Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب peerooz گرامی تر اجان، مساله عضویت در گروهک فیسبوک و گروهک گوگل به عنوان یکی از راه حل ها از طرف مسؤل محترم فنی سایت پیشنهاد شد که مزایا و معایب خود را دارا می باشد. شخص شخیص بنده اگر صد در صد با ایشان موافقت می نمودم، مطمئا باشید که از آنجایی که خیلی دمکرات می باشم، این راه حل را با شیوه های دمکرات منشانه، به جناب کیانوش خان و شرکا تحمیل می فرمودم.
شخص شخیص بنده نه به دلیل عاصی شدن از دست چند آدم نا اهل نه چندان محترم بلکه به دلیل کودتای جهارم ماه آپریل سنه 2014، به صفوف رانندگان کامیون پیوستم. و این بهایی بود که بنده و کیانوش خان و شرکا بابت آن چند آدم نااهل نه چندان محترم پرداخته کردیم.
در ضمن باید به اطلاعتان برسانم که جناب چرچیل را نه به بهشت راه داده اند و نه به جهنم و همچنان سرگردان مانده است.
با آرزوی سلامتی برای اهلان و نااهلان.
مرحوم مسؤل محترم سابق کامنتهای ایران گلوبال

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اردوقان، فاریستان بهتر شده. تبریک میگوئیم!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اثبات و استدلال:
در متن بالا به اثبات و استدلال تأکید شده است. برای اینکه منظور از این مقولات روشن شود مثالی میزنم:
در هندسه اقلیدوسی گزاره ای هست که میگوید:

گزاره: «اندازه ی گوشه های متقابل دو خط متقاطع با هم برابرند.»
میخواهیم این گزاره را با استدلال اثبات کنیم:

فرض : دو پاره خط A B و CD را داریم که در نطقه ی O یکدیگر را قطع میکنند.
معلوم : COD نیم صفحه است و مساوی 180 درجه .
مجهوم: میخواهیم اثبات کنیم : زاویه های x=z و o=y که متقابل به راس اند.
اثبات: 1) x+y=180
چون COD نیم صفحه است
2) 180=y+z
از مقایسه ی 1 و 2 داریم :
3 ) y+z=x+y
جواب: در نتیجه داریم
x=z
و o=y

در علوم انسانی نیز این روش علمی اثبات و استدلال عمل میکند.

اگر آگاهانه بخواهیم به آن توجه کنیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

چشم, امر دیگری ندارند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار من سوال میکنم آیا ما خواهان دموکراسی و رفاه و خوشبختی و بالخص پایان تحقیر به ملت آذربایجان هستیم يا نه ، اگر هستیم پس آنوقت باید جواب دهیم که آیا این آرزو و خواستهای ما در کشوری که ایران نامیده میشود امکان پذیر است ؟ اگر امکان پذیر است آنوقت باید جواب دهیم با کدام نیروی دموکرات « مرکز گرا» ؟ آیا کسی آدرس و نشانی چنین نیروی دموکرات را دارد ؟ ببینید ملت آذربایجان بزرگترین تجربه و تاریخی این خواستها در انقلاب مشروطه داده و امروز بعنوان بزرگترین بازنده در جلو چشم همگان حصرت ما قبل ١٠٠ سال را میکند . یک روز از جنابعالی سوال کردم که آقای ائلیار حاضری این روشنفکر و دموکراتهای مرگز گرا را امتحان کنی ؟ و یک طوماری در رابطه با تحصیل به زبان مادری تهیه کن تا ببینیم چند نفر شناخته شده مرگز گرا زیرش را امضا میکنند‌ ؟! جواب شما منفی بود . امروز نیز میگویم استقلال ملل غیر فارس و فدرالیزیم


و فدرالیزیم و خود مختاری منطقه ای پیش کش مدعیان دموکراسی برای ایران ، این حضرات با دایر کردن چند مدرسه و کلاس مخالف هستند . آقای ائلیار حقیقت بسیار ایران تلخ است و استقلال ملل تحت ستم لااقل نقطه امیدی برای رهائی از ظلم و ستم است و نباید این امید و آرزوی مردم را از دستش گرفت .
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول سابق, بنده صد در صد با جناب کیانوش موافق و مخالف هرگونه وسیله ای هستم که آزادی بیان را محدود کند, به ویژه اگر محدود به اعضای موسسات تجاری مانند فیس بوک و گوگل و یاهو باشد که میلیون ها دلار از تبلیغات ناشی از کلیک من و شما در این سایت ها درآمد دارند. سایت گویا به عقیده من از نظر کامنت نویسی یکی از بدترین هاست. کاش میشد اجازه داد " هرکه خواهد گو بیا و هرکه خواهد گو برو " و احتیاجی به " گیر و دار و حاجب و دربان درین درگاه " نباشد که متاسفانه هست, ولی وجود چند آدم نا اهل نباید آزادی دیگران را محدود کند. اینجاست که کار شما مشکل میشود و پس از مدتی ترجیح میدهید که بجای آن " راننده کامیون " ! بشوید و این بهایی ست که باید برای آزادی پرداخت. و بالاخره کاش راهی پیدا میشد که از تکرار مکررهمان مکررات جلو گیری کرد که سوء استفاده از آزادی و حسن نیت است. گفته منسوب به چرچیل اینست که

دمکراسی سیستم بدیست, بقیه سیستم ها بدترند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر صداقت داشتی و پایبند به وجدان علمی سیاسی می بودی ، گواهی میدادی که این سایت سالهاست محلی شده برای 3-2 نفر فاشیسم کور ترک که مدام اقوام دیگر را در اینجا تحقیر میکند و به آنان القاب شاسیته خود را میدهد . آیا آغاز گر این بحث کثیف ، ایرانیان و پارسی گویان هستند یا راسیسم ترک ؟ در چند صد سایت فارسی زبان ایرانی جایی دیده اید که فارسها و ایرانیان 24 ساعت به ترک توهین کنند و پایه تمام نوشته هایشان نژادپرستی باشد ؟اینها آدرس غلط به مردم میدهند تا جبهه شیخ و شاه را در میان اپوزیسیون تقویت کنند ولی روشنفکران ایرانی مچ آنان را باز خواهند کرد و چنانچه لازم باشد برخوردی ماکیاولی با آنان خواهند کرد چون این گروه فقط سمبه زور را میشناسد وتحریف و دروغ و جعل و حسادت و انسان ستیزی میکند .

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب peerooz بسیار گرامی و محترم، تقصیر از شما نیست، تقصیر از برادر شخص شخیص بنده است که من هم فلسفی نوشتم.
برادری دارم اکبرتر. وقتی کسی سخنی می گوید که منظور از مقصودش را متوجه نمی شود، می گوید: باز هم که رفتی توی فلسفه. من فلسفه را نمی فهمم.
من هم به تاسی از آن برادر اکبرتر محترم، چون منظور شما از مقصود را درست متوجه نشدم، نوشتم که: "فرمایشاتتان از بس فلسفی هستند، شخص شخیص بنده، برای اینکه خوانندگان عزیزتر از جانمان آنها را بفهمند، باید دست به دامن مادربزرگ محبوبه ام بشوم". امیدوارم مرا بخشودن فرمایید. این سخن برادر اکبرترم، که خیلی هم دوستش دارم، کار دست این جناب داد. امیدوارم که شما با توضیحاتتان مرا یاری کنید تا منظورتان را از مقصود درست متوجه شوم. اگر به کسی نگویید، به شما می گویم که من فقط تا کلاس سوم اکابر درس خوانده ام.
اصولا تا آنجایی که شخص شخیص بنده شاهد بوده ام،

کسانی که یک گفتگو یا بحث را پیش می برند، وقتی می بینند که طرف مقابل در یک جایی حق دارد و یا متوجه منظور او نمی شوند، دو گونه برخورد می کنند که شخص شخیص بنده هم به آن اضافه شدم و الان سه گونه برخورد وجود دارد:
1- می گویند که من حرف شما را متوجه نشدم و یا می گویند که در این مورد شما درست می فرمایید و حق با شماست و من حرف شما را قبول دارم. مطابق آمار و سرشماری سنه 1393 شمسی که بنا به امر این شخص شخیص صورت گرفت، اینگونه اشخاص فقط 5 درصد از شرکت کنندگان در بحث را در بر می گیرد.
2- خیلی راحت یا سکوت می کنند، یا به طرف مقابل می گویند که شما بی سواد هستید و من با شما بحثی ندارم. مطابق آمار و سرشماری مذکور، اینگونه اشخاص 94.9999999999 درصد را تشکیل می دهند.
3- گونه سوم بنده هستم که اگر حق با طرف مقابل باشد می گویم انشااله که شما درست می فرمایید و یا اگر متوجه موضوع نشدم به تاسی از برادر اکبرترم می گویم که شما فلسفی صحبت می فرمایید. و معنی آن این است که نمی گویم که بیسوادید بلکه درست برعکس می گویم که شما سوادتان بیشتر است و من فلسفه نمی دانم و منظور شما را از مقصود، متوجه نمی شوم.
از آنجایی که شخص شخیص بنده فراموش نموده بودم که این توضیح را بدهم، سوءتفاهماتی پیش آمد که انشااله می بخشایید.
در مورد فیسبوک فرمایشاتی فرموده بودید. همچنانکه مطلع هستید، کامنت نویسان این سایت محترم آنقدر به شخص شخیص بنده لطف دارند و از من تعریف و تمجید می فرمایند که دیگر به فیسبوک و تویتر نیازی ندارم. و همچنانکه فرموده ام، آنقدر امل محترم تشریف دارم که اصلا سراغ فیسبوک نرفته ام. اصلا من هیچ وقت عضو گروهکهایی مانند فیسبوک نمی شوم.
منظور شخص شخیص جناب آقای مسؤل فنی این بوده است که موافقان و مخالفان از دسته ها و گروههای مختلف بتوانند فقط از طریق عضویت در یکی از گروهکهای فیسبوک یا گوگل در سایت کامنت بنویسند. برای روشن شدن موضوع و مقصود از منظور ایشان سایتک گویانیوز را مثال بزنیم. شما اگر بخواهید در آنجا کامنتی بنویسید، زود می گوید که در ایمیل گروهک گوگل یا در گروهک فیسبوک آنلاین شوید تا بتوانید کامنتتان را بنویسید. و مسلما فر کامنت نویس قبلا باید عضویت یکی از این گرهکها را پذیرفته باشد تا بتوان آنلاین هم بشود وگرنه اینلاین می ماند و نمی تواند کامنت بنویسد.
از این طریق می توان از نوشتن کامنتهای آنچنانی که بعضی ها آنها را فحشنامه و بعضی دیگر هرزنامه می نامند، جلوگیری فرمود.
از آنجایی که جناب کیانوش خان توکلی مخالفت اکید با تبعیض دارند، می فرمایند که بکار گرفتن این شیوه، تبعیض در حق کامنت نویسان آنچنانی و همچنین تبعیض در حق کسانی است که عضو این گروهکها نیستند و می خواهند درد دلهایشان را بنویسند.
البته حتما اطلاع دارید که هم جناب کیانوش خان توکلی و هم سایت محترم ایرانگلوبال خودشان از اعضای دائم و غیرقابل تعویض گروهک فیسبوک هستند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی، می دانم که کار کنترل کامنتها سخت است و کوچکترین بی دقتی ممکن است موجب انتقاد دیگران بشود.
به تصور من در مورد کامنتها فقط نباید به توهین آمیز بودن یا نبودن آن توجه کرد.
همین صفحه را در نظر بگیرید. بحثی درگرفته بود و پیش می رفت و داشت روال خوبی پیدا می کرد و می توانستیم به نتایجی برسیم.
یک نفر که نه اسمی دارد و نه در مورد حرف خود مسؤل است، مطلبی با عنوان <بهAzer> نوشت و شما آن را منتشر کردید. همین مطلب کوتاه که از نظر من مخالف مقررات سایت است، باعث شد که من و شما در تله ای بیفتیم که ایشان برای ما پهن کرده بودند. بحث از مجرای اصلی خارج شد و به بیراهه رفت. مطالب اصلی به کناری نهاده شدند و الان روی مسائلی بحث می شوند که هیچ ربطی به موضوع مطلب ندارند. تصور من این است که شما آقای توکلی، مسؤل این نابسامانی به وجود آمده در بحث هستید.
از طرف دیگر شما هم که حاضر نیستید جواب صریح و

روشنی بدهید.
خوانندگان و کامنت نویسان یا باید در مقابل توهین ها و تبلیغهای فاشیستی که شما منتشر می کنید سکوت کنند و از روی آن بگذرند، یا اگر سکوت نکنند، پی تغییر مسیر بحث و انحراف آن و در پایان، جواب نشنیدن از طرف شما را به جان خود بمالند.
به تصور من شما با این شیوه باعث می شوید که در سایت ایرانگلوبال به هیچوجه نتوان بحثی جدی در مورد یک مسئله جدی را پیش برد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی بالاخره جواب سؤالات مرا ندادید.
سؤالات اینها هستند:
1- مرز بین تبلیغ <نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران> با <بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات> در کجاست؟
2- تناقض در اساسنامه سایتتان با نظرات خودتان را چگونه می حل کنید؟
همچنانکه در کامنت قبلی نوشتم، من خوشحال خواهم شد که نظرتان را رک و پوست کنده بنویسید و مشخص کنید که آیا شما واقعا مرزی بین <نظر> و <تبلیغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران> قائل هستید یا نه.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پاسخ Direnc Minelli
که من آرایش دادم:

1- جدایی آذربایجان امکان دارد-عملی ست- به دلایل زیر:
؟؟؟؟
......
2- جدایی به نفع آذربایجان است. به دلایل زیز:
-آسیمیله شدن تدریجی از بین میرود.
-با روسیه و چین و ارامنه در یک جبهه قادر به ادامه حیات سیاسی نیستیم.
- دکترین های امنیتی و سیاست خارجی ایران تامین کننده منافع آزربایجان جنوبی نیست منافع آذربایجان در تضاد کامل با ایران است.
-ملتی 35 ملیونی با سرزمین مشخص و زبان و فرهنگ مختص خود یا باید در تخا صمی همیشگی و آسیمیله تدریجی بسوزد و یا از طریق استقلال آینده خود را تضمین کند.

-اقتصاد ایران نفتی ست و ملت در تولید ثروت نقش قابل ملاحظه ای ندارند. بهمین دلیل دولت وابسته به مردم نیست وبالعکس این مردمند که نیازمند سوبسید و غیره برای ادامه حیات خویشند وبالنتیجه ابزارکنترل دولت همانند اعتصابات و غیره را ندارند. آزربایجان جنوبی بدون نفت میتواند سریعتر گذار دموکراسی و مردمسالاری را طی کند.
جمعبندی اول :
-آسیمیله نخواهیم شد. -سیاست داخلی و خارجی را خودمان تعیین خواهیم کرد. بدون اقتصاد نفتی راحت به دموکراسی میرسیم . نفع آذربایجان اینجاست.

3- از راه های زیر میتوان جدایی را تحقق بخشید:

- هر چند دهه یکبار با «خلا قدرت مرکزی» که به دلائل خارجی و یا انباشت مطالبات مردم پیش میاید - فرصت برای تعییر فراهم میشود.
شواهد موجود به نزدیکی زمان این سناریو دلالت دارد .
- با تشکل
- و رهنمون انسان آزربایجانی و استفاده از خلا قدرت، میتوان استقلال را به حکومت مرکزی تحمیل کرد.
-سپس به کمک یک «رفراندوم» شفاف زیر نظرسازمان ملل تثبیتش کرد.

4- دلیل استقلال طلبی:
- دکترین های امنیتی و سیاست خارجی تامین کننده منافع آزربایجان جنوبی در تضاد کامل با ایران است و خواهد بود و سیاستهای امنیتی و خارجی متفاوت از دولت مرکزی ممکن نیست و این یکی از دلائل علمی استقلال طلبی نیز هست.

جمعبندی دوم :
-تشکل-خلاء قدرت- رفراندوم استقلال.

جمعبندی یک و دو:
-عدم آسیمیله،عدم نفت، کسب دموکراسی
-تشکل، رفراندوم ، کسب قدرت، استقلال.
------
نتیجه: با تشکل و رفراندوم و اقتصاد غیر نفتی، به استقرار دموکراسی در آذربایجان میرسیم.
------
ارزیا بی:
اینها گزاره هایی ست که نظر دهنده ی گرامی بیان داشته ولی دلایل اثباتی به همراه ندارند. نظراش محترم است. ولی بدون اثبات درستی گزاره ها نمی توان آنها را پذیرفت.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز دوسلار
نظرییز اوچون چوخ ساغ اولون. معمولاً من متن ترکی را با حروف لاتین می نویسم، در بعضی مواقع احساس کرده ام که خواندن آن -با حروف لاتین-برای برخیها کمی مشکل است. از این رو در نوشته ی بالا حروف عربی را به کارگرفتم؛ که شاید خوانش مطلب کمی راحت تر شود. و دوستان نخست متن اصلی را بخوانند. و بعد اگر خواستند ترجمه ی فارسی را. ولی متاسفانه حروف عربی جواب گوی تلفظ دقیق واژه ها -در ترکی آذربایجان-نیست. این است که ترجیح میدهم از حروف لاتین بهره گیرم.

21 -آذر برای مردم ما همیشه روز پیروزی ست. گرچه حکومت ، جنبش را در خون غرق کرد اما نتوانست پیام و روح آزادیخواهی و حق طلبی آنرا شکست دهد. این روح و پیام همیشه زنده و پیروز است. در آذربایجان و درسراسر جهان مردم ما این روز و جنبش آن را عزیز میدارند و به دستاوردهای مادی ومعنوی آن افتخار میکنند.

نوشته بالا قطعه ای از یک داستان بلند است که امیدوارم بخشهای دیگر را نیز به تدریج منتشر کنم. تنها این قسمت مستقیم به 21-آذر مربوط میشد که آوردم. قطعه بعدی تحت عنوان «دوماندا» به فارسی "درمیان مه" به زودی منتشر خواهد شد...و کل داستان در آذربایجان جریان می یابد.

ایکاش دوستان داستان نویس آذربایجانی «جنبش آذربایجان-21 آذر» را در رمان هایی برای خوانندگان تصویر میکردند. متاسفانه من آن توانایی را ندارم که از عهده ی این کار برآیم...جای چنین رمانهایی در ادبیات آذربایجان خالی ست.

توصیه من به دوستان جوان قلمزن در عرصه ی ادبیات آن است که محبت کنند به ادبیات آذربایجان و موضوعات بسیار گوناگون و ضروری آن بیشتر اهمیت بدهند و آنها را برای خوانندگان مطرح کنند...
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

شما خوب مي دانيد كه اينجانب "خطي" بر خورد نمي كنم كه مثلا "فارس ها" را ازاد بگذارم و "ترك ها" را سانسور كنم. هر دو طرف تا زماني كه تهمت، افترا و توهين نكنند، ازاد ند كه در بخش إظهار نظر، نظر خود را بنويسند.البته در بخش اخبار وگزارشات بگو نه ديگري بر خورد مي كنيم، بعبارت ديگر در بخش كامنت ها نبايد زياد سخت گرفت.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول سابق, با تشکر از نظر لطف شما, نمیدانم چرا فرمایشات! بنده به نظر شما " فلسفی " میآید؟ سعی من همیشه این بوده و به دوستان توصیه کرده ام که تا حد امکان نظر خود را کوتاه بیان کنند. اگر علاقه ای موجود و کسی محتاج توضیح بود میشود باب گفتگو را باز کرد, " سخن هرچه کوته بود خوشتر است ". اما بنده در باره فیس بوک با جناب کیانوش هم عقیده ام و اگر اجازه بفرمائید کمی به تفصیل به پردازم. چند سال پیش یکی دوسالی در سایت شخصی کامنت مینوشتم و بسیار دوست صمیمی شده بودیم. در سایت ایشان بگیر و ببندی نیست و ایشان تمام ناسزاهای بخود - نه دیگران را - منتشر کرده و میکنند و همه این افراد را میشناسند و اهمیتی نمیدهند. سپس ایشان شعبه ای در فیس بوک گشودند و تمام وقت خود را صرف آن نمودند و خود رسما مقر هستند که تعریف و تمجید را نه تنها دوست دارند بلکه عاشق آنند. و در آنجا عده تقریبا ثابتی هستند که دائما قربان

قربان صدقه میروند. البته موضوعات مورد گفتگو نیز تغییر کرده و محدود شده است و تازه گی خبری ندارم. اگر شما دنبال مریدی و مرادی هستید فیس بوک و تویتر وسائل خوبی میباشند. و این مرا بیاد زنده یاد سیمین بهبهانی میاندازد که در برابر تمجید ها, از خان لری یاد میکرد که به متملقین با لهجه لری میگفته است میدانم که دروغ میگوئی اما بگو که خوشم میآید. موفق باشید و Can't please everyone, then please yourself.
نوشته شده توسط: Anonymous

هر چند دهه یکبار خلا قدرت مرکزی که خود بعضن بدلائل خارجی و یا انقلاب ناشی ازانباشت طلبات انسانها فرصت برای تعییر را فراهم میکند.شواهد موجود به نزدیکی زمان این سناریو دلالت دارد . با تشکل و رهنمون انسان ازربایجانی و استفاده از خلا قدرت میتوان استقلال را به حکومت مرکزی تحمیل کرده سپس بکمک یک رفراندوم شفاف زی نظرسازمان ملل تثبیتش کرد.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب peerooz محترم، اگر شما امل تشریف دارید چونکه از مشتریان فیسبوک نیستید لازم است بدانید که شخص شخیص بنده امل تر از شما تشریف دارم چون حتی آدرس فیسبوک را هم نمی دانم چه برسد به اینکه مشتری اش باشم.
آنچناچه شما می فرمایید در فیسبوک هم "گروه معدودی با همان نظر و مشرب و عقیده, همان موضوع را تکرار و بهم تبریک میگویند و از خود متشکرند".
منظور ما (البته نه من بلکه مسؤل محترم فنی) این بود که وقتی از طریق بیسبوک می نویسند، مشخص است که چه کسی می نویسد و دیگر آنونوم و مانونوم نیست و در صورت لزوم می توان فیسبوک او را بلوک کرد تا دیگر نتواند در سایت شخیص ما فرمایش فرماید. از طریق گوگل هم همین وضعیت است. به هر حال از آنجایی که صاحبقران جناب کیانوش توکلی با موضوع مخالفت دارد، بنابراین از موضوعیت می افتد و پیشنهاد بیهوده ای است.
از توضیحاتتان در مورد آهنگ و ترانه نهایت امتنان را دارم. مطالب شما و

فرمایشاتتان از بس فلسفی هستند، شخص شخیص بنده، برای اینکه خوانندگان عزیزتر از جانمان آنها را بفهمند، باید دست به دامن مادربزرگ محبوبه ام بشوم.
امیدوارم دعای شر شما و کامنت نویسان، چه محترمان و چه نه چندان محترمان، همچنان بدرقه راه آخرت شخص شخیص بنده در جهنم باشند. آمین.
نوشته شده توسط: Anonymous

Statism یا تئوری دولت-ملت همان نظریه علمیست که کشورهای مستقل پیشرفته بر اساس آن سیستمهای خود را بنا نهاده اند. نهادهای ملی هر نظام مطرحی از وزارتخانه ها گرفته تاسیستم قانون گذاری بر اساس همین تئوری علمی سازماندهی شده اند. ملتی 35 ملیونی با سرزمین مشخص و زبان و فرهنگ مختص خود یا باید در تخا صمی همیشگی و ریسک آسیمیله تدریجی بسوزد و یا از طریق استقلال آینده خود را تضمین کند. دکترین های امنیتی و سمت و سوی سیاست خارجی تامین کننده منافع آزربایجان جنوبی در تضاد کامل با ایران است و خواهد بود و سیاستهای امنیتی و خارجی متفاوت از دولت مرکزی ممکن نیست و این یکی از دلائل علمی استقلال طلبی نیز هست. ما با روسیه و چین و ارامنه در یک جبهه قادر به ادامه حیات سیاسی نیستیم. از نظر اقتصادی نیز شاخصهای اقتصاد آزربایجان جنوبی در تعیین سیاست های پولی-اقتصادی دولت مرکزی نقشی کمرنگ دارد.

اقتصاد ایران نفتیست و ملت در تولید ثروت نقش قابل ملاحظه ای ندارند. بهمین دلیل دولت وابسته به مردم نیست وبالعکس این مردمند که نیازمند سوبسید و غیره برای ادامه حیات خویشندوبالنتیجه ابزارکنترل دولت همانند اعتصابات و غیره را ندارند. آزربایجان جنوبی بدون نفت میتواند سریعتر گذار به دموکراسی و مردمسالاری را طی کند.
و دلائل دیگر که ممکن است کامنت را طولانی و کسل کننده کند.
امیدوارم اینبار زیر تیغ سانسور نروم!!!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

رسانه های غرب گزارش دادند که سازمان سیا آمریکا جهت اجازه زندان و شکنجه گاه های خود در 3 کشور لهستان و رومانی و لیتوانی ، حدود 17 میلیون دلار به دولت کاتولیک لهستان رشوه داده است . اغلب قربانیان این جنایت غیربشری ،اسلام گرایان خاورمیانه هستند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول سابق, بنده بدلیل " املی " از مشتریان فیس بوک نیستم و دلیل دیگرم آنست که ظاهرا در فیس بوک گروه معدودی با همان نظر و مشرب و عقیده, همان موضوع را تکرار و بهم تبریک میگویند و از خود متشکرند. نمونه های آن فراوان و بگمانم مطلوب آنهاست که در آینه محو جمال خویشتنند. ( در ایران گلوبال هم نمونه های مشابهی وجود دارد ). از گوگل اطلاعی ندارم. اما در باره آهنگ, گرچه از مطلب دور میافتیم, ریک نلسون خواننده معروف آمریکایی بود که متاسفانه در ٤٥ سالگی در سانحه هواپیما از بین رفت. ایشان خوانندگی را در کودکی شروع و طرفداران زیادی داشت. شبی در سنین میانه در یک گاردن پارتی با لباس و سرو وضعی که با دوران کودکی او تفاوت داشت برای مشتاقان آواز خواند و شاید به دلیل بی ربطی, جمعیت او را هو کرد و ایشان قهر فرموده و مدتی بعد, این, یکی از معروفترین آهنگهای خود را ساخت که میگوید در گاردن پارتی مردم

اورا به نام میشناختند ولی نه او و نه دیگران همدیگر را بجا نمیآوردند. و به خوانندگان معروف آنروز که در آنجا بودند اشاره میکند. ترجیع بند ترانه هم اینست که چون همه را نمیتوان خوشنود کرد پس بهتر است خود را خوشنود نمود. و در پایان ترانه, جمله قشنگی دارد که میگوید اگر خیال دارید در گاردن پارتی آواز بخوانید برای شما آرزوی موفقیت مینمایم, ولی با خاطرات من, ترجیح میدهم که در عوض راننده کامیون باشم. اینهم اشعار ترانه به انگلیسی.

http://www.uulyrics.com/music/rick-nelson/song-garden-party/
نوشته شده توسط: Anonymous

خانه / حقوق بشر / دستگیری ۳ فعال مدنی آزربایجان در قوشاچای

امروز ۱۸ آذرماه سه تن از فعالین مدنی آزربایجان جواد سودبر، حبیب منافی آذر و یوسف مختاری که به اتهام تبلیغی به نفع گروهها و عناصر غیر قانونی و قومگرای پان تورکیسم و تبلیغ علیه نظام هر کدام به سه ماه و یک روز حبس محکوم شده بودند جهت اجرای حکم خود در میاندوآب دستگیر و وراهی زندان مهاباد شدند .
این فعالان به همراه ۷ تن دیگر منجملع داریوش عندلیبیان و یوسف مختاری که روز ۲۱آذر ۱۳۹۲ جهت نثار فاتحه سر مزار شهید خانعلی مطیعی از فدائیان فرقه دموکرات آذربایجان حضوربه هم رسانده بودند توسط نیروهای امنیتی و انتظامی دستگیر شدند.
داریوش عندلبیان به نه ماه و مختارابراهیمی به ۳ ماه و یک روز حبس محکوم شده بودند.
http://oyrenci-sesi.info/yeni/16242

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب peerooz خان گرامی، از آهنگی که گذاشتید خیلی تشکر خالصانه می فرمایم. آهنگ زیبایی بود ولی راستش را بخواهید چون به زبان خارجکی و استعماری و امپریالیستی انگلستانی بود، اصلا نفهمیدم که چه می خواند. امیدوارم آن قسمت آخر منظور نظر شما بوده باشد که مردم داشتند خواننده را تشویق می کردند و امیدوارم که منظور مبارکتان این بوده باشد که همگان باید این شخص شخیص بنده یعنی مسؤل عالی مقام سابق کامنتها را تشویق بکنند. اگر منظورتان این نبوده باشد احتمالا کلاهمان بد جوری توی همدیگر می رود. اگر هم در متن آهنگ چیزی منظور نظرتان بوده باشد، لطفا ترجمه آن را توسط پست سفارشی برایم ارسال دارید و مواظب باشید که به ضرر من نباشد.
شکایت کرده اید که زمانی در سایتی کامنت می گذاردید و بعدا شما را راه نداده اند. البته اگر شما شکایت خود را مشخصا بیان می کردید من هم به آن رسیدگی می فرمودم و آن سایت را سانسور می فرمودم تا

تا دیگر از این کارهای بد بد نکنند.
همانطوریکه فرمودن کرده اید ثبت نام کار را سخت می کند ولی اگر متخصصی مانند شخص شخیص بنده سر کار باشد مسلما از این اشکالات پیش نمی آید و فقط کامنت نویسان نه چندان محترم را راه نمی دهم والا کامنت نویسان محترم همیشه قدمشان روی چشم خواهد بود.
ولی مایلم نظر مشورتی شما را در باره کامنت نویسی از طریق آدرس ایمیل گوگل و فیسبوک هم جویا شوم. البته نظر مشورتی به این معنا نیست که آن را عملی سازم خصوصا اینکه اکنون شخص شخیص بنده در جهنم تشریف فرماست و در مصدر کار نیست و اصولا از این عملی ساختن ها عاجز است. (چه قدر صبح تا شب به حال خودم گریه می کنم. این کار را شب تا صبح نمی کنم چون در آن موقع در خواب ناز به سر می برم). البته شاید به حال فعلی ها مفید فایده افتد.
شما باز هم به تخصص تاکید فرمودن کرده اید. باید به اطلاع آن حضرت برسانم که شخص شخیص بنده متخصص ترین متخصص جهان در این مقام بوده ام. لازم به تذکر می بینم که تخصص فقط در دانشکاه حاصل نمی شود بلکه در درجه اول برای تخصص ایمان و در درجه بعدی تجربه کاری لازم است، که این حناب (یعنی من) در هر دو سرآمد روزگار بوده و هستم و خواهم بود و رقیبی نداشته و ندارم و نخواهم داشت.
باز هم مادر بزرگ محبوبه ام (منظورم مادر بزرگ همسر بنده یعنی محبوبه ام نیست. بلکه چون در کامنتی نوشته بودم مادر بزرگ محبوبم، یکی از ساکنین جهنم که در همسایگی ما سکنی دارد، از من ایراد گرفت که محبوب مذکر است و باید محبوبه بنویسم) که در کنار بنده در کافی نت جهنم جاخوش کرده است، به شما و دیگر کامنت نویسان محترم و کامنت نویسان نه چندان محترم سلام دارد و منتظر رسیدن دوست پسر یا دوست دختر است (برایش فرقی نمی کند و هر دو را می پذیرد).
سیز ساغ، من سلامت
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی، حق با شماست. من فقط قسمتی از بند اساسنامه شما را آوردم که مد نظر من بود ولی حتی اگر کل آن بند را بیاوریم، باز هم اصل موضوع عوض نمی شود.
کل بند این است: <سایت مخالف هزگونه نژادپرستی و راسیزم و اختلافات و جنگهای قومی-ملی است. مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند.>
متاسفانه شما برعکس کامنت قبلی تان این بار رک و راست ننوشته اید. ظاهرا شما با این بند مخالف هستید چون برخلاف درک شما از دمکراسی است.
شما مثال اجلاس حزب التحریر را آورده اید. اتفاقا مثال خوبی است. ولی لطفا به من بگویید که اگر هر یک از گروه چند نفری شما فقط یک سنگ در دستشان می گرفتند، پلیس چه برخوردی با شما می کرد؟ آیا شما را با دستبند از آنجا دور نمی کرد؟

بند دیگری از اساسنامه شما می گوید: <سایت، مدافع یک جمهوری سکولار و دمکرات در ایران فرداست و بنا بر خصلت گفتگو و دیالوگ خود، مخالف سیاست حذف نظرات سایر دگراندیشان حقیقی و حقوقی است و در این خصوص سانسور را کار نادرستی می داند!>
در این بند مشخصا در مورد <نظرات> صحبت می شود. و اشکال از اینجا پیدا می شود که شما به عنوان مسؤل سایت، مرزی بین نظر و تبلیغ و تحریک و ایجاد کینه و دشمنی نمی شناسید. برای شما همه اینها <نظر> هستند.
برای همین هم پیشنهاد می کنم یا به اساسنامه خودتان پایبند باشید و مرزی را بین <نظر> و <تبلیغ و تحریک و ایجاد کینه و دشمنی> تعریف کنید و یا اینکه این موارد را از اساسنامه خود پاک کنید و یک دفعه بنویسید که در سایت ایرانگلوبال، همه چیز نظر است و منتشر می شود. آنوقت نویسندگان و خوانندگان و مراجعین هم تکلیف خودشان را می دانند و این بحثها پیش نمی آید. آنوقت من نوعی می دانم وارد سایتی شده ام که هر چیزی در آن منتشر می شود. و نباید انتظاری از آن داشته باشم.
بند دیگری از اساسنامه شما می گوید: <ایران گلوبال به معرفی مطالب و دیدگاههای ایرانیان حول مهمترین مسایل جنبش دمکراسی خواهی می پردازد!>
از شما می پرسم که آیا <مهمترین مسایل جنبش دمکراسی خواهی> در ایران این است که یکی بدون هیچ نام و نشانی و بدون هیچ مسؤلیتی بیاید و بگوید که ترکها مهمان ما هستند به شرطی که هرچه ما می گوییم انجام دهند وگرنه آنها را از ایران بیرون می ریزیم و اگر پررویی کنند، باید آنها را بکشیم؟ و شما هم آن را منتشر کنید؟
بله من در آلمان زندگی می کنم. در آلمان اگر یک نفر بیاید و در جمعی بگوید که مثلا این خارجی ها را بزنید و بیرون بریزید، به جرم تحریک جمعی علیه خارجیان، می رود و 2 تا 3 سال آب خنک می خورد. حالا شما کسانی را آزاد می گذارید و مبلغ <نظراتشان> هستید که می گویند ایرانیانی را که به فارسی صحبت نمی کنند، بیرون بریزید یا بکشید.
می گویم ایرانیان، چون در همین آلمان مثلا ترکهایی که برای کار به این کشور می آیند، کارگران مهمان هستند و روزی که تابعیت آلمان را قبول می کنند و می گیرند، صاحبخانه می شوند. حالا شما مبلغ ان جمعی می شوید که می گویند ترکهایی که قرنهای متوالی در این کشور زندگی کرده اند، مهمان هستند و اگر حرف ما را قبول نکنند یا باید بروند و یا کشته شوند.
من خوشحال خواهم شد که نظرتان را رک و پوست کنده بنویسید و مشخص کنید که آیا شما واقعا مرزی بین <نظر> و <تبلیغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران> قائل هستید یا نه.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

راه حل کیانوش عزیز
«همه نوع تبلیغات درسایت آزاد است فقط نقد و گفت و گو میکنیم».

جواب: «عملاً نقد و گفت و گو غایب است» پس تنها تبلیغات میماند.
خوب ، «همه نوع تبلیغات » بازارش گرم است. و درنتیجه سایت بخوبی در خدمت تبلیغ
جنگ بین ملیتهاست. چیزی که نباید باشد.
همانطور که بالا گفتم « درج مقالات و بحث تئوریک منطقی استدلالی در مورد ملیت ها
آری- ولی تبلیغات نه. تبلیغ یعنی «خود فریبی و دیگر فریبی». درست مقوله «روشنگری» ست. که مربوط به «بحث تئوریک منطقی -استدلالی» میشود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مشکل نگاه کیانوش عزیز
در کامنت بالا:
1- فرقی بین «قیام مردم علیه حکومت» با جنگ «ملیتها علیه هم» را تشخیص نمیدهد.

ملیتها نباید باهم جنگ داشته باشند. اما قیام مردم علیه حکومت را جهان حقوق به رسمیت میشناسد.

2-کیانوش «مبارزه ی طبقاتی» را «لشگرکشی طبقات علیه هم » میداند. که یکی نیستند. جنگ را جنگ افراد این طبقات میداند . نه جنگ مناسبات . که دو چیز دیگراند. در جنگ طبقات «مناسبات» تضاد دارند نه افراد.
مبارزه ی طبقاتی «سیاسی -صنفی»ست و لشگرکشی علیه هم نیست. که در حالت منفی تبدیل به «قیام مردم علیه حکومت» میشود. و رسمیت حقوقی جهانی دارد.

قیام علیه حکومت هم الزاماً خونین نیست.
مبارزه ی مسلحانه با حکومت فرق دارد- با جنگ ملیت ها علیه هم.
-----
تبلیغ جنگ ملیتها علیه هم درسایت صورت میگیرد. و درش هم باز است. نقد از سایت غایب است. چون نه نقاد هست و نه می توان همه چیز را نقد کرد.

بنابرین تبلیغ جنگ و غیره راه خود را میگشاید.
راه چاره این است «بحث تئوریک آری- تبلیغ نه». در اصول سایت تضادی نیست. چیزی که فرموله شده همین راه چاره است.

3- فرق هست بین آزادی در جامعه با آزادی در سایت . نمی توان این دو را یکی گرفت.
نوشته شده توسط: Anonymous

پیشنهاد میشود از امروز به بعد برای پروسه آشتی ملی ، تمام کمنت هایی که در آنان از صفات فاشیسم و راسیسم استفاده میشود ، حذف گردند . مخصوصا کمنت پان ترک ها که این روش غیرسیاسی و غیرانسانی را در این سایت شروع کرده اند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسؤل سابق, با تشکر, خوشوقتم که منظور مرا از داستان سرائی درک فرمودید. اگر حمالی - کار سنگین بدنی - تخصص لازم داشته باشد, کار کنترل کامنتها نیز حتما احتیاج به تخصص دارد, جواز چندان مهم نیست. زمانی در سایتی کامنت میگذاردم و از کسی که مرتبا مقاله و سر مقاله مینوشت و گفته بود " ما روشنفکران.... " پرسیدم که لطفا ما را از معنی روشنفکری آگاه کنند. تقریبا یک ماهی طول کشید که در نتیجه اصرار من بالاخره به سخن آمدند, ولی پس از آن خوشبختانه دیگر مرا , که احتیاج به ثبت نام بود , راه ندادند. در جریان گفتگوی روشنفکری شیعه و سنی اخیر هم هردو, مزخرفاتی به نام مقاله منتشر کرده اند. منظورآنکه ثبت نام کاری بیهوده و سد راه آزادی بیان است اما چگونه میشود از هرج و مرج و سوء استفاده جلوگیری کرد البته کار " متخصص " است که آرزوی موفقیت برای ایشان داریم. بهر حال,

در پایان, هر" سانسور چی " به نتیجه ای میرسد که این ترانه زیبا آنرا به خوبی بیان کرده است:

Ricky Nelson - Garden Party 1985
Can't please everyone
https://www.youtube.com/watch?v=rFugRFKqjFg
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اقای کاظم ثانی گرامی /اینکه نوشتی :<مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند.>؟ این جمله بندی تناقص دارد. اول می گوید مطالب منتشر خواهد شد ولی در قسمت آخر می گوید بحث نظری نژاد پرستی در سایت امکان انتشار دارند. خوب این نظر من نیست بلکه این نظر جمعی با نظرات متناقص است. البته می شود جور دیگری هم تفسیر کرد که مطالب تند نژاد پرستی را عدم انتشار بزنیم . درک من و شما از دمکراسی کمی متفاوت است و این شاید به دلیل محل اقامت در دو کشور متفاوت باشد . شما در المان و من در دانمارک .. چند روز پیش ..

حز ب التحریر که در خیلی از کشور های اروپایی فعالیت آن ممنوع است در یکی از ساختمان های شهرداری کپنهاک اجلاس بزرگی را در دفاع از شریعت اسلام برگزار کرد انبوهی از مسلمانان سلفی از سومالی تا ترک های ترکیه در آن شرکت کرده بودند(نزدیک به یک هزار نفر) ما حدود 50 نفر بودیم چهار نفر ایرانی و بقیه نمایندگان و سیاستمداران دانمارکی ؛در جلوی محل نشست حزب الحتریر جمع شده بودیم . با وجود اینکه آنان در سالن خیلی مجهزی کنفرانس خود را برگزار می کردند و ما درزیر باران با بلند گو دستی قراضه داشتیم علیه افراط گرایی اسلامی افشاگری می کردیم و در حالی که دهها پلیس در اطراف ما بود ؛ انان چند بار هجوم آوردند که بلند گورا از دست سخنرانان بگیرند . افراطیون مسلمان بازهم راضی نشدند و در حین سخنرانی سعی می کردند با شعار«زنده باد قوانین شریعت» آکسیون مارا بهم بزنند در این شرایط یک مرد دانمارکی با سر دادن شعار «از کشور من ،برو بیرون»... که مورد اعتراض خود دانمارکی ها قرار گرفت . در انتها آکسیون برخی ها ممنوعیت حزب التحریر را طرح می کردند که اکثرا مخالف بودند و مطرح می کردند که خوب آنها می روند و با یک نام دیگر می ایند؛ راه درست همین است که در مقابل هر اجلاسی از این دست در مقابل آنان به مقابله فکری و نقد نظرات افراطی آنان بسنده نمائیم. بهمین خاطر 14 سال پیش اتاق پالتاکی فرهنگ گفتگو را تاسیس کردم . ما هیج امکانی بجز گفت و گو و نقد در اختیار نداریم.
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

با سلام خدمت یک عزیز دیگر یعنی جناب peerooz . peerooz جان و یا خان اتفاقا من خیلی میل دارم که با شما کامنت نویسان عزیز که دار و ندارم از شما بود، همنشین شوم و کلی درباره کامنتها صحبت بفرماییم و در کافی نت جهنم بنشینیم و باز هم بنویسیم.
جنابان تقی زاده و جمال زاده را هم گاه گداری ملاقات می فرمایم. این علیمقامان در طبقات بالا تشریف دارند و زیاد آفتابی نمی شوند. جریان جواز را هم که تعریف کردید خیلی لذت بردم و به یاد خودم و تخصص خودم افتادم. اتفاقا اینجا هم از من پرسیدند که وقتی به شغل عالیمرتبه مسؤلیت کامنتها مشغول بودم، آیا جواز داشتم. پرسیدم جواز چیست؟ گفتند که در این رشته تحصیل فرموده بودید؟ اجازه کار در این رشته مهم سیاست را داشتید؟ جواب دادم بله، معلوم است که جواز داشتم. این جواز را هم جناب کیانوش توکلی، مدیر محترم سایت و گردانندگان محترم سایت به من داده بودند. با خنده گفتند: مگر

مگر خود آنها جواز داشتند؟ من هم که احساس می کردم به شخص شخیص بنده و به گردانندگان محترم سایت توهین می شودف زیپ دهانشان را بستم و دیگر از این حرفها نزدند.
با جنابان تقی زاده و جمال زاده و ممال زاده هم که مذاکره می فرمودم این مساله را گفتم. جواب دادند: دنیا همین است دیگر، از ما برای حمالی چمدان جواز می خواستند و از شخص شخیص شمای عالی مقام برای حمالی کامنتها جواز می خواهند.
خیلی خوب است که از مسؤل فعلی کامنتها تعریف می کنید و می نویسید: "گمانم آنست که مسئول کنونی کامنتها, به درستی کلمات ممنوعه را حذف و کامنت را منتشر میکنند و در این کار تخصص دارند. "
ولی باید بعرضتان برسانم که برنامه دمکرات منشانه من این بود که فقط کلمات ممنوعه را حذف نکنم بلکه کل کامنتی را که در آن از کلمات ممنوعه استفاده می شد حذف بکنم تا کامنت نویس نه چندان محترمی که از این کلمات استفاده می کند بداند که یک من ماست چقدر کره دارد (اخیرا شنیدم که این ضرب المثل عوض شده و می گویند: یک من کره چقدر آب دارد. شاید هم حق با آنها باشد. همین که کلمات ضاله در آن نیست خوب است).
برنامه دیگر من این بود که نسل همه Anonymous ها را از سایت بکنم. علتش هم این بود که هر کسی می آمد و با نام بی نام Anonymous یک چیزی می نوشت. یک Anonymous می نوشت دیوار سیاه است باز هم یک Anonymous می نوشت دیوار سفید است. شخص شخیص عالی مقام بنده هم که از بدو تولد گیج بودم، گیج تر می شدم. اعصابم هم خط خطی می شد. با جناب مسؤل فنی سایت تماس حاصل نمودم و از او خواستم این گزینه "نام شما" را در کامنتها اجباری کند. نگاهی عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت چه فرقی می کند بابا جان؟ آن وقت هم یکی می نویسد علی یا ولی یا حسن یا حسین و باز هم گیج تر می شوی. در ثانی، اگر بخواهم این کار را بکنم، برنامه طوریست که گزینه "ایمیل" هم فعال می شود. جناب کیانوش توکلی هم مخالف است و می گوید که کار کامنت نویسان سخت تر می شود و بعضی از آنها چون سواد ندارند، نمی دانند که ایمیل چیه و یا نمی دانند که یک آدرس ایمیل قلابی هم می شود نوشت و برای همین هم از نوشتن کامنت صرفنظر می کنند.
خلاصه این برنامه من (یا نقشه من) نقش بر آب شد و شخص شخیص بنده تا آخرین ساعت تصدی در آن مقام عالی گرفتار آن بودم.
البته مسؤل فنی سایت یواشکی در گوشم گفت که راههای دیگری هم وجود دارد که این کیانوش با همه آنها مخالف است. مثلا می توان یک کاری کرد که هر کسی که می خواهد کامنت بنویسد، ثبت نام کند یا می توان کاری کرد که کامنت نوشتن فقط با ایمیل گوگل یا از طریق فیسبوک باشد. ولی کیانوش بهانه می آورد که کامنت نویسان محدود می شوند، رهگذران نمی توانند مزه بپرانند، بحثها خیلی کلاسیک و مؤدبانه و شش در چهار می شوند و...
خلاصه جناب peerooz عمر مبارکم کفاف نداد تا نقشه هایم را که خیلی هم دمکرات منشانه بودند، اجرا کنم. مسؤل فعلی کامنتها هم که اصلا به این چیزها فکر نمی کند. جناب کیانوش هم که الان بحثی را با جناب کاظم دوم شروع کرده است و می گوید همه چیز نظر است و نظر را نباید سانسور کرد. خدا عاقبتمان را به خیر کند. تمام سانسورچیان بیکار می شوند و کلی به آمار بیکاران اضافه می شود.
خوشبختانه این کامنت شخص شخیص بنده هم طولانی شد و توانستم سرتان را درد بیاورم و کمی هم سر به سر مسؤل فعلی کامنتها بگذارم که مجبور است این همه را بخواند.
مادر بزرگ محترمم به شما هم سلام دارد و پیغام می رساند که هر وقت تشریف بیاورید قدمتان روی چشم. (یواشکی بگویم که دنبال دوست پسر می گردد)
تا زمانی که در آن دنیا تشریف دارید سلامت باشید. اینجا که بیایید من می شوم پارتی شما.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یوسف اذربایجان، تصور می کنم که 4 چیز را باید از هم تمیز دهیم:
1- قدمت استفاده از اصطلاح پان ترکیسم
2- استفاده از اصطلاح پانترکیسم برای کلیه فعالین ملی آذربایجان
3- استفاده از اصطلاح پانترکیسم برای عده ای خاص و جریاناتی خاص در درون فعالین ملی آذربایجان
1- محمد امین رسول زاده در کتاب <پان تورانیسم حاققیندا> حزب مساوات را از مبلغین <تورکچولوک> به شمار می آورد. البته شاید گفته شود که این مربوط به جمهوری آذربایجان است و ربطی به ایران و آذربایجان ایران ندارد.
در ایران برای نمونه به مقاله <آذربایجان یا یک مسئلة حیاتی و مماتی ایران> نوشته زنده یاد دکتر تقی ارانی مراجعه کنید که از این اصطلاح استفاده می کند.
همچنی به کتاب <آذربایجان در سیر تاریخ ایران : از آغاز تا اسلام> رحیم رئیس نیا مراجعه کنید.

دهها مورد از این آثار را می توان نام برد. برای یافتن آنها قدری همت لازم است.
2- من با شما موافق و همعقیده ام که وزارت اطلاعات و پان ایرانیستها و یا <پان فارسها> همه فعالین ملی آذربایجان را پان ترکیست و تجزیه طلب می نامند و تحت همین نام هم آنها را سرکوب می کنند. البته از حق نگذریم که متقابلا، بعضی از فعالین ملی آذربایجان هم هر کسی را که با ایده های آنها مخالفت می کند و موافق همزیستی در چارچوب یک کشور است را پان ایرانیست و پان فارس می نامند.
3- منتقدین فعالین ملی آذربایجان (تصور می کنم که باید قدر وجود منتقدین را دانست. بدون نقد فقط درجا زده می شود و یا عقب گرد می شود) فقط کسانی را پان ترک می نامند که به عقیده آنها دارای این گرایش و عقیده هستند و بین پان ترکیسم و بقیه فعالین ملی تفاوت قائل می شوند. به عقیده من فعالین ملی آذربایجان نباید تا اصطلاح <پان ترکیسم> را می شنوند از جا در بروند و با عصبیت برخورد کنند.
4- ما وقتی از پان ایرانیسم صحبت می کنیم می دانیم که تمامی پان ایرانیستها در حزب پان ایرانیست متشکل نشده اند. در ایران افراد بسیار زیادی هستند که تفکرات پان ایرانیستی دارند و یک پان ایرانیست واقعی و تمام عیار هستند ولی عضو هیچ حزب و تشکیلاتی نیستند.
واقعیت این است که ما در ایران حزبی به نام <حزب پان ایرانیست> داریم ولی حزبی با نام <حزب پان ترکیست> نداریم ولی آیا فعالینی وجود ندارند که <پان ترکیست> باشند؟ تصور می کنم که وجود <پان ترکیستها> را نمی توان انکار کرد.
در ضمن توجه کنید که اسم یک حزب همیشه نشان دهنده تمامی افکار و عقاید ان حزب نیست. یک حزب می تواند تحت اسمی کاملا متفاوت از <پان...> فعالیت کند ولی <پان...> به تمام معنا باشد.
از شما سوال می کنم که شما آقای صالح ایلدیریم و <حزب استقلال آذربایجان جنوبی> را که مرزهای آذربایجان را از یک طرف تا همدان و قروه و بیجارو از طرف دیگر تا قم می داند و می خواهد تانکهای خود را در مرز شهر کرمان مستقر بکند، در کدام کاتگوری قرار می دهید؟
یا آن دسته از فعالین ملی آذربایجان را که این مرزها را تا استان خراسان در شمال شرقی ایران و بختیاری در جنوب غربی ایران و سیستان و بلوجستان در جنوب شرقی ایران گسترش می دهند را در کدام کاتگوری جا می دهید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ساسان, منظور من هیاهویی ست که در باره مصاحبه جنابان بهنود و حسینی راه افتاده و سر مردم به موضوعآتی گرم شده است که ارزش آن برای من نامعلوم است, از جمله ده ها تعریف گوناگون از روشنفکری و شعله ور ساختن اختلافات بین شیعه و سنی و کرد و لر و فارس و ترک و عرب و بلوچ . میدانیم که بی.بی.سی. و بی.بی.جی. دستگاه های تبلیغاتی انگلیس و امریکا میباشند و به منظور های خاص خود برنامه پخش میکنند. مقاله مربوطه در کامنت دوم که به انگلیسی ست از نبرد رسانه ای و پیروزی های تبلیغاتی - که این دو موسسه جزئی ( و یا کلی ) از آنند - صحبت میکند. امید اگر فارسی من نارساست شما که به انگلیسی تسلط دارید منظور از مقاله را بهتر درک بفرمائید.

نوشته شده توسط: Anonymous

خدا را شکر حداقل یک قول اینها عملی‌ شد و برق و آب و گاز مجانی‌ شد !!!!!!! فقط مانده که جمهوری ما بشود مثل همین فرانسه و همه آزاد باشند حتا کمونیستها و حجاب اجباری نباشد و روحانیون از داشتن پست‌های دولتی پرهیز کنند و بروند دنبال کار همیشگیشان و نظامیها در سیاست دخالت نکنند . با این حرفها و قول‌ها بود که اینها رفراندوم کردند از مردم و رای آری برای جمهوری اسلامی گرفتند. اگر آقایون آن زمان می‌گفتند ما ولایت مطلقه و نصف این وضع اسفناک را میخواهیم الان همگی‌ در ارشیو تاریخ داشتند خاک می‌خوردند و ما هم شرمنده بچهامان نبودیم

نوشته شده توسط: Anonymous

کیانوش عزیز و گرامی، ممنونم که نظرتان را رک و پوست کنده نوشتید.
از آنچه که نوشتید اینطور متوجه می شوم که شما همه چیز را در حیطه <نظر> می بینید و فرقی بین <تحریک عملی به جنگ و خونریزی> و <نظریات غیرمسالمت آمیز> نمی گذارید. یعنی شما در این مورد هیچ حد و مرزی نمی شناسید.
بسیار خوب، آیا می توانید این بند از اساسنامه سایتتان را برای من معنی بکنید: <مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند.>؟
اگر همه چیز در حیطه <نظر> و <بحث نظری> می گنجد، پس <مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند> دیگر چیست و چه معنی می دهد؟ این بند را از اساسنامه سایتتان پاک کنید و خیال ما را هم راحت کنید!

بر اساس نظر شما حتی خط قرمز شما یعنی <تهمت، افترا و توهین> هم بی معنی می شود.
خیلی ساده است، بر اساس نظر شما اگر یک نفر خطاب به دیگری نوشت که مثلا <مادرت فلان است> می توان گفت که این هم نظر اوست، بیا با او بحث بکن و بگو که مادرت فلان نیست!!!
کیانوش عزیز، به نظر من شما درک درستی از آزادی بیان و مسئله بسیار مهم ملی-قومی در ایران و مسؤلیتهایی که پشت هر سخن و عملی در این زمینه خوابیده است، ندارید. به آینده سرزمینمان و خونهایی که ریخته خواهد شد فکر کنید.
هر مقاله و هر کامنتی که در این زمینه منتشر می شود، در این آینده بی تاثیر نیست. پیشنهاد من این است که این موارد به بحث نظری محدود شود. به ایجاد دشمنی و نفاق کمک نشود. به سرنوشت نسلهای آینده و و چنگهای خونینی که می تواند بوجود بیاید، فکر شود. همزیستی و یافتن راه حلهای منطقی و عقلانی و مسالمت آمیز تبلیغ و ترویج شود نه نفاق و کینه و جنگ و خونریزی.
نوشته اید که <بخشی ازکمونیستها هم به جنگ طبقاتی و نا بودی طبقه بورژوا باور دارند. در «نهانخانه» برخی از هویت طلبان و تجزیه طلبان و یا تمامیت خواهان ایران هم چنین افکارشومی برای تجزیه ویا حفظ تمامیت ارضی با هر وسیله ای وجود دارد که گاها در اظهار نظر دوستان خود نمایی می کند...>
کیانوش گرامی، تصور می کنم که بین داشتن نظر مبنی بر جنگ طبقاتی یا راه حل مسلحانه و... و بحث و تبادل نظر و گفتگو در آن مورد؛ و تحریک عملی به جنگ و خونریزی تفاوت وجود دارد. این دو را نباید با هم مخلوط کرد. متاسفانه شما این دو را با هم مخلوط می کنید. تنها چیزی که در این میان باقی می ماند گذاشتن مرز بین این دو است که طبیعتا امری مطلق نیست. برای شما چنین مرزی معنی ندارد و همه چیز در محدوده نظر می گنجد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ثانی نوشته اید « این دوستان اگر کمی در آثار 100 سال پیش به این طرف مطالعه کنند، متوجه می شوند که اصطلاح پان ترکیسم قدمتی حداقل 100 ساله دارد و آن را وزارت اطلاعات رژیم آخوندی درست نکرده است » من تا بحال با چنین اسنادی روبرو نشده ام اگر جنابعالی چنین اسنادی را دارید لطف کنید ارائه دهید تا ما هم با خبر بشویم که در آذربایجان جنوبی ما حرکت ملی با هویت ترکی داشته ایم و کسانی نیز پیدا شده اند و اسم پانترکیزیم بکار برده اند .یا جل الخالقیین ما چقدر در نا آکاهی بسر میبریم و اجداد ما را در آذربایجان جنوبی را پان ترک نامیده اند و ما بی خبریم . آقای ثانی این اصطلاح را وزارت اطلاعات توسط پاسدار محسن رضائی که صاحب امتیاز روزنامه تابناک است بعد از مراسم قلعه بابک که توسط دکتر ذهتابی رهبری شد رایج کرد یعنی حدود ١٩ سال قبل ، منتها من منتظر اسناد ١٠٠ ساله جنابعالی هستم.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

کاظم جان/ سئوال خیلی خوبی را طرح کردی که «آیا می توان تحریک عملی به جنگ و خونریزی و کشتار دیگران را به عنوان <نظر> منتشر کرد؟» پاسخ من «آری» است.در سیاست اپوزیسیون ایران بخش بزرگی معتقدند که رژیم را بایستی با «جنگ» که طبعا با خون ریزی و کشتار همراه خواهد بود_به زیر کشید. بخشی ازکمونیستها هم به جنگ طبقاتی و نا بودی طبقه بورژوا باور دارند. در «نهانخانه» برخی از هویت طلبان و تجزیه طلبان و یا تمامیت خواهان ایران هم چنین افکارشومی برای تجزیه ویا حفظ تمامیت ارضی با هر وسیله ای وجود دارد که گاها در اظهار نظر دوستان خود نمایی می کند. خوب نظر شما این است که افکار جنگ طلبانه این دو دسته را ممنوع کنیم! آن وقت بجزافکار سوسیال دمکراتها و فدرالیستهای های اصلاح طلب کسی اجازه انتشار نظر نخواهد داشت. از سوی دیگر ما ایرانیان به دلایلی نا کامی و شکستهای 35 ساله وعقب ماندن از

غافله پیشرفت ،رفاه وتمدن و همچنین به دلیل «ایران ستیزی» بسیار عصبانی هستیم . از سوی دیگر سرمان را که می چرخانیم در جنوب قطر ، دوبی ...در شمال باکو و درشرق افغانستان ودر غرب ترکیه قدرتمند را داریم که سالهاست به دلیل حماقت رهبران جمهوری اسلامی بسرعت برق در حال رشد و گسترش هستند. بجای یاد گیری ازموفقیت این کشور ها رک و راست « حسودی» می کنیم و «داد و خشمامان» از این بد بختی ها که از انقلاب 57 آغاز شده است ، عصبانی هستیم . بگذار حداقل در این فضای مجازی حرف شان را بزنند ومتقابلا نقد ها را تحمل نمایند و دستگاههای اطلاعاتی رزیم هم بدانند که در افکار ایرانیان چه می گذرد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز
شعر را دیدم و به موقع منتشر خواهد شد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اومود دوزگون گرامی
-ما به دنبال دلایل اثبات درستی و عملی بودن «تز استقلال آذربایجان در خارج از چهارچوب سیاسی-جغرافیایی ایران هستیم». از دوستان استقلال طلب دعوت میکنیم دلایل خود را ارائه بدهند.
-فیزیک و شیمی اینجا موضوع مانیست. اگر استقلال طلب در خارج ازچهارچوب ایران هستید دلال درستی نظر خود را بیان کنید.
-«تأمین استقلال در چهارچوب یک ایران فدرال برای آذربایجان» -هم موضوع ما نیست.

اورمولوی گرامی
- نظر شما درست است که جدایی خواهی یک واکنش است. ولی بدیهی ست که این نمی تواند دلیل اثبات درستی تز مذکور باشد.

احمدی زاده ی گرامی
درست است ادبیات خیلی کارا ،مؤثر و ماندگار است.
اما من از آغاز زندگی اجتماعی منش سه وجهی «سیاسی-ادبی-علمی» دارم. و این منش نیز خواه ناخواه در این مسیر جریان داشته و گریزی هم از آن نیست. و دستاوردهای اندکی نیز داشته که با ارزیابی خودم «بهتر از هیچ» اند.

چند نکته عمومی

-من در دهها مقاله کوشیده ام نادرستی و غیر عملی بودن ««تز استقلال آذربایجان در خارج از چهارچوب سیاسی-جغرافیایی ایران» را توضیح بدهم و بر درستی تز
«تأمین استقلال در چهارچوب یک ایران فدرال برای آذربایجان» را اثبات کنم.
علاقمندان میتوانند به آرشیو من مراجعه کنند.

- موضوع مورد بحث ، مربوط به عرصه ی رشته ی «فلسفه ی سیاسی» ست، و دوستانی که در این عرصه کار کرده اند و بردرستی تز «استقلال آذربایجان به معنای جدایی از چهارچوب ایران» باور دارند میتوانند وارد بحث شوند. و مستقیم به سه سئوال متن پاسخ دهند.

-این نه خردمندانه است و نه پذیرفتنی ، که کسانی بدون «تفکر عمیق در درستی دلایل نظریه ی خود» ، پای به راه بگذارند، از زندان و شکنجه و مرگ و آوارگی سر در بیاورند و نتوانند «صحت راه و نظریه ی خود را اثبات کنند».

-این کار تلف کردن نیروست. شکست است. و ستم به خانواده ها و مادران و پدران خود.
من و امثال من این ستمها و جنایتها را در حق عزیزان خود مرتکب شده ایم؛ ولی دیگر بس است. جوانان ما نباید بدون منطق و اندیشه و دلیل قانع کننده ، از روی احساس و تخیل ، خود و زندگیشان را فداکنند. دوران این حرکتها به سررسیده است.
انسان وقتی مصیبتها را به خود و خانواده اش تحمیل میکند که «کارش از روی منطق و خرد و علم» باشد؛ نه از روی «احساس و تخیل».

-ضروریست درسیاست بجای احساس و تخیل « اخلاق انسانی و منطق و اثبات » ابزار جدایی ناپذیر کارباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول سابق کامنتهای ایران گلوبال, قربان ما کامنت نویسان که باشیم که با شما همنشین شویم. از اشخاص اکنون حاضر در آن دیار میتوان جنابان تقی زاده و جمال زاده را نام برد که سالهای دور, کاوه را در برلن منتشر میکردند و همنشینان مناسبی برای شما خواهند بود. گمانم آنست که مسئول کنونی کامنتها, به درستی کلمات ممنوعه را حذف و کامنت را منتشر میکنند و در این کار تخصص دارند. حرف تخصص پیش آمد, جمال زاده گفته است که کیسه آنها از پول برای نشر کاوه خالی بود و تقی زاده پیشنهاد کرد که با حمالی این پول را تهیه نمایند. میگوید به ایستگاه راه آهن برلن رفته و برای هر چمدان یک مارک میگرفتند. روز سوم پلیس از آنها گواهی جواز کار میخواهد. میپرسند مگر حمالی هم جواز میخواهد. پلیس میگوید نه تنها جواز میخواهد بلکه تخصص هم لازم دارد. میتوانید صحت این نقل قول را از ایشان بپرسید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نظر چیست؟
بیان فکر است.فکرچیست؟ نشان دادن فعالیت مغز است؛ در مواجهه با «مسئله». مسئله چیست؟ مسئله مجموعه ی فکرهاست که دارای «معلوم» و«مجهول»است.و کوشنده در مورد مسئله میخواهد از معلوم و مجهول به «جواب» برسد.توسط «دلیل».
نمونه ی مسئله همان« مسئله ریاضی»ست.درعلوم انسانی هم موضوع چنین است.

در کامنت ومقاله نویسی ما باسه چیزسروکارداریم:
1- مسئله
2- «بیان»مسئله وکشف جواب.توسط دلیل.
3- لحن بیان

الف - مسئله باید دارای معلوم و مجهول باشد و «سعی» درکشف جواب.
ب- «بیان» لازم است در مورد «مسئله» و «جواب» باشد.
ج- لحن بیان : لازم است بدون توهین و تحقیر(سیاسی و غیرسیاسی) -مستقیم یا غیر مستقیم -طرف مقابل باشد.

سایت بجای توجه به همه اینها که یک «نظر» را تشکیل میدهند تنها به «لحن بیان» توجه میکند آنهم معمولاً به فحش آشکار.
با این «عملکرد » روشن است که وضع سایت میشود « دراماتیک»!

اینها «علم» است. به کارگیری علم همیشه «به صرفه» نیست. چون «کلیک» نمی آورد.
اما میدانیم که عاقبت «سود جویی»مداوم « جنگ» است.

اینها علم «مقاله و کامنت نویسی و کار انتشار» در کلاس ابتدایی ست.
بعضی ها چندین دکترا دارند ولی متاسفانه در کار نوشتن به این سه عمل اصلی توجه نمی کنند .
توجه روشنفکر جهان سومی به این چیزها حقیقتاً کار شاقی ست.
و گاهاً هم غیرممکن.
راحت آن است که «دئمی» باشیم و هستیم.
و اگر هم قربانی «جنگها و دیکتاتوریها و دخالتهای بیگانگان»شدیم، حقمان است.
اؤزو یئخیلان آغلاماز- خود افتاده را گریه نشاید.

نظیر این حرفها را در گذشته هم گفته ام. میدانم آب در هاون کوبیدن است
اما شاید به درد بعضی ها بخورند.
من امیدی به روشنفکران جهان سومی ندارم.
نوشته شده توسط: Anonymous

چاه کن خود روزی به چاه خواهد افتاد . برخورد غیرمنطقی، خشونت آمیز و راسیستی پان ترک تجزیه طلب با اقوام دیگر ایرانی در این سایت طی سه سال گذشته موجب شد که قربانیان نیز به این روش دست ببرند چون راسیسم ترک تمام حقایق تاریخی سیاسی فرهنگی اجتماعی را تحریف میکند و مستانه و بیهوش به حقایق خود ساخته دروغین میپردازد . این سایت آینه جهان نمای شخصیت مسئول آنست که فکر میکند هرج و مرج و آنارشی یعنی دمکراسی رسانه ای که یک کج فهمی از آزادی است . تاکتیک و استرآتژی ضد ایرانی وی نه تنها ضد پارس بلکه ضد انسانی است و این سئوال را پیش می آورد که آیا وی غیر از غیرایرانی بودن یک یهودی آسیمیله شده نیست ؟ این چنین امکانات یک سایت را در اختیار فاشیسم روستایی ایلی یک گروه غیر ایرانی گذاشتن این سئوال را پیش می آورد که وی خودش اگر ترک نباشد ، ریشه ای اجنبی یا روسی دارد یا نه ؟ .ترک این سایت از طرف غالب اهل قلم بی مورد

نبوده .
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

واقعیت این است که سایت علی رغم میل و اصول خود ، در کل «مبلغ کینه و دشمنی و ستیز و نژادگرایی» بین مردمان گوناگون ایران شده است. چون «نقدی در کار نیست. چون عملاً تفکیکی بین تبلیغ و اندیشه برای سایت مطرح نیست.»
نقد را باید فراموش کرد. چون نقادی نیست. و هر کس تبلیغات خود را پیش می برد. و تحت نام «نظر» نیز سایت آنرا منتشر میکند. اغلب بدون دقت-خواندن کامنت و مقاله. و عدم امکان بررسی مطالب. جای خوبی شده برای «تبلیغات دشمنی بین مردمان». و آماده سازی آنها برای آینده جهت جنگهای داخلی.

حسن نیت مهم نیست. عمل تعیین کننده است. راه جهنم هم با سنگهای «حسن نیت» فرش شده است. حسن نیت ها کم نیستند که فاجعه های تاریخی را رقم زده اند.

«نظر» چیست؟ چه مشخصاتی لازم است برای «این سایت دوستی گرا» داشته باشد؟ چه خاصه ی عمومی لازم است داشته باشد؟ و...
اینها برای انتشار کامنت و مقاله مطرح نیست و باد هواست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاى پيروز, درود بر شما, بنده فارسى را خوب بلد نيستم ولى اندکى ميفهمم, واقعأ نفهميدم که چى ميخواهيد بگوييد؟ اگر از بنده ايراد ندانستن زبان فارسى را بگيريد, با شما موافق خواهم بود زيرا زبان فارسى, زبان مادرى من نيست و من نيازى به ياد گيرى آن, آنهم در خارج از کشور نميبينم. آنچه که نوشته ايد, احتمالأ در حد فهم خود شما هست و نه در حد درک فردى که فقط 5 کلاس فارسى سواد داشته باشد. لطفأ اگر امکان دارد در حد فهم فردى با 5 کلاس سواد فارسى بنويسيد, البته اگر به انگليسى بنويسيد, تا حد دکترا هم مى فهمم. چونکه 80 در صد تحصيلات من به زبان انگليسى بوده.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی، محدود کردن حذف کامنتها فقط به تهمت، افترا و توهین (من اسم آن را سانسور نمی گذارم) با آنچه که در صفحه <درباره ما> نوشته اید، مطابقت ندارد.
بر اساس آنچه که در صفحه <درباره ما> نوشته اید، ایجاد دشمنی و نفاق هم جزو این خط قرمزهاست که متاسفانه شما به آن اهمیتی نمی دهید.
آیا می توان تحریک عملی به جنگ و خونریزی و کشتار دیگران را به عنوان <نظر> منتشر کرد؟
خوب با منطق شما می توان این راا که کسی بگوید <باید جوخه های ترور درست کرد و مثلا ترکها یا فارسها یا ارمنی ها یا... را کشت> در چارچوب <نظر> قرار داد و این تحریکات را منتشر و تبلیغ کرد.
وقتی شما می نویسید که <مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند.> مرز بین تبلیغ

نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران> با <بحثهای نظری و تئوریک> کجاست؟
متاسفانه در سایت شما این مرز کاملا مخدوش است. تبلیغات فاشیستی و نژادپرستانه و نژادستیزانه و تبلیغ دسمنی و کدورت بین اقوام و ملیتها به جای بحثهای نظری منتشر می شوند.
ظبیعتا کسانی هستند که اینگونه <نظرات> را دارند ولی تبلیغ آنها توسط شما در همین دنیای مجازی می تواند به رواج آنها کمک کند و می کند. امروزه شاهد آن هستیم که بسیاری از ایده ها و نظرات، چه مفید و چه مظر، از طریق همین دنیای مجازی رواج پیدا می کند.
در نظر بگیرید که مثلا حرکت یک میلیون امضا، یا آزادیهای یواشکی را اگر همین دنیای مجازی نبود، چطور می شد پیش برد؟ اگر سایتها مختلف و از جمله سایت شما این حرکتها را منتشر و تبلیغ نمی کردند، آیا می توانستند به این گستردگی باشند.
من تصور می کنم که شما با سهل انگاری در مورد ایجاد دشمنی میان اقوام و ملیتهای ساکن ایران؛ اشتباه بزرگی می کنید و در این امر سهیم هستتید. از شما، به عنوان کسی که سالیان درازی را در عرصه سیاست فعال بود، انتظار می رود که مسولانه تر به این مسئله برخورد کنید.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب ثاني گرامي اينكه كسي از "یک نبرد سرنوشت ساز" صحبت بكند، فورا او را سانسور كنيم،اين روشي اشتباه است. واقعيت را نبايد كتمان كرد در دو طرف مسائل اتنيكي و تماميت ارضي، أفكار تند ، راديكال و إفراطي وجود دارد.روش درست در برخوردبا أفكار إفراطي ، برخورد منطقي و نقد علمي ان است.خوب اين بحث ها همه نظري است كه در دنياي مجازي طرح مي شود و ميداني براي زد و خورد واقعي وجود ندارد. خط قرمز ما تهمت ، افترا و توهين به أشخاص حقيقي ويا حقوقي است.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب مفتش، الحق که مفتش خوبی هستید شما. من خیلی خوشحالم که به من کفن دزد سابق اینقدر لطف دارید. امیدوارم که کامنت نویسان دیگر هم قدر مرا بدانند و مرتب از این کامنتهای خوب بنویسند تا مسؤلین سایت حالشان جا بیاید که مرا به دیار ابد فرستادند.
ولی باید به خدمتتان عرض نمایم که در زمان حیات شخص شخیص بنده اینکه وضعیت کامنتها داشت یواش یواش رو به بهبودی می رفت و از کلیه امراض مرسومه رهایی می یافت، به دلیل دیکتاتوری این شخص شخیص نبود بلکه دقیقا بر عکس، به دلیل دمکرات بودن این شخص شخیص عالیمقام بود. حالا بپرسید چرا؟ پرسیدید؟ پس جوابش را بشنوید:
من خیلی دمکرات بودم و دمکرات هستم و دمکرات خواهم بود. به حکم شخص شخیص دمکراسی این نیست که همه آزاد باشند که هر چی دلشان خواست بنویسند و بگویند و فریاد بکشند. به حکم این جناب (یعنی من) دمکراسی آن است که اگر کسی خواست به دیگری اهانتی بکند و یا اتهامی بزند یا

بخواهد دعوا راه بیندازد و چاقوکشی کند و... زیپ دهنش بسته شود و چاقو از دستش گرفته گردد.
جناب مفتش، اینکه می گویید قوانین سایت عوض نشده ولی قوانین دیگری عمل می کند، باید بفرمایم که خلاف به عرضتان رسانده اند. من خودم شاهد بودم که این رئیس رؤسای سایت با هم جمع شدند و علیه من کودتا کردند و تصمیم گرفتند که اگر کسی در کامنتی بی ربط بنویسد و کامنت به جای نوشتن در مورد مقاله مربوطه، به صحرای کربلا بزند، آن را به <صفحه شما> منتقل کنند. در زمان حیات این شخص شخیص مسؤل سابق کامنتها، از آنجایی که من خیلی دمکرات بودم، بدون اطلاع این رئیس رؤسا، قانونی را از مجلس خودم گذرانده بودم که هر کسی بی ربط به موضوع می نوشت، دکمه آشغالدونی را می زدم و زحمات چندین دقیقه ای کامنت نویس محترم را به هدر می دادم تا با من از این شوخی ها نکند.
دمکراسی بی حد این جناب با کسی از این شوخی ها نمی کرد. علتش هم کاملا روشن است. تجربیات این جناب عالیمقام نشان می داد که وقتی کامنتها آنچنانی را نقطه چین کرده و یا به صفحه شما منتقل می فرمودم، کامنت نویس نه چندان محترم باز هم کلمات آنچنانی را می نوشت و می دانست که این جناب شخیص عالیمقام در هیبت کارگر ایشان، نقطه چین می فرمایم و هی می نوشت و من هم زحمت می کشیدم و باز هم می نوش و باز...
به همین دلیل من از این شوخی ها نمی کردم. کامنت بی ربط، دارای اتهام و توهین و... مستقیما به آشغالدونی. چقدر راحت می شدم و نفس راحت می کشید. آخیششششش.
حالا وضع عوض شده.
رئیس رؤسا از بس خوشحال بودند، یادشان رفت و یا من نخوانده ام که قانونی را که بعد از کودتا علیه این شخص شخیص وضع کردند، به اطلاع عموم برسانند. فقط دارند عمل می کنند. هی نقطه چین می کنند و هی به <صفحه شما> می فرستند و باز هم این بازی ادامه دارد.
جناب مفتش، باز هم از این کامنتهای خوب خوب بنویسید و تبلیغ کنید که دیگران هم بنویسند تا این رئیس رؤسا هم قدر مرا بدانند و به حقوق مردگانیم اضافه کنند تا ورثه این شخص شخیص عالی مقام ملقب به سانسورچی سایت در کمال راحت و آسایش آن را خرج بفرمایند.
در ضمن باور کنید که در این جا یعنی در جهنم به ما خیلی خوش می گذرد و اصلا نمی خواهم که به بهشت تشریف ببرم. من در جهنم محمد که هستم، از آتش خبری نیست تا ما را بسوزانند چون در بخش ایرانیان هستم و در این بخش اگر هیزم و نفت مهیا باشد، کبریت نیست. اگر کبریت باشد هیزم و نفت نیست. در جهنم زرتشت هم که هستیم (این جهنم خیلی سرد است)، یواشکی از هیزم و نفت و کبریت جهنم محمد کش می رویم حال می کنیم. جای شما خالی
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی، در صفحه <درباره ما> نوشته شده است: <مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند.>
در کامنتی که با اسم <بهAzer> در تاریخ 7 دسامبر ساعت 23:32 منتشر شده است، این قانون شما نقض شده است. کامنت خطاب به ترکه می نویسد که <ریشه شما در فلات پامیر و زبان مغولی است . ایران میهن ایرانیان و مهمانانی است که اتوریته و شرایط خانه میزبان و مهماندار را قبول کنند . راه سوم یک نبرد سرنوشت ساز است تا ایران متمرکز و قدرتمند پایدار بماند .این گود و این میدان!>
این یعنی هر کسی را که علیه تبعیض حاکم حرفی بزند، به یک نبرد سرنوشت ساز، یعنی به جنگ و خونریزی تهدید می کند. این کامنت می گوید که یا خفه شوید و یا بمیرید.
از شما انتظار می رود که به این

مسائل که ایجاد کینه و دشمنی در میان ایرانیان و تبلیغ آشکار فاشیسم است، دقت کنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مرحوم مسول سابق کامنتها می گویند که صد رحمت به کفن دزد اولی.
در زمان حیات و مسولیت شما همه کمنت نویسان می دانستند که اگر دست از پا خطا بکنند تمام زحمتشان به هدر می رود. شما سفت و سخت عمل می کردید و بصطلاح یک دیکتاتور خوب بودید. البته گاهی وقتها تند می رفتید ولی در مجمو.ع همه چیز خوب پیش می رفت.
الان وضعیت عوض شده است. بلند شو ببن که قوانین سایت عوض نشده ولی قوانین دیگری عمل می کند. حالا هم مثل زمان شما توهینها را منتشر نمی کنند ولی آنها را با نقطه چین می فرستند به صفحه شما. در زمان شما یواش یواش داشت این بد و بیراهها کمتر و کمتر می شد و داشتیم نفس راحت می کشیدیم که یک دفعه مرحوم شدید و حسرت به دلمان ماند که در زیر مقالات شاهد یک بحث درست و حسابی باشیم. خداوند شما را رحمت کند و جای خوبی در بهشت نصیبتان بکند. آمین.

نوشته شده توسط: Anonymous

ببخشیدطولانی شدقوبون حوصله شمابشوم.ماترکان مثلی داریم میگوییم(دینجی دردلی لولار)اردبیل رابدان شهرکوچ اجباری داد.حتی ارامنه رانیزازجلفاباساختن شهرجلفای اصفهان اجباری کوچاند.آیااکنون میشودگفت اصفهانی هاترک آزری هستند؟اراک.ری.ساوه. قزوین. همدان.تفرش.فراهان.آشتیان.قروه.تکاب.گروس.شازند.زنجان.ابهر. منجیل. آستارا.انزلی. هشتپر.ارومیه راآسیملاسیون کرده ویادرحال آسیملاسیون شدن هستند. آیابازبانام دیگری بایدشاهدنابودی داشته های ملت خودباشیم.فدرالیسم راشماتبلیغ میکنید.این سیستم وحکومت آن بسیارپسندیده است .آیاتضمینی است که زیاده خواهان بشمااجازه اجرایی شدن قوانین پیشرفته آنراخواهندداد؟منافع استعمارگران مثل انگلیس وآمریکا.روس وو...چه خواهدشد؟آنهابراحتی نخواهندگذاشت کشورباقاعده واصول اداره شودوهمدستانشان بیشتروتندازهمیشه باشماهابرخوردخواهندکرد.شماهادرخارج میتوانیدراحترازمن به راحتی مردم درسویس.بلژیک.

سوید.نروژ.وو..رادیده چاره اندیشی کنید.همه آنهابه اندازه ایران نمیشوند.چه عیبی داردآزربایجان روپای خودباشد.ازپدرسالارداشتن چه امتیازی به شماهای تمامیت خواه میرسد؟فکرکنم توانستم مقداری شمارابه خواست وحقوق پایمال شده ملت آزربایجان روشن کنم.مانه بالاترازدیگرملتهاهستیم ونه پایین ترازفارس ها،میخواهیم خودمان روپای خودباشیم.میخواهیم ازاستعمارخارج شوییم.میخواهیم اگرنان داشته باشیم مال خودمان باشداگرنداشته باشیم نیزگرسنه ولی آزادبخوابیم.اویناشا اومید ی اولان ارسیزقالار-قونشی اومیدی اولان شام سیز.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-تشکرمیکنم سئوال خوبی رابرای بحث ونظرخواهی گذاشته اید.ولی کامنت گذارو تعدادی اگرمهررایج وهمیشه آماده دردستان خودرابرپیکرنحیف هرکس نزنندبسیارپسندیده خواهدشد.هرچندکه مابااین حرفهاآبدیده شده ایم.پانترک.بوزقوردپرست.عامل اردوغان وعلیف.تجزیه طلب وو...جدیداهم شده ام اطلاعات اوغلی.چه چیزاضافه خواسته ایم ویابه ماداده شده که مانمیدانیم!وشده ایم پان وازاین حرفهارابه مامیزنند.شایدماخبرنداریم اینهابماداده اند.ابتدایی ترین حق انسانی به زبانمان دراین عصرمتمدن مدرسه نداریم . اگرازحقوق خودحرف برنیم وبرای رسیدن به ابتدایی ترین حق انسانی تاکیدکنیم میشویم عامل علیف وااردوغان وترکیه نمیدانم چرانمیگویندقزاقستان.قیرقزستان وازبکستان وو.فورامیشویم پان ولی آنهامیشوندمتمدن وروشنفکروغیروحتی خودی های خودباخته نیزچوب تکفیربرداشته مارایزدی وخوارج میخوانند.100سال است همه چیزمارانابود میکنند.دوستان میشونداحمدکسروی

میخواهندهمچون زمان شکست مشروطه شعاریک کشوریک پرچم ویک زبان راآیه قرآن کنند.من بشماپیشنهادمیکنم شماکه ازتمامیت خواهی بانام های فدرالیست.سوسیالیسم. مذهبی.ملی.وهرچه که خودبدان باورداریدامروزقلم بدست گرفته ازابتدایی ترین حق خود یعنی زبان ترکی وآموزش آن بنویسیداگرشماهاراپان ترک.ترکیه پرست.عامل علیف وو.. نگفتند. شماهرآیین ومسلک فرمودیدبه بدان آیین می آیم.دوستان من درایرانم وخارج هم نیستم حال میخواهم کمی ازخودتعریف کنم.کسی هستم که درراهپیمایی ترکان آزری در سالهای 56و57یکی ازشعاروسازمان دهندگان ازمیدان حسن آبادتهران تامیدان آزادی! امروزی بودم.یکی ازآنهایی هستم که درمیدان راه آهن مجسمه پدرشاه ودرمیدان انقلاب مجسمه شاه راپایین کشیده یکی ازآن 3نفری که به بالای سکورفته عکس خمینی رابالا بردم وحالا رژیم بمناسبت دهه زجرازآن عکس هاسوء استفاده میکنند.یکی ازآنهای که در21بهمن پس ازتصرف رادیووکاخ گلستان بادستان خالی وتنهاباچندکوکتل مولوتف تصرف وازآنجابه میدان باغ شاه(حر)رفته بادستان خالی درزیررگبارگلوله وخون از دیوارپریده واز دیوار نرده ایی پادگان بالارفته وواردآن شدم درآنجامسلح گشته وپادگان جی وزندان اوین رابایاران گمنام آنزمان تصرف کردیم.شب نیزبه پادگان نیروی هوایی افسریه برای دفع حمله گاردشاهنشاهی رفتیم .بله دوستان چندروزی ازانقلاب نگذشته بود فهمیدم سرمان کلاه رفته است.ماشده ایم چماق دیگران وآنچه میبینیم باخواست مازمین تاآسمان فرق است.ازآنزمان تاکنون یارمن شدکتاب وهرچندکه ازبسیاری ازخوانده هایم راضی نیستم. نامهربانی یاران رادرزمینه های مختلف دیده سکوت کردم وبرروی خودنیاوردم. از مذهب بقول زنده یادگلسرخی به مارکسیسم رسیدم ازمارکسیسم به فدرالیسم ازفدرالیسم نیزبه متوهمی آنهاکه تحمل حتی یک شعارراندارند.چوب ومهرانگ رابرداشته بدترازفاشیستهاوراسیستهای حاکم 100ساله برسرهرکس(هرکی منه کودیب- ددم ننم ووردیب) میکوبند.دکان دوستان بانام های مختلف سیاسی برای تکمیل پروژه سیاسی انگلیس برای پان فارسیسم درلفافه مذهبی وچپ تمامیت خواه باتوهم ایرانیت وظلم بردیگران به رنگ های رنگین روشنفکری سکولاریسم همه میخواهندماراچماق دوسرطلابرای اهداف خودکنند.من درسال 78بامشورت دوستانی یک متن ازحسنیات سیستم فدرالیسم وقوانین حکومتهای فدرال وحقوق بشرنوشته پس ازتایپ ازشهرو روستاهای مختلف برای شناخته نشدن برای تمام افرادشاخص اصلاح طلب وروسای دانشگاههافرستادم شایدکه انسانیتی داشته به هستی ملتهابهایی بدهند.دوستان پان ایرانیسم وپان فارسیسم دوتیغه یک قیچی دردستان تمامیت خواهان است فرق نمیکندآنهامذهبی اندیاسکولار.چی شدهمین خاتمی درجمع نشست وبرضدترکان جوک گفت.درسال 58ترکان راسوسک کردند.پس ازآن درکوه دشت وپارک ونزددوست وآشناازفدرالیسم وازمزایاوحسنیات آن گفتم.اولین کسانی که حس ناسیونالیستی وترس ازتجزیه رابزرگ میکردندچپ هابودند.اینهااصلادوست ندارنددرصحبت هاوارداین فازشویی.حال نیزبه این نتیجه رسیده ام ماملت ترک آزربایجان تنهایک راه داریم وآنهم استقلال است.(اولمک اولمکدی خریلاماق ندی)ببینیدانسان پس ازاینکه ازمادرمتولدشددرهمان 5یا6روزاول میخواهدخودش پستان مادررابه دهانش بگذاردوقتی بزرگ شدزن گرفته ومستقل زندگی میکند.فرزندنمیخواهدباپدرخودزندگی کندواستقلال میخواهد.ملت آزربایجان 100سال است.زبان اش.تاریخ.ادبیات.موسیقی وتمام هستی خودرابدست نامحرمان نامرددرحال ازدست دادن است.وقتی ازابتدایی ترین حقوقش حرفی میزندباانواع انگ هامواجه میشود.ماترکان یک ملت بامرزهای مشخص وزبان مشخص ولی طی این مدت جزتهاجم به خودچیزی ندیده ایم.ماخودرافدای دیگران میکنیم ولی آنهاازماسوء استفاده میکنند.ازاصفهان شروع میکنیم.این شهردهی بودبنام جی شاه عباس آنجاراآبادکرده وتمام سران .لشکریان.صعنت گران.تجار.بازاریان ووو...رابزورازتبریز.قزوین.اردبیل.
نوشته شده توسط: Anonymous

آموزش درس ترکی عثمانی، فقط به صورت واحد اجباری دبیرستان، آنهم در رشته های علوم اجنماعی و امام خطیب در نظر گرفته شده است. در رشته علوم تجربی دبیرستان ، جزء واحدهای اختیاری خواهد بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

آموزش درس ترکی عثمانی، فقط به صورت واحد اجباری دبیرستان، آنهم در رشته های علوم اجنماعی و امام خطیب در نظر گرفته شده است. در رشته علوم تجربی دبیرستان ، جزء واحدهای اختیاری خواهد بود.