Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بیلیط:

تبریزی گرامی،

آورده اند که روزی از روزها ، حضرت جبراییل ، راهی "ارک*" تبریز بود. یکی بدو رسید : «آنقیریب شیللاق آتدی!»
رو کرد به خداوند که همراهش بود گفت:«الله! گؤرورسن اششکین نئجه شیللاق آتیر؟ آخی من بونا نه دییم؟»
« هایلا، ده ! گئت گئده گئت! heyvərənin هیوره نین بیری هیوره. سوو س...تیر! گئت، گ...ور!»-الله دئدی.
«تاسیغینا دیمز؟»-جبراییل سوروشدو.
« بو هپند ابدال** بیئ من یارتمیشام ،من تانیرام؛ بوندان آرتیق باشقا بیر یونجا یئمز»- الله دئدی.
«آی!هپندین بیری هپند، گل بورا گؤروم،ائله بیل یونجان آرتیق دوشوبدور.گل ! رب العالمین بیلیطین قزوینه آلیب دیر»- جبراییل هایلادی.
آنقیران کیشی"قزوین" اشیدرکن گؤزدن ایتدی...

بو آندا الله تعالی اشیتدی« بیریسی "یا رب العالمین!"چاغیریر.اوزون توتوب جبرائیل لا ساری:
«گل! آل بو بیلیطی آپار ور منیم او عزیز بنده مه»- سؤیلدی.

جبراییل آلیب بیلیطی دوشدو یولا. "یا رب العالمین!" سؤیلیینی آختاریر...
**
"تبریزی"بی، امید است آرزو بر وفق مراد باشد...
و بدانید قدر احوالات این منی استوریmini story را.
که بس حکمتهای نهفته دارد بهر شمایان. از بطن کتاب مقدس باستانی «گل ایی له دمنه».
"انسان بیر یارانمیش، حضرت آدم اولادی اولاراق، بودا باشی نین بیر قضا-و-قدری دیر...
تاس قرامت گؤرسه دیر. ایش زیللی دیر زیللی!"...
---------
*ارک : حرب میدانی .
** ابدال: بوردا ، زورنا چالان
قایناق: ال مینجیق سوزلوک-تبریز-باسقی: ائلیار. تاریخ 1300قدیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

ang در ترکی قدیم (اسکی تورکجه)و زبان آلتائیک ضمیر سوم شخص مفرد بود که در ترکی میانه به اول و سپس به او تبدیل شد آن فارسی نیز بر گرفته شده از آنگ (nazal تودماغی) ترکی قدیم است و فارسی اصیل آن وی می باشد. ane درزبان التصاقی سومری ها سوم شخص مفرد است که قدیمی ترین آنهاست. on در لاتین و فرانسه که ضمیر سوم شخص خنثی است از آنگ آلتائیک-ترکی یا ane سومری گرفته شده است. تبدیل آنگ به han سوم شخص مفرد در زبان آلتائیک فنلاندی و o در مجارستانی نتیجه یک تکامل طبیعی است. تصمیم استفاده از اولار یا اونلار در زبان رسمیمان با امثال ماها نیست بلکه یا فرهنکستان زبان ترکی ما در آینده است که هماهنگ با آنادولو و شمال میتوانند آنرا تغییر دهند یا اینکه صبر کنیم!!!! همانند تکامل طبیعی آنگ که به آن, اول و نهایتن او پروسه چند هزار ساله خود را طی کند.(امیدوارم عمرمان کفاف دهد!!). فکر میکنم همین

منطق را میتوان در تبدیل ق به خ یا غ نیز بکار برد. شاید بد نباشد عنوان کنم که سوم شخص جمع در فارسی از ترکیب آن ترکی و علامت جمع ها خودشان ساخته شده و فارسی سره آن ویشان یا ایشان است.
نوشته شده توسط: Anonymous

ترقیات عالم رو به بالاست
من از بالا به پایین می ترقم

نوشته شده توسط: Anonymous

سن ده یاشا عزیز دوست. زنده باشی

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، امروز بیست و هفتم اسفندماه برابر با سالگرد کشته شدن ددمنشانه بهناز شرقی نمین ترک زبان و ترک تبار و ترک نژاد است! خواهشمندم روشن کنید پس از این همه نویسندگی درباره زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای امروز آیا یک کک پیدا شد که شما را بگزد یا نه؟ پس اگر با مرگ بهناز و بهنازها شما ککتان نمی گزد امیدوار نباشید که در میان مردم دردمند و درمانده و گرسنه و بی نان مانده ایران سخنان شما شنونده داشته باشند! خدایا همه را به راه چپ هدایت بفرما ! آمین یا رب العالمین! http://www.iranglobal.info/node/27006

نوشته شده توسط: Anonymous

مشكل اصلي فعالان حركت ملي آزربايجان عدم توانايي ارتباط و جذب مردم مذهبي آزربايجان جنوبي است ، اكثر فعالين تورك آزري ليبرال و يا چپ هستند ، به راستي جاي احزاب مذهبي در حركت ملي خاليست ، تا ما مذهب شيعه مستقل آزربايجاني كه پايگاه و خواستگاهش در آزربايجان باشه نداشته باشيم توانايي جذب ٥٠ ٪ از ملت آزربايجان جنوبي رو از دست مي ديم ، اكنون بيشتر از هر زمان ما به يك شريعتمداري ديگه در آزربايجان نياز منديم ، من خودم آتئيست هستم ولي بايد واقع بين بود ، كسي بايد بياد كه تغييرات اساسي در شيعه توركي ايجاد كنه تا ارتباطش با قم قطع بشه ، مثلا فتوا بده براي توركي خواندن زبان و يا مكروه بودن تكلم به زبان فارسي ( زبان عجمي زبان مردم جهنمه ) ، ما تا وقتي با ٥٠ ٪. غير مذهبي حركت مي كنيم قدرت تأثير گذاري نداريم

نوشته شده توسط: Anonymous

بابا ما امروز ودیروز به ایران نیامدیم که این طوری باید با ما برخورد بشه کجای دنیا قومیتی که جمعیتش 5 الا8 میلیون نفر هست باید از حق تدریس زبان مادریش محروم بشه؟؟؟چرا کردها, ترکها, عربها, بلوچها و بختیاریها که هرکدام از انها زبان, ادبیات, فرهنگ و تاریخ مخصوص به خودشان که دارند باید کنار بره و زبان, ادبیات,فرهنگ و تاریخ مخصوص فارسها باید تدریس اجباری بشه؟؟؟ چر به زور میخواهند هرطور که شده و باهر هزینه ای زبان فارسی رو رو جایگزین سایر زبان ها کنند؟؟؟ادم جقدر باید نژاد پرست باشه که دست به همچنین جنایتی بزنه ؟؟؟ {{{{{ ولی این بشارت و امید هست که حکومتی که بخواد با زور و اجبار اهدافش روپیش ببره دوام نخواهد یافت و یک روزی انها به ذلت و خواری دچار خواهند شد وحق به حق دار خواهد رسید.}}}}} این حرف رو تاریخ و احادیث اسلامی میگه{{{{الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم}}}}

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اینان ساقی قانیخ وئرمز
کیچیک فینجان دا ساغرلر
گتیر دولدور منه تئز تئز
گویوملر یا کی چللکلر

ساقی، فنجان و ساغر، سیرابم نمی کنه
بیار که سطل و پارچ ، پر آبم کنه.
یاشا!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

چکیده ی نظر نویسنده:
1-فعالين سياسى و مدنى بايد از واكنشهاى عصبى و آنى بپرهيزند.
2-فاكتورهاى حقوقى، حقوق بشرى و اقتصادى فاكتورهاى خيلى مهمى هستند كه در حركت ملى آذربايجان، بكار گرفته شوند.
3-انتشار مطالب بدون توهین آزاد باشد. سایتها عقاید را سانسور نکنند.
4-دعوای فدرالچى ، استقلال چى، چپ و راست برای مردم دعوای زرگرى است و آنها را از حرکت دور میکند.
5- اظهارات ناسنجيده و ضربه زننده به حرکت عنوان نشود.
6-خشونت كلامى موجود كه نشات گرفته از احساس حقارت تاريخى ماست، حركت ما را شديدا بد چهره جلوه مى دهد.
7-اينها برخی ازاشكالات و نقاط ضعف ما هستند.تا اينها را رفع نكنيم، حركت عمومى نخواهد شد.

نویسنده این خواسته ها را مطرح کرده و میخواهد فعالان به آنها توجه کنند. از نظر من خواسته ی نویسنده مثبت است. و این چیزها لازم است رفع شوند. به بهتر شدن حرکت کمک میکند.
نقد نظر:
اینکه فعالان می توانند آنها را رعایت کنند یا نه، خواسته ها عملی ست یا نه، موضوع دیگر و مهمی ست:
از نظر من این خواسته ها گرچه مثبت اند ولی متأسفانه «عملی» نیستند و پیاده نمی شوند. صد یا هزار نفر هم چنین خواسته های خوبی مطرح کنند باز
-چیزی عملا در حرکت آذربایجان تغییر نمی یابد. یعنی رعایت نمی شود.یا پیاده نمیشوند.
-حتی این خواسته ها به فرض رعایت هم بشوند حرکت عمومی نمی شود.

پرسش: چرا خواسته های کوچک و بزرگ مثبت رعایت نمی شوند یا عملی نیستند یا پیاده نمی شوند؟
جواب: چون اشکال اساسی درجای دیگر است. کجاست؟ فعالان حرکت آذربایجان در داخل و خارج -از نظر فلسفه ی سیاسی-
1- «عمدتاً» تاکید میکنم عمدتا دارای « استراتژی و تاکتیک» درست نیستند.
2- فاقد فرهنگ عمیق دموکراتیک اند.

استراتژی تاکتیک درست «مبارزه ی برابری حقوقی مسالمت آمیز دموکراتیک ا ست- در همبستگی با همه ی نیروهای رفع تبعیض درایران» ، در شرایط حاضر، بدون شعارهای غیرعملی در وصعیت فعلی، تا خیزش عمومی.
لینک:مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان http://www.iranglobal.info/node/11857

تا این استراتژی به راه اکثریت فعالان تبدیل نشود «ریزش ادامه دارد.
از صد نفر فقط یک نفر شاید این راه را درک کند

حرکت آذربایجان از نظرتئوریک دچار «آوانتوریسم» یا ماجراجویی سیاسی ست. (دادن شعارهای غیرعملی و زود رس،استراتژی های ماجراجویانه. )
آنچه مخرج مشترک «فدرالچی-استقلاچی-چپ و راست و میانه» است همین استراتژی ست که ذکرشد.
چند درصد به این نتیجه رسیده اند؟ شاید یک درصد.

بدون تئوری درست سیاسی ریزش همیشه ادامه خواهد داشت.
عمومی شدن حرکت فقط به صورت فرعی به راه درست بستگی دارد. عمومی شدن حرکت بستگی به «وضعیت انقلابی درجامعه» دارد که یک پدیده ی اجتماعی طبیعی ست. و ربطی به «اراده»ی افراد و احزاب ندارد.

-بدون کسب «فرهنگ عمیق دموکراتیک» در جریان عمل، و زندگی روزمره، نه ضعف استراتژیک درست میشود و نه پیشنهادهای خوب عملی میگردد. و نه ماجراجویی سیاسی رفع میشود.
مشکل اساسی «فرهنگ سیاسی و غیرسیاسی عقب مانده ی جهان سومی ماست». و «اختناق حاکم درجامعه».

چکار میتوان کرد؟
-انتخاب استراتژی-تاکتیک درست
-کسب فرهنگ دموکراتیک
-ایجاد همبستگی با همه نیروهای رفع تبعیض





نوشته شده توسط: Anonymous

بکار بردن مرد سالخورده، مرد کهنسال، پیر مرد در نقد نوشته درست نیستند و ارزش نویسنده و نوشته را کمتر میکنند. مرد کهنسال اسم دارد . سالخورده و پیرمرد نامیدن طرف به صحت و یا نادرستی حرفهای کسی را اثبات نمی کند. من بابک امیر خسروی را یک فاشیست ، شوونیست فارس زده و ضد آذربایجانی می شناسم ولی فکر میکنم با مخالف هم باید با احترام رفتار شود. ممنون

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

جناب "تقصیر"! این توضیح لازم است که این اولین کامنتی است که شما در طول تاریخ وجودی ایران گلوبال نوشته اید!

نوشته شده توسط: Anonymous

تقصیر کیانوش و مسئول کمنت هاست که تمام کمنت های مرا که در رابطه با راسیسم ضد ایرانی و ضد شیعه و ضد فارس شما هستند را تاکنون سانسور کردند وگرنه شما مثل سه راسیست ترک و یا سه ضد کمونیست های پیشین ، در این صفخه به پخش خرافات و سخنان غیرعلمی و ضد انسانی خود در اینجا ادامه نمیدادید . حیف ! سئوال اینست که تو سنی ها و بلوچ ها را مترقی تر از ایرانیان و شیعیان و پارسیان میدانی .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

من نظر Direnc Minelli گرامی، را اینجا جمعبندی میکنم که دقیق تر پاسخ دهم. امیدوارم درست برداشت کرده باشم.
1-ایشان میگویند: زبان ترکی با خط عربی وقتی نوشته میشود از «قواعد قراری که دوستان هیئت» گذاشته اند پیروی کند. و با حروف لاتین هم بخواند.
1-جواب: کسی از این روش پیروی کند آزاد است بکند. من مخالف نیستم. اما خودم نمی توانم این روش را استفاده کنم. برای من مشکل خط با حروف عربی حل نمیشود. لاتین را مشکل گشا میدانم. با خط عربی طوری نوشته شود که قابل خواندن باشد.

2-نظردوست ما:زبان کتبی در نوشتن رعایت شود.
2-جواب: زبان کتبی درروایت و زبان شفاهی دردیالوگ رعایت شود. زبان کتبی در هردومورد هم میتواند رعایت شود.
تمام متن یک اثر هم میتواند شفاهی نوشته شود.

3-«فاذری» نوشته نشود.
3- جواب: نام درست «Sınıq Türkcə» است.«ترکی-فارسی» نویسی. مخلوط دوزبان. مثل زبان رادیو-تلویزیون. یا زبان

«تحصل کرده ها»به فارسی. در مقایسه با زبان مردم «بیسواد روستا».« قاتیشیق » نویسی. قاریشمیش.
بله. موافقم. «Sınıq Türkcə» درست نیست.

4- ائلیار فاذری یا «Sınıq Türkcə می نویسد.
4- جواب: سخن بی موردی ست.

5- ایشان درمورد حذف n در اونلار چیزی نگفته. و با استعمال x در افعال مخالف است.
5- من با حذف n در اونلار موافقم. در زبان قلم و صحبت. و با استعمال x در آخر افعال در زبان شفاهی موافقم. که نوشته شود.

- درمورد «زبان دیروزی و امروزی»؛ «تازه گردن گرامر» چیزی نگفته.
اگر چیزی از قلم نیافتاده باشد فکرمیکنم این لب نظر ایشان بود. که پاسخ مشخص قید شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در بعد ژئوپلتیک، ایران نباید به بازیچهٔ روسیه تبدیل شود، کارت برنده پوتین روسیه در مقابل با غرب، بر این منطق استوار بوده که ( چنانکه غرب اوکراین را تجهیز کند، روسیه نیز ایران را تجهیز خواهد کرد )، امپراطوری شیعه رژیم فارس ایران، در دوری از روسیه بیشتر شانس تولد دارد تا در نزدیکی‌ به روسیه، چنانکه ارمنستان نیز در نزدیکی‌ به روسیه، همه چیز خود را از دست داده، ایران باید همزمان اعلام کند که حاضر به صادرات ( گاز تورکمنستان ) از طریق ایران به اروپاست و در همان زمان، گاز خود را نیز از طریق ترکیه، به اروپا صادر کند، با چنین سیاستی، اتحاد کشور‌های مشترک‌المنافع در یک جبهه واحد مقابل روسیه شکل خواهد گرفت، همزمان ۴ کشور ( ترکیه، آزربایجان، ترکمنستان و ایران ) گام‌های نهائی را برای اروپا از دست خرس قطبی بردارند. بدون شک رژیم فارس ایران برای رسیدن به این مرحله، باید رژیم اسد را نیز قربانی کند

تا کشور‌های دیگر منطقه نیز به سف این چهار کشور بپیوندند و روسیه را در حالت انزوای کامل، کیش و مات کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تورک اوغلی, ممنون از پاسخ و اینکه شما هم لابد در آن زمان به صف بانوان پیوسته بودید. جز این هم از مبارزی چون شما انتظار نمیرفت. اما ظاهرا نیست در لوح دلم جز الف قامت یار و گیرنده شما همان یک ایستگاه را دارد. عزیزم, من از بهر حسین در اضطرابم تو از عباس میگویی جوابم. ایران غیر از ذربایجان که لابد همه در آن زمان به صف بانوان پیوسته بودند, ساکنین دیگری هم دارد و سکوت آنها بس شبهه بر انگیز است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب محمد زاده, بنده نه سرکار خانم همیلی را میشناسم و نه دیگران را. از آنچه در جریان این مقالات دستگیرم شده اینست که ایشان از سرکار خانم شیرزاد به دادگاه شکایت کرده و ضمنا با سماجت موضوع را در رسانه ها تعقیب مینمایند. با چنین سماجتی بعید نیست و شاید بسیار محتمل است که ایشان با سازمان های اطلاعات و مهاجرت کانادا هم تماس گرفته باشند. عقیده ما که بارها در اینجا ذکر شده این است که اگر به دادگاه شکایت کرده اند باید منتظر حکم دادگاه باشند و دیگر اینکه شایسته ایران گلوبال نیست که برخلاف آئین نامه خود محل انعکاس اتهامات گردد. علاقه ای هم به تعقیب این داستان ندارم. سرکار خانم شیرزاد هم لابد از راه های حقوقی از خود دفاع خواهند کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من حوادث پس ازانقلاب رادیده ام که چطورسرداشتن یک کتاب ونوارکاست ومسافرت دوستانه بچه هارادستگیروبعدش سراززندان واعدام درمیآوردند.سال 88نیزباچشمان خودشاهدسرکوب وحشیانه بودم اگراینهابحطرافتندازبشاراسد.از داعش.از فاشیستهای هیتلرهم بدترعمل خواهندکرد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

برای کار احمدی زاده ی عزیز،
در مورد :
1- آوردن برخی کلمات
2- آوردن لهجه های مختلف یا زبانها مختلف
3- بی مکانی، نوشتن
-----------
1- من هم موافقم برخی کلمات داخل شوند یا زنده شوند. اما کلماتی رایج میشوند که در آذربایجان ریشه دارند یا کم استفاده میشوند.
یا اجباراً لازم داریم. «کلا بگیر-نگیر دارند. «آچار» در آذربایجان رایج است. و واژه ی خوبی ست. برخی کلمات از لهجه های خودمان می تواند رایج شود. مثل هاچان=ناواخت=نوخت=ها زامان. بستگی به قدرت انتخاب نویسنده دارد چیزی انتخاب کند که بگیرد. خواننده را نرماند.
2- لهجه و زبانها را در جای خود و با شرایط کاراکتر می توان نوشت. یک کاراکتر ممکن است با چند زبان و چند لهجه ظاهر شود.
3- در بی مکانی کاراکتر تنها زبان کتبی به کار می رود. زبان ادبی یک زبان نه زبان قاطی.تقریبا بدون کلمات نامانوس.
---------

- استعمال لغات مختلف نامانوس در مقاله درست نیست. تنها لغات اجبارا لازم میایند. بهتر است نویسنده به دنبال کلمات خودی باشد.
گرفتن کلمات نامانوس ترکیه-باکو یا جای دیگر نوشته را خراب میکند و خواننده را می رماند. مثال معمای گرامی از کار وارلیق درست است.
در داستان و شعر باید به زبان خودی چسبید. لغات استثنا یی و یا رایج از زبانهای دیگر در صورت اجبار می تواند استفاده شود.
اینها نظر و پیشنهادات من است. و خود میکوشم رعایت کنم.
---------
صفحه ماتی میخاناسی را دیدم.زبان شفاهی تبریز است و خوب. کاراکتر تبریزی «درصورت لزوم» در داستان با این زبان شفاهی صحبت کند زیباست.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

معمای گرامی و احمدی زاده ی عزیز،
در صحبت های شما «انتخاب نویسنده» آمده، برای این توضیحی بدهم:
- نویسنده در دنیای «جبر-اختیار» کار میکند. یعنی هم آزاد است و هم آزاد نیست. این عدم آزادی را «شرایط کاراکتر» تحمیل میکند. البته با انتخاب خود نویسنده. نویسنده به خودش بند میزند:
مثال: کاراکتر محلی ست. محلی بودن او باید به خواننده مشخص شود. نه نویسنده میخواهد او را در خارج از محل -در دنیای غیر محلی- که سمبل «همه جایی»ست انتخاب کند. بله. درست. اما این علامتهای دنیای غیر محلی را باید برای خواننده مشخص کند.
وگرنه نمی تواند«اعتماد»خواننده را به کاراکتر خود جلب کند.
مثلا کاراکتر اهل زنجان میتواند خصوصیات جهانی یا ایرانی یا شهری یا فقط آذربایجانی داشته باشد. یا یک کاراکتر «رویایی و فضایی» باشد. این آزاد انتخاب میشود و نویسنده «مجبور» است مشخصات یک دنیا یا چند دنیا را به خواننده «نشان» دهد.

اینجا «اجبار » پیش میاید و نویسنده باید آنها را رعایت کند.
همینطور است مسئله «رعایت و عدم رعایت گرامر» در متن. نویسنده وقتی خود حرف میزند -منهای لهجه اش- کتبی گراماتیک حرف میزند. اما می تواند گراماتیک حرف نزدن کاراکتر را در صحبت «نشان» دهد. یا نشان ندهد. و فقط لهجه را نشان دهد.
در حقیقت نویسنده از شرایط پیروی میکند که خود انتخاب میکند. وقتی هم انتخاب کرد مجبور است مسخصات دنیا را رعایت کند. نکند اعتماد خواننده قربانی میشود و اثر فلج .
اینها مربوط به اصولی ست که در ادبیات جهانی مرسوم است و مورد توجه.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب احمدی زاده گرامی؛ اولا ممنون از پاسخ شما. بعد من قضاوتی نکرده ام که گویلو گوپباز و خاپاخابدان باشد یا نباشد. من صرفا نظرم را به عنوان یکی از خوانندگان مطالب شما بیان کردم. اگر مفید بود و به دردتان خورد که فبها و اگر نبود که دوستان فیسبوکی جبران مافات می کنند انشاالله. نوشته اید «می توان گویش شخصیت های داستان را به زبان ادبی و یا لهجه محلی نوشت. این بستگی به انتخاب و دلخواه نویسنده و همچنین بستگی به این دارد که مخاطب نویسنده چه کسی است.»
بر منکرش لعنت و شما اختیاردار تام و تمام نوشته هایتان هستید. خود دانید، اگر دلتان خواست به ترکی عثمانی هم می توانید بنویسید.

نوشته اید که «خیلی دلم می خواهد واژه هایی که تماما متعلق به خودمان می باشد و به فرض در ترکیه معمول شده است دوباره وارد نوشته هایم بکنم، اما هنوز در آن موقعیت نیستم که حرفم به کرسی بنشیند.»
برادر من، موضوع همین درک ما از تواناییها و امکاناتمان است. آیا چنین امکانی برای ما وجود دارد که با وبلاگ نویسی یا انتشار مطالبی در تیراژ پایین واژه هایی فراموش شده یا تازه را وارد زبانمان بکنیم یا بدین ترتیب صرفا موجبات دلزدگی کسانی را فراهم می آوریم که خواننده مطالب ترکی هستند؟ از خودم بگویم:
من اصلا و ابدا ادعای ادیب بودن یا تسلط به ادبیات ترکی یا حتی آشنایی به ادبیات ترکی را نداشته و ندارم. اما سالها خواننده مجله وارلیق بودم ومطالبش هم خیلی به دلم می نشست. تا اینکه روالی در آن مجله توسط پسر مرحوم دکتر جواد هیئت باب شد که حجم انبوهی از کلمات نامانوس برای مردم آذربایجان اما رایج در ترکی ترکیه در متن به کار گرفته می شد (هر چند ترجمه اش را هم داخل پارانتز می نوشتند). من دیدم که برای خواندن یک مقاله دو صفحه ای، نیاز دارم بیست دفعه به لغت نامه مراجعه کنم و لذا حوصله ام سر رفت و دیگر آن مجله را نخریدم. خوب، این بود نتیجه عجله و ده تا پله را یکی کردن آن دوستان جوان.
نوشته اید: «کلمه فرقینده اولماق خیلی پیشتر از آنکه من بکار بیرم، وارد ادبیات ما و شمال شده است. کافیست توی گوگل سرچ کنید. »
یادم می اید که زمانی نویسنده ای با نام آقای سید حیدر بیات خیلی در اینترنت فعال بود و یک وبلاگی هم داشت به نام آلما یولی (اگر اشتباه نکنم). این دوستمان برای ساعت و دقیقه و ثانیه هم معادل ترکی پیشنهاد داده بود که البته فکر کنم کسی به جز خودش بکارشان نمی برد. اگر در اینترنت بگردید، شاید پیدا هم بکنید. اینها که دلیل نمی شود برادر من! اگر کسی در تبریز مثلا بگوید«بیلمیرم داداش؛ فرقینده سن یا یوخ، آما ...»، طرف مقابل صاف زل می زند توی چشمهایش و می پرسد: نه منه؟ بعد هم اگر یکی پیدا شود که آن جمله را برایش ترجمه بکند، احتمالا خواهد گفت: گده! اؤز دیلینی دانیش، بیزی ده گیجه تمه.
احتمالا این اتفاقی است که خواهد افتاد. حالا اگر شما می خواهید طوری بنویسید که ترکهای دیگر مناطق متوجه بشوند، امر دیگری است. ولی به هر حال دیالوگها طبیعی از آب در نمی آیند. تشخیص اینکه این هزینه ارزش آن دستاورد را دارد یا ندارد، به خودتان مربوط است.
به هر حال موفق و سربلند باشید و صمیمانه امیدوارم کارهای بیشتر و بیشتری از شما ببینیم (با هر نگارشی که خودتان ترجیح می دهید). چون در حال حاضر، نویسندگان ترکی نویس حکم کیمیا را دارند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

احمدی زاده عزیز و دوستان گرامی،
اینجا به چند اصل اشاره میکنم شاید مورد استفاده قرار گرفت:
1-ادبیات پدیده ی جهانی ست. قواعد جهانی هم دارد. قوانین چون پیشرفت دارند نسبی هم هستند.
2- ادبیات دنیای دموکراتیک و باز و آزاد دارد.
3- زبان کتبی و شفاهی هردو میایند. اما درجای خود. با انتخاب نویسنده.
4-هرچیز را می توان نوشت. حتی غلطها را. حتی کلمات من درآورده را. که در هیچ جایی نیست. یا تنها یک نفر استفاده کرده است. اما «در جای خود».
5- کاراکتر محلی باشد لازم است لهجه بیاید. یا دلیل عدم لهجه مشخص شود.
6- زبان امروزی با دیروزی فرق دارد. نویسنده انتخاب میکند که چطور کار میکند.
7- زبان خالق گرامر است پابه پای تغییر زبان لازم است گرامر جدید شود.
8- نویسنده تغییرات تازه ی زبان را در ادبیات داخل میکند.
و مانند اینها که در سطح جهانی ادبیات عمل میشوند.
----------

دوستانی که در این مورد سئوال داشته باشند میکوشم در حد توان توضیح دهم.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-آغاجی ایچینن قورت یئر(کرم ازخوددرخته)همیشه اینطوربوده است اگرمانقوردها(بی هویت شده ها)وخواهش میکنم آنهایی که کتاب .روزی به درازای یک قرن .نویسنده قیرقزرانخوانده اندبخوانند.تامسئله مانقوردبرایشان ملموس ترشود. همانطورکه اتینیک ملت شریف فارس اکنون برگرده ارکان های حکومتی حاکم هستندآنهادوست ندارندافسارکشوررابه دیگران بدهنداین موضوع بردیگراتینیک هانیزحق است.صحبت براین است که درهرکدام این اتینیک هاانسانهای باوجدان وبی وجدان وجوددارد.دراین مواردبایدانسانهای باوجدان وشرافتمندسیاسی جداازوابستگی هاحق نظرداشته وآنهارابایدوارداین مباحث نمود.دراین گفتگوآقای سروکوهی اعتقادبه تفکرازادیخواهی داشته وازاصول های انسانی وحقوق بشری حمایت میکنددرتمام کشورهای جهان سوم مانیازبه این گونه شخصیت هاداریم.آنهاپس ازبررسی عقلانی ومنطقی ازاصول وقواعدبالنده وآینده سازحرف میزنند.ولی باینکه امیرخسروی ازترکانی متوهم

میباشدکه ازقواعدبی منطقی وغیرکارشناسی 100سال گذشته دم میزند.اکنون دوران پدرسالاری وآقابالاسری به اتمام رسیده است. اینترنت وموبایل وماهواره درهرخانه ودست هرکس وجودداردازتمام مسایل دردوثانیه باخبرمیشود.این آقاباتفکری منحمد دوران جنبش ملی گرایی کورایجادشده توسط تئوریسن های انگلیس پیروی وآنراباخودهنوزحمل میکند.بی بی سی که سهله تمام جهان خواران وعوامل آنهانیزجوابگوی این بیداری وروشنگری نیستند.موضوع روشنفکران آزادیخواه فارس ازشئونیسم جدا بوده وما برای آنهاآرزوی سعادت وسلامتی داریم.انگلیس وکل کشورهای غرب دلشان برای فارس ومانسوخته آنهامنافع خودرا در زیر سایه این تفکر100سال برده ودوست ندارندافرادسالمی مثل سروکوهی سرکارباشند.برای آنهابرای سودبری افرادی مثل آحمدی نژاد.خامنه ایی.علی یونسی.امیرخسروی.ورجاوند.جبهه ملی.ناصرکرمی .سیدجلال الدین طباطبایی.حقیقت پور. حدادعادل.لاریجانی وو.. لازم است.منافع آنهادردیکتاتوری ونبوددموکراسی تامین میشود.پس روشنفکربایدوبنظرمن بایدآزادیخواه باشدتابتواندبه رسالت انسانی خودعمل کرده باشد.... مانقوردهم به وظایف خودعمل میکندهرچندکه درسایه باشد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Direnc Minelli گرامی،
- لطفا جملات من را به دلخواه خود تفسیر نکنید که درست نیست.
1- در ایرادات شما من چیز واردی ندیدم. حروف عربی را به لاتین نمی توان تبدیل کرد.
2- در صحبت می توان « لهجه ای نوشت- همینطور کتبی هم نوشت». کاراکتر محلی باشد باید با لهجه نوشت. اگر غیر محلی باشد می توان کتبی نوشت.
-----------
-زبان امروزی با دیروزی فرق دارد. زبان گرامر را به وجود میاورد نه برعکس.
3- من روش خود را در کارم پیاده کرده ام چه اشکالی دارید؟ نگفته اید. مستند با جمله لازم است نشان داد.
4- نقش حروف در کلمات که اشاره کرده اید اینها چیزهای ابتدایی ست همه با آنها آشنا هستند. چیز جدیدی نیست.
5- لهجه ها -که نوشته اید-همه در صحبت میتواند بیاید. هیچ مانع گرامری هم ندارند. کاراکتر هرطور حرف میزند-حتی غلط- میتواند نوشته شود- و کار درستی ست.

6- «زبان کتبی باید به شیوه تکلم مردم شهر ایشان» . برداشت نادرست است. قاعده در بالا آمده.
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا هنر همانست که می خوانید؟ صرفا تابلویی است که در مقابلتان به دیوار آویزان است؟ و یا قطعه پیانویی است که توی کنسرت می شنوید؟
ویا نه؟
هنر پروسه و مسیری است که در نهایت منجر به خلق یک اثر می گردد؟ اختلاف اساسی درست در همینجاست. نگاه ایرانی پروسه نگر نیست، فقط نتیجه را می بیند. و به خاطر همین هم بدون طی مراحل درونی لازمه، به قضاوت می نشیند و به فرض وقتی می شنود فلان آهنگساز قطعه ای برای پیانو نوشته است که عبارت است از فقط چهار دقیقه سکوت، زود قضاوت می کند و آهنگساز را احمق خطاب می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب معما! می توان گویش شخصیت های داستان را به زبان ادبی و یا لهجه محلی نوشت. این بستگی به انتخاب و دلخواه نویسنده و همچنین بستگی به این دارد که مخاطب نویسنده چه کسی است. من تا به حال سعی داشتم به زبان ادبی بنویسم. علتش هم درج مطالبم، من جمله همین داستان رضا در صفحه فیسبوکم هست. نوشته هایم را از نقاط مختلف ایران و همچنین ترک های سوریه و عراق و ترکیه که با الفبای عربی آشنایی دارند، دنبال می کنند و من دوست دارم، هیچکدام از آنها در ارتباط با خواندن نوشته هایم دچار مشکل نشوند.

اما از این بحثی که اینجا پیش آمده، این نتیجه را گرفته ام، اگر به فرض در نوشته مان جمله ای با گویش محلی استفاده می کنیم، حتما در داخل پارانتز عین جمله را با نوشته درست ادبی هم بیاوریم و از این به بعد به این موضوع هم دقت خواهم کرد.
اما مسئله آوردن واژه های جدید. خیلی دلم می خواهد واژه هایی که تماما متعلق به خودمان می باشد و به فرض در ترکیه معمول شده است دوباره وارد نوشته هایم بکنم، اما هنوز در آن موقعیت نیستم که حرفم به کرسی بنشیند. کلمه فرقینده اولماق خیلی پیشتر از آنکه من بکار بیرم، وارد ادبیات ما و شمال شده است. کافیست توی گوگل سرچ کنید.
حتی این مسئله در مورد زبان ترکی ترکیه هم صادق است. خیلی کلمه های اصیل ترکی هستند که من در تعجبم چرا استفاده نمی کنند. به فرض کلمه آچار خیلی مناسبت تر از کلمه آناهتار است که توی ترکیه معمول است و یا دویی ( برنج) که به جای آن پیرینج بکار می برند. ویا کلمه تئز که برخلاف متون قدیم عثمانی حالا دیگر بکار نمی رود.
صفحه ماتی میخاناسی و نوشته هایش را من هم خیلی می پسندم . ولی مخاطب نوشته هایش اکثرا تبریزی ها و ترک های دیگری که با شیوه تبریز آشنایی دارند می باشد. آدمین صفحه هم این را خوب می داند و هدفش هم نوشتن متن ادبی نیست. ارزش کار صفحاتی اینچنینی در ایجاد علاقه و اشتیاق به خواندن متون ترکی هر چند محاوره ای نزد جوانان می باشد که از این جهت شایان تقدیر می باشد و تا آنجائیکه من سراغ دارم خود آدمین صفحه ای که ذکر کردید هم دارای نوشته هایی کاملا کلاسیک هستند که به درد صفحه مذبور نمی خورد.
خلاصه کلام اینکه نوشته چه ادبی بوده و حائز گرامر دقیق باشد و چه محاوره ای، هر دو لازم و ضروری هستند و گنجینه ای برای ادبیات ما محسوب می شوند. متاسفانه ماها وقتی با یک موضوعی روبرو می شویم، قبل از طی پله هایی که در نهایت امر ما را به پله آخر قضاوت سوق می دهند، به قول خودمان گویلو گوپباز و خاپاخابدان شروع به قضاوت می کنیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-هم اکنون من وما هویت طلبان بخوان استقلال طلبان هرراهی رارفتیم مدرسه بزبان خودخواستیم.فرهنگستان خواستیم. خودمختاری خواستیم.بازشدن سدهای بدون کارشناسی برای زنده شدن درایاچه اورمی خواستیم .هرکس به نوعی مارامتهم کردندوچوب مان زدندومیزنندمخصوصاروشنفکرنماهای سردرگم وعافیت طلب ریش وسبیل دارکمونیست وملی گراماها را اطلاعاتی خواندند.همین مجاهدین. توده ایی وفدایی وملی گراهای بی وطن وبی وجدان وشئونیست هرنوع انگی که شایسته خودشان است به گفتند.آن زمان هم تازه امام را پیداکرده بودندوازسرنوشت مصدق وشکست آن سال ترسیده وهمان طورکه اکنون فرخ نهگداردر صف رای می ایستدوبرای انتخابات آینده ازهم اکنون فتوا داده وفراخوان پیش ازموعدمیدهدچسبیدندبه امام وامام زاده هاماهم ازآنهاپیروی کردیم.میشودگفت مسبب تمام کشتارهای بعدازانقلاب.درتبریز.کردستان.ترکمن صحراوکشتارسیاسیون همین روشنفکرنماهای دستیارملاهابودندوهستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پیروز لطفاً بیشتر توضیح بدهید. یعنی به تعبیر شما، نسبت هایی که خانم همیلی به خانم شیرزاد داده اند از جمله اینکه خانم شیرزاد در اعدام شوهر سابقش دست داشته، یا کارمند ادارۀ مهاجرت کاناداست و به پرونده های پناهندگان سیاسی دسترسی دارد، یا در محافل اپوزیسیون ایرانی نفوذ کرده و سخنرانی می کند، همه برای جلب توجه سازمان اطلاعات و امنیت کانادا بوده تا خانم شیرزاد را دستگیر و از کانادا بیرون کند؟ پس چرا ایشان این اتهامات را به فارسی و در رسانه‌های ایرانی مطرح کرده اند؟ اگر استدلال شما رابپذیریم، در این صورت بهتر نبود که خانم همیلی کمی صبر می کردند و نخست مدارک پذیرفتنی را دربارۀ شرکت خانم شیرزاد در اعدام شوهرش در اختیار سازمان امنیت کانادا قرار می دادند و وقتی آن سازمان اقدام به دستگیری و اخراج خانم شیرزاد می کرد، به رسوا کردن او در میان ایرانیان می پرداختند؟ در این صورت، همکاری ایران گلوبال، ر

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان در اینجا بحث خوبی دارند. خصوصا آقای Direnc Minelli مشخص است که مطالعات زیادی داشته اند و کارشناسی صحبت می کنند. لذا من همین قدر بگویم که سوای اینکه چه جور نوشتن واژه ای مشخص به لحاظ گرامری درست تر است، واقعیت این است که اگر این قواعد برای دیالوگهای قهرمانان داستانها رعایت شود، نتیجه چندان برای خواننده دلچسب نخواهد شد؛ چرا که گفتگوها از شکل طبیعی خود خارج می شوند. مثلا جملات زیر از داستان اخیر آقای احمدی زاده (رضانین سی. دی. توکانی) را در نظر بگیریم:
اوغول دا قورتار گورک. بسدی دا.///بیر تئلفون ائتمک نه دیر کی؟/// هه! دئنه گؤرک قارداش هاردان بئله؟///
شاید همه این جملات به لحاظ گرامری 100% صحیح باشند ولی در تبریز به کسی که این جور صحبت بکند، می گویند «کتدی»! ضمنا «کندلی» هم خطاب نمی کنند بلکه همان «کتدی» می گویند با لحنی عموما تحقیرآمیز.

مثلی هست در تبریز که: کتدیدن سوروشدولار هارالیسان؟ دئدی: تبریزلیوک! دئدیلر: ائله یوکوندن بللی اولدو هارالیسان! (واقعا امکان ندارد ترجمه اش کرد)
اینجا بحث بر سر درستی یا نادرستی رفتار تبریزیها نیست؛ بلکه بحث بر سر این است که تا چه اندازه گویش قهرمان داستان شبیه به گویش مردم تبریز است و خواننده می تواند رضای سی دی فروش را در ذهنش به عنوان یک تبریزی مجسم کند. این قبیل دیالوگها که در داستان فراوان است، به ارزش هنری آن ضربه می زند (البته از نظر من). لذا شاید بهتر باشد که نویسندگان ترکی نویس، حداقل در آنجا که پای محاورات مردم عادی به میان می اید، کمی از رعایت سفت و سخت قواعد گرامری کوتاه بیایند تا نوشته هایشان دلچسبتر شود.
یک مورد دیگر این که اگر نویسندگان عزیز ترکی نویس علاقه مندند تا واژه ها یا اصطلاحاتی از ترکی ترکیه یا قرقیزستان یا ... به عنوان جایگزین واژهای دخیل به کار ببرند، لطفا دقت کنند تا «دوز» این واژه ها و اصطلاحات نامانوس از حدی بالاتر نرود و باعث دلزدگی خواننده نشود. در یک مقاله اگر خواننده مثلا 1 یا 2 کلمه را متوجه نشود، شاید ایرادی نداشته باشد و با کمی حوصله و جستجو معنی آنها را بیاموزد. ولی اگر معنی 20 کلمه را نداند، آن وقت چه؟ خیلی راحت نوشته را کنار می گذارد. سرانه مطالعه در جامعه ما همین جوری هم خیلی پایین است چه رسد به این که بخواهیم مردم را مجبور به مطالعه به زبانی نامانوس هم بکنیم. به هر حال همه مردم علاقه و ادب دوستی نویسندگان را ندارند.
یک اصطلاحاتی هم هست که به نظر من ابدا نباید به کار برده شوند. یک مثال دیگر از نوشته اخیر آقای احمدی زاده:
...ریضا پوتا اوغلانین توکانین اوبیری بوجاغیندا آغلاماغینین فرقینده اولدو./// ریضا ایله شوفئر، فرقینده دئییلدیلر آمما ...
تا جایی که من اطلاع دارم، ما در آذربایجان ایران (و تصور می کنم حتی در جمهوری آذربایجان) اصطلاحی به صورت «فرقینده اولماک» نداریم. این را ترکهای ترکیه به کار می برند به صورت «فارکیندا اولماک». من شخصا این اصطلاح را از یکی از آهنگهای Hadise یاد گرفته ام و تا پیش از آن هرگز به گوشم نخورده بود. پس کاری که آقای احمدی زاده انجام داده، این بوده که اصطلاحی نامانوس و نا آشنا را از ترکی ترکیه وام گرفته و آن را با گویش آذربایجان تطبیق داده و نتیجه اصطلاحی شده است که نه ترکهای آذربایجان عموما آن را می فهمند و نه ترکهای ترکیه آن را با این لهجه درک می کنند!
البته همه اینها که گفته شد، ذره ای از قدر و قیمت و ارزش کار آقای احمدی زاده و امثال ایشان که زحمت کشیده و ترکی می نویسند نمی کاهد. دست همگیشان درد نکند و این اظهار نظرها به سبب آن است که اگر بتوانیم و قادر باشیم، کمک کنیم تا کارها بهتر شوند. وگرنه غرض دیگری در میان نیست. در پایان، لینک زیر را به عنوان صفحه ای که نوشته های به لحاظ گرامری قاراشمیش! ولی دلچسب و دلنشین دارد، به عنوان نمونه معرفی می شود. تعداد لایکهای این صفحه نشان استقبال مخاطبان و ترجیح آنان است:
https://fa-ir.facebook.com/Mati.Meyxanasi
نوشته شده توسط: مسؤل فنی ایران گلوبال

peerooz گرامی، اشکال کار در اینجاست: اگر تنها یک بار روز گزینه "ذخیره" کلیک کنید، کامنت شما تنها یک بار فرستاده می شود ولی اگر پشت سر هم دوبار یا بیشتر روی آن کلیک کنید، دوبار یا بیشتر فرستاده می شود.
تلاش می کنم که این اشکال را رفع کنم ولی راستش را بخواهید، فعلا نمی دانم که آن را چگونه می توانم رفع کنم. باید دنبال راه حل بگردم.
با تشکر

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

peerooz گرامی
وقتی کد اشتباه باشد، به هیچوجه امکان ندارد که آن کامنت فرستاده شود. همین کد، روزانه از صدها کامنت اسپام جلوگیری می کند.
این که چرا کامنت شما، که یک بار فرستاده اید، دوبار فرستاده شده، من شخصا نمی دانم چرا. حتما دلیلی فنی دارد که باید بررسی شود و این هم کار مسؤل فنی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول, سعی من همیشه در اینست که بیش از یکبار کامنت را نفرستم و گمان ندارم که فرستاده باشم. این را از این نظر میگویم که اغلب پس از وارد کردن کد, خط قرمزی در بالای صفحه میگوید که کد وارد شده درست نیست. با وارد کردن دوباره کد, خط سبز نشانه قبول ظاهر میگردد. آیا ممکن است که حتی با وجود خط قرمز, کامنت قبول شده باشد؟ من تقریبا مطمئنم که این کار اقلا در مورد من امکان دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای احمدی زاده , با تمامی نکاتی که مرقوم فرموده اید موافقم و لیکن آقای ائلیار معتقدند زبان کتبی باید به شیوه تکلم مردم شهر ایشان که همانند بقیه شهرهای جنوب 99.9 درصد مردمانش به زبان مادری خود را تنها در حد محاوره آشنائی دارند تغییر پیدا کند و نکات اشاره شده را اشکال گرامری واشتباهات بصری املائی تلقی نمی کنند. ایشان واقف نیستند که بر خلاف زبان فارسی ترکی قواعد تلفظ خاصی را دنبال میکند. مثلن استدلال می کنند که باید بجای گئتدیک گددیخ بنویسیم . گئتدیک در تبریز گئددوخ, اردبیل گئتدوک, باکو گئتدوک, زنجان گئتدیک, ارومیه گئددوخ تلفظ می شود. از نظر گرامری تنها گئتدیک صحیح است. گئتدیک از ریشه گئت فعل گئتمه ک ساخته می شود و نوشتن آن با گئد در تضاد کامل با گرامر زبان ماردیمان قرار دارد.e در ریشه گئت در گرامر زبان ترکی از حروف صدادار نرم و düz محسوب می شود و در نتیجه

از چهار پسوند dük, duq, dik, dıq تنها میتوان دیک نرم وdüz را بکار برد. در قاچدیق از از ریشه قاچ از پسوندهای dük, duq, dik, dıq میتوان باید از dıq استفاده گرد د.چرا که ریشه قاچ دارای a یعنی حرف صدادار خشن و düz است و بایستی پسوند با حف صدادار خشن وdüz یعنی dıq اجفت شود. در گوردوک از ریشه gör با حرف صدادارyuvarlaq و نرم از پسوند های dük, duq, dik, dıq تنها از dük با حرف صدادار نرم و یووارلاق میتوان استفاده نمود که می شود gördükو در دوردوق durduq از ریشه دور با حرف صدادار خشن و یووارلاق u تنها نکارگیری duq با حرف خشن و یووارلاق با گرامر زبانمان همخوان است.بخشهای دیگر گرامر زبانمان هم ,همانند قوانین ریاضی دقیق است که باعث تقلیلل احتمال اشتباهات گرامری می گردد. البته در هر شهری از جنوب برخی کلمات را عینن به شکل ادبی و بعضی از واژه هارا به لهجه محلی تلفظ میکنند که در تمامی زبانهای دنیا اینگونه است. بهترین گونه آن نیز زبان ادبیست که بیانگر اشتراکات است. نکته نهائی اینکه علیرغم قتل عام زبانمان در دوران مدرنیسم و پست مدرنیسم , تفاوت لهجه در مناطق مختلف در مقایسه با زبانهای دیگر بسیار کم است.
نوشته شده توسط: ایران گلوبال

peerooz گرامی،
لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند

نوشته شده توسط: Anonymous

بجاست از این آقای عیوض پرسیده شود، به کجا چنین شتابان اما با این راه عوضی.خوب گیریم که چپها باعث تجزیه آذربایجان وکردستان هستند.کودتای 28 مرداد که از جانب ایران پرست بزرگ"رحمتلیق" شاه پهلوی علیه الررحمه با کمک آمریکای ضد چپ و ضد گمونیست انجام شد.جان برادر فکر نمی کنی که قاطی کردی؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب محمد زاده پرسیده اند " رازی که همچنان ناگشوده مانده, ناگهانی بودن ضربه ای است که این خانم به متهم و خانواده او وارد کرده اند. آخر چرا این همه سال سکوت کرده بود ند و یک دفعه فیلشان یاد هندوستان کرد.". دولت نئو کنسرواتیو استفن هارپر در هفته های اخیر چند لایحه را به مجلس ارایه داده است که همگی بر ضد آزادی های مدنی و ایجاد حکومت پلیسی است. از جمله این لایحه ها لایحه سی - ۴۴ است که حوزه فعالیت های سازمان اطلاعات امنیت کانادا را وسعت داده و شرایط جدیدی را ایجاد کرده است که بر اساس این شرایط میتوان تبعیت کانادایی مهاجرین را ملغی کرد. این لایحه در مجلس کانادا تصویب شده و برای تصویب نهایی به سنای کانادا رفته است. شاید اینها میخواهند تا تنور گرم است نان را بچسبانند.
http://www.counterpunch.org/2015/03/13/police-state-canada/

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام و سپاس از شما ؛ در بخش دوم مقاله در باره نقش مخرب و خیانت بار حزب توده در کودتا علیه دولت ملی و دمکرات دکتر مصدق می نویسم . با سپاس و تشکر از تأکید و یاد آوری شما

نوشته شده توسط: Anonymous

مسله در اينجا اين نيست كه اقاى تبريزى،مقاله اى از سالهاى قبل انتشار داده است،بنظر من جداى از قوانين سايت كه محترم است،ولى انتشار مطالبى از سالهاى قبل اشكالى ندارد،و اينجا هم اقاى ابراهيمى بعنوان يك فعال حزبى نظرياتى دارند تبليغ يا اظهارش حق ايشان است و اگر كه مسلما اگر احتياج به پاسخ گويى دارد و يا شبهه اى را مطرح مى كند اگر قديمى هم باشد،مخالفين اش بايد جوابى براى ان بيابند!
اما اشكال من اينجاست كه اقاى تبريزى به چه حقى تفسير خود را به مقاله آقاى ابراهيمى چسبانده است،ايا از اقاى ابراهيمى اجازه گرفته است؟ايا چسباندن تفسير خودش به مقاله اقاى ابراهيمى،حتى ظلم و اجحافى بر مقاله اقاى ابراهيمى نيست؟يا آقاى ابراهيمى پشيمان شده از نظرش،و اقاى تبريزى با چراغ سبز ايشان،تفسير خود را به مقاله اقاى ابراهيمى چسبانده،كه در اين مورد بهتر است خودشان مقاله جديد بنويسند و يا خبرى ندارد و اقاى تبريزى

با چسباندن تفسير خود به مطلب اصلى،جفاى بزرگى به اقاى ابراهيمى و تشكيلاتشان كرده اند،چون كه ايشان با چسباندن تفسير كوتاه خود به انتهاى مطلب به خواننده القا مى كند كه هر دو نوشته از يك جا آب مى خورد و يا تفسير خود را هر چند به نام خود،ولى به نام اقاى ابراهيمى و حزبشان القا مى كنند.
ايشان بهتر بود،تفسير خود را يا در قسمت نظرات مى نوشتند و يا باعنوان مقاله اى جداگانه انتشار مى دادند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

احمدی زاده عزیز،
موضوع جالب «اورمیه نویسی» را مطرح کرده اید . درست است و حق با شماست.من از محیطی می نویسم که کمتر نوشته شده یا اصلا ننوشته اند.از محیطی می نویسم که دقیق به همه چیزش آگاهم. تقریبا همه ی کاراکترها از همین محیط اند و با همین لهجه. نمی توانم جملات تبریز یا اردبیل را در دهان آنها بگذارم. یا با جملات دیگرجاها صحبت کنند. کارم خراب میشود. امیدوارم در نوشته های دیگر کاراکترهای دیگر نقاط راهم مطرح کنم. آنوقت می توانند با لهجه ی خودشان حرف بزنند. داستان نویسی کار راحتی نیست.قهرمانی که اهل اردبیل است باید به لهجه ی اردبیل صحبت کند . و طرح او هم نیاز به شناخت این لهجه توسط نویسنده دارد.همینطور است دیگرجاها. عدم توجه به لهجه در داستان کار را خراب میکند.
آنچه به خود من بر میگردد خواه ناخواه لهجه ی نویسنده هم از نوشته اش پیداست.مثل شهریار در حیدربابا. در برخی مواقع نمی شود کاری کرد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Direnc Minelli عزیز
-کتاب را دیدم. کتابی خوبی ست. ممنون از زحمت و لطف شما. ولی مثل دیگر کتابهای گرامر ، همان چیزهای قدیمی را تکرار میکند. نکته نوی ندارد. قبلا هم آنرا دیده بودم. من اکنون در لهجه های رایج در آذربایجان یا ایران -ترکی- مطالعه میکنم. اگر کتابی دیدید لطفا لینک بدهید که مراجعه کنم. در مورد لهجه های اورمیه کتاب دارم و تبریز و اردبیل و غیره را هنوز ندیده ام. خراسان و قشقایی هم هست ولی پیدا نکردم.
-دیگر اگر کتابی دیدید که مسایل زبان امروزی را در مقایسه با زبان گذشته مورد بحث قرار داده لطفا لینک بدهید. نمونه ی بحث را من در کامنت بالا دادم. که چه موضوعاتی برایم مهم اند.جریان اونلار-اولار و مانند اینها را. تنها مقاله بهرنگی را دیده ام که به این مقایسه پرداخته است. که برایم جالب بود.

- درضمن بگویم : از دوستان هرکس توان ادیت نوشته های ترکی مرا داشته باشد خیلی ممنون میشوم که توسط کامنت یا ایمیل نظرات یا اصلاحات و حتی نقد و انتقادات خود را برایم بفرستد که تصحیحات لازم را انجام بدهم. ایمیل من در بخش تماس با ما-ی سایت هست.کسی خواست می تواند مطالب ادیت شده را برایم ارسال کند. هر مطلبی را که خود علاقه دارد می تواند ادیت کند و بفرستد.
- راستش خودم از عهده ی همه کار برنمی آیم. ده کار را یکجا نمی توانم انجام دهم. کارسایت-زندگی روزمره- نوشتن که خودش چندین کار را یکجا دارد. نمی شود از عهده اش برآمد.
بهرصورت هرکس دوست داشت-وقت داشت-و توان اش را دارد مدیونش خواهم بود. میدانم یک دست صدا ندارد. قوش قانادلا اوچار.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Direnc Minelli گرامی
من مطالبی را که اشاره کرده اید همان ایام که موضوع بحثها بود دیده و درجریان بوده ام. تقریبا از همه تلاشها در این خصوص اطلاع دارم ولی نتیجه همان است که نوشته ام. حروف عربی راه حل ندارد. بهزادی و هیئت و قرارمدارها و غیره مشکل گشا نیستند چون راه حل با این حروف غیر ممکن است. بهنام عزیز هم درمورد حروف عربی زیاد کارکشته است و او هم نظرش چنین است. جریان عمل از قدیم و جدید هم نشان داد که راه حل وجود ندارد. هرکس طوری می نویسد که قابل خواندن باشد. و این تنها راه عملی ست.
درمورد فعل «یئغیشماق»:yığışmaq
که yığışmışdı از آن آمده
منفی اش میشود yığış-ma-mış-dı یئغیشمامیشدی.
از فعل اتمک : edirdi میاید نه ədirdi
درضمن شما نباید حروف عربی را به حروف لاتین تبدیل کنید که درست درنمیاید. اگر این کار امکان داشت حالا ما با حروف عربی هیچ مشکلی نداشتیم.

مثل بهزادی هم بنویسیم خط میشود خط قران. پرازحرکات. درضمن برنامه مخصوص هم لازم است که نیست یا دردسترس همه نیست. این راه ها تاکنون جواب مثبت نداده .
---------
در ضمن حالا که بحث گرامر است بهتره این موضوع را هم مطرح کنم که:
- درست آن است که نوشته های آذربایجان ایران، به زبان امروزی باشد که مردم صحبت میکنند. یعنی تغییر اساسی در زبان ادبی از راه تغییر گرامر لازم است. از جمله:
1- افعالی که به x =خ ختم میشوند خ نوشته شوند.gəldix - ged dix
2- n از onlar حذف شود و olar قید شود.
و غیره
این تغییرات زبانی در همه ی زبانها هر سال داخل گرامر میشود ولی زبان ما به علت مشکلات مختلف همچنان درجا میزند.
3- اصل اینه که تاجایی که ممکن است زبان ادبی به زبان شفاهی نزدیک شود و حتی یکی گردد. در بایاتی ها و کلا فولکلور این کارصورت گرفته . ادامه یابد.
4- امروزه کسی اونلار بکار نمی برد که در نوشتن هم نیازی به حفظ آن باشد. راحت اولار میگوید.
چرا نباید بگوید ولی ننویسد؟! دلیل منطقی ندارد. جز کهنه گرایی.
کسی نمیگوید گددیک . میگوید گددیخ. منطقی برای حفظ کهنگی وجود ندارد.
5-نسیمی شاعر نوشته «اول» بجای «او». خوب اگر منطق بر اساس حفظ کهنه باشد باید اکنون بجای «او» اول نوشته شود.
در فارسی کلمه ی «مر» که ناصر خسرو مدام در جملاتش استفاده کرده اکنون از جمله ی فارسی حذف شده. و چه بهتر.
6- چرا ما باید اصرار در حفظ کهنگی ها کنیم؟ پرسش فاقد جواب است.
7- درست آن است که هرچه از زبان مردم حذف شد در قلم هم حذف شود. هرچه جدید است جایگزین گردد.
8- این را زبان باز گویند. و حفظ کهنگی رشد زبان را می بندد. که زبان بسته گفته میشود.
9- توجه کنیم « زبان گرامر را به وجود میاورد-نه گرامر زبان را».گرامر زبان را بسته میسازد. موجود زنده زبان است نه
گرامر. از این رو ضرورت دارد گرامر ایستا نماند-با تغییرات زبان دگرگون شود.
به قول بهرنگی امروزه کسی نمی گوید «آت ایله» -میگوید«آت+ نان». و...
حال بیا نگاهی کن به کتابهای عهد بوقی گرامر زبان ما. هنوز در چنبره ی «دیر-دیر» اند!
- این زبان هزار و یک درد دارد.....
سنه قزبان اولوم ای دردلی کرم
دریالار مرکب اولا مئشه لر قلم
میرزالار یازدیقجا دردین وار سنین...
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نقد یک تئوری رایج:
نظری هست که میگوید « نویسنده ی آذربایجان ایران، فارسی فکر میکند، ترکی می نویسد».
این تئوری اساس برخورد برخیها به نوشته های قلمزن آذربایجانی ست.
چرا این تئوری در عمومیت یا بطور «عام» و نه در حالت استثنا، غلط است؟
دلیل نادرست بودن این نظر آن است که «قلمزن ترکی زبان که از کودکی با زبان مادری خود بزرگ شده، نمی تواند «فارسی فکرکند»؛ او « از راه زبان مادری خود نگاه میکند و میاندیشد و بیان میکند، ولی ممکن است گرامر را همیشه درست استفاده نکند».
این اصل اشتثنا هم دارد که افراد نادری قدرت آنرا دارند که «منظور خود را به چند زبان فکر و بیان» کنند. و حتی لهجه نداشته باشند. اما اینها بسیار نادرند و در حالت عام «قلمزن آذربایجانی با زبان خود فکر و بیان میکند- حالا به فارسی باشد یا به ترکی و یا به یک زبان دیگر».

از نویسندگان آذربایجانی براهنی تقریبا لهجه ندارد و فارسی اندیشیده و می نویسد. برعکس ساعدی که لهجه داشت.
در مورد خودم بگویم تقریباً در اکثر نوشته های فارسی من روشن است که نویسنده ترکی زبان است. یعنی اساس «فکر و احساس» و طرز بیان غیر فارسی ست.
نتیجه آن است که عمدتاً نویسنده ی آذربایجانی نمی تواند « از راه زبان فارسی فکر و احساس» کند ، او به هر زبانی بنویسد یا حرف بزند، بر اساس زبان خود عمل میکند. ممکن است گرامر را رعایت نکند. همانطور که فارسی زبان هم گرامر خود را نمی تواند همیشه رعایت کند.
پس واقعیت در عمومیت برعکس تئوری فوق است یعنی «قلمزن آذربایجانی ترکی فکر میکند و ترکی می نویسد، اما ممکن است اشتباهات گرامری داشته باشد».

حتی آخوند بالای منبر، یا کارمند رادیو تلویزیون که تنها «فعلها» را در آخر جملات ترکی میاورد و باقی کلمات عربی-فارسی اند،
در صورتی که با زبان مادری ترکی بزرگ شده باشد، باز «به زبان خودش فکر و احساس و بیان» می کند.
در نوشته های آذربایجانیها دقت کرده ام چه به فارسی بنویسند و چه به ترکی در عمومیت «فکر و احساس» از دریچه ی زبان مادری ست.
اما «عوضی گرفتن گرامر»:
- گرامر ترکی با گرامر فارسی فرق اساسی دارد. نمی توان آنها را عوضی گرفت.
- دو گرامر نکات مشترک هم دارند. مثل آوردن فعل در آخر جمله. ولی جای فعلها در ترکی زیاد عوض میشود که در فارسی این کار کمتر اتفاق میافتد.
- خطا در جابجایی یا قرار دادن کلمات در جای خود در هر دو زبان وجود دارد. و این دلیل آن نیست که قلمزن آذربایجانی اساس خطایش «تأثیرگرامر فارسی»ست. نه ربطی به گرامر فارسی ندارد. علت « عدم امکان توجه مداوم بخود گرامر ترکی» است که «ادیتور» هم برای گاهش این خطا پدید آمده است.
کوتاه ، تئوری مذکور در آغاز نوشته اساس درستی ندارد. نه از زاویه ی «فکر و احساس» و نه از زاویه ی «تأثیرگرامرفارسی» در قلمزن.
همانطور که گفتم مشکل «عدم امکان توجه مداوم به خود گرامر» است که وجود ادیتور را ضروری ساخته است.

نوشته شده توسط: Anonymous

گاهی سکوت چنان گوش خراش است که آدم را کر میکند. یعنی ظاهرا هنوز بعد از سی و شش سال کسی نمیداند زمانی که " ..... هزاران تن از دختران و زنان آزاده تهران با شعار: "ما انقلاب نکردیم، تا به عقب برگردیم" در خیابان های مرکزی پایتخت اولین تظاهرات و حرکت اعتراضی را بر علیه پدیده نوظهور فاشیسم مذهبی و حاکمیت ارتجاع و واپسگرایی انجام دادند...." آیا مردان ما " نامرد " بودند و یا مذهبی؟ گمان نمیکنم هنوز کسی پاسخ قطعی داشته باشد و سکوت موید این گمان است. مگر آنکه مردان بیشماری هم حضور داشتند و سرکار خانم انتظاری از آنها ذکری نفرموده اند. نمیدانم.

نوشته شده توسط: Anonymous

در دفاع از یک میهن پرست شریف اذری . هیچ کس بیشتر از خود چپها در ایران نمیدانند چه بلائی بر سر مردم ایران اوردند. تاریخ چپ همراه و همگام با ترور و تجزیه و تسلیم طلبی و جنگ مسلحانه برای تجزیه ایران رقم خورده است.تجزیه اذربایجان و کردستان /کودتای 28 مرداد و فاجعه سال 57 همه وهمه دست پخت نظری چپ در ایران است.اقای بابک امیر خسروی خود از درون چنین مناسباتی بیرون امده و اکنون در دوران کهنسالی به خود اجازه نمیدهد تاریخی دروغین برای ملت خود به یادگار بگذارد.فراموش نکنیم که بسیاری از بزرگان این سرزمین مانند اقایان بازرگان خلیل ملکی و شادروان ارانی وبسیاری از خاک اذربایجان بوده اند وهمه خود را ایرانی می دانند.اقای بابک امیر خسروی با انچه در مصاحبه گفتند خط قرمزی بر شعار دروغین خلقهای تحت ستم حزب توده کشیدو این خود سزاوارستایش است.

نوشته شده توسط: Anonymous

Direnc Minelli عزیز! تقریبا اکثر نوشته های ترکی منشتر شده در سایت ایران گلوبال من جمله نوشته های ائلیار را می خوانم. نمی دانم شما خودتان روزانه چقدر مطلب می نویسید. ولی باور کنید هر چقدر هم دقت به خرج دهید، باز غلط های املایی زیادی را در متن نوشته شده تان مرتکب خواهید شد که حتی پس از انتشار هم متوجه آن اشتباهات نمی شوید. این مسئله مربوط به خطای بصری است. چشم به هیچ وجه متوجه آن خطای مذکور نمی شود. خطایی که به چشم یک خواننده خیلی هم بچه گانه می آید. من وقتی نوشته های درج شده در سایت ایشیق را هم که می خوانم، متوجه اینچنین اشکالاتی می شوم، ولی بعد از سالها خواندن و نوشتن ترکی مان، این موارد تاثیر زیادی در درک مطلب نمی گذارد. درثانی، اگر شما واقعا روی این موضوع حساس هستید، چرا موقوع انتشار مطالب جهت اصلاح آنها، از طریق نوشتن کامنت برای نویسنده آن یادآوری نمی کنید، گو اینکه خود ائلیار نیز

بارها اشتیاق خود را در این زمینه یعنی ادیت و اصلاح مطالب خود از طرف خواننده ها ابراز داشته اند.
و اما در مورد بکار بردن لفظ فاذری، به نظر من بی انصافی کرده اید، اگر لا اقل می گفتید اوروم ترکی می شد روی این موضوع بحث کرد، که خود ائلیار و جناب بهنام در مورد لهجه توضیحات لازمه را داده اند.
موضوع دیگری که اشاره کرده اید، جداسازی زبان شمال و جنوب و ترکی آنادولو است. شما چه بپذیرید، چه منکرش باشید، بین آنها اختلاف وجود دارد. هر چند که آن نوع اختلافی که ائلیار به آن اعتقاد دارند مد نظر من نیست، اما نکته ای که من می خواهم بدان اشاره کنم، روزانه حداقل قریب به چهار، پنج ساعت مطالعه می کنم، ترکی جنوب و شمال را از اینترنت و ترکی آنادولو را از کتابهایی که هر هفته می خرم. در بین این سه فقط در خواندن ترکی شمال دچار مشکل هستم هم از لحاظ درک معنی برخی کلمات هم از لحاظ سرعت خواندن. به نظر من ترکی آنادولو خیلی به ترکی ما نزدیک است. علتش را نمی دانم، این مسئله یک بحث زبان شناسی است، اهل فن باید نظر دهند. در نهایت هر سه، شاخه های نزدیک به هم یک زبان واحد می باشند، که به علل سیاسی و جبر جغرافیایی از همدیگر فاصله گرفته اند، و متوجه حساسیت شما هم در این زمینه هستم و معتقدم ماها نیز عاملی دیگر در جهت جدایی هر چه بیشتر آنها نباید بشویم. اما دوست عزیز قبل از پرداختن به این فکر و ایده عالی، بایست متوجه باشیم، ماها در یک برهه خیلی حساس و غیر عادلانه ای در کشورمان قرار گرفته ایم. مردم در اثر آسیمیلاسیون تدریجی دارند از زبان مادری شان فرار می کنند، خواننده متن ترکی نسبت به فارسی خیلی در سطح پایینی قرار دارد. بایستی به انحاء و شیوه های گوناگون آنها را ترغیب به خواندن کنیم، حتی اگر مخاطبمان شهر اورمیه ویا فقط مردم تبریز باشد.
از این مباحثه ای که به شکل کامنت ها در زیر این نوشته اتفاق افتاد خیلی بهره بردم ، هم از شما و هم ائلیار و جناب بهنام که در این بحث شرکت داشته اید ممنونم، مطمئنم در نوشته های آتی ام تاثیر خواهد گذاشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار کاملن با شما موافقم که ترکی را باید با اکرونیم لاتین نوشت تا فرم و شکل استاندارد آن خواننده را در درک مفهوم یاری دهد. ولیکن بمنظور استانداردیزه کردن غیر رسمی حروف عربی مستعمل در ترکی در کنفرانس اورتو گرافی تهران با شرکت پروفسور جواد هیئت قواعدی تصویب شد که بسیاری آنرا رعایت میکنند.
معادل لاتین یئغیشمیشمدی yeğışmışdı می باشد که باید به yığışmşdı یعنی ییغیشمیشدی تغییر کند. اصولن حرف صدادار خشن ı با حرف صدادار نرم e در یک کلمه اصیل ترکی بکار نمی رود. ادیردی در واقع ədirdi تلفظ می شود و باید ائدیردی نوشته شود. گئچمیش (شفاهی)در ادبیات استاندارد ترکی اذربایجانی کئچمیش (کتبی) نوشته میشود. همانند لغت فارسی نوردبون شفاهی (لهجه تهرانی) که نردبان در متون ادبی نوشته می شود.
پیشنهاد میکنم کتاب زیر را مطالعه کنید
http://bsu-edu.org/ders_vesaitleri/12.pdf

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بهنام, اکثر پدیده ها, کنش ها و واکنش ها و فعل و انفعالات دنیا دنیا تابع قانون فرستنده و گیرنده است. برای فرستادن و گرفتن, ابزار مناسب لازم است. مثلا در فضا میلیون ها موج الکترو مگنتیک موجود است و رادیو و یا تلویزیون ( گیرنده ) ما فقط امواج خود را دریافت میکند. و یا در خون ما میلیون ها ترکیبات شیمایی موجود است و هر عضو و یا سلول بر حسب رسپتور مناسب, ماده ضروری خود را جذب میکند . مغز انسان نیز در نتیجه عوامل ارثی و مادر زادی و تربیتی و تبلیغاتی دارای رسپتور و یا گیرنده های مخصوصی است که فقط فرستاده های مربوطه را درک میکند و اگر چنین گیرنده ای وجود نداشته باشد سعی در القاء تفکری غیر ممکن است. تا کنون " گر مجموعه کامنت ها و مقالات در این باره بشماریم چیزی در حدود 200 مطلب می شود با چند ده هزار خواننده... ". اگر کسی تا کنون مطلب دستگیرش نشده و از شما مدرک میخواهد تنها جواب اینست

" مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت ".
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام جهت آشنائی کامل با چگونگی ساختار گراماتیک جملات ترکی میتوانید از کتاب زیر استفاده کنید.
http://bsu-edu.org/ders_vesaitleri/12.pdf

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام لینکی که ارائه کردید مربوط به یک لیست می شود، شما کدامیک را در این ربط منظور دارید؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Direnc Minelli گرامی،
1-نوشته ام حروف عربی-فارسی به درد زبان ما نمی خورد. به این خاطر من بیشتر با خط لاتین می نویسم.
با حروف عربی نمی توان قواعد یگانه ای برای نگارش گذاشت. به این دلیل هم پارانتزهای شما را بیمورد میدانم. و آنها را محترمانه حذف میکنم. پس جملات من چنین میشود که نوشته ام با اصلاح «که به کی» که در تایپ پیش آمده است:
«شهر میدانیندا چوخلو کندلی-شهرلی یئغیشمیشدی. و بیر کیشی نیطق ادیردی. بو بیر تزه شئی ایدی کی گئچمیش ده گورمه میش دیلر.»
2- اشکال شما با این جملات چیست؟
3- من جایی ننوشته ام که خطا ندارم. بل برعکس گفته ام «خیلی هم اشکال» دارم. ولی این اشکالات که خود اشاره میکنم. ربطی به مشکل شما ندارد. شما مشکل خود را که با جملات من دارید مطرح کنید. یعنی آنطور که «درست میدانید آنها را بنوسید».
تا منهم در کارهای خود بکوشم آنها را رفع کنم.

4-دیوان حافظ 700 سال است ادیت میشود هنوز هم پایان نیافته است.
-دست نوشته های «گوته» شاعر آلمانی هزار و یک ایراد دارند. تنها با دهها ادیت و سالها کار به مردم عرصه شده.
-بوف کور هدایت دهها اشکال زبانی دارد.
-خویی «خبط های»شاملو را در قلمزنی منتشر کرده که اشکالات «دیدم-دیدیم» دارد.
- به سخن ساعدی هم اشاره کرده ام.
-ماهی سیاه کوچلوی بهرنگی بدون ادیت دهها اشکال دارد.
من آگاهاهم به مشکلات ، و آنها را دارم- چرا که هر قلمزنی دارد. چون کار هنر «در عین حال که فردی ست- در همان حال جمعی هم هست». ولی اینها ربطی به مشکل شما ندارد.
بهتر است مشکل خودتان را با جملات من مطرح کنید.
هر طور که درست میدانید بنویسید.دوست دارم از شما بیاموزم. و ممنون میشوم که بیاموزم.
5- بله ، همانطور که ساعدی هم در مورد خود اشاره کرده ادیتور برای آن است که کنترول کند، جای کلمات در جمله «زیاد پس و پیش» نشوند . خوب وقتی نوشته ها بدون چنین امکاناتی منتشر میشوند «طبیعی» که خیلی اشکالات از این نوع دارند. و میمانند به زمانی که کسانی پیدا شوند و «آثار» نویسنده ای را «راست و ریست» کنند. همانطور که سالها نوشته های نیما ماند تا یکی پیدا شد و آنها را راست و ریست کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

به گمان من خانم همیلی مرتکب یک خطای نابخشودنی شده اند, باید جوابگو باشند. ایران گلوبال, رادیو زمانه و آقای منصور اسانلو نیز باید بهای نادانی و بی کفایتی خود را بپردازند. رازی که همچنان ناگشوده مانده, ناگهانی بودن ضربه ای است که این خانم به متهم و خانواده او وارد کرده اند. آخر چرا این همه سال سکوت کرده بود ند و یک دفعه فیلشان یاد هندوستان کرد. طعمه ای چرب تر از خانم شیرزاد برای دستگاه به اصطلاح ضدجاسوسی شان نیافتند ?