Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

اژدر گرامی, اینها همیشه از بحث فرار میکنند. چندی پیش در کتابخانه شهرمان بودم و می خواستم راجع به تاریخ اتنیک و فرهنگهای خاور نرزدیک مطالعه کنم. جمله ای که در یکی از کتاب ها توجهم را جلب کرد این بود: هر چه قدر درتاریخ به عقب بر گردیم کرد ها از تاریخ گم میشوند. این ها ادعا میکنند امپرتور آریائی ماد ها را کرد ها تشکیل داده بودند, در حالی حتی دو کلمه هم سند محکم تاریخی در این باره ندارند.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

و بگذاریم که در زیر این مقاله، در رابطه با تاریخ کردستان بحث شود و نه درباره بحث انحرافی "کاکا".

نوشته شده توسط: دکتر مهرداد درویش پور

خوشحالم که زبانتان را محترمانه تر کردید. گرچه خوب است که آزادی بیان سینه چاک هم داشته باشد! من به محض به آتش کشیدن مساجد در سوئد مسلمان ستیزی فزاینده را همچون جلوه ای از نژادپرستی محکوم کردم. مدل به هم پیوستگی فرانسه و دانمارک را هم از بدترین مدل ها می دانم که نابردباری و نژادپرستی را دامن می زند. اختلاف در این جا نیست. "من نیز یک شارلی هستم"، یعنی آنجا که آزادی بیان دیگری، بخشی از آزادی بیان همگانی است ولو آن که با نظراتش یکسره بیگانه باشم. اگر آزادی بیان مشمول سانسور شود، تبلیغات اسلام گرایان را نیز به عنوان دامن زدن به نفرت دینی و بشری باید ممنوع کرد. من هرگز از آزادی بی قید وشرط بیان سخن نگفتم. نیک می دانم دامن زدن به نقرت های قومی و دینی و جنسی و...دربسیاری از کشورهای دمکراتیک ممنوع است. اما مشروعیت آزادی بیان را به این سادگی قربانی کردن تنها توجیه گر خشونت و استبداد است.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ائلیار عزیز،
اگر این سایت کوچکترین پیوندی با کشور ترکیه داشت، من هم با شما هم آوا می شدم. ولی ما در یک سایت ایرانی هستیم و آنچه که در زبانهای دیگر وجود دارد، ربطی به ما ندارد.
اگر مبنا را بر زبانهای دیگر بگیریم، باید از استعمال بسیاری از کلمات خودداری شود.
یک مثال ساده: "رعنا" نامی است برای خانمها در ایران و به وفور از آن استفاده می شود. در زبان فارسی، این کلمه به معنای خوب صورت، زیبا، خوشگل به کار می رود در صورتی که در زبان عربی (که این کلمه هم عربی است) معنی آن، زن احمق و خود آرا، زن گول و سست است.
بیایید این شیوه را رایج نکنیم که اگر کسی در زبانی دیگر، برای واژه ای، معنی دیگری پیدا کند، آن واژه دیگر نباید به کار برود. زبانها قواعد خود را دارند. آنها را به هم نریزیم.
احتمالا جمال گرامی در ترکیه زندگی می کنند و یا زندگی کرده اند. هر وقت این سایت هم به ترکیه پیوند خورد، می توانیم این

خواست را داشته باشیم که از واژه "کاکا" استفاده نشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

می بینید از شاهراه اتوبان زبان فارسی خارج شدن چه سوء تفاهمهایی را بوجود می آورد . از عنوان کاکا در بیش از نصف ایرانزمین استفاده میشود مخصوصا در میان لرها . - لر بختیاری . لر لرستان . لر کهکیلویه و بویر احمد . مخصوصا در میان لرهای کهکیلویه و بویر احمد کلمه دیگری غیر از کاکا برای برادر استفاده نمیشود . کاکا سیاه هم که همان حاجی فیروز است .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تکمیلی 3
در مورد اعتراض جمال گرامی
حال که جمال به استعمال کلمه ی کاکا اعتراض دارد خطاب کننده- درست آن است که -بجای آن از کلمه «برادر» استفاده کند و مخاطب خود را آزار ندهد. چون این کلمه میتواند با منظورهای مختلف استعمال شود که یکی هم مفهوم منفی دارد. من از بکارگیرنده ی این واژه خواهش میکنم برای حفظ جو صحبت بجای آن از کلمه ی «برادر» استفاده کند. در غیر این صورت جمال
حق دارد بنویسد« کاکا خودتی»!

نوشته شده توسط: Anonymous

اسلام چون دیگر ادیان ابراهیمی جریانی فریب کار و سلطه گر است که زندگی ننگین خود را با قهر و خشونت و زندان و شکنجه و در بدری مردم ایران ادامه میدهد. پیروان این دین باید در برابر خیانت به ایران و گشتار و غارت تاریخی پاسخگو باشند. سازمان تروریستی رجوی نیز همان ملایان پیاده از اسب قدرت اند.در دین اسلام و نظام سیاسی ان و پیروان سازمانده ای شده ان ذره ای تعقل بر انچه بر مردم گذشته وجود ندارد .با این اوضاع و احوالی که رجوی برای مردم ایران بوجود اورده چه جا ی مسلح شدن است؟ برای چه میخواهید مسلح شوید ؟ ایا شکستهای خفت بار کافی نیست؟
پس ان وعده حسین که هر کس میخواهد برود چه شد؟ اسرای یزید ازاد شدند اسرای رجوی هنوز در بند .
کوشش کنیم روز ی رجوی در داگاه خدا و خلق با داشتن وکلای مجرب پاسخ گوی کارهای خود خود باشد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کاکا -تکمیلی 2
واژه های کودکان برابر کاکا : کاکا را «کاکاش-قاقاش» هم میگفتیم: «قاچ قاقاشین یانینان» یا کاکاشین یانینا: بدو پیش برادر بزرگت. کاکا واژه ی فارسی نیست. از زبان ترکهای قدیم در ایران به زبان فارسی داخل شده است. قاقا به معنی خوردنی- ترکی ست.
واژه آلمان Kacke = کُه * = پوخ pox آذربایجانی = bok ترکیه که در اصل از زبان ایتالیایی وارد زبان آلمانی شده همان لغت کاکا kaka در زبان کودکان ترکیه به معنی «بد» نیست. (Kacke (von lateinisch cacare
نتیجه :
گفتیم که در ترکی ترکیه کاکا معنی برادر بزرگ دارد.
در زبان کودکان معنی «بد» را دارد. و نه چیز دیگر.
و کاکاkaka با کاکه Kacke-ی آلمانی برابر نیست.
-----
در ترکی آذر بایجان ضرب المثل : حساب حساب- کاکا برادر
نشان میدهد که جمله کاکا را ترجمه میکند به برادر. یعنی اینکه کلمه ی کاکا مربوط به زبان فارسی نیست.

این ضرب المثل را دهخدا با فعل «است» آورده و ننوشته که از کجا برداشته یا گرفته است. این جمله یک چیز غیز فارسی را نشان میدهد. در حقیقت جمله مربوط به زبان ترکی ست و ربطی به فارسی ندارد. دهخدا بخاطر رواج برگردان جمله- در فارسی-آنرا نقل کرده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

پیش مرگه های کرد خانه های خلق ترکمن را در عراق تخریب میکنند

یک مقام عراقی: نیروهای پیشمرگه کرد با ویران ساختن خانه ها به دنبال تغییر بافت جمعیتی منطقه می باشند


گوناز تی وی: پس از سقوط صدام حسین اکراد عراقی فرصتی تاریخی به دست آوردند تا حقوق پایمال شده خویش در عراق را به دست آورده و منطقه ای خودمختار تشکیل بدهند. اما زیاده خواهی ها و افکار انضمام طلبانه اکراد و به خصوص گروه های تروریستی کرد باعث شروع اقدامات غیر انسانی از سوی دولت اقلیم شمال عراق شد و در این راستا بسیاری از مناطق تاریخی تورکمن های عراق با زور اسلحه از دست تورکمن های غیر مسلح خارج گردید و تعداد کثیری از تورکمن ها نیز مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدند. این اقدامات که با سکوت دول همسایه و به خصوص دولت ترکیه صورت گرفته باعث شده تا اخیرا وزرای عراقی نیز نسبت به اقدامات اکراد واکنش نشان دهند.

به گزارش گوناز تی وی، وزیر مشاور در امور استان ها و مجلس نمایندگان عراق گفت: نیروهای پیشمرگ اقلیم کردستان در پایان درگیری های خود با داعش در منطقه جلولاء ۷۰۰ خانه را تخریب کردند و این کار در راستای تلاش ها برای تغییر بافت جمعیتی مناطق موردمناقشه‌ انجام می شود.

احمد الجبوری در کنفرانسی خبری افزود: در درگیری های بین نیروهای پیشمرگ و عناصر داعش در شهر جلولاء واقع در ۷۰ کیلومتری شرق بعقوبه تنها ۴ خانه شهروندان این شهر ویران شد، اما نیروهای پیشمرگ پس از پایان درگیری ها با هدف تغییر بافت جمعیتی در این شهر ۷۰۰ خانه را تخریب کردند.
الجبوری با تاکید بر اینکه بر اساس ماده ۱۴۰ قانون اساسی عراق تخریب خانه ها در مناطق مورد مناقشه جایز نیست، افزود: اقدامات مشابهی در سلیمان بیگ، زومار و موصل نیز صورت گرفته است.
وی ضمن تاکید بر اینکه سوء استفاده کردها از اوضاع امنیتی در عراق پذیرفتنی نیست، افزود: اکنون خواست همه عراقی ها آزادسازی مناطق تحت اشغال داعش در عراق و طرد جنایتکاران داعشی از خاک این کشور است.

گفتنی است یکی از مهمترین مناطق عراق که با سیاست های تغییر بافت جمعیتی از سوی اکراد مواجه شده شهر کرکوک می باشد. کرکوک به عنوان یکی از تاریخی ترین سرزمپن های ملل تورکمن محسوب میشود که از دهه ها قبل مورد هجوم و طمع اکراد قرار گرفته و قتل و عام های بسیاری نیز از طرف اکراد بر علیه ملت تورکمن در کرکوک انجام شده و هم اکنون نیز با بی ثباتی عراق تورکمن های بی دفاع و غیر مسلح توان مقابله با تروریسم کُرد را نداشته و کرکوک توسط اکراد تصرف شده است.

هم‌اکنون به غیر از تورکمن ها که مردمان بومی کرکوک به شمار می روند،اقوام مهاجری چون کُرد و عرب نیز جمعیت شهر را تشکیل می‌دهند. کرکوک هم‌چنین یکی از مراکز نفتی عراق است و گفته می‌شود ۴۰ درصد صادرات نفت عراق از این شهر است
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ما اکنون در قرن 21 میلادی به سر می بریم. در چند هزار سال گذشته، زبانهایی وجود داشته اند که از بین رفته اند و زبانهایی که هنوز به حیات خود ادامه می دهند.
این زبانها در کنار هم به زندگی ادامه می دهند و از هم تاثیر می گیرند. کلمات را از هم به عاریت می گیرند و با همان معنی یا با معانی دیگر و گاهی کاملا متضاد به کار می برند. این امر کاملا طبیعی است و نمی توان ایرادی به آن گرفت.
اگر به زبان ترکی آذربایجانی کنونی و یا به ترکی استانبولی نگاهی بکنیم، می بینیم که کلمات بسیاری از زبانهای دیگر را در خود دارند.
زبان انگلیسی و آلمانی و فرانسه و... و زبان فارسی هم به همینگونه اند.
هر فرهنگ لغت زبان فارسی را که باز کنیم، می بینیم که پر است از لغات ترکی و مغولی و به خصوص، عربی.
اینکه تشخیص داده شود کدام کلمه از کدام زبان می آید، نیاز به یک کار تحقیقی زبانشناسانه مفصل دارد.
اینکه یک لغت فارسی است

یا کردی یا ترکی، یا از زبان دیگری وارد این زبانها شده است، تنها می تواند جنبه تاریخی و زبانشناسانه داشته باشد و برای انسان امروزین، اهمیتی ندارد.
مثلا همین کلمه "کاکا" را در نظر بگیریم. چه فرقی برای من نوعی دارد که از کجا آمده باشد؟ در ایران، ما این کلمه را به معنی برادر و بخصوص برادر بزرگ می شناسیم و به کار می بریم. من تا به حال نشنیده ام که این کلمه در ایران، به معنی دیگری به کار رود.
این ادعاها که چون فلان لغت در فلان منطقه به کار می رود، بنا بر این این واژه صد درصد " آنجایی" است و از زبان دیگری نیامده است، ادعایی پوچ و بی اساس است.
در کاربرد واژه ها باید دقت کرد که آن واژه را در کجا و در چه زبانی به کار می بریم. مثلا همین "کاکا" را اگر در کشور ترکیه بخواهیم به کار ببریم، باید در نظر بگیریم که شنونده مفهوم بدی از سخن ما برداشت خواهد کرد.
در این میان تنها مغزی پریشان و مملو از افکار به غایت نژادستیزانه و فاشیستی می تواند از به کارگیری یک واژه در یک زبان به این نتیجه برسد که مردمانی دیگر و "تبارانی" دیگر تمدن ساز نیستند و دزد و سارق هستند و شایسته توهین و تحقیر و نابودی!
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ائلیار عزیز، سایت کامنت شما را تکرار نکرده است. اشکال از ماوس شماست که با فشار دکمه آن چند بار عمل می کند. اگر ماوس خودتان را عوض کنید، دیگر تکرار نخواهد شد!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

چیزی به نام استان اورمیه آنهم با حال و هوای کردی وجود ندارد. بدترین ضربه به حقوق ملی کردهای ساکن آزربایجان از طرف همین گروهها و تلویزیونهای کردی زده می شود که نه به دنبال حقوق ملی کردهای ساکن این منطقه بلکه به دنبال ایجاد درگیریهای اتنیکی برای مطرح ساختن خود در منطقه هستند.
بنابر تقسیمات رسمی این منطقه استان آزربایجان غربی هست و مرکز آن شهرستان اورمیه است.

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به آقای.....آ ائلیار .....1- کاکا یک واژهء بسیار قدیمی از زبان پارسی و پارسی پهلوی است که معمولأ در جعرافیای "پارسه"، در جنوب غربی و جنوب ایران،بویژه در استان فارس و مرکز این استان شیراز در گفتگوهای بومی و روزانه هنوز هم بکار گرفته میشود. اگر کسی بخواهد به برادر بزرگتر خود کمال احترام و فرمانبری بدون چون و چرا را از خود نشان دهد، و یا اگر کسی بخواهد کمال لطف و محبت را به کسی نشان دهد، واژهء کاکا را بکار می برد، بکار گیری این واژه با احساسات عاطفی و شرم همراه میباشد. بنا بر این این واژه صد درصد " ایرانی" است و نه تُرکی. واصولأ نمی تواند تُرکی باشد.

2- این واژه در زبان آلمانی به معنی " مدفوع" همانطور که آقای جمال اشاره کرده اند میباشد ،که در شرایط های خاصی برای نا مطلوب بودن و یا "بد" بودن و یا نا موفق بودن در امری و یادیده ای ( در هر صورت منفی) هم بکار گرفته میشود؛ زبان تُرکی ترکیه و یا استانبولی این واژه را از "زبان آلمانی" گرفته است، مانند بسیاری از کلمات انگلیسی، روسی، فرانسوی و غیره... که زبان تُرکی آنرا با تغییر و یا با اضافه کردن پیشوند و پسوند آنرا در زبان به اصطلاح تُرکی وارد کرده است.
زبان غیر الفبایی و غیر نوشتاری تُرکی مکانند هزاران زبان ایزوله شده و منفرد در آفریقا از بین رفت، آنچه امروز زبان تُرکی نامیده میشود بر اساس زبان عربی و فارسی، و با شاخ و برگهای دگر زبان ها میباشد.

3- آنچه شرق شناسان و تُرک شناسان مطرح کرده اند، این هست که مردمان تُرک تبار آورندهء فرهنگ، تمدن، و ساختار حکومتی و سیاسی خاصی نبوده اند، هر چه امروز دارند، از دیگران کسب و تقلید و تسخیر و تصرف کرده اند.
تسخیر سرزمین دیگران، نابودی فرهنگ و تمدن دیگران، و ثبت کردن تاریخ، تمدن، زبان، و خط و سایر دست آوردهای مردمان به پای و بنام تُرک تباری برای شما و برای تُرک تباری هویّت و جایگاه اجتماعی و فرهنگی را به همراه نخواهد داشت، تُرک تباری زمانی میتواند به بحران هویتّی خود پایان دهد و با جهان پیرامونی همسو شود که بپذیرد، در اواخر تاریخ از قرن 19 به کاروان تمدن جهانی همراه گردیده، و بجای توهین و سرقت سرمایه های فرهنگی و سرزمینی دگر مردمان، به فرهنگ و تمدن کهن جهانی از جمله ایرانی و کُردی احترام بگذارد، و افتخار کند که نام این سرزمین را در شناسنامهء خود دارد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

توضیحات تکمیلی 1:
در آذربایجان kaka یا kəkə به معنی «بد» یا «که» نداریم. بلکه هردوی اینها به معنی برادر و دقیق تر برادر بزرگ است.
در این رابطه ما کودکان با جملات « ور کاکایان » یا «کاکاما دییره م» روزانه سر و کار داشتیم. اینجا منظور از کاکا برادر بزرگ بود. برادر بزرگ به برادر کوچک کاکا نمیگفت.
- در اورمیه ما کودکان به «کرد kəkə میگفتیم و بزرگسالان هم این کلمه را خطاب به کرد و با مفهوم برادر یا برادر بزرگ بکار می بردند.
در آذربایجان معنی «بد» ندارد. اما در ترکیه در زبان کودکان بنا بنوشته ی دوغان و فرهنگ ترکی لانگین شایت آلمان« بد یا پیس » معنی دارد.
کاکا در فارسی هم استعمال میشود. و معنی برادر یا برادر بزرگ دارد. اینکه کلمه از کدام زبان به کدام زبان رفته مهم نیست.
کلمه ی کودکانه ی «قاقا » را هم داریم که با کاکا یکی نیست. قاقا معنی «میوه و خوردنی» در زبان کودکان دارد.

بعضی فرهنگ نویسان این دو را قاطی کرده اند. بخاطر اینکه ق را ک هم تلفظ میکنند. که صحیح نیست این دو کلمه چیزهای مختلف را نشان میدهند. قاقا کاکا نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

در لینک کامنت اول, اعداد فارسی باید به لاتین تبدیل شود. این کپی کامنتی بود که در سایت دیگر گذارده بودم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سایت کامنت من را تکرار کرد. تکمیلی یک درست است.

نوشته شده توسط: peerooz

"..... هیچکس نباید به خاطر انتشار کارتون کشته شود ولی بیان اینکه " من شارلی ام " سابقه این نشریه را در بیگانه هراسی, تبعیضات نژادی و جنسی ( مونث و مذکر) و تنفر از همجنس گرایی نادیده میگیرد. من با خانواده های قربانیان این واقعه احساس همدردی میکنم ولی لعنت شوم اگر خود را " شارلی " بدانم."
"...فرانسه همچنین قانونی دارد که از انکار واقعه هولوکاست جلوگیری میکند, که این با استاندارد آزادی بیان ...منافات دارد". [ نکته مهم قابل توجه سینه چاکان آزادی بیان در فرانسه ].
".....بنابر این من جزء کسانی هستم که با وجدان پاک و با فرانسه آموخته از راهبه ها اعلام میدارم که je ne suis pas Charlie Hebdo".

از Becky O’Malley ادیتور نشریه Berkeley Daily Planet در ایالت کالیفرنیا.
http://www.counterpunch.org/۲۰۱۵/۰۱/۱۲/were-not-all-charlie/

Charlie Hebdo enjoyed a great deal of freedom of speech, but I wouldn’t say that they stood for it. If anything, their content ran closer towards hate speech. Europe is experiencing a shift in right-wing politics as a wave of immigration continues in from war-torn countries, and instead of creating a dialog on how the growing multiculturalism in Paris can find harmony with each other or how the immigration issue could otherwise be resolved, the cartoonists at Charlie Hebdo instead specialized in creating Islamophobic and racist content.
http://www.counterpunch.org/2015/01/09/4-reasons-why-je-suis-fatigue-from-islamophobia/
.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستان عزیز،
معنی « کاکا kaka»:
این کلمه در زبان بزرگسالان و کودکان در آذربایجان و ترکیه استعمال میشود :
کاکا در زبان کودکان آذربایجان: به معنی«برادر» است.«جمله « کاکاما دئدیم= به برادرم گفتم. ور کاکایان= بده به برادرت.» را داریم. البته قدیمی ست. کاکا را kəkə هم تلفظ میکنیم. در اورمیه همین تلفظ استعمال میشود یا میشد.
چرا؟ حالا جواب روشن میشود.
کاکا در زبان بزرگسالان:
« حساب، حساب- کاکا برادر» ضرب المثل است. یعنی حسابمان جای خود- وبرادریمان جای خود. دراین ضربالمثل کاکا یا kək ə را خود جمله معنی کرده است. و منبع لغت نامه ها هم همین جمله هاست.
نتیجه: در آذربایجان کاکا در زبان کودکان و بزرگسالان به یک معنی -برادر- بکار میرود. اصل واژه به زبان کودکان تعلق دارد و بزرگسالان هم از زبان کودکان آنرا گرفته و ضرب المثل بالا را ساخته اند . که یک مسئله ی حسابگرانه و حقوقی را توضیح دهند.

kak ترکیه را ما qax قاخ گوییم که میوه ی خشک شده یا گوشت میوه که خشک شده است .
کاکا دز زبان استانبولی یا ترکی ترکیه:
- در زبان بزرگسالان کاکا یعنی
برادر بزرگ ağabey
در زبان کودکان کاکا یعنی "بد" pis-kötü-pislik
kak خشک شده ی میوه.
منبع توضیحات استانبولی فرهنگ بزرگ دکتر مهمت دوغان
منبع توضیحات آذربایجانی آ.ائلیار
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

از مسؤلین و همکاران سایت انتظار می رود، صرفن نظر از آنچه که منابع خبری می نویسند، اسامی شهرها و استانهای کشور را درست بنویسند. ما استانی به نام استان اورمیه نداریم.
ما شهر اورمیه داریم و استان آذربایجان غربی داریم.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ائلیار گرامی حق با شماست.
درزبان فارسی کاکا به معنی برادر بزرگ به کار می رود. ضرب المثل "حساب حساب است و کاکا برادر" را در زبان فارسی به کار می برند.
همچنین در زبان فارسی کاکا به معنی میوه جات خشک شده هم به کار می رود.
در زبان ترکی استانبولی "کاک" به معنی میوه جات خشک شده به کار می رود که ما در اورمیه "قاخ" تلفظ می کردیم. مانند "اریک قاخه"
کاکا در زبان ترکی استانبولی ولی در میان کودکان به معنی "بد" به کار می رود. من تا به حال نشنیده ام که در آذربایجان از این کلمه و با این معنی استفاده کنند.
باز هم در ترکی استانبولی، ولی در میان کودکان "کاکا یاپماک" به معنی "توالت رفتن" استفاده می شود: کاکا یاپماک: بؤیوک آبدست یاپماک.
کلماتی هستند که در هر دو زبان ترکی آذربایجانی و ترکی استانبولی به کار می روند ولی معانی کاملا متفاوتی دارند. از آن جمله اند: کند، قیج.

به هر حال من شخصا از کلمه کاکا در زبان ترکی آذربایجانی بی خبرم، مخصوصا به آن معنی که جمال گرامی نوشته اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

پس استانی به اسم اورمیه داشتیم من تا بحال نشنیده بودم. البته جغرافیای من همیشه ضعیف بود ونمیدانستم که جزو ایالت کردستان است. ممنون از اطلاعات درست شما

نوشته شده توسط: Anonymous

به جای صدور فرمان به دیگران که چه کنند و چه نکنند، اندکی بدور از کینه ورزی و تعصب سخن بگویید. ساده ترین جواب متقابل به مثل این است که من هم خواستارآن شوم که شما هم به جنبش بنیادگرای اسلامی از هر نوع آن که خود می پسندید بپیوندید. اما نه فکر می کنم شما طرفدارفناتیک ها هستید و نه پیروی از شیوه برخوردتان کمکی به دیالوگ سالم و فهمیدن و یا فهماندن ضرورت رویکرد سومی که اساس یک نگاه ترقیخواه است می کند. فکر نمی کردم فهم این دشوار باش که با همان قدرتی که مسلمان سیتزی را به عنوان بخشی از گفتمان نژادپرستی محکوم کرده و می کنم، با همان قدرت نیز هجوم فناتیسم اسلامی را در ترور آزادی بیان محکوم می کنم. من یک شارلی هستم نه هم آوایی با شیوه برخورد این نشریه با باورهای مذهبی دیگران، بلکه دفاع از حق بیان است که لایق مرگ نبوده و نیست. اگر این تروریسم را موجه می دانید امر دیگری است. گرچه بعید می دانم.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

جمال گرامی، احتمالا مسؤلین سایت به شما پاسخ خواهند داد ولی تا آنجایی که من می دانم - و با خواندن کامنت شما، برای برطرف کردن هرگونه شک و شبهه ای، به فرهنگهای لعت ترکی آذربایجانی و ترکی استانبولی مراجعه کردم - در ترکی چنین لغتی با این معنایی که شما نوشته اید، نداریم.
کاک در ترکی استانبولی به معنی میوه خشک شده - مانند سیب یا زردآلو یا گلابی یا... خشک شده به کار می رود.
اگر برای حرف خودتان سندی دارید، لطفا ارائه کنید تا من هم یاد بگیرم.
با سپاس

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب درویش پور, نه تنها " بنظر میرسد ", بلکه قطعا " شاهد گسترش ابرهای سیاهی هستیم که بر فراز جهان به حرکت درآمده اند تا دمکراسی و آزادی را همچون صدای سوم خفه کنند."; فقط باید عینک را کمی جا بجا کرد تا ماهیت این ابرها آشکار گردد که از کجا میآیند و به کجا میروند. و" امروز اما در برابر[این] رهروان جنایات مقدس،[ شما نه ] تنها باید [ بگوئید] "ما نیز یک شارلی هستیم!" بلکه باید به جنبش پگیدا بپیوندید تا دین خود را به " فوکویاما از پایان تاریخ و پیروزی لیبرالیسم " ادا کرده باشید. تنها گفتن "ما نیز یک شارلی هستیم!" در شان شما نیست," کاین متاعی ست که هر بی سر و پایی دارد".

نوشته شده توسط: Anonymous

به نویسندگان میهنمان در زندانهای جمهوری اسلامی چه گذشته است! (3)
از کتاب بار دیگر و این بار... (خاطرات به آذین از زندان)
روز ديگر، ساعتي پيش از ظھر مرا باز به حمام برد. حمام، كه ھميشه يا مخزن آب گرمش درست كار نميكرد، يا مجرايش گرفته بود و زير دوشھا آب آلوده گاه تا قوزك پا بالا مي آمد، ھرازچندي نياز به دستكاري و تعمير داشت، ــ كاري كه غالباً بيش از يكي دوساعت وقت نمي خواست. اما، بر اثر نبودن مصالح، كار بسا كه لنگ مي ماند. آن روز ھم چنين بود.
من و بازجو آنجا گرفتار . او مي پرسيد و مكرر مي پرسيد، و من مكرر ھمان مي گفتمِ كه گفته بودم. ناگھان مشتي به چانه ام خورد و ضربه اي ھم با ميله اي آھني ــ شايد يك ديلم كوچك ــ كه تعميركاران در حمام جا گذاشته بودند به ساق پايم كوفته شد. خوشبختانه، جوان بازجو ــ پسرم و ھمسنگرم ــ نخواسته بود با ھمه ي نيروي بازويش بزند. درد بود و كوفتگي بود،

اما شكستگي نبود. ھمينقدر، از دندان عاريه ام در بالا يكي دو تكه ي كوچك جدا شده بود كه تف كردم و دھانم را پاي شيري كه در ديوار آنجا بود شستم. بازجو، پيگير در كار انقلابي خود، آمد و بازويم را گرفت و ھمچنان با چشمبند به مدخل يكي از دوشھا برد و دستور داد كه دستم را تا ميله ي افقي بالاي درگاھي اش ببرم و بيحركت بايستم. فرمانش را كار بستم.
اما او به اين اندك خرسند نشد. مرا، رخت پوشيده، زير دوش نگه داشت و شير را باز كرد، آب سرد بر سرم مي ريخت و پاي تا سر خيسم مي كرد. و من مي لرزيدم، ناچار. پس از آن، در حالي كه آب از ھمه ي زير و بالايم مي چكيد، از حمام بيرونم آورد و، گويي براي شادي و تماشاي «برادران»، اين سو و آن سو گردشم داد. در راھرو ميان فلكه و حياط بازجويي، جايي كه ھميشه ھوا در آن جريان دارد، به يك دسته از «خواھران» بازداشتي برخورديم، ھمه با چادر سياه و چشمبند، كه گويا از جلسه ي سخنراني در زمينه ي معارف اسلامي برمي گشتند. تا آنھا از ما بگذرند و درست نبينند، بازجو مرا زير پلكان طبقه ي دوم نگه داشت و «پنھان» كرد. اي خجسته پي خواھرانم كه مرا از زحمت سرماخوردگي معاف داشتند! ...................

پس از پرسشھاي كوتاه و تھديدھاي جديدتر از ھميشه، دستور داد تا بالاي تخت رفته بايستم، درست در چند سانتيمتري لبه ي آن. سپس، آمد و مچ دست راستم را با ريسمان گره بست و سر ديگرش را از قالبي كه بر سقف كار گذاشته بودند گذراند و محكم كرد.
جوانك، تك تنھا، چه دقتي در كار داشت! دم به دم، چشمبندم را پايين ميكشيد و تا مي توانست خودش را كنار مي گرفت تا مبادا ببينمش. اينك تنھا ھمين مانده بود كه، با ضربه ي لگد بر ساقھا، پاھايم را از لبه ي تخت براند. بدينسان، من به يك دست از سقف آويخته شدم. اين نمايش شوم، نمي دانم تا كي بود و چگونه گذشت. يكي دو دقيقه، يا بيشتر؟ گمان نمي كنم. يك دم از ھوش رفتم. يكباره حس كردم كه بازجو مرا به ھر دو دست گرفته، با دستپاچگي و سخت به زحمت، مي كوشد تا مرا بالاي تخت بياورد و ريسمان را از مچم باز كند. بيشك، ترسيده بود. براي آرامش دل خود، ھمچنان كه با گره ريسمان ور ميرفت، گفت،
«خاليبندي كردي؟!»
ولي، «خاليبندي» بوده است يا نه، اثر سايش ريسمان بر مچ دستم، به رنگ قھوه اي سير، تا پنج شش ماه برجا بود.

لینک کتاب:

http://iran-archive.com/sites/default/files/sanad/gunagun-ketab-khaterate_be_azin.pdf
نوشته شده توسط: Anonymous

به نویسندگان میهنمان در زندانهای جمهوری اسلامی چه گذشته است! (2)
از کتاب بار دیگر و این بار... (خاطرات به آذین از زندان)
من روز به روز تكيده تر ميشدم و بازجوي جوان سرگشته تر. به روشني پيدا بود كه نميداند با من چه كند. شايد نمي خواست يا اجازه نداشت در فشار بر من تا جايي پيش برود كه زندگي ام را درھم بشكند. راست آنكه من خود خواھان مرگ بودم. آسوده ميشدم. گره كوري كه در كار من افتاده بود تنھا به سرانگشت آزموده ي خرد روشن بين ميتوانست باز شود كه در انقلابھا ــ ھيچ انقلابي، در ھيچ جا و ھيچ زمان ــ به كار نيست. انقلاب، جوششِ خشم و كين است و بی‌باکي‌ ترس كه گذشت نمي شناسد. . و حال كه چنين بود، ِ خوشا مرگ گره گشا! مرگ به تيغ ستم، نه خودكشي........

بازجو مرا از طبقه ھا بالا ميكشاند، پايين مي آورد، ھنگامي كه حمام بازداشتگاه بر كار نبود مرا به آنجا ميبرد، يا به اتاق وسيعي با سقف كوتاه وصل به آشپزخانه ي بيكار افتاده. كه تكه نانھاي خشكيده در گوشه ھاي آن تلانبار شده بود، و ھمه جا دشنام بود و تھديد بود و مشت و لگد بود. يكبار در آنجا، ــ يا شايد در اتاقي ديگر در ھمان طبقه ي ھمكف ــ يك دستگاه فلزي را نشانم داد كه ميگفت «آپولو» است، افزار شكنجه ي «كميته ي مشترك» در زمان شاه. و باز، البته، تھديد آنكه اگر حرف نزنم مرا به آن خواھد بست. يك بار ديگر، مرا در ھمچو جايي به زمين افكند و بر سينه ام نشست، و با ھمه ي زور جواني اش بر ساعد و بازوي تا شده ام فشار آورد و نگه داشت چندان كه كتفم صدا كرد و نزديك شد كه استخوان بازويم بشكند، و من، با آن وسواس آزمودن و پرسيدن كه ھمواره در من است، گويي درد را در خود ميچشيدم و لحظه لحظه اش را تماشا ميكردم، و باز، نه آنكه در نگفتن لجاج مي ورزيدم،
چيزي از آنچه او خواستارش بود براي گفتن نداشتم.
در اين روزھا، فرصت نفس كشيدن در مصاحبت بازجو برايم ھنگامي بود كه او پيرامون نوشته ھا و عكسھايي كه جوانان پاسدار از خانه ام آورده بودند از من پرسش ميكرد. و من ميبايست مرده و زنده و دور و نزديك كسانم را نام ببرم و يكايك بنويسم، كار و زندگيشان را نشانيشان را، عقيده ي ديني و
سياسيشان را سراغ دھم، ــ پدر، مادر، برادر، خواھر، عمو، عمه، دايي، خاله، پسر، دختر، ھمسر اين، ھمسر آن، و باز ھمه ي زاد و ولد و خرد و كلانشان، كساني كه سال تا سال از ھم خبر نداشتيم.

بازجو گفته ھايم را مي شنيد و پاسخھاي نوشته ام را ميخواند و ھمچنان مرغش يك پا داشت. از من نقشه ي دقيق كودتا را ميخواست و تاريخي را كه ميبايست بدان اقدام شود.
ناچار ھم، برنامه ي «نوازش» در اتاق زير ھشت ھر روز به اجرا درمي آمد. و من چندان به اين ملاطفتھا خوگير شدم و حتمي اش ميدانستم كه، ھمين كه به درون آن دخمه ام ميبردند، خودم روي تخت شكنجه دراز مي كشيدم و پاھايم را روي ميله ي آھني بالاي ديواره ي تخت مي نھادم تا با ريسمان ببندند. در اين روزھا، براي ترساندن من، گاه به شيوه ھايي كودك فريب و گاه به رفتاري سنگدلانه توسل جسته مي شد. يك بار، بازجو مرا در سرسراي بند نزد كسي برد كه با دستبند قپاني، آرام و بي ھيچ گله و ناله، كنار ديوار و پشت به ھمه ايستاده بود، و به دست خود چشمبندم را كمي بالا زد تا ببينم: چھره اي عرق آلود، تيره، سراسر پوشيده از خالھاي سياه چركين. بازجو پرسيد:
«ميشناسيش؟»
«بايد رضا شلتوكي باشد.»
گفت:
«نه، مھدي كيھان.»
نوشته شده توسط: Anonymous

به نویسندگان میهنمان در زندانهای جمهوری اسلامی چه گذشته است!
از کتاب بار دیگر و این بار... (خاطرات به آذین از زندان)
به دستور بازجو ــ پسرم و ھمسنگرم كه نميخواست بشناسدم ــ روي تخت بر شكم دراز كشيدم، چشمبند ھمچنان بر چشمم، و او پتوي گنديده را بر سرم كشيد، پاھايم را با ريسمان به ميله ي افقي بالاي ديواره ي تخت محكم بست، چنان كه تنھا نيمه ي بالاي تنم ميتوانست پيچ و تاب بخورد. و يك بار ديگر، سدي شكسته شد. نخستين ضربه اي كه بر كف يك پايم فرود آمد، دردي انبوه در خطي باريك از پشتم نفوذ داد. و من كه به خود ميگفتم تا آخر بي صدا تحمل خواھم كرد، فريادم بي اختيار بلند شد: واي! ... ضربه ي دوم به فاصله اي اندك با پاي ديگرم آشنا شد ــ اوه! فرموش نكنيم، آسيا به نوبت! ــ و درد آتشين بود و فرياد بلندتر: خدا! ... و ھمين شد. او ميزد و فاصله نگه ميداشت و من «خدا! خدا!» ميگفتم، تنھا ھمين يك كلمه، نعره اي كه

ھمه ي گنجاي سينه ام در آن رسيده ميشد.
صدا گويا، پشت در ِ بسته، در سرسراي بند مي پيچيد. حس كردم كساني به تماشا آمده اند. يكي از «برادران» تماشاگر به ريشخند گفت:
«اِه، آقاي به آذين! شما كه ماترياليست ھستيد، حالا ياد خدا ميكنيد؟!»
نميدانم آيا توانست بشنود كه ميگفتم:
«مگر خدا را ھم، مثل چيزھاي ديگر، در انحصار خودتان گرفته ايد؟».....

بازجو كارش را، چنان كه وظيفه حكم ميكرد، به پايان مي رساند. ريسمان را از پاھايم باز كرد، پتوي گنديده ي خاك آلود را از سرم برداشت، چشمبندم را كه كج و مج شده بود و مي توانست چشمم را به ديدار روي مباركش روشن گرداند به دست خود راست كرد و پايين كشيد. مرا، پاھا برھنه، كنار تخت ايستاند و خود با كفشھاي سنگينش چندين بار پاھايم را فشار داد. آنگاه گفت كه بروم و رو به ديوار در جا بزنم. ھمه براي آنكه ِ خون جمع شده در كف و پشت پاھا به جريان بيفتد و آماسش بنشيند........

«برادران»، براي دستيابي به آنچه ميخواستند، شگردھايي نيز چاشني شيلنگ و مشت و لگد ميكردند. ھمان روزھا، در يكي از نشستھاي تعزيزي، يكي از ھمكاران ھفته نامه ي
«اتحاد مردم» را آوردند، ــ من نشسته روي صندلي و او ايستاده، ھردو با چشمبند. صداي آشنايش را شنيدم و شناختم. گفت:
«به آذين! ھمه چيز ُرو شده. ايستادگي بيفايده است. بگو!»
سفارشي از دوستي و دلسوزي حكيم فرموده... و ناگھان، بيشك به اشاره ي بازجو، سيلي جانانه اي بر گونه ام نواخت، و اين برايم، درد نه، افسوس بود: به كجا ميكشانندمان...
من چيزي نداشتم كه بگويم. او را بيرون فرستادند، و بازجو باز ھمان كرد كه به گمان خود وظيفه ي انقالبي اش بود. و داستان ھمچنان ادامه يافت، تا جايي كه دو روز مانده به نوروز كف ھردو پايم شكاف برداشته بود و خون ميريخت. و اين زخم، با آنكه در بھداري بازداشتگاه بارھا با مايع ضدعفوني شست وشويش دادند و با نوار تنزيب پيچيدند، تا بيش از دو ماه بھبود نيافت. چه، گاه، بي ھيچ تأخير ــ آخر، گفته اند في التَّأخيرِ آفات، ــ از تعزير پاھاي نواربسته چاره نبود...........

ھرچه بود، آن روز تا اندازه اي به خير گذشت. اما، از فردايش، سختگيري شدتي روزافزون يافت. نشستھا، در سلول و در ساختمان بازجويي، پياپي شد، و ھمچنين نوازشھاي اتاق زير ھشت. اينك كساني ھم از «برادران» به ياري بازجو ميآمدند و، با كوفتن شيلنگ بر پاھاي زخمي و خون آلود من، خود را به ثوابي رايگان مي رساندند. از آن ميان، يكي را بي آنكه ديده باشم خوب به ياد ميآورم كه، پيش از ھر ضربه، با دو سه بار آزمايش كم درد كه البته به حساب نمي آمد، جاي فرود آمدن ضربه را خوب سامان ميكرد و سپس به شدت ميكوفت:
اين يك! اين دو! ... با درد و ھراس ميشمردم و منتظر بودم. من او را نديده ام، حتي كلمه اي از او نشنيده ام. اما ميدانم كه ايمان اسلامي اش ــ اگر ھيچ بويي از آن به مشامش رسيده باشد ــ نتوانسته بود او را از خبث طينتش پاك كند...........

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب جمال در ترکی کلمه کاکا نداریم و توهین هم نیست و منظور من هم توهین نیست. بهانه تان بی اساس است

نوشته شده توسط: Anonymous

در این سایت دوستان تورک کە از مسئولین این بخش و سایت میباشند کم نیستند و من لازم نیست معنی کلمات را برای این دوستان توضیح دهم در این سایت قرار بر این است انگار کە تمام نظرات و تفکرات سیاسی پخش شود کە البتە درست هم است ولی دیگر قرار نبود در این سایت بە اشخاص توهین شود و مسئولین تورک زبان این سایت بە روی خود نیاورند .... کلمەی کاکا در تورکی توهین میباشد کە یکی از کامنت نویسان بە شخص این مقالە آقای عطا حسینی نوشتند ،، و این دوست تورکمان هم دقیقأ و آگاهانە کلمەی کاکا را برای این نویسندە بە کار بردە کە بە معنی ، عن یا گە میباشد

نوشته شده توسط: Anonymous

در جریان قیام مردم در سال ۵۷ , حزب توده برای جبران اشتباهات خود در سال ۳۲ و پرهیز از چپ روی که بی تاثیر د ر کودتای علیه زنده یاد دکتر مصدق نبود, این بار خود را دربست تحت اختیار اخوندهای مرتجع قرار داد. اخوندها با درایت تمام تشخیص داده بودند در اینده ای نه چندان دور ماهیت تفکرات ارتجاعیشان عیان شده و بزودی رو در روی نیروهای مترقی قرار خواهند گرفت و لذا با زرنگی تمام پس از سواری گرفتن و رسیدن به اهدافشان به قلع و قمع فیزیکی و نفوذ تاریخی اعضای این حزب و بقیه روشنفکران مردمی پرداختند. هوشیاری اخوندها بدان حد بود که . . . .

که تمام این قتل عام ها و اعتراف گیریها را در تب وتاب سال های دهه شصت و بدون پرداخت کوچکترین هزینه ای به سرانجام رساندند. اشتباه عمده نخبه گان جامعه در عدم شناخت درست از قدرت تفکر و اینده نگری اخوندها بود که متاسفانه تا به این تاریخ ادامه یافته و اینبار خود را در مناقشات اخوند ساخته اقوام مختلف ساکن ایران و پان های رنگارنگ نشان میدهد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در آتن حتي يك مسجد هم وجود ندارد ، اسامي مكانها در طول حكومت ٥٠٠ ساله عثماني بر بالكان هيچ كدام عوض نشده در حالي كه صربهاي مسيحي اسامي تمام مناطق بوسني كوزو ... را در عرض كمتر از ١٠٠ سال عوض كردند و پسوند اويچ به اسامي اضافه كردند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای صوفی زاده که این مقاله سرتاپا خنده دار را منتشر نموده است. اگر ما افزایش جمعیت جوامع عشیرتی را سالانه بطور متوش 3,5 درصد, البته در میان کرد ها بالاتر از این رقم هم است, در نطر گرفته و با زمان عقب برگردیم براحتی میتوانیم حساب کنیم که کل جمعیت کرد ها در دنیا ( حالیه با آمار واقعی حدود 25 تا 30 میلیون) یک قرن پیش نزبیک به دو میلیون و 2500 سال پیش نزدیک به هزار نفر بوده است. آقای صوفی زاده چطور میشود با یک جمعیت 1000 نفری امپراطور بزرگ تشکیل داد؟ (v به یاد یک نویسنده آلمانی می افتم که نوشته بود: در تاریج هر چه به عقب تر برمیگردیم, کردها از تاریخ گم میشوند. حقیقتش هم همینطور است در تاریخ هیچ اثری ازکرد ها چه از نطر نام سرزمینی و چه از لحاظ مردم شناسی پیدا نیست

نوشته شده توسط: Anonymous

ده ها قرن است كه ارمني مسيحي آشوري در احاطيه مسلمانان رندگي كرده اند و مي كنند در حالي كه مهاجرت به اروپا ٦٠ سال هم نمي شود انهم براي بازسازي خرابي هاي جنگ جهاني دوم و الان كه بهره كشي ايشان تمام شده دنبال بهانه هستند

نوشته شده توسط: Anonymous

دست مريزاد ودرود به آقاي هاشم خواستار و برايشان آرزوي توفيق وسلامتي هرچه بيشتري دارم . دهان ايرانيان رانمي شود بست وقلم آنها رانمي شود شكست ، حتي اگر بدتر از ضحاك دوران يعني خامنه اي برمسند قدرت باشد ، من هم با ايشان بسيار هم عقيده هستم كه ايران آتش زير خاكستر است و آزادي براي همه مردم خواسته تك تك ما ايرانيان است

نوشته شده توسط: Anonymous

حق این بود که کانون نویسندگان برای بزرگداشت صدمین سال تولد این نویسنده بزرگ تاریخ معاصر اقدام به برگزاری بزرگداشتی دو روزه می کرد و زندگی این مرد میدان ادب و سیاست در مقالات گوناگون نویسندگان و پژوهشکران مورد نقد برسی قرارمیگرفت. متاسفانه کانون نویسندگان غفلت میکند و میدان را برای مدعیان تحریف تاریخ و سوداگران سیاسی باز گذاشت..
در اینکه ان زنده یاد قلمی توانا و جادوئی داشته شکی نیست و لی متاسفانه نقش ایشان در سالهای پس از انقلاب منحوس اسلامی دستخوش الوده گی های حزبی و ناباوری است.برای نمونه به نقل قول زیر از اقای پرهام توجه کننید.

(فشار آقای به آذین و گروه او در این زمینه به جائی رسیده بود که به عنوان مثال، در روز های تشکیل جلسۀ هیات دبیران کانون که جز اعضای این هیات کسی دیگر در کانون حضور نداشت، آقای به آذین را می دیدیم که در معیت آقایان سیاوش کسرائی، هوشنگ ابتهاج، فریدون تنکابنی، و برومند- که چهار تن اخیر معمولاً یک قدم عقب تر از به آذین حرکت می کردند- ناگهان وارد کانون می شدند و به آذین، خطاب به ما پنج تن عضو هیات دبیران که تشکیل جلسه داده و به کار خود سرگرم بودیم فریاد می کشید و می گفت:" شما اینجا نشسته اید؟ما هاج و واج می پرسیدیم" کجا باید بنشینیم آقای به آذین؟، و او در جواب انگشتش را به سمت سفارت آمریکا می گرفت و می گفت: " آنجا، سفارت آمریکا. خلق آنجاست، و شما اینجا نشسته اید؟")
نوشته شده توسط: Anonymous

حالا ببینیم چگونه اهداف ( کمونیست‌ها و قدرتهای جهانی‌ ) به شکل موازی و در یک جهت حرکت میکنند، اشاره کردم ( سازمان‌های استالینیستی - لنینیستی ) و شعبه‌های آن، دست پخت و دست پرورده قدرت‌های جهانی‌ است تا کشور‌های مستقل را با استفاده از کمونیست‌ها به زیر بکشند، فقر را بر آنان تحمیل کنند و به چپاول این کشور‌ها بپردازند، اینک با عملیات تروریستی در فرانسه، به بهانه شکست داعش، اکثر کشور‌های قدرتمند، می‌‌خواهند به پ کا کا یاری برسانند، کسی‌ به درستی‌ نمیداند که پشت این عملیات تروریستی، چه دست هائی خوابیده بود، ولی‌ هدف مشخص است، کمونیست ما نیز، با دل‌ و جان، می‌خواهد در رکاب پ کا کا، مبارزه کند، هدف چیست؟ با تقویت پ کا کا، تنها کشور موفق خاورمیانه را، تضعیف کنید، سپس در شرایط سلطه فقر، مثل آب خوردن، بر آنان مسلط شوید.

نوشته شده توسط: Anonymous

کاکا تاریخ سازی فارسها کم و بیش به شما هم اثر گذاشته . سعی کنید راه کج فارس ها را نروید. تاریخ مشکلات امروزی هیچ ملتی را حل نمیکند, تازه آنهم تاریخ ساختگی باشد. اگر کمک مالی آلمان نبود, یونانیها گوشت همدیگر را می خوردند. بالاخره کرد ها هم ملتی هستند در همسایگی ما زندگی میکنند و اینطوری بهتر ولی حرفها و ادعا های بی مورد را تکرار کردن به هیچ عنوان درست نیست/ شما دو کلمه هم سند ندارید که ماد ها کرد بوده اند. اگر دارید, نشان بدهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای عطا! ازخودتان تاریخ درست نکنید. انسان ازخواندن چنین طنزهائی خنده اش میگیرد. کم مانده است بگوئید، که سرخ پوستان ترک قاره آمریکا پدران شما هستند، و حتما قاره آمریکا و استرالیا به کردها تعلق دارد. شما با این افکار من در آوردی، و با این وضعیت مغشوش اجتماعی هر روز که بگذرد، با انداختن خود به منجلاب ادعا های بیجا، با مشکلات جدیدی مواجه خواهید شد، و میلیونها نفررا درمقابل خود خواهید دید. پس ازاینکه تاریخ مصرف بازی با کارت کرد تمام شد، جواب مردم منطقه و همسایگان را چطوری خواهید داد؟ شما که اینهمه عظمت تاریخی داشید، چرا همیشه در خدمت پادشاهان ترک بودید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

چندان طول نخواهد کشید، که نسل مدرن، و تازه بدوران رسیده و جوان آذربایجان جل و پلاس مذهب شیعه را از آذربایجان بیرون خواهد ریخت. اکنون نسل جوان آذربایجان با آگاهی از قهرمانان و اسطوره های تاریخی خود، نه تنها مثل پدرانشان، مذهبی فکر نمیکند، بلکه بجای علی، (کور اوغلو)، بجای حسین، (بابک)، و بجای محمد، (ده ده قورقوت ) را در ادبیات و اشعار خود تبلیغ و ترویج و ستایش میکند. و این خود آگاهی سیاسی، تاریخی، فرهنگی و زبانی!، برای نسل جوان و پیشرو آذربایجان خمیرمایه افکار روشنگریست! بدین سبب مذهب خرافی شیعه کم کم درحال مردن، و افول و فراموشیست. در آینده پان ایرانیسم، و پان فارسیسم ، باید برای حفظ اقتدار سیاسی خود بر ملل غیر فارس در جغرافیای ایران، متحد شیعه دیگری برای خود دست و پا بکند. زیرا مردم آذربایجان دیگر لجام سیاسی خود را دست کسی نخواهد داد. جریان جنبش سبز نمونه بارزی براین مدعا

بود. دیگر سر مردم و سرنسل جوان کلاه نمی رود. و تاریخ مصرف شعار"همه باهم" خمینی به پایان رسیده است. سه باراشتباه تاریخی کافی بود. دیگر مردم آذربایجان برای تامین منافع سیاسی پان ایرانیسم و پان فارسیسم، گوشت دم توپ نمیشود. هرکس که دل وجرات دارد، و خود را آزادیخواه میداند، بفرماید بیفتد جلو! مردم آذربایجان نیز به او احسن بگوید! پان ایرانیسم و پان فارسیسم، بهتر است بجای اصلاح رژیم، در فکر ابداع جوکهای تازه ترکی باشد. و فرهنگ و تمدنش را به جهانیان نشان دهد.


نوشته شده توسط: Anonymous

این جنبش، ضد خارجی هم هست . مخصوصا رهبران این جنبش تاکید میکنند که پناهندگان خاورمیانه و مسلمانان ، چون غرب ستیز هستند نباید وارد غرب شوند . راستها و فاشیستها در این جنبش بسیار فعال هستند . جنبش ضد این حرکت ، از طرف احزاب چپ و سبز و لیبرال و مسیحی و خارجیها و مردم ضد فاشیست هم به همان اندازه و گاهی قوی تر در حال عکس العمل و مبارزه است .منظور اینکه برای این جنبش کف و هورا نکشیم . این جنبش در شرق آلمان پایه گذاری شد و فعال است که جمعیت مسلمان خارجی در آنجا ، یک درصد است یعنی اینها حتی تماسی با مسلمان و عربها ندارند . در غرب آلمان جمعیت مسلمانان و عربها حدود 10 درصد است .دیروز اعلان شد که یک همچون جنبش ضد مسلمان و ضد عرب در سوئیس نیز اعلان موجودیت کرده که میخواهند اروپا را از اسلام گرایی نجات دهند . البته خیلی دیر است چون بیش از 30 میلیون مسلمان اکنون در فرنگستان و اروپا زندگی میکنند اکنون.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

واقعیت فضای سیاسی کشور بگونه ای است که تنها اندک انسان هایی مثل خانم ستوده ، محمد ملکی ، محمد نوری زاده ها در مقابل استبداد فقاتی ایستاده اند. مردم چنان گرفتارو مشغول زندگی روزانه شان هستند و کمتر به سرنوشت سیاسی خود فکر می کنند.آنان تنها با جوک هایی که علیه اخوند ها و پاسدار ها می سازند و آن را در فضای مجازی دست بدست می کنند...و از این طریق خود را تخلیه و سرگرم می نمایند. در خارج از کشور هم ،آن محدود انسانهای مبارزی که در مقابل حکومت ایستاده اند در حد خود مبارزه علیه رزیم را تنها در محدوده «حقوق بشری» ادامه می دهند و کمتر به عمق سیاست استراتژیک در جهان و منطقه فکر می کنند. در چنین شرایطی طرح سئوال «استراژی مبارزه با جمهوری اسلامی؛ مسلحانه یا مدنی؟» بسیار لوکس و یا دور از واقعیت های جامعه ایران می باشد..

موضوع مبارزه مسلحانه از سوی «سازمان جیش‌ العدل » طرح می شود که بنظر می رسدکه اصولا یک سازمان مذهبی _ سیاسی می باشد . اگر دقت کرده باشید ؛سخنگوی این سازمان در این میز گرد، دائما از قران و محمد برای اثبات نظراتش سود می جوید و کمتر مسایل اتنیکی را که بلوچ ها از آن رنج می برند؛ طرح می نمایند. هنوز ارتباطات منطقه ای این سازمان نا روشن است . شخصا دو ست دارم بدانم که نظر «سازمان جیش‌ العدل » در مورد داعش و یا القاعده چیست؟ منابع مالی انان کدامند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

در حالیکه فقط ۱۵ سال از شروع قرن ببیست و یکم می‌‌گذارد بشریت با بزرگترین ( چالش اقتصادی ) این قرن مواجه گشته است، این چالش اقتصادی توام شده با تروریزم، نابسامانی‌های سیاسی، فرو پاشی کشور‌های ملی‌، کمبود آب و هکذا، در چنین جوی، باید با تمام توان، عوامل بی‌ ثباتی، تخریب را محدود کرد و مرکز‌های ثبات را، تقویت کرد، در منطقه ما، پ کا کا مرکز بی‌ ثباتی است، سیاست ( الحاق خاک ) دیگران تبدیل به اولویت سیاست پ کا کا شده، از طرفی‌ ترکیه و آزربایجان به عنوان مراکز ثبات سر بر آورده اند، دو کشور ایران / عربستان نیز به عنوان قطب‌های تخریب منطقه را به بی‌ ثباتی میکشند که ایران در حال باخت به عربستان است، واقعیتی که تا حالا در مطبوعات فارس زبان فرصت انتشار نیافته این است که جدا از اهداف ( چند لایه ) عربستان در پایین آوردن قیمت‌های نفت در بازار‌های جهانی‌، افغانستان است، این کشور به شدت به کاپیتال

نیاز دارد، با خروج نیروهای ناتو، تنها ایران و عربستان ، به دلایل ژئوپلتیکی، میتوانستند این کاپیتال را در اختیار افغانستان قرار دهند، یکی‌ از سیاست‌های عربستان در پایین آوردن قیمت جهانی‌ نفت، شکست اقتصادی ایران، در یاری رساندن به افغانستان است، در چنین وضعیتی، عربستان به عنوان تنها پشتیبان مالی‌ دولت افغانستان ظهور خواهد کرد و بدین صورت، ایران را به طور کامل، در چنگ خود خواهد گرفت. از طرفی‌، تروریست‌های القاعده، در یمن، در حال خود سازی هستند و بزودی یمن تبدیل به عراق دوم خواهد شد، سال‌های آتی، سال‌های کشاکش مراکز ( ثبات و بی‌ ثبات ) خواهد بود، مراکز ثبات باید از ( پ کا کا، رژیم ایران ) فاصله بگیرند و گرنه در جهنمی که بزودی بر پا خواهد شد تر و خشک خواهند سوخت ، نیروهای چپ و کمونیستی نیز، دست کمی‌ از پ کا کا ندارند، کمونیست‌ها همیشه در کنار پ کا کا و رژیم ایران بوده اند. کمونیست به فکر توسعه، ثبات، رفاه نیست، پ کا کا و رژیم ایران نیز، به فکر رفاه، ثبات، سرمایگزار خارجی‌ نیستند، در آخر خط، تروریست‌های داعش، دست کمی‌ از پ کا کا ندارند، کمونیست نیز دست کمی‌ از رژیم ایران ندارند و همه در یک چیز مشترکند نفرت از آمریکا
نوشته شده توسط: Anonymous

حالا رفته رفته روشن تر میشود چرا من میگویم این اسلام تروریستی رادیکال بنیادگرا , ضمن اینکه خودش را وصل میکند اما
دقیقا همان اسلام شمشیر به دست ١٤٠٠ سال پیش و یا ا مویان تغییر مسلک داده و خلفای عباسی پس از ان نیست .
ان اسلام ٥٠ سال و ٧٠ سال و ١٥٠ سال پیش هم نیست که بنیادگرا بود و زن در پستو میفرستاد و با همه گونه مظاهر تمدن مخالف بود .
زمانی با شاه بود ( شریعتمداری و بروجردی ) زمانی در صف معترضین به دیکتاتوری ( بهبهانی و کاشانی و خمینی و طالقانی و منتظری ) و زمانی ضد استیلای خارجی ( مدرس و جمال الدین اسد آبادی ) به صورت دوگانه ظاهر میشد ,
گاهی هم به سبک چریک های فدایی ( ژاندارم کش و رفیق دگر اندیش ترور کن ) و پیکا ر ( ترور و آتش زدن دگر اندیشان - تقی شهرام ) و .. ترور میکرد نخست وزیر ( رزم آرا ) و دگر اندیشان ( کسروی ) را , اما با غربیها و امریکا و انگلیس و فرانسه و اینکه آن

گاهی هم به سبک چریک های فدایی ( ژاندارم کش و رفیق دگر اندیش ترور کن ) و پیکا ر ( ترور و آتش زدن دگر اندیشان - تقی شهرام ) و .. ترور میکرد نخست وزیر ( رزم آرا ) و دگر اندیشان ( کسروی ) را , اما با غربیها و امریکا و انگلیس و فرانسه و اینکه آنها در کشور خودشان چه میگویند و چه میکنند و چه میپوشند کاری نداشت .

١) این اسلام جدید تروریست در دو شکل سنی و شیعه ان مارکسیستی است . ضد امریکا است . ضد اسراییل است . ضد سرمایه داری غرب و فرهنگ رواداری و آزادی بیان و دموکراسی غربی است . اگر چه ضد حضور زن با پوشش دلخواه در جامعه است اما حضور زنان را در چارچوب بسته برای فداکاری و دفاع از مردان مسلمان تروریست , اسلحه به دست و تحصیل کرده و بمب ساز و ابزار تله انفجاری و ... میخواهد و تشویق هم میکند .
٢) این اسلام از اینترنت و کامپیو تر و ماهواره و فیس بوک و تویتر و تلویزیون و همه مظاهر تکنولوژیکی تمدن بهره میگیرد اما بخش فرهنگی تمدن غربی را به دور می اندازد .
٣) این اسلام برای حکومت کردن آمده و حا کمیت جهانی را طلب میکند . فقط یک دین نیست . مثل مارکسیست لنینیست ها دارای رسالت جهانی است به صورت جهانگشایی با ترور و بمب و جنایت و کودتا .
٤) این اسلام ماموریت دارد . منتظر روز قیامت و ظهور امام زمان اش نیست که بیاید و جهان را سراسر پر از عدل کند . در حالیکه ان اسلام عقب مانده سنت گرای قبلی اصلا مخالف سیاست و دخالت دین در سیاست بود . اسلام التقاطی شریعتی که از ایران سر بر کشید و با خزیدن به درون انقلا ب ٥٧ اشغال سفارت امریکا را برای دزدیدن انقلاب تدارک دید و به ایدیولوژی مارکسیسم روسی مسلح گشت , راهنمای اسلام تروریستی موجود , د ر میان سنی ها ست . قبل ا ز ان سنی ها از این چیز ها نداشتند .
کودتای شوروی در افغانستان و لشگر کشی آنها به این کشور مسلمان نشین بدیهی بود که سنی ها را به هوس بیندازد از این نیروی بالقوه ترورسیتی اسلام ما رکسیستی استفاده کنند اما علیه خود ان مارکسیست های روسی . موفق هم شدند . نسخه سنی انقلاب ٥٧ پیچیده شد . آمریکایی ها حتا به خواب هم نمیدیدند که بعد ها این نمک نشناس ها با کمک همان روس ها و مارکسیست های روسی نوک هفت تیرشان را از شوروی بگردانند به طرف امریکا !
همان گونه که امروز چچن ها و قزاق ها که ٢٠٠ سا ل است با روس ها در جنگند و همیشه مارکسیت های روسی آنها را عامل امپریالیسم امریکا میدانستند به جای جنگیدن با آنها آمده اند در داعش با امریکا میجنگند .
الان هم مارکسیست های روسی میگویند دا عش ساخت امریکا و دسیسه غرب است !
این جنگ تروریستی هر روز پیچیده تر میشود . گوناگونی مردمانی که از اقصا نقاط جهان د را ین نیروی شیطانی مخوف گرد آمده اند , عقده های تلنبار شده آنها , بی ریشه بودن آنها و رهبران مزدور شان که هر شب با یکی میخوابند و سو استفاده رهبران کشورهای اسلامی از آنها برای مقاصد متفاوت خودشان , از این نیروی جهنمی یک نیروی مزدور ساخته که به آسانی میتوانند علیه هر کسی و یا له هر کسی تغییر چهره دهند
به همین دلیل اینها مدتی در فضای سیاسی منطقه خواهند بود
اما اگر اسد سرنگون شده بود و اگر مصری ها مرتکب ان اشتباه سهمگین نشده بودند و اگر سران ج ا می توانستند مثل کاسترو جام زهر را بدون اما و اگر و تاخیر سر بکشند
الان منطقه شکل بسیار بهتری داشت
اما اسد و ج ا و مصر و عربستان و قطر و اردن و پاکستان بازیهای سیاسی متفاوتی دنبال میکنند که فقط یک هدف مشترک دارند
حفظ دیکتاتوری های فاسد خودشان - سر نگونی رقیب - دور نگه داشتن امریکا از این منطقه
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب ANONYMUSj سلام؛
شما بر دو محور تأکید و نقد داشته و نوشته اید:
نقد 1 : جناب چنگائی , توضیحات شما گرچه ظاهری خیر خواهانه و واقع بینانه دارد, ولی معضلات را به گردن شاه و شیخ و سرمایه دار وفلان انداختن در حقیقت ریز گم کردن و آدرس غلط دادن ویا از واقعیت ها دور ساختن است. بنابراین با معضلات هر قدر روراست تر وصادقانه تر بر خورد کنید, آنقدر هم به آرمان خود یاری میکنید.

پیرامون نقد شما به ناراستی من، اجازه بدهید با احترام به نقد و نگاه تند شما مبنی بر ناراستی و ناصادقانگی خویش، از شما بخواهم که پس از این بهتر است برای روشنگری های سازنده تر و مفیدتر سعی کنیم هرچه بیشتر روی نکات مبهم و تاریک و مشخص با تشریح، نور بیفکنیم و توضیح اثباتی بیاوریم و ترجیحا نه توهین، تحقیر و...این به همفکری ما، تشویق خوانندگان و پانویس ها و خود سوژه ی مقاله برای تکمیل و تصحیح بهتر آن کمک شایان می کند.

نقد 2 :

اما در برابر نقد بر ناراستی من، پرسش این است: که آیا در آن دوران 200 ساله مورد نظر شما و این دوران های دراز و اختناق مطلقِ حاکم گذشته و کنونی مگر به غیر از خودکامی شاه و همکاری شیخ با او و پشتیبانی سرمایه داخلی و خارجی، حتی یک جریان و یا نیروی دیگری فرصت و امکان دخالت در اداره و اراده ی سیاسی و به تبع آن طرح های اقتصادی و اجتماعی، ملی، فرهنگی و غیره... داشته است؟ هردوی ما به خوبی می دانیم که یاسخ نه است! و دیکر فاکتورهای موجود تاریخی که ( نقش فراماسونرها ) را شما به درستی آنها طرح کرده اید، مگر نه همگی زیر چتر و حمایت رسمی شاهی و بخشی هم توسط همکاری رهبران روحانی شیعی گذشته و در عرصه هائی هم همین امروز، ناشی از توافق های سران مذهبی رژیم ولایتی با آنهاست.

اما اشاره ی شما در مورد نهضت شعوبی که در پایان دولت اموی "آغاز قرن دوم ه ـ.ق" نمود یافت و به برانداختن حاکمیت بنی‌امیه و سپس سربرآوردن حاکمیت بنی‌عباس فراروئید و همزمان به استقلال تدریجی و حاکمیت کامل سیاسی ایرانیان انجامید؛ آن جنبش بزرگ برهه ای برجسته و حساس است و حتما شما بهتر از من می دانید که می باید پیرامون این جنبش و مبارزه ی آن در مقاله ای جداگانه و البته اگر لازم باشد، وارد بحثِ روشنگرانه شد.

خصوصا برای من و دید سیاسی ام بسیار ضروری و لازم است که نگاه پساشعوبیان علیه عرب‌ها و دیگر ملت های ایرانی را در آن زیر پرسش چرائی برم؛ زیرا که گاها نفرت و بیگانگی بی هوده در آن با برخوردهای خودخواهانه شگفتا که موج می زند تعارضی که بی گمان دچار مقوله ی ناسیونالیسم پوشیده، تحت پان ایرانیسم و پان فارسیسم و غیر ستیز می باشد و دردا این روزها میدان جلوه گری متقابل هم در میان دیگر ملت ها آشکارا یافته است.

من همه ی اشکال این ناسیونالیسم، شونیسم و پان فارس و پان های رنگین را به شدت محکوم کرد و سرراست بگویم که من شخصا هیچ علاقه ای به تأکید بر نژاد و فرهنگ برتر ایرانی این و یا آن ملت دیگری نداشته و ندارم و قطعا بی ارزشی این خودفریبی، سنت کهنه و فرهنگ عرب ستیز و دیگر ملت های ایرانی گریز را شدیدا مزاحم وفاق آتی در برابر استبداد مذهبی دانسته و همه را رد و نقد می کنم و باور دارم که در این زمانه این گونه سمت گیری های جدائی جویانه و دشمنی برانگیز و افراطی و برتری خواهانه اعتبار مقابله ای و اندیشه ورزی متمدنانه ندارد و اصولا با تفکر و تعلق های رنگین فرهنگی من از دیر باز کاملا بیگانه بوده و می باشد. و بنا بر این همه ی ما محصول یک حادثه تاریخی در یک منطقه خاص جغرافیائی و متاثر از یک پایگاه و جایگاه طبقاتی، سیاسی، نوستالژی، فرهنگی، زبانی و خصوصا اقتصادی هستیم که بهتر است همه به هم احترام متقابل بگذاریم و در بهترین حالت، راز لذت شناخت فرهنگ رنگینی را تا فرصت چشائی و بینائی داریم از دست ندهیم.
تندرست باشید
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه...
16- پدیده های مبارزاتی (گروهها)، را جامعه پدید میاورد. و معمولاً هم «دلخواه و عاری از ایرادهای بزرگ و کوچک » نیستند؛ اما در کلیت خود با تمام اشتباهات ، لازم است که ماهیت نظری و عملی مترقی خود را حفظ کنند.
17- من ماهیت نظری و عملی جنبش چریکی فدایی را -با تمام خطاهای عملی-نظری اش- مترقی میدانم و نقش مثبت آن را در مبارزه ی مردم ایران علیه دیکتاتوری شاه ارج می نهم.

18- گروه چریکی را در دو نطقه در نظر بگیریم: نوار مرزی- داخل شهرها. در نوار مرزی این گروه تنها میتواند ماهیت ناسیونالیست یا ناسیونالیستی-مذهبی داشته باشد که نمونه اش را داریم. و گفتیم.
در داخل شهر گروه حتی با ماهیت مترقی و انقلابی و طبق «استراتژی-تاکتیک» درستی هم پدید آید مجبور است نخست از «جان و آزادی» خود با سلاح و مثلاً سیانور دفاع کند و زنده بدست حکومت نیافتد. تا بتواند از جان و آزادی مردم دفاع کند. در دفاع از خود گروه از بین خواهد رفت. و نوبیت به دفاع از مردم نخواهد رسید. این گروه مترقی مسلح چگونه میتواند از «جان و آزادی و بیداری» مردم دفاع کند -در حالتی که دوام بیاورد؟ عملیات انفجاری انجام دهد؟ مردم بیگناه کشته نمیشوند؟ اعدامی را فراری دهد؟ کجا ببرد؟ قاضییان ستمگر و نظامی های مهم را ترور کند؟ مگر کم اند اینها، یکی برافتند دهها تن دارند که بجایش میگذارند؟ آیا «قرار گاههای سپاه جنایکار» را خلع سلاح کنند؟ کجا ببرند و کجا مخفی شوند؟ آیا امکان مخفی شدن در تسلط پلیسی مطلق کنی دارند.؟
این گروه مترقی فرضی، که از انسانهای نازنین تشکیل شده ارزش آنرا دارد که خود را با «خوکان ستمگرحاکم» عوض کند؟
از نظر من پاسخ پرسشها منفی ست. از این رو شرایطی برای اقدامات مسلحانه ی مترقی نیست. باید مبارزه ی مسالمت آمیز را به هر طریقی که شده ادامه داد تا شرایط خیزش عمومی پدید آید. در این شرایط اجباراً گروههای حفاظت از «جان و آزادی مردم» بوجود خواهند آمد. اما امید است که مردم از راه مسالمت موفق شوند خکومت را به زیر بکشند. و نیازی به «پاسخ گلوله با گلوله» نشود.
دوستانی که «مبارزه ی مسلحانه » را در شرایط حاضر درست میدانند، روشنگری کنند که چنین گروههای «انقلابی،انسانی،مترقی» چه اقداماتی میتوانند انجام دهند ؟ و خود نیز دوام بیاورند و دچار خود کشی گروهی نیز نشوند.
شاید چیزهایی هست که ما از آنها بیخبریم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مبارزه ی مسلحانه:
1- «داعش» مبارزه ی مسلحانه میکند. «ترور مسلحانه » انجام میدهد. این مبارزه ی مسلحانه ارتجاعی ست.
2- «ویت گنگ» در آغاز جنگ ویتنام به اجبار مبارزه ی مسلحانه میکرد که بعد ها به جنگ ملت ویتنام علیه دخالت آمریکا تبدیل شد و با پیروزی انقلابیون خاتمه یافت. این مبارزه ی مسلحانه ی ناچاری، مترقی بود.
3- مترقی یا ارتجاعی بودن مبارزه ی مسلحانه بستگی به « کیفیت مبارزه » دارد. ایده-اخلاق-برنامه- هدف- استقلال. این کیفیت را مشخص میکند. در حالت مترقی ، مبارزه کیفیت «دفاع انسانی- اخلاقی و انقلابی از مردم» را تضمین میکند.

4- در شرایط حاضر ایران ، مبارزه ی مسلحانه زمینه ی ذهنی توده ای شدن ندارد. زمینه ی ذهنی مبارزه ، مسالمت آمیز است.
5- در شرایط قیام عمومی ، دفاع مسلحانه ی مشروع از مردم در حالت ناچاری - پیروزی مردم را تضمین میکند.

6- در شرایط حاضر گروهی که به مبارزه ی مسلحانه برمیخیزد مجبور است « کیفیت «دفاع انسانی- اخلاقی و انقلابی از مردم» را تضمین کند. در« ایده-اخلاق-برنامه- هدف- استقلال».

7- من چنین گروه مسلحی در ایران سوراغ ندارم که از این «خصوصیات مترقی» برخوردار باشد. چون شرایط «عینی و ذهنی» پیدایش چنین گروههایی موجود نیست. این گروهها تنها در « پروسه ی خیزش عمومی» پدید خواهند آمد و حفاظت از جان مردم را در برابر یورش حکومت به عهده خواهند گرفت.

8- در پروسه ی «خیزش عمومی» انقلابیون مسلح «پلیس مردم» اند و حفاظت جان مردم را به عهده دارند. هر فردی که بسوی «مردم » گلوله شلیک کند ، متقابلاً گلوله دریافت میکند.

9- پلیس فرانسه « افرادی » را که به جان «گروهی از مردم» شلیک کرده بودند با گلوله پاسخ گفت. اینجا مطرح نیست که این افراد «بیچاره» بودند یا «خوشبخت». فرزند من بودند یا دشمن من . تعیین کنند «حفاظت از جان مردم» بود و هست. در ایران هم موضوع چنین است و چنین نیز خواهد بود.

10- گروهی که میخواهد «راه مبارزه ی مسلحانه» را در شرایط حاضر ایران بگشاید، مجبور است «کیفیت مبارزه ، و وظیفه ی دفاع از حفظ جان مردم » را در عمل پیاده کند. وگرنه مبارزه ی او خاصیت مترقی خود را از دست خواهد داد و به «تروریسم» تبدیل خواهد شد.

11- گروهی که فکر میکند در شرایط حاضر «با اهداف انسانی،اخلافی، انقلابی، دموکراسی خواهی» در مقابل حکومت «متجاوز به جان مردم»، می تواند « در تئوری و عمل» پلیس مردم شود و کارش را پیش ببرد، و دچار «خودکشی گروهی» نشود؛ اختناق پلیسی حکومت را بشکند، برای مردم مبارز «امید و تکیه گاه» بیافریند؛ می تواند حرکت کرده موجودیت خود را اثبات کند. و چشم براه حمایت مردم شود.

12- من فکر نمیکنم چنین گروهی بتواند اعلام موجودیت کند و در عمل نشان دهد که مترقی ست و میتواند دوام هم بیاورد. فکر میکنم برای پدیدار شدن شرایط ذهنی و عینی چنین گروههایی وقت لازم است. شاید اشتباه میکنم. و شناخت دقیقی از شرایط موجود ندارم.

13- از سوی دیگر امیدوارم مبارزه به شکل مسالمت آمیز راه توده ای شدن خود را باز کند و مردم از راه مسالمت به اهداف خود برسند.
14- من «جیش العدل و پژاک» را که اسانلوی گرامی در صحبت خود نام برده فاقد «کیفیت یک گروه مسلح مترقی» که در بالا شمرده ام میدانم. این دو گروه در «تئوری و عمل» نتوانسته «مترقی و انسانی» بودن خود را اثبات کند.
ویژگی یکی از اینها «مذهبی-ناسیونالیستی»ست. دیگری «ناسیونالیت-سکولار» است. با این خصوصیات گروه مسلح مترقی نمیشود. اعمال آنها هم مطابق ماهیت شان است. که بیشتر به «تروریسم» گرایش دارد تا «دفاع مشروع از جان و آزادی مردم».

15- تا وقتی که زندانی در ایران به مرخصی میرود و دوباره به زندان برمیگردد؛ حکومت تسلط پلیسی مطلق به جامعه دارد. در این شرایط «مبارزه ی مسلحانه ی شهری» عملی نیست. در دو نوار مرزی هم تکلیف این مبارزه با توجه به ماهیت آن مشخص است.راه اندازی «مبارزه ی مسلحانه ی مترقی» در نوارهای مرزی، عملاً توسط این دو پدیده (پژاک-جیش العدل) نشان داده که ممکن نیست. «ذهن مترقی گروهی» تنها در شهرها میتواند پدید آید و آنهم بعلت تسلط مطلق پلیسی برجامعه نمی تواند « به گروه مسلح فراروید و دوام بیاورد». شرایط باید تغییر کند. کسانی که فکر میکنند میتوانند وضعیت را تغییر دهند، و دوام بیاورند، و به تروریسم نغلطند، خصوصیات مترقی را حفظ کنند، و واقعاً پلیس مردم شوند، و از «جان و آزادی»شان حفاظت کنند، یا تأثیر مثبتی در این موضوع ایجاد کنند، میتوانند «ایده» ی خود را امتحان کنند. ارزیابی من آن است که این کار «عمدتاً خودکشی» ست. شاید اشتباه میکنم.
باقی در کامنت دیگر...
نوشته شده توسط: Anonymous

Daghighan ein waghiayate ,mamnun az jenabe Hoseyn Bor.

نوشته شده توسط: Anonymous

حالا شما هویت داری؟ البته دارید. من ان را برایتان بازگو میکنم: هویت شما فردی وراج و بی عمل است که فقط بلد است در مکانی امن، بی دغدغه ی گلوله و انفجار و کشته شدن و نقص عضو و از دست دادن پدر و مادر و فرزند و پرداخت هیچ هزینه دیگری روز خود را شب کند و در عین حال از بالاترین آرمانهای ناسیونالیستی دم بزند و کوتاه هم نیاید (چرا کوتاه بیاید؟ سنگ مفت - گنجشک مفت!) اشتباه نکنید، آن کامنت خطاب به شخص شما بود نه خطاب به هیچ شخص یا گروه دیگری که درست یا غلط در راه اهدافی مترقی یا ارتجاعی در زندان یا در جبهه جنگ واقعا و حقیقتا مشغول مبارزه و نبرد است.
شما یک گوشه نشسته ای و شعار کردستان بزرگ و به دست گرفتن فلان منابع را می دهی بدون اینکه حتی زحمت تکان خوردن به خودت بدهی. واقعا خجالت آور است. بارها شاهد پرخاش شما به کردهایی که خواهان آزمایش راههای کم هزینه تر و عملی تر هستند، بوده ایم

(مورد ناصر ایرانپور را به یاد یاد دارم که به ایشان توصیه می کردید برود لب دریا و سنگ بیاندازد توی آب). در هر قاموس و آئینی این درجه تفاوت بین عملکرد و شعار شایسته ی تقبیح و تنفر است. نقد شاخه های مختلف گروههای سیاسی کرد، مطلب دیگری است. شما بیخود خودتان را با انها قاطی نکنید چون کسی که شعار کردستان بزرگ می دهد امروز باید در کوبانی یا شنگال یا حداقل در اربیل باشد نه در زیر لحاف.
گفته اید به ملتها و حق تعیین سرنوشت آنها احترام می گذارید. متاسفانه در این مورد هم مثل همه ی مسائل دیگر صداقتی ندارید. نه با خودتان، نه با خواننده ی مطالبتان. در آن کامنت لفظ «اکراد» به کار رفته بود که از «اتراک» استفاده کردی برای تحقیر؟ در حالی که اگر شخص نفهمی به منظور تحقیر از لفظ اکراد هم استفاده میکرد، شما نباید با توهین متقابل جواب میدادی.
توصیه آخر: بروید مشغولیت دیگری برای خودتان دست و پا کنید. اخلاق پست آخوندی را کنار بگذارید که فتوای جهاد می دهد و خودش یک گوشه لم می دهد و قلیان می کشد و وقتی جنازه جوان مردم برگشت، هرچند الکی عزا می گیرد ولی در دل سودای نان در اوردن از همان جنازه را دارد. یا شعاری ندهید یا اگر دادید متعهد به عمل باشید. اگر کسانی در خود یا ملت خود توان تقبل هزینه های بسیار سنگین را نمی بینند، اخلاقا حق تخطئه آنها را ندارید چون اراده ندارید حتی خودتان را تکان دهید. شبیه آن جوجه بسیجیهایی هستید که هر روز کربلا - کربلا می کنند ولی به وقت عمل معاف از خدمت می گیرند.
نکته آخر: باز تاکید میشود که آن کامنت در نقد شخص شما بود. پس بیخود تلاش نکنید بحث را به دعوای ترکیه و ... بکشانید. بعد از این همه سال شعار دادن و آسمان را به زمین چسباندن، الان وقت عمل است. این گوی و این میدان. هر زمان از جبهه برگشتید، کامنتهایتان جدی گرفته خواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در این صفعە بیشتر از 90% کامنتها از پان اتراک هست کە نگاشتە میشود ، بعضی از این پان اتراکها حتی شهامت آن را نیز ندارند کە نە تنها از نام اصلی خود استفادە کنند بلکە حتی شهامت انتخاب یک نام مستعار را نیز ندارند ، کە زمانی کە کامنت میگذارند بتوان با همان نام جعلی آنها را مورد خطاب قرار دارد ، مثلأ از نام بە جمال ، بە کرمی. بە فلان یا بهمان استفادە میکنند ، آخر جناب پان تورکی کە شهامت انتخاب یک نام مستعار را نداشتی و از اسم بە جمال استفادە کردید چگونە موشود با امثال شما دیالوگ کرد یا حتی امثال شماها را خطاب کرد ، شماها حتی در دنیای مجازی نیز بی هویتی خود را نشان میدهید و اسرار دارید بی هویت باقی بمانید جالب است کە این بی هویتان در لباس هویت استقلال و آزادی تورک آذربایجان و یا کل دنیای تورک ظاهر میشوند

شما کە خودتان را خلء سلاح و بی هویت و بی نام و نشان و اسم میکنید با چە ادعای از هویت تورک دفاع میکنید ؟ آخر فکر نمیکنید کە مردم جدیتان نمی گیرد ؟ چون بی نام و نشان هستید حتی شهامت یک ماسک جعلی را ندارید کە درست حسابی از هویت ملیتان دفاع کنید .

شخصی از این پان اتراک بە نام بە جمال در جواب کامنت من نکاتی نوشتن کە 100 البتە من مخاطبم در جواب شخص ایشان نیست چون من با اشخاص بی هویت صحبتی ندارم و نمیتوان صحبتی داشت ولی برای روشن شدن کامنت قبلیم نکاتی برای کسانی کە کامنت را خواندند لازم آمد .

کامنت قبلی من در جواب اقبالی و شخصی نە اسم ناظر بیشتر یک طنز بود ،، پان اتراکی کە در این سایت از استقلال و آزادی ملت تورک آذربایجان در ایران صحبت میکنند هر چند کە استقلال تورک آذربایجان یک حق مسلم ملت تورک آذری در ایران میباشذ و از نظر من یک کورد 100% بر حق و قابل پشتیبانیست همانطور کە استقلال بلوچستان . ایرلند شمالی، باسک، فلیسطین ووو هر کجای این جهان ارادەی ملتی بر این باشد کە حاکم بر سرنوشت خود باشند قابل دفاع و پشتیبانیست ،،، ولی پان اتراکی کە دم از استقلال تورک آذری در ایران میزنند ولی همان آزادی را برای ملت کورد در تورکیە دریغ میدارند و تخطعە میکنند با صدای بلند بە آنها میگویم کە فاشیست و راسیست و ضد بشریت و آزادی تشریف دارند

شخصی بە نام ناظر از جنگ جهانی آیندە بر سر آب در کامنتشان صحبت کردە بودند و این شخص خوب میداند کە این آبهای شیرین کە در تورکیە ، عراق، ایران ، سوریە ، رودهای دجلە و فرات در جریان است سر چشمەی اصلی آن از سرزمین کوردستان است و این آبها متعلق بە کل مردم خاور میانە و مردمانی است کە در طول حیات از این آبها استفادە کردند و هر غونە سد سازی و انبار کردن این آبها برای فشار بر این مردمان یک شیوی ضد انسانی و بربریت کامل میباشد ، تورکیە و تورکها در تورکیە بە غیر از آب شور دریای مدیترانە و دریای سیاه صاحب یک لیتر از این آبهای شیرین نیستند وپان اتراکی کە در این سایت خود را پشت پرچم بربریت آل عثمانی تورکیە پنهان کردند و نقشەی پیوستن آذربایجان تورک را بە تورکیەی عثمانی میکشند باید این موضوع در در کلشان فرو کنند باید از دیوار گوشتی 40 میلون کورد عبور کنند تورک آذربایجان نیم متر مرز مشترک با تورکیەی عثمانی ندارد و آخر اگر تورک آذربایجان فروپاشی ایران و استقلال آذربایجان را حتمی میداند کە حتمی هم هست باید باز این را در کلە اش فرو کند کە کورد کوردستانی در سرزمینهای اشغالی مزپوتامیا توسط تورکیە خیلی زوتر از تورک آذری بە استقلال خواهند رسید ، باید تورکها این را خوب درک کردە باشند کە کوردها در تورکیە خیلی خیلی خیلی از شماها تورکهای آذری 12 امامی شیعە کە خود نیز بر بی هویت کردن خودتان دست کورد و فارس را از پشت بستید بە استقلال خواهند رسید احتمالأ غلط املاءی و انشائی داشتە باشد چون باز خوانی ةشدە
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب چنگائی , توضیحات شما گرچه ظاهری خیر خواهانه و واقع بینانه دارد, ولی معضلات را به گردن شاه و شیخ و سرمایه دار وفلان انداختن در حقیقت ریز گم کردن و آدرس غلط دادن ویا از واقعیت ها دور ساختن است.ما تمامی تحولات و فاکتور ها ومکانیزم هائی که در سیاست ایران درحدود دویست سال اخیر رل داشته و به این جا رسیده است مو به مو خوانده ایم. نقش فراماسونرها و شعوبی گر ها و اتحاد آنها که یک سیستم پان ایرانیستی و پان فارسیزمی تولید وباز تولید کردند که هدفش ساختن ایران یکپارچه با یک زبان و یک فرهنگ و یک لباس بود, تماما به بحث محفلهای ما تبدیل شده است. بنابراین با معضلات هر قدر روراست تر وصادقانه تر بر خورد کنید, آنقدر هم به آرمان خود یاری میکنید.