Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: peerooz

جناب دکتر انزابی,
با سلام و عرض ارادت و احترام و با یک دنیا تشکر جهت " انبساط خاطر ", از حمله به " این بد بخت ها , این فلک زده ها , اینها چون عقده حقارت دارند... در فرصت مناسب یقه شان را می گیریم و ...". جناب انزابی, زمانی که یکی های کند و دیگری هو, تکرار آن در ده سال گذشته میشود هیاهو, هیاهو و میشود همین چیزی که جناب توکلی با کمک صد بزرگوار دیگر راه انداخته اند.

قربانت گردم احتیاج به امامزاده چنگیز خان مغول نبود که بعد از هزارسال و جنابان Jack Weatherford و لاچین و شما بعد از دو هزار سال, که جنازه کورش و کتیبه او را بجای پاساگارد, در صحرای " توران " دفن کنید. این کار را اجداد " صهیونیست ها " در کتاب مقدس خود انجام دادند که اول کورش را پیغمبر خواندند و یکی دو قرن بعد نوشتند که ملکه استر ,قوم یهود را از شر پسران کورش و " پارس ها " نجات داد و هرسال در تمام دنیا اینرا

در مراسم پوریم جشن میگیرند. چه کورشی؟ چه پیغمبری ؟

و احتیاج به تحقیقات ژنتیکی نبود که بدانیم بعد از حمله عزب اقلی های تورانی و یونانی و عرب و مغول و غیره - مگر آنکه علیا مخدره ها را هم با خود آورده باشند - به ایران و اقامت صدها ساله آنها, نسل خالصی در ایران باقی نمانده است و همه فرزندان " یک نزاد همو ساپینس " میباشیم.

و " حالا ایران مال کسانی [ نیست ] که از 150-200 پیش در ایران زندگی می کنند " بلکه مال کسانی ست که از ۵۰۰ سال پیش , از دوران صفویه , در ایران زندگی میکنند و باید دوران صدساله نژاد پرستی آتاتورک و پهلوی و هیتلر را از آن تفریق نمود. آیا ما " مردانگی " و یا " زنانگی " و توانایی آنرا داریم که " یقه " نژاد پرستان را بگیریم و یا خود ما هم جزو آنهاییم ؟
نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته "دامو" را با دقت خواندم . اما نتوانستم معنا و مفهوم محتوی مقاله را آنطور که باید و شاید ، بفهمم. اگر صاحب قلمی نوشته خود را طوری به رشته تحریر در آورد که مطالعه آن برای خوانندگان، سهل و آسان باشد، هم به سود نویسنده و هم به کام دل خواننده خواهد بود. اینجانب یک کمونیست آذربایجانی و بین المللی هستم که طی سال ها علیه ستم ملی در حق ملت های غیر فارس ایران و از آنجمله ملت آذربایجان که از جانب رژیم های ارتجاعی شاه و شیخ اعمال شده است ، مبارزه کرده و هم اکنون نیز بدین وظیفه دموکراتیک و آزادیخواهانه که بردوش دارم، عمل میکنم. اینجانب بارها و در موارد مختلف، در نوشته های خود این واقعیت را بیان داشته ام که یک کمونیست نمی تواند ، یک فرد ملت گرا یا ملتچی باشد. مساله اصلی یک کمونیست مبارزه علیه بورژوازی و کوشش در جهت سرنگون ساختن سلطه سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم

میباشد .حال آنکه یک فرد ملی گرای متعلق به یک ملت تحت ستم ، برای نمونه یک فرد ملی گرای آذربایجانی، از منافع طبقاتی ملت خودی ، به عبارت دیگر، بورژوازی ملت خود، دفاع به عمل می آورد . اینکه این فرد ملی گرا این واقعیت آشکار را درک میکند یانه، اهمیتی ندارد. اگر یک فرد کمونیست در عین حال، خود را ملی گرا هم میداند باید گفت یا خود رافریب میدهد یا دیگران را! یک کمونیست آذربایجانی در همان زمان که علیه ستم ملی در حق خلق آذربایجان و دیگر خلقهای تحت ستم ایران قاطعانه مبارزه میکند، مدافع سرسخت منافع طبقاتی کارگران و زحمتکشان آذربایجان و کل ایران هم میباشد. بر عکس ، یک ملت گرای آذربایجانی، هدف سیاسی که دنبال میکند رهائی ملت خود از چنگ ستمدیدگی ملی بوده و کاری با مبارزه طبقاتی ندارد. از دید چنین فردی، دنبال کردن مبارزه طبقاتی، به مبارزه ملی در جهت رهائی از چنگ ستم ملی و تعیین آزادانه سرنوشت ملی، ضرر می رساند . از دید این فرد ملی گرا ، آحاد یک ملت تحت ستم، اعم از سرمایه دار، تاجر ، کارگر ، خرده بورژوازی ، معلم و کارمند دولت در کنار هم و در اتحاد و همدلی، مبارزه ملی را پیش می برند ودر پیشبرد این پیکار ملی، کاری با مبارزه طبقاتی ندارند . مبارزه طبقاتی را ملی گرا ها به آینده نامعلومی محول میکنند که در آن آزادی ملی بدست آمده و ملت تحت ستم بر مقدرات خود، حاکم شده است. به عبارت دیگر، بورژوازی ملت تحت ستم، قدرت سیاسی را در دست گرفته است ! این بود مختصری در باره فرق بین یک فرد کمونیست و یک عنصر ملی گرا. اما در خارج از کشور در طول سال ها که ناظر "فعالیت" های افراد و سازمان های ملی گرای آذربایجانی بوده ام ، در اغلب موارد، شاهد جنگ و دعوا و انشعاب و برخورد های شخصی بین آنها بوده و از سازمانهای پر زرق و برقی که ظاهرا به منظور مبارزه در جهت احقاق حقوق پایمال شده ملت آذربایجان ایجاد شده اند، فعالیت سیاسی و ابتکار عمل چشم گیری مشاهده نکرده ام. هر از گاهی، سازمانی به وجود آمده، سر و صدائی کرده و از بین رفته است. این سست عنصری و بی عملی و برخورد های شخصی، در شرایطی دوام داشته است که در داخل ایران ، مبارزین خلق آذربایجان، اعم از کمونیست ها و ملی گرایان، در نهایت رزمندگی و از جان گذشتگی، به پیکار حق طلبانه خود ادامه داده و بسیاری از آنها یا توسط رژیم به قتل رسیده و یا در زندان ها و سیاه چال ها در معرض بدترین شکنجه ها قرار داشته اند. ضمنا در بخش آخری مقاله "دامو" ، اشاره ای شده به موضوع برگزاری انتخابات قلابی ریاست جمهوری از طرف رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی . چنین به نظر میرسد که " دامو" با شرکت در انتخابات کذائی رژیم کشتار و جنایت، این دشمن بی امان خلق ستمدیده آذربایجان ، مخالفتی ندارد. از دید من هر آذربایجانی که با شرکت خلق آذربایجان و کلیه خلقهای ایران در انتخابات فرمایشی رژیم موافق باشد، بدون تردید طرفدار بقای رژیم سرکوبگر ضد مردمی بوده، به امیال ارتجاعی رژیم یاری رسانده و دشمن امر رهائی زحمتکشان آذربایجان محسوب میگردد . تاریخ ، در مورد چنین افراد سازشکاری، قضاوت خواهد کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر تمدنی هم 7000 سال قبل در ایران فعلی وجود داشته است هیچ رابطه ای با فارسها ساکن فعلی در ایران ندارد. فارسها قبل از اسلام در آیران هیچ آثاری ندارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لاچین ضمن سلام با تشکر از این مقاله ارزنده و مستند تان این بد بخت ها برای رد نظریه نوسنده کتاب چون مدرکی ندارند گیر می دهند به ما ترک ها که شما ترک ها اله هستید بله هستید. اولا اینها بعد از آنکه پدر تاجدارشان را ما تر ک ها از ایران انداختیم بیرون به خاطر نژاد پرستی و جعلیات تاریخی که در زمان این پدر و پسر صورت گرفته نفس های آخرشان را می کشند و هر روز حرف های بی پایه و سندشان را تکرار و انشا نویسی می کنند. اگر مدرکی بر گفته های خودتان دارید مقاله ای در ژورنال های بین المللی بنویسید مخ مردم را با این دروغ هایتان نه خورید. یکی میگه آریایی ها 10000 سال پیش در ایران بودند اگر بودند پس چرا دولتی نداشتند. این ها یک دشمن دارند که هیچ در مورد آن فکر نکرده بودند کتیبه ها هستند.
کتیبه دروغین به اصطلاح کوروش نوشته مردوخ است اصلا مال کوروش نیست.

اولا به زبان بابلی است و هخامنشی نیست ثانیا این کتیبه چرا در تخت جمشید نگهداری نمیشد چرا در معبد بابل نگهداری میشد این کتیبه در معبد بابل پیدا شده. بعلاوه این فلک زده ها اصلا از مسئله ژنتیکی که شاخص هوپولو گروپ انسانی است اطلاع دقیقی ندارند اولا تمام انسان ها دارای تمام ژن های شاخص هوبلو گروپ انسانی هستند بعضی ژن ها در صد بالایی دارند که این انسان درآن گروپ قرار داده می شود. یعنی شما نمیتوانی انسانی را پیدا به کنی که صد در صد آریایی - ترک - سامی وووو باشد. ثانیا ممکن است یک ژن در دو گرو ه انسان های متفاوت در دو نقطه متفاوت کره زمین با توجه به شرایط شبیه هم رشد کرده با شند که این دو گروه انسان ها در مبدا ربطی هم بهم نداشته باشند. ثالثا ممکن است دو گروه از انسان ها که در مبدا یکی بو دند از هم جدا شده و به دو قسمت کره زمین بروند ودو ژن متفاوت هوپلو گروپ انسانی رشد کرده باشد. مثل اریایی ها آریایی های شرق دارای هوپلو گروپ R1a وآریایی های غرب دارای هپلوگروپ R1b که بهم شبیه ولی تفاوت هایی دارند. تازه به نظر می رسد ما انسان های کره زمین دارای یک منشا هستیم جون تفاوت های ژنی 0.5 در هزار هم نیست. بنابر این بنده به نژاد های مختلف اعتقاد ندارم فقط به یک نزاد همو ساپینس اعتقاد دارم. در آخر باید عرض کنم این نژاد پرستان فارس آریا نسب با مطرح کردن آریایی و ما قبل از شما به ایران آمده ایم و از این نوع جفنگیات دنبال مالکیت تراشی برای ایران هستند مثل صهیونیست ها (لابد اهورا مزدا قباله ایران را داده به اینها) که زبان فرهنگ هویتشان را به دیگران تحمیل به کنند. اگر این عمل امکان داشت رهبر اینها پهلوی هااینکار را می کردند به خاطر همین مسئله نژاد پرستی و دیکتاتوری بود که حاکمیت اینها به 100 سال هم نکشید و انداخته شد بیرون. حالا ایران مال کسانی است که از 150-200 پیش در ایران زندگی می کنند یا اینها این را قبول می کنند و به زبان و هویت وملیت دیگران احترم می گذارند یا ملیت ترک و فارس و بلوچ وعرب و کرد وووووووووو با هم متحد می شوند واین نژاد پرست ها را در فرصت مناسب به شدت سرکوب می کنند که احتمال تجزیه مملکت هست. اینها چون عقده حقارت دارند کارشان بزرگ نمایی خودشان و تحقیر دیگران و بوجو د آوردن دشمنی بین ایرانیان است که دودش تو چشم خودشان خواهد رفت. ما ترک ها چه مغول باشیم چه عرب باشیم اکثریت ساکنین ایران را تشکیل می دهیم و زبان فرهنگ و هویت غیر فارس داریم و حرف اول را هم در ایران و هم در منطقه ما ترک ها می زنیم و متحدین نیرومندی هم داخل ایران و هم خارج ایران داریم . نژاد پرستان آریا نسب باید احترام همه غیر فارس ها را نگه بدارند که مملکت به طرف جنگ داختی نرود و تکه پاره نشود و الا در فرصت مناسب یقه شان را می گیریم. و شما عزیزان ترک به این انشا نویسی ها اهمیت ندید مطالبتان را مستند بنویسید شما هرچه بنویسید این هاجواب نتوانند بدهند خواهند زد به صحرای کربلا ترک ها مغولند عربند پریروز امده اند به ایران و غیر ذالک. شاد باشید انزابی
نوشته شده توسط: Anonymous

پان تورکیست ها و "بوزقورد"چیها، همانطور که در میان بقیه ملت های تورک فقط ۲، ۳% رای دارند، طبیعیست که در آذربایجان جنوبی هم حضور داشته باشند. ولی تازه از راه نرسده،خود را صاحبخانه و بقیه را بیگانه و بیگانه پرست معرفی کردن مضحک و مسخره است.
این یک نقد منطقی از یک ناسیونال بلشویک است

نوشته شده توسط: peerooz

مزاح,
جناب لاچین, به مناسبت هم مرامی و هم زبانی با جناب مستطاب حسین شریعتمداری, تبریکات صمیمانه را تقدیم داشته و امیدوارم که با همکاری ایشان به مقاصد خود و امامزاده سازی از چنگیز خان مغول نائل گردید.

"کوروش" ستیزان از کجا خط می گیرند و کدام اهداف را دنبال می کنند؟
http://iranglobal.info/node/60193

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یا امام زمان، حاج صالح صاعقه برای نان شب فرزندش مشغول گچکاری است، دیگر وقتی برایش نمانده تا مبارزه کند، گچئی جانینئین هایئندا قصاب پئی آختاریئر، دیگر کسی دور و برش نیست، حالا حسابی حزبش یکنفره، مستقل شده، ولی هنوز یاد نگرفته، بخاطر و سفارش اوبالی نباید بهترین دوستانش را از پشت خنجر بزند، و هنوز مثل مریم و مسعود یاد نگرفته که اگر از اشتباهتش درس یاد بگیرد و از کسانیکه دل آزرده کرده، عذر حواهی بکنند ، آدمهای بیسواد فقط گاز دادن را بلدند، نه ترمز کردن.

نوشته شده توسط: Anonymous

به يا مهدى

اين نوشته در اكثر كانالهاى آزربايجان چاپ شده است. و بار اول در كانال قيرخ چاپ شده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

راه مدینه فاضله از مکه می گذرد. درود بر برادران صالح که ما را با کمک آل سعود و همکاری حزب دموکرات کردستان ایران و کاک مصطفی هجری نجات خواهند داد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ساوچی عزیز ممنون که نظر تان را نوشته اید و میدانم که زیاد زحمت کشیده اید.
با خیلی از سخنان شما موافقم. جهت روشن شدن برخی ناروشنی ها به نکاتی اشاره میکنم.
1- منابع بیشترشان به زبان اصلی ست و برای خودمان ذکر شده . بخاطر اینکه وقتی از کسی یا موضوعی صحبت میکنیم
منبع را دیده باشیم.منابع فارسی نیز جهت تکمیل نگاه خود ماست. برای دقیق کردن اطلاع ما از آسیبها.
داریم آسیب شناسی میکنیم.
به اینجا رسیده ایم که اشکال سیاست تاکنونی یا جاری مشکل تئوریک دارد. که در کل ایده لوژی ترکیسم و شاخه هایش است.
نظر دیگر هم مطرح شده که ترکیسم اشکال ندارد، فکر و عمل سیاسی غیر مستقل ایراد دارد.
نظر سوم نیز فکر وعمل را نتیجه ی تئوری می بیند و هر دو را خطا میداند.

2- چه بود منابع تبعیص گران هم موضوع بحث نیست. آنها میگویند ما فارس ترکی زبان شده هستیم و آقای ما در آذربایجان هستند و اینجا ملک پدری آنهاست. بهتر است که ترکی را فراموش کنیم به اصل خود برگردیم و زبان مان را اصلاح کنیم. حدود 80 سال است میخواهند مارا اصلاح کنند. مشکل آنها قدرت است که داشته باشند و اعمال تبعیض کنند. ما هم با اینها حرفی نداریم. گفته ایم نوشته ایم بروند فکر کنند.با تبعیضگر نمی توان کنار آمد. شوونیشتها را باید با ایجاد همبستگی با غیر شوونیستها توسط دموکراسی شکست داد. ولی پیام مترقی و جبهه متحد لازم است که داشته باشیم.

3- یقه آنها و یقه خودمان. بله دوستان ما از درد تبعیضات دست به این و آن تئوری برده اند. صحبت بر سر مشکل سازی تئوریهاست. مجبوریم یقه خودمان را بگیریم که از باتلاق نظری شاید دربیاییم. اصلا برای حل مسئله ملی نیازی به این چیزها نیست.
از راه حقوق خواهی و دموکراسی میتوان مشکل ملی را حل کرد.

4- درسته بخش اعظم جامعه ی روشنفکری فارسی زبان، متاسفانه شوونیست تشریف دارند. ولی تبعیض دیده باید پیام خود را نه به اینها بل به اقشار اجتماعی مختلف درون جامعه برساند و حمایت آنها را جلب کند. اما با کدام تئوری ؟ با ترکیسم، بوزقوردیسم یا تورانیسم؟ نه با این چیزها همه را دشمن خود کرده و میکنیم. تئوری دموکراسی ست. آزادی و برابر حقوقی و حق انتخاب فردی و جمعی. بجای کله ی گرگ باید به اینها کله ی دموکراسی را نشان داد و علامت V را. نه چیز دیگر.
باید حرکتی کرد و پیامی داد که بتوان از آن دفاع نمود. نمی خواهیم که خودمان را گول بزنیم. یا دیگران را.
آدم از چیزهای با اعتبار و صحیح میتواند تا عمر دارد دفاع کند ولی از چیز مشکل دار فقط مدت کوتاهی میتواند حمایت کند. خیلی ها بعد از چند سال به پوچی تئوریهای رایج میرسند و از کوشش دلسرد میشوند. باید ارزشهایی نشان داد که بتوان تمام عمر از آنها دفاع نمود. ستم ملی یا تبعیض را که چشیده ایم و می چشیم نباید در تئوریهای پوچ خلاصه و رهیابی نمود کرد. اینکار فاجعه است.

5- دهه ها گذشته نه تئوری درستی داریم و نه جبهه ای. جوانها هم بعد از چند سال میروند پی زندگیشان. تئوریها قانع شان نمی کند و حق هم دارند. مریض باید به درد خود علاج کند وگرنه میمیرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

این نوشته از کانال تلگرامی به اصطلاح "حزب استقلال آذربایجان جنوبی" آقای صالح ایلدرم گرفته شده است. ظاهرأ سفر ایشان به مکه معظمه شفاف درد نگشته و ورود به جنگ نیابتی بین ایران و عربستان جز افشاء و انزوا چیزی نسیب اینها نگردید که اکنون شروع کرده اند به "مبارزه پارتیزانی" از نوع دیجیتالی و با الهاماتی که از امام زمان و مهدی همیشه نگران می گیرند، تجربیات رهبر فقید و غایب مسعود رجوی نیز هدیه ای به حزب قایب با پول آل سعود ، چراغ راه آینده برای برادران صالح روشن شده است تا امت سرگردان را به مدینه فاضله هدایت فرمایند. راه مدیه از کربلا می گذرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اسامه . اولا در زبان روسی هزاران کلمه تورکی وجود دارد و فعل ساخلاماق، حتی اگر ریشه روسی داشته باشد، چیزی را تغییر نمیدهد. این یک بهانه سبکی بیش نیست. حقیقت این است که شما برای ترجمه فارسی این یک کلمه ساخلاتدیردیم" یا گتیرتدیردیم" احتیاج به چند جمله دارید. این یکی از فرقهای اساسی میان زبانهای تورکی و زبان فارسی است.

نوشته شده توسط: اسامه

جناب لاچین چند مورد را هم از جعلیات برای ما رفع ابهام بکنید:

- زبان توکی زبانی جعلی است از ترکیب مغولی بعلاوه عربی بعلاوه فارسی :
کامنت های لینک زیر اثبات شده :
http://www.iranglobal.info/node/59400
56 تا 70 درصد از اذربایجانی ها نژادی عربی دارند:
http://www.iranglobal.info/node/59400
تقریبا همه بنا ها و اثار تاریخی اذربایجان جعلی است:
http://www.iranglobal.info/node/58326

نوشته شده توسط: اسامه

زبان ترکی حتی 100 تا فعل بسیط هم ندارد و تقریبا همگی افعال زبان تورکی مصدر جعلی اند با ماق و مک
ما که منتظر 100 تا مصدر بسیط مانند گلم و یاز برای تورکی مانده ایم.؟ نبود 100 تا؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز، آوردن اسم م.ا. رسولزاده در کنار پان تورکیست های معروف، این تصور غلط را در خواننده تداعی میکند که گویا وی در این کاتاگوری قرار دارد.
من در باره زندگی و آثار رسول زاده تحقیقات یا مطالعات منتظم و علمی نداشته ام. گفته های من در نتیجه مطالعات پراکنده من در طی ۲۰-۳۰ سال گذشته میباشد. ولی میدانم چون هم مارکسیستها و هم نیروهای راست و مذهبی نخواسته اند یا نتوانسته اند در باره این شخصیت نادر مشرق زمین اظهار نظر کنند و پان تورکیستها هم بطرز مسخره ای تلاش کرده اند شخصیت و اعتقادات ملی و سیاسی وی تحریف کنند. و همانطور که در کامنت قبلی اشاره کردم، او را از طرفی سمبل تورکیزم و پان تورکیزم نشان بدهند، از دیگر طرف او را آنتی تئز جریان تورکیزم معرفی کنند. (من متاسفانه نتوانستم لینک مقاله گونتای جوانشیر را پیدا کنم ولی ان زمان نقدی بر آن مقاله نوشته بودم که در سایت های آذربایجانی

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه
مسئله اتنیکی و حقوق
----------------
برگردیم به موضوع اتنیکی که از آن سخن آغاز کردیم.
برای حل مسئله ملی نیاز به دموکراتیسم هست نه ناسیونالیسم:
تا چه رسد به ترکیسم و شاخه هایش.
مشکل ملی یا عمومی مردم در منطقه بومی خود، مانند آذربایجان، چیست؟ نقض حقوق در عرصه های سه گانه، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و غیره.
اینها مشکلات حقوقی اند و با تأمین حقوق برابر یا عادلانه حل میشوند. حق تعیین سرنوشت و حق جدایی نیز جزو حقوق است و از راه تأمین حقوق قابل حل است.
عدم دیکتاتوری، استقرار نظام دموکراسی چه در آذربایجان و چه در کل ایران در قدم اول یک مشکل سیاسی ست. و از راه
عمل جمعی دموکراتیک می تواند حل شود. یعنی دیکتاتوری با جاری شدن روابط دموکراتیک ، دموکراسی، توسط همه مردم ایران می تواند حل شود. یک خلق نمی تواند خود را به تنهایی رها کند.

چند خلق یا ملت تحت ستم نیز نمی توانند بین خود اتحاد ایجاد کنند.« تز اتحاد خلقها، منهای خلق فارس» ، ایده ی درستی نیست.
یک خلق تحت ستم دیکتاتوری را که حتی فرهنگ اش نیز تحت ستم حکومتی ست، و حق نفس کشیدن ندارد ، نمی توان از اتحاد و همبستگی حذف کرد. گروهی که لایق کنار نهاده شدن اند، تبعیض طلبان اند. چه حکومتی و چه غیر حکومتی.
1-جدایی یا اتحاد با انتخاب مردم آذربایجان از راه دموکراسی قابل حل است.
2- حقوق سه گانه ی نقض شده از راه تأمین قانونی آنها قابل حل است.
3- ایجاد دموکراسی در کل مملکت با همبستگی برای دموکراسی، رفع تبعیض و عدالت اجتماعی قابل حل است.
4- نظام فدرالیسم برای ایجاد دموکراسی رهگشاست. در این دموکراسی شرایط برای اتحاد یا جدایی قانونی و مسالمت آمیز
فراهم میشود.
---
این راه دموکراسی برای جدایی یا اتحاد داوطلبانه است. و راهی ست به سود همه.
---
اما ادامه این راه « تربیت دموکراتیک و آگاهی دموکراتیک» و همبستگی دموکراتیک لازم دارد که متاسفانه نیروهای ما
فاقد این خاصه ها هستند. چاره این است که در ایجاد این شرایط تلاش شود. در غیر این صورت وضع سیاسی اسیر حوادث خواهد شد. در نتیجه سه حالت پیش خواهد آمد:
1- بیگانگان با دیکتاتورها آلترناتیو خواهند ساخت
2-یا جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد. و احتمالا جنگ داخلی.
3- حکومت اسلامی خود را از سرنگونی نجات داده بعد از کشتار عظیم به کارش ادامه خواهد داد.
4- هر حالتی پیش آید به استقرار دموکراسی مورد اشاره در بالا منجر نخواهد شد. که به زیان همگان است.
----
نتیجه ی این حالتها آن است که راه حل خردمندانه همان راه دموکراسی عمومی ست.
- آیا در این شرایط خلاء قدرتی پیش خواهد آمد ؟ که ملتها بتوانند برای استقلال خود از آن سود جویند؟
- اگر هم این خلاء پیش آید خلقها بخاطر عدم اتحاد در درون نیروهایشان قادر به این کار نخواهند بود.
البته شرایط کردها استثنایی ست و آنها ممکن است این امکان را برای خود فراهم کنند.
- از دید من تز سود جستن از خلاء قدرت برای اعلام جدایی و حفظ استقلال، با وضعی که فعالان ما در آذربایجان خواهند داشت- سازماندهی و امکانات - و مشکل آفرینان کرد و فارس، حفظ استقلال ممکن نخواهد بود. این راه جنگ و کشتار است.
استقلال در دموکراسی امکان پذیر است. باید برای ایجاد دموکراسی کوشید اگر میخواهید خلق انتخاب دموکراتیک و آگاهانه انجام دهد. در خلاء قدرت ، با عدم آمادگی، که این آمادگی تنها در دموکراسی برای آذربایجان ممکن است،اعلام استقلال ، ماجراجویی ست.
---
آذربایجان واحد: هر وقت هر دو آذربایجان دارای آن شرایط شدند که با هم تصمیم بگیرند میتوانند موضوع را دموکراتیک حل کنند. اما این شرایط اکنون تنها یک خیال است. و مارا با خیالات کاری نیست.
---
با توضیح این مسایل متوجه میشویم که برای حل مسئله ملی ما تنها به « ابزار حقوقی و دموکراسی» نیاز داریم و نه به
ترکیسم و بوزقورت ایسم و تورانیسم و آذربایجانیسم و غیره.
--
با ناسیونالیسم و ترکیسم و شاخه هایش می توان ، آدم جمع کرد، عوام گیری نمود، می توان حتی خمینی شد، ولی نمی توان دموکراسی ایجاد کرد و به آذربایجان دموکراتیک رسید.
این تئوری و شعار ها میتوانند احساسات را تحریک کنند، آدمهای صد آتشه جمع کنند ولی قدرت ایجاد درک و آگاهی دموکراتیک ندارند و از آنان نیز سازندگان دموکراسی برای آذربایجان درنمی آید.
از اینروست که میگویم حل مسئله ملی آذربایجان نیاز به دموکراسی دارد نه ناسیونالیسم.
نوشته شده توسط: اسامه

در ضمن صادق تبریزی :
قبلا در مرکز هر میدان سک شیر سنگی بود که از دهان اش اب میریخت و مردم از ان اب برمیداشتند میگفتند شیر اب

شیر گاو همان شیر گاو است

علی شیر نوایی شاعر تورک میسراید:
کیراک شیر آلیده هم شیر جنگی اگر شیر اولسمه باری پلنگی
واژه شیر جنگل هم در پارسی میانه : huar : واژه شیر: Sher در پهلویšagr در یونانی شیرو ، در اوستایی Xäshvrya بوده است به حیوانی یا چهار پای گفته می شود ، که در تازی آن را اسد گویند . رودکی گوید

شیر خشم آورد وجست از جای خویش آمد آن خرگوش را آلغده پیش

(آلغده به معنی خشمگین ).

منبع: از برادران تورک خودات در مرکز افغانستان:

http://www.bamdaad.org/ejtemaey/1909-2016-06-08-16-57-38.html
واژه پلنگ : Palang جانور بزرگیست خطرناک ودرنده شبیه پشک یا گربه . در سانسکریت pandaku در هندی باستان Pradaku در پهلوی پلنگ در کردی پیلنگ

واژه پهلوی
برابر پارسی دری (فارسی)
در زبان بنیادی
bar (دینکرد)
بر
معلول
bālāy
بالا (التفهیم)
ارتفاع
bun (دینکرد)
بُن
اصل
dra(h)nāy
درازا(دانش­نامه)،درازی(زادالمسافرین)
طول
gōhr (دینکرد)
گوهر(دانش­نامه)
جوهر
nišēb
نشیب
حضیض
pahnāy
پهنا(دانش­نامه)
عرض
rastag (دینکرد)
رسته
عنصر،طبع
ruwān (دینکرد)
روان (دانش­نامه)
نفس
Wihān(ag) (دینکرد)
بهانه
علت
نام برج­های دوازده­گانه در پهلوی و دری:
واژه پهلوی
برابر پارسی دری (فارسی)
برابر عربی
برابر لاتینی
dōl
دول ، ریزندهْ آب
دلو،دالی،ساکب­الماء
Aquarius
dō pahikar
دوپیکر،دو کودک بر پای ایستاده
توامان،جوزاء
Gemini
gazdum
کژدم
عقرب
scorpio
gāw
گاو
ثور
taurus
hōšag
خوشه،جوان­زن،دوشیزهْ با خوشه
سنبله،عذراء
spica , virgo
Karzang
خرچنگ
سرطان
cancer
māhīg
ماهی،دوماهی
حوت،سمکتین
pisces
nem asp
نیم­اسب،تیرانداز
قوس،رامی
sagittarius
šagr
شیر
اسد
leo
Tarāzūg
ترازو
میزان
libra
wahīg
بهی(آثارالباقیه)،بُز(ک)،بزغاله
جَدی
capricorn
warrag
برّه
حَمَل
aries
نمونه­های زیر در نوشته­های دری
واژه دری
به­جای واژهْ عربی
واژه دری
به­جای واژهْ عربی
افزودن(شمارنامه)
جمع
ستبرا(دانش­نامه)
ضخامت
بخشیدن(شمارنامه)
تقسیم
شکافتن(التفهیم)
اشتقاق
پهلو(التفهیم)
ضلع
کاستن(شمارنامه)
تفریق
تهی(التفهیم)
صفر
گرانی(التفهیم)
ثقل
تیز(التفهیم)
حادّه[برای زاویه]
گردش(التفهیم)
محیط(دایره)
خَم(التفهیم)
منحنی
گشاده(التفهیم)
منفرجه[برای زاویه]
رُفتن(شمارنامه)
تفریق
گوشه(التفهیم)
زاویه
زدن(شمارنامه)
ضرب
گوی(التفهیم)
کُره
ژرفا(زادالمسافرین)
عمق
هموار(دانش­نامه)
مسطح
ارسی میانه
واژه پیوندی برابر در پارسی دری
معنا
Akanārag dānišnih(شکند گمانیگ ویزار)
بیکرانه­دانشی
علم لایتناهی
Axtar(ā)mār(بُن­دَهِش)
اختر(آ)مار
منجم
āzād kāmīh (دین­کَرد)
آزادکامی
اختیار
būm čandag (مکنزی)
بوم­چَند،زمین­لرز(التفهیم)
زلزله
čihr šnāsīh (مکنزی)
چهرشناسی
علم طبیعیات
čim gōwāgīh (مکنزی)
چم­گویایی
منطق
čim xwāstārān (گزیده­های زادسپرم)
چم­خواستاران
استدلالیون
dārūg āmēzišnīh (بُن­دَهِش)
داروآمیزی
داروسازی
dēn dānišnز (شکند گمانیگ ویزار)
دین­دانشی
الهیات
dō buništag hangār(گزیده­های زادسپرم)
دوبُن­انگار
ثنوی
dō buništīh (شکند گمانیگ ویزار)
دوبُنی
ثنویت
hamāgīhā ēstišn (شکند گمانیگ ویزار)
همیشه­ایست
ابدی
hangōšīdag dānišnīh(شکند گمانیگ ویزار)
دانشِ همانندی
علم قیاسی
nēst yazad gōw(شکند گمانیگ ویزار)
نیست­ایزدگو
منکر وجود خدا
nē šāyēd būdan (افنان)
نشایدبودن(دانش­نامه)
ممتنع(الوجود)
Pad kāmag(دین­کَرد)
به­کام،به­خواست(دانش­نامه)
اِرادی
star ōšmār(دین­کَرد)
استاره­شمار،(ا)ستاره­شمُر(التفهیم)
منجّم
šāyēd būdan(افنان)
شاید­بود(ن)(دانش­نامه)
ممکن(الوجود)
uštur gāw palang(بُن­دَهِش)
شتر­گاو­پلنگ
زرّافه
xwadig dānāgih(دین­کَرد)
داناییِ خودی
علم حضوری
zōr ī āhanjāg(گزیده­های زادسپرم)
زورآهنجا،زورآهنجیدن(زادالمسافرین)
قوّت­جاذبه
واژه­های زیر نمونه­هایی از واژه­های پیوندساخت در زبان پارسی دری هستند. از واژه­های عربی نیز در برخی از پیوند­ها سود برده شده است.
واژه دری
به­جای واژهْ
واژه دری
به­جای واژهْ
آبِ ­پُشت(هدایةالمتعلمین فی الطب)
نطفه،منی
علمِ­برین(دانش­نامه)
متافیزیک
آتشِ آسمانی(التفهیم)
صاعقه،برق
علمِ ترازو (دانش­نامه)
منطق
پنج­پهلو(التفهیم)
مخمس
علمِ سپسِ طبیعت(دانش­نامه)
علم مابعدالطبیعه
چهارسو(التفهیم)
مربع
فروترین­جای(التفهیم)
حضیض
نوشته شده توسط: اسامه

جناب habib:
ساخل واژه روسی است که با پسوند مغولی "لو"تورکی شده اش میشود ساخلو به معنی پاسگاه(یا پاسگاهی یا جای گردان سرباز) است این واژه اصلا تورکی نیست که من بخواهم برای تو ترجمه اش کنم

نوشته شده توسط: اسامه

جناب صادق تبریزی :
واژه های انگلیسی چه دردی را از تو دوا میکند :اسمان را هم که به زمین بدوزی تورکی از ترجمه عاجز هست
که نوشتی :Wide Grand Long

سوال ما خیلی ساده است یکی از ساده ترین جمله های "اسنادی" در زبان فارسی که معنی کامل میدهد "خدابزرگ است"
حالا شما به زبان عقیم تورکی یا بهتر بنویسم لهجه غربی زبان مغولی یعنی توکی این جمله را ترجمه کن وگرنه زبان الکن ات به در د لای جرز دیوار میخورد
این جمله چی میشه به تورکی "الله اکبر"
فالله اکبر
فارسی: خدا بزرگ است
تورکی : تانری بیوک دیر
تانری = تانگری مغولی = اسمان
بیوک = خروس
دیر = است
ترجمه واقعی زبان تورکی: اسمان خروس است
به زبان عربی از تورکی
الدیک الله
اگر واقعا چیزی جز این است میتوانید این جمله الله اکبر یا جمله زیر را به تورکی یا به فارسی رفع ابهام کنید

در ضمن کجای سایت یونسکو رفتی که نوشته تورکی مغولی نیست

کی از زیبائی های زبان ترکی درست در همین موضوع است.
بله درست مثل لغات انتزاعی که توکی حتی یکی را هم ندارد
زبان ترکی حتی 100 تا فعل بسیط هم ندارد و تقریبا همگی افعال زبان تورکی مصدر جعلی اند
تعداد پنج هزار فعل بسیط فارسی را در کتاب زیر دریافت کنید

http://ia600304.us.archive.org/2/items/AListOfPersianVerbs/bashiri1.pdf

http://azargoshnasp.com/languages/Persian/bashiri1.pdf

ما که منتظر 100 تا مصدر بسیط برای تورکی مانده ایم.؟ نبود 100 تا؟زبان که حضرت عالی زبان میدانی اصولا هرگز یک زبان مستقل نیست
چرا در لینک زیر کاملا توضیح داده شده
http://iranglobal.info/node/59323
حالا شما بگو زبانی که
نام ھای اعضای بدن
نام اسباب خانه
نام گیاهان
نام پرنده ها
نام حشرات
نام ماهی ها
نام مناطق
نام افراد
نام خوراک
تقریبا همه پسوند های اصلی
تقریبا همه دستور زبان
با زبان دیگری با نام مغولی یکی است و هر انچه هم که این نیست از فارسی یا عربی هست ایا میتوان یک زبان مستقل نامید
حقیقت این است که تورکی از برخورد زبان مغول با زبان های عربی و فارسی به وجود امد و اصولا یک زبان نیست لهجه غربی زبان مغولی است
نوشته شده توسط: اسامه

در ضمن جناب سازاخ :
تلفظ واژه (Ət از لغت نامه احمد یسوی با 9 لهجه :
ترکیه : et
اذربایجانی at
باشقرد:it
قزاق:et
قرقیز goz et
اوزبک: gozed et
تاتار at

لینک اوانگار ترکیه :
http://tdk.gov.tr/index.php?option=com_lehceler&arama=lehceler&guid=TDK.LHC.591c4a02286288.23707391:
نوشته شده توسط: اسامه

جناب سازاخ:
نوشته من پاسخی بود به سفسطه بازی لاچین که مشکلات خط عربی را میخواست مشکلات زبان فارسی معرفی کند خواستم نشان بدهم با خط عربی زبان به اصطلاح تورکی افتضاح تر هست
در ضمن : معنا پذیری فاجعه بار تورکی که چند تا واژه انگلیسی را معنی میدهد
at
noun

at, beygir, aygır, eroin, süvari birliği, sehpa
şövalye, at, silâhşör, kendini adayan kimse
at, savaş atı
beygir, çentik, taksi, at, kertik, tekme

adjective
at, at gibi, ata ait

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اوبالی باید از صمیم قلب سعی کند با دمکراسی آشتی کند، و به مباحثه های سالم و بدون تخریب و حذف روی بیاورد، و از مصاحبه با لوائی اجتناب نکند، و در ضمن از دیگر نویسندگان مشابه لوائی دلجوئی کند، گوناذ وقتی می تواند مطرح شود که با صداقت سعی در جذب قلب انسانها برآید، و با انحصارطلبی مشتریان دائمی و بله بله گو فاصله بگیرد، مطلقا نباید دعوت به مصاحبات و مباحثات با هدف تخریب و یا حذف صورت گیرد، اگر تنوع افکار و آزادی اظهار نظر در گوناذ محدود شود، بتدریج دور و بر گوناذ خلوت شده و فقط مشتریان انحصارطلب بله بله گو باقی خواهند ماند، حق انتخاب با جناب اوبالی می باشد، که با آغوشی باز و صمیم قلب، قدم در دنیای بیکران دمکراسی بگذارد، و از مشاوران بله بله گو دوری کند، و به آنها بگوید که آزربایجان فقط در مغان و اردبیل خلاصه نشده، آزربایجان مال همه آزربایجانی هاست،

نوشته شده توسط: اسامه

لاچین مینویسد :
""اگر حروف ( خ ) و یا (ر) در زبان ترکی نبودند, الان هم هستند و کلمات زیادی هم با این دو حروف شروع و نوشته میشود. ""
در کتاب ترکی هنر است، اسماعیل هادی، انتشارات احرار، تبریز، ۱۳۷۴ نوشته :

هیچ کلمهٔ ترکی (اصیل) با حرف “ر” شروع نمی‌شود
بقیه منابع درباره نداشتن "ر" در تورکی
- دیوان لغات الترک، محمودبن حسین بن محمد کاشغری، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبائی دکتر محمد دبیرسیاقی،
من از ایشان میخواهم که چند تا واژه تورکی که با "ر" اغاز میشود
درضمن حروف Q، W، و X از الفبای لاتین در ترکی مورد استفاده قرار نمی‌گیرند فکر نمکنی اگر این حروف توکی بود خود دولتا فخیمه ترکیه انها را ممنوع نمیکرد که برای استفاده از انها 6 ماه زندان در نظر بگیرد
حرف "خ" هم در تورکی ابدا وجود ندارد میتوانید مقاله زیر را در این باره بخوانید :

http://www.bbc.com/persian/world/2013/10/131006_u04_

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست محقق وبسیار عزیز ائلیارگرامی،تحقیق علمی واسناد به درد به خور زیادی در مورد پانترکیسیم وتورکچی وتورانچی زیادی ارائه کرده ای،اما اگر از حق نگذریم حالا نمدانم به چه دلیل یک جانبه به پیش قاضی رفته ای.انصاف در این بود در مقابل تورکچی وتورانچی های ما که این همه اسناد وادله ارائه داده ای میبایست در مقابل هم، مقداری از تاریخ نوشته های وعمل کرد پان ایرانیسیم وپان فارسیسم وشئونیسم فارس اسناد و ادله ای ارائه میکردید که اتفاقا بانی و باعث عملکرد به قول شما این تورکچی ها هستند.این اشخاص قبل از اینکه به تفکر پانترکسیم ویا تورانیسم برسند با گوشت واستوخان عمل کرد شئونیزم فارس در ایرانرا لمس کرده اند.در واقع این تفکر تورکچی وتورانچی ها قبل ازاینکه از ترکیه وآذربایان شمالی به این هابرسدرفلکس دها سال سیاست تبیض وتحقیر این آقایان پان ایرانیست وشونئیزم فارس محور است که این دوستان را به این راه کشانده است.

دوست عزیز ائلیار گرامی،پانترکیسیم وتورانچئلیق دولتی در گذشته بود وبه بایگانی تاریخ سپرده شده است واخرین شخص صاحب این تفکر به قول شما ائلچی بی چندین سال است که مرحوم شده وبه ابدیت پیوسته است.هم اکنون نه در ترکیه ونه در آذربایجان شمالی ونه در بین کشور های ترک زبان آسیای میانه با چنین تفکر در حاکمیت نیستند.البته منکر چنین جریاناتی در بین اشخاص و جریانات جامعه نیستم.اما در ایران خودمان هم با حکومت شیعی فارس شونیزیم روبرو هستیم که حتا با حقوق اولیه یک انشان که عبارت از تحصیل به زبان مادری خود باشد مخالفت می کند وهم هر کسیکه خواستار چنین حق اولیه انسانی است با شدید ترین وجه سر کوب میکند.وحتا خود شما هم میدانید که بیش از نود در صد اپوزیسیون به اصطلاح سکولار دمکرات ایران به دلیل خورده شسشه های پان ایرانیستی وظاهرا با خطر تجزیه مام میهن با حقوق اکثریت نسبی ملل غیر فارس در ایران مخالفت مکنند وحتا حاظرند در کنار جمهوری جهل وجور با چنین خواسته های مقابله بکنند که نمونه هایش بسیارند.
ائلیار عزیز، با همه این اوصاف تفسیر به نظر بنده اگر ترک ادب نباشد مرا به یا د آن مثل معروف خودمان می اندازد که میگوید"ائششکه گوجو چاتمیر پالانین دوو ه شلییر"دوست عزیز بنظر بنده چنین میرسد ما قبل از اینکه کوهنه پالان همسایه هارا سوکاخ واز کاه آنها کوهی بسازیم باید در قدم اول به واقعیت های تاریخی خود مان بر گردیم وبانی وباعث چنین وضعیتی که به ما تحمیل کرده اند را مورد مداقه قرار بدهیم و با مبارزه بی امان با چنین جریانات وحاکمیت ها واشخاص به حقوق حقه خود برسیم.البته من منکر بقول شما نقد بی امان جریانات واشخاص راست وچپ موجود در حرکت ملی آذربایجان نیستم باید وصد البته با نقد بی امان با چنین جریانات است که جنبش ملی آذربایجان راه درست ودمکراتیک خود را پیدا خواهد کرد.
ائلیار عزیز ودوست گرامی،باید خاطر نشان بشوم که در مورد منابع واشخاص باید دقت بیشتری بشود چون همه منابع ونوشته های اشخاص همگی قابل استدلال نیستند برای اینکه این منابع ونوشته های بعضی اشخاص یا به خاطر منافع ویا با دید گاه وایدذولوژیغرض ورزانه ای نوشته می شوند.گر چه لازم نیست از اسم اشخاص در این کامنت برده شود اما مجبورم برای نمونه با اینکه با این فرد دوستی نزدیکی هم دارم بدون نام بردن از ایشان که کمکی هم پان ایرانیت تشریف دارند یکی از کار هایش را برایتان مینویسم ایشان هم اکنون وچند سال است که با فرهنکستان زبان فارسی با ریاست حداد عادل که قاتل زبان و فرهنک مردمان غیر فارس در ایران است در کنار پان ایرانیست وشئونسیت مشهور عنایت الله رضا همکاری میکند یعنی دقیقا یکی از کارمندان نویسنده این فرهنکستان شوم زبان فارسی است.به همین دلیل نمیشود به هر منابع ونوشته اشخاص استناد کرد.با تشکر از ائلیار عزیز
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اردبیلی عزیز. نبود اپوزسیون با عرزه و منسجم و با برنامه مدرن یعنی نبود پلان مناسب به مشکلات زمان در کشور ایران یکی از علل طولانی بودن عمر رژیم بی برنامه و انتخاب لاجرم مردم عامی جامعۀ ایران هست.
موفق باشید .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تهرانلی، همانند دیگر جنبش ها و حرکت های اجتماعی سیاسی، در حرکت ملی دمکراتیک آذربایجان هم طیف های گوناگونی وجود دارد که پان تورکیزم -هرچند جدید، ولی در هر حال یکی از آنها ست. وظیفه تک تک این ایدئولوژی ها جهان بینی ها این است که همدیگر را به نقد بکشند و اشتباهات و کجروی ها و ضرر و زیان های خواسته یا ناخواسته را گوشزد کرده و آشکار سازند. ولی شما و دیگر همفکرانتان متاسفانه با شنیدن هرگونه انتقادی از عنصر تورکیسم و پان تورکیزم، از کوره به در می روید و بجای گشودن یک بحث و گفتگوی منطقی و سازنده، با شمردن جنایات استالین و کیم اول جونگ و ...، تلاش میکنید که از پرداختن به اصل قضیه شانه خالی کنید و با آلوده کردن فضای بحث و دیالوگ، مانع از آن میشوید که مسائل و مشکلات حرکت عدالت طلبانه آذربایجان طرح بشوند.
یک بار دیگر از شما و همفکرانتان خواهش میکنم که هرگونه نقد یا مخالفت و دشمنی با

بوزقوردیسم و پان تورکیسم را، دشمنی با تمام حرکت حق طلبانه آذربایجان نپندارید.
متاسفانه رسالت و ماموریت شما تا امروز در این خلاصه شده است که چپ ها و بقیه دگراندیشان را از این حرکت دور کنید. در حالیکه هر جنبشی، برای موفق شدن ضروری است که تمام این افکار و عقاید را در خود جای دهد.
پان تورکیست ها و "بوزقورد"چیها، همانطور که در میان بقیه ملت های تورک فقط ۲، ۳% رای دارند، طبیعیست که در آذربایجان جنوبی هم حضور داشته باشند. ولی تازه از راه نرسده،خود را صاحبخانه و بقیه را بیگانه و بیگانه پرست معرفی کردن مضحک و مسخره است.
در نظر بگیرید که در طی تمام دهه ها، پان تورکیزم و پاان ایرانیزم و استالیزم به بن بست نهایی خود رسیده اند. و هرکسی که به سرنوشت ملت خود و دیگر ملت ها علاقمند هستند، نباید راضی شوند که انگونه ایدئولوژیها و سیستمهای ارتجاعی حاکم به سرنوشت ملت ها شوند. موفق باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

کردی که گویا در سایت اختیاری نداری. آیا این است صداقت و بشر دوستی شما نسبت رعایت عدالت؟ نسبت به کار روزنامه نگاری؟! آیا تقاضای اجرای عدالت از نظر شما زور گوئی نام دارد؟ اگر تقاضای اجرای عدالت زورگوئی و بی منطقی نام دارد، پس منطق شما چیست؟ آیا با چنین رفتار تبعیض آمیز، خود را صاحب منطق میدانی؟ 7. در جائی میفرمائی:" کامنت های شما « سرقت متن و ایده» ی دیگری است... ولی برای اینکه « منظور و فکر شما» بیان شود این خطا قبول شده بود." پایان نقل قول. از شنیدن این حرف خنده ام گرفت. برعکس، اتفاقا من باید از این بیسواد نامرده، شاکی شوم که بخشی از کامنتهای مرا که در پاسخ ناصر کرمی نوشته بودم، برداشته درلابلای هرزنامه خود جای داده است. این من بودم که در جواب آقای کرمی نوشتم، او که خود را مارکسیست میداند، به چه زبانی مارکس را مطالعه میکند؟ این من بودم که به ایشان نوشتم با چند جزوه، و یا با چند

روزنامه فارسی خواندن کسی مارکسیست نمیشود. این من بودم که به بیسوادان چپ نمای خارج گفته بودم آنانیکه خود را مارکسیست میدانند، بفرمایند جزوات مقالات وآثار مارکس را درخصوص آدم سمیت تشریح کنند، ببینیم چقدر سواد مارکسیستی دارند، این من بودم که از آقای کرمی خواستم بفرماید آثار مارکس را تجزیه و تحلیل کند، به بینیم چقدر سواد سیاسی دارد. این من بودم نوشتم که کدام ایرانی بیسواد ادعا دارد مارکس را خوانده و آنرا فهمیده، و یا آنرا ترجمه کرده است؟ این من بودم یک چنین سئوالی مطرح کردم که اغلب کمونیستهای بیسواد حزب توده، و سایر سازمانهای ریز و درشت چپ نما، از مارکسیسم نه تنها اطلاعی ندارند، بلکه شونیسم فارس و ناسیونال شونیسم روس را بغلط بجای افکارجهانشمول مارکس تبلیغ و ترویج میکنند.
8. این من بودم گفتم پیغمبراینان آقای "لنین" صلوات الله علیه، مگرچقدر سواد آلمانی داشت که آثار مارکس را بدرستی درک کند، درآن خصوص کتاب و مقاله بنویسد، درصورتیکه دانشمندان، فیلسوفان و جامعه شناسان آلمان در تبیین کاپیتال مارکس هنوز که هنوز است به درک مشترکی نرسیده اند. در بین شان اختلاف نظر است. حتا یکی از معلمان آلمانی میگفت ؛ من حتا بخودم اجازه نمیدهم درمورد کاپیتال مارکس نظردهم، زیرا فهم دقیق محتوای فلسفی آن کار آسانی نیست. این کامنتها در آرشیو ایران گلوبال بایگانی است. برای اثبات حرفهایم میتوان به آنها روجوع کرد. من تعجب کردم که یک آدام بیسواد گفته های مرا از کامنتهای قبلی برداشته با توهینهای مریض گونه اش بهم آمیخته مقاله درست کرده بخورد بعضی خوانندگان ساده لوح میدهد، با تاسف شما نیز باور کردید؟! من از آن بیسواد سیاسی میپرسم، او که خود را مارکسیست میداند، بفرماید، کاپیتال مارکس را تبیین کند، ما نیز به سواد ومعلومات، به نبوغش احسن بگوئیم. تا شعور و درک مارکسیستی اش بر خوانندگان آشکار شود.
9. جناب ائلیار گرامی! در خاتمه من از شما میپرسم ترکچولوک یعنی چه؟ چه معنا میدهد؟ شما که خود یک پان ایرانیستی و یا حداقل در رکابشان شمشیر میکشی، چرا با ترکچو نامیدن من خصوصیات پان ایرانیستی خود را زیر چنین اتهامی استتارمیکنی؟ آیا اخلاق پان ایرانیستی و تهمت سرقت اطلاعات زدن به دیگری از خصوصیات بارز پان ایرانیستی است؟
-آیا این اخلاق یک پان ایرانیست خجالتیسیت با زدن تهمتهای ناروا بدیگران خصوصیات پان ایرانیستی و پانفارسیتی خود را ازنظر پنهان دارد؟ آیا انگ زدن، افتراع، دروغ و تهمت بکسی که گویا کسی را بمرگ تهدید کرده ام، ازخصوصیات ضد تورک و پان ایرانیستی شماست؟ آیا این اخلاق یک فارس پرست پان ایرانیست است که بدیگران تهمتهای نا روا که گویا نویسنده ای را به قتل درهمین سایت تهدید کرده ام، بیانگر خصوصیات تهمت زنی و پان ایرانیستیی است؟ آیا چنین اتهامی را میتوانی ثابت کنی؟ اسم آن نویسنده را بیاوری؟ یا داری با اتهامات پان ایرانیستی،خصوصیات دیکتاتورمآبانه و پانفارسیستی خود را به خوانندگان عرضه میکنی؟
10.آیا یک فرد با خصوصیات پانفارسی که چنین اتهاماتی را بدیگران میزند، تروریست اخلاقی نیست؟ کسیکه با انگ زن بدیگران میخواهد خصوصیات پانفارسی و پان ایرانیستی خود به ثبوت رساند؟ آیا اتهام زنیهای بی پایه بدیگری اخلاق پان ایرانیستی و پرنسیب پانفارسیستی است، مرا ترکچو مینامی؟ منظورت از تورکچو چیست؟ رفتارهرکس بیانگر شخصیت آن فرد است، آیا این رفتارها خصوصیات یک پان ایرانیست خجالتی است که شما آنرا بطورضمنی یدک میکشی؟ آیا چنین "افکار تئوریک" بیانگر خصوصیات عجین شده ذاتی و پان ایرانیستی است آشکارا در رفتارتان متجلیست!؟ درهر صورت از اینکه با رفتارغیردمکراتیک و اتهام زنی، خوی وخصلت افکاریک پانفارس و پان ایرانیست را بنمایش میگذاری به شناساندن ماهیت سیاسی خود برای خوانندگان یاری میرسانی. دراین خصوص باید از شما تشکر.
نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار گرامی، شما مثل ماموران اطلاعاتی رژیم مرا تورکچو می نامید؟ آیا این است شعور سیاسی و درک و فهم شما از مفهوم " افندی"؟ کلمه "افندی"و یا " آفاندی" (اسم) که در ترکیه نیز استعمال میشود، مٲخوذ از یونانی "afandi " یعنی آقا و سرور معنا دارد. در یونان قدیم هنرمندان، موسیقی دانان، نویسندگان، تاریخ دانان، فیلسوفان، ریاضی دانان و دانشمندان بزرگی مثل سقراط، ارسطو، افلاطون، دیاقنیوس، ... و امثالهم را با این لقب می نامیدند. در واقع کلمه "افندی" که در زمان پادشاهان عثمانی که یونان را فتح کرده بودند، به تاسی از فرهنگ لاتین، در ترکیه نیز این کلمه به طریق احترام در خصوص علما، دانشمندان، شعرا و نویسندگان و هنرمندان و بازیگران سینما اطلاق میشود. آیا مردم و فرهنگ لاتین، علما و فیلسوفان و دانشمندان یونان و رم بقول شما تورکچو و پانتورک هستند، کلمه " afandi" را در مورد دانشمندان خود بکار

میبرند؟ نکند دانشمندان و فیلسوفان یونان و رم پانتورک هستند، شاید ما خبر نداریم؟ شما اگر به کلمه "آقا" تورکچو بگوید. شاید حق دارید. زیرا کلمه "آقا" یک کلمه تورکو است. و از "آق" صفت و "آ" الف ندا تشکیل میشود. کلمه "آقا" در تورکی بمعنای "ای آق" یعنی ای روشن. و یا ای روشن فکر، معنا دارد. مثل کلمه خانم که تورکوو است. و از دوکلمه "خان" صفت و "م" ضمیر متصل شخصی تشکیل میشود. "خانیم" یعنی خان من! سرور من! بزرگ من. ترکان به آن اندازه به همسر خود ارج می نهند که همسر خود را سرور من خطاب میکنند. شما اگر کلمه خانم و یا آقا را تورکچولیک خطاب کنی، شاید حق داری. اما حساسیت و قلمداد کردن کلمه یونانی" afandi " به تورکچولیک نشان عدم اطلاع دقیق شما از این واژه است. و شنیدن آن تعجب انسان را بر میانگیزد. اگر دقت کرده باشید در جامعه و فرهنگ فارس، به خانم، " زن" خطاب میشود. کلمه "زن" از فعل "زدن" به مفهوم " بزن" اختباس میشود. این است تفاوت فرهنگ فارس و تورک در احترام نسسبت به همسر. 2. تورکچو از نطر شما یعنی چه؟ آیا پاسخ به توهین های یک عنصر مریض که به مردم آزربایجان انگ فاشیست میزند، تورکچو معنا میدهد؟ آیا جنابعالی با نشر هرزنامه های فاشیستی عناصر مریض و بیسوادی که در آن بطور آشکار با انگ فاشیست بمردم آزربایحان توهیم میکند، آیا بذر نفاق و کینه قومی را نشر و بسط نمیدهید؟ 3. شکایت میکنی چرا کلمه ترسو را در مورد عمکردت بکار بردم. کلمه مزبور بدین جهت اصطلاح میشود که کسی از اجرای عدالت پرهیز میکند. یکجانبه عمل میکند، به یکی اجازه میدهید هر چه بدهنش بیاید نثار مردم آزربایجان کند، از طرفی کامنتهای ما را که در پاسخ وی ارسال میشود حذف میکند. چاپلوسی تنها تعریف و تمجید بیمورد دیگران معنا نمی دهد، وقتی حقی را که بدیگر قائلی برای فرد مقابل قائل نیستی خود نوعی چاپلوسی معنا میدهد. این همان چیزی است که در فرهنگ عامه بهش شیرین کار میگویند. اگر خاطرت باشد، زنده یاد شاملو به شاه، شیرین عقل میگفت. چرا؟ زیرا شاه در نزد رهبران دول خارجی مثل غلام دست به سینه می ایستاد، اما در مقابل مردم خود دیکتاتور بود.
4. من بارها به شما گفته ام، کسانیکه امروز در خلوت خود به دشمنان آزربایجان بعنوان خرک پرش امکان میدهند روی مردم آزربایجان خیر بردارند، فردا در محضر مردم آذربایجان پاسخگو هستند. این یک قاعده کلی است این کار فقط منحصر به شخص شما نیست. کسی که اداعای دمکراسی دارد، لازم است حقوق یکسان در سایت را رعایت کند. من از شما بطور دوستانه تقاضا کردم مطلب مرا بصورت یکجا نشر دهید. که از این کار سرباز زدید. و از خود رفع مسئولیت کردید، گویا در سایت هیچ کاره ای. بدین بهانه فرد بیسواد مورد نظر را زیر چتر حمایت خود گرفتی مبادا که با درج مطلب من زیر فشار قرار گیرد، یا با کامنتهای انتقادی رفتارش به چالش کشیده شود.
5. شما که انتقاد مرا نسبت بخود توهین و تهدید تلقی کردی و خود را باصطلاح آدم با معرفت میدانی، آیا این است اصالت و توشه معرفت شما، زمینه توهین و تحقیر را با نشر هرز نامه های مشتی بیسواد چپ نما در سایت فراهم بیآوری؟ تا روی مردم آزربایجان خیز بردارند، و آنان را فاشیست بنامند، آیا این است درک شما از دمکراسی؟ 6. شما بخودت اجازه میدهی هر مقاله ای را که دلت خواست علیه حرکت ملی در سایت منتشرکنی، هر کامنتی را که به مذاقت خوش نیامد، برای حفظ موقعیت متزلزل دوستان پانفارست آنها را حذف کنی، در این ضمن خود را شخص با معرفت و با وجدان تقدیم میکنی، اما اگر کسی از شما همان حقوقی را تقاضا کرد، که برای دوستانت قائلی آنوقت از خود سلب مسئولیت میکنی؟
ما برای پاسخگوئی به هجمه ها و لمپنیسم فرد یاد شده، برای اولین بار از شما تقاضا کردیم کامنتهای ما را یکجا نشر دهید. اما شما از خود سلب مسئولیت

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی
موضوع این است که طرف مقابل با استفاده از حضور شما لوایی را می کوبید. چیزی عوض نشده بود. این فرد سالهاست که این کار را می کند. خوب شد که شما هم به ماهیت او پی بردید. همیشه بدون حضور شخص تخریب شده, یکطرفه می نشیند پای دوربین و شروع می کند به ....... کار به جایی رسیده که صدای جوانان حرکت ملی در آمده. ملت از کارهای او خسته و بیزار شده اند.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب «دیالوگ» گرامی / مناظره را به گفتگو تغییر دادم ولی در مورد« یک به دو» می باید «دو به دو»می بود . از قبل میداستم ایلیار در این دیالوگ شفاهی شرکت نخواهد کرد از اینرو بجای ایشان ، محمد رضا لوایی را پیشنهاد کرده بودم که متاسفانه مورد موافقت قرار نگرفت.. چون براستی حضور ایشان ضروری بود(لوایی «یک سر دعوا بود») .این دعوت از لوایی می توانست کارساز باشد و حتی یخ رابطه این دو بهبود می یافت. اینجانب در این گفتگو عمدتا از منظر حقوقی صحبت کردم. از توجه شما سپاسگزارم

نوشته شده توسط: Anonymous

ین مطالب را به دقت بخوانید:

جایند کسانی که دم از #فراکسیون به اصطلاح تورک‌زبانان می‌زدند؟!
به خاطر دارید که در همان ابتدا اولین طیفی از حرکت ملی بودیم که نقشه و دسیسه‌ی اصلاح‌طلبان را رو کرده و پرده از سناریوی آنها برداشتيم؟!
کجایند آن دسته از احمقانی که از فراکسیون یک مارک تحمیق درست کرده و بر پیشانی خود چسبانده بر سینه می‌کوبیدند‼
که هواااااااااااار مخالفان فراکسیون، مخالفان آزربایجان هستند!!!؟
چرا جناب دیکتاتور کبیر ....و...در خفه‌قان به سر می‌برد؟!

کجا هستند دست‌اندر کاران گوناز تی وی تا خبر "حمایت رئیس فراکسیون تورک‌زبانان از کوردهای آزربایجان غربی" را ساپورت کنند؟!
چرا جناب ..در برنامه‌ی زنده به حماقت و کج‌فهمی خود اعتراف نمی‌کند تا ملت آزربایجان، دست‌کم به صداقت این قدرت‌طلبان که ادعای رهبری آزربایجان جنوبی را می‌کنند،

پی ببرند؟!
چه فرقی بین صدا و سیمای میلی رژیم و گوناز تی وی می‌باشد وقتی خدمه‌ی این کشتی به گل نشسته ، جسارت قبول اشتباه خود را ندارد؟!
چه تفاوتی بین دیکتاتوری محمدرضاشاه و خامنه‌ای و .......خواهد بود؟!
وقتی یک شخص به تخریب همگان می‌پردازد تا خود را الهه‌ی آزادی نشان دهد‼
سکوت ما تا بدین لحظه صرفأ از روی اتفاق بین ملت تورک بوده، تا لحظه‌ای که با اسناد نتایج حاصله از تفکرات این افراد و تشکیلاتشان مشت محکمی بر دهان این کج‌فهمان زده شود‼
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی
اولا: اینهمه سه نقطه گذاشتن ارزش کامنتها و مطلب را کم می کند.
دوما : این سه نقطه را در مورد همه رعایت کنید لطفا
سوما : می ترسیم از طرف سه نقطه شده ها تحت فشار باشید این خوب نیست
چهارما : شما را بابت چاپ این مطلب خوب تبریک می گویم. صدای نسل نوی آزربایجان متفاوت است.

نوشته شده توسط: lachin

روز سختـــــی خـــاک آزربایــــجـــان ســــر میشـــود...................
وقـــت آســــایــــش همــــان ســــر خـــاک بـــرســــر میــــشود..........
آقای صمیمی.........ملت ترک ایران در تاریخ معاصر چهار, بار ( انقلاب مشروطیّت - خیزش خیابانی- 21 آذر- بهمن 57 ) دست دوستی و هم بستگی را دراز کرد ولی کسی نبود این دست ها را بفشارد...
رقتــــم مـــرا ببخــــش و مــــگو وفــــا نداشت.......................
جـــز راه بـــاز گشــــت راهــــی بــــرایـــم نـــمانـــده بـــود........

نوشته شده توسط: Anonymous

کسادی بازار ترک بر اثر عقده و حسادت و بی هویتی و بی وطنی و بی شخصیتی تا حدی است که مدام دبه درمی آورد و قوانین بازی را بهم میزند چون در حال باخت است .
یکبار میگوید آثار باستانی ایران را مصریها ساختند و بعد میگوید یونانیها ساختند . بعد میگوید انگلیسی ها ساختند . بعد ترکها ساختند . بعد رضاشاه با کمک فرنگیها ساخت .بعد یهودیها ساختند.
آیا بی منطق تر و بی پرنسیپ تر از این این گروه آذری های ....ر در تاریخ بشر وجود دارد ؟
به امید روزی که اینها اسیر دادگاههای اهورایی ایرانیان گردند تا با اردوغان و چنگیز و علی اوف و نظربایف دیگربیعت نکنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله به شدت ساده ای است که اصلا ارزش خواندن ندارد

نوشته شده توسط: Anonymous

استاد من حقیقتا به زبان مغولی آشنائی ندارم و به سایت یونسکو مراجعه کردم و متوجه شدم که زبان مغولی و تورکی دو زبان مختلف هستند و من نی دانستم که معنی بزرگ خروس میباشد یعنی جنابعالی که زابلی هستی و از مرز افغانستان و کویر لوت به این علوم ماورای بشر دست یافته ای را تبریک میگویم آخرش یک دری زبان = جعلی اش فارسی پیدا شده که بما زبان مغولی یاد میدهد منتها با سواد ناقص من کلمه بزرگ یعنی نصنه است برای نشان دادن و مقایسه از نوع خود و در تضاد با مقیاس کوچک . آقای اسامه ولی تو هنوز نگفتی که شیر را میخوری یا مینوشی مثلا شیر آب را چطور یا شیر جنگل و یا شیر کاو را . منتظر جواب عالمانه هستم .و برای اطلاع

برای اطلاع (en) Large.
(en) Wide.
(en) Grand.
(en) Enormous.
(en) Great.
(en) Almighty.
(en) Long.
(en) High.
(en) Major.
(en) Maxi.
(en) Elder.
(en) Older.
(en) Ample.
(en) Bulky.
(en) Capacious.
(en) Capital.
(en
نوشته شده توسط: Anonymous

دعوای 2 ترک تجزیه طلب راسیست ضد ایرانی و ضد فارس ؛ مانند...... را ، چرا به گردن فارسها و ایرانیان و ایران گلوبال و توکلی می اندازند ؟ !
منطق ترک نجزیه طلب، انسان ستیز و نژادگرایانه و غیرمنطقی است .
چرا کردها بجای مبارزه نژادی ، مبارزه سیاسی طبقاتی نظامی علیه ماشین دولتی میکنند و حتی ایرانیان و فارسها را در جلسات خود دعوت میکنند و خواهان وحدت در مبارزه علیه شاه و آخوند هستند ، ولی ارذغانی های آذری ایران با آخوندها همدست میشوند و علیه مردم ایران فحاشی میکنند ؟
مگر هویت سازی غلط غیر از این است که اسم ایرانی را گذاشته اند فارس چون از نام ایران و ایرانی وحشت دارند !
آیا در ایران کسی بخود میگوید فارس است یا میگوید ایرانی و زبانش فارسی است و اهل فلات استان و ایالت و ولایت میلشد.
نام فارس و پارس را اغلب دشمنان و مهاجمان مانند یونان و عرب و مغول به ایرانیان داده اند . در زمان

حمله اسکندر مقدونی به ایران چون پایتخت در استان فارس بود ، او همه ایران را پارسی فکر می کرد. عربها نیز چون مبارزه شان با زبان و فرهنگ و دین ایرانیان بود ، بجای نام ایران از فارس استفاده کردند جون نتوانستند ایران را مانند سایر کشورهای اشغال شده، عرب زبان کنند .
نام خلیج فارس را نیز پرتقالیها و یونانیها به این محل ایرانی دادند .
فارس نام یکی از استانهای ایران است . زبان مردم ایران پارسی است . غالب استانهای ایران با یمی از لهجه های زبان پارسی سخن میگویند .
تجزیه طلبان آذری چون ایران را نمی شناسند عمدا به هویت سازی و نام گذاری غلط می پردازند تا به اهداف پلید خود برسند ولی ایراینان 12 هزار سال است که بیگانگان و مهاجمان را اهلی و آرام و آسیمیله نموده اند چون فرهنگ و زبانشان قوی و جهانشمول و هومانیستی و تحمل گراست .
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ما در تاریخ صد ساله ی سیاسی جامعه خود تجارب زیادی داریم، متاسفانه درسهای لازم از آنها را یاد نگرفته ایم.
ما اراده گرایی، ماجراجویی، خونریزی، تسلط بردیگری، عوام گرایی ، دخالت بیگانگان( مستقیم و غیر مستقیم)، امید به همسایه بستن، تکروی، تقلید و بت سازی ، عدم همبستگی، و اختلاف و کینه آفرینی، عدم استقلال فکری و عملی و مانندهایشان را به قدرکافی آزموده ایم.
برای هریک از این نکات نمونه های تاریخی داریم ولی نتیجه ایکه باید بگیریم و رعایت کنیم نگرفته ایم.
مهمترین نتیجه اینها از دید من « دموکراتیسم» است.

دموکراتیسم را درک کنیم، خود را باآن تربیت کنیم، توانایی هایش را به محیط بشناسانیم و پیش رویم. روشنگری یعنی این.
از این بابت دموکراتیسم نوعی پداگوژی ست. خود تربیتی و خود سازی ست.

همانطورکه دموکراسی توانایی دارد هیتلر را سروکار آورد همانطور هم توانایی دارد بربریت را لغو کند.
همانطور که توانایی دارد استثمار انسان از انسان را قانونی کند، همانطور هم توانایی دارد این استثمار را قانوناً لغو کند.
همانطور که در دست طبقه ای ابزار ستم است ، همانطور هم در دست طبقات ستمکش ابزار رها سازی ازآن ستم است.
همانطور که ابزار مسخ انسان در دست طبقه ای از جامعه است همانطور هم ابزار مبارزه علیه این مسخگری ست.
دموکراسی از این زاویه سلاح است. اگر با قدرت و آگاهی آنرا به دستگیری میتوانی به خواسته های انسانی در جامعه و حتی در سطح جهان تحقق بخشی. چرا که عناصر آزادی و برابری تورا به اعمال نیروی عمومی توانا میکند.
عنصر دیگر این سلاح مسالمت است. با اعتراض مسالمت آمیزمیلیونها انسان میتوان کمر نظامهای دیکتاتوری را در هم شکست. اگر دیکتاتور گوش نکند « اجبار» خلق و ملت و ملتها قانونی ست. او را وادار به این کار میکند. پشت مسالمت، اجبار خوابیده است. و پشت اجبار « زور» قانونی خلق و ملت.
دموکراسی، هم سلاح است ، هم ارزش. و هم ارزش بشری. همینطور قانون زندگی اجتماعی. برای تحقق بهزیستی انسانها.
نظام دموکراسی، نظامی ست برای تغییر خود. نه تنها برای اثباث خود. اگر« آگاهی و قدرت» داشته باشی.
پنجر شدن چرخ جوامع نظامهای دموکراتیک برای آن است که نیروی تغییر خواه فاقد « آگاهی و قدرت جمعی» ست.
به سلاح تغییر مسلح نیست. یعنی به دموکراسی مسلح نیست که « آگاهی و قدرت جمعی» ست. این است که چرخ پنجر است.
ابزار تغییر ، پنجرگیری، باز خود همین دموکراسی ست.
--
اتحاد و استقلال خلقها و ملتها، پایان دیکتاتوری و تبعیض و استثمار انسان از انسان، از راه به کارگیری توانایی های دموکراسی
ممکن و عملی ست. هرچند که خیلی طول بکشد. بربریت را با بربریت نتوان پایان داد ، برای قطع آن باید به سلاح دموکراسی مسلح شد. از این زاویه دموکراسی یعنی زور و آگاهی و تشکل یک جامعه. یعنی مشت آهنین و آگاهانه ی یک جامعه. برای تغییر و پیشرفت. و در شرایط مناسب مشت بشریت است بر بربریت موجود. بر نظام برده داری نوین جهانی.

اینکه می بینیم نظامهای دیکتاتوری و تبعیض و برده داری محلی و جهانی بر ما مسلط اند دلیل اش آن است که
بلد نیستیم از سلاح دموکراسی استفاده کنیم. چون فاقد تربیت دموکراتیک ایم. تا وقتی که مسلط به کاربرد سلاح دموکراسی نباشیم نه رهایی محلی ممکن است و نه جهانی. نظام ستم بر این ابزار مسلط است و تبعیض و برده داری خود را اعمال میکند، بردگان نوین چاره ای جز این ندارند که به این سلاح مجهز شوند، و با « اراده ی جمعی» خود نظام زندگی نوینی بیافرینند. و هر آن چیزی را که
مزاحم بهزیستی انسان است تغییر دهند. چگونگی این تغییر را خود جامعه تصمیم خواهد گرفت بدانگاه که با آگاهی و نیروی دموکراتیک اش اقدام میکند. هیچ نسخه ای نبوده و نیست و نخواهد بود. تنها هنگام عمل دموکراتیک است که راه حلهای نسبی و قابل آزمایش و متغییر را انتخاب خواهد کرد. در شرایطی که روند آگاهی و تشکل را طی کرده است.
نوشته شده توسط: سازاخ

طبیعتا با مطرح شدن رئیسی، مردم از ترسشان هم که شده به روحانی رای خواهند داد، مثلی هست که می گوید: خرگوش از ترس عقاب به شکارچی هم پناه می برد.

نوشته شده توسط: Anonymous

در داخل حركت آن .... نشين را آدم حساب نمى كنند. اين مقاله در داخل حركت نوشته شده است. ملت از تخريبات او خسته شده اند. او ...... تشريف دارد متاسفانه.

نوشته شده توسط: سازاخ

علیرضای عزیز، رژیم برای ترساندن مردم، عقاب رئیسی را به پرواز درآوره، تا مردم از ترس جلاد سال 67 ، همانند خرگوش به آغوش حسن شکارچی اعتدالی پناه ببرند، رژیم نیازی به رای مردم ندارد، انتخابات فقط برای قوت قلب خودشان صورت می گیرد، اتوبوس انقلاب دارد به آخر خط نزدیک می شود و شوفر زمان به آخوند اعلام می کند که، داداش آخر خطه جا نمونی، ولی آخوندها همانند گدایایان صامره خیلی سمجند، ولی آنها طنابشان را بالای سرشان حمل می کنند و عمامه اشان روزی دور گردنشان چیچیده خواهد شد، روحانی و رئیسی پاهای رژیم هستند، آنها در تمام مقاطع تاریخی با هم همکار بوده اند، منتها یکی شناسائی کرده و آنیکی دستگیر کرده و یکی دیگه هم شکنجه کرده، و در انتها یکی هم حکم اعدام داده، و در نهایت یکی هم تیرباران کرده، اینها با تمام وجود جلادیت خود را برای رژیم بثبوت رساندند، تا از فیلتر جنتی رد شدند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تاریخ سیاست و فلسفه ی سیاسی، نشان میدهد، اگر بخواهیم « بهزیستی انسان» را مد نظر قرار دهیم، برای عمل سیاسی، ضروریست آن «تئوری» را انتخاب کنیم که بتوانیم در « فرهنگ انسانی، و در سطح جهانی»، با سربلندی از انسانی و «منطقی» بودن آن دفاع کنیم( یعنی منطقاً قابل دفاع باشد). در عین حال «همبستگی آفرین» و همینطور «گره گشا، یعنی راه حل درست مشکل» باشد. به عبارت دیگر:
1-منطقی، 2- انسانی، 3- همبستگی آفرین، 4- راه حل صحیح باشد.( با در نظر گرفتن پارامتر نسبیت مسایل اجتماعی)
راه حل مشکلات بزرگ ما در جامعه ی به اصطلاح قدیمی، جهان سومی، چیست؟
1-دموکراسی( آزادی و برابری)، 2- عدم تبعیض، 3-عدالت اجتماعی، 4- حق انتخاب عمومی ( برای جدایی یا اتحاد)، یاحق تصمیمگیری عمومی.

برای رسیدن به این خواسته ها کدام تئوری میتواند به ما کمک کند و راه را بگشاید، یاری کند در سطح جامعه ی محلی و مملکت، و حتی منطقه و جهان همبستگی بیافرینیم، برای خود و برای دیگر ستمکشان؟ ( همبستگی متقابل).

اگر به چهار مقوله مذکور دقیق شویم « دموکراتیسم» در همه آنها عنصر مشترک است. و « عناصر آزادی و برابری» شامل چهار مسئله میشود. با دموکراتیسم می توان دیکتاری، تبعیض، بی عدالتی اجتماعی، عدم حق انتخاب و تصمیم گیری عمومی را از نظر حقوقی خلاف آزادی و برابری اثبات کرد. فلسفه ی دموکراتیسم امکان گسترش زیادی دارد میتوان همه ی نقضهای حقوقی را در آن مطرح کرد. در ابعاد جنسی، باوری، طبقاتی، فرهنگ ملی ، انتخاب عمومی ، و غیره. همانطور که در جوامع مختلف میکنند.
مخصوصا که بنیادش حقوق بشر و مکملات آن باشد.

با شناخت من در دموکراتیسم، هم استقلال، و هم فدرالیسم، یا حتی یک فرم دموکراتیک دیگر، امکان پذیر است. و قابل دست رسی.

ارائه ی راه حل یا تئوری دموکراتیسم، سوسیال دموکراسی، یا سوسیالیسم دموکراتیک( چپ ها در پارلمانها)، برای جامعه ، در سطح جهانی تاحدی جا افتاده و معمولی ست. میتوان از این راهها دفاع کرد. و کمبود هایشان را تصحیح نمود. اما از « راه حل ترک گرایی و بوزقورد گرایی و توران گرایی و ضمائم اینها» نمی شود دفاع کرد. اینها مردو شده هستند. یعنی از نظر مفهوم « تاریخی-سیاسی» قابل دفاع نیستند.
--
خاصه های ترکیسم و شاخه هایش:
انحصارگرایی، سرکوب گری، حذف دگر اندیشی، هسته گرایی(پیام پاکتی تحویل دادن)، تبلیغات حاشیه یی (حایشه روی و منحرف کردن موضوع اصلی)، قایم شدن در چادر منفیها ( با ذکر منفیها خود را مثبت نشان دادن)، عوام گرایی، جوگرایی، بیگانه با سئوال و پژوهش، عدم تفکر و عمل مستقل، خرافه گرایی (تحت نام نماد و غیره)، احساساتی ( به کارگیری عدم منطق)، انزوا گرایی( عدم همبستگی آفرینی) ، منم-منم گویی، تهدید، و مانند اینها از جمله خاصه هایی ست که ما در گرایش جاری، کم و بیش شاهدیم.

به قول دوستی اینها همه معلول اند، علت این آسیبها چه میتواند باشد ؟
- گفته شده علت « فلسفه ی موجود» این جریان است. تئوری « ترکیسم و شاخه هایش».
- باز گفته شده مشکل و علت« تئوری و فلسفه ی موجود این جریان نیست» بلکه مشکل
«سیاست عملی غیر مستقل» این جریان است که مستقل عمل نمیکند. دیگران برایش تصمیم میگیرند.

- سئوال طرح میشود اگر چنین است ، پس علت این « سیاست عمل شده ی غیر مستقل یا خطا» چیست؟
- آیا در « تئوری ، از یک طرف، و از طرف دیگر ، علاوه برآن، درحفظ و تأمین منافع " مادی-سیاسی گروهی» نیست؟
- آیا میتوان گفت، علت اصلی ، همان « تئوری ناصحیح ، و منافع گروهی ناصحیح»ست؟ که در کل از مبنای فکری یا تئوری ناصحیح بر میخیزد، چرا که بدون فکر صحیح، عمل صحیح ممکن نیست؟

تئوری جنبش آذربایجان (پیشه وری) که " دموکراتیسم" بود، منهای امید کاذب به عمو یوسف، آیا با امتحانی که در تاریخ خود کرده ایم، درست در نیامده ؟، و اکنون به حق در داخل و در فرهنگ بشری از آن دفاع نمی کنیم؟ اگر پاسخ مثبت است پس چرا این تئوری را آلترناتیو « تئوری ترکیسم و شاخه هایش» قرار نمیدهیم، که هم در ترکیه و هم در جمهوری آذربایجان عملا شکست خورده است، و حتی در فرهنگ جهانی هم نمی توان از « یک تئوری و دولت ترکیست» دفاع کرد؟
آیا صحیح نیست روی تئوری آلترناتیو ،« دموکراتیسم»، که یکسال هم آنرا آزموده ایم، عمیق بیاندیشیم؟
آیا توجه داریم که جمع کردن دموکراتیسم با ترکیسم، مانند جمع کردن جمهوریت با ولایت فقاهتی ست. که یک تضاد آشکار است
و می ترکد؟ همچنان که تئوری آقا دارد منفجر میشود بعد از تلفات میلیونی؟

ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله ی خوب وپر مغزی بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

در اين مناظره هدف كوبيدن لوايى بود و بس

نوشته شده توسط: فانون

درست است که متون مارکسی حجیم و ثقیل هستند، ولی این دلیل بر آن نیست که درک و فهم اندیشه های مارکس غیرممکن و یا دشوار باشد. مارکس خودش بشدت مخالف نخبه گرایی و فخرفروشیهای آکادمیک بود، ولی از آنجاییکه مجبور بود با غولهایی مثل هگل و دیگران درگیر شود، زبانش سنگین و تحلیلهایش دشوار و عمیق بودند و هستند. به نظر من هم چاره کار در عمل جمعی است. چپ آذربایجانی و ایرانی نمیتواند خود را به زبان فارسی محدود نماید. باید با چپ جهانی در تماس بود و از تجربه آنان یاد گرفت. برای مثال، پروفسور ریچارد ولف استاد اقتصاد دانشگاههای آمریکاست که در جاهای مختلف، از جمله در کلیساها، درسهای مارکس شناسی و تحلیلهای اقتصادی ارائه میدهد. اکثر درسهای ایشان از طریق اینترنت قابل دسترسی است. چه ایرادی دارد بعضی از این برنامه ها از طریق همین ایرانگلوبال و مدیای مترقی دیگر منعکس شوند؟ لابد چون زبان این برنامه ها

انگلیسی است، مدیای ایرانی از همچو برنامه هایی دوری میجویند، ولی تا کی؟. اینهم لینک بلاگ ایشان:
Prof. Richard Wolff
http://www.rdwolff.com/

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی،
"مناظره" شما بسیار آموزنده و از نگاه "دیالوگ" زیبنده جامعه دموکراتیک بود، چه خوب می شد که چنین مناظره هایی ادامه داشته باشند تا همه قبول کنیم که به جای اسلحه کشی، توهین و اتهام زنی می توان حرف زد. فکر می کنم اگر به جای "مناظره" از کلمه "گفتگو" استفاده کنیم بهتر است چون ماهیت دو کلمه فرق دارند و"گفتگو" بار مثبت تری می کشد و هم اینکه عبارت " این مناظره «۲ به یک» بود " ممکن است در ذهن خوانندگان و بینندگان چنین تلقی کند که شما وقت کمی داشتید اما شما تقریبأ ۲ برابر اوبالی صحبت کردید. یعنی شما به مدت ۷۵ دقیقه، اوبالی ۴۴ دقیقه، مجری برنامه ۲۱ دقیقه وقت داشتید. موفق باشید
برای سمین بار این کامنت را می فرستم اما هنوز نشر نکرده اید. چرا ؟

نوشته شده توسط: peerooz

جناب صمیمی,
۴۰ - ۳۰ سال است که از این فرمایشات زیاد شنیده ایم و بجایی نرسیده است. میگویند تکرار آزمایش به امید رسیدن به نتیجه متفاوت, دیوانگی ست. این ترغیب به تحریم برای ملتی که نشستن در خانه را به رفتن پای صندوق ترجیح میدهد دردی را دوا نمیکند. تنها زمانی میتوان به تاثیر اینگونه فعالیت ها پی برد که آمار درستی از تحریم فعال و تحریم غیر فعال داشته باشیم. در غیر این صورت با این خیمه شب بازی ها خود را فریب میدهیم و خیلی هم شاد و از خود راضی هستیم که در راه مبارزه با رژیم وظیفه خود را انجام داده ایم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جم، رفیق عزیز
از ابراز محبت تان بسیار تشکر میکنم.
دوست گرامی سابقه فعالیت کمونیستی من طولانی است اما من نه محقق و نه نویسنده هستم و توان چنین چیزهایی را ندارم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

حبیب عزیز،
نه، من آنها را با هم مقایسه نکرده ام. ولی این درست است که نوشته ام رسولزاده ترکیست بود.
بله، او در یک برهه از زندگیش با مکتب حزب« سوسیال دموکرات» روسیه کار میکرد. چیزهایی هم در این رابطه نوشته حتی در مورد سوسیالیسم.
شما نظر تان آن است که « سوسیال دموکرات» بود. خوشحالم که نظرتان را میخواهید درمیان بگذارید.
- در ضمن لینک نظرات تئوریک ترکیست آذربایجانی ما را هم میتوانید بدهید که علاقمندان به منابع خود اضافه کنند.

از دید من ارائه ی راه حل دموکراتیسم، سوسیال دموکراسی، یا سوسیالیسم دموکراتیک( چپ ها در پارلمانها)، برای جامعه ی خود، در سطح جهانی تاحدی جا افتاده و معمولی ست. اما از « راه حل ترک گرایی و بوزقورد گرایی و توران گرایی و ضمائم اینها» نمی شود دفاع کرد. اینها مردو شده هستند.
از نظر آزادی بیان مشکلی نمی بینم. اندیشه آزاد است.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان من امروز یک کامنتی فرستاده بودم که متاسفانه درج نشد. کامنت را با اندکی تغییر دوباره میفرستم. لطفا درج کنید. با تشکراز شما
ائلیار عزیز, تصور شما وبسیاری ازدوستان از محمد امین رسولزاده بسیار ناقص است. بنظرم٬ مقایسه رسول زاده با امثال تورکش و حتا ائلچی بیگ بر نااشنایی شما و بسیاری از دوستان با این شخصیت بزرگ تاریخی مشرق زمین دلالت میکند.
گونتا ی جوانشیر که بحق تئوریسن اصلی پان تورکیزم در ایران محسوب میشود جمهوری رسو لزاده را نه فقط "تورک" نمی شمارد, بلکه ان جمهوری را "انتی تز" عنصر تورک
معرفی میکند. ولی در حقیقت رسول زاده نه پان تورکیست بود, نه انتی تورک
اواولین تئوریسین مکتب سوسیال دموکراسی در ایران' شاید هم در تمام مشرق زمین می باشد
امیدوارم در اینده بتوانیم بکمک دوستان زحمتکش ایران گلوبال با زوایای گوناگون شخصیت رسولزاده بیشتر اشنا شویم. من به سهم خود تلاش خواهم کرد٬

علیرغم قلم ضعیفم اطلاعات محدود خودم را در ایران گلوبال با شما تقسیم کنم.
با ارزوی خوشبختی وسلامتی برای همه عزیزان