیه تا غرب اروپا امتداد خواهد یافت، با "" طرح قرار داد تجارت آزاد ترانس آتلانتیک بین آمریکا و اروپا، جمهوری آذربایجان این منطقه عظیم جقرافیائی را از طریق قفقاز، به آسیای مرکزی ارتباط خواهد داد. این فقط سرود‌ای ایران نیست که در جمهوری آزربایجان نواخته می‌‌شود، آزربایجان چنان شهامتی دارد که حتئ ایران را به استفاده از خط آهن "" باکو، تبلیس و قارص "" فرا خواهد خواند تا ایران بدین طریق به درایی سیاه وصل شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" امیدوارم که بزودی سرود جمهوری آزربایجان نیز در ایران نواخته شود """" از این فرصت استفاده کرده به توضیح مسائلی‌ خواهم پرداخت، جمهوری آزربایجان به تازگیها دست به خرید تعدادی رسانه در ترکیه زده، با توجه به نفوذ ترکیه در بالکان، جمهوری آزربایجان باید نه تنها از این فرصت برای جهت دادن به افکار عمومی‌ جامعه ترکیه به نفع منافع ملی‌ آزربایجان استفاده کند، بلکه نفوذ خود را در بالکان گسترش دهد، همچنین کشور آزربایجان باید فعالیت‌های خود را پیرامون اکتشاف و استخراج گاز و نفت در درایی سیاه، دریای مدیترانه گسترش داده با استفاده از ترکیه، در این منطقه نفوذ کند و زمینه را برای نزدیکی‌ به اروپا فراهم بیاورد.

نوشته شده توسط: Anonymous

فضائل عزيزان
نمی خوهم بگویم که شما هم از ،،،،،،،،ً،ای تغدیه میشوید. و لی نوشته شما این گمانرا باطل نمیکند.
نمی گویم که پشتی بان شورای ملی باشید ولی حکم روزنامه نگاری شمارا وادار میکند که در گفته های خود صادق با شید. نام از خود در اوردی شما "شورای رضا پهلوی" را لز کجا بیرون کشیده ای؟ آیا غیر از این میباشد که شما هم برای از بین برد اعتماد مردم سر در،،،،،،،،،،،،،،دارید؟. وشاید به اشتباه قلم بدست گرفته،،،،،،،،،،،له افشانی میکنید؟. انسان عزیز، آزاده باش، ایرانی با ش.

نوشته شده توسط: Anonymous

آفرین آقای فنحی .پاسخ مناسبی به تجزیه طلب ها است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فتحی؛ ساتقین در میان هر ملتی وجود دارد ؛ از جمله در آزربایجان. اینکه سرود " ای ایران" خوانده میشود و کسی بخاطر آن دستگیر نمیشود ؛ فرق میان آزربایجان و ایران را نشان میدهد؛ در ایران شما چی میشد اگر مارش پر افتخار آزربایجان نواخته میشد ؟ پان ایرانیستهای عقب مانده و استبداد زده حتما سکته میکردند و نوازنده گان را به گلوله میبستند ....

نوشته شده توسط: Anonymous

zElahe خانوم هدایتی من از وقتی با شعرهای شما آشنا شدم دیگه از شعر حافظ و سعدی، شاملو و مشیری لذت نمیبرم. تنها افتخارم اینه که در عصر شما به دنیا اومدم به دنیا اومدم
Like · Reply · 36 · 23 hours ago · Edited

نوشته شده توسط: Anonymous

سپاس از آقای کیانوش توکلی

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

چند نکته در باره نوشته جناب فضایل عزیزیان گرامی :1_بنظر من سازمان یابی نیروهای اپوزیسیون قدم مثبتی است . تا کنون شاهد سازمان یابی اتحاد جمهوریخواهان ملی ، جمهوریخواهان لائیک ، تدارک ایجاد یک سازمان چپ ، سازمان یابی نیروهای جبهه ملی ، سازمان یابی نیروهای موسوم به پراگی ها ، سازمان یابی سیاسی مجاهدین خلق و نیروهای هویت طلب مناطق اتنیکی و گنگره ایران فدرال ، «شورای ملی ایران» و امثال آنها. در خارج از کشور هستیم...بطور کلی در دهسال گذشته ما شاهد سازمان یابی اینگونه جریانات سیاسی بوده ایم در این بین برخی از آنها درست نشده دچار انشعاب گشته و جز نامی ار انان نمانده است و برخی هم با کاهش نیرو همچنان نفس می کشند

با دو دید می توان به این سازمان یابی ها نگاه کرد یکی ؛نگاهی سرتاسر «سیاه_ منفی» و دیگری نگاهی نقد امیز .....طبیعتا سخنگویان و اعضای چنین تشکلاتی تصویرهای خیلی بزرگتری از خود ارائه می دهند و «شورای ملی ایران» هم می تواند چنین باشد.2_ بنظرمن« آس » شورای ملی ایران همان حضور اقای رضا پهلوی در این تشکل اپوزیسیون است و یک حساب سرانگشتی در خارج از کشور نشان می دهد که او شخصا حداقل بیشتر از 20000 هوادار در میان چهار میلیون ایرانی خارج از کشور دارد . 3_ منهم گزارش جمشید برزگر را از بی بی سی دیده ا م و بنظرمن اشکالی در آن گزارش نبود . یعنی انتظار دارید که 500 نفر از فعالان اپوزیسیون خارج از کشور در شهری مثل پاریس جمع شوند و بی بی سی گزارشی از ان جمع ارائه نکند؟!!! بنظر من کادر مدیریتی بی بی سی بیشتر چپی _ ملی است و سوابق اکثر انان توده ای ، فدایی و ملی و اصلاح طلب است و ضدیت خیلی از سلطنت طلب ها و مجاهدین خلق از بی بی سی بخاطر روش اصلاح طلبی آنان است . جنبش سبز بدون بی بی سی در واقع امکان گسترش نمی یافت و بهمین خاطر رزیم چنان پارازیتی روی بی بی سی انداخت که تا ماهها حتی در خود انگلیس هم بی بی سی بخش فارسی دیده نمی شد.4_ شما اسامی کسانی را در این نوشته برده اید و آنان را منتسب به دستگاه اطلاعاتی خوانده اید بدون اینکه مدرکی ارائه کرده باشید . من از شما می پرسم اگر فردا اقای فخر اور نوشته ای را برای ایران گلوبال پست کند و شما را متهم نماید که .... ما چگونه می باید با این اتهامات برخورد کنیم ....ایا به او هم حق بدهیم .....؟ مطلب شما در این زمینه مغایر ائینامه ایران گلوبال ست ....
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شما كه اصولا" با وجوديت كشور ايران مشكل داريد چرا در مورد ملت ايران نظر ميدهيد ؟
ضمنا" مگر صفويه و قاجار تورك نبودند ؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

شنیده اید از سویی جوانان ِ سانتی مانتال ِ بالای شهر دارند فریاد می زنند برای آزادی و عشق ، ما مه ناز می خوایم یاالله ما مه ناز می خوایم باالله و در ماشین هایشان به یاد شما آهنگ ِ اووووسکسی لیدی از شگی را با ناز و افاده می گذارند ! و با لهجه نیمه ایرانی نیمه آمریکایی می گویند : مهنازجون ، دارلینگ ، سی یو تو ما را....و از طرفی دیگر ، جوانان ِ مسلمان ِ دو آتشه ی شعر دوست می گویند :سلطان ِ الشاعره ، عنایتی کن اگر هدایتی نمیکنی تا حالی و سعادتی ببریم...این که شعر نیست مگر ما خریم؟! و این چنین است که می شود فتح الفتوح ِ خضعبلات ِ بی پایه را در فرهنگ ِ شعر پرست ِ بورژوا مسلک ، به جای شعر به خورد همه منهای برخی ها داد. از این طنز ِ گزنده و رمنده و چمنده و خزنده از من ممنون باشید اگر هم ممنون نباشید فرقی به حال من نمیکند جزتفریحات "ما " بود...

نوشته شده توسط: Anonymous

ماهیت ِ شعر را از شر و ورهایی که از نظر ِ فرم و محتوا قطعه ی ادبی هم نیستند تشخیص میدهید ، بانو مهناز که روی دست بانو سیمین بهبهانی (غزل سرا ) را هم با ترهات ِ بی بدیل خود زده است ! اصلن تسلط به زبان فارسی ندارد چه برسد به زبان ِ شعر... دقت کنید فعل را اشتباه آورده : چگونه" شد "که با یک « غزل عاشقانه » می توان دل های بیماران را ناگهان شفا "داد" بجای این که بفرمایند : چگونه می شود با یک غزل عاشقانه دل های بیماران را شفا داد... آن هم با علامت سوال و تعجب ! چگونه شد می گویدانگار که خود با غزل عاشقانه قبلن در گذشته ، دل بیماران را نجات داده است اما ماهیت ِ شعر را از شر و ورهایی که از

ماهیت ِ شعر را از شر و ورهایی که از نظر ِ فرم و محتوا قطعه ی ادبی هم نیستند تشخیص میدهید ، بانو مهناز که روی دست بانو سیمین بهبهانی (غزل سرا ) را هم با ترهات ِ بی بدیل خود زده است ! اصلن تسلط به زبان فارسی ندارد چه برسد به زبان ِ شعر... دقت کنید فعل را اشتباه آورده : چگونه" شد "که با یک « غزل عاشقانه » می توان دل های بیماران را ناگهان شفا "داد" بجای این که بفرمایند : چگونه می شود با یک غزل عاشقانه دل های بیماران را شفا داد... آن هم با علامت سوال و تعجب ! چگونه شد می گویدانگار که خود با غزل عاشقانه قبلن در گذشته ، دل بیماران را نجات داده است اما این بیماران فکر کنم همان سکسوال های مریض و خود ارضا هستند که در بیمارستانها یا تیمارستانهای روانی منتظر چنین معجزتی اند...به هرحال من کارهای خانم هدایتی را به عنوان سمبل ِ انحطاط شعر فارسی بعد فروغ در مقابل فروغ قرار میدهم . به افتخارشان...خواهشا تف و اخ و اوه و اوه نکنید البته قبل از پیشنهادم چه کنم کرده اید مثل خودشان که کرده اند دردل نوشته ی رمانتیک شان ، آه حضرت ِ شلغم...مهناز را هدایتی کن ...