Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

کسانی که که "انقلاب" را کمال بی خردی و "انقلابیون" را نماد آشوب و ویرانگری می دانند ، دقیقاً خط وزارت اطلاعات بدنام رژیم جمهوری اسلامی را پیش می برند. هستۀ اصلی این نوع تبلیغات، مربوط به رژیم و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی آن است تا مردم به فکر تغییر وضعیت نیافتند و غارتگری ، ظلم و ستم ، تبعیض ، خفقان و بی عدالتی های موجود تداوم داشته باشد.
روشن است که برای از بین بردن هر پدیده‌ای باید ریشۀ آن را سوزاند، رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی به‌عنوان عامل اصلی بدبختی‌های جامعه باید با یک انقلاب قهرآمیز از بین برود، چون تا این رژیم سرپا است هر روز اوضاع بدتر خواهد شد، عامل فقر و بیکاری و گورخوابی و کارتن خوابی و اعتیاد و تمام این معضلات اجتماعی همین رژیم است. این لکۀ سیاه و این تومور بدخیم و مولد ویروس و میکروب باید نابود شود تا بتوان در سایۀ یک حکومت مردمی و لائیک وسوسیال معضلات اجتماعی راحل کرد.

نوشته شده توسط: اسامه

پحثی پیرامون فعل در تورکی :
زبان تورکی از نظر فعل بسیط بسیار ضعیف است برای رفع این مشکل فرهنگستان تورکی با تقلید از زبان های تحلیلی دو پسوند مندراوردی با منام ماق و مک ولی در حقیقت "اولماق = شدن و اولمک= کردن) در نظر گرفته است کم بودن دایره واژگانی این زبان به اصطلاح تورکی ست که باید برای واژگانی که در این زبان وجود ندارند از همین زبان معادل غیر برابر در نظر گرفت به گونه ای که حتی در ساده ترین جملات هم مترجم چه به تورکی و. چهاز تورکی به وا میماند برای نمونه
واژه سازی از این طریق هم کاملا بیقاعده است:
Üzlü اوزمک: شنا کردن، قطع کردن، بریدن، Üzmək اوزه‌ر سرمایه: سرمایه در گردش،

باید در ترجمه این مصادر به صورت حقیقی مرکب و نه بسیط معنی شوند

اتفاقا افعال در تورکی که مصدر بسیط هستند به شدت در کاربرد در جمله بیقاعده اند طوری که در یک نوشته از یک جمله به جمله دیگر فرق میکنند
فعل است در فارسی تنها یک صورت دارد اما در تورکی از یک جمله یه جمله دیگر تا هشت صورت بیقاعده میپذیرد
فارسی = است
تورکی:
1- دِر
2- تِر
3-دُر
4- تُر
5-دِیر
6-تِیر
7-دُور
8-تُور
نوشته شده توسط: اسامه

بعضی قواعد زبان تورکی :
زبان ترکی دارای مفرد و جمع ولی فاقد تثنیه است.(یعنی واژه + واژه نداره تنها واژه + پسوند)
بن فعل به تنهایی دارای ارزش امر مفرد است(بن فعل مجزا ندارد و همه فعل ها از مصدر امر ساخته میشوند )
صفت و قید از یکدیگر متمایز نیستند(یعنی فرقی میان صفت و قید نیست و در اصل به وجود نیامده هیچکدامشان)
فعل برای بیان مفاهیم گوناگونی مانند ضرورت، امکان و شرط و ... پسوندهای متعدد می‌گیرد.(فعل + واژه ندارد)
حرف تعریف در تورکی وجود ندارد.
در صرف اسماء، پسوندهای ملکی به کار می‌رود(همان 40 تا که 20 تا برای فعل و 20 تا برای واژه سازی)
بعد از اعداد علامات جمع به کار نمی‌رود.(واژه ای مثل صدها و دهها و هزارها نمیتواند بسازد)
در بسیاری از زبان‌های ترکی برای حرکت منفی، علامت مخصوصی وجود دارد(در اصل وجود ندارد همان مه(نه) فارسی است مثل "نکن نه""ببر نه""بشکن نه")

به جای حروف ربط از اشکال فعل استفاده می‌شود.(واژه هایی مثل از به با برین درین اندر اندرین و..... ندارد) به جای یک جمله با اینها باید دوجمله نوشته شود
ریشه تمام فعل ها فعل امری است پس به هیچ عنوان وجه واقعی غیر امری اصلا وجود ندارد
نوشته شده توسط: اسامه

خوانندگان محترم در کامنت قبل درباره یکی از پسوند های تورکی و مقایسه ان با فارسی بحث شد و اثبات شد در حالی که در تورکی برای 6 حالت مختلف واژه تنها یک وند به کار میرود در زبان فارسی برای هر کدام از این حالت ها یک وند بخصوص استفاده میشود
یعنی به عبارت درست در تورکی کسی نمیتواند تشخیص یدهد "صفت و شایستگی" را از " اسامی ابزارها" را از" اسامی امکنه و مناطق" را از " کثرت و وفور"را از "علامت اسم مصدر"را از از"اسامی حرف و مشاغل" را از "نام پیرو یک ایدئولوژی" را از " رتبه و مقام"
در حالی که کاملا در فارسی هر پسوند یک واژه مشخص با کارکرد میسازد و تعداد این پسوند ها در فارسی 700 تا است به صورت پسوند پیشوند و میانوند در زبان به اصطلاح تورکی تنها 40 پسوند است که نیمی از انها برای لازم یا متعدی کردن فعل است نه واژه سازی ان هم تنها به صورت پسوند که تمام پسوند ها مغولی اند یا فارسی

کامنت های لینک زیر پسوند های مغولی به طور کامل اثبات شده نیازی به کپی پیست 20 کامنت سنگین نیست :
http://www.iranglobal.info/node/59400
حالا پسوند های فارسی در کریول توکی که به نادرست به اصطلاح زبان تورکی نامیده میشود :
اق(اخ) تنها پسوند اسم ساز ترکی="اک"پهلوی

(نگاه کنید به واژه های خوراک- پوشاک)

یق(یخ) تنها پسوند صفت ساز ترکی="یک"پهلوی

(نگاه کنید به واژه های تاریک- نزدیک)

ما(مه) تنها پسوند اسم مصدرساز ترکی="مان"پهلوی

(نگاه کنید به واژه های زایمان- سازمان)
یش(وش) تنها پسوند اسم فعل ساز ترکی="ئش"فارسی

(نگاه کنید به واژه های گردش- نرمش)

ان( َن) تنها پسوند اسم فاعل ساز ترکی= "آن"فارسی

(نگاه کنید به واژه های باران- خواهان)

ین( ون)تنها پسوند اسم مفعول ساز ترکی="ین"فارس
(نگاه کنید به واژه های زرین- غمین)

یم(وم) تنها شناسه برای ضمیر ملکی و
شناسه فعل متکلم="ام"فارسی

(نگاه کنید به دستم- رفتم)
ریشه ی تنهای فعل(بن) در ترکی=فعل امر

در فارسی نگاه کنید به اشعار : خور(بخور)- شو(بشو)- کن(بکن)

----------------------------------

درفارسی 6 صیغه برای صرف فعل داریم:

در ترکی هم دقیقا همان6 صیغه!

در حالی که

در عربی14 صیغه

در انگلیسی تو-شما یکسانند/ او مونث و مذکر دارد
--------------اؤز(خود)= از(در پهلوی یعنی من)
اؤز(خود)= از(در پهلوی یعنی من)

اود(آتش)= آت (در اوستایی یعنی آتش)

کد-کند(روستا)=کد(از پهلوی نگاه کنید به واژه های کدخدا- کدبانو-کدیور)
کد-کند(روستا)=کد(از پهلوی نگاه کنید به واژه های کدخدا- کدبانو-کدیور)

وار(هست) که به معنای داشتن بکار میرود="وَر" فارسی

(نگاه کنید به واژه های پیشه ور- دانشور)
من= من(من در تمام زبانهای هندواروپایی بکار میرود)

ا ُ= او(حتی گاهی اون هم تلفظ می شود!!)

دَء=دیه(در قزوین)= دیگه(در تهران)

کیم= کی (مثلا در واژه ی پرسشی کیست: کی+ است)

پانبوق(ترکی)= پنبه

هه-هیه- هن= هان( حرف تائید فارسی)

زامان= زمان

جاوان= جوان

آدام= آدم

شالوار= شلوار

جؤت:جفت

لؤت: لخت

باغیش:بخشش

باغ= باغ
بستان= بوستان
کوت= کند
چینه= شانه(دوش)

---------------------------------
---------------------------------

توپراق(ترکی)= تراب(عربی)= خاک

پیس(ترکی)= بئس(عربی)= بد
توپراق(ترکی)= تراب(عربی)= خاک

پیس(ترکی)= بئس(عربی)= بد

آرواد(ترکی)= عورت(عربی) پزشک جوادهئیت پانترکیست

به آن اعتراف کرده

ساعات(ترکی)= ساعت

کیفون(ترکی)= کیف(چگونه عربی)+ون(شناسه ی مخاطب ترکی)

حیوان(درترکی)= حیوان (عربی)





هر زبان به ساختار مستقلش که برای خود تعریف کرده زبان است

وچون برای "کریول" برابریابی نشده،کاربرد لهجه بهتر است
نوشته شده توسط: اسامه

yaradiciliq
نوشتی :"achiq آچیق = باز و گشوده
حالا با هم پسوند اچ + یق(لیق ) را برسی میکنیم:
از پسوندهای بسیار شایع زبان ترکی است و که کاملا بیقاعده در معنی عمل میکند
-صفت و شایستگی:
در تورکی ات + یق(لیق) = اتلیق = ( در فارسی گوشتی= گوشت +ی)
در اسامی برخی ابزارها:
باشلیق =باش +یق (لیق )=کلاهک(در فارسی کلاه + ک)
در اسامی امکنه و مناطق برای القای مفهوم کثرت و وفور یک چیز
سامانیق = سامان + یق(لیق)= کاهدان (در فارسی کاه = دان )
علامت اسم مصدری:
داشیق= داش (تاش)+ یق (لیق) = (سنگلاخ) در فارسی = سنگ + لاخ
برای اسامی حرف و مشاغل و مسلک‌ها:
تاجریق= تاجر + یق(لیق) (بازرگان) (در فارسی بازار + گان )
در همین معنا باپسوند دوم به کار رود :
اسلامچیلیق = اسلام + چی + یق(لیق) = اسلام گرا ( در فارسی اسلام + گرا)
-برای بیان رتبه و مقام:
آغالیق = اغا+یق(لیق)بزرگواری(بزرگ +واری)

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ من یک اخلاق بد یاخوب دارم،شمابایدنظردهید ،که خوب یابد است،محافظه کاری نکرده حرفم را راست وپوست کنده میزنم،یک عادت نیز دارم که بسیارحساس وکنکاوهستم،درهرجاییکه هستم ویاسفرمیکتم،سعی میکنم وقت راغنیمت شمرده به کوه ومکان های طبیعی سرکی کشیده وطبیعت گردی کنم،حدود ده روزی است،به کشورکانادا وشهرونکوورهستم،یکشنبه به کوه رفته دراصل یکی ازکوه های راکی رابالاوبه قله اش پیاده رفتیم،راه کوه ازجنگلی باانواع درختان کاج وبرگ سوزنی درطبیعتی بکر وبصورت تیزوسربه بالاست،دولت این راه را باتخته وبصورت پلکانی وزیبا برای مردم درست کرده وباروش علمی پلکان هابدون اینکه برآدم فشارآورد،تعویه شده است،تمام مسیررا که حدود دوکیلومتراست علاوه برقسمت بندی متراژی بخاطرمجفوظ ماندن ازحمله وحوش به اندازه یک مترباطورمحصورنموده است،غرض ازنوشتن این متن دراصل اشاره به موضوع دیگری است،میخواهم ازبکرنگه داشتن طبیعت سرزمین

کانادا گفته که حتی یک جانمی توان دید،که یک نفرآتشی درست کرده باشد،وچوبی رابسوزاند،درتمام مسیر درختان سربه فلک کشیده وپیر وکهنسال وجوددارد،درختان خشک وپوسیده آنچنان روی هم ریخته شده که بقطرسه متربه قطر تنهدرختان کود دیده میشود،هیچ جای این شهرنمیتوانی جایی بیابی که آنجا خاکش کودنباشد،غرض دولتی که به طبیعت وداشته های طبیعی سرزمین خوداین همه ارزش قایل است ودرحفط آن تلاش دارد،ببینید درمورد انسانهایش چیکارمیکند،درموردفرهنگ وادبیاتش ودرموردزندگی انسان هایش چه برناهه ایی دارد،ولی دولت ایران صدسال است تمام داشته های فرهنگی اجتماعی وانسانی خودراعمدا نابودمیکند،وبیش ازهفتاددرصدمردمش راازداشتن زبان وادبیاتش محروم ساخته وبه اجباربادرآمدهای ملی کمرهمت به نابودیش بسته وتعدادی مثلن باسواد وتمدن سازنیزدست دردست دولت ازاین نسل کشی حمایت میکند،اگرکسی ازداشته های خود اگردفاع کند،ازطرف هرکس وناکس متهم به پان تورکیسیم،پان قوردیسم،ووو،،،شده ونام وعمل زشت صدساله حاکمیت پلید رابرآنهامیگذارند،بنظرشما این آزادگی وعدالتخواهی نام دارد،که شماهاحامی آن هستید؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پاسخ به دوستمان که پرسیده اند:
1 . آیا منظور جبهه ی مشترک برای آزربایجان جنوبی است ؟
- بله. البته که چنین است. مقاله جبهه نشان میدهد برای آذربایجان نوشته شده و نه جمهوری آذربایجان.

2 . این آزربایجان جنوبی یک زبانی و مدیای مخصوص و یک تلویزیون مخصوس به خود دارد یا خیر ندارد ؟
-آذربایجان همه ی چیزهای مثبت را لازم دارد.

3.آیا موافقید آگر ندارد تشکیل دهیم اگر دارد رفقا به انجا جمع شویم و این صحبتها ادامه یابد؟
-«جبهه» میتواند تلویزیون ، سایت، و غیره داشته باشد و بحث و گردهمایی ترتیب دهد. اداره ی چیزهایی که می توانند در خدمت
تلاش عمومی باشند در صورت رضایت صاحبان آنها که اعضای جبهه اند بهتر است جمعی از سوی جبهه اداره شوند.

4-البته اگر محکوم به پان نرکیست نشوم.
- جبهه بر اساس تئوریهای جدید میتواند تشکیل شود: رجوع به مقاله ی « جبهه مشترک»:
http://www.iranglobal.info/node/55621
23 بند برای جبهه پیشنهاد شده است از دیدگاه نو.

--------
دوست دیگرمان می نویسند:
«خواست ائلیار هم، مبنی بر اینکه مخالفان ایضا موظف هستند که ثابت کنند که رسولزاده، نازیست و فاشیست نبوده است، کاملا
نادرست است. »
---
عبارت «ثابت کنند که رسولزاده، نازیست و فاشیست نبوده است»
مال من نیست و متعلق به خود دوستمان حبیب است. در نقد اصول آن است که « فاکت» ذکر شود. آنچه من از نظرات ایذا برداشت کرده ام چنین قید شده است:

«ایذا»ی گرامی «جریانات پانترکیسیم ، تورانچیلیق ، بوز قورتیسم ، ترکیسم» موجود را نادرست و انحرافی میداند.
این « تئوریها» را خفقان انگیز، نژادپرستانه، عقب مانده، ضد علمی، ضد انسانی میداند و عاقبتش را آنجا می بیند که سر از فاشیسم و نازیسم درمیاورند.
کسانی که فکر میکنند چنین نیست، لازم است« دلایل» خودشان را روی میز بگذارند و نشان دهند که ایذا اشتباه میکند.»

من از« تئوریها و عاقبتشان » و « سردر آوردن [تئوریها] از فاشیسم و نازیسم» صحبت کرده ام.
نظر خود را در مورد « رسولزاده و لژیون در مقاله ی نگاهی به افکار... او نوشته ام. با فاکت نقد کنید.

نظر ایذا :«...محمد امین رسولزاده را پانترکیست و همکار فاشیستها و نازیهای آلمانی بنامد.»
«ایذا» «همکار» می نویسد - همکار فاشیستها و نازیهای آلمانی. روشن است که همکار نازیستها بودن فرق دارد
با این کار که شخص « خود نیز نازیست باشد».

----
فرهنگ بت سازی متضاد با تفکر خردمندانه است.
رجوع به مقاله « کاریزماها و بت ها را بشکنید»
http://www.iranglobal.info/node/57416
--
اینکه فلانکس فلان لقب و بهمان مقام و شهرت و شغل را داشته یا دارد، هنگام توجه به اندیشه ی آن فرد یا جمع، همه به کنار میروند. این چیزها پرده های نابینایی اند ( کورالدان پرده لر) ، در برابر بینایی ما. همه را باید به کنار زد.
و لخت وعور « اندیشه» را در « زمان و مکان» و « حالات روحی فرد» زیر نقد برد.

همیشه از شاهان، حکومتها، مقامات مذهبی، سیاسی، وغیره برایمان بت ساخته اند و عاقبت دیده ایم که همه ، « آدمهای معمولی» بودند با خطا ها و درستکاریهایشان، و تفکرات منفی و مثبت شان.
فقط آنچه معمولی نبود تنها بت بودنشان بود که خودمان برای خودمان ساخته بودیم.
---
اندیشه ی عریان را به آزمایشگاه ببرید - شخص و مدالهایش را از اتاق دور کنید.
پیش داوریهای خود را به فراموشی بسپارید. الان وقتی ست که میتوانید با ابزار منطق کار را شروع کنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

....و اما نظر مردم ایران بر این است که انقلاب پدیده بسیار بدی بود که کشور ما را دچار نابسامانی و هرج و مرج و گرانی و فحشا و استبداد دینی کرد. شاید مردم ایران ندانند مارکوزه کیست ولی نظرات مارکوزه و دیگر انقلابیون چپی در ایران توسط حزب توده و فدائیان به شگل خشونت بار عملی شد. مارکوزه برای مردم همان خلخالی و خمینی و رجوی و کیانوری است . انقلاب کمال بیخردی است و انقلابیون نماد یک اشوب و ویرانگری میباشند . مردم ایران سود 28 در صدی بیاد ندارند .مردم ایران این گونه برای انقلاب و دین به برده گی کشیده نشده بودند .

نوشته شده توسط: Anonymous

این صحبتهای شما ببخشید خیلی احمقانه بود! هیچ زبانی خالص نیست ، زبان خالص ابتر است ؛ فارسی امروز که سالها هم باصطلاح برای پالایش آن در زمان رضاخان و فرزند وی و هم اکنون توسط حداد عادل میلیونها دلار هزینه شده باز بیش از ۶۰% آن برگرفته از لغات عربی ، ترکی و دیگر زبانهاست .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حبیب حوصله دارید این همه درباره رسول زاد دلیل و برهان می آورید؟ خیلی ها این کار را کردند و نتیجه نداشت و آخر سر به این نتیجه رسیدندکه با کومونیستها خلاصه وار چند جمله نوشت و به بحث خاتمه داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

با این نوع مقالات سر خوانندگان ایرانگلوبال را مشغول مسائل فرعی نکنید. ملتهای تحت ستم مضاعف در ایران میخواهند سرنوشت خودشان را خودشان بدست بگیرند. آقا بالاسر نداشته باشند، بخواهند از ایران جدا بشوند و نخواهند با حقوق مساوی در تمام شئونات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی در کنار یکدیگر زندگی بکنند. ملتهای تحت ستم مضاعف در مقابل آن کسانیکه میخواهند امتیازات فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی قوم فارس را در ایران محفوظ نگهدارند و شعار "چو ایران نباشد تن من مباد" میدهند ، شعر معروف (اگر اشتباه نکنم) میرزازاده عشقی را ترنم میکنند و میگویند " چو ایران نباشد به تخمم که نیست".

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایضا ی عزیز ' نخست این را بگویم که، عنوان مقدس آمیز "پیامبری" را نه من و نه تورکیستها و اسلامیستها، بلکه از طرف سید حسن تقی‌زاده ' که یکی از بنیانگزاران پان ایرانیزم فارس محور می باشد، به رسول زاده اهدا شده است.
تقی زاده  کسی است  که آن روز از نظر سیاسی در نقطه مقابل رسول زاده قرار داشت.  ولی تقی زاده  بر خلاف بسیاری،  بهنگام  اظهار نظر در مورد این شخصیت‌ بزرگ تاریخی آذربایجان، نخست عینک پان ایرانیستی خود را کنار گذاشته و بدون زیرپا گذاشتن  وجدان خود، در باره شخصیت تاریخی و ملی رسول زاده اظهار نظر کرده و از او به عنوان "پیامبر  آذربایجانی‌ها " یاد کرده است. لازم به ذکر است که، در میان تمام همدوره های رسول زاده، هیچکس وی را  به اندازه تقی زاده، خوب نمی شناخت. دیگر اینکه خواست ائلیار هم، مبنی بر اینکه مخالفان ایضا موظف هستند که ثابت کنند که رسولزاده، نازیست و فاشیست نبوده است، کاملا

نادرست است.
شما با هزار دلیل می‌توانید ادعا کنید که رسول زاده به اسلام و ایران و تورک و سوسیال دموکراسی ایمان و باور داشته و در این راه' مخصوصا در حق ایران تلاش خارق‌العاده ای از خود نشان داده است،  ولی در ثبوت این اتهام فاشیست و نازیست و نژاد پرست بودن وی، ، بجز اشاره به "لژیون آذربایجانی " هیچ دلیل و سندی ارائه نمیکنید. و لی فراموش نکنید که این یک حزب سیاسی یا ایدئولوژیکی نبود. بلکه تشکیلاتی بود که رسول زاده توانست با استفاده از آن،  جان هزاران و دهها هزار نفر از اسرای بیگناه آذربایجانی در اردوگاه های هیتلر نجات دهد که تا اندازه بسیار زیادی هم موفق شد.
ایضا و ائلیار عزیز،  در نظر بگیرید که رسول زاده نه بعنوان یک خادم و ژورنالیست و سوسیالیست و حتی نه بعنوان یک سیاستمدار،  بلکه بعنوان یک رهبر ملی و در مقام پدر معنوی ملت آذربایجان وظیفه داشت  که تلاش کند تا جان هزاران و دهها هزار نفر از اسرای بیگناه جنگی آذربایجانی را از دست آلمان هیتلری و سپس هم از قتل عام های وحشتناک بعدی توسط استالین نجات دهد.
در مقام رهبر ملی این عمل وی،  نه فقط قابل توجیه است، بلکه عمل نکردن بدان، میتوانست خیانت تلقی شود.
در کامنت های قبلی از شما خواهش کردم که اگر مدرکی، سندی مبنی بر نژاد پرست بودن رسول زاده دارید، لطفا ارائه دهید و گرنه با اتکا به معلومات ناقص و نادرست خودتان،  و از پشت عینک "سوسیالیستی" نمی توانید تصویری درست و رئالیستی از وی ارائه دهید.
ولی در مورد برخورد دوستان تورکیست ما نسبت به مسئله  رسول زاده، علت اصلی  این برخورد هیستریک این است که آنها با قایم شدن در پشت سر شعارها و نفرین های سیاسی به لنین و استالین، نمیخواهند این بحث منطقی ادامه پیدا کند. چرا که در اینصورت آشکار خواهد شد که اینان از نظر سیاسی و ملی در نقطه مقابل رسول زاده قرار دارند. و آنها مجبورند که به هر قیمتی که شده از آن جلوگیری کنند.
  برای نشان دادن این حقیقت کافی است که شعار معروف آنها "آذربایجان فقط یک اسم جغرافیایی است", را با نظر رسول زاده مقایسه کنید.
رسول زاده قریب به صد سال پیش در جواب پان ایرانیستهای حاکم مینویسد:
"اسم آذربایجان زیاده از یک اصطلاح  جغرافیایی، یک معنای ملی را نیز افاده میکند. ما خودمان را یک قوم مخصوص می شماریم که، به زبان آذربایجان متکلم است " ( مجله ایران،  ش. ۴۲۰ , ۲۶.فرورین ۱۲۹۸، ۲۶آوریل ۱۹۱۹).
حال شما این گفته را با نظریات تورکیستهای ما مقایسه کنید که به تکرار ادعا می کنند که، آذربایجان فقط یک نام جغرافیایی است و امروز یعنی قریب به یکصد سال پس از این تثبیت رسول زاده، ادعا میکنند که زبانی به نام زبان آذربایجانی و ملتی بنام ملت آذربایجان وجود ندارد!!! زبان و ملت آذربایجان وجود خارجی ندارد و این اصطلاحات ساخته و پرداخته استالین و لنین هستند!!!  به همین منطق است که، تئوریسین اصلی آنها یعنی آقای گونتای جوانشیر تصمیم گرفته است که حتی  واژه آذربایجان را بکلی از ادبیات تورکیستها حذف بکند.
از شما خواهش دارم که یکبار عینک ایدئولوژیکی خودتان را کنار گذاشته و بعد در مورد رسولزاده داهی مطالعه و اظهار نظر بکنید. مطمئن هستم که دران صورت به نتایج دیگری خواهید رسید.
همانطور که میبینید، نظریات آنها، درست در نقطه مقابل باورها و اعتقادات رسول زاده قرار دارد. که البته به همین دلیل هم است که گونتای جوانشیر میگوید که جمهوری رسول زاده "آنتی تز" تورک گراییست. 
نوشته شده توسط: Anonymous

البته ایشان زبان و فرهنگ تورکی را با فهنگ ایران مقایسه کرد نه زبان فارسی و بدیهی است که فرهنگ ایران معادل با زبان یا فرهنگ فارسی نیست. اگر چیزی بنام فرهنگ ایرانی وجود داشته باشد حاصل تلاش همه اقوام ایرانی باید باشد نه فارس فلذا زیاد قند در دل مبارکتان آب نفرمایید

نوشته شده توسط: Anonymous

حضرت اسامه، دانشمند خود خوانده زبان ترکی، فارسی‌ و انگلیسی‌، در زبان ترکی، "" گشوده ، باز "" می‌‌شود >> ""achiq آچیق "". آچ ach فعل امر است که مانند زبان‌های قدرتمند و با قاعده ترکی و انگلیسی‌، مصدر و بن آن در زمان حال، حالت "" امری "" به خود می‌‌گیرد.، دوستانی که این بحثهای زبان را دنبال کردند به عینه دید‌ند که باید "" با علم به زبان انگلیسی‌ و ترکی و اشتراکات این دو زبان قدرتمند به مصاف نقد زبان فارسی‌ رفت.

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام،بایدباورکنیم که تحمیل زبان فارسی یاحاکم کردن این زبان یک مهندسی لستعماری برمردم ایران بوده وحتی به زندان کردن زبان تورکی درشوروی ،درزمان کمونیست ها وازهم پاشی امپراطوری عثمانی وقاجار همگی توطئه برای عقب نگه داشتن منطقه بوده است،چه ایرادی دارد ،آنهاییکه ادعای انقلابی وعدالتخواهی وپیشرفت دارند،دراین مورد یک کمی دقت یابیشترتعمل نمایند،بخدا،به محمد،به عیسی مسیح،به زرتشت وبه کوروش ولنین ما تفکرنژادپرستی نداریم،مادنبال برون رفت ازاین مهندیسی استعماری وشکل های پیشبرد این اهداف استعماری بنام دین وبنام های دروغین وطنپرستی ومیهن ووو،،،بوده وشمارانیزبه این تفکرفراخوانده یک کمی ازتوهم ونژادپرستی بیرون آیید،فکرنکنید،که ماشمارامیخواهیم به زنجیرکشیم،ماخواهان دنیایی مثل سوئد،نروژ،یوئیس،آمریکا،کانادا ووو،،هستیم،ماهم دوست داریم دریک دنیای آزاد شایسته سالاری،انسانیت،قانون برای همه،رقابت سالم،دوستی،

آزادی برای همه برقرارشود،ماشعارسرکوب،تهدید،زندان کردن بخاطرعقاید نمیکنیم ،گذشتگان چه کرده اند،باکی شمپاین خوردن،برای کی پپیسی بازکردن کارنداریم،ماهمگی باید پیشرفت دنیاراببینیم،که برای ساختن کشورشان وبرای مردم چه کارهاکه نمی کنند،چرامثل کورها کور توتوقون بوراخماز میکنیم،بیایید برای آینده مردم باهرتفکریکه دوست دارند اندیشه کنیم، مامیدانیم که این آش رادردامن ماگذاشته وازقبلش سودجویی میکند،باید این حاکمیت ایتنیک راخوب وبانقادی نگاه کنیم،
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
فراموشم شد از ساوچی عزیز و گرامی تشکر وفیکیریزه و اللره ساغلیق عرض کنم

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
خوب حالا که مشخص شد نظر شما
(اما از آنجایی که مقاله ی « جبهه ی مشترک» را داشتم و « آسیب شناسی و راه یابی» را در ارتباط با آن یافتم، لازم آمد موضوع را مورد بحث قرار دهم. همانظور که نظرات مختلف است و در کل آنها را میتوان به « راست-میانه-چپ» بخش کرد ، « طرح شدن عقاید متضاد و متفاوت» را نیز امری طبیعی و لازم دیدم.)
حالا که نظرات این چنین است سوال : 1 . آیا منظور جبهه ی مشترک برای آزربایجان جنوبی است ؟
2 . این آزربایجان جنوبی یک زبانی و مدیای مخصوص و یک تلویزیون مخسوس به خود دارد یا خیر ندارد ؟
3.آیا موافقید آگر ندارد تشکیل دهیم اگر دارد رفقا به انجا جمع شویم و این صحبتها ادامه یابد؟
البته اگر محکوم به پان نرکیست نشوم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
متاسفانه هیچکدام از این ویدئوها را نمیتوانم باز کنم لطفا فردی راهنمائی کند

نوشته شده توسط: Anonymous

ادم از بعضي نظرات و كأمنتها مي ترسد، ذكي از مرك و مرك حرف مي زند ، يكي از رسيدن به هدف به هر وسيله اى دفاع ميكنند، يكي مخالف را خبيث صدا ميكند،
من طرفدار روس، بلشويسم و استالين نيستم اما در جند كامنت غير منصافانه به انها برخورد شده است، أيا شما از وضعيت روسيه در قبل از سرشار آمدن بلشويكها اطلاعي داريد؟ أيا از وضعيت مردم و سطح رش تكنولوزى در جئن قبل از كمونيستها خبر داريد؟
احزاب كمونيست روسيه و جين توانستند روسيه و جين عقب مانده را كه فقط خيش و كاو داشتند و فقط كشاورزي داشتند به كشوري بيشرفته تبديل كنند، كمونيستها توانستند در بيست سال از كشور ارباب رعيتي به سطح انكليس و أمريكا ارتقا بيدا كنند و مردم كرسنه را به رفاه برسانند، درست است سيستم انها ديكتاتوري و استبدادي بود اما نقاط مثبت را نبايد نديده بكيريم

نوشته شده توسط: Anonymous

ايليار عزيز
من در ميان كامنتها بيش ازهمه از نظرات شما درس و اموزش مي بينم، ممنون، واقعا با حوصله زياد، صرف انرزى و وقت زيادى به موضوعات اشاره عميق و علمي مي كني،
موضوع خوب و جالبي مطرح شده است، همه وارد مباحثه شدند، اين مسائل باعث ميشوند ما بحث كردن ياد بكيريم، و الكي حرف نزنيم، اين بحثها خيلي ها را مجبور كرده روي موضوع فكر كنند، بار ديكر به عقب بر كشته و دوباره مسائل را برسى ميكنند، هر جيزي از ديكري باد ميكيرد و مجبور ميشود براى نوشتن كامنتي به كتابها و منابع مراجعه كند

نوشته شده توسط: Anonymous

پان ایرانیسم نو، مانع اصلی عدم اجرای اصل 15 قانون اساسی
گفتگوی احسان خواجه‌ای با ناصر فکوهی 
مانع اصلی اجرای اصل 15 قانون اساسی پس از جنگ، زایش نوعی پان ایرانیسم جدید است. واقعیت قضیه پان ایرانیست‌ها، گرایشی هستند که از لحاظ سیاسی در ایران کمتر، اما در جهان بسیار شناخته شده‌اند، این گروه همان راست افراطی نو فاشیست است که امروزه در آمریکا اما به ویژه در اروپا در احزاب راست افراطی، اسلام‌هراسی را تبلیغ می کند. متاسفانه در ایران این گروه‌ها توانسته اند در برخی از نهادها و به ویژه در بسیاری از رسانه ها، با عنوان دفاع از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی راه یافته و به همین عنوان ایده های خود را گسترش دهند و همین گروه هستند که در سال های آخر بیشترین تلاش را برای جلوگیری از اجرای اصل پانزده داشته اند و گروهی از مسئولان دولتی را نیز قانع کرده اند که باید این اصل را به فراموشی سپرد....
وقتی این گروه

پان ایرانیسم نو، مانع اصلی عدم اجرای اصل 15 قانون اساسی
گفتگوی احسان خواجه‌ای با ناصر فکوهی 
مانع اصلی اجرای اصل 15 قانون اساسی پس از جنگ، زایش نوعی پان ایرانیسم جدید است. واقعیت قضیه پان ایرانیست‌ها، گرایشی هستند که از لحاظ سیاسی در ایران کمتر، اما در جهان بسیار شناخته شده‌اند، این گروه همان راست افراطی نو فاشیست است که امروزه در آمریکا اما به ویژه در اروپا در احزاب راست افراطی، اسلام‌هراسی را تبلیغ می کند. متاسفانه در ایران این گروه‌ها توانسته اند در برخی از نهادها و به ویژه در بسیاری از رسانه ها، با عنوان دفاع از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی راه یافته و به همین عنوان ایده های خود را گسترش دهند و همین گروه هستند که در سال های آخر بیشترین تلاش را برای جلوگیری از اجرای اصل پانزده داشته اند و گروهی از مسئولان دولتی را نیز قانع کرده اند که باید این اصل را به فراموشی سپرد....
وقتی این گروه از «ایران بزرگ»، از «ایران فرهنگی» و از اهمیت زبان فارسی سخن به میان می آورند، در واقع به هیچ یک از این شعارها باور ندارند بلکه از آنها به مثابه ابزاری استفاده می کنند تا از ایده های هژمونیک خود را که بر برتری نژادی و باستان گرایی پهلوی اول، متمرکز است دفاع کنند.....
فرصت طلبان نو پان ایرانیست که در انتظار هر بهانه ای هستند که به رویاهای باستان گرایی دوران رژیم گذشته برگردند، امروز زمامدار ماجرا شده اند و با انطباق دادن مباحث نژادپرستانه و ضد فرهنگی و سلطه جویانه خود با ادعای دفاع از ایران و ایرانی بودن، تلاش می کنند همان تزهای ملی گرایی افراطی اروپایی را به صورتی دیگر در اینجا پیاده کنند. پیوند خوردن این افراد با فساد اقتصادی از یک سو و با نولیبرالیسم بازار از طرف دیگر معجون خطرناکی را ساخته است که به شدت تمام دستاوردهای ده ها سال مبارزه مردم ایران برای رسیدن به آزادی و استقلال و عدالت را تهدید می کند. ....
افزون بر این، باید گروه «از خودبیگانگان قومی» را نیز اضافه کنیم، یعنی کسانی که هویت و زبان و قومیت محلی خود را نفی می کنند و شاید بتوان به آنها «پان ایرانیست های قومی» لقب داد: کسانی که ادعایشان آن است که چون خود آذری یا کرد یا ... هستند حق دارند زبان و هویت و فرهنگ میلیونها آذری و کرد و ... غیره را نفی کنند و تصور می کنند که تعلق به یک فرهنگ حق ویژه ای به کسی می دهد که آن فرهنگ را نفی کند یا از میان بردارد. این گروه ها هم با سرنهادن به تزهای ملی گرایی افراطی نژاد پرستانه، نه از ایرانی و ایرانی بودن بلکه از تبعیت از سیاست های استعماری و قدرت های بیرونی دفاع می کنند که هدفشان بازگردان ایران به موقعیتی تحت سلطه است که در آرمان آنها یعنی دوران رضا خانی، ما ظاهرا در اوج آن بوده ایم.... 
وقتی که روشنفکران و دانشگاهیان ما از مقابله با پان ترکیسم یا مبارزه با سلفیسم و غیره دفاع می کنند، آیا واقعا هدفشان مبارزه با ایدئولوژی های نژاد پرستانه است؟ به گمان من نه، زیرا در برابر این ایدئولوژی ها، ایدئولوژیهای نژادپرستانه دیگری از همان جنس را مطرح می کنند....
پان ایرانیسم جدید ایران که چند سالی است آغاز شده است، تفاوت ماهوی با پان ایرانیسم رضا خانی و آنچه در دوره ملی شدن نهضت نفت در نزد أحزاب لومپنی چون سومکا می دیدیم ندارد، تنها تفاوتش نوعی فرصت طلبی سیاسی است که تلاش دارد با یک فشار بزرگ به اصطلاح فکری شعارهای نژادپرستانه خود را در قالب قوانین ایران عرضه کرده و آنها را به «ایران دوستی» و دفاع از«منافع ملی» بچسباند. به نظر من، «ایران دوستانی» از این دست، تفاوت چندانی با سلفیست ها و شاهزادگان عرب که ادعای مبارزه با آنها را دارند، ندارند و در نهایت در خدمت قدرتهای بزرگ هستند که با دامن زدن به این اختلافات در منطقه، در پی ایجاد ضمانتی برای فروش سلاح های خود، توجیه و
نوشته شده توسط: Anonymous

من نیم ساعت تلویزیون گوناز را نگاه کردم . بیش از 60 درصد لغات مورد استفاده -اوبالی و انصافعلی - ، کلمات فارسی عربی بودند . بقیه هم اغلب خارجی دیگر بودن که یک پسوند " لر " میگرفتند .
در ابتدا فکر کردم میگوید لر که همان بختیاری و لرستانی باشد .
ترکهای ترکیه هم مدام میگفتند " ارابه " . از طرف پرسیدم چرا شما اینقدر " عربه" میگویدد ؟
پاسخ داد که منظور ماشین است و نه عربها .
زبانی که به ماشین میگوید " ارابه " ! ! ! ؟ ؟ ؟
آنوقت نادان های آن از زبان پارسی حافظ و مولوی و فردوسی و خیام و ............... ایراد میگیرند !

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ساوچی عزیز،
موضوع نوشته های نقادانه ی اخیر از هنگامی شروع شد که لوایی مقاله «لمپنيسم در حركت ملى» را نوشت و بعد نوشته ی
« آسیب شناسی حرکت ملی» از شريفه جعفرى منتشر شد.« ایذا» نظرات خود را نوشت و اشکال را در « تئوری» دید.
همینطور من نیز نظر خود را بیان کردم و ایراد را در « تئوری» دیدم. ما پیشنهاد تئوری آلترناتیو هم دادیم. و هر کس برپایه ی نظرات خود. که متفاوت اند.
---
در گذشته مقالات مختلف در نقد « تئوری موجود» نوشته بودم و بار دیگر پرداختن به این موضوع مورد علاقه ام نبود.
اما از آنجایی که مقاله ی « جبهه ی مشترک» را داشتم و « آسیب شناسی و راه یابی» را در ارتباط با آن یافتم، لازم آمد موضوع را مورد بحث قرار دهم.
---
همانظور که نظرات مختلف است و در کل آنها را میتوان به « راست-میانه-چپ» بخش کرد ، « طرح شدن عقاید متضاد و متفاوت» را نیز امری طبیعی و لازم دیدم.

ضروریست در گام اول، فعالان در«تئوری و عمل » روی برخی اصول توافق نظری داشته باشند.
در غیر این صورت نمی توان از « جبهه » سخن گفت. پیش از آنکه عده ای در جایی جمع شوند لازم است در فضای دیالوگ روی برخی اصول توافق داشته باشند وگرنه قدمهای دیگر فاقد ارزش میشوند.
مهم ترین کار، رسیدن به اصول کلی مشترک، از راه دیالوگ، و بحث و نقادی ست.
--
واقعیت این است که در فضای روشنفکری ما تا جایی که انعکاس یافته، روی اصول کلی توافق نظری وجود ندارد. از این روست که با پیش آمدن برخی موضوعات و مسایل « جنگ عقاید» آغاز میشود. این خوب است شاید بتوان حداقل نتیجه را گرفت.
--
ما روی پایه یی ترین مسایل از جمله، آزادی بیان، رعایت دموکراسی، گروه خود را ملت ندیدن ...، و در دهها مسئله ی مهم دیگر تضادهای عمیق فکری داریم. آنچه مسلط بر فضاست « اختناق و دیکتاتوری و خود محوری و نفی دیگری و فحش و توهین » است. گرچه بخشی از اینها در فضای مجازی از سوی « از ما بهتران و کهتران» است. اما مشکل اصلی به خودمان مربوط میشود.
با این توشه وتوان فکری و عملی، صد سال دیگر هم یک جبهه ی واقعی به وجود نمی آید.
این خصایل لازم است زدوه شوند و راه آن نیز « نقد و تحمل و ادب» است.

از مسایل « قدیم و جدید» ، هر چیزی که مانع « دموکراسی بین فعالان» است باید مورد نقد قرار گیرند. بدون نقد در خفقان خود ساخته به کار و هدف مشترک نتوان رسید.
در هر حال ریشه ی اختناق در فضای روشنفکری ما از گذشته آب میخورد و خواه ناخواه مردگان در برابر ما عرض اندام میکنند.
و خود را با مسایل امروز درگیر میسازند که از آنها بسیار پرت اند.
---
جنگ عقاید همیشه بوده و خواهد بود. همانطور که خود افراد و گروه ها حضور دارند.
لازم است دموکراسی را بپذیریم و با جنگ عقاید کنار بیاییم و آنرا طبیعی به شمار آوریم.
برای خودمان در مقابل نقد و بررسی مقدسات نتراشیم. که نقد تقدس ناپذیر است.
کسی که میگوید رهبر من را نقد نکن ، توهین به من و مقدسات من است، و خود را ملت مینامد، این ایده ها و خیالات
ضروری ست که از پیکر تلاش عمومی زدوده شوند.
از نقد « کهنه و جدید، مرده و زنده» ، جهت ایجاد فضای دموکراتیک بین خود ، گریزی نیست.

1-ایجاد فضای دموکراتیک بین خود فعالان و سایتهای آذربایجانی
2- توافق نظری و عملی در ارزشهای جهانی چون آزادی بیان و دموکراسی و غیره
3- توافق نظری در اصول کلی جبهه .
--
این سه گام نخست و ضروری برای حرکت به سوی جبهه است.
و نقد « مردگان و زندگان» و مقدسات و بت های خود ساخته هموار سازی این راه است.

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ طبق نظرماکیاول هدف وسیله راتوجیح میکند،ملت تورک درایران،روسیه،افغانستان،چین،آلمان،ووو،،،درهرزمان ودرهرمکان محق هستند،ازتزماکیاول برای خارج شدن ازاستعمارفرهنگی فارس وروس وپشتو،یووان استفاده کند،این وسایل درهرزمان میتواندبنابه اقتضای زمان باشد،درسیاست،فن آوری،اقتصاد،همکاری بااسراییل،روس،آمریکا،هیتلرمهم نیست،هدف بایدخارج شدن ازیوغ استعمارگران دیکتاتورچه دینی،چه پان اسلاویسیم،یاپان فارسیسم باشد،اگرکسی این رانمیخواهد،بفهمد،تقصیرخودش است،درزمان محمدامین رسول زاده نیززمان این رامیخواسته،سئوال این است آیاکمونیسم کمترازفاشیسم جنایت کرد؟اگرجواب شمامثبت است،این همه عقب ماندگی درکشورهای کمونیستی درچیست؟پس چراکشورهای نواستقلال ازروس یاکمونیست راه صدساله رادر25 سال رفته اند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام وگون آیدین،گر چه زیر به اصطلاح مقاله"ایزا " گامنت میگذارم ولی سخن اصلی من با ائلیار عزیز است.
ائلیار عزیز،شما از قول "ایزا"مینویسید"ایزای گرامی"جریانات پانترکیسیم،تورانجیلیق،بز قوردیسیم،ترکیسیم موجودرا نا درست وانحرافی میداند.این تئوریهاراخفقان آور،نژاد پرستانه،عقب مانده ،ضد علمی، ضد انسانی می داند وعاقبتشرا آنجا می داند که سر از فاشیزیم ونازییسیم در میآورد.کسانیکه فکر میکنند چنین نیست دلایل خودشانرا روی میز بگذارند ونشان دهند که ایزا اشتباه میکند.
دوست عزیز،شما بدون توجه به مجموع نوشته های آنارشیستی،تفرقه افکنانه وتشتت انگیز"ایزا"یک پاراگراف شسته وروفته ای نوشته اید.ائلیار جان همانطور که خود شما در یک پاراگراف دیگر نوشته اید:ضیا گوگ الپ، اسماعیل کاسبرانلی،رسول زاده، ائلچی بی هیچ فکر علمی طرح نکرده اند{صرفنظر از اینکه منظورتان از طرح فکر علمی چیست}در ادامه مینویسیدجامعه ما

آذربایجان امروز است نه جمهوری آذربایجان یا ترکیه.سخنان اینان به محیط خودشان وبه زمان خودشان مربوط است وبه زمان گذشته تعلق دارد."لطفا به پارادوگس پارا گراف اول با دوومیش دقت بیشتری بکنید"
دوست عزیز ائلیار گرامی،همانطور که خود شما نوشته اید.یعنی تفکرات پانترکیسیم،تورانچیلیق به گذشته بر میگردد وامروز محلی از اعراب ندارد.این تفکرات وتئوری ها به زمانی بر میگردد که جای امپراطوری هارا دولت ملت ها می گرفتند ولازمه آن زمان هم بود.از نوع این تفکرات ویا تئوری ها در بین تمامی ملت هایکه برای ساختن کشور خود ودولت ملت خود بودند وجود داشت.اکنون بقول شما زمان آنها گذشته است.حالا اصلا برای من معلوم نیست با توجه به اینکه خود شما هم به این مسئله اشراف کامل دارید پس چرا اینهمه"کوهنه پالان سوکماخ"میکنید واستخوانهای پوسیده آن بیجاره گان را ذر زیز خاک به لرزه در میاورید.چون با برچسب زدن این تفکرات به فعالان حرکت ملی درد زمان ما نیست.مشکل ما در ایران شونیزیم فارس از نوع"هژمونی سلطه" است که با تمام نیرو مشغول سر کوب وحشیانه فعالان حرکت ملی است.اگر هم عده ای در بین فعالان ملی از این نماد ها،شخصیت ها واسطوره های نوستالژیک برای تهییج وقلیان مردم بخاطر هویت ملی وشعور ملی استفاده میکنند،ترسی نباید داشته باشیم.بلاخره در تمامی جنبس ها بخاطر تشویق وتهییج مردم از این قهرمانان واز اسطوره های آن ملت استفاذه میکنند.
ائلیار گرامی،امروز مشکل حرکت ملی در آذربایجان نه آن گذشته ها واشخاص بل شونیزیم فارس است،چه دولتی وچه غیر دولتی.بنا بر این ما باید نیروی اصلی خودمانرابدون هدر رفت معطوف جنین جریاناتی بکنیم.در جنبش ملی آذربایجان با نحله های فکری مختلفی سر و کار داریم.1-بخشی خواهان خود مختاری هستند.2- بخشی دیگر فدرالیسیم را در چهار چوب ایران راهکار نشان می دهند.3-بخشی هم خواهان جداشدن واستقلال هستند.بخشهای د یگر هم تفرعات هستند.دربین این نحله های فکری از چپ گرفته تا راست وجود دارد. این مسئله هم ازخاصیت طبیعی جنبش بر می خیزد،چون جنبش،جنبش ملی است نه جنبش طبقاتی.در این جنبش از کارگر ودهقان گرفته تا طبقه متوسط وحتا بورژوازی ملی که اتفاقا ستون فقرات جنبش ملی را تشکیل می دهند وجود دارند.هر فرد فعال سیاسی باید همیشه سیاست ممکنات را در نظر بگیرد .تحلیل مشخص از اوضاع مسخص داشته باشد.مراحل جنبش ونیرو های تعین کننده را مشخص بکند.
ائلیار گرامی،شما و"ایزای"گرامیتان قبل از هر چیزمیبایست جایگاه خودتانرا در بین حرکت ملی مشخص بکنید وخودتانرا در کجای حرکت ملی جای می دهید.همانطور که گفته شد این جنبش،جنبش ملی است وخواست همه ملت یک سر زمین به هم پیوسته، برای یدست آوردن حقوق ملی تضییع شده به درازای یک قرن است.پس خواست ها وشعارها، ونهایت تئوری این جنبش با جنس جنبش طبقاتی فرق خواهد داشت،از همین روی باید این مسئله را همدر مد نظر داشته باشد.اما بودن اشخاص ونیروهای چپ دمکرات نه"چپ ارتودوکس"درون جنبش در پروسه ونهایت جنبش نقش تعین کننده ای برای دمکراتیزه کردن دارند.به همین جهت بجای طرح کردن مسائل تفرقه افکنانه وتشتت آمیز مانند"کوهنه پالان سوکماخ"از قبیل پانترکیزم وتورانیسم تاریخ گذشته که عمدتا بر چسب وره آورد پان اریانیزم بخوان پان فارسیزم ودیگر دشمنان خلق ترک آذربایجان است را کنار گذاشت ویک گفتمان سالم وصحیح بدون غرض ورزی را آغاز کرد.برای مثال همان پیش نهادشما درموردتشکیل جبهه متحد بسیار کار سازمی باشد
دوستان عزیز، همچنانکه یک سال حکومت ملی فرقه به رهبری پیشه وری باعث افتخار وتجربه تمامی نیروهای حرکت ملی است.همینطور هم بنیان گذاری جمهوری خلق آذربایجان"آذربایجان خالق جمهوریتی"به رهبری داهی بزرگ ممد امین رسول زاده که در شرق مسلمان برای اولین بار با ایده سکولاریسم وحقوق برابرزن ومرد باعث افتخارحرکت ملی است.
نوشته شده توسط: دیرنج مین ائللی

در زمان هیتلر روزی نبود که اخبار جنایات بی حد و مرز استالین در المان دهان به دهان نشود. مردم المان جسته و گریخته از هولودومور اوکرائین و مرگ زجر الود ده و نیم ملیون نفر از قشر خرده مالک روستاهای اوکرائین بعلت گرسنگی ساختگی روسیه با خبر بودند. آلمانها از کمونیسم بشدت در هراس بودند و حق هم داشتند. از طرفی تروریستهای کمونیست با کمک روسیه در المان فعال بودند و مشغول بمبگذاری و کشتار انسانها. در چنین فضائی بود که آلمانیها به هیتلر رای دادند. نمیدانم رسولزاده این سخن را که "هیتلریسم نتیجه عوام فریبی کمونیسم بود" را زده یانه . سخن هر کسی هست حرف کاملا درستیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

بسیاری از مورخان تاریخ این نظر را دارند که اگر در روسیه انقلابی روی نمیداد جریانی بنام ادولف هیتلر در المان بوجود نمیامد.هر دو نظام جریانی ظالمانه و ضد بشری بودند.مردم ایران در حقیقت قربانی فریب دولت بلشویک شدند.8

نوشته شده توسط: Anonymous

آزربایجان جنوبی ،دراین صدسال تنهایک تلویزیون دارد،که بصورت ضعیف بابالاترین پارازیت حکومتی درمقابل ده هاتلویزیون کوردی وپان فارسی لوس آجلسی برنامه دارد،ولی خاری شده درچشمان حسود وپان ایرانیست چپ وراست.این خودی جلوه کن های کمونیست متوهم نیزپاچه این تلویزیون راول نمی کنند،

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

چه بخواهیم چه نخواهیم در جامعه طبقات و اقشار ولایه ها و گروه های اجتماعی وجود دارند و ملت و ملتها و حلقها یکدست نیستند و منافع متضاد دارند ،در عین حال نیز منافع مشترک هم دارند. پیکر واحدی وجود ندارد تنها میتوان « قرار داد» بست روی برخی کارها ومسایل.و ائتلاف و همکاری ایجاد نمود.
جامعه بر اساس بهره کشی عده ی کمی، از عده ی بسیار زیادی از افراد، بنا شده است. این بهره کشی «سود» خوانده میشود.
بهره کشی انسان از انسان قانون سیستم جامعه است و آنرا به طبقه بهره کشان و بهره دهان تقسیم کرده است و کشمکش دائمی بین آنها جریان دارد.گاه آشکار و گاه نهان.
این واقعیات را نمی توان« در پیکر واحد» از دیدها پنهان کرد. اما اقشار اجتماعی و طبقات در رابطه با هم وارد « دیالوگ، قرار داد، و ائتلاف» هم میشوند بخصوص در جوامع نسبتاً دموکراتیک.دولت رفاه سوسیال دموکراتها در اروپا نشانه ی همین توافق های اجتماعی ست.

اینجا « عوام فریبی» آنست که از یگانگی ها سخن بگویی و تضاد ها را مخفی کنی. کاری که نازیسم و ناسیونالیسم و ترکیسم انجام میدهند. و از ملت به مثابه ی « پیکر واحد» سخن میگویند.
جامعه به عنوان یک پدیده و واقعیت مجموعه و ترکیب « تضادها و یگانگی هاست». هر دو عنصر را باید مورد توجه قرار داد و واقعیت را بیان نمود. با مخفی کردن تضادها یگانگی حاصل نمیشود. در سیاست مجبوریم همه ی خواسته های متضاد را به دیده گیریم. و توافقها و قرار داد های همکاری و همزیستی ایجاد کنیم. تأمین عدالت اجتماعی نسبی یکی از همین قرار دادهاست.
---
نتیجه آن است که روزنامه نگارانی چون رسول زاده در مورد مشکلات ما سخنی برای طرح شدن ندارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای توکلی , کامنت من خطاب به آ.ائلیار چه شد؟ چرا کامنتهای مخالفتان را بلوک میکنید. تازه از گوناز هم ایراد میگیرید

نوشته شده توسط: Anonymous

""" نقش جامعه شناس‌های تحصیل کرده خارج، در تثبیت تفکر سنتی چپ آزربایجانی """ دوران جنگ سرد، مقارن بود با برجستگی جایگاه الیت‌ها و نخبگان جوامع غربی که با اتکا به تفکرات چپی، منتقد نظام سرمایداری بودند، جامعه شناس مفلوک ایرانی‌، که در پیسرفته‌ترین کشور‌های صنعتی غرب، به جای یادگیری علم و صنعت این جوامع، به حفظ رجز خوانی‌های جامعه شناسانه در این جوامع صنعتی مشغول بودند، در نبود " توان علمی‌ و ذهنی‌ " جوگیر " فضای جنگ سرد باقی‌ مانده در بین شبه روشنفکرهای جهان سومی‌ شدند و میراث خوار رسوبات فکری آنان، به ناگهان، این جامعه شناسان، پان تورکیزم کذا ئی را کشف کردند ولی‌ قادر به کشف "" روحیه بالای کار آفرینی در بین جوامع ترک "" نشدند که جوامع صنعتی، بر دوش آنان بنا شده اند. اینک حتی "" پسا ساختار گرائی و پست مدرنیسم این جامعه شناسان "" در خدمت جنگ با پان تورکیزم کذا ئی بود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

1- گویا رسولزاده در مقاله¬ای در سال 1933 می¬نویسد: «هیتلریسم عقیده¬ای است که قبل از هر چیز در برابر عوام¬فریبی کمونیسم بوجود آمد.»
- آیا هیتلریسم یا نازیسم ایده لوژیی ست در برابر عوام فریبی کمونیسم؟ این سخن چقدر با واقعیت تطبیق دارد؟
علاقمندان، به تعریف نازیسم در دانشنامه ها مراجعه کنند و سطحی و غیر واقع بودن سخن رسولزاده را خود تشخیص دهند.
او فاقد شناخت درست از مکتب نازیسم است. و سطحی و عوامانه مینگرد.
اصول ایده لوژی نازیسم، مجموعه از از نظریات فاشیسم ایتالیا-ناسیونالیسم قدیم آلمان- راسیسم- میلیتاریسم سنتی پروسی ست. که پان ژرمنیسم و راسیسم و توتالیتاریسم و دیکتاتوریسم را در داخل و جهان دنبال می نمود.

2- او[ هیتلر] فقط بین¬الملل¬گرایی را با ملی¬گرایی عوض کرده است »(Ibidem).

- آیا سخن رسول زاده اینجا درست است که ایده لوژی نازیسم و هیتلریسم جای «بین¬الملل¬گرایی را با ملی¬گرایی عوض کرده است »یعنی به جای انترناسیونالیسم ، ناسیونالیسم را گذاشته است؟
حرکت متحدانه ی « ژاپون-ایتالیا-آلمان» جنبه ی بین المللی نازیسم و فاشیسم را در عرصه عمل و تئوری به عینه نشان نمیدهد؟
واقعیت این است که این نیروی سه گانه ی متحد، برای تقسیم جهان، "بین المللی عمل میکردند- انترناسیونال" که از ایده لوژی آنها ناشی میشد و بازتاب منافع شان بود .
پان ژرمنیسم و پان آریاییسم انترناسیونالیسم هیتلر نبود؟

نازیسم یا هیتلریسم برتری نژاد آریا را دنبال میکرد و ناسیونالیسم خود را در درون آن میدید. بدون نژادگرایی، ناسیونالیسم و برتری ملت آلمان را مطرح نمیکرد. راسیسم و ناسیونالیسم باهم مطرح میشدند.
ناسیونالیسم الزاما با راسیسم همراه نیست، و ناسیونالیسمی که با راسیسم همراه باشد بجای برتری ملت خود برتری ملل را مطرح میکند و ناسیونالیسم خود را تحت شعاع راسیسم قرار میدهد. به عبارت دیگر، ناسیونالیسم با راسیسم ، کلاسیک نیست.

رسول زاده راسیسم را نمی بیند. و از ناسیونالیسم حرف میزند. او اینجا جنبه بین المللی پان ژرمنیسم و راسیسم و پان آریاییسم را نمی شناسد.
در هیتلریسم ناسیونالیسم جدا از راسیسم و پان ژرمنیسم و آریاییسم قابل تصور نیست. این نشان دیگری از ساده اندیشی رسولزاده است.


3- رسول¬زاده در مذاکره باآلمان¬ها:
این موضوع را در مقاله ی نگاهی به افکار رسول زاده توضیح داده ام. رجوع به آرشیو.

4- در جمله و نظر رسول زاده دقت کنیم:
«هیتلریسم عقیده¬ای است که قبل از هر چیز در برابر عوام¬فریبی کمونیسم بوجود آمد.»
و گویا« نظر رسول¬زاده درباره هیتلر و اندیشه¬هایش هیچ وقت مثبت نبود»
این سخنان متضاد اند و همدیگر را نفی میکنند چرا:
فرض کنیم سخن رسول زاده درست است و هیتلریسم عقیده در برابر « عوام فریبی کمونیسم» است. نتیجه این میشود که
از نظر کلی، رسول زاده هیتلریسم را عقیده ای مثبت میداند . چون با عوام فریبی کمونیسم مبارزه میکند.
یعنی رسول زاده در کل نازیسم را مثبت میداند. که میدانیم با توجه به اصول آن در بالا «نازیسم منفی» ست. در نازیسم ما با اصول مثبتی سرو کار نداریم.
این مسئله هم ناقض آن است که رسولزاده نظر مثبتی به اندیشه های هیتلر نداشت. بل برعکس او هیتلریسم را مثبت میدانست.
--
رسولزاده « ماشین دروغ بافی و عوام فریبی نازیسم زیر تئوریهای کوبلز را نمی بیند و نمی شناسد. چون آدمهای عامی.
---
تضاد هیتلریسم یا نازیسم با کمونیسم چه بود که رسولزاده آنها را « مبارزه ی هیتلر» با « عوام فریبی کمونیسم» عنوان کرده است؟
تضاد در اینجا از کجا سرچشمه میگیرد و چه ربطی به رسولزاده دارد:
1-میدانیم تئوری نازیسم « ملت را پیکر واحد میداند» که با « دیگر ملت ها و خلقها» می جنگد.
2- از سوی دیگر میدانیم که تئوری مارکس و کمونیسم ملت را به طبقات اجتماعی تقسیم شده میداند و به مبارزه ی طبقاتی تکیه میکند و «پیکر واحد» را رد می نماید.
3- از طرف دیگر میدانیم که رسولزاده با اعتقاد به « ناسیونالیسم» نیز « ملت را پیکر واحد» میداند.

این سه رابطه- فقط در یک گوشه و نه در همه ی زوایا- نشان میدهند چرا هیتلر مخالف کمونیسم است و منظور رسول زاده از « عوام فریبی» چیست. و چرا مبارزه ی هیتلر با آن را مثبت میداند که خود نیز در ایده ی « پیکر واحد» مشترک است.
--
آیا واقعا آنچنان که هیتلر میگوید و رسولزاده ، « ملت پیکر واحد» است و طبقات و مبارزه ی طبقاتی وجود ندارد و طرح این مسئله
« عوام فریبی» ست یا عدم طرح آن چشم بستن به واقعیات اجتماعی می باشد و کاری سخت عوام فریبانه است؟
ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

دونالد ترامپ يك ؛ تروريسم اقليمى ؛ است ، كره زمين ترور تصميم ترامپ نمى شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آ.ائلیار از کجا معلوم شخصی بانام آیگین مرگ بر فان فارس نوشته , خود شما نیستید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ بفرمایید چرامتن من پس ازسه روززیراین مقاله چاپ نشد؟چه توهینی به غیرازواقعیت درنوشته وجودداشت،که چاپ نکردید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

من با قارقیش و یا نفرین آیدین بی کاری ندارم .ولی نفی جزای اعدام مستلزم موجودیت شرایطی مقتضی و مناسب تاریخی در زمان اعمال آن میباشد . جاییکه شرایط تاریخی برای اعمال یک امر فرضی مهیا نباشد ، در موقع عمل تبدیل به فتنه ی هرج و مرج مشروطه ایران و بهار عربی سوریه میشود .بنابرین همانطوریکه قانون بلژیک در جامعه ی ارباب و رعیتی ایران آنروزی و حتی تا به امروز قابل اجراء نشده ،نفی اعدام نیز مثل اروپا در ایران امروزی بسادکی اروپا ممکن نخواهد شد .

نوشته شده توسط: Anonymous

""" تنها چیزی که از این بحث زبان عایدمان شد چیست؟ """۱- در بحث زبان، یک زبان‌شناس، باید به پشتوانه "" آگاهی‌ از دو ۲ زبان قدرتمند ترکی و انگلیسی‌ "" به مصاف نقد زبان فارسی‌ برود. ۲- به ساده لوح‌های ما چنین القا کرده اند که "" زبان فارسی‌ از شاخه زبان‌های هند و اوروپائی است "" و "" ناگهان چنین برداشت شده که پس این زبان فارسی‌ اشتراکات زیادی با زبان انگلیسی‌ دارد، در حالیکه من ثابت کردن زبان ترکی و انگلیسی‌ در ساختار گرامری، ساخت فعل ساده از اسم و صفت، ساخت اسم مفعول، ساخت فعل گذشته، نه تنها کاملا با گرامر انگلیسی‌ یکی‌ است بلکه حتی در استفاده " از حرفهای " ل " د " ارer " نیز مشترک هستند. ۳- به ساده لوح‌های ما چنین القا کرده اند که زبان " انگلیسی‌ مثل زبان فارسی‌، بی‌ قاعده و شیر توی شیر "" است، در حالیکه هر ۲ دو زبان قدرتمند ترکی و انگلیسی‌ "" از با قاعده‌ترین زبان‌های دنیا هستند ".

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
آقای ائلیار عزیز :
با تشکر از آقای علی تهرانی ودرج مطلب مستندشان مینویسید به حرفهای Aygin توجه کنیم:
و سپس جوابش را در سی خط در کوبیدن مطلب مینویسید یعنی هم وقت کسانی را که مخالف صد در صد ان مطلب هستند میگیرید و هم وقت خودتان را ولی در خصوص مطالب اصولی و مورد قبول انسانهای حداقل دموکرات و آزاده (علی تهرانی )فعلا که خاموشید (با آقایeza کاری ندارم) زیرا جمله ای مستند و دور از حب و بغض ندارد که بیان کندلطفا پاسخ مطلب مستند و علمی آقای تهرانی را بنویسید

((( رسول¬زاده و آلمان نازی
رسول¬زاده در سال 1942 به دعوت "فان شولنبرگ"نماینده شرقی وزارت خارجه آلمان(که بعدها به اتهام سوء قصد علیه هیتلر اعدام گردید) به برلین رفت تا درباره قفقاز و سرنوشت جمهوری آذربایجان با آلمان¬ها مذاکره کند(Sultanlı, 2014: 82-83 ). گفتنی است که نظر رسول¬زاده درباره هیتلر و اندیشه¬هایش هیچ وقت مثبت نبود؛ اما وی برای استقلال آذربایجان حاضر بود هر کاری انجام دهد و با هر کسی مذاکره کند (Yaqublu, 1991: 175 ). وی در این¬باره در مقاله¬ای در سال 1933 می¬نویسد: «هیتلریسم عقیده¬ای است که قبل از هر چیز در برابر عوام¬فریبی کمونیسم بوجود آمد. )))
تمامی ناراحتی کمونیستهای بی منطق از همین است
نوشته شده توسط: Anonymous

""" دو رویکرد متفاوت کمونیست ترک آزربایجانی با کمونیست فارس بعد از انقلاب ۵۷ """ کمونیست فارس، پشیمان از انقلاب ۵۷، دچار نوستالژی شده، اکثر اینها در خارج، از شعار‌های تند و تیز خود عدول کرده یا به احزاب افراطی فارس - محور پیوسته اند، یا راه میانه را طی‌ کرده با تظاهر به "" سوسیال دموکرات بودن "" در خفا یا از راست افراطی فارس حمایت میکنند یا دست کم به دست و پای آنها نمی‌‌پیچند، """ داستان کمونیست آزربایجانی """ حدیث دیگری است، از انقلاب سال ۵۷ پشیمان نیست که این حس "" وجدان وی را، آزار دهد "" و وی را تبدیل به موجودی "" درون گرا "" کند، از طرفی‌ قادر به اتّخاذ یک رویکرد مثبت نیز، پیرامون "" ترکیه و جمهوری آزربایجان "" نیست، دیس اورینت disoriented و "" گم شده "" تبدیل به قهر انقلابی‌ می‌‌شود و هر چه خشم دارد بر سر "" مدرنترین جنبش خاورمیانه و جهان "" می‌‌کوبد.

نوشته شده توسط: Anonymous

همه این حملات باصلاح کمونیستهای وطنی به حرکت ملی آذربایجان بخاطر سر پوش گذاشتن بر افتضاحات خودشان است و این ازبر کمونیست شده های ایرانی- ای کاش فرق یک رئیس جمهور کشور به اشغال در آمده را با مسئول یک سازمان و حزب کوچک را میفهمیدند آنهم توسط یک ارتش سرخ و خونین به نام بلشویک ها را که حتی‌ انبار غله های آذربایجان را برای سیر کردن روسها خالی کرده و روانه روسیه کردند و مردم بیچاره و تهی دست آذربایجان را ماهها بدون غله گذاشتند و این کمونیستهای وطنی ایراد میگیرند که چرا محمد امین رسول زاده از هیتلر کمک خواسته ؟ منتها الان جلو چشم مبارک کمونیستهای ایرانی این باصطلاح کمونیستهای کورد سوریه و تورکیه پ ک ک و پ د ی « کوبانی » در مقابل امریکا زمین بوس شده اند و تمامی اوامر امریکای ضد کمونیزیم را مو به مو بجا میاورند و از دوشنبه این هفته حتی سلاح سنگین نیز از امریکا در یافت میکنند ولی

ولی صدای هیچ کمونیست ایرانی نه تنها در نمیآید بلکه تا حد امکان توجیه نیز میکنند و در ضمن بنا به اعتراف سفیر انگلیس در آذربایجان ائلچی بی چوب دموکرات بودن را خورد و حیدر علیو کمونیست با حیله و راه انداختن آشوب دوباره به حکومت رسید و تمامی حضرات کمونیست شوروی سابق در ١٥ جمهوریت همگی با پاشیدن شوروی تبدیل به سوپر سرمایه دارشدند .در ایران نیز قربانشان بروم سنبلهای این حضرات مثل کیانوری- طبری - فرخ نگهدار - حسین روحانی جناب حکمتیستها و رهبر مبارکشان جلو چشم همگان است یعنی چیزی که عیان است چه حاجت به بیان و کافی است به فیلم انتخابات در لندن نگاه کنید و ببینید آقای کمونیست و رهبر فرخ نگهدار در خارج از سفارت ایران به صف ایستاده تا به یکی از آدم کشان رژیم ایران آنهم اسلامی رای بدهد .
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

تجزیه طلبانِ تفرقه افکن بدانند که خلق قهرمان ایران به شهادت جنبشهای مردمی و ضد استبدادی در سدۀ اخیر و نیز دفاع جانانه در برابر تهاجمات خارجی، نشان ‫داده اند ‫که هرگز خواهان تکه پاره شدن ایران، این زیباترین وطن نبوده و نیستند و نخواهند بود. ایرانیان یکپارچه و در ‫همبستگی با یکدیگر، ‫با قدمهایی استوار و بی تزلزل در جهت ایرانی متحد و دمکراتیک بر علیه استبداد، ارتجاع و تجزیه طلبان در حرکتند.
‫آنانی که شب و روز، در خواب و بیداری آرزوی فروپاشیدن ایران را به دل دارند، به یقین در این آرزوی خود ناکام خواهند ماند. چنانکه در طول سده ها نتوانسته اند به این آرزوی شوم و پلید خود جامۀ عمل بپوشانند، ایرانیان همواره پاسبان تمامیت ارضی میهن عزیزشان ایران بوده، می باشند و خواهند بود.
آن افراد چپ نمایی که خواهان تجزیۀ ایران در زیر عنوان حق تعیین سرنوشت ملل در مارکسیسم هستند، یک مشت جاعل هستند که دست به

تحریف در اصول مارکسیستی می زنند.مارکس معتقد بود هرجا کشورو ملت بزرگتری واز نظر سیاسی یکپارچه تری به وجود آید این به نفع جنبش جهانی کارگران خواهد بود. حق تعیین سرنوشت ملل در مارکسیسم می گوید که ملل فرودست بر ملل امپریال واستعمارگر پیروز شوند. آیا می توان ادعا کرد که دولت امپریالیستی فارس مثلا ملل (کشورهای) خوزستان، آذربایجان،کردستان، بلوچستان ومناطق ترکمن نشین را به زور به ایران الحاق کرده است؟! حق تعیین سرنوشت فقط برای سرزمینهای الحاقی و دربند مصداق دارد و شامل کشور ایران نمی شود . تعیین سرنوشت ، حقی است که فقط برای مستعمرات امپریالیست ها مي توان قائل بود. پس بنابراین این حق برای ایرانیان صادق نیست. آنچه امروز به نام ايران وجود دارد با هر تعريفی که قبول کنیم دارای مرزهائی دمکراتیک و تاریخی است.
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

تجزیه طلبان (چه راستگرا و چه مثلاً چپگرا) باید با این واقعیت کنار بیایند که ایران تجزیه شدنی نیست . توصیۀ اینجانب به تجزیه طلبان این است که گستاخی نکنند و پایشان را از گلیم خود فراتر ننهند و رویای تقسیم خاک پاک ایران زمین را در مغز ... خود نپرورانند. خلق قهرمان ایران با انقلاب عظیم ضدسلطنتی 57 و سرنگونی قهرآمیز نظام سلطنتی وابسته به امپریالیسم و خائن پهلوی نشان داد که خواهان ایرانی متحد و یکپارچه و جمهوری مستقل و دمکراتیک هستند و سرکوب خونین خواسته های انقلاب 57 توسط غاصبان جدید، به هیچ وجه از ارزش اهداف انقلاب ضدسلطنتی و مبارزۀ آنها برای یک ایران متحد و آزاد و مستقل نمی کاهد. در حال حاضر نیز نیروهای انقلابی و خلق ایران بر حفظ تمامیت ارضی و ایرانی دموکراتیک و مستقل صحه می گذارند.
حق تعیین سرنوشت ملل از دیدگاه مارکسیسم و همچنین از دید حقوقی و سازمان ملل، هیچ نسبتی با موقعیت ساکنین ایران

ندارد. استانهای کردستان و آذربایجان وخوزستان وبلوچستان ومناطق ترکمن نشین، بخشهایی لاینفک از ایران می باشند .
پس از سرنگونی رژیم ضدملی و ضدایرانی جمهوری اسلامی، هرگونه حرکت تجزیه طلبانه با مشت آهنین مواجه خواهد شد.
اپوزیسیون انقلابی و سرنگون طلب ایران در عین حالی که با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی مبارزه می کنند فعالیتهای تجزیه طلبان را نیز به دقت زیر نظر دارند.
نوشته شده توسط: اسامه

حالا به همه توضیح بده با وجود نداشتن حرف "ر" در زبان ات چرا به جای اینکه بنویسی "توکی " ام مینویسی من تورک ام این "ر" را از کجای زبان ات دراوردی

نوشته شده توسط: اسامه

جناب سهند
تو تنها یک پرسش را پاسخ بده
در کتاب ترکی هنر است، اسماعیل هادی، انتشارات احرار، تبریز، ۱۳۷۴ نوشته :

هیچ کلمهٔ ترکی (اصیل) با حرف “ر” شروع نمی‌شود. گویا در قدیم واج “ر” در زبان تورک ها وجود نداشته چنانکه برای سهولت تلفظ کلماتی (غیر ترکی) که با این حرف آغاز می‌شود، معمولاً به اول آنها حرف “الف” می‌افایند د؛ به عنوان مثال در نواحی مختلف ترک‌نشین ایران، رضا به صورت ایرضا، روس به صورت اروس و رشته به صورت اریشته ادا می‌شود. بر این اساس احتمالاً کلمهٔ ترکی اروج به معنی روزه، در اصل شکل تغییر یافتهٔ کلمهٔ فارسی روزه است. در قدیم کلمهٔ روز در زبان فارسی به صورت روج هم بیان می‌شده است؛
خب حالا که در زبا تورکی "ر" وجود ندارد خود این واژه تورک که در ساختار اش "ر" دارد متعلق به کدام زبان است
همه منتظر پاسخ شما که داری برای این واژه یقه پاره میکنی هستیم

هارولد لمب این واژه را اینجوری ریشه یابی کرده :
«تُرک» یک واژه از زبان ماندارین چینی و برگرفته از واژۀ «توکی» به معنی سگ ولگرد است.(کتاب تیمور لنگ/ نوشته هارولد لمب/ مبحث ترکان/ صفحه 313تا315)

بقیه منابع درباره نداشتن "ر" در تورکی
- دیوان لغات الترک، محمودبن حسین بن محمد کاشغری، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبائی دکتر محمد دبیرسیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵

فرهنگ ترکی فارسی، محمد کانار، انتشارات شیرین، تهران

در باره نگارش زبان ترکی (بهزاد بهزادی
نوشته شده توسط: اسامه

جناب صادق تبریزی :
یا همان سهند
تنها یک فیلم از یک سگ بگذار که به جای واق واق که این واژه رو تلفظ کند "پارس"پارس" تنها و تنها یک نوع از این سگ ها بیشتر وجود ندارد و ان هم سگهای ولگردی "توکی" هستند
اینکه من دارم به تو نشان میدهم کدام سگها به جای واق واق پارس پارس میکنند تو شاکی میشوی

نوشته شده توسط: اسامه

جناب یازیچی:
اچ بن ماضی نیست چون در تورکی در حالت فعل صاده مصدر امر است شما مینویسی اچ دیم
حالا خودات ببین در زبان الکن ات چی نوشتی "
فعل امر (اچ) + دیم به جای فعل (ماضی ساده )

به همین دلیل است که تورکی در بیان مفاهیم ناتوان است و در ترجمه از ان هم بدتر چون چون بسط فعل امر را باید به جای ماضی و مضارع و اینده در نظر گرفتن که فعل امر برای شما هیچ زمانی نمیسازد تنها وجه را به وجود میساورد

به بیان ساده "بن فعل" وجود ندارد و ماضی و مضارع و اینده حقیقی هم در تورکی نیست چون با مصدر فعل میتوان این افعال و همچنین فعل امر را ساخت درحالی که تورکی از فعل امر دارد بقیه افعال را میسازد

نوشته شده توسط: اسامه

جناب :yaradiciliq
استاد مسلم زبان نفهمی:
1- اچ+ دیم :
ما از شما پرسیدیم این"دیم" را چگونه به "اچ= باز (گشوده)" که اسم است و نه فعل چسبانده اید ؟؟؟؟؟
ما برای شما که حتی همان تورکی را درست نمیدانی نوشتیم که "بن فعل در تورکی وجود ندارد" و به همین دلیل "مصدر پایه را فعل امر در نظر میگیرند"
1- باز فعل مضارع از مصدر باختن هست (بباز= شکست را بپذیر )
2- فعل مصدر گشودن بیسط است و در معنی open گشاده است در ماضی به صورت گشود با فعل مرکب نیست چون مثل تورکی مصادر بسیط ان کم نیست که دائما "ماق" بکشد و پسوندی را هم که در تورکی نیست یعنی ماق به جای اولماق را به کار ببرد وگرنه اگر قبول نداری 100 تا فعل بسیط تورکی بدون ماق و مک بنویس (ماق = اولماق = شدن) مک= اولمک = کردن
......................

3- در تورکی زمان به دلیل امری



نوشته شده توسط: آ. ائلیار

به حرفهای Aygin توجه کنیم:
-«اولوم اولسون فان فارسا-اولوم اولسون پان ايرانيسمه» : «مرگ بر پان فارس- مرگ بر پان ایرانیسم»
1- این جناب شعار « اعدام شخص» صادر میکند. در کنفرانس آمستردام اکثریت فعالان آذربایجانی در 12 بند نظریات خود را اعلام کردند که یکی هم « عدم اعدام و هرگونه شکنجه » بود. از طرف دیگر شعار مرگ بر شخص « اعمال خشونت» است. و متضاد با « فلسفه جنبش مسالمت» .
با دلایل مذکور این شخص طرفدار اعدام و خشونت است و بیگانه با فلسفه ی جنبش مسالمت. او فاقد تفکر عمیق روی سخن خود است. حرف میزند اما نمیداند معنی آن چیست. او عوامانه فکر و عمل میکند و فالانژبازی درآورده است.
2- «مرگ بر پان ایرانیسم» ، باز گرفتار عمل شعار دهی ست. نمیداند « ایده لوژی پان ایرانیسم» با شعار « مرگ بر» رد نمیشود
نیاز به « نقد و منطق و استدلال و اثبات» دارد.

هیچ ایده لوژی با شعار کنار نمیرود. فکر با شعار رد نمی شود. باید منطق و استدلال استعمال نمود.
ا این جناب فاقد منطق است. به دنبال « تفکر» نرفته. گرفتار عوام گرایی ست. و احساسات و تعصب کور و انجام اعمال بدون فکر.


« بعضى از اين به اصطلاح [روش فكر نماهاى پان فارس نژاد پرست] آنقدر [احمقند] كه فكر ميكنند [نژاد پرستى و تركستيز]ى شان در لابلاى اين جملات و متنهاى مثلا ويرايش يافته و تزيين شده به دروغهاى خوش واژه پنهان است و ديده نميشود»
نه آقا [چهره خبيث] شما بيش از اينها متجلى و آشكار است.

3- او مستقیم مخالف نظری خود را « روشن فكر نماهاى پان فارس نژاد پرست» می نامد. اما از ارائه ی یک دلیل برای « پان ایرانیست بودن» عاجز است. روی هوا حرف میزند. باز فاقد منطق و فاکت و استدلال است. او ابدا نمیداند « استدلال» چیست. در مغز ایشان واژه ی استدلال غایب است. این است که او « عوام گرایی» پیشه کرده است. در نتیجه « مخالف نظری خود را احمق» می نامد. درحالیکه لغات منطق و استدلال را از مغز خود حذف کرده است. و دیگری را احمق میداند. و نمیداند چکار میکند.

خود را حقیقت خالص میداند. و مخالف خود را بدون فاکت « نژادپرست» می نامند و « ترک ستیز». توجه ندارد ترک ستیزی با ترکیسم ستیزی یکی نیست. او قدرت توجه به تفاوت ها و فرقها را از دست داده است. نمی تواند چیزها را در گوناگونی ببیند. او در «خیالات یکسان نگری» گرفتار آمده است. تفکر خردمندانه از او سلب شده . او خود قربانی ست. قربانی شده « با دست خود و دیگری».
اینان نیاز به « خود رها سازی» دارند.
عوام پروری فاجعه ی خود را آفریده است. این جناب یک نمونه تپیک از عوام پروری و حزب الله سازی و فالانژگرایی ست.

4- جناب مخالف نظری خود را « خبیث» یعنی ناپاک و کثیف و بد سیرت میداند. شعار اعدام و خشونت میدهد، اتهام صادر میکند.
این آن فاجعه ایست که « ایده لوژی ترکیسم و شاخه هایش» آفریده اند. وجود این شخص سند و نتیجه ی عملکرد « تئوریهای رایج عوام گرایی» ست.
فرق نمیکند این شخص در همراهی با چه نیرویی این سخنان را نوشته است در اینکه عمل به این سخنان نشانه ی یک قربانی عوام گرایی است ، سند محکمی ست. با توجه به این مهم که اینان یکی دوتا نیستند و بخش قابل توجهی را پدید آورده اند.

5- این جناب و مانندهای او چنان خود سازی کرده و ساخته شده اند که نتوانند خود را از ایده و تئوری « اعدام و خشونت و نفرت» خلاص کنند. و مانع تشکیل جبهه ی مسالمت وخرد عمومی اند. کار اینان انفجار جبهه است نه تشکیل آن.
اجرای اسارت است.
این است که گفته ام نخستین گام برای تشکیل جبهه ی مشترک خود رها سازی ست. از این عوام گرایی و خون ریزی و خشونت و بی منطقی. و از آن فرهنگ ارتجاعی رایج که چنین قربانیانی ساخته و پرورده است.

6- اینجا ما با « روان فردی» ، « روان گروهی» و «کنش و واکنش متقابل آنها» رو برو هستیم. این سه پدیده خصایل توده ی عوام را پیش رو میگذارند:
که خیل مردم تحت فرمان «خواب‌ پیشه گی» ، «تلقین»، «هیجان‌زدگی»، «تقلید»، و «خیال‌بافی» ، «بله گویی» و «تکرار» و «سرایت گری» اند.
و روی به «عمل تلقین شده» میاورند به‌جای اینکه به «تأمل و تفکر و روشن‌بینی » پردازند.
فرد از اینکه خود را در جمع می بیند مانند ماشینی اتومات ، بدون اراده و آگاهی عمل می‌کند.
او با شخصیت مستقل خود الوداع میگوید،و ذهن بیدار و توانایی تشخیص و تمیز و استدلال خود را از دست میدهد.
این آن تراژدی ست که شاهدیم.


نوشته شده توسط: Anonymous

اگر شما سوسیالیت و کمونیست واقعی هستید چطور با استقلال آذربایجان مخالفید ، طبق نظریه سوسالیسم، ملتها را نمی توان به اجبار در یک کشور مجبور به زندگی کرد ، آنها با اتحاد داوطلبانه می توانند این کار را بکنند ، اما اگر نخواهند می توانند ار این اتحادیه جدا شده کشور مستقل تشکیل دهند . در قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی سابق هم چنین بود و استقلال حق تمام جمهوریها شناخته شده بود . آنها اتحاد ۱۵ جمهوری را داوطلبانه می دانستند نه اجباری ، گرچه این مسئله ظاهر قضیه و بر روی کاعذ بود . ولی از همین قانون استفاده شد و جمهوی ها به استقلال دست یافتند .

نوشته شده توسط: Anonymous

رسول¬زاده و آلمان نازی
رسول¬زاده در سال 1942 به دعوت "فان شولنبرگ"نماینده شرقی وزارت خارجه آلمان(که بعدها به اتهام سوء قصد علیه هیتلر اعدام گردید) به برلین رفت تا درباره قفقاز و سرنوشت جمهوری آذربایجان با آلمان¬ها مذاکره کند(Sultanlı, 2014: 82-83 ). گفتنی است که نظر رسول¬زاده درباره هیتلر و اندیشه¬هایش هیچ وقت مثبت نبود؛ اما وی برای استقلال آذربایجان حاضر بود هر کاری انجام دهد و با هر کسی مذاکره کند (Yaqublu, 1991: 175 ). وی در این¬باره در مقاله¬ای در سال 1933 می¬نویسد: «هیتلریسم عقیده¬ای است که قبل از هر چیز در برابر عوام¬فریبی کمونیسم بوجود آمد.

او همانند فاشیست¬ها، فکر دیکتاتوری را از مخالفان خود یاد گرفته اما در این میان وی فقط بین¬الملل¬گرایی را با ملی¬گرایی عوض کرده است »(Ibidem). و در مقاله¬ای دیگر در روزنامه استقلال تحت عنوان "دموکراسی و سویت¬لر" می¬نویسد: «در نظر دشمنان داخلی و خارجی، هیتلریسم مخالف رژیم دموکراسی است که روی کار آمده است. نحوه اداره [حکومتی ] که ایشان شروع کرده همانند فاشیست¬های ایتالیا است »(استقلال، 1933، شماره 30: 1؛Yaqublu, 1999: 58؛ Yaqublu, 2005: 99 ). رسول¬زاده در مذاکره باآلمان¬ها به نمایندگی از طرف آذربایجانی¬ها درخواست 12 ماده¬ای خود را در یادداشتی برای مذاکره با نازی¬ها ارائه کرد. از جمله درخواست¬های مهم رسول¬زاده از آلمان¬ها می¬توان به آزادی آذربایجانی¬هایی که در آلمان گرفتار حبس شده بودند و تشکیل ارتش ملی آذربایجان اشاره کرد. وقتی که این درخواست¬های رسول¬زاده مورد قبول آلمان قرار نگرفت، رسول¬زاده تصمیم به ترک آلمان گرفت. با اصرار "فان مندن" مدیر بخش وزارت خارجه آلمان که از نفوذ رسول¬زاده در قفقاز و در بین ترک‌های مسلمان شوروی به خوبی آگاه بود، رسول¬زاده با وعده¬های مختلفی تا آگوست 1943 (شعبان 1361/ مرداد 1322 ) در آلمان نگه داشته شد، اما رسول¬زاده که دیگر به بی¬فایده بودن این گفتگوها پی برده بود، آلمان را ترک کرد (Sultanli, 2014: 83). با وجود همکاری رسول¬زاده با آلمان¬ها در شکل¬گیری لژیون¬ها، وی هنوز به نیّت و اهداف هیتلر در موضوع آذربایجان بدبین بود. زیرا هیتلر به هیچ یک از کمیته¬های ملی در قفقاز علاقه نشان نمی¬داد. وی بعدها در این باره می¬گوید: «در سالهای 1943-1942 به دعوت وزارت خارجه آلمان به همراه دیگر مهاجران سیاسی به آلمان رفتم... نظر هیتلر درباره مسائل ملی قفقاز منفی بود. از برلین انتظار به رسمیت شناخته شدن اصول مبارزات ملی عبث و بیهوده است»(Yaqublu, 2005: 99 ). سرانجام هنگامی که رسول¬زاده فهمید هیتلر قصد داردپس ازجنگ باکورابه طورکامل تابع المان کند وبقیه قسمت¬های آذربایجان همانند سابق به خان نشینهایی تقسیم کند. آلمان را در آگوست 1943 ترک کرد؛ چون این فکرهیتلرباهدف رسول-زاده که درصدد تشکیل یک دولت مستقل درآذربایجان بود،مغایرتداشت(Ələkbərov, 2014: 71 ). ایشان برای اینکه ملی بودن مسئله آذربایجان را به آلمان¬ها بقبولاند، "کمیته ملی آذربایجان" را بوجود آورده بود(Ibid: 72) و برای همین هیچ چیزی جزء استقلال ملی آذربایجان وی را راضی نمی¬کرد.