Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: محمد زمانی

این مطلب با تیتر مشخص است هم تاریخ و هم موضوع ....
سکوت «فدائیان اکثریت» در برابر ادعای «وطن امروز» برای چیست؟
۱۸ اسفند ۱۳۹۰ مهمان خودنویس

اندازه حروف

روزنامه «وطن امروز» متعلق به مهرداد بذرباش یکی از نزدیکان دولت احمدی‌نژاد هفته‌ی گذشته با انتشار خبری اعلام کرد که «همسران ۵ تن از رهبران گروهک اکثریت و گروه‌های همسو» در ماه فوریه جاری به ایران سفر کرده و «بدون هیچ‌ مشکلی خارج‌ شده‌اند». این روزنامه در یک خبرسازی آشکار مدعی شد که خبر یاد شده را نه دستگاه‌های امنیتی دولتی بلکه یکی از اعضای سازمان فدائیان اکثریت در نامه‌ای «افشاگرانه» به اطلاع این روزنامه رسانده است!

روزنامه‌ی «وطن امروز» در گزارشی که تحت عنوان «دیپلماسی همسران» انتشار داد از قول عضو «افشاگر» سازمان فداییان خلق (اکثریت) پرسیده بود «با توجه به اینکه برخی از این همسران، خود نیز عضو شورای مرکزی این گروهک هستند..

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز- این خبر اولا قدیمی است و ثانیا خبر دروغی بود که روزنامه احمدی نژاد راه انداخته است . در کامنت قبلی از شما سئوال کردم که اولا ثابت کنید که بهر وز خلیق که همسر دارد و سپس اتهام بزنید. ایشان حداقل 15 سال است که تنها زندگی می کند. چطور شما ادعا می کنید همسرش رفته ایران!!!!!

نوشته شده توسط: محمد زمانی

این منبع خودنویس است و من نگفتم که در این فوریه ...منبع تاریخ دارد وقتی من به منبع اشاره مینمایم کجای این مطلب دروغ است ..منبع دقیقا تاریخ دارد دوستان عزیز ....مجددا انرا میگذارم.....
http://khodnevis.org/persian/%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7…

نوشته شده توسط: محمد زمانی

من توضیح دادم این مطلب را بر اساس منبع نوشته ام ودر زیر لینک هم اورده ام...به هر حال چند منبع وجوددارد که من اورده ام و در جایی هم تکذیب نشده است...

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای توکلی خود شما میدانید که من بدون منبع مطلب نمینویسم..این خبر دروغ نیست وواقعیت دارد .واصلا وارد مسایل شخصی هم نشدم ..اقای توکلی من میدانم که برای شما و منازادی ایران مهم است ..اما خود شما میدانید که برخی با ادا دراوردن اپوزیسیون نمیگذارند الترناتیو درست شود..واقعا برخی افراد قابل دفاع نیستند و من هم به ایین نامه شما احترام میگذارم..اگرخبری کذب باشد ودروغ کاملا غیر حرفه ایی است که انرا درج نمایم ودر اخلاق من هم نیست ..اما خبری که واقعیت دارد و تکذیب هم نشده دیگر کذب و دروغ نیست ..به هر حال از شما و دوستان در بخش مدیرت تشکر مینمایم

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای زمانی چرا دروغ می گوئید . بجای لینک دادن اول ثابت کنید مثلا اقای بهروز خلیق همسر دارد؟ که حالا برود به ایران و شما انگار تازه وارد میدان شده اید از کمبود سوژه بسراغ یک خبر سراپا دروغ رفته اید که مثلا خودی نشان دهید . شما حد اقل دراین مورد باید از خوانندگان خود عذر خواهی بکنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حامد ایرانی،
بار عرض سلام، برداشت شما از مقوله« آذری» نادرست است. آذری را کسروی اختراء نکرده است. کسروی سعی کرده است معنا و مفهوم «آذری» را تغییر دهد. قدمت واژه های آذر و آذری در ادبیات تاریخی از قدمت واژه «ترک» به مراتب بیشتر است. توجه داشته باشید که واژه ترک حتا در کتاب ده ده قورقود هم استفاده نشده است. رجوع به آثار دکتر حسین صدیق در این زمینه ها خالی از فایده نیست...

نوشته شده توسط: محسن کردی

شماها هنوز دارین بحث میکنین؟ خسته نشدین؟ هاهاها.. میدونید؟ ما ایرانی ها مشکل مون همینه. واسه همین هم رضاخان از میان دوران مشروطه سر برکشید. اینجا هم درست مثل سایر جاهای دیگه که ما اایرانی ها بحث میکنیم درست مثل یک مجلس بحث هست که هرگز به نتیجه اتمامی نمیرسه. در مجلس شورای ملی دوران مشروطیت در آن ده پانزده سال آنقدر این نمایندگان مردم بحثهای بی ارزش و بی پایه را پی میگرفتند که کنسول انگلیس یک جمله ای گفت متلک آمیز حاکی از اینکه اینها اصلا نمیدانند میخواهند چه بکنند. بحث کردن یعنی اینکه طرفین نظرات شان را بگویند و نتیجه بگیرند که روی مثلا 70 تا 80 درصد با هم توافق دارند و کار را به پیش ببرند. اما ما ایرانی ها به کمتر از صد در صد یا بیشتر هم رضایت نمیدیم و بحثهایمان تا ابد ادامه خواهد یافت. همین ما ایرانی ها، اگر عضو حزبی در یک کشور خارجی باشیم اصلا از این مشکلات نداریم! اصلا گلویمان را در

د که روی مثلا 70 تا 80 درصد با هم توافق دارند و کار را به پیش ببرند. اما ما ایرانی ها به کمتر از صد در صد یا بیشتر هم رضایت نمیدیم و بحثهایمان تا ابد ادامه خواهد یافت. همین ما ایرانی ها، اگر عضو حزبی در یک کشور خارجی باشیم اصلا از این مشکلات نداریم! اصلا گلویمان را در بحثها جر نمیدهیم. اما وقتی به هم میرسیم... پدر یکدیگر را هم از گور بیرون میکشیم و یک تصفیه حسابی میکنیم. خب طبیعی هست که در این شرایط مردم آرزوی یک دیکتاتور را بکنند و رضاخان ها سر برآرند.
نوشته شده توسط: Anonymous

یوسف خان کسروی به بهایت حمله کرده همانطور که به شیعه و صوفی گری جزوه بهایی گری را بگیر بخوان هیچ دفاعی از بهاییت نکرده اموزش های پاکدینی او هم مال خودش است و ربطی به دین بهایی ندارد کتاب حافظ و سعدی ومولوی را هم بخاطر ضدیت با صوفی گری می کوبید نه ضدیت با عرب جزوه حافظ چه میگوید را بگیر بخوان کسروی پاکدینی اش خیلی مترقی نیست ولی ضربات کاری به شیعه گری زد در مورد اسلام هم اصلا ضد عرب برخورد نکرده گفته اسلام را تا انزمان که مردم نمی شناختند با ان جنگیدند وقتی انرا شناختند برایش جنگیدند در مورد محمد هم بسیار محترمانه برخورد کرده به کتاب های ایرانی ساخته مثل حلیت المتقین و کتاب دعاهای ایرانی ساز تاخته شایعات دشمنانش درباره سوختن کتاب هارا جواب داده در کتاب یکم دیماه و داستانش اتفاقا چند کتاب به زبان عربی هم در مجموعه اثارش هست و زبان عربی و ادبیات عرب را

همراه 17 زبان دیگر اشنایی داشت.دلیل دشمنی بخش ...... ترک ها بااو نه بخاطرفارسی گراییش در مورد زبان است بخاطر تعصب جنون واری است که بخش غیر شهری ترک ها که عموما بومی ایران هم نیستند و تازه مهاجر از عثمانی هستند روی شیعه گری دارند منظورم ترک های قاجار وصفوی است که از 500 سال پیش به این سو در ایران ساکن شدند واکثرا روستانشین هستند وبیشتر در استان اردبیل تهران زنجان امروزی ساکنند واتفاقا در بدنه حکومت فعلی و بازارجایگاه قوی دارند.وتر ک های شهری قدیمی تبریز و ارومیه هم ضدیتی بسیاری با انها دارند وپیوسته تحقیرشان میکنند.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب محمد زمانی گرامی /نوشته شد برخلاف مورد آئینامه ایران گلوبال بوده است و عدم انتشار خورده است :
4_ نوشته می باید بدور از جوسازی ، کلمات نا مناسب، توهین آمیز ویا اتهام زنی باشد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اقای زمانی نوشته شما مخالف آئینامه(ا تهام زنی +خبر دروغ + قدیمی بودن +طرح مسایل شخصی ) وایران گلوبال است و مطلب هم خیلی قدیمی بود . ان را عدم انتشار زده ام ولی در مشورت با مدیریت مجددا ان را انتشار دادم .

نوشته شده توسط: Anonymous

این هم لینک خودنویس

http://www.khodnevis.org/persian/%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D…

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب زمانی، حتما آقای مستشار منبع را خواهند داد ولی اگر به آخر لینکی که خود شما داده اید توجه کنید میبینید که تاریخ آن 18 اسفند 1390 است. در ضمن من چند منبع را برایتان مینویسم تا متوجه شوید که این خبر به یکسال پیش متعلق است. باز هم در ضمن جمهوری اسلامی که مدعی شده بود عضم سفید اکثریت را به تلویزن خواهد اورد پس از گذشت یکسال هنوز این کار را نکرده است. و این هم لینکهای مربوطه: http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=43854
http://vatanemrooz.ir/1390/12/22/VatanEmrooz/858/Page/1/

http://www.yjc.ir/fa/news/2112525/%D9%85%D9%81%D8%A7%D8%AF-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D9%8A%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87%D9%83-%D8%B6%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D9%81%D8%AF%D8%A7%D8%A6%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%84%D9%82-%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7-%D8%B4%D8%AF
http://www.ghatreh.com/news/nn9324684/%D9%85%D9%81%D8%A7%D8%AF-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87%DA%A9-%D9%81%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%84%D9%82
نوشته شده توسط: Anonymous

این هم لینک منبع از سکولاریسم نو و سایت خودنویس که پیوست است ....
http://www.newsecularism.com/2013/02/08.Friday/020813.Khodnevis-Why-Fad…

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای مستشار من بدون منبع مطلب نمینویسم و در پایین مقاله هم منبع را نوشته ام....اما اساسا این افراد هستند که برای جنبش ازادی خواهی مردم مضر هستند ..من معتقد هستم که نیروهای سکولار و دموکرات وانحلال طلب باید با هم متحد شوند..ممنون هستم از توجه شما ..اما من باز نفهیمیدم که کجای این مقاله به جنبش ضرر میرساند ...اگر لینکی دارید که سفر این افراد در سال گذشته بوده است را ثابت میکندارسال نماید تا من به منبع این مطلب اعلام نمایم ...

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای زمانی شما نوشته اید:شما و خوانندگان بدانید و تحقیق کنید که حضور همزمان همسران رفقا بیژن حکمت، بهروز خلیق، حسن زهتاب، مهدی فتاپور و محسن حیدریان در همین ماه فوریه در ایران تحقق پیدا کرده و تعدادی از آنها همین الان در ایران هستند....
اما این موضوع به سال گذشته مربوط می شود اما شما نوشته اید« در همین ماه فوریه» اتفاق افتاده است.حالا خودتان به عملکرد خود رسیدگی نمائید!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای عليار زبانشناسی علم است و بگفته زبانشناسان کسروی با نوشتن جزوه آذری زبان باستانی آذربايجان کار بسيار غلتی کرد که با هيچ متد و روش زبان شناسی کوچکترين رابطه ای ندارد و با تخمينات و تخليات خود باعث شد که بسياری از کارهای او را زير سوال ببرد و در ضمن همين کسروی راهها و کار های بسيار ناشايست ديگری انجام داد که نميشود به اين راحتی فراموش کرد از جمله جمع آوری نوشته جات و اشعار عربی حافظ و سعدی و سوزاندن آنها ، و اسم اين را گذاشته بود عرب زدايی . و يا تغير دين و گرايش به بهائيت و گريزش از بهائيت آنهم به شکل مفتضحانه ، که با هيچ معيار و ارزشهای شناخته شده اجتماعی قابل سنجش نيست .يعنی اينکه کسروی غرق در تضاد بود و بهمين خاطر جدی گرفته نشده و نخواهد شد

نوشته شده توسط: Anonymous

درود اقای مستشار کدام خبر برای سال گذشته است و چه چیزی به جنبش سبز ضرر میرساند ..اگر این دو موضوع را مشخص نمایید ممنون میشوم ....دخالت در امور سیاسی باید بدون چشم داشت و سوء استفاده باشد اگر این موضوع هم روشن نمایید ممنون

نوشته شده توسط: Anonymous

این خبر به سال گذشته یعنی 18 اسفند 1390 مربوط می شود و در سال جاری رخ نداده است!18 اسفند برابر با ماه مارس میلادی تطابق داد نه با فوریه !!!!!.هر گونه خبر غیر واقعی به ضرر جنبش تمام می شود.دخالت در امور سیاسی باید بدون چشم داشت و سوء استفاده باشد.امانتداری در پخش اخبار باید همیشه رعایت گردد.

سکوت «فدائیان اکثریت» در برابر ادعای «وطن امروز» برای چیست؟

مهمان سايت خودنویس

روزنامه «وطن امروز»، متعلق به مهرداد بذرباش، یکی از نزدیکان دولت احمدی‌نژاد، هفته‌ء گذشته با انتشار خبری چنين اعلام کرد که «همسران پنج تن از رهبران گروهک اکثریت و گروه‌های همسو» در ماه فوریه جاری به ایران سفر کرده و "بدون هیچ‌ مشکلی خارج‌ شده‌اند"».

این روزنامه، در یک خبرسازی آشکار، مدعی است که خبر یاد شده را نه دستگاه‌های امنیتی دولتی بلکه یکی از اعضای سازمان فدائیان اکثریت در نامه‌ای «افشاگرانه» به اطلاع این روزنامه رسانده است!

روزنامه‌ی «وطن امروز» در گزارشی که تحت عنوان «دیپلماسی همسران» انتشار داد از قول عضو «افشاگر» سازمان فداییان خلق (اکثریت) پرسیده بود: «با توجه به اینکه برخی از این همسران، خود نیز عضو شورای مرکزی این گروهک هستند و به تعبیر او "معروفه"اند، چگونه وارد ایران و بدون هیچ مشکلی خارج شده‌اند؟»

چه رابطه‌ای بین عضو ناراضی با روزنامه مذکور است و چرا به جای سایت‌های خبری خارج از کشور به روزنامه‌ء وابسته به دولت احمدی نژاد پناه برده سؤالی است که پاسخی به آن داده نشده است.

«وطن امروز» همچنین از قول هوادار ناراضی فدائیان اکثریت نوشته بود: «شما و خوانندگان بدانید و تحقیق کنید که حضور همزمان همسران رفقا بیژن حکمت، بهروز خلیق، حسن زهتاب، مهدی فتاپور و محسن حیدریان در همین ماه فوریه در ایران تحقق پیدا کرده و تعدادی از آنها همین الان در ایران هستند؛ بالاخره آیا فرستادن این پنج نفر به ایران برای پیک‌نیک بوده یا این آقایان خواسته‌اند همزمان از دست همسران عزیز راحت بشوند یا در چارچوب "دیپلماسی همسران" به داخل فرستاده شده‌اند»؟

البته همسران یاد شده تنها کسانی نیستند که در طول سال‌های گذشته در جریان «دیپلماسی همسران» به ایران سفر کرده‌اند. گفته می‌شود همسر فرخ نگهدار نیز سفرهای متعددی به ایران داشته و به رتق و فتق امور خانواده نگهدار – انصاری پرداخته است.

...*

البته پیش‌تر سهیلا وحدتی همسر رضا فانی یزدی، دیگر عضو اتحاد جمهوری‌خواهان، نیز به ایران سفر کرده و به سلامت بازگشته بود.

مریم سطوت، همسر مهدی فتاپور از رهبران سازمان فدائیان خلق اکثریت، خود از بنیانگذاران و اعضای رهبری «اتحاد جمهوری‌خواهان»‌ یکی از تشکل‌های مدعی «اپوزیسیون» جمهوری اسلامی است و در رهبری سازمان فدائیان اکثریت نیز شرکت دارد. این‌ها چیزی نیست که از چشم مسئولان امنیتی رژیم مخفی باشد. البته به این لیست می‌توان اسامی دیگری را هم افزود. در مطلب «وطن امروز» به این مساله نيز اشاره شده است.

سوال اینجاست. اگر این سفر انجام شده باشد:

- آیا همسران افراد یاد شده در مخالفت با جمهوری اسلامی و پیشبرد سیاست‌های سازمان‌هایی که هدایت‌شان با ایشان است جانب احتیاط را رعایت نمی‌کنند؟ آیا حواس‌شان به این نیست که به جمهوری اسلامی بر نخورد که خدای نکرده مشکلی برای همسرانشان پیش بیاورد؟

- آیا همسران یاد شده تضمینی از دستگاه امنیتی گرفته‌اند که پس از ورود به ایران دستگیر نشوند؟

- برای این سفرکرده‌ها این سوال پیش نیامده که وقتی دستگاه امنیتی و قضایی که از یک وبلاگ نویس نمی‌گذرد در ارتباط با این افراد چنین گشاده دستی به خرج می‌دهد؟‌

- چرا اعضای گروه‌های فوق در این رابطه اعتراض نمی‌کنند.

- در کجای دنیا رفتار «رهبران اپوزیسیون» این گونه است؟

18 اسفند 1390



* توضيح سايت خودنويس: این مطلب را یکی از محققان شناخته شده در باره فروه‌های سیاسی و نقض حقوق بشر در ایران، در اختیار خودنویس قرار داده است. بخش‌هایی از مطلب به دلیل کمبود منابع بازنویسی و یا حذف شده است. از این بابت از محقق محترم عذرخواهی می‌کنیم.

پيوند به منبع خبر در سايت خودنويس
نوشته شده توسط: Anonymous

مواضع ایشان بسیار درست و متین میباشد . ولی ایشان باز اشتباه بزرگی مرتکب شده اند که خط ارامی خط هخا منشیان و یا درستتر اخا منشیان عبری میباشد . چیذی که بنام خط فارسی باستان و یا هخامنشیان اقایان نام میبرند اصلا وجود نداشته بلکه خط جدید بابلی ویا اشوری بوده است . لازم به توضیح است که هخا ویا اخا یک لغت عبری ( یهودی ) به معنی دوست و کمک کننده است . واخا شداپنیم بمعنی یاری کننده شهر میباشد .

نوشته شده توسط: Anonymous

دنیز جان خیلی خلاصه برایت بنویسم چون فرصت تفصیل نیست راه حل ها:کارگاه های کوچک تعاونی که افراد دران سرمایه میگذارند هم مدیریت جمعی میکنند هم کار میکنند هدف هم سوداوری دیوانه وار نیست الان ماشین الات کوچک شده اند در غرب هم مثلا ژاپن شاهد بودم کارخانه های لوازم خانگی به کارگا ه های کوچک خانگی قطعات مختلف را میدادند تولید و مونتاز کنند کارخانه اصلی روند تولید را درین کارگاه ها رهبری میکرد ودر اخر تمام قطعات در کارخانه جمع اوری و مونتاژ میشد درین کارگاه های خانگی حتی افراد یک خانواده کار میکنند .نمونه دیگر تولید تعاونی کشاورزی مزارع اشتراکی تعاونی در اسرائیل هستند که بسیار نمونه های جالب و کارامدی بوده اند و

افراد درانها وارد میشوند بصورت دوره ای هم مدیریت بین افراد میچرخد متاسفانه چند کتاب درین زمینه داشتم ازدست دادم مطلبی پیدا شد برایت مینویسم ولی مطالب در باره کیوتص ها زیاد است بخصوص به زبان لاتین .

درایران بعد از اینکه سیستم متمرکز فعلی منحل شد مالکیت ایالتی برصنایع بزرگ و معادن ایالات اعمال میشود یعنی مالکیت جمعی ایالتی یعنی حق مالکیت سرزمینی که بارها به آن ا شاره کرده ام.ضمنا در نگاه مدرنسیتی افراطی وارداتی به ایران چه کمونیستی چه سرمایه داری بی توجهی به اقتصاد کشاورزی دامداری و صنایع دستی بوده است واین اقتصاد ها فدای اقتصاد صنعتی سنگین شده اند ما نباید در توسعه میهن چیزی را فدای چیز دیگر کنیم یعنی جنگلداری را فدای کشاورزی ودامداری کنیم وکشاورزی را فدای صنعت صنایع سبک و های تک را فدای صنایع سنگین ومعدنی... باید همه انواع اقتصاد بدون مزاحمت و تخریب گونه های دیگر در محل های مناسب که نیاز برای انها هست حضور داشته باشند نکته دیگر در مورد مدرنیسم افراطی وارداتی چه در نگاه غلط پهلوی گرایان چه کمونیست ها چه خمینی گرایان تعریف کردن شهر نشینی بجای پیشرفت است این نگاه غلط بصورت افراطی با زندگی عشایری و روستا نشینی مخالف است و می خواهد همه مردم را شهر نشین کند دیدی درزمان رضا شاه بزور عشایر را تخته قاپوکردند و لباس غربی به انها پوشاندند مقاومت های عشایری را با زور تفتگ در هم شکستند به بهانه اصلاحات ارضی و در اصل از ترس جنبش های کمونیستی متکی به دهقانان به فشار امریکا و برای شکستن قدرت خان ها که معارض قدرت حکومتی شاه بودند خان هارا بزور برداشتند انها را کارخانه دار کردند و نظام خرده مالکی کشاورزی خرد و معیشتی را درروستاها پیاده کردند هرچند تلاش های مثبتی هم در زمینه شرکت های تعاونی زراعی شد که تنها دستاورد مثبت اصلاحات ارضی بودند ولی چون نیت شاه و امریکا سیاسی بود وهدف از بین بردن مراکز قدرت غیر شاهی درروستاها و مناطق عشایری بود جواب نداد هرچند در مبارزه ضد کمونیستی شاه توانست روستانشینان را همراه نظام کند که در همکاری روستانیشنان سیاهکل در تسلیم چریک های سیاهکل به ژاندارمری شاهد بودیم.ویا در بولیوی که روستایی صاحب زمین شده گروه چگوارا را تحویل ارتش مزدور بولیوی داد این نشان داد اصلاحات ارضی امریکایی برای مبارزه با کمونیسم دهقانی تز موفقی بوده.ولی همین اصلاحات ارضی امریکایی 17 سال بعد با مهاجرت روستاییان به شهرها وقدرت گیری سیاسی اقتصادی بیشتر انها درشهرها و جذب شدن انها در بازار و دستگاه حکومتی و ارتش کار دست رزیم داد وباعث شورش روستایی 57 شد و رزیم روستایی فعلی از دلش درامد افراد دهگریزکه فرهنگ روستایی شیعه داشتند با افراد شهرنشین که انها هم فرهنگ روستایی شیعه داشتند متحد شدند ورزیم نیمه شهری نیمه روستایی پهلوی را کنار زدند پس از ان احزاب شهری را سرنگون کردند تاروزی که امروز یک رزیم تماما روستایفکری که احمدی نزاد سمبلش هست جایگزین شده روستانشینان دهه 40 امروز رهبر وزیر و وکیل مجلس شده اند سرمایه دار تجاری کلان شده اند فرمانده سپاه و ارتش شده اند وزارت اطلاعات وپلیس در قبضه شان است و نوع فرهنگ روستایی خودشان را بزور در شهرها بر مردمی که شهرنشین قدیمی با فرهنگ شهری بوده اند تحمیل میکنند نمونه اش گشت ارشاد و تحمیل چاخچول به شهری ها...ساختن هزاران امام زاده در ایران وعراق صرف میلیون ها دلار برای ترویج فرهنگ روستایی شیعه به ایران وجهان حتی جنگ 8 ساله را هم همین دهگریز ها شروع کردند و ادامه دادندبرای تحمیل فرهنگ روستایی شیعه به عراق بعثی ناسیونال سوسیالیست شهری درهمین سایت اقای دیانتی اسناد شروع جنگ از طرف بنی صدر را که دهگریزی ازروستای باغچه همدان ازیک خانواده ده اندیش شیعه بود وهنوز هم به فرهنگ روستایی شیعه شدیدا پایبند است انتشارداد....
نوشته شده توسط: Anonymous

پیروز عزیز، به درستی اشاره کرده اید که:«... تا زمانیکه خود محوریها و خود پسندیها و خود خواهیها را در کل بفراموشی نسپارند و نیاموزند که در یک کشور همه حق زیستن و حق رای و حق انتخاب دارند و چنین افرادی با توجه به آنها میبایست در کنار هم به گفتکو و رفع مشکلات بپردازند نخواهند توانست کره کوره این ندانم کاری و کمبود رشد سیاسی اجتماعی و اعتماد سازی را با پیشینه هائی که دارند باز و رفع نمایند.»(نقل از پیام شما است.)
ولی سئوال می فرمایید چگونه افراد نام برده شده را در کنار هم قرار داده ام.(و تشخیص بیماری و توصیۀ درمان برای نویسنده داشته اید.) من از حسن توجه شما ممنونم ولی اگر نوشتهء نقل شده از خودتان را دوباره بخوانید می توانید به نسبتی که می شود اسامی این افراد را کنار هم گذاشت هم برسید. «همۀ» کسانی که اسم برده شده اند در یک ویژه گی - «دست از طلب ندارم...» - با هم مشترک بوده اند.

رجوع می دهم به تنوع و حتی تناقضات شکلی و صوری در انتخاب کاندیدا های جوایزنوبل و مباحثی که در این مورد حداقل سالی یکبار در می گیرد. بهتر است - فکر می کنم توصیۀ شما هم همین بود- قبول کنیم که جوامع بشری و زندگی، سرشار از "تکثر" و تنوغ است، و برای همۀ اندیشه ها و انسانها در آن بقدر کافی جا هست. (البته با قید این نکته، که به هر حال، بهشت را به بها دهند و نه به بهانه!)
نوشته شده توسط: Anonymous

کتاب آذری یا زبان باستانی آذربایجان قبل از سلطنت پهلوی نوشته شد و در سال 1304 منتشر گردید.در بیست و چهارم آذر ۱۳۰۴ خورشیدی، رضاخان پهلوی در مجلس مؤسسان حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف پادشاهی را به عهده گرفت. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.در ضمن تقریبا از زمان مشروطه بحث بر سر زبان و اصالت مردم آذربایجان بین اندیشمندان و روزنامه نگاران ایرانی و عثمانی مطرح بوده.روشنی بیگ عثمانی معتقد بود که برادران آذربایجانی و ترک تحت ستم فارسها(قاجارها!!!!!!!!!!!!!!!!) قرار دارند و بین او و روزنامه نگاران ایرانی بحث و جدل فراوان وجود داشت . وقتی هرکس به خودش اجازه میده در علوم غیر تخصصی قلم به دست بگیره و بنویسه از این بهتر نمیشه از این دست افراد کم نیستند مانند پورپیرار-جواد هیئت - زهتابی- غیاث آبادی و نویسنده این مقاله.

نوشته شده توسط: Anonymous

نظر زبانشناسان یکسان با کسرویست :
:Olivier Roy. “The new Central Asia”, I.B. Tauris, 2007. “The mass of the Oghuz Turkic tribes who crossed the Amu Darya towards the west left the Iranian plateau, which remained Persian, and established themselves more to the west, in Anatolia. Here they divided into Ottomans, who were Sunni and settled, and Turkmens, who were nomads and in part Shiite (or, rather, Alevi). The latter were to keep the name “Turkmen”for a long time: from the 13th century onwards they “Turkised”the Iranian populations of Azerbaijan (who spoke west Iranian languages such as Tat, which is still found in residual forms), thus creating a new identity based on Shiism and the use of Turkish. These are the people today known as Azeris.”

1

Peter B. Golden. Otto Harrasowitz, 1992). pg 386:"Turkic penetration probably began in the Hunnic era and its aftermath. Steady pressure from Turkic nomads was typical of the Khazar era, although there are no unambiguous references to permanent settlements. These most certainly occurred with the arrival of the Oguz in the 11th century. The Turkicization of much of Azarbayjan, according to Soviet scholars, was completed largely during the Ilxanid period if not by late Seljuk times. Sumer, placing a slightly different emphasis on the data (more correct in my view), posts three periods which Turkicization took place: Seljuk, Mongol and Post-Mongol (Qara Qoyunlu, Aq Qoyunlu and Safavid). In the first two, Oguz Turkic tribes advanced or were driven to the western frontiers (Anatolia) and Northern Azarbaijan (Arran, the Mugan steppe). In the last period, the Turkic elements in Iran (derived from Oguz, with lesser admixture of Uygur, Qipchaq, Qaluq and other Turks brought to Iran during the Chinggisid era, as well as Turkicized Mongols) were joined now by Anatolian Turks migrating back to Iran. This marked the final stage of Turkicization. Although there is some evidence for the presence of Qipchaqs among the Turkic tribes coming to this region, there is little doubt that the critical mass which brought about this linguistic shift was provided by the same Oguz-Turkmen tribes that had come to Anatolia. The Azeris of today are an overwhelmingly sedentary, detribalized people. Anthropologically, they are little distinguished from the Iranian neighbors."

2
Peter Christensen, The Decline of Iranshahr: Irrigation and Environments in the History of the Middle East, 500 B.C. to A.D. 1500 (Copenhagen: Museum Tusculanum Press, 1993. Pp 210 “The Ghuzz Turks arrived in the 11th and 12th centuries. They were assigned grazing lands in norther Azerbaijan, including the Mughan steppe where they could serve as fighters for the faith, Ghaziyan, against Armenians and Georgians. The Ghuzz presumably number some ten of thousands and can hardly have disturbed patterns to any great extent; in fact, the mountains of Azarbaydjan already contained more or less nomadic population of Kurds. The Mongol invasion on the other hand, brought considerable number of immigration. No less than a half million nomads with their herds, were brought west and settled in Azarbaydjan, Arran, and Anatolia. Later, successive Turkish rulers on the northern Plateau – the Qara-qoyunlu, the Aq-qoyunlu, and especially the Safavids – transferred many of these nomads from Anatolia to Azarbaydjan and other places”

3

Tadsuez Swietchowski Only in the 11th century, when Oghuz Turkic tribes under the Seljuk dynasty entered the country, did Azerbaijan acquire a significant number of Turkic inhabitants. The original Persian population became fused with the Turks, and gradually the Persian language was supplanted by a Turkic dialect that evolved into the distinct Azerbaijani language. The process of Turkification was long and complex, sustained by successive waves of incoming nomads from Central Asia.



نوشته شده توسط: دنیز ایشچی

هومن عزیز، کم کم دارم با نظارت شما آشنا می شوم. گرچه باید اذعان بکنم که زاویه نگرش شما بخشی از تاریکیها را روشن و برجسته می کند که من خود به آنها کم توجه می کردم، ولی این به آن مفهوم نیست که با بخش دیگر صحبتهای شما موافقم که ترجیه می دهم در فرصت دیگر به آنها بپردازم.
ائلیار عزیز،
آنچه که شما از آن به عنوان "مرگ طبیعی و گام به گام فنو من ها" اسم می برید، ترجمه فارسی آن همین جمله مشهور "خودش خشک میشه می افته" می باشد. نه عزیز من، خودش خشک نمی شه و نمی افته. خودش مثل آفتاب پرست رنگ عوض می کنه و هر روز با یک رنگ و لباس نوینی ظاهر میشه. شما مدل سیاسی آلمان، یا انگلیس و فرانسه را نمی توانید بعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی ایران قرار داده و عینا در جامعه ایران پیاده بکنید. یا شما یک آلترناتیو سیاسی دارید، یا ندارید.

یا شما راهکار استراتژیک و برنامه اجرائی پراگماتیک برای رسیدن به هدف سیاسی خود را می توانید ترسیم بکنید، یا نمی توانید. چنین نگرشی گرچه از یک طرف از طبقه کارگر و شعار خالص ضد استثماری پرولتاریا پائین نمی آید، بلکه در عمل نه فقط میدان را به "مرگ طبیعی و گام به گام" فنومن "جمهوری اسلامی ایران، به عنوان دیدگاه "چپ نوین" از آن قلمداد می کند باز می کند که من اسم آن را می گذارم "راه رشد غیر سرمایه داری بزک کرده". امیدوارم در این زمینه من اشتباه بکنم. ولی همین دیدگاه ضد استثماری و پرولتری شما فردا سر از پشت سر رفسنجانی ها و خاتمی ها در خواهد آورد. در آلمان، یا هر جای دیگر اروپا نشسته و به هفتاد میلیون مردمی که در جهنمی به نام ایران زندگی می کنند میگویید که بگذارند "جمهوری اسلامی ایران به مرگ طبیعی خود بمیرد". دارندگان همین بینش هستند که وقتی در سال هشتاد و هشت مردم می خواستند تمامیت این نظام را به زباله دانی تاریخ بسپارند، فریاد "وا خشونتا" سر دادند که این دشمنان مردم هستند که آنها را به سمت خشونت می کشانند. آنها چشمان خود را به چماق بدستان حزب الله لبنان در ایران که به زن و بچه مردم هم رحم نمی کردند می بستند و جوانان و مردم را متهم به خشونت می کردند.
نوشته شده توسط: Anonymous

گویا ایشان نمیدانند که پهلوی با فهلوی فرق دارد! فهلوی یعنی نیم گویشهای ایرانی پس از اسلام. ابن حوقل هم در مورد ارمنیه (نه ارمنیان) حرف زده است و به صراحت میگوید که بخش بزرگی از ارمنیه مسلمان هستند. پس نظرش همان مسلمان بودند که پارسی و تازی صحبت میکردند. هیچ دانشمندی زبان آذربایجان را پیش از سلجوقیان امروز ترکی نمیداند. حتی در خود ترکیه هم قبول دارند که زبان ترکی پس از سلجوقیان رایج شد. آقای قابوسی حتی در یک مقالهء دیگر زبان آلبانیای قفقاز و ایلامی را جزو ترکی شمردند و تمامی اینها نشانگر سطح علمی وی است! چه بخواهید چه نخواهید، کتاب سفینه تبریز (یک جستجو در گوگل کنید) اشعاری ذکر کرده است زیر "زبان تبریزی". این زبان تبریزی هم درست همان فهلویات است و جزو زبانهای پارسی-تبار (بیشتر به سوی تاتی/تالشی). اگر زبان تبریز 700 سال پیش ترکی بود، حتما "زبان تبریزی" ترکی بود.

پس سروی که حرفش امروز مورد قبول دانشمندان علم و تاریخ است حرفش درست بود. وگرنه پانترکیستها حداقل بایستی یک نمونه از زبان ترکی از پنج هزار(بقول خودشان) سال پیش تا دوره ایلخانیان از آذربایجان پیدا میکردند..

اینکه زبان آذربایجان یک شعبه از زبان پارسی بود را پیش از کسروی نه تنها مارکورات آلمانی بلکه افرادی دیگر مانند مهندس عبدالله (پیش از کسروی) ذکر کرده اند:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/Bukhara_676_to_685.pdf

پس کسروی تئوری تازه نداده است زیرا پیش از او هم دیگران به پارسی بودن زبان آذربایجان اشاره کردند..و تمامی سفرنامه ها از ابن حوقل و غیره،میگویند زبان مردم آذربایجان پارسی و عربی است. نمیگویند "زبان کتبی" مردم آذربایجان..اگر زبان ترکی در آذربایجان وجود میداشت، ابن حوقل هم به آن اشاره میکرد.

خلاصه کتابهایی مانند سفینه تبریزی که شادروان کسروی به آن دست نداشت، برای همیشه این بحث را تمام کردند. زیرا آثار مستقیم از زبان پارسی تبریزی به عنوان "زبان تبریزی" اورده اند:
دو نمونه کافی است. بابافرج تبریزی میگوید:
انانک قدهٔ فرجشون فعالم آندره اووارادا چاشمش نه پیف قدم کینستا نه پیف حدوث.
و در سفینه تبریزی معنی این را هم اورده است:
معنی:چندانک فرج را در عالم آورده‌اند چشم او نه بر قدم افتاده‌است نه بر حدوث

این هم نمونه شعر زبان تبریزی:
ژژور منشی چو بخت اهون قدریوه
نه چرخ استه نبوتی نه روزو ورو فوتی

بیت آخر:
نه چرخ آهسته نبودی نه روز ...
کلاً این زبان اصلی آذربایجان بود که یکی از بازماندگان زبان پهلوی ساسانی/اشکانی بود. هیچ محقق زبانشناس/تاریخشناسی زبان پیش از اسلام آذربایجان را ترکی نمیداند و تنها افراد متعصب ناچارند این چنین حرفهایی را بزنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

بد نیست یک سفری به مقبره الشعراء تبریز کرد. بجز شهریار که شاید حداکثر ده درصد آثارش ترکی باشد، سایر شاعران آنجا همه پارسیگو هسنند (و گاهی هم پارسی فهلوی مانند اشعار همام تبریزی). این خود یک معما برای پانترکیستها خواهد بود که چرا ادبیات پارسی ریشه قوی در آذربایجان دارد. حتی آیت الله طباطبایی که زبان مادریش ترکی بود، و عربی را در حد کامل میدانست، اشعارش به زبان پارسی است. اصولاً دشمنی با زبان مشترک و ملی ایرانیان یکی از برنامهء پانترکیستها است ولی حتی در همان کشور جمهوری آذربایجان هم ناچارند شاعرانی که حتی یک بیت ترکی ندارند را شاعران ملی خود معرفی کنند. چرا نرفتند یک شاعر ترکزبان را شاعر ملی خود انتخاب کنند و یک شاعر شاهنامه-پرست مانند نظامی را انتخاب کردند؟ همهء اینها نشانگر تاثیر عمیق تمدن ایران و زبان پارسی در آن سامان است که پانترکیستها را به خشم اورده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

طیف فاشیستها به آقای اژدر حمله میکنند.. در ضمن آن 30 ملیون که شما پانترکیستها تکرار میکنید چیزی بجز کشک نیست. نقشه قومی ایران اینجاست:
http://gulf2000.columbia.edu/images/maps/Iran_Languages_lg.jpg
سازمان آمار ایران به تازگی آمارهای قومی نیز ارائه کرده است. مردم ساکن در استان تهران بر پایه کتاب طرح بررسی سنجش شاخص های فرهنگ عمومی کشور که به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور در سال ۱۳۸۹ تهیه شد ، ۵۸٫۹ فارس، ۳۰٫۳ ترک ، ۱٫۸ کرد ، ۰٫۱ بلوچ ، ۲٫۱ لر و ۵٫۵ از اقوام شمال ایران شامل گیلک و تالشی و مازنی و ترکمن و ۱٫۲ سایر بود.

منبع:
(شماره کتابشناسه ملّی:۲۸۸۷۱۴۱طرح بررسی و سنجش شاخص های فرهنگ عمومی کشور(شاخص های غیرثبتی){گزارش}:استان تهران/به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور؛مدیر طرح و مسئول سیاست گذاری:منصور واعظی؛اجرا:شرکت پژوهشگران خبره پارس -شابک:۷-۴۲-۶۶۲۷-۶۰۰-۹۷۸ *وضعیت نشر:تهران-موسسه انتشارات کتاب نشر ۱۳۹۱ *وضعیت ظاهری:۲۹۶ ص:جدول(بخش رنگی)،نمودار(بخش رنگی)

حال بقیه استانها را بگیرید و جمع و تفریق کنید و غیره، میشود حدود 12 تا حداکثر 18 ملیون..دیگر منابع رسمیتر از بالا وجود ندارد زیرا آماریست انجام شده....
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایرج خان، آقای پورپیرار منتقد بزرگ و دقیقی است ولی خیلی شهرتطلب و مغروز هستند و این موضوع باعث کوچکی ایشان شده است. ایشان در نقد کتاب ده ده قورقورد از حول حلیم تو دیگ افتاد و آبروش رفت. ایشان به دروغ گفته بودند که کتاب ده ده قورقود جعلی است و قدمتش به دوران قبل صفویه می رسد و دلیلش این بود که در این کتاب صحبت از توپ و سلاح بود ولی با نقدی که مهندس رف رف و مهندس صرافی ارائه کردند معلوم شد پورپیرار ترکی بلد نیستند و ترجمه فارسی کتاب ده ده قورقود را مطالعه کرده اند و مترجم فارس از خودش چیزی افزوده بود. و بعد از این حادثه پورپیرار در به در دنبال نسخه ترکی بود و به کتابفروشی اندیشه نو مراجعه کرده بود (البته شاگرداش) . خلاصه این پورپیرار تو زرد در آمده بود. یعنی همه حرفهاش هم درست نیست. ایشان با آن ادبیات تکفیری خود غیر خودی را محکوم می کند. و بعد این عزیزان را پان ترک نامیده بود (الله اعلم

ایشان درباره علم زبان‌شناسی یک عامی و فرد عادی است. ایشان برای تحقیق درباره زبان ترکی باید اکثر لهجه‌های آن را یاد بگیرند در حالی که ایشان حتنی ترکی آذری را بلد نیستند و با پررویی درباره زبان ترکی نظر می دهند.
درباره نام کورش و ملیت او، تا حدودی پورپیرار صحیح می فرمایند. نام کوروش در زبان یونانی به شکل «کیروس//کیروش» آمده است. پسوند «- اوس//اوش» افزوده ای است که به اسم در حالت فاعلی اضافه می گردد. مثل دارا = اوش و یا اسم کیر=اوس حال معنی کیر در زبان فارسی معلوم است ولی کلمه‌ای با این معنا نمی توانست برای اسامی مرد مورد استفاده قرار بگیرد. ولی در زبان‌ةای روسی نام فامیلی کیروف هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرد. کورش و طایفه هخامنشی آن دوران از اسلاوهایی بود که به این منطقه آمده بودند... حتی کلمه نام = اوس هم بدین شکل ایجاد گردیده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ذاکری گرامی ممنون پاسخ دادید فکر نکنید شخصا خواستم به شما درشتی کنم من وخیلی دیگر از دوستان از طرف بخش هایی از مردم که دسترسی به نت ندارند واهل نوشتن و واعتراض اینگونه نیستند می اییم مطلب مینویسیم اگر من یا دیگران با تندی و خشونت برخورد میکنیم برخورد شخصی نیست امیدوارم بدانید این امر را ما قلم بخشی از مردمیم که همفکر ماهستند وزیر فشارند چون خودما شایسته است اگر میخواهید با جنبش شهری مردم همگام شوید واز گذشته توبه کنید ابتدا انطور که شنیده ام نمیدانم اشتباه است یا درست خودرا به احزاب شهری ملی و مستقل وچپ معرفی میکردید نه اینکه به سفارت امریکا میرفتید ایا میخواهید هنوز عنصر اطلاعاتی وابسته به سرویس های غربی باشید همانطور که سالها در شاخه ایرانیش بودید یا میخواهید عضو اطلاعاتی گروه های شهری باشید اگر میخواهید رزمنده خلق بشوید و برای رهایی ایران از چنگال امپریالیست ها برزمید

وبا سوابق کار اطلاعاتی که دارید در کنار رزمندگان باشید باید ارتباطتان را با تمام سروریس های غربی و شرقی قطع کنید در جلساتی با افراد شاخه امنیتی احزاب شهری کل اطلاعات چند ساله خودرا باز پس دهید وقول همکاری به این سازمان ها بدهید ایا به جای رفتن به سفارت های کشور های سرمایه داری اصلا سری به احزاب شهری چپ و ملی زده اید انتخابش با خودتان من سازمان خاصی را پیشنهاد نمیکنم خودتان با سابقه اطلاعاتی میدانید کدام سازمان ها وابستگی ندارند و افرادشان صادق ترند خودرا به یکی ازین سازمان ها معرفی کنید بازجویی شوید و تخلیه اطلاعاتی وقتی این سازمان ها گزارش همکاری کامل شمارا دادند ما هم به تدیج به شما اعتما دمیکنیم و دیگر توهین و دعوا نخواهد بود من با شما دعوای شخصی ندارم ما اینجا برای مردم می نویسیم و سرباز انهاییم به هرحال هرچه زودتر اقدام کنید فکر ثروتمندی و کار با سرویس های غربی را هم فراموش کنید اینها اروز های بچه گانه است با احزاب شهری و مردم باشیدو استعداتان را صرف این سازمان ها کنید برای نمونه میتوانید به دفتر سازمان چر یک های اقلیت اشرف دهقانی ایمیل بزنید وجلسه تخلیه اطلاعات با انها داشته باشید یا سازمان راه کارگر یا جبهه ملی یا سربداران یا مجاهدین خلق زودتر تصمیم بگیرید . از طریق این سازمان ها میتوانید خودرا پاک کنید وبه اغوش مردم باز گردید.موفق باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

با سپاس از پاسخ شما؛ باید به عرض برسانم که عرصهٔ سیاسی مانند صفحه و مهره های شطرنج نیستند هرچند که بعضی آنرا به بازی شطرنج هندی و بعضی به شطرنج چینی مشابه میدانند.

اما آنچه که موجبات این اشتباه یکسان انگاری را بوجود آورده است؛ از این نظر میباشد که هم سیاست و هم شطرنج هندی و نوع چینی آن بازیهای استراتژیک به حساب می آیند. اما فرق بازی شطرنج چینی و هندی با شطرنج سیاسی این است که هیچ یک از مهره ها ساکن و غیر فعال نیستند. بلکه همگی فعال میباشند و بخشی از این فعالیتها پنهان از نظر و زیر لایه های حفاظت اطلاعاتی انجام میگیرند. لذا من این نظریه را نمیپذیرم. در صحنهٔ نبردهای سیاسی چیزی به نام بوکسور و کیسه بوکس وجود ندارد؛ بلکه همهٔ بازیگران بوکسور هستند.
اما در رابطه با ترکهای عثمانی؛ باید بگویم که این فرهنگ و شیوهٔ نگرش قومی و نهادینه شدهٔ آنهاست که همچنان آنان را به صورت «ترک عثمانی» نگه میدارد و اگر اکنون تحصیلکرده و با سواد شده اند چیزی از فرهنگ عثمانی آنها نمیکاهد. شما میتوانید آنها را محترمانه تر به این شیوه خطاب کنید: «ترکهای عثمانی که تعدادی از آنها کتاب هم خوانده اند». اما اینکه اروپاییها دیگر اینها را ترک عثمانی نمیخوانند؛ ریشه در تلاش غربیها برای به فراموشی سپردن امپراطوری عثمانی در اذهان ترکهای عثمانی دارد. لذا آنچه که وجود ندارد «امپراطوری عثمانی» است ولی «ترکهای عثمانی» همچنان موجودند. با استدلال شما ایرانیهایی که با سواد میشوند نباید ایرانی خوانده شوند.
سپاس
کژدم
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب داریوش برادری، در این فیلم، مظنون نان بیشماری، چه گناهکار چه بیگناه،چنان به طرز وحشیانه‌ای شکنجه می‌‌شوند که هر شخص نوعی را "" دچار شک وجدان "" می‌کند، "" شما به عنوان یک روانکاو و روانپزشک، که این فیلم را دیده‌اید، خوب میدانید که فیگور اصلی‌ فیلم بخوبی آگاه است که """ این شکنجه‌ها هیچ نقشی‌ در در پیدا کردن سرنخ "" به محل اختفای "" دشمن بزرگ "" بازی نکردند. چگونه و چرا شمای روانکاو "" لرزش اخلاقی‌، پایمال شدن حقوق انسان، هزینهٔ روانی‌ شکنجه شدگان "" را نمی‌بینید ولی‌ "" احساس پوچی "" فیگور اصلی‌ فیلم را در هوا می‌زنید؟ خواهش می‌کنم این بحث را بحث ترک و فارس نکنید. لطفا فراموش نکنید که این فیلم "" سندی و تعهدی به عدم کارائی شکنجه است """.

نوشته شده توسط: Anonymous

این ترکپرستان ما چیزی نمانده که روی هیتلر را هم سفید کنند: قلم خالص تورک، ملت خالص تورک، انسان خالص تورک، خون خالص تورک... آقای گونتای گنجالپ مشغول پاکسازی تاریخ آذربایجان از «علایم و عناصر غیر تورک» هست و میخواهد «تاریخ خالص تورک» را به زینت قلم بیاراید! مهران بهاریها هم

مهران بهاریها هم میخواهند «زبان پاک تورک» و «انجمن قلم خالص تورک» را به منصه ظهور برسانند! در پیش این نژادپرستان ترک، هیچ یک از بزرگان آذربایجان، از شاه اسماعیل خطایی گرفته تا ستارخان و خیابانی و پیشه وری، به حد کافی «تورک خالص» نبوده اند. ماموریت این راسیستهای ترکپرست آفرینش «انسان خالص تورک» است. به این افندیها «گود لاک» میگوییم! همانگونه که هیتلر در آفرینش نژاد خالص آریایی موفق شد؛ شماها هم در خلق نژاد و زبان خالص تورک موفق خواهید شد.
با احترام، جلال
نوشته شده توسط: داریوش برادری

آقای ینی لیک گرامی، همانطور که می دانید من اولین بار در بحثی به کامنتهای شما جوابی می دهم، چون رک و پوست کنده شیوه نگاه شما عمدتا چنان متعصبانه و تک ساحتی و به حالات پان ترکی است که جواب دادن را بی ثمر می بینم. این بار خواستم یک بار با پیشداوری حرکت نکنم و وارد گفتگو بشوم اما شما بار هم سریع نشان می دهید که نگاهتان چه مشکلات عدیده ای دارد و چقدر مرتب فراافکنی می کنید. حالا نیز پیشنهاد می کنم یک بار هم شده یک بار بنشینید و با دقت گوش بدهید یا نگاه کنید که چه نوشته اید و تناقضات میان حرفهای خودتان را ببینید. اول اینکه شما در واقع کسی هستید که خیال می کند می داند مطلب چیست و به اینخاطر در همان کامنت اولتان چنان قاطعانه در مورد فیلم نظر می دهید و نظر مرا رد می کنید که گویی شما فیلم را ساختید و منظور فیلم را می دانید. و وقتی من پس از اینکه می گویم که میشه فیلم را از جوانب مختلفی دید و

همزمان ضعف نظر شما را از چشم انداز خودم بیان می کنم، به جای اینکه بیایید نظرتان را قویتر کنید و توضیح بدهید، یا خطای نگاه مرا بگویید، حال مرا متهم می کنید که مطلق گرایانه و چکشی برخورد می کنم. یعنی خطای خودتان را سریع روی من فراافکنی می کنید و جواب دیالوگ مرا با اتهام زدن می دهید. سوم و خنده دار این است که برای تاایید حرفتان از یک سو بدون شناختی از مباحث روانشناختی نظریات یا شبه نظریات روانشناختی و فلسفی و از موضع بالا صادر می کنید . مثل این جمله ی خطا و همزمان بطرز خنده داری از موضع بالا« آکه جناب برادری نکه احساس پوچی می کند، می رود خودکشی می کند». بعد هم و این دیگر اوج تناقض و خنده است برای ثابت کردن اینکه منظور مایا در پایان فیلم منظور شما بوده است و اینکه دچار بغرنج فکری شده است ناراحت شده است که شکنجه داده است و دموکراسی را زیرپا گذاشته است، آنگاه باز هم خیلی معلمانه و در حال درس دادن برای من می نویسید که آیا میدانید که یکی از سرشناسان فیلم می خواهد انتخاب این فیلم برای جایزه اسکار را به خاطر تبلیغ شکنجه بایکوت بکند؟ و حتی یک لحظه متوجه نیستید که حرفاتون به هم نمیخوره و به قول مثل فارسی آدم باید بگه جناب دم خروسو باور کنیم یا قسم حضرت عباس. اینکه می گی فیلم و فیگور اصلی ناراحت است و گریه می کند که چرا شکنجه داده است را باور بکنی و یا اینکه برای تایید نظرت می گویی این فیلم تبلیغ شکنجه می کند. چون دومی تایید اولی نیست بلکه ضد اوست. اما شما به عنوان شاهد نظرتون می اورید. یعنی خودمانیم گاهی وقتها می خوانید چی می نویسید. یا فقط می خواهید حرفی زده باشید و اعتراضی کرده باشید. راستی اگر حالا به خنده و طنز بگویم آقای ینی لیک گرامی ایرانی بازی و افراطی بازی در نیار، درست بخون و دیالوگ بکن، یا حتی به طنز بگم لربازی در نیار، چه واکنشی نشان می دهی؟ خودتان می دانید هیچی و یا ناراحت می شوی شما را ایرانی خوانده ام اما اگر بگویم ترک بازی در نیار، خودت می دانی چکار می کنی. این حرفها را نیز زدم که یکم متوجه خنده دار بودن حرکات افراطیتون بشید وگرنه من جوابی به این حالات افراطی معمولا نمی دهم. زیرا مشکل تفکر افراطی جایی عمیقتر نهفته است، همانطور که از کامنتهای شما مشخص است. این بار هم امیدی ندارم که شما باز هم متوجه موضوع بشوید زیرا علت مقاومت شما و ناتوانیتان از دیالوگ در تعصبات عمیق قرار دارد. اما گفتم شاید یک لحظه هم شده دم گرم من در آهن سرد شما اثری بکند و یک لحظه مکث بکنید و به نوشته ها و کامنتهایتان نگاه کنید و شاید شروع کنید به خندیدن به خویش. زیرا توانایی خندیدن به خویش و به مطلق گراییها یا تعصبات خویش شروع آزادی و بلوغ بزرگ است. موفق باشی. این نیز آخرین کامنتی بود که برایتان گذاشتم مگر اینکه ببنیم تکانی خورده اید و یکم تغییر کرده اید. با آنکه امید چندانی ندارم. همانطور که هر ایرانی و هم ترک و لر یا مازندرانی وغیره اش برای من عزیز و دوست داشتنی هستند. موفق باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده محترم:
تمام ایرادات در مورد آنهائیکه در تقش اپوزیسیون ظاهر شده اند بسیار متین ، و البته تا زمانیکه خود محوریها و خود پسندیها و خود خواهیها را در کل بفراموشی نسپارند و نیاموزند که در یک کشور همه حق زیستن و حق رای و حق انتخاب دارند و چنین افرادی با توجه به آنها میبایست در کنار هم به گفتکو و رفع مشکلات بپردازند نخواهند توانست کره کوره این ندانم کاری و کمبود رشد سیاسی اجتماعی و اعتماد سازی را با پیشینه هائی که دارند باز و رفع نمایند.
ولی پرسش اینجاست : شما با تمام دانش و آگاهی که دارید چگونه میتوانید افرادی را چون گاندی، مارکس، لوترکینگ، ماندلا، حمید اشرف، مسعود احمدزاده و احسان طبری را در کنار هم فرار بدهید و به نتیجه گیری مورد علاقه خودتان برسید.
بیماری اینجاست ، بیماریکه همه سیایسکاران و جامعه شناسان و مقاله نویسانمان بآن مبتلایند. بدیهیست که تداوی را باید از خود آغاز کرد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

داوری در مورد شخصیت های تاریخی ضرورت دارد « بی طرفانه» و « نسبت به زمان آنها» صورت گیرد. بسیاری نوشته ها در باره احمد کسروی نه بی طرفانه است و نه توجه خاصی به زمان زندگی او دارند. بر پایه ی مطالعه همه آثار این نویسنده - بیش ار 100 کتاب و نوشته است- میتوانم نظرم را کوتاه چنین بیان کنم: 1- کسروی مردی شجاع، بی باک، درستکار و پاک بود.2- در نوشتن نثر فارسی شیوه خاص خود را داشت که نوعی سره نویسی بود.3- زبانهای زیادی از جمله اسپرانتو را بلد بود. 4- تکیگاهش «خردگرایی» بود.5- مبارز راه زدودن خرافات دینی و صوفیگری و غیره بود.6- لباس روحانی را از تن کند دور انداخت - که به قول خود لباس تن پروری و مفت خوری بود.7 به کار وکالت و قضاوت اشتغال داشت. 8- تنها حقوق دانی ست در تاریخ ایران که حکم به محکومیت شاه داده است- رضا شاه. 9- آگاهی های او در مورد زبان- تاریخ- حقوق - و دین بود.

10- از خرافی بودن مردم - از نادانی و افت ارزشهای اخلاقی خردگرانه بسیار رنج می برد.11- راه چاره را « پاکدینی» تشخیص داد. نظریات او تحت عنوان « پاکدین» نامیده میشود. 12- اصول پاکدینی در کتاب « ورجاوند بنیاد» آمده است. 13- بسیاری از نظریات این کتاب از دید علوم امروزی نادرست است.14- تاریخ نگاری - نقد دین مسلط از کارهای مثبت اوست.15- عمل و نظر او در مورد ادبیات غلط بود. 16- کار او در مورد نابودی زبانها نادرست بود. 17- زبانشناسی او غیر علمی و فاقد اعتبار است.18- ناسیونالیسم در فکر و عمل او وجود داشت. که اثر جو دوره خودش بود. و نادرست.19-در تاریخ نگاری دیده بود که تاریخ را توده های مردم میافرینند و به این اندیشه سخت پایبند بود و همه جا رد پای آنان را میگرفت. به زبان خودش « بی شکوهان» را - و نه « با شکوهان» را.20- درست است در برخی مسایل برای اثبات تئوری خود سند و مدارک جمع میکرد . و نه اینکه در پی اسناد متضاد باشد. که روش علمی ست.21- با تمام نکات منفی و مثبت احمد کسروی از شخصیت های تاریخی جامعه ما و آذربایجان است.
نوشته شده توسط: Anonymous

من همواره و از کودکی نسبت به تاریخ گذشته کشور خود در تردید بودم... همواره نسبت به تاریخ و توجه بیگانگان و علاقه شان به تاریخ قبل از اسلام مان حسی عجیب داشتم . هه! اکنون می بینم آنچه که همیشه در ذهنم داشتم! چقدر سخت است کنار گذاردن تعصبات نژادی را و در مسیر درست قدم نهادن... طی ره کمال تاریخ نمی خواهد... آنان که بر گلیم پاره ها می خوابیدند و نان خشک در آب می زدند... تاریخ شان یار بوده... گذشته اوست و آینده و حال هم...

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای بهنام با اجازه شما من این دوبخش آخری نوشته هامان را نیز به متن اصلی نوشته اضافه کردم

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای اژدر بهنام
تفاوت هایی من و شما را به نظرم بسیار صوری و سطحی و حتی در جایی نادرست بیان کرده و مینویسید: " تفاوت من و شما در این است که من خودم را آذربایجانی و ایرانی می دانم و شما، تا آنجایی که من از نوشته هایتان برداشت کرده ام، خود را آذربایجانی می دانید. بنابراین مسائل ایران را مسائل خودم هم می دانم. ولی شما فقط به مسائل آذربایجان توجه دارید."

اولا من و شما فقط آذربایجانی نیستیم، بلکه من و شما از نظر اتنیکی به ملت ترک ساکن در ایران تعلق داریم. یعنی ترک هستیم. چون یک کرد و یا یک گیلک و یا حتی یک فارس نیز میتواند آذربایجانی باشد. به بیان دیگر کسانیکه در جغرافیای آذربایجان زندگی میکنند، فارغ از تعلق اتنیکی آنان، آذربایجانی تلقی میشوند. اما من شما هم آذربایجانی هستیم به دلیل منسوبیت به جغرافیای آذربایجان و در عین حال ترک هستیم به دلیل منسوبیتمان به ملت ترک و زبانمان هم ترکی (آذربایجانی) است، در صورتیکه همه آذربایجانیها، آنچنانکه فوقا توضیح دادم، ممکن است زبانشان ترکی نباشد.

ثانیا من و شما جدا از اینکه به ملت ترک ساکن در آذربایجان جنوبی (و ایران) تعلق داریم، شهروند کشور ایران نیز هستیم. در این مورد ما تفاوتی با همدیگر نداریم. تفاوت ما در نوع نگاه ما به مسائل جاری در آذربایجان جنوبی و ایران است.

من از افق منافع ملت ترک ساکن در آذربایجان جنوبی (وایران) با مسائل سیاسی، اجتماعی و یا اقتصای و فرهنگی برخورد میکنم، اما شما از افق منافع پدیده ظاهرا موهومی و باطنا فارس ایران مسائل را مورد مداقه قرار میدهید. به بیان دیگر شما به جنبش سیاسی ایران (که در واقع جنبش سیاسی خلق فارس در ایران است) احساس تعلق میکنید و من یکی از فعالین جنبش رهایی بخش ملی خلق ترک در آذربایجان جنوبی (و ایران) هستم.

این که خطاب به من عنوان کرده اید که: "شما فقط به مسائل آذربایجان توجه دارید" تثبیت نادقیقی است. در واقع من از زوایه "منافع خلق ترک و آذربایجان جنوبی" با مسائل در آذربایجان جنوبی و ایران برخورد میکنم. این به معنی بی توجهی به مسائل جاری در ایران نیست. اتفاقا بسیار از نوشتجات من به مسائل عمومی در ایران ارتباط مستقیم دارد. چون رهایی خلق ما از بستر شناخت پدیده در ایران، جامعه فارس و مهمتر از همه برخورد با رژیم حاکم بر آن، یعنی رژیم جمهوری اسلامی میگذرد. رژیم جمهوری اسلامی مهمترین مانع سیلان خلق ما برای دستیابی به حقوق ملی و حق تعیین سرنوشت خویش است. با این اوضاع من چگونه میتوانم نسبت به مسائل جاری در ایران بی تفاوت باشم؟

در نهایت برایتان صمیمانه میگویم که تفاوت اساسی در دیدگاه من و شما اینست که من دولت حاکم بر ایران را چه در دوره شاه و چه در دوره شیخ یک دولت تمام عیار فارسی میدانم، اما شما از شناسایی ماهیت اتنیکی دولت فارسی ایران تفره میروید و مدام از تعلق خاطرتان به ایران که در واقع همان "ایران ایدئولوژیک" مورد نظر اپوزیسیون سیاسی جامعه فارس ایران است، سخن میگویید و دقیقا به همین خاطر هم "زبان فارسی" را نیز به مثابه "زبان ما" به قلم می کشید.
یونس شاملی
نوشته شده توسط: Anonymous

خود جنابعلی دچار آشفتگی فکری نیستی
ممکنه شما وامثالهم دست از کوچک کردن بزرگان گذشته بردا رید وبجای آن در صددانجام حداقل کاری در حد همان کسروی بر آیید یکی از بزرگترین کارهای اون بزرگمرد مبارزه با خرافات و موهومات بود که جان خود بر سر آن گذاشت
ولی جناب جان مبارک برداشته در محلی امن برده و از سر بیدردی به افاضات اینچنینی میپردازید

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب هومن محترم روستای فردو 59 کیلومتر با سایت فردو اختلاف بعد مصافت هوائی دارد که زمینی بالغ بر 72 کیلومتر است این پاسخ اولتان
پاسخ دومتان را در آینده بسیار نزدیک راجب انفجار فردو خودتان خواهید گرفت
نظر بنده خدمت و به خفت کشاندن رژیم ملاها است و بس ..ادعائی هم نه داشته نه دارم ..
در جواب هموطن دیگر بنده سایت ایران گولبال و گول بال و یا نام لاتینش را به فارسی نوشتم که تماما درست است و نئیتی نبوده

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام عزیز
من قبلا هم این سوال به شکل دیگری پرسیده بودم و جوابی نپرفته ام و مجددا می پرسم امیدوارم جواب دهید
شما به چه دلیلی خود را ایرانی و زبان فارسی را زبان خود می دانید؟آیا به دلیل این که زمانی شهروند ایران بوده اید؟ در آن صورت چرا اکنون نه شهروند کشور دیگری هستید زبان آنجا را زبان خود نمی دانید؟
اگر پس از حکومت پیشوری آذربایجان مجددا توسط ایران اشغال نمی شد و یا شما در یکی از شهرهای آذربایجان شمالی به دنیا می آمدید باز هم ایران را کشور خود و فارسی را زبان خود می پنداشتید؟
کلا احساس تعلق شما به کشور ایران و زبان فارسی از چه چیزی منشا می گیرد؟(آیا ممکن است به خاطر تحصیل اجباری زبان فارسی در مدرسه یا اشغال آذربایجان توسط ارتش رضا شاه و ضمیمه آن به ایران باشد؟)

چهارچوب تاریخی و فرهنگی که فارس و عرب و بلوچ را با ترک آذربایجانی یکی می کند چیست؟ کدام یک از عناصر حافظه تاریخی یا فرهنگی ملت آذربایجان با ملتهای فوق یکسان است؟
نوشته شده توسط: Anonymous

با سپاس از شما و سایت ایران گلوبال

کیانوش عزیز و مهربان ، امروز که مشغول ورق زدن سایت های دلخواهم بودم برخورد کردم به نظر شما و از اینکه چنان نظر خود را بی‌ پرده بیان کردید خوشحال شدم . اگر توجه به مقالات قبلی‌ من کرده باشید متوجه خواهی شد که هیچگاه خود را بر تر از دیگران ننامیده بلکه سعی‌ نمودم همیشه بجای خود از یاران مبارز قدیم یاد نمایم ، در حالیکه خود من دارای گذشته با افتخاری بوده و هیچ گاه سعی‌ نکردم از گذشته خود برای بالا بردن و برتری از دیگران استفاده نمایم ، من خود را بسیار کوچک تر از آن میبینم که به دیگران فخر بفروشم.
تنها نکته یی که برایم مهم است حفظ پرنسیپ هاست .از شما خواهش دارم لطف کرده نگاهی‌ به مقالات قبلی‌ من بی‌ اندازید .در مورد اپوزیسیون و سایتها که درآنان اینجا مطرح شده مطمئن باشید ایران گلوبال ونظایر آن هدف من نبوده زیرا میدانم شما به پرنسیپ هایی‌ اعتقاد داشته و دارید که هر بادی نمیتواند جهت آنرا عوض نماید .
منظور من بیشتر بعضی از سازمانهای چپ است که با هر بادی جهت عوض کرده و ناگهان از یک کمونیست دو آتشه تبدیل به ضد خود شده و هواداران بی‌ گناه خود را آگاهانه و بر اساس منافع خود مسپارند به دست دشمن و هم اکنون شده‌اند آزادیخواه و رفرمیست دو آتشه .
شما و امثال شما از همان اول به مواضه خود ایمان داشته و اگر صحبت از آزادی بیان می‌کنید واقعا هم بدان عمل می‌کنید.
من از شما بسیار سپاسگزارم که با مردم رو راست بوده و هدفتان مشخص می‌باشد .البته باور دارم که در این مقاله کمی‌ برخوردم با آنان تند بوده است.
با سپاس از شما و سایت ایران گلوبال
پیروز باشید ، مسعود فروزش راد
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

« از بین بردن»-« مورد تهاجم قرار دادن» افعالی ست که شما در مورد پدیده های اجتماعی یا مناسبات بکاربرده اید. روشن است که اینها به معنی « نابود شدن» نیست. بل « نابود کردن» است. «نابود کردن» پدیده با «مردن» آن تفاوت اساسی دارد- وحتی تضاد. اگربا متد هگلی بنگریم« «مردن» پدیده نتیجه تغییرات کیفی درون آن است. مثل مرگ طبیعی یک انسان . « نابود کردن» ایجاد تغییرات مکانیکی کیفی در درون موجود است. مانند کشتن یک حیوان- یا انسان. همیشه متضمن « زور و خشونت» است.برای رفع « خود فروشی» میتوان «نابودی» را بکار برد- همانطور که حکومت در آغاز این پدیده را «مورد تهاجم» و نابودی قرار داد. اما میتوان بستر اقتصادی-تربیتی و فرهنگی و غیره آنرا فراهم کرد که به تدریج بمیرد یا بسیار ضعیف شود. و...مفاهیم «نابود کردن» و « مردن» نشان دهنده دو نگرش کاملاً متفاوت از یکدیگر است .

و به مقولات متفاوت مربوط اند. مقاله در سه مقوله « سنت-مدرنیته-و مناسبات اجتماعی» خلاصه میشود. در راه حل شما برای تغییرمناسبات اجتماعی -عناصر زور force- «تولید خوشبختی»- همراهند. این نگرش « دید سنتی چپ» بود و هست. دید نوین در مناسبات اجتماعی فاقد این عناصر و مانندهای آنهاست. پدیده «استثمار» را میتوان با متد «نابود کردن»- مثل روش کلاسیک انقلاب ها عمل نمود - یا با متد «دموکراتیک» و گام به گام - مرگ طبیعی فنومن -که ناشی از برداشت دیگر از ماهیت پدیده مناسبات اجتماعی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

اینها همه نشانه های عدم همزیستی مسالمت امیز دهگریز تازه شهر امده بدون فرهنگ شهری و شهرنشین نجیب و مظلوم است نشانه های تهاجم حاشیه شهر به متن شهر نتیجه همزیستی اجباری انسان هایی با فرهنگ های متفاوت در شهر ها کنار همدیگراست نتیجه دادن ماشین و گواهینامه افراد بی فرهنگ بیسواد است چرا نباید شهرها مانند قدیم حصار و دروازه ای داشته باشد وبا اینهمه پیشرفت مسائل امنیتی و هویت نگاری راحت هرکسی وارد حریم شهر بشود وجنایت و زندگی وغارت کند چرا افراد شهری واقعی یعنی افراد نجیب و متمدن کارت هویت جدا نداشته باشند وافراد غیر ازانها کارتی به شکلی دیگر واین ورود و خروج ها و اقامت در شهرها در مبادی ورودی شهرها کنترل نشود چرا افراد نباید با توجه به سطح فرهنگ اخلاقی و روانی وتحصیلی خود انواع کارت های هویت نگیرند

وبا درجه بندی های سطوح امنیتی مختلف متفاوت حضور در شهرها و محل های زندگی چرا اینهمه تداخل بین شهر وغیر شهر چرا حریم شهرها مشخص نیست چرا افراد غیر متمدن شناسایی و دارای کارت هویت مجزا نمیشوند و حق ورود به شهر هارا دارند چرا شهرها را مامن وحوش وویروس ها کرده ایم ایا این معنای عدالت علوی و تداخل بی رویه افراد در شهرها بخاطر برابری کاذب اسلامی است براحتی میشود با تست های روانی ومصاحبه افراد وحشی را شناسایی کرد و کارت هویت خاص به انها داد و انهارا از ورود به 60 کیلومتری شهرها مانع شد چرا کمپ هایی برای نگه داری و زندگی این نوع از افراد در جامعه ساخته نمی شود چرا کنترل الکترونیکی نمی شوند با وجود اینهمه مخارجی که کشور برای وسایل امنیتی مدرن می کند.چرا نمی تواند جامعه ازین افراد کار کشاورزی و صنعتی بکشد و انهارا در شهرها سرگردان کرده تا هیولایی باشند که رعب و و حشت حکومت را اینگونه به مردم القا کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

دنیز جان ممنون از مقاله در مورد سیستم های جایگزین با توجه به عوارضی که در سیستم تولید کارخانه های بزرگ با مدیریت خصوصی ویا دولتی دیدیم با کارخانه های بزرگ با کارگران بیشمار واداره پادگانی و.سرکوب گر در کارخانه چه دررزیم سرمایه داری چه سرمایه داری دولتی دیدیم چه عوارض بزرگ روانی بر کارگران عاید میشود کارگران هیچ دلبستگی با کالا ی تولید شده و محیط کار ندارند و انگیزه ادامه مدیریت برای کار کشیدن از انها یا انهارا تهدید به اخراج میکند یا انواع تحقیر های دیگر نتیجه سقوط روانی و اخلاقی فرهنگی کارگرانی است که

درین کارخانه های غول اسا و رعب اور کار میکنند مدیران چون خدایان و انان چونان بندگان این نوع مدرنیسم که قبل از ظهور ان در کشورها داعیه دار این بود که فقر و عقب افتادگی را ریشه کن میکند در عمل فقر و نابرابری را بیشتر کرد مدیران اشراف جدید میشوند وکارگران تبدیل به انسان هایی اسیر و بیروح وبی هویت انسانی شهر ها الوده رفتار ها لومپنی و خشن نتیجه اش را میتوانی در خیلی از شهرهای ایران که با این کارخانه های غول اسا اشغال شدند ببینی این کارخانه ها برای گرفتن کارگر ارزان و حرف شنو روستاهارا تخلیه میکنند وبا ضربه زدن به اقتصاد کشاورزی وزندگی در روستاها زندگی حاشیه نشینی در شهرها را با فرهنگ حاشیه نشینی رواج میدهند کارگران از ترس اخراج وهزینه های بالای زندگی در شهر و حاشیه شهر تن به هر استثماری می دهند باهم دیگر رقابت و به قول فارس ها زیراب زنی میکنند هرکارگری عنصری تنها در پیوند وپرستش مدیر است کارگران هیچ پیوندی باهم ندارند و هرکارگر حضورش را در کارخانه در نزدیکی وپرستش مدیر میبیند همان روابطی که در دوران ارباب رعیتی کشاورزی در روستا برقرار بود دوباره صنعتی میشود جای مزرعه را کارخانه میگیرد و کارگر سرو مدیر میشود فئودالیسم است ولی در صنعت مدیر اشرافیت جدید میشود در پیوند با حکومت مرکزی هر وقت توانش در سرکوب کار گر کم بود از حکومت کمک میگیرد کار گر برای داشتن کار هم باید پیوندی با کارگران دیگر نداشته باشد وهم مدیر راپرستش کند هم حکومت را تا از حاشیه شهر اخراج نشود همسرش را از دست ندهد الونکش را و کم ترین چیز هایی را که فکر میکند داراست در اصل ندارد حتی صاحب زمینی نیست که در دوران کشاورزی صاحب بود زمین کوچک زراعی یا مسکونیش حتی صاحب ابزار نیست . صاحب فردایش نیز چون ممکن است کار گری ارزانتر جای اورا بگیرد.او با کار کردن در محیط صنعتی غول اسای کارخانه ابتدا هویت انسانی بعد هویت حیوانیش را هم از دست میدهد و تبدیل به نوعی ابزار میشود و تازه بعدا باید با رباط ها هم رقابت کند چون مدیر ممکن است رباطی را جایگزین او کند او تبدیل به شی میشود حتی اروزیش این است که مثل رباط کار کند و بشود تا مدیر اورا نگه دارد.یعنی ااز انسانیت وحیوانیت به شی وابزار بودن سقوط میکند در بیرون از کارخانه نیز نمیتواند خود انسانی و حیوانیش را بیدا کند تمام تحقیر ها وسرکوب هایی که شنیده سر کسی ضعیف تر از خودش مانند زن و فرزند خالی میکند و چرخه خشونت صنعتی در خانه وجامعه ادامه پیدا میکند چون هیچ انسانی خشونت را نمیتواند در خود دفن کند و انرا در محیط خود دوباره باز تولید میکند با پول کمی که دارد تنها تفریحی که برایش هست یا میخانه است تا انجا خودرا فراموش کند یا حلقه دوستان معتاد یا حلقه های مذهبی مثل مراسم مداحی بین این طبقه در ایران برای خودفراموشی تنها تفریح رایگان است .او روز بروز تحلیل میرود وشی واره تر میشود ومدیران رو بروز سرمایه وثروتشان افزوده تر میشود وزندگیشان مرفه تر و اشرافی تر این جهنمی بود که مدرنیست های صنعتی در ایران به مردم وعده داده بودند که با امدن ان کار و پول و کالازیاد میشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

قابل توجه آقای اژدر بهنام ! چند سال قبل در جلسه ای شرکت کرده بودم که شرکت کننده هايش از ملل مختلف بودند و همه شرکت کننده ها قبل از شروع اجلاس خود را معرفی ميکردند مثلا يکی ميگفت اسمم علی و از تونس هستم ديگری ميگفت اسمم احمد از ايران هستم وقتی نوبت بنده رسيد گفتم اسمم يوسف و ترک ايران هستم . بغل بنده يکی از اعضای کانون نويسندگان نشسته بود و رو کرد به من و گفت اين ديگر چه مقوله ای است خودتان را مسخره کرده ايد ترک و ايرانی . خلاصه اينکه اين آخرين بار بود که خودم را ايرانی معرفی کردم و آن باصطلاح نويسنده کانون نويسندگان ايران که آقای ياور استوار « احمد» بود راست ميگفت ترک و ايران يعنی چه و ما ترکها خودمان را نبايد مسخره کنيم ايران يعنی فارس.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای شاملی، ممنون که افزدون متن کامنت من و پاسخ خودتان را در اینجا نوشتنید تا من و خوانندگان عزیز از آن آگاه باشیم. •••• من به هیچوجه ننوشته ام که شما به من دشنام داده اید و اگر از نوشته من چنین برداشتی می شود، پوزش می خواهم. منظور من دشنامهایی بود که در سابتهای مختلف ترکی نثارم کرده اند. ••• تفاوت من و شما در این است که من خودم را آذربایجانی و ایرانی می دانم و شما، تا آنجایی که من از نوشته هایتان برداشت کرده ام، خود را آذربایجانی می دانید. بنابراین مسائل ایران را مسائل خودم هم می دانم. ولی شما فقط به مسائل آذربایجان توجه دارید. طبیعتا من از شما نمی خواهم که مانند من باشید و شما هم از من نخواهید که حتما مانند شما باشم. هر کدام از ما با نوع نگاهش به این مسائل شناخته می شویم و راه خود را می رویم و خوشبختانه در بخشی از این راه، همراهیم. ••• شما از اولویت ها

صحبت می کنید. من هم این اولویت ها را درک می کنم و برای همین در همان زمان و بعدها نیز مقالاتی که نوشته ام، هر یک به مساله ای اختصاص یافته است. من در نوشته مورد بحث به خط فارسی پرداخته ام و در مقاله ای دیگر به خط ترکی آذربایجانی. در نوشته ای به مسائل و معضلات ایران بطور کلی و در نوشته ای دیگر به مسائل آذربایجان و زبان آذربایجانی و ستمهایی که بر آن رفته است و.... حال اگر این نوشته های من در دسترس شما نبوده اند، بر من ببخشایید. من چند سالی بیش نیست که در اینترنت نوشته هایی را منتشر کرده ام و قبلا نوشته هایم صرفا به صورت چاپی بوده اند و آنهایی هم که در ایران نشر شده اند عمدتا با اسم مستعار بوده اند. امیدوارم بتوانم به تدریج، این نوشته ها را در اینترنت هم منتشر سازم.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

با اجازه آقای بهنام من این نوشته ها را نیز به ادامه نوشته خودم پیوست زدم.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

باز هم درباره "زبان ما یا زبان آنها"

بهنام عزیز
من نه به شما دشنام داده ام و نه دشنام را می پسندم. سخن من در این کوتاه نوشته جلب نظر شما به اولویت هاست. من تکوین زبانها در تاریخ را یکی از معجزه های خارق العاده بشر میدانم. بنابراین برای هر زبانی نیز احترام همان معجزه را دارم. اما امروزمن از ضرورتها و اولویت ها برایتان نوشته ام. و عنوان کرده ام که زبان فارسی زبانی برتر نگهداشته شده در ایران است. این برترنگهداشتگی زمینه ها تکوین هزاران متخصص را برای این زبان فراهم کرده است و زبان خود شما در حال موت است. حالا شما اگر انصاف داشته باشید و اگر به الویتهای و اهم و مهم کردن مسائل اهمیت بدهید و وزنه حقوق زبانی و موقعیت زبانها در ایران را کمی سبک سنگین کنید، این زبان فارسی نیست که به کمک شما نیاز داشته باشد، چون هزاران متخصص و یک دولت (ایران) در خدمت این زبان هستند. این زبان ترکی آذربایجانی است

اما شما باز در جوابتان راه توجیه را انتخاب کرده اید و زبان فارسی را از آن خودتان دانسته اید. زبان فارسی کجایش مال شماست. چون آموزش آن را به شما و هفتاد درصد جمعیت ایران تحمیل شده است، به زبان خودمان!! تبدیل شده اشت؟ اگر شما زبان فارسی و کردی و ترکی و بلوچی را مال خودتان میدانید، چرا انرژی تان را برای ترمیم زبانهای مورد ظلم واقع شده صرف نمیکنید و صرفا زبان فارسی در این میان در نوشته شما میدان داری میکند؟

فاکت بدتر در این کامئنت شما اینست که چون شما خودتان را ایرانی میدانید، پس زبان فارسی را هم زبان خودتان میدانید. اگر این منطق درست باشد بایستی آلمانی زبانهای سوئیس زبان فرانسوی را هم زبان خودشان بدانند؟ یا فرانسوی زبانان کاندا زبان انگلیسی را زبان خودشان تلقی کنند؟ و یا هند کردها در عراق زبان عربی را نیز از آن خودشان بدانند و بالعکس؟ آیا واقعا چنین چیزی در دنیا وجود دارد که شمای ترک، زبان فارسی را زبان خود (ما) بخوانید؟ این فکر شما (از آن خود دانستن زبان فارسی برای یک ترک) چه ربطی به هم کشوری بودن دارد؟ در هر کشوری هر فرد و هر جامعه اتنیکی و ملی یک زبان دارد و آن زبان زبان مادری و یا پدری وی است. دیگر زبانها به آنهایی دارند که به آن تعلق دارند. آیا یک فارس زبان روزی از زبانش جاری خواهد شد که زبان ترکی زبان ماست؟ اگر چنین بگوید اشکال خواهد داشت. اما شما در روز روشن می آید و میگویید که "زبان فارسی زبان ماست"!

جالب است که شما در اینجا از مشکلات و نارسایی های اجتماعی اقتصادی جامعه فارس سخن نگفته اید، بلکه به مسئله زبان آنها و رفرم های لازم در زبان فارسی پرداخته اید. آیا در جامعه ترک آذربایجانی مسائلی ضروری که اهمیت اش از رفرم در زبان فارسی بیشتر باشد نیافته اید که وقت و انرژی خود را صرف رفرم زبان فارسی کرده اید. تازه میگویید چند سال پیش این مقاله را نوشته اید. یعنی عذر بدتر از گناه. به این معنی که وقتی به عقب برمیگردیم مظلومیت خلق ترک در ایران و حتی اسارت زبان ترکی در چنگال رژیم سفاک جمهوری اسلامی، اهمیت پرداختن به مسائل خلق ترک در آذربایجان و ایران و حتی پرداختن به زبان ترکی این مردم از امروز نیز بیشتر بوده است. چون امروز کسانی هستند که از این خلق و از این زبان دفاع میکنند. اما شما هم در آن زمان و هم اینک مرکز توجه تان را به ترویج زبان فارسی و رفرم های لازم در این زبان قرار داده اید. فکر نمیکنید در اهم و مهم کردن مسائل به خطا رفته اید؟

می بینید که انسانی که به جنبش رهایی خلق ترک در آذربایجان جنوبی و ایران تعلق داشته باشد نمیتواند انرژی خود را مصروف مسائل دیگر و از آن جمله زبان فارسی بکند. زبانی که از سوی یک دولت نیز بصورت منوپول حمایت میشود. اینست تفاوت در دیدگاه و تفاوت در تعلق به یک جنبش سیاسی واقعا موجود. جنبش سیاسی جامعه فارس (که خود را سراسری میخواند) و جنبش سی