Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

بیچاره ملتی که تنها یک روشنفکر دارد . بیچاره روشنفکری که کاری ندارد غیر از اینکه 24 ساعت بشکل مصنوعی در رسانه ها باشد و راجع به همه چیز حرف بزند .

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام Anonymous گرامی؛ راستش را بخواهید: خود شما هم به شکل بسیار واقعی، منطقی و کاملا دلنشینی استثمار جهانیِ آمپریالیست ها را در سطح جهان، در پانویس مختصر و مفیدتان خوب بیان کرده اید؛ دست مریزاد و بسیار متشکرم. اما دوست عزیز شما به نکته ی (!) علامت دستور زبان اشاره ای داشته اید که بد نیست پیرامون آن نکاتی را ساده و کوتاه با هم بیان و بررسی کنیم.

این (!) علامت، موارد اسنفاده ی بسیار گسترده ای دارد. که اگر اجازه بدهید، می خواهم روی آنها و چگونگی اشکال استفاده از این علامت در جمله های مختلف با هم قدری تمرکز کنیم! بله درست است؛ این علامت در پایان جمله های تعجبی می آید و البته همچنین، همین علامت در آخر جمله هائی که فرد و یا افراد مخاطب را دعوت به توجه، دقت و یا یکی از حالات فکری، روحی، عاطفی، اعجاز، تأکید، تحسین، وحشت، آرزو، توصیه و بسیاری موارد نفسانی دیگر هم دارد که در همه ی آن حالات این علامن مورد استفاده قرار می گیرد. مانند: ای مرد! استبداد، چه دردسر بزرگی شده است! ممکن است فردا برف ببارد! آن کودک بیمار بود! حالا یک جمله ی بلند تر! اگر رویداد های سوریه چنین پیش روند، ممکن است سوریه ویران شود! و از این قبیل و الا آخر... از پانویس مهرآمیزتان قدردانی می کنم. تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام از این ارادتمند.
در تایید و همدلی با شما جسارت می‌کنم و این علامتِ تعجب را از انتهای جملۀ زیبایی که محبت نمودید حذف می‌کنم:
«و البته از نظر خودم، بی گمان دعوت به دوستی سراسری و جهانی یکی از برجسته ترین اهرم های آنهاست.»
هر چند کمپانی‌های بین‌الدوَلی که از مجموعِ عمر من و شما قدمتِ بیشتری یافتند حالا دیگر قدرتی روز افزون در استثمارِ جوامع گرفته‌اند، هر چند این مافیای به هم تنیدۀ سیاست‌تجارت‌مذهب مجالِ عرض اندام برای مردمِ گرفتارِ زنده‌ماندن در این چند دهۀ انگشت‌شمار از عمرِ ناچیز نگذاشته‌اند و هرچند ارزش‌ها مکرر بازیچۀ نیرنگ‌ و واژه‌های ورشکسته شده، ولی براستی وای به آن روز که چرخِ این «آزِ سیری ناپذیر» بدون تاب و مانع در مسیرِ ویرانگرش شتاب بگیرد و آن روزی‌ست که امثالِ من هم ناباور به توانِ اهرم‌هایی شود که شما دوستانِ سینه‌سوخته به درستی اشارت دارید. با آرزوی سلامتی و سربلندی :)

نوشته شده توسط: Anonymous

آهای ونزوئلائی ها که مست نیستید و بوی الکل هم نمی دید اگر واقعا" دنبال قاتل های این مقتولان می گردید باید
لانه جاسوسی و تروریست پرور آخوندها در ونزوئلا "سفارت جمهوری اسلامی ایران" رو محاصره کنید حتما" قاتلین در داخل سفارت تشریف دارند و دارن بخاطر قتل موفقیت آمیزشون شرینی و پشمک میل می فرمایند !!

نوشته شده توسط: Anonymous

شيخ رافع مشحن: داعش ساخته رژيم ايران
شيخ رافع مشحن شيخ کل عشيره الجميلات عراق به تلويزيون التغيير گفت: داعش يک گروه سازمان يافته در ايران است که برای رفتن به سوريه درست شده و شاخه ديگرش از طريق مالکی وارد مناطق ما می شود.
در همين حال، جنبش مردمی عراق در شش استان به پاخاسته عليه مالکی، نام جمعه اين هفته را ”الانبار سمبل مقاومت و پايداری“ گذاشته است. اين نامگذاری برای حمايت از مردم و رزمندگان عشاير است که در مقابل تهاجم نيروهای مالکی مقاومت می کنند.

هر 10-5دقيقه گلوله های توپ و تانک ارتش به شهر فلوجه و به طور مشخص محله العسکری اصابت می کند، آنها شب گذشته مديريت پليس شهر را نيز هدف قرار دادند. نيروهای ارتش به بهانه حضور القاعده، شهر رمادی را بمباران کردند. در حالی که القاعده و «داعش» در صحرای الانبار هستند. الآن هيچ نيرويی از القاعده در رمادی و فلوجه نيست. همه آنهايی که در رمادی، فلوجه و خالديه هستند، انقلابيون عشاير هستند که فرماندهی آنها با شورای نظامی است و می خواهند از ورود شبه نظاميان رژيم ايران جلوگيری کنند. همين چند دقيقه پيش، يک ستون نظاميان مالکی به هنگام عبور از شهر خالديه در شرق رمادی مورد هجوم عشاير مسلح قرار گرفت و يکی از خودروهای آن به آتش کشيده شد و مابقی ستون فرار کردند. الآن پليس محلی در فلوجه در توافق و هماهنگی با شورای نظامی و شيوخ عشاير به سر کار خود برگشته است.
نوشته شده توسط: Anonymous

القاعدە بە شکست در مقابل کوردها در سوریە اعتراف کرد

عتراف شوک دهنده......... القاعده:(به دولتمردان ترکیه گفت..) ما را در کردستان سوریه به باتلاق فرستادید در ازای گرفتن صلاح از ترکیه ما باید با کردها میجنگیدیم در جای کوچک مثل کردستان ما 3 هزار کشته دادیم 4 هزار زخمی و 3 هزار فراری داشتیم که سر جمع 10 هزار از افراد ما به خاطر جنگ با کردها الان یا کشته یا نمیتونن بجنگن. ما به عنوان القاعده فراموش کرده بودیم که انها چریک هستند و جنگ ما با کردها اشتباه بود. این اعتراف از مرکز القاعده در افغانستان منتشر شده

عتراف شوک دهنده......... القاعده:(به دولتمردان ترکیه گفت..) ما را در کردستان سوریه به باتلاق فرستادید در ازای گرفتن صلاح از ترکیه ما باید با کردها میجنگیدیم در جای کوچک مثل کردستان ما 3 هزار کشته دادیم 4 هزار زخمی و 3 هزار فراری داشتیم که سر جمع 10 هزار از افراد ما به خاطر جنگ با کردها الان یا کشته یا نمیتونن بجنگن. ما به عنوان القاعده فراموش کرده بودیم که انها چریک هستند و جنگ ما با کردها اشتباه بود. این اعتراف از مرکز القاعده در افغانستان منتشر شده
نوشته شده توسط: Anonymous

آیت الله بی بی سی آسمان و زمین را مانند وزارت خارجه اوباما بهم گره میزند تا از حکومتهای مذهبی مانند مالکی و..... حمایت کند..اما خبر جدید را بخوانید
جدا شدن يکی از افسران از دفتر نظامی مالکی.....
سروان محمد فوزی جاسم يکی از افسران در دفتر نظامی نخست وزيری عراق از ارتش جدا شد. به تلويزيون التغيير وی گفت: اين اقدام من در اعتراض به سياستهای مالکی است که به خاطر منافع انتخاباتيش، تظاهرات مسالمت آميز را سرکوب می کند و کشور را به يک جنگ فرقه گرايانه می کشاند. … خطرناکترين چيزی که اکنون کشور را تهديد می کند بازگشت به ديکتاتوری است.

ريزش در صفوف نظاميان مالکی
تلويزيون التغيير: سروان محمد فوزی جاسم يکی از افسران دفتر نظامی مالکی اعلام جدايی کرد.
سروان محمد فوزی اولين فردی در دفتر فرمانده کل نيروهای مسلح عراق است که به دليل انحراف ارتش از مسئوليت اصليش در حفاظت از کشور از صفوف نيروهای مسلح جدا می شود.
وی می گويد:
من سروان پياده محمد فوزی جاسم يکی از افسران دفتر فرماندهی کل نيروهای مسلح، از دفتر نظامی نوری مالکی نخست وزير هستم.
من جدا شدنم را از صفوف ارتش و اين دولت اعلام می کنم. اين اقدام من در اعتراض به سياستهای نخست وزير است که به خاطر منافع انتخاباتيش، تظاهرات مسالمت آميز را سرکوب می کند و کشور را به يک جنگ فرقه گرايانه و جنگيدن مردم با هم می کشاند.
همچنين مالکی مسئوليت ترور سرگرد محمد الشمخی از دفتر فرماندهی نيروهای مسلح و تحت پيگرد قرار دادن و زندانی کردن 4 افسر ارتش را که قصد جدا شدن داشتند، به عهده دارد. اين افسران می خواستند به تظاهرات مسالمت آميز مردمی که يک سال است ادامه دارد بپيوندند، ولی وحشيگری رژيم مانع از اين شد.
سروان محمد فوزی جاسم گفت خطرناکترين موضوعی که هم اکنون کشور را تهديد می کند بازگشت به ديکتاتوری است. وی از همکارانش خواست برای التزام به سوگندی که به منظور حفاظت از مردم و سرزمين عراق خورده اند، سلاحهايشان را زمين بگذارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

من با بی نام موافقم . چطور جمهوری اسلامی با کمترین صادرات نفت توانسته سرپا بمانه ؟ اقتصاد مافیایی قاچاق مواد مخدر در جهان توسط ج اسلامی جمهوری اسلامی را نجات داده با وجود تحریم هایی که غربی ها در عرض این چند سال داشتند .

نوشته شده توسط: Anonymous

ایکاش این مقاله علمی و جامعه شناسانه بطور مدام تکرار میشد، و دل روشنفکران را شاد میکرد. اینجانب تازه داشتم از محتوای بشر دوستانه آن محظوظ میشدم که یکهو دیدم مقاله به پایان خود رسید، و دلم پر از غصه شد. حیف است که چنین مطلب بشر دوستانه و صلح پرور، برای همیشه از صفحه روزگار مهدوم شود. انشا الله جناب کرمی تلاش مبکند از این چیز های جالب بیشتر به قلم تحریر تسوید میفرماید، و با همت والای خویش بر آخوندها تاثیر میگذار که خود را اصلاح بکنند. تا ایران پیشرفت بکند. و خوشحالی خود را جشن بگیرد. و با چنین قلم توانا، و از طریق فرهنگ گفتگو و تمدن و دیالگ، که حجت السلام، سید خندان، وعده آنرا به جهانیان بشارت میداد، ایران را نجات دهد. کارت قشنگه. داداش. و این مثال زیبا را در خاطر زنده میکند که میفرماید:" طوطیان در شکرستان کامرانی میکنند/ از تحسر دست بر سر میزند مسکین مگس".

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام SHAAKH گرامی؛ بگذارید چنین بگویم که: شاید این داد و ستد کوتاه عاطفی بین شما و من: همان (رمز و رازِ شناخت، زایش، پرورش، همبستگی، تشریک، تفاهم، تعهد و همدردی دو و یا چند جانبه ی روابط انسان ها و احترام ملت های ایران و جهان با هم باشد) که دروازه ی بزرگ اش زیر برتری جوئی، خودخواهی، جاهطلبی و آزِ سیری ناپذیری بهره کشی انسان از انسان هنوز که هنوز است، بسته مانده است و باید کلید رمز آنرا، تنها در همین مهر و احترام و پاسداشت عقاید و همبستگی طبقاتی و خوشبختی متقابل جست، که دریغا ...؛ تا مگر روزی نوع انسان با تمام رنگارنگی زیبا و دلنشین اش با هم و یکسان و برابر به آرامش نسبی دست بیابد. و البته از نظر خودم، بی گمان دعوت به دوستی سراسری و جهانی یکی از برجسته ترین اهرم های آنهاست! بنابرین: من هم از تشویق شما و این مهر زلال تان پاداش خودم را گرفتم و به همین خاطر از لطف شما سپاسگزارم. تندرست باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام و تشکر از زحمت شما . ولی فراموش شده که این برنامه را انجمن هزار و یک شب در فرانکفورت گذاشته است و زحمت فراوانی بابت برنامه کشیده . باز هم تشکر از زحمت شما .

شاد باشید و ایام به کامتان
ماه پس

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، آن چه که مرا برانگیخت تا این نوشتار را بنویسم این است که جوانان کم سن و سال و ساده دلی که پژوهش های گسترده ای درباره تاریخ جهان و جستارهای سیاسی ندارند برای آن که بدانند ناسیونالیسم و یا اینترناسیونالیسم چه چیزی هستند در موتورهای جستجوی اینترنتی این دو واژه را با خط پارسی می نویسند و بدبختانه به جای دیدن شناسه های درست درباره ناسونالیسم و اینترناسیونالیسم نوشته هائی صد در صد نادرست را درباره این دو جستار می بینند! بسیاری از تارنماهای اینترنتی ناسیونالیسم را برابر با ملی گرائی دانسته اند و پیاپی واژگان: ملت، ملل، ملی، ملیت، ملی گرا را به کار برده اند و با این واژگان چند پهلو خوانندگان گیج و منگ می مانند که اگر ناسیونالیسم برابر با ملی گرائی است و آدولف هیتلر و بنیتو موسولینی و صدام حسین ناسیونالیست هستند پس ناهمسانی چنین کسانی با نلسون ماندلا و مهاتما گاندی و دکتر سون یات سن و

دکتر مصدق و ..... که آنها نیز در این تارنماها ملی گرا نامیده شده اند چیست؟ درباره واژه های دو پهلوی ملت، ملل، ملی، ملیت، ملی گرا پیش از این نوشتاری در لینک زیر نوشته ام و در این باره پژوهیده ام که نگاه کردن به آن سودمند است http://iranglobal.info/node/17981 ****** بسیاری از جوانان کم سن و سال و ساده دلی که پژوهش های گسترده ای درباره تاریخ جهان و واژه های سیاسی انجام نداده اند درباره اینترناسیونالیسم و ناسیونالیسم نوشته های نادرستی را در تارنماهای گوناگون اینترنتی می بینند و با این پندار نادرست که آن نوشته ها سروش ایزدی هستند آنها را بی چون و چرا می پذیرند! بسیاری از این تارنماهای اینترنتی از نوشته های نویسندگان گوناگون کپی برداری های نیمه کاره ای کرده و نوشته های آنها را به گونه ای گمراه کننده در خود گنجانده اند! در برخی از این تارنماها نوشته شده است: ( ........ ناسیونالیسم یا ملی گرائی در قرن نوزدهم و متعاقب انقلاب صنعتی و برقراری نظام سرمایه داری در اروپا ظاهر شد! .......... ) نویسندگان این سخنان نادرست روشن نمی کنند که اگر ناسیونالیسم در سده نوزدهم و در اروپا پیدا شده است پس پیدایش صدها کشور با مرزبندی های گوناگون پیش از سده نوزدهم و با پیشینه چند هزار ساله در چه چیزی ریشه دارد؟ و آیا پیش از سده نوزدهم هیچ مرزی میان هیچ سرزمینی نبود؟ گاهی در این تارنماها نوشته می شود: ( .......... ژان ژاک روسو و مونتسکیو اولین متفکران ناسیونالیست بودند! .......... ) همه می دانند که ژان ژاک روسو جامعه شناس و مونتسکیو نیز حقوقدان بود نه نخستین اندیشمندان ناسیونالیست! و اگر پیش از ژان ژاک روسو و منتسکیو پنداری به نام ناسیونالیسم در جهان یافت نمی شد پس کشورگشائی ها و نبردهای اسکندر مقدونی و آنیبال و آتیلا و چنگیزخان مغول با کدام انگیزه رخ داده اند؟ در این تارنماها و در نوشته هائی صد در صد نادرست درباره اینترناسیونالیسم نیز نوشته شده است: ( .......... انترناسیونالیسم یا جهان وطنی عقیده جدیدی است که در تضاد با ناسیونالیسم و متعاقب ظهور تفکرات ناسیونالیستی از قرن نوزدهم به بعد در اروپا پیدا شد! .......... ) دوستان گرامی، با این نوشته های گمراه کننده هرگز نه می توان به شناسه ای درست از ناسیونالیسم رسید و نه می توان به شناسه ای درست از تک میهنی یا اینترناسیونالیسم رسید و برای آن که همگان دانشی درست درباره این جستارها داشته باشند من نوشتار: " چگونگی پیدایش ناسیونالیسم و چگونگی پیدایش اینترناسیونالیسم در جهان" را نوشتم تا روشن شود ناسیونالیسم در زمان برده داری پیدا شد و پس از پیدایش ناسیونالیسم در زمان برده داری بود که صدها کشور با مرزبندی های گوناگون در جهان پیدا شدند، همچنین در این نوشتار نوشتم که دین و مردسالاری و زن ستیزی نیز مانند ناسیونالیسم در زمان برده داری پیدا شدند و در جهان کنونی مرزبندی های ناسیونالیستی به جای مانده از زمان برده داری به همراه پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی صد در صد نابود نشده اند و کشوری یکتا در جهان به نام کره زمین برپا نشده است اما این مرزبندی ها رو به نابودی هستند و جهان رو به سوی تک میهنی می رود و در فرجام تاریخ تنها کشوری که در سرتاسر جهان به جا خواهد ماند کشوری به نام کره زمین برای باشنده ای به نام انسان است و باورمندی به برپائی یک کشور در همه جهان به نام کره زمین به جای صدها کشور تک میهنی یا اینترناسیونالیسم نام دارد! دوستان گرامی، نوشتار من در این باره هاست نه درباره زبان شناسی و پارسی سره و جستارهائی این چنینی و یادداشت های بی پیوند با این نوشتار که چند تن فرستاده اند!
نوشته شده توسط: Anonymous

امروزه هر هموطنی حداقل یک فقره پرونده را در محاکم شرع و بیدادگاه‌های حکومت اسلامی‌ صاحب شده! دیگر با محیطِ وحشتناک و اسفناکِ دادسراها آشناست، بارها شاهدِ التماس و "دستبوسی‌های" مجرمان و خانوادۀ این فلک‌زده‌ها مقابلِ خانواده‌های زیان دیده وُ مقتولین در چنین فضای حزن‌انگیزی بوده. چه تعداد اعدام و چه میزان حبس‌ِ خانمانسوز شاملِ حالِ افراد قاتل و مجرمی شد که تنها معلولِ فقرِ طاقت‌فرسا و تنگدستی و آشفتگی‌هایی بودند که همین حسینِ شریعتمداری‌های زمان بر آتش این خرمن می‌دمیدند آتشی که به میلیونها قتل و کشتار و جنایت در کشور دامن زد و همچنان می‌زند. همینکه در فردای رهایی "قوانینِ بازدارنده" مشمولِ احوالِ آقایان نوری‌زادها بـشود و همینکه بجای این اعدامها، شکنجه وُ سیاه‌چالهای مخوف(زندان) ، حبس در زندانهایی با استانداردهای بین‌المللی را تجربه نمایند کلاهشان را نیز باید بی‌اندازند هوا. ما نسلِ سوخته

ما نسلِ سوخته که به واقع قربانیانِ این مُقـَـرَبین درگاهِ امامانِ عصر هستیم هرگز نباید آن و این جنایات را ببخشیم، موظفیم پیگیرِ پروندۀ جنایتکاران و اشخاصِ مسئول و عامل و آمری که مشغول در کشتارگاهِ حکومت اسلامی هستند و بودند باشیم. با پذیرفتنِ پروژه‌هایی چون «ببخشیم و فراموش نکنیم!» و لازمُ‌الاتباع نمودنِ این رَویه‌ها، تنها بستر و گندابی امن برای بازتولیدِ پورمحمدی‌، خلخالی، لاجوردی، خمینی، رسماًجانی، خامنه‌ای‌ و جانیانِ ریز و درشت و دیگر فرصت‌طلبان خواهیم ساخت که هیچ وحشتی از کارنامۀ اعمالشان در آیندۀ بدونِ ‌حسابرسی، نخواهند داشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رضا تقی زاده یکبار بیا و یک تحقیق قرین به واقعیت انجام بده و نقش تولید ترانزیت و قاچاق مواد مخدر در اقتصاد ایران را بررسی کن آنوقت خواهی دید اقتصاد ایران قویترین اقتصاد منطقه است و تحریم که هیچ بمب اتم هم به این اقتصاد آسیب نمی رساند

نوشته شده توسط: Anonymous

همیشه از افکار، نوشتار و ادب و منشِ شما بهنام چنگائیِ گرامی می‌آموزم. بیش از همه این احساسِ مسئولیتی که نسبت به بیان ایده‌ها و اندیشه‌های مطرح‌شده دارید. موجب غرور و کمال خرسندی‌ست وقتی ما مخاطبان، صاحبان اندیشه و یا مقاله‌نویسی را پی‌گیر و پاسخگوی مقالاتِ خود و نظرات بیابیم و چقدر دلگرم‌کننده! بحث بر سرِ محک‌خوردنِ عیارِ نویسنده و یا اندیشمندی نیست، بعنوان نمونه در همین صفحه به راحتی می‌توان ارزشِ دیدگاه‌ها و به تبعِ آن مباحثاتِ شکل‌گرفته را به روشنی مشاهده نمود. به شخصه از پرسشِ خوانندگان و متعاقباً پاسخ‌های شما بیشتر بهره بردم تا آن نوشتارِ ارزشمندِ بالا. امیدوارم همۀ استاتیـدِ صاحب‌نظر و همینطور قلم‌به‌دست ابتدا از خود شروع کرده و تنها ناظر بر واکنش‌ها نباشند و این رسمِ نادرست و یک‌طرفه را کنار بگذراند یا بقولِ ما عوامِ پوپول؛ هان ای عالی‌مرتبت«پیاده شو با هم بریم!».. برقرار باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

ای ول آقا مصطفی/خاک بر سرشون جلوی مسجد جای مقدس نباید اینکارو میکردن

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر با بحران زنده اندٰ پس چرا در بحران هسته ای مثل چی توی گل وامالنده اند و با عقب نشینی و منت و خواهش می خواهند این بحران شان حل شود؟ این ها از سخنان نسجیده ای است که میان ایرانیان باب شده و پای و اس منطقی ندارد؟ رژیمی که از ژس بحران ئهایش در بلندمدت بر نیایدٰ سقوط می کندٰ مثل نازی هاٰ بلوک شرق و بعثی ها.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی گرامی، چنانکه پیشتر هم نوشته ام من نثر زیبای شما را می ستایم. به دید من حتی دوستانی که بر سره نویسی و بکارگیری برخی واژه های کمتر شناخته شده پارسی بر می آشوبند، هنگامی که چند بار چنین نوشته هایی را بخوانند و به آنها خو کنند پی خواهند برد که پارسی سره را ساده تر و ژرف تر از پارسی آمیخته می توان خواند و دریافت.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ناثر ناسری گرامی، با سپاس از مهرتان نکاتی را یادآور می شوم: 1ـ اگر کسانی در انجام کاری لغزش کردند و نتیجه بدی به بار آوردند، این دلیل بر آن نمی شود که اصل آن کار ناپسند بوده، بلکه شیوه انجام آن نادرست بوده است، چنانکه اگر نانوا خمیر را در تنور بسوزاند و تباه کند نمی توان گفت که نانوایی کار بدی است. در کار بهسازی زبان فارسی نیز در کنار بسیاری کوشش های درست و پربار لغزش هایی هم روی داده، از جمله برخی از مورد هایی که شما برشمرده اید. اما اصل هماهنگ سازی زبان فارسی کار سودمندی است که اگر به درستی انجام شود این زبان را ساده تر و روان تر خواهد ساخت. 2ـ نمونه ای از سودمندی سره سازی پارسی کاربرد واژه های پیوندی است که از ریشه یکسانی پدید می آیند. مثلاً از واژه "داد" به معنی عدل واژه های دادگاه (محکمه)، دادرس (قاضی)، دادستان (مدعی العموم)، دادخواست (ادعا نامه)، دادگستری (دستگاه قضایی)،

بیداد (ظلم) و بسیاری واژه های دیگر ساخته می شوند. بدینگونه با فراگیری واژه "داد" می توان گروه گسترده ای از واژه های دیگر را که از آن ساخته می شوند به آسانی فراگرفت، چرا که معنی آنها از ساختار واژه قابل حدس است. نمونه دیگر: از واژه "نام" واژه های نامدار (معروف)، نامجو (شهرت طلب)، بدنامی (سوء شهرت)، خوشنامی (حسن شهرت)، بینام (فاقد اسم)، گمنام (مجهول الاسم) و... ساخته می شوند که باز بسیار آسان تر از برابرهای غیر فارسی قابل یادگیری بوده، کوتاه تر و روان تر نیز می باشند. 3ـ در باره نمونه هایی که مورد گله شما هستند، به دبد من کمی بیمهری و بهانه گیری نموده اید! از میان این همه "پیوند واژه" زیبا و سودمند با "دل"، مانند دلنواز، دلپاک، نیکدل، دلبر، دلسوزی، دل آویز و... دست گذاشته اید روی ناهمخوانی "دلدار" و "دلداری"! خوب می توانید "دلبر" و "دلبری" را به کار برید که همان معنای مورد نظر شما را در بر دارند و همخوان نیز هستند. البته سخن شما درباره ناهمخوانی دلدار و دلداری درست است. ولی خوب زبان را مردم عادی می سازند نه دانشمندان و از این رو ازهیچ زبانی نمی توان دقت صد در صدی منطق ریاضی را چشم داشت. با این همه به دید من زبان فارسی نسبت به دیگر زبان های رایج جهان یکی از منطقی ترین و قاعده مند ترین زبان هاست. درباره واژه "پایدار" ارتباط "پای" با عمل "ایستادن" مورد نظر است و اینکه انسان بر پای خود می ایستد. پیوند ایستادن با "ایستادگی" یا همان "پایداری" نیز روشن است، چنانکه در انگلیسی و آلمانی نیز withstand و widerstehen که فعل "ایستادن" را در بر دارند معنای ایستادگی و مقاومت می دهند. 4 ـ موضوع خط فارسی موضوعی جداگانه است، بویژه که خط امروز فارسی خطی است که پس از چیرگی اعراب مسلمان بر ایران بر ایرانیان تحمیل شده و برگرفته از خط ابتدایی آن روزگار عربستان است که با بهسازی هایی به خط رایج در سرزمین های اسلامی تبدیل شد و در ایران نیز جای خط های پیشین پهلوی و اوستایی را گرفت. چنانکه نوشته اید این خط کاستی های فراوانی دارد و مشکلات زیادی در یادگیری و بکارگیری فارسی نوشتاری پدید آورده است. اندیشمند برجسته، میرزا فتحعلی آخوند زاده، نزدیک 200 سال پیش کاستی های این خط را گوشزد کرد و خواهان بهسازی یا تغییر آن به لاتین شد. پس از آن نیز اندیشمندانی این مهم را یادآوری نموده اند. از آنجا که شیوه نگارش امری عمومی است، بهسازی یا دگرسازی آن نیازمند یک تصمیم گیری یکپارچه ملی است که اساساً بر گردن حکومت می باشد. شوربختانه رژیم جمهوری اسلامی کوچکترین نگاهی به اینگونه نیازمندی های اجتماعی ندارد. از این رو تا زمان واقع شدن چنین تصمیمی پایبندی به قاعده های سنتی کنونی نگارش فارسی بایسته به نظر می رسد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بهنام جان، خوشحالم از اینکه این قلمزنی ها توجه عزیزی مثل شما را جلب میکنند.منهم از نوشته های شما و قلمزنانی چون شما میاموزم و بازتاب آنها در نوشته هایم بخوبی پیداست. کارهای ما نتیجه ی تأثیرات متقابل تلاشهایمان است. امیدوارم روزی آرزوهای مشترک زیبا وانسانیمان نیز با رهایی ایران از این کابوس دهشتناک، تحقق پذیرند. برایتان سلامتی و خرمی آرزومیکنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

شما که از حقوق ملت ایران دفاع می کنید و از رنج ملت ایران درد می کشید چرا هنوز نمی دانید که همه ملت ایران اریایی نیستند
چرا اسم ملت فارس را ایران می گذارید و همه را با آن جمع می کنید
چرا فقط مرکز نشین ها را می بینید
عزیز دل برادر کاش ما ملت های غیر فارس در ایران فقط به اندازه شما ملت فارس رنج داشتیم
عزیز دل برادر شما رنج حکومت کردن این و اون را می کشید ما ملت های غیر فارس رنج تبعیض نژادی و نابرابری ها و ظلم های مضاعف را
دادشی جان دیگر زمان آریا کفتن و سر ملت های غیر فارس شیره مالیدن به سر آمده
دیگر با ایران ایران گفتن ثروت ملت های غیر فارس را غارت کردن به سر آمده
دیگر حرف های شما و امثال شما حتی ارزش خواندن هم ندارند
مگر زمان رضاخان و پسر قلدرش ما اسایش داشتیم
ایران گلوبال جان حداقل شما برابری را رعایت کن و کامنت ما را حذف نکن

نوشته شده توسط: Anonymous

آخوندها با بحرانها زنده اند از جنگ 8 ساله تا دخالتشان در عراق وسوریه و بحرین و یمن و .....رژیم بخاطر بقای خودش در همه جا که بتواند دخالت و بحرانسازی میکند وهر جا بصلاحش باشد به تندروها مانند القاعده کمک هم میکند با آنها نمیجنگد

نوشته شده توسط: Anonymous

حيف که به قسمت اخر اين مقاله رسيديم،من داشتم به اين سالاد نوشتارى کم کم آدت مى کردم ،آقآى کرمى، پس مدرک خيانت بارزانى را چه زمانى منتشرمى کنيد.؟راستى دوستان کسى از آقاى رازى خبرى داره ؟ مدتى است که از ايشان خبرى نيست . ׳

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرانخواه گرامی،شما ازجمله اشخاص نادری هستیدکه املاء وانشاء زبان رامراعات میکنید،وهرگزکلمات منوّن رابغلط
وفارسی جلوه دادن با «ن» نمینویسید درهمین پیامتان جمله آخر«غالبآ» را درست نوشته ایدوبا تمام اختلاف فکرواندیشه من طرزنوشتاری زبان فارسی شما راتحسین کرده ومیاموزم.ولی دوست گرامی شما نقل قولهائی ازنوشته دکترپرویز ناتل خانلری را
متوجه نشده اید ویاهم غیرمهم تلقی نموده اید.شما بدرستی ازکلمه ی جاافتاده ی «اصلی» استفاده کرده ایدونه کلمه الکن وبی ربط
وبی ریشه «بُنین» کسانی کلمه سازبا ساختن کلمات مضحک ومسخره بقول استادخانلری بزبانفارسی خیانت میکنند.
دوست ارجمندانتقادات راباعصبیت بضدزبان فارسی تعبیرنکنیدباساختن کلمات زمخت وبی ربط نمیتوان ناتوانی وکمبود زبانی رابرطرف کرد.زبان مدرن محصول جامعه مدرن است یعنی اگرجامعه درتمام زمینه ها ونهادهای اجتماعی پیشرفته ومدرن باشد
بلطبع زبان هم

مدرن خواهدشد ونه برعکس!در کلمات جاافتاده که خوتان پیشنهادکرده اید:شهرداری-شهردار مقایسه کنید بادلدارودلداری یعنی معشوقه ودلجوئی دومعنی بیربط وغریب ازهم .ومعنانی عجیب وغریبی چون مرغداری،بچه داری ودهداری و....وبدترازهمه :پایداریعنی مقاوم پس آدم مقاوم پا داردوآدم غیرمقاوم پانداردمثل پولداروبی پول که پول ندارد!!!درلیست پیشنهادی زیر مقاله «تنخواه = اقتصاد»نوشته شده طبق اسم شما که دوستاروطرفدارایران هست« تنخواه»هم طرفدارتنش هست پس وزیراقتصادیعنی تنخواه =تنبل ولاابالی!!!آیا نباید بریش این سازدگان کلمات مضحک خندید ومسخره کرد؟اگر مختصر قانون وفواعددرزبان فارسی موجودبود با این ترکیبات الکن همان قوانین راقدای آنارشیسم لغت سازی میکنند.
بلبشو وآناشیسم زبانی رامتوجه هستید؟من فرانسه رانمیدانم ولی آلمانی وسوئدی تغییراتی درحروف صددارانجام داده اند برای ساده نویسی همانطوریکه شما مدنظرتان است ولی بقول معروف درزبان فارسی :گراگرطبیب بودی سرخود....حالا شما اگرطرف دارساده نویسی برای آموزندگان زبا ن فارسی هستید ومیدانید که نوشتارفارسی بی قانون وواویلا است چرا ازاسم حودتان ایرانخواه شروع نمیکنید؟که برای ساده نویسی ایرانخاه باشدبا کدام منطق من به بچه ها بفهمانم که این یکی درست است وآن یکی غلط؟ وچون منطقی وجودندارد پس علاج کار تنهاتعویض القبای عربی به الفبای لاتین!است وبس البته با تغیراتی دربعضی حروف،نظرتان چیست؟
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام جناب آ.ائلیار گرامی؛ فرصتی ست که به شما دست مریزاد بگویم؛ زیرا خوب کارید و پُرکار! من بهره می برم از آن. اما برگردیم سراغ نگرش پیرامون زبان و گپ و شنود در باره آن و نگاه های خودمان: بله همچنان است که شما نوشته اید و من هم فکر می کنم که تنها خود ملت ها و به ویژه با پا در میانی و دخالت مستقیم خود مردم و امکان نظرسنجی و اعِمال اراده ی بی واسطه ی سازمان های خود مدیریتی آنهاست که می شود و باید پاسخ درست را برای چگونگی انتخاب زبان ها و تحصیل شان در فردای ملت های آزاد و برابر ایران یافت. تمام دعوا بر سر این است که اراده ی مردم کار خود آنهاست و آنان می بایست همه جا در تصمیم گیری ها وجود واقعی داشته باشد تا در برابر مصوبات هم همگی پاسخگو باشند.

اما در مورد زبان مادری حق با شماست و قضیه کاملا جدی و برجسته است. هیچکس با هیچ بهانه ای حق ندارد ملتی را از زبان مادری او که زبان عاطفی و مهرورزی اش دور و محروم کند. مثلا (قادان آلم) را من در زبان های دیگر نشنیده ام و این "جمله وار" در ظرافت و ماهری زبان آذری بار بسیار لطیف و مهربانانه دارد که آن را به مادر، پدر، همسر، فرزند و دوستِ صمیمی هم می شود گفت چون فقط در این زبان آنگونه گفتن و شنیدن اش تنها دلنشین است؛ و نه جود دیگری. و ...
اما در مورد زمان سوزی که گفتم: بهتر است برگریم به دست کمین حادثه و پرنابِ غافلیگرانه ی خودمان به گوش تا گوش زمین در سطح جهان آدم ها و زبان ها! و تنها اینک می توان به اهرم ارتباطی پی برد و فکر درست کرد. تصور می کنم که ما سعی می کنیم سوژه را و ضرورت وجودی اش را بهتر ترسیم کنیم که داشتن و آشنائی کافی با یک زبان جهانی و سراسری تا چه حد مهم، کارا و راهگشاست؟! بد نیست این را هم بگویم که: در جهان غرب همه ی ما تبعیدی ها و ناچار کوچ کرده ها، منهای آنهای انگلیسی زبان که در آنچنان کشورهائی این زبان را ناچار می آموزند و البته برگ برنده را نیز هیشمه به همراه و در دست دارند؛ بخش زیادی از باقی مانده ی ایرانی ها و البته دیگر فراریان از گرسنگی و جنگ و فلاکت، همه در صورت خروج از کشورهای مسکونی، در صورت ندانستن انگلیسی، دوباره لالِ لال می شوند و این درد اغلب انسان های غریبه است. حالا چه فردی مسافر از خرم آباد ما در آذربایجان باشد و به عکس؛ یا فردی ساکن آلمان باشد در لندن! هیچ تفاوتی نمی کند. بسیاری حتی در کشورهای ساکن سال های سال تلاش می کنند که یک زبان غریبه را فرا گیرند و نمی توانند. در حالی که همان زبان را می توان در کودکی و نوجوانی به سرعت آموخت. به هر رو من هم فکر می کنم که چگونگی گزینش زبان و تعداد آنها باید تابع خواست مناطق خود مدیریتی باشد و در این موارد می توان بسیار شنید و گفت؛ مهم این است که نباید کوتاه آمد و خسته شد تا مگر روزی بهترین ایده با همفکری پخته و گزین شود. تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد که دیدن ان نقشه بیشتر بر وحشت ادمی می افزاید .عملی شدن ان نقشه چون مبارک باد د رعروسیها نخواهد بود بلکه نیاز به لشگر کشی و جنگ و خون خونریزی دارد.اینگونه نیست؟
بدون شک اگر ان تقشه هم عملی شود ازربایجان هم بخش شمالی ایران را به خود اختصاص خواهد داد و بلوچها هم به دولت خود مختا رخود خواهند رسید .انچه باقی خواهد ماند بیابانهای کویر برای مردم یزد و اصفهان خواهد بود.
نه جانم من زیر بار این نقشه نمیروم و بهترین راه حل برای ایران ازادی انتخابات و و تدوین قانون اساسی که حقوق همه مردم را تضمین کند هستم. هیچ ایرانی میهن دوستی مخالف رئیس جمهور شدن یک کرد و یا بلوچ و یا اذری و خوزستانی نخواهد بود. نقشه کنونی ایران تضمین کننده امنیت و ارامش در منطقه است.شکی نیست که هموطنهای کرد ما باید به زبان خود بگویندو بنویسند.

نوشته شده توسط: Anonymous

درست است، اما آن از بی خردی شان است. چه اسد و چه مالکی اگر عوض شده بودند، ایران می توانست تمام منافع اش را در این دو کشور حفظ کند. در حالی که سوریه کلاً نابود شده و عراق نیمه ویران و این همه هم ایران هزینه انسانی و مالی داده، و بدون این که حتی یک سرباز آمریکایی زخمی شود، بیش از 15 هزار تروریستی که تنها از اردن وارد شده اند، کشته شده اند و رژیم ایران بدون این که بفهمد دارد به جای آمریکا جنگ نیابتی با تندروهای اسلامی کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی مثل اينکه در نوشتن عجله داشتی و ديگر حاميان ملت کرد را که هند - اورپائی و آريائی تشريف دارند را از قلم انداخته ای منظورم افغانی ها و تاجيک ها هستند. البته فکر ميکنم ملت کرد در طول تاريخ دوست و دشمن را خوب تشخيص داده اند و احتياجی به قيم ندارند

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، ایرانخواه، نوشتار من درباره زبانشناسی یا سره نویسی یا چنین چیزهائی نیست بلکه درباره چگونگی پیدایش ناسیونالیسم و چگونگی پیدایش اینترناسیونالیسم در جهان است! اما کسانی که باید آنها را ورشکستگان سیاسی نامید به جای پرداختن به جستاری که این نوشتار در آن باره نوشته شده است یادداشت هائی می نویسند که هیچ پیوندی با این نوشتار ندارند! از سوی دیگر هیچ یک از کسانی که برای ویرایش زبان پارسی کوشیده اند پان آریا نبودند! زنده یاد احمد کسروی تبریزی یک چپ گرا بود نه یک پان آریا ! میر جلال الدین کزازی، حسین گل گلاب، پرویز داریوش، داریوش آشوری و ..... هیچکدام پان آریا نبودند! همچنین اگر کسی به نوشته های پان آریاها نگاه کند چیزی به نام سره نویسی را در آنها نخواهد دید و نوشته های دوستان پان آریا که هفتاد تا نود در صد واژگان آنها عربی هستند از نگر دستور زبان پارسی به مفت نمی ارزند! ..........

.......... یاد گرفتن یک زبان و درست نوشتن و ویرایش یک زبان برابر با پیروی از پان های رنگارنگ نیست! یاد گرفتن زبان آلمانی برابر با هواداری از آدولف هیتلر نیست! یاد گرفتن زبان فرانسوی برابر با هواداری از ناپلئون بناپارت نیست! یاد گرفتن زبان ایتالیائی برابر با هواداری از بنیتو موسولینی نیست! یاد گرفتن زبان عربی برابر با هواداری از صدام حسین نیست! ویرایش زبان پارسی و نوشتن به زبان پارسی سره (کاری که دوستان پان آریا از انجام آن ناتوانند) برابر با پان فارس بودن نیست و یاد گرفتن زبان ترکی برابر با پان ترک بودن نیست! البته زبان پرستی و بت ساختن از زبان مادری و ستایش از چنین زبانی کاری است که همه ناسیونالیست ها در همه جهان انجام می دهند و یکی از بزرگترین ابزارهای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی میان خودشان و دیگران زبان پرستی است! اما از دیدگاه اندیشه خردمندانه زبان تنها ابزاری است برای پیوند میان انسان ها و جز این ارزش دیگری ندارد و سخن گفتن یا سخن نگفتن با یک زبان نشانه خوب بودن و بد بودن و برتری هیچکس در هیچ کجای جهان نیست و این کردار انسان ها است که آنها را خوب و بد می کند نه سخن گفتن به این زبان و آن زبان و آن چه که مردم یک سرزمین را خوشبخت یا بدبخت می کند رژیم است نه زبان! دوست گرامی، ایرانخواه، شما به یادداشت هائی که درباره همین نوشتار: "چگونگی پیدایش ناسیونالیسم و چگونگی پیدایش اینترناسیونالیسم در جهان" چند ناسیونالیست نوشته اند نگاه کنید که همه این نوشتار را رها کرده و چسبیده اند از زبان! من چه پاسخی به چنین کسانی باید بدهم جز پاسخ ندادن و خاموش ماندن؟
نوشته شده توسط: Anonymous

منهم این سئوال را دارم :«نظرتان نسبت به دولت آذربایجان شمالی که خانواده علیف‎ها و اطرافیانشان تمام قدرت را قبضه کرده و اموال مردم را تصاحب می کنند و حکومت را موروثی کرده اند چیست؟»

نوشته شده توسط: Anonymous

در حالی که اقای یونس شاملی برخورد متینی کرده است . دیگران کاسه ای داغ تر از اش شده اند. می شود به همه ی آن سئوالات بدون توهین ، ارام و متین پاسخ داد

نوشته شده توسط: Anonymous

"عرف سیاسی انسانییت" را از دید گشاد نظرانه اگر بازگشایی میکردید بهتر بود تا دوباره با ادبیات کلیشه ای وکربلا زدنی خشم نهادینه ویاس خود گویی وخود شنوی را با ز تولید ننمایید . عینک شما نمره دوره رفیق ژوزف است اگر برداشتید وتوان دید هنوز میسر بود قبل از نشر نظر کمی فکر کنید و اثر مربوطه را با صدای بلند بخوانید تا کمکی به درک موضوع نماید و دید کیهانیتان را عوض کند

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

با درود، چنگائی عزیز، در مورد موضوع «زبان» در ایران فدرال یا ایران« با حکومت غیر متمرکز»،1- زبان یا زبانهای ارتباطی، درست آن است که با « انتخاب عمومی» واز راه رأی گیری صورت پذیرد. از نظر من بهتر است از دو زبان ارتباطی انگلیسی- فارسی؛ شخص نسبت به نیاز خود « یکی یا هردو» را انتخاب کند.2-زبان مادری هم زبان اصلی شخص انتخاب شود.3- بر اساس تجربه و آشنایی با زبان مادری وزبانهای غریبه، نظرم این است که « هیچ زبانی» نمیتواند « جای زبان مادری» را برای شخص پرکند.هر چند فرد درزبان بیگانه « یک ادیب» هم باشد.چرایش این است که زبان بیگانه حکم تخصص را برای فرد دارد؛ و زبان مادری حکم « هنر» را. توجه را به تفاوت بین یک متخصص و یک هنرمند به تمام معنی، جلب میکنم. زبان مادری برای شخض حکم آن«جهان بیهمتایی» را دارد که شخص تنها در آن جهان است که «خود» است.«من» است. ولی در جهان زبانهای دیگر همیشه « یک غریبه»میماند.

زبان مادری برای شخص حکم زادگاه و وطن را دارد - ولی زبان بیگانه حکم «غربت» را. بر این اساس من شدیداً به « حفظ زبانهای مادری» حتی سخن گویان آنها یک یا دو نفر هم باشند تأکید میکنم.و بعنوان بخشی از « میراث بشری». این نکته را بخاطر موضوع « عمر سوزی» که شما مطرح کرده اید، بیان نمودم. انسان تنها در زبان مادری ست که « خود» است و « موجودیت» - هستی- مییابد. گرفتن زبان مادری از فرد، « تهی» کردن «هستی یگانه» ی اوست. کشتن اوست. از نظر من زبان مادری زبانی ست که بچه از رحم مادر و بعد با صدای پدر و مادر و محیط بزرگ میشود. بچه هایی که در غربت متولد و بزرگ میشوند عملاً زبان مادریشان زبان غربت است.
نوشته شده توسط: Anonymous

سره نویسی زبان پارسی، چنانکه زنده یاد احمد کسروی یادآوری نمود، کوششی است برای هماهنگ ساختن این زبان، که به رسا تر و آسان تر ساختن آن می انجامد. از این رو این ادعا که سره نویسی گونه ای "پاکسازی" ناسیونالیستی است پنداری نادرست است. در بسیاری از دیگر کشورها، چون فرانسه، آلمان و بویژه ترکیه نیز برای جایگزینی واژه های بیگانه با واژه های زبان اصلی کوشش شده و می شود. اما منتقدین سره نویسی پارسی به دلیل ناآگاهی از این تحولات فرهنگی جهانی و خشم کور نسبت به زبان فارسی از میان همه تنها این زبان را آماج هجوم خود می سازند. اینان بهتر است بجای ذکر موارد بیمزه و مسخره آمیز کمی منصفانه بیندیشند که برای نمونه بکارگیری واژه هایی چون شهرداری بجای بلدیه، بیمارستان بجای دارالشفا، دانشگاه بجای دارالعلم، بخشنامه بجای متحدالآمال و بسیاری نمونه های همانند، گفتگو و نگارش فارسی را آسان تر و رسا تر

نکرده است؟ آیا بهسازی زبان، بگونه ای که کودکان آن را آسان تر بیاموزند و بویژه بگونه ای که گروه های نادار تر جامعه نیز که غالباً امکان کمتری برای آموزش داشته اند بتوانند گفتارها و نوشته های اداری، خبری و علمی را بهتر دریابند، کوشش مهم و سودمندی نیست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

حرفهای ضد و نقیض زدن و نا امید بودن و همچون فرخ نگهدار متکی به قدرت بودن تحلیل ها از جمله خصوصیلت این جناب نویسنده است و باید گفت برو شر مرسان و مردم را به حال خود بگذار چون انان راه خود را بدون شما خواهند یافت .

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

همچنین با سلام های رفیقانه جناب ناثر ناسری گرامی؛ شما از من پرسیده اید: نظرتان را درمورد زبان حکومت مرکزی فدرال بیان کنید! آیا تمام ایالتهای ملی فارس و آذربایجان و کردستان و...زبانهای ملی خود را خواهند داشت و زبان بین المللی انگلیسی هم زبان رابط بین حکومت های ملی فدرال خواهد بود؟ نظرتان چیست؟ ببینید دوست من! در این تردید ندارم که زبان، تنها یک اهرم ارتباطی ست، ولی یکی از مهم ترین ابزار های داد و ستد مشترک و عمومی بین انسان های "مختلف المنافع" نیز می باشد. و قطعا هر زبانی نیز بسته به دایره و گستره خویش دارای میدان و جولانگاه های خاص و روابط تاریخی و تشعشات بد و خوب فرهنگی و همچنین تنگ نظری و برتری جوئی ها هم بوده و داشته و به هر دلیل خود را در بین مردمان دور و نزدیک راه برده است. و از جمله ی انها همین زبان فارسی می باشد که در چندین قرن گذشته و در سه امپراتوری بزرگ ترک راه و جا داشته است.

بنابرین خود زبان به تنهائی عامل همبستگی طبقاتی و اهرم حفظ منافع نیروی کار ملت ها در برابر سرمایه دارِ مثلا عرب و یا کرد زبان نمی تواند باشد و البته نیز نبوده است! بهره کشی زبان خاص خود را دارد. اما این نگاه وبرداشت هرگز بدین معنی نیست که هر حاکمیتی با هر ویژگی زبانی و فرهنگی و ملی اجازه داشته باشد، دیگر ملت های کشور ما را از زبان، آداب و فرهنگ مورد دلخواه آنان محروم، جدا و ناگزیر به استفاده از زبان زورکی خود کند. پاسخ به این اصولیت حقوقی و حل قضیه مسلم ملی برای من کاملا روشن و آشکار است. پرسش اما این است که کشور ما با این رنگینی ملی و ضرورت حفظ روابط با دیگر ملت هایش را چگونه می تواند از طریق زبان فراملی میسر سازد؟ جز مگر با یک زبان مشنرک؟ خوب حالا، با پذیرش این تبعیض زبانی که تلخ و واقعی بوده است؛ به هر روی زبان فارسی را اکثریت قریب به اتفاق ملت های ما، آنرا با قدری کندی و سختی ناگزیر آموخته اند! آیا درست تر این نیست که همین زبان فارسی، اهرم ارتباط مشنرک کشور و ملت های ما بماند؟ البته در کنار آن هر ملتی حق مسلم دارد و باید بنا به خواست مستقل و آزاد خود تحصیلات اش را به زبان مادری داشته باشد و چرا نه؟ همانگونه که زبان انگلیسی را به عنوان زبان جهانی هر انسانی باید از کودکی بیآموزد! من شخصا لُر بسیار خوشحالم که ( آنا دیلی تکین) آذری را می توانم، هچنانکه لری و فارسی و چند زبان دست و پا شکسته دیگر را! اما اگر برداشت نابجائی از صراحتم بیانم صورت نگیرد، من بسیاری از زبان ها را فرصت سوزی عمر می دانم و ترجیح می دهم و می دادم که در گذشته ها به جای هر زبانی در دوران بچگی و نوجوانیم تنها انگلیسی می آموختم. عمر آدمی که صد و دویست سال نیست تا بشود برای زبان های غیر ضروری حرام اش کرد. حتی از دید خود مصلحت عقلی و منطقی می دانم که در یک فرآیند بلند و دقیق و چشم انداز متمدنانه ی جهانشمول و با حفظ و تطبیق ارزش های ولای فرهنگی ملت ها و زبان های شان، هر چه زودتر روند جایگزینی زبان انگلیسی برای نوع بشر مفیدتر است!
اما توجه شما را به مضمون و امکان عملکرد فدرالیسم و اهداف پیش روی آن جلب می کنم. اهداف و عملکردی که ضرورتا و الزاما می بایست کشور “رنگین فرهنگ” ما را که دچار استبداد مذهبی، تعارضات شدید ملی و تبعیضات گسترده حقوقی و اقتصادی است، به شکلی از اشکال اراده و اداره ی حکومتی آنان را در یک سازمان متحد و مشترک که همان ظرف فدرالیسم باشد به دست خود مردم کار و زحمت داد تا به صورت شورائی و افقی و همزمان با تعدیل و تسطیح قدرت متمرکز سیاسی، امکان دخالت فعال همگان و به ویژه نیروی اصلی اجتماعی(کارگران و مزدبگیران)را در عرصه های دیگر و از جمله اقتصاد میسر سازند.
این مختصر تنها تصوری از اداره و هدایت امور مختلف کشور و مناطق محلی و سازمان خود مدیریتی آنان در سطح کشور برای حفظ اتحاد و همبستگی کلان ملت های ماست.

البته شاید شما متوجه تندروان ناسیونالیست و شونیست و تحریفات و تبلیغات مسموم آنان باشید و یا نباشید؟ من تا حدود زیادی مطالب منعکس نسبت به موضوع را با دقت و وسواس تعقیب می کنم. با صراحت بگویم که بخشی از آنها دل آزار می باشند.

اما، هر یک از ما بنا به ضرورت دید خود، خاستگاه طبقاتی و وسع دانش اش از موضوع، می بایست مسئولانه پیرامون این مهم و دیگر محورها و عوارض و نکات مبهم و فراوان جامعه طبقاتی و رنگین به سهم خود دست به نقد و بررسی ممکن و سازنده و روشنگرانه ببرد و بزند. کاری ناچیزی که من کرده ام! از پانویس مهرآمیز و گرمتان سپاسگزارم. تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

برام خیلی جالب بود که شما اینگونه از جامعه‌ای می‌نالید که گوش به دهانِ حاکمانِ فریبکار دارد آنگاه خود تا به این اندازه مخلصانه گوشِ جان به اعلانِ نتایج و آمار و ارقامِ برآمده از دهانِ چنین حکومتی سپرده‌اید که با شعارِ «میزان رای امت است» همواره ضریبِ تصاعدی به میزانِ آراءِ نهایی زده یا همان بقول خودشان «تدلیس» را چاشنیِ کار برای حفظ ارکانِ نظام(!) نموده است.
شما در این نوشتار قاطعانه می‌پذیرید که خمینی منتخب مردم بوده! یقین دارید که خامنه‌ای منتخب مردم بوده! در نهایت می‌فرمایید:«باید بپذیریم که روحانی 18 میلیون از آرای 35 میلیون شرکت در انتخابات را بدست آورده است و به نمایندگی آنها به آلمان سفر خواهد کرد». دوست دارید دیگر چه مواردی را بپذیریم که خودِ همان مردمِ خلعِ سلاح و اسیر در چنگالِ رژیمِ تا بُنِ دندان مسلح نپذیرفتند؟ مگر اینهمه کشتار(اعدام و..)، ارعاب، شکنجه ، زندان و خفقان در

و خفقان در امنیتی‌ترین نقطۀ جهان نمی‌تواند حکایت از جاری بودنِ شریانِ این رودخانه داشته باشد؟ هرچند که آب‌بندها صدای خروش را خفه کرده‌اند ولی فرق است بینِ جریانِ نیرومند و گرفتار پشتِ سدهای زمان با آن مُردابی که در منظرِ نگاهِ تیرۀ امثالِ شما نقش بسته و مُرغِتان نیز در این باور باید تنها یک پا داشته باشد تا باقی باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

سؤال اين است که چگونه رژيم آخوندی که تا چند ماه پيش خود را تعيين کننده ترين نيرو در منطقه، از جمله سوريه و لبنان و عراق می دانست، اکنون به چنين روزی افتاده است که حتی در کنفرانس مربوط به سوريه راهش نمی دهند و مجبور است دست گدايی دراز کند و فغان و فرياد راه بيندازد؟جواب را بايد در به زانو درآمدن نظام ولايت فقيه در محاصرهٴ بحرانها و قرار گرفتن در لحظهٴ خفگی با طناب دار اتمی و تحريمها دانست. وضعيتی که جرعهٴ زهر ژنو بر شدت آن افزوده است. زهر ژنو شکاف درونی رژيم را از جمله بر سر دخالتهای پرهزينهٴ منطقه يی اش تشديد کرده است و نزول مداوم در صحنهٴ بين المللی يکی از آثار آن است.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام رفیق گرامی تبریزی؛
من و شما همگام و همگرا هستیم و در میانه ی مبارزه کار و سرمایه بی گمان همواره همراه! پس تلاش ما و چگونگی آنها نیز در راهیابی، پیشبرد و اندیشه ورزی های برابرجویانه می بایست در یک مسیر، سمت و سوی مبارزه طبقاتی جاری باشند و هستند. از این روست که تلاش برای شناخت هر چه بیشتر و بهتر از حقوق مسلم ملل زیر ستم ایران نیز برای هر دوی ما اهمیت فراوان می یابد و دارد. زیرا حقوق ملت ها و اهرم فدرالیسم و ظرف سیاسی آن، برای نگاه برابری خواهانه ی ما باید در همین راستای نبرد کار و سرمایه باشد تا مگر پیروز گردد. و چه خوب است که پایه ی ناگزیر نگرش سیاسی ـ فلسفی ما هرگز "ولنتاریست" اراده گرای قلدر و "پراگماتیست" عملگرای گنگ نیست. او ما را ناچار می سازد که در داد و ستد پیگیر اندیشه ورزی، سوژه ها را همگانی بررسی کنیم، نگاه ها و برداشت های مان را در زندگی روزمره، با دخالت همگان در آن زنده

نگهداریم و شاید هم اوج شان دهیم و چنین همبستگی، تنها با دیالوگ سازنده است که می تواند همنشین مردم و ملت های ما گردد و پیوسته به کمک و خواست خود آنهاست که سوژه ها مورد کنکاش، بازخوانی و بازسازی نیز قرار گرفته و دگرگون می شوند. و از همین روست که پدیده های پیشبرنده تا همیشه در نگاه همگان روشنتر می شوند. و سرآخر اینکه: تنها مگر با این شیوه ی درست، ایده آل های انسانی همه ی ما روزی همه گیر و مردمگیر و دشمن ترس شوند. زیرا دگرگونی کار توده هاست. بادآور شوم که من اغلب مقالات شما را می خوانم و از شما می آموزم و از تلاش گسترده تان در راستای روشنگری، افشاگری و مبارزات طبقاتی ـ توده ای بسیار مسرور می باشم. تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

دکتر ظافر العانی سخنگوی ائتلاف متحدون عراق به تلويزيون الحره گفت: ما در الانبار به داعش به عنوان يکی از ويترينهای سپاه پاسداران رژيم ايران نگاه می کنيم… معتقديم اين گروه يکی از بازوهای رژيم ايران می باشد که می خواهد... همان طوريکه به رژيم بشار اسد بهانه داد تا مدت بيشتری در حاکميت بماند، در جامعه ما نيز می خواهد همين کار را بکند، … ما مطمئن هستيم همه اينها به نحوی با ولی فقيه در تهران در ارتباط هستند، بهمين دليل جنگ با آنها جنگ مرگ و زندگی است.تلويزيون رافدين: بعد از اسير کردن تعدادی از شبه نظاميان مسلح تحت نام داعش توسط عشاير مشخص شد که از شبه نظاميان ”9 بدر ”هستند. رافدين در گزارش خود در اين رابطه گفت: عشيره ”الملاحمه ”در ”الخالديه با شماری از شبه نظاميان ”داعش ”به مقابله برخاستند تعدادی از آنها را اسير کردند که مشخص شد از شبه نظاميان ”9بدر ”هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

باسلام های رفیقانه وتشکرازاینکه راه حل را دربرپائی فدرالیسم می بینیدولی متاسفانه مساله رابازوتشریح نکرده اید.ازآنجائیکه درکهای مختلفیازفدرالیسم درجنبش های مختلف ملی وجودداردوظیفه ی نیروها وفرهیختگان ملت/خلق فارس زبان هم هست که برای رسیدن به اتحادملی وسرتاسری دید وبرداست خودرابیان کنند.مثلآ شما وسازمانتان بعنوان یکی ازسازمانهای مترقی متعلق بملت فارس باید خودرامعرفی نماید نه بعنوان یک سازمان سرتاسری! واین نکته ی حرکت تمام سازمانهای فارس زبان است زیرا شرایط وقطب بندی های جامعه ایران وجهان این انتظارراازهمه ی سازمانها واشخاص مترقی داردهمان طوریکه سازمانهای کردی وآذربایجانی عرب وبلوچ وترکمن خودرا معرفی میکنند واین ازآنجهت لازم است که آتوریته وتحمیلی ودولتی بودن زبان فارسی متعلق بملت/خلق فارس زبان شکسته شده وزبان فارسی قابل احترام هموطنان فارس زبان ازاین همه حس منفی

غیرفارس زبانان خلاصی یافته وهمسطح بقیه زبانها درجایگاه برابر وواقعی خودقرارگیردوالا با ملی !!! وسراسری وعامل وحدت (بخوان عامل نفاق ونفرت)نامیدن زبان مادری خودفارسی ،درواقع این نیروهای مبارزدراین نکته همزبان رژیم بوده وهستندو درواقع برای مبارزه با تحمیلی وارتجاعی وفاشیستی بودن زبان دولتی فارسی ،اپوزیسیون فارس زبان وجودنداردهمه ی سازمانها همنظررژیم اند!نظرتان را درمورد زبان حکومت مرکزی فدرال بیان کنید ! آیا تمام ایالتهای ملی فارس وآذربایجان وکردستان و...زبانهای ملی خودراخواهندداشت وزبان بین المللی انگلیسی هم زبان رابط بین حکومت های
ملی فدرال خواهدبود؟نظرتان چیست ؟
نوشته شده توسط: Anonymous

اتفاقا خیلی هم به اصل موضوع ربط دارد ممتها شما بخاطر خصلت تنگ نظرانه خود از درک آن متاسفانه عاجز هستین. آیا نباید با شک و تردید به رهنمود و گفتار کسی که ادعا میکند پارس زبانان نقص ژنیتیک دارند برخورد کرد؟ یا آیا نباید به آموزشهای کسی که در طول فعالیت سیاسی و اجتماعی خود همیشه عامل اختلاف و پراکندگی نیروهای مترقی بوده است با احتیاط برخورد کرد؟ چه چیزی بیش از این به موضوع ربط دارد؟ بحثهای بی مفهوم. کجای موضوع وزیر وزیر گفتن هست؟
لپ مطلب بنده خیلی روشن است. آن اینست که قبل از اینکه به دیگران علوم سیاسی و اجتماعی یاد بدهی خود نخست اساس و پایه همان علوم که در گفتار و اعمال نیک خلاصه شده را رعایت کن............

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از شما که بعنوان یکی از طرفداران آقای نوری زاد پاسخ ارایه نمودید. مطمننا نوری زاد امروز با نوری زاد 5 سال قبل متفاوت است و همین تفاوت است که علاقه مردم و از جمله شما و حتی خود من به ایشان را سبب شده است. اما آیا صرف توبه و اینکه به قول فرمایش شما انجام آنچه که من توان انجام یک هزارم آنرا ندارم می تواند گذشته ایشان و سایرین را تطهیر کند. من معتقد به خشونت نیستم و اصلا اعتقادی به اعدام سران و رهبران جمهوری اسلامی ندارم چون باید یک روز این فرهنگ انتقام گیری را کنار بگذاریم و مثل انسان مترقی و متمدن رفتار کنیم اما اگر امروز خامنه ای هم توبه کند شما که هیچ آسیبی از عملکرد ایشان ندیده اید او را خواهید بخشید اما خانواده قربانیان و کسانی که در اثر رفتار ایشان آسیب های غیر قابل برگشت دیده اند حق ندارند در مورد گذشته ایشان سوال کنند.

دوست عزیز نتیجه گیری های احساسی و تحت تاثیر امواج احساساتی که افراد با غرایض مشخص آنرا بوجود می آورند قرار نباید گرفت.
فردی سالها در برقراری دیکتاتوری کوشیده و برای اقتدار دیکتاتور نوشته ها نوشته که دیگران با خواندن آن سایرین را به بند کشیده و کشته و کارهای دیگر کرده اند امروز توبه می کنه بدون اینکه بگوید چه اتفاق مهمی در زندگی او افتاده که منقلب شده است. آیا خامنه ای عوض شده؟ نه خامنه ای همان خامنه زمان اصلاحات است.
چطور است که او آزادانه در سراسر ایران می گردد و خامنه ای را به چالش می کشد اما کسی معترض او نیست؟ دلیلش این است که ایشان هنوز به مراکز قدرت متصل است. اگر سخنرانی ها و نوشته های او را بخوانید نه موسوی نه کروبی و نه خاتمی حتی یک 1000 گفته های او را بر زبان نیاورده اند اما آنها در حصر و انزوا هستند و نوری زاد آزادانه هر کاری که می خواهد انجام می دهد.
من کارهای نوری زاد را دوست دارد نه خودش و فکرش را زیرا کسی که یک شبه تمام افکار چند ساله خود را کنار می گذارد قابل اطمینان نیست
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، بهنام چنگائی، آن چنان که شما به درستی در این نوشتارتان نوشته اید فدرالیسم می تواند ابزاری برای گرداندن کارهای یک سرزمین به دست مردم همان سرزمین و راهگشای گذر از خودکامگی و آغاز بیداری مردمی باشد اما برای کسانی که زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم مغز آنها را از کار انداخته است فدرالیسم دستاویزی برای دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین است! من پیش از این در نوشتاری درباره ناهمسانی دو دیدگاه درباره فدرالیسم نوشتاری پژوهشی نوشته ام که نگاه کردن به آن سودمند است http://iranglobal.info/node/16877

نوشته شده توسط: Anonymous

اول از همه یک سوال از خوانندگان گرامی این مجموعه مقاله: تیتر مقاله این است: <تشکیل کشور کردستان بزرگ و خیانت مسعود بارزانی>. آیا کسی متوجه شد که خیانت مسعود بارزانی چیست؟ آیا کسی توضیحی در مورد این خیانت در این 5 مقاله پیدا کرد؟ **** آقای کرمی... نتیجه اخلاقی ای که میتوان از این5 مقاله گرفت این است:<مردم ترک آذری> دشمنان قسم خورده مردم کرد هستند و مردم کرد نباید به آنها اطمینان کنند و باید به هر نحوی که شده آماده جنگ با آنها باشند! **** آقای کرمی... آیا درست است که بر اساس این نقشه ای که کشیده اید تمامی آذربایجان غربی و دریاچه اورمیه و استانهای کرمانشاهان و ایلام و لرستان و چهار محال و بختیاری و بخشهایی از خوزستان و استان فارس جزو این کردستان بزرگ شما هستند؟ **** آقای کرمی می توانید توضیح دهید که فرق بین این طرح شما برای کردستان بزرگ با طرح استراتژیستهای آمریک و نقش کردستان بزرگ در طرح

و نقشه های آنها برای خاورمیانه درا چیست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

سره نویسی،تمیزکردن زبان فارسی ونه پارسی!بعدازقدرتگیری عنصرفارس توسط انگلیس نوسط فرهنگستان وعناصرشدسدآ ناسیونالیست وفاشیست ،ضدعرب و ضدترک بابودجه های کلان براه افتاد که تا امروزه بجز اضاقه کردن کلمات بی هویت وجامدوبی رابطه ودرواقع بدوراززبان مردم معمولی، جزاتلاف وقت وهدردادن سرمایه های مردم کاری ازپیش نبرده اند.بطوریکه زنده یادپرویز خانلری که خوداز سردمداران وصحنه گردانان سره نویسی بودبیش ارنیم قرن پیش میگوید:«یک مشت لغت ساختندوبه فرمان دولت همه رابه استعمال آن مجبورکردند.لغاتی که بعضی از آنهابه شوخی ومزاح کودکانه شبیه تراست تا به کارگروهی دانشمند.»یعنی آش انقدرشوراست که آشپزخودش نالیده است.وجناب خانلری ادامه میدهد:«اگربخواهیم لغتی معمول رابه بهانه انکه دراصل عربی بوده کناربگذاریم وبه جای آن با این روش مصنوعی لغت جعل کنیم،خیانتی بزرگ به زبان وفرهنگ ایران(فارسی) کرده ایم.»ادامه

(پرویزخانلری،زبانشناسی وزبان فارسی ص 169 و172.انتشارات بنیادفرهنگ سال 1340،
اینکه پارسی وپارسه کلمات زست ومنفوراندمیتوان به لغت نامه ها مراجعه کرد وباین خاطر وبا احترام به هموطنان فارس زبان من ازکاربرد پارس و پارسه معذورم .آقا/خانم تبریزی میتوانند بلیست زیبایش کلمات پارسی اضافه کنند:خطّ= درازک،کراوات =درازک آویزان! ،مماس= مالیدن،سیستم =سامانه،کامپیوتر=رایانه،فاکس=دورنویس،هلی کوپتر= بالگرد،ماسین = خودروو...که مردم معمولی با بکاربرد لغات اصلی بریش این سره نویسان می خندند مگراستفاده ازاین کلمات بی مفهوم وبی ربط بعنوان جوک وتفریح مثلآ معلم بجای اینکه بگوید ازنقطه ای درخارج دایره مماسی بدایره وصل کنیدبگویو:ازنقطه ای درازکی بدایره بمالانید!!!مثل 1- این کلمه آشکوب که حتمآ شنونده دنبال گوشکوب دیزی میگردد.2- بنین بجای اصلی پس مشتقات اصل مانند اصولآ،اصول واصولی واصلآ چه؟کلمات بی ربط وبدون مشتق ،بی هویت همانطوریکه استادخانلری میگوید خیانت بزبان وفرهنگ است زیرااین کلمات بی ربط قابل مشتق گیری که بزرگترین ضعف زبانی است، نیستند وزبان فارسی را عقیم ترمیکنند همانطوریکه زبان شناسان میگویند«زبانی شکل یافته ازانبوهی کلمات جامد وفاقد ارتباطدرون ساختی وارگانیک، معنائی جز این نداردکه مشتی الفاظ ناهمگون ومتنافرازلحاظ ریشه ومعنی،هرکدام از گوشه ای گردآمده وتلنبارگشته وسرهم شده اندتا زبان را پدیدآورند.»
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ناصر مستشار ، پاسخ پرسشتان را با مروری در تاریخ و آنهم از آغاز سلسله صفوی تاپایان حکومت میرپنج و بچه ضعیف النفسش بخوبی دریافت خواهید کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی، برای پیشرفت ایران و خارج ساختن خلقها از بن بست فعلی، تنها راه ممکن فرهنگی، و پیشرفت علم و صنعت، برچیدن زبان فارسی از پهنه جغرافیای ایران، و بکار گرفتن زبان بین الملی انگلیسی است. در چنین صورتی میتوان از فرهنگ و تمدن و پیشرفت صحبت کرد. محدود کردن بیش از هفتاد میلیون ملل ایران به زبان ناتوان فارسی عاقبتی بدتر، و بسیار دهشتناک تر از این خواهد داشت. پس به این نتیجه میرسیم که زبان فارسی یکی از علل عقب ماندگی جغرافیای ایران است. عقل و منطق حکم میکند، که با ایجاد "انترناسیونالیسم زبانی" یعنی زبان انگلیسی، میتوان به "جامعه انترناسیونالیسم جهانی" ارتباط پیدا کرد. پس جنابعالی نیز کوشش بکنید، که زبان نارسا و عقیم فارسی را، که با زور بر مردم تحمیل میشود، هر چه زودتر از پهنه ایران زدوده شود، و جای خود را به زبان علم و صنعت انگلیسی بدهد! نظیر کشور های کانادا، هند، کنگو،

پاکستان ... و امثالهم. و با توجه به فعالیت های تیز و گسترده جنابعالی، که شب و روز زحمت میکشید، امید است که در این مورد بزودی اقدامات لازم را بعمل آورده در جهت کسب "انترناسیونالیسم موعود جهانی تان "، موفق باشید. و شاهد پیروزی را در آغوش بگیرید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اقای شعبانی
شما تا به حال در یک فکر خطای خود پافشار و پیگیر نشده اید؟
ایشان بارها اعتراف به خطای خود نموده اند وبارها دیگرهمکاران کج اندیشان سابق خود را شجاعانه دعوت به توبه نموده اند. اگر ناکافی می داند یک هزارم از کارهای ایشان را شما در ایران انجام دهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی با تشکر از مقاله وزین تان .به نظرم بوی ناسیونالیسم زبانی از سراسر نوشته ان به مشام میرسد .این نظریه ها همانند ایده های چپ های ایران گرا است که ده ها سال جوانان و روشنفکران اذربایجانی و سایر ملل ساکن در جغرافیای ایران را با تئوری های خود در خوابهای شیرین اریائی در غفلت نگهداشتندو امروزه شاهد نابود شدن دار و ندار و هویت اذربایجانی خود هستیم و این است نتیجه ده ها سال سینه زدن تحت شعارهای انترناسیونالیسم پرولتری تمامیت خواهان ایرانگرا.
دوست عزیز شعارها همیشه فریبنده هستند لطفا به نتیجه و ماحصل دقت کنید .دیگر فرصتی برای ملل ساکن ایران باقی نیست .