Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

من، اصلن کاری به این ندارم که چگونه ایرج مصداقی از زیر و روی تختخواب بازجو ها هم با اطلاع است و بهیج وجه تمایلی ندارم در این دعواهای چندش آور سیاسی دخالت کنم. اینجانب از نگاه یک زن به افشاگری ها شما در مورد زنی که ادعا می کنید از بازجو خود حامله شده است.....پرسشی دارم : اگر برعکس بود ، بازجو زن و زندانی مرد که بازجویش را حامله می کرد....ایا بازهم دست به افشاگری انقلابی می زدید؟ طبیعتا شما مردها ، هر غلطی می کنید، خوب مرد هستید ولی زن اگر بدون ازدواج اسلامی با کسی سکس کند و بدتر ازآن حامله شده باشد... و اگر خواهر تان بود ...اوه اوه ...قیصر می شوید.

نوشته شده توسط: Anonymous

محسن جان منهم برایت گریه کردم ...تف و ننگ ابدی بر آن سازمان های حقوق بشری که به این موجود انسان نما....، لوح حقوق بشری دادند. ای آدم ها ...ای انسان های شریف ...ای کسانی که محسن درزی را می شناسید ولی ساکت نشسته اید از این هفت خط و خالی بند نترسید ... دیگر چه مانده است .... ای مهرداد درویش پور ساکت ننشین ، مصداقی علیه تو هم نوشت... چرا حرفی نمی زنید...

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، کیانوش توکلی، اکنون کمابیش سه روز است که شما شیوه نوین و آزمایشی برای نوشتن یادداشت ها (کامنت ها) و فرستادن آنها به ایران گلوبال را آغاز کرده اید اما اگر خواسته من و شما و همه دلسوزان، ساماندهی به یادداشت هائی است که به ایران گلوبال فرستاده می شوند ناکارآمدی روشی که شما انجام آن را به آزمایش گذاشته اید در این سه روز به خوبی دیده شد! در برنامه نوین آمده است: ( ..... شما می توانید با فرستادن ایمیل به آدرس سایت به عنوان کامنت نویس نام نویسی کنید و با گرفتن کد سایت کامنت های خود را مستقیما در زیر مطالب و یا در صفحه شما قرار دهید ..... به موازات این، کامنت نویسی به صورت سابق همچنان ادامه خواهد یافت ..... ) دوست گرامی، اگر یک هرزنامه نویس در تارنمای ایران گلوبال نام نویسی کند و سپس برای آن که وانمود کند: "ما بیشمارانیم!" با ده ها نام دیگر و بدون نام نویسی یادداشت هائی را به .....

..... ایران گلوبال بفرستد روش پیشنهادی و آزمایشی شما برای پیشگیری از هرزنامه های چنین کسی چه سودی خواهد داشت؟! این هرزنامه نویس حتی بدون نام نویسی هم می تواند با ده ها نام و ده ها آی پی هرزنامه هایش را به ایران گلوبال بفرستد و تنها ناهمسانی میان نام نوشتن و نام ننوشتن در ایران گلوبال برای فرستادن کامنت ها، یک زمانه بودن و دو زمانه بودن است نه چیز دیگر! در این سه روز من و شما و همگان به خوبی دیدیم که کسانی پیدا شده و با نام های گوناگون و من درآوردی هر گونه هرزنامه ای را در هر باره ای نوشتند و به ایران گلوبال فرستادند بی آن که نیازی به نام نویسی در ایران گلوبال داشته باشند! دوست گرامی، کیانوش توکلی، اگر شما درها را ببندید این هرزنامه نویسان بی شرم از پنجره خواهند آمد اما با برنامه آزمایشی شما هیچ دری نیز بسته نشد! پس چگونه آن چنان که شما می گوئید می توان به: ( ..... هر چه سالمتر کردن فضای بحث ..... ) امیدوار بود؟ دوست گرامی، هرزنامه نویسان بیکار و بیماری که کامپیوتر مفت به دستشان افتاده است با چنین برنامه هائی شل و ول، دست از پرت و پلا نوشتن برنخواهند داشت و به ریش من و شما خواهند خندید و چون با برنامه نوین شما جلوی تاخت و تاز هرزنامه نویسان گرفته نخواهد شد چاره کار این است که هر کس بخواهد به تارنمای ایران گلوبال یادداشت بفرستد بی چون و چرا باید نام نویسی کند و با برنامه شما که می گوئید با نام نویسی کامنت ها یک زمانه و بدون نام نویسی دو زمانه خواهند شد از فرستادن هرزنامه ها پیشگیری نخواهد شد! نام نویسی در ایران گلوبال نیز کار دشواری مانند رفتن به اورست نیست و در چند دقیقه می تواند انجام شود و با نام نویسی همگانی برای کامت نویسی در ایران گلوبال آزادی بیان از میان نخواهد رفت و تنها پیامد آن پیشگیری از زرنگ بازی های هرزنامه نویسان خواهد بود!
نوشته شده توسط: Anonymous

من محسنِ درزی هستم ... ایرجِ مصداقی در کتابشان که یادم نیست ، من رو تواب و تیر خلاص زن در زندانِ جمهوریِ اسلامی مطرح کردند . این عنوانِ کثیف من و خانواده‌ام را تا حدِ وحشتناکی آزار دادند . من قبلتر از این نوشتهِ ایشون بسیار رمانتیک بودم ( دوستانم میدانند ) بعد‌ها فهمیدم که در سیاسأت برای پیشبردِ " خط مش " این شیوه‌ها متداول و " اخلاقی‌ " هست . آقای مصداقی رویِ خطِ رادیویِ شهرِ ما در سوئد آمد . یک جلسه در یک نشستِ " انقلابیون و رادیکال‌ها " داشت و هر چه دل تنگش خواست گفت ... چند سال از رادیوِ شهرمان نامِ من رو به نامِ تواب و تیر خلاص زن هر هفته جریاناتِ انقلابی‌ به نقل از ایشون می‌‌بردند . من گریه می‌کردم . همسرم و فرزندانم مریض و افسرده بودند . از رادیو آدرسِ منزلِ من داده میشد که به خانهِ من حمله کنند به عنوانِ یک جانی ... من با گرفتنِ وکیل علیهِ نوشتهِ ایرجِ مصداقی به مراکزِ مربوطه اعلام

می‌خواهم کٔج بنشینم راست حرف بزنم ! یک آقائی هست به نامِ ایرجِ مصداقی . ایشون کتابِ چند جلدی نوشته اند از خاطراتِ زندانشان در جمهوریِ اسلامی ( نامِ کتاب یادم نیست ) اگر نامِ ایشون رو در گوگل سرچ کنید با نوشته‌ها و عقایدِ ایشون آشنا خواهید شد . ایشون در کتابشون در چند صفحهِ نامِ من رو بردند که من تواب بودم و تیرِ خلاص در جو‌خه‌هایِ اعدام زده‌ام حال پس از این سالها پرسش از ایشان دارم :
من محسنِ درزی هستم ... ایرجِ مصداقی در کتابشان که یادم نیست ، من رو تواب و تیر خلاص زن در زندانِ جمهوریِ اسلامی مطرح کردند . این عنوانِ کثیف من و خانواده‌ام را تا حدِ وحشتناکی آزار دادند . من قبلتر از این نوشتهِ ایشون بسیار رمانتیک بودم ( دوستانم میدانند ) بعد‌ها فهمیدم که در سیاسأت برای پیشبردِ " خط مش " این شیوه‌ها متداول و " اخلاقی‌ " هست . آقای مصداقی رویِ خطِ رادیویِ شهرِ ما در سوئد آمد . یک جلسه در یک نشستِ " انقلابیون و رادیکال‌ها " داشت و هر چه دل تنگش خواست گفت ... چند سال از رادیوِ شهرمان نامِ من رو به نامِ تواب و تیر خلاص زن هر هفته جریاناتِ انقلابی‌ به نقل از ایشون می‌‌بردند . من گریه می‌کردم . همسرم و فرزندانم مریض و افسرده بودند . از رادیو آدرسِ منزلِ من داده میشد که به خانهِ من حمله کنند به عنوانِ یک جانی ... من با گرفتنِ وکیل علیهِ نوشتهِ ایرجِ مصداقی به مراکزِ مربوطه اعلامِ جرم کردم ( مدارک رو دارم ) به من نوشتند که چون کتابِ ایشون بیش از شش ماه است که نوشته شده ، شما ( یعنی‌ من ) حقِ اعتراضم در آن مرکزِ حقوقِ شهروند سپری شده است . و اگر میخواهم پیگیری کنم میبایست به دادگاهِ عمومی مراجعه کنم . من پول نداشتم و ایرجِ مصداقی در آن زمان از امکاناتِ مالی‌ و ساپورتِ حقوقیِ بهترین وکلایِ مجاهدینِ خلقِ ایران بهره می‌برد. در نتیجه من یک بازندهِ بی‌ آبرو بودم . بگذریم ... زمان به جلو رفته است . من و خانواده‌ام خود رو باز سازی کرده ایم . حال ؛ پرسش و خواستهِ من از ایرجِ مصداقی بدونِ آنکه پوزش از من و رنج هایی که به خانواده‌ام تحمیل کردند این
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای خادمی! دمکراسی، و کلی گوئی، مسائل ملی ملل موجود در جغرافیای ایران را حل نمیکند. و بدون حل مسئله مبرم و در حال انفجارمسئله ملی، از قبیل حقوق زبانی، فرهنگی، ملی ـ مدنی و آزادی های سیاسی مردم ایران!، سخن گفتن از دمکراسی و هم زیستی مسالمت آمیز، چیز دهن پر کن و بی مفهومی خواهد بود. دیگر زمان شعار "همه با هم خمینی" به پایان رسیده است. و ملل ایران یه این شعارها اعتمادی ندارند، مردم و خلق های جغرافیای ایران ، جز به رهبران ملی خود که در صدد کسب حقوق ضایع شده آنان هستند، به کلی گوئی های دهن پر کن اعتمادی ندارند. سعی کنید، شجاعت داشته باشید، راه حل صادقانه و منطقی که مقبولیت ملل را منعکس کند ارائه دهید. امروز تنها حرف زدن از دمکراسی، و کلی گوئی هیچ مشکلی از مسایل ملل جغرافیای موسوم به ایران را حل نمیکند. و جامعه دیر یا زود به نقطه انفجار خواهد رسید. خامنه ای هم مدام العمرزنده نیست، که

بگویند: رهبر خودش ترک است. مسئله مانقور سازی، خیلی وقت است، ماهیت اش برای ملل ایران فاش شده است. مردم آذربایجان جز منافع آنی و حقوق انسانی خویش، دیگر به وعده و وعید های سرخرمن هیچ کسی اعتمادی ندارد. و با این شعار صد درصد مخالف است که گویا: " بگذارید دمکراسی پیاده شود، بعد همه چی درست میشه!" دیگر صد سال برده گی با نام جهنم ایران کافیست! ایران جز سرکوب زبانی، فرهنگی، و سلب آزادیهای سیاسی برای ملل ایران چیزی به ارمغان نیاورده است. دیگر زمان آن فرا رسیده است، با زبان رک و راست و به زبان ساده تفهیم موضوع کرد و از کلی گوئی و شعار های دهن پرکن دوری جست. لطفا بفرمائید، راه حل شما برای مسائل ملی ملل، در جغرافیای موسوم به جهنم ایران چیست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای peerooz به نقل از روسها، میگوید، که گویا انگلیسی ها، و هندی ها، ترکها و اسرائیلی ها ... و امثالهم دیگر ملل را آدم بحساب نمی آورند! این آقای عزیز! یادش رفته به ناسیونالیستهای فارس نیز اشاره کند، که جز خود، کسی را آدم بحساب نمی آورند. ایشان باید به واقعیت تلخ اذعان دارند، که راسیسم فارس در جغرافیای جهنم ایران، زبان کل ملل را قتل عام کرده است. و به شخصیت فرهنگی و ملی، هیچ ملتی احترام قائل نیست. لازم است از ایشان پرسیده شود: آیا راسیسم فارس زبان ملل ایران را قدغن کرده است، یا بلعکس؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ممنونم! توضیحات شما به من کمک کرد تا پدیدۀ جمکران را نیز تاحدودی بفهمم. چون مدت ها بود داستان ها دربارۀ آن می شنیدم و باورم نمی‌شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی من که از شما دفاعیه نخواستم. من یک سوال کردم. سوالم این است که این جبهه 15 سال قبل تشکیل شده. در این 15 سال چه کاری کرده و کجا بوده؟ حالا جرا دارد علم می شود؟
اگر در این 15 سال نتونسته سازمانهای سیاسی را گردآورد الان چطوری می خواهد این کار را بکند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

نخستین قدمهای سنجیده برای رسیدن به حاکمیت ملی در ایران . امیدوارم که همه سازمانها سیاسی بدون اماو اگر نظر خود را در باره 10 بند اساسی بیان کنند.اقدام برای ازادی یعنی در کنا رهم امدن همه احزاب و سازمانها ی سیاسی در ایران.
اقدام عملی باید نخست ازسوی جبهه دمکراتیک برداشته شود و ان دعوت از نمایندهگان همه جریانات سیاسی در یک نشست است. امیداوارم که همه جریانات به این اقدام ملی پاسخ مثبت و روشن دهند . اگر امروز در کنا رهم گرد ائیم بدون شک فردا از ان همه خواهد بود.تنها در ازادی و دمکراسی است که همه سازمانها و احزاب امکان تبلیغ و ترویج نظرات خود رادارند. از این اقدام ازادی خواهانه دفاع کننیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

ببخشید چرا مولف مقاله مشخص نشده است؟ و در ضمن آدرس زیر که گویا مقاله از آن سایت بر گرفته شده است، ساختگی است و هرچند باری که تلاش برای یافتن این سایت بی نتیجه است. شاید هم آدرس اشتباهی داده شده است.
در ضمن در هیچ مقطعی از تاریخ، ارمنستان به دریای مدیترانه مرتبط نبوده است. نه خود ارامنه چنین ادعایی دارند و نه هیچ تاریخ نگاری چنین چیزی را ثبت کرده اند. سایت ایران گلوبال با انتشار اینگونه نوشته ها چه هدفی را دنبال می کند؟ آیا وقایع تلخ و تراژیک قتل عام خلق ارمنی توسط ارازل و اوباش شکست خورده عثمانی، اینگونه تحریف ها را مجاز می کند؟ آیا گردانندگان محترم این سایت میتوانند در این مورد توضیحی بدهند؟
با تشکر

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

هر قدم و قلمی که توسط نیروهای مستقل از حاکمیت در راستای آزادی، دمکراسی، سکولاریسم و دادگری برداشته شود (حتی یکنفر)، شایسته پشتیبانی است.
قرار نیست هر مطلبی در سایت درج میشود، یک دفاعیه هم بعنوان ضمیمه به ان اضافه گردد!

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئله ارامنه دراين منطفه جغرافيايى، رابايد در کتابهاى تاريخى روسيه وايران وترکيه مورد برسى قرارداد، تا از يک ديدگا ه مستقل وبى طرف مورد برسى قرار گيرد. منابع ارامنى در موردقيام ارامنه که با ﴿کمک مالى و نظامى روسيه وانگليس وفرانسه ﴾ ׳
برعليه دولت عثمان ان زمان آغاز شده بود، فقط وفقط از جنبة تبليغاتى و پوپوليستى به رشتة تحرير در آمده اند.در مورد ارقام
کشته شدگان ارمنى هم ، با توجه به کل جمعيت ١٠ مليونى ان زمان ترکيه نظرات مختلفى موجودمى باشد که رقم ٢٠٠ تا ٣٠٠
هزار نفر بيشتر به واقعيت نزديک ميبا شد تا رقم خيالى ١,۵ميليون نفرى منابع ارمنى .هدف اصلى ارامنه ازاين تبليغات ،فقط
فقط کشيدن اين مسئله به دادگاههاى جهانى ودريافت پول مى باشد .متاسفانه دنياى غرب هميشه با ديدگاهى يکطرافانه به مسائل
منطقه برخورد مى کند. ׳

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

کشتار ارامنه در اوایل قرن بیستم، کشتار سومقایت و خوجالی از هر دو طرف، حوادثی غم‌انگیز و هولناکند و جنایاتی باور نکردنی.
ابعاد آنها هر چه باشند، تغییری در اصل موضوع، یعنی جنایات انجام گرفته، نمی‌کند.
برای روشن شدن ابعاد همه این حوادث غم‌انگیز تاریخی، لازم است که کمیته‌های حقیقت‌یاب و تیم‌های پژوهشی بی‌طرف تشکیل شوند.
این جنایات فراموش نمی‌شوند ولی دشمنی و جنگ و کشتاری دوباره بر سر این حوادث و انتقام‌گیری، جنایتی بدتر از این جنایات خواهد بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

ارامنه ادعا میکنند تعداد کشته شدگان مردم ارمنی توسط حکومت عثمانی بیش از یک و نیم میلیون نفر بوده. و هیچوقت در مورد کشته شدن ترک های مسلمان که توسط گروه های مسلح ارمنی و با کمک روس ها انجام گرفته هم حرفی نمیزنند.
به خاطر مسائل مالیاتی دولت عثمانی آنزمان سرشماری خوبی از اقلیت های دینی داشتند. طبق سرشماری سال ۱۹۱۴ میلادی, کل جمعیت مملکت عثمانی سیزده میلیون و سی صد و نود هزار نفر بوده. جمعیت رومی بیش از یک و نیم میلیون نفر و جمعیت ارامنه یک میلیون و صد و هفتاد و سه هزار نفر بوده. این تعداد ارامنه در شهرها ی مختلف ترکیه پراکنده بوده اند . فرض کنیم که شش صد هزار نفر از این تعداد در مناطق نسل کشی ادعایی ارامنه, یعنی در آناتولی شرقی ساکن بوده اند. صدها هزار نفر از این تعداد با اجبار توسط دولت عثمانی به حلب, لبنان, ایران, شمال عراق و دیگر مناطق کوچ داده شده اند.

یک عقل سلیم و مهارت چهار عمل اصلی لازم هست که ماکزیمم تعداد این نسل کشی ادعایی را حدس زند. دولت مداران اروپایی که نسل کشی ارامنه را توسط حکومت عثمانی آنزمان به رسمیت میشناسند, نه زحمت مقداری مطالعه و تحقیق به خود میدهند و نه از عقل سلیم و منطق شان استفاده میکنند. آنان مثل طوطی حرف های ارامنه را تکرار میکنند و .... آن را قبول میکنند. حال اگر ارامنه تعداد کشته شدگان را از یک و نیم میلیون به چهار میلیون افزایش دهند, آنان نیز قبول خواهند کرد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گویا سخن اینه که«از آقای مصداقی شنیدم این است که آقای درزی خود به زندانیان گفته که در این کار مشارکت داشته است. کاوه جویا»
«زندانیان»واژه ی جمع است. نوع مشارکت چه بود؟ از چه کسانی شنیده؟ کیها بودند؟ شاهد و شاهدان کجا هستند؟ و...یعنی سخنی ست «شایعه»! و منتشر کننده مصداقی و دیگران. محسن درزی خاطره ی خود را نوشته است. و ربطی به شایعه ایکه مصداقی پخش کرده ندارد.
همین مورد نشان میدهد که اساس کار مصداقی برشایعات است . و هیچ مسئولیتی در قبال عنوان کردن یک موضوع احساس نمیکند.
مصداقی کسی ست که موضوعاتی را که جلو چشم همه قرار دارند با غرض ورزی و تعصب و فحاشی و وارونه سازی منعکس میکند حالا چه رسد به موضوعات دهه ها پیش. از جمله همین موضوع کیانوش توکلی. یا موضوع «فرخ نگهدار و سازمانش».
اینها همان فرهنگ سیاسی یی ست که چنین کسانی با آن بزرگ شده و نتوانسته اند خود را از آن برهانند.

و محیط و فضای سیاسی را کثیف میکنند. یعنی که «پرکارند و مثلا مبارزه میکنند»! بعد از یک انقلاب و 37 سال هنوز مفهوم مبارزه را «شایعه سازی و وارونه گویی و پرونده سازی علیه فعالان سیاسی » میدانند و خودشان را هم پرکار و حقوق بشری مینامند. واقعاً که...!
نوشته شده توسط: Anonymous

آذری جان! همانطورکه جنابعالی نیز بدرستی اشاره کرده ای، دراصل کلمه " آدم" بمعنای خاک سرخ است. درمناطق ساوالان آذربایجان کوههائی وجود دارد، که خاکش سرخ است. بعد از فوت کسی جنازه را با خاک سرخ میآراستند. مردم آن زمان معتقد بودند، که چون بشرازجنین خونین مادر، زاده میشود، همان خاک سرخ نیزهنگام دفن جنازه مفهوم فلسفی خون زمین را پیدا میکند. دراین خصوص گروه فیلبردارانگلیسی که ازمناطق شمالی آذربایجان فیلمی بنام "باغ عدن" که منظورهمان تبریزاست، تهیه کرده است، درهمان فیلم به جستجوی افسانه "قارقانمیش" یعنی "نفرین شده"، که قهرمان داستان دنبال عمرجاودانگی میگشته، در دریای خزرگیاهی میباید که به وی عمرجاویدانگی میبخشد، اما ماری آن گیاه را خورده بود. و قهرمان افسانه دیگر نتوانسته بود عمرجاودانگی بیابد. و ازاین جهت ترکان این افسانه را "قارقانمیش"، یعنی نفرین شده مینامند. که بعضی ها بدان گلگمیش میگویند.

نوشته شده توسط: Anonymous

این افراد که نام روشنفکر و چپ و دینی و انقلابی را به دوش میکشند اگر روزی به قدرت برسند بدون شک همین رفتار توهین امیز و بگیر و ببندو اعدام را در ایران راه خواهند انداخت همان گونه که اخوند رفتار میکند . نه منطق بلکه دشمنی کور از گذشته تا کنون رفتار جریانات روشنفکری و سیاسی ایران را ترسیم میکند.
جامعه روشنفکری ایران متاسفانه حرفی جز شعار برای زدن ندارد و بیشتر قدرت را در نظر دارد .برای لحظه ای فکر کننیم کیانوری رئیس جمهور میبود ویا اقای رجوی به قدرت برسد ایا مخالفی حق ابراز وجود دارد ؟
نه غرب و نه شرق نه مناسبات سرمایه داردی و نه مناسبات ارباب و رعیتی نه نظام پادشاهی ونه جمهوری دشمن مردم ایران نبودند بلکه وابستگی فکری ایمان به کسب قدرت و دشمنی با ازادی اندیشه و عدم همکاری سازمانها با هم برای هدف مشترک مزاحم اصلی پیشرفت مردم ایران بودند.

اکنون در غرب در ازادی بیان و امکان سازماندهی هیچ همکاری صورت نمی گیرد چه تضمینی وجود دارد که در صورت به قدرت رسیدن ازادی بیان و حق زنده بودن وجود داشته باشد؟
نوشته شده توسط: کاوه جویا

کیانوش گرامی، از دید من شما و آقای ایرج مصداقی هر دو از کنشگران پرکار اپوزیسیون هستید و دریغ است که نیروی چنین کسانی صرف مجادلات شخصی با یکدیگر شود. برخورد دیدگاه ها می تواند در فضایی دوستانه نیز انجام گیرد. ضمناً خوب است روشن شود که این نقل قول از آقای مصداقی که: " مصداقی در پاسخ گفت نه شخصا ندیده است بلکه محسن درزی (متهم ) خودش به یک زندانی پیکاری گفته است!!! که تیر خلاص زن بوده است" آن چیزی نیست که من از ایشان شنیدم. مضمون آنچه که من از آقای مصداقی شنیدم این است که آقای درزی خود به زندانیان گفته که در این کار مشارکت داشته است. "یک زندانی پیکاری" را من از ایشان نشنیدم. امیدوارم این گفتگوها به رفع دلخوری ها و همراهی در راه رهایی ایرانیان از چنگ رژیم ننگین جمهوری اسلامی بینجامد.

نوشته شده توسط: Anonymous

محمد رضا شاه آریائی و قرارداد کاپیتولاسیون با آمریکا
ویدیو:
https://www.youtube.com/watch?v=ZY8cjRgFg4c

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاجان این جبهه 15 سال قبل تاسیس شده. پس در این 15 سال چه کاری کرده و کجا بوده؟ حالا جرا دارد علم می شود؟
آقای اقبالی می توانید یک توضیح کوتاه به من بدهید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

با این حساب کورش هم ترک بوده است. اصلاً می گویند در جنت المأوا حضرت آدم با حوا به زبان ترکی سخن می‌گفت.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای کیانوش توکلی
درد دلی با شما دارم /
ملت اذربایجان سالیان سال برای همین خاکی که الان ایران نامیده می شود خون ها داده است.لشکر عاشورای اذربایجان بود که کمر عراق را شکست.مهدی باکرها بود که جلوی ارتش عراق ایستاد .
چرا باید...... در این سایت به دروغ پراکنی علیه ملت مسلمان اذربایجان بپردازد و حق را به جنایتکاران بدهد.
20 درصد از خاک اذربایجان در اشغال است و بیش از 1 میلیون آواره از خاک ابااجدادی خودشان آواره هستند.
شما صدای جنایتکاران را می شنوید یا مظلومان را ؟
لطفا حداقل کامنت منو حذف نکنید

نوشته شده توسط: Anonymous

قسمت آخر :
بحران قره باغ که یکی از مسائل مهم قفقاز و روسیه پس از فروپاشی شوروی بوده است و تاکنون راهکار مناسبی برای رسیدن به نتیجه لازم انجام نشده است. منافشه قره باغ دارای ماهیت بین المللی است و به کارت بازی قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای و در راس آنها روسیه و آمریکا مبدل شده است. روسیه در راس بازی بحران قره باغ قراردارد. روسیه در چهارچوب سیاست قدیمی و سنتی خود تلاش دارد که قفقاز جنوبی را زیر نظر خود داشته باشد و برای این منظور دامنه نفوذ خود را در ارمنستان گسترش داده و می‌کوشد که گرجستان و آذربایجان را نیز به طرق ممکن تحت سیطره و فرمانبرداری و استثمارمسکو قرار دهد.

قسمت آخر :
بحران قره باغ که یکی از مسائل مهم قفقاز و روسیه پس از فروپاشی شوروی بوده است و تاکنون راهکار مناسبی برای رسیدن به نتیجه لازم انجام نشده است. منافشه قره باغ دارای ماهیت بین المللی است و به کارت بازی قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای و در راس آنها روسیه و آمریکا مبدل شده است. روسیه در راس بازی بحران قره باغ قراردارد. روسیه در چهارچوب سیاست قدیمی و سنتی خود تلاش دارد که قفقاز جنوبی را زیر نظر خود داشته باشد و برای این منظور دامنه نفوذ خود را در ارمنستان گسترش داده و می‌کوشد که گرجستان و آذربایجان را نیز به طرق ممکن تحت سیطره و فرمانبرداری و استثمارمسکو قرار دهد.

با توجه به اینکه آذربایجان و گرجستان در صدد عضویت در ناتو هستند نفوذ روسیه تا حدودی در این کشورها کاهش یافته است و بهترین گزینه مورد نظر ارمنستان است که مسکو در تلاش است تا به توسعه نفوذ خود در این کشور اقدام کند و دشمنی ایروان با باکو نیز به توسعه هر چه بیشتر این روابط کمک خواهد کرد.

روسیه سعی دارد با ایجاد نوعی برتری ایروان در مقابل باکو مانع از جنگ دیگری در نزدیکی مرزهای کشورش باشد.
با این اوصاف در صورت بروز هرگونه جنگ احتمالی بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان روسیه از ارمنستان حمایت می کند زیرا ارمنستان را همپیمان استراتژیک خود در قفقاز جنوبی می داند .
نوشته شده توسط: Anonymous

قسمت 6:
خروج روسیه از پایگاه قبله که نوعی قدرت برای مسکو در قفقاز بود و می توانست از طریق این پایگاه با هر نوع تهدیدی از جانب کشورهای دیگر مقابله کند سبب شد تا روسیه برای جبران این شکست در مقابل باکو به ایجاد پایگاه دیگری در قفقاز اقدام کند.

به همین دلیل روسیه سعی دارد تا با استقرار پایگاهی جدید دیگری در ارمنستان بتواند نفوذ کاهش یافته خود در منطقه را جبران کند. در حال حاضر هر چند که مسکو پایگاه ۱۰۲ گیومری ارمنستان را در اختیار دارد و مدت قرارداد این پایگاه را تا سال ۲۰۴۴ میلادی تمدید کرده است اما به دنبال این است تا با استقرار پایگاه دیگری در این کشور هم نفوذ قبلی خود را در منطقه باز یابد و هم موجب برتری ایروان به باکو شود

خروج روسیه از پایگاه قبله که نوعی قدرت برای مسکو در قفقاز بود و می توانست از طریق این پایگاه با هر نوع تهدیدی از جانب کشورهای دیگر مقابله کند سبب شد تا روسیه برای جبران این شکست در مقابل باکو به ایجاد پایگاه دیگری در قفقاز اقدام کند.

به همین دلیل روسیه سعی دارد تا با استقرار پایگاهی جدید دیگری در ارمنستان بتواند نفوذ کاهش یافته خود در منطقه را جبران کند. در حال حاضر هر چند که مسکو پایگاه ۱۰۲ گیومری ارمنستان را در اختیار دارد و مدت قرارداد این پایگاه را تا سال ۲۰۴۴ میلادی تمدید کرده است اما به دنبال این است تا با استقرار پایگاه دیگری در این کشور هم نفوذ قبلی خود را در منطقه باز یابد و هم موجب برتری ایروان به باکو شود

با توجه به اینکه آذربایجان به تنهایی نمی تواند پایگاه قبله را مدیریت کند احتمال دارد که یک قدرت خارجی از جمله آمریکا مدیریت آن را بر عهده بگیرد و حضور آمریکا تهدیداتی را علیه مسکو در بر خواهد داشت و به همین منظور روسیه در تلاش است تا همکاریهای خود را با دشمن اصلی آذربایجان یعنی ارمنستان افزایش دهد تا همچنان به عنوان قدرت برتر در قفقاز باقی بماند.

در همین راستا به دستور ” ولادیمیر پوتین ” رییس جمهوری روسیه قرارداد جدیدی در مورد تقویت همکاری نظامی با ارمنستان در حال تهیه می باشد و نشان می دهد که قفقاز تا چه میزان برای روسیه مهم و حیاتی است.

دلیل دیگر حمایت روسیه از ارمنستان به اتحاد دو کشور در سازمان پیمان امنیت جمعی مربوط می شود. روسیه و ارمنستان به عنوان اعضای این سازمان در قبال هم تعهداتی دارند. یکی از مواد منشور این سازمان کمک به اعضا در صورت حمله خارجی به یک عضو است و این عامل باعث می شود تا در شروع جنگ، روسیه به طور طبیعی جانب ارمنستان را داشته باشد.

از آنجائیکه ترکیه روابط بسیار خوبی با آذربایجان دارد و می توان گفت که ترکیه تنها کشوری است که همیشه و به صورت همه جانبه ازحقوق ملت آذربایجان دفاع کرده است و به احتما زیاد در شروع جنگ قره باغ از آذربایجان حمایت کند مسکو نیز در تلاش است تا با گسترش همکاریها با ارمنستان از این کشور در مقابل باکو و هم پیمانان خارجی اش دفاع کند و به نوعی اعاده حیثیت کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

فسمت 5 :
دلایل حمایت روسیه از ارمنستان

روسیه سعی دارد با ایجاد توازن تسلیحاتی در قفقاز از گسترش اختلافاتی که ممکن است جنگ دیگری را در بر داشته باشد ممانعت کند. در ماههای اخیر روسیه اعلام کرده است که قصد دارد تا همکاریهای نظامی خود با ارمنستان را افزایش دهد.

این اقدام مسکو بعد از خروج این کشور از ایستگاه راداری قبله در آذربایجان با جدیت بیشتری دنبال شد. مسکو به دنبال این است با گسترش همکاریهای نظامی با ارمنستان این کشور را در مقابل آذربایجان کمک ن

فسمت 5 :
دلایل حمایت روسیه از ارمنستان

روسیه سعی دارد با ایجاد توازن تسلیحاتی در قفقاز از گسترش اختلافاتی که ممکن است جنگ دیگری را در بر داشته باشد ممانعت کند. در ماههای اخیر روسیه اعلام کرده است که قصد دارد تا همکاریهای نظامی خود با ارمنستان را افزایش دهد.

این اقدام مسکو بعد از خروج این کشور از ایستگاه راداری قبله در آذربایجان با جدیت بیشتری دنبال شد. مسکو به دنبال این است با گسترش همکاریهای نظامی با ارمنستان این کشور را در مقابل آذربایجان کمک نماید.

این اقدام مسکو دو هدف را در بر دارد:

یکی اینکه از این طریق اقدام به فروش بیشتر تسلیحات خود به ارمنستان می نماید و درآمدی را از این طریق کسب می کند و دوم با مجهز کردن ارمنستان به سلاحهای روسیه نوعی توازن را در مقابل باکو ایجاد می کند تا در صورت جنگ احتمالی ارمنستان بازنده نباشد.

با توجه به اینکه مقامات آذربایجان در سالهای اخیر مسیر نزدیکی به غرب و دوری از روسیه را در پیش گرفته اند و حتی برای عضویت در سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) درخواست کرده اند باعث شده است تا روسیه با تجهیز نظامی و حمایت بیشتر از ارمنستان در مقابل باکو مخالفت خود را با نفوذ غرب و ناتو در قفقاز که منجر به کاهش نفوذ روسیه در منطقه می شود را به طور غیر مستقیم اعلام کند.باید قبول کرد که جمهوری آذربایجان اگر از غرب و آمریکا دوری کند باز روسیه از ارمنستان حمایت خواهد کرد زیرا که روس ها ارمنی ها را وفادارترین قوم به خودشان می دانند به همین خاطر روسیه تحت هر شرایطی در صورت جنگ از ارمنستان حمایت خواهد کرد نه از کشور که مردمان آن مسلمان و ترک هستند .
هدف روسیه از تقویت همکاری نظامی با ارمنستان تقویت جای پا و حضور در قفقاز جنوبی است. روسیه با این اقدام خود به آمریکا و ناتو پیام می‌دهد که قفقاز جزو حوزه نفوذ و منطقه مورد توجه مسکو می‌باشد و در صورت حضور قدرتهای دیگر در منطقه روسیه به شدت واکنش نشان خواهد داد.اختلافات روسیه و آذربایجان در سالهای اخیر افزایش یافته است و این یکی از عوامل مهم نزدیکی مسکو به ارمنستان بوده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

اینکه سرژ سرکیسیان رئیس جمهور ارمنستان در شرایط بد اقتصادی و کاستی بودجه نظامی بی محابا آذربایجان را به جنگ تهدید می کند بیانگر آنست که به قدرت نظامی روسیه و چند کشور دیگرمتکی است. این یک واقعیت است که اگر روسها ارامنه را به حال خود رها کنند تکلیف مناقشه قره باغ در ظرف چند ماه به نفع آذربایجان روشن می شود.

در این میان نقش روسیه به عنوان قدرت اصلی منطقه مهم به نظر می رسد. روسیه به عنوان میراث دار اصلی شوری سابق سعی دارد از بروز جنگ دیگری در این منطقه جلوگیری کند. زیرا شروع جنگ در قفقاز برای منافع روسیه نیز خطر آفرین است.

قسمت چهارم/
اینکه سرژ سرکیسیان رئیس جمهور ارمنستان در شرایط بد اقتصادی و کاستی بودجه نظامی بی محابا آذربایجان را به جنگ تهدید می کند بیانگر آنست که به قدرت نظامی روسیه و چند کشور دیگرمتکی است. این یک واقعیت است که اگر روسها ارامنه را به حال خود رها کنند تکلیف مناقشه قره باغ در ظرف چند ماه به نفع آذربایجان روشن می شود.

در این میان نقش روسیه به عنوان قدرت اصلی منطقه مهم به نظر می رسد. روسیه به عنوان میراث دار اصلی شوری سابق سعی دارد از بروز جنگ دیگری در این منطقه جلوگیری کند. زیرا شروع جنگ در قفقاز برای منافع روسیه نیز خطر آفرین است.

بروز جنگ ممکن است زمینه مداخله قدرتهای فرامنطقه ای به خصوص آمریکا را در منطقه فراهم کند. حضور فیزیکی آمریکا در قفقاز تهدیدی برای منافع ملی روسیه محسوب می شود و مسکو در تلاش است تا از گسترش اختلافات بین آذربایجان و ارمنستان جلوگیری کند.

روسیه همواره در مسئله قره باغ بیشتر از ارمنستان حمایت کرده است و این اقدام مسکو با بدبینی از طرف آذربایجان نسبت به سیاستهای روسیه همراه بوده است. مقامات آذربایجان معتقد هستند اگر مسکو به دنبال ایجاد ثبات در منطقه است نباید از یک طرف مناقشه یعنی ارمنستان و به صورت کاملا ناعادلانه حمایت کند زیرا این اقدام روسیه باعث بی ثباتی در منطقه خواهد شد و مسکو باید تعادل را در بین دو جمهوری برقرار کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آذری جان! عرض به شرف مبارک ات، شما که خودت را تورک میدانی، پس چرا غمگین و ناراحت میشوی، وقتی که میشنوی مردم تورک آذربایجان هفت هزار سال است که در منطقه ارومو، و آناتولی فعلی و درمناطق قفقاز امروزی ساکن هستند، و زبان ترکی آذربایجانی قدمت هفت هزار ساله دارد. راستی آیا میدانستی که زبان ترکی با 24.000 فعل، و قانون هماوائی کلمات، و وفورهجاهای صدادار، قدرت زایش کلمات، و ایجاد قالبهای فعلی جدید، تنظیم دقیق و ارگانیک آن، از طرف زبانشاسان جهان بعنوان زبان سحر آمیزو معجزه نامیده میشود؟ این را از این جهت به محضر شریفت عرض کردم که بدانی که از چه سرمایه هنگفت فرهنگی برخوردار هستی! و کمی خوشحال بشوی! درضمن در باره قدمت تاریخی ترکان در سرزمین فعلی را، نه تنها من، بلکه محققان و متخصصان، و دانشمندان و تاریخ شناسان مختلف آذربایجانی، از جمله سومرشناس و تورکولوگ نامی آذربایجان

پرفسورآغاسی اوغلو با اسناد و مدارک تحقیقی وعلمی کافی، بطورمسجل تشریح کرده اند. در این باره میتوانید به آثار ارزشمند، وی مراجعه بفرمائید. البته مقالات و مصاحبه های او در کانالهای مختلف ویده ئوئی و تلویزیونی، از جمله در آرشیو " گوناز تی وی " نیز موجود است. و میتوانید برای استفاده از آن منابع، به موارد یاد شده مراجع کنید. وهمانطور که ملاحضه میفرمائی، ترکان بعد ها دراثر ازدیاد جمعیت، برای گسترش چرا گاهای خود برای اسبان و احشام شان، حتا بسوی مناطق آسیای مرکزی نیز کشیده شده اند! هرچند که قبایلی از ترکان بعد ها، دوباره به سوی سرزمین آبا و اجدای خویش یعنی بسوی قفقاز فعلی بازگشتند، اما دراصل ازهمان ورود بشریت از قاره آفریقا به مناطق خاورمیانه، مردم آذربایجان در مناطق فعلی ساکن شده اند. بر اساس تحقیقات اتنولوگها بشریت از جنوب آفریقا به سوی شمال کشیده شده است. بشریت در اول هیچ کجا سکونت نداشت. انسانهای اولیه شکارچی بودند، برای بقای خود تغییرمکان میداند. درهرکجا که میوه ومحصول طبیعی، و شکار فراوان بود به آنجا کشیده میشدند. و بعد از اتمام آن به جای دیگری میرفتند. قبل از مهاجرت انسانها از قاره آفریقا، به سرزمینهای شمالی، در واقع آسیا و اروپا یخبندان بود. قابل سکونت نبود. پس بشریت در مجموع از آفریقای جنوبی به سرزمینهای امروزی خاورمیانه و آسیا و اروپا، وحتا آمریکا و استرالیا کشیده شده است. این مهاجرتها هنوزهم دراثرعوامل طبیعی، مانند خشکسالی، و جنگ های داخلی ... و امثالهم از جنوب به شمال ادامه دارد. نمونه اش کشته شدن بیش ازهشت نفر زن و بچه، نوجوان و پیرمرد مردم آفریقائی، و خاورمیانه ای، در سانحه کشتی هفته گذشته در دریای مدیترانه است. که بی عملی و بی تفاوتی اتحادیه اروپا نسبت به نجات آنان، جهان را به شگفتی واداشت. چنین جابجائی امریست که مدام در تاریخ جریان دارد. همانطور که بعد از جنگ جهانی اول بیش ازهفت میلیون مردم آلمان در اثر بیکاری و فقر و تنگدستی به آمریکا مهاجرت کردند. کسی که ادعا میکند، ترکان از آسیای مرکزی به مناطق خاورمیانه کشیده شده اند. سئوال اینست، : که آیا آسمان شکافته شده است، و ترکان از آسمان به آسیای مرکزی افتاده اند؟ در جواب آنان باید پرسید: خودشان از کجا به اروپا آمده اند. آیا آسمان اروپا شکافته شده است، وآنها از آسمان به اروپای امروزی افتاده اند؟


نوشته شده توسط: Anonymous

قسمت سوم : قراباغ و نقش روسیه در بحران دویست ساله آن

نظامیان ارمنستان با پشتیبانی روسیه و برخی کشورهای دیگر توانستند در جریان تجاوز به جمهوری آذربایجان، حدود ۲۰ درصد از خاک این کشور به ویژه مناطق استراتژیکی که ارمنستان را به قره ‏باغ متصل می‏کند، اشغال کنند و به قتل و عام ترکان مسلمان پرداختند . با وجود برقراری آتش بس میان دو کشور از سال ۱۹۹۴ این بخش از خاک جمهوری آذربایجان همچنان در اشغال ارتش ارمنستان است و علیرغم انجام مذاکرات گسترده در طول این سالها مشکل دیرینه قره ‏باغ، هنوز حل نشده است.

مذاکرات طرفین برای حل این بحران در نشست اخیر مینسک در فرانسه به نتیجه نرسید و دامنه اختلافات دو طرف روز به روز گسترده تر می شود.

قسمت سوم : قراباغ و نقش روسیه در بحران دویست ساله آن

نظامیان ارمنستان با پشتیبانی روسیه و برخی کشورهای دیگر توانستند در جریان تجاوز به جمهوری آذربایجان، حدود ۲۰ درصد از خاک این کشور به ویژه مناطق استراتژیکی که ارمنستان را به قره ‏باغ متصل می‏کند، اشغال کنند و به قتل و عام ترکان مسلمان پرداختند . با وجود برقراری آتش بس میان دو کشور از سال ۱۹۹۴ این بخش از خاک جمهوری آذربایجان همچنان در اشغال ارتش ارمنستان است و علیرغم انجام مذاکرات گسترده در طول این سالها مشکل دیرینه قره ‏باغ، هنوز حل نشده است.

مذاکرات طرفین برای حل این بحران در نشست اخیر مینسک در فرانسه به نتیجه نرسید و دامنه اختلافات دو طرف روز به روز گسترده تر می شود. لفاظی های نظامی بین مقامات دو کشور در ماه های اخیر تشدید شده است. آذربایجان همیشه اعلام کرده که کاسه صبرش از اقدامات بی نتیجه دیپلماتیک لبریز شده و گزینه نظامی را دور از انتظار نمی بیند. این کشور اکنون در مسابقه ی تسلیحاتی از ارمنستان پیشی گرفته است و با خرید و ساخت تسلیحات مدرن به تجهیز کامل ارتش پرداخته است.
فرانسه که یکی از اعضای مینسک است که همیشه چه در ماجرای ادعای دروغین ارمنستان علیه ترکیه و چه در ماجرای قره باغ سعی کرده همیشه از ارمنی ها حمایت کند .
در حال حاضر بودجه نظامی آذربایجان برابر با کل بودجه ارمنستان است. از سوی دیگر ارمنستان هم اعلام می کند که برای جنگ آماده است و ادعا می کند که در جنگ قبلی ظرفیت نظامی آذربایجان بالاتر از ارمنستان بوده، اما این کشور جنگ را باخته است.جامعه جهانی نیز تاکنون در حل مناقشه قره باغ کوهستانی موفقیتی نداشته است.

بحران قره باغ پس از استقلال این جمهوری ها از شوروی سابق به یکی از مهمترین اختلافات بین باکو و ایروان تبدیل شده است و علیرغم آتش بس موقت بین دو کشور همواره شاهد درگیری و کشته شدن نیروهای دو طرف در این منطقه هستیم و حتی در ماههای اخیر درگیری ها بیشتر شده است.

همانگونه که ارمنستان با کمکهای روسیه و برخی دیگر از کشورها اراضی آذربایجان را اشغال کرده است در صورت بروز جنگی مجدد باز این روسیه است پشت سر ارمنی ها قرار خواهد گرفت.
نوشته شده توسط: Anonymous

قسمت دوم/قراباغ و نقش روسیه در بحران دویست ساله آن

اولین گزارش رسمی در مورد جمعیت قره باغ مربوط به سرشماری ماموران حکومت تزار در سال ۱۸۰۵ است که بر اساس آن جمعیت قره باغ ۱۰ هزار نفر خانوار اعلام شده ولی ترکیب قومی آن مشخص نشده است .در سال ۱۸۰۸ از کاهش جمعیت این منطقه به ۷۴۷۴ خانوار گزارش شده است .در سال های مورد اشاره تمام منابع موجود ، کاهش خانوار ها را تائید می کنند و اصلی ترین علت این کاهش را ناشی از جنگ می دانند .پس از پایان جنگ ایران و روس و برقراری آرمش نسبی ، این جمعیت به خانه هایشان باز گشتند .

در سال ۱۸۱۰ از ۱۲ هزار خانوار ساکن در قره باغ کوهستانی ، ۹۵۰۰ خانوار ترکان مسلمان آذربایجانی و ۲۵۰۰ خانوار ارمنی بودند .سند مهم دیگری که درباره جمعیت قره باغ و ترکیب آن وجود دار

قسمت دوم/قراباغ و نقش روسیه در بحران دویست ساله آن

اولین گزارش رسمی در مورد جمعیت قره باغ مربوط به سرشماری ماموران حکومت تزار در سال ۱۸۰۵ است که بر اساس آن جمعیت قره باغ ۱۰ هزار نفر خانوار اعلام شده ولی ترکیب قومی آن مشخص نشده است .در سال ۱۸۰۸ از کاهش جمعیت این منطقه به ۷۴۷۴ خانوار گزارش شده است .در سال های مورد اشاره تمام منابع موجود ، کاهش خانوار ها را تائید می کنند و اصلی ترین علت این کاهش را ناشی از جنگ می دانند .پس از پایان جنگ ایران و روس و برقراری آرمش نسبی ، این جمعیت به خانه هایشان باز گشتند .

در سال ۱۸۱۰ از ۱۲ هزار خانوار ساکن در قره باغ کوهستانی ، ۹۵۰۰ خانوار ترکان مسلمان آذربایجانی و ۲۵۰۰ خانوار ارمنی بودند .سند مهم دیگری که درباره جمعیت قره باغ و ترکیب آن وجود دارد ، از طرف یومولوف و موگیلیوسکی ترتیب داده شده است که مربوط به دفتر جمع آوری مالیات قره باغ است . بر اساس این اطلاعات این سند در سال ۱۸۲۳ کل جمعیت قره باغ ۲۰۰۵۹ خانوار بود که ۱۵۷۲۹ خانوار آن ترک آذربایجانی و ۴۳۶۶ خانوار آن ارمنی و بقیه از سایر اقوام بود .به طوری که دیده می شود تا سال ۱۸۲۳ در اثر کوچ ارمنه ، تعداد آنها در ترکیب جمعیت ایالت قره باغ افزایش یافته است و به ۴۳۶۶ خانوار ( ۲۰ در صد کل جمعیت قره باغ ) رسیده است .

در این سال از ۵۵۶ آبادی قره باغ در ۱۵۸ آبادی ارمنه و در ۳۹۸ آبادی ترکان آذربایجانی مسلمان ساکن بودند .در سال ۱۸۳۲ بر اساس اطلاعات سرشماری در اراضی خانات سابق قره باغ از ۲۰۴۲۰ خانوار ، ۸ هزار خانوار ارمنی بوده اند

پس از جنگ سال 1992 در قره باغ و کشتار ترکان مسلمان به دست نیروهای ارمنی در سال های اخیر نیز درگیریهای مرزی بین نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان و ارمنستان افزایش یافته است. و با عدم رسیدن به یک راهکار مناسب برای حل بحران قره باغ در نشست های بین­ المللی، احتمال می رود منطقه قفقاز باز هم شاهد یک درگیری خونین باشد. جنگ احتمالی در منطقه ممکن است باعث مداخله قدرتهای منطقه ای به خصوص روسیه شود.

سوال اساسی این است که در جنگ احتمالی باکو و ایروان، روسیه از کدام کشور حمایت خواهد کرد و چه موضعی اتخاذ خواهد کرد. جنگ قره باغ از فوریهٔ سال ۱۹۸۸ تا مارس ۱۹۹۴ در ناحیه قره‌باغ،رخ داد. ناحیه قره‌ باغ جزئی از خاک جمهوری آذربایجان بوده و در فوریه ۱۹۹۲میلادی به اشغال ارمنستان درآمد.

نظامیان ارمنستان با پشتیبانی روسیه و برخی کشورهای دیگر توانستند در جریان تجاوز به جمهوری آذربایجان، حدود ۲۰ درصد از خاک این کشور به ویژه مناطق استراتژیکی که ارمنستان را به قره ‏باغ متصل می‏کند، اشغال کنند و به قتل و عام ترکان مسلمان پرداختند . با وجود برقراری آتش بس میان دو کشور از سال ۱۹۹۴ این بخش از خاک جمهوری آذربایجان همچنان در اشغال ارتش ارمنستان است و علیرغم انجام مذاکرات گسترده در طول این سالها مشکل دیرینه قره ‏باغ، هنوز حل نشده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

قسمت اول
لطفا منتشر کنید
قراباغ و نقش روسیه در بحران دویست ساله آن
اسناد معتبری حکایت از این دارد که امپراطوری روسیه از سال های دور درپی کوچاندن ارامنه به مناطق ترک نشین بوده است، تا از این طریق در مقابل امپراطوری عثمانی اهرم فشار داشته باشد و تاسیس اولین گروه های نظامی چریکی بین ارامنه مهاجر و قتل عام مسلمانان در شرق ترکیه و مردمان آذربایجان در شهر هایی چون خوی و سلماس و خود ارومیه صحه ای بر این مدعاست.

پاکسازی نژادی صورت گرفته در شهر های قره باغ، قتل و عام ترکان مسلمان آذربایجانی و اسکان دادن ارامنه مهاجر به منطقه از اولویت های روسیه از سال های دور بوده است. سیاستی که منجر به قتل هزاران ترک مسلمان شیعه در طی دویست سال گذشته شده است.

قسمت اول
لطفا منتشر کنید
قراباغ و نقش روسیه در بحران دویست سال

اسناد معتبری حکایت از این دارد که امپراطوری روسیه از سال های دور درپی کوچاندن ارامنه به مناطق ترک نشین بوده است، تا از این طریق در مقابل امپراطوری عثمانی اهرم فشار داشته باشد و تاسیس اولین گروه های نظامی چریکی بین ارامنه مهاجر و قتل عام مسلمانان در شرق ترکیه و مردمان آذربایجان در شهر هایی چون خوی و سلماس و خود ارومیه صحه ای بر این مدعاست.

پاکسازی نژادی صورت گرفته در شهر های قره باغ، قتل و عام ترکان مسلمان آذربایجانی و اسکان دادن ارامنه مهاجر به منطقه از اولویت های روسیه از سال های دور بوده است. سیاستی که منجر به قتل هزاران ترک مسلمان شیعه در طی دویست سال گذشته شده است.

روس ها ارامنه را به چشم یکی از وفادارترین قوم ها به خود ، به خصوص در نبردهای میان روسیه و ترکان عثمانی می نگریستند، آنها را در مناطقی از جمله قره باغ اسکان دادند که این عمل روس ها ترکیب جمعیتی قره باغ را به نفع ارامنه تغییر داد . البته به اعتقاد برخی تاریخ نگاران سیاست ارمنی سازی روس ها تنها منحصر به قره باغ نبود و بسیاری از سرزمین هایی که اکنون بخشی از ارمنستان است نیز پیش از آن ملک غیر ارمنی ها و ترک نشین بوده است . حتی ایروان پایتخت کنونی ارمنستان شهری مسلمان نشین و ترک بوده و. اسم آن چیخور سعد بوده است که نام های بسیاری از شخصیت ها که از این شهر ها برخاسته اند ، گواه آن است .

روس ها بعد از اشغال منطقه قفقاز که اکثریت ساکنان آن مسلمان و ترک آذربایجانی بودند ، به علت دلبستگی ساکنان آن به اسلام و هم چنین ترک بودنشان ، از این رو دست به تدابیری زدند که ترکیب جمعیت قفقاز را به ضرر مسلمانان و ترک ها تغییر دهند . بنابراین زمینه مهاجرت ارامنه را که در طول جنگ ، با نیرهای روسی همکاری کرده بودند را فراهم ساختند .

با این کار ، ارمنه حیات تازه ای یافته و در دسته های هزار نفری به سوی قره باغ و چیخور سعد ( ایراوان ) مهاجرت نمودند . در اثر همین تغیرات جمعیتی و کوچاندن ارامنه بود که منطقه چخور سعد و زنگه زور دارای جمعیت ارمنی گردیده و بعد ها به ارمنستان واگذار گردیدند .به عنوان نمونه در ۱۰ فوریه ۱۸۲۹ ، ۸۲۴۹ خانوار ارمنی از ایران به قفقاز کوچانده شده و در ایروان و قره باغ و شیروان اسکان داده شدند .

اولین گزارش رسمی در مورد جمعیت قره باغ مربوط به سرشماری ماموران حکومت تزار در سال ۱۸۰۵ است که بر اساس آن جمعیت قره باغ ۱۰ هزار نفر خانوار اعلام شده ولی ترکیب قومی آن مشخص نشده است .در سال ۱۸۰۸ از کاهش جمعیت این منطقه به ۷۴۷۴ خانوار گزارش شده است .در سال های مورد اشاره تمام منابع موجود ، کاهش خانوار ها را تائید می کنند و اصلی ترین علت این کاهش را ناشی از جنگ می دانند .پس از پایان جنگ ایران و روس و برقراری آرمش نسبی ، این جمعیت به خانه هایشان باز گشتند
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای ایرج مصداقی زمانی که ظاهرا مجاهد بود به بسیاری از شخصیت های اپوزیسیون و زندانیان سابق اتهاماتی نا جوان مردانه ای را وارد کرده است که محسن درزی یک نمونه کوچک ان است . او به زن هنرمندی اتهام زد که در زمان زندانی بودن از باز جو خود حامله شده است . یعنی فقط دستگاه جهنمی وزرات اطلاعات است که چنین اتهاماتی را علیه زندانیانی سابق پخش می کند . اکنون شبکه اطلاعاتی درست کرده و برخی افراد ساده لوح جدا شدگان از مجاهدین را جذب این شبکه خبر چینی کرده است. مرد هزار چهره و سیروس نهاوندی را بخاطر بسپارید

نوشته شده توسط: Anonymous

رفع خطای تایپی :
«شبه استالینی » درست است.

نوشته شده توسط: Anonymous

شرم باد بر اسلام و مسلیمن که وظیفه اخلاقی و ملی خود را فدای ایمان خرافی و مرده پرستی میکنند. شرم باد بر پیروان ومروجان دین نبی که مردمی را با فریب خاکستر نشین کردند. این بود وعده حکومت عدالت عهد علی ؟
رفتن هرساله و چند باره به ان خانه از درون برون سیاه به دیدار مردگان... رفتن چه سودی دارد در حالیکه انسانی خود را اتش میزند. اتش بر روح اسلام و همدردی با خانواده .

نوشته شده توسط: Anonymous

آفرین بر شما! این روش، روش درستی است. به این می‌گویند روش اقناعی. این دوستان را باید قانع کرد که تاریخ «حسن سؤخدی دییرمانی دییر». باید به آنان نشان داد که کارشان ناخواسته به نتیجه ای نامطلوب هم برای خودشان و هم مردم آذربایجان منتهی می‌شود. باید به آنان نشان داد که با ساختن تاریخ جعلی تیشه به ریشۀ آذربایجان می‌زنند. هیچ محقق و تاریخ‌دان جدی در جهان نمی‌آید بر ادعاهای خنده آور آنان در بارۀ قدمت زبان ترکی در آذربایجان مهر تأیید بزند. این‌ها حتی از قول هنینگ دروغ می‌گویند و حرف او را تحریف می‌کنند تا نظریۀ بی اساس خود را به کرسی بنشانند. هنینگ حتی در مقاله‌اش می‌گوید که بعد از آمدن ترک‌ها آذربایجان از سکنه اصلی خود خالی شد که اشتباه لپی بزرگی است. نخیر آقای هنینگ! آذربایجانیان زبانشان ترکی شد و با ترکان در آمیختند. همین! و چه بهتر! کسروی هرگز نگفته که آذربایجان از سکنه خالی شد.....


حال که در ترکیه و جمهوری آذربایجان پذیرفته اند که این زبان در یک زمانی در آن سرزمین‌ها رایج شده است، چه اشکالی دارد که ما نیز این حقیقت را بپذیریم؟ آخر چطور ممکن است که عده‌ای به رغم این همه سند و مدرک و تحقیقات علمی دانشمندان آذربایجانی و غربی دربارۀ زبان قدیم آذربایجان، به دروغ متوسل شوند و بخواهند فکر نادرستی را به همه و اول از همه به خود زورچپان کنند. کسروی با علم کردن زبان آذری می خواست فارسی را در آذربایجان زورچپان کند که نتوانست. شما هم فکر تاریخی نادرستی را می‌خواهید زورچپان کنید. زبان ترکی یکی از قوی ترین و بقاعده ترین زبان‌های دنیاست و باید از آن شجاعانه دفاع کرد. اینکه چگونه در آذربایجان رواج یافته، تأثیری در سرنوشت آیندۀ آن ندارد. اتفاقاً بر اثر همین تاریخ سازی ها بود که قدرت مرکزی استان‌های جدیدی در آذربایجان ساخت و آن سرزمین کهن را مثله کرد. باید به این ها گفت: به دروغ های خود ادامه بدهید! فردا آذربایجان غربی را هم به بهانۀ حضور جماعتی از ایل شکاک در آنجا به نام کردستان شمالی خواهند خواند. این را هم بدانید که کسروی کاشف زبان آذری نبود که شما این همه به او ناسزا می‌گویید. پیش از او دیگرانی از این زبان سخن گفته اند و احتمالاً کسروی موضوع را از آن‌ها گرفته و به اسم خود ثبت است. شما می‌گویید فارسی از افغانستان آمده است که حرف درستی است. همۀ آثار بزرگ اولیه به زبان فارسی، متعلق به آنجا یا بهتر است بگوییم متعلق به ماورالنهر است. آن وقت چرا همین موضوع را دربارۀ زبان ترکی در آذربایجان نمی‌پذیرید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

من چه ترسی از آقای مصداقی می توانم داشته باشم . به آقای مصداقی کاری ندارم چون شناختی از ایشان ندارم . با چریکهای فدایی خلق کار دارم چون آبروی هر چه چپ را بردند و با آخوند همدست شدند ان دسته اکثریت هم که اصلان ارزش حرف زدن ندارند .

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-ازاینکه هرکسی دوست داردومی نویسدهمه آزادند،ولی مسئله کوچکی رابهانه کردن وکل حرکت راکوبیدن مشکوک است.اختلاف نظروتنقیدسالم به دیدگاه هارابایداعتلای جنبش وآینده روشن برای جنبش ارزیابی نموده وقدم مثبتی میباشد.ببهانه اینکه بخواهیم پرچم آزربایجان ویاترکیه راکه یک نفربدست گرفته بخواهیم بهانه کرده گونازوتمام حرکت وعملکردگوناز رازیر حملات ناجوانمردانه قراردهییم خطاکه چه عرض کنم خیانت است.اینکه .....................گونازتی وی یکی ازاثرگذارترین رسانه جنبش آزادیخواهی ملت تورک ازربایجان وملت های عرب وترکمن بوده است واگرشماومن عرضه داریم، ماهم یک روزدریک کانال دیگرصحبت کرده ودردهای ملت خودربیان کنیم.اگرخیلی ادعادارم خونیزیک کانال راه اندازی کرده تابتوانیم یک ساعتی ازخواستهاوحقوق پایمال شده ملت خودسحن گوییم.انتقاداگرباشدراه

داردوکوبیدن یک تشکیلات بخاطریک نفرویایک خطامشکوک است.من خودچندن بارشاهدبوده ام که آقای احمداوبالی شدیدترین انتقادهارابه سیاست های دولت آزربایجان وترکیه داشته وانتقادحقی نیزبوده اند.آقای آذرگون من خودنیزبه پرچم استفاده شده درگونازتی وی انتقادداشتم ولی بعدافکرکردم این پرچم نمادآزربایجان است ربطی به دولت آزربایجان نداردتنهاماییم که درکمان پایین است وتحمل مان رابایدبالاببریم.من وشمامیتوانیم برای حرکت خودیک پرچم دلخواه انتخاب کنیم ونمادسازمان وگروه خودکنیم ولی اگربخواهیم همچون مردم عوام وهمسوباتبلیغاتچی های حکومیتی وشئونیسم فارس وپان ایرانیست هابهانه تراشی کنیم خودمشکل داریم.طیق گفته وفرمایش شمااگرتندرویی تعدادی رابهانه کنیم که این هاباعث شده اندحقوق مدنی ماراحکومت نداده پس چراحقوق مدنی ترکمن هاوعربها وکردهارادولت نداده است نکندباعث آن نیزبچه های تورک آزربایجان بوده اند؟این حکومت راتعدادی عواملی اسلامیون عرب تبلیغ میکننداگراین طوراست چراعرب های خوزستان راسرکوب میکنند.شمادرک درستی ازاین حکومت نداریدویاخودرابه کوچه علی چپ می زنید.اینهاسردمداران شئونیسم فارس وپان ایرانیسم درلفافه اسلام همدست استعمارگران آمریکاواروپابوده وهمه راسرکارگذاشته اند............................
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

برای خواننده بی خبر، این پرسش ساده طرح می شود این همه کینه و پرخاشگری ایرج مصداقی علیه کیانوش توکلی برای چیست ؟ پس بشنوید ....مصداقی در همان سالهای اولیه تاسیس ایران گلوبال زمانی که با سازمان مجاهدین خلق کار می کرد، مقالاتشان را برایم ارسال می کرد و منهم بدون کم و کسر ؛ آن را در سایت منتشر می کردم (آرشیو مقالات موجود است) تا اینکه روزی پس از انتشار چندین مقاله ، شخص دیگری در نقد ایرج مصداقی مطلبی نوشت و منهم طبق ظوابط سایت آن را منتشر نمودم از آن پس دیگر از مصداقی خبری نشد. چندین سال بعد ، ایشان در یک مصاحبه با بی بی سی از ان مقاله ذکر و متوجه شدم که مصداقی از ان نقد بسیار دلخورشده است دهسال از این ماجرا گذشت و ایشان را برای اولین بار در جلسه ای درشهر استهکلم سوئد دیدم ، از کنارش که رد شدم ، سلامی کردم ودستی برایش تکان دادم

ولی اوبا سردی دستش را پائین اورد .برایم عجیب بود ، مجدا در وقت استراحت همراه با علیرضا اردبیلی بسراغش رفتیم از ش پرسیدم چته ؟ گفت «تو مقاله ای علیه من در سایت منتشر کردی ...» بهش گفت من علیه خودم هم مقاله در سایت منتشر می کنم ... افسوس خوردم که چگونه وقت عزیزم را برای اشخاصی که به زمین و زمان تهمت می زنند ولی تحمل یک نقد کوچلو را ندارند _ تلف کرده ام . دومین موضوع اختلاف با مصداقی ... اتهام سنگینی است که ایشان علیه دوستم محسن درزی در کتاب کذایی اش وارد کرده است ایرج مصداقی در این کتاب ادعا کرده است که محسن درزی « تیر خلاص زن »بون زده است . پیگیر ماجرا شدم ابتدا با محسن درزی صحبت کردم و او گفت هر گز با ایرج مصداقی هم بند نبوده است . دوستم کاوه جویا که با ایرج مصداقی رابطه دوستانه ای دارد ؛ ازش خواستم از مصداقی سئوال کند « آیا شما (ایرج مصداقی) شاهد تیر خلاص زدن محسن درزی بوده اید؟» مصداقی در پاسخ گفت نه شخصا ندیده است بلکه محسن درزی (متهم ) خودش به یک زندانی پیکاری گفته است!!! که تیر خلاص زن بوده است.(بعبارت دیگر یک اکثریتی رفته پیش یک پیکاری اعتراف کرده است که تیر خلاص زن یوده است!) محسن درزی به دادگاه شکایت برد ولی از انجا که سازمان مجاهدین خلق با قدرت مالی عظیم خود، پشت مصداقی ایستاد بود و از سوی دیگر، شش ماه از تاریخ چاپ کتاب گذشته بود و طبق قانون سوئد این پرونده زمانی که ایرج مصداقی مجددا بخواهد سخنی در این باره بزند ، به دادگاه کشیده خواهد شد . واقعیت این است بخش بزرگی از اتهامات ایرج مصداقی علیه زندانیان سیاسی دگر اندیش بوده، واهداف سیاسی داشته است وگرنه آدم باید مغز خر خورده باشد که چنین اتهام سخیفی را بخواهد اثبات کند مگر اینکه ایرج مصداقی خوددر صف جوخه تیرباران زندانیان سیاسی ایستاده باشد که بخواهد بعنوان شاهد نظر دهد. اری دوستان ماجرا چنین بود و این است چهره واقعی یک فعال حقوق بشر......
نوشته شده توسط: Anonymous

دنباله کامت پیشین :

به نظر من، بزرگترین مشکل ایرانگلوبال، مربوط به بخش اظهار نظر آن است. کیانوش ، در یکی از پاسخ هایش ، به نکته ی بسیار هوشمندانه ای اشاره کرد و آن غیبت کامنت نویس هایی است که ، « سنجیده » و « کارشناسانه » و « معقول » بنویسند.
داوری من در مورد ایرانگلوبال، همانی است که در کامنت پیشین نوشتم . با این همه، بر این باورم که ( در کنار انتقادات ) باید از کیانوش و دست اندرکاران ِ دیگر ِ ایرانگلوبال ( به خاطر پاسخگویی) سپاسگزار و برای حل مشکل، به دنبال راهی معقول بود. روشنفکر ایرانی، در انتقاد کردن بی‌نظیر و در ارائه ی راه حل ، همواره درمانده و پای در گل بوده است.

ختم کلام :
اوضاع منطقه ی خاور میانه، بسیار حساس و خطر آفرین است . یکی از وظایف ما، به عنوان روشنفکر ( در حد خود) ممانعت از هموار شدن راه جهنم برای مردم ایران است .

نوشته شده توسط: Anonymous

در این کشاکش ، شاکی اصلی ، ظاهراَ باید من باشم . متهم هم که معلوم است. با این همه ، من نه تنها شکایتی از کیانوش ندارم ، که سهل است ( این بار ) به قصد دفاع از او قلم به دست گرفته ام. به گمانم، انصاف و مروت ، یکی از ویژگی‌های روشنفکری است.
من آدم سیاسی ( به معنای رایج ) نیستم . چرایش ،بماند. با این همه (برای آن که در جریان رویدادهای سیاسی قرارگیرم ) درحد توان و حوصله ( از جمله ) به سایت های سیاسی شناخته شده سر می زنم.
در اینجا لازم می بینم ، تجربه ام را با دوستان در میان بگذارم .تا ببینیم، وضعیت آزادی بیان و عقیده و به خصوص « پاسخگویی »، دراین سایت ها چگونه است.
از سایت « اخبار روز » شروع می کنم. می دانیم که اخبار روز( ظاهراَ) طیف ِ چپ ِنسبتاَ رادیکال را نمایندگی می کند. ( در درستی این تلقی اصراری ندارم).

اخبار روز، با دست ودل بازی و بی هیچ محدودیتی ، مقالات مربوط به « هویت طلب ها » ها را ، دروسط صفحه نخست خود درج می کند.اما، از درجِ پاسخ به این مقالات ، تن می زند و چنانچه بخواهد ناپرهیزی کند و به نویسنده ی مقاله پاسخ گوید ، تنها به این جمله که « از چاپ مقاله ی شما معذوریم» ، بسنده می کند.
کیفیت بخش اظهار نظر اخبار روز، نسبتاَ بالا است. یعنی ، کامنت ها، بالنسبه معقول و کارشناسانه است. اما، اگر کامنتی، حرفی جدی در نقد ِ انتقادی از « چپ» داشته باشد، آن کامنت ، بی هیچ توضیحی حذف می شود .گذشته از این ، حذف کامنت ( بی هیچ توضیح ) در موارد دیگر هم، سابقه داشته است. سیاست حذف و سانسور، در ربط با مقالات فرستاده شده از سوی دیگر جناح های سیاسی ( به مَثَل ، سلطنت طلب ها و طرفداران نظام پادشاهی ) هم ، بی هیچ توضیحی اعمال می شود.
به نظر من، مدیریت ف . تابان در اخبار روز، مدیریتی شِبهه « استالینی » است. ( امیدوارم ، دوستان این جمله را ، با نقطه چین کردن از محتوا تهی نکنند .)
مدیر مسئول سایت عصر نو، شخص بسیار با حسن نیتی است و همین حسن نیت زیاد، گاه مسئله ساز می شود. به ندرت پیش می آید که مقاله ارسالی به این سایت، حذف شود. اخیراَ شاهد بودم ، مقاله ای که تماماَ سرقت ادبی بود ( و مسئول سایت هم در جریان قرار داشت) در سایت درج شد. حتی ، بعد از اعتراض به مسئول سایت ، این مقاله ( و مقاله های مشابه دیگر از همان نویسنده ) همچنان در سایت باقی ماند.
بخش کامنت ها ، درسایت عصر نو، به ندرت فعال است. در واقع ( به دلیل حسن نیت بیش از حد مسئول سایت) عموماَ، کامنت هایی که نظر مثبت نسبت به مقاله داشته باشند، رخصت درج می یابند و کامنت های انتقادی ( بی هیچ توضیحی ) حذف می شوند .

سایت گویا نیوز ، کمتر سیاست روشنی دارد. گاه ، مقالاتی با کمترین کیفیت نوشتاری ، در سمت چپ سایت ( که برجسته و چشمگیر است ) درج می شوند و مقالاتی با کیفیت بالا، در بخش های مختلف گم و گور می شوند. در این مورد، ظاهراً کسی پاسخگو نیست .
بخش کامنت های گویا نیوز، گرچه سخت فعال و مورد توجه است. اما، مطالب کارشناسانه ، همراه با نوشته های سخیف و گاه به شدت توهین آمیز، در کنار هم درج می شوند. ظاهراَ کنترلی هم در کار نیست. به عنوان نمونه ، کار بری ( با عرض معذرت ) با نام مستعار ِ« ابول کلفت» ! ، در مقام « تاپ کمنتاتور»، غالباَ به مزه پراکنی مشغول است. به رغم اعتراض به این نام، هیچ واکنشی از مسئولین گویا نیوز دیده نشد.
از چند دوست شنیدم، که، بعضی کامنت ها در گویا نیوز، بی هیچ توضیحی حذف می شوند و کسی هم ، در این موارد پاسخگو نیست.
سایت « شهروند » کانادا، در درج مقالات تجزیه طلبانه ، سخت دست و دلباز و فعال است. اما، پاسخ ها را به هیچ وجه درج نمی کند و در این مورد پاسخگوی کسی هم نیست. بخش اظهار نظر شهروند، نسبتاَ فعال است و تا آن جا که بر من معلوم شده است، سانسور و حذفی در کار نیست.
من ، از برخی سایت ها ( از جمله راه کارگر و شهرزاد نیوز) تجربه خوبی ندارم. این دو سایت ، مقالات ایران ستیزانه را، با گشاده دستی در سایت خود منعکس می کنند، اما از درج پاسخ ها ( بی هیچ توضیحی ) تن می زنند. هرچند ، دلیل این سیاست ( به ویژه در سایت شهرزاد نیوز) بر من معلوم است، اما توضیح بیشتر، در این مورد را ضرور نمی بینم.
گرچه در موردسایت های دیگر( از جمله ، انقلاب اسلامی،روز انلاین، ایران امروز و ..) می توان نوشت. اما، گمان می کنم همین چند مورد ،برای مقایسه آن با ایرانگلوبال کافی باشد.
( لطفاً ،ادامه ی این یاد داشت را در کامنت بعدی ببینید.)
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه:
خمینی را پدر و رهبر خود انتخاب کردید- بعدش هم توبه کردید از راه خود، حالا دنبال شریک میگردید؟ اگر خمینی شماها را منافق نمیگفت و سازمان را داخل خود میکرد اکنون جزء حکومت خمینی نبودید؟ جزء بخش اداره ی دیکتاتوری و شکنجه و ساواما نبودید؟ البته که بودید و سازمان مجاهدین شما میخواست که شریک قدرت شود. حالا که خمینی قبولتان نکرده و بیرون انداخته میخواهید «ماهیت شویی» کنید؟ جنس سازمان شما و سازمان خمینی یکی بود و هست. و هردو سروته یک کرباس اید.
اختلاف شما با خمینی تنها به خاطر شرکت درقدرت بود.
دیگران اشتباهات خود را نقد کرده اند بهتر است شما هم به نقد ماهیت خود بنشینید. متأسفانه نوشته های شما نشان میدهد که این سرشت کوچکترین تغییری نیافته است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای Hamid Khosrovaneh چرا به ایرج مصداقی کاری نداری ؟.. در باره چریک های فدایی و سازمان اکثریت میلیونها صفحه سیاه شده است .ایا از این آدم هفت.... و ..... می ترسی ؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

توجهی به نوشته ی ایرج مصداقی در مورد «سازمان چریک‌های فدایی خلق و... www.iranglobal.info/node/46065 » کردم با این معیار که:
-نویسنده بر چه «پایه ی اندیشه یی» قرار داشته و دارد؟
-متن نوشته چه موضوعات کلی را مطرح کرده و ادعای نقد دارد یانه؟
- هدف متن چه چیزی ست ؟
1- نویسنده از آغاز جوانی با «اسلام سیاسی سازمان مجاهدین - ایده لوژی اسلامی دگماتیک» بار آمده تا هنگام (گویا)جدایی از آن، در سنین بالا. بدون اینکه دگماتیسم اندیشه خود را نقد کرده و عملا نشان داده باشد.یعنی جدا شده، به علت اختلافات سیاسی. و نه به علت تضاد در «دید و متد علمی و غیرعلمی تحلیل پدیده ها». به عبارت دیگر با «حفظ دگماتیسم بینش خود » جدا شده است.

پس نویسنده دارای چنین «مایه ی فکری» ست. وبه این دلیل میتوان گفت او یک «دگماتیست است».
قلم فیکرین ترجمانی دیر-قلم مترجم اندیشه است.
من نتوانستم چیزی از او بیابم که نشان دهد از بینش غیر علمی خود فاصله گرفته و آنرا نقد کرده است.
«داش یوموشارسا- داش فیکیر یوموشالماز»- سنگ نرم میشود، ولی فکرمنجمد نرم نمیشود.از مثلهای آذربایجانی ست.

2-متن نوشته دو موضوع را مطرح کرده: سازمان چریکهای فدایی- کیانوش توکلی.
- کیانوش توکلی: نخست با سازمان چریکهای فدایی بوده. بعد با سازمان فداییان اکثریت. کیانوش موضع خود و مشی اکثریت را نقد کرده است.
- سازمان اکثریت هم «مشی خود » را نقد کرده است.
یعنی هردو نقد شده اند،آنهم توسط خودشان. "دالدان آتان داش-توپوغا دگر»-یعنی دیر آمدی! دهه ها دیرآمدی.
- سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان فداییان اکثریت نیست و اینها دو سازمان جداگانه اند.
- سازمان چریک های فدایی خلق هیچ رهبری دیگری غیر از خود را نپذیرفته است. سازمان تنها رهبری خود را پذیرفته و قبول داشت.
درمقابل خمینی و تسلط اسلامیسم برجامعه نیز علیه آن موضع گرفته است. متن اعلامیه در پایین مقاله هم آنرا نشان میدهد. نه به جمهوری اسلامی- جنگ در ترکمن صحرا-کردستان و عدم تحویل سلاح و مقاومت در سراسر ایران علیه اختناق اسلامی از همان آغار موضع سازمان چریکهای فدایی بود. اینکه این سیاست درست بود یانه مسئله ی دیگریست.
- دیدن رهبر یک جریان به معنای پذیرش آن نیست. مصداقی معنی «دیدن» و «پذیرفتن» را در سیاست نمی داند.
سازمان چریکهای فدایی در همین اعلامیه تهدید میکند که مقاومت خواهد کرد. و بعد هم عملا مقاومت میکند.

3-هدف متن:
- مصداقی خود را نقاد میداند. اما متن هایی که می نویسد فاقد «معنای نقد» اند.از جمله همین متن که تهیه کرده است و در حقیقت اینگونه نوشته ها در سیاست نه نقد بل « ترور شخصیت» نام دارند.
«فحاشی و توهین و ترور شخصیت» در تاریخ سیاسی قدمت دارد. و کسانی مانند مصداقی هم برهمین سنت کار میکنند.عافل از اینکه «بو آغاجلار- چوخدان کوره ک لیگه کسیلیب دیر»- این درختها مدتهاست پارو شده.

نتیجه: یک دگماتیست تحت عنوان «نقد» -ودر حقیقت فحاشی و توهین- خواسته به خیال خود «ترور شخصیت» را پیش ببرد. او خیال میکند در همان ایام آغاز جوانی 57 به سر می برد و این «تفکرات و اعمال و سنت ترور شخصیت» کاربرد دارد. در حالیکه اکنون این «متد و تفکرو اعمال» ماهیت اندیشه ی عقب مانده و اعمال سنتی و ارتجاعی خود شخص را اثبات میکند.
مفهوم والای نقد هرگز با این «بینش و اعمال ارتجاعی» اشتباه گرفته نمی شود. خواننده امروز این آگاهی را دارد که ماهیت چنین نوشته های بی مایه را از نقد تشخیص بدهد و بر فلاکت اندیشه و اعمال عقب مانده ی نویسنده انگشت بگذارد.

مصداقی با این نوشته ها نشان میدهد نه در گود سیاست بل در گود فرهنگ کیهان تهران و بازجویان حکومت قرار دارد و به شدت
دچار انجماد فکری ست. هنوز که هنوز است در چنبره ی دگماتیسم سازمان مجاهدین گیرکرده است.

او نه با تعصب وبینش دینی، ونه با غرض ورزی و دشمنی کور بجای نقد، مسئله ی خود را حل کرده ، و نه از سیاست و زندگی چیزی آموخته است.
جامعه ی عقب مانده و جهان سومی ما از این نوع قلمزنان که ادعای روشنفکری ونقادی میکنند فراوان دارد. ولی زمانه ناقوس پایان این «پدیده ها» را خیلی وقته به صدا درآورده است.«فحاشی و غرض ورزی و دشمنی و دگماتیسم و تعصب و تسویه حساب وترورشخصیت» درمیان روشنگران، امروربه نام «نقد» پدیده ی مرده ای ست که با هزارویک دونکیشوت هم زنده نمیشود.
اینکه سازمان مجاهدین خلق خمینی را رهبر خود انتخاب کرده بود - و لاجرم مصداقی جوان نیز، برهمه روشن است.این خمینی بود که سازمان مجاهدین را منافق نامید و نپذیرفت.توبه مصداقی هم جای خوددارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آذرگون! در پاره ای از سخنان خود میفرمائید: "حقوق شهروندی برابر در ایران را با همکاری فارس زبانان و تربیت و یادگیری متقابل با انها به دست اوریم." پایان نقل قول. لطفا بفرماید، 1. منظورتان از حقوق شهروندی چیست؟ و چگونه و به چه صورتی میخواهید، آنرا بدست بیاورید؟ 2. آیا چه چیزی را میخواهید، با همکاری فارس زبانان و تربیت و یادگیری متقابل با آنها بدست بیاورید؟ 3. اگر همانان شما را هیچ به حساب بیاورند، و برایت جوک بگویند، و حاضر نباشند، با جنابعالی سر یک میز بنشینند، چگونه میخواهی این کار را عملی کنی؟ در جائ دیگر میفرمائی: " بدون رنجاندن وتحریک بی مورد دیگران. تمام سیاست اذربایجانیها نه در بلند پروازیهای به درد نخور و ناسیونالیست ترکی بی معنا و پرخاشگر که باید در کانال حقوق شهروندی در داخل ایران کانالیزه شود." پایان نقل قول. شما که کلمه ناسیونالیست ترکی را مثل آدامس میجوی، و مدام

تکرار میکنی، آیا در زندگی، کلمه " پان ایرانیسم، پانفارسیم، و رژیم دیکتاتوراسلامی، بگوشت خورده است؟ آیا بگوشت خورده است، که یکقرن تمام است، تمام حقوق زبانی، ملی ـ مدنی، فرهنگی ـ سیاسی، و همچنین اختیارات حق تعیین سرنوشت مردم آذربایجان از طریق همانان در زپا لگدمال شده است؟ آیا بگوشت خورده است، که یکقرن تمام است که مردم آذربایجان به بردگی پان ایرانیسم و پان فارسیسم کشیده شده است؟ و تمام حقوق انسانی اش نابود شده است؟ آیا نظر جنابعالی نسبت به نژاد پرستان رژیم اسلامی فارس در ایران چیست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

حالا این شد یک چیزی . من به ایرج مصداقی کاری ندارم ولی چریک های فدایی خلق در ان انقلاب مخرب پا دوی خمینی و آخوند ها شده بودند و بدان فهمیدند چه کلاهی سرشان رفته . کیست که ان مثلا چریک فدایی را با سر نازیه به گردان سولیوان سفیر امریکا یادش رفته باشد که با لهجه اینگلیسی مسخره می گفت من آیت الله خمینی را به عنوان یک کمونیست بهترین رهبر خود می دانم . چریکهای فدایی اگر کمترین درکی از دیالکتیک داشتند و وابسته به جایی نبودند جلوی دفتر بختیار که هیچ با مسلسل باید جلوی کاخ شاه نگهبانی می دادند .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بسیار خوب، اینها نظر و راه حل شماست.
اما من و شما دو نفر هستیم. دیگران هم نظر و راه حل خود را دارند و معیار های خودشان را.
روش دموکراتیک آن است که ضمن توضیح نظر خود «حق » راه حل و اندیشه ی دیگران را هم به رسمیت بشناسیم -هر چند که قبول نداشته باشیم.
افراد و ایده ها گوناگون اند و هر کس و هر جریان منافع خود را در راه انتخابی خویش میجوید. نمیشود گفت همه به اندیشه و روش و راه من بیایند. ما تنها در اعمال خاص میتوانیم روش و ایده ی خود را پیش بکشیم و پیشنهاد کنیم و انتخاب را به دیگران بگذاریم.
- با احترام به خود و دیگران منهم موافقم.
-برای شما حقوق شهروندی کافی ست. اما برای من یا دیگران کافی نیست.
-تاریخ برای شما چنان است که گفتید- برای من و دیگران جوردیگری ست.
- و همینطور در مسایل دیگر.

ما حق داریم راههای مختلف انتخاب کنیم و حق داریم یکدیگر را نقد کنیم. ولی نه با شاقول حکومت .

- با طبقه ی پایین جامعه- با روشنفکران نیز هرکس روش خود را دارد. و تفاوت نظر ها بسیار است. و در دیگر موضوعات.
-چاره ای جز پذیرش تنوع- تفاوت و تضادها- نقد متین جهت اصلاح نیست.

در مسایل «اخلاق سیاسی» کلا دو نوع اخلاق داریم که از دوجور سیاست تبعیت میکند:
-اخلاق سیاسی ماکیاولی
-اخلاق سیاسی ضد ماکیاولی
سیاست موجود در جهان معمولا اخلاق سیاسی ماکیاولی- رسیدن به هدف با هر نوع وسیله- را عملا بکارمی بندد.
و سیاست اخلاقی که هدف انسانی را با ابزار انسانی دنبال میکند.
انتخاب آزاد است. اما همه را نمی توان برای همیشه گول زد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

از لجن پراکنی مصداقی علیه شخص خود موقتا می گذرم و می پردازم به موضوع شاخص «عدم پذیرش رهبری» و شعار «بختیار ،نوکر بی اختیار» که از سوی بخش بزرگی از اپوزیسیون شاه . ...تکرار می شد شخصا از سخن آینده نگارانه، زنده یاد شاپور بختیار که می گفت « نعلین اخوند ها از چکمه نظامیان خطرناک تر است» از همان روز نخست در گوشم ماندگارشد و سپس درطول زمان به فکری فراروئید که می گفت :« ای کاش همه ی چپ ها ، ملی _ مذهبی ها ، لیبرالها و دمکراتها و... گرد دولت موقت بختیار جمع می شدیم .... » در کنار این« آرزو» ، اختلاف واقعی ما، در مورد عملکرداحزاب و سازمانهای سیاسی پس از تاسیس حکومت اسلامی به رهبری خمینی است . اینکه این احزاب چه موضعی گرفتند. روزنامه های آن سالها (57 تا 59 ) موجود است.

روزنامه های آن روز به روشنی نشان می دهند که لیبرال ها ، ملی _ مذهبی ها ، نهضت ازادی مهدی بارزگان ،جبهه ملی و... پیرامون نخست وزیر خمینی گرد آمده بودند و مجاهدین خلق هم به دلیل به حساب نیامدن از سوی خمینی موضع بینا بینی اتخاذ کرده بودند . این؛« سازمان چریک های فدایی خلق ایران» بعنوان تنها سازمان سیاسی سراسری با پایگاه نسبتا قابل توجه بود که در همه جا از مدرسه ، دانشگاه ، کار خانه ،روستا و مناطق اتنیکی با طرفداران حکومت جدید در جنگ _ گریز و مبارزه بود ند و اتفاقا این سازمان مجاهدین خلق بود که بارها به چریک ها پیغام می داد که از این مقابله با حکومت دست بردارید و حالا معلوم نیست که چرا ایرج مصداقی بجای بررسی همه بازیگران سیاسی آن دوران به فدائیان خلق «بند» کرده است . شخصا ایرج مصداقی را در مقام و موقیعنی نمی بینم که بخواهد در حد یک کارشناس و یا تحلیگر وقایع تاریخ سیاسی ایران از آن دوره سخن بگوید؛ تخصص ایشان ، خود ستایی ، لجن پراکنی علیه منتقدین و دگر اندیشان است .
نوشته شده توسط: Anonymous

به آذرگون, آذربایجانی ها فعلا در دو جبهه هستند: جبهه اول آنهائی هستند که دیگر نمی خواهند در کشور ایران بعنوان شهروند درجه دو ویا سه باشند. جبهه دوم که ظاهرا شما هم به این جبهه تعلق دارید, می خواهند بعنوان شهروند درجه دو یا سه بمانند. حالا فکرتان را بکنید, یا بلند میشوید و حق تان را میگیرید و یا به د بانی و سو پور گه چی شهرهای فارسیستان قانع هستید و این طور هم میمانید. راه سومی ندارید.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ادامه کامنت پیشین...
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در آن شرایط این واقعیت انکارناپذیر را پذیرفته بود که خمینی رهبری مردم را در دست گرفته است و به همین دلیل هم نامه سرگشاده آنها نه خطاب به "رهبر عالیقدر" بلکه خطاب به "مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان" است.
در آن شرایط، واقعیتی انکارناپذیر است که خمینی با آشتی‌ناپذیری تمام با رژیم شاه مبارزه می‌کرد. و این هم واقعیتی آشکار بود که خمینی پیشوای شیعیان(حداقل در ایران) بود.
نامه چریکها به خمینی آشکارا نامه‌ای دیپلماتیک است. اینکه چریکها در آن زمان چقدر در امور دیپلماتیک وارد بودند، امری جداگانه است.
چریکها در این نامه می‌نویسند:

چریکها در این نامه می‌نویسند: "اگر درک شما از شریعت اسلام و نهضت اسلامی پیگیری در مبارزات ضد امپریالیستی و ضد استبدادی باشد، با این درک شما را صمیمانه می‌ستائیم.....
اما اگر برخلاف این، قصد از توسل به اسلام و تعالیم آن، سرکوب هر نوع تفکر و عقیده مخالف، به بند کشیدن اندیشه و احیای تفتیش عقاید و دستگاه‌های سرکوب، احیای شعار فقط یک حزب و خفه کردن هر ندای آزادی‌خواهی زیر پوشش دفاع از قرآن و شریعت باشد، مطمئنیم هر میهن‌پرست آزاده‌ای آن را محکوم می‌نماید و ایمان داشته باشیم که خلق هم، چون آن را وسیله‌ای در دست ارتجاع و امپریالیسم می‌بیند، با تمام قدرت بیکران خویش به افشاء و نابودی آن برخواهد خاست."
این جملات آشکارا نشان می‌دهند که آنها رهبری خمینی را بر خود، اصلا قبول نداشتند چه برسد به اینکه "قلبی" باشد یا "تحمیلی".
آنها در این نامه ضد استبداد و ضد امپریالیسم را می‌ستایند و می‌گویند که اگر شما از اینگونه‌اید، ما این خصوصیت شما را می‌ستاییم و اگر اینگونه نباشید، آن را محکوم می‌کنیم.
حال این نامه را مقایسه کنید با موضع‌گیریهای سازمان مجاهدین خلق ایران در همان زمان.
مجاهدین خود را فرزندان امام خطاب می‌کنند و او را امام خمینی رهبر عالیقدر می‌نامند.
مراجعه کنید به دهها سندی که در این آدرس وجود دارند(به دلیل فراوانی این موارد از ذکر تک تک آنها صرف‌نظر می‌کنم).
http://iran-archive.com/start/47
پرسیدنی است که پذیرش رهبری این است یا آن؟
شما نمی‌گویید که این چگونه پذیرش رهبری بود که به رفراندوم او یک "نه" بزرگ گفتند و در جنگ مسلحانه علیه این رهبری، در ترکمن صحرا و کردستان اسلحه به دست گرفتند.
آقای مصداقی، گفتنی در این باره بسیار است و می‌توان صدها صفحه را پر کرد.
جهت‌گیری چریکها در حمایت فاجعه‌بار از خمینی و ارائه برنامه "شکوفایی جمهوری اسلامی ایران"، از آرزوی سلامتی برای او شروع شد و به تدریج پس از انشعاب و پیدایش سازمان اکثریت(که من هم عضو آن بودم و در مقابل تمامی عملکرد آن مسؤلیت دارم) گسترش یافت و اوج آن در گرماگرم تابستان 60 بود.
این دو را نباید باهم درآمیخت. بررسی این دوران موضوع بحث دیگری است.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای مصداقی،
پیش از شروع به اظهار نظر درباره موضوع بحث یعنی "سازمان چریک‌های فدایی خلق و پذیرش رهبری خمینی در دوران انقلاب ضد‌سلطنتی" می‌خواهم نکاتی را درباره شیوه پرداختن شما به مسائل بیان کنم.
هدف از طرح مسائل گذشته چیست؟ اگر منظور از اینکار روشنی بخشی به آن مسائل و درس‌گیری از آنها باشد، بسیار مفید است ولی اگر قصد آن باشد که با طرح آنها، شخصی یا جریانی را بکوبیم و لجن مالش کنیم، منفعتی ندارد.
متاسفانه بسیاری از نوشته‌های شما مملو از فحاشی است. بگونه‌ای که حداقل شخص من، آنها را با اکراه می‌خوانم و در ابتدا، این پیش‌داوری در من ایجاد می‌شود که نوشته‌های شما غرض‌آلود و به منظور کوبیدن و لجن‌مال کردن طرف مقابل است. به همین دلیل به آنچه که می‌نویسید و به نتیجه‌گیریهای شما با شک و تردید نگاه می‌کنم و اجبارا به دنبال "تحریف" در آنها هستم. مگر می‌شود یک نوشته غرض‌الوده خالی از تحریف باشد؟

شما در یک برنامه تلویزیونی ادعایی را مطرح کردید و اکنون در این نوشته، هدف شما این است که به هر ترتیبی شده، درستی ادعای خودتان را ثابت کنید. انگار که اگر درستی آن ثابت نشود، همه اعتبار شما بر باد خواهد رفت!
شما برای اثبات ادعای خود، در وحله اول به تخریب مخالفین روی می‌آورید و از این طریق ذهن خواننده را برای پذیرش آن ادعا و "اسناد" و "مدارک" ارائه شده آماده می‌کنید. البته نامی که می‌توان بر کار شما نهاد، نه تحقیق بلکه تسویه حساب است.
یکی از مخالفین نظر شما، آقای توکلی است که باید ابتدا بد نام شود. به همین دلیل باید گفته شود که او از وابستگان "فداییان اکثریت" بوده، "شریرانه" در ایمیل لیست درونی‌شان درخواست لشکر کشی کرده(آیا کار کسی که شما را از این واقعه مطلع کرده، شریرانه نبوده؟)، توکلی عوامفریب و بی‌پرنسیپ است، هوچی‌گر است و... و بنابرین حرفش چرند است و ادعا من (ایرج مصداقی) درست است. معلوم نیست که موضوع بحث شما روشن کردن پذیرش رهبری خمینی در دوران انقلاب ضدسلطنتی توسط سازمان چریک‌های فدایی خلق است یا بررسی شخصیت آقای توکلی!
شما اعلام می‌کنید که " قصد من پاسخگویی به کیانوش توکلی نیست" ولی در سرتاسر نوشته خودتان به کیانوش توکلی پاسخ می‌دهید!
متاسفانه با اینکه از مجاهدین جدا شده‌اید، همان فرهنگ را با خود دارید.
حال بپردازم به بخشی از نوشته شما که مربوط به موضوع است:
بحث درباره شرایط زمانی انقلاب ضدسلطنتی است.
خوب می‌دانیم که در آن شرایط بحرانی خمینی سوار بر باورهای مذهبی مردم توانست رهبری آنها را به دست گیرد. فداییان خلق به خوبی متوجه بودند که نمی‌توانند این جنبش را رهبری کنند. آنها در کل معتقد بودند که انقلاب تنها تحت هژمونی و رهبری طبقه کارگر به پیروزی نهایی می‌رسد و این رهبری در این شرایط تامین ناشدنی است. ولی در عین حال باور داشتند که خرده بورژوازی که رهبری را در دست گرفته است، در آن شرایط، انقلابی عمل می‌کند و طبقه کارگر و "پیشاهنگ آن" باید در این انقلاب که ضد سلطنت و ضد امپریالیسم است، از آن حمایت کنند. آنها جنبش را به دو بخش کارگری و غیرکارگری تقسیم می‌کردند و با همین باورها در جزوه "باز هم درباره وظایف اساسی..." نوشتند:
"ما آشکارا بیم آن داریم که که برخی عناصر پراکنده مارکسیت که ضمنا از فشارهای اختناق آمیز جناحهای وابسته به نیروهای خرده بورژوازی به تنگ آمده‌اند؛ با تاثیرپذیری جبران ناپذیر از این بیماریهای کودکانه و صرفا خیال پردازانه در برابر رهبری فعلی بخش غیرکارگری جنبش خلق به همان مصیبت ناگواری دچار شوند که حزب توده نسبت به مصدق (بورژوازی ملی) دچار شده بود." ص 68-69
http://iran-archive.com/sites/default/files/sanad/cherikha_ta_1357-15_bazham_vazayefe_asasi_1357_09.pdf
آنها در آن شرایط خمینی را نه به عنوان رهبر خود بلکه به عنوان رهبر بخش غیرکارگری پذیرفته بود.
شما معتقدید:
"در برخورد با رهبری یک جنبش می‌توان سه گونه برخورد کرد
۱- پذیرش قلبی یا تحمیلی رهبری
۲-حمایت اعم از قلبی یا صوری از رهبری و تلاش برای دور زدن او یا انتظار روز موعود را کشیدن
۳-سرسپاری به رهبری"

شما چیزی خارج از این سه شق را نمی‌پذیرید. شما بین "پذیرش رهبری و گردن نهادن به آن و عمل به رهنمودهای رهبر" و "پذیرش واقعیت رهبری بخش عظیمی از جنبش" تفاوتی قائل نیستید.
ادامه در کامنت بعدی...
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پاسخ به آقای آذرگون،
مسایلی که شما در مورد کامنت من در وبلاگ خود مطرح کرده اید در کل شامل این موضوعات است:
گوناذ-جمهوری آذربایجان-ترکیه-برخی افراد-پارلمان درتبعید-تاریخ-زبان ترکی آذربایجان - گروه استقلال طلب(جدایی خواهان)، ترکیه گرایان و باکوگرایان- تسلط فکر جدایی خواهی و ترکیه-باکوگرایی در جوانان- عدم آزادی دموکراتیک درسایتهای آذربایجانی و مانند اینها.
همانطور که در کامنت اول خود نوشته ام اینها در مجموع همان «سیاست تبریز-باکو-آنکارا»ست. که از سوی استقلال طلبان پیش برده میشود. من آماری ندارم که بدانم طرفداران این راه و روش و سیاست کم اند یا زیاد. اما می بینم که فعال اند.
- از نظر من جدایی خواهان یک طیف و گروه در جنبش رفع تبعیض آذربایجان هستند. جدایی یا استقلال خواهی را به عنوان یک حق به دیگری به رسمیت میشناسم. و احترام میگذارم. هر چند مخالف نظرمن است.و این سیاست را درست نمی دانم.

-من پیرامون همه ی موضوعات ذکر شده-دربالا- ازشما ، جداگانه مقاله دارم و آنها را نقد نموده و آلترناتیو خود را ارائه داده ام.
- استقلال طلبی یک جریان در حرکت است. جریان دیگر فدرالیسم است. جریان دیگر چپ دموکرات است. و غیره.
جنبش حزب و گروه نیست . تشکیل شده از منفردها-گروه های کوچک و بزرگ و تشکلهای مدنی ،سیاسی ،هنری، ادبی، و علمی و فمنیستی و غیره. در کل از راست تا چپ. از افراطی تا معتدل. از ترکیزم تا آذربایجانیزم، از رفع تبعیض خواهان تا جدایی طلبان.از مستبدها تا دموکراتها
همانطور که گفتم آماری نیست که بتوان در مورد این گرایشها قضاوت کرد.
- من وجود و حضور اینها را طبیعی میدانم. و نقد اصولی را نیز درخدمت رفع تبعض ارزیانی میکنم. اما سیاست نقاد جنبش با سیاست حکومت فرق و تضاد اساسی دارد.
-حکومت به افراد -جاسوسی- پول- وابستگی -اتهامات مختلف -دشمنی بین افراد و مانند اینها می پردازد و هدف اش نابودی حرکت ضد تبعیض است.
-نقاد جنبش به سیاست- ایده - موضع گیری- و این قبیل چیزها را عنوان میکند.و راه حل پیشنهادی نشان میدهد.
----------
نوشته اید من «حرکت ملی را تروریست» نامیده ام. چنین برداشتی از نوشته های من نادرست است. من با تحلیل ماهیت مبارزه در آذربایجان آنرا «مبارزه ی رفع تبعیض -دموکراتیک» نامیده ام. با وجود گرایشات ضد دموکراتیک که در داخل خود دارد و گروههایی پیش میبرند. اما حرکت در کل دموکراتیک است و برای رفع تبعیض وجود دارد. نه تنها در آذربایجان بل در کردستان-بلوچستان و ترکمنها و عربها و غیزه نیز ماهیت حرکات چنین است.
نقد کمک میکند ما خود را در مسیر کلی اصلاح کنیم. اما هدف حکومت اصلاح نیست نابودی و شکست است. خیال خامی ست.حق طلبی شکست ناپذیر است.
من برخلاف شما مبارزه در بعد رفع تبعیض در ایران و آذربایجان را از زاویه ی اهداف انسانی و حقوقی شکست ناپذیر میدانم. هر چند که با سیاست غلط، فیزیکی شکست بخورد.

اشکال عمده ی شما در روش نقد است که با به اصطلاح نقد حکومت که سیاست نابودی را دنبال میکند پهلو میزند. متأسفانه.
نکات دیگر نیز مطرح کرده اید که کلی میگویم:« با حفظ نظر خود جایی هم برای حضور نظر دیگری-هرچند غلط، باز کنید».
بهتر است قبول کنیم ممکن است بخشی از حقیقت دست طرف دیگر باشد. و ما مالک همه حقیقت نیستیم.
مسایل علمی را در عرصه خود باید بررسی کرد. علم را نیاید برای اهداف سیاسی استعمال نمود. علم بی طرفی نسبی دارد. اما سیاست
جهت دار است.