Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

به ایران گلوبال-بدون شرح

https://www.balatarin.com/permlink/2015/3/10/3820012

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي آ ئليار عزيز،
اگر من بخواهم با فرهنگ كلماتي كه شما از آن سود برديد با شما بر خورد كنم چيزي مي شوم مثل شما،
پس به شما پيشنهاد مي دهم خونسردي خود را حفظ كنيد،
مدعي عليه يعني خانم گيتي شيرژاد در اين خصوص تا حالا چيزي نگفته است،
عدم پاسخگويي ايشان به اتهامات وارده ،آن هم در دنيايي كه وكلاي تسخيري زيادي چون شمايان دارد جاي سوال است ،
ما همه از طريق اين سايت با نوشته و طرح اتهام خانم هُميلي بر عليه ايشان آگاه شديم ، اين سايت هم به دفعات از خانم شيرزاد خواست اكر پاسخي دارد مطرح كند، تاكنون ايشان بنا به دلايلي كه واضح است از پاسخ خود داري كرده اند،
اگر صرف اين اتهام مي تواند براي وكلاي تسخيري اين همه سنگين باشد ،مي بايد به طريق اولا براي متشاكي و متهم سنگين تر باشد، به زعم من خانم شير زاد آگاهانه پا به اين ؤادي نگذاشته اند، چون با شروع كردن به نوشتن و پاسخ دادن مسئله مي توانست

ابعاد بزرگتري به خود بگيرد،
همانطور كه در كامنت هاي قبلي اشاره كردم ، اگر صحبتهاي خانم هُميلي تنها طرح يك اتهام بي اساس بود و يا همينطور كه شما اشاره كرديد اين اتهام باعث ( جلوي چشم همه ،انسان بي گناهش را - خانواده بيگناهي را كه چندين زنداني و اعدامي دارند ،جلوي توپخانه سنگسار تبليغاتي خود گرفته و حيّا نمي كنند)
بيشترأزار اذيت و يا به قول شما سنگسار ايشان شده ،ايشان يا وكلاي تسخيري ايشان از خانم هُميلي شكايت كنند،
مشكل با تقديم شكايت از سوي خانم گيتي شيرزاد بر عليه خان هُميلي حل مي شود،
فالواقع مي بايست آشكار شدن حقيقت درد شما باشد
و حقيقت در دادگاه احراز خواهد شد، اينكه آقاي توكلي،(مي فرمايد من بررسي كردم و صحت ندارد ) باز هم يك امر شخصي است آقاي توكلي در پوزش نامه خود نوشته اند : رسيدگي به اتهامات در دادگاه صلاحيت دار....)
عنوان مي كنند ، اگر اين حكم را كه درست هم هست به شرايط امروز سياسي مبتلابه مان تعميم بدهيم و اصرار داشته باشيم كه حتمأ بر همين اساس پيش رويم ، افشاگري در هر مورد ديگري كه در رابطه با رژيم يا افراد منتسب به رژيم را نيز توسط بسياري صورت مي گيرد را دچار مشكل مي كند، چون در صحنه مجازي بسياري از افراد ،از أشخاصي صحبت يا مطلب ،و يا افشاگري مي نويسند كه فبلش دادگاهي تشكيل نشده ،
حالا انتظارم از آقاي آيليار اين است كه از كسوت يك وكيل تسخيري در بيايند و كسوت مدعي العمومي را بپوشند، و از جانب خانم شيرزاد از خانم هُميلي شكايت كنند،
ولي حتما بايد قول دهند در اين كسوت لحنشان و يا نوشته شان مؤدبانه تر از كسوت قبلي شان باشد
موفق باشيد،
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

Direnc Minelli گرامی، اگر برایتان امکان دارد همین جمله هایی را که از ائلیار عزیزمان نقل کرده اید، آنطور که مورد نظرتان است بنویسید تا من هم ببینم که آن ترکی غیرفاذری چگونه است و قواعد دستوری آن چیست.
با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای الیار توجه شما را به اولین سطر از سلسله نوشته های" توز قاتلاری" تان بعنوان مشت نمونه خروار جلب میکنم. شما نوشته اید:
شهر میدانیندا چوخلو کندلی-شهرلی یئغیشمیشدی(ییغیشمیشدی). و بیر کیشی نیطق ادیردی(ائدیردی). بو بیر تزه شئی ایدی که(کی) گئچمیش (کچمیش) ده گورمه میش دیلر.
شما به فارسی می اندیشید و سپس ترجمه تحتالفظی آنرا ترکی می پندارید. حتی فاعل و قید و غیره را دقیقن بر اساس قواعد دستوری فارسی چیدمان می کنید . طرز بیان نیز کاملن با زبان ادبی ترکی بیگانه است. هرچند شهامتتان را در نوشتن به زبانی که به ان تسلط کافی ندارید می ستایم ولی اعتماد بنفستان را درک نمی کنم. چراکه شما حتی پایه های علم زبانشناسی را با تقسیم بندی غیر علمی زبان جنوب و زبا ن شمال زیر سوال میبرید.
آنچه انرا ترکی می پنداید همان فاذریست و چیز دیگری نیست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

معنای «افشاگری» در فرهنگ عقب مانده ی سیاسی ایران:
جناب «دریا دل» نوشته «پيام دريافت شد، افشاگري ممنوع! »
نه خیر! شما پیام را دریافت نکرده اید! شما نیروی فکری درک پیام را ندارید،چگونه میتوانید آنرا دریافت کنید؟مثل بچه ها؟ که آتش نشان شان میدهند و میگویند «جیز!» ، تا بفهمند که نباید دست به آتش بزنند، وگرنه میسوزند؟ آیا اینجوری پیام دریافت کرده اید؟

موضوع این است که شما نه میدانید «افشاگری»چیست؟ ونه میدانید «پیام»چیست؟ و نه مفهوم «دریافت» و «ممنوعیت » را میدانید.
«افشاگری» در فرهنگ عقب مانده ی سیاسی ایران به معنای آن است که «شما پیش خود کسی یا کسانی را می یابید و آنها را خود محاکمه و محکوم به انواع شکنجه و حکم میکنید و در پی اجرایش برمیایید». یعنی افشاگری برای شما «تشکیل بیدادگاه پیش خود» است و «بیگناه» را «مجرم» نشان دهید و «پروپاگاندا» راه بیندازید. و در این کار «از شیوهای ماکیاولی»

که «هدف هر وسیله ای را توجیه میکند» بهره میگیرید.
این مفهوم مقوله ی «افشاگری» در ذهن شماست. که مربوط به 60 سال پیش است.
بروید مفهوم «روشنگری» را بیاموزید که درخت افشاگری به پارو تبدیل شده است و شما دهه هاست که از قافله عقب مانده اید.
میخواهید علیه بیعدالتی و استبداد مبارزه کنید «روشنگری» را بیاموزید. با فرهنگ دگماتیستی که شما ها دارید نمی توانید قدم مثبتی بردارید.
شماها یک «انسان بیگناه» را جلو چشم همه در سایتها «سنگسار» کردید و شرم هم ننمودید!
چه کسی به شماها چنین حقی داده است؟ شماها کی هستید که تصمیم بگیرید چه کسی مجرم است؟
به بهانه ی «مبارزه با رژیم» شما ها خانم بیگناهی را توسط «تبلیغات» خود سنگسار کردید. خیال میکنید مردم از زشتکاریهای شما سردرنمیاورند. شماها جلو چشم همه حقوق انسانی یک شخص را که هیچ دادگاهی او را مجرم اعلام نکرده لگدمال کردید و ادعای مبارزه هم دارید! خیال میکنید خلخالی هستید و مردم هم حزب الله؟

شماها اگر قدرت درک پیام را داشتید ابدا به این نقض حقوق و ستمگریها دست نمی بردید. ذهن شما به علت بتن شدن فرهنگ عقب مانده سیاسی قادر به درک پیام نیست.
بروید روشنگری را بیاموزید از بیگناهان پوزش بخواهید بعد میفهمید پیام چه بود و ممنوعیت چه معنی دارد.

تفکر شماها در سیاست کودکانه است. افکار کودکانه جایی در سیاست ندارد. قدم پیش بگذارند گند میزنند. همینطور که زدید.
یک «انسان و خانواده» را که قانوناً مجرم نیست توسط تبلیغات ضد انسانی خود سنگسار میکنید و عین خیالتان نیست. همین
کله های بتی ست که موجب شده ملتی به خاک سیاه بنشیند.
شما اسم خود را «دریا دل» گذاشته اید. من با این افکار ضد حقوق بشری که شما دارید در دلتان «دریایی» نمی بینم. بل برعکس
باتلاقی می بینم که در آن کرمهای سفید درهم میلولند.دریادلان کسانی هستند که از «حرمت و کرامت انسانی هرفردی-گیرم مجرم- دفاع میکنند». اینان دریادل اند. نه کسانی که در جلو چشم همه، انسان بیگناهی را -خانواده ی بیگناهی را ، که چندین زندانی و اعدامی دارند، جلو توپخانه ی سنگسار تبلیغاتی خود گرفته و حیا هم نمی کنند.
شما ها پروده ی فرهنگ منحط سیاسی روزگار ما هستید. اگر این ملت میخواهد به آزادی و سعادت برسید باید از فرهنگ بتی و عقب مانده ی شما ها بگذرد. که بخشی، و نوعی از فرهنگ منحط حاکمان است.

در آغاز به شماها نوشته شد «اگر شکایتی دارید به محکمه مراجعه کنید». «سایت ایران گلوبال محکمه نیست. ما طبق قانون سایت
حق پخش اتهام در مورد اشخاص حقیقی-حقوقی را نداریم. »- شماها بجای رعایت قانون سایت در پی سوء استفاده از «امکان مطلب گذاری درسایت» برآمدید. که با شرط «رعایت حقوق بشر» در اختیار شماها قرار داده شده بود.

شماها قانون سایت را که نقض کرده اید حتی از آن «سوء استفاده» نیز نموده اید. و حتی «حقوق بشری» « یک خانم و یک خانواده» را نقض و لگدمال نموده اید. آنها را «شکنجه ی روحی» داده اید. به بهانه ی «مبارزه با رژیم»!
خیال میکنید مردم خل اند و چیزی درک نمیکنند؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

امیر تبریزی عزیز،
1- درست است همه با این موافقیم که زبان ادبی یا قلم با زبان شفاهی یا صحبت فرق دارد. و شما هم مثال زده اید.
2- در ادبیات آذربایجان (جنوب و شمال) و در ادبیات ترکی استانبولی یا بطور کلی در ادبیات همه کشورها متد اصلی آن است که
زبان ادبی یا قلم را در «روایت» و زبان «شفاهی » را در «دیالوگ قهرمانان» بکار میگیرند.
مثال از آنارAnar نویسنده ی مشهور شمال:
Adım Baləmi, familim Dadaşov. Süzün də yanıvuza gəlmişəm onunçün yox ki, xəstəyəm. Xəstə-flan deyiləm. Süzdən şikayətçiyəm. Süz mənim bağımı tutmusuz

اینجا قهرمان داستان شفاهی صحبت میکند و بجای سیزین sizin؛ Süzün و yanıvuzaمیگوید.که نویسنده خواسته لهجه ی کاراکتر داستان را نشان دهد.حالا این صحبت شفاهی میتواند یک کلمه یا یک پاراگراف باشد.
3- در دیالوگ میتوان زبان ادبی یا قلم را هم بکار برد. بستگی به انتخاب نویسنده دارد.

4- حتی تمام داستان را میتوان به «لهجه» نوشت و زبان ادبی به کار نبرد. مثل صادق چوبک داستان نویس بزرگ زبان فارسی که برخی داستانهایش را تنها با لهجه نوشته است. این کار در دیگر زبانها هم کم و بیش رایج است.
5- حتی در شعر هم این کار را میکنند. مثل شعر پریا از شاملو در فارسی. در دیگر زبانها هم این کار را میکنند.
6- نتیجه اینکه شما می توانید خودتان انتخاب کنید :«ادبی می نویسید یا ادبی-لهجه ای یا لهجه ای». آزادی دموکراتیک. ادبیات دنیای دموکراتیک است. نه دنیای استبداد.
7- بله منهم و حتی میدانم بهنام گرامی هم با شما موافق است که «زبان ترکی آذربایجان با زبان ترکی ترکیه» از یک تنه هستند. مثل دو شاخه ی یک درخت. اما قبول کنیم که کتابهای باکو را در ترکیه ترجمه میکنند و برعکس مال ترکیه هم در باکو ترجمه میشود.
نمونه: کتاب شعرهای قرن بیستم ترکیه هست. که تعدادی از شعرهای شاعران شمال را در این کتاب به استانبولی ترجمه کرده اند.
ما با دو زبان سرو کار داریم.
8-زبان آذربایجان در شمال و جنوب ، یک زبان است. اما با دو بخش و با دو نوع ویژگی. در باکو هم زبان ما را ترکی جنوب گویند. اصطلاح «جنوب شعرلری» را هم داریم.
9- همه ی نویسندگان ادبی جنوب به این خصوصیت توجه میکنند و حتی آن را رعایت میکنند. من کسی ندیده ام که این ویژگی را در قلم خود ندیده بگیرد.
10-هویت زبان جنوب هست و در کارنوشتن اهمیت دارد.
11- همه مثالها در مقاله از نویسندکان نامدار است برای نمونه «شعر اذان» در مقاله از دکتر صدیق دوزگون نقل شده. یا بخش پاراگراف سره نویسی که در موزد زبان بحث میکند از هادی قاراچای شاعر معروف است که من شعرهایش را دوست دارم و حتی یکی را هم ترجمه کرده ام . تحت عنوان «پل شکسته» و...
نمونه های ترجمه از کافکا کار مترجمان معروف شمال است...
12- در کل مقاله ی بیگانگی زبان «تأکید» یست دوباره بر حفظ هویت زبان جنوب . که عملا هم قلمزنان ادبی رعایت میکنند.
به علاوه، طرح نکات کلیدی در مورد چگونه نوشتن مد نظر قرار گرفته است.
البته هر کس حق دارد نظریات خاص خود را در این موضوعات مطرح کند- خوشحال میشویم. شاید بتوانیم اندکی به تاریکی های موضوع روشنایی برسانیم. که تنها از عهده ی جمع بر میاید.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب دریا دل سئوال جالبی را طرح کرد :«اينكه دوستان ايران گلوبالي سابقأ اكثريتي پشت ماست ماليزياسيون اين امر هستند، بيشتر سوال برانگيز تر است » من و دیگر دوستان ایران گلوبال هیج رابطه فامیلی ، شخصی ویا سیاسی با گیتی نداشته ایم . گذشته سیاسی ما درست در مقابل هم بود . اما ما اکثریتی های سابق از گذشته، درس های بسیار آموخته ایم ؛ در کشورهایی که زندگی می کنیم، سعی کرده ایم از میزبان بیاموزیم . اولین جمله ای که شخصا در دانمارک یاد گرفته بودم جمله ای از ولتر بود که نوشته بود :« جانم را می دهم تا تو حرفت را بزنی » در حالی گروههای انقلابی جانت را می گرفتند تا تو حرفت بر خلاف آنان نزنی » دو مین کلمه ای روزانه بار ها و بارها در خیابان، محل کار رو زندگی از این مردم می شنیدم Excuse me

بود. سومین کلمه ای یاد گرفته بودم Thank بود. چهارمین مطلبی که فرا گرفتم Investigation بود... بررسی و تحقیق در باره اتفاقات کوچک و بزرگ در خانه و بیرون از آن ...پنجمین مطلب پذیرش واقعیت Accept آری 160 سال پیش 100 نفر آزادیخواه به کاخ پادشاه می روند و خواهان دمکراسی و نظام پارلمانی در این کشور می شوند. پادشاه ؛ خواست ازادیخواهان را Accept می کند. در جریان جنگ جهانی دوم ؛هیتلر دانمارک را به اشغال خود در می آورد ، پادشاه برای اینکه کشور ویران نشود، به خواست فاشیستها Accept اجابت کرد و خود را ظاهرا مخالف نشان نمی دهد ولی مبارزان چپ گرای دانمارکی جنگ پارتیزانی را در مقابل المانی به پیش می برند؛ دانمارکی ها با دادن کمترین کشته ،کشور را از ویرانی حتمی نجات می دهند ...ششمین درس این بود که مشاهده کردم ؛ دانمارکی ها راا بگونه ای تربیت می کنند که فکر نکنند ؛ هیج گهی هستند ... به همین خاطر وقتی این کودکان بزرگ می شوند و دبستان ، دبیرستان ، لیسانس ، فوق لیسانس و دکترا را گرفته و در مقام پرفسوری قرار می گیرد با لباس بسیار ساده ای در مجامع رسمی و خصوصی کنار دستت می نشیند وقتی می پرسی شغلت ؟خیلی ساده پاسخ می دهد «پرفسور» .....آری ما از نسلی هستیم که بدنبال حقیقت هستیم و به همین خاطر از خانم گیتی شیرزاد پوزش خواستیم . این معذرت خواهی ما را کوچک نکرد .بر عکس کله شقی خاورمیانه ای که همواره حقیقت را در انحصار خود می بنید، بازنده دائمی زندگی و سیاست است وآنان چیزی از گذشته نمی آموزند. واقعیت این است که ما نسل انقلابی ها توسط سازمان های سیاسی خود شتشوی مغزی شده ایم ...فروتنی در مقابل این واقعیت و درس گیری از مردمان کشور دمکراتیک ، قادرمان ساخت که بتدریج از این مغز شویی رهایی یابیم ، ... نسل ما ،علیرغم همه فداکاری هایش بد جوری صحنه سیاست در ایران را باخته است . برخی مواقع در فیس بوک اشخاصی پلاکارت بدستی را در شهر های کلن دیگرکشورها می بینم که علیه اعدام ها و زندانیان سیاسی تظاهرات ایستاده می کنند، به چهر هایشان که نگاه می کنی همه ی بالای شسصت سال سن دارند؛ ایا هیج فکر کرده ای که چرا نسل ما این همه جذامی شده است که نتونستیم نسل های جوان تر کشو ررا بدنبال خود بکشیم ...همه ما بازنده شدیم و کلمه «ایران» گره کوری شد که کسی اخر و عاقبت ان را نمی تواند حدس بزند که چه بر سرمردم و کشور خواهد آمد.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

کاربر گرامی می توانید به این آدرس مراجعه کنید. همه موارد را توضیح داده است:
http://www.gesetze-im-internet.de/bdsg_1990/

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اژدر بهنام لطفا منبع خود را از اینکه قانونی وجود دارد که افشاگری علیه افراد غیر دولتی را منع می کند، ارائه دهید. چنین چیزی نمی تواند درست باشد. افراد سیاسی که در دولت نیستند مورد افشاگری قرار گرفته اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مستوفی، اگر ممکن است آدرس ایمیل خودتان برای تماس را برای من ارسال کنید.
آدرس ایمیل من: hanifhidarnejad@yahoo.de

با احترام

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

-ظاهر قضیه می توانست کوچک و بی اهمیت تلقی شود ولی بتدریج موضوع بسیار مهم شد اگر مجموعه کامنت ها و مقالات در این باره بشماریم چیزی در حدود 200 مطلب می شود با چند ده هزار خواننده... نوشتجات پیرامون گیتی شیرزاد حاوی مطالب بسیار متنوع و آموزنده ای است :1_ «تواب » این کلمه که ریشه اسلامی دارد و خالق آن جمهوری اسلامی است. سازمان مجاهدین خلق پس از رویدادهای 30 خرداد 60 برای اینکه نیروهایش را از زیر ضرب خارج نماید، بطور مخفیانه به اعضای زندانی خود پیغام داد که خود را تواب جلوه دهند ببعارت دیگر بطور تاکتیکی ازاعتقادات خود دست بشویندو.... این رهنمود درست رهبری مجاهدین در ان تاریخ

کار ساز واقع شد و بسیاری از مجاهدین خلق از زندان رها شدند و اغلب آنان از زندان یکراست راهی خانه های تیمی شدند . این روش بعد ها در زندان جا افتاد . زندانی با فاشیسم اسلامی (داعش شیعه) روبرو شده بودند. متاسفانه افکار آرمان خواهی انقلابی که حاصل چند دهه افکار شاعران و نویسندگانی رادیکالی که هر گز فاشیسم اسلامی را در زندگی خود تجربه نکرده بودند...شرایط و فضای سیاسی چپ و انقلابی بگونه ای بود که تمامی سیاسیون چپ و مجاهد و انقلابی توسط این به اصطلاح فرهنگ سازان انقلابی شتشوی مغری شده بودند... «وارطان سخن بگو ...وارطان سخن نگفت ...»زندانی تازه دستگیر شده ،پس از عبور از پیج اوین و گذشت 24 ساعت و قرار گرفتن زیر شدیدترین شکنجه های جسمی وروحی آغاز بسخن می گفت ....اگر در زندانهای شاه ؛ زندانی مقاوم پس از بازجویی ، مورد احترام زندانبان و شکنجه گران خود قرار می گرفتند در زندانهای جمهوری اسلامی بر عکس ....می گویند احسان طبری فیلسوف چپ گرا را داخل کیسه گونی در راهروی زندان اوین گذاشته بودند و هر زندانی که از انجا رد می شد؛ لگدی به طبری می زد....مریم فیروز در فیلمی که از او بجا مانده است ، دیدیم که چگونه این زن هشت ساله را شکنجه می کردند..از قصه های زندان این بود که پاسداران ،شخصی را که شبیه یکی از رهبران سازمان پیکار بود را توی خیابان دستگیر می کنند ، بیچاره چیزی در باره سیاست نمی دانست ، چه برسد که رهبر یک سازمان چپ باشد. او را ده روز قپانی زده بودند ، فریاد می زد که بخدا همونی است که شما می گویئد من دبیر اول سازمان پیکار هستم ، بعدا ها لیدر پیکار دستگیر شد و این فرد بدلی را آزاد کردند. وقتی امروز به ویدئوی داعش در عراق و سوریه نگاه می کنیم که چگونه گروگانهای غربی در مقابل دوربین ها عجز و ناله می کنند و سخنانی بر زبان جاری می کنند که داعشی ها از زندانی های خود درخواست کرده بودند..... دوستان عزیز ؛ ایا تا کنون در جایی دیده و یا خوانده اید که غربی ها بجای اینکه داعش را محکوم نمایند، بروند سراغ گروگانهای «تواب» شده که بخاطر نجات جان خود ؛ مجبور شدند که خود را تواب نشان دهند.یعنی جای شکنجه گر و قربانی را با هم عوض می کنند؟ کاری که مینو همیلی انجام داده است، جز این نبود و خودش هم در آخرین نوشته به آن اقرار کرد.2_در این 36 سال زندانیانی از زندان ازاد شدند و برخی از افرادی که از اعضای مجاهدین خلق و یا عناصری که وابسته به گروههای چپ افراطی و رادیکال بودند، از خاطرات زندان ، سلاحی ساختند برای بد نام کردن رقبای و مخالفین سیاسی خود ، فاجعه تا آنجا پیش رفت که برخی از این افرادتغییر موضع دادند و اکنون علیه سازمان مجاهدین دست به افشاگری می زنند . حتما اصطلاح خیاط در کوزه افتاد را شنیده اید.3_...این کامنت ادامه دار خواهد بود
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ناصر دریادل عزیز من از شما سند برای ادعایتان خواستم و شما برای من می نویسید: <راي صحت و سقم قضيه مطرح شده شما را إرجاع مي دهم به نوشته هاي آقاي علي اكبر شالگوني به فرخ نگدار>
یعنی اینکه من باید بروم و مقالات آیا شالگونی به فرخ بگهدار را پیدا کنم، همه آنها را بخوانم و ببینم کجا چنین ادعایی کرده و چه سندی ارائه داده است. آنوقت باید بروم ببینم که آیا آدرسی که او داده واقعی است یا نه؟
شما که مرا دنبال نخود سیاه می فرستید!
اکثریت یک سازمان سیاسی است و مواضع و فراخوانهای آن در اطلاعیه ها و اعلامیه هایش می آید نه در مقاله آقای شالگونی!
لطفا یک آدرس مشخص بدهید تا بدانم این سازمان اکثریت مادر مرده کجا و کی این فراخوان را داده است.
کار شما مثل این است که من ادعا کنم آقای ناصر دریادل فلان جرم را مرتکب شده و از من سند بخواهند و من هم جواب بدهم: سند می خواهید؟ بروید پیدا کنید.
به این کار

به این کار می گویند شعبده بازی ناشیانه!!!
لطفا سندتان را رائه بدهید و طفره نروید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توكلي عزيز من فقط حرف شما را تأييد كردم،
شما فرموديد :( از آنجایی که رسیدگی به اتهامات، تنها در دادگاه صلاحیت‌دار و با حضور متهم یا وکیل او صورت می‌گیرد و افشای اتهامات در خارج از دادگاه و پیش از صدور حکم، بازی با آبروی متهم است، )
اين حرف شما يا بار حقوقي دارد يا ندارد!؟
و اگر دارد قائدتأ بايد شامل حال همه متهمين باشد ،يعني اينكه هيچ كس حق ندارد در مورد كس يا كساني بنا به هر دليلي دست به افشاگري بزند. حال مي خواهد اين ، افشاگري يك شكنجه شده بر عليه شكنجه گر و يا تواب شكنجه گر باشد،
قائدتأ با اين حكم هيچ كس حق ندارد تواب و شكنجه گري را كه باعث آزار و اذيت روحي و جسمي اش شده را افشاءكند،
مگر اين كه در ديدگاه شما ،متهم با متهم فرق مي كند .
دوست عزيزمان آقاي اژدر استنادهبه قانوني در آلمان مي كند ، كه شهروندان حق ندارند از شهر وند معمولي افشاگري كنند،و تنها مي توانند

از مسئولين دست به افشاگري بزنند، اين حرف در زماني درست است كه مثلا من با همسايه ام دعوا كرده باشم، و بالطبع مسئله تنها از طريق شكايت حل و فصل مي شود ،
ولي ما يعني بيشاز ٥ مليون ايراني در تبعيد نا خواسته يا خود خواسته قرار داريم، و در هر دو صورت عامل اين تبعيد رژيمي است كه تمام هم وغم خود را در برقراري خود به هر شيوه مي داند ، يكي از شيوه هاي ابقاء و ماندگاري رژيم شيوه سركوب و نفوذ عوامل خود در صوف پناهندگان سياسي است ،
و معمولا براي نفوذ از آدمهايي استفاده مي كند كه قبلا سياسي بوده و تواب شده اند
شناسايي اين افراد و معرفي آنان براي برحذر داشتن فعالين سياسي امري انساني است،
اين كه خود خانم گيتي شيرزاد شخصأ تاكنون پاسخي به اتهامات خانم هُميلي نداده است ،سوال برانگيز است، واينكه دوستان ايران گلوبالي سابقأ اكثريتي پشت ماست ماليزياسيون اين امر هستند، بيشتر سوال برانگيز تر است ،
خوب سوال دوباره اين است
آيا اجازه داريم حكم صادر شده فوق را در تبعيد به همه موارد تعميم داد يا خير؟
"" چريك ""عزيز براي صحت و سقم قضيه مطرح شده شما را إرجاع مي دهم به نوشته هاي آقاي علي اكبر شالگوني به فرخ نگدار،
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Direnc Minelli گرامی،
نوشتید «شیوه نگارشی آقای الیار "فاذریست" یعنی تلفیق زبان فارسی و قواعد گرامری آن با ترکی آذری».
1- اولاً نام من «آ.ائلیار» است. و «الیار» نوشتن آن غلط است. اگر «ائلیار» می نوشتید باز یک چیزی بود. شما
یک اسم را نمی توانید درست بنویسید چگونه تشخیص دادید که «متد نگارش من "فاذریست» ؟
کار شما به این میماند که کسی بگوید «کامنت Direnc Minelli چینی ست». خوب ادعا ست دیگر. مثل ادعای شما که
«فاذری» نوشتید. اما برای ادعا «بیر دسته کاوار ورمزلر». = برای ادعا کسی تره خورد نمیکند.
وقتی چیزی گفتید لازم است «دلیل» ذکر کنید. سخن خود را «اثبات» نمایید. حرف زدن جانم «هزینه و مالیات» دارد. باش چووالدان دییل.
2- خطای دیگر شما اینکه «ترکی آذری» نوشتید. ما نامی به این عبارت نداریم. اسم زبان ما «ترکی»ست. برای نشان دادن دقیق آن
«زبان ترکی آذربایجان» می نویسیم.

کوتاه شده ی آن را هم می نویسند«زبان آذربایجان=آذربایجان دیلی» . آذربایجان ترکجه سی.
-شما متأسفانه نمی توانید نام شخص و نام زبان را درست تشخیص بدهید و بنویسید؛ از کجا فهمیدید متد آ.ائلیاز فاذری است؟
اشتباهات شما در اسامی نشان میدهد که با عینک «آذری» کسروی یعنی به قول خودتان «فاذری» به متد من نگاه میکنید!
روشن است شما «تفکر فاذری» دارید که فاذری می بینید. تفکر و نگاه شما علمی نیست. دئمی ست. و آذری زده.«آذری شاختاسی گؤرموش»! این دید، دید حاکمان ایران است. و دید «اعمال ستم ملی». شما را با این «دید فاذری» چه کار است؟!
نکند آن را نمایندگی میکنید؟!
متدی که ائلیار به کار می برد یک متد جهانی در همه ی فرهنگستانها و ادبیات بشری ست. در همه جا این متد به کارگرفته میشود.
و مختص اینجانب نیز نیست. تنها آگاهی به آن ضرورت دارد.

3-«تلفیق زبان فارسی + قواعد گرامری فارسی+ با ترکی آذری»:
-جمله ی شما مغشوش است. قاریشمیش! لاپ قاریشمیش! شما نمیدانید چی دارید می نویسید! اینکه زبان فارسی تابع گرامر فارسی ست، خنده دار است. چون شیخ ما وقتی پنجه باز کند«وجب-وجب» گوید. آقاجان، معلوم است که هر زبانی با گرامر خود کار میکند.
- «ترکی آذری»، خوب این ترکی آذری چی-چی هست؟ معلوم نیست. یک نام من درآورده!

«ترکی» که زبان ترکی ست. «آذری» یک زبان «فرضی» ست. حالا «زبان+زبان فرضی» چه معنی دارد؟
شما فکر میکنید هرچه به دهن تان آمد می توانید روانه ی بازار کنید؟ «دری-وری» گویی این را گویند!

- «تلفیق گرامر فارسی با ترکی» ! آقا جان یعنی چه؟ منظورت تلفیق گرامر دو زبان است؟ که نشدنی ست!
نمی توانید بگویید «آغاج +ان» یا «درخت+لار».
-تلفیق خود صحبت ترکی با گرامر فارسی ست که باز نشدنی ست. و خنده دار. لابد شما میخواهید با این جملات خود برای ما
«یالانچی پهلوان» بازی دربیاورید؟!
اینها جملات دئمی ست. و آذری زده.«آذری شاختاسی گؤرموش»!
گفتم که این دید، دید حاکمان ایران است. و دید «اعمال ستم ملی». شما را با این «دید فاذری» چه کار؟!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

بابک 99 گرامی،
1- اگر آلمان را هم جزو کشورهای دمکراتیک به حساب بیاورید، در آلمان میان مقامات دولتی و افراد عادی تفاوت قائل می شوند.
در آلمان می توان علیه مقامات دولتی افشاگری هم کرد و اگر در دادگاه خلاف آن ثابت شود، طبیعتا فرد افشاگر مجازات می شود. ولی در مورد افراد عادی قوانین آلمان شرایط سخت تری را در نظر گرفته اند. یعنی علیه افراد عادی نمی توان افشاگری کرد، بلکه تنها میتوان علیه آنها شکایت کرد و پیش از حکم دادگاه نمی توان جزئیات پرونده و موارد اتهام را با نام و نشان فرد متهم، منتشر کرد.
2- بر اساس قوانین آلمان در درجه اول نویسنده مقاله و در درجه بعد صاحب سایت مسؤل است. به این ترتیب که نویسنده مقاله اتهام آمیز یا توهین آمیز، به دلیل توهین یا اتهام مجازات می شود و صاحب سایت موظف است آن مقاله را از اینترنت (نه تنها سایت خودش بلکه از اینترنت) خارج کند و در عین حال، بسته به شرایط،

جریمه هم می شود.
این امر نه تنها در مورد مقالات، بلکه در مورد کامنتها نیز صدق می کند.
تنها بعنوان مثال می توانید به این مطلب مراجعه کنید:
http://www.frag-einen-anwalt.de/Bin-ich-verantwortlich-fuer-die-Inhalte-der-auf-meiner-Seite-publizierten-Artikel---f77213.html
یک مورد دیگر که سالها پیش سر و صدایی هم راه انداخت، جریمه سنگین روزنامه بیلد (Bild Zeitung) بود.
پلیس یک نفر مجرم را دستگیر کرد. روزنامه بیلد، عکس و نام او را پیش از دادگاه منتشر کرد. شخص مجرم علیه این روزنامه شکایت کرد. در دادگاهی که برای رسیدگی به جرم آن شخص تشکیل شد، وی مجرم شناخته شده و به زندان محکوم شد ولی در دادگاهی که برای شکایت مجرام از آن روزنامه تشکیل شد، این روزنامه به پرداخت جریمه سنگین به آن شخص محکوم شد.(با اینکه آن شخص واقعا مجرم بود و به زندان هم محکوم شد).
در آلمان به این قانون می گویند: Datenschutz
نوشته شده توسط: Anonymous

شیوه نگارشی آقای الیار "فاذریست" یعنی تلفیق زبان فارسی و قواعد گرامری آن با ترکی آذری زخمی و محاوره ای. بعبارت دیگر کسی که تسلط کامل به زبان ترکی اذری داشته ولیکن آشنائی با زبان فارسی نداشته باشد قادر به درک تمامی آنچه که ایشان نوشته اند نخواهند بود. رعایت قوانین دستوری زبان مادریمان حتی در مکالمات روزمره نقش مهمی در مبارزه مثبت بر علیه سیاست یکسان سازی ایران میتواند بازی کند.
از آنجائیکه نوشته های فارسی ایشان با رعایت کامل قواعد دستوری نوشته شده اند از افغانستان گرفته تا دهکده های دور افتاده ایران میتوانند آنها را بخوانند و تمامن دریابند و لیکن برد نوشتار های ترکیشان چند ده کیلومتر بیشتر نیست . خلق اثری ادبی تآثیر گذار تنها در چهارچوب قواعد گرامری آن زبان ممکن است در غیر اینصورت عمر ان از عمر نویسنده هم کمتر خواهد بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بابک, قضییه نیکسون اتهام نبود بلکه افشاگری بود که خوشبختانه در محیط مساعدی به نتیجه رسید. افشاگران دیگر امروزه همه تحت تعقیب و در صورت دستگیری به جرم خیانت در زندانند. آنطور که من میفهمم ایران گلوبال " رسانه محلی " نبوده و سایت خصوصی ست که بنا بر آئین نامه خود, مجاز به انتشار " اتهامات " نیست و مقایسه شما " قیاس مع الفارق" و یعنی اینکه میان ماه من تا ماه گردون - تفاوت از زمین تا آسمان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

سازمان مجاهدین از اغاز جریانی واپسگرا ارتجاعی و خرافی اسلامی و ضد ایرانی بود. هدف سازمان اسلامی گردن کشور و نابودی فرهنگ و تمدن ایرانی بود. شکست مشروطه و ورود کالای چپی راه را برای رشد جریانهای تروریستی و دینی فراهم کرد.سازمان رجوی به دلیل سنت خرافی شیعه توانست از نیروی بی خبری شیعان استفاده کند. انقلاب ایده لوژیک د رحقیقت چیزی نیست جز مقدس سازی یک رابطه نا مشروع .اگر محمد با عروس خود ایه وتبارک الله خالقین را بوجود اورد رجوی در همین راستا انقلاب ایده لوژی را به هوا کرد. مسلیمن متاسفانه در درون سازمان رجوی و دیگر جریانها مانند گوسفند سلاخی شدند.افرادی مانند خمینی رجوی و خامنه ای فرزندان فکری خود محمد پسر عبدالله هستند.سازمان مجاهدین مانند هزاران فرقه مذهبی در تاریخ اسلام نقشی جز تخریب ندارد.سازمان مجاهدین امروز جریانی در خدمت غرب و دولت

صهیونیسم است.
نوشته شده توسط: Anonymous

نظر شما مدیران ایران گلوبال در مورد دو روزنامه نگار واشنگتن پست که اتهاماتی قبل از تشکیل دادگاه و رای آن به ریچارد نیکسون زدند و در آخر وی مجبور به استعفا شد، چیست؟ برای آشنائی شما با موازین قانونی در کشورهای دموکراتیک یادآوری می نمایم که هر فردی حق دارد هر اتهامی که مایل است به هر شخص حقیقی و یا حقوقی وارد کند. وظیفه آن فرد یا موسسه است که از آن شخص شکایت کرده و وی را به دادگاه بکشاند. نمونه های فراوانی را می توان اشاره کرد. در همین اپوزیسیون آقای داعی مدعی شدند نایاک کارگزار جمهوری اسلامی است و نایاک از وی به دادگاه شکایت برد ولی دادگاه به نفع آقای داعی رای داد. هر نوع افشاگری متضمن اتهاماتی است ، سبک و یا سنگین. رسانه ها محلی برای افشاگری هستند و بهمین دلیل یکی از ارکان دموکراسی ها به حساب می آیند. به یاد داشته باشید که همواره نویسنده مسئول هست و نه رسانه.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب دریادل
1- در این اطلاعیه آنهایی که شما نوشتید وجود ندارد
2- اگر چشم بصیرت باز کنید(البته اگر داشته باشید) ایرانگلوبال پر است از افشای عوامل شناخته شده و شناخته نشده و مسولین نظام است
3- شما هر جور که دلتان بخواهد تبلیغ کنید. من یکی با شیوه تبلیغات پر سر و صدا و پوشالی شما آشنا شده ام.
4- شما اول خرابکاری ای را که کرده اید جمع و جور کنید و سند افشاگریتان علیه سازمان اکثریت، یعنی سند فراخوان بازپس دادن پاس های پناهندگی را بیاورید و بعد شعار بدهید

نوشته شده توسط: Anonymous

بعد از اینهمه وزاریاات میپرسند لیلی مرد بود یا زن. یعنی همه راه ها به رم ختم میشود, یعنی صغیر و کبیر سوراخ دعا را گم میکنیم من جمله جناب دریا دل. گر چه بی ادبی ست ولی ضرب المثل معروف ما میگوید نمیشود هم از توبره خورد و هم از آخور. اگر به آخور دادگاه رسمی رفته ایم باید توبره دادگاه افکار عمومی را زمین بگذاریم.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

سال گذشته ،جلسه حقوق بشري در پاريس بر گزارشد كه موضوع ان لغو اعدام بود ، در اين جلسه صحبت از لغو هر گونه اعدام در ايران طرح بود و در اين بين ،يكي از شركت كنندگان پاي ميز سخنراني رفت و در كمال نا باوري مطرح كرد كه او پس از اينكه رهبران و مسولين نظام جمهوري اسلامي رااعدام كرد، خواهان لغو اعدام خواهد شد كه حضار به اين سخنان خنديدند،حالا حكايت دريا دل است كه تا سرنگوني رژيم ،خودش پليس، قاضي و مجري اعدام مي شود، برادر جان، دمكراسي يك مجموعه بهم پيوسته اي است كه براي نا بودي استبداد، نياز داريم كه ان رااز كشورهاي دمكراتيك جهان بياموزيم

نوشته شده توسط: Anonymous

پيام دريافت شد،
افشاگري ممنوع!
زنداني و شكنجه شده تا برگذاري دادگاه حق هيچ گونه افشاگري برعليه زندان بانها و تواب بان ها را ندارد،
تا اطلاع ثانوي افشاي عوامل و مزدوران شناخته شده و شناخته نشده رژيم به عّلت عدم امكان برگذاري دادگاه،ممنوع است.
بديعي است اين اطلاعيه،، عوامل ومسئولين نظام را نيز در بر ميگيرد هر گونه افشاگري بر عليه عوامل و مسئولين نظام ،منوط به سرنگوني رژيم و بعد از آن تشكيل دادگاه است

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای همنشین ضمن سلام خدمت شما و آقای یغمائی ، آیا میتوانید از آقای یغمائی سوال فرمائید که آیا در روابط درونی مجاهدین جو شونیزم و تحقیر افراد غیر فارس موجود است یا نه ؟ اگر هست و شاهد بوده میتواند مثال بیاورد ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز،
همچنانکه در کامنت های قبلی هم نوشتم من چندان با نوشته های شما واژدر عزیز مشکلی ندارم.مساله ا ین است که زبان محاوره ای با زبان نوشتار ادبی فرق میکند.در زبان محاوره هر منطقه ای لهجه خاص خود را دارد.مثلا برای جمله از کجا می آیی در منطقه زنگان می گویند"هاردان گلیره ن" در مناطق اردبیل ومغان می گویند"هاردان گلییسن" در تبریز هم می گویند"هردان گلیسن" اینها همه اش لهجه مناطق هستند.ولی در نوشتار ادبی می نویسند" هاردان گلیرسن" منظور این است وبس.واما شما درست میگوید "اوزون سریمه" جمله ناقصی است درست این است که به گویم"اوزونو ویا اوزونی سریمه".اوزویون سریمه لهجه بخش های بزرکی از مناطق آذربایجان غربی است.واما موضوع مهم دیگر حساسیت بیش از حد شما نسبت به زبان های ترکی استانبولی وآذربایجان شمالی است.همانطور که قبلا هم نوشتم هر سه این زبان ها از یک خانواده زبانی ریشه گرفته اند منتها به دلایل

مختلف جغرافیایی وسیاسی وشیوه آموزشی متفاوت کمی با هم فرق کرده اند.در اصل علی الخصوص زبان آذربایجان شمالی وجنوبی یک زبان هستند به استثنای کلمات دخیل روسی در شمال وفارسی در جنوب.
ائلیار عریر، نمونه نوشتار بعضی آدم های خاص را گه آورده اید در حقیقت نه شیوه نوشتاری استانبولی ونه آذربایجان شمال ونه جنوبی است. اینها به اصتلاح خودشان شیوه نوشتاری اختراعی خودشان است.سخن آخر اینکه خوشبختانه به دلیل مجاهدت وتلاش نویسنده گانی مثل شما ودیگران با وجودنداشتن آموزش به زبان مادری ونداشتن فرهنگستان زبان ترکی . پروسه تکامل زبان ترکی آذربایجانی در روند بهبود اسست وکاستی های موجود هم در زمان حل خواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

با سپاس از یاد اوری دولت مصدق. شاید بسیاری فکر کنند که کودتا از امروزبه فردا بود ولی ما میدانیم که دوماه پیش از کودتا روزنامه ها در باره وقوع یک کودتا در ایران بین حزب توده و در بار مینوشتند. امیدوارم که نویسنده محترم در باره نقش ویرانگر حزب توده و مسبب اصلی کودتا در ایران مقاله ای جداگانه اقدام کند. بدون وجود حزب توده هرگز کودتائی در ایران روی نمیداد.حزب توده جریانی وابسته و ضد ملی و ضد ازادی های قانونی در ایران است . نه تنها دولت مصدق بلکه دولت بازرگان نیز به سرنوشت دولت مصدق گرفتار شد و حزب توده نقش اصلی تخریب را به عهده داشت.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جمعبندی حرکت خود قاضی خواندگان:
1- افشای پرونده بدون حکم مرجع قانونی
2- اتهام زنی
3-مجرم نشان دادن دیگری
4-آسیب روحی روانی به فرد و خانواده
5- اعمال شکنجه ی روحی به فرد و خانواده
6- نقض حقوق «بشری و قضایی متهم»
7- ضدیت با حق مسافرت به زادگاه
8- سلب آسایش-آزادی- و ایجاد اختلال در زندگی دیگران.
9-همکاری با سازمانهای اطلاعاتی محل زندگی خود علیه افرادی که «پیش خود مجرم میدانند»-بنا به اعتراف خود.
10- توسل به «فرهنگ عقب مانده و متعفن افشا گری پیش خود» علیه دیگری.
11-سوء استفاده از امکان مطلب گذاری که سایت ایران گلوبال به شرط رعایت حقوق بشری داده - نه با نقض حقوق بشر.
12- ادعاهای عجیب و غریب: «گیتی 10 ماه پس از اعدام شوهرش دستگیر شده بود ؛ چگونه می شد که همسر خود را لو داده باشد؟!»
13- بهم ریختن زندگی خانواده ای که زندانی و اعدام داده است .

14-سازمان دادن اقدامی خرابکارانه در فضای سیاسی ایرانیان. درشرایطی که لازم است همه علیه داعشی های حاکم متحد شوند.
15- انجام موارد بالا در جلو چشم خوانندگان -که خلاف حقوق بشر -اتحاد- انساندوستی و اخلاق دموکراتیک است.

دادگاه پیش خودی ضد دادگاه است. و در جهت انتقام گیری از یک متهم است. دادگاه پیش خودی همه را به جان هم میاندازد.
«دادگاه پیش خودی راه آدمخواری را میگشاید. »
«افشاگری-دادگاه پیش خودی- مجرم دانستن پیش خودی یک فرد- تشکیل گروه در این راستا -ضدیت با حق سفر به زادگاه- نقض حقوق بشر؛ راه پول پوت ایسم است. که نتیجه اش را - در خلخالی ها دیده ایم- و آدمخواری ست.
این راهی ست که جمعبندی حرکت شما نشان میدهد.
بهتر است در کجراهه ی خود اندیشه کنید . این راه مبارزه و آزادی نیست.بل راه ضد مبارزه و آزادی ست.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جمعبندی حرکت خود قاضی خواندگان:
1- افشای پرونده بدون حکم مرجع قانونی
2- اتهام زنی
3-مجرم نشان دادن دیگری
4-آسیب روحی روانی به فرد و خانواده
5- اعمال شکنجه ی روحی به فرد و خانواده
6- نقض حقوق «بشری و قضایی متهم»
7- ضدیت با حق مسافرت به زادگاه
8- سلب آسایش-آزادی- و ایجاد اختلال در زندگی دیگران.
9-همکاری با سازمانهای اطلاعاتی محل زندگی خود علیه افرادی که «پیش خود مجرم میدانند»-بنا به اعتراف خود.
10- توسل به «فرهنگ عقب مانده و متعفن افشا گری پیش خود» علیه دیگری.
11-سوء استفاده از امکان مطلب گذاری که سایت ایران گلوبال به شرط رعایت حقوق بشری داده - نه با نقض حقوق بشر.
12- ادعاهای عجیب و غریب: «گیتی 10 ماه پس از اعدام شوهرش دستگیر شده بود ؛ چگونه می شد که همسر خود را لو داده باشد؟!»
13- بهم ریختن زندگی خانواده ای که زندانی و اعدام داده است .

14-سازمان دادن اقدامی خرابکارانه در فضای سیاسی ایرانیان. درشرایطی که لازم است همه علیه داعشی های حاکم متحد شوند.
15- انجام موارد بالا در جلو چشم خوانندگان -که خلاف حقوق بشر -اتحاد- انساندوستی و اخلاق دموکراتیک است.

دادگاه پیش خودی ضد دادگاه است. و در جهت انتقام گیری از یک متهم است . دادگاه پیش خودی همه را به جان هم میاندازد.
«دادگاه پیش خودی راه آدمخواری را میگشاید. »
«افشاگری-دادگاه پیش خودی- مجرم دانستن پیش خودی یک فرد- تشکیل گروه در این راستا -ضدیت با حق سفر به زادگاه- نقض حقوق بشر؛ راه پول پوت ایسم است. که نتیجه اش را - در خلخالی ها دیده ایم- و آدمخواری ست.
این راهی ست که جمعبندی حرکت شما نشان میدهد.
بهتر است در کجراهه ی خود اندیشه کنید . این راه مبارزه و آزادی نیست.بل راه ضد مبارزه و آزادی ست.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

به تاریخ 28 ژانویه 2015 مقاله‌ای با عنوان "نگهبان زندان سنندج به پرونده پناهندگان سیاسی در اداره مهاجرت کانادا دسترسی دارد" به قلم خانم مینو هُمیلی توسط آقای امرالله ابراهیمی در سایت ایران‌گلوبال منتشر شد. به دنبال آن، مقالات دیگری نیز در این رابطه توسط ایشان انتشار یافت. این مقالات از جنبه سیاسی خارج بوده و اتهاماتی حقوقی را علیه خانم گیتی شیرزاد در خود داشتند.
از آنجایی که رسیدگی به اتهامات، تنها در دادگاه صلاحیت‌دار و با حضور متهم یا وکیل او صورت می‌گیرد و افشای اتهامات در خارج از دادگاه و پیش از صدور حکم، بازی با آبروی متهم است، درست این بود که این مقالات، بلافاصله از سایت خارج می‌شدند و اجازه انتشار به آنها داده نمی‌شد.
بدینوسیله از خانم گیتی شیرزاد برای انتشار اتهاماتی که علیه ایشان صورت گرفته پوزش می‌خواهیم. طبیعی است حق پاسخگویی ایشان به همه مقالات منتشر شده، محفوظ است.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

به تاریخ 28 ژانویه 2015 مقاله‌ای با عنوان "نگهبان زندان سنندج به پرونده پناهندگان سیاسی در اداره مهاجرت کانادا دسترسی دارد" به قلم خانم مینو هُمیلی توسط آقای امرالله ابراهیمی در سایت ایران‌گلوبال منتشر شد. به دنبال آن، مقالات دیگری نیز در این رابطه توسط ایشان انتشار یافت. این مقالات از جنبه سیاسی خارج بوده و اتهاماتی حقوقی را علیه خانم گیتی شیرزاد در خود داشتند.
از آنجایی که رسیدگی به اتهامات، تنها در دادگاه صلاحیت‌دار و با حضور متهم یا وکیل او صورت می‌گیرد و افشای اتهامات در خارج از دادگاه و پیش از صدور حکم، بازی با آبروی متهم است، درست این بود که این مقالات، بلافاصله از سایت خارج می‌شدند و اجازه انتشار به آنها داده نمی‌شد.
بدینوسیله از خانم گیتی شیرزاد برای انتشار اتهاماتی که علیه ایشان صورت گرفته پوزش می‌خواهیم. طبیعی است حق پاسخگویی ایشان به همه مقالات منتشر شده، محفوظ است.

نوشته شده توسط: Anonymous

سالهاست با ایران گلوبال آنشا هستم . روزی که افشاگری های این خانم غیر مسئول را در اینجا درج شد، بسیار از دست مسئولین سایت عصبانی بودم ولی اکنون قانع شده ام که هیج کسی نمی تواند در این سایت اتهامات دروغین به دیگران بزند و در عین حال در امان باشد. اینجا خانه ای شیشه ای است . کامنت نویسان با انصافی یافت می شوند که از حقیقت دفاع می کنند.دروغگویان حرفه حزبی و سازمانی دست شان بسرعت رو می شود

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی عزیز؛ شانش آورده اید که گیتی شیرزاد، اکثریتی و یا توده ای نبود.....وای وای ؛ اینها روزگارتان را سیاه می کردند !

نوشته شده توسط: Anonymous

سپاس از آقای فرج سرکوهی که درد ملل غیر فارس را بازگو میکنند.. آقای امیر خسروی ( مانقورت) ترکی هنوز در ایده های عهد بوق رستاحیز معلق مانده است. یکی از راه حل های مشکل زبان در ایران, رسمی کردن زبان انگلیسی به عنوان زبان مشترک و استفاده از زبان های دیگر به وسیله سایر ملل میباشد. یعنی هر ایرانی با دو زبانه رشد میکند.زبان انگلیسی و زبان مادری از هر نوعی که باشد......به امید آن روز... بای بای...استلا ویستا... مع سلامه.. گوله گوله... سایونارا...ادیووس...اورغ وا..خدا حافظ....
هی دو...دیس ویدانیا....فار ول...اریودرچی....الوداع....

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

متاسفانه مینو همیلی در مقابل پرسش هایی که از او شده اشت بطرز خیلی نا شیانه ای «در» می رود و در مقابل، لینکی از حمید تقوایی را در رد ادعایم نسبت به حزب کمونیست کارگری را طرح می کند. حال فرض کنیم که ادعا من غلط و یا نادقیق بوده باشد..... در حالی که منظور نقد دیدگاه انحرافی و افراطی مینو در مورد مسافرت ایرانیان به کشور بود؛ او نوشته بود :« گیتی شیرزاد ... بدون هیچ محدودیت قانونی از طرف جمهوری اسلامی به ایران هم سفر می کنند.» از نگاه مینو سفر به ایران جرم محسوب می شود. بعبارت دیگر مینو از جمهوری اسلامی انتظار دارد که برای گیتی شیرزاد محدودیت ایجاد نماید.» خوب این دیگر که ادعا نیست ؛ کسی با پاسپورت جمهوری اسلامی از کشور خارج می شود و پس از بیست سال دو باره به وطن اش سفرمی کند. ایااز نگاه شما گیتی شیرزاد در این سفر جرمی را مرتکب شده است؟

اگر چنین است پس چهار میلیون ایرانی که اکثرا به ایران رفت و آمد می کنند؛ از نگاه شما مجرم اند؟ ویا گیتی شیرزاد چون سابقا سیاسی بود ؛ حق مسافرت ندارد؟

لطفا از سئوال «در» نرید و پاسخ مشخص به این یک سئوال را در همین جا بدهید.
نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2015/03/150315_u04_brazil_rousseff

تظاهرات میلیونی در برزیل علیه دیلما روسف

زلزله سراسر رژیم های چپ گرا را فراگرفته
رسانه های مارکسیست روسی به جای پخش این اخبار , خبرهای دروغ علیه کشورهای سرمایه داری غربی و به نفع کمونیست های آنارشیست در آنها پخش میکنند
مثل یونان و اسپانیا

اما ونزوئلا , آرژانتین و اکنون برزیل در بحران و ورشکستگی دست و پا میزنند و کاسترو جام زهر سر میکشد
پوتین به پناهگاه رفته

رسانه های ما رکسیست روسی روزانه هزا ران خبر دروغ و یا دست کاری شده به خورد مغز شسته های سیاه کلیست و عشق روسیه خودشان میدهند
تا کی اینها به دروغ گویی ادامه خواهند داد ؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

علیزاده ی گرامی،
نظریانی که شما درکامنت خود آورده اید-جه از آن شما باشد و چه مال اسدی- اشکالات زیادی دارد.
این نظریات تنها مال شماها نیست بخشی از واقعیت موجود در جامعه ایران است که ضرورت دارد برای پیشروی به سوی یک «جامعه ی دموکراتیک و انسانی» در ایران تغییر یابد. جامعه ی ما تشکیل شده از این بخشهای مردم:
1- بخش مذهبی حکومتی
2-بخش مذهبی غیر حکومتی و ضد حکومت موجود
3- بخش ملی گرایان مذهبی و غیرمذهبی
4- بخش آدمهای دموکرات خواهان جدایی دین و دولت
5-بخش چپ سنتی
6- بخش چپ غیر سنتی و نوین
7- بخش سلطنت طلبان
8- بخش فعالان ملیتها (ناسیونالیست و قسمتی دموکرات)
9- مردمان معمولی غیر سیاسی با مذاهب مختلف
10- بخش دگرباشان و مانند اینها و...

اگر چیزی از قلم نیافتاده باشد این لیست بخشهای مختلف یک جامعه را نشان میدهد. در کل روشن میکند که- تقریباً و نظراً و با حساب تصوری ، 9 -دهم جمعیت آمادگی داشتن یک جامعه ی «دموکراتیک» را ندارند. تنها 1-دهم از چنین آمادگی برخوردارند.
البته گفتم که این یک حساب نه آماری بل «تصوری و احساسی» و در نهایت « تحلیلی تقریبی» ست.یعنی جامعه ما در کل
«عقب مانده» است. در این عقب ماندگی ما با ایده های دیروزی بیشتر درگیریم تا امروزی. براین اساس اندیشه های موجود در کامنت شما متعلق به این بخش 1-دهم نیست. بل به بخش 9-دهم تعلق دارد. دلیل:
در کامنت شماها
-«شعار مرگ» داده شده و خواهان «اعدام» است.
- انسان قبل از حکم دادگاه صلاحیت دار مجرم شناخته شده
- دادگاه قانونی با دادگاه پیش خودی عوضی گرفته شده
و...
براین اساس اندیشه ی این کامنت عقب مانده-دیروزی- و متعلق به جامعه ی دموکراتیک نیست. و به درستی بازتاب همین جامعه ی عقب مانده است که 9-دهم مردم اش دیروزی اند.
------
و اما موضوع «تواب» :
-کسی که از تواب شکایت قانونی دارد الزاماً باید شکایت خود را دردادگاه قانونی مطرح کند.
- نه شکایت قانونی ندارد و لی میخواهد « درد» را در پدیده ی تواب نشان دهد. می تواند بدون زدن اتهام به شخص مشخصی این درد را به صورت «مقاله-کتاب-داستان-شعر» بیان کند. اگر اشتباه نکنم این کار را اشرف دهقانی در کتابی که پیرامون همین موضوع نوشته انجام داده است.
-----
دو راه وجود دارد:
-راه اشرف دهقانی در کتابش(جدال با خاموشی
http://www.siahkal.com/publication/dar-jedal-ba-khamooshi-bakhsh-1.pdf )
-راه دادگاه قانونی
-----
-راه کسانی که در این کامنت آمده غلط است. چون «راه اتهام زنی و نقض حقوق بشر» است.
نوشته شده توسط: Anonymous

این بیچاره ها راست می گویند. هر ایرانی با اثبات ایرانی بودن به ایران سفر کند. کسی هم منکر این نیست.
مساله اینجاست که این جنابان دولتمدار نمی گویند که آنها می توانند برگردند.
مطابق قوانین جمهوری اسلامی فقط کسانی می تواند از ایران خارج شوند که 1- پاسپورت ایرانی داشته باشند 2- جرمی در ایران مرتکب نشده باشند.
با برگ عبور هم می توان به ایران رفت. ولی برای خروج باید پاسپورت گرفت.
کسانی که در تظاهرات شرکت کرده باشند و یا فعالیتی سیاسی داشته باشند، از نظر جمهوری اسلامی مجرمند و مموع الخروج و مستحق زندان و شکنجه و اعدام.

نوشته شده توسط: Anonymous

March 10, 2015
تواب می تواند یک روزنامه فروخته باشد ...یا در خیابان دست در دست دختری راه رفته باشد... یا سرخوش از یک اتفاق ساده ،سوت زنان از کنار امام جمعه ای گذشته باشد ، و شرط ادب به جا نیاورده باشد ...و ناگهان خودش را در سلول زندان اسیر دیده باشد و از سر ترس و وحشت و برای نجات جانش پذیرفته باشد که توی صورت هم بندش تف کند .. اصلن می تواند رهبر یک سازمان عریض و طویل باشد ...و یا در یک مبارزه ، با مسلسل و تیر و تفنگ به دست دشمن افتاده باشد و شکنجه را تاب نیاوردو بگوید و توبه کند ودر انکار گذشته ی خود کولبارش را بر دارد و به کشوری دیگر بگریزد و یا سفر کند و از چشم و خشم زخم خوردگانی که با توبه ی او دوست ...رفیق ویا برادر و خواهری را از دست داده اندپنهان بماند و روزگار دردناک و غم انگیزی را در کنج خلوت

بگذراند که هزار بار از مرگ تلخ تر و ناگوار تر است.اما توبه آن سوی شکنجه است...آن سوی سیخ و میخی ست که بر جسم ناتوان آدمی فرو کرده اند که تاب درد را ندارد ...می خواهد بمیرد یکبار بمیرد ، تا از شدت درد ،خواهرش را لو ندهد ... تا هر آنچه را که به او دیکته کرده اند بگوید... و شرمسار تواب شدنش در پستوی لانه های این شهر و آن دیار ،در بدر.. نباشد.تا اگر جرات می کند و چهره نشان می دهد تلاش کند که لکه های تیره ی گذشته اش را به شوید با یک انتقاد از خود ، زندانیان سابق را که هنوز در تبعید هم زیر تیغ جاسوسان رژیم اسلامی هستند یاری دهد . مرگ بر جنایتکارانی که دگر اندیشان را می کشند و از بازماندگان تواب می سازند ...و مزدورانشان را در میان تبعیدیان جاسازی می کنند . اگر شما یک "مینوی همیلی باشید زندانی سیاسی سابق و در جلسه ای شرکت کنید وناگهان تواب همبندتان راببینید که در کمال بی شرمی از بی کسی و بدبختی مخالفان سود می برد و میکروفون "حقوق بشر " در دست ،بر سکوی افتخار سیم و زر ایستاده است چه می کنید ؟ آیا از او نمی خواهید که چمدان گذشته اش را یکبار برای همیشه باز کند و سپس مجلس گردان زندانیان در بند و مادران کشته شدگان باشد ؟ ببینید که نه تنها شرمسار نیست به کشور اسلامی هم می رود و تجدید قوا می کند و بر می گردد . ...نمی گویم که تواب گذشته را برانید ...نمی نویسم که کسی....کسانی را به جرم گذشته ای که خود از آن گریزانند انگشت نشان کنید و می خواهم همه ی مشت ها به سوی رژیم نشانه رود اما چرا حقیقتی که در نوشته های مینو همیلی به روشنی پیداست ،شما را می آزارد و در نوشته هایتان به او شلیک می کنید؟.من هرگز مینو همیلی را ندیده ام اما آنچه که نوشته است و می نویسد و در آن پای می فشارد مرا بیشتر با زد و بندها آشنامی کند. چرا حرف های مینو منطقی نیست؟این که یک زندانی ، تواب یا شکنجه گرش را می بیند و واکنش نشان می دهد، امر تعجب آوری ست
که شما را به دفاع از تواب وا می دارد ؟ پشت پرده ها چه چیز پنهان است ؟
.چرا وقت و انرژی برای سرنگونی تواب سازان نمی گذاریم
و زخم توابان را پانسمان می کنیم؟ . چه کسانی در میان ما هستند که از بقای رژیم سود می برند؟
"مینوی همیلی"زندانی سیاسی سابق
من حرف هایت را می فهمم و با تو همدردی می کنم و از سکوت تبعیدیان در حیرتم .
مینااسدی...سه شنبه دهم مارس دوهزار و پانزده...استکهلم
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

برای روشنتر شدن بحث« زبان جنوب » بهتر است دو نکته را از هم سوا کنیم:
-زبان مقاله به خصوص مقالات سیاسی.
-زبان شعر و داستان.
-من تا جایی که در شعر و داستان به زبان جنوب توجه کرده ام می توانم بگویم منهای اشکالات فرعی خوب است و درکل «زبان جنوب» را نشان میدهد. و نمایندگی میکند. از این نظر مشکلی نیست.
-اما زبان سیاست و مقاله در کل خیلی بد است. کلمات غیر لازم بسیار زیادند. و خواننده را اذیت میکنند. البته استثناها هم هست که خوب اند و حرفی در آنها نیست.
- یک زاویه ی بحث مربوط است به همین زبان نثر که گفتم در کل خوب است.
اینجا لازم است خصوصیات جنوب رعایت شود که در کل هم رعایت میشود. اما نکته ی باریک توجه نویسنده به «تفاوت اصطلاحات و روش جمله بندی ، و باز تاب احساسات» با دیگرجاهاست. که ضرورت دارد نویسنده به این موضوع باریک شود.
به این متن توجه کنیم . پاراگرافی است از داستان کافکا

به ترکی شمال ترجمه شده که به درد ما نمیخورد:
«İşlərimin əsas yükünü özüm çəkirəm. Girəcəkdəki otaqda iki qız oturur və oraya da iki yazı makinası, qovluqlar qoyulub, mənim otağımda isə bir yazı masası, kassa, məsləhət vermək üçün ayrı bir masa, yumşaq kreslolar var»
-qovluqlar یا قاولوغ -را ما به معنای پوشه-کلاسور-جعبه ی خیاطی-جانتا-کیف- به کار نمی بریم. تنها در رابطه با گوسفند استفاده میکنیم
داوار قوولوغو. مثانه. بادباک.
-masa میز
-makinası چرخ خیاطی.
این ترجمه بدرد ما نمی خورد. ما نیاز به ترجمه های خود داریم.
«
Bu sual üzərində xeyli götür-qoy etdiyimdən, həmin mənzili əldən verdim.

xeyli götür-qoy
اصطلاح ما نیست. مال باکوست. ما : çox götür-qoy مینویسیم و میگوییم.

واقعیت اینه که سه نوع زبان قلم داریم. جنوب-باکو-استانبول. در کار قلم نمی توان آنها را عوضی گرفت. هویت هر کدام را مجبوریم حفظ کنیم. بدون این کار نمی توان اثر ادبی نوشت.

این هم پاراگرافی ست از داستان ببو-ببو که زبان جنوب را نشان میدهد.
و در قسمت ادبیات می توان خود داستان را مطالعه کرد:
«...گؤردوم هاوا یامان پیسدی، ال آتدیم پالتوومیا، بؤرکومو گوتوروب باشماقلاریمی آلیب الیمه، بیلمیره نه واخت آیاق یالین حیط ده ن ائشیگیه قاچدیم. باشماقلاریمی گئییب، بؤرکو کئچیدیم خئیتدییمه، پالتووین یه خه سین چکدیم قولاقلاریما، دویمه له ریمی باغلاییب، باشیمی سالدیم آشاغا، یورودوم، آمما هئچ بیلمیردیم هارا. یئرده کی داش قومی شوتدویوره ک، ایچیمده برک قئینیب، اؤز- اؤزومه دانیشیردیم؛ ...»

درمورد خط عربی هم بگویم که این خط بدرد ما نمیخورد. نوشتن با این خط خصوصیات زبان مارا بازتاب نمیدهد. خط لاتین خوب است.
نوشته شده توسط: Anonymous

از جناب بهنام برای روشنگری واژه قاریشمیش بسیار تشکر میکنم.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

دوست بسیار عزیز، امیر تبریزی گرامی،
من همانطوری که در کامنت اولم نوشته ام، مخالف سره نویسی هستم. من با بکار بردن کلمات بیگانه مخالف نیستم. با زبانهای بسیار نزدیک و به قول شما برادر و پسرعموهایمان هم مشکلی ندارم و مخالف ورود کلماتی از آنها به زبان خودمان نیستم.
حرف من این است که وقتی ما کلماتی را داریم که رایج هستند و مردم ما در محاورات خود به کار می گیرند و آنها را به آسانی می فهمند، چه لزومی دارد که کلماتی را جایگزین آنها بکنیم که در زبان ما رایج نیستند و مردم ما آنها را نمی فهمند؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

"سمرقند و بخارا"ی گرامی، در مورد قاریشمیش و قاراشمیش:
از آنجایی که من هم ان را بکار برده ام، می توانم این توضیح را بدهم که این کلمه ، کلمه ای است ترکی و اصل آن qarışmış است که اگر آن را با حروف عربی بنویسیم، می شود: قاریشمیش.
این کلمه همانند بسیاری دیگر که وارد زبان فارسی شده اند، از آنجایی که در زبان فارسی نمی توان حرف "ı" را تلفظ کرد، تغییر شکل داده و صورت املایی آن هم دگرگون شده است. مانند قاشق که در ترکی qaşıq یا قاشیق است و تبدیل به قاشق شده است.
وقتی زبان ترکی را با حروف عربی بنویسیم، چون معادلی برای "ı" وجود ندارد، معمولا به جای آن "ی" می گذاریم.
من در کامنتم نوشته ام: «به قول خودمان می شود "قاریشمیش که قاریشمیش"!»، یعنی آنجا برای دوستان خودم ترکی نوشته ام. من اگر "قاراشمیش" می نوشتم، هر ترکی زبانی که آن را می خواند، بلافاصله متوجه می شد که اشتباه است زیرا

زیرا در زبان ترکی، بر اساس قانون همآوایی کلمات صدادار، نمی توان چنین گفت یا نوشت.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ما در سایت بحث چگونگی زبان آذربایجان را داریم. در این رابطه متن ترکی این داستان، نمونه ی خوبی از زبان آذربایجان است:
«...گؤردوم هاوا یامان پیسدی، ال آتدیم پالتوومیا، بؤرکومو گوتوروب باشماقلاریمی آلیب الیمه، بیلمیره نه واخت آیاق یالین حیط ده ن ائشیگیه قاچدیم. باشماقلاریمی گئییب، بؤرکو کئچیدیم خئیتدییمه، پالتووین یه خه سین چکدیم قولاقلاریما، دویمه له ریمی باغلاییب، باشیمی سالدیم آشاغا، یورودوم، آمما هئچ بیلمیردیم هارا. یئرده کی داش قومی شوتدویوره ک، ایچیمده برک قئینیب، اؤز- اؤزومه دانیشیردیم؛ ...»
امید است دوستان ما را از مطالعه ی آثار خود محروم نکنند.

این نکته را هم جهت آگاهی اضافه کنم که متن ترکی اگر با خط لاتین باشد جهت درج نیازی به تبدیل آن به خط فارسی-عربی نیست.
تنها ترجمه ی فارسی الزامی ست.
نوشته شده توسط: ایران گلوبال

امیر تبریزی گرامی،
لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و باز سازی آنه برای ما بسیار مشکل است.

نوشته شده توسط: Anonymous

خدمت دوستان بسیار عزیز،اژدر گرامی وسمرقند وبخارای محترم.
ابتدا توضیحی به بخارای عزیز،اگر کمی دقت میکردید،در کامنت بنده از شیوه نوشتاری من کاملا ترک زبان بودن اینجانب مشخص است واین مشکل اکثر ترک زبانان است علی الخصوص کم سوادانی مثل من .لذا به همین خاطر هم ما خواهان آموزش به زبان مادری خود هستیم.دوست عزیزما ترک زبانان ترکی فکر میکنیم و مجبور هستیم فارسی به نویسیم،از همین روی چنین اشتباهات املای هم در نوشتارما ، البته کم سوادانی مثل من روی میدهد.ولی با همه این حال از اصلاح اشتباه املای این جانب سپاس فراوان دارم.ضمنا باید این را هم به دانیم که این مشکل ازاستفاده الف بای عربی درنوشتار فارسی هم نشئات می گیرد.
دوست بسیار عزیز اژدرگرامی،من با نظر شما وائلیار عزیز هیچ مشکلی ندارم ودقیقا همانطور که می کوید در یک داستان استفاده از لهجه قهرمان داستان هیچ اشکالی ندارد.منظور من این است که ما باید یک

شیوه نوشتار ادبی واحدی داشته باشیم.اینکه نمی شود هر کس به دلخواه خود شیوه نوشتاری خود را داشته باشد.این جاست که اوضاع قاریشمیش ویا به قول فارس زبانان قارشمیش می شود.اما من هم مثل شما با واژه گانی مثل"تامو" که اصلا معلوم نیست چه مفهومی دارد مخالفم.به نظرم شما در مورد کلمه بیگانه در مورد وازه های استانبولی وآذربایجانی کمی سخت گیری می کنید. چرا که زبان استانبولی وآذربایجان شمالی همگی در خانواده زبان ترکی هستند مثل برادر در اذربایجان شمالی وپسر عمو در زبان استانبولی.بنا بر این اکثر کلمات همه گی ترکی هستند به استثنای کلمات نا مانوسی که از دیگر زبان ها دخیل شده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

این معما برای من حل نشده است. اگر سه هفته پس از انقلاب " ..... هزاران تن از دختران و زنان آزاده تهران با شعار: "ما انقلاب نکردیم، تا به عقب برگردیم" در خیابان های مرکزی پایتخت اولین تظاهرات و حرکت اعتراضی را بر علیه پدیده نوظهور فاشیسم مذهبی و حاکمیت ارتجاع و واپسگرایی انجام دادند...." چگونه بود که هزاران " مرد " به صف آنها نپیوستند ؟ دو حالت بیشتر ندارد: یا آن " مردها " خیلی بی غیرت بودند و یا اینکه نفوذ مذهب در ایران چنان قوی بود - و هنوز هم هست؟! - که همگی خواستار این عقب گرد بودند. اینکه " افسانه از مسئولین بخش دانش آموزی مجاهدین در شرق تهران بود " یعنی سازمانی که هنوز " رییس جمهورش " چارقد بر سر دارد موید حالت دوم نیست؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

با دوستان:
-سمرقند گرامی، قاریشمیش درست است. از فعل قاریشماق آمده.
Anonymous گرامی، نوشتید «به نام مردم نمیشود به لهجه ها نوشت. باید اصول کلی و فرهنگستان باشد.»
کسی با فرهنگستان و اصول کلی مخالف نیست. اما توجه کنیم که «اصول کلی» هست و ما باید آن را کشف کنیم. فرهنگستانها هم از همین «اصول کلی» استفاده میکنند. اصول کلی در همه ی فرهنگستانها و جهان ادب:
- در روایت زبان قلم، در صحبت لهجه ، و زبان قلم، به کار گرفته میشود. توضیح را بهنام گرامی داده و درست است. در همه جای جهان از این اصل استفاده میکنند.
-ادبیات چیز مطلقی نیست. بل نسبی ست. در زبان قلم هم لهجه ی نویسنده کمی وجود دارد اما نه به غلظت صحبت.مثال حیدر بابا
«سیریمک یا ساریماق» را به معنای «دست انداختن و گول زدن» ترجمه کنیم می بینیم:
اؤزون= خودت
اؤزویون=خودت «را».بخاطر «ی» که اضافه شده است.

خودت را گول نزن.
خودت () گول نزن (؟ ) جای سئوال دارد.
اؤزون سریمه ، را من ندیده ام کسی از نویسندگان به جای اؤزویون سریمه بنویسد. چون هم معنی نیستند. در زبان صحبت ممکن است کسی به نادرست چیزی بگوید که ملاک نیست.
-واژه های استانبولی و باکو مال خودشان است. ما هم مال خودمان را داریم. هرچه هم نداریم میتوان با «رعایت اصول و احتیاط» چیزهایی را گرفت ولی این به معنای « همه چیز گرفتن» نیست.
- زبان وارلیق و غیره هم زیاد اشکال دارند.
- زبان قلم، زبان رعایت قواعد زبان است- با اندکی لهجه، با توجه به زبان محیط جنوب- و با توجه به زبان امروزی آذربایجان.
و با توجه به استیل خاص خود نویسنده. منابع آثار «باکو و خود جنوب» را هم داریم. گفتم که زبان قلم هم مطلق نیست و نسبی ست. اما در کل «زبان قلم» است. منهای خطا ها که ما ها زیاد داریم . مخصوصا به علت عدم ادیتورها. و تنهایی.

نوشتن یک صفحه متن ادبی هفته ها و حتی ماهها طول میکشد. بعدهم : ادیت-ترجمه دارد. و بارها هم باید ادیت شود. ساعدی میگوید
«قزعبلاتی که من می نویسم باید یکی ادیت کند و راست و ریست کند». خوب در فارسی امکان هست ولی در ترکی چنین چیزی نادر است. و نویسنده به تنهایی هم از عهده ی «طرح ریزی-ادیت-تایپ-ترجمه-نقد» برنمی آید.
من از «جند سال» پیش روی این داستان دنباله دار -لایه های غبار-کار میکنم. که میدانم هزار و یک ایراد هم دارد.اما چاره نیست باید ادامه داد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در شهر اورمی تابلوهای با اسم فردوسی سیاه مالی شدند. یعنی با شعور ملت ترک آذربایجان دیگر نمیشود بازی کرد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

از همان آغاز نوشتم که انتشار «اتهام نامه» در سایت خلاف مقررات است. و همچان بر رعایت اصول سایت تأکید میکنم. و کار مدیر مسئول را در جهت پوزش خواهی از خانم شیرزاد به حق میدانم. به نوبه خود نیز متأسفم که ما در کار خود دچار این خطا شدیم. امید است چنین چیزهایی دیگر تکرار نشود.
سایت و در کل همه ی اعضای جمع همکاران بر اساس اصول کلی که پذیرفته ایم -« اتهام زنی خلاف اصول سایت است»- با انتشار اتهام نامه ها مخالف اند. ولی عملا خطا رخ میدهد و چاره ای جز پوش خواهی نداریم.
امید است این خطا تجربه ای باشد برای ما در جهت حفظ هرچه بیشتر حقوق و کرامت هر انسانی.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب Anonymous، اجازه بدهید چند واژه را که دیکته نادرستی دارند برایتان اصلاح کنم.
(نامعنوس> نامأنوس ـ گولومبه > قلمبه یا قلنبه ـ قاریشمیش > قاراشمیش ـ لحجه > لهحه)