Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائليار شما نوشته ايد « مردم فارسی زبان «آذریها یا آذربایجانیها» مینامند. . حال آنکه استفاده از کلمه آذری و پان ترکيزيم بعد از اوجگيری حرکت ملی آذربايجان توسط روزنامه تابناک برهبری پاسدار محسن رضائی شروع شد و در دهان قلم بدستان فارس گذاشته شد . ولی مردم عادی هميشه ميگويند ما فارسها و شما ترکها ، تا بحال کسی نگفته ما فارسها شما آذری ها . و ناشر اين نوشته يعنی آقای اقبالی آنقدر بمردم ترک زبان ارادت دارد که حد و حساب ندارد و الا اين نوشته را نشر نميکرد .و هرچه اخبار مثبت در رابطه با ترکيه باشد بلافاصله توسط آقای اقبالی منتشر ميکند .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

منشاء مردم آذربایجان و راه آینده : آذربایجانی کنونی نتیجه درآمیختگی مردمان چهار دوره ی تاریخی در این سرزمین است که در این منطقه بوده و یا به آن آمد و شد داشته اند: 1- دوره ی پیش از تاریخ؛ 2- تاریخ؛ 3- سده های میانه؛ 4-عصر جدید.زبان اکثریت مردم آن ترکی آذربایجان است که کوتاه ، ترکی گفته میشود. و با توجه به زبان، خود را ترک یا آذربایجانلی مینامند. نام ترک اینجا فاقد بار ایده لوژی ترکیزم است. مردم ترکیه آنها را « آذری ترک لری» - ترکهای آذری یا آذربایجان- مردم فارسی زبان «آذریها یا آذربایجانیها» و «ترکها» مینامند. خود مردم آذربایجان از کلمه ی آذری بی اطلاع هستند. تنها در برخورد با مردم ترکیه یا فارسی زبانان با این نام آشنا میشوند. مثل مردم آلمان که در رابطه با ملتهای دیگر بگوششان میخورد که دیگران آنها را به چه نامی میخوانند.

در خود آذزبایجان سه نام رایج است :« ترکی-ترک-آذربایجانلی». بدون بار سیاسی.
مردم کنونی آذربایجان (ایران) در روابط اجتماعی - اقتصادی« قوم و خویشی» عشیرتی - قبیله ای، که مختص دوران سده های میانه، و پیش از آن است زندگی نمیکنند. آنها در دوران جدید با مناسبات « اقتصادی-اجتماعی» سرمایه داری که مناسبات کهن را از بین برده است زندگی میکنند. دارای هویت ملی : زبان-فرهنگ-تاریخ-سرزمین و...مشترک هستند. مردمی هستند که با داشتن دولت در مرحله ملت با دولت قرار میگیرند. بدون دولت در فاز «ملت بدون دولت» یا در پروسه ی اجتماعی -سیاسی «دولت سازی» قرار دارند. که میتوان آنرا ملیت هم نامید. و یا با اصطلاح سیاسی مارکسیستی، "خلق" ، گفت. در این شرایط «قوم» نامیدن آن اهداف سیاسی دارد و فاقد اعتبار علمی ست. قوم نمی تواند تحت سلطه ی مناسبات اقتصادی-اجتماعی سرمایه داری با جمعیت ده -بیست میلیونی ساکن در شهرها وجود داشته باشد. چیزی که بین قوم و ملت تفاوت اساسی ایجاد میکند علاوه بر جمعیت قابل توجه ، تسلط مناسبات نو یا کهنه -در روابط اقتصادی-اجتماعی ست. برای تشخیص پدیده ی «ملت » بودن عنصر "دولت" در آن الزامی نیست. یعنی ملت بدون دولت هم وجود دارد. سه مشخصه برای موجودیت آن کافی ست: 1- هویت ملی؛ 2- جمعیت قابل توجه ؛ 3- مناسبات اقتصادی اجتماعی مسلط سرمایه داری . ولی برای به رسمیت شناخته شدن در صحنه ی سیاسی وجود عنصر دولت ضروری ست. روش «اتحاد جویی» با قوم نامیدن دیگری نادرست است. چون نفی موجودیت ملت بودن آن است و لاجرم نفی حقوق و اعمال تبعیضات بر او را در بردارد. که ناقض اصل برابری در اتحاد و همبستگی ست. روش درست پذیرش عکس قضیه است. ایران زیستگاه ملتهای بدون دولت گوناگون است. از اینرو اصطلاح قدیمی «کثیرالمله بودن ایران» درست است. راه درست برای ساختن آینده بهتر « اتحاد و اسقلال آنهاست » اتحاد برای اداره کل ایران- استقلال برای اداره ملت خود. استراتژی-تاکتیک مبارزاتی این ملتهای بدون دولت صحیح است که در این مسیر تنظیم و پیگیری شود. راههای دیگر نادرست و فاجعه بازاست. چرا که ماجراجویی ملی ست . آوانتوریسم ملی از موجبات شکست جنبش برابرحقوقی و رفع تبعیض است. و فرجام اش شکست دموکراسی خواهی، سکولاریسم و عدالت اجتماعی ست. اندیشه ی «قومگرایی» دوستی خاله خرسه است. بهترین ناآگاهی ست که شکست ساختن آینده بهتر را فراهم میکند. « قومگرایی» از مقولات نظریه ی «آذریسم» است. که توسط روشنفکران حکومتی و غیر حکومتی در دوره حاکمیت پهلوی و اسلامی جمع بندی شده است. که میتوان آنرا «آذریسم ِ پهلوی-اسلامی" نامید. از خاصه های آن : 1- تئوری زبان آذری کسروی؛2- مردم آذربایجان قوم هستند نه ملت؛3- زبان این مردم توسط خارجیان ترک زبان عوض شده،4- در جنبش فرقه که توسط استالین راه انداخته شده بود قصد تجزیه آذربایجان برنامه بود؛5- جنبش حاضر جنبش پان ترکیستی ست. و ...
«آذریسم ِ پهلوی-اسلامی" بخشی از ناسیونالیسم آریایی ست.
جنبش آذربایجان" که خصلت اساسی آن مبارزه برای « برابری حقوقی و رفع تبعیض» است عملاً مبارزات دیگر بخشهای جامعه را نیز شامل است و یا میتواند شامل بشود. مثل : مبارزات زنان، زحمتکشان یدی و فکری، جوانان، روشنفکران ، تبعیض دیدگان مذاهب و غیره را. در حقیقت جنبش ملیتها جنبش رفع تبعیض و عدالت خواهی ست. آفت این جنبشها ناسیونالیسم و آوانتوریسم ملی ست. که شکست آنها را فراهم میکند. این مسیر هم نوعی دوستی خاله خرسه است.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" موج دوم گسست """ به نظر من به ظهور افرادی در حد و قوارهٔ "" طباطبائی "" باید در بعد منطقه‌ای نگریست. ایران و رژیم جمهوری اسلامی فارسی‌ دریافته است که سوریه و عراق چیزی جز باتلاق نیستند، نفوذ ایران در این منطقه به شکست انجامیده، البته این به معنی‌ عقب نشینی جمهوری اسلامی فارسی‌ از این منطقه نخواهد بود، ولی‌ رژیم اراده کرده است تا خط جدیدی نفوذی را "" در شرق ایران "" باز کند. با خروج کامل نیروهای ناتور از افغانستان در سال آینده، جمهوری اسلامی فارسی‌ شانس خود را در افغانستان آزمایش خواهد کرد، بدون شک این نفوذ با نام "" فارس، زبان فارسی‌ "" توام خواهد بود، افرادی مثل طباطبائی برای همگون کردن سیاست‌های داخلی‌ و منطقه‌ای رژیم فارسی‌ وارد میدان شده اند. اینکه ایران تا چه حد در این ماجراجویی خود در شرق موفق خواهد شد بستگی به میزان هماهنگی اراده ملی‌ در داخل ایران دارد. به نظر

من هویت ترک و نام آزربایجان وزنه سنگینی‌ است که این سیاست "" پان فارسیستی و پان ایرانیستی "" رژیم فارس را نقش بر آب خواهد کرد. "" دلایل و فاکت‌های این سیاست رژیم فارس "" هنگامی که تعدادی از آاعضای طالبان افغانستان از جمله شهاب الدین دلاور، سید طائب آقا، شیر محمد عباس ستنکزای، قاری دین محمد از ایران و رژیم فارسی‌ ملاقاتی داشتند ، حامد کرزای راهی‌ هند شد، به احتمال زیاد، رونق دادن دوباره به بندر چابهار توسط هند، ارتباط ایران با هند از طریق افغانستان، حتی ارتباط با چین در این نگرش جدید رژیم فارسی‌ مؤثر هستند.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام آقای علی
ببینید دوست من! شما گفتید:
(مثلا کمونیستها از احزاب توده و اکثریت و.....مدتها باعث تقویت خمینی جانی و آدم کش شدند!) و من در قبال این گفته ی درست شما، پاسخ دادم که:
در ایران آن روزگار، احزاب و سازمان های چپ و کمونیست دیگری نیز بوده و هنوز هم هستند که در برابر بساط خودکامگی خمینی در آن دوران تا دم مرگ ایستادند و هم اینک نیز ایستاده اند و علیه استبداد و فاشسیم شیعه ی او و جانشین اش و کل رژیم ارتجاع اسلامی، با آن و این اندک توان موجود و مستقل خود افشاگری، روشنگری و مبارزه کرده و هنوز هم خستگی ناپذیر می کنند!
و همینطور، حالا لازم می دانم یادآور شوم که: ما چپ ها و کمونیست ها، علاوه بر اینکه مدافعان سر سخت دمکراسی از سوی پائینی ها، حقوق بشر عمیق و گسترده، سکولاریسم و رفع هرگونه تبعیض های ملی و مذهبی و نابرابری های موجود در اعماق و ابعاد جامعه ی سرمایه داری بوده و می باشیم.

بلکه توامان و بنابرین، در کنار همه ی خواسته های حیاتی و مهم فوق و ضرورت مبارزه ی پیگیر برای کسب تک تکشان ـ همزمان ما به دنبال راه حل (دموکراسی اقتصادی) علیه ساختار و مناسبات سرمایه دارانه به عنوان مادر همه تعارضات، تخاصمات و تقابلات بلند و خونین در جامعه ی به شدت نابرابر طبقاتی ایران و...هستیم. در نتیجه به باور من، ما و همه ی برابری خواهان نوعدوست، دمکراسی سیاسی هیچگاه ((بدون نان برای اکثریت مزدبگیر، تنگدستان بیکار و گرسنه و حلبی آباد نشین های حاشیه ی خانه خراب شهرهای کوچک و بزرگ )) هرگز معنی و فایده ای نداشته و دمکراسی خالی به تنهائی کافی نبوده و توان عبور از دیکتاتورهای دین و سرمایه را برای این خیل عظیم ندارد و نمی تواند آزادی موازی با نان نباشد و ((دشمنی های آشکار بهره کشی غنی و بهره دهی ندار را با هم آشتی و سازش دهد و جامعه را به دوستی و تفاهم و همبستگی انسانی و برابر، آنگونه که سزاوار دعاوی همگان انسان باشد، همگان را به دوستی و صلح دعوت کند. )) نه این ممکن و متصور نیست. آیا غیر از این است؟ تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلپین حاتمی: من بک هویت طلب تورک هستم اما نه تنها پان تورک نیستم هیچوقت هم نمی خواهم زیر چتر پان تورکسیم زندگی کنم. این انگ و مهری است که دشمنان رنگارنگ ملت تورک برای لکه دار و بد نام کردن حرکت بیداری ملی مان بکار می برند برای اینکه می دانند این یک وا ژ ه بار دار و حساسی است و می توان توده های مردم ر از بدنه حرکت بیداری ملی تورکان ساکن ایران جدا و پیشاهنگان حرکت را ایزوله کرد. اینگونه افترا و بهتان ها سابقه چندین هزار ساله دارد و چیز جدیدی نیست. مگر بشار اسد مخافانش را اعضای القاعده خطاب نمی کند--- با اینکه در آن شکی نیست ممکن است چندین صد و حتی هزار نفری هم از القاعده در سوریه تشریف داشته باشند

این در ماهیت جنگ های داخلی است و خود خدا هم نمی توانند در اینگونه شرایط مرز ها را کنترل کنند--- مگر محمد رضا پهلوی تظاهر کننده گان میلیونی را خرابکارانی که از خارج وارد ایران شده اند نمی نامید.؟ و هزاران نمونه دیگر
این جربان پان تورکیسم در زادگاه خود یعنی ترکیه با آنهمه دم و دستگاه و احزاب و کادر های زبده و ورزیده و تعلیم دیده اش پایگاهی در بین توده ها ندارد اگر داشتند که اردوغان نمی توانست پیروز شود. لطف کنید کمی اندیشه های جامعه شناس برجسته المانی نیکلاس لومان را بخوانید که ایشان بدرستی یکی از مشخصات عصر حاضر را کم رنگ شدن مرز ها و ناسیونالیسم و دین و کلا تضعیف پارامتری هائیکه قبلا ثابت و منجمد به نظر می آمدند و بر داشت هائیکه قبلا از سرشت و طبیعت نشات می گرفتند وکم رنگ شدن جوامعی که قشر بندی شده و دارای مرکزی بودند تعریف می کنند. به عقیده ایشان و نظریه سیستم ها جوامع کنونی اکثرا مرکز زوده و از نظر کارکری تفکیک یافته اند. به نظر من حزب آ.ک.پ در ترکیه با اتکا به این اصل در سیاست های داخلی—مخصوصا خارجی شان— برای نفوذ در سرزمین هائیکه زمانی تحت سلطه امپراتوری عثمانی بودند و مردمانش از آن تاریخ خاطرات خوشی ندارند از غلظت ناسیونالیسم تورک .. تورکچولوک--- که امری است کلا انتزاعی و چیزی شبیه باور به ماوا طبیعه-- کاسته و در عوض به پارامتر هائیکه برای مردم قابل حس و درک و انداه گیری هستند و مستقیما به چشم می ایند و در رفاه و در آمد مردم دخالت مستقیم دارند اهمیت می دهند. مثلا بجای اینکه برای مردمان اسیای مرکزی نظریه های انتزاعی پان تورکیسم را تبلیغ و و عده نسیه بهشت برین دهند برایشان مدرسه و بیمارستان و خانه سالمندان می سازند و ارام ارام در قلوب مردمان نفوذ می کنند بدون اینکه بهانه به دست دشمن داده باشند. چه کسی می تواند با احداث مدارس و کالج و بیمارستان و فرودگاه و پارک های تفننی مخالفت کند. ؟ ایا آن ده ها هزار نفری که هر روزه از دیزنی لند دیدن می کنند اصلا برایشان مهم است که این پارک را کی ساخته و در آمدش به جیب چه کسانی می رود.؟ اما به هزاران دلیل مردم می توانند با پان تورکسیم مخالفت کنند. بقولی " سیلی نقد به از حلوای نسیه."
در میان هویت طلبان تورک ساکن در ایران هم تعداد این پان تورکیست ها تصور نمی کنم حتی به چند صد نفر هم برسند. هیچکدام از پیشقدمان و پیش آهنگان این حرکت خودشان را پان تورک نمی دانند و هویت طلبان نباید به دام و تله ایکه این دشمن روباه صفت خبره در هزاران کلک وحیله برایمان گسترده اند بیفتند. هویت طلبان نباید وقت شان را صرف بیرون اوردن نقاط " مثبت" در جریان پان تورکیسم بکنند. هزاران موضوع دیگر است که می توانند برایش وقت بگذارند. شوونیزم فارس و هزاران تورک اسیمیله شده به مانند این سید جواد طباطبایی اصلا ما را تورک قبول ندارند و آنوقت ما خواب پان تورکیسم در سر می پرورانیم. در عصر حاضر کلمه پان بکنار حتی وا ژه ناسونالیسم هم اعمال نازی ها و فاشیست های صرب و امثالهم را در ذهن تداعی می کند و حرکت های ناسیونالیسی صرف از طرف دولت ها پشتیبانی نمی شود. این با آن معنی نیست که ما باید هویت خود را انکار و در هویت دیگران تحلیل شویم. می توان تا آخرین مثقال از حقوق مان را در خواست کنیم بدون اینکه از وا ژ ه هائیکه حساسیت بر انگیز اند اویزان شویم.
ما نمی خواهیم یک مثقال هم از خاک کس-- خاک خود را به کسی نمی دهیم یک پر مگس
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی خدماتی که حکومت ملی پيشه وری در عرض يک سال در آذربايجان به پيش برده از ياد رفتنی نيست و در مقابل رژيم شونيست ايران باعث عقب ماندگی و ويرانی آذربايجان شده نگاهی کوتاه به مهاجرت ترکها به مناطق بعد آب و هوای فارس نشين به خاطر کار و يا وضع وحشتناک درياچه اورميه.اما اين شونيست ها دچار يک تضاد هستند و آن اينکه ما را پان ترک ولی زبانمان آذری ميگويند .آقای اقبالی لطف کنيد به پاسدار محسن رضايی و روزنامه تابناک متوصل شويد تا اين تضاد را برای شما حل کند چون کاشف پان ترک روزنامه تابناک است.و يا اين که ما را پان آذری بناميد

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مهدی بهرامی گرامی، در ایران گلوبال هم«تبلیغ» نازیسم یا فاشیسم ممنوع ست. ولی اینها میتوانند نظریات تئوریک خودرا به «بچث و بررسی» بگذارند. و این به معنای «تبلیغ» نیست. لطفاً به دو مقاله من در آرشیوم تحت عنوان« ایران گلوبال ، روشنگری و پروپاگاندا 1 و2 »مراجعه کنید.http://www.iranglobal.info/node/921 ** http://www.iranglobal.info/node/1214 * تبلیغ و باور و ایمان و غیره تعلق به مقولات بینش دینی و غیر علمی دارند که درست نیستند. سایت مقوله علمی «روشنگری» را مد نظر دارد، که تفاوت اساسی با تبلیغ دارد. *در ضمن ببخشید که سئوال شما را دیر دیدم:«: اقای ائلیار ترکیزمی که شما از آن صحبت مکنید کدام دستجات و گروهها را نمایندگی میکند؟» . من و شما نمایندگی میکنیم .و امثال ما. وتشکلها.

اما ترکیزم یا ترک چلیق،یا حتی شکل محلی آن آذربایجانیزم-آذربایجان چلیق، ایده لوژی گروه اجتماعی ثروتمند ترکیه و آذربایجان است. و آذربایجانی سئومک- آذربایجان دوستی، احساس مردم آذربایجان است. ترکیزم و آذربایجانیزم شکلی از ناسیونالیزم اند. و شکلی از ایده لوژی بخش ثروتمند جوامع یادشده.من آذربایجانی ترکی زبان- شمای ترکی زبان آذربایجان ، یا من و شمای ترک آذربایجان، وقتی فرق « ترکی زبان یا ترک را با ترکیست» نمیدانیم یا در درک مفهوم آنها اشکال داریم راحت به «ترکیزم» روی میاوریم و بدام میافیم. و یا آگاهانه به آن روی میاوریم. یعنی چه؟
ترکیزم یا ترک گرایی، یا ترک چلیق، مجموعه یک سری نظریات است.درآرشیو من- قسمت نویسندگان- مقالاتی دراین موضوع دارم میتوانید مراجعه کنید. در میان آذربایجانی ها در خارج و داخل « جمع ها و تشکلهای مختلف» وجود دارند بعضی از این تشکلها از نظریه های ترکیزم یا ترک چلیق دورهستند ومقولات و ماهیت آنرا میدانند چیست. مثل انجمن نویسندگان آذربایجان- فدرال دموکراتها- آذربایجانین سول دموکرات لاری «چپ دموکرات آذربایجان» و مانند اینها. اما باقی جمع ها و تشکلهای شناخته شده که تعداد آنها بسیار است- و افراد مستقل و منفرد- کم و بیش نظریات ترک گرایی را بهمراه دیگر نظریات ضد تبعیض دارند. هر فرد و تشکل که فرق «ترک را با ترکیست» نمیداند ، آگاهانه یا نا آگاهانه نظریاتش آمیخته با ترکیزم است. از گوناز گرفته تا گاموج و دیگران .مثلاً . اتحاد ملي دموكراتيك آذربايجان جنوبي (بيرليك)2. تشكيلات مقاومت ملي آذربايجان 3. جبهه آذربايجان متحد و مستقل 4. جنبش دانشجويي آذربايجان (آزوح) 5. حزب استقلال آذربايجان جنوبي (گائيپ) 6.حزب دموكرات آذربايجان جنوبي (گادپ) 7. حزب رهايي آذربايجان جنوبي (قورتولوش) 8. حزب سوسيال دموكرات آذربايجان جنوبي 9. حزب ليبرال دموكرات آذربايجان جنوبي (گالدپ) 10. حركت بيداري ملي آذربايجان (گاموح) ؛ 11. كنگره جهاني آذربايجان(داك) و ...اینها ممکن است خودشان اعلام کنند که ترکیست نیستند - البته اعلام نکرده اند. ولی اعلام بکنند یا نکنند مهم نیست بل «تعیین کنند مقولات نظریات آنهاست.» . مقولات ترکیزم در میان این تشکلها کم و بیش رایج است و پیروی میشود- ممکن است خودشان هم آگاه به آن نباشند. و یا باشند. مهران بهاری از مبلغان این نظریه است. اگر من در بیان نظریات خود ترکیزم را نشناسم راحت در دام آن هستم. فرق بین ترکیزم و غیر ترکیزم - مثل فرق بین اندیشه ایده لوژیک و غیر ایده لوژیک است. یا به شناخت علمی و غیر علمی شبیه است. در این مورد مقالاتم روشنگراند. قضیه شبیه به این مثال است اوجالان میگوید مارکسیست-لنینست است؛ در صورتی که براساس مقولات نوشته ها یش و حتی سیاستش یک ناسیونالیست است. ممکن است من بگویم فعال رفع تبعیض هستم ولی مقولات تفکرم نشان دهد که یک ناسیونالیست و ترکیست هستم. برای دوستان آذربایجانی که شرایط خاصی دارند و حوصله و امکان و وقت کافی برای مطالعه و تحقیق مسایل ندارند بهتر است توجه خود را روی دو مسئله متمرکز کنند و بدین روش میتوانند راه را از کج راهه ها تمیز دهند:« چه چیزی حق ماست؟ و چه چیزی برای ما تبعیض است؟» یا « شناخت حقوق و تبعیضات» .با این روش راه را گم نمیکنیم و میتوانیم در راه «کسب حقوق و رفع تبعیض» مبارزه کنیم. در سطح داخل و جهانی هم میتوان از این مبارزه دفاع نمود. ازدیگر مسایل که من آنها را «آوانتوریسم ملی» یا ماجراجویی ملی مینامم نمی توان دفاع کرد. شاید روزی وقتش برسد که دفاع کرد ولی اکنون زمان طرح این مسایل نیست. افکارطباطبایی« آذریسم ِ "پهلوی -اسلامی"» ست. این شکل از آذریسم مجموعه نظریاتی ست که در دوران دو حاکمیت جهت نفی حقوق مردم آذربایجان و اعمال تبعیض جمع بندی شده است. بخشی ازاصول آن هم در مقاله بالا آمده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

صحبت از آینده است ونه اینکه فلان گروه مبارزه میکند یا نه.....حرف این است ....درست است که اسلام سیاسی در سراشیب نابودیست اما کمونیستهارا هم در شوروی وچین وکره و......دیدیم حالا اگر یک گروه کمونیستی ویا اسلامی مثلا خوبند ومبارزه میکنند و....اما میگویم.آینده از آن دمکراسی و حقوق بشر و سکولاریسم است و نه ایدئولوزی ها.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

بر طبق آئینامه داخلی ایران گلوبال ، لینک هایی که بیش از 30 کامنت مخالف ویا موافق کسب نمایند، به بخش وِژه ایران گلوبال منتقل می شود و طبیعتا به معنی تائید محتوای مقاله نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تجلی جمود هم حد مرزی دارد برادر من.
میشود توضیح بدهید که چطور شد آن عده قلیل با آن فرهنگ بدوی و سطح پایین توانستند زبان قالب مردم آزربایجان را تغییر دهند؟تازه در زمانی که نه کتاب و مجله ای بود نه روزنامه ای و نه مدرسه ای و نه تلویزیونی نه فیس بوکی. تازه چرا زبان شما را تغییر ندادند (البته به نظر من داده اند)؟ چرا جغرافیای ما بین خراسان و آزربایجان زبانش تغییر نکرد؟ فکر نمی کنید بیش از اندازه فانتزی ایران شما را دچار توهم کرده است. یک پارچگی ما در درجه اول حول احترامی می چرخد که برای حقوق هم دیگر قائلیم و در درجه بعد حول منافع مشترکمان. من متخصص علوم انسانی نیستم بنده یک مهندس عاشق وطنم هستم و به اقتضا کارم راسیونال فکر کردن را خوب بلدم. شما و امثال شما با مطرح کردن این قبیل مطالب سعی در پاک کردن صورت مسئله دارید. ما یک گروه ملی هستیم که اگر قرار باشد در چهارچوب ایران زندگی کنیم

باید دارای حقوق مشخصی باشیم. این حقوق در هر پلتفورمی خواه اعلامیه جهانی حقوق بشر خواه معیارهای جامعه اروپایی خطوط و چهارچوب خاص خود را دارد به عبارتی نیازی به اختراع دوباره چرخ نیست. تنها کاری که باید انجام شود کپی پیست کردن آن حقوق است یعنی کاری که عنصر فارس در طول تاریخ حیاتش کاری به جز آن نکرده است. مسئله این است .اینکه ما چه بویدم و چه شدیم به خودمان مربوط است. حتی اگر فرضیه شما درست باشد بالاخره ما به عنوان یک گروه با عنوان "ایرانی هایی که زبانشان تغییر کرده" دارای یک صفت مشترک هستیم و به واسطه این صفت مشترک از دیگران متمایزیم . و چون گروهیم دارای حقوقی هستیم .اسم این گروه هر چه باشد اصلا مهم نیست شما بگو صندلی .جناب تجلی رزق روزی ما از شما نمی آید بنابراین یا ملت آزربایجان را رازی میکنید یا ما خوب بلدیم برای خود آلترناتیو بسازیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

ایا هویت حقیقی انسانهای ساکن یک سرزمین را که دارای حکومت واحدی نیز هستند می توان تنها وتنها به یک عامل یعنی
زبان تنزل داد و براین اساس ملت واحدی را تکه تکه کرد و بر ان اصرار داشت . چرا علاوه بر زبان نباید انسجام یک ملت را به نژاد ؛ فرهنگ ؛ روابط اقتصادی ؛ امیحتگی سببی ؛ وحدت تاریخی و عواملی مشابه ان که در دنیای واقعی رشته های حقیقی پیوند مردمان یک ملت - مثلا ایران - هستند نیز نسبت داد ؟ اقای شاملی دیدتان متاسفانه خیلی تنگ نظرانه است .بجای انکه عنصر وحدت ؛ همبستگی و وطن دوستی را توصیه کنید نفرت و پراکندگی و جدایی را تقویت می کنید . افکارتان از نظر حصول به ازادی و پیشرفت بعنوان عامل بازدارنده ظاهر می کردد . چرا این قدر اصرار دارید اذری ها را ترک بدانید نه ایرانی ؟ اگر زبانشان ترکی شده است همیشه نبوده ولی نژادا ایرانی اند . انها هیج شباهتی به ترک ها که از نژاد زردند ندارند .

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

هون گرامی. کامنتی که می نویسید باید توسط مسؤل کامنتها بررسی شود و به همین دلیل امکان دارد این بررسی بسته به اینکه من پشت کامپیوتر باشم یا نه، کمی طول بکشد. لطفا کامنت خودتان را فقط یک بار بفرستید و از چندبار فرستادن آن خودداری کنید زیرا از طرف سیستم به عنوان اسپام شناخته شده و آی پی شما بلوک خواهد شد. با تشکر از شما

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر کسی کتاب مکتب تبریز این تاریخدان و فیلسوف فارسگرا را بخواند، از حرفهایش در مورد تورکها متعجب نمی شود. اندیشه سید جواد طباطبایی ادامه اندیشه سید احمد کسروی تبریزی است: «یک دیدگاه کاملا سیاسی که کلا وجود تورکها را در آذربایجان انکار می کند.» چنین آدمهایی محصول تئوری آذری و فارسیزه کردن آذربایجان است. برخورد حاکمیت فارس با حرکت ملتهای غیر فارس در ایران، در وهله اول یک برخورد انکارگراست. اگر این برخورد نتیجه نداد، در مرحله دوم برخورد تحریفی است. اگر تحریف هم کارساز نبود، برخورد حذفی صورت می گیرد. حرفهای آدمهایی مثل سید جواد و حمید احمدی که در روزهای اخیر بیان شده است، نشانه های از شروع برخورد حذفی را در خود دارد. مسأله هویت طلبی در آذربایجان، همانند مسأله هسته ای، یکی مهمترین مسائل حکومت ایران است. اگر تورکها در ایران نبودند، حاکمیت فارس ایران خیلی راحت حقوق ملی دیگر ملل ایرانی

(اعم از عرب و بلوچ و کرد و...) را به آنها می داد. اما وجود تورکها در ایران کلا ماهیت مسأله ملی را در این کشور تغییر داده است. یعنی بازگشت اکثریت تورکها به هویت تورکی شان، کل موجودیت ایران را با خطر مواجه خواهد کرد. چون اساسا مفهومی به اسم ایران با محوریت فارس در مقابل آذربایجان با محوریت تورک ساخته شده است. در کتاب مکتب تبریز، طباطبایی اساسا تبریز و آذربایجان را مرکز تفکر فارسگرا معرفی کرده و هویت تورکی آذربایجان را کلا انکار می کند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رازی عزیز، *اصول فرهنگنامه ها این است که املاء نام هر طور پیش شما هست لازم است حفظ شود. و جور دیگر نوشتن نام کسی بدون رضایت او درست نیست و نوعی کم احترامی ست. املاء واژه های فارسی هم همان است که استاندارد در لغتنامه ها آمده است. بحث تغییر خط یا اشکالات الفبای عربی برای نگارش زبان فارسی مسئله جداگانه ایست. میتوان پیرامون آنها بحث کرد، و کرده اند. ربطی به کیفیت زبان ندارد. هرزبانی در ذات خود تواناست و قدرت پیشرفت و تکامل و غنی شدن دارد که به شرایط مناسب وابسته است. در نگارش زبان ترکی آذربایجانی هم الفبای عربی-فارسی مشکل آفرین است و نمی توان راحت نوشت و خواند. اینها مسایلی ست که نباید وسیله آزار دیگری قرار بگیرد. اشکالات قدیمی در الفبا ست که حل آن به عهدی دولت و فرهنگستان و کارشناسان قرار دارد. و دست ما نیست. * بله، هر انسانی برای خودش « شناخت» دارد که به اصطلاح چراغ « جهان شناسی» اوست.

بهمراه این چراغ لازم است شخص قانون و اصول اخلاقی و غیره از جمله نگاه برابر و در جای خود بیطرف و خنثی را رعایت کند.
براساس معیارهایم همواره درستی، نادرستی، و آمیختگی آنها یعنی درست-نادرستی، در سه مرحله که هرسه ی آنها نیز از دیدم نسبی هستند، برایم مهم است. و نه چیزهای دیگر. طرفداری به معنای رایج آن ابداً برایم مطرح نیست. نزدیکی نگاه از نظر من نباید موجب نقض حقیقت نسبی و حقوق دیگری شود* بله خواه ناخواه بعضی موضوعات جنجالی گاهاً درسایت مطرح میشود. و گاهاً هم در چهارچوبه سایت قرار ندارند. که بعضی وقتها موجب واکنش من شده اند. در گذشته سایت را در کل نقد کردیم -علنی- نظر منهم کمی سختگیرانه بود. ولی فعلاً واقعیت چنین است که وجود دارد. هرچند که مورد پسند من نیست.* در مورد کار دوستی که به کامنتها نگاه میکند اطمینان دارم که نگاه برابر دارد و کارش از سوی 5 نفر دیگر باز بینی میشود. ولی اشتباهات انسانی ست و گاه پیش میایند. * هدفم از توضیحات این است که خوانندگان در مورد مدیریت سایت اندکی شناخت داشته باشند و برداشت نزدیک به واقعیت یا واقعی داشته باشند. خوش و خرم باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

.من ترجیح میدهم بیش از این وارد اینگونه مباحث ارتجاعی (از باب حقوقی) که فلان مردم کی‌ پا به سرزمینی گذارده اند نشوم( با اینکه به راحتی امکان رد تفکرات شما وجود دارد).همانطور که گفتم اینکه چه کسی‌ در چه تاریخی وارد سرزمینی شده به هیچ عنوان اهمیتی در حقوق شهروندی او ندارد همچنانکه هر کسی‌ چند سال در یکی‌ از کشور‌های غربی زندگی‌ کند به راحتی‌ توان کسب تابعیت آن کشور را خواهد داشت با حقوق برابر با ساکنان آن سرزمین. اما نمی‌دانم که معتقدان به ناسیونالیسم منطقه ای و حاشیه ای مثل شما و همتباران آذری من به چه علت میپندارند که اگر تاریخ خودساخته و منفک شده خود از دیگر ایرانیان رو بیشتر به عقب ببرند دارای

نوشته شده توسط: Anonymous

سالهاست خدمت سربازی سدی برای پسران است شما برابری طلب ها چرا ساکت هستید؟ 3 میلیون سرباز غایب بخاطر نرفتن به سربازی از حق ورود به دانشگاه و استخدام در ادارات و دریافت گواهینامه و گذرنامه محروم هستند و سن خیلی از آنها به 37 سال رسیده است چرا اعتراض نمی کنید؟ در جامعه ای که مرد باید خرج زندگی را بدهد و مهریه و نفقه بدهد چرا باید زنان بیشتر دانشگاه و ادارات را در اختیار داشته باشند؟ رحم و انصاف هم خوب چیزی است. همه یک چیزی یاد گرفته اید که حق زنان را خورده اند و جامعه ما مرد سالار است و مدام هم همین حرفهای دروغ و تو خالی را تکرار می کنید و کسی هم جرات ندارد بگوبد بالای چشمتان ابروست. حق شما را در سربازی هم خورده اند چرا مثل نروژ زنها نباید سربازی بروند؟!!! اگر در اینترنت سرچ کنید سایتهایی درباره حقوق مردان می بیند چون مردان دیگر فریب مظلوم نمایی زنان را نمی خورند.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای شاملی، چنانکه پیش از این هم در گفتگوی دیگری یادآور شدم، معنی واژه "ملت" در فارسی امروز برابر با "nation state" انگلیسی، به بیان دقیق تر "دولت ـ ملت" یا "کشور ـ ملت" است، که همانا گروهی انسانی است که دارای سرزمین و حکومتی مشترک هستند. در ترمینولوژی حقوقی دکتر جعفری لنگرودی در تعریف "ملت" می خوانیم:" گروهی از افراد انسانی که بر خاک معینی زندگی می کنند و تابع قدرت یک حکومت می باشند." داریوش آشوری می گوید: " ساختار سیاسی و اقتصادی دولت - ملت بهتر از هر چیز دیگری می تواند مفهوم ملت را تعریف کند." آنچه شما در این نوشتار "ملت" نامیده اید، در فارسی امروز "قوم" یا "خلق" نامیده می شود، که البته این دومی گاهی مسامحتاً بجای "ملت" هم به کار می رود. اینکه شما به واژه های جاافتاده علمی معانی نادرست نسبت دهید، تنها از ارزش علمی نوشته شما می کاهد. امروز در هیچ گفتگوی جدی سیاسی از عباراتی چون

"ملت فارس"، " ملت لر" و مانند اینها استفاده نمی شود. "ملت آذربایجان" عبارت درستی است، زمانی که شهروندان کشور جمهوری آذربایجان مورد نظر باشند، چرا که اینان هم سرزمین و هم حکومتی مشترک دارند. اما "ملت فارس" وجود ندارد، زیرا حکومتی بنام فارس موجود نیست. به همین ترتیب مردم آذری ایران، نه یک "ملت"، بلکه یک "قوم" یا یک "خلق" هستند.
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

فاشیست خوش چهره عزیز آقای اردبیللی، تمامی کامنتهای شما منتشر شده اند. منظورتان کدام کامنت است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا پیام مرا چاپ نکردید فاشیستهای خوش چهره

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز اولا این دروغ تاریخی که عربها بعد از اسلام به منطقه عربستان ( خوزستان ) مهاجرت کرده اند قدیمی شده ومربوط به تبلیغات پان آریایی و شوینیسم دوران پهلویهاست عربها ازهزاران سال قبل از اسلام در این منطقه ساکن بوده اند و نویسندگان معتبری همچون طبری و مسعودی و گوستاولوبون و ادوارد براون و حتی کسروی نیز از این امر یاد کرده اند ثانیا اینکه نوشته اید که قبل از دوران پهلوی کسی به بحث یک دولت - یک ملت اهمیتی نمیداد آیا اجرای طرح نژادپرستانه یکسان سازی همه ملل ایران اعم از ترک و کرد و عرب و بلوچ و ترکمن وغیره که در حدود نیمی ازجمعیت کشور را تشکیل میدهند ونابودی فرهنگ و آداب و رسوم وزبان آنها و مسلط ساختن زبان وفرهنگ فارسی بر آنها یک ارزش است ؟ تغییر اسامی قدیمی شهرها ومناطق و تبدیل آنها به فارسی آنهم در مناطق عرب نشین و ترک نشین وکردنشین هم جزیی از این طرح بود که برای موجه جلوه دادن آن

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار گرامی، با تشکر از توضیحات شما و از اینکه وقتتان را برای این توضیحات گذاشتید. در مورد "دیالوگ" کاملا با شما موافقم و خود منهم از "جدل" یا Polemik بیزارم. برای نمونه بارها کسانی از کامنت گذاران به اسم من "رازی" بند کرده اند و از من توضیح خواسته اند چرا آنرا به شکل راضی یا راظی یا راذی نمی نویسم. من می دانم که در پشت چنین سؤالی هیچ گرایشی به یافتن حقیقت نیست، پس خودم را درگیر آن نمی کنم. زیرا اینکه من چه جوابی به این سؤال بدهم، تغییری در ادامه دیالوگ ایجاد نمی کند، مثلا اگر من اعتراف کنم که خط فارسی ناقص است یا زبان فارسی الکن است، نتیجه منطقی آن چیست؟ آیا از این به بعد دیگر نباید از این خط و این زبان استفاده کرد؟ آیا چنین چیزی در کوتاه مدت امکان پذیر است؟ پس با نگاه به اینکه سؤال کننده هر منظوری می تواند داشته باشد بجز روشنگری، من از چنین بحثی اجتناب می کنم. زیرا هدف آن دیالوگ نیست

فقط ادای یک مونولوگ تخریبی است. پس حرف شما را دربست می پذیرم که شرکت در دیالوگ فقط وقتی الزامی و یک "باید" است، که "دیالوگ" واقعا "دیالوگ" باشد و قصد جدل نداشته باشد. ولی تا جایی که به "خط" و "سو"ی اعضای مدیریت مربوط می شود، هیچ انسانی بدون خط نیست و نباید باشد. مسئولیت اجتماعی خوه نا خواه "خط" و "سو" را هم پیشاپیش تعیین می کند. حالا اینکه این خط و سو تا چه اندازه در قضاوتهای فرد نقش داشته باشد، مربوط می شود به احساس و مسئولیت و تعهد اخلاقی او. یک قاضی می تواندطرفدار تیم آبی باشد، ولی هنگام قضاوت در باره طرفداران تیم قرمز باید تنها و تنها قانون را ملاک قرار بدهد. قاضی نسبت به تیم آبی "بی طرف" (بی سو) نیست و ای بسا آرزویش این باشد که نتیجه به نفع تیم آبی تمام بشود، ولی تعهد اخلاقی و وجدان کاری باعث می شود که او در هنگام قضاوت فقط به قانون پایبند باشد. نکته دوم جهتگیری کلی سایت ایران گلوبال است. من چند بار برداشت خودم را در اینباره نوشته ام و گفته ام چنین به نظر می رسد که جهت گیری کلی این ساید بسمت نشر مطالب جنجالی برای بالابردن تیراژ باشد. البته این آن چیزی است که "به نظر می رسد"، واقعیت می تواند چیز دیگری باشد. (بحث Schein و Sein در زبان آلمانی). آنوقت مسئول سایت با تمام بی طرفی اش نمی تواند بر خلاف این جهت گیری کلی حرکت کند. در اینجا است که "خط" و "سو" معانی دیگری پیدا می کنند. یک نکته دیگر در این رابطه به تعریف از "ما" و "آنها" برمیگردد. یک مسئول سایت هرچقدر هم که بی طرف باشد، خواه و ناخواه با برخی از نویسندگان همذات پنداری می کند و با برخی نه! این پدیده ریشه در ناخودآگاه انسان دارد و الزاما انتخابی نیست. البته من می توانستم با نمونه های مشخص در این مورد بحث کنم، ولی به نظرم رسیدن به یک نتیجه مشترک یا یک Konsens مهمتر از باز کردن بحثهای کهنه باشد. شاد و موفق باشید
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقای ناسری گرامی، من فقط مسؤل کامنتها هستم و در زمینه مقالات مسؤلیتی ندارم. تا آنجایی که من اطلاع دارم مدیریت سایت بدون توافق با نویسنده مقالات تغییری در متن اصلی نمی دهند مگر اینکه موردی استثنایی پیش بیاید. ***** من در مورد اینکه اشتباهات در متنی که آقای کرمی آورده اند، نمی توانم قضاوت کنم و از آنجایی که اصل بر برائت است، آنها را اشتباهات تایپی می نامم تا زمانی که خلاف آن ثابت شود. من به خواست شما و وظیفه خودم عمل کرده و تصویر متن اصلی و خود متن اصلی را منتشر کردم و امیدوارم که این بحث شما و دیگران با آقای کرمی به نتیجه مثبتی برسد. من شخصا در این بحث دخالتی نمی کنم و اگر هم خواستم نظرم را بنویسم لباس مسؤلیت کامنتها را کنده و با نام اصلی خودم خواهم نوشت.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقای کرمی گرامی، لطفا پای مرا وسط نکشید زیرا تنها مسؤلیت من همین کامنتهاست. من این کامنت شما را هم منتشر کردم و امیدوارم که این بحث در جایی به پایان برسد. فقط نمی دانم که اگر چنگیزخان مغول و یا شاه اسماعیل صفوی و یا... «هم تباران» کسی جنایت کرده اند، چرا باید آقای ائلیار و یا آقای ناصری باید معذرت خواهی بکنند؟ مگر هر کسی مسؤل اعمال خودش نیست؟ مگر شما به خاطر جنایات «هم تباران» خودتان باید معذرت خواهی کنید؟ بحث در مورد یک متن و ترجمه آن چه ربطی به «پاکسازی قومی یک و نیم میلیون مردم ارمنی» و یا «50 هزار مردم کرد ایرانی تبار» دارد؟ ********* شما می توانید متن کامنت خود را برای آقای توکلی بفرستید اگرچه ایشان به احتمال زیاد آن را خوانده اند و از آن اطلاع دارند. من هم متن را همزمان و اسشتثنائا در اختیار مدیریت قرار خواهم داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

فکر میکنم بد نباشه کمی از این کره ی خاکی فاصله بگیریم و ازدور نگاهی به ان بیاندازیم وبعد

ببینیم هنوز هم پرداختن به هویت ترک و عرب و فارس دارای معنی خواهد بود یا نه؟ ایا اگر-

انسان ۵۰۰ سال اینده را درنظر بگیریم که مرزهای زمینی را پشت سر گذاشته و با نخستین -

دشمن فرازمینی روبرو شده هنوز انسان از هویتهای جغرافیایی , ملی قومی ,مذهبی ,... استفاده

خواهد کرد ؟ اگر به سرعت پیشرفت دانش وتکنولوژی توجه بکنیم و چشم انداز اینده را متصور

بشویم ایا در اینده ای نزدیک که بشر ساکن کرات دیگر خواهد شد و با مشکلات کیهانی مواجه

خواهد شد,هویت انسانی خواهد داشت یا فارس و ترک وعرب؟ به مشکلات بشرعصر ماچگونه

نگاه خواهد کرد؟ شما, به مشکلات ۱۰۰۰ سال پیش چگونه نگاه می کنید؟ ایا این اتلاف وقت و

انرژی و جان انسانهای ارزشمند عصر کنونی ما که می توانند

دانش و استعداد , همت وغیرت خود را در جهت عشق و همزیستی و سازندگی بکار برند نخواهد بود؟

پاسخ مشکلات انسان عصر حاضربه نظر من جز محبت و همکاری نخواهد بود.

به امید روزی بهتر وشادتر برای تمامی دوستان.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" پان فارسیسم ملغمه‌ای فراتر از بیسوادی و بی‌ شعوری است """ پان فارسیسم قصد حذف جهانی‌ را دارد که از نظر اقتصادی / توسعه، جغرافیا ئی و علمی‌ بر جهان فارس و دنیای فارس در همه حیطه‌ها برتری دارد، پان ترکیسم قصد حذف کسی‌ را ندارد و هویت خود را بر مبنای حذف فیزیکی‌، تحقیر و نفی غیر بنا نه نهاده، ولی‌ پان فارسیم دقیقا بر روی این پارامتر‌ها خطوط کلی‌ خود را ترسیم کرده است، با بیداری ملی‌ در جهان ترک و عرب، رستاخیز هویتی را شاهد خواهیم بود، در حالیکه با خروج نیروهای ناتو از افغانستان در سال آینده، موج جدیدی از مذهب افراطی از شرق ایران، افغانستان و تاجیکستان جهان فارس را وارد "" عصر تاریکی "" دیگری خواهند کرد. راستی‌ گویا ایران بیشتر از ۱۲ میلیون بی‌سواد دارد، جامعه فارسی‌ که یک نظریه پرداز ندارد، میدان را به نظریه پردازانی با افکار پوسیده، گندیده خواهد باخت تا سیر قهقرائی این جامعه تکمیل شود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آقای کرمی گرامی، بخاطر مسئولیت سایت دربرابر خوانندگان، دو مسئله را درمورد ترجمه شما مطرح کردم:1- نقل دقیق فاکت، که لازم است رعایت شود.2- ترجمه دقیق فاکت -بدون کلمات حاشیه یی و تفسیرها. ممنون که به قسمت اول پاسخ مثبت داده اید. در مورد اشکال دوم می توانید دو ترجمه از پارگراف بیاورید : الف- بدون واژه های اضافی و تفسیری؛ ب- با کلمات اضافی و تفسیری. قضیه حل میشود.دیگر اینقدر سر اینگونه موضوعات وقت کشی نمیکنیم. یا اگر دوست دارید تنها همان شکل ب باشد- بگذارید بماند. از دوستان درگیر در بحث خواهش میکنم در صورت توافق دیگر موضوع را کش ندهیم که وقت کشی ست.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای تجلی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
پدر بزرگ امثال شما کسروی بود و پسرش طباطبایی و نوه اش جنابعالی. که نژاد من درآوردی آذری را جایگزین کلمه مقدس و زیبای تورک کرد. شما 40 میلیون نفر را بی ریشه حساب می کنید در حالیکه ریشه خود شما ترکیبی از عرب تورک و هندی می باشد توعددی نیستی که برای آذربایجان تعیین نژاد بکنی آذربایجان تورک بوده و تورک خواهد ماند ومطمئنا با فداکاری من و سایر تورکها بزودی کلمه تورک به مقدس ترین کلمه و افتخار آورترین کلمه برای ملت بزرگ آذربایجان خواهد بود در آن موقع جنابعالی در کار ملاعمر عزیزت در افغانستان بای بای خواهی نمود نژاد شما افغانی مهاجر می باشد.
از طرف یک تورک عصیانگر بر علیه سیستم فاشیست و نژاد پرست آریایی و فارسی

نوشته شده توسط: Anonymous

اهدا نشان، به آقای سید جواد

در کشور های اروپائی از جمله در کشور آلمان، سالانه جوایزی در زمینه های مختلف نسبت به رفتار و اعمال بشر دوستانه و خیر خواهانه، و یا آثار هنری، علمی شهروندان به آنها اعطا میشود. البته در کنار این نشانها، نشانهائی نیز در زمینه تنقید و نکوهش رفتار ناشایست افراد و یا دولت مردان خشن، نسبت بمردم جامعه، در نظر گرفته میشود، که بصورت سمبلیک نامگذاری، و به فرد مورد نظر اهدا میشود. برای نمونه " آقای " اشتفان ماپپوس" که قبلا نخست وزیر ایالت "بادن وورتمبرگ" بود، در مورد تغییر، و باز سازی ایستگاه راه آهن مرکزی شهر "اشتوتگارت"، که مردم با تغییر ساختمان آن مخالف بودند، و در جریان در گیری نیروهای پلیس با مردم شهر، تعدادی از شهروندان زخمی شدند، بهمین جهت برنامه طنز تلویزیون Extra 3 NDR آلمان، در تقبیح و انتقاد از رفتار خشونت آمیز آقای نخست وزیر، نشان " باطوم طلائی" را بعلامت سرزنش و تنقید خشونت، بوی اعطا نمود. در اینجا جا دارد که ما نیز بخاطر دهن دری و توهینهای بیشرمانه عنصر ضد ترکی مثل آقای "سید جواد طباطبائی" نسبت به ملت آذربایجان، از این تاریخ به بعد، نشان " مانقورد" را به وی اهدا، و او را به این لقب ضد خلقی، یعنی "مانقورد تمام عیار" مفتخر کنیم. تا باشد که خود فریبی، دهن دری، از خود بیگانگی و توهینهایش نسبت به خلق آذربایجان،در خاطر میلیونها آذربایجانی فراموش نشود. و نامش در لیست مانقوردهای وطنی باقی بماند.
نوشته شده توسط: Anonymous

بیسوادی و کم فهمی این حکومت، افراد دیگر را به این باور رسانده که با خواند چند کتاب و حفظ آنها بسیار فهیم و همه چیز دان شده اند، و باسوادترین فرد هستند، چرا که خود را با افراد این حکومت مقایسه می کنند!!

نوشته شده توسط: Anonymous

شما درپیام اولتان خطاب به آقای کرمی نوشتید:""من در ادامه این اشتباهات را «اشتباهات تایپی» نامیده ام. به این ترتیب اتهامی را که به من وارد می کنید، ناوارد می دانم. ""لطفآ به نوشته ائلیارمراجعه کنید وجواب دهید آیا آیا جاانداختن بعضی کلمات حد اقل دردومورد ونوشتن کلمات خودی وزاید وغلط ازنظر دستوری درسه مورد(پیام آخری بنده راکه هنوز درج نشده ودراختیارشماست،بنگرید)آیا اینها راشما اشتباهات تایپی مینامید؟این وظیفه شما ومسئول مقالات است که بجای پاراگراف آلمانی غلط .... ،پاراگراف اصلی خودصفحه 48 که برایتان فرستادم ، رابگذارید.تا بحث غلط وتحریفی بودن ترجمه هم موردبحث قرار گیرد.از8 عدد اشتباهات وتحریفات وجعلیات فقط دوعددمیتواند اشتباه تایپی باشد 6 عدددیگردلالت بر بی سوادی،عدم مسئولیت پذیری ونا راستی بانوشته ماتیاس کونتچل بوده است.لطفآ ازاشتباهات تایپی بجای تحریفات وجعلیات پرهیز کنید.باتشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

بازهم سماجت،لجاجت درکم فهمی وکم دانی ،پافشاری درتحریف وجعل وناراستی درنقل قول دیگران!آقای کرمی هرپیامی که مینویسیدبیشتردرمنجلاب دروغ وکذب،جعل وتحریف فرومیروید.سعی نکنیدباترکباروکم سوادی و...بحث رامنحرف کنید.اولین ومرکزی ترین سئوال اینست که صفحه 48 کتاب ماتیاس کونچل را هم شما وهم مدیریت دارند،چرااصل پاراگراف بدرستی ازهمان جا نقل نمیشود؟درهمین مقاله ی ِ آقای ِ ائلیارازشماره 1 تا شماره اغلاط،تحریفات وجعلیات شما نشان داده شده است.شما موظفید به تک تک این تغییرات جواب دهیدهمانطوریکه قبلآ نوشتم شماره 1 وشماره 7 میتوانداشتباه تایپی باشدولی شماره 2 اشتباه گرمری وعدم آگاهی شما ازصرف بعدازحرف تعریف معین مذکراست.شماره 3 بازهم اشتباه وغلط گرامری است که نشان میدهد شما فرق داتیو وآکوزاتیورانمیدانید.شماره 4تحرف وجعل ودستبرد درنوشته است شما کلمه زاید «هویتیگن» رابجای کلمه ی «استپن»اصل پاراگراف گذاشته اید.

شماره 5 بازهم یک غلط گرامری است که نشان میدهدشما صرف حالت مالکیت رادرآمانی نمیدانید.شماره 6بازهم غلطبزرگ گرامری است که فعل درآخر جملات بی ساتس آلمانی قرارمیگیرداینجا که شما فعل زاید«هابن-هبن»را آورده ایدکما دراصل نوشته است ونشان میدهد جمله تما نشده است .جناب ماتیاس بدرستی درآخرجمله «هابن-هبن»راآورده است.شماره 7حرف ان آخرکلمه افتاده،میتواند استباه تایپی باشد.شماره 8کلمه «استتس=همواره»باجعل وتحریف حذف شده است .آقای کرمی خوب توجه کنیدودست ازمغلطه بردارید.ترجمه هم بهترازاین نیست وجناب ائلیاربدرستی نوشته است که:"". روشن نیست چرا چنین بلایی سر آنها آمده است؟ تقریباً 8 اشکال در متن وجود دارد که آنرا غیر قابل استفاده نموده است""این هم متن جعلی وتحریفی شما باشماره کذاری 8 گانه !


Ich, Dariush1, der Groß König2, der König der Könige aus arischem Stamme…. Diese Zeilen ließ Darius, einer der Begründer des Persischen Reichs, vor gut 2500 Jahren in einem3 Fels hauen. Für die Iraner ist die arische Herkunft kein Mythos, sondern ein Tatbestand, der bis in die Vorgeschichte zurückverfolgt werden kann. Den Archäologen zufolge soll die nomadische Gruppe der Arier vor 4000 Jahren von den heutigen4 westlich des Ural5 nach Indien und vor 3000 Jahren in den heutigen Iran gezogen sein. Kein Wunder also, dass die Iraner die europäische Bezeichnung Persien nie übernommen haben6, sonder/7.ihr Land ( )8 als Land der Arier(= Iran) bezeichnet haben.

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

مسئول گرامی، کامنت ها در سایت ایران گلوبال، درود بر شما، خسته نباشید،..● اگر مطلبی را که در اوّل کامنت آورده ام توهین هست، پوزش میخواهم،... امّا این جملات پیشنهاد هم به مسئولین سایت هست، که به فرهنگ گفتگو و چگونگی دیالوگ در عرصه های مختلف توجه کنند، ● ببینید من اشتباه تایپی بسیار ساده و معمولی کرده ام و چند بار پوزش آنرا خواسته ام، از همکاران شما و هم تباران آنها چنان سروصدایی راه انداخته اند، تو گویی دُزدی جنایتکار را گرفته اند، و تلاش بر آن دارند که کلأ موضوع را لوث و بی اعتبار کنند،

● همین مردم تُرک تباری که "یک ونیم میلیون" از مردم ارمنی را پاکسازی قومی کرده اند، و تاکنون حتّی یک پوزشی هم نکرده اند، 50 هزار نفر مردم کُرد ایرانی تبار را کشته اند، عین خیالشان نیست، ولی این دو اشتباه تایپی ما را از جنایات گذشهء خودشان برجسته تر کرده اند، با چنین مردمانی با این فرهنگ در یک جغرافیا بسر بردن فاجعه به بار آورده و خواهد آورد. ●من در فرصت مناسب آن کامنت (قبلی) را برای آقای کیانوش توکلی میفرستم تا به این فرهنگ در سایت پایان داده شود، و یا اگر شما لطف کنید برای سایر مسئولین سایت بفرستید، سپاسگزارم
نوشته شده توسط: Anonymous

آقا ی شاملی گرامی، شما مرتب از <دولتمداری فارسی> صحبت میکنید و مینویسید: <دولت موجود در ایران دولت هیچکدام از ملتهای غیرفارس ساکن در ایران نیست.>. من سؤالی از شما دارم: حالا که روحانی بر سر کار آمده، شایع است که میخواهد کار هر منطقه را به ساکنین آن بسپارد. حال بیایید فرض بگیریم که زوحانی به این وعده خود وفا کنید و بگوید که تمامی مسؤلین مناطق از ساکنین همهن منطقه و با انتخاب اهالی آن منطقه باشد. در اینصورت از تمامی مردم ایران، از ترک و کرد و بلوچ و لر و عرب... در این دولت و با انتخاب همان مردم شرکت خواهند داشت. سؤال من ازن است که آیا در اینصورت، دولت (و نه حاکمیت جمهوری اسلام) از آن تمامی ملیتها خواهد بود یا نه؟

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی، من مطلب بالا را با کمی ائدیت و بدون اسم شما در لینک پایین قرار دادم.

http://www.iranglobal.info/node/21411

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقای کرمی گرامی، من بخش اول کامنت شما را نقطه چین کرده و منتشر کردم تا از ادامه بحث جلوگیری نشود. لطفا در نوشتن کامنتها دقت کنید زیرا برای من تفاوتی نمی کند که کامنت نویس چه کسی است. من حتی اگر اعضای مدیریت هم کامنت توهین آمیز بنویسند، عدم انتشار می زنم. از این به بعد اگر کامنت توهین آمیزی داشته باشید، نقطه چین نخواهد شد بلکه عدم انتشار خواهد خورد.

نوشته شده توسط: Anonymous

این گفتگو نخست در نشریه وزین مهرنامه منتشر شده. بعد این یا آن سایت آن را با ذکر منبع انتشار داده.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی، ادامه کامئنت قبلی::: دارند؟ پارامترهای بنیادین تشکیل دهند ملت فارس، "هویت ملی فارسی" است که هیچ ملت دیگری نه در ایران از آن هویت برخوردار نیست. "زبان مشترک فارسی" آن اشتراکی استکه هیچ ملت د یگری در ایران از آن هویت زبانی برخوردار نیست. "سرزمین مشترک فارس یا فارسستان"، آن اشتراکی ایست که هیچ ملت دیگری این اشتراک را نیز ندارد. "هویت تاریخی مشترک فارسی" که هیچ ملت دیگری آن تاریخ را تاریخ خود نمیداند. چون تاریخ خاص خود را دارد. "روح ملی مشترک فارسی" اشتراک دیگریست که هیچ ملتی دیگری در ایران به این روح و آرمان مشترک سیاسی انطباق ندارد. حمایت مطلق از "دولتمداری فارسی" (منظور حاکمیت جمهوری اسلامی نیست، منظور دولت است) در ایران تنها وتنها از آن نخبگان و ملت فارس در ایران است. دولت موجود در ایران دولت هیچکدام از ملتهای غیرفارس ساکن در ایران نیست.

باز هم میگویم مقصود دولت است و نه حاکمیت جمهوری اسلامی. و دقیقا به همین علت است که برای احراز برابری سیاسی در ایران ملتهای غیرفارس نیز باید که دولت خود را در منطقه ملی خود داشته باشند و با همکاری این دولتها با همدیگر دولت سراسر ایران را بصورت دمکراتیک بنا نهند. شما در کامئنت هاتان از همه این پرامترهای تعیین کننده مشترک در گذشته اید و تنها اشتراکات فرهنگی (عادتها و سنتها و موسیقی مشترک فارسی) را برای تحریف در اصل تعریف ملت و پارامترهای تشکیل دهنده آن زیر سوآل برده اید. کمی کمتر از یک ملیار مسلمان سنی مذهب در جهان وجود دارد. اما میتوان گفت که مسلمانان سنی جهان یک ملت هستند؟ دین جزو پارامترهای مشترک در تعریف ملت تلقی میشود. اما اصل و اساس نیست و حتی پارامتری قابل تغییر است. موسیقی مشترک نیز چنین است. اشتراک در آلات و یا دستگاههای موسیقی بادیگر ملتهای این ملت (فارس) را با آن ملت (ترک) تبدیل نمیکند. بنابراین ملتهای در عرصه عادات و سنن، در عرصه موسیقی، در عرصه دین و مذهب اشتراکاتی دارند. اما اشتراکاتی اساسی در توضیح و تشکیل ملتها نقش بازی میکنند بسیار پراهمیت هستند. در ایران نیز "هویت ملی مشترک"، "زبان ملی مشترک"، "سرزمین ملی مشترک" و "تاریخ ملی مشترک"، "روح ملی مشترک" پایه های اصلی تعریف ملت در ایران را تشکیل میدهند. والبته در ادامه این پارامترهای "دین مشترک"، "فرهنگ مشترک" و... نیز به این اشتراکها می افزاید. حتی گاه "دین" نقش اساسی تری در تکوین ملت بازی میکند. اتفاقی که در یوگسلاوی سابق رو نمود و یوگسلاوی را به چند کشور مختلف تقسیم کرد.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی، مثل اینکه تحمل ندارید صبر کنید. حتما بایستی مسئله را به مباحثه بی انتهای در عرصه شخصی بکشانید و کامئنت پشت کامئنت بنویسد و از من هم انتظار داشته باشید که سکوت کنم. تازه من از گریزهای شما به عرصه شخصی تا حد ممکن درمی گذرم که نوشته ها از موضوع خارج نشود. با این احوالات باز هم دو کامئنت طولانی نوشته اید. ولی من به دو کامئنت نهایی شما اصلا نمیپردازم. لطفا مسئله را به لجبازیهای غیرلازم نکشانید.
اما در مورد پرسشهایتان: پرسش اول شما: آیا منظور شما این است که غیر فارسها (کردها، آذربایجانیها، بلوچها و ...) نوروز را جشن نمی گیرند و این عید مختص فارسها است؟. پرسش دوم شما: آیا مراسم تاسوعا و عاشورا در آذربایجان و لرستان و در میان اعراب شیعه (حتی در عراق) برگزار نمی شوند و مختص فارسها هستند؟ پرسش سوم شما: اگر همین پارامترهای ارائه شده از سوی شما را معیار بگیریم، اشتراکات آذربایجانیها با

فارسی زبانها بیشتر از تفاوتهایشان نیست؟ درباره موسیقی مشترک فارسی هم این پرسش را مطرح کرده اید که دستگاههای موسیقی فارسی نیز با دستگاههای موسیقی آذربایجانی یکی است.
در پاسخ به پرسشهای فوق شما من باز یک نقل قول از نوشته می آورم و در چند جمله به بعضی اشتراکات میان ملیتهای ساکن در ایران را توضیح خواهم داد و روشن خواهم کرد که پرسشهای شما با اصل تعریف و توضیح من از پارامترهای مشترک ملت فارس در ایران در تعارض نیست. من نوشته ام که: "پارامترهای مشترکی که جمعیت فارس در ایران را با استانداردهای جامعه شناختی و حقوقی امروز به یک ملت تبدیل میکند؛ هویت مشترک ملی فارسی، یعنی فارس بود، زبان ملی و مشترک فارسی، سرزمین ملی و مشترک فارس (فارسستان)، تاریخ مشترکی فارس که از هخامنشیان آغاز میگردد، عادات و سنن مشترک فارس (عید نوزوز، مراسم عاشورا و تاسوعا، ازدواج و طلاق و مراسم عزاداری و...)، موسیقی مشترک فارسی، ادبیات مشترک فارسی، غذاهای مشترک فارسی، سینمای مشترک فارسی و بالاخره دولت مشترک فارسی (مقصود دولت است و نه حاکمیت جمهوری اسلامی) و باز مهمتر از همه روح مشترک ملت فارس که در مجموع در جهت منافع ملت فارس عمل میکند."
آنچه که فوقا نوشته ام ویژگیهای و پارامترهای مشترک "ملت فارس" در ایران را تشکیل میدهند. من ننوشته ام که در کشور ملت دیگری عید نوروز را جشن نمیگیرد. اشاره کرده ام که بلوچها و عربها عید نوروز را جزو اعیاد خود نمیدانند. من نگفته ام که بخش عمده ایی از مردم عراق که شیعه هستند مراسم شیعه ها در ایران را ندارند. من نگفته ام که مشترکاتی میان دستگاههای موسیقی آذربایجانی و فارسی وجود ندارد. من تنها و تنها پارامترهای مشترک تشکیل دهنده ملت فارس را نوشته ام. ملتهایی در آمریکای لاتین هم کاتولیک هستند و در اروپا هم ملتهایی کاتولیک هستند. آیا میتوان از این اشتراک به این نتیجه رسید که ملتهای آمریکای لاتین با کاتولیک های اروپایی یک ملت را تشکیل میدهند، تنها به این خاطر که دین مشترک
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

کاربر گرامی ... آقای... آ.ائلیار .................................................... ●....شما با نوشتهء "حاشیه بر یک ترجمه" هیچ کمکی به بحث که نکردید، تازه کم ظرفیّتی و قشری نگری و احساسی برخورد کردن افرادی از مسئولین سایت، و ضعف در رهبری سایت ایران گلوبال را به نمایش گذاشتید که طبعأ صدمه بر این سایت وارد خواهد کرد، ● آن چیزی که من تا کنون از شما دیده ام سوءِ استفاده از موقعیّت مسئولیّتی خود بسود تُرک تباری و بیان اظهارات بازار زرگری در سایت ایران گلوبال است. ● من مسئولیت اشتباهات تایپی که در محتوا و امر حقوقی و حقیقی این مطلب ذره ای تآثیر ندارد را پذیرفتم. امّا کوچکترین خطایی در امر ترجمه نمی بینم و هر گونه ادعای شما را مردود میشمارم ●

● کم کم به شک و تردید افتاده ام که نکند کسانیکه کُد ویرایش سایت را دارند، برای جلوگیری از آشکار شدن واقعیّتهای تاریخی ایران، در متن مطالب مقاله دستکاری میکنند !؟.● اسم داریوش در زبانها و در ادبیّات مختلف در اشکال مختلف نوشته شده است، در همین زبان آلمانی در کتابی دیگر، داریوش راDarios و به اشکالی دیگری هم نوشته است، درک اشکال مختلف این نام برای همهء خوانندگان مشکلی ایجاد نخواهد کرد و در محتوا بی اثر خواهد بود. ● داریوش در کتیبه های هخامنشی، " داری وَوُش" یا دارَی وَاُوش، به زبان بابلی دِریاووش، به زبان مصری در کتیبه های مصر "اُتریوس یا تاریوش" نویسندگان یونانی مانند هرودت و اِشیل و غیره" دارِیُس " در تورات(کتاب عزرا، باب پنجم) داریوش و "دریاوِش"، مورخین رومی مانند کنت کورث و کُرنَلیوس نِپوس " داریوش" در زبان پهلوی "داریو" و مورخین قرون اسلامی 5 نام دیگر بر نامهای بالا اضافه کرده اند. بنا بر این اینجا هدف نام داریوش بوده است و نه موضوع تاریخی و سیاسی و حقوقی این مطلب 2- شما نه اینکه بر زبان آلمانی بالاتر از سطح روزمره تسلط ندارید، واژه های زبان فارسی را هم نمی شناسید، ● شما وازهءِ آلمانی Steppe (n) را "جلگه" معنی کرده اید، در صورتیکه جلگه به زمین و مساحتی نسبت داده میشود که به ساحل و به آب دریایی برخورد و منتهی شود، به عبارتی دیگر آنجا که اب و درخت و سبزه و سایر گیاهان دیگر هست، ساحل هست و در آلمانی die Ebene نام دارد ● ولی دقیقأ واژهءّ Steppen (دشت و صحرا) در بسیار جهات مخالف جلگه هست. شما وقتی معنی این دو اسم و دو واژهء ساده آلمانی و فرق بین جلگه و دشت و صحرا را بلد نیستید، چطور میتوانید واژه های حقوقی و کارشناسی ظریف مانند Tatbestand , و سایر مفاهیم باستان شناسی و معماری با پرنسیپ های سلسله وار و زنجیر وار آنرا درک کنید.● ترجمهء شما در حد فاز اوّل تا دوّم برای آموزش زنان خانه دار ( توهین به زنان نیست) خارجی در آلمان است. ● شما در ترجمهء مارگیری بی روح و رمق خود این متن را از جنبهء علمی و آکادمیک خارج و آنرا از یک واقعیّت به حوزهء گمان و خیال هدایت کردید، ولی در همین ترجمهء نیم بند ابتدایی شما بازهم تمامی تمامی امور حقیقی و حقوقی برای وابستگی و سرزمین ایران به ایرانی تباران ( آریایی ها)، شناخته شده است. از این گذشته شما حتّی معنی همان Fakt خودتان را که برای Tatbestand را آروده اید نفهمیده اید، کلمات هم معنی Fakt کم نیستند از جمله: Tatbestand/ , Grundwahrheit / Tatsächlichkeit / Realität,/ Wirklichkeit,/ Gewissheit/ و غیره، ...که همه از یک واقعیّت و حقیقت اثبات شده، حقیقی و حقوقی و قانونی تأکید دارد. در زیر فقط یک تعریف ساده از Tatbestand می آورم، و از کسانکیه با زبان آلمانی آشنایی بیشتری دارند، خواهش کنید که آنرا برای شما ترجمه کنند. اعمال شما تُرک تباران به مانند ریختن قطره ای اب بر فولاد گداخته است، Tatbestand = Vorliegen bestehenden Tatsachen, die eine Rechtsfolge auslösen از چپ با راست بخوانید.

نوشته شده توسط: Anonymous

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود ...ولی چرا یه آیت الله بود که صدها فک و فامیل مثل خودش ظالم و قاتل و پست بیسواد و مفت خورداشت واز هزار و چهار صد سال پیش آمده وارد قرن بیستم و بیست و یکم شده بود تنها هنری که داشت هنر دروغ گفتن و چرند گفتن و قصه گوئی و هرزه گوئی بود که می تونست با این هنرهاش خیلی ها بی سوادان و بی شعوران رو رومانند بادکنکی بادشون کنه که احساس بزرگی و دلاوری ووحشیگری و رابین هودی بهشون دست بده !! میلیون از مردمان کشوری که در آن لنگر انداخت از دریافت آب گاز برق مجانی بودن خوشحال بودن ....چقدرازکیسه های پول فروش نفت خوشحال بودن که هر روز دم درب منزل تحویلشون ...چقدراز قلدر بودن و فحاشی کردن به غربی ها لذت می بردن...چقدر از گرفتن یارانه ها خوشحال بودن....چقدر نفت سر سفره شان آمد...چقدر ها در زندان اوین "گوانتانامو امپریالیست برده گر" کشته و شکنجه شدند..

بنابه گفته علیل خامنه ای حماسه شروع شده ....این حماسه همون فقر و نداشتن غذا و دارو و... و بعنوان جازه انقلابی بودن تریاک و فحشا و قتل های خانگی و دزدها و زورگیری ها برای همون کسانیکه که در خیابون ها پرچم های کشورها رو یکی بعد از دیگری میسوزندن و فحاشی میکردن !!
نوشته شده توسط: Anonymous

متاسفانه درپیام قبلی تیترمقاله ائلیارگرامی رااشتباه نوشتم.تیترمقاله""حاشیه بر یک ترجمه"است ونه چیز دیگری

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول محترم پیامها،مدیریت سایت وجناب کرمی
این نوشته آقای کرمی طبق روال سایت بجای مربوطه"ویژه ایرانگلوبال "منتقل شده است .شما مسئول عزیز ومدیریت سایت،همانطوریکه جناب ائلیارنوشت که بله سایت دربرابرمقالات مثل خودنویسندگان مسئول است وبانوشته خوبی هم **درحاشیه یک ترجمه**جعلی ،تحریفی،غیرمستند وبی مسئولیت بودن(ازدید من) پاراگراف آلمانی را متذکرشده است.همانطوریکه مشخص شد بر خلاف ادعای آقای کرمی که موضوع فقط جابجائی دوحرف ویک فاصله ،همه هم اشتباهات کامپیوتری !!!نبوده است بلکه در8مورد این تحریفات انجام گرفته است.به مقاله آقای ائلیاروپیامهای بنده مراجعه فرمائید.اگرازتمام این مسائل بگذریم:1-حالاکه اصل پاراگراف راشما داریدچراوبچه علتی پاراگراف جعلی ،تقلبی،تحریفی باپاراگراف اصلی بجابجا نمیشود؟؟؟ادامه

2-ترجمه فارسی پاراگراف هم ناقص ،غلط،جعلی وجانبدارانه است،چراباترجمه درست ائلیارویا ترجمه تصحیح شده ازطرف خودکرمی بجابجانمیشود؟؟؟
3- آقای ائلیارنوشت که موضوع درمدیریت مطرح شده،تصمیم مدیریت چه شد وکی اعلام خواهدشد؟4- همانطوریکه درآخرین پیام خودپیشنهاددادم برای اینکه بخش بعدی نوشته آقای کرمی چاپ شودپاراگراف وترجمه این بخش باید توسطخودایشان تصحیح شوند.
5- من بشخصه برایم کافی است که اصل پاراگراف آلمانی باترجمه صحیح بدون دستبرد با اصل نوشته درج شود،تفکر اصلی این نوع مقالات 90 سال است شروع شده وحق هرکسی است که خورش خاخامنشی ویا هیتلر آریائی وهرجانی تاریخی دیگری را ایدول ورهبرخودبداند من اصلا بحث محتوای مقاله رانمیکنم بلکه همانطوریکه درچندین پیام نوشتم وازاول هم گوشزدکردم که این آلمانی ناقص وکوچه بازاری نمیتواند نوشته یک بیسوادالمانی باشد تا چه برسد بیک باسواد وتحصیل کرده و نویسند ه آلمانی ! وبا فرستادن اصل پاراگراف وتایئد اشتباهات وتحریفات ائلیارگرامی در8 نکته نشان داده شد که پاراگراف محصول ذهن خود آقای کرمی بوده با سطح بسیار پائین و ناقص آلمانی که بعداز28 سال متاسفانه اگردیرنشده باشدباید به کلاس اول ابتدائی آلمانی برود. من بهرحال منتظر جواب (تصمیم مدیریت)هستم .موفق وپیروزباشید .باتشکرات قبلی وقلبی
نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول سانسور دليل عدم انتشار كامنت اينجانب را توضيح دهند.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای ائلیار ترکیزمی که شما از آن صحبت مکنید کدام دستجات و گروهها را نمایندگی میکند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

1 کسی مثل ابن آقا که اکنون زر و زور را در جهت راسیسم و نازیسم فارس می بیند و برای همین برای اربابان پان فارس خود خوش رقصی میکند چنانچه فردا احساس کند سنگینی در کفه ی دیگر ترازو است و در سمت و سوی دیگر انبوهی از کاسه ها را ببیند برای کاسی لیسی به همان سمت و سو خیز بر خواهد داشت و به همان اربابان نیز خیانت خواهد کرد 2 آقای ائلیار در جوامع آزاد ترویج و تبلیغ نازیسم آزاد نیست ولی گویا این سایت آزادتر از آن جوامع است 3 آقای تجلی بغیر از آنچه که به فارسی صحبت میکنید چه مدرک دیگری دارید که فارس بودن شما را نزد ما ترکها اثبات نماید تا ما هم برای اثبات خودمان برای شما بدنبال آن مدرک باشیم ؟ 4 آقایانی که به انتشار مقاله آقای دوزگون اعتراض داشتند چرا به انتشار این مقاله از یک سایت امنیتی اطلاعاتی و از یک شخص راسیست اعتراض نمیکنند 5 آیا اگر کسی

بر علیه خانواده ی خود عمل کند میتوان به وجود ذره ای شعور شرف در وجود چنین شخصی یقین داشت؟
نوشته شده توسط: Anonymous

اول از همه این نکته رو یاد آوری کنم که هدف از این پاسخ به هیچ عنوان کمتر ایرانی‌ جلوه دادن هموطنان عرب نیست بلکه تنها بیان واقعیات تاریخیست وگرنه در مساله حق شهروندی و دموکراسی اینکه چه کسی‌ در چه تاریخی پای به سرزمینی نهاده به طور کل فاقد اهمیت است .اما در جواب دوست عزیزمان، اطلاق نام عربستان در قرن شانزدهم بر بخشی از خوزستان (و نه همه آن)به علت مهاجرت چندین قبیله از اعراب به آن سرزمین صورت پذیرفت که بر خلاف نوشته شما یک نبرد هم بین شاه عباس و مشعشیان در گرفت که با شکست و قتل دو تن از رهبران آنها ماجرا به پایان رسید حال چرا شاه‌های ایران در آن مقطع اقدام به تغییر این نام نکردن جدا از اینکه این موضوع رو فاقد اهمیت میدانستند (نظریه‌ها و مباحث ناسیونالیستی و ملت و غیر در آن برهه از

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب علی سلام!
بله درست است و من با بخش زیادی از پانویس شما موافق هستم. اما آقای علی گرامی لابد می دانید که: در ایران آن روزگار احزاب و سازمان های چپ و کمونیستی دیگری نیز بوده و هنوز هم هستند که در برابر بساط خودکامگی خمینی در آن دوران تا دم مرگ ایستادند و هم اینک نیز ایستاده اند و علیه فاشسیم شیعه ی او و جانشین وی و کل رژیم ارتجاع اسلامی، با آن و این اندک توان موجود خود افشاگری و روشنگری کرده و هنوز هم خستگی ناپذیر می کنند؛ و تا برچیدن خیمه ی و بیت پاسداران حماقت، این راه نجات را به سوی زندگی ای دیگر و شیوه ای انسانی تر و بهتر برای همگان ادامه خواهند داد. از پانویس تان متشکرم و تندرست باشید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب آراز، آ.ائلیار نه ضد فارسی زبان است و نه ضد ترک. بلکه دوستدار همه است و به دوستی و خوشی همه میاندیشد. یکی ما را ترک نامیده میکوبد شما هم ضد ترک نامیده اتهام میزنید. مسئول کامنتها هم بدون توجه به« اتهام و تهمت » شما کامنتتان را منتشر میکند. در این میان آنچه ضایع میشود «حقوق» آ.ائلیار است. من نوشته ام«ایده لوژی ترکیسم» نادرسته، همینطور « گرگ خاکستری گرایی »را گفته ام غلط است. و نه نوشته ام که ضد کسی هستم. نقاد ترکیزم ضد ترک نیست. این دو چیز باهم فرق دارند. شما که دکتر هستید این را درک نمی کنید وای به حال دیگران ! کی میخواهید چیزها را به هم قاطی نکنید؟ همین « ایده لوژی ترکیزم و بوقورتگرایی» شما و امثال شماست که زبان طباطبایی ها و حکومتی ها و راسیستها را دراز کرده و «جنبش رفع تبعیض» و حق طلبانه را میکوبند. با اشاره به شماهاست که طباطباییها «مبارزان جنبش رفع تبعیض» را« بیسواد و بی شعور»

مینامند.شماها با بوزقورتگرایی ، که پرونده ی آلوده ای در جهان دارد ، ضرباتی به مبارزه حق طلبانه زده اید که تمامی ندارد. حالا هرکس از رفع تبعیض سخن میگوید دهانش را همه جا میدوزند. کی میخواهید از خواب این ایدلوژی های بغایت ارتجاعی بیدار شوید. من از جنبش رفع تبعیض دفاع کرده و خواهم کرد و انحرافات مخرب بوزقورت گرایی و ایده لوژی ترکیزم و مانند اینها را نقد کرده خواهم کرد. از چیزی سخن بگو که قابل دفاع باشد. نه آمریکانیزم قابل دفاع ست و نه ترکیزم. * انتشار مقالات توسط اعضای مدیریت مستقلاً صورت میگیرد و هرکس در کار خود آزاد است. کسی نمی تواند بگوید منتشر نکن. از طرف دیگر ایران گلوبال مثل سایتهای بسته ترکیزم و بوزقورتگرا نیست که خطی عمل کند. اینجا همه آزاد هستند نظریات خود را «توضیح» بدهند. حتی تئوری دانهای حکومت. شما اهداف بوزقورتگرایی را نوشتید و ما درسایت منتشر کردیم. آزادی فقط برای شماست؟ مخالف وقتی نظریاتش را بیان میکند باید اتهام و تهمت زد ؟ و ضد فلان نامید؟ مگر ننوشته ام همه چیز باید زیر تیغ نقد برود؟ برای کوتاهی زبان طباطبایی ها و شونیستها و حکومتی ها گفته ام. تا خود خودت را اصلاح نکنی دیگران با همین ضعفت جنبش را شکست خواهند داد. مبارز راه رفع تبعیض تنها با اندیشه های قابل دفاع میتواند در زیر شکنجه و زندان تاب آورده مشکلش را مطرح کند، نه با باورهای نیندیشیده و نادرست و غیرقابل دفاع. بخود آیید و اینقدر به دست تبعیض گران مدرک ندهید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای راضی گرامی، سخن اصلی من در این گفتگو نه در خصوص محتوای این نوشتار، بلکه بر سر این است که چرا باید یک گفتگوی علمی در زمینه دستور زبان و سجاوندی، به هدف قرار دادن شخص طرف گفتگو (در اینجا من) و اتهام غرض ورزی و خرابکاری و طرح مسأله ترک و فارس و...کشانده شود؟! آیا زمانی که ایرادی به لحاظ دستور زبان مطرح می شود، نباید کسی جرأت ابراز نظر مخالف داشته باشد؟ مگر یکی از مبانی وجودی این تارنما تبادل آزادانه اندیشه ها و دیدگاه های گوناگون نیست؟ از سوی دیگر، من خرده گیری نادرست از نوشته دیگری، هرکس که باشد، و تهدید او به "عدم انتشار خوردن" را منصفانه نمی دانم و آن را، حتی اگر نوشته خودم نباشد، برنمی تابم. به دید من، به نظر موضوعی باید پاسخ موضوعی داد، نه اینکه از پاسخ به نظر طفره رفته، بجای آن، شخص نظر دهنده را مورد اتهام و هجوم قرار داد. این اتفاقی است که متأسفانه در طول گفتگوی حاضر افتاده است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ائلچین گرامی ، ممنون از پاسخ شما. روش سایت در انتخاب و انتشار مطالب، و حتی شنیدن نظر، محدود به دایره اپوزیسیون نیست. دایره ی حکومت را هم در بر میگیرد. از افراد حکومت هم میتوانند «نظریات» خود را اینجا توضیح دهند. و گاهاً هم شرکت میکنند. ما گاهاً مطالبی از دایره حکومت را هم اینجا منتشر میکنیم. علت این مسئله آن است که « شناخت علمی پدیده» های جامعه، به صورت « همه جانبه»، با محدود ماندن در دایره ی «اپوزیسیون » ممکن نیست. شناخت علمی وقتی ممکن است که « همه فاکتها»، و نه بخشی از آنها، در دسترس باشد. از اینرو به آگاهی از« نظریات و تئوریها و برنامه های عملی» نگهدارندگان حکومت، نیاز داریم. به داشتن محیط « بسته» نه، بل به «محیط باز» میاندیشیم. بدین سبب هم میکوشیم خودمان «باز» اندیشه و عمل کنیم. در مورد نظریات آقای اقبالی ، که نوشته اید، با تمام تفاوت و تضادهایم ، من چنان نظری ندارم.

ایشان یکی از سازندگان محیط دموکراتیک در سایت است. من شخصاً در مدیریت و انتشار مطالب درسایت جز ایجاد محیط دموکراتیک اندیشه و رفتاری از ایشان مشاهده نکرده ام. هر چند که «اندیشه» های ما باهم یکی نیست. * واقعیت این است که در « جنبش رفع تبعیض» ملیتهای جامعه ی ما همه گونه نظریات، از راست راست تا چپ چپ وجود دارد. در عین حال که «جنبشی علیه تبعیض» وجود دارد - و به حق نیز هست- دیگر «حرکات» هم وجود دارند. این است که « جنبش رفع تبعیض» با در آمیختن با دیگر حرکات، به ویژه افرطی و ماجراجویانه، و شعارهای زود رس و غیر عملی، که من در مجموع آنها را « آوانتوریسم ملی» یا «ماجراجویی ملی» مینامم- به اتهامات گوناگون متهم شده و کوبیده میشود. نیاز هست « جنبش رفع تبعیض ملیتها» ، جریان «آوانتوریسم ملی» را - که ضربات زیادی به جنبش زده و خواهد زد- در دون خود « مهار» کرده و خود را از چنگ آن به رهاند. با وجود آوانتوریسم ملی ، جنبش رفع تبعیض همیشه کوبیده شده و امکان دفاع کم و کمتر خواهد شد. اما هرچه بیشتر این ضعف را کاهش دهد بیشتر قدرت گرفته و امکان دفاع بیشتر از خود را فراهم خواهد کرد. جایی که حکومتی و غیر حکومتی انگشت گذاشته - و آنرا به پاشنه ی آشیل این جنبش تبدیل کرده همین نقطه است. چرا جنبش رفع تبعیض را پانترکیسم نامیده و میکوبند؟ با استناد به همین آوانتوریسم ملی ست.