Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

""" جناب کرمی خواهان تشکیل کشور فارسستان است """ کشور ایران، متنوع‌ترین بافت ملیتی را، در بین کشور‌های خاورمیانه دارد، آرزوی جناب کرمی، کشور فارسستانی است که "" جمیع هخا پرستان، شاهنامه خوانان "" در آن کشور زندگی‌ کنند، بدون شک ایران فعلی‌، دیگر امکان حیات به سیستمی‌ که ایران را فارس و زبان را تعریف کند نخواهد داد، وقت آن رسیده است که این جماعت هخا پرست، شاهنامه خوان نگاهی‌ به ژئوپلتیک منطقه کرده، ارزیابی کنند که جغرافیای زبان فارسی‌، آنان را به کدام سؤی، حواله خواهد داد، دو ۲ ملت بزرگ منطقه، اعراب و ترکان هستند، در سمت شرق، افغانستان تجزیه شده که در هر دهی‌، مافیای مواد مخدر، حکم رانی‌ خواهد کرد، جناب کرمی را به آغوش خود می‌خواند، طالبان نیز دفتر شعری بیرون داده، همه چیز در حال عملی‌ شدن است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای آ.ائلیار گرامی ! من در آن یادداشت کمی تند رفتم. لحن کلامم ، چندان دوستانه نبود. پس از ارسال کامنت ( وقتی نوشته را در ذهنم مرور کردم ) احساس ناخوشایندی به من دست داد. به گمانم ، وقتی پای حرف حقی در میان باشد ، نیازی به تندی و تلخی نیست . به هر حال، از این بابت، سخت متآسفم و با این یاد داشت ، امیدوارم جبران مافات کرده باشم . در حال حاضر مشغول کارم و این یادداشت را ، در فراغت بین خرده فرمایش مشتری ها می نویسم . در فرصت مقتضی ، نظرم را در مورد پاسخ تان خواهم نوشت. شاد و تندرست باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب چرا! این شما پان فارسها و دهکده فارسی است، که میخواهد عقده های سیری ناپذیرخودتان را از طریق تحقیر ملل غیر فارس، بشکل نمایشنامه های مبتذل و توهین آمیز نسبت بمردمان غیر فارس و مخصوصا نسبت به مردم آذربایجان اشباع بکنید. دهکده عقب مانده جامعه فارس که میخواهد ملل مختلف جغرافیای ایران را،با نام قوم فارس معرفی یکند، خود کمتر از 30 درصد جامعه ایران را تشکیل میدهد، و نمی تواند معرف ملل جامعه غیر فارس باشد. ایران فارس نیست! فارس هم ایران نیست! قوم فارس بیانگر سرزمین چند ملیتی ایران معنا نمی دهد. چرا قومگرایان و عشیره پرستان دهکده فارسی این حقیقت مسلم را کتمان میکنند؟ آیا پذیرش واقعیت به این روشنی اینهمه برایتان مشکل است؟ عجبا!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کاربر عزیز و گرامی، ممنون از پیام و انتقادات شما. اما پاسخ: 1- بله حق باشماست جواد هیئت شناسنامه ایران داشت و با این مدرک هم ایرانی ست. اما او آذربایجانی هم هست. اینجا صحبت از تلاش معنوی و تألیفات ایشان در مورد زبان مادری مردم آذربایجان است.از اینرو هیئت جایگاه خود را در بین آذربایجانیها دارد. شناسنامه ی هیئت و ایرانی بودن او مورد قبول دولت ایران واقع نشد و مرده اش در خانه همسایه به خاک سپرده شد.2-بله ما آذربایجانیها به خاطر 80 و چند سال قدغن بودن زبان مادریمان جهت کتابت «تافته ی جدابافته ایم». اگر نبودیم زبان ماهم مثل شما در کتابت و فیلم و تئاتر و فرهنگ و هنر آزاد بود.3- من مثل همه نظرم را می نویسم . گفته ام چیزی هم نمیدانم. دانایی را جمعی جستجو میکنم.4- من حق ویژه ندارم ، گردانندگان سایت از حقوق برابر برخورداراند. گردانندگان فقط بیشتر زحمت می کشند.

رسیدگی به کارهای سایت به عهده ی گردانندکان است .5- کار کامنتها کار من نیست. من تنها به مطالب خود رسیدگی میکنم. در زیر مطالب من کامنتی حذف نشده و هر کامنتی هم مشکلی داشته نوشته ام. گفته ایم مقررات کامنت لازم است رعایت شود. اگر نشود وقت توضیح نداریم و حذف میشود.6- گردانندگان سایت مستقل عمل میکنند.و خودشان تصمیم میگیرند. کار آقای توکلی کار من نیست و کار من هم کار او نیست.7- در داستان عنوان یک سکه مطرح شده که یک رویه اش «خراکتور» است و رویه دیگرآن «گورآکتور». و این سکه در داستان نقد شده است. و گفته شده که سکه «حبابی»ست در لجنزارجامعه ی هنری. 8- من آذری نیستم «آذربایجانی و ترکی زبان» هستم. بله زبان ما 80 سال است قتل عام شده. در دهان میلیونها انسان. بله زبان و فرهنگ ما در خطر بوده و هست. 9- آ.ائلیار هیچوقت نگفته کسی چنین و چنان بکند، نظر خود و پیشنهاد و امید و آرزوی خود را مطرح کرده است. آ.ائلیار همیشه با خود صادق بوده است. اگر چشمها قدرت دیدن داشته باشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

من قبلن گفتم که به فمنیستها و پان ترکها نباید رو داد و آنان را حلوا حلوا کرد و دورشان چاپلوسی نمود چون این دو گروه ظرفیت احترام و همبستگی را ندارند . هر گونه مهربانی و توجه و جدی گرفتن آنان موجب سوء استفاده شان میشود . گروه اول ضد ایران و ضد فارس و ضد انسان است و گروه دوم بدلیل کج فهمی از فمنیسم ، ضد مرد است مخصوصن ضد مرد ایرانی . من شاهد بودم که بعضی از این فمنیست ها حاضرند گربه تسلیم شده مرد الکلی خارجی باشند ولی در حضور خارجیان به مردهای هم وطن خود توهین و پرخاش میکنند . نتیجه اینکه ترک تجزیه طلب ضد انسان ایرانی است . و زن فمنیست مقیم غرب حاضر است سر از تن مرد ایرانی جدا کند . اپوزیسیون باید بدانند که این دو گروه ظرفیت سیاسی شدن ندارند چون دچار راسیسم و سکسیسم میگردند . نباید همچون گذشته نیرویی صرف این دو گروه نمود و هر لحظه آماده بو که اینها کاسه و کوسه را بشکنند و یاغی شوند .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مسعود تو چرا آش داغتر از کاسه شده اید؟ تو که نه ته پیازید و نه سره آن مگر دم خروس. بگذارید آقای... متهم ردیف اول این اتهام را رد کند آن موقع کسانی مثل آقای یوسف که شاهد حوادث بوده اند برایتان مدرک خواهند آورد. اگر نوشته آقای یوسف آذربایجان را مشاهده کرده باشید آیشان قبلا نوشتند چطور آقای ... با دوستش س.ع شایعه همکاری آقای دکتر با رژیم پهلوی را در میان آذربایجانیها توسعه میدادنند. در ضمن کافی است به یکی از یاران قبلی این شخص زنگ بزنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی، با بزرگواری تمام در خدمت مکتب ضد ترک است، ایشان تلاشهای بسیاری را مثل پان ایرانیستهای انحصار طلب، در این راه صرف کرده ، اما به نتیجه ای نرسیده است، و تیر شوونیستی اش به سنگ مقاومت توده ها بر خورده است، زیرا ملل غیر فارس ممالک محروسه جغرافیای ایران یکصدا خواهان حذف زبان مادری، زبان خاله ای و زبان عمه ئی ایشان هستند. این موضوع خاطرخطیر و بزرگواره ایشان را به تلخی پریشان و آزرده کرده است. و بمثابه زخم شدیدی روح و روانش را شکنجه میدهد. اگر ایشان قدرت نظامی داشت، بیشک مثل خاندان معدوم پهلوی با توپ و تانک ازروی نعش مردم آذربایجان رد میشد، و نشان میداد که برای اهداف مالیخولیای خود به هیچکسی رحمی نمیکند. زیرا جناب ایشان مثل دیکتاتورهای اسلامی جز زبان زور زبان دیگری نمی فهمد. و برایش اهمیتی ندارد، که مردمان غیر فارس، زبان مادری، زبان عمه ای و زبان خاله ای وی را قبول دارند، و یا

ندارند. از نظر وی بزورهم که باشد همه باید به زبان مادری، به زبان عمه ای و به زبان خاله ای ایشان صحبت بکنند. و مثل سردمداران رژیم اسلام، رای مردمان غیر فارس برایش به اندازه کشک هم ارزش ندارد. جهان بینی جناب ایشان بر این معناست، که همه باید تحت فرمان و اطاعت و خط فکر وی قرار بگیرند، و هیچگاه از حقوق زبانی، ملی ـ مدنی، و حق تعیین سرنوشت خود، حرفی بمیان نیاورند. تا مدام العمر یوغ برده گی بر گرده شان آویزان باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی، از آنجا که بنده را به "تهمت زنی" متهم کرده اید، خود را مجبور می بینم که چند فاکت در اثبات سخنانم بیاورم. بنده در اینجا فقط به سه مقاله یا یادداشت از شما بسنده می کنم. هر سه لینک در پایین آمده. (1) در مطلبی با عنوان "جنتی و برخی از افراد اپوزیسیون، مخالف حضور اصلاح طلبان در انتخابات هستند"، مورخ 4 ژانویه 2011 شما رسما و علنا از برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی و شرکت اصلاح طلبان در آن دفاع کرده اید و آن بخش از اپوزیسیون را که انتخابات در نظام جمهوری اسلامی را نمایشی بیش نمیداند، با آخوندهایی مانند جنتی مقایسه کرده اید. (2) در یادداشتی با عنوان "راهپیمایی سکوت به معنی مسکوت گذاشتن مطالبات مردم نیست"، مورخ 10 ژوئن 2010 شما با قاطعیت ادعا کرده اید که اصلاح طلبان از مطالبات مردم ایران دفاع می کنند و در مبارزه با کودتاچیان هستند.

(3) در مقاله ای با عنوان "تحریم، جنگ و آینده جمهوری اسلامی"، مورخ 12 ژانویه 2012 هر چند شما زیرکانه از بیان نظرات واقعی خود طفره رفته اید، ولی خواننده ای که از شما زیرک تر باشد، در می یابد که شما در این مقاله به طور غیر مستقیم آینده و سرنوشت جمهوری اسلامی را با آینده و سرنوشت ایران یکی دانسته اید. در تیتر به روشنی صحبت از "آینده جمهوری اسلامی" ست. درست با اولین جمله ی مقاله مشخص میشود که برای شما ایران با جمهوری اسلامی هیچ فرقی ندارد و شما منافع ایران را گره خورده با منافع نظام جمهوری اسلامی میدانید. در جمله اول مقاله شما صحبت از "تاسیسات موشکی و نظامی ایران" است. یعنی شما حتی ارتش جانی جمهوری اسلامی را که در همه جای دنیا فعالیتهای تروریستی دارد ارتش ایران میدانید و منافع ارتشیان رژیم را با منافع مردم ایران یکی میدانید. در بقیه مقاله کاملا آگاهانه گاهی از ایران و ایرانیان و گاهی از جمهوری اسلامی سخن رفته تا این سه در ذهن خواننده یکی تلقی شوند. لینکها: .... http://iranglobal.info/node/7558 ...... http://iranglobal.info/node/35054 ....... http://iranglobal.info/node/1636 .......
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نگاه «عملی-نظامی» یا «عملی -استراتژیک» به سیاست : «پولیتک پراتیکی» پیش بردن سیاست عملی ست. سیاستی ست ممکن،قابل پیاده شدن،و مشکل گشا، در حل مسایل. و ضرور. تغییر زندگی،زندگی بهتر ،تغییر نظام دیکتاتوری، تنها با «همکاری» افراد و نیروها بر اساس منافع و منافع مشترک امکان پذیر است. جامعه ایران در کل خواهان تغییراست.اپوزیسیون در کل خواهان تغییر است. اما «همکاری» مشکل گشا و امید انگیزی وجود ندارد. تغییر نطام دیکتاتوری «اجرای عدالت» است. در این عدالت همه «سود دارند و سود میبرند» . همکاری بدون «قرار داد و پیمان» ممکن نیست. بدون آن هرکس اسب خود را می تازد. تازاندن همه اسبان در یک جهت و هدف و مقصد نیاز به «قرار داد» دارد. واضح است قرارداد «اصولی»دارد که همکاری کنندگان در مورد آن باید به «توافق» برسند. اما در اپوزیسیون ایران چرا این «پیمان» بسته نمی شود؟ آیا آنها این اصول حداقل را نمی شناسند؟

بدیهی ست که میشناسند.حتی«منافع» خود را هم می شناسند. حتی میدانند که باید در مورد خواسته های حداقل توافق کنند و نه حداکثر و ایده آل. پس چرا قرار داد بسته نمی شود؟ آنها میدانند هیچ نیرویی به تنهایی قادر به حرکت در آوردن جامعه و ایجاد تغییر نیست.پس چرا همکاری نمی کنند و یا همکاری ها بی نتیجه و تنها به کنفرانسها محدود میشود؟ و همه نیز واقف اند که دارند شکست میخورند.اما چرا «قرار داد همکاری و اصول یک پیمان» عملی را نمی توانند منعقد کنند و آنرا حفظ نمایند ودر چارچوبش به تلاش مشترک جبهه ای، ائتلافی، متحد بپردازند؟ آیا منافع و سود این کار را نمی دانند؟ روشن است که به همه اینها واقف اند. اما چرا دربن بست گیر کرده اند؟ چرا نمی توانند با بستن یک قرارداد منصفانه که همه در آن آزادو برابر باشند و کوششها را هماهنگ کند و در خواسته های حداقلی توافق ایجاد کند و بن بست را بشکنند، وارد شوند؟ قرارداد سیاسی در اصول کلی و مختصر بسته میشود. همکاران از وارد شدن و توافق در جزئیات را ممکن و میسر نمیدانند.از این رو «جزئیات را به فراموشی» می سپارند. در میان اپوزیسیون ایرانی «وارد شدن به جزئیات و تعیین آنها از پیش شرط و اصل اساسی»ست! این را میگویند «کار تعیین تعداد رقاصان جنّ سر یک سوزن»! که پایانی برآن نیست. «بحث های ذهنی،تئوریک، غیر عملی» مثل سیل روان میشود و کوشندگان را باخود می برد. «دید غیرعملی» آنها را میخورد.آنها به جزئیات پایان ناپذیر، «پوشش بی خبری» نمیدهند. آنها را برای خود نگاه نمی دارند. تکلیف همه چیز را میخواهند از پیش تعیین کنند بدون اینکه توجهی به « ضرورت ، زمان و مکان و احتمال وقوع پدیده ها» داشته باشند. کنفرانس تبدیل میشود به بر«شمردن جن ها»،و بعد هم پایان می یابد. اپوزیسیون ایران فاقد دید «عملی» به کار است.آن، دید «جن شماری» دارد.وقتی کودکی می پرسد این لامپ کوچلو را چطور میتوانم روشن کنم؟ بجای اشاره به «سیم و باطری»،و روش وصل آنها، داستان ادیسون تعریف میکند. مثالی بزنم.«چپ» ایران میخواهد تشکل بزرگ خود را بسازد. سالهاست بحث میکند و هنوز اندر خم یک کوچه است. هنوز نتوانسته از این سئوالات خود را برهاند که «چپ کیست ؟سوسیالیسم چیست؟و ...صدها سئوال دیگر». او دارد جن شماری میکند. مشکل چپ یک «برنامه» است که بگوید چه میخواهد و قصد انجام چه کاری را دارد. با این توضیحات امیدوارم روشن شده باشد که «کار و سیاست عملی» چیست. و چرا مخالفین دیکتاتوری جن شماری میکنند. برویم سر موضوع « دید نظامی» یا استراتژیک. این نگاه در عین حال که دیدی عملی ست در همان حال دیدی «قربانی کننده» نیز هست. عین بازیگر شطرنج. برای هدف مجبور است هزینه و تلفات بدهد. اما به اصول اخلاقی و هدف و شیوه ی انسانی خود برای رسیدن به هدف وفادار است. بجای طرح برنامه حداکثر و ایده آل با برنامه حداقل آغاز میکند.بجای اینکه مبارزه را به تنهایی پیش ببرد ضعف خود را می پذیرد و به همکاری تن میدهد. بجای اینکه تنها برای هدف خود بجنگد خود را مجبور می بیند که نخست برای اهداف مشترک بجنگد.نیرویی را که مورد پسندش نیست بخاطر اهداف مشترک می پذیرد. حداقل مقطعی. بجای اینکه برای آرمان نهایی بجنگد ترجیح میدهد برای آرمانی که عملی ست بجنگند.مثلا نخست بجای استقرارسوسیالیسم برای حاکمیت دموکراتیسم می جنگد. و با این نیروها وارد همکاری میشود . و مثالهای دیگر. همانطور که قید شد این دید«عملی-استراتژیک» است.وموانع همکاریها را می شکند. برای« نگاه عملی و نظامی» از «ماکیاولی»، می توان مثالهای زیادی آورد و علاقمندان می توانند به نوشته های او مراجعه کنند با توجه به این نکته که در اندیشه ی من تطبیق شیوه ی رسیدن به هدف انسانی با هدف الزامی ست. برخلاف ماکیاولی.چنین است علت عدم تشکیل جبهه ی متحد علیه دیکتاتوری در ایران. عدم نگاه عملی-نظامی درسیاست.
نوشته شده توسط: Anonymous

علی رغم تصور بعضی ها من اعتقاد دارم زنان کرد می توانند دوشادوش مردان با حفظ عفت ! با داعش بجنگند

نوشته شده توسط: Anonymous

واقعیت این است که اطلاعات پلید آخوندی بسیار تلاش دارد تا شهادت علی زرکش را ,, قتل درون سازمانی ,, جا بیاندازد. این مورد نه تنها در رابطه با این شهید انقلابی , بلکه در رابطه با تمامی انقلابیون دیگر نیز بکرات گفته و توسط عوامل ریز و درشت آن به طرق مختلف نشر و انتشار یافته است. علی زرکش در وهله نخست مجاهدی قهرمان بود و مابقی تنها و تنها ,, تیتر و عنوان بودند,,. تابلوهایی بودند که روزی بالای سر میزنن و بعد آن را در یک بستر مبارزاتی بر میدارند. مهم اصالت آن جریان فکری و رابطه ی فرد , خواه کادر و یا هوادار , با آن جریان انقلابی است. دیکتاتوری آخوندی قاتل علی زرکش و هزاران هزار زرکش دیگر است. این گزمگان خامنه ای و خمینی هستند که می کشند و اعدام می کنند و جنگی ناعادلانه را بر مردم ایران تحمیل کرده اند. و این جوانان آگاه و زنان و مردان ما هستند که از حقوق خود به هر طریق ممکن دفاع می کنند.

در زمان رژیم گذشته چنین بود و کنون نیز درب بر همان پاشنه می چرخد. متاسفانه فرصت و امکان جریانات مبارز و انقلابی برای روشنگری و افشاء چنین سناریوهای سخیفی کم و محدود است. باشد روزی فرابرسد تا در محضر مردم ایران و در یک دادگاه ذیصلاح بین المللی نخست تمامی عاملان و آمران پلید آخوندی را به پای محاکمه کشانده و همچنین در آن پروسه نیز به تمامی ترهات این چنینی پاسخ داده شود. یک جریان فکری اصیل از چنین شانتاژهایی هراس بدل راه نمی دهد و از هرگونه روشنگری به یقین استقبال می کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم یا آقای کامنت گذار بی نام . داده های شما به نظر واقعی نمی رسند. می گویید بورسیه 1391 هستید و سال آخر دکتری. یعنی دوره دکتری شما فقط دوسال طول می کشد! حتی برای پاس کردن واحد های درسی هم به مدتی بیشتر از دو سال نیاز است چه رسد به اینکه پایان نامه را هم تمام کنید و از آن دفاع هم بکنید. اگر هم در خارج کشور تحصیل می کنید و فقط باید پایان نامه را تمام کنید که دیگر مدت معینی مطرح نیست که می گویید سال آخر هستید. تازه می گویید در همین مدت دو کتاب نوشته اید که قرار است در دانشگاه ها تدریس شود! این هم یک ادعای عجیب و غریب است. پس پایان نامه دکتری را کی می خواهید بنویسید؟! اگر شما یک چنین نابغه ای هستید اصلا چه نیازی داشتید که پارتی بازی کنید و در فهرست نورچشمی ها بدون امتحان به دوره دکتری بروید؟ لطفا دیگران را نادان و ساده لوح فرض نکنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي صابر خوب شوع كردي ولي صبرت زود سر آمد ودم خروس واقعي ابراز وجود نمود ،بي مدرك سخن گفتن وبدون رفرانس اتهام زدن كار رژيمهاي ديكتاتوري سرخ وسياه ومريدان الباقي است لوطفا سند أين كه كسي از جنبش ملي شادروان هيئت را فاراماسيون خوانده نشان دهيد و اينقدر از بزرگي شان ومنزلت دكتر هيىئت ونكوداشت نام وارليق در ميان اگثريت جوانان و آزاديخواهان ملي دچار خود كوچك بيني نباشيدودوران بازنشستگي را دور از پريشانخاطري بگذرانيد

نوشته شده توسط: Anonymous

خطاب
به آقای آ.ائلیار ــــــــ
آقای عزیز ! ایران نویسنده ، شاعر، ریاضی دان ، دانشمند و ... کم نداشته است. پس از فوت دکتر خانلری ، کسی از اهالی مازندران ،این قصه را مکرر نکرد که مرحوم خانلری مازندرانی بود . تنها بحث بر سر میراث ادبی او بود . کسی از مازندرانی ها هم ، نگفت، « یاشاسین مازندران» . ملک الشعرا بهار ، خراسانی بود. اما ، پس از فوتش ، تنها نوشتند که « از ملک ادب داعیه داران همه رفتند » و هیچکس تأکید نکرد که بهار خراسانی بود و نگفتند « یاشاسین خراسان » . سعیدی سیر جانی ، کرمانی بود. در مورد او هم ، گفتند ، ایران ( نه کرمان ) یکی از مفاخر ادب خود را از دست داد و قس علی هذا . من نمی دانم ، برخی از شما آذری ها چه تافته جدا بافته ای هستید که به هر مناسبتی ، بر طبل « آذری » بودن خود می کوبید و سرود ِ « این منم طاووس علیین شده » سر می دهید ؟

آقای آ.ائلیار ! شما عادت کرده اید که در هر موضوعی، برای خود حق اهلیت قائل شوید . در ایران گلوبال ، ظاهراَ همه حق دارند ، اما انگار شما « حق ویژه» دارید. الحمد لله ، ممیزی کامنت های دیگران هم با شماست . یعنی ، ریش نداشته ی ما کاربران ، به نوعی در گرو میل مبارک و قیچی تیز شما ست و این که از دنده چپ بیدار شده باشید ، یا از دنده ی راست.
قلم رنجه می فرمایید و می نویسید و بسیارهم می نویسید . از این بایت ممنونیم که ما کاربران بی سواد را ، از دریای بیکران دانش و زبان دانی تان ، بی نصیب نمی گذارید . مواردی هم هست که این امتنان از حد می گذرد. به خصوص ، آن جا که از « گور ِ پارس » می نویسید و با زبانی سمبلیک !!، « پارس = فارس » را ، در کنار « گور » می نشانید و با « پارس ِ » سگ هم صدا و همنشین می کنید ! به قول مولوی : چون قلم در دست غَداری = ایلیاری بود / لاجرم منصور بر داری بود. فعلاَ ، در ایرانگلوبال ، همه ی اختیار با شماست و از کاربران ، به ناچار ، جز نظارت ِ همراه با رضایت ، کار دیگری بر نمی آید. کیانوش عزیز هم ، یادگرفته است که ( در مواردی اینچنین ) برای ممانعت از وقفه در کار سایت ، گاه ، هر دو چشم مبارکش را، برای مدتی به مرخص استعلاجی بفرستد!
اما ، دوست عزیز ! به این « حق ویژه » و این همه اختیار قانع باشید و در رویارویی با کامنت های کاربران ، به همان « ممیزی » رضایت دهید . نه این که ، با طرح هر موضوعی ، پا برهنه وسط گود بپرید و به آن هایی که جرئت کرده اند ، در تخالف با نظر سرکار بنویسند ، نهیب بزنید و بکوشید آن ها را سر جای شان بنشانید.

آقای عزیز ! ایران نویسنده ، شاعر، ریاضی دان ، دانشمند و ... کم نداشته است. پس از فوت دکتر خانلری ، کسی از اهالی مازندران ، این قصه را مکرر نکرد که مرحوم خانلری مازندرانی بود . تنها بحث بر سر میراث ادبی او بود . کسی از مازندرانی ها هم نگفت، « یاشاسین مازندران» . ملک الشعرا بهار ، خراسانی بود. اما ، پس از فوتش ، تنها نوشتند که « از ملک ادب داعیه داران همه رفتند » و هیچکس تأکید نکرد که بهار خراسانی بود و نگفتند « یاشاسین خراسان » . سعیدی سیر جانی ، کرمانی بود. در مورد او هم ، گفتند ، ایران ( نه کرمان ) یکی از مفاخر ادب خود را از دست داد و قس علی هذا . من نمی دانم ، برخی از شما آذری ها چه تافته جدا بافته ای هستید که به هر مناسبتی ، بر طبل « آذری » بودن خود می کوبید و سرود ِ « این منم طاووس علیین شده » سر می دهید ؟

مرحوم پروفسورهیئت ، در وصیت نامه اش ( به کرات) بر ایرانی بودنش تأکید می کند. اما، شما ( مخصوصاَ شما ، آقای ائلیار که در نوشته های تان ، این همه به واژه مادر مرده ی « انسانیت» زحمت می دهید ) یک پله از « آذری » بودن پایین نمی آیید و ازهر فرصت مغتنم و نامغتنمی ، سوء استفاده می کنید و هی به « جوانان آذری » رهنمود می دهید، که بشتابید که « زبان مادری » در خطر است ! و هی به « نسل جوان آذری » هشدار می دهید که چنین کنند و چنان کنند و... دوست عزیز ! شما ، به شهادت نوشته های مسلسل تان ، تنها شعار می دهید. کمی ( دست ِ کم ) با خود صادق باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر امرالله ابراهیمی عزیز رفیق خستگی ناپذیرمان

نوشته شده توسط: Anonymous

بادرود
سپاسگذارم اگر پاسخ بدید:
رژیم ایران چه نقشی در اجرایی نشدن پیمان صلح اسلو داشت! چرا این پیمان با وجود اینکه فتح (به گفتهء شما گروه مسئولیت پذیر) بر سرکار بود عملی نشد و اسرائیل به تعهدات خودش عمل نکرد؟
به نظر میاد که غرب با حمایت بی چون و چرا از اسرائیل و اسرائیل با نادیده گرفتن پیمانها و قوانین جهانی خواستار حل عادلانه مشکل فلسطین نیستند و یا باید بپذیریم رژیم جمهوری اسلامی بسیار قوی تر از جبههء غرب میباشد!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

یکی از دوستان میگفت: روزی جناب اسماعیل نوری اعلا، که خود را متفکر و فیلسوف قرن حاضر تلقی میکند، و کمتر کسی را همطراز خود میداند. و موقع حرف زدن مثل آخوندها، چهره نورانی و متفکری بخود میگیرد، و مثل پدر روحانی شیعه اثنا عشری دوازده امامی، هنگام صحبت، گوئی که چهره نورانیش مشعشع شود، و اثر ذرات تشعشع آن چشم را بزند، نظاره چهره نورانیش برای چشمان عادت نکرده بچنین انواری، که تصور امام زمان (عج فرجه شریف) حضرت آقا امام زمان را در خاطر تداعی میکند، اخیرا ایشان در تلویزیون آذربایجان جنوبی (گوناز تی وی)، مصاحبه ای داشت که در آن در جواب مدیر برنامه تلویزیون فوق که از ایشان پرسید: " آیا مردم اعراب الاحواز که ثروت نفت زیرا پایشان غارت میشود، و خود مردم عرب الاحواز هیچ بهره ای از آن ندارند، و از نظر رفاه اقتصادی در شرایط بسیار بدی زندگی میکنند، و در فقر غیر قابل تصوری بسر میبرند، و رژیمهای دیکتاتور

شیخ و شاه حتا آب آشامیدنی سالم را نیز از ملت عرب الاحواز دریغ کرده اند، اگر فردا این جماعت بپا خیزد و برای کسب حقوق اقتصادی، سیاسی و "حق تعیین سرنوشت خود" در مقابل استعمار و استثمار دولت سرکوبگر ( تهران ـ مرکز) اعلام استقلال کند، واکنش شما به عنوان یک آدم دمکرات، نسبت به چنین رویدادی چگونه خواهد بود؟" آقای نوری اعلا که گویا خود را برای یک همچه سئوالی آماده نکرده بود، و گوئی که این سئوال گزنده مثل برق او را غافل گیر کند، بی آنکه معطل کند، افزود: ( شما فکر میکنید، این کار به این ساده گی است؟)، و پس از مکث کوتاهی انگار دنبال کلمات مطلوبی برای بیان نکته نظراتش میگشت، در حالیکه قیافه اش حالت غضبناکی بخود گرفته بود و ردیف ابروانش در اثر هیجان اضطراب آلودی مثل پله های نامنظم از مسیر خود خارج شده بود، در این لحظه بلحن تهدید آمیزی به گرداننده برنامه گفت: (اگر کسانی همچه چیزی بکنند، ملت میریزد و آنها را میخورد!). مدیر برنامه "گوناز تی وی" که از پاسخ فتوا گونه آقای نوری اعلا بسختی میتوانست خنده خود را پنهان کند، بلحن طنز آلودی از وی پرسید: " آقای نوری اعلا! آیا مردم ایران آدمخور هستند که بخواهند مردم اعراب الاحواز را بخورند؟" آقای نوری اعلا که دید کار را خراب کرده است، در حالیکه چهره عبوس و یاس آلودی بخود گرفته بود، گفت: (منظورم اینکه بحسابشان میرسند.). مدیر برنامه پرسید:" آیا منظورتان از بحسابشان میرسند، چیست؟ یعنی همه را سرکوب میکنند؟". آقای نوری اعلا جواب داد: " هر طور که فکر میکنید!". مدیر برنامه پرسید:" شما از ملت ایران، سخن میگوئید، در ایران نه یک ملت، بلکه ملل گوناگونی مثل، ملت عرب، ملت بلوچ، ملت کرد، ملت ترکمن و ملت فارس، و ملت ترک آذربایجان، که تقریبا نصفی از جمعیت جغرافیای ایران را تشکیل میدهد، وجود دارند. و اینان مثل ملت اعراب الاحواز خواهان "حق تعیین سرنوشت خود" هستند. منظور تان کدام ملت است که میخواهد بریزد و ملت اعرب الاحواز را بخورد؟ آیا ملت مد نظر شما ملت فارس است؟" آقای نوری اعلا وقتیکه دید گیر کرده است، و هر گونه پاسخی کار را بدتر از پیش و خرابتر خواهد کرد، بجای پاسخ به پرسش مدیر برنامه تلویزیون، با ترش روئی گفت :( من امروز در جائی قرار دارم، و باید آنجا بروم. و وقت ندارم به این سئوالات پاسخ دهم. از این رو با شما خدا حافظی میکنم.). مدیر برنامه تلویزون، که از رفتار او به تعجب افتاده بود، گفت:" هر طور که باب میلتان است، اما شما قول داده بودید، که امروز حد اقل یکساعت مهمان برنامه ما باشید. و به سئوالات بینندگان "گوناز تی وی"، پاسخ دهید". آقای نوری اعلا در پاسخ وی گفت: (من یادم رفت بشما بگم که امروز در جائی قرار دارم.) مدیر برنامه گفت:" هر طور که دوست دارید." و با اعلام پایان برنامه گفتگو با آقای نوری اعلا، با وی خدا حافظی کرد. با اتمام برنامه گفتگو، تصویر ایشان از صفحه تلویزیون "گوناز تی وی" محو شد. این طرز رفتار، و گفتار جناب اسماعیل نوری اعلا، واکنش شدیدی در میان ملت اعراب الاحواز ایجاد کرد که روز بعد سیاستمداران اعراب الاحواز با مصاحبه های مطبوعاتی، و نوشتن مقالات متنوعی بگفتار آقای نوری اعلا اعتراض کردند، و او را متهم به نژاد پرستی ساختند، که گویا در عصر قرن بیست و یکم، با افکار پان ایرانیستی خود، در ملا عام حکم آدمخوری بر علیه ملت اعراب الاحواز را صادر میکند. اکنون وقتی انسان نام جناب " اسماعیل نوری اعلا" را در میان لیست چنین محافلی که اسم کنگره روی خود میگذارند، میبیند، تعجب میکند. حال تو خودت بخوان حدیت مفصل از این مجمع.


نوشته شده توسط: Anonymous

آقا و يا خانم شباهت نوشته فرموده ايد « کسیکه بقول شما با دشمان مردم یعنی دولت شاه و شیخ همکاری کند ، نمی تواتوند قهرمان ملی شود » حال از جنابعالی سوال ميکنم دکتر چه همکاری با رژيم خونخوار ايران کرده به جز دوران جوانی که بعنوان پزشک استخدام دولت شده بعدا مطب خصوصی داشته و اگر استخدام آن دوره را همکاری با رژيم ميدانيد آنوقت بايد بگويم وای بحال توهمت زده گان .منتها خدمت جنابعالی عرض کنم که خامنه ای از دکتر خواسته بود که بعنوان مشاور پزشکی با رهبری همکاری بکند که دکتر با آوردن بهانه مريضی و صحتش زير بار نرفت و حتی در اين راه مطب خصوصی اش در خيابان فلسطين را فدا کرد . حتی برخی از دوستانش توصيه کرده بودند که قبول همکاری بکند تا راه امکانات بيشتر به حرکت ملی باز شود ولی دکتر با يک نه به همه امکانات از جمله مالی نه گفت و راه امکانات مردمی را انتخاب کرد. و به همين علت که حتی علارغم آروز و وصيت

آروز و وصيت اش رژيم اجازه دفن در تبريز را نداد و اين هم اطلا عيه دوستان نزديک و همکارانش در مجله وارليق « ،علیرضا صرافی از نویسندگان نشریه "وارلیق" اعلام کرده است که گفتگوها با مقامات رسمی ایران برای انتقال پیکر پروفسور هیئت به تبریز بی نتیجه باقی ماند و آنان با این امر مخالفت کردند.

وی اعلام کرده است که ابتدا حسن روحانی با انتقال پیکر پروفسور هیئت موافقت کرده بود که در گام بعدی دیپلمات های ایرانی و سفیر ایران در باکو اعلام کرده که انتقال وی به تبریز ناممکن است .

در همین راستا علیرضا صرافی یکی از مکاتبه های نویسندگان نشریه وارلیق با مقامات ایران برای انتقال پیکر پروفسور هیئت به تبریز را در صفجه فیس بوک خود منتشر کرده است.

پیش تر رضا هیئت از نزدیکان پروفسور هیئت اعلام کرده بود که با بی نتیجه ماندن گفتگوها برای انتقال پیکر پروفسور هیئت به تبریز،وی در مزارگان خیابان فخری بادکتر با آوردن بهانه مريضی و صحتش زير بار نرفت و حتی در اين راه مطب خصوصی اش در خيابان فلسطين را فدا کرد . حتی برخی از دوستانش توصيه کرده بودند که قبول همکاری بکند تا راه امکانات بيشتر به حرکت ملی باز شود ولی دکتر با يک نه به همه امکانات از جمله مالی نه گفت و راه امکانات مردمی را انتخاب کرد. و به همين علت که حتی علارغم آروز و وصيت اش رژيم اجازه دفن در تبريز را نداد و اين هم اطلا عيه دوستان نزديک و همکارانش در مجله وارليق « ،علیرضا صرافی از نویسندگان نشریه "وارلیق" اعلام کرده است که گفتگوها با مقامات رسمی ایران برای انتقال پیکر پروفسور هیئت به تبریز بی نتیجه باقی ماند و آنان با این امر مخالفت کردند.

وی اعلام کرده است که ابتدا حسن روحانی با انتقال پیکر پروفسور هیئت موافقت کرده بود که در گام بعدی دیپلمات های ایرانی و سفیر ایران در باکو اعلام کرده که انتقال وی به تبریز ناممکن است .

در همین راستا علیرضا صرافی یکی از مکاتبه های نویسندگان نشریه وارلیق با مقامات ایران برای انتقال پیکر پروفسور هیئت به تبریز را در صفجه فیس بوک خود منتشر کرده است.

پیش تر رضا هیئت از نزدیکان پروفسور هیئت اعلام کرده بود که با بی نتیجه ماندن گفتگوها برای انتقال پیکر پروفسور هیئت به تبریز،وی در مزارگان خیابان فخری باکو به خاک سپرده می شود.»«“Biz, bu məktubu imzalayanlar, Təbrizin Şairlər Məqbərəsində dəfn edilmək istədiyini dəfələrlə böyük ustaddan eşitdiyimizi bildirir, ölkə və vilayətin məsulları, eləcə də əlaqədar orqanların əməkdaşlığı ilə ustadın son arzusunun yerinə gətirilməsini gözləyirik”, deyə məktubda qeyd edilir.

Məktubu tanınmış yazarlar Əziz Möhsüni, Kərim Məşrutəçi, Həsən Məcidzadə, İbrahim Rəfrəf, Əlirza Sərrafi, İsmail Hadi, Eyvaz Taha, Hüseyn Məhəmmədxani, Məhəmməd Rza Heyət və Həsən Cəfərzadə imzalayıb.VO
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

در ارتباط با «سرنگونی» ؛جناب منوچهر« لب کلام» را ادا کرده است . ضرب المثل ایرانی و بسیار قدیمی و با معنی می گه :«چاه نکنده ؛ برج دزید» . به تاریخ که نگاه می کنیم ؛رژیم ها و نظام های سیاسی مثل انسان ها یک روز متولد و روز دیگر جان را به جان افرین تسلیم می کنند و«سرنگون» می شوند _قهر آمیز ، یا مسالمت آمیز ودر اشکال متفاوت و در نتیجه «انتخابات ازاد » ، کودتای نظامی ویا حمله نظامی خارجی جای خود را به نظام دیگری می دهند و در این سرنگونی ها برخی کشور ها می مانند و برخی دیگر به کشور های کوچک تر تجزیه می شوند..تاریخ بشریت یعنی تولد نظام ها و مرگ ها آن همراه با زایش و تولد کشورهای جدید بوده است

اینکه حکومت جمهوری اسلامی چگونه ، بدست چه کسانی و در چه تاریخی؛ سقوط خواهد کرد بر کسی مشخص نیست . آنچه مشخص است ؛اینه که 99 در صد مردم ایران در ابعاد مختلف با این نظام ولایتی مشکل دارند . از رئیس جمهور گرفته تا دختر جوانی که کمی روسری اش در این گرمای 45 در جه تهران به عقب رفته و یا خودش عمدا برای نشان دادن زیبایی اش به عقب رانده است.اخیر گزارشی تحت عنوان «آخرین وضعیت اپوزیسیون ایران از دید کنگره آمریکا»http://www.iranglobal.info/node/37299
منتشر شد که نشان می دهد که اپوزیسیون در مجموع خود (سرنگون طلب و اصلاح طلب ) وزنه چندانی محسوب نمی شوند که قدرت های بزرگ روی انان حساب باز نمایند. از سوی دیگر اوضاع خاورمیانه چنان « شیر تو شیر شده» که« سگ صاحب اش را نمی شناسه». هواپیماهای نظامی جمهوری اسلامی سلاح های سنگین همراه با کارشناسان نظامی در اقلیم کردستان پیاده می کند ؛ آن طرف تر هواپیماهای اف 18 امریکا مواضع داعش را بمباران می کنند. عربستان و ترکیه سکوت کرده اند و چریک های پ پ ک برای نجات کرد های ایزدی معبر هایی به عرض 70 کیلیومتر باز می کنند. غربی ها فعلا با ورق داعش بازی می کنند تا شیعه های ضد غربی ها را سر عقل بیاورند وگرنه سگ هار را بسوی شیعه ها و جمهوری اسلامی رها خواهند. فعل دندانهای تیز داعش شیعه ستیز و کرد«کش» است . داعش چنان گستاخ شده است که در مرکز لندن و شهر های اروپایی دست به مبارزه جویی علنی می زند.بی شک برای مقابله با این آدمخور ها؛ نیاز به ایجاد ،جبهه جهانی علیه داعش است که خوشبختانه این جبهه بی نام در حال شکل گیری است..منظور این است که نبود الترناتیو فراگیر_ که همه ی اتنیک ها و گروههای اجتماعی را در بر گیرد_باز هم در این شرایط حساس که قدرت های بزرگ در حال تغییر نقشه سیاسی خاور میانه اند؛ کافی بنظر نمی رسد... تا یادم نرفته بگم كه اخیرا، تزی در امریکا طرح شده است که می گوید :« غرب برای اینکه برای همیشه از دست گروههای تند رو اسلامی رها شود؛ بهتر است که کمک شود که داعش قدرت را در سراسر منطقه بدست گیرند ؛ آن وقت عرب ها هم مثل ایرانی ها ضد حکومت اسلامی خواهند شد و به نظام های سکولار باور خواهند شد....این بحث ادامه خواهد داشت
نوشته شده توسط: Anonymous

یکی از دوستان میگفت: روزی جناب ،،،،،،،،،،،،،، که خود را متفکر و فیلسوف قرن حاضر تلقی میکند، و کمتر کسی را همطراز خود میداند. و موقع حرف زدن مثل آخوندها، چهره نورانی و متفکری بخود میگیرد، و مثل پدر روحانی شیعه اثنا عشری دوازده امامی، هنگام صحبت، گوئی که چهره نورانیش مشعشع شود، و اثر ذرات تشعشع آن چشم را بزند، نظاره چهره نورانیش برای چشمان عادت نکرده بچنین انواری، که تصور امام زمان (عج فرجه شریف) حضرت آقا امام زمان را در خاطر تداعی میکند، اخیرا ایشان در تلویزیون آذربایجان جنوبی (گوناز تی وی)، مصاحبه ای داشت که در آن در جواب مدیر برنامه تلویزیون فوق که از ایشان پرسید: " آیا مردم اعراب الاحواز که ثروت نفت زیرا پایشان غارت میشود، و خود مردم عرب الاحواز هیچ بهره ای از آن ندارند، و از نظر رفاه اقتصادی در شرایط بسیار بدی زندگی میکنند، و در فقر غیر قابل تصوری بسر میبرند، و رژیمهای دیکتاتور

شیخ و شاه حتا آب آشامیدنی سالم را نیز از ملت عرب الاحواز دریغ کرده اند، اگر فردا این جماعت بپا خیزد و برای کسب حقوق اقتصادی، سیاسی و"حق تعیین سرنوشت خود" در مقابل استعمار و استثمار دولت سرکوبگر ( تهران ـ مرکز) اعلام استقلال کند، واکنش شما به عنوان یک آدم دمکرات، نسبت به چنین رویدادی چگونه خواهد بود؟" ،،،،،،،که گویا خود را برای یک همچه سئوالی آماده نکرده بود، و گوئی که این سئوال گزنده مثل برق او را غافل گیر کند، بی آنکه معطل کند، افزود: ( شما فکر میکنید، این کار به این ساده گی است؟)، و پس از مکث کوتاهی انگار دنبال کلمات مطلوبی برای بیان نکته نظراتش میگشت، در حالیکه قیافه اش حالت غضبناکی بخود گرفته بود و ردیف ابروانش در اثر هیجان اضطراب آلودی مثل پله های نامنظم از مسیر خود خارج شده بود، در این لحظه بلحن تهدید آمیزی به گرداننده برنامه گفت: (اگر کسانی همچه چیزی بکنند، ملت میریزد و آنها را میخورد!). مدیر برنامه "گوناز تی وی" که از پاسخ فتوا گونه آقای نوری اعلا بسختی میتوانست خنده خود را پنهان کند، بلحن طنز آلودی از وی پرسید: " آقای نوری اعلا! آیا مردم ایران آدمخور هستند که بخواهند مردم اعراب الاحواز را بخورند؟" آقای نوری اعلا که دید کار را خراب کرده است، در حالیکه چهره عبوس و یاس آلودی بخود گرفته بود، گفت: (منظورم اینکه بحسابشان میرسند.). مدیر برنامه پرسید:" آیا منظورتان از بحسابشان میرسند، چیست؟ یعنی همه را سرکوب میکنند؟". آقای نوری اعلا جواب داد: " هر طور که فکر میکنید!". مدیر برنامه پرسید:" شما از ملت ایران، سخن میگوئید، در ایران نه یک ملت، بلکه ملل گوناگونی مثل، ملت عرب، ملت بلوچ، ملت کرد، ملت ترکمن و ملت فارس، و ملت ترک آذربایجان، که تقریبا نصفی از جمعیت جغرافیای ایران را تشکیل میدهد، وجود دارند. و اینان مثل ملت اعراب الاحواز خواهان "حق تعیین سرنوشت خود" هستند. منظور تان کدام ملت است که میخواهد بریزد و ملت اعرب الاحواز را بخورد؟ آیا ملت مد نظر شما ملت فارس است؟" آقای نوری اعلا وقتیکه دید گیر کرده است، و هر گونه پاسخی کار را بدتر از پیش و خرابتر خواهد کرد، بجای پاسخ به پرسش مدیر برنامه تلویزیون، با ترش روئی گفت :( من امروز در جائی قرار دارم، و باید آنجا بروم. و وقت ندارم به این سئوالات پاسخ دهم. از این رو با شما خدا حافظی میکنم.). مدیر برنامه تلویزون، که از رفتار او به تعجب افتاده بود، گفت:" هر طور که باب میلتان است، اما شما قول داده بودید، که امروز حد اقل یکساعت مهمان برنامه ما باشید. و به سئوالات بینندگان "گوناز تی وی"، پاسخ دهید". آقای نوری اعلا در پاسخ وی گفت: (من یادم رفت بشما بگم که امروز در جائی قرار دارم.) مدیر برنامه گفت:" هر طور که دوست دارید." و با اعلام پایان برنامه گفتگو با آقای نوری اعلا، با وی خدا حافظی کرد. با اتمام برنامه گفتگو، تصویر ایشان از صفحه تلویزیون "گوناز تی وی" محو شد. این طرز رفتار، و گفتار جناب اسماعیل نوری اعلا، واکنش شدیدی در میان ملت اعراب الاحواز ایجاد کرد که روز بعد سیاستمداران اعراب الاحواز با مصاحبه های مطبوعاتی، و نوشتن مقالات متنوعی بگفتار آقای نوری اعلا اعتراض کردند، و او را متهم به نژاد پرستی ساختند، که گویا در عصر قرن بیست و یکم، با افکار پان ایرانیستی خود، در ملا عام حکم آدمخوری بر علیه ملت اعراب الاحواز را صادر میکند. اکنون وقتی انسان نام جناب " اسماعیل نوری اعلا" را در میان لیست چنین محافلی که اسم کنگره روی خود میگذارند، میبیند، تعجب میکند. حال تو خودت بخوان حدیت مفصل از این مجمع.


نوشته شده توسط: Anonymous

سلام
من یکی ازبورسیه های سال 91 هستم هستم
زمان مصاحبه 2 کتاب و 26مقاله معتبر داخلی و بین المللی داشتم ودرتمامی مقاطع دانشگاهی و بخصوص الان که سال اخر دکتری هستم نفر اول بودم
سوالی دارم
من بی سوادم؟
من نالایقم؟
دردوران دکتری نیز دو کتاب نوشته ام که یکی از آنها قرار بر تدریس آن در درون دانشگاه است.
چرا همه را به یک چوب میرانید؟ خواهش میکنم نگذارید جنگ قدرت دو طیف خودخواه منو شمارو از هم دلخور کند

نوشته شده توسط: Anonymous

این اسم هارو خوب یادداشت کنید. میان اینها کلی جاسوس و مزدور و تروریست هست که در اروپا و امریکا و کاناداو ایران و جاهای دیگه به عنوان دانشجو با پول ملت ایران زندگی میکنند به جاسوسی و به ادم فروشی مشغولند. بعی هم قرار است بشوند استاد دانشگاه و وکیل و وزیر و سردار و...

نوشته شده توسط: Anonymous

معمولا اشتباه بزرگ ما ایرانیها فقدان مسئولیت در قیال ابراز عقاید خود هستیم. اینکه یدلایل گوناگون با اسامی مستئار مثل بنده ابراز عقاید میکنیم خواه نا خواه به اعتبار بیان وکامنت لطمه میزند و آنرا فاقد ارزش حقوقی و شاید هم ارزش حقیقی میکند. لذا بنده معتقد هستم نباید اساس مباحث را بر روی کامنتهای مبهم تمرکز نمود. بر عکس بروی افکار اشخاصی که شجاعانه ابراز عقیده میکنند و خود را صاحب نظر میدانند. برای مثال همین آقای علیرضا اردبیلی سالیان سال آقای دکتر جواد هیئت را بعنوان فراماسیون فرانسه در ایران معرفی میکرد. اما امروز در سوگ آن شخصیت بزرگ اطلاعیه میدهد. آیا کسی نیست از این فرد حقیقی بپرسد که پس دم خروس را باور کنیم ویا قسم حضرت عباس را.

نوشته شده توسط: Anonymous

قا بل توجه ترکان مهاجربه سرزمین ایران زبان مادری همانطورکه از نامش پیداست زبان مادری است ومادربه فرزندش میا موزد همانطورکه مادرومادربزرگ های من به من آموخت زبان آذربایجانی آذری را ما که صاحب سرزمین آذربایجان هستیم نه مهاجم ومهاجر.دولت هم زبان دیوانی زبان دولتی را به شهروندان رواج داده ومیا موزد.چقدروقت این ملت دربند رامی گیرید درجای که آخوند که ملقمه ای است ترکان روسو فیل وعربان انگلو فیل مملکت را به تارج میبرند.آذری ترک نیست و ترک هم آذری نیست همانند این است که بگویید ایرانی عرب است.نزدیک به هزارسال حکومت درایران دست شما بوده همین الان خامنه ای کمپانی آنگو ساکسونی ترک هستند .قابله توجه است که این مجمع اجزایرترک احتیاج به هویت دارند اما نمی شه جعل هویت کرد بد میشه پاکستان و یا میشه ترکیه بی پایه بی اساس ودربحران بی هویتی میشه داعش چهل درصد نیروی داعش ترک هستند.پا پک خرم دین ایرانی آذری

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا و يا خانم شباهت نوشته فرموده ايد « کسیکه بقول شما با دشمان مردم یعنی دولت شاه و شیخ همکاری کند ، نمی تواتوند قهرمان ملی شود » حال از جنابعالی سوال ميکنم دکتر چه همکاری با رژيم خونخوار ايران کرده به جز دوران جوانی که بعنوان پزشک استخدام دولت شده بعدا مطب خصوصی داشته و اگر استخدام آن دوره را همکاری با رژيم ميدانيد آنوقت بايد بگويم وای بحال توهمت زده گان .منتها خدمت جنابعالی عرض کنم که خامنه ای از دکتر خواسته بود که بعنوان مشاور پزشکی با رهبری همکاری بکند که

بکند که دکتر با آوردن بهانه مريضی و صحتش زير بار نرفت و حتی در اين راه مطب خصوصی اش در خيابان فلسطين را فدا کرد . حتی برخی از دوستانش توصيه کرده بودند که قبول همکاری بکند تا راه امکانات بيشتر به حرکت ملی باز شود ولی دکتر با يک نه به همه امکانات از جمله مالی نه گفت و راه امکانات مردمی را انتخاب کرد. و به همين علت که حتی علارغم آروز و وصيت اش رژيم اجازه دفن در تبريز را نداد و اين هم اطلا عيه دوستان نزديک و همکارانش در مجله وارليق « ،علیرضا صرافی از نویسندگان نشریه "وارلیق" اعلام کرده است که گفتگوها با مقامات رسمی ایران برای انتقال پیکر پروفسور هیئت به تبریز بی نتیجه باقی ماند و آنان با این امر مخالفت کردند.

وی اعلام کرده است که ابتدا حسن روحانی با انتقال پیکر پروفسور هیئت موافقت کرده بود که در گام بعدی دیپلمات های ایرانی و سفیر ایران در باکو اعلام کرده که انتقال وی به تبریز ناممکن است .

در همین راستا علیرضا صرافی یکی از مکاتبه های نویسندگان نشریه وارلیق با مقامات ایران برای انتقال پیکر پروفسور هیئت به تبریز را در صفجه فیس بوک خود منتشر کرده است.

پیش تر رضا هیئت از نزدیکان پروفسور هیئت اعلام کرده بود که با بی نتیجه ماندن گفتگوها برای انتقال پیکر پروفسور هیئت به تبریز،وی در مزارگان خیابان فخری باکو به خاک سپرده می شود.»«“Biz, bu məktubu imzalayanlar, Təbrizin Şairlər Məqbərəsində dəfn edilmək istədiyini dəfələrlə böyük ustaddan eşitdiyimizi bildirir, ölkə və vilayətin məsulları, eləcə də əlaqədar orqanların əməkdaşlığı ilə ustadın son arzusunun yerinə gətirilməsini gözləyirik”, deyə məktubda qeyd edilir.

Məktubu tanınmış yazarlar Əziz Möhsüni, Kərim Məşrutəçi, Həsən Məcidzadə, İbrahim Rəfrəf, Əlirza Sərrafi, İsmail Hadi, Eyvaz Taha, Hüseyn Məhəmmədxani, Məhəmməd Rza Heyət və Həsən Cəfərzadə imzalayıb.VOA »
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم آزاده, ظاهرا" شما مخالفت با رژيم جنايتكار آخوندها را در ارتباط هم آهنگ با سرنگوني آن تصور كرده ايد, در صورتيكه انطباق اين دو مقوله با هم مستلزم هر دو شرط لازم و كافي ميباشد. اگر چه شرط لازم براي مخالفت با رژيم بر كسي پوشيده نيست ولي شرط كافي, يعني بودن آلترناتيو فراگير پس از سرنگوني, با پراكندگي كنوني نيروهاي مخالف وجود خارجي ندارد و تنها شعار تو خالي هست. مردم ايران تجربه انقلاب 57 را هنوز فراموش نكرده اند و دوران سلطنت هم - از همه نوعش - به زباله دان تاريخ پيوسته است.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" نابغه هائی که تنها نبوغ شان، پان ترک یابی‌ خیالی است """ از جواد هیئت شاکی‌ هستند """ اصحاب کهف دوباره بیدار شده اند، دشمنی آنان با جواد هیئت دست کمی‌ از دشمنی امثال """ تبریزی """ کاربر شناخته شده این سایت ندارد، دوباره گرد و خاک کنید، دولت سوسیالیست فرانسه، فرانسوا اولاند ، بشکه‌ای نفت قاچا ئی آدم کشان داعش را، در بازار سیاه، به قیمت ۲۴ دلار می‌‌خرد، وقتیکه سوسیالیست جهان وطنی تان اینگونه است، از شما چه انتظاری می‌شه داشت؟ آیا این فرانسه و دولت سوسیالیست آن کشور نبود که قذافی را به زیر کشیدند و کمپ‌های آموزش داعش را در این کشور دایر کردند؟ آیا این دولت سوسیالیست فرانسه نبود که به بهانه واهی راهی‌ " کشور مالی‌ " شد و کمپ‌های آموزش داعش را بر پاا کرد؟‌ای بی‌ وطنان ، تنها نبوغ شما، به لجن کشیدن دوستداران وطن است.

نوشته شده توسط: Anonymous

انچه از گفته ونوشته های منتقدین ازسازمان مخوف اسلامی رجوی فهیمده میشود ا ین که اقای علی زرگش بدستور مسعود رجوی نا جوانمردانه به قتل رسید.در این باره اقای سعید شاهسوندی خاطرات بیشتر ی را بخاطر همکار ی با اقای زرگش قلمی کرده اند.علی زرگش قربانی ارتجاع غالب و مغلوب شد. به امید روزی که قاتلان و محرک قتل ان دلسوخته در برابر دادگاه پاسخگو باشند.یادش گرامی باد.

نوشته شده توسط: Anonymous

قبل از هر چیز..تبریک صمیمانه به این خانم دانشمند...آقای عیوض...فکر میکنم همه طرفداران علم و دانش هستند که به بشریّت خدمت میکنند. ولی در مملکتی مثل ایران که تمام معیارهای انسانی فقط به یک قشر از جامعه ( اقلیّت فارس) تعلق بگیرد این انگیزه را ایجاد میکند که سایر ملل غیر فارس , برای آشکارا کردن هویتشان , نویسنده گان, شاعران, دانشمندان , و..و...و.. خودشان را به دنیا معرفی بکنند.. این کار خیلی طبیعی است و نتایج بدی هم نخواهد داشت. بخاطر این , دانشمند و فیزیسین معروف آزربایجانی(Lev Landau) متولد باکو را که در سال 1962 جایزه نوبل را در « فیزیک» از آن خود کرده بود برایتان معرفی میکنم..http://en.wikipedia.org/wiki/Lev_Landau

نوشته شده توسط: Anonymous

""" چگونه سیاستی را باید در پیش گرفت تا ایران، سوریه و عراق نشود؟ """ موضوع بسیار حیاتی‌ و مهمی‌ است و به هیچوجه راه حل سریع ندارد، میانبری نیز وجود ندارد، اگر "" سوریه و عراق به شدت در حال تبدیل به افغانستان هستند، آیا ایران پاکستان بعدی است؟ "" اگر چنین است افغانستان و پاکستان جایگزین چه کسی‌ خواهند شد؟ و نزول افغانستان و پاکستان به و تجزیه این دو ۲ کشور چگونه ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟ اگر روزی روزگاری، رژیم فارس ایران، قصد داشت نواری شیعه، از ایران، تا عراق و از آنجا سوریه و دریای مدیترانه ایجاد کند، بی‌ ثباتی‌ها باعث شد آدم کشان، تروریست‌ها نوار ارتباطی‌ از افغانستان، پاکستان، ایران، عراق تا سوریه ایجاد کنند، دولت فعلی‌ ایران، توان کنترل این راهرو را نخواهد داشت، "" قاچاق نفت، گاز دست به دست قاچاق مواد مخدر خواهد داد "" و کدام ابله جامعه شناس دانشگاه رفته پروفسور خنگی نمیداند

که "" مخلوط گاز ، نفت و مواد مخدر "" چگونه دروازه‌های جهنم را باز خواهد کرد، برای جلوگیری از این وضعیت، "" ترکیه، ایران و عربستان "" در سطح منطقه‌ای باید همکاری کنند، ولی‌ اختلافات "" رژیم فارس ایران با عربستان "" به مرور زمان به دلایل ژئوپلتیکی فقط تشدید خواهد شد، آمریکا دیگر "" توان مالی‌ "" پلیسی‌ جهان را ندارد، روند حوادث بسیار سریعتر از روند "" فدراتیو کردن ایران "" خواهد بود، و انباشت تضاد‌ها در جامعه چندیم ملیتی ایرانی‌، به مرحلهٔ انفجار رسیده، اگر تحولات ژئوپلتیکی را دنبال کنید، خواهید دید که "" چین "" مسیر جاده ابریشم را از آسیای مرکزی به سمت جنوب به "" آسیای مرکزی به سوی غرب و ترکیه "" تغییر داد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه کامنت: نیروی حکومت در شرایط « انقلابی» تجزیه خواهد شد. تجربه دهه های گذشته، خود نیروی حکومت را هم به این نتیجه رسانده که «نظام با شرایط امروز» جور نیست. و در تضاد قرار دارد. از سوی دیگر خود جامعه در طول حیات حکومت نشان داده که خواهان «تغییر است». در نتیجه، «تجزیه نیروی حکومت»، «خواهان تغییر بودن جامعه»، ائتلاف عملی گرد یک منشور حداقل از سوی «نیروهایی که خواهان تغییراند» میتواند مانع جدی در مقابل شرایط احتمالی«جنگ داخلی و داعشی» در ایران باشد و راه رفع حکومت و استقرار نظم جدید را باز کند. سیاست درست در رابطه با حکومت «تجزیه»ی نیروهای آن است. به طرف «جدایی دین از حکومت». از هیچ جناحی در حکومت نباید حمایت کرد. باید از اصول «حقوق بشر،آزادی و حاکمیت خود مردم بخود» دفاع نمود. «جنگ جناحها بوده و خواهد بود تا وقتی که نتوانند حکومت کنند»؛

در این شرایط «جامعه متحد و نیروهای مترقی و متحد» میتوانند کار را یکسره کنند. «تضاد درونی حکومت را باید عمق بخشید؛ آنهم نه از طریق حمایت از این جناح به زیان جناح دیگر، بل از طریق «دفاع از حقوق مردم» در تضاد جناحها. یعنی پاسخ تضاد جناحها را با تضاد «مردم-حکومت» باید عمق بخشید. در کشمکش جناحها ما خواسته ها و منافع مردم در مقابل حکومت را مطرح میکنیم و به تضاد آنها ژرفا میدهیم. حمایت از یک جناح سیاست غلطی ست.نتیجه میگیرم: با قاطعیت میگویم کلید «دور زدن داخالت خارجی و حرج و مرج داخلی» در داخل نهفته است و همانا «سیاست فدراتیو کردن ایران» توسط ایوزیسیون متحد گرد این مسئله است. اثرات تغییرات محیط ژئوپولیتیکی منطقه و جهان ، در ایران را میتوان با این سیاست کنترول کرد. ممکن است پرسیده شود «ما اپوزیسیون متحد گرد این سیاست را چگونه ایجاد کنیم؟»؛ گفتم «منشور حداقلی» لازم است و برای تهیه آنهم ضرورت دارد نخست « تئوری و اندیشه ی نگاه عملی-نظامی به سیاست» طرح و روشنگری شود. بدون این تئوری گام ثمر بخشی برداشته نمیشود. تا کنون دهها گردهمایی و کنفرانس برگزار کرده اند و باز هم خواهند کرد اما هیچ وقت نخواهند توانست «ا ئتلاف و اتحاد و جبهه » ی پایدار و کارایی پدید آورند؛چون در «تئوریها»غرق اند و فاقد «نگاه عملی-نظامی» به سیاست هستند. کسی که نگاه «عملی-نظامی» به سیاست دارد دنبال این نمی رود که «سر یک سوزن چند تا جنّ میتوانند برقصند». بل او وارد عمل میشود و می پرسد «چه لازم داریم چه نداریم؟ بدنبال کی برویم و یا نرویم؟ میخواهیم چه بکنیم و چه نکنیم؟ و...». این موضوع باید در مقاله ی جداگانه ای روشنگری شود. چیزی ست که در اندیشه سیاسی ایرانی غایب است.
نوشته شده توسط: Anonymous

رفقاي إز كاروان زمان جامانده در دوران جنگ سرد را ديگر جز ازبر كرده خوانيشان آنهم نا بجا وبيخبر إز آنچه ميگذرد محل إبراز وجودي نما نده است ، جناب شامي قازان أين متن تسليت آقاي براهني چطور أين هم ده ساله است ، عاقلانه نيست كه قبل از افاضه كلام ناب از موضوع مربوطه اطلاع ابتدائي داشته باشيم .
دکتر جواد هیأت[هیئت]، انسان وارسته، طبیبی بود حاذق، که وجدان زبانشناختی قومی اش و عشقش به سرزمین بومی اش آذربایجان، به ویژه شهر زادگاهش تبریز و مردمان آن زبانزد خاص و عام است. او ...از همان آغاز وظیفه ای را بر دوش گرفت که انگار بدان مثل فریضه ای بنیادی و آسمانی می نگریست و هرگز لحظه ای از نثار وقت و از بذل و بخشش مادی و معنوی در راه آن غافل نشد. خطۀ آذربایجان در ایران برای او فقط یک زادگاه نبود،

بل که او از همان آغاز عزم جزم کرده بود که هرگز لحظه ای از سرنوشت زبان و فرهنگ بومی خود یعنی آذربایجان غافل نماند.

و در این ایثار شورانگیز چندان پیش رفت که انگار فرمانی غیبی او را مأمور کرده بود که مأموریت دارد خواه یک تنه و خواه با جمع کردن متفکران و نویسندگان آذربایجان ایران و با بستن پل ارتباط فرهنگی با جمهوری آذربایجان ـ زبان مادری خود را تا آن جا که امکاناتش و زندگانی اش اجازه می دهد با جلب و جذبِ روشنفکران و نویسندگان آذربایجانی دیگر احیا و ترویج کند و برای به کارگیری آن از ابتدایی ترین تا والاترین سطح آن، هم از همت خود مایه بگذارد و هم بقیۀ نویسندگان، شعرا و فضلای آذربایجان را به یاری بطلبد تا زبان و فرهنگ مظلوم ماندۀ آذربایجان جان تازه بگیرد، احیا شود و مردم آذربایجان وقوف یابند که زبان مادری بخشی از هویت و شناسنامۀ هر فردی ست که بر آن زاده می شود.


دکتر هیئت قدرت تشویق دیگران را با حمایت از آنان و کوشش هایشان، توأم کرده بود و می توان گفت بیش از نیم قرن از حیات پر بار خود را هم از نظر فرهنگی و هم از نظر مادی بذل این حق بزرگ، یعنی زبان مادری خود ـ زبان ترکی آذربایجان ایران ـ کرد و هرگز از کوشش در راه ارتباط سالم فرهنگی بین جمهوری آذربایجان(آذربایجان شمالی) و آذربایجان ایران لحظه ای غافل نماند.

گاهی انسان ها حجتِ رفتن دنبال حق و حقیقت را از وجدان خود، به صورت الهام دریافت می کنند. زنده یاد دکتر هیئت چنان با شیفتگی این فریضۀ حیاتی قومی و ملی را بر دوش گرفت که انگار آن را نوعی فریضۀ الهی و دینی بشمار می آورد، به همین دلیل لحن و بیان او سلاح اصلی او در تشویق دیگران، به ویژه نسل جوان به سوی فریضۀ اصلی یادگیری زبان مادری و بومی آذربایجان بود، طوری که نسل های جوان علاقمند شده به فرهنگ آبا و اجدادی در آذربایجان خود را مدیون او می دانستند.

قدرت تشویق او الهام از قدرت دلباختگی اش به زبان بومی آذربایجان می گرفت. این فرزند وفادار در واقع چنان در کار خود مقاومت نشان داد که حیثیت زبان بومی آذربایجان، پیش آذربایجانیان برگشت.

نسل خود زنده یاد دکتر هیئت و نسل بعدی، از حقارتی که پدران و مادرانشان به سبب سرکوب زبان مادری متحمل شده بودند، یکسره رهایی یافتند و دیدند که سرمایۀ واقعی حتی از شاهرگشان به آنان نزدیک تر بود و فقط یک تلنگر درست ضرورت داشت که آن سرمایه را نسل های معاصر به کار بیندازند.
درود بر روان بزرگ دکتر جواد هیئت و درود بر همۀ کسانی که خاطره مادر خود را و زبان مادری خود را با انساندوستی دکتر هیئت همزمان به یاد می آورند.

اکنون دکتر هیئت بخشی از حافظۀ جمعی مردم آذربایجان است. با درود به روان پاک این فرزند برومند و پدر فرهنگی نسل جوان و نسل های آیندۀ مردم آذربایجان، و با آرزوی توفیق فرهنگی برای نسل های آیندۀ آذربایجان
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کیانوش توکلی: «چگونه سیاستی را باید در پیش گرفت که ایران سوریه و یا عراق نشود؟» آقای توکلی سئوال مهمی مطرح کرده اند که جا دارد موضوع مورد بحث و بررسی قرار گیرد. از نظر من برای اینکه در آینده ایران به وضع سوریه و عراق دچار نشود باید دید این وضع بد چگونه است. عراق و سوریه دچار دو پدیده اند: «داعش و جنگ داخلی» . برای برخورد نکردن با این حادثه در ایران کلید مسئله دوتاست، که یکی با توجه به سطح فکر سیاسی جامعه عملی نیست، و شکست اش از همین حالا روشن است.این دو کلید :1- اتحاد عملی -سیاسی در مورد اداره ی ایران از راه «قدرت متمرکز» . 2- اداره ی ایران از راه اتحاد عملی در مورد «فدرالیسم یا قدرت غیر متمرکز» . راه اول گفتم که عملی نیست چون باتوجه به سطح افکار در اوضاع سیاسی ایران «ایده قدرت متمرکز» فاقد قدرت ایجاد اتحاد عملی-سیاسی ست. این دیدگاه نیروی اندکی دارد.

حمایت دول خارجی از این دیدگاه سیاسی میتوان در آینده از عوامل ایجاد جنگ داخلی شود. اما دیدگاه «غیر متمرکز نظریه غالب است» و میتواند مبنای ایجاد اتحاد عملی کرد. چرا فدرالیسم کلید عبور از شرایط احتمالی«جنگ داخلی-داعشی» در ایران است. توجه کنیم این شرایط مولود «عدم ثبات» است. و روشن است که بوجود خواهد آمد، با تغییر «حاکمیت جمهوری اسلامی».اما «تسلط نظم جدید» میتواند این «عدم ثبات» را رفع کند. تنها نیرویی که میتواند و شایسته است «نظم نوین» را در جامعه برقرار کند و توانایی آنرا دارد « نیروی فدرال-دموکرات» است.یعنی مجموعه ی نیروهایی ست که میخواهند ایران به صورت دموکراتیک و به شیوه ی فدرال و با جدایی دین از دولت اداره شود.در جامعه همه کانونهای جامعه مدنی میتوانند پیرامون این سیاست گردآیند. واکنش حکومت شکست خورده توسط خیزش وحمایت آن از بیرون مرزها میتواند توسط نیرو های متحده ی جامعه «خنثی» شود. از نظر من سیاست «جدایی دین از دولت، فدرالیسم» کلید راه عبور از «جنگ داخلی-داعشی» ست. یعنی سیاست« سکولاریسم-دموکراتیسم-فدرالیسم».به عبارت دیگر سیاست «سکولار دموکراتهای فدرالیست» میتواند ملیتهای ایران و نیروهای سیاسی را گرد یک ائتلاف و اتحاد عملی و حتی برنامه ای برای عبور از «جمهوری اسلامی و جنگ داخلی-داعشی» آماده کند. اشتباه فاهشی که نیروهای سیاسی جامعه ی ایران دارند آن است که به مسیایل «تئوریک» برخورد میکنند. و نه «پراتیک» و«نظامی-استراتژیک». مسئله گذر از حکومت ایران تنها «مسئله تئوریک» نیست. مسایل تئوریک ضروریست توسط «یک برنامه و منشور حداقل» حل شود. ولی تعیین کننده جوانب « پراتیک و نظامی-استراتژیک» قضیه است. نیروی تغییر برپایگاه جامعه ضرورت دارد موضوع را به عنوان یک مسئله «عملی و نظامی» مورد توجه قرار دهد. چون در واقعیت ، «امرتغییر» از یکسو یک «جنگ» است. وهدف محاصره و شکست حکومت . تا وقتی که نیروها ی مخالف با فدرالیسم توافق ندارند و به «امر تغییر» نگاه «عملی-نظامی» ندارند شکست خورده به حساب میایند. صد سال هم در دریای تئوری شنا کنند به جایی نمیرسند. نگاه «عملی-نظامی» راهگشای اتحاد عملی و حمله و مبارزه است. نگاه «پراتیک- نظامی» تنها نیاز به منشور مشترک دارد. باقی مسایل مبارزه بااین «سیاست و فلسفه» بدون ذهنی گرایی و تئوری بافی های بیخود قابل حل اند. تئوری «پراتیک-نظامی» به معنای نظامی شدن افراد نیست بل به معنای نگاه با « اندیشه رزمی» به «امر تغییر» است. امیدوارم این نظریه را بتوانم در فرصت مناسب در مقاله ای بیشتر توضیح بدهم. پس من در این مختصر کوشیدم به دوسئوال پاسخ دهم ک1- عبور ایران از شرایط احتمالی «جنگ داخلی-داعشی»؛ 2- چگونه امر تغییر دیکتاتوری حاکم را تحقق بخشیم؟نگاه «عملی-نظامی» در حقیقت همان نگاه «عملی-استراتژیک» است که از فرط استعمال اکنون معنای خود را از دست داده است. ضرورت دارد معنی درست این نگاه و فلسفه ی آن در سیاست روشن شود.مخالفین و نیروهای سیاسی جامعه ایران همیشه و به حق «فریاد»شان بلند است که چرا علیه حکومت جبهه متحد و بزرگی که برای مردم امید انگیز باشد تحقق نمی یابد؟ مشکل بزرگ این امر در «فلسفه سیاسی» کوشندگان در مورد «امر مبارزه» نهفته است. اینان هیچ وقت به کار مبارزه به عنوان «پروسه ی عملی-نظامی» یا «عملی- استراتژیک» به معنای درست کلمه ، توجه نکرده اند. اصلاً درکی در این مورد ندارند. چون فاقد اندیشه اند. این مشکل هم موجب شده هر کس اسب خود را بتازد. وقتی «اندیشه»ای در کار نباشد طبیعی که کاری هم صورت نمیگیرد. دوستانی که در این خصوص اندیشه دارند میتوانند به صورت مقاله یا کامنت با ما در میان بگذارند. موضوع «نگاه عملی-نظامی در سیاست» است.خصوصاً ایران.معنای آن و اینکه چرا به این امر توجه نشده و یاشده ، و اگر بشود چه مشکلاتی حل میشود و غیره...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب غلام شامقازان، پان ترک پیدا کن حرفه ای،‌ای کسی‌ که دنبال اشباح هستی‌، هر وقت ۲ درصد کاری را که جواد هیئت در خدمت به علم و ادبیات / تاریخ / فرهنگ آزربایجان کردند از عهده شما ساخته است میتوانید شاکی‌ باشید، شما و دوستانتان شب و روز ۲۴ ساعته دنبال پان ترک هستید، جواد هیئت عمرش را صرف این مزخرفات نکرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

تاریخ این مقاله به ده سال قبل بر می گردد و می تواند درعرض این مدت خیلی از نا روشنی ها آشکار گردد و آقای دکتر براهنی هم به فراماسیونیر بودن خانواده آقای هیئت پی برده باشتد، به ضد حکومت ملی آذربایجان بودن آنها و همراهیشان با شاه در کشتار مردم آذربایجان برای آقای براهنی آشکار شده باشد.ایکاش شما قبل از اینکه این مقاله را دوباره منتشر می کردید، نظر آقای دکتر براهنی را می پرسیدید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا یا خانم شباهت:
بعضی موقع ها حرف نزدن هم هنر بزرگی است. کدام یکی از این نوشته های صدبار گفته شده بی منطقتان به این نوشته مربوط بود؟
اگر زندگی و همکاری با سیستمهای قبلی و فعلی ایران جرم نابخشودنی است شما فارسها هم باید دهها نویسنده و هنرمندتان را به زباله دان بریزید.
دکتر هیات برای ما ترکها حکم قهرمان را دارد، حالا شما هی سرانگشتانتان را با تایپ سخنان هزار باره خسته کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی، واقعا معلوم نیست به چه مکتبی خدمت میکنید. البته اگر توهین نباشد و بدون مسئولیت یاوه سرائی میکردم بی واهمه ادعا میکردم که شما هم جیره بگیر رژیم هستید و در تهران نشسته و خود را چپ نما جلوه میدهید تا به خیال خود کمی در مباحث اپوزیوسون خارج اخلالی ایجاد کرده باشی غاقل ار اینکه چیزی عبث بیش نیست. امیدوارم کاملا در اشتباه باشم.

نوشته شده توسط: Anonymous

کسانی که تیم فوتبال تراکتور سازی تبریز را (تیرختور) کردند و سمبل ملی ساختند، حالا هم هیئت را پدر آذربایجان معرفی می کنند. همان طایفه است. براهنی هم نان قرض می دهد، تا با خودش نیز چنین کنند. پزشک معتمد ساواک و کمیته مشترک ضدخرابکاری، زاده خاندانی فراماسونر، پسر مرتجعی که دشمن پیشه وری و خیابانی بود، تاییدکننده رژیم جمهوری اسلامی تا دم مرگ، از عوامل انحراف نهضت ملی آذربایجان الان شده پیغمبر. کی پیغمبرش کرد؟ همان تراختورچی ها. براهنی هم سر پیری نان قرض می دهد. q

نوشته شده توسط: Anonymous

ضمن احترام به دیدگاه انسانی شما و آرزوی اجرایی شدن این برنامه , باید یادآوری کنم که شما در برنامه خود نقش دولتها و مراکز قدرت به ویژه غربی را در ایجاد و تقویت جنبشها و گروه های افراطی نادیده گرفته اید!
تا زمانیکه مراکز قدرت و ثروت, برای کسب ثروت و تامین منافع خود در امور کشورها دخالت و به خلق و تقویت گروه های افراطی تحت عنوان مبارز و آزادی خواه میکنند ( القاعده, طالبان, داعش, جنگجویان چچن....)
تا زمیانیکه از رژیمهای مستبد حمایت میکنند (عربستان, بحرین, مصر, الجزایر, ....)
تا زمانیکه مجامع بین المللی را در جهت مطامع خود تضعیف و فلج میکنند (اسرائیل), و ملت ها قادر به احقاق حقوق خود از مجاریِ حقوقی و بین الملی نباشند, مذهب به عنوان یکی از نیروی محرک مورد استفاده و سوء استفاده قرار میگیرد.
35 سال قبل از حمله شوروی به افغانستان و درپی آن دخالت غرب, مردم این منطقه مذهبی بودند ولی افراطی خیر!

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

خانم ازاده گرامی / شما ، افکار و نظراتی را بهم نسبت می دهی و سپس بدون اینکه پاسخ های سؤالات قبلي را به درستی خوانده باشی ؛بازهم پرسش های دیگری را طرح می کنی ؛سئوالات شما به بازجویی و تفتیش عقاید شباهت دارد وربط چندانی هم به موضوع اختلاف ندارد .تهمت می زنی که « مخالف سرنگوني هستم ؟" كجا و به چه كساني كه در حال سرنگوني رژيم بودند، تازيدم؟ كجا از جناح ها رژيم حمايت كردم؟ كدام بيانية جناحي را أمضاكردم ؟

شما برای بحث ، تبادل نطر و نقد نیامده اید در ذهن شما ؛یکسری از آدم ها« مشکوک» و «رژیمی» هستند . هر کسی که جنایت ضد بشری و نسل کشی اسرائیلی را بهمراه موشک پرانی حماس را محکوم نماید ؛ خایه مال وبه آنجای علی خامنه ای وصل شده است . بیش از بیست نقد و پرسش در پای «مقاله» بشدت توهین آمیز شما نوشته شده است ولی به هیجکدامشان پاسخ نداده اید. بنابراین هیج علاقه ای به ادامه بحث با شما را ندارم . جنابعالی آکانت سایت ایران گلوبال را دراختیار دارید . طبیعتا هر چه دوست دارید با خیال راحت، علیه اینجانب نوشته و آن را منتشر کنید....../تمام
نوشته شده توسط: Anonymous

""" تحلیلی از اوضاع منطقه """ برخلاف بعضی‌ از افراد خنگی که جامعه شناسی‌ و علوم سیاسی خوانده اند ولی‌ هیچ درکی از هیچ کدام ندارند تمرکز من به ژئوپلتیک است، درست اینجاست که "" حضور " آلمازبگ آتامبایف "" رئیس جمهور قیرقیزستان در انتخابات اولین ریاست جمهوری ترکیه، نظر من را جلب کرد، این یعنی‌ "" ترکیه جدید "" به سوی شرق "" قفقاز و آسیای مرکزی "" متمرکز خواهد شد، از اروپا که در حال تبدیل شدن به "" جزیره بی‌ ثباتی "" است دوری خواهد جست و بالانسی را بین "" آمریکا، ترکیه و چین "" ایجاد خواهد کرد، همکاری و رقابت تبدیل به اولویت اصلی‌ ترکیه جدید خواهد شد، به نظر من، اولین سفر خارجی‌ اردوغان، جمهوری آزربایجان خواهد بود، ترکیه جدید بیشترین استفاده را از تنش بین اتحادیه اروپا و روسیه خواهد برد. تحولات ژئوپلتیکی در منطقه نیاز آمریکا به یک ترکیه مقتدر و با ثبات را بیشتر خواهد کرد و گفتگوی

تلفنی روز سه‌ شنبه اوباما با اردوغان بعد از مدتی طولانی، مزید بر علت است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی، ممنون میشوم اگر توضیح دهید که چگونه کسی که "مخالف نظام (!!!) جمهوری اسلامی" ست، میتواند با سرنگونی این نظام مخالفت داشته باشد؟ من تفاوت "مخالف نظام بودن" را با "طرفداری از سرنگونی نظام" نمی فهمم. کسی که مخالف یک نظام است، یعنی خواهان برچیده شدن آن است. سرنگونی هم یعنی همین. به نظرم دقیق و درست نیست که شما خود را مخالف نظام ج. ا. بنامید و بعد به کسانی که خواهان برچیده شدن این نظام هستند بتازید. همچنین اگر شما مخالف این نظام، که کلیت نظام را در بر میگیرد، بودید، هیچگاه از جناحهایی در این نظام حمایت نمیکردید. در صورتی که شما در مراحل گوناگون، چه از طریق مقاله و چه از طریق امضای بیانیه های گوناگون این کار را کرده اید. این ادعای شما که میگویید مخالف نظام ج.ا. هستید، با موضع گیری های سیاسی شما جور در نمیاید.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" ایران و درک تنگ نظران """ ترکان بیشتر از هزار سال بر ایران حکومت کردند و در این مدت، ایران را سه ۳ زبان نگاه داشتند، ترکی زبان دربار و قشون، فارسی‌ زبان شاعران و عربی‌ زبان علم در این دورهٔ هزار ساله بود، تا فرصت دست جماعتی شاهنامه خان از جامعه فارسی‌ افتاد "" جنگی فرهنگی‌ / اقتصادی / اجتمائی "" را بر علیه این بافت متنوع جامعه ایران شروع کردند، جواد هیئت‌ها به این امر واقف بودند که در دنیای امروز "" توسعه تابع حل تضاد در حیطه‌های فرهنگی‌، اقتصادی و سیاسی "" است و تثبیت چنین فضا ئی کوشیدند، ولی‌ جماعتی شاهنامه خوان را، ۸۰ سال شستشوی مغزی سیستمی‌ ویرانگر که ایران را فارس و زبان را فارسی‌ تعریف می‌کند چنان حس برتری به دیگران غرق کرده بود که کسی‌ قادر به درک این "" فعال "" فرهنگی‌ نشد، اینک ایران و منطقه در آتش هویت طلبی می‌‌سوزد و بزودی کاخ‌های چوبین اوهام پرستان را

به خاکستری تبدیل خواهد کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

شاعر را چه کار بکار سیاست؟! شعر خود سیاست است، وسیاست شعر کافیست برای شاعر! و مگر ارج و ارزش این آقایان، از زنده یاد " شاملو" که به تنهائی یک حزب بود، بیشتر است؟ مگر با شعر گفتن جامعه درست میشه؟ اگر با شعر گفتن جامعه درست میشد، الان ایران میشد، مهد دمکراسی! آیا ایران مهد دمکراسی است؟ یا مهد جهنم سوزان عصر بوق؟ هر کسی باید دنبال کار خود برود. چندین هندونه را نمیشه روی یک دست حمل کرد. اگر در جامعه ای باور به وجدان دمکراسی، در فرد فرد افراد جامعه شکل نگیرد، و رشد نکند، سالهای طولانی ایران به همین شکل خواهد بود، که هست. وقتی که سیاستکاری وجدان دمکراسی را اول از خود! و از وجدان خود! شروع نکند، و شخصا بدان باور نداشته باشد، و بحقوق شهروندی انسان، صرف نظر از زبان و تبار، و سایر خصوصیاتش احترام نگذارد، و به رای مردم ارزش ندهد، تمام گفته هایش دروغ و اعمالش ضد مردمی، ضد ارزش، ضد بشر، و

ضد جامعه خواهد بود. نتیجه اش همین میشود که میبینیم. متاسفانه در فرهنگ قرون وسطائی و عصر پارینه سنگی جغرافیای ایران، افراد سیاستکار، با دک و پز و گستاخی تمام، فکر میکنند که همه کاره اند، مثل آچار فرانسه به هر پیچی میخورند، و به هر چیزی نسخه صادر میکنند. چنین آدمهائی در واقع همه کاره، و در حقیقت هیچکاره اند! اینان با فخر فروشی مزمن بدان عادت کرده اند، و شاید گمان میکنند مردم گوسفند اند، و چیزی حالیشان نیست. در صورتیکه هیچکدام آقایان صلاحیت گرداندن حتا یک گروه کوچکی را نیز ندارند. و اغلبشان حتا سواد درست حسابی هم ندارند، که معنی واقعی دمکراسی را بفهمند. و اگر هم داشته باشند، حتا نمیدانند، که چطوری باید دمکرات و بشر دوست بود، و چگونه باید دمکراسی را بکار بست. و اگر همین قانون دمکراسی اروپا را، بدهند دست آقایان، و بگویند، ببر در ایران پیاده اش کن، چنانکه از ادعا و گفتار و رفتارشان معلوم است، آقایان حتا به همان قانون نیز ترحمی نمیکنند، و چنان آنرا ضایع و از محتوا خالی میکنند، که به هیچ چیزی جور در نمی آید. اینان با گستاخی توصیف ناپذیری، از زمین و زمان و اعصار قرون بحث میکنند، اما وقتی که از حقوق ملی، و مدنی ملل غیر فارس صحبتی میشود، به ناگاه رگ گردنشان بیرون میزند، و چشمانشان از حدقه بیرون میآید، که چرا از حقوق مردمان غیر فارس سخنی گفته میشود. و همان آن موضوع را عوض کرده از راسیسم نژادی، بآغوش نهلیسم پناه می برند. آقایان عادت کرده اند، تا زمانی از آزادی و حقوق بشر صحبت میکنند، که حرفی از مسئله ملی ملل غیر فارس در میان نباشد. اما اگر کسی از حقوق زبانی، ملی ـ مدنی، مردمان غیر فارس، صحبتی بمیان آورد، بلافاصله آلرژی پان ایرانیستی شان سر باز میکند، و فورا کلمه " هَمهَ با هم" آخوند خمینی را تکرار میکنند، که مبادا کسی از حقوق زبانی، و ملی مدنی خود سخنی بگوید. چنانکه شواهد نشان میدهد، همین تفکر ارتجاعی و توتالیتر عامل تشتت و گسست گروههای باصطلاح اپوزیسیون بوده است، اپوزیسیونی که هشتاد درصد آنرا ملل غیر فارس تشکیل میدادند، و خیلی وقت است که از بدنه سازمانهای سابق کنده شده، و در راستای احزاب و سازمانهای ملی خود، متشکل گشته اند، و خواهان استرداد حقوق زبانی، ملی ـ مدنی و آزادیهای سیاسی و "حق تعیین سرنوشت خود" هستند. و نیازی به اپوزیسیون باصطلاح سرتاسری، که مثل باد کنک ترکیده، و تنها پوسته خشک و خالی، از آن باقیمانده است ندارند. زیرا اغلب اینان با سیاستهای رژیم اسلامی همسو هستند. و 35 سال است که در فکر اصلاح دیکتاتور های رژیم، همچنین در فکر ابقا و طولانی کردن عمر آن اند و منافع آنی و آتی و استیلای زبانی، و فرهنگ عقب مانده خود را در بقا و استمرار رژیم اسلامی میبینند. در حقیقت سازمانهای نامبرد باصطلاح سرتاسری، خیلی وقت است که به اضمحلال رفته است. و بجای آن بعضی محافل پان ایرانیستی،که فاقد هر گونه صلاحیت سیاسی هستند، خود را سازمان سرتاسری مینامند، و بجای باور وجدانی به دمکراسی، و حقوق بشر، در فکر امیال پان ایرانیستی خود میباشند، و کوچکترین تاثیری در پروسه سیاسی ایران ندارند. و بود و نبودشان اصلا بشمار نمیآید. و هر از گاهی برای هوا خوری، و تقلیل انزوای پوک کننده خارج، در محفلی جمع میشوند و اسم آنرا کنگره میگذارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

یک پیشنهاد و چند تذکر
من به عنوان یک ایرانی پارس زبان پیشنهاد میکنم که بنیادی بنام اقای هیت که شامل معرفی ایشان و اثار ان شادروان و زبان و فرهنگ اذری باشد راه اندازی کننید.
نوشته های خود را به اذری بنویسد ونه به پارسی .
واما تذکر

اینکه مرقوم فرمودید (پهلوانان اصلي مبارزه با استعمار از كليات شروع نكرده اند،...) روشن نشد که منظور کدام استعمار است.استعمار روس ویا غرب و یا دولت مرکزی که بیشتر هویت اذری داشتند؟
توجه دارید که شرائط کنونی ایران دست پخت چند پارس زبان نیست بلکه ریشه در کشور گشائی ترکان در قرون گذشته و اجباری کردن شیعه در ایران دارد. مردم ایران و بویژه مردم اذربایجان بیش از انکه میهن پرست باشند دین خو و دین دار و سر سپرده عده ای عرب مانند حسین و علی و مهدی هستند که نماینده استعمار واقعی و استحمار تاریخی مردم ایران میباشند.
نه ایران زیر سلطه سلاطین ترک بلکه عثمانی سابق هم در قرون گذشته توان اداره کشور و پذیرش حقوق ابتدائی مردم خود را نداشتند. ما نمیتوانیم تاریخ تسلط ترکان را در اسیای میانه و ایران و تاثیر منفی این سلسله ها نادیده گرفته و اغاز ستم را سال 1299 بدانیم.
تاریخ 150 ساله قاجار تاثیرات بسیار منفی در جامعه ایرانی باقی گذاشت .دو جنگ با دولت روس هنوز برای ما زیان اور است.از دست رفتن قفقاز و اران هنوز برای مردم ایران یک فاجعه است. شکست انقلاب مشروطه و به توپ بستن مجلس هنوز لمس میشود وهمه این شکست ها زیر تسلط ترکان بر ایران بود.جمهوری اسلامی و جریانات دینی مانند مجاهدین نخست سرچشمه اندیشه خود را از دین شیعه که به اجبار از سوی ترکان تحمیل شد گرفته اند. فردی پارس زبان با هویت مشکوک مانند خمینی سرسپرده اهل بیت و خونریز چون پیغمبر مسلمین است که اساسن عشقی به ایران نداشت و احیا شریعت اسلامی برای او از واجبات بود.
دیانت اسلامی و شیعی و تسلط ترکان قاجار در ایران مسئول واقعی انحطاط تاریخ ایران هستند.
خواندایم که در جریان داستان تنباکو شاه قلیان میخواهد و گفته میشود حرام است .
شاه میپرسد چه کسی حرام کرد؟
پاسخ داده میشود انکه مرا بر تو حلال کرد. یعنی حرف یک اخوند از فرمان سلطان ترک بیشر ارزش دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

دكتر جواد هيئت مثل هزاران قلم زن ديگر آذربايجاني و غير آذربايجاني، متخصص مبارزه سياسي با رژيم¬ها نبودند. كه چي؟ هر وقت اينها ديپلم مبارزات سياسي خواستند، صادر نكنيد.

استاد شهريار در شرايط حاكم بودن بدترين خفقان آريامهري كه نشر يك كتابچه نوحه به تركي هم ميتوانست بهاي سنگيني طلب كند، شاهكار خود "حيدبابايا سلام" را منتشر كند. او همه اعتباري را كه در عالم شعر فارسي و شناخته شدگي در فضاي فرهنگي مركز زده زمان خود داشت، صرف شكستن شيشه سكوت و قدغن بر عليه آثار ادبي تركي بكند.


دكتر هيئت نيز به همين شيوه در اوج معروفيت علمي خود در جهان و ايران دست به يك انتخاب آگاهانه كرد. او با دور هم جمع كردن، كادر مجربي كه اتفاقا همه آنها از دكتر نطقي، دكتر فرزانه، حسين مجيدزاده، پروفسور غلامحسين بيگدلي، دكتر زهتابي، پروفسور حميد محمد زاده، تا كريم مشروطه چي و عليرضا صرافي بلا استثنا چپ بودند، اعتبار علمي خود در جهان و ايران را در خدمت كارهاي فرهنگي خود به خدمت گرفت. شهرت علمي، ثروت و اعتبار خانوادگي دكتر هيئت حاشيه امني براي تعداد كثيري از قلم زنان آذربايجاني ايجاد كرد كه در سياهترين سالهاي حاكميت اسلامي راه نفس كشيدن و آفريدن داشته باشند. در اين سالها خود چپ دچار تشتت و سردرگمي وحشتناكي بود. انجمن آذربايجان در تهران به تصرف انحصاري توده اي ها درآمده بود كه حتي در انتخابات سالانه خود در ميان 26 عضو هيئت مديره، تحمل دادن جا به يك شاعر اكثريتي (بهروز دولت آبادي) را نداشت. يكي دو سال بعد، چپ از نوع اقليتي آن در خاك عراق بر سر دستگاهي به اندازه يك ضبط صوت كه "ايستگاه راديويي" نام داشت، همديگر را به رگبار بسته کیکاووس درودی، سعادت محمدی، حسن(از جریان شورایعالی اقليت)، کاوه و اسکندر و زخمي شدن تعدادي ديگر شدند! در همچو مملكتي، يك انسان عضو هيئت مديره "آكادمي جراحي پاريس" و صاحب بسياري عناوين علمي در ايران و جهان، هم امكانات ترقي و امكانات ناشي از استعداد و ترقيات علمي حتي مطب محل كار خود را در خدمت اين اهل قلم آذربايجاني و عمدتا چپ قرار داد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

خوب مشکل شما با این جمله که «من مخالف نظام جمهوری اسلامی» هستم؛ چیست؟ ...باز هم سئوال می کنم :«آزاده جان .... نقل قول بكن ، كجا نوشتم که " من إصلاح طلب ويا سرنگون طلب هستم "؟ هر چند موضوع اصلی اختلاف نظر من و تو به جنگ غزه ، حماس ، اسرائیل ربط داشت .... در باره موضوع «سرنگون طلبی و اصلاح طلبی » باندازه کافی بحث شده است . انچه تا کنون بحث نشده است موضوعات مهمتری است که اپوزیسیون و یا مخالفین بایستی در باره ان فکر و اندئیشه نمایند که عبارتند از :

«بهار عربی» منجر به جنگ داخلی سوریه شد ، 75 کشور جانب اپوزیسیون را گرفت و به آن کمک کرد و بعبارت دیگر در بحران داخلی سوریه شرکت کردند . با این وجود آنان نتواستند که حکومت سکولار بشار اسد را سرنگون نمایند . اما نتیجه این دخالت؛ فرزند نا مشروعی بود بنام «داعش » که اکنون بازیگران اصلی عربستان ،قطر، ترکیه ؛ اسرائیل و کشورهای غربی با ورق این «سگ هار» در حال بازیند. در حالی که داعش از سوریه تا عراق و لبنان یک تازی می کنند ؛غربی ها تنها به داد کرد ها که متحد غربی ها محسوب می شوند؛ رسیده اند ولی آنان دست داعش را عمدا باز گذاشته اند که همچنان یکه تازی نمایند. خوب در این وسط تحلیل اپوزیسیون(سرنگون طلب و یا اصلاح طلب ) ایران چیست؟ از سوی دیگر مذاکرات ایران و امریکا در جریان است که احتمالا به نتایجی هم خواهند رسید که این دو کشور سیاست ضدیت خود را نسبت بهم کاهش خواهند داد . این موضوع تقریبا قطعی بنظر می رسد .خوب اپوزیسیون اصلاح طلب از این وظیعت خوشحال خواهد شد . سرنگون طلب ها چطور؟ سئوال اخری که طرح می شود این است که چگونه سیاستی را باید در پیش گرفت که ایران سوریه و یا عراق نشود؟ یکی از مشخصات دوران کنونی این است که تغییر و تحولات سیاسی ، اجتماعی بسرعت جریان می یابد . امیدوارم که دوستان در این زمینه مطلب بنویسند و ان را به بحث بگذارند . وگرنه اینکه شاه خوب بود ویابد ؟ با سلطنت طلب ها و یا مشروطه خواه ها اتحاد کنیم ویا نه ؟ سرنگون طلبی خوب است و یا اصلاح طلبی و.. بحث قدیمی و خسته کننده ای شده است. آنچه بسیار مهمه ؛ دارا بودن « دید استراتژیک» نسبت به آینده است که بد بختانه اپوزیسیون «تک نفره» ایران فاقد آن است
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبريزی آيا فکر ميکنی جنابعالی با حرفهای بی سند و کوچه بازاری کمکی به نيروی چپ و طبقه کارگر ميکنی ؟ باور کن افرادی مثل جنابعالی نه تنها دافع گر هستی جنابعالی با تفکر آنارشيستی بيشتر دنبال بد نام کردن چپ و طبقه کارگر هستی .و در ضمن بقول يکی از مسئولين سازمان چريکهای فدائی اگر دکتر هيئت نبود اخبار مربوط به شهيد علی رضا نابدل به بيرون درج نمیکرد و اين گفته علیرضا نابدل که گفته بود خيال همه راحت باشد به ساواک هيچ اطلاعاتی نداده ام . معنی انتقال چنين معلوماتی از يک دستگير شده و زير بازجوئی را شايد جنابعالی نفهمی و ساواک مدتها دنبال درج دهند اين معلومات بود و اگر اشتباه نکنم اين معلومات از طريق دکتر هيئت به شاعر سهند « بولود قاراچورلو » و بعد بلافاصله به آقای فررزانه و از طريق آقای فرزانه به بچه های فدائی انتقال داده ميشود. واقعا آقای تبريزی نمی دانم کی هستی و چه مرامی داری ؟ منتها در ب

نوشته شده توسط: Anonymous

من فکر کنم شما خود با این مرحوم شباهت شخصیتی دارید .یعنی اگر آب باشد شما شناگر خوبی هستید در مرداب ابتذال . کسیکه بقول شما با دشمان مردم یعنی دولت شاه و شیخ همکاری کند ، نمی تواتوند قهرمان ملی شود . طبق منطق شما پان ترکها ،اگر فارس دولت استعماری است ، مهرههای همکاری با این دولت یعنی ستون پنجم آن دولت از میان اقوام دیگر . فاشیسم ترک باید یاد بگیرد ، خود را نقد کند و نه به زبان فارسی و خلق پارس تهمت راسیسم و استعمارگر بزند . همکاری لشکری و کشوری و فرهنگی و دیوانی و امنیتی ترکها با دولت های ضدمردمی در طول تاریخ ایران مورد سرزنش است و نه مردم فارس که خود قربانی شاه و شیخ بوده اند . ترکها در این سایت بایددولت حاکم در ایران را دشمن بدانند و نه مردم مظلوم فارس را چون شما ترکها همیشه 50 درصد مهرههای حکومتی را تشکیل داده اید و به همه اقوام ایرانی زور گفته اید . پس طلبکار نباشید !

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی، بنده از شما نقل قول آورده ام که نوشته ای "من مخالف نظام جمهوری اسلامی" هستم. این جمله مثل همه جملات دیگر معنی مشخصی دارد. کسی که قلم به دست می گیرد درست است که در به کارگیری کلمات و اصطلاحات دقت به خرج دهد. اشتباهات زبانی و محتوایی برای همه پیش می آید. بهتر است آدم از اشتباهات خود درس بگیرد تا اینکه همچنان خود و خوانندگان مطالبش را گمراه کند.